جلسه یازدهم 9/ 8/ 1400
موضوع: سرگردانی علمای اهل سنت در ملاک انتخاب خلیفه
اللهمّ صلّ علی محمدٍ وآل محمد و عجّل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
پرسش:
تفکر و اندیشه طالبان کنونی حاکم بر افغانستان عقیده داعش است یا خیر؟
پاسخ:
البته حق مطلب را اگر بخواهید «الکفر کلُهُ ملةٌ واحدَه» چه داعش باشد، چه طالبان باشد چه القاعده باشد، چه سپاه صحابه باشد، اینها از یک آبشخور دارند استفاده میکنند و آن هم تفکرات محمد ابن عبدالوهاب و ابن تیمیه است. اینها ابتدای امر جنایتی انجام دادند که داعش انجام میداد، اخیراً تاکتیک عوض کردند یا برای اینکه حمایت جمهوری اسلامی را هم کسب کرده باشند اعلام کردند ما با داعش و آمریکا مخالف هستیم.
بعد از قضیه شهادت شهید سلیمانی یکی از هواپیماهای آمریکا را ساقط کردند و اعلام کردند به انتقام شهادت شهید سلیمانی بود. چند مورد هم با داعش درگیر شدند، حالا اینطوری قول دادند ولی در طول این یکی دو ماهی که حکومت به دستشان است در دولت موقتشان به هیچ وجه نه از شیعیان و نه از دیگر گروهها غیر از پشتون که خودشان هستند کسی را عضو نکردند، تفکراتی مانند عدم فعالیت زنان در جامعه را دارند پیاده میکنند.
تفکر همان تفکر است؛ ولی امروز تاکتیک را عوض کردند ما که از خدا میخواهیم تفکرات داعش را اینها نداشته باشند، به قولی که به جمهوری اسلامی و مسئولین دادند عمل بکنند، تحت تأثیر پولهای کلان عربستان سعودی و قطر هم ان شاء الله قرار نگیرند آرزوی قلبیمان این است.
پرسش:
اگر مبنا این باشد که امامت اصلی از اصول دین است نه از اصول مذهب، آن وقت انکار امامت مثل انکار نبوت میشود. آیا در این صورت مگر موجب کفر نمیشود؟ الا اینکه بگوییم موجب کفر نمیشود، چون ائمه از طرف دیگری تخصصاً این مورد را به خاطر سهولت امور شیعیان مستثنی کرده و اهلسنت را از کفر خارج کردند.
پاسخ:
در اینجا بعضی از آقایان همین نظریه را دارند، بعضی از فقهای معاصر هم همین نظریه را دارند، برای سهولت در امر شیعیان خدای عالم این حکم را برداشته؛ ولی ابتدای بحثمان عرض کردیم جناب آقای خوئی میفرمایند بر غالب اینها روشن نیست که امامت:
«جزء ما جاء بِه النبي»
است و جزء واجبات دینی است؛ یعنی هنوز خودشان به این نتیجه نرسیدند وقتی به این نتیجه نرسیدهاند نمیشود کفر را اجرا کرد، چون اگر واقعاً با انکار امامت، کفر اهل سنت ثابت شود، برای شیعه استیصال پیش میآید، الان برای کفر اهل کتاب آقایان مشکل دارند، چون عُسر و حرج پیش میآید لذا بعضی از آقایان معاصر فتوا به طهارت آنها دادهاند.
آیتالله العظمی حکیم (رضوان الله تعالی علیه) قائل به نجاست اهل کتاب بود، خودشان برای مداوا به لندن رفتند دیدند اگر این باشد ، عسر و حرج شدیدی پیش میآید، بعد از اینکه ایشان برگشتند از این نظریهشان عدول کردند. آنچه که مسلم این است که واقعاً برای یک شیعه و سنی محرز شود که امامت، جزء «ما جاءَ بِه النبی» است و واقعاً حدیث:
«من مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
مسند الإمام أحمد بن حنبل؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة:241، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج4، ص96، ح16922
محرز بشود که این روایت «صَدرَ عن النبی صلّی الله علیه وآله وسلم» این کاملاً مسئله را عوض میکند؛ ولی اینکه ثابت شدنِ این مسئله برای آنها اثباتش دونَه خَرط القتاد (کنایه از مشکل بودن کاری می باشد) است و نمیشود. روایات زیادی در رابطه با اینکه اهلسنت، اهل بهشت هستند ، شاید بیش از 30- 40 روایت داریم که اهلسنت وارد بهشت خواهند شد و حال آنکه کافر وارد بهشت نخواهد شد.
اگر مناسبتی پیش بیاید این روایات را بیان خواهیم کرد . ما خیلی در این زمینه تلاش کردیم و تمام روایات در این موضوع را بطور مفصّل جمع کردیم که متعدد و قریب به متواتر است که عقیده به کفر اهلسنت یک حرف خلاف سیره و سنت ائمه (علیهم السلام) می باشد.
پرسش:
ابو هریره نقل می کند:
«قال النبی صلی الله علیه وسلم: «أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ مَا تَرَکَ غِنًى، وَالیَدُ العُلْیَا خَیْرٌ مِنَ الیَدِ السُّفْلَى، وَابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ تَقُولُ المَرْأَةُ: إِمَّا أَنْ تُطْعِمَنِی، وَإِمَّا أَنْ تُطَلِّقَنِی، وَیَقُولُ العَبْدُ: أَطْعِمْنِی وَاسْتَعْمِلْنِی، وَیَقُولُ الِابْنُ: أَطْعِمْنِی، إِلَى مَنْ تَدَعُنِی "، فَقَالُوا: یَا أَبَا هُرَیْرَةَ، سَمِعْتَ هَذَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ؟ قَالَ: لاَ، هَذَا مِنْ کِیسِ أَبِی هُرَیْرَةَ»
این دلالت بر صدق ابوهریره است یا خیر؟ چون منظور ابوهریره این است که این مطلب آخر، از کیسه خودش است نه اینکه همه اش از کیسه خودش باشد. لذا گاهی این را برای مذمت ابوهریره نقل می کنند در حالی که این در فضیلت اوست.آیا این صحیح هست؟
پاسخ:
این روایت از کیسه ابو هریره است در ابتدا میگوید «قال النبی» و در انتها می گوید: «مِنْ کیس ابی هریره» کاملا مشخص هست که جعلی می باشد!
پرسش:
انکار امامت نسبت به صحابه چطور است؟ آیا اینها روایات امامت را نمیدانستند یا برای آن ها این موضوع روشن نشده بود؟
پاسخ:
بعضی از بزرگان ما میگویند برای صحابه قضیه روشن بود ولذا حدیث حوض هم دلیل بر این است که برای صحابه مسئله روشن بود شاید برای بعدها مسئله روشن نبود. ظاهراً فرمایش حضرت امام در فقهشان است، برای سری اول و دوم از صحابه مسئله خیلی واضح و روشن بود؛ ولی برای بعدها مسائل را مخفی کردند و نگذاشتند خیلی از مسائل مطرح بشود و روشن نشد. حدیثی که در رابطه با حوض است پیامبر فرمود:
«فلا أُرَاهُ يَخْلُصُ منهم إلا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ»
صحابه را طرف حوض میآورند اجازه نمیدهند سمت حوض بیایند. رسول اکرم میگوید:
«وما شَأْنُهُمْ»
شأنشان چه است؟( چرا اینها را نمیگذارید طرف آب حوض بیایند؟)
خطاب میآید:
«قال إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ على أَدْبَارِهِمْ القهقري»
اینها بعد از وفات تو مرتد شدند و به دوران قهقراء بر گشتند.
الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 5، ص 2407، ح6215
این نشان میدهدکه مسئله برای اکثریت صحابه اولی روشن بود و میدانستند. شاید برای بعضی ها که تازه مسلمان شده بودند خیلی واضح و روشن نبود.
پرسش:
آیا در آیات و روایات داریم که بر خانواده دیگر پیامبران زکات تعلق می گرفته است؟
پاسخ:
اصلاً آیه ای در این زمینه نیست که بر اهلبیت حضرت موسی و عیسی علیهماالسلام و دیگران زکات تعلق میگرفت یا نمیگرفت. یا اصلاً خمس در گذشته تشریع شده بود یا تشریع نشده بود یا از مختصات شیعه است.
پرسش:
تناقض بیان اسامی ائمه از پیامبر و تقیه در پیام امام بعدی چگونه قابل جمع است؟ اگر اسامی ائمه مشخص بود چگونه امام صادق (علیه السلام) تقیه میکنند و پنج نفر را به عنوان امام بعدی معرفی میکنند؟
پاسخ:
بحث اسامی ائمه فوق تواتر است در منابع نزدیک به 300 تا روایت از نبی مکرّم، از ائمه دیگر که اسامی ائمه را معیّن کردند. از حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام تا حضرت ولیعصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) یا به صورت کلی بوده، 12 تا خلیفه است 12 جانشین دارم اولین آنها حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام است آخرین آنها حضرت مهدی(ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است آمده نام 5 تن را آورده:
«تِسْعَةً مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ»
الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص529، بَابُ مَا جَاءَ فِي الِاثْنَيْ عَشَرَ وَ النَّصِّ عَلَيْهِمْ (علیهم السلام)، ح4
حدیث لوح و دیگر احادیث که نام همه ائمه (سلام الله علیهم) آمده و روایات صد در صد صحیح، بلکه بعضاً صحیحه اعلایی هم داریم که نام ائمه (علیهم السلام) در احادیث اهلبیت (سلام الله علیهم) آمده، حالا اینها به گوش بعضیها نرسیده آن یک بحث دیگری است.
قضیه حضرت امام صادق علیه السلام که 5 نفر را معین میکند هر کس قضیه را شنید فهمید چه است. وقتی راوی کوفه میآید میگوید امام صادق علیه السلام از دنیا رفت گفتند وصی ایشان چه کسی است؟ گفت به 5 نفر وصیت کرده، گفت یکی از آنها خود منصور عباسی است گفت منصور عباسی که ظالم است به او نمیرسد. یکی ام حمیده است زن که امام نمیشود یکی عبدالله افطح است آدم ناقصی است امام باید از هر جهت سالم باشد و فقط آقا امام کاظم (سلام الله علیه) میماند.
امام میآید پنج نفر را معین میکند که آن 4 نفر هیچ کدامشان صلاحیت امامت ندارند. از آن طرف هم منصور دستور داده که هر کس را امام صادق علیه السلام خلیفه معین کرده به قتل برسانید، حاکم مدینه میگوید اول کسی که معین کرده شما هستید.
درحقیقت ائمه (علیهم السلام) برای حفظ جان امام و حفظ جان شیعیان نهایت تلاش را به جا میآورند و علاوه برآن از امام صادق (سلام الله علیه) شاید بیش از 30 تا روایت هست که میگوید امام بعد از من موسی کاظم بعد از او علی ابن موسی امام رضا (سلام الله علیه) است.
آغاز بحث...
موضوع جلسه قبل ما در رابطه با بحث علی عبدالرزاق در کتاب «الاسلام و اصول الحکم» ایشان بود. آقای علی عبدالرزاق سیاست را از دیانت کاملاً جدا کرده بعضی از بزرگان الازهر ایشان را محاکمه کردند و از الازهر بیرون انداختند و بعضی از آقایان در دفاع از ایشان کل اسلام را زیر سوال بردند، من جمله از آنها حرف آقای شیخ محمد عبده است.
جلسه قبل گفتیم که ایشان میگوید:
« فالامّة او نائب الامة هو الذي ینصبه (اي الخلیفة)»
امت یا نایب امت خلیفه را نصب میکند.
امت صاحب حق است و هر وقت هم که بخواهد او را خلع و عزل میکند. در آخر هم میگوید:
«لیس في الإسلام سلطةٌ دینیة سوی سلطة الموعظة الحسنة والدعوة الی الخیر والتنفیر عن الشر»
در اینجا ما از این آقایان چند تا سوال داریم اصلاً کاری به روایات هم نداریم، سوال اول آیاتی که در رابطه با بحث جهاد و ... آمده. آیا آیات جهاد موعظه حسنه است «دعوت إلی الخیر» است یا از شئونات سلطنت دینی است؟
مباحثی مانند حدود، دیات آیا اینها سلطنت سلطه موعظه حسنه است «دعوت إلی الخیر» است یا اقدام به قطع دست سارق و رجم زانی و زانیه و امثال اینها است؟ آقا یک حرفی بزنید که حداقل مردم که میشنوند و قرآن میخوانند به ریش شما نخندند.
شما ببینید خیلی ساده و راحت میگوید:
«لیس في الإسلام سلطةٌ دینیة سوی سلطة الموعظة الحسنة والدعوة الی الخیر»
این آیاتی که هست رسول اکرم این همه قاضی، حاکم، امیر، فرمانده و نماینده برای گرفتن زکات و حقوق دینی معین کرده، آیا اینها موعظه حسنه است؟ ان شاء الله در آیاتی که آقای علی عبدالرزاق استدلال میکند بر اینکه وظیفه پیامبر همین است که پیامبر غیر از موعظه حسنه چیز دیگری ندارد آنجا ان شاء الله از آیات قرآن جوابش را خواهیم داد.
در این جلسه میخواهیم به آقای شیخ محمد عبده و شاگردشان محمد رشیدرضا و دیگران جواب بدهیم که تفکر دین را از مسائل سیاسی جدا کردند دیانت را به علماء دادند و سیاست را به حکام دادهاند و اینکه به صراحت میگوید:
« فالامّة او نائب الامة هو الذي ینصبه (اي الخلیفة)»
امت و نایب امت باید خلیفه را نصب بکنند.
سوال ما این است اگر امت و نائب الأمة میآیند نصب میکنند این خلیفه چه معنا دارد؟
«ینصبه (اي الخلیفة)»
کلمه (خلیفه) یعنی چه؟ یعنی «خلیفةُ الناس»؟ هیچ جا در تاریخ نیست حاکمی که مردم معیّن بکنند بگویند این حاکم «مِنْ قِبَل الناس» است. آنجا رئیس جمهور و امثال این را مطرح میکنند. به عنوان خلیفه هر کجا میآید «خلیفةُ النبی صلّی الله علیه وآله وسلم» است از آن طرف که ایشان میگوید مردم خلیفه معین میکنند.
در این مورد ما با آقایان چند تا بحث داریم عزیزان خوب دقت کنند، این یکی از بحثهای اساسی است که ما اینها را باید مثل حمد و سوره حفظ کنیم.
تفتازانی متوفای 792 است وقتی در رابطه با بحث اینکه خلیفه و امام چگونه باید معین شود؟ میگوید عمده دلیل ما اجماع صحابه است. حتی به قدری مهم است که اینها نصب امام را از اهمّ واجبات شمردهاند و نصب امام آنها را از دفن پیغمبر هم غافل کرد ولذا دارد:
«عقيب موت كل إمام روي أنه لما توفي النبي صلى الله عليه وسلم خطب أبو بكر... فتبادروا من جانب وقالوا صدقت ولكن ننظر في هذا الأمر ولم يقل أحد أنه لا حاجة إلى الإمام»
شرح المقاصد في علم الكلام؛ اسم المؤلف: سعد الدين مسعود بن عمر بن عبد الله التفتازاني الوفاة: 791هـ، دار النشر: دار المعارف النعمانية - باكستان - 1401هـ - 1981م، الطبعة: الأولى، ج2، ص273
این هم تعبیر آقای تفتازانی در کتاب شرح مقاصد، جلد 5، صفحه 236 است. می گوید عمده، اجماع صحابه است. امام الحرمین جوینی هم در کتاب الإرشاد همین تعبیر را دارد که امامت ابیبکر:
«ثبتت بإجماع الصحابة، فإنهم أطبقوا على بذل الطاعة والانقياد لحكمه»
بعد یک حرفی هم به شیعه میزند:
«وما تخرص به الروافض»
کتاب الارشاد الی قواطع الادلة في اصول الاعتقاد؛ امام الحرمین عبدالمک بن عبدالله الجویني الشافعي (المتوفی 478هـ)، ناشر: دار الکتب العلمیة، ص170
دروغپردازیها و افترائاتی که زدهاند از بدعتهای نادرست است و ما به این بدعتها به هیچ وجه گوش نمیدهیم.
یک دفعه می گویند: اجماع بوده است.
«والعمدة هو اجماع الصحابة»
بعد در جای دیگر میگوید نه، عمده اجماع صحابه نیست بلکه عمده، اجماع اهل حلّ و عقد است عزیزان دقت بکنند اهل حل و عقد اگر بیاید حل کند که فرمایش آقای محمد عبده هم تقریباً همین مفهوم را دارد، امت یا نمایندگان امت که ایشان اهل حل و عقد را مطرح میکند گویا میخواهد بگوید این اهل حل و عقد نمایندگان منتخب هستند مثل شورای خبرگان رهبری میآیند امام را معین میکنند.
قاضی ابو یعلیٰ میگوید:
«فلا ینعقد الا بجمهور اهل الحل والعقد»
این در شرح مقاصد جلد 2، صفحه 286 آن در شرح مقاصد صفحه 273 بود. همچنین قاضی ابو یعلیٰ کتابی به نام احکام السلطانیه دارد ایشان در جلد 1، صفحه 7میگوید:
«فقالت طائفة لا تنعقد إلا بجمهور أهل العقد والحل»
الأحكام السلطانية والولايات الدينية؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن محمد بن حبيب البصري البغدادي الماوردي الوفاة: 450هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1405هـ- 1985م، ج1، ص7
یک دسته دیدند، نه اجماعی در کار است نه خبرگانی علمای اهل سنت گفتند که بنیهاشم و اینها جزء صحابه بودند هیچ کدامشان در طول این 6 ماه تا حضرت زهرا (سلام الله علیها) در قید حیات بود بیعت نکردند و از بیعت با ابوبکر ممانعت کردند.
خبرگانی هم در کار نبود اگر بنا بود خبره ای در کار باشد در رأس خبرگان امیر المؤمنین (سلام الله علیه) است که ابن حزم میگوید:
«لَعْنَةُ اللَّهِ على كل إجْمَاعٍ يَخْرُجُ عنه عَلِيُّ بن أبي طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَةِ»
المحلى؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت، تحقيق : لجنة إحياء التراث العربي، ج9، ص345
این استدلالها کاملا استدلالهای بیاساس است. فخر رازی میگوید در سوره حشر آیه 8 میگوید:
(وَينْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ)
و خدا و رسولش را ياری میکنند؛ و آنها راستگويانند!
سوره حشر (59): آیه 8
در رابطه با صحابه است.
(لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ)
آنهایی که پیامبر را یاری میکنند (ينْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ)؛ اینها صادق هستند.
«تمسك بعض العلماء بهذه الآية على إمامة أبي بكر، فقال: هؤلاء الفقراء من المهاجرين والأنصار كانوا يقولون لأبي بكر يا خليفة رسول الله»
يا خليفة رسول الله میگفتند
«والله يشهد على كونهم صادقين»
خدا هم میگوید اینها صادق هستند و راست میگویند.
پس:
«فوجب أن يكونوا صادقين في قولهم يا خليفة رسول الله، ومتى كان الأمر كذلك وجب الجزم بصحة إمامته»
التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب؛ اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م، الطبعة: الأولى، ج29، ص249
این نوع استدلال واقعاً مایه تأسف است که یک عالِم سنی است صدها روایت از رسول اکرم که میگوید:
«يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَخِي وَوَزِيرِي»
جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)؛ اسم المؤلف: الحافظ جلال الدين عبد الرحمن السيوطي الوفاة: 19/جمادى الاولى / 911هـ، دار النشر:، ج11، ص295
«عَلِيٌّ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وَارِثِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي»
كمال الدين و تمام النعمة؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفاری، علی اكبر، ناشر: اسلاميه، ج1، ص276
این را در مکه در جمع همان 40 نفر بعد از آیه:
(وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ)
و خويشاوندان نزديکت را انذار کن!
سوره شعراء (26): آیه214
طبری در تاریخش جلد 3، صفحه 321 نقل میکند کامل ابن اثیر جلد 1، صفحه 585 نقل میکند و دیگران هم نقل کردند و روایت هم صد در صد معتبر است.
«لن اذهب الا انت خلیفتي من بعدي»
«قال رسول الله صلى الله عليه وسلم أوحي إلي في علي ثلاث أنه سيد المسلمين وإمام المتقين وقائد الغر المحجلين هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه»
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج3، ص148
«أوحى إلي في علي ثلاث خصال : أنه إمام المتقين وسيد المسلمين وقائد الغر المحجلين»
معرفة الصحابة؛ اسم المؤلف: لأبي نعيم الأصبهاني الوفاة: 430 ، دار النشر:، ج1، ص282
دهها و صدها روایات در این زمینه وجود دارد که پیامبر فرمودند:
«علي ولي كل مؤمن بعدي»
فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى ، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2، ص620
«مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّه»
عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص64، 31 باب فيما جاء عن الرضا (علیه السلام) من الأخبار المجموعة
«من كنت وليه فعلي وليه»
المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403 ، الطبعة : الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج6، ص365
تمام اینها را آقایان کنار گذاشتند میگویند بله چون مهاجرین و انصار به ابوبکر گفتند «یا خلیفةَ رسول الله» قرآن هم میگوید: (أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ)؛ پس معلوم میشود که اینها خلیفه پیامبر بودند.
یعنی میخواهد با (صد مَن سریش) کاغذ تکه تکه شده را به هم بچسباند واقعاً از طرفی مایه تأسف است که اینها دستشان از دلیل خالی است آخر متمسّک به این میشوند. اصلاً آیه: (أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ)؛ چه ربطی به این قضیه دارد؟ اگر شما در رابطه با: (أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ)؛ میخواهد استناد بکنید ولید هم جز اینها است.
(إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا)
اگر شخص فاسقی خبری برای شما بياورد، درباره آن تحقيق کنيد.
سوره حجرات (49): آیه 6
خدا میگوید اینها فاسق هستند. در رابطه با بعضی از صحابه آیه صریح داریم که می فرماید:
(فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يوْمِ يلْقَوْنَهُ)
اين عمل، (روح) نفاق را، تا روزي که خدا را ملاقات کنند
سوره توبه (9): آیه 77
نزدیک به 14- 15 آیه در قرآن در رابطه با مذمت صریح صحابه هست و نمی شود: «یؤمنون ببعض الکتاب ویکفرون ببعض الکتاب» باشد.
اضافه بر اینکه بحث: (وَينْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ)؛ اصلا «قضیةٌ فی واقعة» است یعنی مسئله ای است که در یک قضیه خارجیه انجام شده که قرآن مسلمانها را در سوره حشر دو دسته میکند یک دسته آن هایی که از مکه هجرت میکنند یک دسته آن هایی که در مدینه به اینها پناه می دهند.
میگوید در این کاری که انجام میدهند کارشان صادقانه است و به هیچ وجه با اینکه خودشان هم نیاز دارند این مسائل را مطرح نمیکنند.
(وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ)
و در دل خود نيازي به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمیکنند
سوره حشر (59): آیه 9
حتی در تاریخ موجود هست که یکی از انصار دو تا زن داشت یکی از زنان خود را طلاق داد عدهاش تمام شد به عقد آن مسلمان مهاجر در آورد. اگر اینطوری است آقای فخر رازی شما هم بیایید به همین تمسک بکنید آن هایی که چهارتا تا زن دارند یکی دو تا از زنهایشان را طلاق بدهند جوانهایی که امکان ازدواج ندارند با آنها ازدواج بکنند!
در هر صورت ...
آقای محمد عبده که میگوید: سلطه دینی وجود ندارد. آقای فخر رازی میگوید اینها میگویند «یا خلیفةَ رسول الله» نمیگویند یا «خلیفةَ المسلمین» اینها کاملاً واضح و روشن است که بحث «خلیفةَ المسلمین» نیست، سلطه دینی نیست بلکه غیر دینی است. این یک بحث است.
آلوسی متوفای 1270 می گوید:
«لأن هؤلاء المهاجرين كانوا يدعونه بخليفة رسول الله صلى الله تعالى عليه وسلم»
مهاجرین «یا خلیفةَ رسول الله» میگفتند:
«والله تعالى قد شهد بصدقهم فلا بد أن تكون إمامته رضي الله تعالى عنه صحيحة ثابتة»
روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج28، ص51
آقایان برای اثبات خلافت ابوبکر ادله بیاساسی دارند! آن همه آیات و روایات در فضیلت امیر المؤمنین علیه السلام، حدیث غدیر و دیگر احادیث را کنار گذاشتند و می گویند : چون بعضی از صحابه گفتند «یا خلیفةَ رسول الله» و از طرفی صحایه صادق هستند در نتیجه خلافت ابوبکر مشروعیت پیدا میکند در حالی که تعدادی ازبزرگان صحابه مثل سلمان، ابوذر گفتند شما در ادعای خلافت غاصب هستید ودروغ می گویید.
حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) به صراحت در اسانیدشان آوردند که می فرماید: چه زود به پیامبر دروغ بستید، ادعای شما دروغ است. حضرت زهراسلام الله علیها هم از صحابه است سخنرانی کرد گفت: شما ادعای خلافتتان دروغ است. اینها هم جزء صحابه هستند، اگر بنا است شما صحابی را ملاک قرار بدهید مخالفین(با حکومت وقت) از صحابه هم صحابی هستند و هم مهاجر. گفتند: ابوبکر در ادعای خلافت خود دروغ میگوید.
از آن طرف مشکل اساسی آقایان یک چیز دیگر است، آقایان میبینند در قضیهی ابوبکر اجماعی در کار نبود، نه مردمی بود و نه نماینده مردم در آنجا بود.
ماوردی که متوفای 450 است و از متکلمین به نام اهلسنت می باشد میگوید:
«فقالت طائفة لا تنعقد إلا بجمهور أهل العقد والحل من کل بلد»
تمام شهرها باید نمایندگان تعیین رهبری، تعیین امام را معین کنند. مثل همین خبرگان رهبری که در هر شهری دو نفر، سه نفر از بزرگانی که امام شناس هستند معرفی کنند بیایند رأی بدهند که امام چه کسی باشد.
«ليكون الرضا به عاما»
تا رضایت عمومی حاصل بشود
«والتسليم لإمامته إجماعا»
و اگر خبرگان کسی را امام انتخاب کردند، در حقیقت این امام، امام مُجمع علیه میشود. میگوید:
«وهذا مذهب مدفوع ببيعة أبي بكر رضي الله عنه على الخلافة»
این مذهبی است که دفع شده و مردود است.
چرا مردود است؟ به خاطر بیعت ابی بکر! چون او را خلیفه انتخاب کردند.
«من حضرها»
آن هایی که در سقیفه حاضر بودند.
«ولم ينتظر ببيعة قدوم غائب عنها»
اصلا منتظر نشدند که دیگران بیایند بیعت کنند و یا نکنند.
الأحكام السلطانية والولايات الدينية؛ اسم المؤلف: أبو الحسن علي بن محمد بن حبيب البصري البغدادي الماوردي الوفاة: 450هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1405هـ- 1985م، ج1، ص7
آقای محمد عبده شما میگفتید بر اینکه امام، نائب امت، نماینده امت یا نماینده ی نماینده امت است. این اقا که میگوید در بیعت ابی بکر نه امتی بود و نه نماینده امتی. چه کار کنیم؟!
قرطبی خیلی قضیه را واضحتر کرده است. ایشان در جلد اول تفسیرش صفحه 402 میگوید:
«فإن عقدها واحد من أهل الحل والعقد فذلك ثابت»
اگر یکی از حل و عقد بیاید خلافت را برای یک کسی منعقد کند و بگوید تو خلیفه هستی، در اینجا خلافت او ثابت است.
«ويلزم الغير فعله»
تمام مردم و مسلمانها باید از این آقا تبعیت کنند.
آقای محمد عبده! آیا حرف شما را گوش کنیم و یا حرف بزرگان و استوانهها و نخبگان اهلسنت را گوش کنیم؟ بعد میگوید:
«خلافا لبعض الناس حيث قال: لا تنعقد إلا بجماعة من أهل الحل والعقد»
خلاف بعضی از مردم که میگویند حتما یک جماعتی از اهل حل و عقد باید باشند. اجماع که نیست. میگویند خبرگان بیاید، شخصیتهای برجسته بیاد اینها حرفشان نادرست است. چرا؟ چون:
«ودليلنا أن عمر رضى الله عنه عقد البيعة لأبي بكر»
عمر به تنهایی آمد بیعت را برای ابی بکر منعقد کرد
«ولم ينكر أحد من الصحابة ذلك»
کسی از صحابه انکار نکرد.
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج1، ص269 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
در اینجا ایشان چند تا مطلب دارد. مطلب اول اینکه اجماعی در خلافت ابوبکر نیست. اگر اجماع بود باید میآورد. دو: اهل حل و عقد هم نیست(خبرگان انتخاب امام هم در کار نیست) فقط یک نفر آمده آن عمر است.
نکته مهم این است که می نویسد: «ولم ينكر أحد من الصحابة ذلك»؛ این بر میگردد به اینکه در علم اصول فقه،یک بحثی هست با این عنوان( آیا انکار سکوتی یا تأیید سکوتی موجب حکم است یانه؟) یعنی اگر در یک جمعی، کسی کاری انجام میدهد و دیگران ساکت هستند و اعتراض نمیکنند.
این افرادی که با بیعت ابی بکر مخالف بودند، جمعی انبوهی بودند که در رأس آن حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) و صدیقه طاهره (سلام الله علیها) بودند که آیه تطهیر در حق آنها نازل شده. آیا اینها (احد من الصحابه) نبودند؟
ان شاء الله در رابطه با «ولم ينكر أحد من الصحابة ذلك»؛ بحثی داریم که مفصّلا جلسات آینده بیان خواهیم کرد.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته