2024 April 28 - يکشنبه 09 ارديبهشت 1403
دروغگویی «نووی» درباره شجاعت ابوبکر
کد مطلب: ١٥٦٦٣ تاریخ انتشار: ١٠ دي ١٤٠٢ - ١٦:٢٠ تعداد بازدید: 862
خارج فقه الحکومه » فقه
دروغگویی «نووی» درباره شجاعت ابوبکر

(جلسه چهاردهم – 01 08 1402)

 
 
 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال بیستم

 (جلسه چهاردهم – 01 08 1402)

موضوع:  دروغگویی «نووی» درباره شجاعت ابوبکر 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكيل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصير

امام سجاد (سلام الله علیه) در دعای پانزدهم صحیفه سجادیه می فرماید: خدایا؛ نمی دانم سلامتی و عافیتی که به من دادی شکر کنم که می توانم وظیفه بندگی را عمل کنم یا بیماری می دهی در بستر بیماری هستم و ملائکه به جای من عباداتی که هر روز انجام می دادم را انجام می دهند بدون این که هیچ عبادتی انجام بدهم خودم را به زحمت بیاندازم خدایا، پاداش در پرونده ام می نویسی!

اگر این طور در برابر الله تسلیم باشیم چیزی که از طرف خدای عالم می آید «رضاهُ لرضانا» همان تعبیری که سید الشهداء علیه السلام دارد نمی فرماید: «رَضیتُ بِرضَی الله»، بلکه می فرماید: «رضاهُ لرضانا» رضای او رضایت ما هم است.

 لذا اگر حالت این چنینی برای ما باشد قطعاً خیلی از مسائل مان حل است. این هم نیست جز این که بتوانیم با سیر و سلوک، ریاضت و ذکر دائم به یک مرحله ای برسیم سه آیه ای که جلسه گذشته عرض کردم

(اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ وَكِيلٌ)

خداوند آفريدگار همه چيز است و حافظ و ناظر بر همه اشيا است.

سوره زمر (39): آیه 62

مرحوم طباطبایی می گوید:

«کلما یطلق علیه شیء خالقه الله»

نفس کشیدن من شیئ است. حرف زدن من شیئ است. ضربان قلب من شیئ است. نماز خواندن من شیئ است. روزه گرفتن من شیئ است. پس (هُوَ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيءٍ) از آن طرف هم:

(فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ)

و به هر سو رو کنيد، خدا آنجاست!

سوره بقره (2): آیه 115

هر کجا نگاه کنید به در و دیوار، به چشم تان، به سرتان، به دست تان، به قلب تان، به علم تان همه:

«ليس‏ فى‏ الدار غيره‏ ديار»

این حالت باید در ما باشد به تعبیر حضرت امیر (سلام الله علیه)

«ما رأيت شيئا الا و رأيت اللَّه قبله و معه و بعده»

از آن طرف هم:

(وَهُوَ مَعَكُمْ أَينَ مَا كُنْتُمْ)

و هر جا باشيد او با شما است.

سوره حدید (57): آیه 4

این معیت، غیر از:

(أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ)

و بدانيد خدا با پرهيزکاران است!

سوره بقره (2): آیه 194

(وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ)

و خداوند با نيکوکاران است.

سوره عنکبوت (29): آیه 69

است این معیت، معیت قیومی است. یعنی قوام عالم هستی به او است. قوام ما به او است. قوام حرف زدن ما به او است. قوام راه رفتن ما، فکر کردن ما، درس خواندن ما، درس گفتن ما، نماز خواندن و همه چیز ما وابسته به او است. 

همان که می گوییم:

«بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ وَ أَرْكَعُ وَ أَسْجُدُ وَ أتکَلَم وأکُل و أنام»

این حالت باید در ما احیاء بشود یعنی ما در شبانه روز تلاش کنیم این سه آيه _همیشه_ نصب العین ما باشد. این را بتوانیم در صفحه موبایل مان بنویسیم وقتی موبایل را روشن می کنیم این سه آیه همیشه جلوی چشم ما باشد.

آیات دیگر نیز هست اما این سه آیه اساس کار است.

 مصداق:

(فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ)

پس به ياد من باشيد، تا به ياد شما باشم! و شکر مرا گوييد و (در برابر نعمتهايم) کفران نکنيد!

سوره بقره (2): آیه 152

است.

«وهو الغني وأنتم الفقراء إلی الله»‌

ما فقر محض هستیم؛ یعنی بالاترین مقامی که برای انبیاء و ائمه (علیهم السلام) _بزرگان ما به تصویر می کشند و خودشان هم بیان می کنند_ همین فقر محض است.

اگر این حالت برای ما پیش بیاید خوشا به سعادت ما و اگر نیاید یقین داشته باشیم اولین لحظه ای که حضرت عزرائیل علیه السلام را می بینیم  می گوییم: (يا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ)

(أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَإِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ)

(اين دستورها براي آن است که) مبادا کسي روز قيامت بگويد: «افسوس بر من از کوتاهيهايي که در اطاعت فرمان خدا کردم و از مسخره‌کنندگان (آيات او) بودم!»

سوره زمر (39): آیه 56

دیگر هیچ فایده ای ندارد هر چه بگوییم (رَبِّ ارْجِعُونِ‏) اشتباه کردیم

(حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ)

(آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مي‌دهند) تا زماني که مرگ يکي از آنان فرارسد، مي‌گويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد!

سوره مؤمنون (23): آیه 99

 این (رَبِّ ارْجِعُونِ‏) گوینده فقط ما هستیم شنونده اش نیز ما هستیم اما خوشا به حال آن بندگانی که:

«موتوا قبل أن تموتوا»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج66، ص317

قبل از این که مرگ شان برسد همواره مرگ، برزخ و قیامت جلوی چشم شان است و احساس می کنند الان به قیامت شان نور می فرستند یا ظلمت می فرستند.

اگر این حالت برای ما پیش بیاید الان این جا نشستیم قیامت مان را می بینیم و می بینیم که از این کار ما، از این حرف ما، از این صحبت ما و از این جلسه ما آن جا نور می رود یا ظلمت؟

اگر این کار ما «حباً لله»‌ و «تقرباً إلی الله» باشد قطعاً‌ همین جلسات به نور تبدیل می شود در برزخ به انوار ما اضافه می شود. اگر نه این ها بدون نیت باشد یا برای گذراندن وقت باشد یا برای این که فردا امتحانی بدهیم یا ثوابی ببریم -دیگر از این بالاتر؟!- همه این ها ظلمت است که: «ظُلماتٌ بعضُها فوقِ بعضٍ» است.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ.

اگر دوستان موضوع تحقیقی برای آخر هفته آینده به ما بدهند خوب است. موضوع تحقیق در رابطه با اصحاب رِده باشد، انگیزه اصحاب رِده چه بود؟ چه کسانی در برابر ابوبکر مقاومت کردند؟ کسانی که واقعاً مرتد شدند چه کسانی بودند و چند نفر بودند؟

کسانی مثل اشعث ایشان از اسلام برگشت بعد اسیر شد آقای ابوبکر برای تفقد خواهری داشت که نابینا هم بود به عقد اشعث در آورد، اشعث هم گوسفندهای مردم را هر کجا می دید سر می برید! صدای مردم در آمد واعتراض کردند.

گفت به خاطر این که داماد ابوبکر شدم می خواهم برای شکرانه این ازدواج گوسفندهای شما را بکشم ولیمه بدهم !! از جیب خلیفه می بخشید! و بعد هم یک سری کارهای دیگر انجام داد.

 در حقیقت می خواهیم دوستان سه دسته را مستند تفکیک کنند مرتدین واقعی، کفار واقعی و مسلمان های واقعی با سه دسته در اصحاب رِده این ها مواجه بودند.

آمار کشته ها به صورت تقریبی هم بشود در آورد این ها در جنگ اصحاب رده چه کار کردند و ملاک شان برای کشتن چه بود؟ بعضی قسمت ها را جلسه گذشته اشاره کردم.

 در مورد اصحاب رِده اگر بخواهید مقاله بنویسید یک مقاله پنجاه - شصت صفحه ای می طلبد ولی در حد ده – پانزده صفحه هم خوب است.

درهرصورت...

 بحث ما در رابطه با گفته های نووی متوفای 676 بود از او تعبیر به فقیه الأمة می کنند. در ذیل آيه شریفه:

(لَسْتَ عَلَيهِمْ بِمُصَيطِرٍ)

تو سلطه‌گر بر آنان نيستی که (بر ايمان) مجبورشان کنی.

سوره غاشیه (88): آیه 22

جلسه گذشته اشاره کردیم ایشان می گوید مصیطر یعنی مسلط،‌ جبار

«وَ قیل الرب»

 بعد ایشان روی این روایت تحلیل می کند می گوید پیام روایت، چند مسئله است. عزیزان دقت کنند ببینیم استنباط شان از روایت چیست؟ چون ما روایات را فقط بخوانیم و رد بشویم هیچ ارزشی ندارد امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند:

«هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَايَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَايَةُ»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص160، باب 21 آداب الرواية

«عَلَيْكُمْ بِالدِّرَايَاتِ لَا بِالرِّوَايَاتِ هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَايَةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَايَة»

كنز الفوائد؛ نویسنده: كراجكى، محمد بن على، محقق / مصحح: نعمة، عبد الله‏، ناشر:  دارالذخائر، ج2، ص31

یا:

«خَبَرٌ تَدْرِيهِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفٍ تَرْوِيهِ.»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج2، ص206

ایشان می خواهد درایة الحدیث کند پیام این روایت را تقریباً روشن کند چند پیام از این روایت بیان می کند.

روایت را خواندیم که بعد از رسول اکرم افرادی زکات ندادند ابوبکر گفت من با همه این ها مبارزه می کنم می جنگم ولو یک عِقالی به من ندهند با این ها خواهم جنگید. اولین معترض هم خلیفه دوم بود بعد گفت من را قانع کرد حق با ابوبکر بود! با این ها باید جنگید.

این ها سراغ حضرت امیرالمومنین علیه السلام رفتند تا ایشان را برای جنگ بیاورند حضرت امیرالمومنین علیه السلام به هیچ وجه قبول نفرمود. خیلی اصرار کردند که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام به جنگ رده بیایند، حتی عمر  به ابن عباس اعتراضی داشت که پسر عموی شما حاضر نیست با ما همکاری کند.

 «نووی» می گوید:

«ففیه أدل دليل على شجاعة أبى بكر رضى الله عنه وتقدمه فى الشجاعة والعلم على غيره»

ایشان در شجاعت و علم بر همه صحابه مقدم است.

 همین جا می ایستیم ببینیم آیا ابوبکر جزء اولین کسانی است که اسلام آورده است یانه؟ البته عده ای از اهل سنت می گویند: «اولُ مَنْ أسلم» است اما صاحب طبقات می گوید پنجاه و یکمین نفری بود که اسلام آورد.

در مکه رسول اکرم مشکلات زیادی داشتند، مشرکین مسلمان ها را زیاد اذیت می کردند. بنده خیلی تلاش کردم و گشتم که ببینم ابوبکر در دفاع از مسلمان های مکه قدمی برداشت یا خیر؟ بنده پیدا نکردم.

 سه سال رسول اکرم و بنی هاشم در شعب ابی طالب بودند سخت ترین دوران رسول اکرم و مسلمان ها بود. تلاش کردیم بینیم آیا ابوبکر ولو به اندازه یک جو برای رسول اکرم که در شعب در محاصره اقتصادی بودند کمک کرد یا خیر؟

در این موارد اهل سنت می گویند ایشان در کنار زن و بچه اش استراحت می کرد. آیا در هشتاد تا نود جنگ و غزوه ای که در یازده سال در مدینه بود از خودش شجاعت خاصی نشان داده است یانه؟

در این همه جنگ و غزوه ندیدیم نه تنها یک قطره خون از دماغ یک مشرکی بریزد!

من یادم است در شبکه المستقله سال اول بود در سال 79- 80 مناظره ای بین وهابی ها و شیعه ها شده بود آقای دکتر تیجانی، دکتر موسوی و دکتر عبد الزهراء آمدند.

 این ها تحدی کردند سه خلیفه در جنگ ها اگر یک کافر و مشرک را کشتند یا زخمی کردند به ما بگویید. این ها مهلت خواستند این مناظره ادامه داشت دَه شب بود. تا آخر هم نتوانستند یک مورد پیدا کنند که این سه خلیفه در آن جنگ ها شرکت کرده باشند یا خون از دماغ یک مشرک یا منافق در آورده باشند.

نووی می گوید:

«وتقدمه فى الشجاعة والعلم على غيره»

شجاعت که این است! علمش هم مشخص است وقتی از کلاله سوال می کنند می گوید خبر نداشتم.

پرسش:

در بحث شجاعت، فرارهای ایشان در جنگ خیبر یا دیگر جنگها را چه کار می کنند؟

پاسخ:

آن فرارها را می شود توجیه کرد همه فرار کردند ما هم یکی شان! شجاعت این است که در یکی از جنگ ها چوب، چماق یا شمشیری برداشته باشد مشرکی را کشته باشد که این کار را نکرده است.

در هر صورت...

این آقا این طور دارد می گوید. خدا همه ما را از لغزش حفظ کند.  وقتی این چیزها را در بزرگان اهل سنت می بینم اولاً خدا را شاکر هستم که خدا با نعمت ولایت بزرگ مان کرد و از طرفی هم از لغزش ها می ترسیم. لغزش این ها در این حد است لغزش های ما هم طور دیگری است.

«فانه ثبت للقتال فى هذا الموطن العظيم الذى هو أكبر نعمة أنعم الله تعالى بها على المسلمين بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم»

آیا واقعاً جنگ رِدّه، نعمت اکبر بود که «أنعم الله» یا مصیبت اکبر بود که مسلمان ها گرفتار آن شدند؟ اگر نعمت اکبری بود و ابوبکر، شجاعت به خرج داد (به دستور او) زن و بچه قبیله مالک ابن نویره را اسیر کردند به مدینه آوردند (تا آخر عمر ابوبکر هم این ها اسیر بودند) چرا خلیفه دوم روز اول خلافتش همه را آزاد کرد؟ اگر ایشان شجاعت داشت و نعمت بود پس کار عمر نقمت، رزیه و مصیبت بود. کدامش را قبول کنیم؟!

«واستنبط رضى الله عنه من العلم بدقيق نظره ورصانة فكره ما لم يشاركه فى الابتداء به غيره»

صحيح مسلم بشرح النووي؛ اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانية، ج 1، ص 211 - 213

 

ایشان با آن دقت نظر و فکر دقیقی که داشت استنباط حکم شرعی کرد، اگر کسی نماز بخواند زکات ندهد قتلش واجب است. استنباط حکم شرعی بر چه محوری بود بر آیه قرآن بود یا بر سنت بود؟

 اهل سنت چهار - پنج ملاک دارند قرآن، سنت، عقل، اجماع و قیاس. بیایند ببینیم در لحظه رحلت نبی مکرم که چنین اتفاقی افتاده است و مردم در برابر او ایستادند و مقاومت کردند نیز برای کشتن آن ها و هم این:

«والله لَأُقَاتِلَنَّ من فَرَّقَ بين الصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج1، ص51، ح20

آیا استنباطش بر مبنای آیه، حدیث، اجماع و قیاس بود یا نه فقط رأی شخصی بود؟! آن هم بر مبنای این که این ها زیر بار خلافتش نمی روند؟ همان کاری که این ها در مدینه کردند تعبیری که خلیفه دوم می گوید:

«ما هو إلا أن رأيت أسلم فأيقنت بالنصر»

قبیله أسلم وارد مدینه شدند یقین کردم پیروزی با ما است.

تاريخ الطبري ، اسم المؤلف:  لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310 ، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج 2، ص 244

قبیله أسلم اطراف مدینه بودند یک عداوت دیرینه ای با اوس و خزرج یا با یکی از این ها داشتند وقتی آمدند خلیفه دوم به آن ها گفت شما برای چه آمدید؟ گفتند برای خرید آذوقه آمدیم. گفت شما بیایید به ما کمک کنید مردم را وادار به بیعت کنید هر چه شما بخواهید چند برابرش را در اختیار شما قرار می دهیم!

ابن ابی الحدید و دیگران می گویند که آنها چوب های تری به دست شان گرفته بودند

«و هم محتجزون بالأزر الصنعانية لا يمرون بأحد إلا خبطوه و قدموه فمدوا يده فمسحوها على يد أبي بكر يبايعه‏»

مردم را وادار به بیعت می کردند به پشت و گردن مردم با چوب های تر می زدند.

«شاء ذلك أو أبى‏»

شرح نهج البلاغة؛ اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ج1، ص219

شیخ مفید دارد:

«و أخذوا بأيديهم الخشب و خرجوا حتى خبطوا الناس خبطا و جاءوا بهم مكرهين إلى البيعة»

الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة، نويسنده: مفيد، محمد بن محمد، محقق / مصحح: ميرشريفى، على‏؛ ص: 119

چماق به دست بودند با چماق شان به سر و صورت مردم می زدند  و آن ها را وادار به بیعت می کردند.

این تاریخ اگر بازخوانی بشود و به خوبی کار بشود -ان شاء الله دوستانی که در مورد رِده دارند کار می کنند دقت کنند- در مدینه چه اتفاقی افتاد که خارج مدینه زیر بار نرفتند، این طوری نبود یک دفعه خارج مدینه این طور مقاومت کنند.

این قضایا و این ها بلافاصله در جامعه اسلامی منعکس شد و آن ها هم مقاومت کردند حاضر نشدند نه به خلافت ابوبکر تن بدهند و نه بیت المال را در اختیارش قرار بدهند.

 بعد می گوید:

«أجمع أهل الحق على أنه أفضل أمة رسول الله صلى الله عليه وسلم»

صحيح مسلم بشرح النووي؛ اسم المؤلف: أبو زكريا يحيى بن شرف بن مري النووي الوفاة: 676، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانية، ج 1، ص 211 - 213

نمی دانم تعصب چه کار دارد می کند؟ خدایا به حق حضرت زهرا سلام الله علیها ما را از این تعصب ها دور بگرداند. هر کسی در حوزه خودش. می گوید: اجماع اهل حق است که ابوبکر افضل امت رسول الله است. پیغمبر کجا فرمود ابوبکر افضل الأمة است؟ آیا خود ابوبکر ادعا کرده است من افضل الناس هستم؟ یا صحابه گفتند ابوبکر افضل الناس است؟ غیر از این نداریم.

از رسول اکرم هیچ چیزی ندارند در سقیفه هم این ها به سر هم می زدند اگر یکی از این احادیثی که در صحیح بخاری، صحیح مسلم، مسند و این ها در فضایل ابوبکر آمده است اگر واقعیت داشت و مردم شنیده بودند یا خود ابوبکر شنیده بود اگر در سقیفه مطرح می کردند قطعاً فصل الخطاب بود انصار تسلیم می شدند. تنها چیزی که در سقیقه مطرح کردند این بود که پیغمبر فرمودند:

«الائمة في قريش»

بيان خطأ من أخطأ على الشافعي؛ اسم المؤلف: أحمد بن الحسين البيهقي أبو بكر الوفاة: 458، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بيروت - 1402، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. الشريف نايف الدعيس، ج 1، ص 94

غیر از این چیز دیگری نتوانستند مطرح کنند. ضروری ترین جایی که نیاز بود از این فضایل استفاده کنند سقیفه بود. در آن جا نه ابوبکر، نه ابو عبیده جراح هیچ کدام از این فضایل حرفی نزدند. برای امام رضا (سلام الله علیه) فرصتی پیش آمد وقتی به طوس تشریف آوردند چند مناظره خوب داشتند این مناظره خیلی از مسائل را رو کرد.

 مأمون خیلی علاقه داشت با این مناظرات جایگاه حضرت رضا علیه السلام را پایین بیاورد اما قضیه به عکس شد. یحیی بن ضحاک از کسانی است که اعلم افراد است

«وَ لَمْ يَكُنْ بِخُرَاسَانَ مِثْلُه‏»

 این تعبیر را داشته باشید. خراسان مثل یحیی ابن ضحاک سمرقندی از نظر علم نداشت. او را آوردند با امام رضا علیه السلام مناظره کند تا جایگاه امام رضا پایین بیاید.

 امام رضا علیه السلام فرمود:

«يَا يَحْيَى سَلْ عَمَّا شِئْتَ فَقَالَ نَتَكَلَّمُ فِي الْإِمَامَةِ»

در رابطه با امامت با همدیگر بحث کنیم -عزیزان خوب دقت کنند همین مناظره جای ده تا منبر را دارد- گفت بفرمایید گفت:

«كَيْفَ ادَّعَيْتَ لِمَنْ لَمْ يَؤُمَّ وَ تَرَكْتَ مَنْ أَمَّ وَ وَقَعَ الرِّضَا بِهِ»

ایشان مقداری در لفافه دارد حرف می زند

امام رضا (علیه السلام) هم تلگرافی تر جواب می دهد. می فرماید:

«كَيْفَ ادَّعَيْتَ لِمَنْ لَمْ يَؤُمَّ وَ تَرَكْتَ مَنْ أَمَّ وَ وَقَعَ الرِّضَا بِهِ»

چطور ادعا می کنی امامت را برای امیر المؤمنینی که امامتش در خارج محقق نشد شما می گویید امام، علی است. امیر المؤمنین امام نشد «وَ تَرَكْتَ مَنْ أَمَّ» ابوبکر که امام شد «وَ وَقَعَ الرِّضَا بِهِ» قبول ندارید.  شما نظرتان خلاف همه مسلمان ها است مسلمان آمدند علی را کنار گذاشتند شما می گویید علی حق است ابوبکر را قبول کردند می گویید ابوبکر حق نیست.

 حضرت فرمود:

« يَا يَحْيَى أَخْبِرْنِي عَمَّنْ صَدَقَ كَاذِباً عَلَى نَفْسِهِ أَوْ كَذَبَ صَادِقاً عَلَى نَفْسِهِ»

«أَ يَكُونُ مُحِقّاً مُصِيباً أَوْ مُبْطِلًا مُخْطِئاً فَسَكَتَ يَحْيَى»

یحیی (مثل) «فَبُهِتَ الذی کفَر» شد.

«فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ أَجِبْهُ»

مأمون گفت یحیی، جواب بده.

«فَقَالَ يُعْفِينِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ جَوَابِهِ»

گفت عاجز هستم امام رضا یک حرفی زد جوابی برایش بلد نیستم.

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص231

عبارت ایشان چه است؟ امروز بعد از نماز صبح دیدم در جامع الأحادیث سه نفر ترجمه کردند و ترجمه هایشان اصلاً با عبارت امام رضا علیه السلام همخوانی ندارد.

همه «صَدَّقَ» معنا کردند «صَدَّقَ» نیست «صَدَقَ» است. «أَخْبِرْنِي عَمَّنْ صَدَقَ كَاذِباً عَلَى نَفْسِهِ» از ابوبکر که شما می گویید آدم صادق و راستگویی است «كَاذِباً عَلَى نَفْسِهِ» گفت:

«أني قد وليت عليكم ولست بخيركم»

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403 ، الطبعة : الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج11، ص336

«لَسْتُ بِخَيْرِكُمْ» خودش را تکذیب کرد گفت من بهترین شما نیستم. «عَمَّنْ» شما خبر بده از ابوبکر که او را صادق می دانید در حالی که خودش را تکذیب کرد گفت: «لَسْتُ بِخَيْرِكُمْ».«أَوْ كَذَبَ» دروغ گفت

«صَادِقاً عَلَى نَفْسِهِ» خلاصه کلام این که ابوبکر گفت: «لَسْتُ بِخَيْرِكُمْ» یا راست است و یا دروغ است. اگر راست است «لَسْتُ بِخَيْرِكُمْ» کسی که خیر این ها نیست بهتر از او فرد دیگری است چرا بر سر مسند نشست؟ و اگر دروغ گفت و در حالیکه خیر الناس بود گفت «لَسْتُ بِخَيْرِكُمْ» یک آدم دروغگو صلاحیت خلافت ندارد.

امام رضا علیه السلان _فدایش بشوم_ او را در بن بست قرار داد. یحیی ابن ضحاک فهمید قضیه چه است اما مأمون یک مقدار خِنگ بود با همه زرنگی ها و ... متوجه نشد چه است.

عمر گفت:

«إنما كانت بَيْعَةُ أبي بَكْرٍ فَلْتَةً»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2505، ح6442

راست است یا دروغ است؟ اگر راست است پس فلته بود اگر دروغ است چرا عمر همچنین چیزی را دروغ گفته است؟

«فَقَالَ الْمَأْمُونُ يَا أَبَا الْحَسَنِ عَرِّفْنَا الْغَرَضَ فِي هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ فَقَالَ لَا بُدَّ لِيَحْيَى مِنْ أَنْ يُخْبِرَ عَنْ أَئِمَّتِهِ أَنَّهُمْ كَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَوْ صَدَقُوا فَإِنْ زَعَمَ أَنَّهُمْ كَذَبُوا»

 مأمون به امام رضا علیه السلام اصرار کرد خودت توضیح بده حضرت فرمود یحیی ابن ضحاک از ائمه خودش یعنی از ابابکر و عمر خبر بدهد آیا این ها دروغ گفتند یا راست گفتند؟

اگر می گوید این ها دروغ گفتند

«فَلَا أَمَانَةَ لِكَذَّابٍ»

کذاب امانتدار امامت نیست نمی تواند آدم کذاب مسئولیت امامت را داشته باشد.

«وَ إِنْ زَعَمَ أَنَّهُمْ صَدَقُوا»

اگر راست گفت:

«فَقَدْ قَالَ أَوَّلُهُمْ وُلِّيتُكُمْ وَلَسْتُ بِخَیْرِکُمْ»

وقتی خیر و افضل این ها نیست چرا چنین مسئولیتی را پذیرفت؟

«وَ قَالَ تَالِيهِ»

 آن که پشت سرش آمد گفت:

«كَانَتْ بَيْعَتُهُ فَلْتَةً فَمَنْ عَادَ لِمِثْلِهَا فَاقْتُلُوهُ»

هر کس مثل بیعت ابی بکر بخواهد بیعت کند هم بیعت شونده هم بیعت کننده هر دو کشته خواهد شد.

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص231

معلوم شد بیعت ابی بکر یک بیعتی بود که هم ابوبکر باید کشته می شد هم کسانی که با ابوبکر بیعت کردند کشته می شدند. مضمون حرف این است!

پرسش:

«فَمَنْ عَادَ لِمِثْلِهَا» چطور؟

پاسخ:

«فَمَنْ عَادَ لِمِثْلِهَا» بیعت ابی بکر فلته بود یعنی ناگهانی و اتفاقی بود یعنی روی تدبیر و کار حساب نبود اگر کسی مثل بیعت ابوبکر را بخواهد بر گرداند «عَادَ لِمِثْلِهَا» قضیه ای مفصل است این ها به مکه آمده بودند اواخر حیات عمر بود عمار و برخی دیگر گفتند:

«إن ماتَ عُمر بایَعنا علیاً»

اگر عمر بمیرد ما با حضرت امیرالمومنین علیه السلام بیعت می کنیم. به گوش عمر رسید می خواست در منا (مکه) سخنرانی کند. ابن عباس گفت این جا، جای سخنرانی نیست جمعیت زیاد هستند سر و صدا می شود به مدینه برویم آن جا سخنرانی کن.

 به مدینه بر گشت اولین جمعه بالای منبر رفت و خطبه خواند و این عبارت را گفت. داستانش مفصل است دوستان می توانند صحیح بخاری، حدیث 6830 را ببینند مفصل است سخنرانی عمر دو سه صفحه است.

پرسش:

«فَاقْتُلُوهُ» اشاره به کسی که می خواهد آن را انجام بدهد نه آن کسی که منتخب می شود.

پاسخ:

نه هر دو را دارد.

 «فاقتلوه من بایع وبویع»

هم بیعت کننده هم بیعت شونده هر دو باید کشته بشوند.

 یعنی کسی که برای بیعت کردن و کسی که برای بیعت شدن آماده می شود هر دو باید کشته بشوند.

 بعد می گوید:

«فَوَ اللَّهِ مَا رَضِيَ لِمَنْ فَعَلَ مِثْلَ فِعْلِهِمْ إِلَّا بِالْقَتْلِ»

این چه است؟

«وَ مَنْ كَانَتْ بَيْعَتُهُ فَلْتَةً يَجِبُ الْقَتْلُ عَلَى مَنْ فَعَلَ مِثْلَهَا كَيْفَ يُقَبَلُ عَهْدُهُ إِلَى غَيْرِهِ»

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص231

ابوبکری که بیعتش استحقاق قتل داشت بر مبنای کتاب، سنت و عقل نبود چطور این خلافت را به عهده خلیفه دوم گذاشت؟ یعنی بیعتی که از دیدگاه عمر بایع وَمَن بویع مستحق قتل هستند.

خودش هم می گوید:

«إنما كانت بَيْعَةُ أبي بَكْرٍ فَلْتَةً وَتَمَّتْ وَلَكِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج6، ص2505، ح6442

یکی از علمای بزرگ سوریه به نام شیخ انطاکی که مستبصر شده است می گوید:

«لا والله ما وقى الله شرها ، بل ما زال شررها يلتهب ، وضررها مستمر إلى الأبد»

لماذا اخترت مذهب أهل البيت، اسم المولف: الشيخ محمد مرعي الأنطاكي، الوفاة : 1383

 ناشر : مركز النشر التابع لمكتب الإعلام الإسلامي، تحقيق : الشيخ عبد الكريم العقيلي، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1417 - 1375 ش، ص414

تعبیر زیبایی دارد.

از آن طرف ابوبکر بالای منبر رفت گفت:

«ثُمَّ يَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ إِنَّ لِي شَيْطَاناً يَعْتَرِينِي»

من شیطانی دارم همواره من را وسوسه می کند

«فَإِذَا مَالَ بِي فَقَوِّمُونِي وَ إِذَا أَخْطَأْتُ فَأَرْشِدُونِي»

این شیطان همیشه سراغ من می آید اگر دیدید من از کوره در رفتم من را اصلاح کنید

«فإذا غضبت فاجتنبوني لا أوثر في اشعاركم ولا أبشاركم»

اگر من عصبانی شدم کنار من نیایید، من موی سر شما را می‌کنم، و صورت‌تان و پوست‌تان را خراشیده می‌کنم!

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة : الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج11، ص336

عصبانی شدم موی شما را می کشم و صورت تان را خراش می اندازم یعنی یک آدم (عذر می خواهم) روانی بوده است. مواظب باشید عصبانی شدم نزدیک من نیایید.

 منهاج السنة ابن تیمیه، جلد 8، صفحه 266 این حدیث ابوبکر را توجیه احمقانه ای کرده است. قضاوت با عاقلان!

 

«قال الرافضي الأول قول أبي بكر إن لي شيطانا يعتريني فإن استقمت فأعينوني وإن زغت فقوموني ومن شأن الإمام تكميل الرعية فكيف يطلب منهم الكمال. والجواب من وجوه أحدها أن المأثور عنه أنه قال وإن لي شيطانا يعتريني يعني عند الغضب فإذا اعتراني فاجتنبوني لا أؤثر في أبشاركم وقال أطيعوني ما أطعت الله فإن عصيت الله فلا طاعة لي عليكم وهذا الذي قاله أبو بكر رضي الله عنه من أعظم ما يمدح به كما سنبينه إن شاء الله تعالى»

منهاج السنة النبوية؛ اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج8، ص266

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها