2024 May 11 - شنبه 22 ارديبهشت 1403
نصوص خاصّه درباره امامت امام کاظم علیه السلام (1)
کد مطلب: ١٥٤٨٨ تاریخ انتشار: ٢٥ خرداد ١٤٠٢ - ١٥:٠٩ تعداد بازدید: 650
خارج فقه الحکومه » فقه
نصوص خاصّه درباره امامت امام کاظم علیه السلام (1)

(جلسه پنجاه و سوم - 27 10 1401)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

درس خارج فقه آیت الله حسینی قزوینی (دام عزه) – سال نوزدهم

 (جلسه پنجاه و سوم - 27 10 1401)

موضوع:  نصوص خاصّه درباره امامت امام کاظم علیه السلام (1)

اللهم صل علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله والصلاة علی رسول الله وعلی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله واللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏، وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل‏ نِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصیر

پرسش:

در مورد اشکال به بداء چه جواب بدهیم؟

پاسخ:

بدا را ما مفصل جواب دادیم در سایت هم هست شما اگر به سایت حضرت ولی عصر مراجعه کنید بحث بدا را ما مفصل جواب دادیم "بدا عند الشیعه" فایل های زیادی در آن جا موجود است.

آن طوری که وهابی ها دارند عقیده شیعه در بداء را مطرح می کنند ما همچنین چیزی نداریم که خدای عالم (نستجیر بالله) نمی دانست و بعد علم پیدا کرد نظرش تغییر کرد. در رابطه با ناسخ و منسوخ شما چه نظر می دهید؟ همان را هم شما در مورد بدا داشته باشید.

بدا در حقیقت عبارتٌ اخرای ناسخ و منسوخ است در قرآن داریم:

(مَا نَنْسَخْ مِنْ آیةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ)

هر حکمی را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را می‌آوریم. آیا نمی‌دانستی که خداوند بر هر چیز توانا است؟!

سوره بقره (2): آیه 106

عین همان جوابی که شما آن جا دارید در بدا هم همان جواب را بدهید. خدای عالم از اول می دانست حکمی که دارد امر می کند این حکم موقت است. این برای بنده ها روشن نبود. مثل قضیه ماه رمضان که ابتدای امر نزدیکی با همسران شبها هم حرام بود. خدای عالم می فرماید:

  (أُحِلَّ لَکُمْ لَیلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِکُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتَابَ عَلَیکُمْ وَعَفَا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى یتَبَینَ لَکُمُ الْخَیطُ الْأَبْیضُ مِنَ الْخَیطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ)

آمیزش جنسی با همسرانتان، در شب روزهایی که روزه می‌گیرید، حلال است. آنها لباس شما هستند؛ و شما لباس آنها (هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید). خداوند می‌دانست که شما به خود خیانت می‌کردید؛ (و این کار ممنوع را انجام می‌دادید؛) پس توبه شما را پذیرفت و شما را بخشید. اکنون با آنها آمیزش کنید، و آنچه را خدا برای شما مقرر داشته، طلب نمایید! و بخورید و بیاشامید، تا رشته سپید صبح، از رشته سیاه (شب) برای شما آشکار گردد! سپس روزه را تا شب، تکمیل کنید! و در حالی که در مساجد به اعتکاف پرداخته‌اید، با زنان آمیزش نکنید! این، مرزهای الهی است؛ پس به آن نزدیک نشوید! خداوند، این چنین آیات خود را برای مردم، روشن می‌سازد، باشد که پرهیزکار گردند!

سوره بقره (2):‌آیه 187

(عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَکُمْ)؛ آمد این حکم را برداشت، نسخ کرد در آن جا چه جواب دارید؟ الجواب، الجواب.

پرسش:

آیا در مورد اسامی ائمه در منابع، روایت صحیح داریم؟

پاسخ:

این ها را ما جواب دادیم در همین بحث هم جواب خواهیم داد. یکی از بحث های ما در ادامه بحث ولایت ائمه، اسامی ائمه است این را مفصل جواب می دهیم. عابدینی هم همین حرف را زده است غیر از این حرف دیگر ندارد.

کسانی که در علم رجال مطلب می نویسند، چه آقای بهبودی باشد چه آن آقای محسنی که در افغانستان بود، ما نمی خواهیم به این ها جسارت کنیم ولی این ها روح رجال شیعه دست شان نیست.

می آید می گوید بیست تا روایت داریم از این بیست تا پانزده تا روایت ضعیف است. حال آنکه ما سه تا روایت ضعیف داشته باشیم مستفیض می شود به آن عمل می کنیم. شما (آقای محسنی) شاگرد اقای خویی هستید اقای خویی در چندین جا می گوید:

«روایات الباب مستفیضة تغنینا عن البحث فی السند»

نمی دانم این چه حرفی است که می زنند. بله اگر روایت کذب باشد راوی کذاب باشد هزار تا روایت هم نقل کند صفر می شود ولی ما چند تا روایت کذب در کافی داریم؟ می توانند این ها در مجموع این شانزده هزار و صد و نود و نه روایت، نود و نه تا روایت کذب به ما نشان بدهند؟!

مابقی ضعیف است «عن رجل، عمن حدث، عمن سمع» یا راوی مجهول است در کتب رجالی نیامده است. این که در کتب رجالی نیامده از کجا می گویید ایشان ضعیف است؟ شاید ثقه بوده به ما نرسیده است.

یا به تعبیر بعضی از بزرگوران بر مبنای اصالة العداله می گویند اصل اولیه در مسلمان عدم دروغ است تا دروغش ثابت بشود. شما با یک کسی رفیق می شوید، صحبت می کند، صحبتش را قبول می کنید یا نمی کنید. یا همان روز اول می گویید دروغ، دروغ؟! نه.

شما از بیرون به منزل تان می روید همسرتان می گوید فلان کار اتفاق افتاده است، همسرتان را در حد عادل هم که نمی دانید که مثل امام جماعت پشت سرش نماز بخوانید یا رفیق تان یا دوست تان یا بچه تان؛ ولی به حرفی که می زند ترتیب اثر می دهید.

بحث روایات هم همین طور است، یک بحث عرفی است همین اندازه که ما اطمینان عقلایی داشته باشیم که این روات تعمد بر کذب نداشتند، همین برای ما کفایت می کند و عرض کردم مهم ترین جواب همین فرمایشات اقای خویی و بزرگان دیگر مانند صاحب جواهر، صاحب حدائق، صاحب ریاض و کشف اللثام فاضل هندی است.

شما بروید ببینید فقهای ما بعد از مرحوم مقدس اردبیلی که بحث های رجالی در کتب فقهی ما یک مقدار بالنده شده تمام این ها می گویند روایات اگر مستفیض شد ما عمل می کنیم، ضعیف باشد یا ضعیف نباشد.

 لذا این دو بزرگوار (آقای آصف محسنی و آقای بهبودی) خیلی به ما ضربه زدند، یعنی به دست وهابی ها بهانه دادند، وهابی ها هر روز می آیند می گویند اقای بهبودی گفته در رابطه با امام زمان سی تا روایت داریم، بیست و پنج یا بیست و هشت تای آن ضعیف است دو تا صحیح داریم!

در رابطه با امامت فلان امام هشت تا روایت است هفت تایش ضعیف است! نمی دانیم حضرات چطوری این حرف ها را می زنند "من از بیگانگان هرگز ننالم/ که با من هرچه کرد آن آشنا کرد" به قولی: "دشمن اگر می کشد به دوست توان گفت / با که بگویم که دوست مرا کشت."

الان خودی هایمان بدتر از بیگانه دارند ضربه می زنند. اهل بیت در طول تاریخ مظلوم بوده و هستند، خدا لطف کند ظهور حضرت ولی عصر را برساند و اهل بیت از این مظلومیت در بیایند.

پرسش:

روی چه انگیزه این کارها را انجام می دهند؟

پاسخ:

می خواهند یک مقدار خودی نشان دهند، مثلا ادای سنی ها را در بیاورند. آن ها صحیح بخاری و صحیح مسلم نوشتند می گویند ما هم صحیح کافی می خواهیم بنویسیم!

این که هدف شان چه است ما نمی دانیم، قطعا این ها آدم مغرضی نیستند. چون ما هر دو بزرگوار را از نزدیک می شناسیم. با آقای آصف محسنی ما جلسات مختلفی داشتیم، کابل هم که رفتیم با ایشان دیدار داشتیم، این ها آدم های مخلصی هستند؛ ولی مخلص هایی هستند که یک مقدار تشخیص هایشان نادرست است. یعنی خواص بی بصیرت هستند.

دوستان لذا ما وقتی این طور قضایا را می بینیم یک مقدار مراقب خودمان باشیم که خودمان گرفتار این دام نشویم، خودمان گرفتار این فتنه نشویم، از خدا بخواهیم خودمان را حفظ کند، اگر خدا ما را حفظ نکند هیچ تضمینی نداریم که خودمان فردا گرفتار این تفکرات نشویم.

بعضی وقت ها است شیطان می آید آن چنان گناه را در نظر ما تزیین می کند(وَهُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعًا).

 (الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَهُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعًا)

آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، می‌پندارند کار نیک انجام می‌دهند!»

سوره کهف (18): آیه 104

مشکل ما همین است، ما در طول تاریخ از عصر ائمه (علیهم السلام) و عصر نبوی این مسائل را داشتیم و الان هم داریم. همان تعبیر رسول اکرم که فرمود برادرم یونس را خدای عالم یک چشم بهم زدن به خود واگذاشت سر از شکم نهنگ در آورد.

قرآن می گوید:

(فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ، لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ)

و اگر او از تسبیح‌کنندگان نبود، تا روز قیامت در شکم ماهی می‌ماند!

سوره یونس صافات (37): آیه 143 و 144

آغاز بحث...

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ؛ ما درباره روایاتی که مربوط به امامت امام کاظم هست بحث داشتیم می گویند ائمه خودشان نمی دانستند امام های بعدی چه کسی است؟! به قول این آقا صحابه خبر نداشتند اسامی ائمه را نمی شناختند.

می گویند زراره، هشام ابن سالم، مؤمن الطاق که از خواص هستند نمی دانستند که امام بعد از امام صادق چه کسی است؟ عرض کردیم ما در این جا نزدیک چهل تا چهل و پنج روایت صحیح در رابطه با امامت امام کاظم (سلام الله علیه) داریم.

مجموع روایاتی که ما آوردیم هشتاد پنج روایت در مورد امامت امام کاظم است. ما غیر از حضرت امیر در مورد بقیه ائمه (علیهم السلام) این همه روایت نداریم، این ها همه به خاطر همین قضیه شبهاتی بود که در عصر ائمه (سلام الله علیهم) مطرح شده است.

دیروز روایتی را از کافی خواندیم و گفتیم بعضی روی این روایت اشکالاتی دارند، نسبت به محمد ابن سنان عرض کردیم. البته بعضی ها تصور می کنند محمد ابن سنان برادر عبدالله ابن سنان است این اشتباه است و این ها اصلا ارتباطی با همدیگر ندارند. فقط تشابه اسمی باهم دارند.

یا صفوان ابن یحیی است، نسبت به زراره است، نسبت به مسلم است ما روایات زیادی در مورد مذمت این ها داریم این ها را مرحوم کشی در رجالش آورده و دیگران هم آورده اند.

لذا در کنارش هم روایاتی در مدح این ها آمده است ما اگر بیاییم فقط چشم مان را به روایات ذمّ بدوزیم باید انبوهی از روایات مان را در دریا بریزیم و اگر هم فقط روایات مدح را بگیریم و از آن ها جواب ندهیم ، این اغراء به جهل است.

بهترین وجه جمع این است که اولا افرادی بودند از ناحیه حکومت مأمور به جعل حدیث بودند برای بی اعتبار کردن ائمه (علیهم السلام) و اصحاب ائمه. روایتی از قول ائمه جعل می کردند مثل همان روایات اکراد

«لَا تُخَالِطُوهُمْ فَإِنَّ الْأَکْرَادَ حَیٌّ مِنْ أَحْیَاءِ الْجِنِّ کَشَفَ اللَّهُ عَنْهُمُ الْغِطَاءَ فَلَا تُخَالِطُوهُمْ.»

 الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج5، ص158، بَابُ مَنْ تُکْرَهُ مُعَامَلَتُهُ وَ مُخَالَطَتُه‏، ح2

 «لَا تُنَاکِحُوا الزِّنْجَ وَ الْخَزَرَ فَإِنَّ لَهُمْ أَرْحَاماً تَدُلُّ عَلَى غَیْرِ الْوَفَاءِ قَالَ وَ الْهِنْدُ وَ السِّنْدُ وَ الْقَنْدُ لَیْسَ فِیهِمْ نَجِیبٌ یَعْنِی الْقُنْدُهَارَ.»

با شمالی ها ازدواج نکنید...

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج5، ص353، بَابُ مَنْ کُرِهَ مُنَاکَحَتُهُ مِنَ الْأَکْرَادِ وَ السُّودَانِ وَ غَیْرِهِم ‏، ح3

«وَ لَا تُسَاکِنُوا الْخُوزَ- وَ لَا تُزَوِّجُوا إِلَیْهِمْ فَإِنَّ لَهُمْ عِرْقاً یَدْعُوهُمْ إِلَى غَیْرِ الْوَفَاءِ»

تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج15، ص132

در خوزستان ساکن نشوید .... به هندوستان نروید آن ها مردمانش چنین و چنان هستند؛ یعنی یک سری روایاتی این طوری جعل شده است.

در سال 52 یا 53 در آن زمان دکتر شریعتی هم برو بیایی داشت یک سری از این روایات در حوزه ها مطرح بود ما یک مدتی کارمان را گذاشتیم تمام این روایات را بررسی کردیم دیدیم یک روایت صحیح نداریم، عمده این ها به ابو ربیع شامی برمی گردد. شامی ها هم کلا متهم به نصب و عداوت نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) هستند.

یکی از رواتش در سند است می گوید اصلا کارش این بود که برود از حکومت پول بگیرد بیاید روایاتی از قول امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) درست کند و منتشر کند برای بدبین کردن مردم به امامین (علیهما السلام).

لذا ما یک مقداری در مباحث رجالی دقت کنیم یعنی اگر کسی بخواهد وارد فرهنگ شیعه و دفاع از حریم اهل بیت بشود یکی از اولین شرایطش این است که یک نیمه متخصص در علم رجال باشد. مجتهد مطلق نشد مجتهد متجزی در رجال باشد یعنی نظر داشته باشد تقلید در رجال را کنار بگذارد.

در غیر این صورت همین قضایایی است که داریم می بینیم سید ابو الفضل برقعی، شریعت سنگلجی، قلمداران، مصطفی طباطبایی درست می شود. الان هم که می بینیم این حضراتی که فعلا در عصر ما هستند دارند یک سری مطالبی را مطرح می کنند این ها عمده مشکل شان این است که با روح رجال آشنا نیستند. این ها اگر با روح رجال آشنا بودند قطعا گرفتار این سنگلاخ ها نمی شدند.

روایت دیگری است مرحوم شیخ طوسی در کتاب تهذیب نقل کرده است روایت خیلی مفصّل است. البته این روایت سندا یک مقدار مشکل دارد ولی تعدّد سند است.

«أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیُّ قَالَ أَخْبَرَنِی الْمُنْذِرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِیِّ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) فَدَخَلَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ طُوسَ فَقَالَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا لِمَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ یَا طُوسِیُّ مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ قَبِلَ شَفَاعَتَهُ فِی خَمْسِینَ مُذْنِباً وَ لَمْ یَسْأَلِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةً عِنْدَ قَبْرِهِ إِلَّا قَضَاهَا لَهُ قَالَ فَدَخَلَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ هُوَ صَبِیٌّ فَأَجْلَسَهُ عَلَى فَخِذِهِ وَ أَقْبَلَ یُقَبِّلُ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ وَ قَالَ یَا طُوسِیُّ إِنَّهُ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَةُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِی سَیَخْرُجُ مِنْ صُلْبِهِ رَجُلٌ یَکُونُ رِضًا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی سَمَائِهِ وَ لِعِبَادِهِ فِی أَرْضِهِ یُقْتَلُ فِی أَرْضِکُمْ بِالسَّمِّ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً وَ یُدْفَنُ بِهَا غَرِیباً أَلَا فَمَنْ زَارَهُ فِی غُرْبَتِهِ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ بَعْدَ أَبِیهِ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَ کَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»

تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر:  دار الکتب الإسلامیه، محقق/ مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، ج6، ص108

عبدالله ابن فضل هاشمی می گوید خدمت امام صادق (سلام الله علیه) بودم مردی از اهل خراسان آمد سوال کرد کسی که قبر امام حسین (سلام الله علیه) را زیارت کند چه فضیلتی دارد فرمود:

«یَا طُوسِیُّ مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»

این که ما می گوییم من زار عارفا بحقه در خیلی از روایات ما آمده است مثلا من زار الحسین، من زار امام رضا عارفا بحقه، این کلمه عارفا بحقه این را معنا می کند:

 «وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ»

اگر با این عقیده برود

 «غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ قَبِلَ شَفَاعَتَهُ فِی خَمْسِینَ مُذْنِباً وَ لَمْ یَسْأَلِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةً عِنْدَ قَبْرِهِ إِلَّا قَضَاهَا لَهُ»

این حاجت دنیوی باشد یا اخروی باشد گاهی ما دعایی می کنیم به ظاهر به اجابت نمی رسد ولی از پشت پرده ما خبر نداریم چه بسا خدای عالم به برکت این دعا یک بلایی را از ما بر طرف می کند که اگر از پشت صحنه خبر داشتیم خودمان غیر از این چیز دیگری را انتخاب نمی کردیم؛ چون خدای عالم ارحم من کل رحیم، ارأف من کل رئوف، اکرم من کل کریم است.

اگر مادران عالم به فرزندانشان محبت دارند این ذره ای از سایه محبت خدا است که در قالب مادر افتاده که این محبت را دارد.

 اگر اشتباه نکنم مرحوم نراقی در کتاب معراج السعاده در رابطه با رضا به تقدیر الهی می گوید یک گنجشکی لانه داشت آن جا بچه گذاشته بود و بچه هایش هنوز بزرگ نشده بودند یک دفعه باد تندی آمد لانه این پرنده تکه تکه شد ریخت. گفت خدایا ما در تمام این عالم هستی به اندازه چهار پنج سانتی متر بیشتر از ملک تو تصرف نکرده بودیم! کجا را ما تنگ کرده بودیم که این باد آمد لانه ما را بهم ریخت؟! خدای عالم به او الهام کرد ببیین آن پایین یک مار افعی داشت بالا می آمد هم خودت را بخورد و هم بچه هایت را بخورد ما آمدیم لانه ات را خراب کردیم از این جا به جای دیگر پریدی از مرگ تو را نجات دادیم، گفت خدایا اشتباه کردم.

ببینید دعاهای ما این است یک جوان بزرگواری نقل می کرد می گفت من چهل هفته شبهای چهارشنبه جمکران رفتم شب چهلم یک جوانی کنار من نشسته بود یک شبهه ای در رابطه با حضرت ولی عصر نقل کرد من از امام زمان و از خدا بریدم گفتم دستت درد نکند نتیجه چهل شب رفتن تو این شده است!

گفتم چه شبهه است شبهه را گفت گفتم جوابش این است گفت شما فرشته بودید خدا از آسمان شما را برای من رساند! چرا دیر با شما ملاقات کردم!

ببینید گاهی ما مبانی اعتقادی مان صحیح نیست با کوچک ترین شبهه آن زیر بنای عقاید مان بهم می ریزد یا دعا می کنیم به اجابت نمی رسد با خدا قهر می کنیم آخر با قهر کردن تو به کجای کبریائی خدا ضرر می رسد؟!

در روایت داریم حدیث قدسی است بنده من، من را عبادت کن به من خدایی را یاد نده، خدایی را خوب بلدم لذا ما یک مقدار باید در این قضایا دقت کنیم مخصوصا کسانی که توسلاتی می کنند نتیجه نمی گیرند حالا شیطان می آید القائاتی می کند در قلب شان یک سیاهی نسبت به مقدسات ایجاد می کند، نسبت به خدای عالم یک حالت بدبینی ایجاد می کند.

این بدبینی مقدمه گمراهی است من یک دفعه هم خدمت تان عرض کردم آیت الله العظمی گلپایگانی (رضوان الله تعالی علیه) می فرمود ما یک هم مباحثه در گلپایگان داشتیم با هم بحث می کردیم خیلی آدم فاضلی بود بعد با هم به قم آمدیم حالا خدای عالم تقدیر کرد ما مرجع شدیم ایشان مرجع نشد.

آیت الله العظمی گلپایگانی می گفت ایشان هر وقت ما را می دید می گفت خدا در حق من ظلم کرده است خدا ظالم است تو را مرجع کرد من را مرجع نکرد و حال آن که باهم حوزه آمدیم باهم درس خواندیم و باهم مباحثه کردیم! هرچه ما گفتیم اصلا اثر نداشت و در گوشش فرو نمی رفت، یک روز شنیدم که ایشان مریض است حالش هم خراب است به دیدنش رفتم متوجه شدم در حال احتضار است همان جا خواستم تلقینی بکنم و دعای عدیله بخوانم در آخرین لحظه عمرش هم گفت اقای گلپایگانی! خدا ظالم است تو را مجتهد قرار داد من را مجتهد قرار نداد. این را گفت و از دنیا رفت! این قضایا را که آدم می شنود تن آدم می لرزد.

 آخر یک دفعه این است که آدم بالای منبر نقل می کند یک دفعه این است که ما این را در خودمان پیاده کنیم از کجا معلوم که شیطان این بازی را با خود ما نکند، ما خودمان را به خدای عالم واگذار کنیم.

در روایت هم داریم شما اعتقادات تان را همواره به خدا عرضه کنید و پیش خدا امانت بگذارید و بگویید خدایا تو بهترین امانت داری و بهترین امین هستی این اعتقاداتم را به هنگام جان دادن به من بر گردان.

در هر صورت...

بعد می گوید در همین حین:

«فَدَخَلَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ هُوَ صَبِیٌّ»

بچه کوچک بود

 «فَأَجْلَسَهُ عَلَى فَخِذِهِ»

روی زانویش نشاند

 «وَ أَقْبَلَ یُقَبِّلُ مَا بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ وَ قَالَ»

بین دو چمش را بوسید و به من گفت:

 «یَا طُوسِیُّ إِنَّهُ الْإِمَامُ»

یک بچه دو ساله سه ساله است

«وَ الْخَلِیفَةُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِی سَیَخْرُجُ مِنْ صُلْبِهِ رَجُلٌ یَکُونُ رِضًا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی سَمَائِهِ وَ لِعِبَادِهِ فِی أَرْضِهِ یُقْتَلُ فِی أَرْضِکُمْ بِالسَّمِّ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً»

فرزند امام کاظم در منطقه شما در توس به شهادت می رسد ظلما و عداونا

 «وَ یُدْفَنُ بِهَا غَرِیباً أَلَا فَمَنْ زَارَهُ فِی غُرْبَتِهِ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ إِمَامٌ بَعْدَ أَبِیهِ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَ کَمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)»

این روایت را تهذیب در جلد 6 صفحه 108 دارد و مرحوم شیخ صدوق در امالی آورده اند و جعفر ابن سلیمان توثیق ندارد مذمت هم ندارد، اگر ما همان مبنای اصالة العداله بعضی از بزرگان مثل سید مجاهد و امثال اینها را قبول کنیم مشخص است که جهل راوی ضرری به ما نمی زند.

یا بیاییم بگوییم این روایات اگر لفظا متواتر نیست ولی مضمونا متواتر است هشتاد تا روایت می آید کنار هم قرار می گیرد تک تک این ها برای ما حجت است.

اهل سنت هم می گویند یؤیده بعضها بعضا این تعبیر را دارند. حتی ابن تیمیه می گوید:

«فإن تعدد الطرق وکثرتها یقوى بعضها بعضا حتى قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجارا فساقا»

 کتب ورسائل وفتاوى شیخ الإسلام ابن تیمیة؛ اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس الوفاة: 728، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج18، ص26

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)»

این روایت که یحیی ابن اسحاق از پدرش دارد که می گوید: وارد بر امام صادق شدم

«فَسَأَلْتُهُ عَنْ صَاحِبِ الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ لِی هُوَ صَاحِبُ الْبَهْمَةِ»

بهمه در حقیقت بزغاله یا برّه را می گویند.

«وَ کَانَ مُوسَى (علیه السلام) فِی نَاحِیَةِ الدَّارِ صَبِیّاً»

حضرت با یک بزغاله در یک گوشه ای بازی می کردند.

 «وَ مَعَهُ عَنَاقٌ مَکِّیَّةٌ»

عناق بزغاله است. بهمه هم این طوری است

 «وَ هُوَ یَقُولُ لَهَا اسْجُدِی لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَکِ.»

به این بزغاله می گفت برای خدای عالم سجده کن.

الغیبة ( للنعمانی)؛ ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق- مصحح: غفارى، على اکبر، ناشر: نشر صدوق، ص327

بعد مرحوم علامه در شرحش (مرآة العقول) این روایت را به همین مضمون نقل می کند می گوید ائمه (علیهم السلام) بازی های کودکانه شان هم رنگ توحیدی داشت یعنی اگر با این بزعاله هم بازی می کنند در این کار می خواهند برخوردهای توحیدی را نشان بدهند.

این جا هم محمد ابن اسحاق مشترک بین ثقات و غیر ثقات است. و تکذیبی نسبت به او نداریم ضعیف باشد مثلا کسی نگفته است: ضعیف کذّاب وضّاع.

روایت بعدی ؛ باز همین روایت در کافی جلد 1 صفحه 311 است

«الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنْ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ»

این صفوان جمال است که می گوید از امام صادق سوال کردم حضرت فرمود:

«إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَا یَلْهُو وَ لَا یَلْعَبُ وَ أَقْبَلَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى وَ هُوَ صَغِیرٌ »

در این حین دیدم آقا امام کاظم بچه چهار پنج ساله بود

«وَ مَعَهُ عَنَاقٌ مَکِّیَّةٌ»

یک بزغاله مکی بود، بزغاله یا گاو ها یک نسل های مخصوصی دارند مثلا در ایران مشهور است مثلا گاوهایی که از هلند می آورند این ها نوع جنس شان خیلی خوب است شیردهی شان خیلی خوب است و نوع بچه هایشان خیلی خوب است یا مثلا بعضی از گوسفندهایی که از فلان جا می آورند فلان مزیت را دارد. این عناق مکیه هم یک مصطلحی در میان عرب بود.

 «وَ هُوَ یَقُولُ لَهَا اسْجُدِی لِرَبِّکِ فَأَخَذَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ ضَمَّهُ إِلَیْهِ وَ قَالَ بِأَبِی وَ أُمِّی مَنْ لَا یَلْهُو وَ لَا یَلْعَبُ.»

پدر و مادرم فدای کسی که کار لغو و بازی بیهوده نمی کند.

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص311، «بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام)، ح15‏‏

در همین جا است که مرآة العقول جلد 3 صفحه 338 دارد «أن الامام لا یلهو ولا یلعب» یعنی چه امام در ظاهر صغیر باشد چه کبیر. هرچه از او صادر شود گرچه ظاهرا فعل الصبیان است ولی در واقع مبنی بر اغراض صحیحه است.

پرسش:

استاد این عبارت بعدی خیلی سنگین است یعنی امام می گوید بابی و امّی

پاسخ:

این اصطلاح است ما زیاد داریم، مثلا نسبت به حضرت مهدی، فرموده اند. رسول اکرم نسبت به حضرت صدیقه طاهره می فرماید: «فداها ابوها» و امام کاظم نسبت به حضرت معصومه همین تعبیر را دارد «فداها ابوها»

پرسش:

مبالغه است

پاسخ:

نه در حقیقت می خواهد جایگاه او را نشان دهد، یک اصطلاح است

پرسش:

در فارسی هم به کار می بریم

پاسخ:

بله در فارسی هم پدر به بچه اش می گوید فدایت بشوم، دورت بگردم.

پرسش:

معصوم این الفاظ را به کار می برد

پاسخ:

ائمه که بیان می کنند مصطلحی غیر از مصطلح جامعه ندارند در این جامعه دارند زندگی می کنند می خواهند برای ما بفهمانند وقتی امام می فرماید بابی و امی وظیفه و تکلیف ما چه است.

پرسش:

این را اگر به پدران عرفی مثال بزنید فرق می کند

پاسخ:

این ها همه شان

«اولنا محمّد و اوسطنا محمّد و آخرنا محمّد و کلنا محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)»

تفسیر القمی؛ قمى، على بن ابراهیم، محقق/ مصحح: موسوى جزائرى، طیّب‏، ناشر: دار الکتاب، ج1، ص18

«وَ أَنَّ أَرْوَاحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طِینَتَکُمْ وَاحِدَةٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُها مِنْ بَعْض‏»

من لا یحضره الفقیه؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مصحح: غفاری، علی اکبر، ج2، ص613

این ها انوار پاکی بودند. بعد روایات زیادی ما در این زمینه داریم این ها را اگر ما بخواهیم به ترتیب برویم شاید خیلی طول بکشد البته روایت بعدی که از منصور ابن حازم است دو تا روایت است و دو تا روایت هم کاملا صحیح است.

«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ»

صفوان جمال نقل می کند

«قَالَ لَهُ مَنْصُورُ بْنُ حَازِمٍ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی إِنَّ الْأَنْفُسَ یُغْدَى عَلَیْهَا وَ یُرَاحُ»

هرکسی یک روزی از دنیا خواهد رفت

 «فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَمَنْ»

اگر همچنین اتفاقی برای شما بیفتد امام بعد از شما چه کسی است؟

 «فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِذَا کَانَ ذَلِکَ»

امام فرمود: اگر همچنین اتفاقی برای شما افتاد

یک مقدار عبارت ها را دقت کنید

 «فَهُوَ صَاحِبُکُمْ وَ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَى مَنْکِبِ أَبِی الْحَسَنِ (علیه السلام) الْأَیْمَنِ فِی مَا أَعْلَمُ وَ هُوَ یَوْمَئِذٍ خُمَاسِیٌّ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ جَالِسٌ مَعَنَا.»

عبدالله افطح نشسته بود حضرت بر شانه راست امام کاظم زد و فرمود صاحب شما و امام شما بعد از من ایشان است.

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص311، «بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام)، ح6 ‏‏

علامه مجلسی در کتاب مرآة العقول به این روایت می رسد می گوید

«الحدیث السادس حسن»

حسن بودنش هم به خاطر ابراهیم ابن هاشم است. این ها را اقای خویی می گوید صحیح. بزرگان دیگر مانند صاحب جواهر روایت ابراهیم ابن هاشم را صحیح می داند. صاحب حدائق هم به همین شکل، امام (رضوان الله تعالی علیه) هم به همین شکل.

 ولی مرحوم علامه نسبت به ابراهیم می گوید چون توثیق خاص ندارد ما روایات او را حسن می دانیم ممدوح بمدحی که لا یبلغه مرتبة الوثاقة.

روایت کاملا مشخص است نجاشی نسبت به علی ابراهیم می گوید قمی. آقای خویی به ابراهیم ابن هاشم می رسد می گوید:

«لا ینبغی الشک فی وثاقة ابراهیم بن هاشم»

اقای خویی عصبانی است از قول بعضی از این بزرگوران خیلی مشخص است این تعبیرشان یک مقدار تعبیر تعریضی است. در حقیقت یک تشر زدن است.

عبدالرحمن ابن ابی نجران هم ثقه است «ثقة ثقة»، صفوان جمال هم که شکی در وثاقتش نیست. روایت کاملا صحیحه است هیچ شک و شبهه ای در آن نیست می تواند خودش آن روایاتی که ضعیف بوده را به خودش بچسپاند و توثیق آن ها را هم اثبات کند.

باز روایت دیگری است در همین زمینه که نعمانی نقل کرده

«حَدَّثَنَا أَبُو سُلَیْمَانَ أَحْمَدُ بْنُ هَوْذَةَ الْبَاهِلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیُّ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: سَأَلَ مَنْصُورُ بْنُ حَازِمٍ وَ أَبُو أَیُّوبَ الْخَزَّازُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ أَنَا حَاضِرٌ مَعَهُمَا فَقَالا جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاکَ إِنَّ الْأَنْفُسَ یُغْدَى عَلَیْهَا وَ یُرَاحُ فَمَنْ لَنَا بَعْدَکَ فَقَالَ إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَهَذَا فَضَرَبَ یَدَهُ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ مُوسَى (علیه السلام) وَ هُوَ غُلَامٌ خُمَاسِیٌّ بِثَوْبَیْنِ أَبْیَضَیْنِ وَ قَالَ هَذَا وَ کَانَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ حَاضِراً یَوْمَئِذٍ الْبَیْتَ.»

الغیبة ( للنعمانی)؛ ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، محقق- مصحح: غفارى، على اکبر، ناشر: نشر صدوق، ص329

«فَضَرَبَ یَدَهُ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ مُوسَى (علیه السلام) وَ هُوَ غُلَامٌ خُمَاسِیٌّ» او پنج ساله بوده است. روایتش از نظر سند مشکل دارد ابراهیم ابن اسحاق نهاوندی است که شیخ طوسی می گوید ضعیف. ولی ضعیف غیر از کذّاب و وضّاع است. این را دقت کنید کلمه ضعیف وقتی می آید شامل مجهول هم خواهد شد.

باز روایت دیگر روایت صحیح است در کافی شریف است:

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ ثُبَیْتٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی رَزَقَ‏ أَبَاکَ‏ مِنْکَ‏ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ أَنْ یَرْزُقَکَ مِنْ عَقِبِکَ قَبْلَ الْمَمَاتِ مِثْلَهَا»

... من از خدا می خواهم همان طوری که به پدرت مثل تو را روزی کرد به شما هم فرزندی مثل شما را روزی کند.

 «فَقَالَ قَدْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ»

حضرت فرمود خدا این کار را انجام داده است.

«قَالَ قُلْتُ مَنْ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاکَ»

عرض کردم فدایت شوم چه کسی است؟

 «فَأَشَارَ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ‏ وَ هُوَ رَاقِدٌ»

اشاره به عبد صالحی کرد که در آن جا خوابیده بود

 «فَقَالَ هَذَا الرَّاقِدُ وَ هُوَ غُلَامٌ.»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج2، ص308، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام)‏‏، ح2

به بچه قبل از 8-9 سالگی غلام اطلاق می شود. علامه مجلسی می گوید حسن است. ثبیت ابن محمد ممدوح است، ممدوح به مرتبه ای که لا یبلغه الوثاقه.

باز مفضل ابن عمر از آقا امام صادق (سلام الله علیه) نقل می کند

 «أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُوسَى الصَّیْقَلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَدَخَلَ أَبُو إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ هُوَ غُلَامٌ فَقَالَ اسْتَوْصِ بِهِ وَ ضَعْ أَمْرَهُ عِنْدَ مِنْ تَثِقُ بِهِ مِنْ أَصْحَابِک‏»

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج2، ص308، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام)‏‏، ح4

«فَدَخَلَ أَبُو إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ هُوَ غُلَامٌ» خیلی تعابیر عجیبی است.

روایت بعدی در کمال الدین است:

«دَخَلَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ هُوَ غُلَام‏»

روایت بعدی در کتاب کمال الدین صفحه 314 است

 «دَخَلَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ هُوَ غُلَام‏ فَقُمْتُ إِلَیْهِ فَقَبَّلْتُهُ وَ جَلَسْتُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَا إِبْرَاهِیمُ أَمَا إِنَّهُ لَصَاحِبُکَ مِنْ بَعْدِی»

بعد دارد:

«أَمَا لَیَهْلِکَنَّ فِیهِ أَقْوَامٌ وَ یَسْعَدُ فِیهِ آخَرُونَ»

بعد از من عده ای نسبت به او هلاک می شوند و عده ای نجات پیدا می کنند.

ابراهیم کرخی نقل می کند:

«عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْکَرْخِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ (علیه السلام) وَ إِنِّی لَجَالِسٌ عِنْدَهُ إِذْ دَخَلَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ هُوَ غُلَامٌ فَقُمْتُ إِلَیْهِ فَقَبَّلْتُهُ وَ جَلَسْتُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) یَا إِبْرَاهِیمُ أَمَا إِنَّهُ لَصَاحِبُکَ مِنْ بَعْدِی‏»

کمال الدین و تمام النعمة، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ج‏2، ص 334

روایت دیگر در کافی از فیض مختار است ان شاء الله بعدها مفصل خواهید دید فیض مختار شاید ده- دوازده تا روایت مختلف دارد در رابطه با امامت اقا امام کاظم (سلام الله علیه) که در حقیقت بعضی از این روایات سندشان صحیح است و بعضی ها سندش مشکل دارد ولی یؤید بعض ها بعضا است.

«عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عُبَیْسِ بْنِ هِشَامٍ قَالَ حَدَّثَنِی عُمَرُ الرُّمَّانِیُّ عَنْ فَیْضِ بْنِ الْمُخْتَارِ قَالَ: إِنِّی لَعِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)»

روایت مرسل است «عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا» این بعض اصحابنا چه کسی است ما نمی دانیم:

«إِذْ أَقْبَلَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام) وَ هُوَ غُلَامٌ فَالْتَزَمْتُهُ وَ قَبَّلْتُهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنْتُمُ السَّفِینَةُ وَ هَذَا مَلَّاحُهَا»

امام صادق (سلام الله علیه) فرمود شما کشتی هستید ایشان ناخدای کشتی است.

 «قَالَ فَحَجَجْتُ مِنْ قَابِلٍ»

سال بعد من حج رفتم

«وَ مَعِی أَلْفَا دِینَارٍ فَبَعَثْتُ بِأَلْفٍ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ أَلْفٍ إِلَیْهِ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ یَا فَیْضُ عَدَلْتَهُ بِی»

هزار درهم برای امام صادق فرستادم و هزار درهم برای امام موسی کاظم. وقتی خدمت حضرت صادق علیه السلام رسیدم به من فرمودند: من را با امام کاظم یکی کردی؟!

 «قُلْتُ إِنَّمَا فَعَلْتُ ذَلِکَ لِقَوْلِکَ»

گفتم به خاطر آن فرمایش خودتان بود

 «فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَنَا فَعَلْتُ ذَلِکَ بَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَعَلَهُ بِهِ.»

حضرت فرمود: این حرفی که من نسبت به امام کاظم زدم من این کار را نکردم این کار را خدای عالم در حق امام کاظم کرد.

الکافی (ط - الإسلامیة)؛ نویسنده: کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الکتب الاسلامیة، ج1، ص311، بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى (علیه السلام)‏‏، ح16

این ها در حقیقت مجموعه ای از روایات است که مربوط به امامت امام کاظم در دوران کودکی است. از اول ولادت در گهواره، در سه سالگی، پنج سالگی «وَ هُوَ غُلَامٌ» این ها همه نشان می دهد که بحث امامت امام کاظم یک بحث قطعی و یقینی بوده است.

«والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته»

 

 



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها