(جلسه پنجم – 26/ 7/ 1400)
موضوع: امامت اصلی از اصول اهل سنت (1)
اللهمّ صلّ علی محمدٍ وآل محمد وعجّل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
پرسش:
چرا در قضیهی طالوت خود پیامبرِ زمان ، رهبری جنگ را به عهده نگرفت؟
پاسخ:
اولا: مگر خود رسول اکرم در تمامی جنگها رهبری را به عهده گرفته بود؟ در بعضی از جنگها صلاح می دیدند خودشان رهبری جنگ را به عهده میگرفتند. بعضی مواقع هم بود که فرمانده و امیری را معین میکردند و برای جنگ اعزام میشد.
فرق غزوات و سریهها همین است، هشتاد و چهار جنگی که صورت گرفته در حدود بیست و چند تا از انها را خود رسول اکرم حضور داشتند. در باقی رسول گرامی هم افرادی را معین میکردند که رهبری و فرماندهی جنگ را به عهده بگیرند.
ثانیا: انبیاء (علیهم السلام) جز اوامر الهی چیز دیگری را عمل نمیکردند اگر بر آنها امر میشد که خودشان فرماندهی جنگ را به عهده بگیرند، انجام میدادند واگر خدا امر میکرد کسی را معین کنند، معین میکردند.
مهمتر از همه در قضیه طالوت یک امتحان بزرگی از مردم است، آنها شروع به شعار دادن میکردند "من آنم که رستم بود پهلون" آیا در این طور موارد چقدر از پیامبر زمانشان اطاعت و فرمانبرداری دارند؟
وقتی حضرت طالوت فرماندهی را معین کرد شما ببینید انها چه بساطی در آوردند و چه مسائلی را پیش کشیدند که ایشان ثروت ندارد و امثال این مباحث را مطرح کردند.
در قضیه طالوت ملاحظه بفرمایید:
(وَقَالَ لَهُمْ نَبِيهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا)
و پيامبرشان به آنها گفت: خداوند (طالوت) را براي زمامداري شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.
برگشتند و گفتند:
(أَنَّى يكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَينَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ)
چگونه او بر ما حکومت کند، با اينکه ما از او شايستهتريم، و او ثروت زيادي ندارد؟!
خدای عالم میفرماید:
(إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجسْمِ)
خدا او را بر شما برگزيده، و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشيده است.
سوره بقره (2): آیه 247
خداوند او را انتخاب کرده من که انتخاب نکردم. (وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجسْمِ)؛ هم علم نظامی دارد و هم توانایی بدنی دارد. این نشان میدهد که اینها امتحاناتی است که انجام میشود و اضافه برآن پیامی برای آیندگان است، این خیلی مهم است
الان یکی از ادلهی بزرگی که ما در مورد امامت و خلافت داریم که انتخابی نیست و انتصابی است همین قضیه است: (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيكُمْ)؛ در مسئله فرماندهی که در حقیقت خلیفه و جانشین خودش در جنگ انتخاب کرده در اینجا دارد: (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيكُمْ)؛ من انتخاب نکردم خدا انتخاب کرده است.
پرسش:
پیامبر اسلام در مکه هیچ نحو حکومتی نداشتند، چون گفته میشود در مدینه تشکیل حکومت دادند.
پاسخ:
تشکیل حکومت یک امری از طرف خدای عالم است که خدای عالم او را حاکم کرده و شئوناتی برای پیامبر و امام قرار داده من جمله از شئوناتش تشکیل حکومت، اجرای عدل، رفع ظلم و امثال اینها است.
در شرائطی پیامبر یا امام، حکومت تشکیل میدهد که زمینهی تشکیل حکومت نیز فراهم شده باشد مثل قضیهی امر به معروف و نهی از منکر که یکی از فروعات حکومت است، اگر کسی یقین داشته باشد امر به معروف هیچ اثری ندارد، نهی از منکر هیچ اثری ندارد، طرف زمینه قبول معروف و منکر را ندارد قطعا تکلیف ساقط است شما نمیتوانید امر معروف و نهی از منکر کنید، در حکومت هم به همین شکل است.
در مکه رسول اکرم فقط میخواست نیرو آماده کند تا وقتی به مدینه آمدند نیروهای ذخیره داشته باشد. در اینجا مردم آمدند اعلام آمادگی و اعلام فداکاری کردند و با رسول اکرم بیعت کردند که از دستورات او سرپیچی نکنند.
لذا وقتی رسول اکرم و مردم میتوانند این مباحث را قبول کنند و زمینه قبولی این مباحث در مردم است بلا فاصله تشکیل حکومت دادند، ارتش تشکیل دادند و افرادی را برای جنگ اعزام کردند، دستور جهاد دادند و زکوات و اموال بیت المال را جمع آوری کردند توزیع کردند، نمایندگانی برای مردم شهرهای مختلف فرستادند، قضاتی معین کردند. اینها از خصائص و ویژگیهای حکومت است که رسول اکرم در مدینه انجام دادند.
برای حضرت امیر (سلام الله علیه) هم در آن سه دوره از خلفاء زمینه حکومت برایش نبود، مردم به حرفش عمل نمیکردند، چون به حرف حضرت عمل نمیکردند زمینه تشکیل حکومت نبود مثل امر به معروف و نهی از منکر! وقتی که مردم آمدند بیعت کردند و اعلام وفاداری کردند، حضرت هم اعلام آمادگی کرده و حکومت را تشکیل دادند.
پرسش:
آیا روایتی در رابطه با تایید مختار ثقفی وجود دارد؟
پاسخ:
در اینکه از نظر اهلبیت (علیهم السلام) ایشان چه جایگاهی داشتند. بعضی از بزرگان ما مثل مرحوم جمال الدین سید ابن طاووس، علامه حلی در خلاصه ابن داود، ابن نماء، محقق اردبیلی در حدیقة الشیعه، صاحب معالم در تحریر طاوسی، قاضی نور الله شوشتری همه تأیید کردند.
بعضی از بزرگان ما مثل شهید اول، زیارت نامه ای برای ایشان آوردند، بعضی از افراد هم کتابهایی دربارهاش تألیف کردند.
سلفیها هم مدعی هستند که کذاب بوده ادعای نبوت کرده و امثال این قضایا را دارند؛ ولی آنچه که مهم است آقایان مختار را جزء صحابه آوردهاند. در قضیه طائف که مردم با رسول اکرم بیعت کردند، وقتی با رسول اکرم بیعت میکنند، مختار هم در جمع آن افراد است.
در بعضی جاها آمده که مختار با اجازه امام معصوم این مسیر را انتخاب کرده، رفتاری که ایشان داشته مورد تأیید اهلبیت بوده، اهلبیت برای او دعا کردند و خوشحال شدند از این کاری که مختار انجام داده است.
اینکه مختار جزء اصحاب پیامبر بوده، بعداً خدمتتان عرض میکنم، منابع دارند که مختار جزء کسانی بود که در قضیه طائف آمد و در آن جمع حضور داشت.
«لم يبق في حجة الوداع من قريش أحد الا اسلم وشهدها»
در حجة الوداع تمام قبیله قریش(من جمله)ثقف، مسلمان شدند.
الإصابة في تمييز الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج5، ص405
آقای مختار هم جزء همین قبیله بوده که اسلام آورد و جزء صحابه رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است.
آغاز بحث...
اما بحث ما در رابطه با علی عبدالرزاق که کتاب الإسلام و الحکم را نوشته است،می باشد این بحث را مطرح کردیم و عرض کردیم آقایان این کتاب را در الازهر ملاک قرار دادند، ایشان را محاکمه کردند و با توجه به محاکمه ای که کردند ایشان را از الازهر اخراج کردند.
یک سری مسائل مطرح شد و این مسائل هم باعث شد که یک دسته از غربیها و یک دسته از روشن فکرها در دفاع از ایشان موضع گرفتند.
از جمله آنها محمد حسین هیکل بود، ایشان یک مطلبی دارد ما جلسه قبل گفتیم ایشان میگوید آقای علی عبدالرزاق حرفی آورده که اهلسنت اجماع دارند که خلافت رکنی از ارکان دین نیست؛ ولی شیعه فاسق شدند به خاطر اینکه خلافت را از ارکان دین شمردند!
ما یک بحثی را شروع کردیم که این ناتمام ماند ایشان میگوید امامت یا خلافت از ارکان دین نیست. ما از بزرگانی مثل شمس الدین اصفهانی، بدخشی، ابو النور زهیر از اساتید الأزهر و دیگران نقل کردیم که میگویند خلافت، اصلی از اصول دین است علامه جاربردی، سُبکی همین نظر را دارند. قرطبی متوفای 671 ایشان به صراحت در کتاب الجامع لأحکام الدین، در جلد 1، صفحه 265 میگوید ابوبکر وقتی وفاتش فرا رسید عهد کرد به عمر در امامت. چرا؟
«و أنّها ركن من أركان الدين الذي به قوام المسلمين»
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج1، ص265
همچنین نکتهی زیبایی در مجمع الزوائد هیثمی است. کتاب مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 151 از قول خلیفه دوم است، من نمیدانم آقای محمدحسین هیکل این مطالب را دیده یا ندیده است. مطیع ابن اسود میگوید از عمر ابن الخطاب شنیدم گفت:
«والله لو عهدت عهدا أو تركت تركة لكان أحبّ إلي أن أجعلها إلى الزبير بن العوام»
اگر من خلیفه ای را معیّن کنم یا فرضاً طرد کنم بهتر از این است که من خلافت را به عهده زبیر ابن عوام بگذارم.
«فإنه ركن من أركان الدين»
عهد و خلافت رکنی از ارکان دین است
«رواه الطبراني وإسناده حسن»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد؛ اسم المؤلف: علي بن أبي بكر الهيثمي الوفاة: 807، دار النشر: دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي - القاهرة , بيروت – 1407، ج9، ص151
این هم از قول شخص خلیفه دوم است که میگوید خلافت، رکنی از ارکان دین است. آقای محمدحسین هیکل! حداقل مصادر خودتان را بخوانید نگویید:
«و أنّ الشیعة فسقوا حین عدوها من ارکان الدین»
و همچنین ابن عبدالبر در کتاب الإستیعاب، جلد 3 ایشان به صراحت این قضیه را مطرح میکند میگوید:
خلافت رکنی از ارکان دین است.
الاستيعاب في معرفة الأصحاب؛ اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463، دار النشر: دار الجيل - بيروت - 1412، الطبعة: الأولى، تحقيق: علي محمد البجاوي، ج 3، ص 969
اینها را میخواهید چه کار کنید؟ یا عبدالقاهر بغدادی در الفَرق بین الفرق، متوفای 429 ایشان میگوید:
«فى بيان الاصول التي اجتمع عليها اهل السنة»
اصولی که اهلسنت بر او اجماع کردند.
والجماعه فصل فى بيان قول اهل السنة فى السلف الصالح
از جمله آنها:
«الخلافه والإمامة»
خلافت و امامت جزء اجماعیات اهلسنت است.
الفرق بين الفرق وبيان الفرقة الناجية؛ اسم المؤلف: عبد القاهر بن طاهر بن محمد البغدادي أبو منصور الوفاة: 429، دار النشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت - 1977، الطبعة: الثانية، ج1، ص299
شنقیطی که یکی از علمای بزرگ وهابی در عصر حاضر است کتابی به نام «اضواء البیان» دارد، خیلی مفصلتر از ابن کثیر و دیگران وارد شده، ایشان در این کتاب جلد 1 از قرطبی نقل می کند و میگوید:
«وَأَنَّهَا رُكْنٌ مِنْ أَرْكَانِ الدِّينِ الَّذِي بِهِ قَوَامُ الْمُسْلِمِينَ...»
خلافت، رکنی از ارکان دین است.
بعد خود شنقیطی می نویسد:
«ولم یخالف في هذا الامر الا من لا یعتد به»
(در بحث خلافت که رکنی از ارکان دین است) مخالفی که قابل توجه باشد نیست!
أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن جلد1 صفحه22-الناشر : دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع بيروت - لبنان
بله بعضی از افرادی که هیچ قابل توجه نیستند «لا یُعتد بِه» هستند اینها خلاف این را گفتند. یا نویری متوفای 733، جلد 19 و 20 که در یک جلد است در صفحه 14 در نهایة الأرب في فنون الأدب دارد که:
«وكان صلى الله عليه وسلم لا يصنع شيئا في دين الله إلا بوحي ، والخلافة ركن من أركان الدين»
نهاية الأرب في فنون الأدب؛ اسم المؤلف: شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب النويري الوفاة: 733هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1424هـ - 2004م، الطبعة: الأولى، تحقيق: مفيد قمحية وجماعة، ج19، ص14
شما چه کار میخواهید بکنید؟ یا ابو مسعود خزاعی در تخریج الدلالات السمعیه همین تعبیر را دارد که پیغمبر، هیچ امری را بدون اذن الهی انجام نمیداد
تخريج الدلالات السمعية على ما كان في عهد رسول الله من الحرف؛ اسم المؤلف: علي بن محمود بن سعود الخزاعي أبو الحسن الوفاة: 789، دار النشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت - 1405، الطبعة: الأولى ، تحقيق: د. إحسان عباس، ج1، ص44
ما یک سوالی از این آقایان داریم اولاً آقای دکتر محمدحسین هیکل که یک شخصیت برجسته معاصر و از نخبگان اهلسنت است، این کسی که نخبه است آیا این 10- 15 تا مصدری که ما ردیف کردیم اینها را دیده یا ندیده؟ اگر واقعاً دیده
«إن کنت تدري فذاک مصیبة وإن کنت لا تدري فالمصیبة اعظم»
اگر اینها را دیده و اینطور دارد نسبت به شیعه جسارت میکند و به خاطر این عقیده نسبت فسق میدهد این مصیبتی است، اگر ندیده مصیبت بدتر است این دیگر دلیل بر جهل ایشان است که بدون مراجعه به مصادر خودشان اینطور حرفهای بیاساس میزند. و ما انتظار نداریم.
یک سوال هم از عموم اهلسنت و از آقای علی عبدالرزاق و طرفداران ایشان داریم اینکه از خلیفه دوم آوردیم که میگوید خلافت و امامت رکنی از ارکان دین است آیا رسول اکرم رکنی از ارکان دین را مهمل گذاشته، معین نکرده؟ آیا کسی را برای تصدّی این رکنی از ارکان دین تعیین نکرده و به مردم ابلاغ نکرده؟ این در حقیقت (نستجیر بالله) کوتاهی رسول اکرم در امر دین است.
آیا خدای عالم در این زمینه آیه ای نفرستاده؟ و به پیامبر امری نکرده؟ پس دین اسلام، ناقص است خدای عالم (نستجیر بالله) چیزی که رکنی از ارکان دین و شریعت او هست برای مردم معین نکرده، یا نه معین کرده صدها روایت هم آورده در اولین جلسه اعلام رسالتش در مکه در جمع 40 تن از سران قریش دست بر شانه امیرالمومنین علی علیه السلام گذاشت و فرمود:
«إنّ هذا أخي ووصيّ وخليفتي فيكم فاسمعو له وأطيعوا»
تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج1، ص543
قبلاً عرض کردیم آقای طبری در جلد 1، صفحه 543 نقل میکند آقای ابن اثیر در کامل، جلد 1، صفحه 585 نقل میکند دیگران هم نقل میکنند، سند هم صد در صد معتبر است در مناسبتهای مختلف دارد:
«وأنت خليفتي في كلّ مؤمن من بعدي»
السنة، اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1400، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني؛ ج2، ص 565، ح 1188
«أَنْتَ إِمَامُ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَة»
الخوارزمی، الموفق ابن احمد (متوفاي 568هـ)، المناقب، ص61، تحقيق : الشيخ مالك المحمودي - ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، چاپ : الثانية 1414
«أنت وليّ كل مؤمن بعدي ومؤمنة»
المستدرك على الصحيحين؛ اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م، الطبعة : الأولى، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652
«من كنت أولى به من نفسي فعليّ وليّه»
الطبراني، ابوالقاسم سليمان بن أحمد (متوفاى360هـ)، المعجم الكبير، ج5، ص167، تحقيق: حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ناشر: دار إحياء التراث العربي الطبعة: الثانية، 1404هـ – 1983م.
آقای محمدحسین هیکل! پیامبر خلیفه را معین کرده ، آقای علی عبدالرزاق چرا چشمتان را روی حقایق میبندید؟ فردای قیامت چه پاسخی برای این دارید؟ چه جوابی در پیشگاه عدل الهی دارید؟ آقای محمد عبدُه که یک سری مطالب بیاساس ردیف میکنی و علیه شیعه و به دفاع از عبدالرزاق حرف میزنی.
آقای رشید رضا که خود را از نخبگان معاصر میشماری این روایتها در کتابهای شما هست یا نیست؟ بله ما هم معتقد هستیم رکنی از ارکان دین است پیامبر هم معین کرده و خدای عالم هم امر کرده است.
ولی شما از واپسین روز رحلت نبی مکرم یک بساطی را شروع کردید و عده ای خلیفه منصوب پیامبر و معین شده خدا را کنار گذاشتند و به سراغ دیگری رفتند، یک عقیده نادرست خلاف کتاب و سنت را پذیرفتید ولذا چشمتان را روی حقایق میبندید.
حالا در دنیا میخواهید بکنید بکنید:
(فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيدًا)
حال که چنين است کافران را (فقط) اندکي مهلت ده (تا سزاي اعمالشان را ببينند)!
سوره طارق (86): آیه17
ولی بدانید:
(إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ)
به يقين پروردگار تو در کمينگاه (ستمگران) است!
سوره مرصاد (89): آیه 14
خدا در کمینگاه نشسته و فردای قیامت شما را مورد مؤاخذه قرار خواهد داد. این یک جواب. جواب دوم: این آقایان در کتابهای مختلف و فقهای بنامشان که قبلاً هم مطرح کردیم می گویند:
«من أنكر خلافة الصديق أو عمر فهو كافر»
هر کس خلافت ابوبکر و عمر را انکار کند کافر است.
الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة؛ اسم المؤلف: أبو العباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر الهيثمي الوفاة: 973هـ، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة : الأولى، تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي - كامل محمد الخراط، ج1، ص138
شرح فتح القدیر مال ابن همام حنفی، متوفای 861، جلد 1، صفحه 350 دارد:
«و إن أنكر خلافة الصديق أو عمر رضي الله عنهما فهو كافر»
اگر کسی خلافت ابوبکر و عمر را انکار کند کافر است...
شرح فتح القدير؛ اسم المؤلف: كمال الدين محمد بن عبد الواحد السيواسي الوفاة: 681هـ، دار النشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الثانية، ج1، 350
آیا خلافت عمر و خلافت ابوبکر جزء ضروریات دین است یا نه؟ اگر از ضروریات دین نیست انکارش کفر نیست، اگر از ضروریات و از ارکان دین است آقای علی عبدالرزاق، آقای رشید رضا، آقای حسین هیکل کجا دارید میروید؟ «فأین تذهبون»!
آقای سبکی، متوفای 756 است در کتاب فتاوای خود در جلد 2، صفحه 576 می گوید:
«وفيمن أنكر إمامة أبي بكر وعمر أن الصحيح أنه يكفر»
هر کس امامت ابیبکر و عمر را انکار کند کافر است.
از خلافت هم بالاتر رفت یا:
«وإن أنكر خلافة الصديق فهو كافر»
فتاوى السبكي؛ اسم المؤلف: الامام أبي الحسن تقي الدين علي بن عبد الكافي السبكي الوفاة: 756هـ، دار النشر: دار المعرفة - لبنان/ بيروت، ج2، ص576
آیا اینکه میگویید امامت، خلافت ابوبکر را انکار کند کافر است روی چه مبنایی این مطالب را مطرح کردهاید؟ شما که میگویید اسلام بحث خلافت ندارد بحث امامت ندارد، میگویید انتخابی است حالا مردم انتخاب کردند یک عده هم میگویند ما نمیخواهیم و قبول نداریم مگر مردم حق انتخاب ندارند؟
در همان ابتدای امر در خلافت ابوبکر یک عده از صحابه گفتند ما این را به عنوان خلیفه انتخاب کردیم یک عده هم گفتند ما قبول نداریم.
آقای محمدحسین هیکل، آقای علی عبدالرزاق آیا این دموکراسی است؟ که اگر کسانی آمدند منتخبین دیگری را قبول نکردند رأی ندادند، میگویند ما قبول نداریم باید بگوییم شما کافر هستید، باید شما کشته بشوید!
ابن نُجیم حنفی از بزرگان مصر و حنفی است متوفای970 ایشان میگوید:
«وَالرَّافِضِيُّ إنْ فَضَّلَ عَلِيًّا على غَيْرِهِ فَهُوَ مُبْتَدِعٌ»
اگر یک شیعه، علی را بر ابوبکر و عمر تفضیل بدهد بگوید او افضل است آن بدعتگزار است.
و میگوید:
«وَإِنْ أَنْكَرَ خِلَافَةَ الصِّدِّيقِ فَهُوَ كَافِرٌ»
اگر یک شیعه خلافت ابوبکر را انکار کند کافر است.
البحر الرائق شرح كنز الدقائق؛ اسم المؤلف: زين الدين ابن نجيم الحنفي الوفاة: 970هـ، دار النشر: دار المعرفة - بيروت، الطبعة: الثانية، ج1، ص370
اگر این باشد رسول اکرم (نستجیر بالله) اولین بدعتگزار است احمد ابن حنبل اولین بدعتگزار است چراکه ابن حجر میگوید:
«وقد روى عن أحمد بن حنبل أنه قال لم يرو لأحد من الصحابة من الفضائل ما روى لعلي»
تهذيب التهذيب؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولى، ج7، ص297
ابن عابدین که کتابش جز کتابهای درسی حوزههای علمیه است متوفای1252 در رد المختار بر دُر المختار در جلد 2، صفحه 301
«من أنكر خلافة الصديق أو عمر فهو كافر»
حاشية رد المختار على الدر المختار شرح تنوير الأبصار فقه أبو حنيفة؛ ابن عابدين، محمد أمين بن عمر (متوفاي1252هـ)، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1421هـ - 2000، ج1، ص 561
از این حرفها الی ماشاء الله هست و یک مورد دو مورد نیست تا بخواهم بشمارم شاید 50- 60 نفر از فقها و بزرگانتان گفتند منکر خلافت ابیبکر کافر است.
حالا خلافت ابیبکر اگر بحث انتخابی است یک عده میگویند ما قبول نداریم همانطور که روز اول هم قبول نداشتند عمر را انتخاب میکرد، تعداد زیادی اعتراض کردند، تعدادی از صحابه تا آخر عمر با ابوبکر بیعت نکردند و با عمر هم بیعت نکردند.
سعد ابن عباده صحابی است آیا شما قائل هستید که آقای سعد ابن عباده کافر است؟ آیا امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (سلام الله علیه) بیعت نکرد. به قول صحیح بخاری، جلد 5، صفحه 82 یا 83، حدیث 4241 به صراحت میگوید بعد از 6 ماه؛ یعنی تا حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در قید حیات بود بیعت نکرد.
آیا در این مدت که امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام بیعت نکرد و خلافت را قبول نداشت (نستجیر بالله) کافر بود؟ سلمان و ابوذر وبقیه (اصحاب خاص) رحمةالله علیهم هم به همین شکل و دیگر صحابه هم به همین شکل! آمار داریم نزدیک به 70 تن از صحابه با ابوبکر بیعت نکردند وایشان را اصلا قبول نداشتند پس آیا همه اینها کافر هستند؟ پس اول کسی که صحابه را تکفیر میکند شما هستید.
ابن حزم اندلسی، متوفای 456 در کتاب فقه المحلی، جلد 9، صفحه 345 میگوید:
«لَعْنَةُ اللَّهِ على كل إجْمَاعٍ يَخْرُجُ عنه عَلِيُّ بن أبي طَالِبٍ وَمَنْ بِحَضْرَتِهِ من الصَّحَابَةِ»
لعنت خدا بر آن اجماعی که علی ابن ابیطالب و یارانش در آن اجماع نباشند
المحلى؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت، تحقيق : لجنة إحياء التراث العربي، ج9، ص345
برای این مطالب چه جوابی دارید؟! اینها یکی دو مورد که نیست تا چشم پوشی کنیم.
یا در بعضی از جاها دارند اگر کسی معتقد نباشد ابابکر و عمر امام هدیٰ هستند باید کشته بشوند. آقای ذهبی، جلد 7، از محمد ابن جریر طبری «امام صحتٌ صادقٌ» و ... نقل میکند و میگوید:
«من قال ان أبا بكر وعمر ليسا بامامي هدى أيش هو»
...حکمش چه است؟
«من قال ان أبا بكر وعمر ليسا بامامي هدى يقتل يقتل»
...باید کشته بشود باید کشته بشود!
لسان الميزان؛ اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند -، ج5، ص101
پس ما نباید از امثال داعش امروز گلایه کنیم که اینطور دارند شیعیان را قتل عام میکنند؛ پس اینها دستوراتی است که فقها و بزرگان شما دادهاند. اگر کسی امامت ابوبکر و عمر آن هم «امامَی هُدیً» را قبول نداشته باشد باید کشته بشود!!
جناب آقای محمدحسین هیکل این هم مال ما است؟!
«فسقوا وقالوا بان الخلافة رکن من ارکان الدین»
در کتاب تذکرة الحفاظ، جلد 2، صفحه 712 آمده که:
«من قال ان أبا بكر وعمر ليسا بإمامي هدى يقتل»
تذكرة الحفاظ؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، ج 2، ص 712
در کتاب سیر اعلام النبلاء ذهبی، جلد 14، صفحه 275 دارد:
«هذا يقتل»
سير أعلام النبلاء؛ اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج 14، ص 275
اینها را باید چه کار کرد؟ مشکل اصلی این است:
خشت اول گر نهد معمار کج ** تا ثریا میرود دیوار کج
آقای علی عبدالرزاق! آقای رشید رضا! آقای محمد عبده! آقای محمدحسین هیکل! یک مقداری قبل از اینکه حرفهای بیاساس و بیپایه را بزنید _ که با مبانی شما تطبیق نمیکند _ حدیث ثقلین را بخوانید. حدیث ثقلین را بخوانید که می فرماید:
«إني تارك فيكم خليفتين كتاب الله حبل ممدود ما بين السماء والأرض أو ما بين السماء والأرض وعترتي أهل بيتي وانهما لن يتفرقا حتى يردا علي الحوض»
فضائل الصحابة؛ اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. وصي الله محمد عباس، ج2ص603
حدیث سفینه را مطالعه کنید و دهها احادیث دیگری که در نصب امیر المؤمنین (سلام الله علیه) برای خلافت بوده اینها را مطالعه کنید و ببینید که آیا واقعاً رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) خلیفه ای معین کرده یا نکرده؟
رسول اکرم کارهای حکومتی که در عصر خودشان در مدینه انجام دادند شما یک روایت ضعیف به قول ابن تیمیه راویانش فساق و فجار هستند به ما نشان بدهید که پیامبر فرموده باشد من از طرف خدای متعال ، مأمور به تشکیل حکومت نیستم!
آی مردم اگر شما من را قبول داشته باشید بیعت کنید انتخاب بکنید، من حاکم و سلطان میشوم. اگر شما من را انتخاب نکنید به من رأی ندهید من فقط پیامبر هستم دیگر حاکم نیستم این آیاتی که در قرآن است:
(إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَينَ النَّاسِ)
ما تو را خليفه و (نماينده خود) در زمين قرار داديم؛ پس در ميان مردم بحق داوري کن،
سوره ص (38): آیه 26
(إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَينَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا)
ما اين کتاب را بحق بر تو نازل کرديم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت کني؛ و از کساني مباش که از خائنان حمايت نمايي!
سوره نساء (4): آیه105
و دهها آیات دیگری که در این زمینه است.
(النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)
پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛
سوره احزاب (33): آیه 6
اینها را میخواهید چه کار کنید و چرا چشمتان را روی حقایق میبندید؟
امیدوارم که ان شاء الله خدای عالم زمینه هدایت اینها و اتباعشان را فراهم بکند و این عصر که عصر طلائی اطلاعات است، عصر رسانه است، اینترنت و رسانهها تمام جهان را به صورت یک دهکده یا به صورت یک خانه یا به صورت یک اتاق در آورده و حقایق به گوش مردم میرسد اینها این حقایق را بشنوند و پرده ضخیمی که با تقلید از علمائی مثل رشید رضا و محمد عبدو و شنقیطی و امثال اینها بر روی مغزشان کشیده شده این پرده را پاره کنند و چشمشان را روی این حقایق باز کنند. بیش از این جامعه را در سرگردانی نگذارند و بیش از این خودشان را در بیراهه و گمراهی نگذارند.
من از همه عزیزان چه شیعه و چه سنی که عرض ما به گوششان میرسد تقاضا میکنم که تلاش کنند تاریخ را آنطور که هست و در لابهلای صفحات کتابهای معتبر با سندهای صحیح مطرح شده برای جوان ها بازگو کنند نه به آن گونه که (علمای اهل سنت) به مردم میرسانند.
و الله العلیّ الاعلی! وقتی فردای قیامت این جوان ها گرفتار آتش جهنم شوند طبق آیه قرآن میگویند خدایا این علماء ما را گمراه کردند عذاب اینها را دو برابر کنید، اینها نگذاشتند ما حقایق را بفهمیم اینها مطالب درست را برای ما بیان نکردند.
امیدوارم که خدای عالم همه ما را به راه راست هدایت کند و توفیق تبعیت از قرآن و اهلبیت به همه ما عنایت کند ان شاء الله خدا ان شاء الله بر همه عزیزان ما هم توفیق بدهد.
«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»