2024 April 28 - يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
اجرای حدود ، دلیلی بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی
کد مطلب: ١٥٧٤٣ تاریخ انتشار: ٢٣ اسفند ١٤٠٢ - ١٥:٥٩ تعداد بازدید: 532
خارج فقه الحکومه » فقه
اجرای حدود ، دلیلی بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی

(جلسه پنجاه و نهم - 09 11 1402)

 
 
 

 

لينک دانلود
  
 
 

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه پنجاه و نهم - 09 11 1402)

موضوع:  اجرای حدود ، دلیلی بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

بحث ما در رابطه با آیاتی مورد استدلال علی عبد الرزاق بود مبنی بر این که رسول اکرم حق تشکیل حکومت نداشت و خلفا هم که بعد از رسول اکرم آمدند هم ادعای خلافت اسلامی نداشتند. آن ها در یک انتخابات مردمی انتخاب شدند و هیچ دلیلی علمای اهل سنت از قرآن و سنت اقامه نکرده اند.

این کتاب الاسلام واصول الحکم است که نزدیک به صد سال قبل در مصر چاپ شد.

«ظواهر القرآن المجيد تؤيد القول بأن النبي- صلى الله عليه وسلم- لم يكن له شأن في الملك السياسي، وآياته متضافرة على أن عمله السماوي لم يتجاوز حدود الإبلاغ المجرد من كل معاني السلطان».

ما آن چه که از آیات داریم، آیات قرآن صراحت دارد بر این که پیامبر اکرم به هیچ وجه به دنبال سلطنت یا بحث سیاست نبوده، تمام آیات دلالت می کند که رسول اکرم در حقیقت وظیفه اش ابلاغ بوده و بس. بعد چند تا آیات را ردیف کردند.

(مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا)

کسي که از پيامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده؛ و کسي که سرباز زند، تو را نگهبان (و مراقب) او نفرستاديم (و در برابر او، مسؤول نيستي).

سوره نساء (4): آیه 80

این آیه را ما قبلا هم آوردیم.

(وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيكُمْ بِوَكِيلٍ)

قوم و جمعيت تو، آن (آيات الهي) را تکذيب و انکار کردند، در حالي که حق است! (به آنها) بگو: «من مسؤول (ايمان‌آوردن) شما نيستم! (وظيفه من، تنها ابلاغ رسالت است، نه اجبار شما بر ايمان.)»

سوره انعام (6): آیه 66

(اتَّبِعْ مَا أُوحِي إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ)

از آنچه که از سوي پروردگارت بر تو وحي شده، پيروي کن!

سوره انعام (6): آیه 106

(وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِوَكِيلٍ)

اگر خدا مي‌خواست، (همه به اجبار ايمان مي‌آوردند،) و هيچ يک مشرک نمي‌شدند؛ و ما تو را مسؤول (اعمال) آنها قرار نداده‌ايم؛ و وظيفه نداري آنها را (به ايمان) مجبور سازي!

سوره انعام (6): آیه 107

ایشان (علی عبد الرزاق) می گوید:

«القرآن کما تری یمنع صریحا أن یکون النبي (صلی الله علیه وسلم) حفیظا علی الناس، ولا وکیلا، ولا جباراً ولا مسیطراً و أن یکون له حق إکراه الناس حتی یکونوا مؤمنین و من لم یکن حفیظا ولا مسیطرا فلیس بملک لأن لوازم الملک السیطرة العامة والجبروت ومن لم یکن وکیلا علی الامة فلیس بملک ایضا وقال تعالی: (مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمًا) القرآن صریح في أن محمدا لم یکن له من الحق علی امته غیر حق الرسالة»

اگر «غیر حق الرسالة» است این همه جهاد و اجرای حدود در زمان پیغمبر، ، سنگسار کردن، حد شراب زدن به صحابه چه است؟! اگر غیر از حق رسالت نداشت این مسائل چه است؟!  حدودی که در عصر نبوت در مدینه اجرا شده است را ملاحظه بفرمایید.

اجرای حدود «علی الصحابه» این عصر نبوت است صحیح بخاری دارد:

«جِيءَ بِالنُّعَيْمَانِ أو بِابْنِ النُّعَيْمَانِ شَارِبًا فَأَمَرَ النبي صلى الله عليه وسلم من كان بِالْبَيْتِ أَنْ يَضْرِبُوهُ قال فَضَرَبُوهُ فَكُنْتُ أنا فِيمَنْ ضَرَبَهُ بِالنِّعَالِ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 6، ص 2487

همین طور عبد الله حمار

 «جُلِدَ فی الشراب»

در صحیح بخاری، حدیث  1294 نقل شده که یکی از صحابه دزدی کرد رسول اکرم دستور دادند دستش را قطع کردند. اصلا کاری به مسائل و منابع شیعه نداریم. آقای عبد الرازق! این صحیح بخاری است! آیا هیچ یک از این منابع را دیده ای؟!

«عن عَائِشَةَ رضي الله عنها أَنَّ قُرَيْشًا أَهَمَّتْهُمْ الْمَرْأَةُ الْمَخْزُومِيَّةُ التي سَرَقَتْ فَقَالُوا من يُكَلِّمُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَمَنْ يَجْتَرِئُ عليه إلا أُسَامَةُ حِبُّ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَكَلَّمَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فقال أَتَشْفَعُ في حَدٍّ من حُدُودِ اللَّهِ ثُمَّ قام فَخَطَبَ قال يا أَيُّهَا الناس إنما ضَلَّ من كان قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ كَانُوا إذا سَرَقَ الشَّرِيفُ تَرَكُوهُ وإذا سَرَقَ الضَّعِيفُ فِيهِمْ أَقَامُوا عليه الْحَدَّ وأيم اللَّهِ لو أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ سَرَقَتْ لَقَطَعَ مُحَمَّدٌ يَدَهَا»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 6، ص 2491

آمدند به پیغمبر گفتند این زن از خاندان شریفی است حد بر او جاری نکنید حضرت فرمود: «يا أَيُّهَا الناس إنما ضَلَّ من كان قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ كَانُوا إذا سَرَقَ الشَّرِيفُ تَرَكُوهُ وإذا سَرَقَ الضَّعِيفُ فِيهِمْ أَقَامُوا عليه الْحَدَّ وأيم اللَّهِ لو أَنَّ فَاطِمَةَ بِنْتَ مُحَمَّدٍ سَرَقَتْ لَقَطَعَ مُحَمَّدٌ يَدَهَا»

در جای دیگر نقل می کند:

«عن جَابِرٍ أَنَّ رَجُلًا من أَسْلَمَ جاء النبي صلى الله عليه وسلم فَاعْتَرَفَ بِالزِّنَا فَأَعْرَضَ عنه النبي صلى الله عليه وسلم حتى شَهِدَ على نَفْسِهِ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ قال له النبي صلى الله عليه وسلم أَبِكَ جُنُونٌ قال لَا قال أحصنت قال نعم فَأَمَرَ بِهِ فَرُجِمَ بِالْمُصَلَّى فلما أَذْلَقَتْهُ الْحِجَارَةُ فَرَّ فَأُدْرِكَ فَرُجِمَ حتى مَاتَ فقال له النبي صلى الله عليه وسلم خَيْرًا وَصَلَّى عليه لم يَقُلْ يُونُسُ وبن جُرَيْجٍ عن الزُّهْرِيِّ فَصَلَّى عليه سُئِلَ أبو عبد اللَّهِ هل قوله فَصَلَّى عليه يَصِحُّ أم لا قال رَوَاهُ مَعْمَرٌ قِيلَ له رَوَاهُ غَيْرُ مَعْمَرٍ قال لَا»

 الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج 6، ص 2500

این هم صحیح بخاری است این ها چه است؟ کسی آمد اعتراف به زنا کرد پیغمبر فرمود: «أبِکَ جنون» آیا مبتلا به جنون (ادواری) هستی؟ گفت: نه. حضرت فرمود: «أحصَنْتَ» محصن بودی؟ زنایت، زنای محصنه است؟... «فَأَمَرَ بِهِ فَرُجِمَ بِالْمُصَلَّى» در محل نماز، «فلما أَذْلَقَتْهُ الْحِجَارَةُ فَرَّ»، سنگسار کردند نمرد فرار کرد «فَأُدْرِكَ فَرُجِمَ حتى مَاتَ» بعد از این که فرار کرد او را گرفتند سنگسار کردند.

«فقال له النبي صلى الله عليه وسلم خَيْرًا وَصَلَّى عليه»، نماز هم برایش خواندند. این طور موارد الی ماشاء الله داریم یعنی یک مورد، دو مورد نیست.

 حتی حسّان ابن ثابت، حمنه خواهر زن پیغمبر، مسطح ابن اثاثه پسر خاله ابوبکر در قضیه إفک پیغمبر به این ها حد قذف جاری فرمود. این ها را باید در نظر داشته باشیم. بعد از رسول اکرم هم همین طور افرادی بودند که خلیفه دوم و سوم بر آن ها حد جاری کرده اند. این ها را باید در کنار این مسائل داشته باشیم.

اگر پیغمبر غیر از حق رسالت، چیزی نداشت، پس قضیه حدود و دیات چه بود؟ بعد ایشان می گوید:

«القرآن کما رأیت صریح في أنّ محمداً (صلی الله علیه واله وسلم) لم یکن الا رسولا قد خلت من قبله الرسل ثم هو بعد ذلک صریح في أنه (علیه السلام) لم یکن من عمله شئٌ غیر ابلاغ رسالة الله»

اگر آن حضرت غیر از ابلاغ رسالت الله حقی نداشت، پس پس جهاد و حدود و ... چه است؟! اگر یک فرد بی سواد چنین حرفی بزند می گوییم مسئله ای نیست. کسی که استاد دانشگاه است و کسی که قاضی است دارد در محکمه حکم جاری می کند این حرف را دارد! آقای عبد الرازق این حکم هایی که در محکمه شما نظر و فتوا دادی و اجرا کردند این ها روی چه اصلی بوده است؟! اگر پیغمبر فقط حق رسالت داشت پس شما در مدتی که قاضی بودید فراتر از پیغمبر انجام دادید!

«وأنه لم یکلف شیئا غیر ذلک البلاغ ولیس علیه أن یأخذ الناس بما جائهم به ولا أن یحملهم علیه»

شما قاضی بودی اگر کسی دزدی می کرد برای او حکم صادر نمی کردی؟ کسی که مرتکب مسائل خلاف اخلاق می شد شما در دوران قضاوتت چه می کردی؟

«عَلَيکَ مَا حُمِّلَ وَعَلَيهم مَا حُمِّلوا»

این طوری گفتی؟ یا نه این ها را گرفتی زندانی کردی، شلاق زدی و امثال این قضایا را نسبت به این ها داشتی؟ بعد شروع می کند سی، چهل تا ‌آیات را کنار هم می آورد.

(وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ)

و بر پيامبر چيزي جز رساندن آشکار نيست!

سوره نور (24): آیه 54

(أَوَلَمْ يتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ)

آيا فکر نکردند که همنشين آنها [= پيامبر] هيچ‌گونه (اثري از) جنون ندارد؟! (پس چگونه چنين نسبت ناروايي به او مي‌دهند؟!) او فقط بيم دهنده آشکاري است (که مردم را متوجه وظايفشان مي‌سازد).

سوره اعراف (7):‌ آیه 184

(أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَينَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ)

آيا براي مردم، موجب شگفتي بود که به مردي از آنها وحي فرستاديم که مردم را (از عواقب کفر و گناه) بترسان، و به کساني که ايمان آورده‌اند بشارت ده که براي آنها، سابقه نيک (و پاداشهاي مسلم) نزد پروردگارشان است؟! (اما) کافران گفتند: «اين مرد، ساحر آشکاري است!»

سوره یونس (10): آیه 2

(فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ)

ولی آيا پيامبران وظيفه ‌ای جز ابلاغ آشکار دارند؟!

سوره نحل (16): آیه 35

باز آورده است:

(وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَينَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يؤْمِنُونَ)

ما قرآن را بر تو نازل نکرديم مگر براي اينکه آنچه را در آن اختلاف دارند، براي آنها روشن کني؛ و (اين قرآن) مايه هدايت و رحمت است براي قومي که ايمان مي‌آورند!

سوره نحل (16): آیه 64

(لِتُبَينَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ) چه است؟ مگر شما نمی گویید وظیفه اش ابلاغ رسالت بود و بس! رفع اختلاف مربوط به چه کسی است؟ چه کار داشت پیغمبر رفع اختلاف کند؟ وظیفه اش این بود به مردم ابلاغ کند اختلاف داشتند یا نداشتند به پیغمبر مربوط نبود.

(فَإِنَّمَا عَلَيكَ الْبَلَاغُ)

(نگران مباش! زيرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است

سوره آل‌عمران (3): آیه 20

همین (لِتُبَينَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ) دلیل بر این است که معنای خود آیه را متوجه نشده است. باز: (فَإِنَّمَا عَلَيكَ الْبَلَاغُ)

 (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا)

(ای پيامبر!) ما تو را جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده نفرستاديم!

سوره فرقان (25): آیه 56

(فَإِنَّمَا يسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا)

و ما فقط آن [= قرآن‌] را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزگاران را بوسيله آن بشارت دهی، و دشمنان سرسخت را با آنان انذار کنی.

سوره مریم (19): آیه 97

پرسش:

منظور حکومت نیست بلکه به صورت خانوادگی حل اختلاف صورت می گرفت.

پاسخ:

حل اختلاف خانوادگی یا نه اختلاف در بحث اقتصادی است، تصرف اموال دیگران است، کتک زدن است، قتل عمدی و غیر عمدی فقط اختلاف خانوادگی تنها که نیست. شما اختلاف را اختلاف خانوادگی می آورید ده مورد،‌ صد مورد اختلاف است یکی از این اختلاف ها، اختلاف خانوادگی است.

پرسش:

غزوات و این ها به حکم چه کسی انجام می شود؟

پاسخ:

بله، آن ها را جدا می آوریم.

پرسش:

این که می فرمایید این ها به قیامت اعتقاد نداشتند پس پیغمبر این ها را از عذاب دنیایی می ترساند در صورتی که خلاف رسالت می شود

پاسخ:

ما فرمایشات علامه طباطبایی را آوردیم فرمایش شیخ طوسی را آوردیم بحثی که گذشته داشتیم تکرار نکنیم. مرحوم شیخ در تبیان، مفسرین اهل سنت مثل فخر رازی، الجامع البیان، طبری، قرطبی و دیگران گفته اند که انذار نبی مکرم هم انذار دنیوی بود برای اجرای حدود، قصاص و ... و هم انذار اخروی بود.

انذار اخروی را اصلاً‌ قبول ندارد عین خیالش هم نیست پیغمبر هر چه بیاید بگوید فردای قیامت چنین و چنان است به هیچ وجه قبول ندارند.

ولی از انذار دنیوی این ها می ترسند همان آیه ای که می فرمود: شما گرفتار می شوید همان طور که اقوام گذشته هم گرفتار شدند. آیات جهاد هم هست. تنها این ها نیست.

بحث عبدالرزاق از صفحه هفتاد و شش کتابش به بعد عوض می شود. می گوید:

«وقد جاء في الحديث أنه لما خير على لسان اسرافيل بين أن يكون نبياً ملكا أو نبياً عبداً»

به قدری این آقا بی اطلاع بوده. مطلب را از سیره نبوی زینی دحلان اورده است زینی دحلان متوفای 1304در پاورقی هم دارد. زینی دحلان مفتی مکه مکرمه و مدینه بود. همین روایتی که ایشان ادعا کرده است سنن ابن ماجه متوفای 278- 279 است

«أتى النبي صلى الله عليه وسلم رَجُلٌ فَكَلَّمَهُ فَجَعَلَ تُرْعَدُ فَرَائِصُهُ فقال له هَوِّنْ عَلَيْكَ فَإِنِّي لَسْتُ بِمَلِكٍ إنما أنا بن امْرَأَةٍ تَأْكُلُ الْقَدِيدَ قال أبو عَبْد اللَّهِ إسماعيل وَحْدَهُ وَصَلَهُ»

سنن ابن ماجه؛ اسم المؤلف: محمد بن يزيد أبو عبدالله القزويني الوفاة: 275، دار النشر: دار الفكر - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج2، ص1101

 همین روایت را مجمع الزوائد می آورد می گوید:

«روی الطبراني فيه من لم أعرفهم»

افراد مجهول در سندش است کاری نداریم مستدرک حاکم آورده و بیش از سی، چهل نفر از صاحبان سنن و مسانید این روایت را آورده اند. این آقا حتی حوصله این که به سنن و صحاح سته مراجعه کند نداشته رفته از مصدر متوفای 1304 آورده است این ضعف تحقیق است.

بنده در رساله ها چه سطح سه و سطح چهار با وجود مطلب در منابع متقدم اگر محقق بعد از قرن پنج و شش آدرس بدهد به او نمره نمی دهم.

از وسائل یا بحار آورده روی چشم ما، وسائل از کجا گرفته؟ مصدر وسائل را برای ما بیاور!

اگر قدما نیاورده اند آن ها دسترسی به کتاب نداشتند، بحث دیگری است. مرحوم علامه مجلسی شاید به بیش از هفتاد،‌ هشتاد کتاب استدلال کرده، در زمان شیخ طوسی این کتاب ها نبود این ها استثناء است ولی اگر بحار بیاورد ابتدای روایت هم بنویسد «عن علل الشرایع» شما باید علل الشرایع را ببینی که منبع اصلی است.

یکی از بحث هایی که در مناظره با عابدینی در اصفهان داشتیم این بود که ایشان عمدتاً از نور الثقلین آدرس آورده بود. گفتم نور الثقلین از کمال الدین گرفته است. عبارتی که آورده متنش با کمال الدین تفاوت دارد. وقتی کمال الدین شیخ صدوق (متوفای 381) روایت را نقل کرده است. شما از نور الثقلین هویزی (متوفای 1112) نقل می کنید؟! این خلاف تحقیق است.

البته خودش (آقای عابدینی) هم قبول کرد که نباید همچنین کاری می کرد.

ملاک برای ما مصادر اولیه است. در مصادر اولیه هم باید ببینیم این روایت در دو، سه مسند و سنن به چه نحوی آمده است؟ یکی از بزرگواران کتابی در رابطه با وهابیت نوشته بودند لطف کردند بنده ببینم چند مورد به نظرم رسید اصلاح بشود روی یک مورد ایشان پافشاری می کرد، در رابطه با روایت عبد الله عمر از او سوال کردند نظر شما نسبت به متعه چه است؟ گفت جایز است. به او گفتند: پدرت گفته جایز نیست گفت حرف پدرم درست است یا حرف پیغمبر درست است؟ این را همه آورده اند «مُتعة النساء» از سنن ابن ماجه نقل کرده، ابن ماجه «مُتعة الحج» دارد، گفتم شما در پاورقی سنن ابن ماجه آدرس دادید در متن «متعة النساء» آوردید. سنن ابن ماجه «متعة الحج» دارد. البته ما برای «متعة النساء» از منابع دیگر خیلی مدرک داریم.

این ها بر مبنای اعتماد می گویند صاحب وسائل یا علامه مجلسی این طوری آورده است. همه این ها بزرگوار هستند قدم شان روی چشم ما است خاک قبرشان را هم به عنوان شفا برمی داریم ولی راه پژوهش و تحقیق را همین بزرگواران به ما آموزش دادند.

در مسئله مورد بحث هم چهارده، پانزده تا از مصادر اهل سنت در قرن سه، چهار و پنج این روایت را آورده اند و همه نوشته اند این دلیل بر تواضع نبی مکرم است این هم مربوط به فتح مکه است. فتح مکه با غیر این ها کاملاً تفاوت دارد در فتح مکه وقتی این ها مکه را فتح کردند عده ای شعار دادند:

          اليوم يوم الملحمة **   اليوم تسبى الحرمة

...امروز روز انتقام است.

رسول اکرم به امیر المؤمنین دستور دادند شعار بدهید:

«اليوم يوم المرحمة»

امروز، روز رحمت است.

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، محقق/ مصحح: ابراهيم، محمد ابوالفضل‏، ناشر: مكتبة آية الله المرعشي النجفي‏، قم‏: 1404ق، ج17، ص272

از آنجا که تبلیغ کردند روز انتقام است طرف پیش پیغمبر آمد می لرزید حق هم دارد پیغمبر در این جا همچنین حرفی می زند صدور روایت برای چه است؟ زمان صدور روایت در استنباط حکم شرعی مهم است.

 مستدرک حاکم از ابی مسعود:

«أن رجلا كلم النبي صلى الله عليه وسلم يوم الفتح»

المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص50

یوم الفتح کاملاً مشخص است صدور این قضیه در یک مسائل خاصی بود ده هزار نیرو در مکه آمده اند. کوچه های مکه توان کشش سپاه اسلام را ندارد. سپاهیان تا دندان مسلح هستند همه در گوشه های خانه شان مخفی شدند تا این که رسول اکرم فرمود: خانه ابو سفیان محل امن است هر کس آن جا برود در امان است.

 ابو سفیانی که 21 سال با پیغمبر جنگید 13 سال در مکه، 8 سال هم در مدینه ولی با همه این حال «الیوم یوم المرحمة» خانه ابو سفیان محل امن می شود هر کس آن جا رفت از تعرض در امان است.

 والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته 


Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها