(جلسه چهارم – 24/ 07/ 1400)
موضوع: پاسخ حمله محمد حسین هیکل به شیعه
اللهم صلّ علی محمدٍ وآل محمد وعجّل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
پرسش:
کتاب اصول الاسلام و الحکم را از کجا بخریم؟
پاسخ:
پی دی اف دو سه چاپ این کتاب را من در کانال فقه الحکومة میگذارم، عزیزان میتوانند از آنجا بردارند. امروز اولین روز از آغاز امامت و ولایت حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است. این امر مبارک و ردای مبارک امامت و خلافت بر تن آقا ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) را خدمت همه عزیزان تبریک و تهنیت عرض میکنیم. خدا را به آبروی حضرت زهرا (سلام الله علیها) قسم میدهیم، ان شاء الله عیدی ما را فرج موفور السرور مولایمان بقیة الله الاعظم قرار بدهد.
آنچه که مهم است ما در اولین روز آغاز امامت حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) مورد اهمیت قرار بدهیم این است که تلاش کنیم اولا تمام کارهایی که انجام میدهیم نام حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) باشد و به یاد آن بزرگوار باشد و همواره یاد حضرت را داشته باشیم.
در کتاب مصباح المتهجد، جلد 1 صفحه 413 میفرماید:
«اللَّهُمَّ وَ لَا تَسْلُبْنَا الْيَقِينَ لِطُولِ الْأَمَدِ فِي غَيْبَتِهِ وَ انْقِطَاعِ خَبَرِهِ عَنَّا »
خدایا به خاطر طولانی بودن غیبت یقین از ما سلب نشود و به خاطر اینکه ما از حضرت خبر نداریم، این باعث نشود که ما دچار تردید بشویم.
«وَ لَا تُنْسِنَا ذِكْرَهُ»
خدایا یاد حضرت را از یاد ما مبر، ذکر حضرت را از یاد ما مبر و ما را همیشه به یاد آن بزرگوار قرار بده.
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، طوسى، محمد بن الحسن؛ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج2، ص: 757
كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج2، ص 513
جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى تاريخ وفات مؤلف: (664 ق)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: دار الرضى، قم: 1330 ق، ص316
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج53، ص188
این «وَ لَا تُنْسِنَا ذِكْرَهُ»؛ یک دنیا پیام دارد. ما باید تلاش کنیم شبانه روزمان را با یاد و نام حضرت سپری کنیم، ما باید تلاش کنیم در هر لحظهی از لحظاتمان نام حضرت ولی عصر(ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) را فراموش نکنیم.
آن فرمایش آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه را ما یادمان نرود و فراموش نکنیم. ایشان چند تا نکتهی اساسی فرمودند. پنج تا مسئله است تلاش کنیم ببینیم این پنج تا مسئله را ما نسبت به حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) رعایت میکنیم یا نه.
1. ایشان فرمودند صبح که بر میخیزیید رو به قبله دست به سینه بگذارید، خدمت حضرت ولی عصر سلام عرض کنید و از حضرت بخواهید که دست شما را بگیرد، بگویید اقا جان دستم را بگیر و از لغزشها حفظم کن، خودت به دست خودت مشکلاتم را حل کن. اگر تو از دستم نگیری سقوط خواهم کرد، اگر تو عنایت نکنی در لغزشها گرفتار خواهم شد.
2. بر میخیزید بگویید یا صاحب الزمان.
3. مینشینید بگویید یا صاحب الزمان.
4. حرکت میکنید بگویید یا صاحب الزمان.
5. موقع خوابیدن باز دست به سینه خدمت حضرت سلام عرض کنید و از حضرت بخواهید اگر در طول روز لغزش و گناهی از شما سر زده مورد بخشش قرار بدهد.
در جامعه کبیره ما میخوانیم:
«إِنَّ بَيْنِي وَ بَيْنَ اللَّهِ ذُنُوباً لَا يَأْتِي عَلَيْهَا إِلَّا رِضَاكُم»
گناهانی که بین ما و خدا است جز با رضایت شما مورد عفو قرار نمیگیرد.
عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص277
امروز که روز آغاز امامت حضرت ولی عصر (اروحنا فداه) است تلاش کنیم با حضرت عهد و پیمان ببندیم تا این پنج نکتهی آیت الله العظمی بهجت را رعایت کنیم.
از خدا میخواهیم طبق دعایی که هست و قطعا به امر خود حضرت این دعا برای شیعیان ابلاغ شده
«وَ لَا تَسْلُبْنَا الْيَقِينَ لِطُولِ الْأَمَدِ فِي غَيْبَتِهِ وَ انْقِطَاعِ خَبَرِهِ عَنَّا وَ لَا تُنْسِنَا ذِكْرَهُ وَ انْتِظَارَهُ وَ الْإِيمَانَ بِهِ وَ قُوَّةَ الْيَقِينِ فِي ظُهُورِهِ وَ الدُّعَاءَ لَهُ وَ الصَّلَاةَ عَلَيْهِ»
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، طوسى، محمد بن الحسن؛ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج2، ص: 757
علاوه بر کتاب مصباح المتهجد، کمال الدین، صفحه 513، جمال الاسبوع سید ابن طاووس صفحه 316 و بحار الانوار جلد 53 صفحه 188 همین تعبیر است که ظاهرا از نایب خاص عمروی نقل شده است.
آقایان برداشت شان این است که بدون اجازه حضرت این چنین فرمانی به شیعیان صادر نمیشود، که در آنجا است از خدا بخواهید به خاطر طولانی بودن غیبت یقین به وجود حضرت را دچار تزلزل نکند.
«وَ لَا تُنْسِنَا ذِكْرَهُ»
خدایا ذکر امام زمان را از یاد ما نبر، ما را از حضرت غافل نکن!
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، طوسى، محمد بن الحسن؛ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج2، ص: 757
همواره ما برای حضرت دعا کنیم، نماز میخوانیم برای فرجش دعا کنیم، رکوع میرویم قبل از این که سبحان ربی العظیم و بحمده بگوییم، بگوییم اللهمّ عجّل لولیِّک الفرج. سجده میرویم قبل از سبحان ربی الاعلی وبحمده، اللهمِّ عجّل لولیّک الفرج بگوییم.
میخواهیم تشهد بخوانیم برای فرجش دعا کنیم، سلام میدهیم برای فرجش دعا کنیم. نمازمان تمام میشود برای فرج حضرتش دعا کنیم، میخواهیم درس را شروع کنیم برای حضرتش دعا کنیم میخواهیم مطالعه کنیم برای حضرتش دعا کنیم.
خلاصه در هر حالی از حالات کوشش کنیم که برای حضرت دعا کنیم، اگر این چنین بودیم که زندگیمان و شب و روزمان با یاد حضرت سپری شد با دعا برای حضرت سپری شد قطعا شیطان سراغ ما نخواهد آمد، قطعا مشکلات ما به دست والای حضرت یکی پس از دیگری حل خواهد شد، قطعا آن اطمینان قلبی که:
(أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)
تنها با ياد خدا دلها آرامش مييابد!
سوره رعد (13): آیه28
برای ما حاصل خواهد شد. دیگر بالاترین ذکر خدا ذکر حضرت ولی عصر هست ک حجت خدا می باشد، واسطه فیض میان ما و حق است.
«بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»
نام كتاب: زاد المعاد- مفتاح الجنان؛ نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى (تاريخ وفات مؤلف: 1110 ق)، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدين، ناشر: موسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت 1423 ق، ص423
باز روایتی در کتاب کمال الدین شیخ صدوق صفحه 396 و کفایة الاثر صفحه 270، بحار الانوار جلد 51 صفحه 150، جامع الاحادیث الشیعه، جلد 14 صفحه 565، معجم الاحادیث المهدی جلد 5 صفحه 337 آمده و روایت سندا مشکلی ندارد.
«سَأَلْتُ سَيِّدِي مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»
از آقا موسی ابن جعفر (علیه السلام) سوال کردم «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً»؛ مراد چه است؟
«قَالَ النِّعْمَةُ الظَّاهِرَةُ الْإِمَامُ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنَةُ الْإِمَامُ الْغَائِبُ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ فَيَكُونُ فِي الْأَئِمَّةِ مَنْ يَغِيبُ»
آیا در میان ائمه کسانی هم هستند که غایب باشند؟
«قَالَ نَعَمْ»
فرمود بله!
«يَغِيبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَ لَا يَغِيبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ ذِكْرُهُ»
بله از میان ائمه کسی است، شخص و وجودش از چشمها غایب است؛ ولی یاد او از قلبهای مؤمنین غایب نیست.
«يَغِيبُ عَنْ أَبْصَارِ النَّاسِ شَخْصُهُ وَ لَا يَغِيبُ عَنْ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ ذِكْرُهُ»
این را همیشه داشته باشیم، این دو تا روایت را یادگاری امروز که آغاز ولایت و امامت و حکومت حضرت مهدی است دوستان از ما داشته باشند.
بعد فرمود:
«هُوَ الثَّانِي عَشَرَ مِنَّا»
این آقایی که وجودش و جسم ظاهریش از چشمها پنهان است؛ ولی یادش از قلبها غایب نیست؛ یعنی شیعهها همیشه به یاد آن حضرت هستند و فراموشش نمیکنند آن دوازدهمین امام و دوازدهمین فرد از ما است.
در ادامه می فرمایند:
«يُسَهِّلُ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ كُلَّ عُسْرٍ وَ يُذَلِّلُ لَهُ كُلَّ صَعْبٍ وَ يُظْهِرُ لَهُ كُنُوزَ الْأَرْضِ....»
كمال الدين و تمام النعمة، ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ص369
كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر؛ نویسنده: خزاز رازى، على بن محمد، محقق / مصحح: حسينى كوهكمرى، عبد اللطيف، ناشر: بيدار، ص27
یکی از کسانی که خدمت حضرت مشرف شده بود آیت الله کوهستانی، یک شخصیت شناخته شده و از علمای بزرگ مازندران است و الان هم مرقدش مورد زیارت مردم است. حضرت درباره آقای کوهستانی فرموده بود سلام ما را برسانید و از او از قول من تشکر کنید خیلی به یاد ما است.
وقتی ما به یاد حضرت هستیم، قطعا حضرت هم به یاد ما است.
(فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ)
پس به ياد من باشيد، تا به ياد شما باشم!
سوره بقره، (2): آیه152
خدا میگوید به یاد من باشید، من هم به یاد شما هستم. البته این را هم ما باید داشته باشیم:
تا که از جانب معشوق نباشد کششی** کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد!
همین که ما به یاد حضرت باشیم، یاد حضرت از قلب ما غائب نباشد این را هم باید خودشان عنایت کند و این را هم خودشان باید توجه کند. ما باید گدایی را هم از محضرشان گدایی کنیم.
دقت کنید از آنها برویم گدایی کنیم، چه را گدایی کنیم؟ گدایی را گدایی کنیم. این که ما را همیشه گدای درگه خودشان قرار بدهند، همیشه به ما توفیق بدهند به یادشان باشیم، اینکه به یاد آنها باشیم این را هم باید خودشان عنایت کنند.
(قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ)
بگو: همه اينها از ناحيه خداست.
سوره نساء (4): آیه 78
همه چیز از ناحیه خدا است؛ ولی با این قید:
(مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ)
(آري،) آنچه از نيکيها به تو ميرسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدي به تو ميرسد، از سوي خود توست.
سوره نساء (4): آیه 79
اگر ما از یاد حضرت غافل میشویم، یقین بدانیم یک اشکالی در کار ما است، یک گناهی در کار ما است، یک مشکلی در زندگی ما است تلاش کنیم این مشکل را از زندگی بر طرف کنیم و اگر گناه، لغزش، مکروه یا ترک اولایی از ما در طول روز سر میزند اینها را بر طرف کنیم؛ چون با گناه و معصیت نمیشود قلب به یاد حضرت باشد.
(لَا يمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ)
و جز پاکان نميتوانند به آن دست زنند [= دست يابند].
سوره واقعه (56): آیه 79
قلب های پاک به یاد حضرت می افتند، قلب ناپاک نمیتواند به یاد حضرت باشد. امروز خواستیم این مطالب را در ابتدای بحثمان به مناسبت آغاز ولایت و امامت حضرت (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) داشته باشیم.
آغاز بحث...
در جلسه گذشته یک بحثی را در رابطه با آقای علی عبدالرزاق شروع کردیم. ایشان یک بحثی را انجام داده بود و کتابی نوشته بود این کتاب مورد غضب شیخ الازهر قرار گرفته بود.
ما کتاب (الاسلام واصول الحکم) ایشان را آوردیم و عرض کردیم این کتاب باعث شد که اینها علی عبدالرزاق را محاکمه کردند. شیخ الازهر همراه با 24 نفر از اساتید دانشگاه الازهر و قضات مشهور مصر و حتی به طوری که ایشان وارد سالن محکمه شد حاضر نشدند سلام ایشان را هم جواب بدهند.
بحث هایی را ما داشتیم که بعضی از روزنامهها این را ملاک قرار دادند و شروع کردند اسلام را کوبیدن که اسلام آزادی ندارد. یک آقایی کتاب در نقد اسلام مینویسد نه در نقد اصل اسلام بلکه در یک بخشی از اسلام که اسلام برنامهی حکومتی ندارد.
پیغمبر از طرف خدای عالم مسؤل تشکیل حکومت نیست، انبیاء از طرف خدای عالم فقط وظیفهشان ابلاغ دین بوده است، بحث سیاست از دین جدا است. همان بحث سکولاریسم که امروز مطرح است.
بعد از آقای علی عبدالرزاق افراد زیادی چه در داخل کشور و چه در خارج کشور آمدند مطالبی در این زمینه نوشتند، کتابها نوشتند.
یکی از کتابهایی که نوشته شد، توسط آقای مهدی حائری پسر آقای شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه بود. و افراد دیگری مثل آقای بازرگان و دیگران کتاب هایی نوشتند، مقالاتی هم در نقد این کتابها نوشته شده است.
مهمتر این بود که تعدادی از شخصیتها در روزنامهها و جرائد و در رسانهها کارهایی که الازهر علیه علی عبدالرزاق کرد، او را محاکمه کرد، از دانشگاه اخراج کرد و تمام مدارکش را ابطال کرد و حقوق او را قطع و از زمره علماء حذف کرد این را به همان برنامههای ارتدوکس مسیحیت تبدیل کردند.
من در رابطه با فرق مسیحیت اگر فردا فرصتی بشود یک مقداری توضیح خواهم داد. اینها فرقههای مختلفی دارند و هر فرقه ای از مسیحیت هم فرقهی دیگر را تکفیر میکنند. ان شاء الله این مطلب را در جلسه فردا به حول و قوه الهی خدمت عزیزان توضیح خواهم داد.
فقط برای اینکه قضیه روشن بشود من یک اشارهی امروز داشته باشم تا عزیزان حضور ذهن داشته باشند ما روی دو تا مسئله باید کار کنیم، با توجه به این در رابطه با فرقههای مسیحیت که یکی فرقه کاتولیک است.
در حقیقت اصل و ریشه مسیحیت همان کاتولیکها هستند فرقه دیگر فرقه ارتدوکس است و فرقه بعدی پروتستان است.
اینها آمدند با این کارشان اسلام را تشبیه به ارتدوکس مسیحیت کردند. این که چرا این کار را کردند؟ من ان شاء الله جلسه بعد توضیح خواهم داد.
یک نکته ای را که من امروز میخواهم از قول محمد حسین هیکل مطرح کنم در رابطه با حکومت فاطمیون در مصر است در این مورد هم برای عزیزان ان شاء الله مفصل توضیح خواهم داد که حکومت فاطمیون در مصر از آغاز تا سقوط به چه صورت بود. تا ما یک اطلاع عمومی در این زمینه داشته باشیم، این خیلی ضروری هم است، خیلی از ما سوال میکنند که بحث حکومت فاطمیون چه بود؟ قضیه صلاح الدین ایوبی چه بود؟
وهابیها و اهل سنت از صلاح الدین ایوبی قاتل شیعه، نابود کننده حکومت شیعه، باعث قتل عام شیعه و باعث اعدام شخصیتهای برجسته مثل سهروردی شیخ اشراق و غیره از او قهرمان ساختهاند و در شبکههایشان خیلی از صلاح الدین ایوبی نام میبرند.
ایشان آخرین خلیفه حکومت فاطمی را از بین برد و حکومت فاطمی را از هم گسست و حکومت ایوبیان را در مصر تأسیس کرد و جنایاتی که بر شیعه ایشان کرد شاید در تاریخ اگر نگوییم بی نظیر، کم نظیر بوده است.
آقای دکتر محمد حسین هیکل بعد از اینکه علی عبدالرزاق را محاکمه کردند ایشان یک مقاله ای را نوشت و گفت:
«تعال نضحک»
بیایید باهم بخندیم!
خطاب به علی عبدالرزاق که کتاب تو که مصدر تغییر ارتدوکس اسلامی است. مارتین لوتر آمد یک تغییراتی در مسیحیت داد و بعضی خرافات را از مسیحیت دور کرد و حتی او را برای محاکمه احضار کردند و حاضر نشد برای محاکمه بیاید و داستان مفصلی دارد که من جلسه قبل تا حدودی اشاره کردم.
ولی آنچه که در فرمایشان اقای محمد حسین هیکل مهم است این مطلب است:
یک:
«کان اهل السنة وما زالوا یرون ان الخلافة لیست رکنا من ارکان الدین»
اهلسنت همواره بر این عقیده بودند و ادعای اجماع هم میکند که خلافت رکنی از ارکان دین نیست.
این یک ادعا است که ما باید به این جواب بدهیم.
دو:
«وان الشیعة فسقوا حین عدوها کذلک»
شیعه فاسق شدند از اسلام فاصله گرفتند و خلافت را از ارکان دین شمردند.
سه:
«ورموک بالابتداع والإلحاد»
شما را به خاطر اینکه یک امر اجماعی را در کتابت مطرح کردی متهم به بدعت گذاری و الحاد کردند.
«واخذوا یقولون: أن الخلافة اصل من اصول الدین»
و گفتند خلافت اصلی از اصول دین است.
بعد میآورد:
«اصبحت القاهرة (کطهران) مرکز الشیعة وانهار بناء صلاح الدین»
اما حرف اول ایشان که میگوید:
«اهل السنة وما زالوا یرون ان الخلافة لیست رکنا من ارکان الدین»
اهلسنت همواره اجماع داشتند که خلافت رکنی از ارکان دین است! ایا واقعا این چنین است؟ این قضیه برای 100 سال قبل است. شما ببینید شمس الدین اصفهانی در کتاب شرح منهاج بیضاوی در جلد 2، صفحه 535 چاپ ریاض بحث اقامت و تسمیه را مطرح میکند که اگر کسی بیاید اقامه در نماز را بخواهد انکار کند یا بسم الله گفتن را در نماز انکار کند این از فروعات است کفر ندارد و بدعتی هم نیست.
«بخلاف الامامة»
به خلاف اینکه یک کسی بیاید امامت را انکار کند
«فانها من اصول الدین»
امامت از اصول دین است
«ومخالفتها بدعة»
مخالفت امامت هم بدعت است.
آقای محمد حسین هیکل آیا شما اینها را خواندید یا نخواندید؟ شما که میگویید: اهلسنت اعتقاد دارند به اینکه امامت و خلافت رکنی از ارکان دین نیست. آقای شمس الدین اصفهانی متوفای 740 است.
آقای بدخشی از علمای بزرگ اهلسنت است در کتاب مناهج العقول در جلد 2 صفحه 226 میگوید:
«بخلاف الامامة»
در پاورقی میگوید:
«فانها من اصول الدین»
امامت جزء از اصول دین است.
«ومخالفته یقتضي الی احد الامرین»
آقای ابو النور زهیر از اساتید دانشگاه الازهر است. کتاب اصول الفقه نوشته است در جلد سوم چاپ الازهر می گوید:
«اجاب الجمهور.... بخلاف الامامة فانها من اصول الدین»
جمهور جواب دادند ....بخلاف امامت که از اصول دین است.
جناب اقای محمد حسین هیکل! چرا دارید حرف بی اساس میزنید و شیعه را متهم میکنید؟
آقای بیضاوی متوفای 685 در کتاب صفحه 76 میگوید:
«بخلاف الإمامة و أما تلك المعجزات فلقلَّة المشاهدين»
علامه جاربردی در السراج الوهاج در جلد 2 میگوید:
«بخلاف الامامة»
که کفر آور است. اینها همه مطرح می کنند امامت جزء اصول دین است. آقای قرطبی متوفای 671 است. آقای محمد حسین هیکل! این کتاب الجامع الاحکام جلد اول است که دارد:
«ثم إن الصديق رضى الله عنه لما حضرته الوفاة عهد إلى عمر في الإمامة»
خلیفه اول وقتی که مرگ وفاتش رسید امامت و خلافت را برای عمر نصب کرد.
آقای محمد حسین هیکل، آقای علی عبدالرزاق، آقای محمد عبده، آقای رشید رضا شما که میگویید امامت و خلافت تعیین امام و خلیفه و سلطان حق رعیت است و کسی حق ندارد این حق را غصب کند و این حق را برای کسی تثبیت کند. آقایان به ما جواب بدهید، آقای خلیفه اول:
«لما حضرته الوفاة عهد إلى عمر في الإمامة»
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 1، ص 264
اين چه است؟ چرا حق مردم را که انتخاب به عهده مردم بود آقای ابوبکر نادیده گرفت؟ بلکه مخالفتهای صریحی که با خلافت عمر بود، امیر المؤمنین علی (علیه السلام) مخالفت کرد، طلحه مخالفت کرد، زبیر مخالفت کرد، مهاجرین و انصار همه مخالفت کردند و گفتند آقای ابوبکر:
«ولّيت علينا رجلا فظاً غليظاً»
یک آدم تند و بد اخلاف را بر ما مسلط کردی
«ماذا تقول لربك إذا لاقیته»
جواب خدا را چه خواهی داد!
ابوبکر گفت به خدا میگویم:
«ولّیت رجلا خیر الناس»
بهترین مردم بوده!
این:
«عهد إلى عمر في الإمامة»
به ما جواب بدهید، چرا اینها را شما مطرح نمیکنید؟ چرا شما مردم را اغراء به جهل میکنید؟ آقای رشید رضا، آیا اینها را دیدی یا ندیدی؟ اگر ندیدی جاهل هستی و اگر دیدی و مطرح نمیکنی خائن هستی.
آقای محمد حسین هیکل! مگر میشود کسی بگوید شما اینها را ندیده باشید، از قضیه خلافت خلیفه دوم شما بی خبر باشید. یکی از مشکلات اهلسنت که در برابر چنین شبهاتی در بن بست قرار میگیرند و به چاله میافتند همین است.
اینها نمیتوانند بگویند خلافت و امامت انتصابی است و یا انتخابی است در آن ماندهاند، اگر بگویند انتخابی است میگویند چرا آقای ابوبکر رعایت نکرد و عمر را خودش نصب کرد.
حالا یک دروغ هایی درست کردند که از دروغهای شاخدار است میگویند بله ابوبکر در مورد عمر با مردم مشورت کرد.
ایشان چنین حقی نداشت مشورت کند، اجازه میداد مردم خودشان بیایند باهمدیگر انتخاب کنند، اینکه اگر یک خلیفه ای بیاید با مردم مشورت کند و رأی مردم را قبل از مرگش بگیرد این خلاف آزادی است، حکومت دستش است.
وقتی یک خلیفه ای بخواهد بیاید با مردم مشورت کند یک کسی را انتخاب کند این دور از آزادی است. پیغمبر از دنیا رفت مردم آمدند جمع شدند آقای ابوبکر شما را انتخاب کردند، شما هم از دنیا رفتید رها کنید و بگذارید مردم جمع بشوند خودشان هرکسی را که می خواهند انتخاب کنند. این یک مشکل و پارادوکسی است که اهلسنت نمیتوانند جواب بدهند.
نکته بعدی اگر انتخاب هم هست چرا آقای عمر اجازه نداد بعد از مرگش مردم بیایند انتخاب کنند، شورای شش نفره درست کرد، آیا این شورای شش نفره میتواند منتقل کننده آراء مردم باشد بعد از انتخاب عثمان چقدر از افراد مخالفت کردند ولی عبدالرحمن ابن عوف به حرف هیچ احدی گوش نکرد.
آقای عمر! شما مثل پیغمبر وقتی از دنیا رفتی مردم جمع میشوند خودشان هرکس را خواستند انتخاب میکنند همانطوری که بعد از قتل عثمان مردم جمع شدند امیر المؤمنین را انتخاب کردند. این یک انتخاب آزاد شد!
یعنی صرف نظر از بحث خلافت انتصابی، در میان خلفای راشدین تنها خلیفه ای که واقعا بصورت آزاد و انتخابات واقعی انتخاب شد، حضرت علی بن ابی طالب سلام الله علیه است
مردم آمدند از امیرالمومنین علی علیه السلام التماس کردند و خواستند خلافت را قبول کند تنها خلافت انتخابی برای حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) بود.
آن هم که آقایان دو سه ماه نگذشت جنگ جمل را شروع کردند؛ چون دیدند علی ابن ابیطالب (سلام الله علیه) روش خلفای گذشته را عمل نمیکند و برای طلحه و زبیر پست و مقام خاص نمیدهد، جنگ جمل را شروع کردند از آن طرف معاویه جنگ صفین را شروع کرد، از آن طرف هم جنگ نهروان تا منجر به شهادت حضرت امیرالمومنین (سلام الله علیه) شد.
یک حکومت انتخابی ما در خلفای راشدین داریم، این خلافت انتخابی هم سرنوشتش این شد. پس اینکه میگویید:
«إن الصديق رضى الله عنه لما حضرته الوفاة عهد إلى عمر في الإمامة»
بعد میگوید:
«فدل على وجوبها وأنها ركن من أركان الدين»
این بحث خلافت رکنی از ارکان دین است.
«الذي به قوام المسلمین»
قوام امر مسلمین به این خلافت است.
الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج 1، ص 264
شما دیدید که آقای محمد حسین هیکل میگوید اجماع علمای اهلسنت است که خلافت رکنی از ارکان دین نیست. ان شاء الله الباقی بحث را ما جلسه فردا در خدمت عزیزان هستیم.
والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته