فصل دوم :مخالفت‌هاي‌ اين حديث با سنت‌نبوي

1.   وصيّت پيامبر به بهره‌مندي همسران

رسول خدا (ص) وصيت نمود كه آنچه پس از نفقه همسرانم باقى مى‌ماند، صدقه است، نه اين كه تمام آنچه پس از من باقى مى‌ماند، صدقه است از جمله بخاري در صحيح خود مي‌نويسد:

حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ قَالَ حَدَّثَنِى مَالِكٌ عَنْ أَبِى الزِّنَادِ عَنِ الأَعْرَجِ عَنْ أَبِى هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - قَالَ: « لاَ يَقْتَسِمُ وَرَثَتِى دِينَارًا، مَا تَرَكْتُ بَعْدَ نَفَقَةِ نِسَائِى وَمُؤْنَةِ عَامِلِى فَهْوَ صَدَقَةٌ ».

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1020، ح2624، كتاب الوصايا، بَاب نَفَقَةِ الْقَيِّمِ لِلْوَقْفِ و ج 3، ص 1128، ح2929،

از اين روايت كه در معتبرترين كتاب‌هاى اهل سنت؛ همچون صحيح بخارى و صحيح مسلم آمده، به روشنى معلوم مى‌شود كه تمام اموال رسول خدا (ص) صدقه نيست و وارثان آن حضرت از اموال ايشان محروم نيستند.

از اين رو، اين حديث با حديث ابوبكر در تعارض است و به دو دليل بر حديث او (نحن معاشر الانبياء ...) مقدم است:

الف: اين حديث موافق قرآن و حديث ابوبكر مخالف قرآن است. معناى اين حديث از آنجا كه باعث محروميت تمام وارثان نمى‌شود، موافق آيات قرآن در نهى از وصيتى است كه باعث محروميت وارثان مى‌شود؛ در حالى كه حديث ابوبكر مخالف اين آيات است.

خداوند در قرآن مى‌فرمايد:

]... مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَار ٍّوَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ[.

وصيت و قرضِ متوفى، نبايد برا ى وارثان مضّر باشند اين سفارش خداوند است و خداوند دانا و بردبار است.

النساء / 11 و 12.

ب: اين حديث، مخصّص حديث ابوبكر است:

  اين حديث، تمام اموال رسول خدا (ص)را صدقه قرار نمى‌دهد؛ بلكه اموال نقدى را پس از خارج شدن نفقه و مؤونه صدقه معرفى مى‌كند؛ بنابراين، اين حديث مى‌شود خاص، در حالى كه حديث ابوبكر عام است؛ يعنى تمام اموال رسول خدا (ص) را بدون استثناء كردن مؤونه و غير آن صدقه قرار مى‌دهد، در نتيجه چون لحن اين حديث خاص است بر عام مقدم مى‌شود، كه البته اين قانونى است عام.

فخر رازى با تصريح بر اين نكته مى‌نويسد:

والعام والخاص إذا تعارضا، قدم الخاص على العام.

در تعارض دو حديث كه يكى عام و ديگرى خاص باشد، خاص بر عام مقدم و ملاك عمل قرار مى‌گيرد.

الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 3، ص 61، ذيل آيه 48 سوره بقره، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

مؤيّد اين تخصيص نقل اين حديث در مسند احمد بن حنبل به صورت تلفيقى است:

قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: انا معشر الأنبياء لا نورث ما تركت بعد مؤنة عاملي ونفقة نسائي صدقة.

ما گروه پيامبران چيزى به ارث نمى‌گذاريم، آنچه كه پس از مخارج كارگر و نفقه همسران من باقى بماند صدقه است.

الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 2، ص 463، ح9973، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

نكته مهم و قابل دقت در اين حديث اين است كه در اين نقل حقوق كارگران و مخارج همسران رسول خدا (ص) استثناء شده است؛ بنابراين بايد به پرسيم:

چه فرقى ميان همسران پيامبر، و فرزند آن حضرت وجود دارد كه همسرانش پس از وى از اموال او حق استفاده داشته باشند؛ ولى حضرت زهرا (س) از آن محروم باشد؟!!!

از سوى ديگر جمله « لايقتسم ورثتي دينارا » در صدر روايت به معناى نهى نيست؛ بلكه به معناى خبردادن رسول خدا (ص) از چيزى است كه پس از ايشان واقع خواهد شد.

همانگونه كه طبرى به اين نكته اشاره كرده و مى‌نويسد:

قال الطبرى: قوله: ( لا تقتسم ورثتى دينارًا ولا درهمًا ) ليس بمعنى النهى... ومعنى الخبر أنه ليس تقتسم ورثتى دينارًا ولا درهمًا، لأنى لا أخلفهما بعدي.

اين جمله كه: (درهم ودينارى بين وارثان من تقسيم نشود) به معناى نهى نيست؛ بلكه به اين معنى است كه من دينار و درهمى باقى نگذاشته‌ام تا بين وارثان من تقسيم شود.

إبن بطال البكري القرطبي، أبو الحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاي449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 5، ص 258، تحقيق: أبو تميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.

اگر اين تفسير و تحليل را واقعى بگيريم اين پرسش مطرح مى‌شود كه: اگر پيامبر(ص) وضعيت ارثشان را مشخص كرده‌اند؛ پس مطالبه‌ى حضرت زهراء براى چه بود؟

در پاسخ مى‌گوييم:

مطالبه‌ى ارث، دليل مصادره‌ آن است:

مطالبه و دفاع از حق ارث در صورتى است كه به اعتقاد مطالبه كننده، ديگران او را به ناحق از حق طبيعى اش محروم كرده باشند، - در فصل سوم به اين موضوع خواهيم پرداخت – و حضرت زهرا(س) به شهادت دلايلى كه گذشت نظام خلافت را با مطالبه حق خويش، غاصب مى‌داند، كه اين خود دليل روشنى است بر اين كه دستگاه حكومت، اموال رسول (ص) را مصادره كرده و از دستيابى وارثان به آن ممانعت به عمل ‌آورده است.

2. نهي پيامبر (ص)ازوصيت بيش از ثلث

رسول خدا (ص) از وصيت به بيش از ثلث منع فرموده ‌است؛ حتى اگر وصيت كننده غنى و ثروتمند هم باشد ؛ چرا كه وصيت او باعث ضرر به وارثانش مى‌شود؛ از اين رو هيچ كس مجاز به وصيت بيش از ثلث نيست؛ در حالى كه حديث ابوبكر با معنايى كه اهل سنت بر آن اصرار مى‌ورزند، انجام وصيت بيش از ثلث را از سوى پيامبر اكرم ثابت مى‌كند.

احاديث ذيل نيز مؤيد سخن پيشين است:

بخاري در صحيحش مي‌نويسد:

حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ حَدَّثَنَا سُفْيَانُ عَنْ سَعْدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِى وَقَّاصٍ - رضى الله عنه - قَالَ جَاءَ النَّبِىُّ - صلى الله عليه وسلم - يَعُودُنِى وَأَنَا بِمَكَّةَ، وَهْوَ يَكْرَهُ أَنْ يَمُوتَ بِالأَرْضِ الَّتِى هَاجَرَ مِنْهَا قَالَ « يَرْحَمُ اللَّهُ ابْنَ عَفْرَاءَ ». قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، أُوصِى بِمَالِى كُلِّهِ قَالَ: « لاَ » قُلْتُ فَالشَّطْرُ قَالَ: « لاَ » قُلْتُ الثُّلُثُ. قَالَ: «لا»فَالثُّلُثُ، وَالثُّلُثُ كَثِيرٌ، إِنَّكَ أَنْ تَدَعَ وَرَثَتَكَ أَغْنِيَاءَ خَيْرٌ مِنْ أَنْ تَدَعَهُمْ عَالَةً يَتَكَفَّفُونَ النَّاسَ فِى أَيْدِيهِمْ، وَإِنَّكَ مَهْمَا أَنْفَقْتَ مِنْ نَفَقَةٍ فَإنها صَدَقَةٌ، حَتَّى اللُّقْمَةُ الَّتِى تَرْفَعُهَا إِلَى فِى امْرَأَتِكَ، وَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَرْفَعَكَ فَيَنْتَفِعَ بِكَ نَاسٌ وَيُضَرَّ بِكَ آخَرُونَ ». وَلَمْ يَكُنْ لَهُ يَوْمَئِذٍ إِلاَّ ابْنَةٌ.

سعد بن ابووقاص مى‌گويد: رسول خدا در مكه به عيادت من آمد، و آن حضرت دوست نداشت در سر زمينى از دنيا برود كه از آن هجرت كرده بود، فرمود: خدا فرزند عفراء را بيامرزد، گفتم: اى رسول خدا، آيا تمام اموالم را وصيت كنم؟ فرمود: نه،گفتم: به بيشتر اموالم؟ فرمود: نه، گفتم: به ثلث مالم؟ فرمود: نه به ثلث وصيت كن وثلث هم زياد است. اگر وارثانت پس از تو ثروتمند باشند بهتر از اين است كه نيازمند ديگران باشند، هر نفقه‌اى كه انجام دهى براى تو صدقه محسوب مى‌شود حتى لقمه‌اى كه به دهان همسرت مى‌گذارى، اميد است خداوند تو را عزت دهد كه مردمى از تو نفع ببرند، و اين در حالى بود كه سعد در آن روزگار يك فرزند دختر بيشتر نداشت.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1006، ح2591، كتاب الوصايا، بَاب أَنْ يَتْرُكَ وَرَثَتَهُ أَغْنِيَاءَ خَيْرٌ من أَنْ يَتَكَفَّفُوا الناس، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407م ـ 1987م

 

مسلم نيز در صحيح خود، روايت ذيل را نقل كرده است:

وحدثني الْقَاسِمُ بن زكريا حدثنا حُسَيْنُ بن عَلِيٍّ عن زَائِدَةَ عن عبد الْمَلِكِ بن عُمَيْرٍ عن مُصْعَبِ بن سَعْدٍ عن أبيه قال عَادَنِي النبي صلى الله عليه وسلم فقلت أُوصِي بِمَالِي كُلِّهِ قال لَا قلت فَالنِّصْفُ قال لَا فقلت أَبِالثُّلُثِ فقال نعم وَالثُّلُثُ كَثِيرٌ.

سعد گفت: پيامبر (صلى الله عليه وآله) از من عيادت كرد گفتم: به تمام اموالم وصيت كنم؟ فرمود: نه، گفتم: نصف؟ فرمود: نه، گفتم: آيا به ثلث؟ فرمود: بله وثلث نيز زياد است... .

النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 3، ص 1252، ح1628،كِتَاب الْوَصِيَّةِ، بَاب الْوَصِيَّةِ بِالثُّلُثِ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

سرخسى از فقهاء حنفى در توضيح روايت نهى رسول خدا (ص)از وصيّت بيش از ثلث مى‌گويد:

فِيهِ دَلِيلٌ عَلَى أَنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِلْمَرْءِ أَنْ يُوصِيَ بِأَكْثَرَ مِنْ ثُلُثِهِ؛ لِأَنَّ النَّبِيَّ عَلَيْهِ السَّلَامُ ذَمَّ الْمُعْتَدِينَ فِي الْوَصِيَّةِ. وَالتَّعَدِّي فِي الْوَصِيَّةِ، مُجَاوَزَةُ حَدِّهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى : وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمْ الظَّالِمُونَ، وَفِي الْحَدِيثِ: الْحَيْفُ فِي الْوَصِيَّةِ أَكْبَرُ الْكَبَائِرِ، وَالْحَيْفُ هُوَ الظُّلْمُ وَالْمَيْلُ وَذَلِكَ بِمُجَاوَزَةِ الْحَدِّ الْمَحْدُودِ شَرْعًا بِأَنْ يُوصِيَ لِبَعْضِ وَرَثَتِهِ أَوْ يُوصِيَ بِأَكْثَرَ مِنْ ثُلُثِ مَالِهِ عَلَى الْإِضْرَارِ بِوَرَثَتِهِ.

اين روايت دليل است بر اين كه سزاوار نيست به بيش از ثلث اموال وصيت شود؛ زيرا رسول خدا كسانى را كه در وصيت، به حق ديگران تجاوز كنند مذمت كرده است، و خداوند فرموده است: آنان كه از حدود الهى تجاز نمايند ستمگرند، در حديث آمده است: پايمال كردن حقوق ديگران در وصيت از گناهان بزرگ است، و تجاوز از حدود شرعى به اين است كه براى بعضى از وارثان وصيت كند يا به بيش از ثلث وصيت نمايد كه باعث ضرر رساندن به وارثان ديگر است.

السرخسي، شمس الدين أبو بكر محمد بن أبي سهل (متوفاي483هـ )، المبسوط، ج 27، ص 144، ناشر: دار المعرفة – بيروت.

 ابن قدامه نيز از فقهاء حنبلى مى‌گويد: بهتر است كه به ثلث كامل هم وصيت نشود:

 والاولى أن لا يستوعب الثلث بالوصية وان كان غنيا لقول النبي صلى الله عليه وسلم " والثلث كثير " قال ابن عباس لو أن الناس نقصوا من الثلث فان النبي صلى الله عليه وسلم قال " الثلث كثير " متفق عليه.

اگرميت ثروتمند هم باشد نبايد وصيتش ثلث كامل از اموالش را شامل شود؛ چون پيامبر فرموده است: ثلث زياد است، ابن عباس گفته است: مردم اگر از ثلث كمتر وصيت كنند بهتر است زيرا رسول خدا فرمود: ثلث زياد است، اين سخن وتفسير در بين دانشمندان اتفاقى است.

المقدسي، عبد الله بن أحمد بن قدامة أبو محمد (متوفاي620هـ)، المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيباني، ج 6، ص 56، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1405هـ؛ المقدسي، شمس الدين أبي الفرج عبد الرحمن بن محمد بن أحمد بن قدامة (متوفاي682هـ)، الشرح الكبير على متن المقنع، ج 6، ص 426.

با توجه به مطالب پيشين، آيا شايسته است كه رسول خدا (ص) مردم را به كارى تشويق نمايد و بر عمل به آن تاكيد فرمايد، و يا ديگران را از كارى نهى كند؛ ولى خود بر خلاف آن عمل نمايد؟

درصورتى كه قرآن كريم مى‌فرمايد:

« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ ».

اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! چرا سخنى مى‏گوييد كه عمل نمى‏كنيد؟!. نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه عمل نمى‏كنيد!.

الصف / 2 و 3.

در حالي كه رسول خدا (ص) پيشتاز در عمل به دستورات الهي ؛است، زيرا كه الگوى مؤمنين و سمبل عملى در رفتار و كردار مى‌باشدچنان كه خداوند او را چنين معرفي مي‌نمايد:

« قَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآَخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا ».

مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آن‌ها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى‏كنند.

الأحزاب / 21.

3. مال هر كس، به وارثان او مى‌رسد

بدون شك هر انسانى پس از مرگ، اموالش به نزديكترين افراد از وارثان او منتقل مى‌شود و در حقيقت مالك اصلى آنان هستند.

بخارى در صحيح خود چندين روايت در اين باره نقل مى‌كند كه ما به سه روايت از آنها بسنده مى‌كنيم:

حدثنا يحيى بن بُكَيْرٍ حدثنا اللَّيْثُ عن عُقَيْلٍ عن بن شِهَابٍ عن أبي سَلَمَةَ عن أبي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم كان يُؤْتَى بِالرَّجُلِ الْمُتَوَفَّى عليه الدَّيْنُ فَيَسْأَلُ هل تَرَكَ لِدَيْنِهِ فَضْلًا فَإِنْ حُدِّثَ أَنَّهُ تَرَكَ وَفَاءً صلى وَإِلَّا قال لِلْمُسْلِمِينَ صَلُّوا على صَاحِبِكُمْ فلما فَتَحَ الله عليه الْفُتُوحَ قال أنا أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ فَمَنْ تُوُفِّيَ من الْمُؤْمِنِينَ فَتَرَكَ دَيْنًا فَعَلَيَّ قَضَاؤُهُ وَمَنْ تَرَكَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 5، ص 2054، ح5056، كِتَاب النَّفَقَاتِ، بَاب قَوْلِ النبي (ص) من تَرَكَ كَلًّا أو ضَيَاعًا فَإِلَيَّ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

حدثنا عَبْدَانُ أخبرنا عبد اللَّهِ أخبرنا يُونُسُ عن بن شِهَابٍ حدثني أبو سَلَمَةَ عن أبي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه عن النبي صلى الله عليه وسلم قال أنا أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ فَمَنْ مَاتَ وَعَلَيْهِ دَيْنٌ ولم يَتْرُكْ وَفَاءً فَعَلَيْنَا قَضَاؤُهُ وَمَنْ تَرَكَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 6، ص 2054، ح6350، كِتَاب الْفَرَائِضِ، بَاب قَوْلِ النبي صلى الله عليه وسلم من تَرَكَ مَالًا فَلِأَهْلِهِ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

حدثنا عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدٍ حدثنا أبو عَامِرٍ حدثنا فُلَيْحٌ عن هِلَالِ بن عَلِيٍّ عن عبد الرحمن بن أبي عَمْرَةَ عن أبي هُرَيْرَةَ رضي الله عنه أَنَّ النبي صلى الله عليه وسلم قال ما من مُؤْمِنٍ إلا وأنا أَوْلَى بِهِ في الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ اقرؤوا إن شِئْتُمْ ) النبي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ ( فَأَيُّمَا مُؤْمِنٍ مَاتَ وَتَرَكَ مَالًا فَلْيَرِثْهُ عَصَبَتُهُ من كَانُوا... .

من در دنيا و آخرت نسبت به هر مؤمنى اولى هستم، اگر خواستيد به خوانيد: (پيامبر اولى به مؤمنان است از خودشان) پس هر مؤمنى كه مالى از خودش مى‌گذارد مال فرزندان و نزديكان او است.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 2، ص 845، ح2269، كِتَاب الِاسْتِقْرَاضِ وَأَدَاءِ الدُّيُونِ وَالْحَجْرِ وَالتَّفْلِيسِ، بَاب الصَّلَاةِ على من تَرَكَ دَيْنًا و ج 4، ص 1795، ح4503، كتاب التفسير، بَاب «النبي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ من أَنْفُسِهِمْ»، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

فصل سوم: مخالفت‌هاي اهل بيت(ع) باحديث ‌ابوبكر

از جمله نكات اساسي براي پي بردن به سستي و بي‌پايگي حديث ابوبكر توجه به موضع قاطع اهل بيت عصمت و طهارت نسبت به آن است مخالفت‌هايي كه در معتبرترين كتب اهل سنت نيز منعكس شده‌اند.

لازم به ذكر است كه اين فصل را در ضمن دو بخش جداگانه بررسى مى‌كنيم:

مخالفت‌هاي حضرت زهراء (س) :

پيش از ورود به اين قسمت، نگاهى گذرا به جايگاه حضرت زهراء (س) در منابع اهل سنت خالى از لطف نخواهد بود تا عمق مخالفت‌هاي اين بزرگوارن كه در پي‌آن نقل خواهيم نمود، بيش‌ از پيش ملموس گشته و مظلوميت مثال زدني آنان به‌تر درك گردد:

 الف: سرور زنان بهشتي

منابع دست اول اهل سنت نيز به صراحت بر اين ويژگي ممتاز اين بانوي آسماني، اعتراف نموده‌اند از جمله بخاري صاحب صحيح‌ترين كتاب پس از قرآن از منظر اهل سنت در اين‌باره مي‌نويسد:

... فَقَالَ «أَمَا تَرْضَيْنَ أَنْ تَكُونِى سَيِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ أَوْ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ».

...رسول خدا فرمود: «آيا خوشنود نيستى كه سرور زنان بهشت يا سرور زنان مؤمن باشى؟».

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1326، ح3426، كِتَاب الْمَنَاقِبِ، بَاب عَلَامَاتِ النُّبُوَّةِ في الْإِسْلَامِ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

ب: خشم او، خشم الهي و رضايت او رضايت الهي

حاكم نيشابوري مي‌نويسد:

حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا الحسن بن علي بن عفان العامري وأخبرنا محمد بن علي بن دحيم بالكوفة ثنا أحمد بن حاتم بن أبي غرزة قالا ثنا عبد الله محمد بن سالم ثنا حسين بن زيد بن علي عن عمر بن علي عن جعفر بن محمد عن أبيه عن علي بن الحسين عن أبيه عن علي رضي الله عنه قال قال رسول الله لفاطمة: «إن الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك ».

هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه.

... رسول خدا(ص) به فاطمه (س) فرمود: « خداوند از خشم تو خشمگين و از خوشنودى تو خوشنود مى‌شود ».

اين حديث صحيح السندى است؛ اما بخارى و مسلم در صحيح خود آن را نياورده‌اند.

الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 167، ج4730، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م

ج: محبوب‌ترين بانو، نزد پيامبر اكرم(ص)

همچنين حاكم نيشابوري در اين‌باره مي‌گويد:

حدثنا أبو بكر محمد بن علي الفقيه الشاشي ثنا أبو طالب أحمد بن نصر الحافظ ثنا علي بن سعيد بن بشير عن عباد بن يعقوب ثنا محمد بن إسماعيل بن رجاء الزبيدي عن أبي إسحاق الشيباني عن جميع بن عمير قال دخلت مع أمي على عائشة فسمعتها من وراء الحجاب و هي تسألها عن علي فقالت تسألني عن رجل والله ما أعلم رجلا كان أحب إلى رسول الله من عليّ و لا في الأرض امرأة كانت أحب إلى رسول الله من امرأته.

هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه.

جميع بن عمير مى‌گويد: همراه مادرم نزد عائشه رفتم، شنيدم كه از پشت پرده به پرسش‌هاى مادرم در باره علي عليه السلام پاسخ مى‌داد و مى‌گفت: از مردى پرسيدى كه به خدا سوگند محبوب تر از او نزد رسول خدا نديدم، و در روى زمين زنى محبوب تر از همسر علي(فاطمه) نزد پيامبر نبود.

الحاكم النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله (متوفاي 405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 167، ح4731، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.

د: فاطمه، برتر از خديجه، عا‌ئشه و خلفا

بدر الدين عينى در شرح صحيح بخارى در مورد برتري فاطمه از خديجه و عايشه از منظر اهل سنت مى‌نويسد:

أن فاطمة سيدة نساء أهل الجنة، قال الكرماني: فهي أفضل من خديجة وعائشة، رضي الله تعالى عنهما.

همانا فاطمه سرور زنان بهشتى است، كرمانى گفته است: با اين سخن فاطمه از خديجه و عائشه بر تر است.

العيني، بدر الدين أبو محمد محمود بن أحمد الغيتابى الحنفى (متوفاي 855هـ)، عمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج 16، ص 154، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

و ملا علي هروى نيز در اين باره مى‌نويسد:

وقال الحافظ ابن حجر: فاطمة أفضل من خديجة وعائشة بالإجماع، ثم خديجة ثم عائشة.

به اجماع علماي اهل سنت، فاطمه از خديجه و عائشه برتر است، پس از او،خديجه و پس از او عائشه.

القاري، علي بن سلطان محمد الهروي، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج 10، ص 403، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م.

و قاضي عبد النبى حنفى مى‌نويسد:

وقال الإمام علم الدين العراقي رحمه الله إن فاطمة وأخاها إبراهيم أفضل من الخلفاء الأربعة بالاتفاق.

وقال الإمام مالك رضي الله عنه ما أفضل على بضعة النبي أحدا.

وقال الشيخ ابن حجر العسقلاني رحمه الله فاطمة أفضل من خديجة وعائشة بالإجماع ثم خديجة ثم عائشة.

واستدل السهيلي بالأحاديث الدالة على أن فاطمة رضي الله عنها بضعة رسول الله.

از علم الدين عراقي نقل شده است كه گفت: به اتفاق دانشمندان، فاطمه و برادرش ابراهيم از خلفاي چهارگانه برتراند.

از امام مالك نقل است كه گفت: هيچ كس برتر از ذريه پيامبر اكرم نيست.

ابن حجر عسقلاني گفته است: به اجماع علماي اهل سنت، فاطمه از خديجه و عائشه برتر است، پس از او، خديجه و پس از او عائشه.

و سهيلي براي اثبات برتري به احاديثي استدلال كرده است كه در آن گفته شده كه فاطمه جزئي از جان رسول خدا است.

الأحمد نكري، القاضي عبد النبي بن عبد الرسول الحنفي الهندي، دستور العلماء أو جامع العلوم في اصطلاحات الفنون، ج 1، ص 12، : تحقيق: عرب عباراته الفارسية: حسن هاني فحص، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

مناوى هم در باره برتري فاطمه بر خلفا مى‌گويد :

وذكر العلم العراقي أن فاطمة وأخاها إبراهيم أفضل من الخلفاء الأربعة بالاتفاق.

از علم الدين عراقي گفته است: به اتفاق دانشمندان، فاطمه و برادرش ابراهيم از خلفاي چهارگانه برتراند.

المناوي، محمد عبد الرؤوف بن علي بن زين العابدين (متوفاي 1031هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج 4، ص 422، ناشر: المكتبة التجارية الكبرى - مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ.

و عبد الرحمن سيوطى هم در مورد برتري فاطمه برهمه صحابه از منظر اهل سنت مى‌نويسد:

قال مالك رضي الله عنه: لا أفضل على بضعة من النبي صلى الله عليه وسلّم أحداً.

 مالك ـ امام مالكي‌ها ـ گفته است: هيچ كس برتر از پاره تن  پيامبر اكرم نيست.

السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج 2، ص 280، تحقيق: عبد اللطيف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م

هـ: نزول مائده بهشتي براي او

زمخشري مفسر بنام اهل سنت درباره مي‌نويسد:

وقد أخرج أبو يعلى عن جابر: «أن رسول الله صلى الله عليه وسلم أقام أياماً لم يطعم طعاماً حتى شق ذلك عليه فطاف في منازل أزواجه فلم يجد عند واحدة منهن شيئاً فأتى فاطمة فقال: يا بنية هل عندك شيء آكله فإني جائع؟ فقالت: لا والله فلما خرج من عندها بعثت إليها جارة لها برغيفين وقطعة لحم فأخذته منها فوضعته في جفنة لها وقالت: لأوثرن بهذا رسول الله صلى الله عليه وسلم على نفسي ومن عندي وكانوا جميعاً محتاجين إلى شبعة طعام فبعثت حسناً أو حسيناً إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فرجع إليها فقالت له: بي أنت و أمي قد أتى الله تعالى بشيء قد خبأته لك قال: هلمي يا بنية بالجفنة فكشفت عن الجفنة فإذا هي مملوءة خبزاً ولحماً فلما نظرت إليها بهتت وعرفت أنها بركة من الله تعالى فحمدت الله تعالى وقدمته إلى النبي صلى الله عليه وسلم فلما رآه حمد الله تعالى، وقال: من أين لك هذا يا بنية؟ قالت: يا أبتي هو من عند الله إن الله يرزق من يشاء بغير حساب فحمد الله سبحانه ثم قال: الحمد لله الذي جعلك شبيهة سيدة نساء بني إسرائيل فإنها كانت إذا رزقها الله تعالى رزقاً فسئلت عنه قالت: هو من عند الله إن الله يرزق من يشاء بغير حساب ثم جمع علياً والحسن والحسين وجمع أهل بيته حتى شبعوا وبقي الطعام كما هو فأوسعت فاطمة رضي الله تعالى عنها على جيرانها.

الزمخشري الخوارزمي، أبو القاسم محمود بن عمر جار الله، الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، ج 1، ص 387، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، بيروت، ناشر: دار إحياء التراث العربي؛ البيضاوي، ناصر الدين أبو الخير عبدالله بن عمر بن محمد (متوفاي685هـ)، أنوار التنزيل وأسرار التأويل (تفسير البيضاوي)، ج 2، ص 35، ناشر: دار الفكر – بيروت؛ القمي النيسابوري، نظام الدين (متوفاي 728 هـ)، تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج 2، ص 151، تحقيق: الشيخ زكريا عميران، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1416هـ - 1996م ؛ الزيلعي، عبدالله بن يوسف أبو محمد الحنفي (متوفاي762هـ)، تخريج الأحاديث والآثار الواقعة في تفسير الكشاف للزمخشري، ج 1، ص 184، تحقيق: عبد الله بن عبد الرحمن السعد، ناشر: دار ابن خزيمة - الرياض، الطبعة: الأولى، 1414هـ؛ الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 3، ص 142، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

 

...جابر مى‌گويد: رسول خدا چند روزى گرسنگى كشيد، سرى به اتاق‌هاى همسرانش زد؛ ولى نزد آنان چيزى نيافت، نزد فاطمه رفت و فرمود: دخترم گرسنه ام، آيا چيزى براى خوردن دارى؟ عرض كرد: نه به خدا سوگند! چون رسول خدا بيرون رفت، كنيزى از كنيزان فاطمه دو گرده نان با تكه‌اى گوشت براى آن حضرت فرستاد، فاطمه آن را در پارچه‌اى پيچيد و گفت: رسول خدا را بر خود و ديگران مقدم مى‌نمايم، با اينكه آنان خود محتاج بودند، حسن يا حسين را محضر رسول خدا فرستاد، هنگامى كه پدرش آمد عرض كرد: جان من و مادرم فدايت، خداوند چيزى فرستاده است كه برايت پنهان كرده و نگه داشته‌ام، فرمود: سفره را بياور، هنگامى كه زهرا سفره را باز كرد آن را پر از نان و گوشت يافت، تعجب كرد و فهميد كه اين بركتى از جانب خداوند است، آن را نزد رسول الله گذاشت، آن حضرت پس از حمد وثناى الهى فرمود: دخترم اين طعام از كجا است؟ عرض كرد: از جانب پروردگار است كه به هر كس به خواهد بى اندازه روزى مى‌دهد، آنگاه رسول خدا فرمود: خدا را شكر كه تو را همانند سرور زنان بنى اسرائيل قرار داد كه هر وقت خدا به او روزى عنايت مى‌فرمود مى‌گفت: اين از جانب خداوند است، رسول خدا علي و حسن و حسين و ديگر خاندانش را جمع كرد و از آن غذا همه خوردند تا سير شدند؛ ولى از غذا چيزى كم نشد، فاطمه آن را بين همسايه ها تقسيم نمود.

الزمخشري الخوارزمي، أبو القاسم محمود بن عمر جار الله، الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، ج 1، ص 387، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، بيروت، ناشر: دار إحياء التراث العربي؛ البيضاوي، ناصر الدين أبو الخير عبدالله بن عمر بن محمد (متوفاي685هـ)، أنوار التنزيل وأسرار التأويل (تفسير البيضاوي)، ج 2، ص 35، ناشر: دار الفكر – بيروت؛ القمي النيسابوري، نظام الدين (متوفاي 728 هـ)، تفسير غرائب القرآن ورغائب الفرقان، ج 2، ص 151، تحقيق: الشيخ زكريا عميران، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1416هـ - 1996م ؛ الزيلعي، عبدالله بن يوسف أبو محمد الحنفي (متوفاي762هـ)، تخريج الأحاديث والآثار الواقعة في تفسير الكشاف للزمخشري، ج 1، ص 184، تحقيق: عبد الله بن عبد الرحمن السعد، ناشر: دار ابن خزيمة - الرياض، الطبعة: الأولى، 1414هـ؛ الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 3، ص 142، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.

 

و: فاطمه زهراء پاره تن پيامبر

بخاري در مورد اين ويژگي فاطمه در از منظر اهل سنت مي‌نويسد:

حَدَّثَنَا أَبُو الْوَلِيدِ حَدَّثَنَا ابْنُ عُيَيْنَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ دِينَارٍ عَنِ ابْنِ أَبِى مُلَيْكَةَ عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ - رضى الله عنهما - أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قَالَ: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّى، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِى».

... رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: « فاطمه پاره تن من است هر كس او را غضبناك كند مرا غضبناك كرده است».

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1361، ح3510، كتاب فضائل الصحابة، بَاب مَنَاقِبِ قَرَابَةِ رسول اللَّهِ (ص) وَمَنْقَبَةِ فَاطِمَةَ عليها السَّلَام و ج 3، ص 1374، ح3556، كتاب فضائل الصحابة بَاب مَنَاقِبِ فَاطِمَةَ عليها السَّلَام، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

مسلم نيز در اين باره مي‌نويسد:

حدثني أبو مَعْمَرٍ إسماعيل بن إبراهيم الْهُذَلِيُّ حدثنا سُفْيَانُ عن عَمْرٍو عن بن أبي مُلَيْكَةَ عن الْمِسْوَرِ بن مَخْرَمَةَ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم إنما فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي ما آذَاهَا.

... رسول خدا صلى الله عليه وسلم فرمود: « فاطمه پاره تن من است، آنچه او را آزار دهد مرا آزار داده است ».

النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 4، ص 1903، ح2449، كِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ رضي الله عنهم، بَاب فَضَائِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ النبي عليها الصَّلَاة وَالسَّلَامُ، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

پس از بيان اندكى از روايات نقل شده در كتاب‌هاى معتبره اهل سنت پيرامون شخصيت و منزلت فاطمه زهراء (س)، به بحث اصلى كه مخالفتهاى حضرت زهراء& با حديث ابوبكر بود را كه در سه قالب گوناگون بوده است، باز مى‌گرديم:

مطالبات حضرت زهرا(س)

در مقابل ابوبكر، ايشان اقدام به احقاق حقوق شرعي و الهي خود نموده و در اين راستا مطالبات خود را از ابوبكر مطرح نمودكه نشانگر مخالفت حضرت با ابوبكر و حديثش مي‌باشد.

لازم به ذكر است كه اين مطالبات به دو روش صورت پذيرفت كه جداگانه به بيان آنها مي‌پردازيم:

الف: مطالبه غير حضوري

 اين روش كه به صورت غير حضوري و در قالب فرستادن افرادي به سوي ابوبكر انجام گرفت، حضرت زهرا، حق شرعى خويش را كه سهم الارث پدر بزرگوارش بود، درخواست و مطالبه ‌نمود.

بخاري در اين باره مي‌نويسد:

حَدَّثَنَا أَبُو الْيَمَانِ أَخْبَرَنَا شُعَيْبٌ عَنِ الزُّهْرِىِّ قَالَ حَدَّثَنِى عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ - عَلَيْهَا السَّلاَمُ - أَرْسَلَتْ إِلَى أَبِى بَكْرٍ تَسْأَلُهُ ميراثها مِنَ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - فِيمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ - صلى الله عليه وسلم -، تَطْلُبُ صَدَقَةَ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - الَّتِى بِالْمَدِينَةِ وَفَدَكٍ وَمَا بَقِىَ مِنْ خُمُسِ خَيْبَرَ.

...عائشه مى‌گويد: فاطمه عليها السلام شخصى را نزد ابوبكر فرستاد تا ميراث پيامبر را از فيء و صدقات مدينه وفدك و آنچه كه از خمس خيبر باقى مانده بود مطالبه نمايد.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1360، ح3508، كتاب فضائل الصحابة، بَاب مَنَاقِبِ قَرَابَةِ رسول اللَّهِ (ص) وَمَنْقَبَةِ فَاطِمَةَ عليها السَّلَام، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

ب: مطالبه و در خواست حضوري

حضرت وقتي ديدند كه مطالبه غيرحضوري مفيد نبوده، شخصا وارد ميدان شده و مطالباتش را از ابوبكر مطرح نمود.

بخاري در اين‌باره نيز مي‌نويسد:

 حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُوسَى أَخْبَرَنَا هِشَامٌ أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ عَنِ الزُّهْرِىِّ عَنْ عُرْوَةَ عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ - عَلَيْهَا السَّلاَمُ - وَالْعَبَّاسَ أَتَيَا أَبَا بَكْرٍ يَلْتَمِسَانِ مِيرَاثَهُمَا، أَرْضَهُ مِنْ فَدَكٍ، وَسَهْمَهُ مِنْ خَيْبَر.

... عائشه مى‌گويد: فاطمه و عباس نزد ابوبكر رفتند و سهم ارث خويش را از فدك و خيبر طلب كردند.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1481، ح3810، كِتَاب الْمَغَازِي، بَاب حديث بَنِي النَّضِيرِ و ج 6، ص 2474، ح6346، كِتَاب الْفَرَائِضِ، بَاب قَوْلِ النبي صلى الله عليه وسلم لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

آنچه كه از اين دو حديث استفاده مى‌شود، اقدام جدى فاطمه براى احقاق حق و بدست آوردن سهم ارث از پدرش رسول خدا (ص) است، و اگر اين اموال متعلق به بيت المال و ديگران بود آيا تربيت شده پيامبر به خودش اجازه مى‌داد تا حق ديگران را در خواست و مطالبه نمايد؟

به يقين فاطمه از هر مسلمان ديگرى در آن زمان آشنا تر به احكام و دستورات الهى بوده و مى‌دانست كه تصرف در اموال عمومى و مصرف آن از مصاديق بارز ‌اكل مال به باطل است و اكل مال به ناحق، معصيت و پليدى است همانگونه كه قرآن مى‌فرمايد:

]وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِل وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[.

و اموال يكديگر را به باطل (و ناحق) در ميان خود نخوريد! و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، (قسمتى از) آن را (به عنوان رشوه) به قاضيان ندهيد، در حالى كه مى‏دانيد (اين كار، گناه است)!

البقرة / 188.

و از سوى ديگر خوردن مال ديگران كه در آيه پيشين گناه شمرده شده است از اهل بيت كه به اراده خداوند از هر پليدى پاك و مبرا مى‌باشند ناپسند است چنان‌كه خداوند در مورد طهارت آنان از هر گونه پليدي مي‌فرمايد:

« إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً ».

خداوند مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.

الاحزاب/33

و مسلم بن حجاج نيشابوري نيز در مورد اين طهارت الهي اهل بيت عليهم‌السلام مي‌نويسد:

حدثنا أبو بكر بن أبي شيبة ومحمد بن عبدالله بن نمير واللفظ لأبي بكر قالا حدثنا محمد بن بشر عن زكرياء عن مصعب بن شيبة عن صفية بنت شيبة قالت قالت عائشة : خرج النبي صلى الله عليه و سلم غداة وعليه مرط مرحل من شعر أسود فجاء الحسن بن علي فأدخله ثم جاء الحسين فدخل معه ثم جاءت فاطمة فأدخلها ثم جاء علي فأدخله ثم قال: «إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم تطهيرا».

عائشه مى‌گويد: رسول خدا صبحگاهان از منزل خارج شد، بالا پوشى از موى سياه بر تن داشت، حسن آمد رسول خدا او را در آغوش گرفت و او را زير رداى خويش قرار داد، حسين آمد و سپس فاطمه و علي، آنان را نيز زير عبايش در آورد، سپس فرمود: خداوند اراده فرموده است كه شما اهل بيت را از پليدى دور و پاكيزه بدارد.

النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 4، ص 1883، ح2424، كِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ، بَاب فَضَائِلِ أَهْلِ بَيْتِ النبي صلى الله عليه وسلم، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

 نتيجتاً درخواست و مطالبات حضرت زهرا(س) به حق بوده و ممانعت ابوبكر را هيچ دليل عقلى و شرعى و حتى عرفى هم تأييد نمى‌كند.

بطلان دو ادعا

احاديثى كه از صحيح بخارى و مسلم نقل كرديم، ادعاى افرادى كه مى‌خواهند آيات ارث را به وسيله حديث ابوبكر تخصيص زده و اين سخن را به همه مسلمين نسبت داده و بگويند: اين مسأله اجماعى است، باطل مى‌كند زيرا فاطمه زهرا (س) و اهل بيت (ع) در آن ميان نبوده اند.

و همچنين اين احاديث، سخن افرادى كه مطالبات حضرت زهرا(س) را به مطالبه هدايا‌ى رسول خدا (ص) محدود نموده‌اند، مردود مى‌كند؛ ازجمله كساني كه اين ادعا را مطرح كرده، رزكشى است كه پس از نقل سخن سمعاني مى‌نويسد:

وَاحْتَجَّ ابْنُ السَّمْعَانِيِّ فِي بَابِ الْأَخْبَارِ عَلَى الْجَوَازِ، بِإِجْمَاعِ الصَّحَابَةِ، فَإِنَّهُمْ خَصُّوا قَوْله تَعَالَى: { يُوصِيكُمْ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ } بِقَوْلِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: إنَّا مَعْشَرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ فَإِنْ قَالُوا: إنَّ فَاطِمَةَ ( رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا ) طَلَبَتْ الْمِيرَاثَ؟ قُلْنَا: إنَّمَا طَلَبَتْ النُّحْلَى لَا الْمِيرَاثَ.

اجماع صحابه بر تخصيص آيه ارث به حديث منقول از رسول خدا توسط ابوبكر است كه فرمود: پيامبران ارث نمى‌گذارند، و اگر گفته شود: پس چرا فاطمه ادعاى ارث كرد؟ مى‌گوئيم: طلب ارث نكرد بلكه هدايائى كه براى پدرش آورده بودند را مطالبه كرده بود.

الزركشي، بدر الدين محمد بن بهادر بن عبد الله (متوفاي794هـ)، البحر المحيط في أصول الفقه، ج 2، ص 497، : تحقيق: ضبط نصوصه وخرج أحاديثه وعلق عليه: د. محمد محمد تامر، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

آيا حضرت زهراء حديث ابوبكر را از رسول خدا نشنيده بود؟

بعضى از اهل سنت در صدد يافتن راهى براى فرار و توجيه مطالبات حضرت برآمده و گفته اند: شايد حضرت زهراء اين حديث را از پدربزگوارش نشنيده بود به همين جهت ارث خود را مطالبه‌ نمود.

در پاسخ اين توجيه بايد گفت:

اولا: آيا عاقلانه است كه رسول خدا (ص)موضوعى با اين درجه از اهميت را پنهان نگاه دارد و نزديكترين افراد خانواده اش را از آن بى‌اطلاع بگذارد؟

جالب است كه بدانيد عالم بزرگ و مفسر نامى فخر رازى پاسخ اين توجيه را داده ومى‌نويسد:

... أن المحتاج إلى معرفة هذه المسألة ما كان إلا فاطمة وعلي والعباس وهؤلاء كانوا من أكابر الزهاد والعلماء وأهل الدين، وأما أبو بكر فانه ما كان محتاجا إلى معرفة هذه المسألة البتة، لأنه ما كان ممن يخطر بباله أنه يرث من الرسول عليه الصلاة والسلام فكيف يليق بالرسول عليه الصلاة والسلام أن يبلغ هذه المسألة إلى من لا حاجة به إليها ولا يبلغها إلى من له إلى معرفتها أشد الحاجة.

افرادى كه لازم بود اين مسأله را ( پيامبران ارث نمى‌گذارند) بدانند غير از فاطمه و علي و عباس شخص ديگرى نبود، اينان هم از بزرگان دين و زاهدان زمانه بودند، و اما ابوبكر او نيازى به شناخت اين مسأله نداشت چون به ذهنش هم خطور نمى‌كرد كه او از رسول خدا ارث ببرد تا اين حكم به كسى برسد كه نيازى به آن ندارد؛ ولى كسى كه به دانستن اين حكم نياز دارد بگوش او نرسيده باشد.

الرازي الشافعي، فخر الدين محمد بن عمر التميمي (متوفاي604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 9، ص 171، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.

ثانيا: چنان كه به زودي خواهد آمد، پس از استدلال ابوبكر به حديثش حضرت زهرا (س) غضبناك شد كه خود دليل بر بى‌پايگى اين توجيه است زيرا كه پس از شنيدن در برابر آن موضع قاطعي گرفت كه خود دليل روشن بر انتساب نابجا اين حديث به رسول خدا (ص) مي‌باشد.

متن ذيل شاهدى گويايي بر نفى حديث ابوبكر و تأييد موضع خشمگينانه حضرت زهرا (س) است.

 همچنين بخاري در اين مورد مي‌نويسد:

حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْدٍ عَنْ صَالِحٍ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ قَالَ أَخْبَرَنِى عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ أَنَّ عَائِشَةَ أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ - رضى الله عنها - أَخْبَرَتْهُ أَنَّ فَاطِمَةَ - عَلَيْهَا السَّلاَمُ - ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - سَأَلَتْ أَبَا بَكْرٍ الصِّدِّيقَ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - أَنْ يَقْسِمَ لَهَا مِيرَاثَهَا، مَا تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهَا أَبُو بَكْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - قَالَ « لاَ نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ». فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم - سِتَّةَ أَشْهُرٍ.

عروة بن زبير از عائشه شنيد كه مى‌گفت: پس از وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله فاطمه از ابوبكر ميراث پدرش را مطالبه نمود، ابوبكر گفت: رسول خدا فرمود: ما ارث نمى‌گذاريم آنچه مى‌ماند صدقه است، فاطمه غضبناك شد و از ابوبكر دورى كرد واين دورى كردن تا وفات وى ادامه يافت كه شش ماه پس از پيغمبر بيشتر زنده نبود.

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1126، ح2926، أبواب الخمس، باب فَرْضِ الْخُمُسِ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987