بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 89/11/04
موضوع: وضو از دیدگاه فریقین؛ اختلاف در وضو از زمان عثمان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلوة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداءالله الی یوم لقاء الله
بحث ما درباره وضو بود و مطالبی بیان کردیم پیرامون اینکه آیا کتاب، سنت، سیره پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و صحابه در وضو بر مسح پا یا شستن پا دلالت میکند؟
ما در رابطه با این موضوع ادله متعددی را از اقوال بزرگان اهل سنت، صحاح و سیره صحابه اقامه کردیم مبنی بر اینکه نبی مکرم اسلام، امیرالمؤمنین و دیگر صحابه موقع وضو گرفتن پایشان را مسح میکشیدند و نمیشستند.
ما دو جلسه قبل به این موضوع پرداختیم که اصلاً اختلاف در وضو از کجا آغاز شده است. در این رابطه اشاره شد که این اختلاف اولین بار در زمان عثمان بن عفان شروع شده است.
«حدثت أن عثمان بن عفان اختلف فی خلافته فی الوضوء»
کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، اسم المؤلف: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419 هـ-1998 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ج 9، ص 193، حدیث 26890
همچنین از کتاب «صحیح مسلم» عرض کردیم که عثمان میگوید:
«إِنَّ نَاسًا یتَحَدَّثُونَ عن رسول اللَّهِ أَحَادِیثَ لَا أَدْرِی ما هِی إلا أَنِّی رأیت رَسُولَ اللَّهِ تَوَضَّأَ مِثْلَ وُضُوئِی»
مردم از پیغمبر اکرم روایاتی را نقل میکنند که من نمیفهمم این روایات چیست، الا اینکه پیغمبر اکرم همانند من وضو میگرفت. او سپس شروع به وضوی غسلی گرفتن کرد.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 207، ح 229
همچنین از کتاب «مسند أحمد بن حنبل» جلد پنجم صفحه 342 نقل کردیم که «ابو مالک اشعری صحابی» از اینکه در میان مردم وضوی مسحی بگیرد، ترس داشت.
او بستگان و اقربای خودش را در جایی جمع میکرد و مواظب بود که کسی نباشد سپس نماز و وضوی پیغمبر اکرم را به آنها آموزش میداد.
همچنین از «انس بن مالک» روایتی نقل کردیم که گفت: «حجاج» دروغ میگوید که وضوی غسلی درست است؛ وضوی مسحی صحیح است!
«ابن کثیر» هم در کتاب «تفسیر» خود جلد دو صفحه 72 میگوید: وضوی مسحی صحیح است و اسناد این روایت هم صحیح است.
نقل کردیم «ابن مسعود» هم میگوید: عثمان علاوه بر بحث وضو، در موارد دیگری هم بدعت گذاشت که همان بدعتها زمینهساز قتل او شد. یکی از شاخصترین بدعتهای عثمان نماز چهار رکعتی در منا بود که داد همه درآمد. وقتی به «عبدالله بن مسعود» گفتند: عثمان در منا نماز را چهار رکعتی خوانده است، استرجاع کرد و گفت:
(إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ)
ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم!
سوره بقره (2): آیه 156
«عبدالله بن مسعود» گفت: من در زمان پیغمبر اکرم بودم، در زمان خلافت ابوبکر و عمر بودم شش سال اول خلافت عثمان هم بودم. در این زمان نماز در منا دو رکعت بود و کار عثمان بدعت و خلاف سنت و سیره پیغمبر اکرم است.
این روایت در کتاب «صحیح بخاری» جلد دو صفحه 34 حدیث 1082 و همچنین جلد دو صفحه 35 حدیث 1084 نقل شده است.
همچنین از کتاب «صحیح مسلم» جلد 2 صفحه 146 حدیث 1477 از «عبدالله بن عمر» نقل شد که وقتی او با عثمان نماز میخواند نماز چهار رکعتی میخواند، اما وقتی خودش در خانه تنها نماز میخواند نماز دو رکعتی میخواند.
حال نمیدانیم وضع سنت چگونه است که این آقایان با شریعت چنین بازی میکنند و اسمشان را هم اهل سنت گذاشتهاند!! جالب این است که در روایتی وارد شده است:
«سئل ابن عمر عن الصلاة فی السفر فقال رکعتین رکعتین من خالف السنة کفر»
از ابن عمر در مورد نماز در سفر سؤال شد. او گفت: دو رکعت است و هرکس مخالفت کند، کافر است.
أحکام القرآن، اسم المؤلف: أحمد بن علی الرازی الجصاص أبو بکر، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1405، تحقیق: محمد الصادق قمحاوی، ج 3، ص 233، باب صلاة السفر
یکی از موارد اختلافی که با آقایان اهل سنت داریم و باید روی آن خوب کار شود، بحث نماز در سفر است که آیا نماز در سفر قصر است یا تمام است.
آقایان روایات زیادی را از نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، صحابه، «ابن عباس» و حتی از خود «عایشه» آوردهاند که وقتی پیغمبر اکرم از مدینه بیرون میرفت تا زمانی که برمیگشت، نماز را قصر میخواندند.
راوی میگوید: عایشه که خود کیفیت نماز پیغمبر اکرم را در مسافرت نقل میکند، نماز را تمام میخواند. سؤال پرسیدند: چرا عایشه نمازش را در سفر تمام میخواند؟ در جواب گفتند:
«تَأَوَّلَتْ ما تَأَوَّلَ عُثْمَانُ»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 369، شماره: 1040
عایشه اجتهاد کرده است و نمازی را که پیغمبر اکرم دو رکعت میخواند، چهار رکعت خوانده است. او گفت: پیغمبر اکرم دلش خواسته نماز دو رکعتی بخواند، من هم دلم خواست چنین بخوانم! نستجیر بالله پیغمبر اجتهاد کرد چنین خواند، من هم اجتهاد میکنم چنین میخوانم!
اوضاع بسیار بهم ریخته است. برای حقانیت مکتب اهلبیت (علیهم السلام) همین روایتها کافی است. با توجه به این روایات معلوم میشود که این افراد چگونه با شریعت بازی میکردند. اگر یک کسی از این آقایان سؤال کند که آیا حدیث عایشه که میگوید: در سفر نماز دو رکعتی واجب است و سیره پیغمبر اکرم هم دو رکعتی بوده است حجت است یا عمل او حجت است، کدام را میخواهند انتخاب کنند؟!
در سیره عایشه نماز در سفر چهار رکعتی است، اما نقل عایشه از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین است که نماز در سفر دو رکعتی است. ان شاءالله این موارد را میخوانیم.
در جلسه گذشته هم یکی از دوستان اشاره کردند. من مفصل این مطالب را عرض خواهم کرد که اصلاً در چند فرسخی نماز شکسته میشود. وقتی شما وارد این گود شوید، میبینید که در دریا چه طوفان است!!
علمای اهل سنت در جواب این سؤال، هشت فرسخی گفتهاند، شانزده فرسخی گفتهاند، بیست و چهار فرسخی گفتهاند و چهل و هشت فرسخی هم گفتهاند! ما واقعاً نفهمیدم که قضیه چیست! بحث نماز هم هست. در روایتی وارد شده است:
«أَوَّلُ مَا یحَاسَبُ الْعَبْدُ عَلَیهِ الصَّلَاةُ فَإِنْ صَحَّتْ لَهُ الصَّلَاةُ صَحَّ لَهُ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا»
اولین چیزی که در روز قیامت از بنده محاسبه میشود نماز است. اگر نماز صحیح بود دیگر اعمال هم صحیح است و اگر نماز رد شد همه چیز رد میشود.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نویسنده: نوری، حسین بن محمد تقی، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 3، ص 25، ح 2925
حال مشاهده کنید که با خود نماز چه بازیها شده است! آقایان مالکیها یک نظر دارند، آقایان شافعیها یک نظر دارند، آقایان حنبلیها نظر دیگری دارند.
در مقابل روایات اهلبیت (علیهم السلام) از نبی گرامی اسلام و امیرالمؤمنین تا روایاتی که از امام عسکری (علیه السلام) به دست ما رسیده است را مشاهده کنید که تمامی آن بزرگواران در مورد ایاب و ذهاب یک صدا میگویند:
«بَرِیدَان»
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 435، ح 1265
همچنین تعبیر شده است:
«ثَمَانِیةَ فَرَاسِخ»
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 435، بَابُ الصَّلَاةِ فِی السَّفَر
ائمه اطهار همچنین بیست و چهار میل یا به اندازه تابش آفتاب فرمودهاند که همه این موارد یک چیز را نشان میدهد. اگر شخص چهار فرسخ رفت و چهار فرسخ برگشت، نماز شکسته است و هیچ قولی خلاف این قول در طول پانزده قرن از فقهای شیعه صادر نشده است.
ما چند مورد از بدعتهایی که عثمان در کنار وضو گذاشت را بیان کردیم، اما آقایان تصور نکنند بدعتهای عثمان تنها در وضو بوده است. دهها، بلکه صدها بدعتهایی از خلیفه سوم نقل کردهاند که در شریعت گذاشته است و همان بدعتها هم عامل قتل او شده است.
یکی از این بدعتها قضیه وضو در نماز و دیگری تمام خواندن نماز در منا است. ما روایاتی از کتب «صحیح مسلم»، «صحیح بخاری» و دیگر کتب خواندیم مبنی بر اینکه پیغمبر اکرم، ابوبکر و عمر نماز را در سفر شکسته میخواندند. عثمان هم در شش سال اول خلافت نماز خود را شکسته میخواند، اما بعد از شش سال شروع به تمام خواندن نماز کرد و باعث شد که صحابه اعتراض کردند.
حالا من امروز میخواهم عرض کنم که حیات صحابه چندان فاصلهای با رحلت نبی مکرم اسلام ندارد. آنها نماز و وضوی پیغمبر اکرم را دیدهاند. برای بسیاری افراد قابل تحمل نبود که بیایند با سنت پیغمبر اکرم چنین بازی کنند. به همین خاطر بعضی افراد اعتراض میکردند.
حالا ببینیم عثمان برای کار خودش که برخلاف سنت پیغمبر اکرم نماز در منا را چهار رکعتی میخواند چه توجیهی دارد! آقایان چند مورد از توجیهات را نقل کردهاند. بنده از عزیزان تقاضا دارم به این توجیهات خوب دقت کنند، زیرا اگر واقعاً چنین باشد باید بگوییم:
«و علی الاسلام السلام»!
آقای «طبری» از ابن عباس نقل میکند و میگوید: وقتی عثمان در سال ششم خلافت خود در منا نماز را چهار رکعتی خواند؛
«فعاب ذلک غیر واحد من أصحاب النبی وتکلم فی ذلک من یرید أن یکثر علیه حتی جاءه علی فیمن جاءه»
افراد زیادی از اصحاب پیغمبر اکرم بر عثمان عیب گرفتند و اعتراض کردند. بعضی از صحابه با او صحبت و مناظره کردند.
یکی از افرادی که به عثمان اعتراض کرد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بود. آن بزرگوار فرمود:
«والله ما حدث أمر ولا قدم عهد»
هیچ اتفاقی نیفتاده است که باعث بشود نماز دو رکعتی چهار رکعت شود.
ما هنوز فاصلهای با زمان رحلت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و سنت آن بزرگوار نداریم.
«ولقد عهدت نبیک یصلی رکعتین»
تو زمان پیغمبر اکرم را درک کردی که نماز را دو رکعت میخواند.
«ثم أبا بکر ثم عمر وأنت صدرا من ولایتک»
ابوبکر و عمر نماز را دو رکعتی میخواندند و تو هم در شش سال اول خلافت نماز را دو رکعتی خواندی.
«فما أدری ما ترجع إلیه»
حال چه باعث شده است که از این کار رجوع میکنی؟
حضرت به صراحت فرمودند چه چیزی سبب شده است تا از سنت پیغمبر اکرم، سیره ابوبکر و عمر و روش خودت برمیگردی!!
«فقال رأی رأیته»
این رأی و نظری بود که انجام دادم!
عثمان به صراحت میگوید: "دلم خواست نماز چهار رکعتی خواندم!" این جمله خیلی عجیب است. بیش از دویست مصدر از مصادر اهل سنت این قضیه را نقل کردهاند.
آقای «طبری» نقل میکند که بعد از این قضیه «عبدالرحمن بن عوف» نزد عثمان آمد و مناظرهای با عثمان داشت. او به عثمان گفت:
«ألم تصل فی هذا المکان مع رسول الله رکعتین قال بلی»
عبدالرحمن بن عوف گفت: آیا خودت با پیغمبر اکرم در منا نماز دو رکعتی نخواندی؟ عثمان گفت: بله.
«قال أفلم تصل مع أبی بکر رکعتین قال بلی»
عبدالرحمن بن عوف گفت: آیا خودت با ابوبکر در منا نماز دو رکعتی نخواندی؟ عثمان گفت: بله.
«قال افلم تصل مع عمر رکعتین قال بلی»
عبدالرحمن بن عوف گفت: آیا خودت با عمر در منا نماز دو رکعتی نخواندی؟ عثمان گفت: بله.
«قال ألم تصل صدرا من خلافتک رکعتین قال بلی»
عبدالرحمن بن عوف گفت: تو در این شش سال اول خلافت خود نماز را دو رکعت نمیخواندی؟ گفت: بلی!
«قال فاسمع منی یا أبا محمد»
عثمان به عبدالرحمن بن عوف گفت: ای ابا محمد! خوب گوش کن.
سپس عثمان دلایل چهار رکعتی نماز خواندن خود را به «عبدالرحمن بن عوف» چنین میگوید:
«إنی أخبرت أن بعض من حج من أهل الیمن وجفاة الناس قد قالوا فی عامنا الماضی إن الصلاة للمقیم رکعتان هذا إمامکم عثمان یصلی رکعتین»
در سال گذشته افراد عوامی که از یمن آمده بودند، دیدند که من در منا نماز دو رکعتی میخوانم و تصور کردند که نماز دو رکعتی شده است. آنها وقتی به یمن برگشتند، نمازشان را دو رکعتی خواندند.
«وقد اتخذت بمکة أهلا فرأیت أن أصلی أربعا لخوف ما أخاف علی الناس»
وقتی در حال احرام به حج آمده بودم در مکه برای خودم عیالی انتخاب کردم تا اهل مکه شوم. نمازم را چهار رکعتی خواندم تا مردم تصور نکنند که نماز مقیم و نماز در وطن دو رکعتی است.
«و أخری قد اتخذت بها زوجة»
من در مکه برای خودم زنی را انتخاب کردم و ازدواج کردم.
او به صراحت میگوید که من ازدواج کردهام و اهل مکه شدهام. وقتی که اهل مکه شدم، نماز من چهار رکعتی است. به همین خاطر در منا نمازم را چهار رکعتی خواندم.
اگر چنین بود، او باید میگفت: "«عبدالله بن عمر»! «عبدالله بن مسعود»! من به این دلایل نمازم چهار رکعتی است، شما چهار رکعتی نخوانید." او باید میگفت من که نماز را چهار رکعتی میخوانم به این خاطر است که اهل مکه شدهام و در مکه همسری اختیار کردهام!
«ولی بالطائف مال»
من در طائف زندگی و اموال دارم.
«فربما اطلعته فأقمت فیه بعد الصدر»
شاید بعد از ایام حج تصمیم بگیرم که در طائف زندگی کنم.
به دلیل اینکه در طائف منزل و زمین دارم، اشکالی ندارد که در اینجا نمازم را تمام و چهار رکعتی بخوانم. بعضی افراد مقداری شهامت و وجدان داشتند تا در برابر خلیفه اعتراض کنند.
«فقال عبدالرحمن بن عوف ما من هذا شیء لک فیه عذر»
عبدالرحمن بن عوف گفت: اینها عذر و دلیلی نیست که سبب شود نماز را تمام بخوانی.
«أما قولک اتخذت أهلا فزوجتک بالمدینة تخرج بها إذا شئت وتقدم بها إذا شئت إنما تسکن بسکناک»
اگر میگویی همسری انتخاب کردی، همسر و خانواده تو در مدینه و همراه تو هستند. هروقتی بخواهی میتوانی بر اهل خود وارد شوی و هروقت بخواهی میتوانی بیرون بیایی.
«وأما قولک ولی مال بالطائف فإن بینک وبین الطائف مسیرة ثلاث لیال»
اگر میگویی من در طائف مال و زندگی دارم، بدان بین شهر تو تا شهر طائف سه شبانه روز فاصله است.
«وأنت لست من أهل الطائف»
و تو از اهل طائف نیستی.
سه شبانه روز فاصله نمیتواند از قواطع سفر باشد.
«و أما قولک یرجع من حج من أهل الیمن وغیرهم فیقولون هذا إمامکم عثمان یصلی رکعتین و هو مقیم»
اگر میگویی مردم یمن در سال گذشته آمدهاند و دیدهاند که من نماز دو رکعتی خواندهام، تصور کردهاند که نماز دو رکعتی شده است و نماز را دو رکعتی خواندهاند.
«فقد کان رسول الله ینزل علیه الوحی والناس یومئذ الإسلام فیهم قلیل»
بر پیغمبر اکرم وحی نازل میشد و مردم هم نسبت به اسلام آشنایی زیادی نداشتند.
اگر قرار بود عمل یک فرد باعث بشود جمعیتی منحرف شوند و نماز چهار رکعتی را دو رکعتی بخوانند، پیغمبر اکرم باید این کار را میکرد.
چطور پیغمبری که بر او وحی نازل میشود، در اینجا نمازش را دو رکعتی خواند و هیچ ابایی نداشت که مردم تصور کنند که نماز دو رکعتی شده است یا چهار رکعتی شده است! بعد از آن بزرگوار ابوبکر و عمر هم همین برنامه را داشت. اکنون اسلام فراگیر شده است و مردم احکام اسلام را بهتر از آن زمان میدانند. اگر قرار بود این عذر باشد، این عذر برای نبی مکرم اسلام، ابوبکر و عمر هم بود. علاوه بر این شما میتوانید اعلام کنید:
"ایها الناس! من در منا نماز چهار رکعتی میخوانم. پیغمبر اکرم در اینجا نماز دو رکعتی خوانده است که مخصوص سفر است. اگر شما به شهرتان برگشتید، نماز را چهار رکعتی بخوانید!"
آیا این به صلاح جامعه و امت اسلامی است، یا اینکه بیایید نمازی که حکم الله و اوجب واجبات الهی است را دستکاری کنید و دو رکعت را تبدیل به چهار رکعت کنید. وقتی که عثمان ادله محکم و دندان شکن «عبدالرحمن بن عوف» را شنید، گفت:
«هذا رأی رأیته»
این رأیی بود که من به آن رسیدم.
او به صراحت میگوید: دلم چنین خواسته است، شما چه میگویید! این همان رأیی بود که من به آن رسیدم. همه این توجیهات بهانه بود . واقعیت این است که دلم خواسته چنین کنم! اصلاً «هذا رأی رأیته»!
«فخرج عبدالرحمن فلقی ابن مسعود»
عبدالرحمن بن عوف از منزل عثمان بیرون رفت، سپس ابن مسعود را ملاقات کرد.
«فقال أبا محمد غیر ما یعلم قال لا»
ابن مسعود پرسید: آیا حرفهای تو باعث شد که عثمان از رأی خودش برگردد و از این بدعت دست بردارد؟ گفت: نه، عثمان دست بردار نیست.
«فما أصنع؟»
عبدالله بن مسعود پرسید: ما چکار کنیم؟!
«قال اعمل أنت بما تعلم»
عبدالرحمن گفت: تو به وظیفه خودت عمل کن.
«فقال ابن مسعود الخلاف شر»
ابن مسعود گفت: اختلاف انداختن میان امت اسلامی شر است.
داستان این روایت خیلی مفصل است تا جایی که میگوید:
«قد بلغنی أنه صلی أربعا فصلیت بأصحابی أربعا»
عبدالله بن مسعود میگوید: وقتی دیدم خلیفه نماز چهار رکعتی میخواند، مجبور شدیم چهار رکعتی بخوانیم.
تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 2، ص 606، باب ذکر الخبر عن سبب عزل عثمان أبا موسی عن البصرة
«عبدالله بن مسعود» به جهت اینکه میان امت اسلامی اختلاف ایجاد نشود و از شر آقایان در امان باشد، مجبور شد نماز را چهار رکعتی بخواند. همچنین «ابن اثیر جزری» صاحب کتاب «الکامل» متوفای 630 هجری میگوید:
«فکان أول ما تکلم به الناس فی عثمان ظاهراً حین أتم الصلاة بمنی»
عبدالرحمن بن عوف اولین کسی بوده است که به عثمان اعتراض کرد و در رابطه با نماز چهار رکعتی با عثمان مناظره کرد.
ایشان نیز همان قضایایی که «طبری» نقل کرده است را نقل میکند و میگوید:
«فما أدری ما یرجع إلیه قال رأی رأیته»
من نمیفهمم چه چیز باعث شده که قضایا بهم میریزد و نماز دو رکعتی تبدیل به چهار رکعتی میشود؟
«فقال رأی رأیته»
عثمان گفت: این رأیی است که من به آن رسیدم.
او قضیه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را نقل میکند و میگوید که به آن بزرگوار گفت: «رأی رأیته»، سپس میگوید:
«وبلغ الخبر عبد الرحمن بن عوف وکان معه فجاءه»
الکامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 2، ص 494، باب ذکر إتمام عثمان الصلاة بجمع وأول ما تکلم الناس فیه
«ابن اثیر جزری» همان قضایایی که «طبری» نقل کرده بود را به طور مفصل نقل میکند. «ابن کثیر سلفی دمشقی» معمولاً اینطور قضایا را فاکتور میگیرد و خیلی به مطالبی که موجب شود مردم به خلفا بدبین شوند و زمینه بدبینی مردم فراهم بشود، نمیپردازد.
با این حال او عبارتی که «طبری» آورده است را به صورت خیلی خلاصه میآورد، به طوری که اگر کسی «تاریخ طبری» و «الکامل ابن اثیر» را نخوانده باشد، تقریباً متوجه نمیشود که «ابن کثیر» چه میخواهد بگوید.
حال اگر کسی بعد از خواندن کتب ذکر شده این کتاب را مطالعه کند، معلوم میشود که قضیه چیست. ایشان در ابتدا صراحتاً میگوید که عثمان دستور داد که برای او در منا خیمهای زدند و اولین خیمهای که در منا زده شد، خیمه عثمان بوده است.
قبل از او زمانی که عمر و ابوبکر و پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میآمدند، کسی در منا خیمه نمیزد و سه روز را همانجا جلوی آفتاب میماندند.
پرسش:
خیمه زدن بدعت نبود؟
پاسخ:
این مسئله خیلی مهم نیست. ما روایتی مبنی بر اینکه خیمه زدن نشانه بدعت باشد، نداریم. در حال حاضر که همه خیمه میزنند و بدون خیمه زدن اصلاً نمیشود در آنجا زندگی کرد. این مسئله خیلی مهم نیست، اما اولین کسی که میگوید:
«وضرب له بمنی فسطاطا فکان اول فسطاط ضربه عثمان بمنی واتم الصلاة عامة هذا فأنکر ذلک علیه غیر واحد من الصحابة»
در منا برای عثمان خیمه زدند و اولین خیمه را در منا عثمان زد و نماز را در آنجا تمام خواند که بسیاری از صحابه بر عثمان اعتراض کردند.
سپس نام میبرد و میگوید:
«کعلی وعبد الرحمن بن عوف وعبد الله بن مسعود حتی قال ابن مسعود لیت حظی من اربع رکعات رکعتان متقبلتان»
در ادامه میگوید:
«وقد ناظره عبد الرحمن بن عوف فیما فعله»
عبدالرحمن بن عوف آمد و با عثمان درباره آنچه انجام داده بود، مناظره کرد.
البدایة و النهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 7، ص 154، باب ثم دخلت سنة تسع وعشرین ففیها عزل عثمان بن عفان أبا موسی الاشعری عن البصرة بعد عمله ست سنین وقیل ثلاث
بنده کلمه «ناظره» را برای اولین بار در کلام «ابن کثیر» دیدم که میگوید: «عبدالرحمن بن عوف» آمد و با عثمان مناظره کرد. «ابن حجر عسقلانی» میگوید:
«وأخرجه أحمد والبیهقی من حدیث عثمان وأنه لما صلی بمنی أربع رکعات أنکر الناس علیه»
احمد بن حنبل و بیهقی نقل کردهاند که وقتی که عثمان نماز را در منا چهار رکعتی خواند، توده مردم به او اعتراض کردند.
«فقال إنی تأهلت بمکة لما قدمت وإنی سمعت رسول الله یقول من تأهل ببلدة فإنه یصلی صلاة مقیم»
عثمان گفت: وقتی از مدینه آمدم، در مکه برای خودم اهلی انتخاب کردم. از رسول خدا شنیدم که هرکسی در هر سرزمین و هر شهری رفت و ازدواج کرد، در آنجا باید نمازش را تمام بخواند.
«ابن حجر» این روایت را نقل میکند، صحیح میگوید:
«فهذا الحدیث لا یصح لأنه منقطع»
این حدیث که پیغمبر اکرم فرموده باشد تزویج از قواطع سفر است، صحیح نیست.
روایتی که میگوید تزویج در یک شهر باعث شود که نماز را تمام بخوانیم، صحیح نیست. به عنوان مثال شخصی از اینجا به شهری میرود تا ازدواج کند و به مجرد اینکه ازدواج کرد نماز او تمام است.
فرض کنید این شخص نماز ظهر را شکسته خوانده است و بعد از نماز ظهر نکاح میکند و باید نمازش تمام بخواند. هیچ فقیهی از فقهای اسلام فتوا نداده است که تزویج کردن جزء قواطع سفر است و باعث تبدیل نماز شکسته به تمام میشود.
جالب اینجاست که «ابن حجر» قبل از اینکه این مطلب را نقل کند، چند سطر قبل میگوید:
«أن عثمان إنما أتم لکونه تأهل بمکة»
عثمان نماز را تمام خواند بخاطر اینکه در مکه ازدواج کرده بود.
«أو لأنه أمیر المؤمنین وکل موضع له دار»
یا به جهت اینکه عثمان امیرالمؤمنین است و هر موضعی خانه او است.
خوب دقت کنید. جا دارد انسان از این روایت به عنوان جوک قرن بیست و یکم استفاده کند! او میگوید: "عثمان امیرالمؤمنین است و هرجا برود خانه اوست!"
اگر عثمان امیرالمؤمنین است، به عنوان خلیفه پیغمبر اکرم است. پیغمبر اکرم که رسول الله و خاتم انبیاء است. اگر قرار باشد امیرالمؤمنین هرجایی میرود خانه و وطن او باشد، چرا این حرف را نسبت به پیغمبر اکرم نمیگویید؟!
«أو لأنه أمیر المؤمنین وکل موضع له دار»!
به جهت اینکه عثمان امیرالمؤمنین است و هرجا برود وطن اوست.
این حرف به این معناست که او بالاتر از پیغمبر اکرم است! چطور شد که عثمان امیرالمؤمنین شد، اما ابابکر و عمر امیرالمؤمنین نبودند که نماز را تمام نخواندند؟!
«أو لأنه عزم علی الإقامة بمکة»
یا تصمیم گرفته بود در مکه اقامت کند.
«أو لأنه استجد له أرضا بمنی»
یا میخواست زمینی را در منا خریداری کند.
«أو لأنه کان یسبق الناس إلی مکة لأن جمیع ذلک منتف فی حق عائشة»
ایشان سپس میگوید:
«و أکثره لا دلیل علیه بل هی ظنون ممن قالها»
اکثر توجیهاتی که برای عثمان کردهاند دلیلی ندارد، بلکه همگی ظن و گمانهایی است.
جناب «ابن حجر»! این تعبیر که میگویید: «أکثره لا دلیل علیه»؛ کدامیک «له دلیلٌ» است؟! بهتر بود یکی از آن موارد را معین میکردید.
«أمیر المؤمنین وکل موضع له دار»، «عزم علی الإقامة بمکة» یا «استجد له أرضا بمنی». کدامیک از این موارد دلیل دارد؟! شما باید یکی از این موارد را معین میفرمودید که این موارد بیدلیل است، اما موارد دیگر با دلیل است!! جالب است که ایشان میگوید:
«ویرد الأول أن النبی کان یسافر بزوجاته وقصر»
این دلیل که عثمان در مکه برای خود زن اختیار کرده و به این خاطر نماز تمام میخواند رد میشود، زیرا پیغمبر به همراه همسران خود مسافرت میکردند و نماز را قصر میخواند.
اگر قرار باشد داشتن همسر در یک منطقه دلیل بر تمام خواندن باشد و داشتن زن از قواطع سفر باشد، پیغمبر اکرم در سفرها با همسران خود میرفت و باید نمازش را تمام میخواند، ولی تمام نخوانده است.
«والثانی أن النبی کان أولی بذلک»
دوم اینکه اگر چیزی موجب قطع سفر میشد، پیغمبر اکرم به آن اولی بود.
«و الثالث أن الإقامة بمکة علی المهاجرین حرام»
سوم اینکه اقامت در مکه برای همیشه بر مهاجرین حرام است.
فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 2، ص 570، ح 1040
بنابراین کسی که از مکه مهاجرت کرده و به مدینه رفته است، حق برگشت به مکه و اقامت در آنجا را ندارد. عثمان هم که جزء مهاجرین است. ایشان که تصمیم دارد در مکه ساکن شود و به خاطر این قصد نمازش را تمام خوانده بود، چنین مسئله ای هیچگونه مشروعیت ندارد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته