2024 April 27 - شنبه 08 ارديبهشت 1403
مقایسه ای از اخلاق علوی در مقابل اخلاق شیطانی در کربلا
کد مطلب: ١٥٥٨٥ تاریخ انتشار: ٢٠ مرداد ١٤٠٢ - ١٩:٢٩ تعداد بازدید: 1326
سخنراني ها » شبکه جهانی حضرت ولی عصر عج
مقایسه ای از اخلاق علوی در مقابل اخلاق شیطانی در کربلا

اخلاق علوی سیره مهدوی12-05-1402

 

 

 


 بسم الله الرحمن الرحیم

12/05/1402

موضوع: مقایسه ای از اخلاق علوی در مقابل اخلاق شیطانی در کربلا

برنامه اخلاق علوی سیره مهدوی

فهرست مطالب این برنامه:

دو روایت اخلاقی ناب و راهگشا، از حضرت سیدالشهدا (سلام الله علیه)

برگی زرین از ولایت مداری اصحاب امام حسین (علیه السلام) در عاشورا

مقایسه ای از اخلاق علوی در مقابل اخلاق شیطانی در کربلا!

مجری:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمين‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ

عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف).

الحمدلله این توفیق نصیبمان شده در ماه محرم الحرام، ماه اشک و عطش، ماه حضرت آقا ابی عبد الله الحسین برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی را تقدیم همه شما بینندگان عزیز و ارجمند کنیم.

در این شب مخصوص زیارتی حضرت آقا سید الشهداء (علیه السلام) همانطور که مستحضر هستید این افتخار را داریم در محضر حضرت آیت الله حسینی قزوینی باشیم امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم سلام و تسلیت عرض می کنم، خدمت شما هستیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل السَّلَامُ عَلَيْكَ یَا مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء

خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم. موفقیت روز افزون برای همه گرامیان از خدای منان خواهانم.

ما طبق برنامه همیشگی مان یادی از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) کرده باشیم، امام صادق (سلام الله علیه) فرمودند قضیه عاشوراء و کربلاء قلب ما را به درد آورد ولی آنی که تلخ تر از قضیه کربلاء بود روز بیعت، هجوم به خانه مادرمان زهرا و اتفاقی که در آن جا افتاد، بود.

ظاهرا این اشعار سروده مرحوم «شیخ محمد حسین اصفهانی» است:

نیلی از سیلی جورش رخ زیباست هنوز * شرر ناله اش اندر دل خاراست هنوز

ز در خانه اش آتش به ثریاست هنوز * اثر خستگیش ظاهر از عزاست هنوز

چه خطا کرد چه تقصیر چه جرم و چه گناه * که پدیدار شد این حادثه سبحان الله

بود بی طاقت و بی تاب زهجران پدر * دشمنش درب سرا سوخت چه افروخت شرر

پهلویش را بشکستند چو از حلقه در * محسنش سقط شد و کرد روی خاک مقر

این همان طفل صغیر است که یوم سئلت *  عرش را گیرد و گوید به چه جرمی قتلت؟

«أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى القَوم الظَّالِمِينَ»

(وَسَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ)

مجری:

طیب الله انفاسکم، الحمدلله این توفیق را داریم در این شب های جمعه از ذکر و نام حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) بهرمند می شویم.

برنامه، برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی است حضرت استاد بحمد لله ما هم اولین امام و هم آخرین امام را در عنوان این برنامه داریم خود این نشان دهنده این است که بناست در این برنامه ان شاءالله تک تک اهل بیت ما را به فیض برسانند.

اما به این علت که الان بالخصوص در ماه حضرت آقا اباعبدالله الحسین هستیم، از احادیث اخلاقی حضرت آقا اباعبدالله الحسین برای ما بفرمائید.

دو روایت اخلاقی ناب و راهگشا، از حضرت سیدالشهدا (سلام الله علیه)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ

در رابطه با اخلاق از دیدگاه حضرت سید الشهداء روایاتی زیادی از آقا امام حسین (سلام الله علیه) رسیده است؛ هر چند اخلاق حسینی همان اخلاق علوی است. اخلاق علوی،‌ اخلاق محمدی است. اخلاق محمدی، اخلاق الله است.

«اولنا محمّد و اوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و كلنا محمد»

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص18

«تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ»؛ یعنی همین. در رابطه با مسئله عبادت و اینکه نمازها و عبادت ما چگونه و به چه نیتی باید باشد، دارد که:

«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ»

تهذيب الأحكام( تحقيق خرسان)؛ نويسنده: طوسى، محمد بن الحسن‏، تاريخ وفات مؤلف: 460 ق، محقق / مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، ناشر: دار الكتب الإسلاميه‏، تهران‏، 1407 ق‏، ج1، ص 83

فردای قیامت پاداشی که به ما می دهند با توجه به نیاتمان پاداش می دهند. حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) می فرماید:

«إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَة»

یک عده از مردم هستند به خاطر طمع در بهشت، به خاطر این که خدا زندگی شان را بهتر کند و مشکلاتی در زندگی نداشته باشند خدا را عبادت می کنند. چون قرآن به صراحت می گوید:

(وَمَنْ يتَّقِ اللَّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لَا يحْتَسِبُ)

و هر کس تقوای الهی پيشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می ‌کند، و او را از جايی که گمان ندارد روزی می ‌دهد

سوره طلاق (65): آیات 2 و 3

داشتن تقوا زندگی مرفهی را به دنبال دارد، روزیهایی که به ذهن نمی آید به دنبال دارد. یک عده هستند به خاطر رسیدن به رفاه،‌ رفاه دنیوی یا رفاه اخروی عبادت می کنند. آقا سید الشهداء می فرماید:

«فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ»

این عبادت، عبادت تجار است.

یک کسی دارد تجارت می کند سرمایه ای دارد کارخانه ای راه می اندازد و سودی حاصلش می شود این آقا هم دارد عبادت می کند برای این که یک سودی حاصلش بشود.

«وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً»

تعدادی از مردم هستند از ترس عبادت می کنند.

حالا این ترس، چه ترس دنیوی باشد چه ترس اخروی باشد قرآن به صراحت می گوید:

(وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمَى)

و هر کس از ياد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قيامت، او را نابينا محشور می ‌کنيم!»

سوره طه (20): آیه 124

کسانی که از ترس این که گرفتار زندگی سختی نشوند عبادت می کنند گناه نمی کنند حضرت می فرماید:

«فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ»

این عبادت بردگان است.

یک برده از ترس مولایش هر چه می گوید عمل می کند. اگر ترس مولا نباشد این برده به هیچ وجه حاضر نیست خودش را به زحمت بیاندازد. بعد می فرماید:

«وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً»

تعدادی از افراد هستند که خدا را به سبب شایستگیش عبادت می کنند.

تحف العقول عن آل الرسول (صلى الله عليه و آله)؛ ابن شعبه حرانى، حسن بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ص246

خدای عالم نعمتهایی به او داده است. رأفت و محبت و عنایات خدای عالم به او، او را شایسته پرستش می داند. زندگی به چه نحوی بگذرد به خدای عالم واگذار می کنند؛ آخرت چگونه باشد به خدای عالم واگذار می کنند. زبان حالشان هم این است:

«فَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَأَنْتَ غَيْرُ ظَالِمٍ‏»

الصحيفة السجادية؛ على بن الحسين عليه السلام، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: دفتر نشر الهادى - قم، 1376ش. ص84

اگر ما را عذاب کنی نتیجه گناه ما است در حق ما ظلم نکردی خودمان ظلم کردیم و اگر به ما ترحم و عنایت کنی این فضل و کرم شما است. زبان حالشان هم همان تعبیر امام سجاد است.

«إِلَهِي تَوَلَّ مِنْ أَمْرِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ»

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج2، ص686

خدایا من نمی توانم تصمیم های درستی بگیرم چون شیطان در کمین است هر تصمیم خوبی می گیرم شیطان مانع می شود تصمیم های بد می گیرم شیطان تشویقم می کند خدایا به فضل و کرمت متولی زندگی من باش.

«إِلَهِي أَقِمْنِي [أَغْنِنِي‏] بِتَدْبِيرِكَ لِي عَنْ تَدْبِيرِي وَ اخْتِيَارِكَ [وَ بِاخْتِيَارِكَ‏] لِي عَنِ اخْتِيَارِي‏»

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج1، ص349

خدایا آن چه که خودت صلاح من می دانی آن را برای من انتخاب کن. خودت راه خوب را جلوی چشمم قرار بده و شر شیطان را از من دفع کن.

اگر یک بنده به این جا برسد و اعتمادش به خدای عالم به اندازه اعتمادش به شهردار محله، به فرماندار و استاندار باشد، کار تمام است. اگر یک استانداری بیاید بگوید ساخت این خانه ای که دارید تمام کارهایش به عهده من هیچ نگران نباش این آقا با خیال راحت مشغول کار می شود.

چون می داند یک فردی که قدرت دارد مسئولیت ساختن این منزل را به عهده گرفته است. دیگر نه از مأمور شهرداری نه از مأمور نیروی انتظامی و نه از دزدی می ترسد.

ما اگر به خداوند این قدر اعتماد داشته باشیم کار را به او واگذار کنیم و بگوئیم خدایا نمی خواهم در زندگی انتخاب کنم، تو برایم انتخاب کن تو به من توفیق بده، تو به من راه و چاه را نشان بده تو از دستم بگیر گناه نکنم، تو مرا وادار کن برای اطاعتت. اگر یک همچنین روحیه ای داشت امام حسین می فرماید:

«فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ»

این عبادت آزاد مردان است و این با فضیلت ترین عبادت است.

تحف العقول عن آل الرسول (صلى الله عليه و آله)؛ ابن شعبه حرانى، حسن بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ص246

این نکته، نکته خیلی ظریفی است که ما خدای ناکرده فردای قیامت یک دفعه چشم مان را باز کنیم ببینیم شصت سال، هفتاد سال، نود سال کمتر یا بیشتر عمر کردیم نماز، عبادت و ... انجام دادیم هیچ چیزی عایدمان نشد همه اش پوچ اندر پوچ.

دیگر آن جا راه برگشت هم نیست هر چه هم اصرار کنیم خدایا ما را بر گردان با نیت های خوب تو را عبادت کنیم دیگر فایده ای ندارد.

لذا امام حسین می فرماید یک شیعه قبل از هر چیزی باید نیتش را اصلاح کند که به چه نیتی دارد خدا را بندگی می کند. البته دوستان توجه کنند مراد از عبادت، فقط نماز و اینها نیست عبادت یعنی بندگی.

حالا نماز و روزه باشد، زکات باشد، وجوهات باشد، غیبت نکردن باشد، دروغ نگفتن باشد، آزار نرساندن به همسایه و اذیت نکردم زن و بچه باشد. اگر تمام آنچه که در بیست و چهار ساعت از ما سر می زند در مسیر خدا قرار بگیرد عبادت می شود.

حتی خوابیدن ما هم اگر «تقرباً إلی الله» باشد نه به خاطر این که بخوابیم خستگی مان در برود. بخوابیم خستگی مان در برود نیرو بگیریم خدایا وظایف و تکلیفمان را انجام بدهیم. غذا نخوریم برای اینکه یک لذتی ببریم، غذا بخوریم برای اینکه نیرو بگیریم خدا را عبادت و بندگی کنیم. اگر این شد همین خواب و غذا خوردنمان عبادت می شود.

همان تعبیری که بارها عرض کردم که رسول اکرم به «ابوذر» فرمود:

«يَا أَبَا ذَرٍّ لِيَكُنْ لَكَ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ نِيَّةٌ حَتَّى فِي الْأَكْلِ وَ النَّوْم‏»

مجموعة ورّام‏؛ نويسنده: ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 605 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مكتبه فقيه‏، قم‏: 1410 ق‏، ج2، ص58

در تمام بیست و چهار ساعت تلاش کن نیت خالص برای خدا داشته باشی حتی خوابت هم برای خدا باشد، غذا خوردنت هم برای خدا باشد، رفتن سر کارت هم برای خدا باشد تلاش برای زن و بچه ات تلاش برای خدا باشد.

حتی اگر صورت فرزندت را می بوسی نه این که فرزند من است از روی عشق به فرزندی نه، برای این که خداوند این نعمت را به من داده است، من برای شکرانه این نعمت و برای این که قدر این نعمت را بدانم خدایا به این بچه محبت می کنم، محبتی که تو در دل من انداختی. بوسیدن فرزندش هم عبادت می شود

در یک روایت دیگر امام حسین می فرماید:

«مَنْ عَبَدَ اللَّهَ حَقَّ عِبَادَتِهِ آتَاهُ اللَّهُ فَوْقَ أَمَانِيِّهِ وَ كِفَايَتِه‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج 68، ص 184، ح44

خیلی عبارت قشنگی است. می گوید هر کس خدا را به آن گونه ای که شایسته است عبادت کند به آن اندازه ای که خداوند دستور داده و توان دارد عبادت کند. البته حق عبادت به نظر بنده اینجا به عبد بر می گردد نه به خدای عالم یعنی آنچه که ما از دست مان می آید.

(فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ)

پس تا می ‌توانيد تقوای الهی پيشه کنيد

سوره تغابن (64): آیه 16

آن اندازه ای که برای عبادت خداوند توان داریم نماز می خوانیم حضور قلب داشته باشیم، کارهای دیگری انجام می دهیم خالص برای خدا باشد همه چیزمان برای خدا باشد.  آن گونه ای که خدا شایسته عبادت است. در روایت داریم رسول اکرم فرمود:

«مَا عَرَفْتُكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك‏ مَا عَبَدْتُكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ‏»

خدایا به آن گونه ای که شایسته عبادت تو است نتوانستم عبادت نکنم.

التحقيق في كلمات القرآن الكريم‏؛ نويسنده: مصطفوى، حسن‏ (تاريخ وفات مؤلف: 1426 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي‏، تهران: 1368، ج9، ص337

امام سجاد (سلام الله علیه) می فرماید خدایا خیلی دوست دارم آن گونه ای که شایسته تو است عبادت کنم ولی چه کنم بیش از این از دستم ساخته نیست. (قریب به این مضمون)

یعنی عجز در برابر خدای عالم، اظهار ذلت در برابر خدای عالم، ذلت عبودیت در برابر عزت ربوبی، بالاترین مرتبه کمال برای انسان است. البته تا یار که را خواهد و میلش به که باشد! این هم دست ما نیست دست خدای عالم و دست مولا حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است. به تعبیر «علامه طباطبایی» (رضوان الله تعالی علیه) حضرت ولی عصر است که تمام امور بندگان را تنظیم و هدایت می کند همه چیز دست اوست.

آیت الله «بهجت» در کلیپی که در فضای مجازی هم زیاد منتشر شده و شاید بینندگان دیده باشند می گوید در «نجف» بزرگواری به نام «سید حسن» نامی بود (اگر اشتباه نکنم) وضع زندگیش خیلی به هم ریخته بود. می آید توسل ختمی به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) می گیرد روز اول، دوم، سوم معمولاً این ختم ها، 40 روزه است.

روز چهلم بدون این که توجه داشته باشد بر این که روز چهلم است یک دفعه صدایی می شنود آقا «سید حسن» به اطرافش نگاه می کند می بیند در خانه هیچ کس نیست گفت شاید خیالاتی شدم.

دوباره صدا می آید «سید حسن» فرزند «سید علی» دید نه اسم پدرش را هم گفت معلوم است که یک خبری است هر چه به اطرافش نگاه کرد صدا می شنود ولی صاحب صدا را نمی بیند.

آقای «بهجت» با آن لهجه شمالی شان خیلی زیبا توضیح می داد. می گوید «سید حسن» تصور نکن که ما شما را فراموش کردیم. تصور نکن که مشکلات شما را نمی بینیم. قبل از آن که شما اراده کنید ما اراده می کنیم.

بعد آقای «بهجت» ‌توضیح می دهد، قبل از این که صدایمان به گوش مان برسد صدا به گوش حضرت ولی عصر می رسد. قبل از این که مشکل مان را احساس کنیم حضرت ولی عصر هم احساس می کند. امور دست او است یک دفعه صلاح می بیند با مشکلات زندگی کنیم، یک دفعه صلاح می بیند با رفاه.

بعد می گوید وقتی این صدا را شنیدم آرام شدم احساس کردم هر چه است حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) ما را فراموش نکرده است. لذا آقا امام حسین می فرماید:

«مَنْ عَبَدَ اللَّهَ حَقَّ عِبَادَتِهِ آتَاهُ اللَّهُ فَوْقَ أَمَانِيِّهِ وَ كِفَايَتِه‏»

اگر بنده تلاش کند آن اندازه ای که می تواند در عبادت و بندگی خدا انجام وظیفه کند خداوند بیش از حد انتظار و کفایتش به او عطاء می کند؛ همان آیه (وَيرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لَا يحْتَسِبُ) البته روایت زیاد داریم به این دو روایت اکتفاء می کنیم.

مجری:

حضرت استاد! خیلی وقتها ممکن است سیره ای را در وجود نازنین معصومین مشاهده کنیم و این تلقی برایمان به وجود بیاید ما کجا و آن عبادتی که معصومین انجام می دهند کجا؟

اما شاید از بین اصحاب اهل بیت و اصحاب حضرت آقا اباعبد الله الحسین بهتر بتوانیم آنها را برای خودمان اسوه ای قرار دهیم که در دسترس باشند. بالاخره پله پله هم بخواهیم پیش برویم، بهتر است آن اصحاب و یاران با وفای حضرت آقا ابا عبد الله الحسین را در ابتدا ملاک و اسوه برای خودمان قرار بدهیم.

برگی زرین از ولایت مداری اصحاب امام حسین (علیه السلام) در عاشورا

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سوال خوبی است هنوز هم حال و هوای عاشورایی از فضای کشور و فضای خانه های مؤمنین و علاقمندان به امام حسین برچیده نشده و هنوز روحیه، روحیه عاشورایی است.

یکی از بهترین مصادیق اخلاق علوی در عرصه عاشوراء بحث ولایت پذیری و ولایت مداری است. امیرالمؤمنین در نامه اش به «عثمان ابن حنیف» می نویسد:

«أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِه‏»

هر ملتی پیشوایی دارد باید در تمام امور به گفتار و سیره پیشوایش عمل کند، قدم جای قدم پیشوایش بگذارد.

 بعد حضرت می گوید من امام شما هستم و زندگیم این است جز دو پیراهن و دو نان جو بیشتر در خانه ام نیست بعد می گوید:

«أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ»

شما مثل من نمی توانید عمل کنید لکن با تقوا آن اندازه ای که می توانید ورع،‌ تا آن اندازه ای که می توانید انجام واجبات و ترک محرمات در حد توان و طاقت خودتان مرا یاری کنید.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 417

یکی از شاخصه های یک شیعه این است که در تمام امورش، الگویش امام عصر و زمانش باشد و تمام تلاشش را بکند رضایت امام عصرش را به دست بیاورد.

 اگر ما توانستیم در زندگی مان رضایت آقا حجة ابن الحسن (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) را به دست بیاوریم به بالاترین مرحله کمال رسیدیم. چون رضایت آنها، رضایت پیغمبر؛ رضایت پیغمبر،‌ رضایت خدا است. خشم امام عصر، خشم پیغمبر، خشم پیغمبر، خشم خدای عالم است.

در کتاب «مقتل الحسین» آقای «خوارزمی» متوفای 568، جلد 2، صفحه 18 دارد که «نافع ابن هلال جملی» می خواهد شعار بدهد. چون هر کدام از یاران سید الشهداء یک رجزی می خواندند. این رجزها در زمان پیغمبر هم بود.

«فَقَالَ أَبُو سُفْيَانَ وَ هُوَ عَلَى الْجَبَلِ «اعْلُ هُبَلُ» فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قُلْ لَهُ اللَّهُ‏ أَعْلَى‏ وَ أَجَلُ‏»

تفسير القمي؛ قمى، على بن ابراهيم، محقق/ مصحح: موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب، ج1، ص102

مشرکین هر چه در طرفداری از بت شعار می دادند مسلمانان هم در طرفداری از توحید شعار می دادند.

 «نافع ابن هلال» وقتی می خواهد شعار بدهد می گوید:

          أَنَا ابْنُ هِلَالٍ الْبَجَلِي **  أَنَا عَلَى دِينِ عَلِي‏

            أضْرِبُكُمْ بِمَنْصَلي * تَحْتَ عِجَاج القَسْطَل

من بر دین علی ابن ابی طالب هستم. این «وهابی» های پلید که در شبکه هایشان در فضای مجازی می گویند علی را شیعه ها کشتند. در این زمینه حرف زیاد داریم فرصتی نیست قبلاً هم صحبتی داشتیم.

ببینید این شعار و رجز یکی از یاران امام حسین است می گوید من بر دین علی ابن ابی طالب هستم. این ولایت پذیری و ولایت مداری می شود. من کاری به حکومت و این ها ندارم من بر دین علی ابن ابی طالب هستم.

از آن طرف هم می گوید مردی از «بنی قطیعه» بیرون آمد گفت:

«أَنَا عَلَى دِينِ عُثْمَانَ»

من هم بر دین «عثمان» هستم!

این عبارت شیعه نیست عبارت کتاب «خوارزمی» سنی است. «نافع ابن هلال» جمله زیبایی گفت:

«إذن أَنْتَ عَلَى دِينِ شَيْطَان‏»

پس تو بر دین شیطان هستی!

مقتل الحسین علیه السلام، تألیف: اخطب خوارزم، موفق بن احمد - سماوی، محمد، الناشر: انوار الهدي، 1423ق؛ ج 2، ص 18

شب عاشوراء یا شب یازدهم محرم مفصل اینها را مطرح کردم، وقتی اهل بیت وارد «مدینه» می شوند، صدای شیون و ضجه کل فضای «مدینه» را پر می کند حاکم «مدینه» می گوید:

«هذه وَاعِيَةٌ بِوَاعِيَةِ عُثْمَان بن عفان‏»

این شیونها به جای شیونهایی که ما برای قتل عثمان ‌داشتیم.

مقتل أبي مخنف؛ تألیف: لوط بن يحيى بن سعيد بن مخنف بن مسلم الازدي الغامدى؛ منشورات المكتبة العامة لحضرة العلامة المحقق آية الله السيد شهاب الدين المرعشي النجفي دام ظله، المطبعة العلمية قم؛ ج 1، ص 224

 می گوید: «إذن أَنْتَ عَلَى دِينِ شَيْطَان‏»؛ یعنی تو که برای قتل امام حسین آمدی نگو بر دین «عثمان» هستم، بگو بر دین شیطان هستم. نکته خیلی ظریفی است.

«مسلم ابن عوسجه» وقتی روی خاک می افتد؛

«فَمَشَى إِلَيْهِ الْحُسَيْنُ (علیه السلام) فَإِذَا بِهِ رَمَق‏»

وقتی امام حسین بالای سر «مسلم ابن عوسجه» آمد یک رمقی داشت.

حضرت دعایش کرد «حبیب بن مظاهر» هم رفیق گرمابه و گلستان «مسلم بن عوسجه» است اینها از اول جوانی با هم رفیق بودند. در «جنگ جمل» و در «جنگ صفین» در رکاب امیرالمؤمنین بودند. «حبیب بن مظاهر» بالای سر «مسلم بن عوسجه» آمد.

ولایت مداری را دقت کنید این باید در ما مخصوصاً‌ در عصر غیبت چه نسبت به ساحت مقدس حضرت ولی عصر، چه نسبت به مراجع و ولی فقیه این ولایت مداری را ما داشته باشیم. «حبیب ابن مظاهر» می گوید «مسلم»:

«لَوْ لَا أَنِّي أَعْلَمُ أَنِّي فِي أَثَرِكَ مِنْ سَاعَتِي هَذِهِ لَأَحْبَبْتُ‏ أَنْ تُوصِيَنِي بِكُلِّ مَا أَهَمَّكَ.»

می دانم که بعد از تو شهید خواهم شد اگر می ماندم دوست داشتم به من وصیت می کردی هر چه وصیت می کردی مو به مو عمل می کردم.

«مسلم ابن عوسجه» به هنگام جان دادن است می گوید وصیت دارم. چه وصیتی؟ قرض هایم را بدهید، مراقب زن و بچه ام باشید، مراقب اموالم باشید؟ نه، گفت:

«فَإِنِّي أُوصِيكَ بِهَذَا وَ أَشَارَ إِلَى الْحُسَيْنِ (علیه السلام)‏»

«حبیب بن مظاهر»! وصیت من این است جان تو و جان امام حسین از امام حسین دست بر ندارد آن چه در توان داری در دفاع از امام حسین به کار بگیر این وصیت من است. بعد جالب این که «حبیب ابن مَظاهر» البته «مُظاهر» صحیح است گفت:

«أفعل و ربّ الكعبة»

قسم به خدای «کعبه» از حسین جدا نخواهم شد.

وقعة الطفّ‏؛ نويسنده: ابو مخنف كوفى، لوط بن يحيى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 158 ق‏)، محقق / مصحح: يوسفى غروى، محمد هادى‏، ناشر: جامعه مدرسين‏ قم‏: 1417ق، ص226

این ولایت مداری یا ولایت پذیری که در یاران امام حسین است، اینها برای ما درس است. این همان اخلاق علوی است «أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِه‏»، همین است.

یا «مقتل الحسین» تألیف «سید ابن طاوس» مشهور به «لهوف» است «عمرو بن قرطه» البته بعضی ها «قُرطه» می خوانند ظاهراً «قَرطه» صحیح است. اول صبح شروع به تیر باران امام حسین و یارانش کردند.  اول «عمر سعد» تیر انداخت گفت شاهد باشید پیش «عبید الله زیاد» شهادت بدهید اولین کسی که تیر انداخت من بودم. این هم یک شقاوتی است.

می گوید افرادی جلوی امام حسین بودند که این تیرها به امام حسین نرسد از جمله از اینها «عمرو بن قرطه انصاری» است می گوید تیرهای متعددی به بدن او اصابت کرد و به زمین افتاد، امام حسین (سلام الله علیه) بالای سرش آمد

«فَالْتَفَتَ إِلَى الْحُسَيْنِ (علیه السلام) وَ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَ وَفَيْتُ»

رو به امام حسین کرد و گفت: آقا جان آیا به عهدم وفا کردم؟

در بدن من جای تیر زیاد است ولی بیش از این نتوانستند بزنند. حضرت فرمودند:

«نَعَمْ أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّة»

تو پیشاپیش من در بهشت هستی!

بعد امام حسین فرمود ای «عمرو بن قرطه»!

«فَاقْرَأْ رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي السَّلَام‏»

سلام من را به جدم رسول الله برسان!

اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى‏؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى- فهرى زنجانى، احمد (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: جهان‏، تهران: 1348 ش، ص 108

چقدر زیبا و عاشقانه است. یک تیری که به بدن می خورد گوشت و استخوان انسان را خرد می کند. صدها تیر به بدن خورده، چه بسا تیرها زهر آگین هم باشد ولی احساس درد نمی کند، ضجه نمی زند ناله نمی کند که ای وای این تیرها اذیتم کردم قلبم سوخت چنین و چنان! می گوید: آیا من به عهدم وفا کردم؟ این ولایت مداری در روز عاشوراء است که ما باید از اینها درس بگیریم.

نکته سوم از «مقتل الحسین خوارزمی» در رابطه با «وَهْب ابن عبد الله» بعضیها «وهَب» می گویند ولی «وهَب» نداریم، «وَهْب» بر وزن «فلس» است.

داستانش خیلی مفصل است وقتی می خواست برود تازه ازدواج کرده بود همسرش تازه عروس بود مقداری ناراحت بود. مادرش گفت مبادا حرفهای همسرت تو را منصرف کند از فرزند رسول الله حمایت کن عرض کرد:

«أفعل يا أمّاه‏»

ببینید چقدر زیبا می گوید. مادرش گفت:

«قم يا بني! فانصر ابن بنت رسول اللّه»

بلند شو فرزندم، فرزند دختر پیغمبر را یاری کن

 گفت مادر، یاری می کنم و کوتاه نمی آیم. بعد جالب اینجاست که قتال کرد تعدادی از سپاهیان «عمر سعد» را به درک واصل کرد بعد به طرف مادر و همسرش برگشت. این ولایت مداری ها و ولایت پذیری ها، عشق به امام چه حماسه های می آفریند، صدا زد:

«يا امّاه أرضيت عنّي؟»

این که رفتم در دفاع از امام حسین این همه از یاران «عمر سعد»‌ را به درک واصل کردم و این همه زخم برداشتم آیا از من راضی شدی؟

«فقالت: ما رضيت أو تقتل بين يدي ابن رسول اللّه»

مادرش گفت تا مادامی که در پیشاپیش فرزند پیغمبر به شهادت نرسی از تو راضی نیستم!

مقتل الحسین علیه السلام، تألیف: اخطب خوارزم، موفق بن احمد - سماوی، محمد، الناشر: انوار الهدي، 1423ق؛ ج 2، ص 15

چقدر زیباست! سخن حماسی این مادر و فرزند چه صفایی دارد! چقدر ولایت پذیر و ولایت مدار است و چقدر عشق به امام حسین دارد. می گوید نه این که رفتی تعدادی از اینها را کشتی و آمدی من را آرام نمی کند تا مادامی که خودت به شهادت نرسی از تو راضی نمی شوم.

یکی از کسانی که قبل از آقا قمر بنی هاشم، اول دست راستش و بعد دست چپش را قطع کردند همین «وَهْب»‌ است.

در این جا نقل ها مختلف است در بعضی از جاها «خوارزمی» می گوید مادرش بالای سرش آمد خون از صورت فرزندش پاک می کرد «شمر ابن ذی الجوشن» (لعنت الله علیه) به غلامش دستور داد با عمودی به این خانم حمله کرد و به شهادت رساند و اولین زنی است که در «کربلاء» به شهادت رسیده است.

البته آقایان دقت کنند «وَهْب ابن عبد الله»‌، از نصارای مسیحی بود مادر و همسرش تازه مسلمان شدند «مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر» و دیگران از اول کودکی در مکتب اهل بیت، در مکتب پیغمبر، امیرالمؤمنین و امام مجتبی بودند ولی ایشان نه.

باز «خوارزمی» نقل می کند بعد از این که سر «وَهْب» را جدا کردند سرش را جلوی مادرش پرت کردند این هم سر پسرت. دارد بر این که سر پسرش را گرفت بوسید پرت کرد، گفت چیزی که ما در راه خدا دادیم پس نمی گیریم. ببینید چه معرفتی!

در یکی از شبها قضیه ای را از مادر یکی از شهداء نقل کردند، برایم خیلی جالب بود می گفت برای جبهه پول جمع می کردند، یک خانمی آمد چیزی داخل پلاستیک روی میزی که برای کمک های مردمی بود گذاشت و رفت.

کسی که آن جا مسئول بود باز کرد دید سه تا النگو است صدا زد خانم بیا برای النگوها رسید بدهم رسیدش هم بگیر. برگشت گفت آقا سه تا شهید دادم رسید از کسی نگرفتم برای دو تا النگو رسید بگیرم؟ اینها افرادی هستند که از حماسه های عاشوراء درس می گیرند.

وقتی سر بریده فرزندش را به طرفش پرت می کنند می گوید در راه خدا دادیم چیزی که در راه خدا دیگر پس نمی گیریم. جالب این که مادر «وَهْب» جزء کسانی بود به طرف سپاهیان «عمر سعد» با عمود خیمه حمله کرد تعدادی از سپاهیان «عمر سعد» را زخمی کرد یا به درک واصل کرد و سرانجام به شهادت رسید. این ها چقدر لذت دارد!

باز هم کتاب «مقتل الحسین خوارزمی» دارد که:

«خرج غلام تركي مبارز‏»

بعد از فتح «ایران»‌ تعدادی از ترک ها به مناطق «عراق» هجرت کردند یا مسافرت داشتند تعدادی هم عاشق اهل بیت بودند. این غلام ترک قاری قرآن بود با این که ترک بود عارف به عربی و از موالی امام حسین بود.  وقتی می افتد سید الشهداء بالای سرش می آید:

«فجاءه الحسين فبكى و وضع خدّه على خدّه»

امام حسین وقتی روی جنازه غلام ترک آمد گریه کرد. حضرت صورتش را بر صورت غلام ترک گذاشت.

 سید الشهداء دو مرتبه صورت به صورت شهید گذاشت یکی در رابطه با علی اکبر (سلام الله علیه) است. دیگر ندیدم دومی در رابطه با این غلام ترک است. می گوید وقتی چشمش را باز کرد

«فرأى الحسين (عليه السلام) فتبسّم»

دید امام حسین صورتش را بر صورت او گذاشته است تبسم کرد.

مقتل الحسین علیه السلام، تألیف: اخطب خوارزم، موفق بن احمد - سماوی، محمد، الناشر: انوار الهدي، 1423ق؛ ج 2، ص 28

خنده و تبسم کرد و با آن تبسم هم جان داد. این ها چه عشق و علاقه ای نسبت به امام عصرشان داشتند و چه حماسه های آفریدند!

یا «جون» غلام «ابوذر»، ایشان بعد از شهادت حضرت «ابوذر» در اهل بیت با امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین (سلام الله علیه) بود. جالب این که مرحوم «سید» در «لهوف» می نویسد این غلام، سیاه چهره بود وقتی آمد از امام حسین اذن میدان بگیرد حضرت فرمود به اندازه کافی به ما خدمت کردی خودت را به زحمت نیانداز، بیعتم را از تو بر داشتم برو.

شما ببینید ایشان با چه عشق و ادبیاتی با امام حسین حرف می زند. می گوید حسین جان! ای فرزند پیغمبر:

«وَ اللَّه‏إِنَّ رِيحِي لَمُنْتِنٌ وَ إِنَّ حَسَبِي لَلَئِيمٌ وَ لَوْنِي لَأَسْوَدُ»

سیاه پوست هستم بوی بدنم، بوی خوشی نیست. حَسب من حَسب خیلی شاخصی نیست. رنگ من هم سیاه است

چون اینهایی که برده هستند نه پدرشان را می شناسند و نه مادرشان را می شناسند از ارتباط یک عبدی با اَمه دیگری متولد می شوند.

«فَتَنَفَّسْ عَلَيَّ بِالْجَنَّةِ فَتَطِيبَ رِيحِي وَ يَشْرُفَ حَسَبِي وَ يَبْيَضَّ وَجْهِي»

حسین جان به من منت بگذار، آقایی کن بهشت را به من ارزانی دار! تا با ارزانی کردن بهشت، بویم خوش شود حَسبم، شرافت پیدا کند، صورت سیاهم سفید شود.

 بعد عرض کرد:

«لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُكُمْ حَتَّى يَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُ الْأَسْوَدُ مَعَ دِمَائِكُمْ»

قسم به خدا، حسین از تو جدا نمی شوم تا خون سیاهم با خون پاک شما مخلوط بشود.

اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى‏؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى- فهرى زنجانى، احمد (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: جهان‏، تهران: 1348 ش، ص108

نکته دیگر که البته من این را در کتاب «چهارده معصوم» جواد فاضل (رضوان الله تعالی علیه) در بخش امام حسین دیدم و جای دیگر ندیدم. می گوید وقتی «جون» روی خاک افتاد هم عبد و بنده است و هم سیاه چهره است. امام حسین بالای سرش آمد سر «جون» غلام «ابوذر» را روی زانویش گذاشت.

غلام چشمش را باز کرد دید سرش روی زانوی امام حسین است رمقی که در بدنش داشت سرش را روی خاک گذاشت گفت یا حسین فرزند پیغمبر سر منِ عبد سیاه لیاقت زانوی تو را ندارد. دوباره حضرت با دست مبارک شان سر غلام «ابوذر» را روی زانویش گذاشت.

ببینید چقدر زیبا و عاشقانه است! ولایت مداریها در عاشوراء امروز بهترین درس برای ما است. آیا ما نسبت به مولای مان بقیة الله الأعظم اینچنین هستیم؟

حضرت ولی عصر ان شاءالله در آینده ای بسیار بسیار نزدیک ظهور کند ما هم این چنین جانبازی و فداکاری می کنیم، یا نه به فکر زن، بچه، ثروت، خانه، سرمایه، کارخانه و چیزهای دیگر هستیم؟ و امروز برای امام زمان چه کردیم؟

این ها در حقیقت یک نمونه ای ولایت پذیری ها و ولایت مداری های در روز عاشوراء بود که برای ما بهترین درس است. هم در برابر امام زمان (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) هم آن کسی که از طرف ولی عصر در زمان غیبت:

«مَنْ كَان‏ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه‏»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج27، ص131

من بارها گفتم در رابطه با بحث ولایت فقیه شاید بعضی ها بعد از انقلاب یا قبل از انقلاب با کلمه ولایت فقیه آشنا شدند. بنده بارها گفتم نه کاری به نظام دارم نه کاری به «سپاه»، «دولت»، «مراکز امنیتی و اطلاعاتی» دارم. من بر این عقیده هستم قبل از انقلاب هم بارها گفتم آنهایی که با من مرتبط هستند از من شنیدند.

ما معتقد هستیم ولایت فقیه، استمرار ولایت حضرت ولی عصر است. ولایت ولی عصر، استمرار ولایت امیرالمؤمنین است. ولایت امیرالمؤمنین، استمرار ولایت پیغمبر است. ولایت پیغمبر، ولایت خدا است.

ما وظیفه مان این است که در این مسیر و خط بیافتیم اگر یک روزی از این خط بیرون آمدیم از خط ولایت ولی عصر، امیر المؤمنین و ولایت رسول الله بیرون آمدیم.

در درس هایم بارها این را گفتم حالا ما انقلابی باشیم بی تفاوت باشیم، ضد انقلاب باشیم اگر امروز در تضعیف ولایت فقیه تلاش کنیم خیانت به خودمان کردیم.

در کشورهایی مثل «سوریه»، «عراق»، «یمن»، «افغانستان»، «وهابی» ها چه جنایاتی می کنند؟ مردم امنیت جانی مالی ناموسی ندارند و اگر این ولایت مداریها نبود معلوم نبود سرنوشت ما و خانواده مان و امنیت مان به چه شکل بود؟

یکی از درس هایی که از عاشوراء می گیریم بحث ولایت پذیری و ولایت مداری است آن هم به عنوان ولایت الله

(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)

سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها که ايمان آورده ‌اند؛ همان ها که نماز را بر پا می دارند، و در حال رکوع، زکات می ‌دهند.

سوره مائده (5): آیه 55

ولایت فقهاء در امتداد ولایت ائمه و ولایت رسول و ولایت الله است. ما باید با این نگاه به این مسئله توجه داشته باشیم. حالا بحث های سیاسی و امنیتی سر جای خودش محترم ولی نگاه ها باید این شکلی باشد.

مجری:

الحمدلله از محضرتان بهرمند شدیم ان شاءالله که بتوانیم به آن حضرات اقتداء کنیم. در زیارت وجود نازنین آقا حضرت اباالفضل العباس می خوانیم:

«السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ»

كامل الزيارات؛ نویسنده: ابن قولويه، جعفر بن محمد، ناشر: دار المرتضوية، محقق/ مصحح: امینی، عبدالحسین، ص257

به عنوان یکی از بارزترین نشانه ها اطاعت و ولایت پذیریشان است. ان شاءالله بتوانیم نسبت به مقتدای خود معرفت پیدا کنیم و نسبت به ائمه بزرگوارمان ولایت پذیر و ولایت مدار باشیم.

همه ما آماده هستیم در این ایام ولایت پذیری خودمان را با زیارت حضرت آقا اباعبدالله الحسین نشان بدهیم. «اللّهمّ ارزقنا زيارته في الدنیا وشفاعته في الآخرة»

عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف).

بحمدلله این توفیق را داریم همچنان با برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی در خدمتتان هستیم که برنامه امشب رنگ و بوی حسینی گرفت و ان شاءالله توانسته باشیم تا این لحظه معرفتمان را به آن ذوات مقدسه بیشتر کنیم. بتوانیم پا در رکاب حضرتش باشیم از اصحاب حضرت بیاموزیم چگونه باید ولایت مدار و ولایت پذیر باشیم.

حضرت استاد چیزی که در همین جلسه از حضرتعالی یاد گرفتیم این که یکی از روشهایی که در باب تبیین بسیار مؤثر و مفید است بحث مقایسه است حضرتعالی مفصل جلساتی اشاره فرمودید به این که خداوند هر جا آیات بهشت را آورده است آیات جهنم را هم تذکر داده است.

با همین سبک و سیاق برنامه را بخواهیم پی بگیریم، ما نسبت به اصحاب آقا اباعبدالله الحسین نسبت به آن اخلاق علوی که داشتند دیدیم و شنیدیم آن ها را بهشتی می کند. در طرف مقابل چه اخلاق شیطانی را در سپاه «عمر سعد» می توانیم مشاهده کنیم که باعث جهنمی شدن آنها می شود.

مقایسه ای از اخلاق علوی در مقابل اخلاق شیطانی در کربلا!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نکته زیبایی است. چون قاعده مقایسه، یک قاعده قرآنی هست:

(قُلْ هَلْ يسْتَوِي الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يعْلَمُونَ)

بگو: آيا کسانی که می ‌دانند با کسانی که نمی ‌دانند يکسانند؟!

سوره زمر (39): آیه 9

(قُلْ هَلْ يسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ)

بگو: آيا نابينا و بينا يکسانند؟! يا ظلمت ها و نور برابرند؟!

سوره رعد (13): آیه 16

کلاً‌ یکی از روش های هدایت «قرآن»، روش مقایسه ای است. آیا ظلمت و نور با هم یکسان است؟ عالم و جاهل با هم یکسان هستند؟ بهشتی و جهنمی یکسان است؟

چون فرصت خیلی زیاد نیست، یکی دو مورد را در عاشوراء اشاره کنم نکته خیلی عجیبی است. «ابن اثیر» نکته ای را از «مسروق بن وائل حضرمی» نقل کرده است.

«مسروق بن وائل» از اصحاب پیغمبر است. آقایان مراجعه کنند کتاب «الإستیعاب فی معرفة الأصحاب» تألیف «ابن عبد البر قرطبی» چاپ «عربستان» صفحه 725 و «أسد الغابة ابن اثیر جزری» صفحه 1615

آقایان کلمه «مسروق بن وائل» و «کربلا» را بزنند خیلی از سایت ها داستان این آقا را آوردند. ایشان صحابی پیغمبر است. «ابن اثیر» در «کامل» خودش آورده، «ابن اثیر» سنی و متوفای 630 است «الکاملُ فی التاریخ» در حقیقت عصاره تاریخ شش هفت قرن صدر اسلام است.

ایشان در جلد 3 نقل می کند بر این که «عمرو بن وائل» می گوید به «کربلا» آمدم هدفم این بود جلوتر از همه سر امام حسین را ببُرم و برای «عبیدالله زیاد» ببرم جایزه بگیرم این آقا صحابی پیغمبر است!!

گفت در صف مقدم جبهه هم بودم بعد دیدم مردی از سپاه «عمر سعد» به نام «ابن حوزَه» بیرون آمد گفت:

«أفيكم الحسين؟»

حسین چه کسی است؟

کسی به «ابن حوزَه» پاسخ نداد. سه مرتبه صدا کرد. بعد امام حسین را معرفی کردند و گفتند امام حسین ایشان است. تعبیر را ببینید گفت: یا حسین - نستجیر بالله آدم نمی تواند بخواند – گفت:

«يا حسين أبشر بالنار»

بشارت باد بر تو آتش جهنم!

این حماسه های یاران امام حسین است که سر بریده فرزندش را حاضر نیست قبول کند پرت می کند می گوید در راه خدا دادیم قبول نمی کنیم. یا «مسلم ابن عوسجه» آخرین لحظه به امام حسین سفارش میکند، این هم می گوید: «يا حسين أبشر بالنار!» امام حسین فرمود:

«كذبت بل أقدم علي رب رحيم وشفيع مطاع»

دروغ گفتی! من پیش خدای مهربان و رحیم می روم

«فَمَن أنتَ قال ابن حوزة فرفع الحسين يديه»

 تو چه کسی هستی؟ گفت «ابن حوزه» هستم. حضرت دستانش را بلند کرد

این را «ابن کثیر دمشقی»، «طبری»، «ابو مخنف» و مرحوم «سید» همه دارند. مرحوم «سید محسن امین»‌ در «اعیان الشیعه» دارد در کتاب های دیگرش دارد امام حسین دستش را بلند کرد گفت:

«اللهم حزه إلي النار»

خدایا به آتشت گرفتار کن!

«ابن حوزه»‌ خبیث، از این جمله امام حسین عصبانی شد با شلاقش به اسبش زد تا به طرف امام حسین هجوم بیاورد، در این میان پای «ابن حوزه» در رکاب اسب گیر کرد، این اسب رَم کرد وقتی اسب رَم می کند عنان از دست راکب گرفته می شود. این اسب رَم کرد پای «ابن حوزه» در رکاب گیر کرد سرش به زمین و سنگ می خورد تا اینکه به درک واصل شد.

جالب این است که بعضی ها دارند، حضرت سید الشهداء اطراف خیامش خندق مانندی کنده بود آنجا آتشی روشن کرده بودند که دشمن نتواند از پشت به طرف خیام حمله کند فقط قسمت جلو باز بود. می گوید جنازه «ابن حوزه» وقتی از رکاب اسبش خلاص شد داخل این آتش افتاد، همانجا هم سوخت!

از آن طرف غلام «ابوذر» و غلام ترک با این که «عرب»‌ هم نیستند اینها چه حماسه ای آفریدند. این خبیث ها هم چه حماقتی را انجام دادند!

بعد «مسروق بن وائل» می گوید من شاهد این قضیه بودم وقتی این منظره را دیدم گفتم امام حسین کسی نیست که آدم با او در بیافتد. با این ها نمی شود شوخی کرد می گوید عنان اسبم را گرفتم از لشکر بیرون آمدم به «کوفه» برگشتم. به قولی نمی شود با دم شیر بازی کرد.

«لقد رأيت من أهل هذا البيت شيئا لا أقاتلهم أبدا»

الكامل في التاريخ؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ، الطبعة: ط2، تحقيق: عبد الله القاضي، ج3، ص422

بازهم همین اندازه انصاف داشت وقتی این معجزه را از امام حسین دید که نفرین کرد در کمتر از یکی دو دقیقه جنازه نحس «ابن حوزه» داخل آتش افتاد تصمیمش عوض شد و برگشت!

باز یک نفرین دیگر از سید الشهداء است وقتی حضرت علی اکبر به طرف میدان می رفت دارد که:

«نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَيْنَهُ وَ بَكَى‏»

حضرت خیلی مأیوسانه به علی اکبر نگاه کرد اشکش از چشمش جاری شد به «عمر سعد»‌ رو کرد فرمود:

«قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي‏»

اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى‏؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى- فهرى زنجانى، احمد (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: جهان‏، تهران: 1348 ش، ص113

همان طوری که باعث شدی فرزندم جلوی من قطعه قطعه شود رحمم قطع شود خدا رحِمَت را قطع کند. اینچنین نفرین کرد. بعضی از مورخین هم دارند وقتی «مختار» قیام کرد «عمر سعد» را آوردند. خواهر «مختار»، همسر «عمر سعد» بود به پسر «عمر سعد» گفتند پیش دایی ات برو نسبت به پدرت شفاعت کن این پسر با غرور پیش دایی آمد دایی پدر من اشتباهی کرده است او را مورد عفو قرار دهید.

صحبتهایش که تمام شد قریب به این مضمون مختار گفت شنیدم امام حسین در عاشوراء «عمر سعد» را نفرین کرد گفت همان طوری که تو باعث شدی که فرزندم جلوی چشمم به شهادت برسد خدا فرزندت را جلوی چشمت به درک واصل کند.

گفت برای اینکه ثابت کنم دعای امام حسین به اجابت رسیده پسرت را اول جلوی چشمت به درک واصل می کنم بعد تو را به او ملحق می کنم.

حالا ما کاری به کارهای مختار نداریم، همه اینها جزء قاتلین امام حسین بودند در سپاه امام حسین بودند، دعای امام حسین چطوری به اجابت می رسد.

باز یک جمله ای برایم خیلی عجیب است اینهایی که می گویند امام حسین را شیعیان کشتند و چنین و چنان عزیزان دقت کنند «الفتوح ابن اعثم کوفی» متوفای 314 معاصر «شیخ صدوق» و «کلینی» بود در جلد 5 خطابی که امام حسین به سپاهیان «عمرو سعد» می کند آورده است.

اینها تصمیم می گیرند بین امام حسین و اهل بیت فاصله بیاندازند به خیمه ها حمله کنند این کتاب، کتاب سنی است، کتاب شیعه هم نیست. خطابی که امام حسین به سپاهیان «عمر سعد» می کند که:

«يا شيعة آل سفيان! إن لم يكن دين وكنتم لا تخافون المعاد فكونوا أحرارا في دنياكم»

آی شیعه «آل ابو سفیان»! اینها می گویند خود شیعه ها امام حسین را کشتند حضرت می گوید قاتلینش شیعه «آل ابو سفیان» بودند. می گوید اگر دین ندارید از قیامت هم نمی ترسید آزاد مرد باشید مادامی که من زنده هستم به خیام من حمله نکنید.

«أنا الذي أقاتلكم وتقاتلوني والنساء ليس لكم عليهن جناح فامنعوا عتاتكم وطغاتكم وجهالكم عن التعرض لحرمي ما دمت حيا»

من با شما می جنگم شما با من می جنگید. مادامی که روح در بدنم است به خیام من حمله نکنید.

الفتوح؛ نويسنده: أحمد بن أعثم الكوفي (وفات: 314)، تحقيق: علي شيري، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع، 1411ق، ج 5، ص 117

این را «طبری» در جلد 4، صفحه 344 و «مقتل خوارزمی» جلد 2، صفحه 38 دارند.

من یک نمونه ای از جنایت اینها را خدمتتان عرض کنم «ابن سعد» متوفای 230 در «طبقات کبری» جلد 5، صفحه 212 نقل می کند. خیلی جالب است شما ببینید آن حماسه ای که یاران امام حسین انجام دادند چه «حبیب ابن مظاهر» در شب عاشوراء گفت اگر ما هزاران بار کشته شویم و زنده شویم دست از تو بر نمی داریم نسبت به دیگران و از عاشوراء هم نمونه عرض کردیم.

در طرف مقابل را ببینید همه نوشتند در روز عاشوراء وضو گرفتند نماز خواندند حمله به خیام امام حسین را شروع کردند! ابتدا جنگ تن به تن قبل از نماز بود، بعد از نماز خواندن حمله اصلی را شروع کردند.

امام سجاد (سلام الله علیه) می فرماید شب یازدهم محرم وقتی به خیمه ها ریختند تازیانه می زدند، سیلی می زدند خیمه ها را آتش زدند. مردی از سپاه «عمر سعد» آمد من را در جایی پنهان کرد، دلش برای من سوخت و اشک می ریخت.

«وجعل يبكي»

امام سجاد می گوید عجب آدم دل رحمی در میان سپاهیان است که به حال ما گریه می کند منادی از طرف «ابن زیاد» ندا کرد:

«من وجد علي بن حسين فليأت به فقد جعلنا فيه ثلاثمائة درهم»

الطبقات الكبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج 5، ص212

هر کس امام سجاد را بیاورد جایزه دارد. چون هر گشتند دیدند در میان خیمه ها نیست عبارت «ابن سعد» از مورخین معتبر اهل سنت است. «واقدی» متوفای 207 و ایشان متوفای 230 است. می گوید هر کس امام سجاد را بیاورد سیصد درهم جایزه می دهیم. می گوید من را در مخفیگاهش مخفی کرده بود آمد در حالی که گریه می کرد دستم را به گردنم بست گفت مجبور هستم تو را تحویل سپاه «عمر سعد» دهم سیصد درهم جایزه بگیرم!!

می گوید تو این همه محبت می کردی و به حال ما گریه می کردی، گفت یابن رسول الله اگر من تو را تحویل ندهم دیگری می برد تحویل می دهد پول را آنها می گیرند می خواهم این سیصد درهم نصیب من بشود.

این پستی و رذالت در برابر آن حماسه و شهامت. این حماقت و نفهمی آن معرفت و بینش و امام شناسی.

این دو را شما مقایسه کنید و این دو مسیر از روز اول بوده، یعنی از زمان حضرت آدم (علی نبینا وآله وعلیه السلام) سپاه «قابیلی»‌ در برابر سپاه «هابیلی» بودند.

زمان حضرت نوح، فرزند حضرت نوح پیغمبر اولو العزم در برابر افراد دیگر بودند به همین شکل در عصر ما هم هستند. باید دقت کنیم ببینیم از قضایا و حماسه عاشوراء چه برداشت و استفاده ای می کنیم!

«یزید» در هر عصری است امام حسین هم در هر عصری است. «یزید» در یک جلوه هایی امام حسین هم در جلوه هایی.

یادم است یکی از فرماندهان «داعش»، که قرار بود ایشان را به عنوان حاکم «سوریه» و «عراق» معین کنند. کلیپش را هم دارم این قضیه تقریباً برای هشت نُه سال قبل است می گوید اگر ما در «کربلا» بودیم قطعاً در سپاه «عمر سعد» بودیم و معتقد هستیم - نستجیر الله - امام حسین در برابر امیر المؤمنین قیام کرد!!

باید بگوییم خاک بر سرت با آن امیرالمؤمنینت که به درک واصل شد آن آرزویی که داشتند و داشت به ریاست برسد به گور برد. اینها در هر عصری بوده در عصر ما هم است باید مقداری دقت کنیم از قضیه عاشوراء درس ولایت پذیری و ولایت مداری بگیریم.

مجری:

ان شاءالله بتوانیم حقیقت را ببینیم بینش درست پیدا کنیم و ان شاءالله با دعای حضرتعالی به این فهم و درک برسیم تا در زمره اصحاب حضرت آقا اباعبدالله اسممان نوشته شود.

حضرت استاد از محضرتان تشکر می کنم بسیار استفاده کردیم و بهره بردیم و همچنین تشکر می کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه امشب هم همراه ما بودید تا دیدار آینده خدا نگهدار!

 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها