2024 May 3 - جمعه 14 ارديبهشت 1403
محدوده اختیارات ولیّ فقیه (2)
کد مطلب: ١٥٥٠٢ تاریخ انتشار: ٢٧ خرداد ١٤٠٢ - ١٦:٣١ تعداد بازدید: 661
خارج فقه الحکومه » فقه
محدوده اختیارات ولیّ فقیه (2)

(جلسه شصت و چهارم - 23 11 1401)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه شصت و چهارم - 23 11 1401)

موضوع:  محدوده اختیارات ولیّ فقیه (2)

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

آیا همه کتاب های حدیثی برگرفته از سنت است؟

پاسخ:

متفاوت است (آن روز در مجتمع گفتم) صاحب وسائل در فایده 5، جلد 20 یا جلد 30 چاپ جدید می گوید در زمان معصوم بیش از 6600 کتاب توسط اصحاب نوشته شده بود که از این 6600کتاب فقط 400 کتاب اصل شد.

مرحوم کلینی همه آنها را به صورت مبوّب در کتاب شریف «کافی» آورده است. مرحوم شیخ صدوق بعد از ایشان یک سری از روایاتی را که در اختیار مرحوم کلینی نبود یا از قلم ایشان افتاده بود یا در غیر اصول اربعه مائه بود اضافه کرده است.

مرحوم کلینی متوفای 329، شیخ صدوق متوفای 381، شیخ طوسی متوفای 460 است. مرحوم شیخ طوسی نیز یک سری از روایاتی را که شیخ صدوق و کلینی نیاورده بودند را اضافه کرده است.

بعد از شیخ طوسی دیگر راوی وجود ندارد بلکه بقیه تألیف است. از همین ها گرفته شده است. بعد از سال 460 کسی نیامده یک کتابی بنویسد که به عنوان یک مصدر برای شیعه باشد بلکه از کتب اربعه و دیگر گرفتند.

یعنی تقریباً با آمدن شیخ طوسی این مسئله بسته شد و چون شیخ طوسی (رضوان الله تعالی علیه) یک ابهت و عظمت علمی داشت تا یکصد سال بعد از ایشان کسی قدرت فتوا دادن نداشت بلکه نظرات شیخ طوسی را نقل می کردند.

اولین کسی که نظریات شیخ طوسی را نقد کرد، نوه دختری ایشان مرحوم ابن ادریس در کتاب «السرائر» بود.

پرسش:

کتاب بصائر و کتاب کفایة الأثر در قرن 3 و 4 بود.

پاسخ:

بله بصائر درسال 290 است و کفایة الأثر سال400 است همه این ها قبل از شیخ طوسی هستند.

پرسش:

این ها از اصول استفاده کرده اند.

پاسخ:

از اصول ندارند از تألیفاتی که در عصر معصوم بود استفاده کردند، این ها از اصل و از کتاب تصنیف استفاده کردند و این کتاب ها را جمع آوری کردند.

درهرحال...

آقای الله اکبری در جلسه ای که چند روز پیش داشتیم حضور داشت. ایشان مقاله ای در رابطه با حضرت محسن نوشته بود و در سایت هم هست به نام «محسن ابن علی» که  طلبه های هندی علیه آن تظاهرات و اعتراض کردند.

 آقای دکتر جباری و آقای زینبی یک مقاله مفصلی در ردّ آن نوشتند. من نمی دانم این افراد (آقای الله اکبری و امثال او) چرا چنین کاری را می کنند هم شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و هم شهادت حضرت محسن را زیر سوال می برند؟

من مقاله «محسن ابن علی» را مطالعه کردم خیلی ناراحت شدم. از کتاب های اهل سنت از واقدی و دیگران که خودشان می گویند وضّاع و کذاب است، آورده است. از آن طرف از حضرت محسن (سلام الله علیه) بیش از 50 مورد در مقاله با کلمه مرگ محسن ابن علی اسم برده است.

با این که روایت نقل می کند «ماتَ شهیداً، قُتلَ شهیداً» اما در ترجمه تعبیر «وفات» و «مرگ» را آورده است. این که آیا اصلاً حضرت محسن در زمان پیغمبر از دنیا رفت یا بعد از پیغمبر؟ می گوید بین علمای شیعه اجماع هست که حضرت محسن بعد از پیغمبر بود اما در آخر می گوید این اجماع و روایات شیعه به درد نمی خورد چراکه برای ما اطمینان آور نیست.

سپس یک عبارتی را آورده بود و گفته است این روایت از کامل الزیارت در رابطه با شهادت حضرت محسن (سلام الله علیه) است.

 ایشان می گوید: آقای خویی از وثاقت رجال کامل الزیارات رجوع کرده، آدرس می دهد جلد 1، صفحه 13 و 23 در حالی که صفحه 13 و 23 برای مقدمه محقق است نه آقای خویی.

علاوه بر آن در همان جا هست که آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) می گوید قبلاً معتقد بوده که روات کامل الزیارات همه ثقه هستند سپس از نظرشان برگشتند وگفتند وثاقت، مخصوص رواتی است که ابن قولویه مستقیم از آن ها نقل کرده باشد.

یعنی مشایخ بلا واسطه همه ثقه هستند، عبارت مقدمه ابن قولویه فقط شامل مشایخ بلا واسطه است اما این که بقیه روات، ثقه هستند یا نیستند آقای خویی نظر ندارد. بقیه روات هم مانند روات کافی و تهذیب باید بررسی بشود. اگر توثیق شده باشد که قبول می شود اما اگر توثیق نشده باشد مورد قبول نخواهد بود.

در چاپ اول، ایشان هر راوی مجهولی که در کامل الزیارات بود، می گفت به خاطر این که در کامل الزیارات آمده ثقه است. از این نظرش برگشت نه این که ثقه نیست.

تفاوت هست بین این که آقای خویی می گوید: من فقط راوی که ابن قولویه مستقیم از او روایت کرده _یعنی راوی اول_ را ثقه می دانم و راوی دوم و سوم را عبارت ابن قولویه شامل نمی شود. باید به کتاب های رجالی دیگر مراجعه کنیم ایشان مثال می زند می گوید:

«عبدالله ابن محمد علی ابن محمد و محمد ابن خالد برقی»

همه این ها را ضعیف می داند. عبارت آقای خویی در معجم الرجال چه است؟ معجم الرجال، جلد 17، ص72

«أنک قد عرفت من الشیخ توثیق محمد بن خالد صریحا»

بعد می گوید:

«توقف بعضهم فی توثیقه، بل تعجب بعضهم ... وحینئذ یبقى توثیق الشیخ بلا معارض»

معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة؛ الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم _المتوفى1411ق_، بی‌نا، ج17، ص72

آقای خویی می گوید وثاقت محمد ابن خالد برقی ثابت است به توثیق شیخ طوسی ایشان آنجا می گوید در سند این روایت، محمد ابن خالد برقی است که آقای خویی می گوید ضعیف است. یعنی این قدر آدم (مثل آقای الله اکبری) بی انصاف و بی دقت باشد؟!

 این مسائل هست . همین آقای صفری فروشانی در یکی از سخنرانی هایش می گفت من 20 سال این حرف ها را می گویم و هیچ اتفاقی هم نیفتاده است! (من می گویم) حالا بعد از 20 سال اتفاق افتاد. شما دو مرتبه تقاضای مناظره کردید پس چرا قبول نمی کنید؟

آقای الله اکبری با تفکرات این چنینی در مجتمع عالی امام خمینی مسئولیت دارد. آنجا می خواهند چه کار کند خدا می داند! هفت_ هشت نفر در حوزه هستند که به قول خودشان می خواهند نو آوری داشته باشند اما اینکه پشت صحنه اش چیست ما نمی دانیم و نمی توانیم تهمت بزنیم اما این مسائل زیبنده حوزه نیست.

بعضی از این فارغ التحصیلان الان در ترکیه هستند و تفکرات وهابیت را منتشر می کنند. در لندن به همین شکل، در هند و در بعضی از کشورهای آفریقایی تفکرات خودشان را نشر می دهند. یعنی نتیجه عدم کنترل در قم، در خارج از کشور نمایان می شود.

آقای واعظ زاده خراسانی در مجله نهج البلاغه یک مصاحبه ای کرد و گفت اگر ما بخواهیم تقریب مذاهب انجام بدهیم باید دو تا کار انجام بدهیم:

یک: از منصوص الخلافة امیرالمومنین علی علیه السلام دست برداریم چون با تکیه بر منصوص الخلافة امیرالمومنین علی علیه السلام ، اهل سنت از ما ناراضی می شوند!

 دوم: ما به دنبال ادله مشروعیت خلافت شیخین بگردیم! و من از طلاب حوزه های علمیه و دانشجویان دانشگاه ها می خواهم دنبال ادله بگردند!

حاج آقای سبحانی به ما زنگ زد و فرمود جواب ایشان را شما بدهید. من گفتم نمی نویسم شما(در مقام مرجعیت) جواب دادید اما آن شخص اصلاح نکرد. جناب آقای دین پرور زنگ زد گفتم نمی نویسم، آقای خزعلی منزل ما تشریف آوردند یک خوابی از امام رضا (سلام الله علیه) دیدند لذا ما ناچار شدیم جواب نوشتیم و در شماره 6 نهج البلاغه چاپ شد در سایت هم با عنوان «سخنی با واعظ زاده خراسانی» موجود است.

خدا آیت الله العظمی فاضل لنکرانی را بیامرزد چند بار به من گفتند فلانی من این مقاله شما را چند مرتبه مطالعه کردم و برای شما دعا کردم. گفتم همین دعای شما برای ما کفایت می کند.

در هر صورت...

در دفتر تبلیغات مجله حوزه شماره 71- 72 کسی یک مقاله ای نوشت و همه قضایای نماز خواندن امام سجاد علیه السلام بر جنازه امام حسین علیه السلام را زیر سوال برد. قضیه آمدن امام رضا علیه السلام از مدینه به بغداد و نماز بر بدن مطهر امام کاظم علیه السلام را مسخره کرده بود قضیه آمدن امام جواد علیه السلام به طوس و ... ما جواب نوشتیم در مجله شماره 33 نیز چاپ شد و تا به حال هم ایشان را ندیدم و اصلا نمی شناسم.

به قول یکی از آقایان که می گفت یک کسی یک حرفی بنویسد آقای قزوینی عصبانی می شود و جواب می نویسد و الا مقاله نمی نویسد در مجله ها چاپ بشود.

گفتم هر کسی را بهر کاری ساختند چون من تا به حال یک مقاله در این مجله ها ننوشتم که چاپ بشود اما این طور مطالب می آید. یک مقداری احساس می کنیم که تکلیف و وظیفه است.

دوستان عزیز! همه ما مسئول هستیم این را داشته باشید تلاش کنید غیرت مذهبی تان تقویت بشود هر کجا احساس می کنید که مبانی فکری اهل بیت علیهم السلام زیر سوال می رود پدرتان هم بود، برادرتان هم بود فرزندتان هم بود، به هیچ وجه من الوجوه سر سوزنی ملاحظه نکنید و پاسخ محکم بدهید طوری نشود که آن طرف بیاید جواب های شما را مسخره بکند. جواب های خیلی خوب و منطقی بدهید و به هیچ وجه ملاحظه نکنید.

با ملاحظه کردن یقیناً سر پل صراط گرفتار خشم صدیقه طاهره سلام الله علیها خواهیم شد. اولین شهیده راه ولایت حضرت زهرا سلام الله علیها است. فردای قیامت هم گلایه ها و شکایت ها و مدعی ما حضرت زهرا (سلام الله علیها) است مشخص است مدعی حضرت زهرا سلام الله علیها باشد نتیجه کار ما به کجا کشیده خواهد شد؟

یعنی سر سوزنی کوتاهی کنیم در فضای مجازی، در جلسات و ... خودمان نمی دانیم به افرادی که در این حوزه توانایی دارند مطالب را برسانیم و این جواب ها داده بشود در هر عصری این مسائل بوده، عصر ما هم عصر استثنایی نیست به مراتب این طور مباحث هم از خودی ها و هم از دشمن هست این ها خطرشان به مراتب از شبهات وهابیت بدتر است.

جبهه وهابی ها مشخص است تأثیر گذاری به آن شکل ندارد الا کسی مریض باشد (فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) اما خودی های ما وقتی یک سری مطالب را مطرح می کنند، تأثیر گذاری آن چند برابر هست ولذا ما نباید در این زمینه کوتاهی کنیم.

 آیت الله معرفت با این که ما خدمت شان ارادت داشتیم هنوز هم داریم، کتاب تفسیر اثری نوشت جلد اولش نزدیک به 10- 15 مورد مطالب خلاف قطعی و مسلم عقاید شیعه بود.

به شورای عالی مدیریت نامه نوشتیم گفتیم ایشان برای مناظره بیاید. آیت الله طبسی نامه نوشت، در همین گیر و دارها بودیم عمر ایشان تمام شده بود از دنیا رفت.

برای ما فرقی نمی کند هر کسی باشد در هر موضعی و در هر جایگاهی باشد. وقتی انسان می بیند مطالب خلاف عقاید مسلم شیعه است باید عکس العمل نشان دهد. و ملاک هم برای ما مراجع بزرگوارمان هستند، مثل آیت الله العظمی سبحانی، آیت الله مکارم شیرازی، آیت  الله مصباح یزدی، آیت الله صافی گلپایگانی این ها بزرگوارانی هستند که عقاید صحیح و سالم شیعه را در کتاب هایشان آورده اند.

اگر بنده هم مطلبی بنویسم بر خلاف نظر این بزرگواران باشد باید جواب داده بشود. ملاک برای ما این بزرگواران هستند.

 یا امام (رضوان الله تعالی علیه) یا مقام معظم رهبری. آقای صفری می گوید نظریات مقام معظم رهبری در تاریخ، مقبول است و خیلی مسلط است، من هم آن روز اولین چیزی که آوردم بیانات مقام معظم رهبری در رابطه با بیعت بود. گفتم ایشان این طوری می گوید رهبری هم این را می گوید.

ما به قول معروف عددی نیستیم این طور قلب ما به درد می آید قلب حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) چقدر به درد می آید و چقدر از این قضایا متأثر می شود؟!

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ؛

روایتی را از کفایة الأثر خواندیم در رابطه با جایگاه امامت و گفتیم حضرت می فرماید ادنیٰ معرفت امام این است که عِدل نبی است الا درجه نبوت، طاعت او، طاعت خدا و طاعت پیغمبر و تسلیم در برابر هرگونه اوامر.

«وَ أَدْنَى مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ أَنَّهُ عِدْلُ النَّبِیِّ إِلَّا دَرَجَةَ النُّبُوَّةِ وَ وَارِثُهُ وَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ التَّسْلِیمُ لَهُ فِی کُلِّ أَمْرٍ وَ الرَّدُّ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذُ بِقَوْلِهِ»

گفتیم از همین روایت وظایف ولی فقیه را هم می توانیم استنباط کنیم. آن اختیاراتی که مختص امام هست این را استثناء می کنیم و هر چه که مختص پیغمبر و امام است همان طور که در رابطه با امام می گوید: «عِدْلُ النَّبِیِّ إِلَّا دَرَجَةَ النُّبُوَّةِ»؛ استثناء می کند.

 ولی فقیه هم قائم مقام امام هست الا آن مواردی که اختصاص به امام دارد. اگر در یک جایی مطالبی آمد ما از قرائن احساس کردیم این از مقامات اختصاصی امام است آن را نمی توانیم در رابطه با فقیه جاری کنیم.

اما اگر معلوم شد یک مقام از مقامات مختص امام نیست ، آن مقام درباره فقیه جاری است. این جا هم عرض کردیم اطاعت امام، اطاعت الله و اطاعت رسول است «وَ التَّسْلِیمُ لَهُ فِی کُلِّ أَمْرٍ»

اگر امام به من بفرماید آب بیاور، اطاعت بر من واجب است. اما اگر فقیه به من بگوید آب بیاور اطاعت واجب نیست. آن چه که مربوط به شریعت است مثلا امام بفرماید امسال حج نباید بروید. ولی فقیه هم می گوید حج نباید بروید. این جا دیگر قائم مقام امام است.

یا خانه ات در مسیر جاده قرار گرفته است باید تسلیم بشوی خانه ات خراب بشود سمعاً و طاعةً، مسجد است در وسط خیابان قرار گرفته است فقیه دستور می دهد مسجد خراب بشود باید خراب بشود.

یک مسجدی است در آن جا توطئه می شود مثل مسجد ضرار است فقیه دستور می دهد باید تخریب بشود. در این طور موارد یقین کنیم از مختصات معصوم نیست تمام این اختیارات امام معصوم در ولی فقیه نیز جاری و ساری هست.

پرسش:

ظاهراً مرحوم آقای مصباح این جا توسعه قائل می شوند؟

پاسخ:

چطور؟

پرسش:

یعنی اختیارات امام را به فقیه هم می دهند؟

پاسخ:

نه چنین نیست. چیزی که مخصوص امام است مخصوص امام است و شخص دیگری در آن مشترک نیست.

پرسش:

...ولایت فقیه را ما اثبات می کنیم

پاسخ:

کلاً (إنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ) یعنی حاکمیت فقط مخصوص خدا است (إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ) اما خدای عالم این ولایت را به رسول اکرم واگذار کرده است و رسول اکرم به ائمه (علیهم السلام) ائمه، به فقیه واگذار کردند.

در چیزی که مشکوک است احتمال می دهیم این از مختصات امام هست یا نه برای ولی فقیه نمی توانیم اثبات کنیم. همان طوری که اگر ما یک مقامی را که برای پیغمبر هست و ندانیم که آیا این از مختصات پیغمبر هست یا نه می خواهیم به امام بدهیم، این جا می گوییم اصل این است که از مختصات پیغمبر است.

ما تابع دلیل هستیم حتی برای اثبات مقام پیغمبر و امام نیز دلیل می خواهیم اگر دلیل نبود این تحت عمومات باقی می ماند. فقیه نیز همین طور یعنی عمومات این که ولایت برای امام هست باقی است و مشکوکات نیز تحت عمومات می رود مثلا یک موردی داشته باشیم و دلیل قطعی که این مورد از مختصات امام نیست برای فقیه ثابت می کنیم و یا موردی که از مختصات نبی مکرم نیست برای امام معصوم ثابت کنیم.

مثلاً آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) می فرماید امام می تواند بدون این که فردی اطلاع داشته باشد زن او را طلاق بدهد یا برای خودش عقد او را بخواند یا برای شخص دیگر. آیا این را شما می توانید برای فقیه اثبات کنید؟

در فقیه می گوییم اگر عُسر و حرجی آمد فقیه می تواند طلاق بدهد، اگر عُسر و حرج نیامد نمی تواند همین طوری این جا بنشیند بگوید آقای زید من زن تو را طلاق دادم عده اش تمام شد. عقدش را برای آقای عمرو بستم. کاملاً‌ مشخص است که فقیه نمی تواند چنین کاری کند.

پرسش:

عملاً در مورد امام معصوم یک مورد داریم یا فقط فرق هست؟

پاسخ:

نه فرقی نمی کند خیلی از مسائل هم به ما نرسیده است آقای خویی (رضوان الله تعالی علیه) یک عبارتی دارد در معجم الرجال خیلی جاها هم این را استعمال کرده است می گوید این جا اگر فرض بفرمایید دلیل نداریم نگوییم نیست بلکه باید بگوییم که به دست ما نرسیده است.

در صدر اسلام شیخ مفید (رضوان الله تعالی علیه) متوفای 413 کتابخانه اش را که بزرگ ترین کتابخانه شیعه بود، آتش زدند به خاکستر مبدل کردند. شاگرد ایشان سید مرتضی متوفای 436 کتابخانه اش را آتش زدند شیخ طوسی متوفای 460 می گویند نزدیک به 70 هزار یا 40 هزار جلد کتاب شیعه داشت، آتش زدند و به خاکستر مبدل کردند.

 همین هایی که الان به دست ما رسیده است واقعاً از معجزات الهی و اهل بیت علیهم السلام است.

به دوستان توصیه می کنم در کارهای علمی و ... نگویند نیست، ما خودمان بعضی وقت ها بررسی می کنیم اینترنت را می گردیم کتاب ها را مطالعه می کنیم نرم افزارها را می گردیم پیدا نمی کنیم بعد از 2- 3 سال می بینیم یکی از شاگردها یا یکی از همین جوان هایی که در فضای مجازی کار می کنند طلبه هم نیستند می بینیم 3- 4 تا مدرک پیدا کرده اند. به هیچ وجه نگوییم نیست بلکه بگوییم ما پیدا نکردیم.

یک نمونه مثال بیاورم. در رابطه با این که عمر می گوید: «إن الرجل لیهجر» در کتاب های اهل سنت نتوانستیم پیدا کنیم نه در صحاح سته، نه در مسند احمد هر کجا عبارت «لیهجر» است می گوید «قالوا» یعنی به صحابه نسبت دادند. اسم عمر می آید می گوید:

«قد غَلَبَ علیه الْوَجَعُ وَعِنْدَکُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ»

صحیح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج3، ص1259، ح1637

در مورد عمر «إنّ الرجل لیهجر» خیلی هم گشتیم خودمان و رفقایمان زمین و زمان را به هم زدیم در دو جا پیدا کردیم یک: در کتاب غزالی آن جا دارد که:

«قال قبل وفاته ائتوا بدواة وبیضاء لأزیل لکم إشکال الأمر واذکر لکم من المستحق لها بعدی. قال عمر رضی الله عنه دعوا الرجل فإنه لیهجر»

سر العالمین وکشف ما فی الدارین؛ اسم المؤلف: أبو حامد محمد بن محمد الغزالی الوفاة: 505هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان - 1424هـ 2003م، الطبعة: الأولى، تحقیق: محمد حسن محمد حسن إسماعیل وأحمد فرید المزیدی، ج 1، ص 18

دیگری هم ابن اثیر در کتاب «مشکلات» حدیث دارد. ما غیر از این نتوانستیم پیدا کنیم چند روز قبل دوستان برای من فرستاده بودند به عنوان نمونه دارم می گویم کتاب دیوان ابو طیب متنبّی که از نحویین بنام اهل سنت است در جلد 1، صفحه 2 ایشان از قول عمر ابن الخطاب می گوید:

«إن الرجل لیهجر على عادة العرب»

دیوان المتنبی؛ اسم المؤلف: أبو البقاء العکبری الوفاة: 616، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: مصطفى السقا/ إبراهیم الأبیاری/ عبد الحفیظ شلبی، ج1، ص9

و همچنین در کتاب «مرآة الزمان فی تاریخ الأعیان» آمده است درحالی که هیچ کدام از این ها در نرم افزارها نیست و این کتاب ها را نداشتیم در همین جا آمده

«أخرج حمیدی ... قال عمر أن الرجل لیهجر»

غرض این است که اهل سنت آورده باشند مخصوصاً مسئله مرآة الزمان برای قرن 6- 7 هجری است و مصنف آن هم مورد تأیید است. باید یک مقدار روی این موارد کار بشود نگوییم نیست اگر خودمان پیدا نکردیم بگوییم همچنین چیزی وجود ندارد.

ما گشتیم این دو مورد را پیدا کردیم این را به عنوان یک وصیت قاطع به شما عزیزان می گویم: اگر یک مطلبی می نویسید مقاله می نویسید کتاب می نویسید سخنرانی می کنید، در اینترنت و کتاب ها نتوانستید پیدا کنید فورا نگویید ما نتوانستیم پیدا کنیم (زود در مورد آن حکم ندهیم).  اگر بگویید وجود ندارد و هر کسی بیاورد من جایزه می دهم فردا یک کسی پیدا می کند آن وقت ارزش کار شما زیر سوال می رود.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها