2024 April 27 - شنبه 08 ارديبهشت 1403
جنگهای رسول اکرم صلی الله علیه وآله ؛ پاسخ به تجاوز مشرکان
کد مطلب: ١٥٦٧٢ تاریخ انتشار: ١٠ دي ١٤٠٢ - ١٦:٥٢ تعداد بازدید: 879
خارج فقه الحکومه » فقه
جنگهای رسول اکرم صلی الله علیه وآله ؛ پاسخ به تجاوز مشرکان

(جلسه بیست و سوم – 16 08 1402)

 
 
 
 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه بیست و سوم – 16 08 1402)

موضوع:  جنگهای رسول اکرم صلی الله علیه وآله ؛ پاسخ به تجاوز مشرکان

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

...در مدینه پذیرش بود، این ولایت اعمال شد در مکه پذیرش نبود این ولایت اعمال نشد. لذا نسبت به فقیه هم در یک زمانی بود پذیرش نبود ولایت اعمال نشد، در زمان امام (رضوان الله تعالی علیه) مردم پذیرش داشتند ولایت اعمال شد.

این که بعضی ها می گویند ولایت فقیه ولایت دیکتاتوری است نسبت به ائمه هم همین را می گفتند، نسبت به امیر المؤمنین همین را می گفتند برای این ها آدم ها فرق نمی کند آدم ها همان آدم ها هستند و منطق هم همان منطق است هیچ تفاوتی نکرده است.

عرض کردم شما در نظر بگیرید:

«فَأَمَّا مَنْ كَان‏ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه‏»‏

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج27، ص131

فقیهی که صائنا لفنسه، حافظا لدینه، مخالفا لهواه و مطیعا لامر مولاه باشد این نقش رهبری را در جامعه دارد یعنی طوری نشود فقیه بیاید از اموال عمومی برای خودش یا بچه هایش خانه، و ماشین های آن چنانی تهیه کند مثل رئیس جمهورها و بعضی افراد در کشورهای دیگر آن دیگر مطیعا لامر مولاه نمی شود.

پرسش:

استاد! خود فقه برای اداره جامعه کافی است الان با توجه به این که همه چیز تخصصی شده فقیه باید اقتصاد دان باشد، حقوقدان باشد، سیاستمدار باشد، روابط بین الملل را بداند. این که ما بیاییم فقیه را مطرح کنیم بگوییم کسی که فقیه است ولایت هم برایش می آید ولی واقعا شأنیت اداره یک جامعه را دارد؟ اکثرا ندارد می خواهم بگویم شأنیتی هم داشته باشد فقه این را به وجود نمی آورد.

پاسخ:

یکی از ویژگی های فقه این است که شما در مواردی که تخصص ندارید به متخصص رجوع می کنید، این یک مسئله ثابت در فقه است رجوع به متخصص از قطعیات فقه شیعه است. وقتی یک فقیه احساس کرد در یک مسئله ای تخصص ندارد از این قاعده فقهی که رجوع به متخصص را واجب کرده است استفاده و به متخصص رجوع می کند ولی به متخصص متعهد نه متخصص غیر متعهد! رجوع به متخصص دست فقیه را باز می گذارد.

پرسش:

یک سیاستمدار یا اقتصاد دان هم می تواند بگوید من در زمینه اداره جامعه به فقیه رجوع می کنم، من خودم می آیم نفر اول می شوم برای این که بحث فقه و احکام این ها اجرا بشود به یک فقیه جامع الشرایط مراجعه می کنم همین استدلال در آن جا هم است.

پاسخ:

بحث سر این است اختیاراتی که یک فقیه دارد مثلا صد مورد اختیار دارد نود مورد مربوط به فقاهتش است. ده موردش مربوط به این است که شارع مقدس در برخورد با استکبار جهانی چه گفته است این ها از ویژگی ‌های فقه ما است.

فقیه می آید نود درصدش را با آن بینشی که از فقه می گیرد اعمال می کند ده درصد هم در مواردی که تخصص ندارد در مسائل اقتصادی و دیگر مسائل به متخصص رجوع می کند رجوع به متخصصی که رأی او مخالف قطعیات فقه ما نباشد اگر رأی متخصص مخالف قطعی نظر فقیه یا فقه بود بر گرفته ای از اقتصاد اروپا و غرب بود قطعا آن جا فقیه آن را کنار می زند.

حتی در رجوع به متخصص هم ناظر بر این محصول تخصص فقاهت فقیه است و گرنه غیر از این باشد با مشکل مواجه می شود. مثلا بعضی از رئیس جمهورها را خودمان انتخاب کرده بودیم اگر مردم سرنوشت شان را دست این ها می دادند کشور ما چه می شد؟

اگر آمریکا بر کشور مسلط می شد با این ضربه ای که از ایران خورده بود آیا یک مسجد را در ایران نگه می داشت؟ همه را خراب می کرد. آیا یک حسینیه باقی می گذاشت؟ یک محرم و صفر اجازه می داد مردم عزاداری کنند؟ نمونه اش صدام بود.

پرسش:

الان به نوع دیگر کار خودش را کرده است.

پاسخ:

به نوع دیگر کار کرده است ولی آن اصالت ایرانی بودن و اصالت اسلامی بودن ما محفوظ است. حتی همین آقایان شیرازی ها می گویند ما این حکومت را اسلامی نمی دانیم ولی مخالفت با این ها را خلاف شرع می دانیم؛ چون اگر غیر این هر حکومتی بیاید نمی گذارد ما سینه زنی و قمه زنی کنیم، نمی گذارد مساجد ما بر قرار باشد.

در این حد می گوید اگر این حکومت نباشد حکومت دیگر ما را در انجام مراسم مذهبی مان به این شکل که این ها آزاد گذاشته اند آزاد نمی گذارند.

دشمن، دشمن است از دشمن غیر از دشمنی توقوع نیست و در آن هیچ شک و شبهه ای نیست. در قضیه داعش اگر واقعا قاطعیت رهبری و سردار شهید سلیمانی نبود داعش داخل کشور آمده بود اصلا اگر کار به هیچ چیزش نداشته باشیم آیا زن و بچه ما امروز امنیت داشتند؟

در سوریه و عراق دیدیدیم چه بلایی به سر نوامیس مردم آوردند حالا شیعه باشد، سنی باشد فرق نمی کند. من یک روز در شبکه برنامه داشتم یک آقایی از بغداد زنگ زد و با بغض می گفت دو سه ماه است داعش همسر، عروس و دختر من را برده نمی دانم کجا هستند و چه سرنوشتی دارند بعد پشت تلفن شروع کرد به گریه کردن.

الان شاید ده سال از آن قضیه می گذرد من هر وقت یادم می افتد جگرم کباب می شود. این سرنوشت در انتظار همه ما بود. ما که چهار تا چشم نداریم که عراقی ها دو تا داشته باشند، ما پنج تا دست نداریم که آن ها دو تا داشته باشند.

لذا این ذکاوت ها و دور اندیشی هایی که رهبری در این قضایا داشت و به حرف هیچ کسی هم گوش نکرد باعث شد دشمن در سر جایش نابود بشود.

 عرض کردم ما قدر امنیت را نمی دانیم و این که رهبری در قضیه داعش چه کار کردند برای ما روشن نیست. ما باید یک مقدار دقت کنیم و قدر این نعمت را بدانیم تا خدای ناکرده دچار مشکل نشویم (وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ)

(وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ)

و (همچنين به خاطر بياوريد) هنگامي را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزاري کنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسي کنيد، مجازاتم شديد است!»

سوره ابراهیم (14): ایه 7

خدا با کسی شوخی ندارد.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.

بحث ما در رابطه با صحبت های علی عبدالرزاق بود ایشان شصت و چهار تا آیه از قرآن آورده بر این که پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) حق تشکیل حکومت سیاسی ندارد، خلفای بعد از ایشان هم همه شان با زور و غلبه و با شمشیر حکومت تشکیل دادند.

این مباحث را مطرح کردیم به این جا رسیدیم که می گویند این آیات که نزدیک شصت تا صد و بیست آیه است با آیه سیف مانند: (فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ) نسخ شده است.

(فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ)

(اما) وقتي ماه‌هاي حرام پايان گرفت، مشرکان را هر جا يافتيد به قتل برسانيد؛ و آنها را اسير سازيد؛ و محاصره کنيد؛ و در هر کمينگاه، بر سر راه آنها بنشينيد! هرگاه توبه کنند، و نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، آنها را رها سازيد؛ زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است!

سوره توبه (9): آیه 5

عرض کردیم اقای رشید رضا متوفای 1354 قمری است. ایشان این صد و بیست و چهار تا آیه که نسخ شده را مطرح می کند می گوید اصلا نسخی در کار نبوده و آن آیات در حکم خودشان باقی هستند و این یک حکم مستقل دیگری است.

بعد آیاتی را که اقایان آورده اند که ناسخ آیات مثل: (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)؛ (أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ)، (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ)، (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ) است.

(لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ)

در قبول دين، اکراهي نيست.

سوره بقره (2): آیه 256

 (أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يكُونُوا مُؤْمِنِينَ)

آيا تو مي‌خواهي مردم را مجبور سازي که ايمان بياورند؟! (ايمان اجباري چه سودي دارد؟!)

سوره یونس (10): آیه 99

 (وَمَا أَنْتَ عَلَيهِمْ بِجَبَّارٍ)

و تو مأمور به اجبار آنها (به ايمان) نيستي

سوره قاف (50): آيه 45

 (لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه‌گر بر آنان نيستي که (بر ايمان) مجبورشان کني

سوره غاشیه (88): آيه 22

ایشان می گوید با آیات سوره آل عمران:

«نزلت في غزوة أحد وکان المشرکون هم المعتدین»

آیاتی که در سوره آل عمران است در غزوه احد نازل شده و مشرکین در آن جا تجاوزگر بودند، برای دفع تجاوز مشرکین مسلمان ها آمدند اقدام کردند، این هیچ ارتباطی به آن آیات (لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ) و امثال آن ندارد.

عزیزان در فرق غزوه و سریه دقت کنند بین آقایان اختلاف است ولی مشهور این است که غزوه آن جنگی بوده که رسول اکرم شخصا در آن حضور داشت و فرماندهی جنگ هم به عهده خود رسول اکرم بود. سریه آن جا است که رسول اکرم حضور نداشتند و فرماندهی را برای جنگ معین کردند.

بعضی ها می گویند تمام این ها یک چیز است غزوه آن جایی است که جنگ آشکار بوده. سریه جنگ های سری بوده است مثل مواردی که برای شناسایی دشمن و امثال این ها می رفتند. ولی مشهور بین آقایان این است که عرض کردم.

آقای رشید رضا می گوید سوره آل عمران در غزوه احد نازل شده است. سوره آل عمران که در غزوه احد آمده: (قَدْ كَانَ لَكُمْ آيةٌ فِي فِئَتَينِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ)

(قَدْ كَانَ لَكُمْ آيةٌ فِي فِئَتَينِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يرَوْنَهُمْ مِثْلَيهِمْ رَأْي الْعَينِ وَاللَّهُ يؤَيدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ)

در دو گروهي که (در ميدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتي) براي شما بود: يک گروه، در راه خدا نبرد مي‌کرد؛ و جمع ديگري که کافر بود، (در راه شيطان و بت،) در حالي که آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مي‌ديدند. (و اين خود عاملي براي وحشت و شکست آنها شد.)و خداوند، هر کس را بخواهد (و شايسته بداند)، با ياري خود، تأييد مي‌کند. در اين، عبرتي است براي بينايان!

سوره آل عمران (3): آیه 13

همچنین آیه 121 آل عمران:

(وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِينَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)

و (به ياد آور) زماني را که صبحگاهان، از ميان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ براي مؤمنان، بيرون رفتي! و خداوند، شنوا و داناست (گفتگوهاي مختلفي را که درباره طرح جنگ گفته می ‌شد، می ‌شنيد؛ و انديشه‌هايي را که بعضي در سر مي‌پروراندند، مي‌دانست).

سوره آل عمران (3): آیه 121

داشتی زمینه را برای جنگ با مشرکین آماده می کردی. آیه 157 و 158:

(وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَةٌ خَيرٌ مِمَّا يجْمَعُونَ)

اگر هم در راه خدا کشته شويد يا بميريد، (زيان نکرده‌ايد؛ زيرا) آمرزش و رحمت خدا، از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود،) جمع آوري ميکنند، بهتر است!

  (وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ)

و اگر بميريد يا کشته شويد، به سوي خدا محشور مي‌شويد.

سوره آل عمران (3): آیه 157 و 158

آیه 167 سوره آل عمران:

(وَلِيعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يكْتُمُونَ)

و نيز براي اين بود که منافقان شناخته شوند؛ آنهايي که به ايشان گفته شد: «بياييد در راه خدا نبرد کنيد! يا (حداقل) از حريم خود، دفاع نماييد!» گفتند: «اگر مي‌دانستيم جنگي روي خواهد داد، از شما پيروي مي‌کرديم. (اما مي‌دانيم جنگي نمي‌شود.)» آنها در آن هنگام، به کفر نزديکتر بودند تا به ايمان؛ به زبان خود چيزي مي‌گويند که در دلهايشان نيست! و خداوند از آنچه کتمان مي‌کنند، آگاهتر است.

سوره آل عمران (3): آیه 167

شاید در مورد آن سیصد نفری که در جنگ احد از سپاه برگشتند یعنی نزدیک احد که رسیدند سیصد نفر با سرکردگی عبدالله اُبی برگشتند هفتصد نفر ماندند. این هم در حقیقت یک نکته ی ظریفی است که تقریبا یک سوم سپاه اسلام را منافقین تشکیل می دادند.

(فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَينِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا أَتُرِيدُونَ أَنْ تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَنْ يضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا)

چرا درباره منافقين دو دسته شده‌ايد؟! (بعضي جنگ با آنها را ممنوع، و بعضي مجاز مي‌دانيد.) در حالي که خداوند بخاطر اعمالشان، (افکار) آنها را کاملا وارونه کرده است! آيا شما مي‌خواهيد کساني را که خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه کرده، هدايت کنيد؟! در حالي که هر کس را خداوند گمراه کند، راهي براي او نخواهي يافت.

سوره نساء (4): آیه 88

بخاری می گوید:

«فما لَكُمْ في الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ رَجَعَ نَاسٌ من أَصْحَابِ النبي صلى الله عليه وسلم من أُحُدٍ وكان الناس فِيهِمْ فِرْقَتَيْنِ فَرِيقٌ يقول اقْتُلْهُمْ وَفَرِيقٌ يقول لَا فَنَزَلَتْ (فما لَكُمْ في الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ) وقال إِنَّهَا طَيْبَةُ تَنْفِي الْخَبَثَ كما تَنْفِي النَّارُ خَبَثَ الْفِضَّةِ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج4، ص1676، ح4313

در کتاب عمدة القاری – بدر الدین عینی متوفای 855 می گوید:

«قوله: (رجع ناس) هم عبد الله بن أبي سلول ومن تبعه. وكذر ابن إسحاق في وقعة أحد أن عبد الله بن أبي سلول رجع يومئذ بثلث الجيش. ورجع بثلاثمائة وبقي النبي صلى الله عليه وسلم في سبعمائة.»

عمدة القاري شرح صحيح البخاري؛ اسم المؤلف: بدر الدين محمود بن أحمد العيني الوفاة: 855هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج18، ص180

سپاه اسلام هزار نفر بوده، سپاه مشرکین سه هزار نفر بودند. ثلث مردم نزدیکی احد که رسیدند به مدینه برگشتند. کتاب فتح الباری هم به این مسئله پرداخته است.

کتاب البدایه والنهایه در جلد 5، صفحه 347 یک مقداری واضح آورده است می گوید مسلمان ها هزار نفر بودند، مشرکین سه هزار نفر این ها وقتی به احد رسیدند عده ای که سیصد نفر بودند با عبدالله اُبی برگشتند، هفتصد نفر با پیغمبر ماندند.

همچنین دلائل النبوه بیهقی و دیگر منابع این را دارند: «ورجع بثلاثمائة وبقي النبي صلى الله عليه وسلم في سبعمائة»، این نشان می دهد که منافقین از همان روز اول در میان اصحاب بودند و مشکل اساسی اسلام هم همین منافقین بودند.

در کتاب صحیح مسلم هم است می گوید:

«قال النبي صلى الله عليه وسلم في أَصْحَابِي اثْنَا عَشَرَ مُنَافِقًا»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص2143، ح 2779

این اثنا عشر منافقا به قضیه تبوک برمی گردد، موقع برگشتن دوازده نفر بودند می خواستند پیامبر را ترور کنند این مربوط به آن قضیه است.

این که بعضی ها می گویند نفاق بعد از پیامبر اکرم تمام شد. یا جناب اقای دکتر صفری در بعضی از صحبت هایش است می گوید نفاق در مکه بود بعد از آن نفاق از بین رفت، ما نفاقی نداشتیم.

دوستان این را یادگاری از من داشته باشند این ها که می گویند با رفتن پیامبر نفاق تمام شد و رفت. در صحیح بخاری و مسلم نکات است اگر این ها را دقت کنیم خیلی خوب است حذیفه می گوید:

«إِنَّ الْمُنَافِقِينَ الْيَوْمَ شَرٌّ منهم على عَهْدِ النبي صلى الله عليه وسلم»

منافقین بعد از پیامبر بدتر از منافقین زمان پیامبر هستند. چرا؟

«كَانُوا يَوْمَئِذٍ يُسِرُّونَ وَالْيَوْمَ يَجْهَرُونَ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير, اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2604، ح6696

زمان پیامبر نفاق شان را مخفی می کردند. (وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ) این است.

(وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَينِ ثُمَّ يرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ)

و از (ميان) اعراب باديه‌نشين که اطراف شما هستند، جمعي منافقند؛ و از اهل مدينه (نيز)، گروهي سخت به نفاق پاي بندند. تو آنها را نمي‌شناسي، ولي ما آنها را مي شناسيم. بزودي آنها را دو بار مجازات مي‌کنيم (:مجازاتي با رسوايي در دنيا، و مجازاتي به هنگام مرگ)؛ سپس بسوي مجازات بزرگي (در قيامت)فرستاده مي‌شوند.

سوره توبه (9): ایه 101

روایت بعدی این هم از حذیفه است.

«عن حُذَيْفَةَ قال إنما كان النِّفَاقُ على عَهْدِ النبي صلى الله عليه وسلم فَأَمَّا الْيَوْمَ فَإِنَّمَا هو الْكُفْرُ بَعْدَ الْإِيمَانِ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير, اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2604، ح6697

این در صحیح بخاری است. آقایانی که می گویند نفاق از بین رفت و دیگر تمام صحابه مؤمن شدند یک تعبیری آیت الله العظمی سبحانی در بعضی از آثارشان دارد. ما هم این عبارت را در کتاب قصة الحوار الهادئ از ایشان نقل کردیم.

می گوید این آقایانی که می گویند با رحلت پیامبر نفاق از بین رفت؛ یعنی عامل نفاق وجود پیامبر بوده است، پیامبر که از دنیا رفت عامل نفاق هم از بین رفت همه مؤمن، اهل بهشت و همه جزء اولیاء الله شدند!

جالب این است تفسیر این کثیر که شاگرد ابن تیمیه است در جلد 4 از عمر ابن الخطاب نقل می کند:

«إذا مات رجل ممن يرى أنه منهم»

اگر یکی از صحابه از دنیا می رفت عمر شک داشت آیا این جزء منافقین است یانه؟

«نظر إلى حذيفة»

به حذیفه نگاه می کرد.

 چون حذیفه اسامی منافقین را می دانست.

«فإن صلى عليه وإلا تركه»

اگر حذیفه می آمد نماز بخواند نماز می خواند، اگر حذیفه نمی آمد خلیفه دوم هم برایش نماز نمی خواند.

«وذكر لنا أن عمر قال لحذيفة أنشدك الله أمنهم أنا قال لا ولا أومن منها أحدا بعدك»

تفسير القرآن العظيم؛ اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء الوفاة: 774، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1401، ج2، ص386

پرسش:

استاد! حذیفه بر خلیفه دوم نماز خواند؟

پاسخ:

بروید خودتان بررسی کنید، هم اولی هم دومی در مورد هردویش تحقیق کنید. در این مورد کتاب الاستیعاب جلد 1 صفحه 277 و تاریخ دمشق جلد 12 صفحه 286، کنز العمال جلد 1 صفحه 369، احیاء العلوم الدین غزالی جلد 3 صفحه 150 را ببینید.

در هر صورت...

در مناظره ای که در شبکه المستقله داشتیم آن ها خیلی اصرار داشتند که قاتلین حضرت زهرا چه کسانی هستند اسم ببرید؟ گفتم مراجع بزرگوار حوزه که به من گفتند این جا بیایم در رابطه با شهادت حضرت زهرا صحبت کنم همه به من توصیه کردند شما اصل شهادت را مطرح کنید این که قاتل حضرت زهرا چه کسی بود بگویید بروید خودتان تحقیق کنید به ما مربوط نیست.

یک شب این ها نزدیک بیست دقیقه ما را این طرف و آن طرف پیچاندند آخرش هم ما نگفتیم و همین را ملاک قرار دادند آقای قزوینی نگفت قاتلین حضرت زهرا چه کسانی هستند.

گفتم حضرت زهرا به شهادت رسیده در آن شکی نیست، از شیعه و سنی ما روایت قطعی داریم ولی این که چه کسی به شهادت رسانده (روایات را ملاحظه کنید ببینید چه کسی یا چه کسانی قاتل هستند)

پرسش:

استاد! در این قضیه (منافقین) اسم دوازده نفر در منابع اهل سنت آمده است؟

پاسخ:

اسم پنج – شش نفرشان آمده است. المحلی جلد 11 صفحه 224 کتاب الحد باب حد المرتد.

در هر صورت...

آیاتی که در سوره آل عمران در قضیه احد آمده کلا این چهار – پنج آیه است. البته من جایی هم ندیدم که چند آیه در غزوه احد نازل شده است. اگر هم جایی جمع کرده بودند من ندیدم این ها را من خودم با توجه به اطلاعات و فیش هایی که داشتم در آوردم.

بعد در رابطه با غزوه بدر:

 «و آیات سورة الانفال نزلت فی غزوة بدر الکبری وکان المشرکون هو المعتدین ایضا»

که همان: (وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ) در غزوه بدر کبری آمده است.

(وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يعْمَلُونَ بَصِيرٌ)

و با آنها پيکار کنيد، تا فتنه [= شرک و سلب آزادي‌] برچيده شود، و دين (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد! و اگر آنها (از راه شرک و فساد بازگردند، و از اعمال نادرست) خودداري کنند، (خداوند آنها را مي‌پذيرد؛) خدا به آنچه انجام مي‌دهند بيناست.

سوره انفال (8): آیه 39

در غزوه بدر کبرا آمده است. واژه بدر کبری در حقیقت اشاره به دو تا بدر دیگری است که یک بدر اولی یا غزوه سفوان بوده، یکی هم بدر موعد بوده است. قبل از غزوه بدر که در سال دوم هجری اتفاق افتاد در جمادی الاخری سال دوم غزوه عشیره یا غزوه سفوان انجام شد.

گروهی از قریشان به سردگی کرز ابن جابر آمدند گله های مردم مدینه را غارت کردند بردند پیغمبر شنید و زید ابن حارثه را در مدینه به عنوان جانشین خودشان گذاشتند دنبال این ها تا منطقه بدر رفتند، وقتی شنیدند مسلمان ها دنبال این ها هستند به سرعت رفتند پیغمبر اکرم دیگر صلاح ندید بعد از بدر این ها را دنبال کند، از آن جا بدون هیچ اتفاقی بر گشتند.

 بدر موعد هم که در بدر کبریٰ بعد از شهادت یاران رسول اکرم، ابو سفیان گفت موعد ما سال آینده، برای سال آینده تدارک دیده بودند بیایند هر چه در اسلام و مسلمان ها است دیگر کار را یکسره کنند.

ابو سفیان شنید مسلمان ها این دفعه با آمادگی خیلی بیشتری هستند، جمعیتی را جمع کرد بعد پشیمان شد حتی خیلی از افراد به او طعنه زدند گفتند تو آن جا شعار دادی گفتی موعد ما سال آینده به بدر موعد، تو آبروی ما را با این کارت بردی ایشان قریب به این مضمون گفت این جنگ (بدر موعد) به صلاح ما نیست و مسلمان ها با آمادگی خیلی بیشتری برای جنگ آماده می شوند.

جالب این است که در بدر موعد یا بدر سوم رسول اکرم فرمود کسانی که در احد نبودند حق شرکت در بدر موعد را ندارند. حتی بعضی از یاران حضرت زخم هایشان التیام نیافته بود که برای بدر سوم آماده شدند. وقتی آن جا رفتند دیدند از مشرکین خبری نیست برگشتند. مراد ایشان از بدر کبریٰ، مراد بدر وسط است نه بدر اول و نه بدر سوم است.

البته بعضی ها می گویند بدر همان جنگ اول است جنگ ودّان یا ابواء، جزء جنگ هایی بود که قبل از بدر بود، جنگ بواط قبل از بدر بود، جنگ عشیره یا ذی العشیره قبل از بدر بود، جنگ سفوان قبل از بدر بود.

 تقریباً شش - هفت تا جنگ داشتیم ولی منجر به کشت و کشتار نشد؛ یعنی سپاه از مدینه بیرون آمدند و بدون جنگ برگشتند همه این ها را غزوه نام برده اند. بعضی از این عزوات هم منجر به مصادره اموال تجار قریش و ... شد ظاهراً در سه تای از این ها بود منجر به مصادره اموال این ها شد و این برای ابو سفیان و مشرکان خیلی سنگین آمد.

پرسش:

به جنگ منجر نشد چرا به آن جنگ می گویند؟

پاسخ:

چون رسول اکرم با همه ادوات جنگی خارج شدند.

پرسش:

بعد از احد چرا دیگر بدر نبود؟

پاسخ:

بنا بود در بدر، تکلیف روشن بشود و پیغمبر هم در بدر منتظر این ها شد از آن جهت است. مثلاً واقعه سیف البحر که ماه رمضان سال اول هجری بود سی نفر از مسلمان ها به فرماندهی حضرت حمزه رفتند و با کاروانی از قریش با فرماندهی ابوجهل سیصد نفر بودند آن جا کسی که هم پیمان دو طرف بود به صلح انجامید و جنگی صورت نگرفت و برگشتند.

بعد از او نبرد رابغ شوال سال اول بود، سال اول حضور پیغمبر در مدینه با همین جنگ ها و درگیری ها شروع شده است. عده ای با فرماندهی عبیدة ابن حارث رفتند درگیر شدند تیر اندازی صورت گرفت مشرکان ترسیدند و شتابان میدان را ترک کردند. یعنی اول درگیری، زد و خورد، تیر اندازی میان مسلمان ها و مشرکین است.

غزوه ابواء در صفر سال دوم بود. پیامبر با کاروانی از قریش از ابواء‌ تا مدینه که تقریباً‌ پنجاه شصت کیلومتری مدینه است رفتند اتفاقی نیفتاد.

غزوه بواط ربیع الاول سال دوم آمدند شامیان می رفتند صد نفر قریش بودند دو هزار و پانصد شتر مملو از بار داشتند. تا سپاه اسلام برسد سریع حرکت کردند و رفتند. غزوه ذو العشیره که در جمادی الآخر سال دوم است.

بعد نبرد نخله که رجب سال دوم انجام شد مسلمانان رئیس کاروان را کشتند و چند تن را اسیر کردند اموال کاروان را هم به غنیمت کردند. یعنی این اولین درگیری بین مسلمان ها و مشرکین است که هم از آن ها کشتند و هم اموال شان را غنیمت گرفتند.

جنگ بدر در ماه رمضان، روز هفدهم یا روز نوزدهم بود بین آقایان اختلاف است.

غزوه السویق ذی الحجة همین سال بود که ابو سفیان در نبرد انتقامی در اطراف مدینه شبیخون زد دو خانه و یک مزرعه را به آتش کشید و دو تن از انصار را کشت و به سرعت به سوی مکه بر گشت. پیغمبر به تعقیب این ها رفتند.

 سریه قَرده بود بعد از قضیه غزوه السویق انجام شد در این جا هم کاروانی از قریش ابو سفیان در آن جا بود قصد داشتند از عراق به شام بروند در محلی به نام قرده از توابع نجد حمله کردند کاروان شام گریخت، مسلمان ها تمام اموال آن ها را به غنیمت گرفتند. این دومین جنگی است که اموال آن ها را به غنیمت می گیرند.

 جنگ احد است که سال سوم هجری بود. غزوه حمراء الأسد است بلافاصله بعد از نبرد احد پیامبر با سازماندهی دوباره مسلمان ها به تعقیب سپاه قریش تا حمراء الأسد در مدینه رفتند و آن ها فرار کردند.

بدر الموعد بود قرار گذاشته بودند در نزدیک مدینه بیایند پیغمبر هم با سپاهیانش تا بدر رفتند و مشرکان بر گشتند ابو سفیان خیلی مورد تمسخر قرار گرفت.

بعد جنگ خندق شروع می شود که ابو سفیان در بدر موعد نیامد گفت ما به تنهایی از عهده مسلمان ها بر نمی آییم. باید برویم افرادی که در مدینه هستند از همکاران و همفکران ما هستند با یهودی ها و دیگران همبستگی داشته باشیم کار مسلمان ها را برای همیشه تمام کنیم. یعنی این ها به جنگ احزاب امید بسته بودند. با قاطعیت آمدند که دیگر در این جنگ آثاری از مسلمان ها نخواهد ماند.

در آن جا، آن ها که رفتند شکست خوردند بر گشتند حضرت امیر (سلام الله علیه) ضربه شصتی نشان داد که: «ضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْن‏» شد.

«ضَرْبَةُ عَلِيٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَيْن‏»

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج1، ص467

این سومین جنگی است که به کاروان شام حمله می برند و تمام اموال شان را غنیمت می گیرند چند نفر را هم اسیر می گیرند. یعنی مجموعاً سه جنگی است که اموال آن ها را به غنیمت می گیرند. در جنگ بدر هم اموالی به غنیمت گرفته شد غیر از آن، سه تا از چیزهایی است که به عنوان شبیخون و جلوگیری از نقل و انتقال تجاری انجام گرفت.

پرسش:

این جنگ ها به قصد غنیمت بوده است؟

پاسخ:

روی این موضوع حاج آقای سبحانی و آقای مکارم مفصل کار کردند، چون مسلمان هایی که از مکه هجرت می کردند تمام اموال شان را تصاحب می کردند. رسول اکرم برای جبران این قضیه فرمودند که ما هم می رویم اموال این ها را می گیریم.

 نکته دوم که خیلی مهم تر از این است رشته حیاتی قریش، مسائل مالی بود می خواستند به آن ها ضربه وارد کنند.

پرسش:

مسائل مالی تنها برای مسلمان ها نبوده برای همه این طور بوده است.

پاسخ:

مسلمان ها در مدینه از امکانات مالی برخوردار نبودند دیدند اگر بتوانند به رشته حیاتی قریش را که مسائل مالی است ضربه بزنند توانایی هجوم به مدینه را از دست می دهند. ولذا این ها خواستند با این کارشان هم جبران کنند آن اموالی را که از مهاجرین تصاحب کردند و هم این که بحث حیاتی شان که بحث مالی بود را از این ها بگیرند.

در این زمینه کتاب فروغ ابدیت آیت الله سبحانی سالم ترین کتاب است که مطالب نادرست یا ندارد یا خیلی کم دارد. این کتاب قلم خیلی شیرینی دارد و خیلی ساده نوشته شده است ایشان دسته بندی خیلی خوبی دارد بعضی از آقایانی که جدیداً به میدان آمدند حرف هایی می زنند که در دکان هیچ عطاری هم پیدا نمی شود.

توصیه می کنم به هر کتاب و مورخی مراجعه نکنید که ذهن تان آلوده می شود.

 والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته

 

 

 

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها