2024 April 27 - شنبه 08 ارديبهشت 1403
بررسی نظریه نادرست «علمای ابرار» درباره ائمه اطهار علیهم السلام
کد مطلب: ١٥٥٢٨ تاریخ انتشار: ٣٠ خرداد ١٤٠٢ - ١٧:٤٠ تعداد بازدید: 903
خارج فقه الحکومه » فقه
بررسی نظریه نادرست «علمای ابرار» درباره ائمه اطهار علیهم السلام

(جلسه هشتاد و هفتم - 19 02 1402)

 درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه هشتاد و هفتم - 19 02 1402)

موضوع:  بررسی نظریه نادرست «علمای ابرار» درباره ائمه اطهار علیهم السلام

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعین وَهُوَ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعِینْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِیَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِیَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ یَوم لِقَاءَ اللّه‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه. وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

...در روایت داریم که رایتی اهدی از رایت یمانی نیست. یکی از آقایان مشهور می گوید: علتش این است که همین یمنی های امروز با هیچ کدام از قرار دادهای مرسوم دنیا، با کشوری قراردادی ندارند حتی با جمهوری اسلامی این را تطبیق داده بودند به این روایت که رایت یمانی اهدی است بعد یمانی های امروز...

پاسخ:

بنده عرض کردم کلاً این روش، روش کاملاً‌ نادرستی است که ما علائم ظهور را بر حوادث روز انطباق بدهیم.

 وقتی معلوم می شود این تطبیق ها خلاف واقع بوده است، در عقیده جوان ها تشکیک و تضعیف بوجود می آید. جلسه قبل اشاره کردم که سید بن طاوس _ از او عادل تر، فقیه تر و بزرگوارتر نداریم_ یک اجتهادی می کند بر مبنای اجتهاد یک فرمایشی دارد. الان 700- 800 سال از فرمایش ایشان گذشته است.

الان یمنی ها عمدتاً زیدی هستند و بعد از امام سجاد علیه السلام به ائمه دیگری معتقد نیستند. البته در میان شان شیعه دوازده امامی دارند اما عمده یمنی ها زیدی مذهب هستند اصلا با مبانی روایاتی که ما داریم به هیچ وجه تطبیق نمی کند.

 از من به دوستان نصیحت! به هیچ وجه علائم ظهور را به حوادث روز تطبیق نکنند. این ها خیلی خطرناک است به گوش یک سری جوان ها می رسد بعد اتفاق نمی افتد، باعث می شود خدای ناکرده اعتقادات جوان ها نسبت به مسائل دینی تضعیف بشود.

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، دیروز در رابطه با قضیه معلی بن خنیس اشاره کردیم. خود معلی بن خنیس معرکه آراء است روایات زیادی از او نقل شده است. مخصوصاً‌ قضیه «رُفع القلم» از ایشان نقل شده است.

البته آن روایت از جهات دیگر ضعیف است. اگر ضعیف نیز نباشد با عقل، منطق و شریعت سازگاری ندارد که فلان روز «رُفع القلم» باشد و هر کسی هر گناهی می خواهد انجام بدهد.

بعضی ها روی معلّی بن خُنیس اشکال می کنند. آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) بعد از نقل روایات متعدد کاملاً تأیید می کند و می گوید روایاتی که در رابطه با ایشان است و بشارت حضرت به این که او از اهل بهشت است بهترین دلیل بر اعتبار و وثاقت ایشان است.

مرحوم کشی یک روایتی دارد. البته من نسبت به سند آن حرف دارم. آقای حفص بن ابیض تمار می گوید خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم. زمانی که بحث معلی بن خیس مطرح بود به من فرمود:

«یَا أبا حَفْص‏ إِنِّی أَمَرْتُ الْمُعَلَّى فَخَالَفَنِی فَابْتُلِیَ بِالْحَدِیدِ»

من به معلی دستور دادم یک مقداری رعایت کند مطالب را علنی مطرح نکند اما مخالفت کرد و گرفتار قتل شد.

«إِنِّی نَظَرْتُ إِلَیْهِ یَوْماً وَ هُوَ کَئِیبٌ حَزِینٌ»

یک روزی معلی ابن خنیس پیش من بود دیدم خیلی ناراحت است.

 گفتم:

«یَا مُعَلَّى کَأَنَّکَ ذَکَرْتَ أَهْلَکَ وَ عِیَالَکَ»

گویا یاد زن و بچه ات افتادی.

 ظاهراً زن و بچه اش در کوفه بودند و او همراه حضرت در مدینه بود.

«قَالَ أَجَلْ»

 گفت بله

«قُلْتُ ادْنُ مِنِّی! فَدَنَى مِنِّی فَمَسَحْتُ وَجْهَهُ فَقُلْتُ أَیْنَ تَرَاکَ فَقَالَ أَرَانِی فِی أَهْلِ بَیْتِی وَ هُوَ ذَا زَوْجَتِی وَ هَذَا وَلَدِی فَتَرَکْتُهُ حَتَّى تَمَلَّأَ مِنْهُمْ وَ اسْتَتَرْتُ مِنْهُمْ»

گفتم نزدیک بیا، پس نزدیک من آمد و من به صورتش دست کشیدم. سپس به او گفتم کجا را می بینی؟ به من گفت: من خودم را در میان اهل خانه ام می بینم. او همسرم است و این فرزندم هست . پس من او را ترک کردم تا با زن و بچه اش باشد و از آن ها مخفی شدم.

«حَتَّى نَالَ مَا یَنَالُ الرَّجُلُ مِنْ أَهْلِهِ ثُمَّ قُلْتُ ادْنُ مِنِّی فَدَنَى مِنِّی فَمَسَحْتُ وَجْهَهُ فَقُلْتُ أَیْنَ تَرَاکَ فَقَالَ أَرَانِی مَعَکَ فِی الْمَدِینَةِ»

تا با اهلش همنشینی داشته باشد. سپس گفتم نزدیک شو . او نزدیک من شد. سپس به صورتش دست کشیدم و به او گفتم: کجا را می بینی؟ گفت: خودم را همراه شما در مدینه می بینم.

بعد گفتم:

«یَا مُعَلَّى إِنَّ لَنَا حَدِیثاً مَنْ حَفِظَهُ عَلَیْنَا حَفِظَ اللَّهُ عَلَیْهِ دِینَهُ وَ دُنْیَاهُ یَا مُعَلَّى لَا تَکُونُوا أُسَرَاءَ فِی أَیْدِی النَّاسِ بِحَدِیثِنَا»

احادیث ما را (بی ملاحظه) مطرح نکنید که اسیر دست حکومت باشید

«إِنْ شَاءُوا مَنُّوا عَلَیْکُمْ»

یا این ها منت بر سر شما می گذارند متعرض شما نمی شوند.

«وَ إِنْ شَاءُوا قَتَلُوکُمْ یَا مُعَلَّى إِنَّه‏ مَنْ کَتَمَ الصَّعْبَ مِنْ حَدِیثِنَا جَعَلَهُ اللَّهُ نُوراً بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ زَوَّدَهُ الْقُوَّةَ فِی النَّاسِ وَ مَنْ أَذَاعَ الصَّعْبَ مِنْ حَدِیثِنَا لَمْ یَمُتْ حَتَّى یَعَضَّهُ السِّلَاحُ أَوْ یَمُوتَ بِخَبَلٍ یَا مُعَلَّى أَنْتَ مَقْتُولٌ فَاسْتَعِدَّ.»

رجال الکشی إختیار معرفة الرجال؛ کشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص379

البته اگر دوستان جلد اول کتاب نقد قفاری (نقد اصول مذهب الشیعة الاثنی عشریة) را ببینند یکی از اشکالاتی که ناصر الدین قفاری علیه شیعه گرفته است این است که امامت سِرّی از اسرار الهی است خدای عالم

«أَسَرَّ اللَّهُ سِرَّهُ إِلَى جَبْرَئِیلَ وَ أَسَرَّهُ جَبْرَئِیلُ إِلَى مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ أَسَرَّهُ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه واله وسلم) إِلَى عَلِیٍّ وَ أَسَرَّهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) إِلَى مَنْ شَاءَ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ.»

بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم؛ نویسنده: صفار، محمد بن حسن، مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ناشر: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، ج1، ص377

و گفتند که این را برای مردم بیان نکنید وقتی ایشان می گوید امامت، سرّی از اسرار الهی است نباید مطرح کنید چرا شیعه ها دارند از مکتب شیعه تبلیغ می کنند؟ چرا دارند این همه سنی ها را شیعه می کنند؟ این ها بر خلاف مبنای ائمه علیهم السلام است. این قضیه احادیث کتمان سرّ یکی از شبهاتی است که خیلی روی آن کار کردیم و خیلی مفصّل جواب دادیم. این شبهه را که در فضای مجازی مطرح است، قفاری بطور مفصّل بیان کرده است.

کتاب اصول مذهب شیعه قفاری قوی ترین کتاب ضد شیعه در 14 قرن است؛ یعنی کل کتب شیعه را صفحه به صفحه مطالعه کرده است هر کجا نقطه ضعفی از کتاب های شیعه به نظرش رسیده بیان کرده است.

ما در سه جلد فقط به چهار موضوع جواب دادیم شبهات آیات ولایت، شبهات احادیث ولایت، شبهات مهدویت و شبهات توسل. این چهار تا را جواب دادیم الباقی را نیز به دیگران واگذار کردیم.

دوستان از مطالعه آن غفلت نکنند. تقریباً 8 سال شبانه روز به صورت گروهی روی این کار کردیم آن جا مطالبی است اگر فرصت بشود خدمت تان عرض می کنم.

بعد قضیه نفرین حضرت به معلّی است چند تا روایات متعارض است خیلی زیاد برای ما مهم نیست.

 روایت دیگری مرحوم کلینی از امام صادق (سلام الله علیه) در کافی، جلد 2، صفحه 226 می آورد

«نَفَسُ الْمَهْمُومِ لَنَا الْمُغْتَمِّ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لِأَمْرِنَا عِبَادَةٌ وَ کِتْمَانُهُ لِسِرِّنَا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ لِی مُحَمَّدُ بْنُ سَعِیدٍ اکْتُبْ هَذَا بِالذَّهَبِ فَمَا کَتَبْتَ شَیْئاً أَحْسَنَ مِنْهُ»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج2، ص226

کتمان اسرار ما، جهاد فی سبیل الله است. مراد از این «کتمان سِرّنا» چیست؟ در زمان شدت تقیه واژه سرّ، به اصل امامت بر می گردد. در زمان غیر تقیه، واژه سرّ با توجه به روایاتی که ما داریم نزدیک به 20 روایت است به مقام ولایی اهل بیت علیهم السلام برمی گردد، که این ها اولی بالمؤمنین من انفسهم هستند.

(النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)

پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است

سوره احزاب (33): آیه 6

یا بعضی از مقامات معنوی و ولایی اهل بیت (علیهم السلام) است مانند علم غیب اهل بیت، ولایت تکوینی اهل بیت (علیه السلام) ولذا این کتمان حول سِرنا را یک مقداری دقت کنیم و به هر چیزی معنا نکنیم.

بعضی از روشنفکران امثال آقای سروش و آقای کدیور و آقای صفری، الله اکبری و ... این ها ائمه (علیهم السلام) را علمای ابرار می دانند و این را نیز تبلیغ می کنند. اگر شما بیایید برای آن ها آن مقام نوری و نورانی اهل بیت علیهم السلام را مطرح کنید چه بسا برای این ها قبولش نه تنها سخت بلکه مشمئز کننده باشد.

مراد این ها از علمای ابرار این است که ائمه علیهم السلام در حد مراجع یا یک مقدار از مراجع بالاتر هستند.

هدفشان از بحث علمای ابرار  این است که عصمت، کرامات، اطلاع از غیب، ولایت تکوینی اهل بیت (علیهم السلام) را رد کنند.

من معتقد هستم یکی از کتاب های مهم قرن ما کتاب مصباح الهدایة امام (رضوان الله تعالی علیه) است که از دیدگاه این ها، همه کفریات است! و کسی را ندیدم بی پرده مانند امام و استادشان مرحوم شاه آبادی (رضوان الله تعالی علیه) این طور نسبت به مقام ائمه علیهم السلام آن هم بر گرفته از روایات سخن گفته باشد، این ها چیزی از پیش خودشان نیاوردند بلکه متن جامعه کبیره را که در سند و صحتش شکی نیست، بیان کرده اند.

«وَ بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَمْحُو مَا یَشَاءُ وَ بِکُمْ یُثْبِتُ وَ بِکُمْ یَفُکُّ الذُّلَّ مِنْ رِقَابِنَا وَ بِکُمْ یُدْرِکُ اللَّهُ تِرَةَ کُلِّ مُؤْمِنٍ یُطْلَبُ بِهَا وَ بِکُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا وَ بِکُمْ تُخْرِجُ الْأَشْجَارُ أَثْمَارَهَا وَ بِکُمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ رِزْقَهَا وَ بِکُمْ یَکْشِفُ اللَّهُ الْکَرْبَ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ تَسِیخُ الْأَرْضُ الَّتِی تَحْمِلُ أَبْدَانَکُمْ وَ تَسْتَقِرُّ جِبَالُهَا عَنْ مَرَاسِیهَا إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُم‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج4، ص577، بَابُ زِیَارَةِ قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه السلام)، ح2

«بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ‏  إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّر  بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ، وَ بِکُمْ یَخْتِمُ اللَّه‏»

المزار الکبیر (لابن المشهدی)؛ نویسنده: ابن مشهدى، محمد بن جعفر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، محقق/ مصحح: قیومى اصفهانى، ص532

یا در زیارت اول امام حسین علیه السلام که مرحوم شیخ صدوق می گوید:

«أَصَحُّ الزِّیَارَاتِ عِنْدِی مِنْ طَرِیقِ الرِّوَایَةِ وَ فِیهَا بَلَاغٌ وَ کِفَایَةٌ»

من لا یحضره الفقیه؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مصحح: غفاری، علی اکبر، ج2، ص598

آمده است:

«بِکُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا وَ بِکُمْ تُخْرِجُ الْأَشْجَارُ أَثْمَارَهَا وَ بِکُمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ رِزْقَهَا وَ بِکُمْ یَکْشِفُ اللَّهُ الْکَرْبَ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ تَسِیخُ الْأَرْضُ الَّتِی تَحْمِلُ أَبْدَانَکُمْ وَ تَسْتَقِرُّ جِبَالُهَا عَنْ مَرَاسِیهَا إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُم‏»

**

«إن الله خلق الاشیاء بالمشیة دون مشیة اخری ونحن مشیة الله»

مجمع النورین، نویسنده: الشیخ أبو الحسن المرندی، ص 215، فصل فی بیانان ثواب اللعن

«قُلُوبُنَا أَوْعِیَةٌ لِمَشِیَّةِ اللَّه‏»

الغیبة (للطوسی)/ کتاب الغیبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامیة، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص247

این ها روایاتی است که سنداً هیچ خدشه ای بر این ها نیست؛ اما الان این را بالای منبر بگویید برای خیلی از مردم یک چیز عجیب و غریبی می آید. یا انکار می کنند. اگر انکار هم نکنند می گویند یک حرف هایی دارد می زند یک مقداری غلو و چنین و چنان است چند تا حرف نیز پشت سرتان می گویند.

من معتقد هستم ان شاء‌ الله در دوران آخر غیبت هستیم به حول و قوه الهی با توجه به بشارت ها و ... فرج خیلی نزدیک است. ما باید روی مقام ولایی و معنوی اهل بیت علیهم السلام برگرفته از روایات و نظر مراجع من جمله امام (رضوان الله تعالی علیه)، آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه)، مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی (کمپانی) (رضوان الله تعالی علیه)، مرحوم آقای میلانی (رضوان الله تعالی علیه) کار کنیم.

شما اگر بالای منبر از خودتان بگویید شاید مردم قبول نکنند اما شما وقتی از امام نقل کنید، از آقای خویی و مرحوم کمپانی نقل کنید دیگر کسی جرأت نمی کند بگوید بالای چشم هایت ابروست.

گاهی مشکل ما این است که برای خودمان مسئله حل نشده است تا بخواهیم این را برای مردم بیان کنیم.

روایت است که حضرت ولی عصر ارواحنا فداه پس از ظهور یک بیانیه ای را می خوانند و تمام مردم فرار می کنند.

 این روایت در کافی شریف، جلد 8، صفحه 167 است که مردم همگی بعد از خواندن آن بیانیه حضرت پا به فرار می گذارند شاید به خاطر همین قضیه باشد.

می خواهد بگوید فهم آن در ابتدای امر برای مردم خیلی سخت است. بعد 313 نفری که دارای مقامات بالایی هستند می آیند مطالب را برای مردم روشن می کنند و حضرت مطالب را روشن و تبیین می کنند و معجزاتی ارائه می دهند آن جا مسئله برای همه روشن می شود

«سَهْلٌ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: کَأَنِّی بِالْقَائِمِ (علیه السلام) عَلَى مِنْبَرِ الْکُوفَةِ عَلَیْهِ قَبَاءٌ فَیُخْرِجُ مِنْ وَرَیَانِ قَبَائِهِ کِتَاباً مَخْتُوماً بِخَاتَمٍ مِنْ ذَهَبٍ فَیَفُکُّهُ فَیَقْرَؤُهُ عَلَى النَّاسِ فَیُجْفِلُونَ عَنْهُ إِجْفَالَ الْغَنَمِ فَلَمْ یَبْقَ إِلَّا النُّقَبَاءُ فَیَتَکَلَّمُ بِکَلَامٍ فَلَا یَلْحَقُونَ مَلْجَأً حَتَّى یَرْجِعُوا إِلَیْهِ وَ إِنِّی لَأَعْرِفُ الْکَلَامَ الَّذِی یَتَکَلَّمُ بِهِ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج8، ص167

مثل گله گوسفند که یک دفعه یک اتفاقی می افتد همه فرار می کنند، راوی می گوید امام صادق علیه السلام می فرمایند: می دانم چه سخنی می گوید که مردم فرار می کنند مرحوم قاضی نیز این روایت را نقل می کند می گوید من نیز می دانم چه است؟ از او سوال می کنند چه است؟ گفت اگر بنا بود بگوید امام صادق علیه السلام بیان می فرمودند.

در هر صورت...

مرحوم آقای طباطبایی یک جمله ای دارد خیلی جمله سنگینی است روایت از امام سجاد (سلام الله علیه) است در مسجد کوفه مطرح می کند و از امیر المؤمنین علیه السلام و از امام صادق علیه السلام . عبارت از علامه طباطبایی است می گوید:

«أشهد مع کل شاهد، و أحتمل على کل جاحد»

"برای این می توان دو معنا تصور نمود اول همان معنای ظاهری است که حضرت می خواهد بفرماید من این شهادت را با هر شهادت دهنده می دهم و گویا  با آن ها هستم، زیرا تمام موجودات این شهادت را دارند من هم یکی از ایشان هستم. دوم معنای واقعی آن، این است که به حساب مقام ولایت امام با همه ذرات عالم بستگی و وجود دارد. در واقع موجودات گویا به شهادت به وحدانیت حضرت حق هستند، امام به حساب مقام ولایتش که از مقام ولایت الهی نشأت گرفته در تمام مراحلِ موجودات شهادت را متکفل و متأمل است

"موجودات دیگر هم شهادت را از مقام نورانیت و ولایت امامت اخذ نموده اند به بیان دیگر می توان گفت با موجودات دیگر هم شهادت دهنده واقعی امام است"

 بعد مطالب دیگری نیز دارد خیلی خلاصه بگویم همان طوری که ما در روایات صحیح داریم هم شیعه و هم صحیح بخاری دارد در رابطه با قُرب نوافل

«وما یَزَالُ عَبْدِی یَتَقَرَّبُ إلی بِالنَّوَافِلِ حتى أُحِبَّهُ فإذا أَحْبَبْتُهُ کنت سَمْعَهُ الذی یَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الذی یُبْصِرُ بِهِ وَیَدَهُ التی یَبْطِشُ بها وَرِجْلَهُ التی یَمْشِی بها وَإِنْ سَأَلَنِی لَأُعْطِیَنَّهُ وَلَئِنْ اسْتَعَاذَنِی لَأُعِیذَنَّهُ وما تَرَدَّدْتُ عن شَیْءٍ أنا فَاعِلُهُ تَرَدُّدِی عن نَفْسِ الْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وأنا أَکْرَهُ مَسَاءَتَهُ»

الجامع الصحیح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر , الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، ج5، ص2384، 6137

انسان از نظر تقرب به یک مرحله ای می رسد که زبان او، زبان خدا می شود دست او دست خدا می شود، هر چه اراده کند واقع می شود یعنی:

(إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ)

چون به چیزی اراده فرماید کارش این بس که می‏گوید باش پس [بی‏درنگ] موجود می‏شود.

سوره یس (36): آیه 82

به آن جا می رسد. وقتی امام وجودش، وجود الهی می شود تمام سمع، بصر، دست و اعضای جوارح او بشود «کنت سَمْعَهُ الذی یَسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الذی یُبْصِرُ بِهِ وَیَدَهُ التی یَبْطِشُ بها وَرِجْلَهُ التی یَمْشِی بها»، آن عبارت مرحوم کمپانی را نیز داشته باشید که می فرماید:

«فالحقیقة المحمّدیّة هی الَّتی تجلَّت فی صورة العالم والعالم من الذرّة إلى الدرّة ظهورها وتجلَّیها»

مصباح الهدایة إلى الخلافة والولایة؛ مؤلف: امام خمینى- تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ص57

یعنی خدای عالم:

«إن الله خلق الاشیاء بالمشیة دون مشیة اخری ونحن مشیة الله»

مجمع النورین، نویسنده: الشیخ أبو الحسن المرندی، ص 215، فصل فی بیانان ثواب اللعن

«اول ما خلق اللّه نوری»

تفسیر القمی؛ قمى، على بن ابراهیم، محقق/ مصحح: : موسوى جزائرى، طیّب‏، ناشر: دار الکتاب، ج1، ص17

بعد خلق الاشیاء بالمشیئة، تجلی های بعدی همه از وجود مشیت اهل بیت علیه السلام است.

(وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ)

و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست؛ ولی ما جز به اندازه معین آن را نازل نمی‌کنیم!

سوره حجر (15): آیه 21

 

چشم برزخی، از غیب خبر دادن و کرامت برای این ها در حقیقت مثل نخود و کشمش جیب شان است اولیاء خدا اصلاً‌ اهمیت نمی دهند یعنی برای شان یک چیز خیلی پیش پا افتاده است.

 برای ماها که خبر نداریم همین که از غیب، خبر می دهند خیلی مهم است. مثلاً یکی از بزرگواران -که اگر معرفی کنم، همه شما می شناسید- برای من نقل می کرد:

حدود 7-8 سال بود که ازدواج کرده بودم و بچه دار نمی شدم. تصمیم گرفتم همسرم را طلاق بدهم. آیت الله بهجت روزهای جمعه روضه داشتند من نیز ملتزم بودم در آن مجلس روضه شرکت کنم. یک روز جمعه که به مجلس ایشان رفته بودم، آیت الله بهجت طبق معمول دم در روی صندلی نشسته بودند. به ایشان عرض کردم : آقا یک استخاره ای بگیرید. ایشان نگاهی به من کردند و گفتند: علویه را طلاق نده! بیماریش برطرف می شود. دارای فرزند می شوید.

خیلی تعجب کردم و زبانم بند آمد حتی نتوانستم از ایشان تشکر بکنم. سرم را پایین انداختم آمدم.

بعد از 19- 20 سال قضیه یادم رفته بود، قم آمده بودم به روضه ایشان رفتم . وقتی که خواستم خداحافظی کنم دیدم آیت الله بهجت گفتند: آقا سید! نگفتم خدا علویه را شفاء می دهد دارای فرزند می شوید؟!  آن زمان من 4- 5 تا بچه داشتم.

این مسائل چیزهایی است که برای این بزرگواران خیلی جزئی، است.

عرض کردم عزیزان! باید (این راه را) رفت و دید. و این را هم بدانید ما در قم هستیم خدای عالم به حضرت معصومه (سلام الله علیها) مقامی داده است که عقل مان به آن مقام نمی رسد؛ یعنی هر چه در عظمت حضرت تصور کنیم عقل هایمان به آن جا نمی رسد.

 اگر کسی به حضرت متوسل بشود مشکلش بر طرف می شود.

بهترین راه، توسل است که خودشان راه را برای آدم باز کنند سالم تر است آسیب هایش کمتر است و خودشان از خطرات ما را حفظ می کنند.

(به گمانم قضیه مربوط به امام صادق علیه السلام باشد) کسی خدمت آن حضرت اصرار می کند که اسم اعظم به من بدهید. ایشان می فرماید تو توانایی آن را نداری. یک روز خیلی اصرار می کند. امام می فرماید امروز برو فلان جا یک پُل بزرگی است زیر پل بایست ببین چه منظره ای می بینی؟

می گوید به آن جا رفتم دیدم یک بنده خدایی حمّال است، یک سری چیزهایی را بار کرده دارد می رود از آن طرف یک کسی با اسب دارد می آید در وسط راه به هم دیگر برخوردند، این بنده خدایی که حمّال بود گفت بار من سنگین است شما یک مقداری عقب برو تا من بتوانم رد بشوم (راه عبور تنگ بود) او گفت نه تو باید برگردی، این کسی که سوار اسب بود چند تا فحش داد این بنده خدا با آن بار سنگینی که داشت آهسته آهسته برگشت اسب سوار رد شد رفت.

خدمت حضرت آمد حضرت فرمود چه منظره ای دیدی؟ گفت چنین منظره ای دیدم. فرمود اگر تو اسم اعظم داشتی چه کار می کردی؟ گفت پدر صاحب اسب را در می آوردم! حضرت فرمود همان آقایی که حمّال بود خودش اسماء اعظم الهی را داشت اما به هیچ وجه از آن استفاده نکرد و تحمل کرد.

«والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته» 

 

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها