2024 March 19 - سه شنبه 29 اسفند 1402
=وضو از ديدگاه فريقين: شستن دست در وضو از ديدگاه شيعه و سني (3)
کد مطلب: ٦٥٠٩ تاریخ انتشار: ٢٠ بهمن ١٣٨٩ تعداد بازدید: 3683
خارج فقه مقارن » وضو از ديدگاه فريقين
=وضو از ديدگاه فريقين: شستن دست در وضو از ديدگاه شيعه و سني (3)

89/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 89/11/20

موضوع: شستن دست در وضو از دیدگاه شیعه و سنی (3)

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا أن هدانا الله

بحث ما در رابطه با آیه وضو و کیفیت شست و شوی دست بود. بحث شد که ما از آیه وضو چگونه استفاده می‌کنیم و اینکه آیا وضو باید از انگشتان به مرفق یا آرنج باشد یا از آرنج به طرف انگشتان باید باشد!؟

ما در جلسات گذشته عرض کردیم که معمول عرف، اعم از عرف اسلامی و عرف غیر اسلامی بر این است که شستشو از بالا به پایین می‌آید. از آنجا که این قضیه عرفی و مسلم است، شارع مقدس آن را به عهده مردم واگذار کرده است.

و کلمه (إِلَی) هم قید «ید» است، نه قید «غَسل». به جهت اینکه که «ید» هم شامل انگشتان می‌شود، هم شامل کف دست تا مچ، هم تا مِرفَق و هم تا مِنکَب را شامل می‌شود، شارع مقدس (إِلَی) آورده تا محدوده «ید» که باید شسته شود را روشن کند.

روایاتی هم از اهل بیت (علیهم السلام) خواندیم مبنی بر اینکه امام باقر (علیه السلام) وضوی نبی اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) را نقل فرمود. در کتاب «تهذیب الأحکام» جلد اول صفحه 56 و «وسائل الشیعه» جلد اول صفحه 392 وارد شده است:

«فَغَسَلَ یدَهُ الْیمْنَی مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَی الْأَصَابِع»

پیغمبر اکرم دست راست خود را از مرفق تا طرف کف دستشان شستند.

وسائل الشیعة، نویسنده: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 1، ص 392، ح 1030

ما روایت دیگری از امام صادق (علیه السلام) خواندیم مبنی بر اینکه راوی «هیثم بن عروه» چگونگی وضو گرفتن را سؤال می‌کند. آیا (إِلَی المرافق) دلالت می‌کند که شستن از انگشتان به طرف مرفق باشد؟! حضرت فرمودند:

«لَیسَ هَکذَا تنزیلها»

حضرت فرمود: اصلاً تنزیل آیه اینطور نبوده است.

«إِنَّمَا هِی فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ مِنَ الْمَرَافِق»

در اینجا کلمه (إِلَی) به معنای «مِنَ» استعمال شده است.

«ثُمَّ أَمَرَّ یدَهُ مِنْ مِرْفَقِهِ إِلَی أَصَابِعِه»

سپس حضرت دستشان را از مرفق به طرف انگشتان کشیدند.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 3، ص 28، ح 5

این روایت همچنین در کتاب «تهذیب الأحکام» جلد یک صفحه 57 حدیث 159 نقل شده است. ما در جلسه گذشته توضیحاتی را از مرحوم «شیخ طوسی» و «شیخ حر عاملی» نیز نقل کردیم.

در ابتدای روایات اهلبیت (علیهم السلام) که عِدل قرآن هستند، و به آن بزرگواران در حدیث ثقلین توصیه شده و ملاک حجیت در فهم قرآن، قول آن‌ها می‌باشد، در ادامه آن، «مرحوم نوری» در کتاب «مستدرک الوسائل» روایاتی آورده است. «صاحب جواهر» این روایات را خیلی مفصل آورده و توضیح داده است.

«مرحوم محدث بحرانی» در کتاب «حدائق» این روایات را کاملاً جمع کرده است. «مرحوم آیت الله العظمی خوئی» در «کتاب الطهارة» دوره‌های فقهی‌شان مفصل روی این روایات کار کرده‌اند.

یکی از آن‌ها روایاتی است که «مرحوم نوری» در کتاب «مستدرک الوسائل» جلد اول صفحه 311 حدیث 697 نقل می‌کند:

«أَبُو الْقَاسِمِ عَلِی بْنُ أَحْمَدَ الْکوفِی فِی کتَابِ الْبِدَعِ الْمَعْرُوفِ بِالْإِسْتِغَاثَةِ، قَالَ:»

ابو القاسم علی ابن احمد کوفی در کتاب بدع معروف به الاستغاثه می‌گوید:

«وَ فِی مُصْحَفِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع بِرِوَایةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ مِنَ الْمَرَافِقِ وَ إِلَی الْکعْبَین»

در مصحف امیرالمؤمنین که اولادشان ائمه اطهار این محصف را نقل کرده‌اند، آمده است: باید از مرافق به طرف کف دست وضو گرفته شود.

مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نویسنده: نوری، حسین بن محمد تقی، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 1، ص 311، ح 697

همچنین روایت دیگری از «علی بن ابراهیم» از پدراشان «ابراهیم بن هاشم» ایشان از «حسن بن محبوب» ایشان از «علی بن رئاب» رسیده است. سند کاملاً صحیح است، بلکه به اعتباری صحیحه اعلایی می‌باشد.

«حسن بن محبوب» یکی از اصحاب اجماع است، «علی بن رئاب» یکی از شخصیت‌های برجسته شیعه است، «علی بن ابراهیم» و پدر بزرگوارشان یکی از پرروایت‌ترین راویان شیعه هستند. این پدر و پسر هر یک بین شش تا هفت هزار روایت نقل کرده‌اند.

سند این روایت به امام باقر(علیه السلام) و ایشان از پدران بزرگوارشان نقل می کنند که:

«أَنَّ التَّنْزِیلَ فِی مُصْحَفِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ مِنَ الْمَرافِق»

مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نویسنده: نوری، حسین بن محمد تقی، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 1، ص 311، ح 697

مراد از «التَّنْزِیلَ» در اینجا «ما نزل إلی النبی» نیست، بلکه مراد از تنزیل در مصحف امیرالمؤمنین، بیان کیفیت نزول قرآن، تأویل آیات، تفسیر آیات و مصداق آیات است. حضرت در مصحفشان این موارد را بیان کردند و ارائه دادند؛ اما متأسفانه قبول نکردند. خلیفه دوم برخورد بسیار تندی کرد و گفت: ما به مصحفی که تو نوشتی نیاز نداریم.

مصحفی که امیرالمؤمنین نوشته بود طبق نزول آیات بود و این قرآنی که در دست ماست با توجه به تاریخ نزول نیست. بلکه نبی گرامی آیاتی که متناسب با هم بود را کنار هم قرار دادند. اولین سوره قرآن سوره علق در جزء 30 قرار گرفته است، سورهٔ حمد بیست و چندمین سوره‌ای است که نازل شده، اما اول قرآن قرار گرفته است.

در حقیقت قرآنی که در دست ما قرار گرفته قرآن موضوعی است و به دست نبی مکرم ترتیب داده شده است. بسیاری از آیات مکی در صور مدنی و آیات مدنی در صور مکی قرار گرفته است، اما مصحفی که امیرالمؤمنین نوشته بودند طبق نزول بوده است.

حضرت این مصحف را بر طبق نزول آیات نوشته بودند و شرح هر آیه را هم در کنارش نوشته بودند. شأن نزول آیات، تأویل آیات و مصادیق آیه را هم نوشته بودند.

در حقیقت مصحف امیرالمؤمنین یک تفسیر قرآن به تمام معنا بود، اما متأسفانه وقتی ارائه داد قبول نکردند. بعد از اینکه صحابه اعتراض کردند که چرا قبول نکردید، آمدند از امیرالمؤمنین در خواست کردند که این قرآن را ارائه بدهید. ولی امیرالمؤمنین فرمود: دیگر کسی این قرآن را نمی‌بیند تا روزی که فرزندم مهدی ظهور کند. این قرآن نزد اوست و او منتشر خواهد کرد.

و اینکه در برخی تعابیر، نسبت به حضرت ولیعصر(ارواحنا فداه) داریم که:

«یأْتِینَا بِکتَابٍ جَدِید»

عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 165، ح 1

مراد این نیست که ایشان قرآنی غیر از این قرآن می‌آورد! نه؛ همین قرآن است، اما با توجه به ترتیب نزول قرآن و آنچه جد بزرگوارش امیرالمؤمنین از نبی مکرم شنیده و نوشته است آن قرآن در میان مردم به دست توانای آن بزرگوار منتشر خواهد شد.

امام باقر می‌فرماید: تنزیل در مصحف امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به این شکل می‌باشد:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ مِنَ الْمَرافِق»

در این روایت آمده که دستتان را از مرفق بشویید. امیرالمؤمنین در اینجا بیان کرده که (إِلَی) به معنای «مَع» می‌باشد، نه اینکه نزولش «مِنَ الْمَرافِق»است. عزیزان موقع نقل روایت دقت کنند که بوی تحریف نیاید.

روایت سوم را «مرحوم محدث نوری» از کتاب «تفسیر عیاشی» نقل می‌کند. «صفوان» نقل می‌کند:

«سألت أبا الحسن الرضا ع عن قول الله (فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ إِلَی الْمَرافِقِ- وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ وَ أَرْجُلَکمْ إِلَی الْکعْبَینِ)»

از امام رضا در مورد آیه شریفه: «فاغسلو وجوهکم و...» سؤال کردم.

ذیل روایت می‌نویسد:

«قد سأل رجل أبا الحسن عن ذلک»

امام رضا می‌فرماید: شخصی از امام کاظم همین سؤال را پرسید، زیرا «ابالحسن» بین امام کاظم، امام رضا وامام هادی (علیهم السلام) مشترک می‌باشد.

ما در جایی نداریم که امیرالمؤمنین را «ابالحسن» خطاب کرده باشند، گرچه در ادعیه و زیارات «ابالحسن» اطلاق شده است. «ابوالحسن مطلق» منصرف به امام کاظم هست، «ابوالحسن ثانی» امام رضا است و «ابوالحسن ثالث» امام هادی می‌باشند.

حضرت فرمود:

«قد سأل رجل أبا الحسن عن ذلک»

شخصی از پدرم امام کاظم در این خصوص سؤال کرد.

«فقال: سیکفیک أو کفتک سورة المائدة»

حضرت فرمود: سوره مائده قضیه را روشن کرده است.

«یعنی المسح علی الرأس و الرجلین»

آنچه در این سوره است مسح بر سر و دو پا است.

«قلت: فإنه قال «فَاغْسِلُوا ... أَیدِیکمْ إِلَی الْمَرافِقِ» فکیف الغَسل»

عرض کردم: یابن رسول الله! خداوند فرموده است دستتان را تا آرنج بشویید. چگونه بشوییم؟!

«قال: هکذا أن یأخذ الماء بیده الیمنی فیصبه فی الیسری- ثم یفیضه علی المرفق»

حضرت فرمود: همانند من بشویید و سپس آبی را گرفتند و دست راست و چپ خود را از مرفق به پایین ریختند و شستند و مسح کشیدند.

«ثم یمسح إلی الکف»

سپس شستند تا به کف دست برسد.

«قلت له: مرة واحدة»

پرسیدم: آیا یک مرتبه دستمان را بشوییم؟!

«فقال: کان یفعل ذلک مرتین»

حضرت فرمودند: پدرم امام کاظم دو مرتبه می‌شستند.

«قلت: یرد الشعر»

پرسیدم: آیا تمام موها هم باید شسته شود؟!

واژه «یرد الشعر» یک اصطلاح هست و من ندیدم کسی از فقهاء متعرض این قضیه شود. گرچه در بحث تقیه، هم «صاحب جواهر» آورده، هم «صاحب حدائق» و هم «صاحب ریاض» آورده و به طور مفصل روی روایت «یرد الشعر» بحث کردند. حال اینکه آیا مراد از «یرد الشعر» چیست؛ حضرت فرمودند:

«إذا کان عنده آخر فعل و إلا فلا»

حضرت می‌فرماید: اگر کسی از اهل سنت کنار اوست که زندگی او را به خطر می‌اندازد می‌تواند معکوس انجام دهد، والا نیازی به این کار نیست.

تفسیر العیاشی، نویسنده: عیاشی، محمد بن مسعود، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 1، ص 300، ح 54

آقای «خوئی» در این رابطه می‌نویسد:

«لأن الظاهر أن رد الشعر عبارة عن الغَسل منکوساً»

مراد از رد شعر یک اصطلاحی است به معنای شستن برعکس دست.

شستن برعکس دست به معنای شستن از انگشتان به طرف آرنج می‌باشد.

«کما أن المراد بقوله: «إذا کان عنده آخر» أنه إذا کان عنده شخص آخر یتقی منه»

مراد از این سخن این است که فرد دیگری در کنار اوست و از او تقیه می‌کند و حساب می‌برد.

چه بسا اگر دست خود را از بالا به پایین بشوید و او به حکومتی‌ها بگوید برایش دردسر درست می‌شود و متهم به تشیع می‌شود. به قول «ابن ابی الحدید» که می‌گوید: کار شیعه به جایی رسید که؛

«فقتلهم كل قتلة، وأخذهم بكل ظنة وتهمة، حتى إن الرجل ليقال له: زنديق أو كافر، أحب إليه من أن يقال: شيعة علي»

اگر به یک نفر می‌گفتند ملحد و بی‌دین برایش گواراتر و راحت‌تر بود تا اینکه به او بگویند شیعه علی هست.

شرح نهج البلاغة، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري؛ ج11، ص 25

«آیت الله العظمی خوئی» می‌نویسد:

«إذا کان عنده شخص آخر یتقی منه لا مانع من أن یغسل یده منکوساً»

اگر فرد دیگری هست که از او تقیه می‌کند در آنجا می‌تواند برعکس هم دست خود را بشوید.

شرح العروة الوثقی - الطهارة (موسوعة الإمام الخوئی)، نویسنده: تقریر بحث السید الخوئی للغروی، ج 5، ص 80، مسألة 10

بنابراین روایت این شد که راوی از امام پرسید:

«قلت: یرد الشعر»

پرسیدم: آیا تمام موها هم باید شسته شود؟!

«قال: إذا کان عنده آخر فعل و إلا فلا»

حضرت می‌فرماید: اگر کسی از اهل سنت کنار اوست که زندگی او را به خطر می‌اندازد می‌تواند معکوس انجام دهد، والا نیازی به این کار نیست.

البته ان‌شاءالله بنده عبارت «آیت الله العظمی خوئی» را هم مفصل عرض خواهم کرد. حضرت در آنجا بحث «علی بن یقطین» را هم مطرح می‌کنند. آقایان می‌توانند این روایت را در کتاب «مستدرک الوسائل» اثر «مرحوم نوری» جلد 1 صفحه 312 حدیث 698 هم ببینند.

ما حدود 8 روایت از ائمه اطهار (علیهم السلام) بیان کردیم که ذیل آیه 6 سورهٔ مائده فرمودند: شستن دست باید از مرفق به طرف انگشتان باشد، مگر اینکه تقیه اقتضا کند که قضیه به صورت معکوس و برعکس باشد.

در مورد تقیه هم که قبلاً بحث کردیم و همچنین در مورد قضیه «علی بن یقطین» هم ضمن نقل نظر آقای «خوئی» اشاره خواهیم کرد که امام کاظم نامه‌ای به «علی بن یقطین» می‌نویسد و به صراحت می‌فرماید: از امروز شستن دست شما هنگام وضو از اصابع به طرف مرفق باشد.

حضرت همچنین می‌فرماید: زمانی که می‌خواهی مسح بکشی سرت را کاملاً مسح بکش، گوش‌هایت را مسح بکش، حتی داخل گوش‌هایت را هم مسح بکش و پاهایت را هم بشوی. یعنی یک وضوی سنی تمام عیار! سپس فرمودند تا اطلاع ثانوی هم باید وضو گرفتن تو با همین کیفیت باشد.

وقتی نامه به «علی بن یقطین» می‌رسد، او تعجب می‌کند و با خود می گوید که این دستور خلاف نظر ائمه و تمام فقها و روات شیعه است. حضرت مخالف آنچه من از مذهب شیعه فهمیده‌ام به من دستور داده است.

سپس با خود می‌گوید: به من ربطی ندارد و من موظف هستم از امامم تبعیت کنم. او مدتی به همین شکل وضو گرفت. در روایت وارد شده است که برخی حکومتی ها، پیش «هارون»، نسبت به علی بن یقطین سعایت کرده بودند و گفته بودند این شخص شیعه است و با امام کاظم رابطه دارد. لذا حکومتیان مدتی مراقب این شخص بودند تا ببینند آیا در خلوت اعمالش را همانند شیعیان انجام می‌دهد یا همانند اهل سنت!!

حکومتیان در مکان‌های خلوت مشاهده کردند او همانند اهل سنت وضو می‌گیرد و موقع شستن دستش را از اصابع به طرف مرفق می‌برد، سرش را مسح می‌کشد و حتی داخل گوش‌هایش را هم مسح می‌کشد!

البته این را هم عرض کنم که تنها بعضی از فقهای اهل سنت به مسح کشیدن داخل گوش‌ها قائل هستند.

«هارون» بعد از کنترل او گفت: «علی بن یقطین»! من دیگر نسبت به تو هیچ سعایتی را نمی‌پذیرم و جایگاه «علی بن یقطین» هم در تشکیلات حکومتی بسیار اوج گرفت.

غروب که «علی بن یقطین» به خانه آمد، نامه‌ای از امام کاظم به دست او رسید که در آن نوشته بود: «علی بن یقطین» از این ساعت به بعد مؤظف هستی وضویت را آنطور که خدا دستور داده بگیری. حضرت دستور داده بودند سر خود را چنین مسح بکش، پاهای خود را با این کیفیت مسح بکش و موقع شستن، دست خود را از آرنج به سمت انگشتان بکش.

در هر صورت، جز موارد تقیه‌ای که جان افراد در خطر بوده است، ائمه اطهار (علیهم السلام) دستور دادند که شستن دست از مرفق به سمت انگشتان باشد.

این بخش روایات ائمه اطهار (علیهم السلام) بود که تقدیم محضرتان شد. حال به سراغ اقوال فقهای شیعه می‌رویم تا ببینیم فقهای شیعه چه دستوراتی صادر کرده‌اند.

شما ببینید در میان فقهای شیعه، این مسئله تقریباً اجماعی و اتفاقی است. به جز یک یا دو مورد که آقایان خلاف نقل کرده‌اند، همگی از «شیخ مفید»، «سید مرتضی»، «شیخ طوسی»، «سلار»، «ابن ادریس»، «ابو الصلاح حلبی» که جزء متقدمین هستند؛ و همچنین «محقق حلی»، «علامه حلی»، «فخر المحققین»، «محقق کرکی»، «شهید اول»، «شهید ثانی» که جزء متأخرین هستند؛

و از میان متأخر المتأخرین هم می‌توان مرحوم «صاحب ریاض»، «کشف اللسان فاضل هندی»، «مرحوم صاحب حدائق» و «صاحب جواهر»و غیره، و از میان فقهای معاصرین هم فقهای این قرن اخیر، همگی اتفاق نظر دارند که شستن دست باید از مرفق به طرف اصابع صورت بگیرد.

اگر چنانچه کسی بدون تقیه از طرف انگشتان تا مرفق بشوید، قطعاً وضویش باطل هست. «مرحوم علامه حلی» (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «مختلف الشیعه» که در حقیقت فقه مقارن است به این مسئله اشاره کردند.

در حقیقت دومین کتاب فقه مقارن ما کتاب «منتهی المطلب» اثر «علامه حلی» است که در مورد فقه شیعه هست و همچنین کتاب «مختلف الشیعه» که آن هم در رابطه با اختلاف شیعه است.

مرحوم «علامه حلی» دو کتاب دارد که یکی از آن‌ها «منتهی المطلب» و دیگری «تذکرة الفقهاء» است. در کتاب «تذکرة الفقهاء» تمام فتاوی شیعه را به طور مفصل نقل می‌کند، سپس متذکر فتاوی اهل سنت هم می‌شود.

اولین کتابی که در رابطه با فقه مقارن نوشته شد کتاب «الانتصار» اثر مرحوم «سید مرتضی» هست که به صورت بسیار مجمل و خلاصه هست که شاید حدود 150 تا 200 صفحه باشد.

دومین کتاب مفصل کتاب «خلاف» اثر «شیخ طوسی» است که در چهار جلد به چاپ رسیده است. سپس نوبت به «مرحوم علامه حلی» می‌رسد که هم در «منتهی المطلب» و خصوصاً در «تذکرة الفقهاء» بسیار مفصل روی فقه مقارن کار کردند.

بنده ندیدم بعد از «علامه حلی» فقها به شکل تطبیقی بین فقه شیعه و سنی کار کرده باشند. بله «صاحب جواهر» و دیگران معمولاً هنگام نقل اقوال فقها اشاره‌ای به فقهای بزرگ اهل سنت دارند، اما دیگر فقه تطبیقی و فقه مقارن نیست.

«مرحوم علامه حلی» متوفای 726 هجری و استادشان «محقق حلی» متوفای 676 هجری مرز بین متقدمین و متأخرین هستند. قبل از آن‌ها را «متقدمین» و بعد از آن‌ها را «متأخرین» می‌گویند. ایشان می‌نویسد:

«المبحث الثالث: فی غَسل الیدین وهو واجب بالنص والإجماع»

سپس می‌نویسد:

«ویجب إدخال المرفقین فی غسلهما» »

مرفق باید در محدوده غَسل باشد.

«ذهب إلیه علماؤنا أجمع، وهو قول أکثر العلماء، منهم»

تمامی علمای ما اجماع دارند که حتماً مرفق باید شسته شود و اکثر علمای اهل سنت هم چنین نظری دارند.

تذکرة الفقهاء (ط.ج)، نویسنده: العلامة الحلی، ج 1، ص 157 و 158، مسألة 44

علمای اهل سنت همانند «عطا»، «مالک»، «شافعی»، «احمد»، «اسحاق» و «اصحاب الرأی»، اصحاب «ابو حنیفه»، همه متفق هستند که باید مرفق و آرنج شسته شود.

آقایانی که می‌خواهند فتاوی اهل سنت را ببینند می‌توانند به کتب: «الأم» اثر «شافعی» جلد اول صفحه 25، کتاب «المجموع» اثر «نووی» جلد 1 صفحه 385، «بدایة المجتهد» اثر «ابن رشد أندلسی مالکی» جلد 1 صفحه 11 و کتاب «أحکام القرآن» اثر «ابن عربی» جلد 2 صفحه 556 مراجعه کنند.

همچنین کتاب «تفسیر امام قرطبی» جلد 6 صفحه 86، «تفسیر رازی» جلد 11 صفحه 159، «بدایع الصنایع» اثر «کاشانی» جلد 1 صفحه 4 و «المبسوط» اثر «سرخسی» که متعلق به حنفی‌ها می‌باشد جلد 1 صفحه 6؛ همه این منابع نقل کرده اند که شستن مرفق در وضو واجب هست؛

«لقوله تعالی: (إلی المرافق)»

سپس می‌نویسد:

«والغایة تدخل غالباً»

غالباً غایت داخل در مغیا است.

«ولقول الصادق علیه السلام: "إن المُنزَل من المرافق"»

ما در روایت امام صادق هم داریم آنچه نازل شده «من المرافق» بوده است.

مراد ایشان از «ولقول الصادق» همان روایتی بود که از کتاب «کافی» جلد 3 صفحه 28 حدیث 5 نقل کردیم. همان روایت مشهور «هیثم بن عروه» است که پرسیده بود: چگونه باید بشوییم؟! آیا از اصابع به سمت مرفق بشوییم؟!

«فَقَالَ لَیسَ هَکذَا تنزیلها»

حضرت فرمود: اصلاً تنزیل آیه اینطور نبوده است.

«إِنَّمَا هِی فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ مِنَ الْمَرَافِق ثُمَّ أَمَرَّ یدَهُ مِنْ مِرْفَقِهِ إِلَی أَصَابِعِهِ»

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 3، ص 28، ح 5

«علامه حلی» سپس روایتی را از کتب اهل سنت نقل می‌کند. عزیزان دقت کنند:

«وروی جابر قال: کان رسول الله صلی الله علیه وآله إذا توضأ أدار الماء علی مرفقیه»

جابر می‌گوید: وقتی نبی مکرم وضو می‌گرفتند آب را کاملاً بر آرنج خود می‌گرداندند.

«سنن کبری» اثر «بیهقی» جلد 1 صفحه 56، «سنن دارقطنی» جلد 1 صفحه 86، «تخریج الاحادیث» اثر «ذیلعی» جلد 1 صفحه 383، «جامع الصغیر» اثر «سیوطی» جلد 2 صفحه 324، «کنزالعمال» اثر «متقی هندی» جلد 1 صفحه 78، «در المنثور» اثر «سیوطی» جلد 2 صفحه 262؛ روایت «جابر» را نقل کردند و نوشتند که نبی مکرم:

«إذا توضأ أدار الماء علی مرفقیه»

مرحوم «علامه حلی» سپس می‌گوید:

«ولأن (إلی) تستعمل تارة بمعنی (مع)»

در اینجا (إِلَی) به معنای «مع» استعمال می‌شود.

در بعضی از موارد (إِلَی) به عنوان «مع» استعمال و اراده می‌شود. (إِلَی المرافق) به معنای «مع المرافق» می‌باشد. بعد می گوید:

«ومن طریق الخاصة، حکایة الباقر علیه السلام صفة وضوء رسول الله صلی الله علیه وآله، ولأنه أحوط»

در روایات شیعه هم امام باقر (علیه السلام) چگونگی وضوی نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را نقل کرده و احتیاط هم اقتضا می‌کند مرفق شسته شود.

«علامه حلی» می‌گوید: هم اجماع داریم، هم روایات از امام صادق داریم، هم وضوی پیغمبر اکرم داریم که وضوی بیانیه هست. (إِلَی) به عنوان «مع»استفاده می‌شود و احتیاط هم اقتضا می‌کند که از مرفق شسته شود.

ما با شستن مرفق یقین می‌کنیم امتثال امر مولا کرده‌ایم، اما بدون شستن مرفق شک داریم که ذمه ما بری شده و آیا امتثال امر کرده‌ایم یا خیر و با شک، یقین به امتثال امر نمی‌شود.

«وقال بعض أصحاب مالک، وأبو بکر محمد بن داود الظاهری، وزفر ابن الهذیل: لا یجب غسل المرفقین»

بعضی اصحاب مالک، ابوبکر محمد بن داود ظاهری و زفر بن هذیل گفتند: شستن مرفق واجب نیست.

گفته می‌شود «محمد بن داود ظاهری» بنیان‌گذار فقه ظاهری است. آنان معتقدند در وضو، دست قبل از مرفق هم شسته شود کفایت می‌کند.

آقایان می‌توانند کتاب «بدایة المجتهد» اثر «ابن رشد أندلسی مالکی» جلد اول صفحه 11، «تفسیر قرطبی» جلد 6 صفحه 86، «عمدة القاری» اثر «بدرالدین عینی» جلد 2 صفحه 233 و «المبسوط» اثر «سرخسی» جلد 1 صفحه 6 را مشاهده کنند.

این علما از «محمد بن داود ظاهری»، «زفر» و بعضی از فقهای مالکیه نقل کرده‌اند که می‌گویند شستن مرفق در وضو لازم نیست.

«لأنه تعالی جعلهما غایة وحدا للغسل»

خداوند عالم مرفقین را حد و غایت و منتهی غَسل قرار داده است.

«والحد غیر داخل»

محدوده و مرز داخل مغیا نیست.

«لقوله تعالی: (إلی اللیل) وقد بینا أنها بمعنی مع»

همانطور که خداوند می‌فرماید: (إلی اللیل) که در آنجا هم (إِلَی) به معنای «مع» است.

خداوند متعال در آیه «صیام» می‌فرماید:

(أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیل)

سپس روزه را تا شب تکمیل کنید.

سوره بقره (2): آیه 187

(لَّیل) داخل در صوم نیست، بلکه منتهی الیه صوم است.

«مرحوم علامه» در ادامه می‌نویسد:

«وقد بینا أنها بمعنی مع»

اینجا هم (إِلَی) که معنای «مَع» هست.

این مطلب هم در روایات اهلبیت آمده و هم از فقهای اهل سنت مفصل نقل می‌کنیم. شاید بیش از 50 نفر از فقها، اصولیین و مفسرین اهل سنت در مورد آیه وضو گفته‌اند که (إِلَی) به معنای «مَع» هست. ان‌شاءالله این مطلب را در جلسات بعد عرض می‌کنیم.

«وقد بینا أنها بمعنی مع، علی أن الحد المجانس داخل»

حد در جایی که با محدوده همجنس باشد، داخل است.

در آیه شریفه (أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیل) هم، (اللَّیل) متناجس با یوم نیست، فرق می‌کند. برخلاف «ید» که «مرفق» از جنس ید هست لذا در اینجا داخل است.

«مثل: بعث هذا الثوب من هذا الطرف إلی هذا الطرف»

وقتی ما می‌گوییم لباسم را از این طرف به آن طرف انداختم، در اینجا این طرف با این طرف است.

تذکرة الفقهاء (ط.ج)، نویسنده: العلامة الحلی، ج 1، ص 157 و 158، مسألة 44

در هر صورت «علامه مجلسی» بعد از نقل نظریه و ادله خودشان، متذکر اقوال فقهای اهل سنت شدند و این را هم رد کردند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب