جلسه بیست و هفتم 08/ 09/ 1400
موضوع: نظر علمای اهل سنت در وجوب اطاعت از حاکم فاسق (1)
اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ
سلام علیکم ورحمة الله و برکاته، دوستان اگر سوال و مطلبی دارند ما در خدمتشان هستیم تا بحث را شروع کنیم.
پرسش:
استاد! یکی از شروط امام بازی نکردن است.
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) مَا عَلَامَةُ الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَ الْإِمَامِ فَقَالَ طَهَارَةُ الْوِلَادَةِ وَ حُسْنُ الْمَنْشَإِ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَلْعَبُ.»
الكلينی الرازي، محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الكافي، ج1، صص284-285، ح4، تحقيق: غفاري، علی اكبر ناشر: اسلاميه، تهران، الطبعة الثانية،1362 هـ.ش.
مگر نه اینکه کلمه یلهو و یلعب به معنای باز کردن است که از ذاتیات و لوازم بچه بودن است؟
پاسخ:
لا یلهو ولا یلعب؛ یعنی اینکه بازیهای لهوی انجام ندهد و گرنه اینکه بیاید اسب سواری کند یا بازیهای مشروعی که هست را انجام دهد مشکل ندارد. یا بازی هایی که از لوازم کودک است مثل آن قضیه ای که امام جواد (سلام الله علیه) مشغول بازی بودند، مأمون داشت سفر میرفت و امثال آن.
بازی عادی و معقول یلهو و یلعب نیست. کلمه یلهو که قبلش آمده یعنی بازیهای لهوی و لعب این بازیها را انجام نمیدهند. بازی هایی که با عصمت حضرات منافات داشته در کودکی هم از معصومین (سلام الله علیهم) سر نمیزند.
پرسش:
استاد! مناقب حضرت زھرا از نظر علماء اهل سنت مثل آلوسی چیست؟
پاسخ:
ما قبلا هم گفتیم در رابطه با حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) آلوسی خیلی مطالب زیبایی دارد شما عبارت آلوسی را در کتاب «روح المعانی» جلد 3 صفحه 155 ببینید به صراحت میگوید:
«الذي أميل اليه أن فاطمة البتول أفضل النساء المتقدمات والمتأخرات من حيث أنها بضعة رسول الله صلى الله تعالى عليه وسلم بل ومن حيثيات أخر أيضا ... وهذا سائغ على القول بنبوة مريم أيضا إذ البضعية من روح الوجود وسيد كل موجود لا أراها تقابل بشئ وأين الثريا من يد المتناول»
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج3، ص 155
امثال این مطالب را ایشان دارد که الحق خیلی سنگین و زیبا است. اینکه ایشان از کجا به این جا رسیده نمیدانیم. و یا نسبت به انسان کامل که غیر از وجود حضرت ولی عصر چیزی دیگری نیست ایشان صراحت دارد.
پرسش:
معنای دقیق سیاست را میشود بفرمایید؟
پاسخ:
معنای دقیق سیاست؛ یعنی تدبیر امور مردم، یا کشور داری، این معنی دقیق سیاست که ما بیاییم یک کشور را از هر جهت هم از نظر اقتصادی هم از نظر سیاسی، هم از نظر اخلاقی، هم از حیثیات دیگر طوری مدیریت کنیم که مشکلاتی برای مردم پیش نیاید و رفاه مردم فراهم شود.
سیاست اسلامی این است که عدالت در جامعه جاری شود کسی جرأت تجاوز کردن به حقوق دیگران نداشته باشد و اگر تجاوز به حقوق دیگران کرد مجازات بشود.
پرسش:
سلام استاد! راویی که هیچ مدح یا ذمی در مورد ایشان نیامده چگونه است؟
پاسخ:
راویی که هیچ مدح و ذم نداشته باشد مجهول میشود. در آنجا آقایان دو تا نظریه دارند بعضی از قدما قائل به اصالت العداله بودند؛ یعنی میگویند وقتی انسان به تکلیف میرسد تصمیم میگیرد که تمام واجبات را انجام بدهد و تمام محرمات را هم ترک کند.
وقتی که در اول تکلیف همچنین تصمیمی گرفته و ما نمیدانیم که آیا بر خلاف این ارادهاش کاری کرده یا نکرده لذا میگوییم اصل این است که ان شاء الله کار خلافی از او سر نزده است. اینها یک دسته از آقایان هستند.
یک دسته از آقایان میگویند نه، عدالت ملکه است با تمرین و ترک محرمات و اتیان واجبات حاصل میشود و ما نمیدانیم بعد از اینکه این آقا به تکلیف رسید، این اندازه در برابر معاصی مقاومت کرده، اتیان واجبات کرده، ترک محرمات کرده که آن ملکه برایش حاصل شده باشد یانه. چون نمیدانیم اصل عدم حصول عدالت است و مجهول روایتش از درجه اعتبار ساقط است.
این دو تا نظریه است که ما در کتاب «المدخل الی علم الرجال والدرایة» هر دو نظریه را آوردیم. البته آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) نسبت به قدما مثل علامه و ابن داود و شیخ که اصالة العداله ای بودند، اشکال می کند.
ولی نه تنها اینها اصالة العداله ای نبودند، بلکه در رابطه با مسائل وثاقت راوی دقت بیشتری میکردند چه مرحوم نجاشی باشد و چه مرحوم شیخ طوسی باشد، چه علامه و ابن داود باشد.
یک روزی آیت الله العظمی شبیری زنجانی به من فرمودند قضیه اصالة العداله ای که آقای خویی میفرمایند من جایی ندیدم که اصلا قدما اصالة العداله را مطرح کرده باشند. آقای خویی این را از کجا گرفتهاند؟
خدمت شان عرض کردم مرحوم سید مجاهد پسر صاحب ریاض ایشان کتابی به نام «مفاتیح الاصول» دارد یک کتاب خیلی بزرگی در اصول است، ایشان در آنجا مفصل در رابطه با اصالة العداله و طرفدارانش بحث کردهاند.
پرسش:
با چه اعمال عبادی با امام زمان رابطه قلبی و عملی پیدا کنیم؟ البته غیر از راه کلی دوری از گناه!
پاسخ:
ببینید دریچه ی ورود و راه رسیدن به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) سه تا است. یکی حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.
میگویند دریچه ی ورود به سوی حضرت مهدی حضرت زهرا (سلام الله علیها) است، توسل به حضرت زهرا بعد از نماز، صد مرتبه صلوات به نیت حضرت زهرا، نماز استغاثه حضرت زهرا را خواندن، روزی یکی دو مرتبه گریه برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) اینها یکی از راههای رسیدن (به رابطه قلبی با حضرت مهدی سلام الله علیه) است.
راه دوم: حضرت نرجس خاتون مادر بزرگوار حضرت ولی عصر است. سوم خود حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) است ما قرآن را با حضور بخوانیم هدیه به رسول اکرم کنیم و از حضرت رسول بخواهیم که دستمان را به دامن حضرت مهدی سلام الله علیه برسانند.
پرسش:
منابع دست اول که در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشد را معرفی بفرمایید.
پاسخ:
در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) کتاب زیاد نوشته شده است. «موسوعة فاطمة زهرا» که حدود بیست و چند جلد است. انتشارات دلیل ما هم چاپ کرده، هرچه گفتنی در رابطه با حضرت زهرا بود همه آمده است.
کتابی هم جناب اقای کربلایی قزوینی نوشتهاند «فاطمه من المهد الی اللحد» ما هم یک تحقیقی کردیم پاورقی زدیم اگر مطالعه کنید کتاب خوبی است.
کتابی هم جناب اقای پور سید آقایی نوشته آن هم خیلی کتاب خوبی است، ایشان خوب کار کرده منابع خوبی آورده خیلی زیبا است.
پرسش:
بهترین کتاب در زمینه اثبات ائمه اثنی عشر (سلام الله علیهم) چیست؟
پاسخ:
بهترین کتاب در این موضوع کتاب های «بصائر الدرجات» و «کفایة الاثر» است. دیگر از اینها بهتر نیست.
پرسش:
استاد! آیا در اهل سنت توثیقات عام داریم؟
پاسخ:
بله، آنها هم توثیقات عام مثل ما دارند، بعضی از افراد هستند که میگویند جز از ثقه نقل نمیکنند.
آغاز بحث...
ما در رابطه با عقیده اهلسنت که تقریباً سر دمدارشان آقای محمد عبده است معتقد هستند حکومت باید توسط مردم صورت بگیرد، حاکم را مردم معین میکنند و مردم هستند که حاکم را عزل میکنند.
ما در هر دو قسمت صحبت کردیم تا بحث ما رسید به اینجا که حاکم اسلامی اگر ظلم هم بکند دستورات ضد دینی هم صادر کند مردم حق اعتراض ندارند، حق قیام و شورش و عزل ندارند.
در بخش دوم (مردم حق اعتراض ندارند) عرض کردیم عمدتاً در زمان بنی العباس تأسیس شده تا جلوی شورشها و قیامها را بگیرد. یک دسته از روایات است که حاکم اسلامی «عروةُ الإسلام»؛ ریسمان محکم و دستگیره محکم اسلامی هست.
روایت در تفسیر ابن کثیر دمشقی و همچنین در تفسیر ابن ابی حاتم متوفای 327، جلد 1، صفحه 2623، حدیث 14747 از قتاده نقل میکند:
«انما كان قول المؤمنين اذا دعوا إلى الله ورسوله ليحكم بينهم ان يقولوا سمعنا واطعنا واولئك هم المفلحون»
بعد میگوید عبادة ابن صامت جزء بیعت عقبه و بدری بود یکی از نقبای انصار بود میگوید ابو درداء که از اصحاب رسول الله است نقل کرد:
«لا اسلام الا بطاعة الله ولا خير الا في جماعة والنصيحة لله ولرسوله وللخليفة وللمؤمنين عامة»
بحث اینجا است.
«وقد ذكر لنا ان عمر بن الخطاب كان يقول: عروة الاسلام»
ریسمان اسلامی، دستگیره اسلامی
«شهادة ان لا اله الا الله واقام الصلاة وايتاء الزكاة والطاعة لمن ولاه الله امر المسلمين»
شهادت بر توحید، به پا داشتن نماز، پرداخت زکات و اطاعت کسی است که متولی امور مسلمین شده است.
تفسير القرآن؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن إدريس الرازي الوفاة: 327، دار النشر: المكتبة العصرية - صيدا ، تحقيق : أسعد محمد الطيب، ج8، ص2623، ح14745 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
بعنی اطاعت از حاکم اسلامی را در ردیف توحید و اقامه صلاة و ایتاء زکات آورده. و همچنین در تفسیر ابن کثیر دمشقی، جلد 3، صفحه 300 همین تعبیر است
«لا إسلام إلا بطاعة الله ولاخير إلا في جماعة والنصيحة لله ولرسوله وللخليفة وللمؤمنين عامة قال وقد ذكر لنا أن عمر بن الخطاب رضي الله عنه كان يقول عروة الإسلام شهادة أن لاإله إلا الله وإقام الصلاة وإيتاء الزكاة والطاعة لمن ولاه الله أمر المسلمين»
تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج3، ص300
درباره ی:
«لمن ولاه الله امر المسلمين»
عزیزان خوب دقت کنند عروه یا ریسمان اسلامی، دستگیره اسلامی، توحید است و اقامه صلاة اینها و اطاعت از کسی که خدا او را ولی امر مسلمین قرار داده است. اگر واقعاً یک خلیفه ای منصوب «مِنْ قِبل الله» باشد با اقامه صلاة و ایتاء زکات قابل مقایسه نیست
«بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ مَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص21، بَابُ دَعَائِمِ الْإِسْلَام، ح8
از دیدگاه شیعه جایگاه امام از جایگاه نماز و زکات بالاتر؛ ولی نسبت به توحید هم در ردیف توحید است؛ یعنی انکار توحید، انکار رسالت چه حکمی دارد؟ انکار امامت هم همین حکم را دارد.
بلکه از دیدگاه شیعه یک مقدار قضیه فراتر است، رسیدن به توحید و رسیدن به وحدانیت عمدتاً راهش از طریق امام میگذرد کسی که معرفت امام نداشته باشد قطعاً در مسائل توحید با مشکل مواجه خواهد شد.
ولذا اگر دوستان بحثهای شبهای دوشنبه و جمعه ما در شبکه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه را پیگیری بکنند برایشان خیلی مفید است. ما الان در رابطه با حدیث:
«من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96
داریم بحث میکنیم دو سه جلسه هم گذشتیم که بحثهای ضروری برای عزیزان ما است، در رابطه با بحث حکومت اسلامی هم ان شاء الله اشاره ای خواهیم کرد.
از آقا امام حسین (سلام الله علیه) در کتاب «علل الشرایع» روایت است عزیزان دقت کنند در صفحه 9 آمده است:
«إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ»
خدای عالم خلق را نیافریده مگر اینکه خدا را بشناسند!
« فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ»
خدا را وقتی شناختند عبادت میکنند. وقتی عبادت کردند دیگر عبادت غیر خدا را کنار میگذارند.
«فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ»
معرفت خدا چه است؟
فرمود:
«مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُه»
معرفت خدا در حقیقت معرفت اهل هر عصری است نسبت به امام زمانی که واجب الإطاعه است.
علل الشرائع؛ نويسنده: الشيخ الصدوق (وفات: 381) رده : مصادر حديث شيعه – فقه، تحقيق: تقديم: السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر : منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، سال چاپ : 1385 - 1966 م، ج1، ص9
این امامی که منصوب از طرف خدا باشد همین است علل الشرایع، صفحه 9، بحار، جلد 5، صفحه 312. روایت دیگر که به نظر ما صحیحه است از معاویة ابن عمار در ذیل آیه شریفه:
(وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا)
و براي خدا، نامهاي نيک است؛ خدا را به آن (نامها) بخوانيد!
سوره اعراف (7): آیه 180
حضرت فرمود:
«نَحْنُ وَاللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»
ما ائمه به خدا قسم اسماء حُسنای الهی هستیم
«الَّتِي لَايَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»
هیچ عملی را خدا از بندگانش نمیپذیرد مگر با معرفت ما
نام كتاب: الشافي في شرح الكافي ( للمولى خليل القزويني)؛ نويسنده: قزوينى، ملا خليل بن غازى، (تاريخ وفات مؤلف: 1089 ق)، محقق / مصحح: درايتى، محمد حسين، ناشر: دار الحديث، ايران؛ قم: 1429 ق / 1387 ش، ج2، ص401
یعنی تا معرفت اینها صورت نگیرد اصلاً عبادت و معرفت خدا صورت نمیگیرد. یا در آیه ی:
(يؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يشَاءُ وَمَنْ يؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِي خَيرًا كَثِيرًا وَمَا يذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ)
(خدا) دانش و حکمت را به هر کس بخواهد (و شايسته بداند) ميدهد؛ و به هر کس دانش داده شود، خير فراواني داده شده است. و جز خردمندان، (اين حقايق را درک نميکنند، و) متذکر نميگردند.
سوره بقره (2): آیه269
مراد از (وَمَنْ يؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِي خَيرًا كَثِيرًا) طاعة الله و معرفة الإمام است یا:
(أَوَمَنْ كَانَ مَيتًا فَأَحْيينَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُينَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ)
آيا کسي که مرده بود، سپس او را زنده کرديم، و نوري برايش قرار داديم که با آن در ميان مردم راه برود، همانند کسي است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟! اين گونه براي کافران، اعمال (زشتي) که انجام ميدادند، تزيين شده (و زيبا جلوه کرده) است.
سوره انعام (6): آیه 122
(كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْها) مراد:
«الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَامَ»
الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص185، بَابُ مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ وَ الرَّدِّ إِلَيْه، ح11 و13
این حدیث در کافی، جلد 1، صفحه 185، حدیث 11 آمده اگر این آقایان بحثشان سر این است که:
«والطاعة لمن ولاه الله أمر المسلمين»
تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج3، ص300
اگر این است ما این را کاملاً قبول داریم با عقاید شیعه همخوانی دارد که اطاعت «لمن ولاه الله امر المسلمین» درست است. و اگر ما قائل به جبر بشویم بگوییم پیغمبر، علی را انتخاب کرده بود ولی خدا نخواست خدا ارادهاش تعلق گرفت که ابوبکر خلیفه باشد! اگر این باشد این غیر از جبر و کفر چیز دیگری نیست. یعنی کارهای خلاف خودمان را به خدا نسبت دهیم! در حالیکه خدا می فرماید:
(مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ)
(آري،) آنچه از نيکيها به تو ميرسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدي به تو ميرسد، از سوي خود توست.
سوره نساء (4): آیه 79
اگر مردم آمدند برخلاف دستور پیغمبر، برخلاف نص پیغمبر کاری انجام دادهاند نمیشود شما بیایید اینها را (نستجیر بالله) به خدای عالم نسبت بدهید.
خلفای عباسی هم کارشان این بوده میگفتند خدا خواسته ما خلیفه بشویم اگر اینطور باشد خدا خواسته فرعون حاکم باشد. خدا خواسته شدّاد حاکم باشد. مراد از «ولاه الله امر المسلمین» با چه عینکی و با چه نگاهی «ولاه الله» چون خدا اراده کرده فرعون باشد یا فلانی و فلانی باشد.
یعنی ما خودمان تکلیفی که خدای عالم به عهده ما گذاشته انجام ندهیم و ظالم را بر خودمان مسلط بکنیم و در برابر ظلم ظالم هم هیچ حرکتی انجام ندهیم بگوییم خدا خواسته به قول آن شاعر هم میگوید:
می خوردن من حق ز ازل میدانست** گر می نخورم علم خدا جهل بود!
(نستجیر الله تبارک وتعالی) اگر اینطوری است پس بهشت و جهنم معنا ندارد. آن کسی که دزدی میکند خدای عالم از ازل علمش تعلق گرفته که این آقا میخواهد برود دزدی کند، زنا کند، آدم بکشد اگر نکشد (نستجیر بالله) علم خدا جهل میشود!
بله خدای عالم، علم دارد که این آقا با اراده خودش مخالفت خدای عالم و زیر پا گذاشتن دستور الله از اختیارش سوء استفاده میکند میرود شراب میخورد بله خدا میدانست. ولی دانستن خدا، تکلیف از او ساقط نمیکند.
معلمی که در مدرسه میداند یک بچه ای بازیگوش است درس نمیخواند میگوید من میدانم این بچه رفوزه میشود بعد این بچه هم رفوزه بشود میگویند چون معلم میدانست رفوزه میشود؛ پس این هم رفوزه شد. اصلاً عامل رفوزه شدنش معلم بوده چون علم داشت. آیا این درست است؟!
ولذا این روایاتی که این آقایان آوردهاند یک مقداری قابل دقت است که: اگر «لمن ولاه الله أمر المسلمين» با ابلاغ رسول اکرم هم بوده و در قرآن و در سنت بیان شده کاملاً درست است. برخلاف دستور خدا در قرآن و سنت باشد نه این به هیچ وجهی صحیح نیست.
بعد در تفسیر ابن کثیر یک تعبیری دارد میگوید:
«والأحاديث والآثار في وجوب الطاعة لكتاب الله وسنة رسوله وللخلفاء الراشدين والأئمة إذا أمروا بطاعة الله أكثر من أن تحصر في هذا المكان»
احادیثی که در وجوب اطاعت از کتاب خدا و سنت پیغمبر است کاملاً درست است.
«وللخلفاء الراشدين»
کجا دارد؟ یک روایت صحیح برای ما بیاورید که پیغمبر فرموده خلفای راشدین را شما اطاعت کنید. آیا روایت صحیح دارید؟ یا نه هر روایتی که شما آوردید علمای شما آن روایات را تضعیف کردهاند و رد کردهاند و گفتند اینها جعلیات است.
«والأئمة إذا أمروا بطاعة الله»
تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج3، ص300
مراد از ائمه چه کسانی هستند؟ همان امامانی هستند که به قول شما بنی امیه و بنی العباس و امثال اینها هستند یا نه مراد از ائمه، ائمه طاهرینی است که رسول اکرم به آنها امر فرموده؟
ولذا یک مقداری عزیزان دقت بکنند این آقایان یک چیزی را به عنوان معتقدات اسلامی در ذهن خودشان درست کردهاند و هر آن چیزی را در روایات میبینند و یا میسازند بر طبق معتقدات ذهنیشان که خودشان درست کردهاند بر همان تحمیل و تأویل میکنند.
کاری به گفتار پیغمبر ندارند مصداقش را هم ما بارها گفتیم آقای فخر رازی از:
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)
اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را!
سوره نساء (4): آیه 59
میگوید آیه دلالت میکند که اولی الامر باید معصوم باشد؛ چون اگر معصوم نباشد تناقض در قول خدا لازم میآید، خدا از آن طرف میگوید از اولی الامر اطاعت کنید از آن طرف اگر معصوم نباشد دستور خلاف میدهد که آنجا خدا میگوید از دستور خلاف اطاعت نکنید.
آن وقت در یک جا جمع میشود یک اولی الامری که دستور گناه میدهد از آنجا که اولی الامر است خدا میگوید اطاعت کنید از آنجا که دستور ضد دینی است خدا میگوید اطاعت نکنید. اینجا در حقیقت تناقض لازم میآید.
بعد میگوید آیه قاطعانه عصمت را تثبیت میکند؛ ولی چون ابوبکر و عمر معصوم نبودند ما باید از ظهور این آیه دست بر داریم!
یا مثل رشید رضا میگوید آیه و سنت دلالت میکند که به هنگام وضو باید پا را مسح بکشیم؛ ولی چون خلفا و بزرگان ما پا را میشستند ما هم باید از ظهور قرآن و آیات دست بر داریم!
اینجا دست بر داشتید آیا در قیامت هم از شما دست بر میدارند یا نه دست بر نمیدارند؟ اینها یک مقداری دقت بیشتری میخواهد.
در هر صورت ...
اینها یک بحث هایی است که نمیشود از آن گذشت. همان بحث هایی که قبلاً داشتیم تقریباً با یک عبارت دیگری که میگوید:
«وَاللهِ لأن أُزَاوِلَ جَبَلاً رَاسِيًا أَحَبُّ إلَيَّ من أَنْ أُزَاوِلَ مُلْكًا مَوْجَلاً»
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1409، الطبعة: الأولى، تحقيق: كمال يوسف الحوت، ج7، ص475، ح37425
که قبلاً هم این مطالب را آوردیم.
بخش سوم که خیلی مهم است تا به حال ما روایات را میخواندیم در لابهلای روایات تحلیلی که بعضی از بزرگان در ذیل روایات داشتند اینها را مطرح میکردیم.
اما در بخش سوم نظر فقهاء و متکلمین اهلسنت در رابطه با اطاعت از حاکم ظالم و مخالفت با هرگونه قیام علیه حاکم اسلامی است یعنی برخلاف آنچه که آقای محمد عبده میگوید.
به عنوان نمونه کتاب «الآداب الشرعیه» در فصل انکار علی السلطان که در عربستان سعودی چاپ شده مال عبدالله ابن مفلح مقدسی است که از علمای بزرگشان است به تحقیق شعیب الأرنؤوط میگوید:
«ولا ينكر أحد على سلطان إلا وعظا له وتخويفا أو تحذيرا من العاقبة في الدنيا والآخرة فإنه يجب ويحرم بغير ذلك ذكره القاضي وغيره والمراد ولم يخف منه بالتخويف والتحذير وإلا سقط وكان حكم ذلك كغيره»
میگوید در صورتی میتواند پادشاه و حاکم را موعظه کند که برای خودش خطر نداشته باشد اگر خطر داشت، قطعاً این وجوب ساقط است.
«قال حنبل»
که البته مراد احمد ابن حنبل است
«اجتمع فقهاء بغداد في ولاية الواثق إلى أبي عبد الله»
فقهای بغداد در حکومت الواثق بالله پیش احمد ابن حنبل رفتند.
«وقالوا له إن الأمر قد تفاقم وفشا يعنون إظهار القول بخلق القرآن وغير ذلك»
قضیه به جاهای باریک رسیده است! -در رابطه با قضیه اظهار قول به خلق قرآن و غیر ذلک که یک حکومتی میگفت اگر کسی بگوید قرآن مخلوق است کافر است باید کشته بشود. بعد یک حاکم دیگری می آمد می گفت اگر کسی نگوید قرآن مخلوق است باید کشته بشود! هر کدام یک برنامه ای داشتند قضیه خلق قرآن که از آن تعبیر به ایام محنت میکنند یکی از مسائل حساس تاریخ اسلام است. اگر فرصتی بشود به مناسبتی ان شاء الله عرض خواهم کرد- بعد میگوید:
«ولا نرضى بإمرته ولا سلطانه فناظرهم في ذلك»
میگوید با کارهای الواثق بالله راضی نیستیم و از حکومتش هم راضی نیستیم با احمد ابن حنبل در اینجا مناظره داشتند. و خود احمد هم پِیْ خلق قرآن به تنش خورد و اذیت شد. هم ابو حنیفه و برخی دیگر از بزرگان اهلسنت در این زمینه شکنجه شدند.
احمد حنبل گفته که:
«عليكم بالإنكار بقلوبكم»
شما این کارهای حاکم اسلامی را قلبا انکار کنید
«ولا تخلعوا يدا من طاعة»
به هیچ وجهی دست از اطاعت این واثق بر ندارید.
«ولا تشقوا عصا المسلمين»
اجتماع مسلمین را به هم نزنید.
«ولا تسفكوا دماءكم ودماء المسلمين معكم»
باعث خونریزی و کشته شدن خودتان و دیگران نشوید.
«وانظروا في عاقبة أمركم»
عاقبت کارتان را هم دقت کنید.
«واصبروا حتى يستريح بر أو يستراح من فاجر»
صبر کنید تا خدا فرجی برساند که مردم به آسایش برسند یا از دست فاجر نفس راحتی بکشند.
البته این تعبیر، تعبیر ضرب المثلی است در میان عربها: «يستريح بر أو يستراح من فاجر»؛ که حضرت امام مجتبی (سلام الله علیه) بعد از قضیه صلح با معاویه منبر رفت همین تعبیر را به کار برد «يستريح بر أو يستراح من فاجر»
«وقال ليس هذا بصواب هذا خلاف الآثار»
و این کاری که شما میخواهید قیام بکنید این درست نیست خلاف سنت پیغمبر است.
«وقال المروذي سمعت أبا عبد الله»
و آقای مروذی هم گفته من شنیدم.
ابا عبدالله کنیه آقای احمد ابن حنبل است.
«يأمر بكف الدماء وينكر الخروج إنكارا شديدا»
ایشان دستور میداد که مراقب خونریزی باشید و در برابر حاکم اسلامی هم هرگز قیام نکنید
الآداب الشرعية والمنح المرعية؛ اسم المؤلف: الإمام أبي عبد الله محمد بن مفلح المقدسي الوفاة: 763هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1417هـ - 1996م، الطبعة: الثانية، تحقيق: شعيب الأرنؤوط / عمر القيام، ج 1، ص 196
احمد ابن حنبل که متوفای 241 هجری است و رئیس آقایان حنبلیها است ایشان یک چنین بحثی دارد.
ما نظر فقهای دیگرشان را هم مطرح میکنیم بعد نظر فقهای شیعه را هم مطرح میکنیم البته بعد از نقل احادیثی که ائمه در مبارزه با ظلم دارند مثل:
«كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»
نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص421
بعد نگاه اهلبیت به حکومت ظالم و نگاه اهلسنت به حکومت ظالم را مقایسه میکنیم.
خدا بر توفیقات همه عزیزان بیافزاید التماس دعا از همه عزیزان داریم.