2024 October 8 - سه شنبه 17 مهر 1403
مراد از «مرگ جاهلی» در بیان اندیشمندان شیعه و سنی!
کد مطلب: ١٤٨٩٣ تاریخ انتشار: ١٧ بهمن ١٤٠٠ - ١٣:١٧ تعداد بازدید: 2239
حبل المتین » شبکه جهانی حضرت ولی عصر عج
مراد از «مرگ جاهلی» در بیان اندیشمندان شیعه و سنی!

حبل المتین 17 بهمن 1400

بسم الله الرحمن الرحیم

17/11/1400

موضوع: مراد از «مرگ جاهلی» در بیان اندیشمندان شیعه و سنی!

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)

مراد از «مرگ جاهلی» در بیان اندیشمندان شیعه و سنی!

تفاوت «مرتد ملّی» و «مرتد فطری»!

تماس‌های بینندگان برنامه

استفاده از مطالب علمی استاد و چاپ و انتشار آن کاملاً آزاد است!

آیا اهلبیت (علیهم السلام) مرتکب ترک اولی شده اند؟!

آیا «یا علی یا محمد اکفیانی فانکما کافیان» در دعای فرج، شرک است!؟

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

حلول ماه مبارک رجب را خدمت شما تبریک عرض می‌کنم. ان شاءالله که بتوانیم در این ماه مبارک در ماه «رجب الأصب» از زلال این چشمه الهی و این نهر نورانی، جان و نفس خودمان را از هرچه آلودگی هست بزداییم و نفسمان را برای طاعت و عبادت آماده کنیم.

همانطور که مطلع هستید با برنامه «حبل المتین» در خدمت شما هستیم و باز این توفیق نصیب ما شد تا این برنامه را به محضر همه شما گرامیان تقدیم کنیم.

همانطور که مستحضر هستید در این برنامه از محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی بهره مند می‌شویم. ان شاءالله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.

همانطور که همه شما با سیر برنامه آشنا هستید، در ابتدا می‌شنویم و از محضر حضرت استاد استفاده می‌کنیم نسبت به فرمایشاتی که راجع به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هست و اتفاقاتی که افتاده و مسائلی که مطرح شده است.

ان شاءالله توسل و حسن مطلع ما باشد برای شروع برنامه‌ای که مقبول رضایت آن حضرت قرار بگیرد. حضرت استاد سلام عرض می‌کنم، حلول ماه مبارک رجب را تبریک عرض می‌کنم و در خدمت شما هستیم؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این گیتی پهناور این برنامه را مشاهده می‌کنند و ما را مهمان کانون گرم و باصفای خانواده خودشان قرار داده اند خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه عزیزان از خداوند منّان خواهانم.

فرارسیدن ماه رجب المرجب، ماه رحمت الهی، ماه استغفار، ماه برگشت به خداوند عالم، ماه توبه، ماه اجابت دعا که مقرون به ولادت امام جواد (علیه السلام) و حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هست را تبریک عرض می‌کنم.

ان شاءالله خداوند به آبروی امیرالمؤمنین و جوادالائمه این ماه را ماه فرج مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم قرار بدهد و قلب نازنینش را از ما راضی بگرداند و عیدی ما را فرج آقایمان قرار بدهد. ما طبق برنامه همیشگی یادی از حضرت صدیقه طاهره می‌کنیم.

طرفدار علی بودم که بین آن همه دشمن

نشد جز شعله آتش در آنجا کس طرفدارم

حضرت صدیقه طاهره اولین مدافع حریم ولایت و امامت و اولین کسی است که بر سر غاصبان حقوق امیرالمؤمنین فریاد برآورد و عاقبت هم شهید راه ولایت شد.

طرفدار علی بودم که بین آن همه دشمن

نشد جز شعله آتش در آنجا کس طرفدارم

گهی در خانه گه بین در و دیوار و گه کوچه

خدا داند چه آمد بر سرم کشتند صدبارم

دلم بهر علی می‌سوخت چون قنفذ مرا می‌زد

نگاه غربت او بیشتر می‌داد آزارم

نگفتم راز خود با هیچکس اما خدا داند

نمی‌آید به هم از درد یک شب چشم بیمارم

ألا لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون

مجری:

احسنتم، طیب الله. أعظم الله أجورنا و أجورکم. حضرت استاد بسیار ممنون و متشکرم، بسیار از محضرتان بهره مند شدیم.

الحمدلله این توفیق را داریم که حسن مطلع برنامه «حبل المتین» استفاده می‌کنیم و این زلال چشمه حضرت فاطمه زهرا را گوارای وجودمان می‌کنیم.

ان شاءالله این حس و حال در تمام زندگی و در تمام طول هفته ادامه پیدا کند تا ان شاءالله نظر لطف ائمه اطهار بر ما بندگان عاصی همواره قرار بگیرد.

حضرت استاد ما بحثی را آغاز کرده بودیم، البته فاصله‌ای هم افتاد. به همین جهت درخواست می‌کنم اگر دارد مختصری از مباحثی که مطرح شده بود و قرار شده بود در زمینه درس‌هایی از امامت و ولایت مفصلاً صحبت کنیم بفرمایید.

ما در ادامه مباحث به حدیثی رسیده بودیم، اما به جهت فاصله‌ای که افتاده است و برخی از بینندگان هم ممکن است در این فاصله همراه ما شده باشند و آن مباحث گذشته را در ذهن نداشته باشند لطف بفرمایید مختصری از مباحث گذشته بیان بفرمایید.

خلاصه ای از مباحث گذشته پیرامون امامت الهی ائمه اطهار (علیهم السلام)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

ما در این چند ماه گذشته، دو روایت مهم و اساسی بیان کردیم که تکان دهنده است و کافی است هر مسلمانی را از خواب غفلت بیدار کند و به آن درنگ و تأملی کند قبل از آنکه وقت بگذرد و پشیمانی فایده‌ای نداشته باشد.

در حدیث اول پیغمبر اکرم فرمود:

«أُمَّتِي سَتَفْتَرِقُ على ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً كُلُّهَا في النَّارِ إلا وَاحِدَةً»

امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شوند. همه وارد آتش جهنم می‌شوند و تنها یک فرقه نجات پیدا می‌کنند.

سنن ابن ماجه، اسم المؤلف: محمد بن يزيد أبو عبدالله القزويني، دار النشر: دار الفكر - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي؛ ج2، ص 1322، ح 3993

آیا این روایت برای ما کافی نیست که بررسی و تحقیق کنیم و ببینیم اقوال علما اعم از شیعه و سنی و بزرگان در این زمینه چیست؟!

آیا رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در روایات نشانه‌های فرقه ناجیه را مطرح فرمودند یا خیر؟! آیا حضرت به علائم فرقه هالکه اشاره داشته‌اند یا خیر؟!

بیاییم برای یک بار هم که شده تعصب‌های باطل را کنار بگذاریم و پرده‌های ضخیمی که روی اذهانمان کشیده‌ایم و هرچه گذشتگان گفته‌اند ما هم همان را تکرار می‌کنیم کنار بگذاریم.

بیاییم مرد و مردانه وارد میدان شویم و این روایات و احادیث را زیر و رو کنیم و اقوال مختلف را ببینیم. تنها شیعه نیاید اقوال علمای شیعه را ببیند، بلکه اقوال علمای اهل سنت را هم ببیند. علما و جوانان اهل سنت تنها نظرات علمای اهل سنت را نبینند، بلکه نظرات هردو فریق را ببینند. فرمود:

(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)

بنا بر این بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند.

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

حدیث دوم که اعلان خطر بزرگی بود و واقعاً برای انسان تکان دهنده است و برای بیدار شدن انسان کافی است، حدیثی است که رسول اکرم فرمودند:

«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»

هرکسی بدون امام از دنیا برود، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922

مراد از امام چه کسی است؟! در زمان رسول اکرم امام چه کسی بوده است که هرکسی در زمان پیغمبر اکرم بدون امام از دنیا رفته است به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است؟! شاید مراد از امام، امام بعد از رسول اکرم است.

حال ان شاءالله بررسی خواهیم کرد که یکی از اوصافی که در کتب صحاح آمده و در کتب شیعه هم آمده است، این است که رسول اکرم امام متقین است، یعنی افزون بر اینکه رسول و نبی هست امام هم هست.

ما معتقدیم در واقعه غدیر خم یا حدیث منزلت به صراحت فرمودند که بعد از من تمام مقامات من متعلق به امیرالمؤمنین است، غیر از نبوت!

پیغمبر اکرم در واقعه غدیر خم امامت را که خداوند برای رسول اکرم معین فرموده بود، به امر الهی به امیرالمؤمنین محول کرد.

آیا امام بعد از رسول اکرم همان کسی است که رسول اکرم معین کرده است یا اصلاً معین نکرده است؟!

آیا پیغمبر اکرم فرمودند: «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»، اما چیز دیگری نفرمودند و معلوم نکردند که امام بعد از من چه کسی است؟! آیا حضرت به مردم فرمودند که شما بروید امام معین کردید؟!

آیا در این زمینه یک آیه یا حدیث جعلی داریم که پیغمبر اکرم فرموده باشند بعد از من جمع شوید و در سقیفه امام برای خودتان معین کنید؟! آیا حضرت چنین چیزی را فرمودند یا نفرمودند؟! این مسائل همگی نیاز به تأمل و دقت و تحلیل دارد.

ما امروز هزار و چهارصد سال از حیات رسول اکرم و زمان نزول وحی فاصله گرفته‌ایم. الآن اگر ما از دنیا برویم همانطور که پدران و مادران و اجداد ما از دنیا رفته‌اند، تکلیف ما با این روایت چه می‌شود؟!

«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»

هرکسی بدون امام از دنیا برود، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

ما از شما بینندگان عزیز سؤال می‌کنیم که پدر شما، جد شما یا اجداد شما که از دنیا رفته‌اند آیا با اعتقاد به امامت امامی از دنیا رفته‌اند؟! اگر چنین است امام آنها چه کسی بوده است؟! برای ما معرفی کنید!!

همچنین اگر اجداد شما بدون امام از دنیا رفته‌اند، باید توجه داشته باشید که رسول اکرم فرمود: «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً». در این صورت مرگ این شخص مرگ جاهلی بوده است.

بنابراین ما در خصوص این دو روایت مفصل بحث کردیم و بعضی از فراز و نشیب‌هایی که اقوال علمای اهل سنت و علمای شیعه و روایاتی که در این زمینه هست از کتاب «صحیح مسلم» و دیگر صحاح یا کتاب «کافی» و دیگر کتب معتبر شیعه مطرح کردیم.

من در خدمت آقای مرعشی بزرگوار هستم. اگر سؤال جدیدی هست خدمت شما توضیح بدهم.

مجری:

سلامت باشید، بزرگوارید. بینندگان عزیز که همراه ما بودند به وضوح مشاهده کردند که اشاره حضرتعالی نسبت به صحت حدیث بود که ما در منابع اهل سنت و شیعه دیدیم.

همچنین در خصوص اصل روایت مشاهده کردیم که دقیقاً همین روایت در کتب اهل سنت وجود دارد. زمانی که تطبیق دادیم مشاهده کردیم که در کتب شیعیان هم همین مطلب وجود دارد.

نسبت به دلالت کلی حدیث و اینکه امام چه کسی هست دقیقاً بررسی کردیم که آنها چه صحبتی می‌کنند و در کتب اهل سنت چه چیزی هست و شیعیان چه چیزی دارند.

مراد از «مرگ جاهلی» در بیان اندیشمندان شیعه و سنی!

اگر اجازه بدهید این جلسه را بپردازیم به اصل لفظ «مِیتَةً جَاهِلِیةً» که در روایت ذکر شده است.

ما می‌خواهیم تحلیل کنیم به همان سبک و سیاقی که سابقاً این کار را انجام می‌دادیم و ببینیم اهل سنت نسبت به "مرگ جاهلی" چه توضیح و تحلیلی دارند و شیعیان چه توضیح و تحلیلی دارند.

همانطور که حضرتعالی هم در تماس‌ها و هم در متن اصلی برنامه اهل سنت را مقدم می‌کنید، ما هم سؤالمان را مقدم می‌کنیم که اهل سنت "مرگ جاهلی" را به چه چیزی تحلیل کردند و گفتند معنای "مرگ جاهلی" چه چیزی هست؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سؤال بسیار خوبی است. در حقیقت بیت القصیر این روایت هم همان «مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» هست. اصل قوام این روایت و رکن این روایت به «مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» هست. اگر این برای ما روشن شود، شاید بسیاری از قضایا حل شود.

بنده ابتدا نظر بعضی از بزرگان اهل سنت را می‌آورم و تحلیل می‌کنم، سپس به اقوال بزرگان شیعه اشاره می‌کنم.

آقای «ابن جوزی بزرگ» متوفای 597 هجری کتابی به نام «کشف المشکل من حدیث الصحیحین» دارد. ایشان در این کتاب جلد دوم می‌نویسد:

«من رأی من أمیره شیئا فلیصبر علیه، فإنه من فارق الجماعة شبرا فمات فمیتة جاهلیة»

ایشان در اینجا می‌نویسد که مفارقت به معنای قبول امامت است. اگر کسی امامی را قبول نکند و از امام فاصله بگیرد و با امام عصرش بیعت نکند یا معتقد به امام نباشد، به معنای مفارقت امامت است.

«والمیتة مکسورة المیم: یعنی بها الحالة آلتی مات علیها»

میته به مکسور میم هست، یعنی حالتی که از دنیا می‌رود.

«والجاهلیة: عادة القوم قبل الإسلام»

جاهلیت به معنای حالات مردم قبل از اسلام است.

مردم قبل از اسلام چطور بودند؟! اگر کسی بدون امام از دنیا برود، از امام فاصله بگیرد یا ولو یک وجب از امام مفارقت کند مرگش مرگ جاهلی است.

«فإنهم کانوا یعملون بواقعاتهم ولا یلتفتون إلی مشرع»

ویژگی‌های جاهلیت این بود که هرچه به ذهنشان می‌رسید عمل می‌کردند و کاری به شریعت نداشتند.

کشف المشکل من حدیث الصحیحین، اسم المؤلف: أبو الفرج عبد الرحمن ابن الجوزی، دار النشر: دار الوطن- الریاض - 1418 هـ - 1997 م.، تحقیق: علی حسین البواب، ج 2، ص 375، ح 1055

این بدان معناست که اگر کسی بدون امام از دنیا برود، یعنی در حقیقت طوری از دنیا رفته است که ملتزم به شریعت نبوده است و از شریعت بیرون است.

«ابن اثیر جزری» متوفای 606 هجری در کتاب «النهایة فی غریب الأثر» می‌نویسد:

«وفی حدیث الفتن فقد مات میتة جاهلیة هی بالکسر حالة الموت»

سپس می‌نویسد:

«أی کما یموت أهل الجاهلیة من الضلال والفرقة»

همانند این شخص با گمراهی و جدا شدن از امام از دنیا رفته است.

النهایة فی غریب الحدیث والأثر، اسم المؤلف: أبو السعادات المبارک بن محمد الجزری، دار النشر: المکتبة العلمیة - بیروت - 1399 هـ - 1979 م، تحقیق: طاهر أحمد الزاوی - محمود محمد الطناحی، ج 3، ص 370، باب غشا

مراد از «والفرقة» به معنای مفارقت از امام است. بنابراین ایشان می‌نویسد اگر کسی بدون امام از دنیا رفت، مرگش مرگ ضلالت و گمراهی است و هیچ راه چاره‌ای در آنجا نیست.

آقای «بدرالدین» معروف به «دمامینی» متوفای 827 هجری کتابی به نام «مصابیح الجامع» دارد که شرح «صحیح بخاری» است. ایشان در این کتاب می‌نویسد:

«(من فارقَ الجماعةَ شبراً، فماتَ، إلا ماتَ مِیتةً جاهلیةً): - بکسر المیم -: بیانٌ لهیئة الموت، وحالتِه آلتی یکون علیها»

سپس می‌نویسد:

«أی: کما یموت أهلُ الجاهلیة من الضلال والفرقة»

یعنی مثل زمان جاهلیت به گمراهی از دنیا رفته است.

مصابیح الجامع، المؤلف: محمد بن أبی بکر بن عمر بن أبی بکر بن محمد، المخزومی القرشی، بدر الدین المعروف بالدمامینی، وبابن الدمامینی (المتوفی: 827 هـ)، اعتنی به تحقیقاً وضبطا وتخریجا: نور الدین طالب، الناشر: دار النوادر، سوریا، الطبعة: الأولی، 1430 هـ - 2009 م، ج 10، ص 80، ح 2938

اگر کسی در زمان جاهلیت از دنیا می‌رفت، بدون اسلام و توحید و معاد و نبوت و شریعت و در گمراهی محض از دنیا می‌رفت.

متأسفانه «ابن حجر عسقلانی» همواره تلاش می‌کند که با ذهن بسته خود روایات را طوری توجیه کند که با عقاید خود و اتباعش تنافی نداشته باشد. ایشان در کتاب «فتح الباری» از قول «کرمانی» که از شارحین کتاب «صحیح بخاری» هست، می‌نویسد:

«الاستثناء هنا بمعنی الاستفهام الانکاری»

استثناء در اینجا به معنای استفهام انکاری است.

سپس می‌نویسد:

«والمراد بالمیتة الجاهلیة وهی بکسر المیم حالة الموت کموت أهل الجاهلیة علی ضلال»

مراد از «میتة جاهلیة» با کسر میم مثل مرگ زمان جاهلیتی است که به گمراهی از دنیا می‌رفتند.

«ولیس له امام مطاع»

در زمان جاهلیت پیشوایی که مورد اطاعتشان باشد نبوده است.

«لأنهم کانوا لا یعرفون ذلک»

اصلاً آنها امام را نمی‌شناختند.

ایشان می‌خواهد قضیه را به طوری توجیه کند.

«ولیس المراد أنه یموت کافرا بل یموت عاصیا»

مراد این نیس که کافر از دنیا می‌رود، بلکه مراد این است که معصیت کرده است.

این بدان معناست که اگر کسی بدون امام از دنیا برود کافر نیست و مسلمان است، اما معصیت کار است.

حال در این روایت «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» لازم نبود پیغمبر اکرم بفرمایند که هرکسی بدون امام از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است بلکه می‌فرمود: «من مات بلا امام مات عاصیا».

نیازی نبود که «ابن حجر عسقلانی» بعد از هشتصد و پنجاه سال به فرمایشات رسول گرامی اسلام حاشیه بزند!!

«ویحتمل أن یکون التشبیه علی ظاهره»

شاید تشبیه، تشبیه ظاهر لفظ است.

«ومعناه أنه یموت مثل موت الجاهلی وان لم یکن هو جاهلیا»

معنای آن این است که مرگش مرگ جاهلی است، گرچه انسان جاهلی هم نیست.

یعنی در دوران اسلام هست و مسلمان هست. این در حقیقت تشبیهی به دوران جاهلیت است.

«أو أن ذلک ورد مورد الزجر والتنفیر وظاهره غیر مراد»

ایشان می‌خواهد بگوید که اگر کسی بدون امام از دنیا برود کار بسیار بدی کرده است و ظاهرش هم مراد نیست که مرگش مرگ جاهلی است.

ظاهراً پیغمبر اکرم متوجه نشده که چه فرموده‌اند، اما «ابن حجر» متوجه شده است که پیغمبر اکرم از «مِیتَةً جَاهِلِیةً» مرگ جاهلی را اراده نفرموده است و خواسته شوخی کرده باشد!!

«ویؤید أن المراد بالجاهلیة التشبیه قوله فی الحدیث الآخر»

مراد از جاهلی تشبیهی است که در روایت دیگر هم هست.

«من فارق الجماعة شبرا فکأنما خلع ربقة الإسلام من عنقه»

هرکسی از جماعتی که همراه امام است یک وجب جدا شود، گویا رشته اسلام را از گردنش کنده است.

فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 13، ص 7، ح 6645

آقای «ابن حجر عسقلانی» در اینجا بی اختیار داخل چاه افتاده است. ایشان این همه توجیه کرد و در نهایت خود را در بن بست قرار داد.

ما سؤال می کنیم جناب آقای «ابن حجر عسقلانی» عبارت «فکأنما خلع ربقة الإسلام من عنقه» به چه معناست؟! آیا غیر از این است که از اسلام بیرون رفته است؟!

عبارت «فکأنما خلع ربقة الإسلام من عنقه» خود نشانگر این است که مراد از مرگ جاهلی مرگ کفر و ارتداد است. بحث شوخی نیست! حضرت نفرموده است «من مات بلا صلاة مات میتة جاهلیة» یا «من مات بلا صوم مات میتة جاهلیة».

شخصی اگر نماز نخواند یا روزه نگرفت می‌تواند بعداً قضا کند و کفاره بدهد و جبران کند، اما اگر شخص بدون امام از دنیا برود نه قابل کفاره است نه قابل قضا شدن است.

اگر ارتداد شخص ارتداد ملی باشد، در حقیقت از اسلام بیرون رفته و توبه‌اش هم قبول نیست. اگر مسبوق به اسلام باشد و از اسلام بیرون برود، اتفاق علمای شیعه و سنی بر این است که توبه این شخص قبول نیست.

«لجنه دائمه فتوای عربستان سعودی» هم از کاروان عقب نمانده‌اند، بلکه آنها هم افاضه‌ای فرموده‌اند. در رأس این لجنه قبلاً «بن باز» بود و الآن «آل شیخ» هست.

صاحب نظران این لجنه هم می‌خواهند قضیه را توجیه کنند و می‌نویسند:

«ومعنی: «مات میتة جاهلیة»: أی: مات علی الضلالة کما یموت أهل الجاهلیة علیها»

معنای «مات میتة جاهلیة» این است که مرگش مرگ گمراهی است، اما مرگ کفر و شرک و ارتداد نیست.

«فإنهم کانوا لا یدخلون تحت طاعة أمیر»

زیرا در زمان جاهلیت مردم زیر بار اطاعت یک امیر نمی‌رفتند.

فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء، نویسنده: أحمد بن عبد الرزاق الدویش، وفات: معاصر، رده: مصادر فقهی مستقل، خطی: خیر، ناشر: دار المؤید، ج 23، ص 400، باب السؤال الثانی من الفتوی رقم (17627)

اولاً باید بگوییم که فرمایش ایشان فرمایش کاملاً باطلی است. در زمان جاهلیت اقوام و قبائل هرکدام تابع رئیس قبیله بودند. رئیس قبیله هرچه می‌گفت آنها هم به همان عمل می‌کردند.

قبایل اوس و خزرج در زمان جاهلیت نزدیک به صد و بیست سال با همدیگر جنگ داشتند و هزاران کشته دادند. آن‌ها هرکدام امیر داشتند و تحت اطاعت امیر خودشان بودند. آقای «بن باز» حرفی بزنید که مرغ پخته به ریش شما نخندد!!

«فإنهم کانوا لا یدخلون تحت طاعة أمیر»

در مکه مکرمه هرکدام از قبائل رئیسی داشتند که برای خودشان امیری بودند و شورایی هم تشکیل داده بودند. آن‌ها برمبنای همین شورای رؤسا مکه و بیت الله الحرام را اداره می‌کردند. ما متوجه نشدیم ایشان چه می‌خواهند بگویند.

مجری:

قرآن کریم هم زمانی که می‌فرماید:

(فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکفْر)

با پیشوایان کفر پیکار کنید.

سوره توبه (9): آیه 12

باید بگوییم اشتباه گفته و اصلاً ائمه‌ای نداشتند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله، نکته زیبایی بود. در روایات اهل سنت همانطور که آقای «ابن حجر عسقلانی» در آخر کلامش آورد، نکته زیبایی وجود دارد و رسول اکرم آن را معنا کرده است. در کتاب «مسند أحمد بن حنبل» جلد پنجم صفحه 180 آمده است:

«من خَالَفَ الْجَمَاعَةَ شِبْراً خَلَعَ رِبْقَةَ الإِسْلاَمِ من عُنُقِهِ»

هرکس از جامعه‌ای که تحت نظر امام هست جدا شود، رشته اسلام را از گردنش بیرون آورده است.

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 5، ص 180، ح 21600

در اینجا سؤالات زیادی مطرح می‌شود. یکی از آن سؤالات این است کسانی که در زمان حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از خلیفه منتخب مردم جدا شدند و با او جنگیدند چه حکمی دارند؟!

ما از آقای «ابن حجر»، «بن باز» و دیگر بزرگان اهل سنت می‌پرسیم می‌توانید برای ما توضیح بدهید تکلیف کسانی که با جماعت مخالفت کردند و با امیرالمؤمنین جنگیدند چیست؟! آیا این روایت جایی برای اجتهاد باقی می‌گذارد؟!

علمای اهل سنت ادعا می‌کنند که صحابه اجتهاد فرمودند و ثوابی هم برده‌اند!! «ابن حزم أندلسی» در خصوص «عبدالرحمن بن ابن ملجم» می‌گوید که او مجتهد بود و امید داشت با قتل علی بن أبی طالب ثوابی هم ببرد!!

در مقابل ادعا می‌کنند کسانی که عثمان را کشتند همگی ارذل و اوباش بودند و اهل جهنم هستند.

دوستان عزیز قدری دقت کنیم، زیرا نگاه‌های دوگانه‌ای در صدر اسلام انجام شده است. اتفاقاً خدای عالم کاری کرده است که حجت برای همگان تمام شود و راه گریز برای کسی باقی نگذاشته است.

فردای قیامت حجت برای همه تمام است. اگر در برابر خلیفه مسلمین قیام کردن خلاف شرع و حرام است و راه توجیه و اجتهاد باقی نمی‌گذارد، تکلیف کسانی که با امیرالمؤمنین مقاتله کردند چیست؟!

اگر قیام کردن در برابر خلیفه مسلمین راه توجیه باقی می‌گذارد و می‌توانند توجیه و اجتهاد کنند، تکلیف کسانی که عمر بن خطاب و عثمان را کشتند چیست؟!

ما باید مبنایی داشته باشیم و بر این مبنا تمام حوادث را تحلیل کنیم. ما باید یک اصل کلی را بیان کنیم و برای این اصل کلی مصادیقی هم معین کنیم.

امکان پذیر نیست که هرجایی به نفع ما بود یک اصل کلی درست کنیم و یک مصداق برای آن تعیین کنیم و هرجایی به ضرر ما بود یک اصل کلی درست کنیم و برمبنای آن بخواهیم نتیجه بگیریم.

این بحث اهانت و جسارت و توهین نیست، بلکه واقعیاتی است که ما باید به این واقعیات با نظر واقعی نگاه کنیم نه با عینک معیوب! همچنین در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد اول صفحه 203 آمده است:

«من خالف جماعة المسلمین شبرا فقد خلع ربقة الإسلام من عنقه»

هرکسی یک وجب از اجتماع مسلمین مخالفت کند رشته اسلام را از گردنش بیرون آورده است.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 1، ص 203، ح 402

ایشان می‌نویسد که روایت صحیح است و شرایط «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را دارد.

آقای «ألبانی» متوفای 1420 هجری است در کتاب «السنة» اثر «ابن ابی عاصم» که متوفای 287 هجری است روایت را می‌آورد:

«مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ قَیدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإِسْلامِ مِنْ عُنُقِهِ»

السنة، المؤلف: عمرو بن أبی عاصم الضحاک الشیبانی [ت: 287[، المحقق: محمد ناصر الدین الألبانی، الناشر: المکتب الإسلامی – بیروت، ج 2، ص 434، ح 892

و می‌نویسد که روایت صحیح است. در این زمینه حرف بسیار زیاد است، اما آقای «بخاری» نکته‌ای را در این زمینه مطرح کرده است. آقای «عبدالرزاق صنعانی» متوفای 215 هجری هم در کتاب «مصنف» از پیغمبر اکرم نقل می‌کند:

«ومن تولی غیر موالیه فهو کافر بما أنزل الله علی رسوله»

هرکسی ولایتی غیر از مولایی که خداوند عالم برای او معین کرده انتخاب کند به خدا و پیغمبر کافر شده است.

المصنف، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1403، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج 9، ص 47، ح 16304

کتاب «مسند أحمد بن حنبل» هم همین تعبیر را دارد و می‌نویسد:

«من تَوَلَّی غیر مَوَالِیهِ فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلاَئِکةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ لاَ یقْبَلُ الله منه یوم الْقِیامَةِ صَرْفاً وَلاَ عَدْلاً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 81، ح 615

آقایان برای ما معنا کنند که مراد از «تَوَلَّی غیر مَوَالِیهِ» چیست؟! آیا مراد این است که عبدی متعلق به آقای زید بود و فرار کرد و گفت من عبد عمر هستم؟!

شاید مراد از «تَوَلَّی غیر مَوَالِیهِ» ولایت کسی است که از طرف خداوند معین شده است. اگر آن هم باشد اطلاق دارد. پیغمبر اکرم نیامده در اینجا مقید کند به انتصاب یک عبدی به مولای دوم و دیگری!

این روایت در دویست و بیست و دو کتاب اهل سنت آمده است. اگر ما دقت کنیم این روایات خیلی پیام دارد. کافی است تک تک این عبارت‌ها برای ما درنگی باشد.

در رابطه با علمای شیعه هم به یکی دو مورد اشاره می‌کنم، سپس اگر سؤالی بود در خدمت شما هستم.

در کتاب «تلخیص الشافی» اثر «شیخ طوسی» روایتی در این زمینه آمده است. کتاب «الشافی» اثر «سید مرتضی» است که در جواب کتاب «المغنی فی الامامة» اثر «قاضی عبدالجبار معتزلی» نوشته شده است.

«شیخ طوسی» در کتاب «تلخیص الشافی» می‌نویسد که پیغمبر اکرم فرموده است:

«من مات وهو لا یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة»

سپس می‌نویسد:

«ومیتة الجاهلیة لا تکون إلَّا علی کفر»

مرگ جاهلی غیر از مرگ کفر چیز دیگری نیست.

تلخيص الشافي؛ شيخ طوسى (م 460)، انتشارات المحبين، قم، چاپ اوّل، 1382 ش. ج 4، ص 132

اگر شما از یک کودک خردسال هم سؤال کنید و بپرسید: "مرگ جاهلی به چه معناست"، می‌گوید همانند مرگ کسی که در دوران جاهلیت زندگی می‌کرده که نه به خدا معتقد بوده نه به پیغمبر اکرم معتقد بوده و نه به معاد معتقد بوده است.

«مرحوم علامه مجلسی» (رضوان الله تعالی علیه) هم در کتاب «بحارالانوار» جلد 23 صفحه 76 می‌نویسد:

«و المراد بمیتة الجاهلیة الموت علی الحالة آلتی کانت علیها أهل الجاهلیة من الکفر و الجهل بأصول الدین و فروعه»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 23، ص 76، ح 1

ایشان به صراحت می‌نویسد که مراد از مرگ جاهلی یعنی مرگ کفر و جهالت به اصول دین و فروع دین.

بنده به همین دو مورد اکتفا می‌کنم. اگر سؤال دیگری هست من در خدمت حضرتعالی هستم.

مجری:

سلامت باشید، بزرگوارید. بسیار زیبا و عالی فرمودید. الحمدلله دیدیم آن چیزی که هم اهل سنت ذکر کرده بودند.

البته کاملاً به نظر می‌رسید که مخالفانی هم داشته باشد که البته صحبت مخالفان را کمی بیشتر ادامه می‌دادیم همانطور که استاد صحبت‌های «ابن حجر عسقلانی» را کمی کامل‌تر خواندند این تناقضات کاملاً به چشم می‌آمد.

کسانی که نتوانستند حدیث را درست کنند در این روایت معطل مانده‌اند، اما بسیاری از بزرگان اهل سنت معتقد شدند به اینکه روایت معنای مرگ جاهلی را دارد و نیاز نیست ما کلام پیامبر را تفسیر و تأویل کنیم که منظور چیز دیگری هست. مرگ کفر و ضلالت است!

قبل از اینکه فاصله‌ای بگیریم یادآوری را خدمت شما انجام بدهم تلفن‌هایی که زیرنویس شده در اختیارتان هست. شما عزیزان می‌توانید تماس بگیرید، صدای شما را داخل استودیو خواهیم شنید.

اگر سؤال یا مطلب یا دغدغه‌ای دارید که نیاز می‌بینید آن را مطرح کنید، ان شاءالله این رسانه در اختیار شما هست. اگر سؤالی هست از محضر حضرت استاد بهره مند می‌شویم و پاسخ آن را از حضرت استاد می‌طلبیم.

یک فاصله بگیریم و دل‌هایمان را با امام زمان خودمان عجین کنیم و گره بزنیم، برمی گردیم و در خدمتتان خواهیم بود.

اللهم عجل لولیک الفرج یابن الحسن

عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

الحمدلله تا این لحظه از برنامه بسیار استفاده کردیم از محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی و ان شاءالله تا جایی که فرصت داشته باشیم سؤالات دیگر را هم از حضرت استاد می‌پرسیم و از محضرشان بهره مند می‌شویم.

بازهم این یادآوری را انجام می‌دهم تلفن‌هایی که زیرنویس شده در اختیارتان هست و از ابتدای برنامه فرصت این را داشتید که تماس بگیرید.

هم اکنون هم اگر قصد دارید می‌توانید تماس بگیرید. ان شاءالله عزیزان اتاق فرمان پاسخگوی شما خواهند بود و شماره شما را یادداشت می‌کنند، در فرصت مقتضی در انتهای برنامه با شما تماس خواهند گرفت و ما هم صدای شما را خواهیم شنید.

حضرت استاد بحمدالله مطلب نسبت به اصل اینکه قرار است چه بلایی سر افرادی بیاید که امامت را نمی‌پذیرند و معرفت نسبت به امام وقتشان پیدا نمی‌کنند و «مِیتَةً جَاهِلِیةً» چیست روشن شد.

بالاخره مطلب، مطلب بسیار سنگینی است همانطور که حضرتعالی لیست فرمودید افرادی را که معنای ظاهری و اصلی "مرگ جاهلی" را معنا کرده بودند.

وقتی ما این را می‌بینیم، می‌فهمیم که چیزی بالاتر از این است و همانند نماز و روزه و دیگر واجبات نیست که قبول نداشتن آن صرفاً عصیان شود، کأنه قرار است خروج از آن خروج از اسلام به حساب بیاید.

آیا کسی از اهل سنت آمده است با توجه به همین صحبت‌ها و همین مقدمات ادعا کند که امامت طبق این روایت باید از اصول دین شمرده شود یا چنین کسی نیست؟!

تفاوت «مرتد ملّی» و «مرتد فطری»!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بنده قبل از اینکه پاسخ حضرتعالی را عرض کنم، توضیحاتی در خصوص کسانی که از اسلام خارج می‌شوند بیان می‌کنم. در روایت آمده است:

«خَلَعَ رِبْقَةَ الإِسْلامِ مِنْ عُنُقِهِ»

هرکسی با امام بیعت نکند، امامش را نشناسد و از امام جدا شود رشته اسلام را از گردنش بیرون انداخته یعنی از اسلام بیرون رفته است.

کسانی که از اسلام بیرون رفته‌اند "مرتد" تعبیر می‌شوند. "مرتد" در اسلام نوع است؛ مرتد ملی و مرتد فطری.

«مرتد ملی» کسی است که به هنگام انعقاد نطفه او، پدر و مادرش کافر بوده‌اند. این شخص از پدر و مادر کافر به دنیا آمده است و بعد از اینکه بالغ شده از دین بیرون رفته است.

این شخص تا قبل از بلوغ تکلیفی ندارد، زیرا پدر و مادر کافر است و تا بلوغ هم هیچ تکلیفی ندارد. زمانی که شخص بالغ شد اسلام را قبول نکرد و منکر اسلام شد. همچنین ممکن است که اسلام را قبول کند و سپس از اسلام بیرون برود.

حال اینکه بیرون رفتن از اسلام چیست، چه عواملی است که ضروریات دین را انکار کند و سب خدا و پیغمبر اکرم را کند بحث جدایی دارد.

اگر کسی مرتد ملی باشد یعنی از پدر و مادر کافر به دنیا آمده باشد سپس مسلمان شده و دومرتبه از اسلام بیرون رفته است، سه شبانه روز به این شخص مهلت می‌دهند تا توبه کند.

اگر این شخص در این سه شبانه روز توبه کرد توبه‌اش پذیرفته است، اما اگر توبه نکرد حکمش قتل است. فقهای شیعه و سنی عمدتاً نظرشان بر این است.

اما «مرتد فطری» کسی است که از پدر و مادر مسلمان به دنیا آمده است و خودش هم مسلمان بوده است، بعد از اینکه به حد بلوغ رسیده است از اسلام بیرون رفته است. این مرتد در حقیقت مرتد فطری است، یعنی از:

(فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها)

این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده.

سوره روم (30): آیه 30

بیرون رفته است. توبه این شخص به هیچ وجه قبول نیست، اموالش بعد از پرداخت بدهی‌ها در حال حیاتش بین وراث تقسیم می‌شود و همسرش هم بدون اینکه نیاز به طلاق باشد از او جدا می‌شود. این در حقیقت حکم مرتد فطری است.

غالب فقهای ما بر این عقیده هستند. البته شنیدم نظر آیت الله خوئی غیر از این است. ایشان می‌فرمایند می‌شود این شخص را توبه داد و اگر هم توبه کند توبه‌اش پذیرفته است. این نظرات بسیار شاذ و کمیاب است.

حال اگر شخص مورد نظر، زن باشد، خواه مرتد فطری باشد یا مرتد ملی باشد قطعاً کشته نخواهد شد.

این زن را اگر در خانه شوهر بوده است در آنجا نگه می‌دارند یا اگر در خانه پدر و مادر باشد در همانجا نگه می‌دارند. این زن یا باید توبه کند یا به همان حال از دنیا برود و اموالش هم تقسیم نخواهد شد. بنده خواستم توضیحی در رابطه با مرتد بدهم.

مجری:

عذرخواهی می‌کنم که وسط فرمایشات حضرتعالی صحبت می‌کنم، اما با توجه به اینکه حضرتعالی هم این اشاره را داشتید که وقتی ساعت 9 شد اگر تماسی هست آنها را وصل کنیم خواستم یادآوری کرده باشم. اگر فرصتی نیست بعداً تماس‌ها را وصل کنیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

تماس‌ها حق تقدم دارند. هرگاه وسط عرایض بنده هم شد و تماس‌ها آمدند، ما برای عزیزان بیننده احترام ویژه قائل هستیم.

بنده فقط خواستم عرض کنم که نتیجه گیری می‌شود «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» اگر شخص مرتد ملی باشد طبق حکم مرتد ملی با او برخورد می‌شود و اگر مرتد فطری باشد طبق حکم مرتد فطری با او برخورد می‌شود. در هر صورت:

«جَاهِلِیةَ کفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَال»

مرگ این شخص مرگ ضلالت و جاهلیت است.

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 377، ح 3

هیچ شبهه‌ای در این نیست، زیرا چندین روایت آمده است که «فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإِسْلامِ مِنْ عُنُقِهِ». در حقیقت این شخص رشته اسلام را از گردنش بیرون کرده است و از دایره اسلام خارج شده است.

کسی که از دایره اسلام بیرون آمد ما نمی‌توانیم دیگر برایش توجیهی درست کنیم که اجتهاد کرده، اشتباه کرده و می‌خواهد توبه کند. من در خدمت بینندگان عزیز هستم.

مجری:

بزرگوارید، خیلی ممنون. الحمدلله بسیار جمع بندی بجا و مورد نیازی بود. حضرت استاد خیلی لطف فرمودید.

تماس‌های بینندگان برنامه:

از این لحظه به بعد به سراغ تماس‌های بینندگان برویم. آقا محمدرضا از لاهیجان پشت خط هستند. آقا محمدرضای عزیز صدایتان را می‌شنویم، بفرمایید:

بیننده (آقا محمدرضا از لاهیجان – شیعه):

بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و خسته نباشید خدمت حاج آقا قزوینی عزیز و همچنین سلام و عرض ادب دارم خدمت مجری عزیز برنامه.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله.

بیننده:

حاج آقا قزوینی بنده از شما یک سؤال و یک خواهش دارم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

امر بفرمایید.

بیننده:

بزرگوارید. حاج آقا قزوینی عزیز بنده نمی‌دانم قبلاً که مزاحم شما شدم در مورد این سؤال از شما سؤال پرسیدم یا خیر، زیرا این قضیه در ذهنم نیست.

سؤال من از شما در مورد ترک اولی هست. بنده می‌خواستم بدانم آیا اهلبیت (علیهم السلام) ترک اولی انجام دادند یا خیر؟! اگر آن بزرگواران ترک اولی انجام بدهند، آیا این ترک اولی منافاتی با عصمت اهلبیت (علیهم السلام) دارد یا خیر؟!

گناهان کبیره و صغیره که منافات با عصمت دارد به کنار، اما آیا ترک اولی هم منافات با عصمت اهلبیت (علیهم السلام) دارد یا خیر؟! این سؤال من بود.

خواهش و درخواست من از شما این است که من نزدیک به دو سه هفته‌ای می‌شود که مزاحم مؤسسه شما و یکی از بزرگواران می‌شوم.

بنده درخواست می‌کنم که اگر امکان دارد به مباحث شما و دیگر کارشناسان نظیر «دکتر ابوالقاسمی» و «دکتر یزدانی» و دیگر عزیزان که در «شبکه جهانی ولایت» داشتید دسترسی پیدا کنیم.

همکار شما فرمودند این مباحث در آرشیو سایت «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» موجود هست. ظاهراً ایشان با شما هم صحبت‌هایی کردند.

بنده از همکارتان پرسیدم نتیجه چه شد. ایشان گفتند که ان شاءالله خیر است و دارند کارها را راه می‌اندازند که در قسمت سایت مؤسسه بگذارند تا همه استفاده کنند.

حاج آقا قزوینی واقعیت این است که من دارم مطالب شما و دیگر اساتید در «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» را می‌نویسم، به همین خاطر به آن جلسات شما نیاز شدید دارم و می‌خواهم این جلسات را بنویسم.

بنده عاجزانه از شما خواهش می‌کنم که شما رسماً و شرعاً اجازه بدهید که ما از این مباحث شما در «شبکه جهانی ولایت» استفاده کنیم. اگر پرحرفی و بی ادبی کردم از شما عذرخواهی می‌کنم. یا علی مدد، خدانگهدار

استفاده از مطالب علمی استاد و چاپ و انتشار آن کاملاً آزاد است!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

من از آقا محمدرضا تشکر می‌کنم. ایشان بسیار انسان بزرگوار، مؤدب، متین و فاضلی هستند.

آقا محمدرضا حضرتعالی چه از برنامه‌های «شبکه جهانی ولایت» و چه از برنامه‌های «شبکه سلام» یا «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» حتی تألیفات بنده استفاده کنید و چیزی هم به نام خودتان تألیف کنید نه تنها ناراضی نیستم بلکه شما را دعا هم می‌کنم.

چه بسا حضرتعالی می‌خواهید اثری را منتشر کنید یا چاپ کنید و افرادی هستند که به حضرتعالی علاقه دارند. آن‌ها به خاطر شما این مطالب را مطالعه می‌کنند و همان برای ما کافی است. صاحب کار خود می‌نویسد، لازم نیست که من بگویم اسم مرا ببر!

تاکنون بعضی از دوستان ما با استفاده از مطالب ما کتاب‌های زیادی نوشتند و ثروت‌ها و موقعیت‌های خوبی هم به دست آوردند، حتی در آثارشان اصلاً و ابداً اشاره‌ای هم به اینجانب نکردند.

بنده مقاله‌ای داشتم که دیدم آقایی آن را در کتاب خود ذکر کرده است. من در این مقاله مطلبی آورده بودم با این مضمون که ما در مکه بودیم و با علمای بزرگوار شیعه در احساء و قطیف جلسه‌ای داشتیم و صحبت شد.

این کتاب را مؤسسه فرهنگی جمکران چاپ کرده بود. بنده به این عزیزمان که ناشر بود این مطلب را نشان دادم و گفتم: این آقا این مطلب را نوشته است. آیا ایشان تا به حال به مکه مشرف شده است؟! ناشر این مؤسسه فرهنگی گفت: خیر مشرف نشده است.

بنده گفتم: حداقل زمانی که این مطلب من را در کتاب خود آورده بود، عبارت من که نوشته بودم با علمای شیعه در احساء و قطیف جلسه داشتم را حذف می‌کرد!!

کار این شخص همانند کسی است که رساله «توضیح المسائل» نوشته بود و ذکر کرده بود که ما فلان حکم را در کتاب «تحریر الوسیله» بیان کردیم.

آقا محمدرضای عزیز بنده به استفاده شما از مطالبم راضی هستم. بینندگان عزیز هم بدانند کتاب‌هایی که بنده تا به حال تألیف کرده‌ام نزدیک به هشتاد جلد کتاب بوده است.

بنده در شناسنامه کتاب نوشته‌ام که چاپ این کتاب برای همه ناشرین داخل و خارج کشور آزاد است، تنها با هماهنگی «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» باشد. بنده تا امروز به هیچ وجه از کتاب‌هایم حق تألیف نگرفته‌ام.

کتاب‌های ما را «بنیاد بین المللی غدیر» چاپ کرده است. «شبهه جیش یمن» را سازمان حج و زیارت چاپ کرده است. همچنین افرادی دیگر و حتی حوزه علمیه هم کتاب‌های بنده را چاپ کرده است.

البته حوزه علمیه بزرگواری می‌کنند وقتی کتاب‌های ما را در دو هزار یا سه هزار جلد چاپ می‌کنند، چهار جلد یا پنج جلد هم به ما هدیه می‌دهند!!

آقا محمدرضا شما نسبت به استفاده از آثار بنده آزاد هستید. بنده حداقل از طرف «دکتر ابوالقاسمی»، «استاد یزدانی»، «استاد روستایی» و «استاد عباسی» ولایت دارم. اگر شما مطالب این بزرگواران را هم بردارید موردی ندارد.

البته اخلاق اسلامی اقتضا می‌کند که بیست یا بیست و پنج درصد مطالب را تغییر بدهید تا اگر خدای ناکرده کسی آمد و مطالب ما را مطالعه کرد سپس مطالب شما را دید، جنابعالی را متهم نکند که مطالب را کپی برداری کردید.

این به جهت احترام حضرتعالی است. اگر بتوانید مطالب را تغییرات جزئی بدهید بهتر است. در عین حال کاملاً آزاد هستید که کلمات و مطالب ما را به صورت کتاب و سی دی چاپ و منتشر کنید.

آقا محمدرضا! بزرگواری در مشهد کلیه بحث‌هایی که ما در «شبکه جهانی ولایت»، «شبکه سلام» و «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» به سی دی تبدیل کرده است.

به عنوان مثال بنده در رابطه با عید سعید غدیر خم ده بار صحبت کردم. ایشان همه صحبت‌های بنده در این زمینه را در یک جا آورده است. همچنین اگر به فلان شبهه پاسخ دادم همه را در یک جا آورده است.

ایشان مطالب مرا به صورت جزوه درآورده و از آن لیستی هم تهیه کرده است. اگر می‌توانید از دوستان سؤال کنید، شماره تلفن آن آقا را بگیرید و از ایشان بخواهید که این مطالب را برای شما بفرستد.

این بنده خدا زحمت‌های زیادی کشیده است و مبلغ ناچیزی هم دریافت می‌کند. ما هم یکی دو نسخه از ایشان دریافت کردیم، اما الآن نمی‌دانم کجا هستند. الحق و الانصاف ایشان زحمت زیادی کشیده است.

اخیراً یکی از دوستان بانی شده است تا کلیپ‌هایی که بنده و دیگر دوستان داریم را به زبان‌های عربی، انگلیسی، فرانسوی، روسی، آذری و استانبولی ترجمه کند و در فضای مجازی منتشر کند. بنده زیاد در جریان کارهای قسمت آرشیو مؤسسه نیستم.

مجری:

عزیزان هم اشاره کردند که کاملاً هماهنگی‌های آن انجام شود تا مستقیماً نیاز به آرشیو دیگر شبکه‌ها هم نباشد و مستقیماً از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» به مطالب دسترسی داشته باشید.

آیا اهلبیت (علیهم السلام) مرتکب ترک اولی شده اند؟!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با ترک اولی ائمه اطهار (علیهم السلام) باید دقت زیادی داشته باشیم. در کتاب «کمال الدین» اثر «شیخ صدوق» از قول حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نقل شده است:

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ»

خداوند تبارک و تعالی ما را مطهر و معصوم کرده و شاهدین بر خلق قرار داده است.

این بدان معناست که ائمه اطهار (علیهم السلام) باذن الله تبارک و تعالی شاهد بر اعمال همه خلایق هستند.

حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «مصباح الهدایة و الولایة» می‌نویسند: علم امام به عالم هستی از علم عالم هستی بر خود عالم هستی قوی‌تر هست.

«وَ حُجَجاً فِی أَرْضِهِ»

و حجت برای زمین قرار داده است.

«وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یفَارِقُنَا»

خدا ما را با قرآن قرار داده و قرآن را با ما قرار داده است. نه ما از قرآن جدا می‌شویم و نه قرآن از ما جدا می‌شود.

کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 240، ح 63

اگر قرآن کریم ترک اولی دارد، اهلبیت (علیهم السلام) هم ترک اولی دارند. اگر قرآن کریم خطا و اشتباه دارد، اهلبیت (علیهم السلام) هم خطا و اشتباه دارند.

روایت مشهوری هم در این زمینه وارد شده است که حتماً حضرتعالی مستحضر هستید. در آخرین لحظات عمر امیرالمؤمنین، «اصبغ بن نباته» خدمت حضرت آمد و پرسید: شما افضل هستید یا حضرت آدم؟! شما افضل هستید یا حضرت موسی؟!

امیرالمؤمنین فرمود: گرچه تزکیه نفس خوب نیست، اما به جهت اینکه سؤال کردی من به تو جواب می‌دهم. خداوند عالم حضرت آدم را در بهشت قرار داد و به او دستور داد از گندم نخورد.

حال اینکه مراد از گندم چیست ما کاری نداریم، اما حضرت آدم ترک اولی کرد. حضرت آدم گندم خورد و از بهشت بیرون آمد. خداوند برای من خوردن گندم را مباح کرده است، اما در طول عمرم لب به نان گندم نزدم.

نسبت به دیگر ائمه اطهار (علیهم السلام) طبق این روایت و ده‌ها روایت دیگر آمده است که از هرگونه خطا معصوم هستند. به عنوان مثال در کتاب «عیون أخبار الرضا» جلد دوم صفحه 57 آمده است که حضرت می‌فرماید:

«وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ مِنْ کلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِیئَة»

عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 2، ص 57، ح 211

آیا ترک اولی خطا محسوب می‌شود یا خطا محسوب نمی‌شود؟! همچنین در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 191 آمده است:

«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَی طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ- وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یفَارِقُنَا»

کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 191، ح 5

بنابراین حدیث ثقلین هم که می‌فرماید:

«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»

المعجم الأوسط، اسم المؤلف: أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی، دار النشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد, عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ج 4، ص 33، ح 3542

هم حاوی همین پیام است. همانگونه که قرآن کریم خطا و اشتباه و سهو و ترک اولی ندارد، اهلبیت (علیهم السلام) هم به همین صورت هستند. هیچ شبهه‌ای در اینکه ائمه اطهار (علیهم السلام) ترک اولی انجام نداده باشند ندارد.

آقا محمدرضا بنده نکته‌ای را به عنوان یادگاری خدمت حضرتعالی عرض می‌کنم. در رابطه با استغفار ائمه اطهار یا پیامبران حرف بسیار زیاد است. هم علمای اهل سنت در این زمینه حرف دارند و هم شیعیان در این زمینه حرف دارند.

(إِنَّا فَتَحْنا لَک فَتْحاً مُبِیناً)

ما برای تو پیروزی آشکاری فراهم ساختیم!

(لِیغْفِرَ لَک اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَ ما تَأَخَّرَ وَ یتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیک وَ یهْدِیک صِراطاً مستقیماً)

غرض این بود که خداوند گناهان گذشته و آینده‌ای را که به تو نسبت می‌دادند ببخشد و نعمتش را بر تو تمام کند، و به راه راست هدایتت فرماید.

سوره فتح (48): آیات 1 و 2

یا:

(فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِک وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّک بِالْعَشِی وَ الْإِبْکار)

صبر و شکیبایی پیشه کن که وعده خدا حق است و برای گناهت استغفار نما و تسبیح و حمد پروردگارت را هر صبح و شام بجا آور.

سوره غافر (40): آیه 55

در اینجا عمدتاً برنامه بزرگان اهل سنت بر این است که نبی گرامی اسلام و ائمه اطهار (علیهم السلام) گناه امت را گناه خودشان می‌دانند.

در روایت آمده است که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بین الطلوعین یک دعای استغفار هفتاد بخشی دارد که گمان می‌کنم چهار پنج برابر دعای کمیل است.

نقل شده است که امیرالمؤمنین می‌فرمایند: من هر روز این استغفار را می‌خوانم برای گناهان امت حضرت رسول اکرم!

نکته دیگر این است که واسطه فیض از خداوند عالم حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) و ائمه اطهار (علیهم السلام) است.

خداوند عالم اولین خلقتی که خلق کرده است نور حضرت محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) هست و تمام فیوضات توسط اهلبیت به خلائق می‌رسد. هدایت‌ها توسط اهلبیت است، ضلالت‌ها توسط اهلبیت است با این تفاوت؛

«إِنَّ اللَّهَ یهْدِی مَنْ یشَاءُ وَ یضِلُّ مَنْ یشَاءُ»

قرب الإسناد، نویسنده: حمیری، عبد الله بن جعفر، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ص 356، ح 1274

کسی که گناه و معصیت می‌کند و از اختیارش سوء استفاده می‌کند، ائمه اطهار به اذن الله زمینه ضلالت او را فراهم می‌کنند. ما هم می‌توانیم بگوییم این شخص خود گمراه شد و هم می‌توانیم بگوییم که خداوند او را گمراه کرد.

(خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیم)

خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده، و بر چشمهای آن‌ها پرده افکنده شده، و عذاب بزرگی در انتظار آنها است.

سوره بقره (2): آیه 7

این جبر نیست. در حقیقت خداوند عالم یک سر سوزن اختیار به ما داده است، همانطور که می‌فرماید:

(إِنَّا هَدَیناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکراً وَ إِمَّا کفُوراً)

ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا کفران کند.

سوره إنسان (76): آیه 3

به تعبیر «شهید مطهری» در کتاب «انسان و سرنوشت» که کتاب بسیار خوبی است مطلبی در این زمینه آورده است. این کتاب در حقیقت گلُ سرسبد کتاب‌های ایشان هست. بسیاری از آقایان در این رابطه دچار لغزش شدند، اما «شهید مطهری» واقعاً از حق مطلب خوب بیرون آمده است.

بنده به یاد دارم این کتاب سال 1350 به چاپ رسیده است. بنده به یاد دارم ما یک سال تابستان قزوین بودیم. بنده این کتاب را در آنجا مطالعه می‌کردم و هنوز هم غالب مطالب این کتاب در ذهن من مانده است.

خداوند یک جو اراده به ما داده است تا بتوانیم راه خوب و بد را از یکدیگر انتخاب کنیم. اگر راه خوب را انتخاب کردیم مصداق بارز آیه شریفه:

(وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا)

و آنها که در راه ما (با خلوص نیت) جهاد کنند قطعاً هدایتشان خواهیم کرد.

سوره عنکبوت (29): آیه 69

هست. اگر راه بد را انتخاب کردیم قرآن کریم می‌فرماید:

(وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یوْمَ الْقِیامَةِ لا ینْصَرُون)

و ما آنها را پیشوایانی که دعوت به آتش (دوزخ) می‌کنند قرار دادیم، و روز رستاخیز یاری نخواهند شد.

سوره قصص (28): آیه 41

این افراد نه تنها خودشان اهل آتش می‌شوند، بلکه دیگران را هم به طرف آتش می‌کشانند. تمامی اینها از کانال اهلبیت صورت می‌گیرد.

بنابراین ائمه اطهار (علیهم السلام) هم گناه امت را به نوعی گناه خودشان تصور می‌کنند، زیرا از این کانال آمده است و خود را ملزم می‌دانند که برای آنها هم توبه و استغفار کنند.

«إِلَهِی إِنْ طَالَ فِی عِصْیانِک عُمُرِی»

خدایا اگر تمام عمرم را به عصیان سپری کردم.

«فَمَا أَنَا مُؤَمِّلٌ غَیرَ غُفْرَانِک »

غیر از غفران و رحمت تو چیز دیگری طلب نمی‌کنم.

مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، نویسنده: ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، ج 2، ص 124، فصل فی المسابقة بصالح الأعمال

خدای ناکرده امیرالمؤمنین «طَالَ فِی عِصْیانِک عُمُرِی» نیست، بلکه به اعتبار امت، این مطالب را مطرح می‌کند.

مجری:

بسیار عالی، الحمدلله. بسیار ممنون و متشکریم. یک پا فراتر از سؤال آقا محمدرضا بود که اگر شبهه و سؤالی هم در این زمینه وارد می‌شد طبیعتاً پاسخ قاطع و کامل را شنیدند. الحمدلله این هم توفیق الهی بود که نصیب همه ما و شما بینندگان عزیز شد.

به سراغ تماس بعد برویم. آقا محمد از شهرکرد پشت خط هستند. آقا محمد در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقا محمد از شهرکرد – شیعه):

با عرض سلام محضر شما و حضرت استاد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله.

بیننده:

بنده چند سؤال از محضر حضرتعالی داشتم.

مجری:

آقا محمد بفرمایید.

بیننده:

بحثی هست که دست آویز اهل سنت و وهابیت شده است. آن‌ها ادعا می‌کنند اختلافاتی در تشیع نظیر شاخه شاخه شدن اخباریون و اصولیون وجود دارد.

شیعه به قدری اختلاف دارند که «سید نعمت الله جزائری» می‌فرماید: اینقدر این اختلافات زیاد است که ما از خداوند می‌خواهیم ظهور حضرت صاحب الزمان را نزدیک بگرداند و این اختلافات را حل کند.

اهل سنت و وهابیت می گویند با تمام اختلافاتی که در میان تشیع وجود دارد، اخباریون می گویند ما درست می گوییم و راه ما درست است و اصولیون هم می گویند ما درست می گوییم و راه ما درست است. با تمام اختلافاتی که وجود دارد تکلیف چیست؟!

سؤال دیگری که محضر شما داشتم این است که حضرت استاد چند وقت پیش روایتی از کتاب «المستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» خواندند.

در این روایت از قول «أم سلمه» آمده است که به امیرالمؤمنین عرضه داشت: اگر خداوند در قرآن کریم دستور نداده بود که در خانه‌هایتان بمانید، من هم با تو در جنگ جمل حضور پیدا می‌کردم.

«حاکم نیشابوری» که گفته این روایت صحیح است و «ذهبی» هم در تلخیص گفته است این روایت شرایط «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را دارد، اما ظاهراً یکی از راویان این روایت به نام «سعید بن مسلم» توثیق صریحی ندارد و به آن جرح زیادی وارد شده است.

مجری:

بسیار خوب. آقا محمد از شهرکرد بودند که سؤالشان را مطرح کردند. آقا محمد در خدمت شما خواهیم بود. ما تماس بعدی را مختصراً بگیریم و سپس پاسخ سؤال آقا محمد را از زبان حضرت استاد خواهیم شنید.

تماس بعد آقای بهادری از کرج پشت خط هستند. آقای بهادری در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):

بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام و شب بخیر دارم خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی و آقای مرعشی دو سید بزرگوار.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله.

بیننده:

وهابیت بسیار از توحید دفاع می‌کنند. حال توحیدی که بدون دفاع از اهلبیت باشد دروغی بیش نیست.

کسانی که دم از توحید می‌زنند، اگر عدالت ناشی از توحید که مورد قبول وهابیت است را از کتاب‌های معتبر اهل سنت نقل کنیم می‌بینیم که مذهب وهابیت مدافع ظلمی است که در تاریخ یا بی نظیر است و یا کم نظیر است.

حال اشخاصی که نام می‌برم سران حکومت اسلامی هستند که خلافت را از دست اهلبیت ربودند، امیرالمؤمنین را از خلافت حقه‌شان کنار زدند و تدبیری کردند به وسیله جنگ سازی برای سران حکومت با شعار دفاع از توحید و مبارزه با شرک.

«زبیر بن عوام»؛ این شخص یازده ساختمان در مدینه، دو ساختمان در بصره، یک ساختمان در کوفه و یک ساختمان در مصر ساخت و چهار زن گرفت. پس از فوت او پس از کسر ثلث مال به هریک از زنان چهارگانه یک میلیون و دویست هزار درهم رسید.

معلوم می‌شود که ایشان چهارده میلیون و چهارصد هزار درهم ثروت داشت. او دارای زمینی در اسکندریه و هزار اسب و هزار برده و هزار کنیز بود. این عدالت مطلوب وهابیت است.

«طلحه» در کوفه یک ساختمان داشت. هر روز از عراق هزار دینار از راه زائرسرا پیش از عراق درآمد داشت. او در مدینه ساختمانی بنا کرد و با گچ آن را ساخت.

«موسی بن طلحه» نقل می‌کند که «طلحه» دویست و بیست هزار درهم و دویست هزار دینار ثروت بر جای گذاشت. «ابراهیم بن محمد بن طلحه» می‌گوید مجموع درآمد «طلحه» سی میلیون درهم بوده است.

«سعد بن یحیی بن طلحه» نقل می‌کند که از «طلحه» دو میلیون و دویست هزار درهم به علاوه سی میلیون درهم اموال دیگر باقی ماند.

«عمروعاص» نقل می‌کند که «طلحه» هزار بهار باقی ماند که هر بهار سی قنطار طلا داشت. بهار به معنای پوست گاو است. «ابن عبد ربه» در حدیثی می‌گوید: «طلحه» سیصد بهار طلا و نقره بر جای گذاشت.

«بلاذری» می‌نویسد: تنها عثمان دویست هزار دینار طلا به «طلحه» بخشید و این آمار از هفت کتاب معتبر اهل سنت نقل شده است.

عزیزان به کتاب «الغدیر» جلد 8 صفحه 283 مراجعه کنند. «ابن سعد» در شرح حال «عبدالرحمن بن عوف» می‌نویسد که هزار شتر، سه هزار گوسفند، صد اسب در حدی طلا داشت که اگر با تبر ببرند دستان مردان تاول می زند.

او چهار زن گرفت و به هرکدام هشتاد هزار درهم رسید. در نقل «صالح بن ابراهیم بن عبدالرحمن» آمده است که یکی از زنان «عبدالرحمن» مهریه خود را در حال مرض او به یک چهارم از یک هشتم مصالحه کرد و هشتاد و سه هزار درهم شد.

طبق نقل مسئولین ساختمان «عبدالرحمن بن عوف» در حدی بود که تنها در طویله‌اش صد رأس اسب و هزار شتر و ده هزار گوسفند وجود داشت و یک هشتم مالش هشتاد و چهار هزار درهم بود.

این مطالب از پنج کتاب معتبر اهل سنت نقل شده است. کتاب «الغدیر» جلد هشتم صفحه 284 این مطالب را آورده است. بنده در جلسه آینده اموال «سعد بن أبی وقاص» و «زید بن ثابت» و عثمان را خدمت استاد بیان خواهم کرد.

این ثمره خلافتی بود که از دست امیرالمؤمنین گرفتند و تبدیل به مال اندوزی کردند. امیرالمؤمنین در خطبه شقشقیه می‌فرماید: مانند شتر که علف‌های باطراوت بهاری را با احساس خوشی می‌خورد، مال خدا را با دهان پر می‌خورند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

مجری:

احسنتم، طیب الله، بسیار عالی فرمودید. آقای بهادری مثل همیشه هم مستنداتشان قوی بود و هم مطلبی که گفتند مطلب بسیار مهم و نابی بود.

آقای عزیزالله از کیش پشت خط هستند. آقای عزیزالله در خدمت شما هستیم. متأسفانه فرصت بسیار محدود هست. سریعاً مطلب خود را بفرمایید تا بیشتر بتوانیم استفاده کنیم.

آیا «یا علی یا محمد اکفیانی فانکما کافیان» در دعای فرج، شرک است!؟

بیننده (آقای عزیزالله از کیش – شیعه):

با عرض سلام و ارادت مطلب خود را به صورت خلاصه عرض می‌کنم.

«الهی عظم البلاء و برح الخفاء و انقطع الرجاء»

تا جایی که می‌فرماید:

«یا محمد یا علی، یا علی یا محمد اکفیانی فانکما کافیان و انصرانی فانکما ناصران یا مولانا یا صاحب الزمان الغوث الغوث الغوث ادرکنی ادرکنی ادرکنی الساعة الساعة الساعة»

فرازهایی از دعای فرج

بنده خود شیعه و شیعه زاده هستم، اما سؤالاتی مطرح می‌شود که معمولاً نمی‌توانم جواب را بدهم. در قسمت اول ما خدا را صدا می‌زنیم، اما در اواخر دعا می گوییم:

«یا محمد یا علی، یا علی یا محمد اکفیانی فانکما کافیان»

ما در این فراز می گوییم که تنها شما دو نفر کافی هستید و بعد امام زمان را می‌خواهیم. این در حالی است که در ابتدای دعا خدا را یاد کردیم. تکلیف ما چیست؟! آیا این شرک نیست؟! قرآن کریم هم می‌فرماید:

(وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید)

و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!

سوره ق (50): آیه 16

بنده می‌خواستم در این رابطه توضیحاتی داده شود تا بتوانم جواب دیگران را بدهم. ممنون از بزرگواری شما

مجری:

سلامت باشید، خیلی تشکر می‌کنم از آقای عزیزالله از کیش که سؤال خود را مطرح کردند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بنده همین ابتدا جواب این عزیزمان را بدهم. آقای بزرگوار که از کیش تماس گرفتید اگر خدای ناکرده حضرتعالی در حال غرق شدن در دریا هستید، داد می‌زنید: آقای علی مرا نجات بده، آقای ولی مرا نجات بده. آیا این شرک است؟!

همچنین زمانی که دارید از درخت می افتید و از پسر خود می‌خواهید که شما را نجات بدهد، آیا این شرک است؟! چرا در این زمان خدا را صدا نمی‌زنید؟! چرا از خداوند نمی‌خواهید که شما را از غرق شدن یا افتادن از درخت نجات دهد؟!

(فَالْمُدَبِّراتِ أَمْرا)

و آنها که امور را تدبیر می‌کنند.

سوره نازعات (79): آیه 5

نستجیر بالله ذات اقدس ربوبی که نمی‌آید از دست بنده و جنابعالی بگیرد و از دریا و آتش نجاتمان بدهد. خدای عالم مأمورین و موکلینی دارد که به اذن الله تبارک و تعالی اگر انجام شد این عین توحید است. قرآن کریم می‌فرماید:

(اللَّهُ یتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها)

خداوند ارواح را به هنگام "مرگ" قبض می‌کند.

سوره زمر (39): آیه 42

حال جبرئیل چکاره است؟! زمانی که معتقدیم جبرئیل ما را قبض روح می‌کند آیا این شرک است؟! قرآن کریم در جای دیگر می‌فرماید:

(قُلْ یتَوَفَّاکمْ مَلَک الْمَوْتِ الَّذِی وُکلَ بِکم)

بگو: فرشته مرگ که بر شما مأمور شده (روح) شما را می‌گیرد.

سوره سجده (32): آیه 11

برادر بزرگوارم ما باید قدری بیشتر دقت کنیم. هیچ شکی نیست که (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید)، اما از طرف دیگر قرآن کریم می‌فرماید:

(فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه)

و به هر سو رو کنید، خدا آنجا است.

سوره بقره (2): آیه 115

علی بن أبی طالب هم جلوه خداوند است، رسول گرامی اسلام هم جلوه خداوند است، بنده و جنابعالی هم جلوه خداوند هستیم اما هرکسی به اندازه گنجایش خودش!

بنده جلوه الهی هستم و می‌توانم زمانی که این آقا از من درخواست آب کرد به او آب بدهم. شخصی از من هزار تومان قرض می‌خواهد و من به عنوان جلوه الهی به اذن الله تبارک و تعالی و به حول الله از پولی که خداوند به من داده به او هزار تومان می‌دهم.

امیرالمؤمنین هم قدرت دارد و می‌تواند انسان را از آتش نجات دهد. هیچ تفاوتی نیست و این عین توحید است. اگر این شرک باشد باید فرزندان حضرت یعقوب مشرک‌ترین انسان‌های روی زمین باشند که به پدر عرضه می‌دارند:

(یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کنَّا خاطِئِین)

پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطاکار بودیم.

سوره یوسف (12): آیه 97

فرزندان حضرت یعقوب «اغفرلنا» نمی‌گویند. وهابی‌های پست ادعا می‌کنند که در اینجا گناه خودشان است. بحث گناه خودشان نیست. آنها نمی‌گویند: «یا أبانا اغفرلنا» بلکه می گویند: (یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کنَّا خاطِئِین). قرآن کریم همچنین می‌فرماید:

(وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ)

و پیامبر هم برای آنها استغفار می‌کرد.

سوره نساء (4): آیه 64

مگر خداوند متعال (أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید) نیست؟! پس چرا پیغمبر اکرم می‌خواهد برای آنها استغفار کند؟! قرآن کریم در آیه 35 از سوره مبارکه مائده می‌فرماید:

(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَة)

ای کسانی که ایمان آورده‌اید پرهیزگاری پیشه کنید و وسیله‌ای برای تقرب به خدا انتخاب نمائید.

سوره مائده (5): آیه 35

این مطالب کاملاً واضح و روشن است. نسبت به سؤال آقا محمد از شهرکرد باید بگوییم که در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد سوم صفحه 119 این روایت آمده است و «حاکم نیشابوری» می‌نویسد: این روایت صحیح است و شرایط شیخین را دارد.

آقای «بخاری» هم می‌نویسد که این روایت صحیح است. اولاً وقتی این دو نفر روایتی را تصحیح می‌کنند مطلب تمام است. به قول معروف اگر «حاکم نیشابوری» و «ذهبی» روایتی را تصحیح کردند به منزله ورود در کتاب «صحیح بخاری» است.

در رابطه با «سعید بن مسلم مکی» که شما فرمودید «ابن حبان» در کتاب «الثقات» جلد چهارم صفحه 289 او را توثیق کرده و همین برای ما کفایت می‌کند.

ایشان در اینجا نیاورده که کسانی دیگر او را تضعیف کردند یا نکردند. حال بحث سر این که توثیقات «ابن حبان» برمبنای تساهل هست یا برمبنای تساهل نیست، نود درصد علمای اهل سنت توثیقات «ابن حبان» را قبول دارند.

البته ما نیازی هم به ایشان نداریم. وقتی دو عالم بزرگ می گویند که روایت صحیح است برای ما کفایت می‌کند و مته به خشخاش گذاشتن و ایرادات بنی اسرائیلی گرفتن صحیح نیست.

مجری:

بسیار عالی. اگر صلاح می دانید به دعوای بین اصولی و اخباری هم بپردازیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در خصوص بحث اختلاف اگر اهل سنت به ما می گویند، از قول پیغمبر اکرم نقل شده است:

«إِنَّ اخْتِلَافَ أُمَّتِی رَحْمَة»

معانی الأخبار، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 157، ح 1

جوابشان همین است. ملاحظه کنید فرقه‌های مختلف اهل سنت نظیر حنفی، مالکی، حنبلی، شافعی و دیگر فرقه‌ها را دارند. حال این اختلافات چیست؟! مگر شما نمی‌گویید که ما تابع پیغمبر اکرم و صحابه هستیم؟! اهل سنت می گویند:

«مَن لم یکن حنبلیاً فلیس بمسلم»

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 29، ص 304، ح 4 أحمد بن الحسین بن محمد

این همه دعوا و درگیری و کشت و کشتاری که بین اهل سنت بوده است به چه دلیل بوده است؟! اهل سنت در نیشابور، اصفهان و بغداد خانه‌های همدیگر را ویران کردند و بازار یکدیگر را آتش زدند. علاوه بر این خداوند عالم می‌فرماید:

(فَمَا اخْتَلَفُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَینَهُم)

آن‌ها اختلاف نکردند مگر بعد از علم و آگاهی و این اختلاف به خاطر ستم و برتری‌جویی بود.

سوره جاثیه (45): آیه 17

این بدان معناست که بعد از آمدن پیامبران تازه اختلافات شروع می‌شود. یک عده طرفدار پیغمبر و یک عده مخالف پیغمبر می‌شوند، یک عده بحث جدیدی را شروع می‌کنند و یک عده راه انحراف را در پیش می‌گیرند. خداوند عالم به ما عقل داده است.

(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)

بنا بر این بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند.

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

بعد از اینکه پیامبران آمدند و علم آمد، همین علم مردم را مغرور می‌کند. آنچه برای ما ملاک است این است که ما هستیم، این عقل خدادادی و روایاتی که ائمه اطهار معین کردند.

ما گفتیم سیصد روایت داریم که پیغمبر اکرم فرمود: خلیفه اول من امیرالمؤمنین، خلیفه دوم امام حسن مجتبی، خلیفه سوم امام حسین تا حضرت ولی عصر است.

شما از زیدی‌ها بخواهید پنج روایت برای حقانیتشان بیاورند. شما از اسماعیلی‌ها بخواهید پنج روایت صحیح برای خودشان بیاورند.

ما فرقه‌های دیگر را تکفیر نمی‌کنیم، اما می گوییم که ما برای خودمان دلیل محکم و قاطع داریم. شیعه در طول تاریخ تحدی کرده است و همواره اعلان مناظره و مباهله کرده است.

آیا یکی از این آقایان آمده‌اند که بگویند ما حاضریم مباهله کنیم؟! بهترین راه همین است. یک بزرگوار زیدی، یک بزرگوار اسماعیلی یا یکی از توابع و دجالین بصره بیایند و بگویند که ما برای حقانیت خودمان حاضریم مناظره و مباهله کنیم و به میدان بیایند.

این خود بهترین دلیل است بر اینکه شیعه دوازده امامی حق است. این هم در کتب اهل سنت، هم در کتب شیعه، هم در کتب زیدی و هم در کتب اسماعیلی مطرح شده است.

حقانیت دوازده امام و «خلفائی اثناعشر» و «الائمه اثناعشر» موجود است و ما هم به این افتخار می‌کنیم.

مجری:

احسنتم، بسیار خوب. حضرت استاد بسیار از محضرتان تشکر می‌کنم، این جلسه هم بسیار بهره مند شدیم و استفاده کردیم.

همچنین تشکر می‌کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه همراه برنامه خودتان برنامه «حبل المتین» بودید. ان شاءالله که موفق و مؤید و منصور باشید. تا دیدار آینده خدانگهدار

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب