بررسي روايت «نحن معاشر الأنبياء لا نورث ...»
دو احتمال در توضيح و تركيب كلمه «ما » و كلمه «صدقه»
برداشت اكثر اهل سنت از اين حديث
نقد ديدگاه چهارم (تمام اموال پيامبران صدقه است)
فصل اول : مخالفت هاي حديث ابوبكر با قرآن
نگاهي كوتاه به مسأله نسخ در منابع اهل سنت
آيا حديث ابوبكر مي تواند آيات ارث را تخصيص بزند؟
آيا ارث حضرت زكريا و حضرت سليمان، ارث مالي است؟
2. مخالفت با ممنوعيت وصيّت مضّر در قرآن
3. مخالفت با دو دسته آيات در باب انفاق
فصل دوم :مخالفت هاي اين حديث با سنت نبوي
1. وصيّت پيامبر به بهره مندي همسران
2. نهي پيامبر (ص)ازوصيت بيش از ثلث
3. مال هر كس، به وارثان او مي رسد
فصل سوم: مخالفت هاي اهل بيت(ع) باحديث ابوبكر
2. فدك، ملك شخصي حضرت زهراء (س)
4. مطالبه ي فدك به عنوان ملك شخصي
5. مطالبه فدك به عنوان ميراث رسول خدا (ص)
استدلال سردمداران مبارزه با نشر حديث نبوي به حديث نبوي
جايگاه ابن أثير جزري در ميان اهل سنت :
مخالفت هاي امير مؤمنان (ع)با حديث ابوبكر
جايگاه آن حضرت(ع) در منابع اهل سنت :
1.همراهي حضرت زهرا (س) در مطالبه ي ارث
3. بيان مخالفت حديث ابوبكر با قرآن و اعتراف گرفتن از وي
4. دعوت ابوبكر به پايبندي به قرآن
5. درغگو وگنهكار و ظالم و خائن دانستن ابوبكر
7. برخورد عملي در مقابل ابوبكر
فصل چهارم: مخالفت برخي صحابه با حديث ابوبكر
الف) مخالفت هاي عموي پيامبر (ص)با اين حديث
ب: مخالفت ابن عباس با حديث ابوبكر
ج: مخالفت همسران پيامبر با حديث ابوبكر
فصل پنجم:مخالفت خلفاء و علماي اهل سنت
الف: مخالفت خود ابوبكربا اين حديث
د: مخالفت معاويه با حديث ابوبكر
نظر ابن خراش در مورد حديث ابوبكر:
با تشکر
وَحَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَيْمُونٍ الْمُكْتِبُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفُضَيْلُ بْنُ عَيَّاضٍ، عَنْ مَالِكِ بْنِ جَعْوَنَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: قَالَتْ فَاطِمَةُ لأَبِي بَكْرٍ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله جَعَلَ لِي فَدَكَ، فَأَعْطِنِي إِيَّاهُ، وَشَهِدَ لَهَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، فَسَأَلَهَا شَاهِدًا آخَرَ، فَشَهِدَتْ لَهَا أُمُّ أَيْمَنَ، فَقَالَ: قَدْ عَلِمْتِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَّهُ لا تَجُوزُ إِلا شَهَادَةُ رَجُلَيْنِ أَوْ رَجُلٍ وَامْرَأَتَيْنِ، فَانْصَرَفَتْ.
«مالك بن جعونه از پدرش نقل كرده كه وي گفته است: فاطمه به ابوبكر گفت: رسول خدا صلي الله عليه وسلم فدك را براي من قرار داد پس آن را به من برگردان و علي بن أبي طالب براي حضرت زهرا شهادت داد. ابوبكر شاهد ديگري خواست، ام ايمن شهادت داد. ابوبكر گفت: اي دختر رسول خدا ميداني كه قبول نميشود مگر شهادت دو مر يا يك مرد و دو زن. حضرت زهرا با شنيدن اين سخن از نزد او برگشت.»
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، فتوح البلدان، ج 1، ص 44، تحقيق: رضوان محمد رضوان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت – 1403هـ
وَحَدَّثَنِي رَوْحٌ الْكَرَابِيسِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ الْحُبَابِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا خَالِدُ بْنُ طَهْمَانَ، عَنْ رَجُلٍ حَسِبَهُ رَوْحٌ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَنَّ فَاطِمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ لأَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: أَعْطِنِي فَدَكَ، فَقَدْ جَعَلَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم لِي، فَسَأَلَهَا الْبَيِّنَةَ، فَجَاءَتْ بِأُمِّ أَيْمَنَ، وَرَبَاحٍ مَوْلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه وسلم فَشَهِدَا لَهَا بِذَلِكَ، فَقَالَ: إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لا تَجُوزُ فِيهِ إِلا شَهَادَةُ رَجُلٍ وَامْرَأَتَيْنِ.
«جعفر بن محمد گفته است: فاطمه به ابو بكرصديق رضي الله عنه گفت: فدك را به من باز گردان زيرا رسول خدا آن را به من بخشيده است، ابوبكر از ايشان شاهد خواست. فاطمه ام ايمن و رباح غلام پيامبر را آوردند و آنها بر اين اعطاي فدك شهادت دادند. آنگاه ابوبكر گفت: شهادت قبول نميشود جز اين كه شاهد يك مرد و دو زن باشد.»
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، فتوح البلدان، ج 1، ص 44، تحقيق: رضوان محمد رضوان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت – 1403هـ.
وعن عبد الله بن أبي بكر بن عمرو بن حزم عن أبيه قال جاءت فاطمة إلى أبي بكر فقالت اعطني فدك فإن رسول الله صلى الله عليه وسلم وهبها لي قال صدقت يا بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم ولكني رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقسمها فيعطي الفقراء والمساكين وابن السبيل بعد ان يعطيكم منها.
«فاطمه نزد ابوبكر آمد و فرمود: فدك را به من بده زيرا رسول خدا صلي الله عليه وآله آن را به من بخشيده است. ابو بكر گفت: اي دختر رسول خدا صلي الله عليه وسلم راست گفتي اما من ديدم كه رسول خدا صلي الله عليه وآله آن را ميان فقرا، مساكين و در راه مانده ها تقسيم كرد بعد از اين كه سهم شما را ميداد.»
الطبري، ابوجعفر محب الدين أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفاى694هـ)، الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج 2، ص 126، تحقيق: عيسي عبد الله محمد مانع الحميري، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م.
الْمَدَائِنِيُّ ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ خَالِدٍ مَوْلَى خُزَاعَةَ ، عَنْ مُوسَى بْنِ عُقْبَةَ ، قَالَ : دَخَلَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ حِينَ بُويِعَ . فَقَالَتْ : إِنَّ أُمَّ أَيْمَنَ وَرَبَاحًا يَشْهَدَانِ لِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَعْطَانِي فَدَكَ . فَقَالَ : وَاللَّهِ مَا خَلَقَ اللَّهُ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ أَبِيكِ ، لَوَدِدْتُ أَنَّ الْقِيَامَةَ قَامَتْ يَوْمَ مَاتَ ، وَلَأَنْ تَفْتَقِرَ عَائِشَةُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ تَفْتَقِرِي ، أَفَتَرَيْنِي أُعْطِي الأَسْوَدَ وَالأَحْمَرَ حُقُوقَهُمْ وَأَظْلِمُكِ وَأَنْتِ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، إِنَّ هَذَا الْمَالَ إِنَّمَا كَانَ لِلْمُسْلِمِينَ ، فَحَمَّلَ مِنْهُ أَبُوكِ الرَّاجِلَ وَيُنْفِقُهُ فِي السَّبِيلِ ، فَأَنَا إِلَيْهِ بِمَا وَلِيَهُ أَبُوكِ ، قَالَتْ : وَاللَّهِ لا أُكَلِّمُكَ قَالَ : وَاللَّهِ لا أَهْجُرُكِ . قَالَتْ : وَاللَّهِ لأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَيْكَ . قَالَ : لأَدْعُوَنَّ اللَّهَ لَكِ.
«موسي بن عقبه ميگويد: حضرت فاطمه [سلام الله عليها] هنگام بيعت بر ابو بكر وارد شد و به او فرمود: ام ايمن و رباح براي من شهادت ميدهند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فدك را به من بخشيده است. ابوبكر گفت: به خدا سوگند خداوند جز پدرت محبوب تر در نزد من كسي را نيافريده است، دوست داشتم كه روز رحلت او قيامت بر پا ميشد. اگر عايشه محتاج و فقير شود، نزد من محبوب تر از اين است كه تو فقير شوي.
آيا شما عقيده داريد كه من به مردمان سياه و سرخ پوست عطا ميكنم اما در حق شما ظلم ميكنم؟ در حالي كه شما دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله هستي. اين مال، براي مسلمين است پدرت از آن به سواران در راه خدا انفاق ميكرد. (يعني رسول خدا از اين مال براي مردان جنگي در حال جنگ انفاق ميكرد) من نيز همان كاري انجام ميدهم كه پدرت انجام مي داد. فاطمه فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نميگويم. ابو بكر گفت: به خدا سوگند با تو قهر نميكنم. فاطمه فرمود: به خدا سوگند تو را نفرين ميكنم. ابو بكر گفت: من براي شما دعا مي كنم.»
البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاى279هـ)، أنساب الأشراف، ج3، ص 316، طبق برنامه الجامع الكبير.
وروى هشام بن محمد، عن أبيه قال: قالت فاطمة، لأبي بكر: إن أم أيمن تشهد لي أن رسول الله (صلى الله عليه وآله)، أعطاني فدك، فقال لها: يا ابنة رسول الله، والله ما خلق الله خلقا أحب إلي من رسول الله (صلى الله عليه وآله) أبيك، ولوددت أن السماء وقعت على الأرض يوم مات أبوك، والله لأن تفتقر عائشة أحب إلي من أن تفتقري، أتراني أعطي الأحمر والأبيض حقه وأظلمك حقك، وأنت بنت رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم)، إن هذا المال لم يكن للنبي (صلى الله عليه وآله وسلم)، وإنما كان مالا من أموال المسلمين يحمل النبي به الرجال، وينفقه في سبيل الله، فلما توفي رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) وليته كما كان يليه، قالت: والله لا كلمتك أبدا، قال: والله لا هجرتك أبدا، قالت: والله لأدعون الله عليك، قال: والله لأدعون الله لك، فلما حضرتها الوفاة أوصت ألا يصلي عليها، فدفنت ليلا، وصلى عليها عباس بن عبد المطلب، وكان بين وفاتها ووفاة أبيها اثنتان وسبعون ليلة .
«فاطمه به ابو بكر گفت: ام ايمن براي من شهادت ميدهد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فدك را به من بخشيده است. ابو بكر گفت: اي دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله به خدا سوگند، به نظر من خداوند هيچ مخلوقي را محبوب تر از رسول خدا نيافريده است، دوست داشتم كه روز وفات پدرت آسمان به زمين فرود ميآمد. به خدا سوگند، اگر عايشه فقير شود نزد من محبوبتر از اين است كه شما فقير باشيد. به خدا سوگند آيا شما عقيده داريد كه من به با طلاي سرخ و نقره سفيد حق او را عطا ميكنم اما در حق شما ظلم ميكنم؟ در حالي كه شما دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله هستيد. اين اموال (فدك) از آن رسول خدا صلي الله عليه وآله نبود بلكه جزئي از اموال مسلمين است كه مردم براي او مي آوردند و رسول خدا آن را در راه خدا انفاق ميكرد. هنگامي كه وفات يافت من متولي آن شدم همانگونه كه ايشان متولي آن بود.
فاطمه فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نميگويم. ابو بكر گفت: هرگز با شما قهر نميشوم. فاطمه فرمود: به خدا سوگند تو را نفرين ميكنم. ابو بكر گفت: به خدا سوگند براي تو دعا مي كنم. هنگاميكه زمان وفاتش فرار رسيد وصيت نمود كه ابو بكر بر او نماز نخواند؛ پس شبانه دفن شد و عباس بن عبد المطلب بر او نماز خواند. ميان وفات رسول خدا و وفات فاطمه 72 شب فاصله بود.»
الجوهري، أبي بكر أحمد بن عبد العزيز (متوفاي323هـ)، السقيفة وفدك، ص 104، تحقيق: تقديم وجمع وتحقيق: الدكتور الشيخ محمد هادي الأميني، ناشر : شركة الكتبي للطباعة والنشر - بيروت – لبنان، الطبعة الأولى 1401 ه - 1980م / الطبعة الثانية 1413 ه . 1993م
پاسخ: