لینک دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
27/01/1402
موضوع: پاسخی بر مهمترین دلیل علمای اهل سنت بر رد حدیث ثقلین!
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
تلنگری برای مراقبت از شبهای پایانی ماه مبارک رمضان!
خلاصه ای از مطالب جلسات گذشته پیرامون حدیث ثقلین!
بالاترین و مهمترین دلیل علمای اهل سنت بر رد حدیث ثقلین!
گلایه سنگین استاد حسینی قزوینی از مراکز پژوهشی شیعی!
دیدگاه علما و بزرگان اهل سنت درباره راویان شیعه مذهب!
تماسهای بینندگان برنامه
نقدی بر ادعای عجیب «مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی»!
ضربه فنی «ملازاده»، توسط استاد حسینی قزوینی!
«علی بن ابیطالب» (سلام الله علیه) از چه زمانی «امیرالمؤمنین» شد!؟
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مُبیّن اختلافات امت اسلام بعد پیامبر (صلی الله علیه و آله)
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)
سلام و درود و ارادت و تحیت خدمت شما دوستان عزیزم، همراهان گرانقدر «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». خیلی خوش آمدید به برنامه خودتان، برنامه زنده «حبل المتین». با افتخار در شب بیست و ششم ماه عزیز خدا ماه مبارک رمضان در خدمت شما هستیم.
به همین سرعت روزها و شبها رفت و روزهای پایانی ماه مبارک رمضان را سپری میکنیم. یکی از دعاهایی که سفارش و توصیه شده است در این روزهای پایانی بر زبانمان جاری کنیم و از خداوند بخواهیم، این است:
«اللهم اجعلنی من المرحومین و لا تجعلنی من المحرومین»
از خداوند میخواهیم جزء کسانی باشیم که در ماه مبارک رمضان مورد رحمت تو واقع شدیم و جزء کسانی نباشیم که از لطف و عنایت و رحمت تو محروم شدند.
ان شاءالله این اتفاق افتاده است و در شبهای قدر ما مورد لطف خداوند قرار گرفتیم، هرچند دهه پایانی ماه مبارک رمضان هم برای خودش صاحب عظمت و کمالی است. شبهای دهه پایانی ماه رمضان هم برای خود ویژگیهایی دارد که ان شاءالله دوستان استفاده کنند و بهره ببرند.
طبق معمول یکشنبه شبهای برنامه زنده «حبل المتین» امشب هم خدمت شما رسیدیم و در ابتدا مباحثی را خواهیم داشت.
در این برنامه بحث درسهایی از امامت و ولایت را مطرح میکنیم و موضوع بسیار مهم و اساسی و کلیدی حدیث شریف ثقلین را پی میگیریم که بحث اثبات امامت و ولایت مولا امیرالمؤمنین هم در کنار این مباحث مطرح میشود.
طبق معمول بخشی از برنامه هم در خدمت شما مخاطبین و بینندگان هستیم. آقایان وهابی و گویندگانی که در شبکههای وهابی هستند و گاهی حرفهای پوچ و بی اساسی میزنند و سواد و حرفی برای گفتن ندارند، این شبکه آماده بحث و گفتگو با آنهاست.
بحث ما بحث علمی است و با کسی دعوا و نزاع هم نداریم. الحمدلله اساتید و کارشناسان «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» به ویژه در رأس مدیریت محترم حضرت آیت الله حسینی قزوینی همیشه با صبر و علم و بصیرت در مقابل معاندین پاسخ میدهند.
این روال همچنان ادامه پیدا خواهد کرد. ما همچنین در خدمت عزیزان اهل سنت هم هستیم تا اگر سؤال و شبههای دارند مطرح کنند. همچنین در خدمت دوستان عزیز شیعه هم هستیم.
در محضر سرور عزیز و گرانقدر حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم. محضر حضرت استاد عرض سلام و عرض ارادت دارم، طاعات و عبادات شما قبول باشد؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل.
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ همچنین طاعات و عبادات حضرتعالی قبول باشد. خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت بیش از پیش برای همه شما گرامیان از خداوند منّان خواهانم.
تلنگری برای مراقبت از شبهای پایانی ماه مبارک رمضان!
امیدواریم ان شاءالله روزهها و عبادتها مورد قبول قرار گرفته باشد. این چند شب آینده شب مهمانی الهی به پایان میرسد. اگر تا امشب نتوانستیم کاری انجام دهیم، تلاش کنیم در این دو سه شب بار و بنه را ببندیم. رسول گرامی اسلام فرمودند:
«أَیهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکمْ أَنْ لَا یغَلِّقَهَا عَلَیکم»
ای مردم! درهای بهشت در این ماه به روی شما باز است. از خداوند بخواهید این درها هرگز به روی شما بسته نشود.
«وَ أَبْوَابَ النِّیرَانِ مُغَلَّقَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکمْ أَنْ لَا یفَتِّحَهَا عَلَیکم»
و درهای جهنم در این ماه بسته است. از خداوند بخواهید این درها هرگز به روی شما گشوده نشود.
«وَ الشَّیاطِین مَغْلُولَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّکمْ أَنْ لَا یسَلِّطَهَا عَلَیکم»
شیاطین در این ماه در غل و زنجیر هستند. از خدا بخواهید هرگز شیاطین را بر شما مسلط نکند.
عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 296، ح 53
بالاترین حاجت ما در این ماه فرج مولایمان حضرت ولی عصر باشد؛ سپس از خداوند عالم ایمان کامل، یقین خالص، معرفت و محبت خود و معرفت و محبت اهلبیت عصمت و طهارت را مسئلت کنیم. بالاترین سرمایه یک مؤمن معرفت به الله و معرفت به اولیاء الله است.
ما طبق برنامه همیشگی نامی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) میبریم، باشد که آن بانوی دوسرا، گوشه چشمی به ما کنند به ویژه در این شبهای رحمت که دختر رحمة للعالمین هستند.
طرفدار علی بودم که بین آن همه دشمن
نشد جز شعله آتش در آنجا کس طرفدارم
گهی در خانه، گه بین در و دیوار و گه کوچه
خدا داند چه آمد بر سرم، کشتند صد بارم
دلم بهر علی میسوخت چون قنفذ مرا میزد
نگاه غربت او بیشتر میداد آزارم
نگفتم راز خود با هیچکس اما خدا داند
نمیآید به هم از درد یک شب چشم بیمارم
و سیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون
مجری:
اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
حضرت استاد خیلی ممنون و متشکرم به ویژه از حدیثی که در ابتدا فرمودید و یک زنگ و پیام به همه ما در خصوص استفاده و بهره از روزهای باقیمانده ماه مبارک رمضان بود. ان شاءالله آنچه به دست آوردیم را تا سال آینده حفظ کنیم.
ما در محضر حضرت استاد حسینی قزوینی در یکشنبه شبهای «حبل المتین» بحث حدیث ثقلین را داشتیم. حدیث ثقلین یکی از احادیث بسیار معتبری است که اگر همه مسلمانان عالم هیچ نداشتند جز همین حدیث، برای ما کفایت میکرد برای اینکه مسیر و راه درست را انتخاب کنیم.
استاد اگر صلاح می دانید خلاصهای از مباحث گذشته را بفرمایید تا ان شاءالله سؤالات جدید را عرض کنم.
خلاصه ای از مطالب جلسات گذشته پیرامون حدیث ثقلین!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی
ما در گذشته چند روایت را مطرح کردیم. یکی از آنها روایت افتراق امت به هفتاد و سه فرقه بود و اقوال بزرگان شیعه و اهل سنت نسبت به فرقه ناجیه و فرقه هالکه را مطرح کردیم.
روایت دوم حدیث «خلفائی اثناعشر» بود که رسول اکرم فرمود: خلفای من دوازده نفر هستند، نه کمتر و نه بیشتر.
روایت سوم حدیث ثقلین بود که با عبارتهای مختلف بیان شده است. در کتاب «صحیح مسلم»، «صحیح سنن ترمذی» و دیگر کتب بزرگان اهل سنت با سندهای صحیح و معتبر حدیث ثقلین نقل شده است.
شاید از میان علمای شیعه بیش از بیست نفر نسبت به حدیث ثقلین ادعای اجماع و تواتر کردهاند. از میان علمای اهل سنت به ویژه اهل سنت معاصر هم شاید بیش از هفت نفر نسبت به حدیث ثقلین ادعای تواتر کردهاند.
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در خصوص حدیث ثقلین تعابیر مختلفی داشتند و فرمودند:
«ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی»
اگر به آن تمسک کنید هرگز گمراه نمیشوید.
الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت --، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 663، ح 3788
و:
«لن تضلوا إن اتبعتموهما»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 118، ح 4577
همچنین در حدیث ثقلین آمده است که اگر از قرآن و اهلبیت تبعیت کنید، هرگز گمراه نخواهید شد. این دو هرگز از همدیگر جدا نمیشوند تا کنار حوض کوثر به من ملحق شوند.
ما در کنار حدیث ثقلین عبارتی را مطرح کردیم مبنی بر اینکه رسول اکرم گوشزد و اعلام خطر کرده بودند که اگر به حدیث ثقلین عمل نکنید و از قرآن و به ویژه اهلبیت جدا شوید چه اتفاقی خواهد افتاد.
ما مفصل روایاتی را آوردیم که رسول اکرم فرمود: اگر علی بن أبی طالب را خلیفه کنید و ولایت و امامت علی را بپذیرید گرچه می دانم این کار را نمیکنید، هرگز گمراه نخواهید شد.
نکته پایانی ما در جلسه گذشته هم این بود که تنها راه رسیدن به هدایت، رسیدن به الله، رسیدن به صراط مستقیم تبعیت از اهلبیت (علیهم السلام) به ویژه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.
ما روایات متعددی از منابع اهل سنت نظیر «تفسیر طبری» و «المستدرک علی الصحیحین» آوردیم که رسول اکرم در ذیل آیه هفتم از سوره مبارکه رعد که قرآن کریم میفرماید:
(إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِّ قَوْمٍ هاد)
تو تنها بیم دهندهای، و برای هر گروهی هدایت کنندهای است.
سوره رعد (13): آیه 7
در روایت آمده است:
«وضع یده علی صدره فقال أنا المنذر ولکل قوم هاد»
حضرت دستش را بر سینه خود نهاد و فرمود: من منذر و برای هر قومی هدایتگری هست.
«وأومأ بیده إلی منکب علی فقال أنت الهادی یا علی بک یهتدی المهتدون بعدی»
حضرت سپس به شانه امیرالمؤمنین اشاره کردند و فرمودند: هدایتگر قوم من تو هستی. به توسط تو هدایتگران هدایت میشوند.
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج 13، ص 108، باب الرعد: (7) ویقول الذین کفروا... ..
رسول اکرم «یهتدی بک» نفرمودند، بلکه فرمودند: «بک یهتدی»! تقدیم مفعول بر فعل دلیل بر حصر است. مراد از فرمایش رسول اکرم این بود که تنها توسط تو است که هدایتگران به هدایت و ساحل نجات میرسند.
این تعبیر را رسول اکرم در حق احدی از صحابه یعنی خلفای ثلاثه و دیگر صحابه نفرمودند. این خلاصه بحث ما در جلسات گذشته بود.
بالاترین و مهمترین دلیل علمای اهل سنت بر رد حدیث ثقلین!
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. استاد در خصوص همین حدیثی که در پایان فرمودید:
«أنت الهادی یا علی بک یهتدی المهتدون بعدی»
شخصی مثل «ابن حجر عسقلانی» یا برخی افراد دیگر اشکالی به این روایت کردند و اشکالشان هم این است که می گویند در میان راویان این حدیث شخص شیعه وجود دارد و این را دلیل بر ضعف حدیث گرفتند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
این هم یکی از روشهای زیر سؤال بردن روایت توسط آقایان است. آنها وقتی میخواهند استنباط حکم کنند یا در رابطه با خلفا و فضائل خلفا روایتی مطرح کنند، اگر روات شیعه باشد کاری ندارند و اصلاً آن را نادیده میگیرند.
در مقابل وقتی به روایات فضائل و مناقب و حقانیت امیرالمؤمنین میرسند، ادعا میکنند که در سند روایت رافضیها هستند. «ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنة» در چند جا نسبت به حدیث ثقلین این تعبیر را آورده است.
«دکتر علی سالوس» یکی از اساتید دانشگاه قطر کتابهای متعددی بر رد شیعه نوشته. ایشان هم چند جا وقتی حدیث ثقلین را نقل میکند، ادعا میکند که در سند روایت شیعیان هستند و این روایت به درد ما نمیخورد.
«عثمان الخمیس» کتاب مستقلی در رد حدیث ثقلین نوشته است. بالاترین دلیل ایشان در رد حدیث ثقلین این است که در سند روایت شیعیان هستند. ایشان در رساله دکتری خود که الآن هم فایل پی دی اف و هم فایل ورد آن را روی اینترنت گذاشتند، مطلبی در این زمینه آورده است.
گلایه سنگین استاد حسینی قزوینی از مراکز پژوهشی شیعی!
وهابیها منابع علمی خود را این چنین در دسترس عموم قرار میدهند، اما ما شیعیان برعکس آنها هستیم. حتی وقتی انسان میخواهد ازبعضی مراکز پژوهشی ما که زیر نظر بعضی از اعاظم هست فایلی را دانلود کند، باید پول بدهد و وارد سایت شود. بعضی مراکز مسخره بازیهایی درمی آورند که انسان واقعاً نمیداند این درد را باید به کجا ببرد.
اگر شما به دانشگاه أم القری و دانشگاه محمد بن سعود و دانشگاه مدینه منوره بروید، تمام رسالههایشان که غالباً خزعبلات هم هست را روی سایت گذاشتهاند.
متأسفانه چه کتابها و رسالههای ارزشمندی که شیعیان و بزرگواران نوشتهاند، اما قفل شده و اعلام میکنند که باید فلان مبلغ بپردازید.
همین دیروز که میخواستیم مقالهای در خصوص بحث این هفته ما در دانشگاه المصطفی در خصوص کرامات اهلبیت از سایت دانلود کنیم، هجده هزار تومان پرداخت کردیم. من نمیدانم این دوستان عزیز ما که مباحث اهلبیت را مورد تجارت قرار دادهاند، فردای قیامت چه جوابی دارند!! آیا پیام حدیث ثقلین همین است؟!
در کنار آن هم بعضی از سایتها نظیر سایت دفتر آیت الله مکارم شیرازی هست که تمام کتابها را هم به صورت ورد و هم به صورت اچ تی ام آل و هم به صورت پی دی اف رایگان قرار داده است.
کتابهای حضرت آیت الله سبحانی هم رایگان در سایت قرار دارد، به طوری که هر کتابی بخواهید با زدن یک دکمه دانلود میشود. همچنین آثار آیت الله مصباح یزدی رایگان در سایت قرار دارد.
ما خودمان نزدیک به هشتاد کتاب که از تألیفات خودمان بوده و کتابهای دیگر را هم رایگان در سایت قرار دادیم.
دوستان ما فایل پی دی اف نزدیک به پنج هزار عنوان کتاب را به دست آوردند و داریم به ترتیب روی سایت «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» قرار میدهیم.
بنده جملهای بگویم که خیلی دردآور است. ما میخواستیم کتاب «پرواز در ملکوت» اثر حضرت امام خمینی را دانلود کنیم که دیدیم چندین قفل روی آن زدند و درخواست وجه کردهاند.
این آقایان عمدتاً مؤسسات خود نظیر «مؤسسه نشر آثار امام خمینی» و «مرکز کامپیوتری علوم اسلامی» را با بودجههای دولتی و بودجه مربوط به ملت اداره میکنند. ان شاءالله این افراد فردای قیامت نزد حضرت فاطمه زهرا پاسخ دارند.
ملاحظه کنید وهابیت در این چهل سال اخیر در رد حدیث ثقلین چقدر کتاب نوشتهاند و روی اینترنت قرار دادهاند. این افراد میدانند که اگر حدیث ثقلین در میان مردم به ویژه اهل سنت حتی وهابیت منتشر شود، تأثیرگذاری بسیار شدیدی دارد. آنها چارهای ندارند، زیرا روایت «کتاب الله وسنتی» که سند ندارد و دروغ محض است و از جعلیات و موضوعات است. «دکتر سقاف» میگوید: این روایت را بنی امیه ساختهاند تا مردم را از حدیث ثقلین دور کنند.
دیدگاه علما و بزرگان اهل سنت درباره راویان شیعه مذهب!
در کتاب «فتح الباری شرح صحیح البخاری» جلد هشتم صفحه 376 آمده است:
«أنت الهادی بک یهتدی المهتدون بعدی»
ایشان در مورد این روایت مینویسد:
«وفی إسناد کل منهما بعض الشیعة ولو کان ذلک ثابتا ما تخالفت رواته»
در سند هرکدام از این روایتها بعضی از روات شیعه است. اگر این قضیه ثابت بود اهل سنت هم آن را نقل میکردند.
فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 8، ص 376، باب قوله سورة إبراهیم علیه الصلاة والسلام بسم الله الرحمن الرحیم
این در حالی است که کتاب «صحیح مسلم» هم حدیث ثقلین را آورده است. آقای «خطیب بغدادی» متوفای 463 هجری کتابی تحت عنوان «الکفایة فی معرفة اصول علم الروایة» دارد. ایشان نقل میکند که از «محمد بن یعقوب» نسبت به «فضل بن محمد شعرانی» سؤال کردم. آنها گفتند:
«صدوق فی الروایة الا انه کان من الغالین فی التشیع»
او انسان راستگویی است، اما نسبت به او آوردهاند که هم شیعه است و هم غلو در تشیع دارد.
«قیل له فقد حدثت عنه فی الصحیح»
گفتم: در کتاب صحیح از او نقل روایت کردید.
«فقال لأن کتاب استاذی ملآن من حدیث الشیعة یعنی مسلم بن الحجاج»
او گفت: کتاب صحیح اثر استاد من مسلم بن حجاج مملو از حدیث شیعه است.
الکفایة فی علم الروایة، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن ثابت أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: المکتبة العلمیة - المدینة المنورة، تحقیق: أبو عبدالله السورقی, إبراهیم حمدی المدنی، ج 1، ص 131، باب ذکر بعض المنقول عن أئمة أصحاب الحدیث فی جواز الروایة عن أهل الأهواء والبدع
آقای «ابن حجر عسقلانی» وقتی «مسلم بن حجاج نیشابوری» در کتاب «صحیح» خود انبوهی از روایات شیعه نقل کرده است، این روایات را هم دور بریزید!!
ما در کتاب «صحیح بخاری» روایات زیادی به نقل از روات شیعه داریم. بنده تحقیق کردم بیست نفر از روات که شیعه هستند و غالی هم هستند، در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» از آنها روایت نقل شده است.
جالب اینجاست که آقای «ذهبی» متوفای 748 هجری در کتاب «میزان الاعتدال» جلد اول صفحه 5 در رابطه با «أبان بن تغلب» مطلبی آورده است.
«أبان بن تغلب» یکی از فقهای بزرگ شیعه و از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) است. ایشان تنها صحابهای است که از دست امام صادق گواهی اجتهاد گرفته است. حضرت به «أبان بن تغلب» میفرماید:
«احب أن تجلس فی المسجد وتفتئ الناس»
دوست دارم در مسجد کوفه بنشینی و فتوا صادر کنی.
مجمع الرسائل، نویسنده: الشیخ الجواهری، ص 16، مبحث اجتهاد و تقلید
من ندیدم امام صادق این تعبیر را نسبت به هیچکدام از صحابه فرموده باشند و به کسی دیگر اجازه فتوا داده باشند. «أبان بن تغلب» هم در کتب اهل سنت الی ماشاءالله روایت دارد. آقای «ذهبی» میگوید:
«شیعی جلد لکنه صدوق فلنا صدقه وعلیه بدعته»
ابان بن تغلب از شیعیان سفت و سخت است، اما راستگوست. ما از صداقت او استفاده میکنیم و بدعتهایش به گردن خودش.
ایشان سپس مینویسد:
«وقد وثقه أحمد بن حنبل ویحیی بن معین وابو حاتم»
احمد بن حنبل و یحیی بن معین و ابو حاتم او را توثیق کرده است.
«واورده ابن عدی وقال کان غالیا فی التشیع»
ابن عدی در کتاب «المغنی فی الضعفاء» گفته است: او در تشیع غلو میکرد.
معنای غلو در تشیع هم این است که بگوید: علی بن أبی طالب مقدم بر ابوبکر و عمر بن خطاب است. اگر کسی چنین عقیدهای داشته باشد، غالی است!!
غلو این نیست که معتقد به وحدانیت ائمه اطهار باشد. ما خودمان هم غالیان را قبول نداریم و بر همه آنها لعنت میفرستیم. امام صادق (علیه السلام) نسبت به «یونس بن ظبیان» فرمودند:
«لَعَنَ یونُسَ بْنَ ظَبْیانَ أَلْفَ لَعْنَةٍ یتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَةٍ کلُّ لَعْنَة»
خداوند یونس بن ظبیان را هزار بار لعنت کند و از هر لعنت هم هزار لعنت منشعب شود.
رجال الکشی- إختیار معرفة الرجال، نویسنده: کشی، محمد بن عمر، محقق / مصحح: طوسی، محمد بن الحسن / مصطفوی، حسن، ص 364، ح 673
«یونس بن ظبیان» کسی بود که نسبت به امام صادق ادعای خدایی میداد. ما کاری با این قضایا نداریم، اما غلو در تشیع این است. «ذهبی» در ادامه مینویسد:
«فلقائل ان یقول کیف ساغ توثیق مبتدع وحد الثقة العدالة والاتقان»
چطور شما میتوانید یک انسان بدعت گذار را توثیق کنید، زیرا ملاک وثاقت این است که عادل و متقن باشد.
«فکیف یکون عدلا من هو صاحب بدعة»
مگر میتوان کسی که صاحب بدعت است را عادل بدانیم؟!
«وجوابه ان البدعة علی ضربین»
جواب این است که بدعت دو دسته است.
آقایان از یک طرف می گویند که پیغمبر اکرم فرمود:
«کل بدعة ضلالة، وکل ضلالة فی النار»
هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی هم در آتش جهنم است.
شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن خلف بن عبد الملک بن بطال البکری القرطبی، دار النشر: مکتبة الرشد - السعودیة / الریاض - 1423 هـ - 2003 م، الطبعة: الثانیة، تحقیق: أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، ج 8، ص 588، ح 13
از طرف دیگر می گویند که در کتاب «صحیح بخاری» آمده است که خلیفه دوم وقتی دستور داد نماز تراویح بخوانند، گفت: چه بدعت خوبی است!
علمای اهل سنت دیدند که مجبورند بگویند بدعت دو دسته است: بدعت حسن و بدعت غیر حسن. این موارد دست خودشان است و به هر طرف بخواهند میچرخانند. «ذهبی» هم در اینجا میگوید:
«وجوابه ان البدعة علی ضربین فبدعة صغری کغلو التشیع أو کالتشیع بلا غلو ولا تحرف»
جواب این است که بدعت دو دسته است. بدعت صغری شامل غلو تشیع یا افرادی است که شیعه بودند و غلو نداشتند و حرفهای بیهوده نزدند.
«فهذا کثیر فی التابعین وتابعیهم مع الدین والورع والصدق»
آنها نقل میکنند که پیغمبر اکرم فرمود:
«خیر القرون قرنی ثم الذین یلونهم»
بهترین قرن، قرن من است. بعد از آن قرن بعدش و بعد قرن بعدی.
کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی، دار النشر: مکتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ج 24، ص 321
این سه قرن، قرون صحابه و تابعین و اتباع تابعین است. «ذهبی» در اینجا میگوید:
«فهذا کثیر فی التابعین وتابعیهم مع الدین والورع والصدق»
در میان تابعین و اتباع تابعین شیعیان زیادی وجود دارد. آنها انسانهای دین دار، با ورع و صادقی هستند.
این مطالب را «ذهبی» یکی از استوانههای علمی اهل سنت مطرح میکند. او در ادامه مینویسد:
«فلو رد حدیث هؤلاء لذهب جملة من الاثار النبویة وهذه مفسدة بینة»
اگر ما بخواهیم حدیث شیعیانی که غلو ندارند را رد کنیم، بخش عظیمی از آثار پیغمبر اکرم نابود خواهد شد و این فسادی آشکار است.
میزان الاعتدال فی نقد الرجال، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد الذهبی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1995، الطبعة: الأولی، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 1، ص 118، ح 1252
ما کلیپی از آقای «خدمتی» پخش کردیم که میگفت: ما با وجود سنت چه نیاز داریم به سراغ علی بن أبی طالب برویم!! من نمیدانم او اصلاً خودش متوجه حرفهایش میشود یا خیر. آیا وقتی این حرفها را می زند، خانواده او به او نمیخندند؟!
«ذهبی» میگوید: اگر ما احادیث شیعه را از کتابهایمان حذف کنیم، جملهای از آثار پیغمبر اکرم نابود میشود. در این صورت دیگر ما روایاتی در احکام، اخلاق و عقاید نخواهیم داشت.
آقای «ابن حجر» بزرگوار! شما می گویید که در سند حدیث «أنت الهادی بک یهتدی المهتدون بعدی» شیعه وجود دارد. عبارتی که خواندیم نظر جناب آقای «ذهبی» است که حق استادی به گردن شما دارد.
«ابن حجر عسقلانی» متوفای 852 هجری است و «ذهبی» متوفای 748 هجری است. تقریباً میتوان گفت «ابن حجر» عمدتاً کنار سفره «ذهبی» نشسته است.
«خطیب بغدادی» متوفای 463 عبارتی دارد که این هم خیلی جالب است. بحث سر این است که ما احادیث اهل کوفه را به کار ببریم یا خیر. کوفه به محل زندگی شیعیان مشهور بود. وقتی می گویند "روات کوفه" یعنی "روات شیعه". آقای «علی بن مدینی» که از بنیانگذاران رجال اهل سنت است، میگوید:
«ولو ترکت أهل الکوفة لذلک الرأی یعنی التشیع خربت الکتب قوله خربت الکتب یعنی لذهب الحدیث»
اگر ما احادیث اهل کوفه را به خاطر شیعه بودن از کتابهایمان حذف کنیم، کتابهای ما ویران میشود یعنی احادیث پیغمبر اکرم نابود میشود.
الکفایة فی علم الروایة، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن ثابت أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: المکتبة العلمیة - المدینة المنورة، تحقیق: أبو عبدالله السورقی, إبراهیم حمدی المدنی، ج 1، ص 129، باب ذکر بعض المنقول عن أئمة أصحاب الحدیث فی جواز الروایة عن أهل الأهواء والبدع
آقای «ابن حجر» این نظر کجا و حرف جنابعالی کجا!! «ابن حجر» در کتاب «تهذیب التهذیب» جلد پنجم مطلبی در این زمینه آورده است.
کتاب «تهذیب التهذیب» در حقیقت خلاصه کتاب «تهذیب الکمال» اثر «مزی» است. کتاب «تهذیب الکمال» سی و پنج جلد است و «ابن حجر» کتاب «تهذیب الکمال» را تحت عنوان «تهذیب التهذیب» در دوازده جلد خلاصه کرد.
«ابن حجر» بازهم وقتی دید کتاب «تهذیب التهذیب» خیلی طولانی است و مردم حوصله خواندن آن را ندارند، بازهم این کتاب را تحت عنوان «تقریب التهذیب» در دو جلد خلاصه کرد. در حقیقت ایشان سی و پنج جلد را در دو جلد خلاصه کرده است.
در کتاب «تهذیب التهذیب» جلد پنجم صفحه 95 از قول «ابراهیم بن أبی بکر بن أبی شیبه» نقل شده است:
«لولا رجلان من الشیعة ما صح لهم حدیث عباد بن یعقوب وإبراهیم بن محمد بن میمون»
اگر ما دو نفر از علمای شیعه را کنار بگذاریم، یک روایت صحیح هم نمیتوانیم پیدا کنیم.
مراد «عباد بن یعقوب رواجنی» است که خود داستانهای زیادی دارد. ایشان معتقد است اگر کسی در نماز دشمنان آل محمد را لعنت نکند، نمازش بالا نمیرود.
حال در فرصتی مناسب بنده در رابطه با شرح حال «عباد بن یعقوب رواجنی» صحبت خواهم کرد. علمای اهل سنت بسیار به ایشان توهین و ناسزاهای رکیک گفتند، اما ایشان روی عقاید خود ایستاده است.
گمانم عبارت ایشان است که میگوید: خداوند عالم عادلتر از آن است که «طلحه» و «زبیر» را به بهشت ببرد. البته ما «عباد بن یعقوب» را شیعه نمیدانیم، اما به جهت اینکه این حرفها را زده است او را به شیعه نسبت دادهاند. حال آنکه ایشان یکی از روات اهل سنت است.
راوی دوم «ابراهیم بن محمد بن میمون» است که در مورد او مینویسد:
«قال الدارقطنی شیعی صدوق وقال بن حبان کان رافضیا داعیة»
دارقطنی میگوید: او شیعی و راستگو است. ابن حبان میگوید: او هم رافضی بود و هم دعوت گر به بدعت بود.
تهذیب التهذیب، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1404 - 1984، الطبعة: الأولی، ج 5، ص 95، ح 183
کلمه «داعیة» به معنای دعوت گر به بدعت تشیع است! «ابن حجر» میگوید: اگر ما این دو نفر را حذف کنیم، دیگر حدیث صحیح برای ما نمیماند. «ذهبی» در کتاب «سیر أعلام النبلاء» جلد هفتم 154 همین تعبیر را دارد و مینویسد:
«والرافضی إذا علم صدقة فی الحدیث وتقواه ولم یکن داعیا إلی بدعته فالذی علیه أکثر العلماء قبول روایته والعمل بحدیثه»
اگر معلوم شد یک رافضی به ویژه در حدیث انسان صادقی است و دعوت به بدعت هم نمیکند، اگر علما گفتهاند که روایت او قبول است و ما به روایات او عمل میکنیم.
سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 7، ص 154، باب 51 هشام الدستوائی ع
آقای «البانی» متوفای 1420 هجری هم از قافله عقب نمانده است. ایشان در کتاب «سلسلة الأحادیث الصحیحة» جلد پنجم وقتی به بحث روات شیعه میرسد، میگوید:
«لأن العبرة فی روایة الحدیث إنما هو الصدق والحفظ وأما المذهب فهو بینه وبین ربه فهو حسیبه، ولذلک نجد صاحبی " الصحیحین " وغیرهما قد أخرجوا لکثیر من الثقات المخالفین کالخوارج والشیعة وغیرهم»
ملاک در نقل روایت صداقت و حافظه راوی است. اما مذهب راوی بین او و بین خدایش است. ما میبینیم در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» روایات بسیاری از قول مخالفین و خوارج و شیعه نقل شده است.
سلسلة الأحادیث الصحیحة، المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، الریاض، الطبعة: الأولی، (لمکتبة المعارف)، ج 5، ص 262، ح 2223
آقای «ابن حجر» بزرگوار! شما که می گویید حدیث «أنت الهادی بک یهتدی المهتدون بعدی» به جهت آنکه از قول شیعیان نقل شده است به درد ما نمیخورد، این هم نظر علما و بزرگان شما در مورد راویان شیعه! ما چکار کنیم؟!
ان شاءالله در فرصتی مناسب در این زمینه صحبت خواهیم کرد. بنده در حوزه علمیه بیست سال رجال تدریس کردم.
به قدری رجال عزیزان اهل سنت به هم ریخته است که اگر ما بخواهیم با ملاک اهل سنت حدیثی را بررسی کنیم، شاید یک حدیث هم نتوانیم بررسی کنیم.
بنده گمان میکنم آقای «نووی» متوفای 676 هجری فقیه الأمة است که میگوید: من تعجب میکنم بعضی از فقهای ما وقتی یک روایتی میآورند که به نفع مذهبشان است، ولو راوی ضعیف هم باشد از او دفاع میکنند. در مقابل وقتی حدیثی باشد که به ضرر مذهبشان باشد، ولو راوی ثقه هم باشد او را تضعیف میکنند.
«بدرالدین عینی» خود حنفی است. او روایت یک راوی در نفع حنفی را قبول میکند. او همان راوی را وقتی روایتی بر علیه حنفی نقل میکند تضعیف میکند.
«ابن حجر عسقلانی» شافعی است. او وقتی به روایتی میرسد که به نفع شافعیهاست، با جان و دل از روایت استقبال میکند و روایت را قبول دارد. ولی وقتی به روایتی برسد که بر ضد شافعیهاست، همان راوی را تضعیف میکند.
بنده برای تک تک گفتههایم سند دارم. اینها ملاک قبول و رد روایت است. من در خدمت حضرتعالی هستم.
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. ان شاءالله بازهم بحث و گفتگویمان را در محضر حضرت استاد ادامه خواهیم داد. بازهم یادآوری میکنم دوستانی که احیاناً سؤال و مطلب و گفتگویی دارند، حتماً در خدمتشان هستیم و میتوانند از راههای ارتباطی تماس بگیرند.
اجازه بدهید این لحظات و دقایق ماهی که به نوعی ماه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) هست و برنامه زنده «حبل المتین» در شب بیست و ششم ماه مبارک رمضان را متبرک کنیم به نام نامی مولایمان امیرالمؤمنین.
این روزها ایام شهادت مولایمان امیرالمؤمنین را هم پشت سر گذاشتیم. شنیدن مدح و منقبت و منزلت امیرالمؤمنین وجود انسان را پر از نور و سرور و امید میکند.
خلاصه این میان برنامه همین مصرع آخر است: عشق فقط حب ولی والسلام! این خلاصه همه آنچه که گفته میشود هست. اگر کسی بخواهد عشق را معنا کند، محبت مولا امیرالمؤمنین است.
خوشا به حال کسانی که دل و وجود و قلبشان سرشار از عشق و ارادت و محبت مولای متقیان حضرت امیر مؤمنان اسد الله الغالب علی بن أبی طالب (سلام الله علیه) هست، مثل شما بینندگان عزیز و نازنین «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» هرجای عالم هستید.
ما طبق وعدهای که داده بودیم ان شاءالله در خدمت مخاطبینمان هستیم، البته مباحث ما هم ادامه دارد. ان شاءالله اگر فرصت شد حتماً گفتگویمان را در محضر حضرت استاد ادامه خواهیم داد.
تماسهای بینندگان برنامه:
جناب آقای مرادی از کرج خدمت شما سلام عرض میکنم، شبتان بخیر؛
بیننده (آقای مرادی از کرج – شیعه):
سلام خدمت شما و استاد و همه بینندگان محترم.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
من مطلبی شنیدم. در جمعهای که گذشت و روز قدس بود، «مولوی عبدالحمید» اظهار نظری کرد و گفت که ما نباید نابودی دیگران را بخواهیم. منظور رژیم صهیونیستی بود. پیامبر گرامی اسلام هم با یهودیان صلح کردند. من میخواستم استاد یک پاسخی بدهند و میخواستم ببینم آیا اصلاً رژیم صهیونیستی در شرایطی هست که مسلمانان بخواهند با آنها صلح کنند؟!
مجری:
سلامت باشید، از شما ممنونیم. موفق باشید، خدانگهدارتان باشد. آقای عباس بهادری از کرج پشت خط هستند. سلام علیکم؛
بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):
سلام علیکم و رحمة الله خدمت حاج علی اسماعیلی و حضرت آیت الله حسینی قزوینی. ان شاءالله طاعات و عبادات همگی مورد قبول حضرت حق قرار گرفته باشد.
حضرت استاد چند وقتی بود که ما خبری از آقای «ملازاده» نداشتیم. ظاهراً تازگیها «شبکه وصال» راه اندازی شده است. یک جوان عزیز و محترم اهل سنت تماس گرفته بود و در رابطه با هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا سؤال پرسید.
ایشان میپرسید واقعاً برای بنده جای سؤال است که آیا این هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا واقع شده است یا خیر؟! آقای «ملازاده» گفت: خیر، اصلاً چنین چیزی نبوده است.
جوان اهل سنت گفت: در کتاب «صحیح مسلم» آمده است که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تا زمان وفات یا شهادتشان با آقایان ابوبکر و عمر بن خطاب صحبت نکردند.
«ملازاده» شروع کرد به گفتن آنکه این قضایا اصلاً صحیح نیست و افسانهای است که تشیع آن را از خود درآوردهاند. در قدیم خانهها اصلاً در نداشت و پردهای به جای در بوده است.
ما اصلاً مبهوت ماندیم! حضرت استاد مگر خانه خدا در نداشت؟! مگر در قدیم درهای عظیمی برای قلعههای خودشان نمیساختند؟! چطور میخواهند در نداشتن خانه حضرت فاطمه زهرا را ثابت کنند؟!
چطور وقتی به قضیه هجوم به خانه عثمان میرسند، می گویند: در خانه عثمان بسته بود، در خانه را آتش زدند!! «ابن تیمیه حرانی» در کتاب «منهاج السنة» جلد ششم صفحه 286 این قضیه را نقل کرده است. چطور «ملازاده» با وقاحت تمام دروغ میگوید که خانه علی بن أبی طالب در نداشت و پرده بوده است؟!!
حضرت استاد این شخص که ادعای دکتری میکند یا واقعاً تاریخ نخوانده و اطلاعات تاریخی ندارد یا اینکه مثل روز دارد دروغ میگوید. اگر ممکن است قدری در این خصوص توضیح بدهید، ممنون و سپاسگذارم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
مجری:
تشکر میکنم از شما جناب آقای بهادری عزیز، ان شاءالله موفق باشید. جناب آقای رحمتی بیننده عزیز ما از لنگرود پشت خط هستند. آقای رحمتی سلام علیکم؛
بیننده (آقای رحمتی از لنگرود – شیعه):
سلام علیکم و رحمة الله. سؤالی داشتم در مورد لقب حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه). آیا تنها در روز غدیر خم این لقب به امیرالمؤمنین داده شده است یا قبل از آن هم این لقب به حضرت داده شده بود؟!
من سلام گرمی خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی دارم. من از طلبههای مشهد مقدس هستم. ان شاءالله که حضرت استاد هرکجا هستند صحیح و سالم و تندرست باشند، همیشه دعاگویشان هستیم.
نقدی بر ادعای عجیب «مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی»!
مجری:
یا علی مدد، ممنون و متشکرم، خدانگهدار. استاد آقای مرادی از کرج بحثی را از قول آقای «مولوی عبدالحمید» نقل کردند.
حضرتعالی فرمودید که ما قرار نداریم دستمان بند شود و برخی مطالب را بگوییم، اما وقتی مطلبی بیان میشود قاعدتاً ما به عنوان مباحث علمی باید جواب بدهیم. ایشان گفتند: "ما نباید نابودی کسی را بخواهیم و باید با یهودیان و اسرائیل صلح کنیم."
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
البته این اولین لغزش ایشان نیست. ما تصمیم نداریم که برخوردهایمان چالشی باشد. ما قبلاً هم به صورت دوستانه گفتیم: منتهی الیه مسیری که شما میروید مشخص نیست.
بینندگان عزیز توجه کنند الآن مسئله «مولوی عبدالحمید» بحث شیعه و سنی نیست، بلکه بحث انقلاب و ضد انقلاب است. بحث ایشان بحث حکومت و ضد حکومت جمهوری اسلامی است.
ایشان همین حرف را در روز قدس مطرح کرد و یکی از علمای بزرگ اهل سنت ایران با ایشان اعلان مناظره کرده است که در فضای مجازی هم منتشر شد. آش به قدری شور شده است که خود حضرات هم وارد میدان شدهاند.
من خیلی نمیخواهم در آن رابطه صحبت کنم، اما مطلبی به عزیزان نشان میدهم. ما اصلاً کاری به شیعه و سنی نداریم. قرآن کریم در سوره مبارکه مائده آیه 83 میفرماید:
(لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُود)
بطور مسلم یهود و مشرکان را دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت.
سوره مائده (5): آیه 82
این منطق قرآن کریم است. نسبت به این آیه چه پاسخی دارید؟! یک نفر نیست از شما سؤال کند و آن جمعیت در آنجا زبان ندارند؟! اطرافیانی که دارند به شما مشورت میدهند قرآن نخواندند؟! شما قرآن نخواندید؟!
صلحی که پیغمبر اکرم با یهودیان کرد را برای مردم تشریح کنید. این صلح در کجا بود و نتیجه صلح به کجا رسید؟! قضیه جنگ احزاب مگر بعد از صلح پیغمبر اکرم با یهود و پیمان شکنیهای یهود و خیانت یهود اتفاق نیفتاد؟! این قضایا را به مردم بگویید.
پیغمبر اکرم با یهود صلح کرد، اما آنها جز خیانت برای اسلام چیز دیگری نداشتند. شما در طول این 1444 سال به ما نشان بدهید که یک یهودی از ابتدای ظهور اسلام تا الآن خیرخواه اسلام بوده است!! چرا این قضایا را مطرح میکنید؟!
شما یک روز می گویید که فلسطینیها باید مستقل باشند و اسرائیل هم باید مستقل باشد. اسرائیل که غاصب است. شما خودتان هم قبلاً فرمودید که اسرائیل فلسطین را غصب کرده است.
اگر اسرائیل مستقل شود، باید به اروپا و آمریکا و هر کشوری که آمدهاند به آنجا بروند. اگر واقعاً قائل به استقلال فلسطینیها هستید، باید اسرائیل نابود شود و از فلسطین برداشته شود.
ان شاءالله نابودی اسرائیل زیاد نمانده است و به حول قوه الهی در آینده بسیار نزدیک شاهد نابودی اسرائیل و این رژیم غاصب خواهیم شد.
«مولوی عبدالحمید» زنان بی حجاب را به مسجد راه داد. چرا دارید اینطور حرمت شکنی میکنید؟! آیا این توهین به قرآن نیست؟! ما اصلاً کاری به سنت نداریم.
آن خانم هم میگفت: ما هرکجا رفتیم حتی الجزائر هم رفتیم ما را بی حجاب به مسجد راه ندادند و گفتند حتماً باید چادر سر کنید و داخل مسجد بیایید. در مقابل در مسجد مکی ما را بدون چادر راه دادند. آیا این توهین و اهانت به شما نیست؟! در هیچ جای دنیا حتی سنیهای الجزائر و عربستان اجازه نمیدهند زنان بی حجاب وارد مسجد شوند.
شما برخلاف تمام اهل سنت دنیا زنان بی حجاب را به مسجد راه میدهید و با آنها عکس میگیرید و خوش آمد می گویید!!
عزیزان اهل سنت ما بدانند که این روش اختلاف شیعه و سنی نیست. بحثی که ایشان شروع کرده است مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی است که شیعه و سنی به او رأی دادند.
عزیزان اگر کسی در جایی بحث «مولوی عبدالحمید» را مطرح میکند، آن را به حساب شیعه و سنی نگذارید. امیدوارم ان شاءالله ایشان سر عقل بیایند و قدری فکر کنند و عاقبت کارشان را در نظر بگیرند.
من قبلاً هم به آقای «عبدالحمید» گفتم: شما انگشت کوچک آقای «منتظری» هم نخواهید شد. وقتی نظام تشخیص داد که مرجعیت ایشان به صلاح نیست، بیست و چهار ساعته بساط او را جمع کرد.
شما نه یک هزارم او قدرت دارید و نه یک هزارم او طرفدار دارید. حال اگر نظام با شما قدری ملاطفت به خرج میدهد، به خاطر این است که به فکر بیفتید و از این روشها دست بردارید.
ضربه فنی «ملازاده»، توسط استاد حسینی قزوینی!
مجری:
آقای بهادری از کرج هم به حرف آقای «ملازاده» اشاره کردند که بینندهای تماس گرفته بود و بحثی مطرح شده بود و ایشان کلاً بحث هجوم و تهدید به خانه حضرت فاطمه زهرا را منکر شده است. او گفته اصلاً خانه در نداشت که بخواهد آتش زده شود!!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
آقای «ملازاده» سواد ندارد. ایشان در حقیقت عموی همسر «مولوی عبدالحمید» است و مطالب بسیار تند و بی ادبانه ای علیه «عبدالحمید» دارد.
بنده تعابیر ایشان را به هیچ وجه اصلاً و ابداً نمیپسندم. حال کسی از ایشان سؤال کند قرآن کریم در سوره مبارکه نور آیه 61 میفرماید:
(وَ لا عَلی أَنْفُسِکمْ أَنْ تَأْکلُوا مِنْ بُیوتِکمْ أَوْ بُیوتِ آبائِکمْ أَوْ بُیوتِ أُمَّهاتِکمْ أَوْ بُیوتِ إِخْوانِکمْ أَوْ بُیوتِ أَخَواتِکمْ أَوْ بُیوتِ أَعْمامِکمْ أَوْ بُیوتِ عَمَّاتِکمْ أَوْ بُیوتِ أَخْوالِکمْ أَوْ بُیوتِ خالاتِکمْ أَوْ ما مَلَکتُمْ مَفاتِحَهُ أَوْ صَدِیقِکمْ لَیسَ عَلَیکمْ جُناحٌ أَنْ تَأْکلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتاتا)
و بر شما نیز گناهی نیست که از خانههای خودتان (خانههای فرزندان یا همسرانتان که خانه خود شما محسوب میشود بدون اجازه خاصی) غذا بخورید، و همچنین خانههای پدرانتان، یا خانههای مادرانتان، یا خانههای برادرانتان، یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان، یا خانههای عمههایتان، یا خانههای دائیهایتان، یا خانههای خالههایتان، یا خانهای که کلیدش در اختیار شما است، یا خانههای دوستانتان، بر شما گناهی نیست که بطور دسته جمعی یا جداگانه غذا بخورید.
سوره نور (24): آیه 61
این آیه خطاب به مردم مدینه است. اگر کسی از دوستان به مسافرت رفته است و کلید خانه خود را به شما داده است، شما میتوانید از یخچال او غذا و میوه بردارید یا از کوزه او آب بخورید. اگر خانههای مدینه در نداشت، این کلیدها متعلق به کجا بود؟!
به گفته ایشان باید پردهها را بالا میبردند و نخهای پردهها را گره میزدند!! یک حرفی بزنید که این چنین رسوا نشوید. حداقل قرآن بخوانید! حداقل به حرف خلیفه دوم عمل کنید که گفت: «حسبنا کتاب الله»
از طرف دیگر در کتاب «سنن أبو داود» روایتی از قول خلیفه دوم نقل شده است. «دکین بن سعید» نقل میکند که خدمت پیغمبر اکرم رفتیم و گفتیم: گرسنه هستیم. حضرت فرمود:
«یا عُمَرُ اذْهَبْ فَأَعْطِهِمْ فَارْتَقَی بِنَا إلی عِلِّیةٍ فَأَخَذَ الْمِفْتَاحَ من حجزته فَفَتَحَ »
ای عمر! برو و قدری غذا تهیه کن. عمر بن خطاب کلید را از پیغمبر اکرم گرفت و از صندوق قدری غذا آورد.
سنن أبی داود، اسم المؤلف: سلیمان بن الأشعث أبو داود السجستانی الأزدی، دار النشر: دار الفکر --، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ج 4، ص 360، ح 5238
«فَأَخَذَ الْمِفْتَاحَ» به چه معناست؟! این روایت در کتابهای خودتان است. آقای «ملازاده» حداقل کتاب «صحیح مسلم» را بخوانید. در این کتاب حدیث 2010 آمده است که «ابو حمید» میگوید:
«إنما أُمِرَ بِالْأَسْقِیةِ أَنْ تُوکأَ لَیلًا وَبِالْأَبْوَابِ أَنْ تُغْلَقَ لَیلًا»
پیغمبر اکرم دستور داد شبها درها را ببندید.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1593، ح 2010
آیا در را ببندید به معنای این است که پردهها را بیندازید؟! قضیه چیست؟! عبارت جالبی هم آقای «بخاری» در کتاب «صحیح الأدب المفرد» آورده است. ایشان در خصوص در خانه عایشه می نویسد:
«مِصْرَاعًا کانَ أَوْ مِصْرَاعَینِ؟ کانَ بَابًا وَاحِدًا »
در خانه عایشه یک لنگه بود یا دو لنگه بود؟ یک لنگه بود.
«مِنْ أَی شَیءٍ کانَ؟ مِنْ عَرْعَرٍ أو ساج»
جنس در از چه چیزی بود؟ از چوب درخت عرعر یا درخت کاج بود.
از این واضحتر؟! ما نمیدانیم به حال این افراد بخندیم یا گریه کنیم!! در مورد سند روایت هم آمده است:
«(صحیح الإسناد)»
صحیح الأدب المفرد للإمام البخاری، المؤلف: محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المغیرة البخاری، أبو عبد الله (المتوفی: 256 هـ)، حقق أحادیثه وعلق علیه: محمد ناصر الدین الألبانی، الناشر: دار الصدیق للنشر والتوزیع، الطبعة: الرابعة، 1418 هـ - 1997 م، ج 1، ص 290، ح 601
اگر این مطالب را از کتابهایتان نخواندید حداقل برنامههای ما را گوش کنید و یاد بگیرید. شما که استاد ندیدید و جایی هم که بودید استاد نبوده تا به شما این مطالب را یاد بدهد. حداقل پای «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» بنشینید و این مطالب را یاد بگیرید.
ما این مطالب را از کتابهای خودتان می گوییم. این قضایا کاملاً نشان میدهد که این آقایان یا اصلاً اهل مطالعه نیستند یا حوصله مطالعه کردن را ندارند. من در خدمت شما هستم.
مجری:
خیلی متشکرم. آقای رحمتی از لنگرود هم اشاره کردند به لقب حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) که چه زمانی این لقب داده شده است.
البته من نگاه میکردم در مناسبتهای بین پانزدهم تا بیست و پنجم ذی الحجه یک مناسبتی در همان ایام داشتیم. حال نمیدانم همان هست یا مناسبت دیگری بوده است.
«علی بن ابیطالب» (سلام الله علیه) از چه زمانی «امیرالمؤمنین» شد!؟
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
در منابع شیعه و اهل سنت موارد متعددی داریم. «دیلمی همدانی» متوفای 509 هجری در کتاب «الفردوس بمأثور الخطاب» در کتاب خود نقل میکند که «حذیفه» گفت:
«لو علم الناس متی سمی علی أمیر المؤمنین ما أنکروا فضله»
اگر مردم میدانستند علی را کی امیرالمؤمنین نامیدند، فضیلت او را انکار نمیکردند.
«سمی أمیر المؤمنین وآدم بین الروح والجسد»
حضرت علی امیرالمؤمنین بود قبل از اینکه گل آدم سرشته شود.
ایشان سپس آیه شریفه:
(وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کنَّا عَنْ هذا غافِلِین)
به خاطر بیاور زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟! گفتند آری، گواهی میدهیم (چرا چنین کرد؟) برای اینکه در روز رستاخیز نگوئید ما از این غافل بودیم (و از پیمان فطری توحید و خداشناسی بیخبر).
سوره اعراف (7): آیه 172
را میآورد و در ادامه مینویسد:
«قالت الملائکة بلی»
ملائکه گفتند: بله.
«قال تبارک وتعالی أنا ربکم ومحمد نبیکم وعلی أمیرکم»
خداوند تبارک و تعالی فرمود: من پروردگار شما و رسول اکرم پیغمبر شما و علی بن أبی طالب هم امیرالمؤمنین شماست.
الفردوس بمأثور الخطاب، اسم المؤلف: أبو شجاع شیرویه بن شهردار بن شیرویه الدیلمی الهمذانی الملقب إلکیا، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1406 هـ - 1986 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: السعید بن بسیونی زغلول، ج 3، ص 354، ح 5066
از این بهتر؟! این روایت در کتاب «ینابیع المودة» اثر «قندوزی» هم نقل شده است. در کتابهای شیعه هم الی ماشاءالله این روایت نقل شده است.
در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 259 آمده است که «جابر بن یزید جعفی» از امام باقر (علیه السلام) سؤال میکند:
«لِمَ سُمِّی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ اللَّهُ سَمَّاهُ »
چرا علی بن أبی طالب را امیرالمؤمنین می گویند؟ حضرت فرمود: خداوند او را امیرالمؤمنین نامیده است.
«وَ هَکذَا أَنْزَلَ فِی کتَابِهِ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ»
وقتی آیه شریفه: (وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ) نازل شد؛
«وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولِی وَ أَنَّ عَلِیاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ»
خداوند متعال فرمود: محمد رسول شما و علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین است.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 412، ح 4
بنده شاید بتوانم حدود بیست روایت از منابع شیعه و اهل سنت در خصوص این روایت بیاورم که اصلاً ربطی به واقعه غدیر خم و قبل و بعد از آن ندارد.
اینها همه نشانگر این است که واژه «أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ» قبل از خلقت حضرت آدم توسط خداوند متعال نامیده شده است. خداوند عالم در روز الست از تمام مؤمنین و از تمام خلایق عهد و پیمان گرفتند بر امیرالمؤمنین بودن علی بن أبی طالب.
بازهم در کتاب «بشارة المصطفی» روایتی در این زمینه آمده است که شخصی خدمت امیرالمؤمنین آمد و عرضه داشت:
«یا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّک تُدْعَی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَمَنْ أَمَّرَک عَلَیهِمْ؟»
یابن الحسن! چه کسی شما را امیرالمؤمنین قرار داده است؟
«قَالَ ع اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ أَمَّرَنِی عَلَیهِمْ»
حضرت فرمود: خداوند متعال مرا امیرالمؤمنین قرار داده است.
«فَجَاءَ الرَّجُلُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ أَ یصَدَّقُ عَلِی فِیمَا یقُولُ إِنَّ اللَّهَ أَمَّرَهُ عَلَی خَلْقِهِ؟ »
شخصی خدمت رسول الله آمد و عرضه داشت: یا رسول الله! آیا علی بن أبی طالب راست میگوید که خدا او را امیر بر خلائق قرار داده است؟
«فَغَضِبَ النَّبِی ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَلِیاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِوَلَایةٍ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»
رسول اکرم غضبناک شدند و فرمودند: همانا علی بن أبی طالب با ولایت خداوند عالم امیرالمؤمنین است.
«عَقَدَهَا لَهُ فَوْقَ عَرْشِهِ وَ أَشْهَدَ عَلَی ذَلِک مَلَائِکتَه»
خداوند عالم لقب امیرالمؤمنین را بر فوق عرش به علی بن أبی طالب داده است و تمام ملائکه بر آن شهادت دادهاند.
بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، نویسنده: طبری آملی، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم، ص 24، باب إن أفضل الأعیاد الیوم الذی نصب علیا بغدیر خم
حال از این عزیزمان تشکر میکنیم که چنین سؤالی مطرح کرد و ما هم به مناسبتی این روایات را بیان کردیم.
مجری:
خیلی ممنون و متشکرم. فقط و فقط حیدر امیرالمؤمنین است! بعضی افراد بی دلیل و بی خود برخی القاب نورانی و ملکوتی مولا امیرالمؤمنین را برای خودشان نتراشند.
ما در روایت داریم شخصی خدمت امام صادق آمد و به حضرت این لقب را داد. امام صادق فرمودند: این لقب تنها مخصوص جد ما امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب است.
حتی امامان ما هم به خودشان اجازه نمیدادند که دیگران با چنین لقبی این بزرگواران را خطاب کنند و میفرمودند که این لقب تنها مخصوص مولای متقیان علی بن أبی طالب (علیه السلام) است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، ما در روایت داریم غیر از امیرالمؤمنین به احدی حتی به رسول اکرم هم این لقب داده نشده و ما نسبت به رسول الله هم واژه «امیرالمؤمنین» نداریم. ما نسبت به ائمه اطهار (علیهم السلام) داریم که حق ندارید واژه «امیرالمؤمنین» بگویید.
مجری:
خیلی متشکرم. در دقایقی که از برنامه باقی مانده است با اجازه به سراغ ادامه مباحثی که در خدمت دوستان عزیز داشتیم، برویم.
بحث درسهایی از امامت و ولایت را دنبال میکنیم و در بخش قبلی اشاره کردیم به بحث روایتی که در مورد امیرالمؤمنین مطرح شده است. برخی از نکاتی که برخی از آقایان اهل سنت در خصوص حدیث «أنت الهادی بک یهتدی المهتدون بعدی» مطرح کردهاند و گفتهاند که در سند این روایت شیعیان وجود دارند. استاد کاملاً در این خصوص توضیح دادند.
استاد طبق آیه 44 و 46 سوره مبارکه نحل که خداوند متعال میفرمایند:
(وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیک الْکتابَ إِلاَّ لِتُبَینَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ هُدی وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُون)
سخنان رسول گرامی اسلام تنها راه حل اختلاف میان امت اسلامی است. آیا بعد از رسول مسئولیت حل اختلاف میان امت اسلامی به کسی واگذار شده است یا خیر؟! اگر واگذار شده است، به چه کسی واگذار شده است؟!
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مُبیّن اختلافات امت اسلام بعد پیامبر (صلی الله علیه و آله)
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
کلمه (لِتُبَینَ) در سوره مبارکه نحل در دو جا آمده است. عزیزان دقت کنند در آیه 44 آمده است:
(وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم)
و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی.
سوره نحل (16): آیه 44
دقت داشته باشید در این آیه شریفه «لتقرأه علی الناس» و «لتتلوا علی الناس» نیامده است، بلکه (لِتُبَینَ لِلنَّاسِ) به معنای تفسیر کردن و بیان کردن آمده است.
در خصوص بیان کردن، امام خمینی جملهای دارند. من عرض کردم یکی از مشکلات ما این است که در طول این چهل و چهار سال تنها از مسائل سیاسی امام خمینی را مورد بحث قرار دادیم. ما در مباحث معرفتی روی آثار امام خمینی کار نکردیم.
امام خمینی در کتاب «آداب الصلاة» در رابطه با بحث تفسیر میفرماید: یک عده تفسیر نوشتهاند در رابطه با ادبیات و صرف و نحو است. یک عده در رابطه با معانی و بیان قرآن تفسیر نوشتهاند. یک سری در رابطه با شأن نزول قرآن تفسیر نوشتهاند.
من معتقدم تا الآن کسی تفسیر قرآن را ننوشته است، زیرا قرآن کریم کتاب اخلاقی و کتاب سازندگی است. ما باید ببینیم چرا این آیه نازل شده است. باید ببینیم هدف و پیام این آیه چه بوده است.
حضرت امام خمینی میفرماید: من تا به حال ندیدم تفسیری در رابطه با پیام آیات صحبت کند. شأن نزول قرآن خیلی خوب است. ادبیات قرآن خیلی خوب است.
(لِتُبَینَ لِلنَّاسِ) خیلی مهم است، به این معنا که برای مردم تفسیر و تبیین کنید و توضیح بدهید. همچنین در آیه 64 از سوره مبارکه نحل آمده است:
(وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیک الْکتابَ إِلاَّ لِتُبَینَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ هُدی وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یؤْمِنُون)
ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف دارند برای آنها تبیین کنی و مایه هدایت و رحمت است برای گروهی که ایمان دارند.
سوره نحل (16): آیه 64
یعنی کتاب ملاک است، قرآن با تبیین پیغمبر اکرم! در این آیه شریفه نیامده است: «لتقرئهم علی الناس ما اختلفوا فیه» بلکه (لِتُبَینَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ) آمده است.
یکی از رسالتهای رسول اکرم این است که پیامهای آیات قرآن کریم را برای رفع اختلاف مردم برای مردم بیان کند. این قضیه در زمان رسول اکرم کاملاً واضح و روشن است.
بعد از رسول گرامی اسلام ما میبینیم یک دسته به سراغ سقیفه رفتند، یک دسته به سراغ امیرالمؤمنین رفتند و جنگها و درگیریها و قتل خلیفه سوم و جنگ جمل و جنگ صفین پیش آمد.
کاملاً مشخص است که این قضایا نتیجه اختلافات بزرگی بوده است. ما چکار کنیم؟! ما میبینیم در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» اثر «حاکم نیشابوری» جلد سوم روایتی در این زمینه آمده است.
ما در آیه 64 از سوره مبارکه نحل خواندیم که یکی از رسالتهای پیغمبر اکرم این است که اختلاف میان مردم را برطرف کند.
جامعه بدون اختلاف امکان پذیر نیست. یک زن و شوهر در یک خانه با همدیگر اختلاف سلیقه دارند. دو برادر و دو خواهر با همدیگر اختلاف دارند. باید فصل الخطابی باشد.
در زمان رسول اکرم فصل الخطاب رسول اکرم بود. از قول «أنس بن مالک» نقل شده است که پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین فرمودند:
«أنت تبین لأمتی ما اختلفوا فیه من بعدی»
تو بیانگر آن چیزی هستی که مورد اختلاف مردم هست.
رسول گرامی اسلام به صراحت فرمودند: یا علی! تو بیانگر اختلاف میان امت هستی. ایشان در مورد سند روایت مینویسد:
«هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین ولم یخرجاه»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 132، ح 4620
ببینید چقدر زیباست! در موارد اختلافی پیغمبر اکرم فرمود: یا علی! وظیفه تو رفع اختلاف میان مردم است.
در کتاب «حلیة الأولیاء» اثر «ابو نعیم اصفهانی» متوفای 430 هجری روایت دیگری آمده است. در جلد اول صفحه 63 آمده است که پیغمبر اکرم به «أنس بن مالک» فرمودند:
«یا أنس اسکب لی وضوءا ثم قام فصلی رکعتین»
یا انس! آب وضویی برای من درست کن. حضرت سپس وضو گرفتند و دو رکعت نماز خواندند.
«ثم قال یا أنس أول من یدخل علیک من هذا الباب أمیر المؤمنین وسید المسلمین وقائد الغر المحجلین وخاتم الوصیین»
سپس فرمودند: یا أنس! اولین کسی که از این در وارد میشود امیرالمؤمنین است. او پیشوای مسلمانان و رهبر افتخار پیشانی سفیدان و خاتم پیامبران است.
«وقائد الغر المحجلین» به معنای این است که امیرالمؤمنین رهبر هر آبروداری است که در اسلام است. در پایان وقتی امیرالمؤمنین آمد، حضرت فرمود:
«وتبین لهم ما اختلفوا فیه بعدی»
بعد از من هر اختلافی میان امت اسلامی پیش بیاید، وظیفه تو برطرف کردن اختلافات است.
حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، اسم المؤلف: أبو نعیم أحمد بن عبد الله الأصبهانی، دار النشر: دار الکتاب العربی - بیروت - 1405، الطبعة: الرابعة، ج 1، ص 63، باب 4
بنابراین تنها کسی که برای حل اختلاف معین شده است، حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.
از میان کتب شیعه هم «شیخ صدوق» متوفای 381 هجری در کتاب «من لا یحضره الفقیه» که از کتب اربعه شیعه است، جلد چهارم صفحه 179 روایت را از «ابن عباس» نقل میکند که میگوید از رسول اکرم شنیدم به امیرالمؤمنین فرمودند:
«یا عَلِی أَنْتَ وَصِیی أَوْصَیتُ إِلَیک بِأَمْرِ رَبِّی وَ أَنْتَ خَلِیفَتِی اسْتَخْلَفْتُک بِأَمْرِ رَبِّی»
یا علی! تو وصی من هستی. تو را وصی خودم قرار دادم به امر الهی. تو جانشین من هستی. تو را خلیفه قرار دادم به دستور پروردگارم.
«یا عَلِی أَنْتَ الَّذِی تُبَینُ لِأُمَّتِی مَا یخْتَلِفُونَ فِیهِ بَعْدِی»
یا علی! تنها تو هستی که میتوانی اختلافات میان امت مرا بعد از من حل کنی.
«وَ تَقُومُ فِیهِمْ مَقَامِی»
بعد از من جایگاه من جایگاه توست و جایگاه تو جایگاه من است.
یعنی بعد از من تنها کسی که میتواند جایگاه مرا پر کند، تو هستی.
«قَوْلُک قَوْلِی وَ أَمْرُک أَمْرِی وَ طَاعَتُک طَاعَتِی وَ طَاعَتِی طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِیتُک مَعْصِیتِی وَ مَعْصِیتِی مَعْصِیةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»
سخن تو سخن من است. امر تو امر من است. پیروی از تو پیروی از من و پیروی از من پیروی از خداست. هرکسی از تو نافرمانی کند از من نافرمانی کرده است و هرکسی از من نافرمانی کند از خدا نافرمانی کرده است.
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 179، ح 5405
ببینید چقدر واضح است! بنده گمان نمیکنم روایتی از این واضحتر نسبت به حقانیت امیرالمؤمنین داشته باشیم.
ما هم از منابع اهل سنت روایت آوردیم و هم از منابع شیعه آوردیم تا نگویند شیعیان در کتابهایشان روایتی بر اثبات حقانیت مذهبشان ندارند. ما نمونههایی از این روایات زیاد داریم، اما تنها به جهت خالی نبودن عریضه این روایت را بیان کردم.
مجری:
حضرت استاد خیلی از شما ممنونم. خداوند به شما عزت و سلامتی و عاقبت بخیری عنایت کند و سایه شما مستدام باشد.
تشکر میکنم از تک تک شما دوستان عزیز و مخاطبین بزرگوار «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» که یکشنبه شبها خدمت شما میرسیم و برنامه زنده «حبل المتین» را تقدیم حضور شما میکنیم.
البته مباحث ما باقی مانده است. ان شاءالله اگر عمری باقی ماند در هفته آینده حتماً خدمت شما خواهیم رسید و مباحث را ادامه خواهیم داد.
با تمام وجودمان در این شبها و روزهای باقیمانده ماه عزیز خدا ماه مبارک رمضان مخصوصاً سحرها که محل استجابت دعا هست، دعا کنیم برای ظهور و فرج مولاجانمان حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه).
اللهم عجل لولیک الفرج
سایهتان کم نشود، خدانگهدار
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته