2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
وضو از دیدگاه فریقین؛ پاسخ به روایاتی که ابن قدامه نقل کرده است
کد مطلب: ٦٥٢١ تاریخ انتشار: ٠٣ بهمن ١٣٨٩ تعداد بازدید: 3474
خارج فقه مقارن » وضو از ديدگاه فريقين
وضو از دیدگاه فریقین؛ پاسخ به روایاتی که ابن قدامه نقل کرده است

89/11/03

بسم‌الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 89/11/03

موضوع: وضو از دیدگاه فریقین؛ پاسخ به روایاتی که ابن قدامه نقل کرده است

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم‌ الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلوة و السلام علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداءالله الی یوم لقاء الله

بحث ما در رابطه با توجیه فقهای اهل سنت نسبت به غَسل رجلین در وضو بود. در این خصوص برخی مطالبی را از «ابن رشد اندلسی» و «ابن قدامه مقدسی» خواندیم.

امروز هم باز می‌خواهیم مطلبی را از «ابن قدامه مقدسی» عرض کنیم و ببینیم که این آقایان چطور با واقعیت‌ها بازی می‌کنند برای اینکه آنچه در ذهنشان به‌عنوان یک امر شرعی توهم کرده‌اند، اثبات کنند. ایشان اول بحث شستن یا مسح پا می‌گوید:

«مسألة: قال: وغسل الرجلین إلی الکعبین وهما العظمان الناتئان»

سپس می‌گوید:

«غسل الرجلین واجب فی قول أکثر أهل العلم»

شستن هردو پا بنا بر قول اکثر اهل علم واجب است.

«وقال عبد الرحمن بن أبی لیلی: أجمع أصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم علی غسل القدمین»

و عبدالرحمن بن ابی لیلی گفته است که اجماع اصحاب پیغمبر اکرم بر غسل قدمین است.

شاید این مطلب برای کسی که از آرای صحابه آگاهی ندارد یا مطالعه نکرده جمله جالبی باشد، اما با توجه به آنچه که ما از اقوال صحابه و تابعین و بزرگان عرض کردیم این مطلب نوعی اغرای به جهل، دروغ پردازی و استنباط حکم شرعی از غیر طریق صحیح است.

جالب این است که «ابن قدامه مقدسی» زمانی که این مطلب را نقل می‌کند، در دو سطر بعد از تعدادی صحابه نقل می‌کند که قائل به مسح در وضو بوده‌اند. این خیلی عجیب است!

اولین اشکال بر ایشان این است. او اصلاً بدون اینکه بخواهد نسبت به ادعای اجماع «ابن ابی لیلی» نظر بدهد، می‌گوید:

«روی عن علی ... و ابن عباس ... و انس القول بالمسح»

او عباراتی را به این شکل نقل می‌کند که البته با صیغه مجهول است.

«وروی عن علی أنه مسح علی نعلیه وقدمیه ثم دخل المسجد فخلع نعلیه ثم صلی وحکی»

مشاهده کنید که او بازهم در اینجا جمله مجهول (و حُکی) می‌آورد.

«عن ابن عباس أنه قال: ما أجد فی کتاب الله إلا غسلتین ومسحتین»

ما تمام این مطالب را با سندهای صحیح در رابطه با امیرالمؤمنین از راویان مختلف آوردیم مبنی بر اینکه وضوی امیرالمؤمنین را نقل کرده‌اند و گفته‌اند: علی بن ابی طالب موقع وضو گرفتن بر پایشان مسح می‌کشیدند.

«وروی عن علی أنه مسح علی نعلیه وقدمیه»

آن‌ها با این تعبیر آوردند. این موارد به نوعی خلاف انصاف، خلاف وجدان، خلاف روش تحقیق و خلاف انتظار از یک فقیه نامی مثل «ابن قدامه مقدسی» است. او سپس می‌گوید:

«وروی عن أنس بن مالک أن ذکر له قول الحجاج اغسلوا القدمین ظاهرهما وباطنهما»

تا جایی که می‌گوید:

«فقال أنس: صدق الله وکذب الحجاج وتلا هذه الآیة: {فاغسلوا وجوهکم وأیدیکم إلی المرافق وامسحوا برؤوسکم وأرجلکم إلی الکعبین}»

در ادامه بازهم با صیغه مجهول می‌گوید:

«وحکی عن الشعبی أنه قال: الوضوء مغسولان وممسوحان»

او پس از اینکه دو سه مورد را از امیرالمؤمنین، «ابن عباس»، «أنس» و «شعبی» نقل می‌کند، می‌گوید:

«ولم یعلم من فقهاء المسلمین من یقول بالمسح علی الرجلین غیر من ذکرنا»

غیر از این افرادی که ما ذکر کردیم، کسی قائل به مسح نیست!

[المغنی - ابن قدامة]، الکتاب: المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، المؤلف: عبد الله بن أحمد بن قدامة المقدسی أبو محمد، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة الأولی، 1405، ج 1، ص 150، باب مسألة: غسل الرجلین إلی الکعبین وهما العظمان الناتئان

این در حالی است که ما در بحث‌های گذشته چهارده مورد را ذکر کردیم که بعضی موارد همانند وضوی رسول الله با شش سند از شش راوی مختلف و وضوی امیرالمؤمنین را با چهار یا پنج سند از راویان مختلف نقل کردیم.

ما چهارده مورد در رابطه با وضوی مسحی آن هم غالباً با سندهای صحیح عرض کردیم، اما این شخص دو سه مورد نقل می‌کند و می‌گوید:

«ولم یعلم من فقهاء المسلمین من یقول بالمسح علی الرجلین غیر من ذکرنا»

حال اگر این فقیه حنبلی مطالعه و بررسی نکرده است و چنین حرفی می‌زند، فتوا دادن قبل از فحص خلاف فقاهت است!

همچنین اگر فحص کرده و به نصف این چهارده موردی که گفتیم برخورده است و چنین می‌گوید، کار او نوعی «اغراء به جهل» است. کار این شخص پوشاندن حقیقت شرعی بخاطر دفاع از یک عقیده موهوم است.

عرض کردیم وضوی علی بن أبی طالب با پنج سند مختلف و با تصحیح روایت بیان شده است، همچنین وضوی عثمان بن عفان خلیفه سوم که «هیثمی» در «مجمع الزوائد» در جلد اول صفحه 224 آن را نقل می‌کند و در مورد سند روایت می‌گوید:

«ورجاله ثقات»

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 1، ص 224، باب فضل الوضوء

همچنین «ابومالک اشعری» صحابی پیغمبر اکرم و دیگران همگی جزء افرادی بودند که ما در آن چهارده مورد ذکر کردیم. این موارد چیزی نیست که کسی بتواند روی این حقایق با این سوابق و با مدارکی که در کتاب‌های معتبر اهل سنت است، پرده پوشی کند.

نکته سوم نسبت به فرمایش آقای «ابن قدامه مقدسی» این است که از یک طرف می‌گوید:

«أجمع أصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم علی غسل القدمین»

از طرف دیگر از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نقل می‌کند که ایشان قائل به مسح رجلین بوده است. حال اگر برای نقض اجماع و زیر سؤال بردن اجماع غیر از قول علی بن ابی طالب نباشد، همین یک مورد کفایت می‌کند.

اصلاً صد و بیست هزار صحابی پیغمبر اکرم یک طرف باشند و علی بن ابی طالب یک‌طرف باشد. مگر شما خودتان از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل نکرده‌اید که حضرت فرمود:

«علی مع الحق والحق مع علی ولن یفترقا حتی یردا علی الحوض یوم القیامة»

علی همواره با حق است و حق همواره با علی است. آن دو از هم جدا نمی‌شوند تا در قیامت کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.

تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت – ج 14، ص 320، ح 7643

«خطیب بغدادی» این روایت را از أم المؤمنین «أم سلمه» و دیگران نقل کرده است. همچنین آقای «هیثمی» در «مجمع الزوائد» همین روایت را نقل می‌کند و می‌گوید:

«رواه أبو یعلی ورجاله ثقات»

این روایت را ابو یعلی نقل کرده است و تمام راویان آن ثقه هستند.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 7، ص 235، باب فیما کان فی الجمل وصفین وغیرهما

«ابن قتیبه دینوری» در کتاب «الإمامة و السیاسة» این روایت را چنین نقل می‌کند: پس از آنکه جنگ جمل تمام شد و شتر عایشه پی شد و از شتر افتاد، «محمد بن ابی‌بکر» برادر عایشه نزد او آمد و گفت:

«أما سمعت رسول الله یقول (علی مع الحق والحق مع علی) ثم خرجت تقاتلینه بدم عثمان»

خواهرم! مگر نشنیدی که رسول الله فرمودند: (علی با حق و حق با علی است). با این حال بازهم به جنگ با علی به خاطر خونخواهی عثمان آمده‌ای؟!

الإمامة والسیاسة، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418 هـ - 1997 م.، تحقیق: خلیل المنصور، ج 1، ص 68، باب التحام الحرب

چقدر این تعبیر زیباست! گاهی اوقات می‌گویند: هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. حرف او همانند زدن به هدف است. همچنین «امام فخر رازی» وقتی به این روایت می‌رسد، می‌گوید:

«ومن اتخذ علیا إماما لدینه فقد استمسک بالعروة الوثقی فی دینه ونفسه»

کسی که علی را امام دین خود قرار دهد، به عروة الوثقی الهی چنگ زده است.

بعد می‌گوید:

«ومن اقتدی فی دینه بعلی بن أبی طالب فقد اهتدی»

هرکسی در دین خودش به علی اقتدا کند، هدایت یافته است.

«والدلیل علیه قوله علیه السلام: اللهم أدر الحق مع علی حیث دار»

دلیل آن سخن پیغمبر اکرم است که فرمود: خدایا حق را همواره گرداگرد علی بچرخان!

التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب، اسم المؤلف: فخر الدین محمد بن عمر التمیمی الرازی الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1421 هـ - 2000 م، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 168 – 170، الباب الرابع فی المسائل الفقهیة المستنبطة من هذه السورة

«فخر رازی» همچنین یک کتاب اصولی به نام «المحصول فی علم الاصول» دارد که در جلد ششم صفحه 134 این مطلب بیان شده است. اگر واقعاً:

«ومن اتخذ علیا إماما لدینه فقد استمسک بالعروة الوثقی فی دینه ونفسه»

و:

«ومن اقتدی فی دینه بعلی بن أبی طالب فقد اهتدی»

راست است، سؤال ما از «ابن قدامه مقدسی»، «فخر رازی»، «نووی» و «ابن رشد مالکی» این است: همه شما نقل کردید که علی بن ابی طالب قائل به مسح بود، موقع وضو گرفتن مسح می‌کشید و وضوی پیغمبر اکرم را از امیرالمؤمنین نقل کردیم که حضرت می‌فرماید:

«رأیت النبی یمسح علی ظاهر قدمیه»

البحر الزخار، اسم المؤلف: أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق البزار، دار النشر: مؤسسة علوم القرآن, مکتبة العلوم والحکم - بیروت, المدینة - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محفوظ الرحمن زین الله، ج 3، ص 37، ح 789

اگر چنین است:

(فَأَنَّی تُصْرَفُون)

پس چرا روی می‌گردانید؟!

سوره یونس (10): آیه 32

کجا بی راهه می‌ روید؟!

همچنین «حاکم نیشابوری» نقل می‌کند که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«رحم الله علیا اللهم أدر الحق معه حیث دار»

خدایا حق را گرداگرد علی بچرخان، هرگونه علی می‌چرخد.

بعد می‌گوید:

«هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 134، شماره: 4629

همینطور آقای «هیثمی» روایتی از «سعد بن ابی وقاص» نقل می‌کند که روایتی واقعاً شنیدنی است. ماجرا به این صورت است که وقتی معاویه این عبارت را شنید، تعجب می‌کند که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است:

«فإنی سمعت رسول الله یقول علی مع الحق أو الحق مع علی حیث کان»

شنیدم از رسول الله که فرمود: علی با حق است و حق با علی است در هرجا که باشد.

«قال من سمع ذلک»

معاویه پرسید: چه کسی این روایت را شنیده است؟

«قال قاله فی بیت أم سلمة»

سعد گفت: پیغمبر اکرم این سخن را در خانه أم سلمه بیان کرده است.

«قال فأرسل إلی أم سلمة فسألها»

معاویه دستور داد که أم سلمه را به اینجا بیاورید یا از او در این خصوص سؤال بپرسید.

«فقالت قد قاله رسول الله صلی الله علیه و سلم فی بیتی»

وقتی از أم سلمه سؤال کردند، ایشان گفت: چنین سخنی را پیغمبر اکرم وقتی در خانه من بود، فرمود.

«فقال الرجل لسعد ما کنت عندی قط ألوم منک الآن»

شخصی به سعد گفت: من امروز کسی را همانند تو مذمت نمی‌کنم.

«فقال و لم قال لو سمعت هذا من النبی صلی الله علیه و سلم لم أزل خادما لعلی حتی أموت»

سعد در مورد حرف او می‌پرسد و او می‌گوید: یا سعد! اگر من چنین روایتی را از پیغمبر اکرم شنیده بودم، همواره خدمتگزار علی بودم تا بمیرم.

«هیثمی» در مورد سند روایت می‌گوید:

«رواه البزار وفیه سعد بن شعیب ولم أعرفه وبقیة رجاله رجال الصحیح»

سعد بن شعیب در سند این روایت است که او را نمی‌شناسم، اما بقیه رجال آن صحیح است.

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 7، ص 235 و 236، باب فیما کان فی الجمل وصفین وغیرهما

«علامه امینی» این روایت را می‌آورد و می‌گوید:

«الرجل الذی لم یعرفه الهیثمی هو سعید بن شعیب الحضرمی قد خفی علیه لمکان التصحیف»

اینکه هیثمی می‌گوید: "من سعد بن شعیب را نمی‌شناسم"، به این خاصر است که آن شخص سعید بن شعیب است. در این راوی تصحیف و تحریف اتفاق افتاده است. به همین خاطر هیثمی او را نمی‌شناسد.

«سعد بن شعیب» شخص مجهولی است، اما «سعید بن شعیب»:

«ترجمه غیر واحد»

سعید بن شعیب را افراد زیادی ترجمه کرده‌اند.

بعد ایشان از «جوزجانی» نقل می‌کند:

«إنه کان شیخا صالحا صدوقا»

الغدیر، نویسنده: الشیخ الأمینی، ج 3، ص 177، باب إشکال مزیف

این روایت همچنین در کتاب «خلاصه» اثر «خزرجی» جلد 1 صفحه 382 وارد شده است. مجهول بودن یک فرد در رجال علمای اهل سنت مورد بحث قرار می‌گیرد مبنی بر اینکه آیا مجهول بودن یک راوی جهل کلی است، جهل به حال است یا جهل به کیفیت است!

علمای اهل سنت در این خصوص اختلاف زیادی دارند، حتی می‌گویند: "اگر یک راوی مجهول باشد، در دو روایت شخص مشهوری از او نقل روایت کند از جهل بیرون می‌آید و می‌توان به روایت او عمل کرد."

بر فرض اگر «سعد بن شعیب» هم باشد و مجهول هم باشد، با این قاعده رجالی اهل سنت می‌توان او را توثیق کرد و مشکل زیادی ندارد. حال «مرحوم علامه امینی» در کتاب «الغدیر» چنین می‌نویسند.

بنابراین به دلیل اینکه روایت مؤیدات دیگری به صورت تصحیح سندی دارد، مشکلی ندارد و اگر مجهول هم باشد، جزء مؤیدات روایت «علی مع الحق» است. «ابن کثیر دمشقی» هم می‌گوید:

«وقد ورد عن أبی سعید وام سلمة ان الحق مع علی رضی الله عنه»

از ابی سعید خدری و ام سلمه وارد شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: حق با علی رضی الله عنه است.

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 7، ص 361، باب حدیث آخر

این مسأله واضح و روشن است. روایت دیگری که آقایان با سند صحیح نقل کرده‌اند و کسی هم اشکالی در سند آن ندارد، روایتی است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«علی مع القرآن والقرآن مع علی لن یتفرقا حتی یردا علیّ الحوض»

علی با قرآن است و قرآن با علی است. آن دو از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر به من ملحق شوند.

«حاکم نیشابوری» این روایت را نقل می‌کند و می‌گوید:

«هذا حدیث صحیح الإسناد»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 134، حدیث 4628

«ذهبی» هم این روایت را تصحیح می‌کند. بنا به گفته بعضی از علمای رجال اهل سنت اگر «حاکم نیشابوری» و «ذهبی» روایتی را تصحیح کنند، به منزل ورود این روایت در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» است و هیچ مشکلی ندارد.

روایت دیگری را در همان صفحه نقل می‌کند و می‌گوید:

«رحم الله علیا اللهم أدر الحق معه حیث دار»

بعد می‌گوید:

«هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم»

این حدیث صحیح است و شرائط صحیح مسلم را دارد.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 134، حدیث 4629

جالب این است که کتاب «مستدرک علی الصحیحین» با حدیث صحیح الاسناد از «ابوذر غِفاری» نقل می‌کند که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«یا علی من فارقنی فقد فارق الله ومن فارقک یا علی فقد فارقنی»

هرکس از من جدا شود از خدا جدا شده است و هرکس از تو جدا شود از من جدا شده است.

«حاکم نیشابوری» در مورد سند روایت می‌گوید:

«صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

روایت از نظر سند صحیح است، اما «بخاری» و «مسلم» این روایت را -متأسفانه- نیاورده اند.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 133، حدیث 4624

همان تعبیری که «صحیح مسلم» نقل می‌کند که امیرالمؤمنین فرمود:

«إنه لَعَهْدُ النبی الْأُمِّی إلی أَنْ لَا یحِبَّنِی إلا مُؤْمِنٌ ولا یبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ»

صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 86، حدیث 78

تعبیر ایشان این است که اگر تمام دنیا را در کف دست منافق قرار دهند، نمی‌تواند محبت امیرالمؤمنین را در دلش جا بدهد. به بیان بهتر اصلاً امکان‌پذیر نیست که نور و ظلمت در یکجا قرار بگیرد. قلب منافق مملو از ظلمت شده است. مثَل قلب این افراد همانند لیوانی است که شما آن را از کاه پر کرده‌اید. حال می‌خواهید داخل این لیوان مثلاً گندم بریزید اما جا نیست و مملو است. مسئله خیلی واضح و روشن است. پیغمبر اکرم می‌فرماید:

«من فارقک یا علی فقد فارقنی»

هرکس از تو جدا بشود از من جدا شده است.

همچنین «حاکم نیشابوری» روایت دیگری می‌آورد و در مورد سند آن می‌گوید:

«صحیح علی شرط الشیخین»

او در جلد سوم صفحه 138 روایتی از پیغمبر اکرم نقل می‌کند که حضرت فرمودند:

«یا علی أنت سیّد فی الدنیا سیّد فی الآخرة حبیبک حبیبی وحبیبی حبیب الله وعدوک عدوی وعدوی عدو الله والویل لمن أبغضک بعدی»

یا علی! تو سرور مردان دنیا و سرور مردان آخرت هستی. دوستان تو دوست من هستند و دوستان من دوستان خدا هستند. دشمنان تو دشمنان من هستند و دشمن من دشمنان خدا هستند. وای بر آن‌هایی که بعد از من تو را دشمن می‌دارند.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 138، حدیث 4640

خیلی عجیب است! خداوند حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی را حفظ کند. ایشان بارها توصیه می‌کردند: فلانی در این بحث‌ها این سؤال را بکنید و ببینید این افراد چه جوابی دارند!

«طلحه» و «زبیر» و «عایشه» و «معاویه» که در جنگ جمل و صفین به جنگ با امیرالمؤمنین آمده بودند، آیا آن حضرت را دوست داشتند و به خاطر علاقه زیادشان بود که می‌خواستند آن بزرگوار را بکشند که زودتر به بهشت برود؟!

آیا این افراد به این خاطر آمده بودند با امیرالمؤمنین بجنگند یا اینکه بغض و عداوت آن بزرگوار در دل این افراد بود و شمشیر می‌زدند تا علی را بکشند تا آن بزرگوار وارد جهنم ‌شود؟!

آقایان جواب بدهند افرادی که برای کشتن علی آمده بودند به چه نیتی بود؟! آیا به نیت اینکه امیرالمؤمنین را به بهشت بفرستند آمده بودند یا به این نیت که معتقد هستند علی بن ابی طالب باطل است!!

آن‌ها می‌خواهند امیرالمؤمنین را بکشند و معتقدند که نستجیر بالله آن بزرگوار اهل جهنم است. اگر واقعاً علی را دشمن نمی‌دارند و او را باطل نمی‌دانند، با توجه به همه این روایات چه جوابی دارند؟!

آیا شما می‌توانید بگویید «طلحه» و «زبیر» و «عایشه» این روایات را نشنیده اند؟! آیا با وجود این همه روایات، جایی برای اجتهاد باقی می‌ماند؟ آیا با وجود فرمایشات پیغمبر اکرم که به صراحت می‌فرمایند:

«وعدوک عدوی وعدوی عدو الله»

و:

«الویل لمن أبغضک بعدی»

و:

«ولا یبْغِضَنِی إلا مُنَافِقٌ»

جایی می‌ماند که بتوانیم اجتهاد کنیم؟! علمای اهل سنت می‌گویند: "آقایان اجتهاد و خطا کردند و سی هزار انسان بی‌گناه کشته شد. آقایان به خاطر اجتهاد خود فردای قیامت پاداشی هم خواهند برد! و درجه‌ای هم از پیغمبر اکرم تحویل خواهند گرفت!" واقعاً یک بام و دو هوا است!!

«حاکم نیشابوری» می‌گوید:

«صحیح علی شرط الشیخین»

این حدیث بنا بر شرط صحیح بخاری و صحیح مسلم است.

مشاهده کنید «متقی هندی» در کتاب «کنز العمال» روایتی آورده است که به «عمار» گفتند: علت علاقه و عشق فراوان تو نسبت به علی بن أبی طالب چیست؟ او گفت: من از پیغمبر اکرم شنیدم که به من فرمود:

«یا عمار إن رأیت علیا قد سلک وادیا و سلک الناس وادیا غیره فاسلک مع علی و دع الناس، إنه لن یدلک علی ردی ولن یخرجک من الهدی»

اگر چنانچه دیدی علی بن أبی طالب در یک طرف و تمام مردم در طرف دیگر می‌روند، به همان طرفی که علی رفته است، برو و تمام مردم را که خلاف جهت علی رفته‌اند رها کن!

کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، اسم المؤلف: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419 هـ-1998 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ج 11، ص 282، ح 32972

مشاهده کنید آقایان روایتی با سند صحیح نقل می‌کنند که پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) فرمود:

«أنا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم»

هرکسی با شما بجنگد با من پیغمبر جنگیده است و هرکسی با شما دوستی کند با من دوستی کرده است.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 161، ح 4713

این بحث، بحثی است که واقعاً هر نوع اجتهاد، تأویل و توجیه را کاملاً مسدود می‌کند.

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب