لينک دانلود
30/10/1400
موضوع: اثبات جایگاه امامت به عنوان رکن اساسی دین از نگاه علمای شیعه
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
مدیریت فقر زدایی در جامعه اسلامی، با الهام از آیات قرآن کریم
لزوم توجه به جنبه سیاسی – الهی حکومت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
اثبات جایگاه امامت به عنوان رکن اساسی دین از نگاه علمای شیعه
تماسهای بینندگان برنامه
مجری:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». الحمدلله بازهم در شب جمعهای دیگر در سید اللیالی این توفیق نصیب ما شد تا برنامه «حبل المتین» را تقدیم محضر همه شما گرامیان کنیم.
برنامهای که این افتخار را داریم در محضر حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم. ان شاءالله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.
قبل از اینکه از ایشان درخواست کنیم مثل همیشه مجلس ما را به فیض برسانند و شروع بحث را زهرایی کنند، خدمتتان عرض کنم که ان شاءالله در خدمت مهمان ارجمندی هم خواهیم بود.
بعد از اینکه دلهایمان را روانه ساحت مقدس حضرت صدیقه شهیده (سلام الله علیها) کردیم، مهمان برنامه را معرفی خواهم کرد و از صحبتهای این مهمان ارجمند بهره خواهیم برد.
حضرت استاد سلام عرض میکنم، در خدمت شما هستیم و از فرمایشاتتان بهره مند میشویم؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را همراه با تقدیم میکنم و موفقیت بیش از پیش برای همه گرامیان از خداوند منّان خواهانم.
همانطور که عزیزمان هم اشاره کردند رسممان بر این است که جلسه را با نام حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آغاز کنیم، باشد که در دنیا و آخرت بیمه حضرت فاطمه زهرا باشیم و زندگی و دین و دنیا و آخرت و ظاهر و باطن خود را به حضرت بسپاریم.
منشأ نور آسمان زهراست
علت خلق این جهان زهراست
صاحب عصر، أسوه خلق و
أسوه صاحب الزمان زهراست
در تمام مواقع دشوار
ذکر او رفع هر بلا کرده
ما اگر شیعه علی شدهایم
فاطمه نیمه شب دعا کرده
اشکهای شبانه مادر
علت اشک آه ما بوده
هر زمانی بلا هجوم آورد
چادر او پناه ما بوده
ما کجا روضه خوانی مادر
کسی از درد او چه میداند
کاش میشد شبی ببینم که
صاحب عصر روضه میخواند
هیچکس جز عموی من محسن
مادرم را سپر نشد آن روز
آه اعجاز مادرم این بود
شعلهها بی اثر نشد آن روز
صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهراء سیدة نساء العالمین
مجری:
احسنتم، طیب الله. حضرت استاد بسیار استفاده کردیم و بهره مند شدیم، خیلی ممنون و متشکرم.
بینندگان عزیز و ارجمند همانطور که خدمتتان عرض کردم در محضر مهمان ارجمندی هستیم. عزیزانی که جلساتی پیش هم همراه ما بودند، مطلع بودند که سیری آغاز شد و الحمدلله توانستیم از صحبتهای «دکتر مسعودیان» استفاده کنیم.
ان شاءالله در باب فقرزدایی و کمکهای مردمی که انجام میشود گامی برداشته شود. قطعاً یکی از عناصری که باید در متن زندگی خود و دغدغه مندی های خود قرار بدهد همین مسئله است. ان شاءالله این جلسه هم از محضر جناب آقای «دکتر مسعودیان» استفاده خواهیم کرد و لحظاتی در خدمت ایشان خواهیم بود.
آقای دکتر خدمت شما سلام عرض میکنم و حضور مجددتان را در این مکان خوش آمد می گویم. اگر لطف بفرمایید مروری نسبت به صحبتهایی که در جلسه پیش شد داشته باشید تا بینندگان عزیز هم در باب صحبتهایی که شد داخل مبحث باشند.
مدیریت فقر زدایی در جامعه اسلامی، با الهام از آیات قرآن کریم
دکتر مسعودیان:
بسم الله الرحمن الرحیم
(الَّذِینَ إِنْ مَکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور)
یاران خدا کسانی هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا میدارند و زکات را ادا میکنند و امر به معروف و نهی از منکر مینمایند و پایان همه کارها از آن خدا است.
سوره حج (22): آیه 41
بنده هم به تأسی از حضرت آیت الله قزوینی ابتدا عرض ارادت به ساحت قدسی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دارم و عرض سلام خدمت همه بینندگان در هر نقطهای از جهان که هستند.
همچنین عرض سلام و ادب خدمت حضرتعالی و تقدیر و تشکر از حضرت آیت الله که اجازه فرمودند دقایقی را در خدمت ایشان و در ارتباط با برنامه «حبل المتین» مصدع اوقات بینندگان عزیز باشم.
بنده در جلسه گذشته با توجه به اینکه موضوع مدیریت زکات و فقرزدایی را در اسلام داشتم، اگر اجازه بدهید یک مرور کوتاهی بر آنچه که در جلسه قبل خدمت عزیزان مطرح شد داشته باشم.
آنچه در جلسه قبل مطرح شد این بود که اگر واژگان فقر و محرومیت را در قرآن کریم احصاء کنیم و آن را در بستر زمان و براساس ترتیب نزول آیات قرآن کریم مرتب کنیم، ملاحظه میکنید که ما دو نوع فقر خواهیم داشت: فقر مکی و فقر مدنی.
نکتهای که من عرض کردم این بود که این واژهها و فراوانی آنها از یک نظم و آهنگ موزونی برخوردار هست و یک معنای حکیمانهای در ترتیب اینها، در شکل قرارگیری آنها و فراوانی آنها دیده میشود که این هم خود یکی از معجزات قرآنی است.
بنده بحث آیات مکی و مدنی و واژگان را عرض کردم و در این رابطه خیلی توضیح نمیدهم. زمانی که این واژگان کنار همدیگر قرار میگیرند، یک فرایند تکاملی فقرزدایی را در قرآن کریم ملاحظه میکنید.
مجری:
عذرخواهی میکنم میان فرمایشاتتان صحبت میکنم. صرفاً برای اطلاع بینندگان محترم عرض میکنم فرمایشات «دکتر مسعودیان» در جلسه پیش هم به صورت مفصل انجام شد، اما متأسفانه به خاطر ایراد فنی نتوانستیم این پاورپوینت را به شما نشان بدهیم.
بنابراین غنیمت بدانید که داریم این مباحث را مرور میکنیم. ان شاءالله با توجه بیشتری همراه ما و صحبتهای «دکتر مسعودیان» باشید.
دکتر مسعودیان:
عرض کردم در این آیات یک نظم و انضباط دقیقی و حکمتهای دقیقی را در مدیریت ملاحظه میکنید.
مثلاً زمانی که مسئله زکات و تمام آیات زکات را کنار هم قرار میدهیم میبینیم در دوران مکی که هنوز حکومتی وجود ندارد، مسئله زکات را مطرح میکند و در کنار آن مسئله نماز را مطرح میکند. در این دوره بیشتر روی نماز و زکات تأکید شده است.
با ورود به حکومت نبوی ملاحظه میکنید نکته دقیقی در اینجا وجود دارد و آن اینکه قرآن کریم زکات را به ولایت و اطاعت پذیری از نبی گرامی اسلام و ولی امر مسلمین توصیه و دعوت میکند و اکثر آیات با چنین آهنگی دیده میشود.
آنچه که بنده میخواهم عرض کنم این است که نقطه تحولی در زکات مدیریت فقر هست. این قضیه هم مسائل مختلفی دارد، اما اگر اجازه بدهید مرور بر جلسه گذشته را به همین حد بسنده کنم و با بحث بعدی در خدمت شما باشم.
مجری:
بسیار عالی، خیلی ممنون و متشکرم. الحمدلله عزیزان بیننده هم در جریان بحث قرار گرفتند.
نکتهای که به نظر میآید باید روی آن تکیه شود همانطور که حضرتعالی هم فرمودید بعد از اینکه حکومت تشکیل میشود، حکومتی است که متأسفانه مابقی ائمه اطهار نتوانستند این فرصت را پیدا کنند که حکومت ناب اسلامی به نام خودشان تشکیل دهند.
تنها چیزی که ما در اختیارمان داریم همین حکومت نبوی هست. بنده این مطلب را برای این عرض میکنم که قطعاً جای کار دارد و ما باید بیشتر روی این قضیه متمرکز شویم.
ما دوست داریم بیشتر بشنویم. بفرمایید که روش و شیوه فقرزدایی با متد و منهج اسلامی که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند به چه شکل بوده و چطور میخواستند این فقرزدایی را در جامعه انجام دهند؟!
دکتر مسعودیان:
در این رابطه مطالب بسیار بسیار مفصل است. بنده نکتهای تحت عنوان "مدیریت فقرزدایی" را عرض کردم. اگر نگاهی به سیمای فقر در دوران مکی داشته باشید، نمودار مقابل را ملاحظه خواهید کرد.
شما در دوران مکی که این شرایط فعلی را میبینید، کاملاً مسلمانان در یک وضعیت فقر زیادی به سر میبردند و در دوران انتهایی رسالت یعنی در دوران شعب ابی طالب و محاصره اقتصادی فقر مطلق را در بین مسلمانان و جامعه اسلامی ملاحظه میکنید.
با ورود آن به آیات مدنی یعنی حکومت نبوی بازهم ابتدای امر بحث ابتدای مهاجرت و جریان مهاجرین و انصار بود. بازهم فقر بسیار شدید در این دوران بر همه مسلمانان حاکم بود.
با مدیریتی که در شخص نبی گرامی اسلام بود، این یک الگوی جهانی است. اگر قرآن کریم کتابی است که راهبردهای او برای تمام بشریت در تمام دوران و اعصار وجود دارد، خلاصه شده آن را در حکومت شریف نبوی کاملاً ملاحظه میکنید.
متوجه میشویم که پیغمبر اکرم با نوع مدیریت قرآنی خودشان آهسته آهسته بر فقر فائق میآیند و شرایط فقر مطلق را به رفاه نسبی و آهسته آهسته به رفاه و غناء تبدیل میکنند.
اگر از من سؤال شود که از کجا این قضیه را مطرح میکنید که اواخر حکومت مسلمانان وضعیت خوبی داشتند، بنده بازهم به قرآن کریم مراجعه میکنم.
اگر ترتیب نزول آیات و سور مدنی را ملاحظه بفرمایید، آخرین سوره براساس تقسیم بندی که حضرت آیت الله معرفت مطرح کردند سوره توبه است.
من از سوره توبه شاهد مثال آوردم. در آیات متعدد سیمای توانمندسازی در حکومت نبوی را ملاحظه میکنید و خدمات مختلف را میبینید. ملاحظه کنید قرآن کریم در بحث مسجدسازی میفرماید:
(إِنَّما یعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ لَمْ یخْشَ إِلاَّ اللَّه)
مساجد الهی را تنها کسی آباد میکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده و نماز را بر پا دارد و زکاة را بپردازد و از چیزی جز خدا نترسد.
سوره توبه (9): آیه 18
تمام آیات مربوط به سوره توبه است. سوره مبارکه توبه در بحث توسعه مسجد الحرام میفرماید:
(أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّه)
آیا سیراب کردن حجاج و آباد ساختن مسجد الحرام را همانند (عمل) کسی قرار دادید که ایمان به خدا و روز قیامت آورده و در راه او جهاد کرده است.
سوره توبه (9): آیه 19
همچنین مسائل دیگری که در اینجا ملاحظه میکنید. بحثهای عمرانی، بحثهای مسکن، بحثهای رونق تجاری، بحثهای اقتصاد و اشتغال و توسعه درآمدی در تمام طبقات اجتماعی. بازهم شاهد مثال من همین سوره مبارکه توبه است که میفرماید:
(وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یتَّخِذُ ما ینْفِقُ مَغْرَما)
گروهی از (این) اعراب بادیهنشین چیزی را که (در راه خدا) انفاق میکنند غرامت محسوب میدارند.
سوره توبه (9): آیه 98
یعنی عامه مردم به یک سطح خوبی رسیدهاند که میتوانند انفاق کنند و شرایط پرداخت مال و انفاق اسلامی برای همه مردم هست. همچنین قرآن کریم در بحث زنان و طبقات زنان میفرماید:
(وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاة)
مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند، و نماز را بر پا میدارند، و زکات را میپردازند.
سوره توبه (9): آیه 71
در اینجا هم میبینید شرایط زنان جامعه اسلامی و حکومت نبوی به شرایطی میرسد که شرایط پرداخت زکات را پیدا میکنند. همچنین بقیه جامعه حتی اقلیتها و منافقین در جامعه اسلامی به شرایط خوبی میرسند.
(وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِه)
آنها فقط از این انتقام میگیرند که خداوند و رسولش آنان را به فضل (و کرم) خود بینیاز ساختند!
سوره توبه (9): آیه 74
کلمه (أَغْناهُمُ اللَّهُ) در اینجا استناد بنده به اینگونه آیات است. آنقدر اموال اقلیتها زیاد بود که این آیه نازل شد:
(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کثِیراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَیأْکلُونَ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ وَ یصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ یکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا ینْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیم)
ای کسانی که ایمان آوردهاید بسیاری از علما (ی اهل کتاب) و راهبان، اموال مردم را به باطل میخورند و (آنان را) از راه خدا باز میدارند، و آنها را که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) میسازند، و در راه خدا انفاق نمیکنند، به مجازات دردناک بشارت ده.
سوره توبه (9): آیه 34
این آیه شریفه نشانگر این است که حتی در بین آحاد مختلف هم شرایط بسیار خوب و رفاه نسبی و غنی را شاهد هستیم.
بنده به همین مقدار بسنده میکنم و به بحث کارسازی با نیروی انسانی هم اشاره میکنم.
مجری:
بسیار زیبا و عالی فرمودید. خیلی ممنون و متشکرم. بالاخره صحبتها، صحبتهای جدیدی هست. حتماً شما بینندگان عزیز هم که پیگیر این مباحث هستید، تا الآن به نغز بودن آنها پی بردید. حضرت استاد اگر نکتهای هست در خدمتتان هستیم.
لزوم توجه به جنبه سیاسی – الهی حکومت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ما تشکر میکنیم از آقای «دکتر مسعودیان». نکتهای که بنده از فرمایشاتشان استفاده کردم، بحث حکومت اسلامی است.
البته الآن در جامعه ما اعم از شیعی و اهل سنت در این صد سال اخیر بعد از «محمد عبده»، «محمد رشید رضا»، «علی عبدالرزاق» و از طرف دیگر بعضی از شیعیانی که خیلی با معارف دینی آشنا نیستند در رابطه با حکومت نبوی غوغا به راه انداختند.
بحث ایشان این است که حکومت اسلامی نبوی از ناحیه خداوند است یا از ناحیه مردم است. حدود صد سال قبل آقای «علی عبدالرزاق» یکی از اساتید دانشگاه الأزهر کتابی تحت عنوان «الإسلام و أصول الحکم» نوشت.
ایشان در این کتاب کلیه مسائل سیاسی اسلامی را زیر سؤال برد و ادعا کرد که به هیچ وجه نبی گرامی اسلام از طرف خداوند عالم مسئولیت تشکیل حکومت نداشته است. این مردم بودند که با بیعتشان به حکومت رسول اکرم مشروعیت دادند.
با توضیحاتی که جناب آقای دکتر دادند، تنها یک بخش آن زکات است. شاید یک صدم ویژگیهای حکومت نبوی بحث زکات است.
بخشهای دیگر از جمله جهاد، کادرسازی در نیروی ارتش، تربیت فرماندهان جوان نظیر «اسامه»، اجرای حدود و دیگر مسائل از ویژگیهای حکومت اسلامی نبوی هست.
نقل شده است یکی از زنان اشراف دزدی کرده بود و رسول اکرم دستور داد دست او را قطع کنند. مردم خدمت حضرت آمدند و عرضه داشتند: یا رسول الله! این زن از خاندان اشراف است. اگر حد بر او جاری شود در جامعه اختلاف ایجاد میشود و یک عده شورش میکنند.
این قضیه را هم شیعه نقل کرده است و هم اهل سنت. کسانی که ادعا میکنند بیعتی هست، بیایند و در این خصوص به ما جواب بدهند.
رسول اکرم فرمود: علت اینکه امم سابقه هلاک شدند این بود که حدود و احکام الهی را نسبت به فقرا و مستمندان و طبقات کف جامعه اجرا میکردند، اما نسبت به اشراف و بزرگان اجرا نمیکردند. همین باعث نابودی و هلاکت امم گذشته شد.
رسول اکرم دستور دادند این زن هرکسی هست باید این حد بر او جاری شود. ما موارد متعددی داریم که رسول اکرم از طرف خداوند عالم مسئولیت تشکیل حکومت داشتند. همانطور که قرآن کریم میفرماید:
(إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیک الْکتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکمَ بَینَ النَّاسِ بِما أَراک اللَّه)
ما این کتاب را به حق بر تو فرستادیم تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنی.
سوره نساء (4): آیه 105
یعنی رسول اکرم موظف است در چارچوب تعیین الهی حکومت خود را تشکیل بدهد. خداوند متعال به حضرت داود میفرماید:
(إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْض)
ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم.
(فَاحْکمْ بَینَ النَّاس)
در میان مردم به حق داوری کن.
سوره ص (38): آیه 26
همچنین آیه شریفه:
(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)
سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.
سوره مائده (5): آیه 55
که جناب دکتر هم به آن اشاره داشتند، همگی نشانگر این است که بحث حکومت اسلامی و سیاسی انبیاء و همچنین ائمه اطهار (علیهم السلام) یک مسئله ضروری از ضروریات دین است.
حال بعضی از خودفروختههای ما یا بعضی افراد دیگر حرفهایی میزنند. عرض کردم این بلا تنها بلای شیعی نیست، بلکه ما در میان اهل سنت هم چنین افرادی داریم. البته بعضی از علمای بزرگ اهل سنت و مفتیان اهل سنت در این زمینه پاسخ هم دادهاند.
در بحث فقه که صبحها ساعت 8:30 دقیقه که از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» هم پخش میشود، ما امسال مشاهده کردیم با توجه به شبهات روزافزونی که در رابطه با مسئله حکومت هست موضوع بحث را «فقه الحکومة» قرار دادیم.
در حقیقت بحث ما فقه مقارن هست و ما نظریه علمای شیعه و اهل سنت و علمای وهابی را در رابطه با حکومت سیاسی نبی گرامی اسلام و ویژگیها و ساختار حکومتی رسول اکرم را مطرح میکنیم.
البته متأسفانه پاسخهایی که بعضی از علما و مفتیان و بزرگان اهل سنت دادند، اشکالاتی دارد و جایی گیر کردهاند که نمیتوانند از آن خارج شوند.
اگر بخواهند بگویند خلافت مردمی است باید انتخابات باشد، اما ابوبکر توسط عمر بن خطاب و «أبو عبیده جراح» برای خلافت انتخاب شد و انتخاباتی در کار نبود. خلیفه دوم هم با انتصاب خلیفه اول برای خلافت منصوب شد.
همچنین خلیفه سوم هم با رأی شورای شش نفره خلیفه دوم برای خلافت انتخاب شد. اهل سنت در این قضیه معطل ماندهاند که چطور جواب بدهند که آیا واقعاً حکومت اسلامی و انتخاب خلیفه با رأی مردم روی کار میآید یا با رأی خداوند عالم و حکم الهی!
ما بیش از سی و پنج روایت صحیح در کتاب «کافی» و دیگر کتب داریم که رسول اکرم میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أَنْصِبَ لَکمْ إِمَامَکمْ وَ الْقَائِمَ فِیکمْ بَعْدِی»
خداوند به من امر فرموده تا امام شما و کسی که بعد از من قوام جامعه با اوست را نصب کنم.
«وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی وَ الَّذِی فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ فِی کتَابِه»
وصی من و خلیفه من و کسی که خداوند عالم طاعتش را بر همگان واجب کرده است.
«قَدْ بَینْتُ لَکمْ مَفْزَعَکمْ بَعْدِی وَ إِمَامَکمْ وَ دَلِیلَکمْ وَ هَادِیکمْ وَ هُوَ أَخِی عَلِی بْنُ أَبِی طَالِب»
حضرت در صفحه بعد میفرماید:
«فَنَصَبَنِی لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُم»
پیغمبر اکرم در غدیر خم مرا برای امامت نصب کردند.
«وَ أَنَا أَوْلَی بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ قَالُوا بَلَی یا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قُمْ یا عَلِی فَقُمْتُ فَقَالَ مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاه»
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 274 - 278، ح 25
همچنین حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) میفرماید:
«وَ هُوَ صَاحِبُ یوْمِ غَدِیرِ خُمٍّ إِذْ قَالَ هُوَ وَ صَاحِبُهُ حِینَ نَصَبَنِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ لِوَلَایتِی»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 30، ص 315، ح 152
بنابراین آقای «دکتر مسعودیان» به ویژگیهایی اشاره کردند که ان شاءالله امیدواریم در جلسات آینده هم بیشتر از محضرشان استفاده کنیم.
الحق و الانصاف امروزه بحث فقرزدایی در جامعه ما یکی از مسائل اساسی است. البته فقرزدایی از دو کانال امکانپذیر است؛ یکی از طریق حکومتها و دیگری از طریق توده مردم و خیرین.
خیرین که ما می گوییم غیر از خیرین جامعه و افراد ثروتمند و صاحب امکانات است. منظور از خیّر کسی است که میتواند برای فقرزدایی ولو در حد توان خودش قدم بردارد.
بر فرض از کارگری که ماهیانه سه یا چهار میلیون حقوق میگیرد انتظار نیست که برای فقرزدایی میلیاردی هزینه کند، بلکه از این شخص به اندازه توان خودش و از کسی که ثروت کلان دارد هم به اندازه توان خودش انتظار است.
ما در روایات متعدد داریم که قبلاً هم در بحث «اخلاق علوی» به آن اشاره کردیم. ما برای رفع حوائج و گرفتاریهای مردم اعم از گرفتاریهای مالی روایات زیادی داریم.
بر فرض شخصی فرزند خود را به بیمارستان برده است و به اندازه پنجاه یا صد هزار تومان دارو نیاز دارد، اما پولی ندارد. یک کارگر ساده هم میتواند این مشکل را برطرف کند و لازم نیست حتماً برای برطرف کردن این نیاز ثروتمند باشد. در روایت آمده است:
«مَنْ أَتَاهُ أَخُوهُ فِی حَاجَةٍ یقْدِرُ عَلَی قَضَائِهَا فَلَمْ یقْضِهَا لَهُ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیهِ ینْهَشُ إِبْهَامَهُ فِی قَبْرِهِ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ»
اگر برادر دینی به شما مراجعه کند و شما میتوانید مشکل او را حل کنید، اما از این کار خودداری کنید خداوند یک حیوان گزندهای را در قبر بر او مسلط میکند که تا قیامت او را نیش بزند و زجر بکشد.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 194، ح 5
این کیفر کسی است که برادر دینیاش برای مشکلی به او مراجعه کرده است و میتوانست مشکل او را حل کند، اما این کار را نکرد.
حال این شخص یک مرتبه حاکم اسلامی، رئیس جمهور، وزیر، مدیر کل، فرماندار، بخشدار است یا یک کارمند و کارگر جزء است؛ فرقی نمیکند. هرکسی در حد توان خودش باید به مردم کمک کند.
امیدواریم ان شاءالله خداوند عالم به ما توفیق دهد تا بتوانیم در حوزه فقرزدایی و رفع گرفتاریها مردم مخصوصاً در حوزه مالی قدمهای خوبی برداریم و مورد رضایت خداوند و مولایمان حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) قرار بگیرد.
مجری:
ان شاءالله، خیلی ممنون و متشکرم. جناب آقای «دکتر مسعودیان» از شما هم تشکر میکنم که قدم رنجه فرمودید و دعوت ما را پذیرفتید. بسیار بهره مند شدیم و از محضرتان استفاده کردیم.
اگر به عنوان نکته پایانی نکتهای هست بفرمایید تا استفاده کنیم. بینندگان عزیز هم نکته پایانی را از شما بشنوند.
دکتر مسعودیان:
خیلی ممنون و متشکرم. استفاده کردیم از هدایتهای حضرت آیت الله حسینی قزوینی. درواقع هرچند مباحث مفصلی در اینجا وجود دارد، اما نکته خلاصه و کلی این است که باید برای رفع آلام جامعه به قرآن و راهبردهای قرآنی برگردیم.
بنده ان شاءالله مطرح خواهم کرد که قرآن کریم به چه زیبایی راهبردهای عملی خود را برای طیفهای مختلف مطرح میکند و مشکل ما این است که امروزه برای فقرزدایی از مدلهای غربی استفاده میکنیم.
ان شاءالله به دل قرآن کریم برگردیم و از دل قرآن کریم و نبی گرامی اسلام و ائمه معصومین به ویژه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) که فرمایشات بسیار قوی و غنی را در باب مدیریت فقر دارند استفاده کنیم.
مجری:
ان شاءالله، خیلی ممنون و متشکرم و از محضرتان تشکر میکنم. همچنین از جانب همه شما بینندگان عزیز و ارجمند هم از جناب آقای «دکتر مسعودیان» تشکر میکنیم. ان شاءالله که بتوانیم بیش از پیش در محضرتان باشیم و از محضرتان استفاده کنیم.
عزیزان بیننده فاصلهای میگیریم، ان شاءالله برمی گردیم و با ادامه برنامه «حبل المتین» در خدمتتان خواهیم بود.
عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».
الحمدلله بازهم خدمت شما عزیزان برگشتیم و در این برنامه «حبل المتین» در محضر حضرت آیت الله حسینی قزوینی خواهیم بود و از محضرشان بهره مند خواهیم شد.
عزیزان همانطور که برنامه را پیگیری میکردید و در قسمتهای گذشته همراه سلسله برنامهها و آموزهها و درسهایی از امامت و ولایت بودید، حتماً این مطلب را به خاطر دارید که داریم نسبت به روایت «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ» صحبت میکنیم.
صحبتهای بسیار مفصلی شد و ابتدائا بحث سندی بود که کاملاً همه چیز واضح شد. بعد از آن رسیدیم به اینکه به چه معنایی هست و چطور هست. آیا صرفاً یک خبر و یک گزارش برای ماست یا خیر و اینکه خوب است این کار را انجام دهیم یا خیر.
ما مشاهده کردیم و دیدیم که شیعه و اهل سنت همگی می گویند که انتخاب امام واجب است و به عنوان شیئی که واجب است چه برای فرد نبی گرامی اسلام و چه برای امام و خلیفهای که هست، این مطلب واجب است.
همچنین بر تمامی افرادی که در جامعه حضور دارند واجب است و فرض است که فردی را که خداوند او را مشخص کرده است به عنوان امام بپذیرند که یک بار مرگشان مرگ جاهلی نشود.
این نسبت به اصل وجوب قبول و پذیرش امامتی که مفصلاً نسبت به آن صحبت شد. حال میخواهیم پایمان را یک پله فراتر بگذاریم. وجوب یک چیز است، اما گاهی اوقات ما از یک چیزی به عنوان اصل دین یاد میکنیم.
حال میخواهیم از حضرت استاد بپرسیم و ببینیم چه شیعیان و چه اهل سنت آیا خاصتا به این روایت استناد کردند و گفتند به خاطر اینکه ما چنین روایتی داریم باید این اصل که فرد باید امام داشته باشد را جزو اصول دین حساب کنیم یا در صرف وجوب مانده است؟!
اطلاع دارید که واجبات ما گاهی اوقات همانند نماز است که بسیار هم واجب عظیمی است یا همانند روزه و زکات است، اما گاهی اوقات این واجبات جزو اصول دین میشوند.
سؤال ما از حضرت استاد همین نکته خواهد بود که آیا کسی از علما اعم از شیعه و اهل سنت به این مطلب برای اثبات اینکه امامت جزئی از اصول دین است استناد کردند یا خیر؟!
حضرت استاد اگر اجازه بدهید ما از محضرتان استفاده کنیم و ابتدا دیدگاه علمای شیعه را نسبت به این مطلب از حضرتعالی جویا شویم.
اثبات جایگاه امامت به عنوان رکن اساسی دین از نگاه علمای شیعه
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
در رابطه با حدیث شریف:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922
مفصل صحبت شد و شیعه و سنی هردو اتفاق نظر دارند. «مسلم» در کتاب «صحیح مسلم» جلد 6 صفحه 22 حدیث 6587 و آقای «احمد بن حنبل» در کتاب «مسند» جلد چهارم صفحه 96 و بزرگان ما مفصل در کتاب «کافی» و دیگر کتب این قضیه را مطرح کردند.
حالا این سؤال پیش میآید که «من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً» به چه معناست. گاهی اوقات چنین ممکن است که کسی به سراغ امام نرفته است و این روایت هم به گوشش نرسیده است.
زمانی که این روایت به گوشش میرسد موظف است که به دنبال معرفت امام برود و بعد از آن به سراغ متابعت از امام برود. ما در جلسه گذشته وجوب تبعیت از امام را هم مطرح کردیم.
شناختن امام تنها یک امر توسلی یا تعبدی محض نیست که مربوط به شخص خودمان باشد. شناختن امام مقدمه تبعیت از امام، امتثال اوامر امام و اجتناب از نواهی امام است.
گاهی اوقات هم کسی آمده یک مدت امامت را قبول کرده است، اما بعد آن را انکار کرده است و ادعا میکند که من آن را قبول ندارم. در اینجا بحث دیگری پیش میآید مبنی بر اینکه آیا این ارتداد فطری هست یا ملی هست!؟
به عنوان مثال اگر کسی نماز را انکار کند احکامی دارد. اگر این شخص از ابتدا مسلمان به دنیا آمده باشد توبهاش پذیرفته نیست.
همچنین اگر این شخص از ابتدا مسلمان به دنیا نیامده باشد و از کفر به اسلام گرویده باشد و بعد از آن از اسلام بیرون برود مرتد فطری است و میتوان توبه او را پذیرفت.
از میان بزرگان ما «مرحوم شیخ مفید» در کتاب «الإفصاح فی الامامة» مطلبی در این زمینه آورده است.
در حقیقت «شیخ مفید» متوفای 413 هجری و شاگردشان «سید مرتضی» متوفای 436 هجری و «شیخ طوسی» به گردن شیعه خیلی حق دارند.
ما هرچه داریم مدیون این سه مثلث مقدس هستیم و در حوزه فقاهت و به ویژه در بحث کلام و امامت همگی عیال کنار سفره این سه بزرگوار هستیم. بنده از همه عزیزان میخواهم در دعاهایشان و در استغفار نماز وتر این سه بزرگوار را ویژه دعا کنند.
دیگر علما همگی زحمت کشیدند و به گردن ما حق دارند، اما این سه بزرگوار حق ویژه به گردن همه شیعیان دارند. اگر تلاش این سه نفر نبود، معلوم نبود تکلیف شیعه چه میشد.
مجری:
متأسفانه چقدر همین الآن میبینیم که همین بزرگان آماج حملات و تهمتها قرار میگیرند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله. «شیخ مفید» (رضوان الله تعالی علیه) ده الی دوازده کتاب کلامی دارد پیرامون نقد شبهات امامت دارد.
از طرف دیگر هم افرادی نظیر «قاضی عبدالجبار معتزلی» انسان بسیار توانمندی است و در مباحث علمی هم انسان مسلطی است.
«قاضی عبدالجبار» بیست جلد کتاب نوشته که تنها دو جلد آن مخصوص بحث امامت است. ایشان در این دو جلد ادله شیعه را که در گذشته بوده مورد نقد قرار داده و ادله اهل سنت را بر خلافت و امامت شیخین مطرح کرده است.
بنده ندیدم کسی از اهل سنت به توانمندی «قاضی عبدالجبار معتزلی» باشد. ایشان متوفای 415 هجری است در حالی که «شیخ مفید» متوفای 413 هجری است و «سید مرتضی» متوفای 436 هجری است.
قبل از او هم «حسن بصری» و دیگران مطالبی را مطرح کردند، اما در زمان «شیخ مفید» این مسائل به اوج میرسد. در زمان «سید مرتضی» و «شیخ طوسی» هم این مسائل در اوج خود قرار دارد. «شیخ طوسی» متوفای 460 هجری است.
البته بزرگان دیگری هم در آن عصر بودند، اما شاخص علمای شیعه این سه بزرگوار هستند. ایشان در کتاب «الإفصاح فی الامامة» صفحه 28 مینویسد:
«وأما الخبر: فهو المتواتر عن النبی صلی الله علیه وآله، أنه قال: " من مات وهو لا یعرف إمام زمانه، مات میتة جاهلیة "»
سپس مینویسد:
«وهذا صریح بأن الجهل بالإمام یخرج صاحبه عن الإسلام»
این روایت صریح و روشن است که علم جهل به امام انسان را از اسلام بیرون میکند.
الإفصاح، نویسنده: الشیخ المفید، ص 28، باب مسألة
البته ما قبلاً هم نکتهای را خدمت عزیزان عرض کردیم و تقاضا دارم عزیزان ما حتماً به یاد داشته باشند. اگر برای کسی محرز شود که شناختن امام واجب است اما به سراغ آن نرود و در مقابل کسی امام را بشناسد و بعد از اینکه یقین پیدا کرد زیر بار نرفت؛
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیقَنَتْها أَنْفُسُهُم)
و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند.
سوره نمل (27): آیه 14
حال فرقی نمیکند شیعه باشد، سنی باشد، مسیحی باشد یا هرکسی که باشد اگر علم به امامت پیدا کند و زیر بار او نرود مرتد میشود.
وقتی برای شخص روشن شود که تفحص از امام واجب است و رفتن به سراغ معرفت امام واجب و ضروری است، اما با علم به این به سراغ آن نرود قطعاً از اسلام بیرون میرود.
مجری:
حاج آقا عذرخواهی میکنم. سؤالی در اینجا مطرح است که ممکن است برای بسیاری از بینندگان هم پیش بیاید.
سؤال این است که مگر مابقی واجبات به این صورت نیستند که اگر برای یک نفر مسلم شود که خوردن خمر حرام است و با این وجود خمر خورد، ما نمیتوانیم این فرد را از دایره اسلام خارج کنیم؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در رابطه با مسائل وجوب اگر واجب از ضروریات دین باشد، شیعه و سنی معتقدند که انکار ضروریات انسان را از دین بیرون میبرد. اگر این از ضروریات دین نباشد، تعذیر میشود.
در این میان امامت که در میان شیعه و اهل سنت برجسته شده است، در روایات ما پیرامون آن توصیه شده است. «مرحوم کلینی» در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 18 پانزده روایت آورده است با این مضمون که از قول ائمه اطهار (علیهم السلام) آمده است:
«بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایةِ وَ لَمْ ینَادَ بِشَیءٍ کمَا نُودِی بِالْوَلَایةِ»
اسلام روی پنج محور استوار است؛ نماز و زکات و روزه و حج و ولایت. در این میان شاخصتر از همه امامت است.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 18، ح 3
اهل سنت هم همین روایت را دارند. «محمد کردعلی» یکی از علمای بزرگ اهل سنت در کرستان عراق متوفای 1372 هجری در کتاب «خطط الشام» جلد ششم صفحه 245 هم از قول «ابو سعید خدری» نقل میکند:
«أمر الناس بخمس فعلموا بأربع وترکوا واحدة»
مردم به پنج دسته مأمورند که چهار مورد را گرفتند و یکی را رها کردند.
«ولما سئل عن الأربع قال: الصلاة والزکاة وصوم شهر رمضان والحج»
سؤال کردم که آن چهار مورد چیست؟ گفت: نماز و زکات و روزه ماه رمضان و حج.
سپس مینویسد:
«قیل: فما الواحد آلتی ترکوها؟»
پرسیدم: موردی که مردم آن را ترک کردند کدام است؟
«قال: ولایة علی بن أبی طالب»
گفت: ولایت علی بن أبی طالب.
سپس مینویسد:
«قیل له: وإنما لمفروضة معهن قال: هی مفروضة معهن»
خطط الشام، المؤلف: محمد بن عبد الرزاق بن محمَّد، کرْد عَلی (المتوفی: 1372 هـ)، الناشر: مکتبة النوری، دمشق، الطبعة: الثالثة، 1403 هـ - 1983 م، ج 6، ص 245، باب الشیعة
در کتابهای دیگر هم تعبیر این است. از جمله در کتاب «مناقب ابن مردویه» متوفای 410 هجری آمده است که وقتی «ابو سعید» میگوید ولایت علی بن أبی طالب هم جزء واجبات است، راوی میگوید:
«قال: فقد کفر الناس!!»
پرسید: با رها کردن ولایت مردم کافر شدند!!
«قال: فما ذنبی!»
گفت: گناه من چیست!
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)، نویسنده: أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، تحقیق: جمعه ورتبه وقدم له: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، سال چاپ: 1424 - 1382 ش، ناشر: دار الحدیث، ص 72، ح 48
بنابراین عزیزان باید خیلی در این زمینه دقت کنند. اهل سنت هم این تعبیر را دارند و تنها بحث شیعه نیست.
«مرحوم سید مرتضی» هم کتابی تحت عنوان «الذخیرة فی علم الکلام» دارند. ایشان در این کتاب صفحه 495 پیرامون افرادی بحث میکند که با امیرالمؤمنین جنگیدند. بحث سر این است که آیا این افراد امامت علی بن أبی طالب را انکار میکردند یا قائل به امامت حضرت بودند، اما با حضرت میجنگیدند.
این مسائل با همدیگر متفاوت است. اگر منکر امامت امیرالمؤمنین بعد از قبول آن بودند، انکار امامت بحث دیگری دارد. در مقابل ممکن است که انکار امامت نمیکنند.
همچنانکه امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و مرحوم آیت الله خوئی مینویسند جنگهایی که با امیرالمؤمنین میکردند انگیزههای دینی نداشت و عمدتاً انگیزههای سیاسی داشت.
مشهور است که حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) «ابن عباس» را به سراغ «طلحه» و «زبیر» فرستادند و ایشان با این افراد صحبت کردند که چرا این کار را میکنید. همچنین نقل شده است که حضرت خود با این افراد صحبت کردند و فرمودند:
«عَرَفْتَنِی بِالْحِجَازِ وَ أَنْکرْتَنِی بِالْعِرَاقِ فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا»
در حجاز با همدیگر دوست بودیم، اما در عراق با همدیگر دشمن شدیم. چه اتفاقی افتاده است؟
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 74، خ 31
حضرت به صراحت میفرمایند که آیا من عوض شدهام یا تو عوض شدهای؟! در بعضی منابع آمده است که «زبیر» میگوید: ما همان چیزی را میخواهیم که تو میخواهی!! این بدان معناست که ما خلافت را میخواهیم.
در اینجا حکم فرق میکند. بحث تکفیر قطعاً در اینجا بار نمیشود، اما اگر کسی واقعاً منکر امامت امیرالمؤمنین باشد و بعد از انکار با او بجنگد حکم دیگری دارد. «مرحوم سید مرتضی» در این زمینه مینویسد:
«فان الذين حاربوه و بغوا عليه كانوا منكرين لامامته و دافعين لها، و دفع الامامة كدفع النبوة في الحكم، لأن الجهل بالامامة كالجهل بالنبوة، و قد روي أنه صلّى اللّه عليه و آله من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية»
انکار امامت همانند انکار نبوت است. جهل به امامت همانند جهل به نبوت است.
الذخيرة في علم الكلام؛ نويسنده: شريف مرتضى، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي، قم، 1411 ق؛ ص 495
البته بنده اشاره خواهم کرد که آقایان اهل سنت هم همین عبارت را دارند. در منابع اهل سنت آمده است:
«من أنکر خلافة الصدیق أو عمر فهو کافر»
الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر الهیثمی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417 هـ - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی - کامل محمد الخراط، ج 1، ص 138، باب خاتمة
و:
«من أَنْکرَ إمَامَةَ أبی بَکرٍ الصِّدِّیقِ رضی اللَّهُ عنه فَهُوَ کافِرٌ»
الفتاوی الهندیة فی مذهب الإمام الأعظم أبی حنیفة النعمان، اسم المؤلف: الشیخ نظام وجماعة من علماء الهند، دار النشر: دار الفکر - 1411 هـ - 1991 م، ج 2، ص 264، باب مُوجِبَاتُ الْکفْرِ أَنْوَاعٌ منها ما یتَعَلَّقُ بِالْإِیمَانِ وَالْإِسْلَامِ
بعضی از شبکههای وهابی با شیطنت خاصی عبارتهای علمای شیعه را مطرح میکنند، اما آنچه فقهای نامی اهل سنت نظیر «ابن عابدین» و امثال آن مطرح کردهاند و فتوا به کفر و انکار خلافت ابوبکر و عمر دادهاند را کنار میگذارند.
بعضی از اندیشمندان معاصر نظیر «دکتر قفاری»، «دکتر سالوس»، «عبدالرحمن دمشقیه» و «عثمان الخمیس» زمانی که در بحث امامت میآیند عبارت «شیخ مفید» و «سید مرتضی» را مطرح میکنند و ادعا میکنند شیعیان اهل سنت را تکفیر میکنند.
در مقابل شما هم در روایت دارید: «من أنکر خلافة الصدیق أو عمر فهو کافر». بنابراین شما هم تمامی شیعیان جهان که تعدادشان به چهارصد میلیون یا پانصد میلیون تن میرسد را تکفیر میکنید.
شما نسبت به ما چه جوابی دارید؟! هر جوابی که شما دادید، ما هم همان جواب را به شما میدهیم. ما که دستمان بسته نیست.
به عنوان مثال «سبکی شافعی» متوفای 771 هجری در کتاب «فتاوی السبکی» جلد دوم صفحه 576 مینویسد:
«وفیمن أنکر إمامة أبی بکر وعمر أن الصحیح أنه یکفر ولا شک أنه إنکار الإمامة دون السب»
ایشان بازهم مینویسد:
«من أنکر إمامة أبی بکر الصدیق رضی الله عنه فهو کافر»
فتاوی السبکی، نویسنده: السبکی، وفات: 756، رده: فقه شافعی، خطی: خیر، ناشر: دار المعرفة – بیروت، ج 2، ص 576، باب انتهی
بزرگان ما گفتند که اگر «کفر عن علم» و «انکار عن علم» باشد، اما آقایان این را هم نیاوردند. همچنین آقای «سیواسی» متوفای 831 هجری معروف به «ابن همام حنفی» در کتاب «شرح فتح القدیر» جلد اول صفحه 350 مینویسد:
«وإن أنکر خلافة الصدیق أو عمر رضی الله عنهما فهو کافر»
سپس مینویسد:
«ومنکر المعراج إن أنکر الإسراء إلی بیت المقدس فکافر»
شرح فتح القدیر، اسم المؤلف: کمال الدین محمد بن عبد الواحد السیواسی، دار النشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الثانیة، ج 1، ص 350، فصل فی القراءة
«ابن نجیم حنفی مصری» متوفای 970 هجری در کتاب «البحر الرائق» جلد اول صفحه 370 مینویسد:
«وَالرَّافِضِی إنْ فَضَّلَ عَلِیا علی غَیرِهِ فَهُوَ مُبْتَدِعٌ وَإِنْ أَنْکرَ خِلَافَةَ الصِّدِّیقِ فَهُوَ کافِرٌ»
اگر شیعیان بگویند علی بن أبی طالب افضل از خلفای دیگر است بدعت گذار است و اگر خلافت ابوبکر را انکار کند کافر است.
البحر الرائق شرح کنز الدقائق، اسم المؤلف: زین الدین ابن نجیم الحنفی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، الطبعة: الثانیة، ج 1، ص 370، بَابُ الْإِمَامَةِ
مجری:
اسمش را نمیآورند که جزء اصول دین است، اما تمام تبعات را روی آن بار میکنند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله. همچنین «ابن عابدین» که عزیزان حنفی ما ارادت فوق العاده ای به ایشان دارند و متوفای 1252 هجری قمری است، در کتاب «رد المحتار» یا «حاشیه ابن عابدین» جلد اول صفحه 561 مینویسد:
«ومن أنکر خلافة الصدیق أو عمر فهو کافر»
حاشیة رد المختار علی الدر المختار شرح تنویر الأبصار فقه أبو حنیفة، اسم المؤلف: ابن عابدین.، دار النشر: دار الفکر للطباعة والنشر.- بیروت.- 1421 هـ - 2000 م، ج 1، ص 561، باب مطلب البدعة خمسة أقسام
ما از اینطور قضایا الی ماشاءالله داریم، یک مورد و دو مورد نیست. به عنوان مثال «فتاوی الهندیة» که لجنه ای از علمای بزرگ هند آن را نوشتهاند و ملاک حوزههای علمیه احناف است، در جلد دوم صفحه 264 مینویسد:
«من أَنْکرَ إمَامَةَ أبی بَکرٍ الصِّدِّیقِ رضی اللَّهُ عنه فَهُوَ کافِرٌ»
سپس مینویسد:
«وَکذَلِک من أَنْکرَ خِلَافَةَ عُمَرَ رضی اللَّهُ عنه»
الفتاوی الهندیة فی مذهب الإمام الأعظم أبی حنیفة النعمان، اسم المؤلف: الشیخ نظام وجماعة من علماء الهند، دار النشر: دار الفکر - 1411 هـ - 1991 م، ج 2، ص 264، باب مُوجِبَاتُ الْکفْرِ أَنْوَاعٌ منها ما یتَعَلَّقُ بِالْإِیمَانِ وَالْإِسْلَامِ
بنده بارها عرض کردم خداوند عالم نعمت بزرگ صفا و صمیمیت میان شیعه و اهل سنت را در طول این چهل و اندی سال بعد از انقلاب اسلامی به ما عطا کرده است. ما باید نسبت به گذشتهها غمض عین کنیم و بر گذشتهها صلوات بفرستیم.
اگر قرار باشد آقایان وهابی روایاتی از دو تن از علمای شیعه بیاورند، ما روایاتی از بیست تن از علمای اهل سنت میآوریم. ما از باب الزام خصم کوتاه نمیآییم.
اگر در این زمینه با این وضع بخواهند قتل شیعه را مباح کنند و اختلاف شیعه و سنی درست کنند، می گوییم که علمای شیعه گفتهاند و شما هم گفتید.
ما بارها گفتیم شیعه یک امتیاز دارد که اهل سنت این امتیاز را ندارند. شیعه باید از مجتهد زنده تقلید کند. تقلید از مجتهدی که از دنیا رفته است در مذهب شیعه باطل است.
به عنوان مثال کسی امروز نمیتواند بگوید من مقلد «سید مرتضی» یا «شیخ مفید» هستم. در مقابل امروز مقلد آیت الله سیستانی یا مراجع عظام تقلید دیگر هستند. نظریه آن مرجع برای این شیعه ملاک است، نه نظریه علمای بزرگ گذشته!
بنابراین روی این جهت ما باید قدری دقت کنیم. این بحثها، بحثهای علمی است و عمدتاً پاسخ به شبهات شبکههای وهابی است. لذا ما میبینیم علمای شیعه و اهل سنت معتقدند امامت از اصول دین است.
ما حدود پانزده تن از علمای اهل سنت را نام میبریم که معتقدند امامت از اصول دین است و انکار آن کفر است، امامت ابوبکر از اصول دین است. اگر از اصول دین نیست، چطور می گویید: «من أَنْکرَ إمَامَةَ أبی بَکرٍ الصِّدِّیقِ رضی اللَّهُ عنه فَهُوَ کافِرٌ»!!
بنابراین «شیخ مفید» در روایت خود کلمه «جحد» را آورده است. در روایات ما هم از قول ائمه اطهار کلمه «جحد» آمده است. همانطور که قرآن کریم در رابطه با قوم فرعون میفرماید:
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیقَنَتْها أَنْفُسُهُم)
قوم فرعون به حقانیت حضرت موسی یقین داشتند، اما با این وجود انکار کردند و گرفتار عذاب شدند. بنابراین «جحد» به معنای «انکار عن علم» هست.
ما با کمال شهامت می گوییم اگر کسی علم پیدا کند امیرالمؤمنین خلیفه منصوب پیغمبر اکرم است و انکار کند قطعاً کافر است.
به تعبیر آیت الله العظمی خوئی اگر برای کسی شبهه آمده است که با تقلید از علما و گذشتگان محرز نشده است که امامت جزئی از اصول دین و جزء «ما جاء به النبی» هست، قطعاً در اینجا حکم تکفیر جاری نیست.
این جواب ماست، حال اهل سنت هم بیایند و از علمای گذشته خود جواب بدهند. بنده در خدمت شما هستم.
مجری:
احسنتم. بسیار خوب، خیلی عالی و مستدل و برای افرادی هم که میبینند یقین آور است. این را بگوییم که احساس وظیفه و احساس تکلیف کنند تا بتوانیم بحث را هم از جانب آنها پیش ببریم.
بدون اینکه فاصله بگیریم به سراغ بینندگان برویم و بدون فوت وقت صدای بینندگان عزیزی که با تلفنهایی که زیرنویس شده تماس گرفتند.
این مطلب را عرض کردم تا یادآوری شود که تلفنها در اختیارتان هست. ان شاءالله تماس بگیرید و عزیزان اتاق فرمان در فرصت مقتضی با شما تماس خواهند گرفت و صدای شما را داخل استودیو خواهیم شنید.
تماسهای بینندگان برنامه:
آقا ماجد از هرمزگان پشت خط هستند. آقا ماجد در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقا ماجد از هرمزگان – اهل سنت):
سلام علیکم، خسته نباشید.
مجری:
سلام علیکم و رحمة الله، سلامت باشید، بفرمایید.
بیننده:
حاج آقا قزوینی شما که می گویید امامت علی بن أبی طالب الهی و خدایی است، چرا داخل قرآن کریم نیامده است؟! واجبات در قرآن کریم آمده است، اما امامت علی بن أبی طالب در قرآن کریم نیامده است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آقا ماجد عزیز من از قول علمای بزرگ شما نقل کردم که می گویند:
«من أَنْکرَ إمَامَةَ أبی بَکرٍ الصِّدِّیقِ رضی اللَّهُ عنه فَهُوَ کافِرٌ»
حال امامت ابوبکر در کجای قرآن کریم آمده است؟!
بیننده:
من کاری به روایت اهل سنت ندارم. من می گویم که چرا امامت علی بن أبی طالب داخل قرآن کریم نیامده است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
فرق نمیکند. شما می گویید که چرا نام علی بن أبی طالب نیامده است، ما می گوییم که چرا نام ابوبکر داخل قرآن کریم نیامده است.
بیننده:
بنده نمیگویم چرا نام علی نیامده است، بلکه می گویم چرا امامت علی بن أبی طالب در قرآن کریم نیامده است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
عزیزم کلیات امامت در قرآن کریم آمده است. قرآن کریم میفرماید:
(إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً)
من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.
سوره بقره (2): آیه 124
و:
(وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا)
و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت میکردند.
سوره انبیاء (21): آیه 73
و:
(إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الْأَرْض)
ما تو را خلیفه (و نماینده خود) در زمین قرار دادیم.
(فَاحْکمْ بَینَ النَّاس)
در میان مردم به حق داوری کن.
سوره ص (38): آیه 26
اینها همه آیات قرآن کریم است. ببینید آیات الهی با شأن نزولش قابل فهم است. بدون شأن نزول ما نمیتوانیم از قرآن کریم استفاده کنیم.
اهل سنت همگی معتقدند که آیه 40 از سوره مبارکه توبه در رابطه با ابوبکر است. شما قبول دارید یا ندارید؟!
بیننده:
بله، قبول داریم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در کجای این آیه اسم ابوبکر آمده است؟!
بیننده:
زیرا ابوبکر در غار با پیغمبر اکرم بوده است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
قرآن کریم این مطلب را نوشته است؟!
بیننده:
قبول! اصلاً ابوبکر با پیغمبر اکرم نبوده است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
برادر بزرگوارم! راه معقول این است همانطور که شما می گویید مراد از آیه غار ابوبکر است، به استناد شأن نزول و چند روایت است. ما در روایت داریم در آیه شریفه:
(إِذْ هُما فِی الْغار)
در آن هنگام که آن دو در غار بودند.
سوره توبه (9): آیه 40
یکی از (هُما) ابوبکر است. همچنین معتقدید آیه 11 سوره مبارکه نور:
(إِنَّ الَّذِینَ جاؤُ بِالْإِفْک عُصْبَةٌ مِنْکم)
کسانی که آن تهمت عظیم را مطرح کردند گروهی از شما بودند.
سوره نور (24): آیه 11
که معروف به آیه (إِفْک) هست، در رابطه با عایشه است. حال اسم عایشه که در آنجا نیست.
همانطور که شما به استناد روایات می گویید آیه 40 سوره مبارکه توبه و آیه 11 سوره مبارکه نور در رابطه با ابوبکر و عایشه است، ما هم به استناد روایات می گوییم آیه 55 از سوره مبارکه مائده:
(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)
سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنها که ایمان آوردهاند و نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.
سوره مائده (5): آیه 55
و آیه 67 از سوره مبارکه مائده:
(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس)
ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای.
سوره مائده (5): آیه 67
و آیه سوم از سوره مبارکه مائده:
(الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِینا)
امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین (جاودان) شما پذیرفتم.
سوره مائده (5): آیه 3
در رابطه با امامت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است. چطور میشود که روایات شما شأن نزول را مطرح کند، اما روایات در رابطه با امامت علی بن أبی طالب مطرح نشود؟!
بیننده:
حاج آقا اینکه شما می گویید ابوبکر و عایشه این اجماع نیست که ما قبول کنیم زیرا خللی داخل ایمان ما پیش نمیآید. شما می گویید که باید قبول داشته باشید حضرت علی امامت الهی دارد. این داخل قرآن نیامده که تو باید قبول داشته باشی.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بنده یک سؤال دیگر از شما میپرسم. شما نماز میخوانید یا نمیخوانید؟!
بیننده:
نماز داخل قرآن کریم آمده است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
شما نماز صبح را چطور میخوانید؟!
بیننده:
نماز در قرآن کریم آمده است یا خیر؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
نماز صبح در کجای قرآن کریم آمده است؟! اینکه نماز صبح دو رکعت است در کجای قرآن کریم آمده است؟!
بیننده:
نماز خواندن در قرآن کریم آمده است یا خیر؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
نماز خواندن هم در قرآن کریم نیامده است. شما یک آیه برای بنده بگویید که خداوند فرموده باشد نماز بخوانید.
بیننده:
قرآن کریم در کجا گفته است که حضرت علی امام مسلمین است؟!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
برادر عزیزم قرآن کریم فرموده است:
(إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیما)
خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای کسانی که ایمان آوردهاید بر او درود فرستید و سلام گوئید و تسلیم فرمانش باشید.
سوره احزاب (33): آیه 56
آیا این آیه میفرماید که خداوند و ملائکه و پیغمبر اکرم نماز میخوانند؟! قرآن کریم همچنین میفرماید:
(خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِم)
از اموال آنها صدقهای (زکات) بگیر تا به وسیله آن آنها را پاک سازی و پرورش دهی.
سوره توبه (9): آیه 103
آیا در اینجا خداوند متعال فرموده است که از مردم صدقاتشان را بگیر و برای آنها نماز بخوان؟!
(وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ)
و نماز را بپا دارید.
سوره بقره (2): آیه 43
هم همین باب است. آقا ماجد عزیز اگر تنها قرآن ملاک باشد، شما حتی دو رکعت نماز صبح را هم نمیتوانید از قرآن کریم اثبات کنید.
شما که بلند نماز صبح میخوانید در هیچ جای قرآَن کریم نیامده است که نماز صبح دو رکعت است، نماز ظهر چهار رکعت است، نماز عصر چهار رکعت است، نماز مغرب سه رکعت است و نماز عشاء چهار رکعت است!!
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از یک طرف فرمود: (وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ) و از طرف دیگر فرموده است:
«صَلُّوا کمَا رَأَیتُمُونِی أُصَلِّی»
همانطور که من میخوانم شما هم بخوانید.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 82، ص 279، باب 34 التشهد و أحکامه
کلمه (الصَّلاةَ) به معنای دعاست.
(إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیما)
معنای آیه شریفه این است که بر پیغمبر اکرم درود میفرستم.
(خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیهِم)
آیه شریفه میفرماید که بر آنها درود بفرست و برایشان دعا کن. در مقابل با استعمالات رسول اکرم ثابت شد حقیقت شرعیه این است که کلمه (صَّلاةَ) در رابطه با نماز است.
بنابراین آقا ماجد عزیز اگر شما بخواهید همه چیز را از قرآن کریم استفاده کنید کلاه پس معرکه میماند. ما خیلی شما را دوست داریم. خداوند به شما جزای خیر عنایت کند. موفق باشید که بیننده برنامههای ما هستید.
مجری:
آقا ماجد عزیز از شما تشکر میکنیم. اگر سؤال دیگری ندارید شما را به خدای بزرگ میسپاریم. موفق و مؤید باشید ان شاءالله
تا تماس بعد وصل شود یادآوری کنم که آقا ماجد عزیز از هرمزگان از عزیزان اهل سنت همراه ما بودند. ان شاءالله منتظر تماسهای بعدی شما خواهیم بود.
همانطور که الآن هم کاملاً سعی در تفهیم و تفهم بود، ان شاءالله در تماسهای بعد به همین منوال پیش میرویم و مثل همیشه از تماسهای شما عزیزان بیننده استقبال خواهیم کرد.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سؤال دیگری هم داشتند که نصف آن را فرمودند و نصف دیگر را فراموش کردم.
مجری:
ظاهراً همین بود که چرا امامت در قرآن کریم نیامده است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اگر نظر حضرتعالی باشد در فرصتی مناسب به این مسئله مفصل پاسخ بدهیم و بیان کنیم که امامت علی بن أبی طالب در قرآن کریم آمده است یا خیر. ما در این زمینه توضیح خواهیم داد.
یک مرتبه اسم کسی با اسم عرفی جامعهاش میآید، اما یک مرتبه با وصف میآید. آقایان می گویند تعریف به وصف اولی از تعریف به اسم است. در آیه 55 از سوره مبارکه مائده توصیفی که آمده است چنین است:
(إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُون)
شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که مراد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است. «آلوسی» در کتاب «تفسیر روح المعانی» جلد ششم صفحه 167 و 186 به صراحت مینویسد:
«وغلب الأخباریین علی أنها نزلت فی علی کرم الله تعالی»
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 6، ص 167، باب المائدة: (55) إنما ولیکم الله... ..
ایشان بعد از نوزده صفحه مینویسد:
«والآیة عند معظم المحدثین نزلت فی علی کرم الله تعالی وجهه»
این آیه نزد معظم محدثین در رابطه با حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آمده است.
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 6، ص 186، باب المائدة: (66) ولو أنهم أقاموا... ..
مجری:
بسیار عالی. مضاف بر اینکه این عزیز بیننده ما هم که این سؤال برایشان پیش آمده بود اگر حال و حوصله دارند به آرشیو برنامههای «حبل المتین» در سایت «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» مراجعه کنند.
حضرت استاد در ابتدای بحث جدیدی که آغاز کردیم مقدماتی را فرمودند. یکی از آن مقدمات این بود که ما برای فهم قرآن کریم به شأن نزول نیاز داریم. حال دلائل این فرمایش حضرت استاد را هم میتوانید در آنجا مشاهده بفرمایید.
اگر هم فرصتی برای مطالعه این مطالب نبود، ان شاءالله در جلسات آینده در خدمت شما هستیم و ادامه سؤالاتتان را خواهیم شنید.
تماس بعد آقای بهادری از کرج پشت خط هستند. آقای بهادری در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):
بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام دارم خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی و جناب آقای مرعشی دو سید بزرگوار.
مجری:
علیکم السلام و رحمة الله.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
حضرت آقا سوره مبارکه کوثر میفرماید: ای رسول من! دشمنان شما ابتر هستند. این بدان معناست که کسانی بودند که اتصال نسل را ملاک میدانستند.
این افراد به رسول اکرم میگفتند: شما نسل ندارید، شما آینده ندارید، شما اولاد دار نیستید، شما وارث واقعی ندارید.
دعوا سر چه چیزی بود؟! دعوا سر «آل» بود نه اصحاب!! دعوا سر «آل محمد»، «آل علی»، «آل ابوسفیان»، «آل امیه» و «آل عباس» بود.
سؤال بنده این است که این سوره نشانگر این نیست که در آن فضا اتصال سلبی و نسبی ملاک بوده است که میگفتند رسول خدا ابتر است؟!
آیه نازل شد که نخیر کوثر است. اتصال نسبی ادامه دار است. پیغمبر اکرم نسل دارد. خیلی واضح است که اتصال نسبی نقش بسیار مهمی داشته است.
از همه مهمتر آن مخاطب یا مصادیق ابترها چه کسانی بودند؟! ابوسفیان، ابوبکر، عمر بن خطاب و دیگران نبودند به این دلیل که همه آنها دارای فرزند بودند. چه کسانی ابتر بودند؟!
کسانی با این نقشه وارد بیت پیغمبر اکرم شدند که بتوانند وارث نسل پیغمبر اکرم شوند. خیلی مهم است که این افراد ابتر شدند. باید متوجه شویم که تاریخ خودش واحدها را خود به خود به هم ربط میدهد، یعنی این یک حرکت طبیعی است.
خاندان قدرت طلب پیرامون رسول خدا به حضرت فشارهای زیادی آوردند که از ما هم زن بگیر. حال بعضی از روشنفکران اعتراض میکنند که چرا پیغمبر اکرم نُه همسر داشتند؟! مسئله تعداد زنان را نسبت میدهند که رسول خدا دوست داشتند.
چنین نبوده است، بلکه افراد زیادی میخواستند که رسول خدا از آنها زن بگیرد تا وارث نسل پیغمبر اکرم شوند. این قضیه بسیار مهم است.
رسول مکرم اسلام از ابوبکر دختر گرفتند، از عمر بن خطاب دختر گرفتند، از معاویه دختر گرفتند. تمامی این دخترها تحمیلی بودند و تمامی آنها ابتر شدند.
عایشه جوان بود و پیغمبر اکرم هم چندان پیر نبودند، اما چرا خداوند نسل را در درون آنها قطع کرد؟! دلیل این بود که هر رحمی شایستگی نطفه پیغمبر اکرم را ندارد.
«أم حبیبه» آمد و عرضه داشت: یا رسول الله! پدرم ابوسفیان سلام میرساند. حال که از من صاحب اولاد نشدید، پدرم پیغام فرستاده است که با خواهرم که از من کوچکتر است و خیلی هم زیباست ازدواج کنید.
رسول مکرم اسلام ناراحت شدند و فرمودند: بیش از این دختران و خواهران خود را بر من تحمیل نکنید. اولاً در دین من ازدواج با دو خواهر به صورت همزمان مشکل دارد و ممنوع است. ثانیاً بیش از این دختران و خواهران خود را بر من تحمیل نکنید.
معلوم میشود ازدواجهای پیغمبر اکرم ازدواجهای طبیعی نبوده است، یعنی باید گفت آنانی که آمده بودند کوثر شوند همگی ابتر شدند. در ذیل این آیه به خاندان «عاصم بن وائل» و خاندان دیگر قول دادند با اینکه این هم میتواند از مصادیق شود.
بنابراین کسانی بودند که عملاً رخنه کرده بودند کوثر شوند، اما ابتر شدند. این افراد تلاش کردند از پیغمبر اکرم نسل پیدا کنند و نسلشان جانشین پیغمبر اکرم و خلیفه شود، اما خداوند عالم این راه را بست. به همین خاطر به رسول گرامی اسلام فرمود:
(إِنَّا أَعْطَیناک الْکوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّک وَ انْحَرْ إِنَّ شانِئَک هُوَ الْأَبْتَر)
ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم. اکنون که چنین است برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن. مسلماً دشمن تو ابتر و بلا عقب است.
سوره کوثر (108): آیات 1 – 3
اگر تأیید میفرمایید خواهش میکنم راجع به این قصه ما را راهنمایی بفرمایید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
علیکم السلام. بسیار خوب، جناب آقای بهادری عزیز از شما تشکر میکنم که از کرج تماس گرفتند و مثل همیشه صحبتشان را مستدل و غراء بیان کردند.
جناب آقای متولی از قزوین پشت خط هستند. آقای متولی در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقای متولی از قزوین – شیعه):
اعوذ بالله من الشیطان اللعین الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و سرّ المستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت حضرت استاد بزرگوار آیت الله حسینی قزوینی و مجری محترم و بسیار خوب برنامه.
مجری:
سلام علیکم و رحمة الله. سلام عرض میکنم خدمت شما آقای متولی عزیز. در خدمت شما هستیم. اوصاف سابق گذشته و کاملاً از لحاظ سنی مثل یک بیننده عادی هستید، هرچند ممکن است از لحاظ دانش و معلومات بالاتر از سایر افراد هم باشید. بفرمایید:
بیننده:
سلامت باشید. اجازه بدهید که اگر امکان آن وجود دارد ابتدا پیشاپیش ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را خدمت تمامی مادران جهان تبریک و تهنیت عرض کنم، سپس در رابطه با فضائل حضرت فاطمه زهرا مطالبی را عرض کنم.
در تمامی ابعاد حضرت زهرای مرضیه الگویی برای دفاع از ولایت، پاسخگویی به شبهات، مبارزه با استبداد و دفاع از حقوق مسلم خویش است.
در تمامی زمینهها حضرت زهرای مرضیه الگوست. یکی از این الگوهای حضرت فاطمه زهرا هم سازش با مشکلات زندگی است.
«متقی هندی» از «شعبی» یکی از بزرگان اهل سنت نقل میکند که میگوید: حضرت علی (علیه السلام) میفرماید که من با حضرت زهرای مرضیه ازدواج کردم. تنها وسایل زندگی ما یک پوستین گوسفندی بود که شبها این پوستین گوسفند را به عنوان تشک استفاده میکردیم و صبحها هم که میخواستیم به شتر آبکش خود علف دهیم روی آن علف میریختیم. در خانه ما خدمتگزاری غیر از حضرت زهرای مرضیه نبود.
این زندگی بدون تشریفات حضرت زهرای مرضیه است. در ادامه روایتی هم از قول «أم ایمن» نقل شده است که خدمت حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میآید و عرضه میدارد: یا رسول الله! بعضی از دختران انصار و مهاجرین و بزرگان زندگی با تجملات و تشریفاتی دارند، اما زندگی حضرت زهرای مرضیه این چنین بدون تشریفات است.
حتی برای بعضی از أمهات المؤمنین هم این زندگی ساده حضرت زهرای مرضیه علامت سؤال بزرگی شده بود.
نبی گرامی اسلام در جواب همه آنها میفرمایند: زهرای من با این زندگی بدون تجملات و ساده در کنار همسر بی همتای خود امیرالمؤمنین زندگی پاک و باصفایی دارد.
«مرحوم علامه مجلسی» در کتاب «بحارالانوار» جلد 41 صفحه 30 مینویسد شیعه و سنی از «مروزی» و «دیلمی» و «ابو سعید خدری» و «ابوهریره» نقل کردهاند که یک روز علی بن أبی طالب احساس گرسنگی کرد و فرمود: زهراجان! دلم ضعف میرود. غذایی برای من تهیه کن. حضرت زهرای مرضیه عرضه داشتند: علی جان! الآن دو روز است که در خانه چیزی نداریم و آنچه داشتیم حتی غذای خود و حسن و حسین را هم برای شما تهیه کردم و شما میل کردید.
حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند: چرا به من نفرمودید تا من غذا تهیه کنم؟! حضرت فاطمه زهرا فرمودند: من از خدا حیا میکنم که به تو تحمیل کنم چیزی را که استطاعت و قدرت آن را نداری.
اگر برای تو امکان پذیر بود میآوردی. وقتی چیزی را به خانه نیاوردی مشخص است که برای تو امکان آن نبوده است.
در بعضی از روایات آمده است که اگر امیرالمؤمنین نبودند، کفو و همتایی برای حضرت فاطمه زهرا نبوده است و این همترازی صورت نمیگرفت.
ابتدا به سراغ منابع شیعه سپس اهل سنت برویم. «مرحوم کلینی» در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 461 روایتی را از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند که امام حضرت میفرمایند: اگر خدا علی بن أبی طالب را نیافریده بود برای زهرای مرضیه کفو و همتایی که بتواند با او ازدواج کند نبود.
«مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «عیون أخبار الرضا» جلد اول صفحه 203 از امیرالمؤمنین نقل میکند که پیغمبر اکرم فرمود: علی جان! تعدادی از مردم قریش آمدهاند و در رابطه با قضیه حضرت فاطمه زهرا مرا مورد ملامت قرار دادند.
آنها می گویند که ما به خواستگاری حضرت فاطمه زهرا آمدیم، اما دست رد به سینه ما زدی و زهرا را به عقد و ازدواج علی بن أبی طالب درآوردی.
پیغمبر اکرم فرمود: ای مردم! به خدا سوگند من دست رد به سینه شما نزدم که زهرا را به عقد علی بن أبی طالب درآورده باشم، بلکه این خدا بود که دست رد به سینه شما زد.
(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
جبرئیل از قول خداوند متعال فرمود که اگر من علی بن أبی طالب را نیافریده بودم، زهرای مرضیه هیچ کفو و همتایی از آدم تا پایینتر از آدم برای ازدواج نداشت.
«مرحوم محمد تقی مجلسی» هم همین روایت را ملاک بر این قرار میدهد که حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) افضل از تمام انبیاء غیر از پدر بزرگوارشان بوده است.
از میان منابع اهل سنت «ابن حجر هیتمی» متوفای 974 هجری در کتاب «الصواعق المحرقه» جلد دوم صفحه 471 از قول «ابو داود سجستانی» آورده است که ابوبکر به خواستگاری حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آمد و پیغمبر اکرم از او روی گرداند.
همچنین عمر بن خطاب به خواستگاری حضرت فاطمه زهرا آمد و پیغمبر اکرم از او هم روی گرداند. هردو نزد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آمدند و تذکر دادند و گفتند: تو برو و از حضرت فاطمه زهرا خواستگاری کن.
امیرالمؤمنین از حضرت فاطمه زهرا خواستگاری کردند و پیغمبر اکرم حضرت فاطمه زهرا را به عقد امیرالمؤمنین درآورد.
«نسائی» و «ابن حبان» هم از «عبدالله بن بریده» و از قول «بریده اسلمی» نقل کردند که ابوبکر و عمر بن خطاب آمدند و حضرت فاطمه زهرا را خواستگاری کردند، اما پیغمبر اکرم فرمود که دختر من کوچک است.
زمانی که علی بن أبی طالب برای خواستگاری حضرت آمد، پیغمبر اکرم فوراً حضرت فاطمه زهرا را به ازدواج علی بن أبی طالب درآورد.
مجری:
ماشاءالله، بسیارخوب. آقای متولی عزیز خیلی ممنونم. خیلی عالی و کامل از همه منابع آوردید. ابتدا از منابع شیعه شروع کردید و با عنوان مشخص شدن اصل مطلب از تمام فرق اسلامی از کتب اهل سنت هم ذکر کردید و کامل و جامع و زیبا و گوشنواز فرمودید.
آقای متولی از شما تشکر میکنم. ان شاءالله بیشتر از این از شما بشنویم و التماس دعا داریم. ان شاءالله موفق باشید.
حاج آقا متأسفانه فرصت تمام است. اگر نکته خاصی هست از محضرتان استفاده میکنیم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ما از این بینندگان عزیز تشکر میکنیم. بنده نکتهای را در رابطه با فرمایشات آقای بهادری بیان کنم.
«ابن ابی الحدید» در کتاب «شرح نهج البلاغه» جلد بیستم صفحه 298 از امیرالمؤمنین نقل میکند که اگر پیغمبر اکرم فرزندی از خود باقی گذاشته بود، مردم با او چکار میکردند؟!
«أ کانت العرب تسلم إلیه أمرها»
آیا مردم تسلیم میشدند که خلافت متعلق به فرزند پیغمبر اکرم باشد؟!
«قال لا بل کانت تقتله إن لم یفعل ما فعلت»
گفت: هرگز، اگر کاری که من کردم فرزند بلافصل پیغمبر اکرم نمیکرد او را میکشتند.
شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 20، ص 298، ح 414
مجری:
بسیار خوب، بسیار عالی. ما میتوانیم بسیاری از شبهات را با همین یک روایت پاسخ بدهیم و رد کنیم. حضرت استاد از محضرتان تشکر میکنم. بسیار استفاده کردیم و بهره بردیم.
همچنین تشکر میکنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه «حبل المتین» امشب هم همراه ما بودید.
ان شاءالله که موفق و مؤید و منصور باشید و در پناه عنایات حضرت صاحب العصر و الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بگیریم. تا دیدار آینده همه شما بینندگان عزیز را به خدا میسپارم. موفق باشید، خدانگهدار
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته