2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
آيه افك در باره كداميك از زنان رسول خدا (ص) نازل شده است ؟
کد مطلب: ٥١٨٣ تاریخ انتشار: ٠٧ ارديبهشت ١٣٨٧ تعداد بازدید: 52024
پرسش و پاسخ » اهل سنت
آيه افك در باره كداميك از زنان رسول خدا (ص) نازل شده است ؟

سوال كننده : علي امانت

پاسخ :

گروهي از صحابه رسول خدا به يكي از زنان پيامبر تهمت زنا زدند و مطالب زيادي مطرح شد تا اينكه از جانب خدا آيه زير در برائت همسر رسول خدا از زنا نازل شد :

إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَكُمْ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّي كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ.

نور آيه 11.

در حقيقت ، كساني كه آن بهتان ( داستان اِفك) را ( در ميان ) آوردند ، دسته اي از شما بودند . آن ( تهمت ) را شرّي براي خود تصوّر مكنيد بلكه براي شما در آن مصلحتي (بوده) است . براي هر مردي از آنان ( كه در اين كار دست داشته) همان گناهي است كه مرتكب شده است ، و آن كس از ايشان كه قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابي سخت خواهد داشت .

اما نسبت به شان نزول اين آيه كه در شان عايشه يا ماريه قبطيه است و چه زماني نازل شده است و آيا نزول اين آيه فضيلتي براي عايشه يا ماريه مي آورد بحثها و اختلاف نظرهاي زيادي وجود دارد كه در ادامه به آن مي پردازيم.

داستان افك بنا بر كتب اهل سنت

خلاصه حديث افك مطابق نقل صحاح ( كه راوي آن فقط عايشه مي باشد، ) چنين است :

... وقفل ودنونا من المدينة قافلين آذن ليلة بالرحيل فقمت حين آذنوا بالرحيل فمشيت حتي جاوزت الجيش ... وكان صفوان بن المعطل السلمي ثم الذكواني من وراء الجيش ... يقود بي الراحلة حتي اتينا الجيش ... وكان الذي تولي الإفك عبد الله بن أبي ابن سلول فقدمنا المدينة فاشتكيت حين قدمت شهرا والناس يفيضون في قول أصحاب الإفك لا اشعر بشئ من ذلك وهو يريبني في وجعي أني لا أعرف من رسول الله صلي الله عليه و سلم اللطف الذي كنت اري منه حين أشتكي إنما يدخل علي رسول الله صلي الله عليه و سلم فيسلم ثم يقول : كيف تيكم ، ثم ينصرف ، فذاك الذي يريبني ولا أشعر بالشر . فخرجت معي ام مسطح . . . فقالت : تعس مسطح ، فقالت لها : بئس ما قلت أتسبين رجلا شهد بدرا . قالت : أي هنتاه او لم تسمعي ما قال ، قالت قلت : وما قال ؟ قالت : فأخبرتني بقول أهل الإفك فازددت مرضا علي مرضي ، فلما رجعت إلي بيتي ودخل علي رسول الله صلي الله عليه وسلم تعني سلم ثم قال : كيف تيكم ، فقلت أتأذن لي أن آتي ابوي ، قالت: وأنا حينئذ اريد ان استيقن من قبلهما. قالت فأذن لي رسول الله صلي الله عليه وسلم فجئت أبوي ، فقلت لامي : يا امتاه ما يتحدث الناس ؟ قالت : يا بنية هوني عليك ، فوالله لقلما كانت إمرأة وضيئة عند رجل يحبها ولا ضرائر إلا كثرن عليها ، قالت : فقلت : سبحان الله ولقد تحدث الناس بهذا ؟ قالت : فبكيت تلك الليلة حتي اصبحت لا يرقأ لي دمع ولا أكتحل بنوم ، حتي أصبحت أبكي فدعا رسول الله صلي الله عليه وسلم علي ابن أبي طالب واسامة بن زيد رضي الله عنهما حين استلبث الوحي يستأمرهما في فراق أهله . قالت : فأما اسامة بن زيد فأشار علي رسول الله صلي الله عليه وسلم بالذي يعلم من برائة أهله وبالذي يعلم لهم في نفسه من الود ، فقال : يا رسول الله أهلك وما نعلم إلا خيرا ، واما علي بن أبي طالب ، فقال : يا رسول الله ، لم يضيق الله عليك والنساء سواها كثير وإن تسأل الجارية تصدقك ، قالت : فدعا رسول الله صلي الله عليه وسلم بريرة ، فقال : اي بريرة هل رأيت من شئ يريبك ؟ قالت بريرة : لا ، . . . قالت : فمكثت يومي ذلك لا يرقأ لي دمع ولا اكتحل بنوم ، قالت : فأصبح ابواي عندي وقد بكيت ليلتين ويوما لا اكتحل بنوم ولا يرقأ لي دمع يظنان أن البكاء فالق كبدي قالت : فبينما هما جالسان عندي ، . . . فبينا نحن علي ذلك دخل علينا رسول الله صلي الله عليه وسلم فسلم ثم جلس . قالت : ولم يجلس عندي منذ قيل ما قيل قبلها وقد لبث شهرا لا يوحي إليه في شأني ، قالت فشهد رسول الله صلي الله عليه وسلم حين جلس ، ثم قال : أما بعد يا عايشة فأنه قد بلغني عنك كذا وكذا ، فإن كنت بريئة فسيبرئك الله ، وإن كنت الممت بذنب فاستغفري الله وتوبي إليه ، فإن العبد إذا اعترف بذنبه ثم تاب إلي الله تاب الله عليه . قالت : فلما قضي رسول الله صلي الله عليه وسلم مقالته قلص دمعي حتي ماأحس منه قطرة فقلت : لأبي أجب رسول الله صلي الله عليه وسلم فيما قال ، قال : والله ما أدري ما أقول لرسول الله صلي الله عليه وسلم ، فقلت لامي : أجيبي رسول الله صلي الله عليه وسلم قالت : ما أدري ما أقول لرسول الله صلي الله عليه وسلم ، قالت : فقلت : وأنا جارية حديثة السن لا أقرأ كثيرا من القرآن ، إني والله لقد علمت لقد سمعتم هذا الحديث حتي استقر في أنفسكم ، وصدقتم به ، فلئن قلت : لكم إني بريئة والله يعلم أني بريئة لا تصدقوني بذلك ولئن اعترفت لكم بأمر والله يعلم إني منه برئية لتصدقني ، والله ما أجد لكم مثلا إلا قول أبي يوسف قال « فصبر جميل والله المستعان علي ما تصفون . . . » وأنزل الله « إن الذين جاؤا بالإفك عصبة منكم ».

صحيح بخاري ، كتاب التفسير تفسير سوره نور ، ج 6 ص 5 تا 9 ، حديث 1175. و ج 3 ص 154 تا 157 كتاب الشهادات ، حديث الافك. و ج 5 ص 56 تا 60 ، كتاب المغغازي باب غزوة بني المصطلق من خزاعة وهي غزوة المريسيع ، باب حديث الافك. و ، ج 8 ، ص 163 ، كتاب الاعتصام بالكتاب و السنة ، باب قول الله تعالي وأمرهم شوري بينهم وشاورهم في الامر... ؛ صحيح مسلم ، ج 8 ، ص 116، كتاب التوبة ، باب في حديث الافك.

عايشه مي گويد : در يكي از جنگها كه همراه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و سلم بودم ، در بازگشت از كاروان عقب ماندم ،... سپس به همراهي صفوان به كاروان ملحق شدم ، ... و اين موجب شد تا عبد الله بن ابي سلول ما را به تهمتي بزرگ متهم كرد. وارد مدينه شديم مردم در پيرامون آن تهمت سخن مي گفتند، اما من غافل بودم . چون وارد مدينه شديم يك ماه در بستر بيماري افتادم . پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم در اين يك ماه به من بي اعتناء بود ، اين بي اعتنائي مرا رنج مي داد . تنها گاه مي آمد ، سلام مي كرد ، و مي گفت : ( كيف تيكم ) جريانت چگونه است ؟ و بر مي گشت اين سخن پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم مرا بيشتر نگران مي كرد . اما نمي دانستم چه نسبت زشتي به من داده اند . شبي در مسير ، مادر مسطح گفت : هلاك باد مسطح ، گفتم : چه سخن بدي گفتي ، آيا مردي را كه در جنگ بدر شركت داشته دشنام مي دهي ؟ مادر مسطح گفت : آيا ساده و بي اهميت مي انگاري يا نشنيده اي ؟ گفتم : مگر چه گفته اند ؟ گفت : تهمت نارواي به تو را ، او براي من بازگو كرد ، با شنيدن اين خبر مرضم شدت يافت ، به خانه بازگشتم ، پيامبر صلي الله عليه (وآله) و سلم آمد ، آن كنايه هميشگي را تكرار كرد ( كيف تيكم ) چگونه است جريان تو ؟ اجازه گرفتم به خانه پدر و مادرم بروم ، اجازه داد ، رفتم و به مادرم گفتم : مردم چه مي گويند ؟ مادرم گفت : نگران مباش ، زني را كه شوهرش او را دوست دارد ، هووهايش به او زياد تهمت مي زنند . شب تا صبح گريه كردم ، اشكم خشك نمي شد ، لحظه اي خواب نرفتم . صبح شد ، پيامبر صلي الله عليه (وآله) و سلم علي بن ابي طالب و اسامة بن زيد را طلبيد ، تا در مورد طلاق من ، با آنان مشورت كند ، اسامة بن زيد ، بر اساس شناخت نسبت به خاندان پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم به منزه بودنشان و محبت به آنها ، گفت : يا رسول الله ! خانواده توست ، ما جز خوبي چيزي نمي دانيم ، اما علي بن ابي طالب (عليه السلام) گفت : خدا بر تو تنگ نگرفته ، زن زياد است ،اگر از خادمه بپرسي راستش را مي گويد ، پيغمبر صلي الله عليه وآله و سلم بريره را طلب كرد و فرمود : آيا چيز مشكوكي ديده اي ؟ بريره گفت : نه آن روز تا شب ، و شب بعد تا به صبح گريه كردم و نخوابيدم و پدر و مادرم نزد من بودند ، دو شب و يك روز متصلا گريسته و نخوابيدم چنان كه نزديك بود جگرم از گريه منفجر گردد ، ما به اين حال بوديم كه پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم وارد شد . سلام كرد و نشست ، او از وقتي كه اين سخن درباره ء من گفته شده بود ، كنار من ننشسته بود ، و اين مطلب يك ماه به طول انجاميده بود . چون نشست فرمود : اي عايشه ! درباره ء تو چنين و چنان به من رسيده است ، اگر تو از آن منزهي ، خدا بر پاكي تو گواهي خواهد داد ، و اگر اين گناه را مرتكب شدي ، استغفار و توبه كن . چون بنده اگر به گناهش اعتراف كند ، سپس توبه نمايد ، خدا توبه اش را مي پذيرد . چون پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم چنين گفت : اشكم سيل وار جاري شد ، به پدرم گفتم : جواب پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم را بده ، گفت نمي دانم چه بگويم ، به مادرم گفتم : جواب بده ، گفت : نمي دانم چه بگويم ، من گفتم : دختري كم سن و سالم ، چندان قرآن نمي دانم ، همين قدر مي دانم كه اين تهمت را شنيده ايد ، در نفس شما جاي گرفته ، آن را تصديق كرده ايد ، اگر بگويم : من مرتكب اين گناه نشده ام ( سودي ندارد ) شما باور نمي كنيد و مرا تصديق نخواهيد كرد ، اما اگر بگويم : من اين گناه را مرتكب شده ام ، و حال آنكه منزهم ، مرا تصديق مي كنيد . هيچ مثلي را براي شما نمي يابم جز كلام پدر يوسف كه گفت : (فصبر جميل والله المستعان علي ما تصفون) .آنگاه آيات سوره ء نور : ( إن الذين جاؤا بالإفك عصبة منكم ) تا ده آيه نازل شد .

در بعض از روايات صحاح آمده است كه رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بر اينان حد قذف جاري كرد .

صحيح البخاري ج 8 ، ص 163 ، كتاب الاعتصام بالكتاب و السنة ، باب قول الله تعالي وأمرهم شوري بينهم وشاورهم في الامر...

درباره صفوان نيز گفته اند كه او ازدواج نكرده بود و سرانجام به شهادت رسيد .

ماجرا در كدام جنگ و چه سالي اتفاق افتاده است؟

كان حديث الإفك في غزوة المريسيع

صحيح البخاري ج 5 ص 56، كتاب المغازي باب غزوة بني المصطلق من خزاعة وهي غزوة المريسيع ، باب حديث الافك.

حديث افك در غزوه مريسيع اتفاق افتاده است.

اما نكته اي كه بسيار قابل توجه است اين است كه بخاري نقل مي كند :

فقال رسول الله صلي الله عليه وسلم من يعذرني من رجل بلغني اذاه في أهلي فوالله ما علمت علي أهلي الا خيرا وقد ذكروا رجلا ما علمت عليه الا خيرا وما كان يدخل علي أهلي الا معي فقام سعد بن معاذ فقال يا رسول الله انا والله أعذرك منه إن كان من الأوس ضربنا عنقه وإن كان من إخواننا من الخزرج امرتنا ففعلنا فيه امرك فقام سعد بن عبادة وهو سيد الخزرج وكان قبل ذلك رجلا صالحا ولكن احتملته الحمية فقال كذبت لعمر الله لا تقتله ولا تقدر علي ذلك ...

صحيح البخاري ج 3 ، ص 156، كتاب الشهادات ، باب حديث الافك.

وقتي رسول خدا فرمودند مردي به همسر من اهانت كرده و تهمتي زده سعد بن معاذ بلند شد و عرضه داشت يا رسول الله اگر اين فرد از قبيله اوس باشد گردن او را مي زنيم اگر از برادران ما در قبيله خزرج باشد هر چه در مورد او بفرمائيد انجام مي دهيم بعد سعد بن عباده كه بزرگ خزرجيان بود برخاست و گفت تو دروغ مي گويي و نمي تواني او را بكشي ...

و اين مطالب در حالي است كه سعد بن معاذ در جنگ قريظه يعني قبل از جنگ مريسيع و واقعه افك از دنيا رفته است . و اين خود تناقضي آشكار است .

نظر ابن حجر عسقلاني از استوانه هاي علمي اهل سنت در اين باره خواندني است:

قاتل رسول الله صلي الله عليه وسلم بني المصطلق وبني لحيان في شعبان سنة خمس ويؤيده ما أخرجه البخاري في الجهاد عن ابن عمر أنه غزا مع النبي صلي الله عليه وسلم بني المصطلق في شعبان سنة أربع ولم يؤذن له في القتال لأنه إنما أذن له فيه في الخندق كما تقدم وهي بعد شعبان سواء قلنا إنها كانت سنة خمس أو سنة أربع وقال الحاكم في الإكليل قول عروة وغيره إنها كانت في سنة خمس أشبه من قول بن إسحاق ( قلت) ويؤيده ما ثبت في حديث الإفك أن سعد بن معاذ تنازع هو وسعد بن عبادة في أصحاب الإفك كما سيأتي فلو كان المريسيع في شعبان سنة ست مع كون الإفك كان فيها لكان ما وقع في الصحيح من ذكر سعد بن معاذ غلطا لان سعد بن معاذ مات أيام قريظة وكانت سنة خمس علي الصحيح كما تقدم تقريره وإن كانت كما قيل سنة أربع فهي أشد فيظهر أن المريسيع كانت سنة خمس في شعبان لتكون قد وقعت قبل الخندق لان الخندق كانت في شوال من سنة خمس أيضا فتكون بعدها فيكون سعد بن معاذ موجودا في المريسيع ورمي بعد ذلك بسهم في الخندق ومات من جراحته في قريظة.

فتح الباري ابن حجر ج 7 ص 332.

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم با بني المصطلق و بني لحيان در شعبان سال پنج هجري جنگيد ، مويد اين مطلب روايتي است كه بخاري در كتاب الجهاد از ابن عمر نقل مي كند : كه او در جنگ بني مصطلق درشعبان سال چهارم هجري همراه پيامبر بود ولي پيامبراكرم به او اجازه جنگيدن نداد به خاطر اينكه به او در جنگ خندق اجازه جنگ داده بودند . همانگونه كه گذشت . و غزوه خندق بعد از شعبان بود چه بگوييم سال چهارم بوده يا سال پنجم بوده است . حاكم در اكليل ، كلام عروه و غير او را مي آورد كه غزوه مريسيع در سال پنج بوده است كه اين نقل بسيار به نقل ابن اسحاق ( مورخ مشهور ) شبيه است .

ابن حجر در ادامه مي گويد :

و مؤيد نقل حاكم نيشابوري در كتاب اكليل عبارتي است كه در حديث افك آمده است كه سعد بن معاذ با سعد بن عباده درباره اصحاب افك به نزاع پرداختند ، كه بعدا به آن اشاره مي كنيم . حال اگر غزوه مريسيع در شعبان سال ششم واقع شده باشد با توجه به اينكه قضيه افك در آن غزوه بوده پس آنچه در صحيح بخاري درباره دعواي سعد بن معاذ آمده است غلط است به اين خاطر كه سعد بن معاذ در ايام غزوه قريظه از دنيا رفته است و از طرفي طبق نظر صحيح همانگونه كه در قبل بيان كرديم غزوه قريظه در سال پنج بوده است . و اگر همانگونه كه برخي گفته اند غزوه مريسيع در سال چهارم واقع شده باشد پس قضيه بدتر است . پس روشن مي شود كه مريسيع در شعبان سال پنجم بوده است تا اينكه قبل از خندق واقع شود به خاطر اينكه خندق در شوال سال پنجم و بعد از غزوه مريسيع بوده است بنابراين سعد بن معاذ در مريسيع حضور داشته است و بعد از آن در جنگ خندق تيري به او اصابت نمود و مجروح شد و بر اثر آن جراحت در قريظه از دنيا رفت.

چنانكه مشاهده مي كنيد تلاش بسياري در جهت درست كردن تناقض ماجراي افك در غزوه مريسيع با دعواي سعد بن معاذ و زنده بودن او دارد كه در آخر هم نمي تواند نتيجه گيري درستي داشته باشد.

آيا شيعه به عايشه تهمت مي زند؟

دشمنان اسلام و حاميان تفرقه همانطوري كه هميشه نيت شان به هم زدن وحدت مسلمين و در نتيجه از بين بردن اسلام بوده است ، در اين داستان نيز سعي نموده اند كه با ساخته و پرداخته نمودن تهمتي اجتماع مسلمين را بر هم زنند و شيعيان را متهم كنند به اينكه العياذ بالله به عايشه همسر پيامبر نسبت زنا ميدهند . در حالي كه در هيچ كتابي از كتب معتبر شيعه چنين چيزي به چشم نمي خورد و اين حرف دروغي بيش نيست چنانچه آلوسي از مفسرين معروف اهل سنت از اين حقيقت پرده برمي دارد :

ونسب للشيعة قذف عائشة رضي الله تعالي عنها بما براها الله تعالي منه وهم ينكرون ذلك اشد الانكار وليس في كتبهم المعول عليها عندهم عين منه ولا اثر اصلا.

تفسير الروح و المعاني ـ آلوسي ـ ج 18 ص 122 ذيل تفسير آيه 16 سوره نور.

به شيعه نسبت مي دهند كه به عايشه تهمت فحشا مي زنند در حالي كه شيعيان اين امر را شديدا انكارمي كنند و چنين نسبتي را قبول ندارند و كوچكترين اثري از چنين تهمتهايي ( نسبت به عايشه و... ) در كتب معتبر و مورد قبول شيعه يافت نمي شود .

و اما نظر شيعه :

نظر شيعه اين است كه اين آيات در مورد پاكدامني ماريه قبطية يكي از همسران بزرگوار رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نازل شده است كه مورد تهمت واقع شده بود كه روايت آن را خدمت شما عرض مي كنيم :

افك از ديدگاه شيعه

... عن الباقر عليه السلام قال لما مات إبراهيم ابن رسول الله صلي الله عليه وآله حزن عليه رسول الله صلي الله عليه وآله حزنا شديدا فقالت له عايشة ما الذي يحزنك عليه فما هو إلا ابن جريح فبعث رسول الله صلي الله عليه وآله عليا عليه السلام وأمره بقتله فذهب علي عليه السلام إليه ومعه السيف وكان جريح القبطي في حايط فضرب علي باب البستان فأقبل إليه جريح ليفتح له الباب فلما رأي عليا عرف في وجهه الغضب فأدبر راجعا ولم يفتح باب البستان فوثب علي علي الحائط ونزل إلي البستان واتبعه وولي جريح مدبرا فلما خشي أن يرهقه صعد في نخلة وصعد علي في أثره فلما دنا منه رمي بنفسه من فوق النخلة فبدت عورته فإذا ليس له ما للرجال ولا له ما للنساء فانصرف علي إلي النبي صلي الله عليه وآله فقال له يا رسول الله إذا بعثتني في الأمر أكون فيه كالمسمار المحمي في الوبر أمضي علي ذلك أم أثبت قال لا بل تثبت قال والذي بعثك بالحق ماله ما للرجال ولا له ما للنساء فقال الحمد لله الذي صرف عنا السوء أهل البيت .

تفسير الصافي ج 3 ، ص 424 ، ذيل آيه 11 سوره نور ، بحارالانوار ج 22 ص 153، تفسر قمي ج 2 ص 99، تفسير الميزان ج 15 ص 104.

از آقا امام باقر عليه السلام روايت داريم كه فرمودند : زماني كه ابراهيم فرزند رسول خدا از دنيا رفت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بسيار محزون شدند ، عايشه گفت : چرا براي فوت ابراهيم غمگيني ؟ ابراهيم فرزند جريج بود ( و فرزند تو نبود ) . رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم ) حضرت علي عليه السلام را به دنبال جريج فرستادند و امر نمودند كه حضرت امير او را به قتل برساند . حضرت علي عليه السلام در حالي كه شمشيري به دست داشتند حركت نمودند ، جريج قبطي هم روي ديوار باغي نشسته بود ، در اين هنگام حضرت علي عليه السلام به باغ رسيدند و در زدند جريج از بالا به حضرت نگاه كرد تا در را براي ايشان باز كند ، زماني كه غضب را در چهره حضرت علي عليه السلام ديد فرار نمود و درب را باز نكرد ، حضرت علي عليه السلام روي ديوار باغ رفتند و داخل باغ شدند و با سرعت دنبال جريج رفتند ، جريج هم فرار مي كرد ، جريج بر از قتل ايمن نبود ، بر جانش ترسيدلذا از درخت نخلي بالا رفت و حضرت هم به دنبال او از درخت بالا رفتند وقتي حضرت نزديك او رسيدند ، جريج خودش را از بالاي درخت پائين انداخت ، ناگهان لباسش كنار رفت و عورتش مشخص شد ، نه عورت مردانگي داشت و نه عورت زن . وقتي اين صحنه اتفاق افتاد حضرت علي عليه السلام او را رها نمودند و به محضر پيامبراكرم شرفياب شدند و عرضه داشتند : اي پيامبر خدا زماني كه مرا دنبال اين امر فرستاديد من همچون ( كنايه از اينكه به شدت دنبال عمل كردن به دستور شما بودم ) قسم به آنكه شما را به پيامبري مبعوث نموده است جريج نه عورت مردانگي داشت و نه عورت زن . رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم ) فرمودند : سپاس خدايي را كه اين نسبت ناروا را از اهل بيت من ( ماريه ) دور نمود و حقيقت داستان را مشخص نمود .

در مقابل توجه بفرماييد كه علماي اهل سنت كه داعيه دفاع از ام المومنين را دارند در ضمن همين قصه و در روايات ديگر چگونه انگشت اتهام را به سوي ام المومنين نشانه ميروند كه جاي بسي تاسف است. آيا بهتر نيست براي دفاع حقيقي تامل بيشتري در نقل احاديث درباره ايشان داشته باشيم تا شخصيت آنها زير سوال نرود؟! آنهم نقل روايات در كتب معتبري چون صحيح بخاري و مسلم و..

مشكوك بودن پيامبر

در روايت بخاري از همين ماجرا اينگونه آمده است:

مي گويد : رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بر منبر از مردم عليه عبدالله ابن أبيّ كمك خواست و در آن همسرش ، و نيز صفوان را تبرئه كرد كه به جدال لفظي بين عده اي انجاميد ولي وقتي نزد عايشه آمد به او گفت :

يا عايشه بلغني عنك كذا و كذا فان كنت بريئة فسيبرئك الله وان كنت الممت فاستغفري الله وتوبي اليه فان العبد اذا اعترف بذنبه ثم تاب تاب الله عليه...

صحيح البخاري ج 5 ص 58، كتاب المغازي باب غزوة بني المصطلق من خزاعة وهي غزوة المريسيع ، باب حديث الافك ؛ مسند احمد ج 6 ص 196 ، المستدرك ج 4 ص 243، مجمع الزوائد ج 10 ص 198، المصنف عبدالرزاق ج 5 ص 417، سنن كبري نسائي ج 5 ص 298.

اي عايشه ! از تو به من چنين و چنان رسيده (خبر رسيده كه مرتكب چنين گناهي شدي) پس اگر بي گناه باشي خدا تو را تبرئه خواهد كرد و اگر گناه كردي استغفار كن و به درگاه او توبه كن پس اگر عبد به درگاه خدا توبه كند خدا او را مي بخشد . . .

ما كدام را باور كنيم : اعتماد آن حضرت به همسرش و يا ترديد درباره او را؟ آيا اين حديث نشانه مشكوك بودن پيامبر به همسر خود نيست ؟! آيا نقل اين حديث در معتبر ترين كتب اهل سنت يعني صحيح بخاري توهين به رسول خدا و تهمت زدن به همسر او نيست!؟

قهر يك ماهه رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم

صحيح بخاري در ادامه تهمتها و اهانتها نقل مي كند: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم يك ماه پيش عايشه ننشست!

قالت ولم يجلس عندي منذ قيل ما قيل قبلها وقد لبث شهرا لا يوحي إليه في شأني بشئ.

صحيح بخاري ج 5 ص 59.

عايشه مي گويد : از زماني كه شايعات درباره من مطرح شده بود پيامبر نزد من نشستند و يك ماه گذشت و آيه اي در شان من نازل نشد.

آيا مي توان پذيرفت كه پيامبري كه خداوند او را مايه رحمت براي جهانيان معرفي مي كند به خاطر شايعاتي بي اساس كه منافقي آن را ساخته و چند نفر نيز آن را تقويت كردند ، قبل از هرگونه تحقيقي رعايت حق همسر را نكرده و يكماه از او جدا باشد؟!

وما أرسلناك إلا رحمة للعالمين .

الأ نبياء / 107 .

آري اينگونه نسبت هاي ناروا به پيامبر خدا در حالي است كه خداوند در مورد آن حضرت مي فرمايد :

« و ما ينطق عن الهوي/ إن هو إلا وحي يوحي » .

النجم / 3و4 .

عدم نقل قصه توسط اصحاب

چه شد كه از اصحاب ،اعم از مهاجر و انصار، در مورد واقعه اي به اين مهمي كه يكماه نقل همه مجالس بود حتي يك كلمه چيزي نقل نشد؟ آيا بر دهان همه آنها مهر زده شد؟ آيا نبايد غير از عايشه كسي ديگر ، ولو يك نفر، آن را نقل كند؟ آيا نمي توان از همين امر به ساختگي بودن اين داستان پي برد و آن را از بافته هاي عايشه دانست؟

كدام فضيلت؟!!

بر فرض اين كه داستان فوق صحيح باشد آيا جز اين است كه آيات فوق مي گويد كه صفوان و عايشه زنا نكردند؟ آيا اين امتيازي براي آن دو به حساب مي آيد؟

مگر ساير همسران پيامبر ، بلكه جميع پيامبران ، و نيز ساير مؤمنين ، بجز عده بسيار اندكي، به اين گناه آلوده بودند كه آلوده نبودن عايشه براي او امتيازي محسوب شود؟

شأن نزول آيات افك

حاكم نيشابوري در مستدرك از عايشه روايتي نقل مي كند كه به خوبي مي رساند اهل افك تهمت را بر چه كسي وارد كردند . البته او اسامي كساني راكه عنوان «عصبة» بر آنان صادق باشد نمي آورد ولي معلوم است كه آنان بايد كساني باشند كه اهل سنت نخواستند با معرفي آنها آبروي كساني كه بايد حفظ شود ريخته گردد .

«عن عايشة قالت : اهديت مارية إلي رسول اللّه ومعها ابن عم لها . قالت : فوقع عليها وقعة فاستمرت حاملا . قالت : فعز لها عند ابن عمها . قالت : فقال اهل الافك والزور : «من حاجته إلي الولد ادعي ولد غيره» وكانت امّه قليلة اللبن فابتاعت له ضائنة لبون فكان يغذي بلبنها فحسن عليه لحمه . قالت عايشة : فدخل به عليّ النبي صلي الله عليه وآله وسلم ذات يوم فقال : «كيف ترين»؟ فقلت : من غذي بلحم الضأن يحسن لحمه . قال : «ولا الشبه» قالت : فحملني ما يحمل النساء من الغيرة أن قلت : ما أري شبها . قالت : وبلغ رسول اللّه ما يقول الناس فقال لعلي ... ».

المستدرك ج 4 ص 39 انفاق ابي بكر و عمر علي ماريه ، إمتاع الأسماع ، المقريزي ج 5 ص 336

عايشه مي گويد : «مارية» به همراه پسر عمويش به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم اهداء گرديده بود . او (بعد از مدتي كه به عنوان همسر پيامبر نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بود ) حامله شد . حضرت او را نزد پسر عموي او ( و در مشربه أمّ ابراهيم ) نهاد . اهل افك گفتند كه چون او ( يعني پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم ) به فرزند نياز داشت ، فرزند غير را به خود نسبت داد . چون شير مادر ابراهيم فرزند زسول خدا ( يعني ماريه ) كم بود ، ابراهيم را با شير گوسفند تغذيه مي كردند لذا فربه شد . روزي پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم او را نزد من آورد و گفت : او را چگونه مي بيني؟ گفتم : هر كس از شير گوسفند استفاده كند فربه مي شود . پيامبر فرمود : آيا ابراهيم شبيه من نيست ؟ عايشه مي گويد : من از روي حسادت گفتم : شباهتي ندارد . و بعد تهمت هاي نارواي مردم ( نسبت به ماريه ) به گوش پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم رسيد ، حضرت نيز علي (عليه السلام) را فرستاد ... ( دنباله آن را از حديث مسلم نقل مي كنيم ) .

در نقل حاكم نيشابوري عايشه به چند نكته اشاره مي نمايد :

1 ، اهل افك تهمت زنا به ماريه زدند .

2 ، عايشه از روي حسادت حاضر نشد بگويد كه او( يعني ابراهيم ) شبيه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مي باشد .

3 ، به علي عليه السلام مأموريت تحقيق داده شد ... .

مسلم نيشابوري كه در ضمن 10 صفحه حديث افك را از عايشه نقل كرده است در آخر آن حديثي در ضمن سه سطر از انس اينگونه مي آورد :

«عن انس أنّ رجلا كان يتهم بأم ولد رسول اللّه صلي الله عليه وآله وسلم فقال رسول اللّه صلي الله عليه وآله وسلم لعلي : اذهب فاضرب عنقه فأتاه علي فاذا هو في ركيّ يتبرد فيها فقال له علي أخرج فناوله يده فأخرجه فاذا هو مجبوب ليس له ذكر فكف عليّ عنه ثمّ أتي النبي صلي الله عليه وآله وسلم فقال يا رسول اللّه انّه لمجبوب ما له ذكر» .

صحيح مسلم ج 8 ص 119 كتاب صفات المنافقين و احكامه، الاستيعاب ابن عبدالبر ج 4 ص 1912.

انس بن مالك مي گويد : (در ميان مردم شايعه هاي پخش شده بود و) به مردي تهمت مي زدند كه فرزند رسول خدا از آن اوست وقتي تهمت مذكور به گوش پيامبر رسيد علي را فرستاد كه گردن متهم را بزند . حضرتش رفت و چون او را مجبوب كسي كه آلت مردان نداشته باشد يافت دست از او برداشت .

شما را به خدا آيا اين داستان ها با مقام پيامبري كه خداوند در مورد او مي فرمايد :

و ما ينطق عن الهوي/ إن هو إلا وحي يوحي .

النجم / 3و4 .

سازگاري دارد ؟!!!

آري ، اگر قرار باشد آياتي در تبرئه كسي نازل شود حق اين است كه درباره ماريه نازل گردد كه برگشت آن به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مي باشد كه ابراهيم را پسر غير و در حقيقت زنا زاده دانسته اند .

حسادت عايشه به ماريه

اگر واقعا اين روايات از جناب عايشه رسيده باشد علت نسبت آيه افك به خود چيزي جز حسادت عايشه به ماريه نيست چرا كه كنيزي مورد توجه رسول خدا قرار مي گيرد و فرزندي از او متولد مي شود و اين درحالي است كه عايشه پس از سالها زندگي با پيامبر همچنان بي فرزند است ! در روايات زير خود عايشه به حسادت خود تصريح مي كند :

أخبرنا محمد بن عمر حدثني موسي بن محمد بن عبد الرحمن بن حارثة بن النعمان عن أبيه عن عمرة عن عائشة قالت ما غرت علي امرأة إلا دون ما غرت علي مارية وذلك أنها كانت جميلة من النساء جعدة وأعجب بها رسول الله صلي الله عليه وسلم وكان أنزلها أول ما قدم بها في بيت لحارثة بن النعمان فكانت جارتنا فكان رسول الله عامة النهار والليل عندها ...ثم رزق الله منها الولد وحرمنا منه

الطبقات الكبري ، محمد بن سعد ، ج 8 ، ص 212 - 213

عايشه مي گويد : حسادتم به ماريه بيش از حسادتم به تمامي زنان بود به خاطر اينكه او زن زيبايي بود از قبيله جعده و رسول خدا از او خيلي خوشش مي آمد و پيامبر ماريه را در ابتداي اسير شدنش در منزل حارثه بن نعمان جاي داد و ماريه كنيز ما بود رسول خدا نيز اكثر روزها و شبها نزد او بود ... سپس خدا به او فرزند روزي كرد و ما را از فرزند محروم كرد.

در اينجا بد نيست جمله اي را كه ابو داود در سنن از رسول خدا نقل كرده است متذكر شويم كه خود يكي از دلايل حسادت عايشه است :

جاء رجل إلي النبي صلي الله عليه وسلم فقال : إني أصبت امرأة ذات حسب وجمال ، وإنها لا تلد ، أفأتزوجها ؟ قال : لا . ثم أتاه الثانية فنهاه ، ثم أتاه الثالثة فقال : تزوجوا الودود الولود فإني مكاثر بكم الأمم .

سنن ابي داوود ج 1 ص 455 كتاب النكاح.

مردي نزد رسول خدا آمد و گفت : من با زني كه داراي اصل و نسب و زيبايي است آشنا شده ام اما او بچه دار نمي شود (عقيم است) آيا با او ازدواج كنم حضرت فرمودند : نه ، آن مرد براي دوم آمد حضرت او را نهي كرد ، براي بار سوم آمد بازحضرت او را نهي كرد پس حضرت فرمود : با زن با محبت كه فرزنددار مي شود ازدواج كنيد كه من به زيادي شما به امتهاي ديگر افتخار مي كنم.

همچنين نقل مي كند كه عمر گفت :

حصير في البيت خير من امرأة لا تلد .

سنن ابي داوود ج 2 ص 232 كتاب الطب باب في الطيرة.

حصيري كه در منزل است بهتر است از زني كه نازا باشد .

خبر رسول خدا از برائت ماريه

إن جبريل أتاني فأخبرني أن الله قد برأ مارية وقريبها مما وقع في نفسي ، وبشرني أن في بطنها مني غلاما وأنه أشبه الخلق بي ، وأمرني أن أسميه إبراهيم وكناني بأبي إبراهيم ...

تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج 3 ، ص 46 ؛ كنز العمال ، المتقي الهندي ، ج 11 ، ص 471 .

جبرئيل بر من نازل شد و به من خبر داد كه خدا ماريه و خويشاوند (پسر عموي) او را تبرئه كرد و به من بشارت داد كه از من در شكم او فرزندي است كه شبيه ترين مردم به من است و مرا امر كرد كه نام او را ابراهيم بگذارم و كنيه مرا ابو ابراهيم گذارد ...

ادامه شايعات تا هنگام مرگ ابراهيم

فلما توفي إبراهيم قال رسول الله صلي الله عليه وسلم ان إبراهيم ابني وانه مات في الثدي وان له لظئرين تكملان رضاعه في الجنة

صحيح مسلم ، مسلم النيسابوري ، ج 7 ، ص 76 ، 77، مسند أبي يعلي ، أبو يعلي الموصلي ، ج 7 ، ص 205 ، صحيح ابن حبان ، ابن حبان ، ج 15 ، ص 401 ، البداية والنهاية ، ابن كثير ، ج 5 ، ص 331

پس زماني كه ابراهيم از دنيا رفت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: همانا ابراهيم فرزند من است و او در شيرخوارگي از دنيا رفته است

شخصيت تهمت زنندگان

يكي از مطالبي كه در روايت بدان تصريح شده اين است كه افرادي جزء تهمت زنندگان بودند كه باور كردن آن بسيار سخت است .

قال عروة أيضا لم يسم من أهل الإفك أيضا الا حسان بن ثابت ومسطح بن أثاثة وحمنة بنت جحش في ناس آخرين لا علم لي بهم غير أنهم عصبة كما قال الله تعالي وان كبر ذلك يقال عبد الله بن أبي ابن سلول.

صحيح بخاري ج 5 ص 56 كتاب المغازي باب حديث الافك.

همچنين عروه نقل مي كند كه كسي از اهل افك نام برده نشد جز حسان بن ثابت و مسطح بن اثاثه و حمنة دختر جحش و در مردم كساني ديگري بودند كه من چيزي نمي دانم جز آنكه گروه (عصبه) بودند همانگونه كه خدا عزوجل فرموده است اگر چه آن را كسي بزرگ كرده است كه گفته مي شود عبدالله بن ابي ابن سلول.

چگونه مي توان پذيرفت كه مسطح بن اثاثة ، ربيب نعمت ابوبكر، به دختر ولي نعمتش آن هم به پيروي از يك منافق ، نسبتي ناروا بدهد؟ يا چگونه مي توان پذيرفت كه حسان بن ثابت ،شاعر مخصوص پيامبر ( صلي الله عليه وآله وسلم )، به همسر ممدوحش چنان تهمتي بزند؟ مگر مي توان قبول كرد كه حمنة ،همسر طلحة بن عبيد اللّه، درباره دختر عموي شوهرش مطلب ناروائي بگويد و شوهرش نيز ساكت باشد؟

تاملي در معناي عصبة

در قرآن از گروه تهمت زنندگان با كلمه «عصبة» ياد كرده است . «راغب» در «مفردات» معناي آن را جماعتي مي داند كه همكاري دارند . عبد اللّه بن ابيّ و مسطح و حمنة نه با هم نسبتي داشتند و نه از يك قبيله بودند و نه همه جزء منافقين به حساب مي آمدند و نه همه از انصار بودند و نه همه از قريش؛ بنابراين بعيد است كه بتوان آنها را در تحت يك مجموعه جمع نمود تا عنوان «عصبة» بر آنها صادق باشد و مناسب اصطلاح عرب مخصوصا كلام فصيح خداوند نيست كه اين چنين لغت «عصبة» را استعمال كرده باشد . اما طبق نظر شيعه كه اين كار را نقشه طراحي شده منافقين مي دانند اين استعمال صحيح و مطابق لغت عرب بوده ، و بنابراين اين اشكال وارد نيست .

اجراي حد قذف توسط پيامبر

ترمذي مي گويد كه بعد از نزول آيات افك ، رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بر 3 نفر يعني حسان و حمنة و مسطح ، حد قذف جاري كرد .

حدثنا بندار أخبرنا ابن أبي عدي عن محمد بن إسحاق عن عبد الله بن أبي بكر عن عمرة عن عائشة قالت : لما نزل عذري قام رسول الله صلي الله عليه وسلم علي المنبر فذكر ذلك وتلا القرآن فلما نزل امر برجلين وامرأة فضربوا حدهم

الف ـ سنن ترمذي ، ج 5 ، ص 17، سوره فرقان ، سنن ابي داوود ج 2 ص 358 باب حد القذف ، سنن ابن ما جه ج 2 ص 857

عايشه مي گويد زماني كه آيه در برائت من نازل شد رسول خدا منبر رفت و ماجرا را ياد كرد و آيه را خواند پس زماني كه از منبر پايين آمد امر كرد آن دو مرد و يك زن را آوردند و بر آنها حد جاري كرد.

ابو داود در حديثِ بعد ، اسامي آن سه نفر را مطابق آنچه كه در متن گذشت مي نويسد . سؤال ما اين است كه در كدام حديث ، غير از همين حديث عايشه ، آمده است كه رسول خدا ( صلي الله عليه وآله ) بر افراد مذكور حد خدا را جاري كرده باشد؟ از اين گذشته مگر نه اين است كه حد هنگامي جاري مي شود كه در حضور حاكم شرع گواهي دهند؟ پس چطور بر حسان و مسطح و حمنة حد جاري شد با اينكه به اقرار اهل سنت در اين زمينه دو شاهد عادل وجود نداشته است به عنوان مثال ايشان مي گويند كه مسطح تنها در حضور مادرش اين قضيه را مطرح كرده بود .

تعارضي آشكار

عايشه در ماجراي افك نقل كرد كه من چون لاغر و سبك بودم وقتي هودج رابرداشتند متوجه نشدند كه من در آن نيستم و جامانده ام و در نقلهاي ديگر معارض با آن وجود دارد كه حاكي از چاق بودن وي هنگام ازداوج با رسول خدا است.

عن عائشة رضي الله تعالي عنها قالت لما أرادوا أن يدخلوني علي النبي صلي الله عليه وسلم سمنوني بالقثاء والرطب فتسمنت حتي جعل الناس يتعجبون من سمني.

الاحاد و المثاني ضحاك ج 5 ص 397.

از عايشه نقل شده است كه گفت : زماني كه تصميم گرفتند كه من با پيامبر ازدواج كنم مرا با خيار و رطب چاق كردند پس آنقدر چاق شدم كه مردم از چاقي من تعجب كردند.

اين دو چگونه با هم سازگار است ابتداي ازدواج با رسول خدا اينقدر چاق باشد و بعد از مدتي اينگونه لاغر كه نبودن او در هودج احساس نشود ؛ مگر اينكه العياذ بالله بگوييد رسول خدا او را آنقدر سختي داده كه اينقدر لاغر شده است!.

قضاوت با شما دوست گرامي روايات و استدلال شيعه را بپذيريد يا خير.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

موسسه تحقيقاتي حضرت وليعصر (عج)



Share
1 | احمد | Saudi Arabia - Riyadh | ١٢:٠٠ - ٠٨ ارديبهشت ١٣٨٧ |
احمقها داستان افك از ديدكاه شيعه اهانت به بيامبر است
به ماريه رضي الله عنها تهمت زدند !!!!!
بيامبر ص بدون تحقيق علي رض را براي كشتن او فرستاد
مكر مجازات زنا كشتن است؟
مكر بيامبر بدون تحقيق بايد امر به كشتن دهد؟
مكر رسول الله ص غيب نمي دانست؟
و و و و هاي بسيار كه شما ها كه اولادهاي حرام صيغه و متعة و زنا زاده هستيد جوابي براي آن نداريد
لعنت الله عليكم

پاسخ:
جناب احمد ! متأسفانه شما به پيروي از سلف خود ، وقتي در برابر سخنان منطقي ديگران ، جوابي پيدا نكرديد ، به فحاشي و بي ادبي روي مي‌آوريد و اين برخورد شما کاشف از آن است كه حتي خودتان نيز در حقانيت مذهبتان شك داريد و گر نه به جاي جواب دادن از دلايل ديگران فحاشي نمي‌كرديد .
كسي كه به حقانيت خود اطمينان دارد ، هيچ‌گاه به فحاشي روي نمي‌آورد ؛ بلكه با منطق و استدلال حرف مي زند .
وقتي الفاظ رکيک شما را مشاهده کردم نمي خواستم جوابتان را بدهم ؛ زيرا کسي که در اثر کمبود منطق و استدلال به فحش پناه مي برد ارزش جواب علمي را ندارد ؛ اما فقط به احترام خوانندگان محترم پاسخ اين چند سؤال را به خوانندگان حق جو و حق شناس تقديم مي کنيم .
---------------------
کجاي داستان افک طبق نقل شيعه ، اهانت به پيامبر اکرم شمرده مي شود ؟
اگر حرف عايشه را که به پيامبر اکرم گفت : « ابراهيم فرزند شما نيست » اهانت به پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله و سلم تلقي مي شود ، اولاً اين اهانتي است كه عايشه طبق عادت هميشگي‌اش به پيامبر كرده است ، نه شيعيان ؛ ثانياً : عين همين عبارت به شکل ديگر در کتاب‌هاي شما نيز موجود است . ( به پاسخ همين سؤال مطلب نقل شده از مستدرک حاکم و إمتاع الأسماع – المقريزي ـ رجوع کنيد ) .
اما اينكه گفته ايد: "مگر مجازات زنا کشتن است ؟ "
در جواب مي‌گوييم ، آيا بهتر نيست كه كمي اطلاعات فقهي خودت را بالا ببري و اين گونه غير عالمانه نظر ندهي ؟ واقعا براي شما متأسفم که اينقدر از احکام اسلامي بي اطلاع هستيد .
اما اينکه گفتيد "مگر پيامبر بدون تحقيق بايد امر به كشتن دهد؟ "
قبل از شيعيان ، شما بايد به اين پرسش پاسخ دهيد ؛ زيرا اين مطلب عينا در صحيح مسلم که شما آن و صحيح بخاري را صحيح ترين کتاب بعد از قرآن مي دانيد ، نيز آمده است ؛ اگر چشمانتان را باز كنيد ، در اصل پاسخ آن را خواهيد يافت .
اما اينکه گفتيد "مگر رسول خدا علم غيب نمي دانست ؟ "
اولا : اين كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) علم غيب دارد قطعي و با آيات قرآن قابل اثبات است ؛ ولي بايد به اين نكته توجه داشت كه علم غيب هيچ گاه تكليف آور نيست ؛ يعني واجب نيست كه رسول خدا بر طبق علم غيبي كه دارند ، عمل نمايند ؛ چنانچه قبل از جنگ احد مي دانست كه چه اتفاقاتي مي‌افتد و چگونه عمويش حمزه سيد الشهداء به دست مادر معاويه مثله خواهد شد ؛ ولي به اين جنگ رفت و ...
ثانيا : قبل از ما شما بايد به اين پرسش پاسخ دهيد که در صحيح بخاري ( همان کتابي که صحيح ترين کتاب بعد از قرآن است !!! ) آمده است كه وقتي اين شايعات به گوش پيامبر رسيد حضرت بدون تحقيق و بدون توجه به علم غيب ، يک ماه پيش عايشه ننشستند و هر وقت هم حضرت پيش او مي رفت سلام مي كرد و مي فرمود : جريان چيست ؟ و عايشه را امر به استغفار مي کردند . اين مطلب نيز در اصل پاسخ آمده است .
گروه پاسخ به شبهات
2 | احمد | Saudi Arabia - Riyadh | ١٢:٠٠ - ٠٩ ارديبهشت ١٣٨٧ |
تشکر از نصيحت هاي شما
ما همان نصيحتها را به خودتان بر مي كردانيم. ثانيا مطلبي كه در سايت نشر شده مملو از دروغ و وارومه جلوه دادن حقايق است جنانكه در مطلب اولي كه براي يكي دو روز نشر و دوباره حذف نموديد دروغهاي شاخدار وجود داشت و بعد از اعتراض اصلاح نموده و با شبهات ديكري باز نشر نموديد.
اما براي كسي كه عقل ومنطق ندارد و از انسانيت بدور است نمي شود كه بكوييم دست شما درد نكند خيلي ممنون
وانكهي عايشه رضي الله عنها طبق آيه قرآن مادر مومنان است اما كساني كه مؤمن نيستند عادتا بايد به مؤمنان و مادر مؤمنان توهين كنند.

پاسخ:
جناب آقاي احمد ! از اين كه اين بار ، مؤدبانه‌تر از دفعه قبل سخن گفته‌ايد ، بسيار ممنونيم .
اگر شما اشكالي به اين مطلب داريد و فكر مي‌كنيد كه مملو از دروغ است ، خوشحال خواهيم شد كه تك تك آن را گوشزد نماييد تا بررسي شود ؛ اما اين كه به صورت كلي بگوييد «مملو از دروغ و وارومه [وارونه] جلوه دادن حقايق است» پذيرفتني نيست و نقدي است كاملاً غير عالمانه .
مطلب قبلي نيز ، دقيقاً عين همين مطلب بود ، فقط نظر شيعه در آن ذكر نشده بود كه ما تصميم گرفتيم نظر شيعه را نيز بنويسم كه همين مطلب زمينه ناراحتي شما را فراهم كرد .
اما در پاسخ به شما در مورد امهات مؤمنين بايد گفت : كسي مي‌تواند از امهات مؤمنين طرفداري كند كه اعتقاد به ارتداد برخي از امهات مؤمنين نداشته باشد ؛ چنانچه ذهبي و بسياري از علماي شما در كتب خويش ، قتيله همسر رسول خدا را تنها به خاطر مخالفت با ابوبكر ، متهم به ارتداد كرده‌اند .
سير اعلام النبلاء ، ج2 ،‌ ص260 ، شماره 37 ،‌ ترجمه قتيله .
به نظر شما بين عايشه و قتيله چه فرقي وجود دارد كه يكي متهم به ارتداد مي‌شود و نقل اشتباهات ديگري موجب كفر !
و نيز بايد اضافه كنيم كه اگر بخواهيم طبق مبناي شما پيش برويم ، بايد معاويه را نيز جزء مؤمنين به حساب نياوريم ؛ زيرا ابن خلكان نقل مي‌كند كه :
ولما ماتت بكى عليها ابن عمر رضي الله عنه فبلغ ذلك معاوية فقال له أتبكي على امرأة فقال إنما يبكي على أم المؤمنين بنوها وأما من ليس لها بابن فلا .
وفيات الأعيان ، ج3 ، ص16 .
«وقتي عايشه از دنيا رفت ، ابن عمر بر او گريست ، خبر به معاويه رسيد و به او گفت : آيا براي يك زن گريه مي كني ؟ پاسخ داد : براي مادر مؤمنين تنها فرزندان او گريه مي‌كنند ؛ اما كسي كه فرزند او نباشد [همانند تو] براي او گريه نمي‌كند » .
البته مادر مؤمنين بودن عايشه را همه قبول دارند ؛ اما طبق نظر شيعه و طبق آيه قرآن اين امر فضيلتي براي عايشه محسوب نمي‌شود و تنها حرام بودن ازدواج با او را ثابت مي‌كند .
عايشه طبق آيه 6 از سوره احزاب (وأزواجه أمهاتهم) ام المومنين است ، ولي او برخلاف آيه33 همان سوره (وقرن في بيوتکن) در برابر امام زمان خود حضرت امير (ع) قيام کرد و موجب کشت و کشتار حدود 30 هزار نفراز مسلمانان در جنک جمل شد و اين کار او خلاف قرآن و دستور اکيد رسول اکرم (ص) بوده است.

گروه پاسخ به شبهات
3 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٢ ارديبهشت ١٣٨٧ |
با سلام
بسيار متشكرم از تمامي مقالات شما كه همگي با دلايل بسيار قوي حتي از علماي اهل سنت در دسترس ما قرار ميدهيد .
بنظر ميرسد كه فرق بين علماي شيعه و سنت در اين است كه علماي ما بدون هيچگونه تعصب بمنابع اهل سنت مراجعه ميكنند و از اين منابع بهره برداري صحيح ميكنند . اما بسياري از علماي اهل سنت خود را از رجوع بدون تعصب خوداري ميكنند .و بدتر از همه وهابت هست كه علما و پيروان خود را از مراجعه به منابع نتنها شيعه كه حتي بعضي از منابع اهل سنت منع ميكنند و اگر كتابي از اين علما در كتابخانه هايشان باشد انر در منطقه ممنوعه كه قفل هم شده قرار ميدهند و با افتخار ميگويند كه خواندن اين كتابها براي خواننده مضر است ( نقل از گفتار دكتر عصام العماد ) .
اشكال ديگر علماي اهل سنت نسبت علماي اهل شيعه اين است در جائي حرفي نقل ميكنند و انرا تائيد ميكنند و در جاي ديگر همان حرف را رد ميكنند .
اين موضوع بخصوص صحيح بخاري مشهود هست . چگونه عدل و حسادت و اقرار بدروغ و ,,,,,, يكي از صحابه كه همسر حضرت نبي ( ص ) هست ذكر ميكنند .
در مورد مقاله بالا با ذكر اينكه پدر حضرت محمد ( ص ) جناب عبدالله بطور مرموز فوت ميكنند .
بارها قصد ترور انحضرت را ميكنند .
دختر انحضرت را مظلومانه بشهادت ميرسانند بديهست كه اين جاهلان قصد كشتن پسر حضرت را كرده باشند و او را بهما طريقي كه حضرت محمد ( ص ) را شهيد كردند او را نيز ناجوانمرانه شهيد كرده باشند كه بخيال باطل خود نور خدا را خاموش كنند .
اگر نظر با جوابي بدهيد ممنون ميشوم .
دست علي بهمراه شما ...... مجيد
4 | محمد | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٢ ارديبهشت ١٣٨٧ |
احمد عزيز بايد بهت بگم دست مريزاد
بابا اي والله خيلي باحالي
بالأخره يه نفر پيدا شد حرف دل ما رو زد اتفاقا من هم با شما هم نظرم منم قبول دارم اين مقاله پر از دروغ و خالي بندي بود
مثلا اونجاهايي که از صحيح بخاري نقل شده بود که اين آيه در مورد عايشه است ، بابا خجالت هم خوب چيزيه آخه اين خالي بندي ها چيه ؟
مگه ميشه اين آيه در مورد عايشه باشه ؟
پس روايات ديگر رو چکار مي کنيد ؟
و و و ....
موفق باشيد .

پاسخ:
دقت داشته باشيد که طبق فتواي علماي اهل سنت هرگونه تحقيق راجع به کتاب صحيح بخاري حرام و بدعت است
و به صورت يکطرفه و مطلق کليه احاديث موجود در اين کتاب را اهل سنت به درستي مي شناسند.
و در حقيقت بعد از کتاب آسماني قرآن ، اهل سنت کتاب صحيح بخاري را صحيحترين کتاب مي دانند.
خواهشا زين پس به کتاب صحيح بخاري جسارت نفرماييد والا برادران اهل سنت از شما ناراحت و دلگير خواهند شد.
5 | شادي | Japan - Chiyoda | ١٢:٠٠ - ١٥ ارديبهشت ١٣٨٧ |
با سلامتا آنجا كه به ياد دارم امام حسين عليه السلام بعد از تيرباران جنازه مطهر امام حسن عليه السلام عايشه را از پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله طلاق دادند لذا حتي عنوان ام المؤمنين را هم ندارند!
6 | فاطمي نسب | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٢٢ ارديبهشت ١٣٨٧ |
جناب شادي ظاهرا بحث طلاق عايشه در زمان آقا امير المؤمنين صلوات الله و سلامه عليه و بعد از جنگ جمل بوده است همانطوري که از علماي شيعه مرحوم طبرسي در کتاب الإحتجاج ذيل حالات امام حسن عسکري عليه السلام به آن اشاره مي کند و مسعودي شافعي از علماي سني در کتاب اثبات الوصيه مطالبي در اين باره دارد .
7 | مهدي ذ | Cambodia - Phnom Penh | ١٢:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٧ |
احمد آقا ، سلام :
مي خواستم سري به منابع خودتان بزنيد و زنا زاده را تشخيص دهيد ، فرقه اي كه علماي خودتان اعتراف به آن دارند . توجه كنيد كه منظور ما فحش و ناسزا نيست ، بلكه فقط كلام علماي شما و كلامي مستدل است . اميدوارم شما هم هر وقت خواستيد لب بگشائيد از روي تعصب كه پيامد آن جهل است ، سخن نگوئيد :
1 ) ازدواج محارم : ومن تزوج امرأة لا يحل له نكاحها فوطئها لم يجب عليه الحد)، لشبهة العقد، قال الإسبيجاني: وهذا قول أبي حنيفة وزفر، وقال أبو يوسف ومحمد: إذا تزوج محرمة وعلم أنها حرام فليس ذلك بشبهة وعليه الحد إذا وطئ، وإن كان لا يعلم فلا حد عليه، والصحيح قول أبي حنيفة وزفر، وعليه مشى النسفي والمحبوبي وغيرهما، تصحيح. ( اللباب في شرح الكتاب للشيخ عبد الغني الغنيمي الدمشقي الميداني / كتاب الحدود / ج1 / ص540 / ط دار المعرفة )
2 ) اگر مردى دخترش را كه در شرق جهان با وى زندگى مى كند به همسرى پسرى در آورد كه او در غرب جهان با پدرش زندگى مى كند و هيچگاه آن دو يكديگر را نبينند و از محل زندگى بيرون نروند، سپس شش ماه از ازدواج آنان بگذرد و آن دختر صاحب فرزند شود پدر او همان كسى خواهد بود كه در غرب دنيا زندگى مى كند، اگر چه هيچگاه همسرش را ملاقات نكرده و حتّى نديده باشد((الفقه الإسلامي للزحيلي 7 / 683 وفيه : فلو تزوج مشرقي مغربية ولم يلتقيا في الظاهر مدة سنة فولدت ولدا لستة أشهر من تاريخ الزواج ثبت النسب ، لاحتمال تلاقيهما من باب الكرامة ، وكرامات الأولياء حق ، فتظهر الكرامة بقطع المسافة البعيدة في المدة القليلة ، ويكون الزوج من أهل الحظوة الذين تطوى لهم المسافات البعيدة). شرح منهاج الكرامة - العلامة الحلي: 111.)
3 ) اگر مردى بيست سال دور از همسرش زندگى كند و در اين مدّت رابطه اى با وى نداشته باشد و افرادى هم شهادت دهند كه در مدّت بيست سال از جمع آنان جدا نشده، سپس همسرش باردار شود فرزند در رحم متعلّق به همان مرد است.(الايضاح - الفضل بن شاذان الأزدي ص 92)
و ...
قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين
8 | امير | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٤ شهریور ١٣٨٧ |
سلام.اين حديث که از آقا امام باقر عليه السلام روايت داريم که فرمودند : زماني که ابراهيم فرزند رسول خدا از دنيا رفت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بسيار محزون شدند ، عايشه گفت...... آيا از نظر شيعيان صحيح است؟ يعني پيامبر بدون هيچ دادگاه منصفانه اي دستور قتل مي دهد؟

پاسخ:
دوست گرامي سلام ! لطف كنيد  متن عربي و يا آدرس روايت را بنويسد تا نظر خود را در باره آن اعلام نماييم .



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
9 | ميثم | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٢٨ آبان ١٣٨٧ |
با سلام خدمت شما بزرگواران
در مورد ايه افک نظريه عالم خودمان مجلسي ( بحارالانوار ج 20 ص 310) که گفته در مورد عايشه است نه ماريه خوب بود منعکس ميکرديد.هرچند اين هيچ فظيلتي براي عايشه ندارد بلکه بيشتر خداوند ميخواسته از پيامبر خود طرفداري کند.
www.shiaanswering.blogfa.com
10 | مهران الهي | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٢٤ فروردين ١٣٨٨ |
سلام عليکم آقا خدا وکيلي تو اين 23سال حيات محمد(ص)آيا حتي يک مورد بوده که اتفاقي بيافتد وشاهکاري خلق شود وشما روافض اون را به حضرت علي نچسبانيد و گفته جمهور مسلمين را بپذيريد عزيزان من، خداوند بندگان ديگري هم داشت که با مال وجان وروح خود از اسلام دفاع کنند وکردند ولي متاسفانه تعصب کور کورانه راه هرگونه اصلاح روبسته است مثل اين مي ماند که ما عده اي جوان اين طرف بنشينيم وشما پاسخ گويان شبهات مثل ارسطو وافلاطون وفلاسفه از هرگونه تغيير فرار کنيد وجواب هر چي حرف راسته را تو چنته داشته باشيد به هر قيمتي که شده. آخه مي گن يه روزي پيش افلاطون آمدند وخبر دادند که در سرزمين اسراييل مردي به پيامبري رسيده و هر کس اگه شل وکور وکر هم باشه حتي اگه از زير سايه اش هم عبور بکنه شفا پيدا مي کنه .افلاطون گفت مسلما اين چنين شخصي پيامبر خداست و حتما از او پيروي کنيد آنها مي خواستند برند که يکي برگشت گفت که استاد ببخشيد شما نمي آييد افلاطون گفت نه من ديگه با فلسفه اخت شده ام ونمي توانم شاگردان وکار خود را ول کرده ودنبال يه سامي راه بيافتم!!!! عجب بهانه بني اسراييلي خوبي متاسفانه شما هم دست افلاطون از زير ورو وپشت بستيد اي والله

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در 23 سال بعثت اتفاقات بسياري (به اقرار اهل سنت) اتفاق افتاده است كه امير مومنان در آن مشاركت نداشته است :
1- جسارت عمر به رسول خدا در ماجراي نماز بر عبد الله بن ابي و تاييد نظر عمر توسط خدا !!!
2- جسارت ابوبكر و عمر به رسول خدا در ماجراي تعيين نماينده (ذيل آيه لا ترفعوا اصواتكم)
3- جسارت عمر به رسول خدا در ماجراي حجاب همسران ايشان و تاييد نظر عمر توسط خدا!!!
4- جسارت عمر به رسول خدا در ماجراي صلح حديبيه
5- جسارت عمر به رسول خدا در ماجراي حجة‌الوداع و حج تمتع
و...
ما شيعيان (البته شما كه ادعا داريد همه كتب ما را تورق كرده ايد) از امير مومنان روايت داريم كه انا عبد من عبيد محمد (ص) و همين مقدار، براي اثبات افضليت رسول خدا از امير مومنان كفايت مي كند .
البته شما اهل سنت كه خلفا را در عمل از رسول خدا برتر مي دانيد ، نبايد چنين اشكالي بر ما بگيريد .
در مورد ماجرايي هم كه ذكر كرديد ، بهتر است نظري به سخنان علماي اهل سنت در مورد افلاطون بياندازيد ، بعد اينگونه سخنان بي مدركي را به او نسبت دهيد ، تا شايد بتوانيد با اين داستان ها مردم را از شيعه باز گردانيد ، و نه با دليل و مدرك!!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11 | بيتا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ ارديبهشت ١٣٨٨ |
بهتر است آنهايي كه طاقت شنيدن حقايق را ندارند خدا را شكر كنند كه به نام پيوند بين شيعه و سني بسياري از حقايق دشمنان آل رسول الله كم رنگ باقي مانده و اگر در روز غدير پيامبر ص به دستور پروردگار بر آن دشمنان رحم نمي كرد و نامشان را فاش مي نمود امروزه اثبات حق اينقدر به طول نمي انجاميد(خدايا مرسان روزي را كه درست ها را غلط و غلط ها را درست انگارم)
12 | شيعه | Iran - Kerman | ١٢:٠٠ - ٢٠ تير ١٣٨٨ |
با سلام وتشكر

شكي نيست كه تهمت به زنان رسول الله (ص) ساخته منافقين ويهود است و كمتر كسي مثل شيعه از عرض پيامبر دفاع كرد ه اند بجز معدود غلات واخباريون كم عقل .

اما مهم سو استفاده برخي از امويان جاعل حديث در مظلوم نمايي عايشه است .مگر همين جناب عايشه اقرار نميكند كه چيزي ازقرآن در باره ما نازل نشده بنق صحاح سنت ؟
13 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢١ تير ١٣٨٨ |
جناب آقاي شيعه
سلام عليکم
برادر يکي از مشکلات کنوني جامعه اسلام تکفير است.
برادر عزيز جرا اخباريون را جدا از شيعه و کم عقل مي‌ناميد؟
14 | وهابي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٧ تير ١٣٨٨ |
هيچكدام
15 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ٢٨ تير ١٣٨٨ |
با سلام
صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,صحيح است ,.
جناب وهابي راست گفتي حقيقتا كسي نبود , اين شمائيد كه بزرگش كرديد , نه خودش كسي بود نه ابويش ,

يا علي
16 | وهابي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٩ مرداد ١٣٨٨ |
آيات 11 تا 21 سوره نور يا همان افك مبين هرگز در مورد همسران پيامبر نبوده و نسبت دادن آن به امهات المومنين عائشه يا ماريه كذب محض؛ بهتان عظيم بلكه بسيار فراتر از آن است.... اين آيات نه تنها اسمي از عائشه يا ماريه رضي الله عنهما نبرده بلكه كوچكترين اشاره اي به همسر يا همسران يا اهل بيت پيامبر ندارد حتي به عنوان يك راهنما به نبي يا رسول الله هم اشاره اي نكرده تا كسي آيات را به همسري يا همسراني يا حتي دختري از دختران پيامبر ربط دهد. كفار منافق با آن تفكرات جهودي خود در طي سده هاي گذشته چنين داستانهائي را عليه اسلام و قرآن ساخته و پرداخته كرده اند و براي آنكه شاهد مدعائي داشته باشند از اين ده آيه كه در مورد:" افك بوسيله گروهي از مومنان " عصبه منكم"در مورد زن و يا زن و مرد مومني در زمان نزول وحي و حيات پيامبر بوده كه مابقي مومنان به تبعيت از آنان بدون داشتن شاهد با زبان القاء كرده با دهان ميگفتند و ظن شر ميبردند.." استفاده كرده اند و هر چند ميدانند آيات كريم آن زن مومن يا آن زن و مرد مومن را مبرا دانسته اما از آن استفاده ميكنند بلكه القاء كنند كه بعضي از امهات المومنين ___نعوذ بالله زمينه فساد و زنا داشته ؛ زناني مورد ترديد بوده و پيامبر و مومنان بر خلاف كاري و ميل آنها به زنا ترسيده اند لذا برايشان داستانها بافته اند و از باصطلاح علماي نادان و بي خبر از قرآن از گذشته ها همچون مولفان بدبخت صحاح و سنن و فردي بي اسم و رسم تحت نام امام باقر روايتهاي ضد قرآني آورده اند بلكه همسران پيامبر وبه تبع آن پيامبر و اسلام و قرآن را بدنام كنند . غافل از اينكه الله تعالي از قبل مبرا بودن مومنات و مومنون را اعلام كرده است ( نور- آيات 25 و 26) در مورد همسر يك پيغمبر همسر رسول الله‘ همسراني كه منزلشان منزلگاه وحي بود و آياتي در تربيت ويژه آنها نازل شده است ( 28 تا 34 احزاب )همسراني كه همچون رسول الله طيب بوده ( 26-نور) كه محتواي حرف هايشان ( دقت كنيد)حتي در داخل منزل و در ارتباط با كسان خود بوسيله وحي كنترل شده است ( آيات ابتداي سوره تحريم) و در داخل هر يك از بيوت رسول الله مردان مومن فقط حق داشتند از پشت پرده با همسران آن حضرت گفتگو كنند و نحوه جواب دادن آن همسران بيان شده است ( 32- احزاب) ؛ همسران پيامبر به امر الله ؛ او عز و جل ؛ رسول الله و سراي آخرت را بر تمام دنياي مادي حتي زينت هاي طيبش ( 28 و 29 احزاب) اختيار كرده و اطاعت كرده اند. الله عز وجل در آيات سوره نور تشيع فاحشه يعني ظن خير نبردن ؛ القاء آن با زبان ؛ گفتن آن با دهان؛ گوارا پنداشتن چنين عملي ؛ نداشتن شاهدان اربعه ؛ افك وبهتان و رمي مومنات و مومنون كه نشانه جهل وپيروي از خطوات شيطان است را عظيم دانسته و مومنان را موعظه واز ارتكاب به چنين اعمالي منبعد برحذرداشته و براي آنهائي كه با وجود آيات سوره نور هر كدام از اين اعمال را مرتكب شوند ما اكتسب من الاثم وعده عذاب بلكه عذاب اليم در دنيا و آخرت داده است ( نور-11 تا 25) اين خطاب الله تعالي فقط در مورد نسبت دادن زنا به مومنات در همه عالم است حال در نظر بگيريد چنين نسبتي به همسر يك پيغمبر چه حسابي نزد او دارد: ميفرمايد : ان الذين يرمون المحصنات الغافلات المومنات لعنوا في الدنيا و الاخره و لهم عذاب عظيم( 23) يوم تشهدوا عليهم السنتهم و ايديهم و ارجلهم بما كانوا يعملون (24) يومئذ يوفيهم الله دينهم الحق و يعلمون ان الله هو الحق المبين ( 25) سوره نور

پاسخ:
با سلام
جناب وهابي!
از شما كه از اهل سنت هستيد ، بعيد است كه چنين اشتباه بزرگي مرتكب شده و سخني بگوييد كه لازمه آن دروغگو دانستن عائشه باشد !
چون به گفته بخاري عائشه ادعا كرده است كه آيات افك (عذر) در مورد عائشه نازل شده است !
4550 حدثنا مُوسَى بن إِسْمَاعِيلَ حدثنا أبو عَوَانَةَ عن أبي بِشْرٍ عن يُوسُفَ بن مَاهَكَ قال كان مَرْوَانُ على الْحِجَازِ اسْتَعْمَلَهُ مُعَاوِيَةُ فَخَطَبَ فَجَعَلَ يَذْكُرُ يَزِيدَ بن مُعَاوِيَةَ لِكَيْ يُبَايَعَ له بَعْدَ أبيه فقال له عبد الرحمن بن أبي بَكْرٍ شيئا فقال خُذُوهُ فَدَخَلَ بَيْتَ عَائِشَةَ فلم يَقْدِرُوا فقال مَرْوَانُ إِنَّ هذا الذي أَنْزَلَ الله فيه ) وَالَّذِي قال لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي ( فقالت عَائِشَةُ من وَرَاءِ الْحِجَابِ ما أَنْزَلَ الله فِينَا شيئا من الْقُرْآنِ إلا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِي
صحيح البخاري ج 4 ص 1827 اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا
البته از شما بعيد نيست كه براي حفظ حرمت صحابه ، اينگونه سخنان نسنجيده را بزنيد !
بهتر است نگاهي به تفاسير اهل سنت ذيل اين آيات و نيز ذيل اين روايت در صحيح بخاري بياندازيد !
گروه پاسخ به شبهات
17 | سيوان | Iran - Bushehr | ١٢:٠٠ - ٢١ دي ١٣٨٨ |
با سلام من نمي خواهم به كسي توهين كنم توكتابهاي اهل سنت چه از قديم وچه جديد من نديدم كه به يكي از امامن اهل تشيع توهين شده باشه ولي از كتابهاي اهل تشيع هر چه خوندم به عقيده اهل سنت اهانت وافترا شده:دو اصلا بگيم كه درست نيست گفتنش هيچ ايه اي براي عايشه نيومده همون بس كه خدا ميگه نه حديث دروغي ابن سبا مردان پاك براي زنان پاك مردان خبيث براي زنان خبيث پس براي كل امت اسلامي اومده پس شما دارين به پيغمبر نيز توهين ميكننين وپيغمبرو مردي ناپاك جلوه ميدين كسي كه اين كارو بكنه منافق مثل عبدلا بن ابي بيش نيست شايد حسن پسر زيدپسرحسن پسر علي بن ابطالب (ع) روبشناسيد كه در جمع ياران خود نشسته بود ناگهان از زبان يكي از اصحاب خودش شنيد كه گفت عايشه فاحشه امام حسن پسر زيد دستور داد گردنش را بزنند دوستانش جمع شدن بابا اين از شيعيان علوي ماست از ياران ماست چطور گردنش را بزنيم فرمودند ايشان به مادر مسلمانان اهانت كردند درسورتي كه خداوند در سوره نور ميفرماييد مردان پاك براي زنان پاك وزنان پاك براي مردان پاك :مردان خبيث براي زنان خبيث :زنان خبيث براي مردان خبيث اين به پيغمبر نيز اهانت كرده پس پس گردنش را بزنيدشما نيز اگه چنين كسي بود حكمتان همين بود اخه يارو ميگه بعداز پيغمبر (ص) علي(ع) عايشه رو طلاق داده اينو يه بچه هم به اين حرف ميخنده ناموستو يكي ديگه بفرسته بره اونم كي عايشه همسر پيغمبر.شما همش تو توهمين ايت الله محلاتي رو ميشناسي يه کتابي چاپ کرده بود به اسم عايشه تو اون کتاب شيطاني هيچي به عايشه توهين شده بود به شخص خود محمد (ص) توهين شده بود چون نوشته بود پيغمبر عايشه رو نخاسته فقط به خاطر اينکه به نفس خودش مغلوب بشه عايشه روگرفته از شما سوال ميکنم چرا؟ مگه محمد(ص) آخوندهاي شما هستش اگه هميه راوي هاتون مثل شيطان صفتي همچو محلاتي باشه معلومه که شما راست ميگين کدامکتاب معتبر کدام راستي همينه که الان ميبينم من آدم مسلماني نيستم من سر زده اين سايتهارو نگاه ميکنم چون هيچ کار خير انجام نداده ام ولي هر کس به اعتقادات پدريم يا خودم توهين بکنه چشماشو از حدقه در ميارم آدم بايد يه کم واقع بين باشه من هنوز مذهبم رو انتخاب نکردم اگه ازرو علم انتخاب کنم خدا قبول کنه سني شافعي ميشم يه چيز ديگه بيشتر تفسيرهاي اهل تشيع براين است که اين ايه ها براي پاکي عايشه اومده از مجلسي گرفته کتابهاي مراجعين تقليد از همداني تا طباطبايي کافي و...

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- فرموده‌ايد « توكتابهاي اهل سنت چه از قديم وچه جديد من نديدم كه به يكي از امامن اهل تشيع توهين شده باشه »!
آيا به نظر شما دشنام به اميرمومنان علي عليه السلام ،‌اهانت به ائمه نيست ؟ آيا در كتب اهل سنت با سند صحيح نيامده است كه معاويه به اميرمومنان علي عليه السلام دشنام داد ؟
http://www.valiasr-aj.com/lib/layn/layn5.htm#_Toc244137995
2- فرموده ايد « هيچ ايه اي براي عايشه نيومده»!
بهتر است آدرس ذيل را مطالعه كنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=8435
3- فرموده‌ايد «همون بس كه خدا ميگه نه حديث دروغي ابن سبا مردان پاك براي زنان پاك مردان خبيث براي زنان خبيث»!
استدلال به اين آيه كه به اقرار علماي اهل سنت جزو آيات نسخ شده است ،‌ هيچ سودي براي شما ندارد !
آيا اگر زني بدكار بود ، به اين معني است كه شوهر او نيز بدكار است و بايد سنگسار شود ؟
اگر زني منافق بود به اين معني است كه شوهر او نيز منافق است ؟
اين آيه قبل از آمدن حد براي زنا بود ، و دستور مي‌داد كه مردان مومن ، با زناني كه زناي آنها ثابت شده است ، ازدواج نكنند و بالعكس ! و سپس بعد از امدن حكم زنا نسخ شد !
4- فرموده‌ايد « شايد حسن پسر زيدپسرحسن پسر علي بن ابطالب (ع) روبشناسيد كه در جمع ياران خود نشسته بود ناگهان از زبان يكي از اصحاب خودش شنيد كه گفت عايشه فاحشه امام حسن پسر زيد دستور داد گردنش را بزنند»!
أ‌. ما شيعيان ، به هيچ يك از همسران رسول خدا (ص) تهمت زنا نمي زنيم و اين تهمت را غير صحيح مي‌دانيم !
ب‌. عمل حسن بن زيد بن علي براي ما حجت نيست !
ت‌. اين مطلب در كتب معتبر ما نيز نيامده است !
5- فرموده‌ايد « اخه يارو ميگه بعداز پيغمبر (ص) علي(ع) عايشه رو طلاق داده اينو يه بچه هم به اين حرف ميخنده ناموستو يكي ديگه بفرسته بره اونم كي عايشه همسر پيغمبر»!
بهتر است كمي در مورد «قتيلة» همسر رسول خدا (ص) تحقيق كنيد كه عمر بعد از رسول خدا ، به گفته اهل سنت ،‌او را از مجموعه زنان پيامبر بيرون انداخت ! و گفت او ديگر همسر رسول خدا نيست !
6- فرموده‌ايد « تو اون کتاب شيطاني هيچي به عايشه توهين شده بود به شخص خود محمد (ص) توهين شده بود چون نوشته بود پيغمبر عايشه رو نخاسته فقط به خاطر اينکه به نفس خودش مغلوب بشه عايشه روگرفته»!
آيا اين اهانت به پيامبر است ؟! در ضمن بهتر است متن دقيق كتاب و آدرس آن را براي ما بفرستيد !
7- فرموده‌ايد «يه چيز ديگه بيشتر تفسيرهاي اهل تشيع براين است که اين ايه ها براي پاکي عايشه اومده از مجلسي گرفته کتابهاي مراجعين تقليد از همداني تا طباطبايي کافي و...»!
بهتر است براي ما آدرس معتبر و دقيق ارائه كنيد ، همانطور كه ما ادرس دقيق مي‌دهيم !
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

18 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٠٦ بهمن ١٣٨٨ |
سلام عليکم خير دنيا و آخرت نصيب شما باشد. انشاء الله مولي علي(عليه السلام) پاسخ شما را دهاد. هنگامي که به اين دو صفحه از سايت وهابي ها مراجعه مي‌کنيم: http://sirah.al-islam.com/Display.asp?f=mga1354 http://sirah.al-islam.com/Display.asp?f=mga1328 مي‌بينيم که نگاشته اند: «غزوة المريسيع في سنة خمس خرج رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم الاثنين لليلتين خلتا من شعبان وقدم المدينة لهلال رمضان وغاب شهرا إلا ليلتين» «باب غزوة بني قريظة سار إليهم النبي - صلى الله عليه وسلم - يوم الأربعاء لسبع بقين من ذي القعدة فحاصرهم خمسة عشر يوما ، ثم انصرف يوم الخميس لسبع خلون من ذي الحجة سنة خمس . واستخلف على المدينة ابن أم مكتوم » لطفا چند رفرانس ذکر بفرماييد که جنگ قريظه يعني قبل از جنگ مريسيع واقع شده است. يا علي

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
قاسم بن سلام از قديمي‌ترين مورخين و محدثين اهل سنت مي‌نويسد :
ثم قدم المدينة ، فحكم في سائرهم بالفداء والمن ، ثم كان يوم الخندق إذ سارت إليه الأحزاب فقاتلهم حتى صرفهم الله عنه ، وخرج إلى بني قريظة لممالأتهم لأنهم كانت للأحزاب فحاصرهم حتى نزلوا على حكم سعد بن معاذ ، فحكم فيهم ، فقتل المقاتلة وسبى الذرية ، فصوب رسول الله صلى الله عليه رأيه وأمضى فيهم حكمه ومن على الزبير بن باطا من بينهم لتكليم ثابت بن قيس بن شماس إياه فيه حتى كان الزبير هو المختار لنفسه القتل ، ثم كانت غزاة المريسيع ، وهي التي سبى فيها بني المصطلق رهط جويرية بنت الحارث من خزاعة ، فاستحياهم جميعا وأعتقهم فلم يقتل أحدا منهم علمناه
الناسخ والمنسوخ للقاسم بن سلام ج 1 ص 339اسم المؤلف: أبو عُبيد القاسم بن سلاّم البغدادي (المتوفى : 224هـ) الوفاة: 224

همچنين بيهقي مي‌گويد :
باب في خروج النبي إلى بني قريظة وما ظهر في رؤية من رأى من الصحابة جبريل عليه السلام من دلائل النبوة وغير ذلك من دعاء سعد ابن معاذ وإسلام ابني سعية
ثم في قتل ابن أبي الحقيق
ثم في قتل ابن نبيح الهذلي وما في تلك القصة من دلائل النبوة
باب غزوة بني المصطلق وهي غزوة المريسيع وما ظهر فيها من دلائل النبوة وفيه ذكر حديث الإفك
دلائل النبوة ج 1 ص 57، اسم المؤلف: للبيهقي الوفاة: 458

سعد بن معاذ مات في منصرف رسول الله صلى الله عليه وسلم من بني قريظة لا يختلفون في ذلك ولم يدرك غزوة المريسيع ولا حضرها
الدرر ج 1 ص 190 اسم المؤلف: ابن عبد البر الوفاة: 463

و...
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
19 | ثابت | United States - Chantilly | ٢٤:٥٦ - ٢٧ خرداد ١٣٩٠ |
در موضوع افك از ديدگاه شيعه اشکالاتي وجود دارد: 1-چطور پيامبر (ص) متوجه تهمت بودن اين مسئله نشد. 2-چگونه بدون محاکمه دستور قتل صادر کرد. 3-چرا حضرت علي متوجه نشد.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

تمام اين مسائل طبق روايات اهل سنت است ؛ همچنين پاسخ آن است که با وجود علم رسول خدا (ص) و اميرمومنان اين کار براي رفع تهمت و آگاه شدن مردم لازم بوده است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

20 | علي شمس | Iran - Shiraz | ٢١:٣٩ - ١٧ تير ١٣٩٠ |
با سلام و احترام خدمت همه برادران
لطفا به تفسير نمونه جلد 14 صفحه 415 مراجه فرماييد و از تحليل زيباي آيت الله مكارم شيرازي در خصوص هر دو شان نزول استفاده نماييد كه ايشان به هر دو شان نزول اشكالاتي را وارد مي دانند (تفسير نمونه از سايت ايشان قابل دانلود است)
21 | جعفر الصادق | Iran - Birjand | ١٧:٥٨ - ٠٣ مرداد ١٣٩٠ |

هر دو روايت از نظر شيعه داراي مشكلاتي است.شيعه آيه افك را نه در مورد عايشه پذيرفته نه ماريه رج ك به تفسير طباطبايي ج15

اشكال علامه طباطبايي بر اينكه آيه درمورد عايشه است:

موارد اشكال در اين روايت و روايات ديگرى كه از طرق عامه در اين باره نازل شده است

مؤلف: اين روايت به طرقى ديگر نيز از عايشه، از عمر، ابن عباس، ابو هريره، ابو اليسر انصارى، ام رومان مادر عايشه، و ديگران نقل شده، و با اين روايت مقدارى اختلاف دارد. و در آن آمده كه منظور از (الّذين جاءوا بالافك ) عبد اللّه بن ابى بن سلول، و مسطح بن اثاثه (كه از اصحاب بدر و از سابقين اولين از مهاجرين است )، و حسان بن ثابت و حمنه خواهر زينب همسر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) بودند.

و نيز در آن آمده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بعد از نزول آيات افك، ايشان را خواست، و بر آنان حد جارى ساخت، چيزى كه هست عبد اللّه بن ابى را دو بار حد زد، براى اينكه كسى كه همسر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) را نسبت زنا بدهد دو حد دارد. و در اين روايت كه با هم قريب المضمون مى باشند در جريان قصه از چند جهت اشكال است :

جهت اول اينكه : از خلال اين روايات برمى آيد كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) درباره عايشه سوء ظن پيدا كرده بود، مثلا يك جاى روايات آمده كه حال آن جناب نسبت به عايشه در ايام مرضش تغيير يافته بود، تا آيات تبرئه نازل شد، جاى ديگر آمده كه عايشه گفت : بحمد اللّه نه به حمد تو، و در بعضى از روايات آمده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) به پدرش دستور داد برو و به عايشه بشارت بده، ابوبكر وقتى بشارت را داد گفت بحمد اللّه نه به حمد صاحبت كه تو را فرستاده، و مقصودش رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) بوده، و در جاى ديگر روايات آمده كه وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) او را نصيحت مى كرد كه اگر واقعا اين كار را كرده اى توبه كن، زنى جلو در خانه نشسته بود، عايشه گفت از اين زن خجالت نمى كشى كه برود و شنيده هاى خود را بازگو كند؟ و معلوم است كه اين جور حرف زدن با رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله)، - كه منظور در همه آنها اهانت و اعتراض است -

وقتى از عايشه سر مى زند كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) را در امر خود دچار سوء ظن ببيند، علاوه بر اين در روايت عمر تصريح شده كه گ فت : در قلب رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از آنچه مى گفتند سوء ظنى پيدا شده بود.

و كوتاه سخن اينكه دلالت عموم روايات بر سوء ظن رسول خدا (صلى الله عليه و آله) نسبت به عايشه جاى هيچ حرفى نيست، و حال آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) اجل از اين سوء ظن است و چطور نباشد؟ با اينكه خداى تعالى ساير مردم را از اين سوء ظن توبيخ نموده و فرمود: (چرا وقتى مؤمنين و مؤمنات اين را شنيدند حسن ظن به يكديگر از خود نشان ندادند، و نگفتند كه اين افترايى است آشكار)؟، و وقتى حسن ظن به مؤمنين از لوازم ايمان باشد، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) سزاوا رتر به آن است، و سزاوارتر از اجتناب از سوء ظن است كه خود يكى از گناهان مى باشد و مقام نبوت و عصمت الهى او با چنين گناهى نمى سازد.

علاوه بر اين قرآن كريم تصريح كرده به اينكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) داراى حسن ظن به مؤمنين است و فرموده : (و منهم الّذين يوذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم، يؤمن بالله و يؤمن للمؤمنين، و رحمة للذين آمنوا منكم، و الّذين يوذون رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله) لهم عذاب اليم ).

از اين هم كه بگذريم اصولا اگر بنا باشد گناهانى چون زنا در خانواده پيغمبر نيز راه پيدا كند، مايه تنفر دلها از او شده و دعوت او لغو مى گردد، و بر خدا لازم است كه خاندان او را از چنين گناهانى حفظ فرمايد، و اين حجت و دليل عقلى عفت زنان آن جناب را به حسب واقع ثابت مى كند، نه عفت ظاهرى را فقط، و با اينكه عقل همه ما اين معنا را درك مى كند، چطور رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) آن را درك نكرده و نسبت به همسر خود دچار ترديد مى شود.

جهت دوم اينكه : آنچه از روايات بر مى آيد اين است كه داستان افك از روزى كه سازندگان آن آن را به راه انداختند، تا روزى كه به همين جرم تازيانه خوردند، بيش از يك ماه طول كشيده، و با اينكه حكم قذف در اسلام معلوم بوده، كه هر كس شخصى را قذف كند و شاهد نياورد بايد تازيانه بخورد، و شخص متهم تبرئه شود، با اين حال چرا رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) بيش از يك ماه حكم خدا را در حق قذف كنندگان جارى نكرد و منتظر وحى ماند تا دستورى در امر عايشه برسد و در نتيجه اين مسامحه، قضيه دهان به دهان بگردد و مسافران از اينجا به آنجا بكشانند و كار به جايى برسد كه ديگر وصله بر ندارد؟ مگر آيه شريفه غير آن حكم ظاهرى چيز زايدى آورد؟ وحيى هم كه آمد همان را بيان كرد كه آيه قذف بيان كرده بود كه مقذوف به حكم ظاهرى شرعى براءت دارد.

و اگر بگويى كه آيات مربوط به افك چيز زايدى بيان كرد، و آن طهارت واقعى عايشه، و براءت نفس الامرى او است، و آيه قذف اين را نمى رسانيد، و شايد انتظار رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) براى همين بوده كه آيه اى نازل شود، و بى گناهى عايشه را به حسب واقع بيان كند.

در جواب مى گوييم هيچ يك از آيات شانزده گانه افك دلالتى بر براءت واقعى ندارد، تنها حجت عقليه اى كه گذشت كه بايد خانواده هاى انبياء از لوث فحشاء پاك باشند آن را افاده مى كند.

و اما آيات ده گانه اول، كه در آن شائبه اختصاصى هست، روشن ترين آنها در دلالت بر براءت عايشه آيه (لولا جاءوا عليه باربعة شهداء، فاذلم ياتوا بالشهداء فاولئك عند اللّه هم الكاذبون ) است، كه در آن استدلال شده بر دروغگويى اصحاب افك، به اينكه شاهد نياورده اند، و معلوم است كه شاهد نياوردن دليل بر براءت ظاهرى، يعنى حكم شرعى به براءت است، نه براءت واقعى، چون پر واضح است كه بين شاهد نياوردن و براءت واقعى حتى ذره اى هم ملازمه نيست.

و اما آيات شش گانه اخير كه حكم به براءت طيبين و طيبات مى كند، حكم عامى است كه در لفظ آن مخصصى نيامده و در نتيجه شامل عموم طيبين و طيبات مى شود و براءتى كه اثبات مى كند در بين عموم آنان مشترك است، و اين نيز واضح است كه براءت عموم مقذوفين (البته در قذفى كه اقامه شهود نشده باشد) با حكم ظاهرى شرعى مناسب است نه با براءت واقعى.

پس حق مطلب اين است كه هيچ گريزى از اين اشكال نيست، مگر اينكه كسى بگويد: آيه قذف قبل از داستان افك نازل نشده بوده، بلكه بعد از آن نازل شده، و علت توقف رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) هم اين بوده كه حكم اين پيش آمد و نظاير آن در اسلام نازل نشده بوده، و رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) منتظر حكم آسمانى آن بوده.

و از جمله روشن ترين ادله بر نادرستى اين روايت اين است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) در مسجد از مردم درباره شخص ‍ قاذف استعذار كرد (يعنى فرمود: شر او را از من دور كنيد به طورى كه ملامتى متوجه من نشود) و سعد بن معاذ آن پاسخ را داد، و سعد بن عباده با او مجادله كرد، و سر انجام در ميان اوس و خزرج اختلاف افتاد.

و در روايت عمر آمده كه بعد از ذكر اختلاف مزبور، اين گفت : ياللاؤ س وآن گفت : يا للخزرج، پس اين دو قبيله دست به سنگ و كفش زده به تلاطم در آمدند، تا آخر حديث، و اگر آيه قذف قبلا نازل شده بود، و حكم حد قاذف معلوم گشته بود، سعد بن معاذ پاسخ نمى داد كه من او را مى كشم، بلكه او و همه مردم پاسخ مى دادند كه يا رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله) حكم قذف را در باره اش ‍ جارى كن، قدرت هم كه دارى، ديگر منتظر چه هستى ؟.

اشكال سومى كه به اين روايات وارد است اين است كه اين روايات تصريح مى كنند به اينكه قاذفين، عبداللّه بن ابى و مسطح و حسان و حمنه بودند، آن وقت مى گويند: كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) عبداللّه بن ابى را دو بار حد زد، ولى مسطح و حسان و حمنه را يك بار، آنگاه تعليل مى آورند كه قذف همه جا يك حد دارد، ولى در خاندان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) دو حد و اين خود تناقضى است صريح، چون همه نامبردگان مرتكب قذف شده بودند و فرقى در اين جهت نداشتند.

بله در روايات آمده كه عبداللّه بن ابى تولى كبره يعنى تقصير عمده زير سر او بوده، و ليكن هيچ يك از امت اسلام نگفته كه صرف اين معنا باعث اين مى شود كه دو حد بر او جارى شود، و عذاب عظيم را در آيه (الذى تولّى كبره منهم له عذاب عظيم ) تفسير به دو حد نكرده اند.

اشكال علامه طباطبايي در مورد اينكه آيه در مورد ماريه است:

اشكالاتى كه بر اين روايت نيز وارد است

اما اولا: براى اينكه داستانى كه در اين روايات آمده با آيات افك منطبق نمى شود، مخصوصا با آيه (ان الّذين جاءوا بالافك عصبه منكم...) و آيه (و لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات بانفسهم خيرا) و آيه (اذ تلقونه بالسنتكم و تقولون بافواهكم ما ليس ‍ لكم به علم...) زيرا حاصل اين آيات اين است كه در اين داستان جماعتى با هم دست داشته اند، و داستان را اشاعه مى دادند تا رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) را رسوا كنند، و مردم هم آن را دهان به دهان مى گرداندند و در نتيجه قضيه، منتشر شده، و مدتى طولانى در بين مردم باقى مانده، و اين جماعت هيچ حرمتى را براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) رعايت نكردند، اين مطالب كجا و مضمون حديث فوق كجا؟!

خدا مى داند، مگر اينكه بگوييم در روايات در شرح مفصل داستان، كوتاهى شده. و اما ثانيا: مقتضاى براءت ماريه قبطيه اين است كه حد خداى را بر عايشه جارى كرده باشند، و حال آنكه جارى نكردند، و هيچ مفرى از اين اشكال نيست، جز اينكه بگوييم اين قصه قبل از نزول حكم قذف واقع شده، و آيه قذف بعد از مدت زمانى نازل شده است. ولى آنچه در حل اشكال حد بر هر دو صنف از روايات بايد گفت - همان طور كه گذشت - اين است كه بگوييم آيات افك قبل از آيه حد قذف نازل شده و با نزول آيه افك هم غير از براءت مقذوف در صورت اقامه نشدن شاهد و غير از حرمت اين عمل چيزى تشريع نشد، يعنى حد قاذف در آن آيه تشريع نشد، چون اگر حد قاذف قبل از داستان افك تشريع شده بود، هيچ مجوزى براى تاءخير آن، و به انتظار وحى نشستن نبود، و هيچ يك از قاذف ها هم از حد رهايى نمى يافتند، و اگر هم با خود آيات افك تشريع شده بود، بايد در آنها اشاره اى به آن شده بود، و لااقل آيات افك متصل به آيات قذف مى شد، و كسى كه عارف به اسلوبهاى كلام است هيچ شكى نمى كند در اينكه آيه (ان الّذين جاءوا بالافك ) تا آخر آيات، هيچ گونه اتصالى با ما قبل خود ندارد.

و اينكه هر كس به يكى از زنان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) نسبت ناروا دهد دو بار حد دارد، بايد در خلال آيات افك كه آن همه تشديد و نص تهديد به عذاب در آنها هست به اين مسأله اشاره مى شد، و نشده.

و اين اشكال در صورتى كه آيه قذف با آيات افك نازل شده باشد شديدتر است، براى اينكه لازمه چنين فرضى اين است كه مورد ابتلاء حكم دو حد باشد آن وقت حكم يك حد نازل شود.

براي مطالعه بيشتر به تفسير علامه مراجعه كنيد.

http://www.aviny.com/quran/almizan/jeld-15/mizan-05.aspx
22 | علي | Canada - Stoney Creek | ١٨:٠٩ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٩١ |
پاسخ صحيح در برابر اشکالاتي که علامه طباطبايي گفته اند چيست؟ اشکالت علامه بر نقل شيعه جدي هستند همانطور که علامه مي گويد هيچ مفري از اين اشکالات نيست. شما به قدري غرق اسکات خصم هستيد که پاسخ استدلالي را فراموش مي کنيد يا وجود ندارد.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين اشكالات هم بر نقل شيعه و هم بر نقل اهل سنت وارد است در حقيقت اين اشكالات بر تمام روايات وارد شده در تفسير آيه قذف وارد است. جواب آن هم انشاء الله باشد تا امام زمان عج تشريف بياورند ولي در مورد نقل اهل سنت اشكالات بيشتري مطرح شده و در مقاله اشاره شد كه اصلا قابل پذيرش نيست.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
23 | علي | Canada - Stoney Creek | ١٨:١٧ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٩١ |
اشکال بعدي به روايت شيعه استفاده حضرت از اهل بيت براي ماريه است. "فقال الحمد لله الذي صرف عنا السوء أهل البيت" که طبعا طبق استدلالات عديده شيعيان اهل بيت به زنان پيامبر گفته نشده مگر استدلال علما براي آيه تطهير را آنگونه که عامه مي گويند تفسير کنيد.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
پيامبر اين سخن را در صحبت خود با امام علي ع ايراد كردند و منظورشان مي تواند همان اهل بيت مورد نظر شيعه باشد و هيچ منافاتي نداشته باشد چون ايرادي كه به پيامبر وارد شود به تمام اهل بيت است و لزومي ندارد ماريه را در آن شريك بدانيم تا اشكالي بر شيعه بار شود.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
24 | علي كريمي | Iraq - Erbil | ٠٣:٣٧ - ٢٣ ارديبهشت ١٣٩١ |
من نمي دانم اگر حضرت رسول (ص) حضرت علي (ع) را فرستاد تا مرد رو بكشه‌ و اونهم ديد كه‌ نه‌ مرد است و نه‌زن اين ديگه‌ چه‌ ملزمي هست كه‌ آيه‌اي بياد!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ البته‌ اگر اين آيه‌ به‌ اون منضور آمده‌ باشد كه‌ شما مي فرمائيد،،، ولي اينهم بدونيد كه‌ خدا زنا را با توبه‌ نمي بخشد، پس چي شد كه‌ حضرت عائشه‌ ماند و مجازات نشد؟ آيا اين قابل قبول است كه‌ توي خانه‌ پيامبر يك زنا كاري وجود داشته‌ باشد؟ آيا خانه‌ پيامبر و خانه‌دانش پاك نبود،،، شما شيعيان مي گوئيد امان ما معصومند آيا پيامبر معصوم نبود؟ اگر بود زن زنا كار تو خونه‌ پيامبر چ مي كند؟

پاسخ:

باسلام

چگونه است كه اگر آيه در برائت از ماريه باشد الزامي ندارد ولي اگر در برائت عايشه باشد صحيح و الزام دارد؟

كدام زنا؟

كسي عايشه را زناكار ندانسته است بيشتر دقت كنيد؟

برادر گرامي دوباره مقاله را با دقت بيشتر بخوانيد. ادعاهاي شما ناصحيح است و شيعه همچنين تهمتي به عايشه نزده است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

25 | مجيد | Iran - Zarrīn Shahr | ٢٠:٤٦ - ٢٠ خرداد ١٣٩١ |
روايت امام باقر بيشتر شبيه داستان اکشنه( يعني واقعا امام باقر در نقل يک ماجرا اينجور با احساس و با ذکر جزئيات صحبت ميکنه؟) به نظر من اين روايت از همونايي که فاضربوه علي الجدار لزومي هم نداره ثابت کنيم آيه افک درباره عايشه نيست و درباره ماريه هست چون درباره هر کي که باشه فضيلتي محسوب نميشه
26 | جواد صمدي | Iran - Zarrīn Shahr | ١٠:٠٣ - ٠١ تير ١٣٩١ |
با سلام ... شما به افک از ديدگاه شيعه ...متوسل شده ايد من خودم قبلا اين سوالات برايم مطرح بود که در اين روايت توهين به پيامبر اکرم و امام علي (ع) شده است حالا کاري ندارم که مثل اين روايت در اهل سنت آمده يا نه چون من شيعه هستم و فکر نمي کردم که روايات مزخرف در شيعه هم موجود باشد در اين روايت پيامبر اکرم فقط با گفته ي عايشه و بدون هيچ تحقيقي حکم به قتل کسي ميدهد که بي گناه است! و حکم او را قتل صادر مي کند! و امام علي (ع) را مي فرستد تا او را به قتل برساند و امام هم هنگامي که او لخت و عريان مي شود به عوض اينکه صورتش را برگرداند چنان در عورت او دقيق مي شود که متوجه مي شوند او حتي عورت زنانه هم ندارد!!! تازه ما شيعيان هميشه مي گوييم که زنان پيامبر جزء اهل بيت نمي باشند ولي در اين روايت صراحتا ماريه را جزء اهل بيت پيامبر قلم داد مي کند!!؟ اگر جريج قبطي عورت مردانگي ميداشت چه، به دست حضرت علي(ع) کشته مي شد و آنموقع هم پيامبر و هم امام قاتل مي شدند!!! من اول با علاقه مطالب سايتتان را مي خواندم ولي از زماني که استناد شما را به اين روايت ديدم و پاسخ شما را به احمد در قسمت فهرست نظرات (آن را در پايين آورده ام) که سني هم هست ديدم جذابيت سايتتان براي من کمرنگ شد چون اين آقاي سني دقيقا همان سوالاتي را مطرح کرده که براي خود من ايجاد شده و شما عزيزان که ادعا مي کنيد تعصب شيعي نداريد در اينجا روايت را صحيح ميدانيد و فقط براي اينکه ثابت کنيد که عايشه مشمول اين آيه نمي شود با صحيح خواندن اين روايت کل شيعه را زير سوال مي بريد و اين احمد آقا که سني هست اگر با همين روايت و استدلالات شما شيعه نشود من حق را به او ميدهم، به نظر من اين روايت از ريشه باطل است و شما بايد دنبال اين باشيد که اين روايت چه مشکلي دارد که اين را باطل اعلام کنيد، و مقداري اين طرز برخورد تندتان را از کساني که نظرات خودشان را با فحش مي گويند کم کنيد و در اين موارد از پيامبر اکرم پيروي کنيد که با دشمنانشان هم با برخودي خوش برخورد مي کردند و تعصبات شيعي را کنار بگذاريد، متاسفانه اين روايت باطل در 4 کتب شيعي نقل شده من شخصا متاسفم که شيعه هم از اين روايات مزخرف دارد چون در اين موارد است که حق و باطل در هم مي آميزد و انسان نميداند شيعه برحق است يا مذهب ديگري؟ چون به نظر من اگر مذهبي بر حق باشد مسلما خداوند هم آن مذهب را کمک مي کند تا از روايات باطل بري باشد، چون اينگونه بر حق بودنش سريعا ثابت مي شود و دشمنان ديگر نمي توانند از روايات خودمان عليه خودمان استفاده کنند و مذهبمان را زير سوال ببرند...

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اين روايت با كمي تفاوت به اين صورت هم نقل شده است: روى محمد بن الحنفية - رحمة الله عليه - عن أبيه أمير المؤمنين - عليه السلام - قال : كان قد كثر على مارية القبطية أم إبراهيم في ابن عم لها قبطي كان يزورها ، ويختلف إليها ، فقال لي النبي - صلى الله عليه وآله - : " خذ هذا السيف وانطلق ، فإن وجدته عندها فاقتله " . قلت : يا رسول الله ، أكون في أمرك إذا أرسلتني كالسكة المحماة ، أمضي لما أمرتني ، أم الشاهد يرى ما لا يرى الغائب ؟ فقال لي النبي - صلى الله عليه وآله - : " بل الشاهد يرى ما لا يرى الغائب " . فأقبلت متوشحا بالسيف ، فوجدته عندها ، فاخترطت السيف ، فلما أقبلت نحوه عرف أني أريده ، فأتى نخلة فرقى إليها ، ثم رمى بنفسه على قفاه ، وشغر برجليه ، فإذا إنه أجب امسح ، ما له كما للرجال ، قليل ولا كثير ، قال : فغمدت السيف ورجعت إلى النبي - صلى الله عليه وآله - فأخبرته : فقال : الحمد لله الذي يصرف عنا أهل البيت " . (امالي سيد مرتضى - قدس سره الشريف - ج 1، ص 77 )
در اين مورد مرحوم شيخ مفيد مقاله كوتاهي دارند كه نطر شما را به برخي از مطالب آن جلب مي كنم:
1. رسول الله سخني از عايشه شنيد كه او را بسيار ناراحت كرد و لازم بود ناراحتي خود را ظاهر كند چون دشمنان مي توانستند همين مساله را بازيچه خود قرار داده و خانواده رسول الله را هدف اتهامات شوم خود قرار دهند لذا بسرعت و بطور مطلق دستور قتل قبطي را دادند
2. حضرت علي عليه السلام پرسيدند آيا سخت گيرانه عمل كنم يا طبق مشاهدات خود عمل كنم كه رسول الله فرمودند طبق مشاهدات خودت. مرحوم شيخ مفيد در اينجا مي فرمايند اوامر رسول الله طبق معرفه افراد به لحاظ اطلاق و تقييد و اجمال و .. بوده و چون ايشان شاگرد رسول الله ص بوده اند و مي دانستند كه اينجا جاي عمل كردن به مطلق امر رسول الله نيست لذا براي اينكه براي شنوندگان بعداً سؤال نشود كه چرا به امر رسول الله عمل نكردند اين تفصيل را پرسيدند و اگر غير از ايشان به كس ديگري محول مي شد حتماً خود رسول الله ص تفصيل مي دادند.
3. امر به قتل قبطي بخاطر اين نبود كه وي مستحق اين قتل است بلكه چون وي مورد اين تهمت و فتنه قرار گرفته بود و دفع تهمت از عائله رسول الله كه منتسب به ايشان بوده لازم بود تا اشرار و منافقان از آن استفاده نكنند لذا امر به قتل او شد.
4. اينكه حضرت امير عليه السلام به صورت سؤالي از رسول الله تفصيل ماجرا را جويا شدند نشان از حسن ادب ايشان دارد.
5. حكم به قتل قبطي شايد به خاطر اين بوده كه او مهدور الدم بوده چون شايد بدون اجازه رسول الله ص وارد خانه ايشان شده باشد. و يا شايد قتل قبطي از طرف خدا به رسول الله ص محول شده و ايشان آنرا به امام علي ع محول كرده باشندو...(رسالة حول خبر مارية تاليف مرحوم شيخ مفيد ره ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، در مكتبه اهل بيت موجود است)
دوست گرامي پيامبر و علي عليهما السلام هردو معصوم بوده اند و اگر چنين حكمي كرده اند يا طبق شواهد بوده كه در متن روايت نيامده و يا طبق علم غيبشان بوده كه مي دانستند چطور خواهد شد و چون مساله خيلي حساس بوده لازم بوده است به سرعت برخورد شود تا جلوي پخش و سوء استفاده از آن گرفته شود و به همين خاطر رسول الله بسيار غضبناك شدند تا دوباره كسي جرئت چنين توطئه هايي را عليه خاندان آنها در سر نپروراند.
ثانياً حضرت امير عليه السلام چشمشان افتاده و با يك نگاه اين موضوع قابل دين است نياز به دقت نيست.
ثالثاً توهين به همسر ايشان توهين به ايشان هم محسوب مي شود و اگر لفظ جمع در مورد اهل بيت بكار رفته لازم نيست حتماً همه اهل بيت در آنجا حاضر باشند، همينكه اين عمل در آينده اثر منفي بر اهل بيت رسول الله داشته باشد چنين استعمالي درست خواهد بود و شايد خود و حضرت امير عليهم السلام را مد نطر داشته اند و خطاب به ايشان گفته باشند كه خدا را شكر خداوند سوء را از ما خاندان دور كرد و اين بسيار محتمل است.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
27 | غضنفري | Spain - Reus | ١٣:٥٣ - ٠٥ تير ١٣٩١ |
جناب جواد صمدي:با سلام خدمت همه دوستان
ضمن تشكر از برادران و اساتيد "پاسخ به شبهات"كه بسيار عالمانه و منطقي به شما پاسخ دادند ولي بنده از قضاوت شما متعجبم كه چگونه برخورد اساتيد را تند و...قلمداد ميكنيد!!و مورد ديگر كه لازم به ذكر است اينكه يك شيعه واقعي اگر بر فرض محال هم يك روايت ضعيف در كتب خود ببيند آيا دليل منطقي است كه نسبت به تمام مباني متصل به وحي مذهب بد بين شود؟پس خداي متعال عقل و ادراك را براي چه به ما داده؟در صورتيكه اين مطلب را دوستان به طور كامل شرح داده اند و اين شبهات شما را كه بي شباهت به شبهات جناب احمد هم نيست كاملاَ منطقي و مستند جواب گفته اند ولي شما در سئوالهاي قبلي تان قانع نشديد و متاسفانه دوباره تكرار ميفرمائيد
28 | صبا | Iran - Tehran | ٠٣:٢٠ - ٠٦ تير ١٣٩١ |
كتاب الصحيح من سيره النبي الاعظم (ص) از نويسنده معاصر جعفر مرتضي عاملي در جلد 13 به بحث افك برداخته او اين روايت را از لحاظ سند و متن به دقت مورد بررسي قرار داده است در ضمن از ايشان كتاب حيث الافك نيز در همين زمينه منتشر شده است كه به زبان فارسي است.مراجعه به آن بسياري از شبهات را براي شما مرتفع خواهد نمود. در كتاب توجه كامل به منابع اهل سنت نيز وجود دارد.
29 | احد روحاني | Iran - Bandar Abbas | ١٤:٣٤ - ٠٧ شهریور ١٣٩١ |
با سلام ميخواستم بگم اگر پيامبر (ٌص)به حضرت علي (ع) دستور فرمودند که براي مجازات خاطي برود و طبق گفته آقاي احمد "مكر رسول الله ص غيب نمي دانست؟" چرا ميدانست چنين دستوري فرمودند تا با آن حادثه آخر امر که پيامبر از آن آگاهي داشت حقيقت مطلب آشکار شود حضرت علي عليه السلام پرسيدند آيا سخت گيرانه عمل كنم يا طبق مشاهدات خود عمل كنم كه رسول الله فرمودند طبق مشاهدات خودت. مرحوم شيخ مفيد در اينجا مي فرمايند اوامر رسول الله طبق معرفه افراد به لحاظ اطلاق و تقييد و اجمال و .. بوده و چون ايشان شاگرد رسول الله ص بوده اند و مي دانستند كه اينجا جاي عمل كردن به مطلق امر رسول الله نيست لذا براي اينكه براي شنوندگان بعداً سؤال نشود كه چرا به امر رسول الله عمل نكردند اين تفصيل را پرسيدند و اگر غير از ايشان به كس ديگري محول مي شد حتماً خود رسول الله ص تفصيل مي دادند. و رسول خدا نخواستند با تعلل و سهل انگاري نعوذا بالله غيرتشان زير سوال برود و آگر ميخواستند بي تحقيق و از روي خشم کسي را مجازات کنند مسلما اول کسي را که دم دست بود مجازات ميکردند و لذا دستور ايشان بنوعي با هدف برملا شدن حقيقت بوده
30 | محمد شريعتي | Iran - Arak | ١٦:٣٧ - ١٣ شهریور ١٣٩١ |
سلام عليکم
من روايتي که از امام باقر (ع) نقل شده را نمي پذيرم. در الميزان، علامه طباطبايي (ره) اين حديث را با دلايل مختلفي رد مي نمايند (البته روايات سني ها را هم رد مي نمايند) و در شان امام علي (ع) و پيغمبر اسلام (ص) نيست که چنين عملي بکنند.
باتشکر
31 | حقيقت جو | | ١١:٢٠ - ١٣ آبان ١٣٩١ |
لعنة الله علي الكاذبين
32 | مجيد م علي | Sweden - Stockholm | ٢٣:٠٩ - ١٣ آبان ١٣٩١ |
الله اکبر با سلام گفتي : لعنة الله علي الكاذبين منهم ميگم امين رب العالمين ....... الف مره لبيک يا علي
33 | ناظر | Iran - Tehran | ١٦:٣٣ - ٠٢ دي ١٣٩١ |
سلام
بنده از فريب کاري ها و تفره رفتن هاي اهل سنت و وهابيون آنقدر در تمام مباحث و مناظرات و اخيرا وبلاگ ها و سايت ها ديده ام، و البته از دروغ هاي بسياري که بسياري از مبلغان وهابي مي گويند، از جمله در وبلاگي که کسي خودش را شيعه هم معرفي مي کرد! اما امامان را معصوم نمي دانست!
و از اين دست جريان ها با کمک هزينه هاي برخي کشورهاي نفت خير خاور ميانه و البته امريکا و ... اصلا بعيد نيست که زياد تر هم شده باشد.
در مورد حقانيت شيعه همين بس که روايت پيامبر درباره 73 فرقه را همه قبول دارند. و وقتي تصريح شده که فقط 1 فرقه حق است، کافيست بگرديم و ببينيم کدام فرقه تفاوت مبنايي با ساير فرق دارد. چرا که اگر جز يک فرقه، بقيه اشتراکاتي داشته باشند که اگر بخواهيم موردي را براي اثبات حقانيت آن طرح کنيم، خوب بقيه فرقه ها هم در ان مشترک اند و نمي توان فرقه حق را تشخيص داد.
اما شيعه، يک ويزگي دارد که هيچ فرقه اي ندارد، و آن 12 امامي بودن، معتقد به وجود ولي و امام حي و زنده حاضر است، و معتقد به تولي و تبري.
که هيچ فرقه اي جز شيعه به تبري اعتقاد ندارد.
در بقيه موارد، بيش از يک فرقه وجود دارد.
34 | دوستدار فاطمه | Iran - Susa | ١٩:٢٨ - ٢٢ دي ١٣٩١ |
ممنون که بر ادعاهاي يهوديماب وهابيون نامسلمان با منطق وبرهان خط بطلان مي کشيد ادعاهايي که ريشه در نفاق ودشمني با اسلام از زمان پيامبر در بين اطرافيان او وجود داشت وخاطر مبارکشان را مي ازرد
35 | سيدفرحان موسوي | Iran - Tehran | ١٩:٥٦ - ٢٤ فروردين ١٣٩٢ |
باسلام وخسته نباشيد وتشكر از اينكه با كمال خونسردي واحترام پاسخ اين وهابيهاي كثيف دشمن اهل بيت را ميدهيد فقط خواستم اين رابگويم كه هايشه هيچگونه عمل خلافي انجام نداد ولي اي وهابيهاي احمق نادان اين راقبول كنيد كه با امام علي عليه السلام جنگيد وباامر خداي متعال مخالفت نمود وباعث كشته شدن تعدادكثيري از مسلمانان گرديد ايا اين براي اثبات كفر مادرتون نيست اگر قران ايه 33سوره احزاب راميخوانيد واگر جنگ جمل را قبول داريد بدانيد كه مادرتان اسفل السافلين است من يعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبينا
36 | بيگناه | | ١٦:١١ - ٠٧ ارديبهشت ١٣٩٢ |
خواهشن به يكديگر توهين ننماييدوازحجت نهان خود(عقل)بيشتر استفاده كنيد وكمي بيطرفانه موضوع رابنگريد شايد هدايت شويد .باتشكر.
37 | احمد | Afghanistan - Kabul | ١٠:٢٩ - ١٨ خرداد ١٣٩٢ |
با سلام
متاسفانه تا جايکه من ميبينم و ديدم تا حال در کتاب هاي اهل سنت نه در قديم و نه تا حال هيچ توهيني به اهل تشيع نشده اما متاسفانه شيعيان همواره در سدد توهين و مخشوش ساختن اذهان مردم در مورد امهات و بد نام کردن اهل سنت هستند. خداوند ميفرمايد. کسي که به پيامبر (ص) و يارانش توهين کند دشمن خداوند محسوب شده و از جمله مسلمانان نيست. گفتار شيعيانيکه به بي بي عايشه صديقه ( رضي الله تعالي عنه ) توهين ميکنند بيشتر مشابه به گفتار منافقين و عيسويان است. شما در حقيقت تمام آدرس هاي که به مردم ميدهيد ساخته و پرداخته خودتان است. زيرا آدرس هاي که از کتاب بزرگ امام بخاري (رض) و امام مسلم (رض) ميدهيد کاملا اشتباه است زيرا چيزي که شما ميگيد اصلاً در کتاب هاي بخاري و مسلم ذکر نشده. از خداوند خواهان هدايت آن دسته از اهل تشيع هستيم که با تهمت به بي بي عايشه و بعضي ديگر از ياران بزرگ پيامبر (ص) خود را به نابودي و هلاکت نزديکتر ميسازند. خداوند شما را هدايت کند. و اگر هدايت نمي شويد خداوند نسل تان را نابود کند.
38 | اكبر | | ٠١:١٤ - ٠٣ تير ١٣٩٢ |
سلام عليكم ببخشيد برادران حاج آقاي ابوالقاسمي در يكي از برنامه هايشان فرمودند با سند صحيح عمر همسر پيغمبر قتيله را طلاق داده اگر مي شود ادرس ان و همچنين اسناد و معني ان با عربي را برايم بنويسيد ممنون مي شوم همچنين اگر مي شود معاني جملات زير را هم برايمان بفرماييد كه چيست و در كامنت هاي قبل خودتان اين را نوشته ايد قال ابن جريج في قوله : ونادى نوح ابن قال : ناداه وهو يحسبه أنه ابنه وكان ولد على فراشه . ابن جرير الطبري ، جامع البيان ج 12 - ص 66 ، ضبط وتوثيق وتخريج : صدقي جميل العطار ، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، طبعة سنة: 1415 - 1995 م. قال الحسن : لم يكن ابنه وإنما ولد على فراشه فنسب إليه . وقال مجاهد : ليس هو ابنه ، ويبين ذلك قول الله تبارك وتعالى فلا تسألني ما ليس لك به علم . النحاس ، معاني القرآن ، ج 3 - ص 351 ، بتحقيق: الشيخ محمد علي الصابوني ، جامعة أم القرى - المملكة العربية السعودية، الطبعة الأولى: 1409 . قال ابن الجوزي: روى ابن الأنباري بإسناده عن الحسن أنه قال : لم يكن ابنه ، إن امرأته فجرت . وعن الشعبي قال : لم يكن ابنه ، إن امرأته خانته ، وعن مجاهد نحو ذلك . وقال ابن جريج : ناداه نوح وهو يحسب أنه ابنه ، وكان ولد على فراشه . ابن الجوزي ، زاد المسير ، ج 4 - ص 91، تخريج الأحاديث أبو هاجر السعيد بن بسيوني زغلول نشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع ، الطبعة الأولى ، جمادى الأولى 1407 - كانون الثاني 1987 م. قال ابن عطية : وأن امرأته الكافرة خانته فيه هذا قول الحسن وابن سيرين وعبيد بن عمير. ابن عطية الأندلسي ، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ، ج 3 - ص 176، لبنان - دار الكتب العلمية ، دار الكتب العلمية، الطبعة الأولى: 1413 - 1993م . قال القرطبي : وقال ابن جريج : ناداه وهو يحسب أنه ابنة ، وكان ولد على فراشه ، وكانت امرأته خانته فيه. القرطبي ، تفسير القرطبي ، ج 9 - ص 46 ، بتحقيق: أبي إسحاق إبراهيم أطفيش،دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان،مؤسسة التاريخ العربي ، طبعة سنة: 1405 - 1985 م. ممنون هستم از همه شما بزرگواران

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ طحاوي در شرح مشكل الاثار چنين روايت مي كند:
حدثنا ابن خُزَيْمَةَ حدثنا حَجَّاجُ بن مِنْهَالٍ حدثنا حَمَّادُ بن سَلَمَةَ عن دَاوُد عن الشَّعْبِيِّ أَنَّ نَبِيَّ اللهِ صلى الله عليه وسلم تَزَوَّجَ قُتَيْلَةَ بِنْتَ قَيْسٍ وَمَاتَ عنها ثُمَّ تَزَوَّجَهَا عِكْرِمَةُ بن أبي جَهْلٍ فَأَرَادَ أبو بَكْرٍ أَنْ يَقْتُلَهُ فقال له عُمَرُ إنَّ النبي صلى الله عليه وسلم لم يَحْجُبَهَا ولم يَقْسِمْ لها ولم يَدْخُلْ بها وَارْتَدَّتْ مع أَخِيهَا عن الإِسْلاَمِ وَبَرِئَتْ من اللهِ تَعَالَى وَمِنْ رَسُولِهِ فلم يَزَلْ بِهِ حتى تَرَكَهُ
فَفِي هذا الحديث أَنَّ أَبَا بَكْرٍ أَرَادَ أَنْ يَقْتُلَ عِكْرِمَةَ لَمَّا تَزَوَّجَ هذه الْمَرْأَةَ لأَنَّهَا كانت عِنْدَهُ من أَزْوَاجِ النبي ص اللَّاتِي كُنَّ حُرِّمْنَ على الناس بِقَوْلِ اللهِ تَعَالَى وما كان لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللهِ الآيَةَ وَأَنَّ عُمَرَ أَخْرَجَهَا من أَزْوَاجِ النبي ص بِرِدَّتِهَا التي كانت منها إذْ كان لاَ يَصْلُحُ لها مَعَهَا أَنْ تَكُونَ لِلْمُسْلِمِينَ أُمًّا.
(شرح مشكل الآثار ، اسم المؤلف: أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوي الوفاة: 321هـ ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - لبنان/ بيروت - 1408هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط، ج 2، ص120 )
اما معني جملاتي كه ذكر كرده ايد:
اين جريج در مورد اين آيه كه مي فرمايد: «و نادي نوح ابنه» مي گويد: او را ندا داد چون خيال مي كرد او فرزند اوست و حال آنكه فرزند فرد ديگري بود كه همسرش او را در خانه اش به دنيا آورده بود.
حسن گويد: فرزند او نبود بلكه از همسرش در خانه او به دنيا آمده بود و به او نسبت داده شده بود.
مجاهد گويد: او فرزند او نبوده و اين بيان كننده اين آيه است كه خداوند مي فرمايد: «فلا تسالني ما ليس لك علم»
ابن جوزي گفته است: ابن انباري از حسن روايت كرده است كه گفت: او فرزند نوح نبوده، همسر او خيانت كرده. از شعبي روايت شده كه او فرزند نوح نبوده همسر او خيانت كرده و از مجاهد هم چنين چيزي روايت شده ابن جريج گفته: نوح او را صدا زد و خيال مي كرد او فرزند اوست ولي او فرزندي بود كه در خانه او متولد شده بود.
ابن عطيه گفته است: همسر كافرس در مورد فرزندش به او خيانت كرده بود اين سخن حسن و ابن سيرين و عبيد بن عمير است.
در پايان هم سخن ابن جريج از قول قرطبي نقل شده كه ترجمه اش گذشت.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
39 | اكبر | Iran - Rasht | ١٤:٤٥ - ٠٤ تير ١٣٩٢ |
سلام به بزرگواران سايت ولي عصر دوستان بنده اسناد حديث ذيل را مي خواستم پيامبر اکرم زيارت اهل بقيع مي رفتند، يا حضرت صديقه طاهره هر هفته قبر عمويشان حمزه سيد الشهدا زيارت مي کردند راستيتش قبلا هم چندين بار سوال ذيل را پرسيده ام اما جوابم را نداديد حاج اقاي حسيني يك مسئله رو مطرح كره بودنه درباره اعتقاد عثمان الخميس درباره مهدويت كه عثمان گفته مسئله مهدويت براي ما محرز هست و هيچ شكي در ان نيست اگر مي شود متن عربي و سند ان را به هم بدهيد با معني ممنون مي شوم البته بنده ان را داشتم وولي گم كردم باتشكر از زحماتتون و انشا الله مولا فرداي قيامت شفاعتتون رو بكند

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ يكي از روايات مربوط به زيارت رسول الله صلي الله عليه و آله از بقيع روايت ذيل است:
«أخبرنا يَزِيدُ بن هَارُونَ انا الْأَشْعَثُ عن الْحَسَنِ ان النبي صلى الله عليه وسلم خَرَجَ إلى الْبَقِيعِ فَرَأَى رَجُلًا يُبَاعُ...» (سنن الدارمي ج 2، ص 468 و سنن بيهقي ج6، ص240)
در روايت ديگري سخني از ايشان در مورد جواز زيارت قبور آمده است: « رسول الله صلى الله عليه وسلّم خطب الناس يوم فتح مكة وأحل لهم ثلاثة أشياء كان ينهاهم عنها ، وحرم عليهم ثلاثة أشياء كان الناس يستحلونها : أحل لهم لحوم الأضاحي ، وزيارة القبور...»
رسول الله صلي الله عليه و آله براي آنها حلال كرد گوشت قرباني و زيارت قبور و...(اسد الغابة، ج 2، ص 99)
اما در مورد حضرت زهرا سلام الله عليها كه به زيارت قبر عموي خود حمزه مي رفتند:
«7000 أخبرنا أبو عبد الله الحافظ ثنا أبو حميد أحمد بن محمد بن حامد العدل بالطابران ثنا عثمان بن محمد ثنا أبو مصعب الزهري حدثني محمد بن إسماعيل بن أبي فديك أخبرني سليمان بن داود عن جعفر بن محمد عن أبيه عن علي بن الحسين عن أبيه أن فاطمة بنت النبي صلى الله عليه وسلم كانت تزور قبر عمها حمزة كل جمعة فتصلي وتبكي عنده» (سنن البيهقي الكبرى، ج 4، ص 1141)
در مورد سخن عثمان الخميس ما چيزي نديديم . خواستيد از خودشان در برنامه هايي كه دارند سوال كنيد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
40 | aaaaaaaaaa | Iran - Tehran | ١٧:٥٨ - ١١ تير ١٣٩٢ |
سلام اين که (روايتي از امام محمد باقر عليه السلام در بحارالانوار در همين مقاله)گفتيد: "... رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم ) حضرت علي عليه السلام را به دنبال جريج فرستادند و امر نمودند که حضرت امير او را به قتل برساند ..." به نظر ميرسد اين موضوع (بدون تحقيق و بررسي قضاوت کردن و حکم کردن در مورد اتهامي که ثابت نشده)با سيره و روش پيامبر چندان سازگاري ندارد لطفا دو مورد روايت و سند آن ... بيشتر توضيح دهيد (قبلا هم يه مرتبه پرسيده بودم اما منتشر نشده بود) با تشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ اشكالات فراواني از اين نمونه بر روايات شيعه و سني ذيل اين آيه مطرح است كه هر دو را از درجه اعتبار ساقط مي كند چنانچه علامه طباطبايي(ره) ذيل اين آيه در تفسير خود بيان نموده اند(در نظر 21 به آنها اشاره شده است) اما آنچه قطعاً قابل اثبات است و از مجموع آيات استفاده مى ‏شود اين است كه شخص بيگناهى را به هنگام نزول اين آيات متهم به عمل منافى عفت نموده بودند، و اين شايعه در جامعه پخش شده بود. و نيز از قرائن موجود در آيه استفاده مى ‏شود كه اين تهمت درباره فردى بود كه از اهميت ويژه ‏اى در جامعه آن روز برخوردار بوده است. و نيز گروهى از منافقان و بظاهر مسلمانها مى ‏خواستند از اين حادثه بهره- بردارى غرض‏ آلودى به نفع خويش و به زيان جامعه اسلامى كنند كه آيات فوق نازل شد و با قاطعيت بى ‏نظيرى با اين حادثه بر خورد كرد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
  بعدی [1] [2]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها