بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 1400/02/09
موضوع: این سه روایت، مسئله را برای شیعه و سنی روشن کرده است!!
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
نکات پنج گانه ای که یک جوان شیعه باید در مواجهه با مخالفین بداند!
پنجاه میلیون تومان جایزه، برای بانی یک مناظره!!!
نقش «شأن نزول»، در فهم آیات و معانی قرآن کریم
نقش اساسی «سنّت»، در فهم آیات و معانی قرآن کریم
این سه روایت، مسئله را برای شیعه و سنی روشن کرده است!!
معناشناسی واژه «خلیفه» و ارتباط آن با واژه «امام» و «ولی»!
جواب جالب و دندان شکن یک بیننده به یاوه گویی های یک وهابی!
آیا در عربستان، فرقه ای به نام «وهابیت» داریم!؟
مجری:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
عرض سلام و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». همچنین آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما بینندگان عزیز در این ماه ضیافت الله.
انشاءالله که تا این لحظه از ماه مبارک رمضان توانسته باشیم مهمان خوبی برای میزبانمان باشیم. انشاءالله توانسته باشیم معرفت لازم را بیش از گذشته بدست آورده باشیم که همین معرفت را دست آویز و سرمایهای برای خودمان قرار دهیم تا در روز جزا به آن احتجاج کنیم.
همانطور که مطلع هستید، به رسم پنج شنبه شبها ما مهمان شما هستیم و خدمت همه شما گرامیان برنامه «حبل المتین» را تقدیم میکنیم. برنامهای که افتخار داریم تا در محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی باشیم.
ابتدائاً عرض سلام و ادبی داشته باشیم و بعد از آن روال بحث را پیش میگیریم. سلام عرض میکنم، در خدمتتان هستیم؛
آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم با سلام و صلوات به محضر مولایمان حضرت بقیة الله الاعظم خالصانهترین سلامم را خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هر کجای این کره خاکی بیننده این برنامه هستند و ما را مهمان کانون گرم و باصفای خانواده خودشان قرار دادند تقدیم میکنم و آرزوی موفقیت بیش از پیش برای همه گرامیان دارم.
ما به رسم همیشگی برای اینکه خودمان، شبکه، دست اندرکاران و بینندگان عزیزمان را بیمه صدیقه طاهره کرده باشیم یادی از آن مظلومه عالم داشته باشیم.
اینجا کجاست چادر خاکی چه میکند
تنهاترین نشانه پاکی چه میکند
اینجا غریبه نیست چرا رو گرفتهای
آیا تویی که دست به زانو گرفتهای
دیر آمدم بگو که چه کردند کوچهها
بانوی قد خمیده زمین میخوری چرا
این کودکت چه دید که هی زار میکند
هی دست مشت کرده به دیوار میزند
حق دارد او که طاقت این روز را نداشت
روزی که خانه دست کم از کربلا نداشت
ای کاش بر زمین اثری از فدک نبود
ای کاش دست شوهر تو بی نمک نبود
صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهراء
مجری:
أحسنتم، طیب الله انفسکم، خیلی ممنونیم. الحمدلله مانند همیشه محفلمان به نور حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) منور شد. انشاءالله دلهای همه ما هم زهرایی و علوی شود.
حضرت استاد! الحمدلله ما این توفیق را داشتیم تا در محضر حضرتعالی چند جلسه راجع به پنج نکته اصلی و اساسی که هر جوان شیعه که خودش را شیعه مینامد از حضرتعالی شنیدیم.
حتماً بینندگان عزیز هم اطلاع دارند در این سلسله جلسات متوالی حضرت استاد تأکید خاصی دارند بر اینکه باید هر جوان شیعه اگر خودش را شیعه مینامد و شیعه میداند، بر پنج مطلب کاملاً مسلط باشد.
حال از زبان حضرت استاد این پنج مطلب را مختصراً بشنویم تا انشاءالله ملکه ذهنمان شود و همیشه تیتری در اذهان همه شیعیان باشد.
نکات پنج گانه ای که یک جوان شیعه باید در مواجهه با مخالفین بداند!
آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی
عرض کردیم یک جوان شیعه باید این پنج موضوع را یاد بگیرد و مانند واجبات نماز هم حفظ کند تا در برابر تهاجمات گستردهای که بر عقاید شیعه وارد میشود بتواند پاسخگو باشد. همچنین اگر جوان دیگری گرفتار نواصب و خوارچ و وهابیت شده بود، او را نجات دهد.
نکته اول ادّله خلافت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از قرآن و سنت نبوی و اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است.
نکته دوم این است که نتیجه مخالفت با امیرالمؤمنین چه بود؟! اگر با حضرت بیعت میکردند چه میشد؟! حال که با علی بن أبی طالب بیعت نشد چه خسارتی نه تنها بر امیرالمؤمنین و اهلبیت، بلکه بر جامعه و بشریت وارد شد؟!
نکته سوم اینکه چرا علی رغم تأکیدات فراوان پیغمبر اکرم باز هم با علی بن أبی طالب بیعت نکردند؟! انگیزه و علل مخالفت با امامت و خلافت امیرالمؤمنین چه بود؟!
نکته چهارم این است حال که با علی بن أبی طالب بیعت نکردند، چطور شد از میان تمامی صحابه تنها ابوبکر را انتخاب کردند؟! علل و فلسفه و حکمت و انگیزه و استدلال آقایان بر خلافت ابوبکر چه بود؟!
نکته پنجم اینکه ادّله خلافت ابوبکر را بر کتاب و سنت و واقعیات تاریخی عرضه بداریم. اگر دیدیم آنها واقعاً راست میگویند، ما هم تعصبی نداریم.
(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)
بنا بر این بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند.
سوره زمر (39): آیات 17 و 18
پنجاه میلیون تومان جایزه، برای بانی یک مناظره!!!
ما چندین جلسه اعلام کردیم آماده هستیم با شبکههای وهابی که مدعی هستند ما اهل سنت هستیم، مناظره و بحث کنیم.
گرچه ما حرفشان را قبول نداریم، زیرا اهل سنت با این افراد تفاوت زیادی دارند. اهل سنت دوستدار اهلبیت هستند، نسبت به اهلبیت جسارت نمیکنند، شیعه را کافر و مشرک و مهدور الدم نمیدانند.
در مقابل، شبکههای وهابی مرتب به اهلبیت جسارت میکنند، کفر و شرک شیعه را تثبیت میکنند و داعشیهای تفکیری و کودک کش و آدم کش را حمایت و تشویق میکنند.
بنابراین وهابیت و اهل سنت با هم بسیار تفاوت دارند. ما طبق برنامه قرآنی اعلام کردیم که حاضریم با این افراد مناظره کنیم. خداوند عالم در سوره سبأ آیه بیست و چهارم میفرماید:
(إِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلی هُدی أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِین)
و ما یا شما بر (طریق) هدایت یا در ضلالت آشکاری هستیم.
سوره سبإ (34): آیه 24
یا ما در هدایت هستیم و شما در ضلالت هستید و یا شما در هدایت و ما در ضلالت هستیم. بیایید تا با همدیگر بحث کنیم تا قضیه روشن شود. شما که خود را اهل سنت میدانید گرچه به دروغ ادعا میکنید، اما چرا از مناظره فرار میکنید!؟
ما حتی به آقای «خدمتی» اعلام کردیم با وجود تمام تفاوتهایی که داریم ایشان به عنوان مسئول و رئیس «شبکه کلمه» و ما هم به عنوان خادم «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» هستیم؛ بیایند تا با هم بحث کنیم.
ما میتوانیم شبکه با شبکه بحث کنیم تا مردم ببینند و حرفهای ما و آنها را بشنوند. شاید بینندگان ببینند اگر حرف آنها درست است، حرف آنها را بپذیرند. وقتی بینندگان خودشان ببینند ما جوابی نداریم، در اعتقاداتشان کاملاً ثابت قدم شوند.
ما گفتیم بانی عزیزی هست که میگوید: اگر کسی آقای «خدمتی» را برای مناظره آماده کند، من حاضرم پنجاه میلیون تومان به او جایزه بدهم. همچنین اگر آقای «خدمتی» خود برای مناظره بیاید، پنجاه میلیون تومان جایزه به حساب ایشان واریز میشود.
علی رغم اینکه دوستان ما جمعه شب هفته گذشته به «شبکه کلمه» ایمیل زدند که ما حاضر به گفتگو هستیم، اما متأسفانه جناب آقای «خدمتی» رسماً اعلام کرد که حاضر به مناظره نیست.
دلیل ایشان این بود که میگوید من گفتم ولایت علی بن أبی طالب را از قرآن کریم اثبات کنید. به خاطر اینکه این افراد ولایت علی را اثبات نکردند، من حاضر به مناظره نیستم.
ما گفتیم دو موضوع را انتخاب کردیم. موضوع اول امامت امیرالمؤمنین و ولایت و خلافت حضرت از قرآن کریم و موضوع دوم بحث توسل. چرا که شما روی این دو مسئله شرک و کفر شیعه را تثبیت میکنید.
ما روی این دو موضوع حاضریم با شما بحث و مناظره کنیم. ما با هم دعوا و پدر کشتگی نداریم و بحث علمی هم دعوا و مرافعه ندارد.
در مقابل «عقیل باعقل» شروع به فحاشی و جسارت به مقدسات شیعه کرده است. همین قضیه باعث شد تا در فضای مجازی بعضی از جوانان شیعه کنترل خود را از دست دادهاند و به بعضی از مقدسات وهابیت توهین کردند که من این را خلاف شرع و حرام میدانم.
هرچه وهابیت به مقدسات ما توهین کنند، شیعیان ما شرعاً و عقلاً حق اهانت و جسارت به مقدسات اهل سنت را ندارند. بهترین راه این است که روایاتی از کتابهای خودشان که در جواب آنها عاجز هستند را مطرح کنند و بگویند نسبت به این روایات به ما جواب بدهید.
به عبارت بهتر به جای فحاشی کردن، روایات زشت و زننده و فتاوای وقیح و نادرستی که در کتابهایشان بیان شده است را در فضای مجازی مطرح کنند و از آنها جواب بخواهند. این بهترین راه است و نیازی به فحش و اهانت و جسارت نیست.
کسی فحش میدهد که دلیلی برای اقامه کردن ندارد. کسی که از کتاب و سنت و عقل دلیل دارد، احتیاجی به فحش و اهانت ندارد.
عرض کردم قرآن کریم می فرماید:
(إِنَّا أَوْ إِیاکمْ لَعَلی هُدی أَوْ فِی ضَلالٍ مُبِین)
نبی مکرم اسلام عقل کل و افضل انبیاء الهی است. اگر این آیه در قرآن کریم نبود، ما جرأت نمیکردیم چنین عبارتی را به رسول اکرم نسبت بدهیم.
رسول گرامی اسلام به صراحت میفرماید: یا ما یا شما در هدایت و ضلالت هستیم. بیایید با هم بحث کنیم تا قضیه بر همگان روشن شود. اگر واقعاً شما تابع قرآن کریم هستید، پس چرا فرار میکنید؟
البته این افراد خودشان میدانند. ما گفتیم یکی از شرایط ما، مناظره شبکه به شبکه است. وقتی کسی مطالب مستدلی میگوید به جهت اینکه شبکه دست خودشان است، بلافاصله تماس را قطع میکنند و شروع به فحاشی میکنند.
در مقابل اگر بحث شبکه با شبکه باشد وضعیت فرق میکند. در این صورت مدیریت با ماست و ما نمیگذاریم کنترل دست آنها باشد.
این افراد میدانند به مجرد اینکه اولین مناظره شروع شود، بینندگان خود را از دست میدهند و بعد از آن پولهای کلانی که از عربستان سعودی میگیرند و به واسطه آن درآمدهایی دارند که از پارو بالا میرود را از دست میدهند. بنابراین حاضر به مناظره و گفتگوی علمی نیستند.
حال مردم بیایند و قضاوت کنند. ما گفتیم یکی از دوستان ما آماده است تا به آقای «خدمتی» یا کسی که آقای «خدمتی» را آماده کند، پنجاه میلیون تومان جایزه بدهد. از این واضحتر و روشنتر بیان کنیم؟!
انبیاء الهی همگی مخالفینشان را به بحث علمی دعوت میکردند. حضرت نوح، حضرت لوط، حضرت ابراهیم، حضرت عیسی، حضرت موسی و رسول گرامی اسلام همگی مخالفین را به مناظره دعوت میکردند. قرآن کریم هم میفرماید:
(ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّک بِالْحِکمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَن)
با حکمت و اندرز نیکو به سوی راه پروردگارت دعوت نما، و با آنها به طریقی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن.
سوره نحل (16): آیه 125
اینها همگی واضح و روشن است. در مقابل، کسانی که در راه باطل بودند همواره از بحث و گفتگو فرار میکردند، زیرا میدانستند توان گفتگو ندارند. مردم قضاوت کنند که آیا ما فرار میکنیم یا دیگران فرار میکنند. من در خدمت شما هستم.
مجری:
سلامت باشید، احسنتم. بیننندگان عزیز خودتان بارها و بارها ملاحظه فرمودید در طی هفتهای که گذشت، تک تک کارشناسانی که در شبکه حاضر میشدند اعلام میکردند که از مناظره و این حرکت استقبال میکنیم و برای مناظره کنندگان فرش قرمز میاندازیم.
با هوچی گری و سر و صداهایی که در رسانهها پخش میکنند و اعلام میکنند که ما آماده مناظره هستیم اما آنها نمیآیند، کاری از پیش نمیبرید. صرف گفتن باعث نمیشود که فکر کنید بینندگانتان هم فریب میخورند.
تک تک کارشناسان به این حرکت پاسخ دادند، از جمله حضرت استاد که کریمانه و متواضعانه بارها و بارها فرمودند که حاضرند با مدیر «شبکه کلمه» بحث و مناظره کنند.
هرچند سوابق مدیر «شبکه کلمه» برای افراد بسیاری آشنا هست، اما حضرت استاد خودشان اعلام کردند که ایشان بیایند و با همان استقبالهای آنچنانی پذیرای ایشان هستند.
حضرت استاد! الحمدلله به شبهای قدر نزدیک میشویم. از یک طرف شبهای نزول قرآن و از طرف دیگر عروج ملکوتی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (سلام الله علیه).
همانطور که حضرتعالی هم فرمودید محور این مهمها و موردهایی که هر جوان شیعه باید بداند، این است که بداند در آن زمان برای امیرالمؤمنین که محور بود چه اتفاقی افتاد.
حال ما میخواهیم پیوند بین قرآن کریم و امیرالمؤمنین قدری برای ما روشنتر و مسلمتر شود. لطف بفرمایید که در قرآن کریم چه مطالبی نسبت به امیرالمؤمنین است.
قبل از آن ما خیلی زیاد میشنویم که شأن نزول این آیه راجع به امیرالمؤمنین است یا اینگونه گذاره هایی که به کار میرود. لطف کنید به عنوان پیش درآمد و مقدمهای برای تفهیم بحث بفرمایید نقش شأن نزول در فهم آیات و معانی قرآن کریم چیست؟
نقش «شأن نزول»، در فهم آیات و معانی قرآن کریم
آیت الله حسینی قزوینی:
همانطوری که عزیزان اشاره کردند ما به حول و قوه الهی و با عنایت حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) از امشب این بحثها را به صورت درسنامه ای از ولایت از قرآن کریم و سنت شروع میکنیم.
این کار سبب میشود هم جوانان شیعه بیشتر با این مطالب آشنا شوند، هم حجت برای جوانان اهل سنت تمام شود و هم برای شبکههای وهابی قضیه روشن شود.
ما قبل از اینکه به سراغ آیاتی برویم که بر امامت و ولایت و خلافت امیرالمؤمنین دلالت میکند، مقدمهای لازم است که شاید بدون این مقدمه ورود به آیات مفید نباشد.
ما مخصوصاً از آقای «خدمتی» هم تقاضا میکنیم این بحثها را دنبال کنند. اگر ایشان حاضر به مناظره نیستند، میتوانند بحثهای ما را در شبهایی که نوبت ایشان است در شبکه نقل و نقد کنند. ما خیلی خوشحال میشویم نقد علمی ایشان را بشنویم.
در رابطه با نقش شأن نزول در فهم آیات مطلب بسیار زیاد است و ما میخواهم به طور خلاصه عبور کنیم. آقای «واحدی» که متوفای 608 هجری است، در کتاب «أسباب النزول» عبارتی دارد.
ایشان در این کتاب مفصل مطالبی دارد مبنی بر اینکه فهمیدن شأن نزول آیات، انسان را برای مراد خداوند عالم از آیات روشن میکند به طوری که انسان میفهمد مراد خداوند عالم از این آیه چیست. آقای «زرکشی» متوفای 794 هجری در کتاب «البرهان فی علوم القرآن» مینویسد:
«سبب النزول طریق قوی فی فهم معانی الکتاب العزیز»
شأن نزول قویترین راه برای فهم معانی آیات قرآن است.
البرهان فی علوم القرآن، اسم المؤلف: محمد بن بهادر بن عبد الله الزرکشی أبو عبد الله، دار النشر: دار المعرفة - بیروت - 1391، تحقیق: محمد أبو الفضل إبراهیم، ج 1، ص 22، باب معرفة أسباب النزول
همچنین «ابن تیمیه» امام و پیغمبر وهابیت در کتاب «مجموعه فتاوی» جلد سیزدهم مینویسد:
«وَمَعْرِفَةُ "سَبَبِ النُّزُولِ" یعِینُ عَلَی فَهْمِ الْآیةِ»
شناختن شأن نزول آیه به ما کمک میکند تا آیه را بفهمیم.
«فَإِنَّ الْعِلْمَ بِالسَّبَبِ یورِثُ الْعِلْمَ بِالْمُسَبِّبِ»
اگر سبب و علت نزول آیه را دانستیم، قطعاً مفهوم و معنای آیه و مراد خداوند را نیز میفهمیم.
كتب ورسائل وفتاوى شيخ الإسلام ابن تيمية، اسم المؤلف: أحمد عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس، دار النشر: مكتبة ابن تيمية، الطبعة: الثانية، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي، ج 13، ص 339
بنده به همین اندازه اکتفا میکنم تا بتوانیم به سؤالات دیگر شما هم جواب بدهیم.
مجری:
ان شاءالله؛ بسیار خوب. همانطور که حضرتعالی فرمودید این مطالب برای کسی که میخواهد مفهوم و معنای یک آیه را پیدا کند بسیار مهم است.
در کنار این مطالب بعضاً از جانب بعضی از اهل سنت فعلی یا حتی شیعه نماهای وهابی میشنویم که بگویند ما نمیخواهیم سنت را به قرآن راه بدهیم.
در مقابل، چیزی که نزد تمامی مسلمانان واضح است، این است که در کنار شأن نزول که برای فهم آیات نیاز است یک گریزی هم به سنت میزنند. این سنت در اینجا به چه معناست؟
نقش اساسی «سنّت»، در فهم آیات و معانی قرآن کریم
آیت الله حسینی قزوینی:
آقایانی که سنت را انکار میکنند، در حقیقت قرآن را انکار میکنند. خداوند متعال در قرآن کریم در سوره نحل آیه 44 میفرماید:
(وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم)
و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی.
سوره نحل (16): آیه 44
قرآن کریم نمیفرماید ما این قرآن را نازل کردیم تا برای مردم بخوانی و تلاوت کنی بلکه (لِتُبَینَ لِلنَّاسِ) به کار رفته به این معنا که قرآن را نازل کردیم تا آن را برای مردم تبیین کنی.
بین قرائت و بیان تفاوت وجود دارد. مشخص است نبی گرامی اسلام که وحی را گرفته است، از هر کسی به مراد آیات عالمتر و آگاهتر است. قرآن هم همین را میفرماید. پیغمبر اکرم مبین قرآن کریم است. خداوند متعال در سوره حشر آیه 7 میفرماید:
(وَ ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید و اجرا کنید، و آنچه را از آن نهی کرده خودداری نمائید.
سوره حشر (59): آیه 7
آقایانی که منکر سنت هستند، چکار میخواهند کنند؟! ما بارها به این آقایان گفتیم که اگر توانستند دو رکعت نماز صبح را بدون کمک گرفتن از سنت و تنها از قرآن کریم برای ما روشن کنند، ما تسلیم آنها میشویم.
شما به ما بفرمایید کجای قرآن آمده است که نماز صبح دو رکعت است، رکوع دارد، سجده دارد، حمد و سوره دارد یا تشهد دارد!؟
مجری:
نه کیفیت نماز در قرآن کریم آمده و نه کمیت آن.
آیت الله حسینی قزوینی:
بله، نه شرایطش است و نه بطلانش. قرآن کریم در سوره مبارکه نجم میفرماید:
(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
طبق این آیه شریفه تمام آنچه که از لبهای پیغمبر اکرم بیرون میآید وحی است، چه قرآن باشد و چه سنت باشد.
بنده در این زمینه هم نمیخواهم خیلی وارد شوم و تنها عبارتی از کتاب «مسند احمد» نقل میکنم. «عبدالله بن عمروعاص» میگوید: من هر چه از پیغمبر اکرم میشنیدم، مینوشتم. قریش از این کار نهی کردند. حال نمیدانیم چطور شد که از میان تمامی مسلمانها تنها قریش از این کار نهی کردند! در ادامه آمده است:
«فَقَالُوا أنک تَکتُبُ کلَّ شیء تَسْمَعُهُ من رسول اللَّهِ وَرَسُولُ اللَّهِ بَشَرٌ یتَکلَّمُ فی الْغَضَبِ وَالرِّضَا»
تو هرچه پیغمبر اکرم میگوید مینویسی در حالی که پیغمبر هم بشری است که گاهاً غضبناک میشود و گاهاً خوشنود است.
«فَأَمْسَکتُ عَنِ الْکتَابِ فَذَکرْتُ ذلک لِرَسُولِ اللَّهِ»
دیگر من سخنان پیغمبر را ننوشتم و این قضیه را برای رسول اکرم نقل کردم.
«فقال اکتُبْ فوالذی نفسی بیده ما خَرَجَ منی الا حَقٌّ»
حضرت مرا به نوشتن دستور دادند و فرمودند: از لبهای من جز حق بیرون نمیآید.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 2، ص 162، ح 6510
محققش هم میگوید: سند روایت صحیح است. از این واضحتر و روشن میخواهیم داشته باشیم؟!
باز هم در کتاب «مسند احمد بن حنبل» روایتی آمده است که بعضی اصحاب میگفتند: یارسول الله! شما گاهی اوقات با ما شوخی میکنید. آیا اینها هم حق است؟ حضرت فرمود:
«إنی لاَ أَقُولُ إِلاَّ حَقًّا»
من جز حق چیزی نمیگویم.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 2، ص 340، ح 8462
حضرت به صراحت فرمودند که حتی شوخیهایی که میکنم هم بر محور حق است و از لبهای من جز حق چیزی بیرون نمیآید.
وقتی نبی مکرم اسلام در ذیل آیهای مطلبی میفرماید، به طریق اولی و به یقین حق است. وقتی شوخیهای رسول اکرم حق باشد، سایر صحبتهایشان هم حق است.
یکی از علتهایی که امیرالمؤمنین را کنار زدند، این بود که خلیفه دوم به «ابن عباس» گفت: دوست تو شایستهتر است، اما انسان شوخی است.
پیغمبر هم شوخی میکردند و کثیر الذکر بودند!! اگر قرار باشد به امیرالمؤمنین اتهام بزنیم به دلیل اینکه شوخی میکرد شایستگی برای امامت نداشت، شما باید این مطلب را نسبت به نبی مکرم هم بیان کنید.
نکته دوم این است که «ابن حجر عسقلانی» در کتاب «فتح الباری» مینویسد که «بیهقی» با سند صحیح نقل میکند:
«کان جبریل ینزل علی النبی بالسنة کما ینزل علیه بالقرآن»
جبرئیل سنت را بر پیغمبر نازل میکرد، همانطور که قرآن را نازل میکرد.
فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 13، ص 291، قوله باب ما کان النبی یسأل مما لم ینزل علیه الوحی
کسانی که سنت را انکار میکنند، در حقیقت قرآن کریم را انکار میکنند. قرآن کریم وحی الهی است همانطور که سنت هم وحی الهی است با این تفاوت که در قرآن تحدّی است، اما در سنت تحدّی نیست.
«آقای ابن عبدالبر» متوفای 463 هجری در کتاب «جامع بیان العلم» نقل میکند:
«کان الوحی ینزل علی رسول الله ویحضره جبریل بالسنة آلتی تفسر ذلک»
زمانی که وحی بر پیغمبر اکرم نازل میشد، جبرئیل سنت را بیان میکرد و آیات را برای پیغمبر اکرم تفسیر میکرد.
«اوزاعی» یکی از اعلام اهل سنت هم میگوید:
«الکتاب أحوج إلی السنة من السنة إلی الکتاب»
احتیاج قرآن به سنت بیشتر است از احتیاج سنت به قرآن.
جامع بیان العلم وفضله، اسم المؤلف: یوسف بن عبد آلبر النمری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت – 1398، ج 2، ص 191، باب موضع السنة من الکتاب وبیانها له
حال بنده نمیدانم قرآنیون شیعه یا یا بعضی از قرآنیون اهل سنت که جدیداً در مصر آمدهاند، منظورشان چیست. این آقایان باید تکلیفشان را با آیات و روایات روشن کنند. «ایوب سختیانی» میگوید:
«إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا وحدثنا من القرآن»
وقتی برای کسی از سنت حرف زدی، می گوید: سنت را کنار بگذار و از قرآن برای ما بگو.
بعضی از بینندگان ما هم چنین حرفی را میزنند.
ایشان در ادامه مینویسد:
«فاعلم انه ضال مضل»
بدان این شخص گمراه و گمراه کننده است.
الکفایة فی علم الروایة، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن ثابت أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: المکتبة العلمیة - المدینة المنورة، تحقیق: أبو عبدالله السورقی, إبراهیم حمدی المدنی، ج 1، ص 16، باب تخصیص السنن لعموم محکم القرآن وذکر الحاجة فی المجمل إلی التفسیر والبیان
«ابن حجر عسقلانی» هم در خصوص «ابو ایوب سختیانی» مینویسد:
«کان ثقة ثبتا فی الحدیث جامعا کثیر العلم حجة عدلا»
تهذیب التهذیب، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 348، شماره 733
«ابو قلابه» هم میگوید:
«إذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا وهات کتاب الله فاعلم أنه ضال»
اگر برای کسی از سنت گفتی و گفت سنت را کنار بگذار و از قرآن برای من بگو، بدان که او گمراه است.
الطبقات الکبری، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری، دار النشر: دار صادر - بیروت -، ج 7، ص 184، باب الطبقة الأولی من الفقهاء والمحدثین والتابعین من أهل البصرة من أصحاب عمر بن الخطاب رضی الله عنه
«ذهبی» هم در رابطه با «ابو قلابه» میگوید:
«عبد الله بن زید بن عمرو أو عامر بن ناتل بن مالک الإمام شیخ الإسلام أبو قلابة الجرمی البصری»
سپس مینویسد:
«قال ابن سعد کان ثقة کثیر الحدیث»
در ادامه مینویسد:
«وقال أحمد بن عبد الله بصری تابعی ثقة»
سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 4، ص 468، باب 178 أبو قلابة
آیا این مطالب برای ما کفایت نمیکند که ببینیم قضیه از چه قرار است؟! بنابراین باید هم شأن نزول را در نظر بگیریم و هم سنت را در نظر بگیریم.
در حقیقت شأن نزول قرآن را سنت بیان میکند. این دو در حقیقت دو بالی هستند که ما را برای فهمیدن آیات قرآن و درک مفاهیم قرآن پرواز میدهند تا ببینیم خداوند عالم از این آیه چه مقصودی داشته است.
مجری:
أحسنتم، بسیار زیبا فرمودید. الحمدلله استفاده کردیم. افرادی که با ما تماس میگیرند یا برنامه را میبینند و مطالب به گوششان میرسد، این مطالب را ببینند.
گاهی اوقات افراد میگویند که ما پاسخ را تنها از قرآن میخواهیم و مطالبی که برای ما میآوردید تنها از قرآن باشد. در مقابل در کتب و منابع اهل سنت دیدیم که این افراد را «ضال» و «مضل» میدانند.
اگر زمانی وارد بحث یا مناظرهای شدید یا بحثی پیش آمد و آن فرد از شما خواست که این مطلب را تنها از قرآن ثابت کنید، میتوانید از کتب خودشان دلیل بیاورید. اگر کسی چنین خواستهای داشت، بدانید که آن فرد ضال و مضل است.
مطالب استاد بسیار کاربردی و مقدمهای لازم برای دانستن بحث پیش رو بود. قبل از اینکه بحث را ادامه بدهیم، یک میان برنامه ببینیم و برمی گردیم در خدمتتان خواهیم بود.
انشاءالله که مولاست آنچه در دل همه شیعیان قرار گرفته است. انشاءالله که خداوند این نظر لطف را به ما داشته باشد و حب و محبت امیرالمؤمنین در دل ما شیعیان و محبان هرچه بیشتر رسوخ بدهد تا بتوانیم ادعا کنیم حقیقتاً شیعه علی بن أبی طالب هستیم.
تا این زمان از برنامه الحمدلله از محضر استاد استفاده کردیم و نکات زیربنایی را شنیدیم. اگر کسی بخواهد با قرآن کار کند و مدعی باشد که واقعاً قرآنی است، طبیعتاً باید کار با قرآن را بلد باشد.
الآن متوجه شدیم افرادی که خود را قرآنیون مینامند، اصلاً کار با قرآن را بلد نبودند و نمیدانستند باید از چه ابزاری برای درک و معانی قرآن استفاده کنند. الحمدلله در این جلسه دو ابزار را از حضرت استاد کسب کردیم؛ یکی از آنها «شأن نزول» بود و دیگری «سنت».
بحثی که حضرت استاد آغاز کردند، بحث امامت در قرآن بود. ما تا حدودی به قرآن پرداختیم و ان شاءالله توانسته باشیم ابزار ابتدایی که واقعاً لازم بود را کسب کرده باشیم. اکنون میخواهیم راجع به امامت بشنویم.
در ابتدای بحث زمانی که میخواهند شروع کنند، به صورت لغوی تک به تک سؤال میکنند که امامت به چه معناست یا قرآن به چه معناست. ما راجع به امامت و ولایت از منظر فریقین اعم از شیعه و اهل سنت چیزی که قدر متیقن باشد، چه مدرک و مطالبی داریم؟!
این سه روایت، مسئله را برای شیعه و سنی روشن کرده است!!
آیت الله حسینی قزوینی:
بنده خلاصه وار و گذرا به سه روایت اشاره میکنم و عبور میکنم. روایت اول، روایت «افتراق امت بر هفتاد و سه فرقه» است. این روایت را شیعه و سنی همگی آوردهاند. آقای «ترمذی» در کتاب «جامع الکبیر» در حدیث 2640 مینویسد که پیامبر اکرم فرمود:
«وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی علی ثَلَاثٍ وَسَبْعِینَ فِرْقَةً»
بعد از من امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند.
در مورد سند روایت هم آمده است:
«حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ»
الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت --، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 25، ح 2640
«ألبانی» میگوید روایت صحیح است. همچنین «حاکم نیشابوری» هم میگوید این روایت شرایط «صحیح مسلم» را دارد. آقای «ألبانی» در کتاب «سلسله الأحادیث الصحیحة» جلد سوم صفحه 480 مینویسد که پیامبر اکرم فرمود:
«والذی نفسی بیده لتفترقن أمتی علی ثلاث وسبعین فرقة، فواحدة فی الجنة، وثنتین وسبعین فی النار»
قسم به خدایی که جانم در دست اوست امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند. یکی از این فرقه در بهشت است و هفتاد و دو فرقه در آتش جهنم قرار دارند.
«قیل: یا رسول الله من هم؟»
پرسیدم: یا رسول الله! اینها چه کسانی هستند؟
در اینجا «من هی» نیامده است. اگر قرار باشد فرقه واحده باشد، باید «من هی» به کار میبرد به این معنا که فرقه واحده چه کسانی هستند.
«قال: هم الجماعة»
سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، الریاض، الطبعة: الأولی، (لمکتبة المعارف)، ج 3، ص 480، ح 1492
نظر آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله سبحانی دو تن از مراجع عظام تقلید هم همین است. اصلاً کاری با اینها نداریم. بنده احتمال میدهم این اضافه کردن از زیادت بنی امیه بود، اما اینکه هفتاد و دو فرقه وارد آتش میشوند به این معناست که اکثریت وارد آتش جهنم میشوند و تنها یک فرقه اهل نجات هستند.
ما باید قدری دقت کنیم و ببینیم این یک فرقه کدام است؟! آیا این یک فرقه شیعه است؟! سنی است؟! حنفی است؟! حنبلی است؟! چه فرقهای است؟! حنبلیها که میگویند:
«مَن لم یکن حنبلیاً فلیس بمسلم»
تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 29، ص 304، ح 4 أحمد بن الحسین بن محمد
در مقابل، وهابیها میگویند: هرکس معتقد به امامت «محمد بن عبدالوهاب» نباشد، کافر و مهدور الدم است.
باید تکلیف تکفیری که میان اهل سنت است روشن شود. ما اصلاً شیعه را هم کنار بگذاریم؛ اهل سنت فرقه ناجیه را در میان خود انتخاب کنند. این اولین روایت بود، البته ما در این زمینه حرف بسیار زیاد داریم.
روایت دوم روایتی است که در کتب شیعه آمده است. «مرحوم کلینی» در کتاب «کافی» جلد دوم صفحه 18 آورده است که امام باقر (علیه السلام) فرمود:
«بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایةِ»
اسلام بر روی پنج محور استوار شده است؛ نماز و زکات و روزه و حج و ولایت.
«وَ لَمْ ینَادَ بِشَیءٍ کمَا نُودِی بِالْوَلَایةِ»
در میان این پنج مورد چیزی به اهمیت ولایت نیست.
«فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکوا هَذِهِ یعْنِی الْوَلَایة»
مردم چهار مورد را گرفتند و مورد پنجم یعنی ولایت را رها کردند.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 18، ح 3
روایت هم صحیح است. همچنین از میان منابع اهل سنت آقای «کردعلی» یکی از علمای بزرگ منطقه شامات در کتاب «خطط الشام» جلد ششم صفحه 245 از قول «ابوسعید خدری» نقل میکند:
«أمر الناس بخمس فعلموا بأربع وترکوا واحدة»
پیغمبر مردم را به پنج مورد دستور داد، اما مردم چهار مورد را گرفتند و یکی را رها کردند.
«ولما سئل عن الأربع قال: الصلاة والزکاة وصوم شهر رمضان والحج»
سؤال کردم که آن چهار مورد چیست؟ گفت: نماز و زکات و روزه ماه رمضان و حج.
سپس مینویسد:
«قیل: فما الواحد آلتی ترکوها؟»
پرسیدم: موردی که مردم آن را ترک کردند کدام است؟
«قال: ولایة علی بن أبی طالب»
گفت: ولایت علی بن أبی طالب.
سپس مینویسد:
«قیل له: وإنما لمفروضة معهن قال: هی مفروضة معهن»
خطط الشام، المؤلف: محمد بن عبد الرزاق بن محمَّد، کرْد عَلی (المتوفی: 1372 هـ)، الناشر: مکتبة النوری، دمشق، الطبعة: الثالثة، 1403 هـ - 1983 م، ج 6، ص 245، باب الشیعة
این مطلب هم در کتب اهل سنت است. «ابن مردویه» در کتاب «مناقب» صفحه 72 مینویسند:
«قال: فما الواحدة الّتی ترکوها؟»
واجبی که مردم آن را ترک کردند کدام است؟
«قال: ولایة علی بن أبی طالب»
او گفت: ولایت علی بن أبی طالب.
«وإنّها مفترضة معهنّ؟»
آیا ولایت علی بن أبی طالب در ردیف سایر فرایض واجب است؟
«قال: نعم»
گفت: بله.
«قال: فقد کفر الناس!!»
پرسید: یعنی با رها کردن ولایت مردم کافر شدند!؟
«قال: فما ذنبی!»
گفت: گناه من چیست!
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)، نویسنده: أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، وفات: 410، تحقیق: جمعه ورتبه وقدم له: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، چاپ: الثانیة، 1424 - 1382 ش، ناشر: دار الحدیث، ص 72، ح 48
روایت سوم روایتی است که ما در کتابهای شیعه هم داریم. به عنوان مثال در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 376 آمده است که از امام صادق (علیه السلام) سؤال میکنند:
«مَنْ مَاتَ وَ لَیسَ عَلَیهِ إِمَامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَةٌ جَاهِلِیةٌ فَقُلْتُ قَالَ ذَلِک رَسُولُ اللَّهِ ص»
آیا پیغمبر اکرم فرموده است که هرکسی از دنیا برود و امام نداشته باشد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است؟
این بدان معناست که این شخص از خدا و پیغمبر اکرم و معاد خلاص است!!
«فَقَالَ إِی وَ اللَّهِ قَدْ قَالَ»
فرمود: بله، به خداوند قسم که این را فرموده است.
«قُلْتُ فَکلُّ مَنْ مَاتَ وَ لَیسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَةٌ جَاهِلِیةٌ»
گفتم: هرکس بدون اعتقاد به امامت یک امام از دنیا برود و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است؟
«قَالَ نَعَمْ»
حضرت فرمود: بله.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 376، ح 1
در روایت دوم آمده است که حضرت فرمود:
«جَاهِلِیةَ کفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَال»
مرگ این شخص مرگ ضلالت و جاهلیت است.
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 377، ح 3
«مرحوم شیخ مفید» مینویسد این روایت متواتر است که پیامبر میفرماید:
«مَنْ مَاتَ وَ هُوَ لَا یعْرِفُ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة»
هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
الإفصاح في الإمامة؛ نويسنده: مفيد، محمد بن محمد، تاريخ وفات مؤلف: 413 ق، محقق / مصحح: كنگره شيخ مفيد، ناشر: كنگره ي شيخ مفيد، مكان چاپ: قم، 1413 ق؛ ص 28
در میان کتب اهل سنت هم در «صحیح مسلم» حدیث 1851 بسیار روشن و واضح بیان میکند:
«وَمَنْ مَاتَ وَلَیسَ فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
هرکسی بمیرد و بر گردن او بیعت امامی نباشد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1478، ح 1851
آقای «احمد بن حنبل» در کتاب «مسند» جلد چهارم صفحه 96 مینویسد:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922
آقای «الأرنؤوط» هم مینویسد: روایت دارای سند بسیار خوبی است. این سه روایت هست که مسئله را برای ما روشن میکند.
روایت اول میفرماید که امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند. یک فرقه اهل نجات است و هفتاد و دو فرقه دیگر اهل آتش هستند.
روایت دوم بیان میکند که بحث امامت علی بن ابی طالب همانند نماز و روزه جزء واجبات است. روایت سوم بیان میکند که هرکسی بدون امام از دنیا برود به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
آیا این سه روایت ما را وادار نمیکند که راجع به ولایت و امامت تحقیق و بررسی کنیم؟! اصلاً امام زمان ما کیست؟! اگر فردا بدون امام از دنیا رفتیم، طبق آیه 73 سوره اسراء که میفرماید:
(یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم)
به یاد آورید روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان میخوانیم.
سوره إسراء (17): آیه 71
«قرطبی» هم در کتاب «الجامع فی أحکام القرآن» جلد ده صفحه 129 در ذیل آیه 71 سوره أسراء مینویسد:
«وقال علی رضی الله عنه: بإمام عصرهم وروی عن النبی e فی قوله: یوم ندعو کل أناس بإمامهم فقال: کل یدعی بإمام زمانهم»
الجامع لأحکام القرآن، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاری القرطبی، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 10، ص 297، باب الإسراء: (71) یوم ندعوا کل... ..
حال آقایان برای ما روشن کنند که امروز امام زمان ما چه کسی است؟! «آلوسی» در کتاب «تفسیر روح المعانی» مینویسد که «ابن مردویه» نقل کرده است:
«قال رسول الله فی الآیة: یدعی کل قوم بإمام زمانهم وکتاب ربهم وسنة نبیهم»
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 15، ص 120، باب الإسراء: (71) یوم ندعوا کل... ..
این روایت بدان معناست که امام زمان مقدم از کتاب خداوند و سنة النبی شده است. از این روشنتر و واضحتر داریم؟! «شوکانی» هم همین تعبیر را دارد.
آیا این روایات ایجاب نمیکند که ما ببینیم امام زمان ما چه کسی است؟! فردا عزرائیل به سراغ ما میآید، همانطور که سراغ پدرها و مادرها و گذشتگان ما هم آمده بود. آیا آنها معتقد به امام زمان بودند یا نبودند؟! اگر معتقد به امام زمانشان بودند، آن شخص چه کسی بوده است؟!
آقای «خدمتی»! برای ما روشن کنید که امروز امام زمانتان چه کسی است؟! مشاهده کنید که در این روایت آمده است:
«یدعی کل قوم بإمام زمانهم وکتاب ربهم وسنة نبیهم»
بعضی افراد مغلطه میکنند و میگویند: امام زمان ما قرآن است. دقت داشته باشید که در این روایت آمده است:
«یدعی کل قوم بإمام زمانهم وکتاب ربهم وسنة نبیهم»
بنابراین معلوم میشود کتاب رب، غیر از امام زمان است یا سنت نبی غیر از امام زمان است. این مسائل را برای ما روشن و واضح بیان کنند. همچنین در خصوص روایتی که در کتاب «مسند أحمد بن حنبل» آمده است که مینویسد:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
هم به ما توضیح بدهند.
مجری:
حاج آقا عذرخواهی میکنم در بعضی از اسانید، مانند کتاب «مسند أحمد بن حنبل» که فرمودید لفظ «امام» آمده است و مینویسد:
«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»
همچنین در روایات قبل که سندها را هم نشان دادید، لفظ «ولایت علی بن ابی طالب» آمده است و در بعضی مواقع میبینیم لفظ «خلیفه» ذکر شده است.
حال سؤال اینجاست که سه کلمه «امام» و «خلیفه» و «ولی» یا «خلافت» و «امامت» و «ولایت» چه ارتباطی با هم دارند؟
معناشناسی واژه «خلیفه» و ارتباط آن با واژه «امام» و «ولی»!
آیت الله حسینی قزوینی:
این مطلب بحث بسیار مفصلی دارد. در اینجا باید معلوم شود که اصلاً بحث «امام»، «خلیفه»، «حاکم» و «ولی» چه ارتباطی با هم دارند؟! پیغمبر اکرم در یک جا میفرماید:
«وأنت خلیفتی»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652
و یا می فرماید:
«علی ولی کل مؤمن بعدی»
السنن الکبری، اسم المؤلف: أحمد بن شعیب أبو عبد الرحمن النسائی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 - 1991، الطبعة: الأولی، تحقیق: د.عبد الغفار سلیمان البنداری, سید کسروی حسن، ج 5، ص 132، باب ذکر قول النبی علی ولی کل مؤمن بعدی
و نیز فرمود:
«أنت امام کل مؤمن ومؤمنة»
المناقب، نویسنده: الموفق الخوارزمی، وفات: 568، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی - مؤسسة سید الشهداء (ع(،ربیع الثانی 1414، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ص 61، ح 31
این قضایا بحث بسیار مفصلی دارد و بنده بسیار مختصر عرض میکنم تا اگر در آخر برنامه بینندگان روی خط آمدند، فرصت پاسخگویی داشته باشیم. «مرحوم شیخ مفید» در کتاب «نکت اعتقادیه» میفرماید:
«الإمام هو الإنسان الذی له رئاسة عامة فی أمور الدین والدنیا نیابة عن النبی علیه السلام»
امام کسی است که با نیابت از پیامبر ریاست کلی در امور دینی و دنیوی مردم دارد.
النكت الاعتقادية؛ المؤلف: الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان، الناشر: المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد – قم، الطبعة : الأولى 1413 هـ، ص 39، الفصل الرابع فی الإمامة
«علامه حلی» هم در کتاب «باب حادی عشر» همین تعبیر را دارد و مینویسد:
« الإمامة رئاسة عامة فی أمور الدنیا و الدین لشخص من الأشخاص نیابة عن النبی»
الباب الحادي عشر؛ نويسنده: علامه حلى، تاريخ وفات مؤلف: 726 ق، ناشر: مؤسسه مطالعات اسلامى، تهران، 1365 ش؛ ص 10
«سید مرتضی» هم همین تعبیر را دارد. «تفتازانی» یکی از استوانههای کلامی اهل سنت است که در کتاب «شرح مقاصد» مینویسد:
«والإمامة ریاسة عامة فی أمر الدین والدنیا خلافة عن النبی علیه الصلاة والسلام»
شرح المقاصد فی علم الکلام، اسم المؤلف: سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازانی، دار النشر: دار المعارف النعمانیة - باکستان - 1401 هـ - 1981 م، الطبعة: الأولی، ج 2، ص 272، باب والثالث القهر والاستيلاء
بنابراین «امام» و «خلیفه» هردو به یک معناست. «امام» یعنی ریاست کلی بر امور دینی و دنیوی به عنوان خلیفه پیغمبر اکرم.
افرادی همانند فردی که در اصفهان است ادعا می کنن که «امام» یک شخص است و «خلیفه» شخص دیگر است. معلوم میشود که این افراد اصلاً اصل قضیه را نفهمیدهاند. شیطان در ذهن این افراد مطلبی را القا میکند، همانطور که قرآن کریم میفرماید:
(وَ إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِم)
و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا میکنند.
سوره انعام (6): آیه 121
علمای شیعه اعم از «شیخ مفید»، «سید مرتضی»، «علامه حلی» و دیگران همگی معتقدند که بحث امامت همان خلافت و نیابت از پیغمبر اکرم است. مطلب «تفتازانی» را هم که یکی از علمای کلام اهل سنت است، مشاهده کردید. «جرجانی» در کتاب «شرح مواقف» مینویسد:
«الإمامة ریاسة عامة فی أمور الدین والدنیا»
بعد در ادامه مینویسد:
«والأولی أن یقال هی خلافة الرسول فی إقامة الدین وحفظ حوزة الملة»
بهتر این است که بگوییم امامت به معنای خلافت رسول در اقامه دین و حفظ کیان امت اسلامی است.
شرح المواقف؛ المؤلف: السيد الشريف علي بن محمد الجرجاني المتوفى سنة 819، الناشر: دار الجيل – بيروت، الطبعة الأولى، 1997، تحقيق: د. عبد الرحمن عميرة؛ ج3، ص 579
آقای «قیروانی» که یکی از علمای بزرگ اهل سنت است و از ایشان به «امام» تعبیر میکنند، در کتاب «الفواکه الدوانی» مینویسد:
« الْإِمَامَةِ وَهِيَ رِئَاسَةٌ عَامَّةٌ فِی أُمُورِ الدِّینِ وَالدُّنْیا نِیابَةً عَنْ النَّبِی»
الفواکه الدوانی علی رسالة ابن أبی زید القیروانی، المؤلف: أحمد بن غانم (أو غنیم) بن سالم ابن مهنا، شهاب الدین النفراوی الأزهری المالکی (المتوفی: 1126 هـ)، الناشر: دار الفکر، الطبعة: بدون طبعة، تاریخ النشر: 1415 هـ - 1995 م، ج 1، ص 106، باب ما تنطق به الألسنة و تعتقده الأفئدة
ایشان هم همان تعبیری را دارد که علمای شیعه داشتند. در رابطه با «خلیفه» باید بگوییم که «خلیفه» یک معنای لغوی دارد، بدان معنا که وقتی کسی از دنیا میرود جانشین و وصی معین میکند.
اولاد صالح را «خَلَف» میگویند و اولاد ناصالح را «خَلف» میگویند. این تفاوت را هم در نظر داشته باشید. کلمه «خَلف» همواره به اولاد ناصالح گفته میشود و کلمه «ناخَلَف» اشتباه است. به عنوان مثال نمیتوانیم کلمه «ناصالح» را در برابر «صالح» به کار ببریم.
در رابطه با لغت کار زیادی نداریم، اما در رابطه با بحث اصطلاحی باید مطلبی بیان کنیم. در کتاب «نظام الحکومة النبویه» اثر آقای «کتانی» یکی از علمای بزرگ اهل سنت جلد اول صفحه 79 آمده است:
«الخلافة هی الریاسة العظمی، والولایة العامة الجامعة»
در عبارت قبل آمده بود: «الإمامة ریاسة عامة». بنابراین معلوم میشود «خلافت»، «امامت» و «ولایت» یکی هستند.
«القائمة بحراسة الدین والدنیا»
کسی که از امور دینی و دنیوی حراست میکند.
«والقائم بها یسمّی الخلیفة»
و کسی که ولایت عامه دارد خلیفه می گویند.
«لأنه خلیفة عن رسول الله صلی الله علیه وسلم»
نظام الحكومة النبوية المسمى التراتيب الإدراية، اسم المؤلف: الشيخ عبد الحي الكتاني، دار النشر: دار الكتاب العربي - بيروت، ج 1، ص 2، باب الخلافة
لذاست که جناب ابوبکر میگوید:
«فلما تُوُفِّی رسول اللَّهِ قال أبو بَکرٍ أنا وَلِی رسول اللَّهِ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1378، ح 1757
«آقای ماوردی» هم در کتاب «احکام السلطانیه» صفحه 15 مینویسد:
«الْإِمَامَةُ: مَوْضُوعَةٌ لِخِلَافَةِ النُّبُوَّةِ فِی حِرَاسَةِ الدِّینِ وَسِیاسَةِ الدُّنْیا »
امامت برای خلافت نبوت وضع شده است.
الأحکام السلطانیة، المؤلف: أبو الحسن علی بن محمد بن محمد بن حبیب البصری البغدادی، الشهیر بالماوردی (المتوفی: 450 هـ)، الناشر: دار الحدیث – القاهرة، ص 15، البَابُ الأَوَّلُ: فِی عَقٍدِ الْإِمَامَةِ
پس بنابراین «امامت» با «خلافت» هیچ تفاوتی نداشت. این مطلب واضح و روشن است. بزرگان شیعه هم همین تعابیر را دارند. در رابطه با «ولی» در کتاب «مفردات راغب» مطلبی نقل شده است که مینویسد:
«والولایة تولی الأمر»
یعنی وقتی میگوییم فلانی «ولی» است، یعنی متولی امر خلافت بعد از من است.
«وقیل الولایة والولایة نحو الدلالة والدلالة، وحقیقته تولی الأمر»
المفردات فی غریب القرآن، اسم المؤلف: أبو القاسم الحسین بن محمد، دار النشر: دار المعرفة - لبنان، تحقیق: محمد سید کیلانی، ج 1، ص 533، باب کتاب الواو
طبق این مطلب چه بگوییم «وَلایَت علی» و چه بگوییم «وِلایَت علی» فرقی نمیکند، زیرا هردو به یک معناست؛ به معنای متولی امر حکومت و متولی امر سیاست مردم است. «ابن اثیر جزری» در کتاب «النهایة فی غریب الأثر» همین تعبیر را دارد و مینویسد:
«ومن أسمائه عز وجل الوالی وهو مالک الأشیاء جمیعها المتصرف فیها»
سپس مینویسد:
«وکأن الولایة تشعر بالتدبیر والقدرة والفعل»
کلمه ولایت اشعار دارد به تدبیر امور جامعه و داشتن قدرت و انجام دادن آنها.
«ومالم یجتمع ذلک فیها لم ینطلق علیه اسم الوالی»
کسی که این موارد در حق او نباشد، کلمه والی به او گفته نمیشود.
النهایة فی غریب الحدیث والأثر، اسم المؤلف: أبو السعادات المبارک بن محمد الجزری، دار النشر: المکتبة العلمیة - بیروت - 1399 هـ - 1979 م، تحقیق: طاهر أحمد الزاوی - محمود محمد الطناحی، ج 5، ص 226، باب الواو مع اللام
«ابن منظور» هم در کتاب «لسان العرب» همین تعبیر را به کار میبرد و مینویسد:
«و الولی: ولی الیتیم الذی یلی أمره ویقوم بکفایته»
ولی یتیم به معنای کسی است که متولی امور یتیم باشد.
«و ولی المرأة: الذی یلی عقد النکاح علیها ولا یدعها تستبد بعقد النکاح دونه»
لسان العرب، اسم المؤلف: محمد بن مکرم بن منظور الأفریقی المصری، دار النشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی، ج 15، ص 407، باب ولي
بنابراین بزرگان همگی در این زمینه مطالب مفصلی آوردهاند و بر این عقیده هستند که کلمه «امام» یا «خلیفه» یا «حاکم» یا «ولی» همه به یک معناست و مراد کسی است که مسئولیت تدبیر امور دینی و دنیوی مردم را به عهده گرفته است. لذا پیغمبر اکرم میفرماید:
«یا علی أنت خلیفتی من بعدی»
تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري؛ ج 42، ص 42
و در جای دیگر میفرماید:
«أنت ولی کل مؤمن بعدی ومؤمنة»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652
همچنین میفرماید:
«أنت امام کل مؤمن ومؤمنة»
المناقب، نویسنده: الموفق الخوارزمی، وفات: 568، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی - مؤسسة سید الشهداء (ع(، چاپ: الثانیة، ربیع الثانی 1414، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ص 61، ح 31
در حقیقت تمام این تعابیر به یک موضوع اشاره دارد و آن هم ولایت عامه بر امور دینی و دنیایی ملت بعد از رسول گرامی اسلام خلافتا و نیابتا عن النبی است.
مجری:
احسنتم، بسیار عالی و منتج به نتیجه شد و الحمدلله بحثی که فرمودید کاملاً مثمر ثمر بود. در همان ابتدا روشن شد امامت به معنای خلافت است، خلافت به معنای ولایت است، ولایت که همان حکومت باشد به معنای متولی شدن امر است.
هرکدام از این تعابیر هم از منابع شیعه و اهل سنت روشن شد و کاملاً یک مطلب اجماعی نزد مسلمین است.
همانطور که ملاحظه میفرمایید شمارهها زیرنویس شده و در اختیار شما قرار دارد. بینندگان عزیز هرگاه که خواستید میتوانید با برنامه خودتان برنامه «حبل المتین» تماس بگیرید. انشاءالله ما صدایتان را داخل استودیو خواهیم شنید.
بینندگان عزیز همچنین میتوانید پیامتان را به صورت متنی و صوتی بفرستید. انشاءالله اگر فرصت شد به پیامهای شما هم پاسخگو خواهیم بود.
قبل از اینکه به تماسهای شما بپردازیم و به زمان آخر برنامه برسیم، فاصلهای بگیریم و بیشتر در حوالی شبهای طلایی قدر و رسیدن به شبهای امیرالمؤمنین دلهایمان را صافتر کنیم. یک فاصله میگیریم و برمیگردیم در خدمتتان خواهیم بود.
وصل تو شد عزت من، هجر تو شد ذلت من
با تو سرافراز ولی بی تو سرافکنده شدم
عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». در این فرصت انتهایی برنامه، فرصت در اختیار شما بینندگان است که با برنامه خودتان تماس گرفتید. بدون فوت وقت به سراغ تماسها برویم.
آقا امیر از گلستان پشت خط هستند. آقا امیر صدایتان را میشنویم، بفرمایید:
بیننده (آقا امیر از گلستان – شیعه):
با سلام خدمت استاد گرانمایه و مجری محترم، خسته نباشید.
آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
بنده چند پیشنهاد کوتاه داشتم که خیلی سریع عرض میکنم. بنده که دستم خالی است و بهاندازه توانم برای انتشار کتابهای «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» توان مالی ندارم.
بنده سؤالی از استاد گرامی دارم قرار بود «دانشنامه امام علی» یا «دانشنامه ولایت» منتشر شود. میخواستم بپرسم این کتاب چه زمانی منتشر میشود؟ همچنین بفرمایید کسانی که در نشر این گونه کتابها سهیم باشند چقدر ثواب میبرند.
سؤال دوم اینکه چرا برنامهای برای معرفی کتب رد وهابیت توسط اهل سنت تهیه و پخش نمیشود؟! سؤال سوم اینکه چرا آثار کارشناسان «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» در شبکه معرفی نمیشود؟!
سؤال چهارم اینکه چرا زیرنویس اعلام برنامهها را ندارید؟! چرا از کارشناسان گرانمایه ای مانند «دکتر ابوالقاسمی» یا «دکتر زند قزوینی» استفاده نمیشود؟
سؤال پنجم اینکه آقای «خدمتی» گفت: در عربستان وهابی وجود ندارد. شما چه جوابی دارید؟! با سپاس فراوان از زحمات شما و خدانگهدار.
مجری:
آقا امیر عزیز سلامت باشید، شما هم خسته نباشید. ماشاءالله که این همه سؤال را در یک فرصت محدود پرسیدید. این هم خود هنری است که الحمدلله آقا امیر این هنر را داشتند.
آقا امیر منتظر باشید، ما پاسخگوی سؤال شما هستیم. انشاءالله حضرت استاد پاسخ خواهند داد. جناب آقای بازیار از یاسوج پشت خط هستند. آقای بازیار در خدمتتان هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقای بازیار از یاسوج – شیعه):
بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام خدمت حضرتعالی و همچنین عرض سلام ویژه خدمت حضرت استاد و تشکر از برنامه بسیار خوبتان، بسیار استفاده کردیم.
آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
جواب جالب و دندان شکن یک بیننده به یاوه گویی های یک وهابی!
بیننده:
انشاءالله که طاعات و عباداتتان قبول باشد و در این ایام پیش رو هم ما را دعا کنید. بنده چندی پیش کلیپی از وهابیت دیدم که میخواست از یک جمله «نهج البلاغه» سوءاستفاده کند و نتیجه جاهلانه بگیرد.
بنده میخواستم راجع به آن جمله بگویم و قبل از آن هم بگویم ان شاءالله مطالبی که میگویم ذخیره قبر و قیامتمان باشد و حضرت امیرالمؤمنین دستگیر ما و شما در این دنیا و دنیای دیگر باشد.
امیرالمؤمنین در خطبه 216 «نهج البلاغه» در یکی از فرازها میفرمایند:
«فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِک مِنْ فِعْلِی إِلَّا أَنْ یکفِی اللَّهُ مِنْ نَفْسِی»
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 335، خ 216
آن شخص وهابی کلمه «إلاّ» را نمیگفت و میخواست نتیجه جاهلانه بگیرد که نعوذ بالله حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و ائمه اطهار (علیهم السلام) معصوم نیستند.
حال بنده میخواهم راجع به این مطلب توضیح کوتاهی بدهم. در واقع این جمله میخواهد یک تلازم بین دین مقدم و تالی را بیان کند. این بدان معناست که میخواهد بگوید یک انسان ممکن و کسی که ممکن الوجود است، اگر لطف و کفایت الهی نباشد خطا میکند.
در مقابل در اینجا این استثناء بیان میشود که چون امیرالمؤمنین خطا نمیکند، پس معلوم میشود مورد تأیید و انتخاب شده الهی است. به عنوان مثال آیه 22 از سوره مبارکه انبیاء میفرماید:
(لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا)
اگر در آسمان و زمین خدایانی جز "اللَّه" بود فاسد میشدند.
سوره انبیاء (21): آیه 22
این جمله تلازم بین مقدم و تالی را میگوید و میفرماید: اگر چنین بود. حال چون فسادی نیست، پس خدای دیگری هم جز الله نیست.
حال به دلیل اینکه امیرالمؤمنین همتای با قرآن است، پس تمام فرمایشات آن بزرگوار ریشه قرآنی و معادل قرآنی دارد. حال معادل قرآنی این جمله در سوره مبارکه یوسف آیه 53 است. خداوند از قول حضرت یوسف میفرماید:
(وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیم)
من هرگز نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس (سرکش)، بسیار به بدیها امر میکند مگر آنچه را پروردگارم رحم کند، پروردگارم غفور و رحیم است.
سوره یوسف (12): آیه 53
در واقع در اینجا حضرت یوسف بیان میکند که همه افراد ممکن است در معرض خطا قرار بگیرند، مگر کسی که خداوند به او رحمت ویژه و خاص دارد که من هم جزو آنها هستم. این رحمت ویژه شامل چه کسانی است؟! قرآن کریم در آیه 73 از سوره مبارکه هود میفرماید:
(رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِید)
این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است چرا که او حمید و مجید است.
سوره هود (11): آیه 73
اهلبیت هستند که رحمت الهی شامل حال آنهاست و آن بزرگواران هستند که هرگز خطا نمیکنند.
(إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرا)
خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
سوره احزاب (33): آیه 33
(ال) که قبل از کلمه (رِّجْسَ) است، الف و لام جنس است. این بدان معناست که هر نوع خطا و اشتباه و پلیدی و هرآنچه تصور کنید یا نکنید از اهلبیت به دور است. خداوند متعال در آیه 24 سوره مبارکه یوسف میفرماید:
(کذلِک لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِین)
اینچنین کردیم تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود.
سوره یوسف (12): آیه 24
قرآن کریم به صراحت میفرماید چنین نیست که ما یوسف را از گناه باز میداریم، بلکه گناه را باز میداریم که سراغ یوسف نرود!! لطف الهی اینجاست. یوسف که گناه نمیکند، ما گناه را هم نمیگذاریم به سراغ یوسف برود. این مطلب مهمی بود.
مطلب دیگری هم میخواهم بگویم که نکته مهمی است. در قرآن کریم هم از قول شیطان بیان شده است:
(فَبِعِزَّتِک لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلاَّ عِبادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین)
به عزتت سوگند همه آنها را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو از میان آنها!
سوره ص (38): آیات 82 و 83
مخلصین هم در واقع همان معصومین هستند. بندگان معصوم خدا که انبیاء و ائمه اطهار هم در سطح کاملاً بالا قرار دارند.
نکته دیگر هم در سوره مبارکه شعراء آمده است که بسیار مهم است. این آیات جواب دندان شکنی است به کسانی که یاوه میگویند. قرآن کریم میفرماید:
(سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِین)
منزه است خداوند از توصیفی که آنها میکنند، مگر بندگان مخلص خدا.
سوره صافات (37): آیات 159 و 160
خداوند از هر نوع وصفی منزه است به این معنا که هیچ کسی نمیتواند برای خدا وصفی به کار ببرد، مگر بندگان مخلص و معصوم خدا. این بندگان هستند که هم میتوانند خدا را وصف کنند و هم خودشان وصف الهی هستند.
در حقیقت خودشان آینه صفات و اوصاف الهی هستند. کسی که آینه اوصاف و صفات الهی است و علم خدا را به نحو تجلی آینه داری میکند، اصلاً خطا نمیکند.
بنده سه آیه پایانی را به صورت کوتاه بیان میکنم. آیه اول آیات سه و چهار از سوره مبارکه نجم است که میفرماید:
(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
پیغمبر اکرم هر صحبتی که میکند وحی است. این آیه نمیفرماید وقتی که وحی نازل میشود پیامبر میخواند، بلکه این موضوع در آیات دیگر هست. این آیه میفرماید: اصلاً سخن گفتن پیامبر و هر سخنی که بگوید عین وحی است.
بنابراین این در مورد وحی علمی بود. در خصوص وحی عملی هم قرآن کریم در آیه 73 سوره مبارکه انبیاء میفرماید:
(وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَینا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِینَ)
و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت میکردند، و انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم، و آنها فقط مرا عبادت میکردند.
سوره انبیاء (21): آیه 73
از این نکته استفاده میشود انبیائی که ما آنها را ائمه قرار دادیم و این مقام امامت جعل و نصب الهی میخواهد. در مقابل عدهای افراد ادعا میکنند که چنین نیست.
نکته دیگر این است که میفرماید: همه افعال انبیاء وحی الهی و وحی فعل است، به این معنا که اعمالی که این افراد انجام میدهند وحی الهی است.
آیه سوم و آخرین آیه، آیه هفدهم از سوره مبارکه انفال است. وقتی بنده می گویم پیغمبر اکرم و ائمه اطهار در واقع خلیفة الله و امام هستند و اوصاف الهی را به نحو تجلی آینه داری میکنند، در اینجا بیان شده است. قرآن کریم میفرماید:
(وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکنَّ اللَّهَ رَمی)
و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و ریگ به صورت آنها) پاشیدی بلکه خدا پاشید.
سوره انفال (8): آیه 17
قرآن کریم به صراحت میفرماید که تو به عنوان پیامبر آینه دار افعال الهی هستی و به خواست و اراده الهی عمل میکنی.
بنده میخواستم همین مطالب را بگویم. انشاءالله که شما هم ما را دعا کنید، در خدمت شما هستم. والسلام علیکم و رحمة الله
آیت الله حسینی قزوینی:
آقای بازیار خداوند جزای خیرتان بدهد، بسیار جالب و زیبا فرمودید. نه تنها وهابیها بلکه بعضی از شیعه نماها هم در روزنامهها و مجلات و کتابهایشان همین قسمت اول را آوردهاند:
«فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِک مِنْ فِعْلِی»
اما حضرت در قسمت بعد میفرماید:
«إِلَّا أَنْ یکفِی اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَک بِهِ مِنِّی»
آقایان یا فراموش کردند و یا تعمد دارند که این قسمت را نیاورند. اصلاً این بهترین دلیل بر عصمت امیرالمؤمنین است. حضرت به صراحت میفرماید: اگر او از دستم نگیرد من جایز الخطا هستم، اما او از دستم میگیرد.
ما میگوییم عصمت به این معناست که خداوند عالم به عبدش نیرویی عنایت میکند که دیگر سراغ گناه و معصیت و خطا و نسیان نرود.
مجری:
بسیار زیبا است! اتفاقاً اینطور بسیار جذابتر است و خود معنای عصمت دقیقاً در همین خطبه متجلی خواهد شد. تشکر میکنیم از آقای بازیار که از یاسوج با برنامه خودشان همراه بودند و بسیار عالمانه و دقیق صحبت فرمودند.
آقا محمد از شهرکرد پشت خط هستند. آقا محمد در خدمتتان هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقا محمد از شهرکرد – شیعه):
سلام محضر شما و حضرت استاد. همچنین آرزوی قبولی عبادات شما و عوامل شبکه و مؤمنین.
مجری:
علیکم السلام و رحمة الله. سلامت باشید، همچنین از شما هم قبول باشد. در خدمتتان هستیم، بفرمایید.
بیننده:
بنده میخواستم یک سؤال بپرسم و نکتهای در مورد خلافت عرض کنم. ابتدا نکتهای در مورد خلافت بیان میکنم.
آیه 247 از سوره مبارکه بقره در مورد امامت طالوت است. یکی از ویژگیهای هر فرمانروا علم و شجاعت است. شجاعت الهی، علم و شجاعت لدنی.
«ملأ علی قاری» یکی از مفسران اهل سنت در کتاب «تفسیر» خود جلد اول صفحه 218 مینویسد: شجاعت و علم دو شرط برای صحت خلافت هستند.
ابتدا میخواهیم شجاعت را بررسی کنیم و ببینیم در کتب اهل سنت به چه صورت وارد شده است. به عنوان مثال «حاکم نیشابوری» در کتاب «المستدرک علی الصحیحین» جلد سوم صفحه 39 روایتی نقل میکند:
«فإن رسول الله بعث أبا بکر إلی خیبر فسار بالناس وانهزم حتی رجع»
رسول الله ابوبکر را برای جنگ به خیبر فرستادند، اما او شکست خورد و برگشت.
«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 39، ح 4338
«ذهبی» هم در «تلخیص» میگوید: حدیث صحیح است. ایشان در صفحه 40 در مورد فرار عمر بن خطاب میگوید و مینویسد:
«أن هزموا عمر وأصحابه فجاؤوا یجبنونه ویجبنهم فسار النبی»
عمر بن خطاب هم به سوی خیبر میرود، شکست میخورد و بر میگردد و همدیگر را محکوم به ترس و فرار میکنند.
«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 40، ح 4340
«ذهبی» هم در «تلخیص» میگوید: حدیث صحیح است. نمونه بارزی که ما میتوانیم برای شجاعت امیرالمؤمنین مثال بزنیم همین قضیه خیبر است که عمر و ابوبکر در این قضیه شکست خوردند و برگشتند، اما امیرالمؤمنین خیبر را فتح میکند.
همانطور که در کتاب «صحیح بخاری» و دیگر کتاب اهل سنت هم آمده و مطلب مسلم است. در رابطه با علم هم در قضیه حفظ کلاله مطلبی در این زمینه آمده است. در کتاب «اضواء البیان» اثر «شنقیطی» یکی از علمای اهل سنت در جلد هفتم صفحه 342 مطلبی آمده که مینویسد:
«فهذا عمر بن الخطاب رضی الله عنه وهو عجز عن أن یفهم معنی الکلالة حتی مات رضی الله عنه»
عمر بن خطاب از فهمیدن معنی کلاله عاجز بود تا زمانی که از دنیا رفت.
«وقد سأل النبی صلی الله علیه وسلم عنها کثیراً فبینها له ولم یفهم»
پیغمبر اکرم بارها آن را برای عمر بن خطاب توضیح میداد، اما او نمیفهمید.
أضواء البیان فی إیضاح القرآن بالقرآن، محمد الأمین بن محمد بن المختار الجکنی الشنقیطی، سنة الولادة / سنة الوفاة 1393 هـ، تحقیق مکتب البحوث والدراسات، الناشر دار الفکر للطباعة والنشر، سنة النشر 1415 هـ - 1995 م، مکان النشر بیروت، ج 7، ص 342، باب محمد أ فلا یتدبرون القرآن
مجری:
آقا محمد عزیز ظاهراً فرصت به اتمام رسیده است. اگر نکته نهایی را در حد چند ثانیه بفرمایید، ممنون میشوم.
بیننده:
نکته اینجاست که خلفا دو شرط لازم برای شایستگی خلافت را نداشتند. سؤالم را هم میپرسم. اگر فرصت شد جواب بدهید و اگر هم فرصت نشد انشاءالله در جلسه بعد پاسخ بدهید.
آیا قرآن کریم در منابع و کتب شیعه طریقی دارد که به سند صحیح روایت شده باشد؟! اهل سنت پرسیدند که آیا منابع شیعه قرآن را روایت کردند یا خیر!؟
مجری:
بسیار خوب. آقا محمد عزیز تشکر میکنیم. مطالب دقیق و زیبایی فرمودید، اما به دلیل ضیق وقت فرصت نشد نسبت به نکات اولیه شما بیشتر فرصت بگذاریم. انشاءالله سؤال شما را هم مطرح خواهیم کرد.
حاج آقا یکی از بینندگان به نام آقا امیر انتقادات زیادی داشتند که ما در پیامهای متنی هم این انتقاد زیاد میبینیم. ایشان میگفتند آیا جایی هست که کارشناسان شبکه آثار و مقالات خود را به صورت کامل منتشر کنند؟!
آیت الله حسینی قزوینی:
ایشان در رابطه با دانشنامه صحبت کردند. ما تقریباً هشت سال است که مشغول این کار هستیم و در حال حاضر بیش از 25 جلد آن آماده شده و مخصوصاً آیات ولایت مراحل پایانی را طی میکند.
کارهای علمی این کتاب هزینههای سنگینی را میطلبد و با وضعیت بازار کاغذ اصلاً امکان چاپ این کتاب مهیا نیست. اگر هم این کتاب چاپ شود، هزینه نهایی آن به قدری گران تمام میشود که مردم توان خرید ندارند.
امیدواریم که مردم در انتخابات آینده انتخاب آگاهانهای داشته باشند و کسی را انتخاب کنند که واقعآً از جنس مردم باشد. حداقل کسی باشد که در عمرش یکی دو بار هم به جنوب تهران سر زده باشد.
ما نمیگوییم ساکن مناطق فقیر نشین باشد بلکه گاهی اوقات به مناطق فقیرنشین هم آمده باشد، نه اینکه فقط در بالاشهر و سعدآباد بنشیند و از پشت شیشههای خانه چند ده میلیاردیاش مردم را ببیند. مردم هستند که باید آینده خودشان را انتخاب کنند.
(إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِم)
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنها خود را تغییر دهند.
سوره رعد (13): آیه 11
این دوره ریاست جمهوری هم تمام میشود. ما کاری نداریم که شما بیننده عزیز معتقد به اسلام باشید یا نباشید، معتقد به انقلاب باشید یا نباشید یا برای مدافعین حرم و شهدا ارزش قائل باشید یا نباشید.
اگر برای خودتان، زندگی، امنیت، رفاه و اقتصاد خودتان احترام قائل هستید آگاهانه به میدان بیایید و ببینید دشمن کجا را میکوبد. هرجایی که دیدید دشمن آن را میکوبد، بدانید آن عامل خطرناک و بیگانه است.
انشاءالله در دوره آینده وضعیت طوری باشد که بتوانیم کاغذ تهیه کنیم و به حول و قوه الهی این کتاب را منتشر کنیم.
مجری:
ایشان نقد دیگری هم در مورد زیرنویس اعلام برنامه داشتند. در این خصوص باید اعلام کنم که میتوانید به سایت مراجعه کنید و کنداکتور را مشاهده بفرمایید.
اگر دوستان پشت صحنه زحمت بکشند و به این کار هم ترتیب اثر بدهند، کار خوبی است و این پیشنهاد بیننده عزیزمان است. راجع به حضور اساتید بزرگوار هم انشاءالله برنامه ریزیهایی صورت خواهد گرفت.
آیا در عربستان، فرقه ای به نام «وهابیت» داریم!؟
سؤالی دیگری که داشتند راجع به این بود که آقای «خدمتی» گفته است در عربستان یک وهابی هم پیدا نمیکنید.
آیت الله حسینی قزوینی:
بنده نمیدانم این آقایان یا بی سواد هستند یا خودشان را به بی سوادی زدند. در کتاب «فتاوی نور علی الدرب» اثر «بن باز» مفتی اعظم عربستان سعودی، مطلبی در این زمینه آمده است.
آقای «خدمتی» اگر همه کارهایت به همین نحو است، ما به شما میگوییم: «و علی الإسلام السلام»!! در این کتاب از مفتی عام مملکت عربی سعودیه سؤال کردند: بعضی از مردم ما را به عنوان وهابی میشناسند، شما راضی هستید؟ ایشان در جواب میگوید:
«هذا لقب مشهور لعلماء التوحید علماء نجد»
این وهابیت مشهور است برای علمای توحید و علمای نجد.
«ینسبونهم إلی الشیخ الإمام محمد بن عبد الوهاب رحمة الله علیه»
آنها ما را به شیخ امام محمد بن عبدالوهاب نسبت میدهند.
فتاوى نور على الدرب؛ المؤلف: عبد العزيز بن عبد الله بن باز (المتوفى: 1420هـ)، اعتنى به: أبو محمد عبد الله بن محمد بن أحمد الطيار - أبو عبد الله محمد بن موسى الموسى، ج 1، ص 19، باب دعوة الإمام محمد بن عبد الوهاب رحمه الله إلی التوحید
کلمه «وهاب» از اینجا گرفته شده است. «بن باز» که مفتی اعظم عربستان سعودی است قبول دارد، اما آقای «خدمتی» انکار میکند!!
کتاب «الحرکة الوهابیه ردّ علی مقال للدکتر محمد البهی فی نقد الوهابیه» اثر «دکتر محمد خلیل» است. در این کتاب که کتاب مستقلی هم هست، آمده که بعضی افراد ما را وهابی میخوانند.
باز در کتاب «الوهابیون و الحجاز» به قلم «سید محمد رشید رضا» ناشر افکار سلفی گری در شمال آفریقا هم مطلبی در این زمینه آمده است.
همچنین کتابهای زیادی در عربستان نوشته شده که اسامی تعدادی از آنها را دارم. به عنوان مثال کتاب «الدعوة الوهابیه و أثرها فی الفکر الإسلامی الحدیث» اثر «محمد کامل ظاهر» مطلبی در این زمینه آورده است.
همچنین «حسن بن سقاف» کتابی به نام «السلفیة الوهابیه» دارد. این ادعا مانند این است که آقایان بگوید در روز روشن آفتابی وجود ندارد.
مجری:
أحسنتم. بسیار از محضرتان استفاده کردیم و مانند همیشه شیوا و شیرین و بسیار قابل استفاده بود. همچنین تشکر میکنیم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا پایان برنامه همه برنامه خودتان برنامه «حبل المتین» بودید.
در این شبها و سحرهای ماه مبارک رمضان ما را از دعای خیرتان محروم نکنید. انشاءالله که همگی مورد شفاعت و دستگیری اهلبیت قرار بگیریم. تا دیدار آینده خدانگهدار
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته