06/01/1402
موضوع: سنگ تمام پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بیان ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
گفتگوی جانسوز پیامبر اکرم با حضرت زهرا (سلام الله علیهما) در لحظات آخر عمر
خلاصه ای از مطالب جلسات گذشته پیرامون حدیث ثقلین
تعداد روایات یک کتاب از کتب شیعه، نزدیک به دو برابر صحاح سته اهل سنت!
جلوه ای دردناک، از اوج مظلومیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
قدر این دو کتاب ارزشمند را بدانید!!
سنگ تمام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در بیان ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
استناد امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به ولایت خود، در جاهای مختلف!
آیا حیوانات، نباتات و جمادات معتقد به ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) هستند!؟
در ماه مبارک رمضان، خواندن این کتابها را از دست ندهید!
معرفت ائمه اطهار (علیهم السلام)؛ تنها راه رسیدن به حقیقت توحید الهی!
تماسهای بینندگان برنامه
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
السلام علی المهدی الذی وعد الله به الأمم السلام علی ربیع الأنام و نضرة الأیام السلام علیک یا بقیة الله
کاش در این رمضان لایق دیدار شوم
سحری با نظر لطف تو بیدار شوم
کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان
تا که هم سفره تو لحظه افطار شوم
سلام و درود و ارادت و تحیت به محضر بامحبت مهربان دوست داشتنی باصفای شما مردم عزیز و بینندگان گرانقدر «شبکه جهانی حضرت ولی عصر»، خیلی خوش آمدید به برنامه زنده «حبل المتین».
خیلی خوشحالیم که بازهم خداوند به ما نفس داد توفیق داد خدمت شما رسیدیم تا به شما سلام بگوییم و به شما بگوییم قبول باشد طاعات و عبادات و روزهها و نمازهای شما.
امشب شب پنجم ماه مبارک رمضان هست. الهی شکر تا الآن توفیق داشتیم در این ماه نفس کشیدیم. ماهی که؛
«أَنْفَاسُکمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکمْ فِیهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُکمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُکمْ فِیهِ مُسْتَجَاب»
الأمالی، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ص 93، ح 4
همین نفسی که در اختیار ما نیست و میکشیم و بی اختیار هست، خداوند برای ما تسبیح حساب میکند. خواب ما عبادت است. همه چیز به صورت خاص و ویژه در این ماه محاسبه میشود.
ان شاءالله که خداوند از همه شما بپذیرد و بازهم توفیق بدهد که روزهای آینده بتوانیم روزه بگیریم.
برنامه زنده «حبل المتین» طبق معمول یکشنبه شبها ابتدا در محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی هستیم و ان شاءالله مباحثی حول محور امامت مطرح میکنیم.
بعد از آن اگر فرصتی باشد بخشی از برنامه اختصاص پیدا خواهد کرد به شما مخاطبین گرانقدر. ما همیشه با شجاعت و جرئت می گوییم و تعارف هم نداریم که این تریبون در اختیار همه هست.
آقایان و گویندههای شبکههای وهابی و کسانی که خرده سوادی یاد گرفتهاند و دوست دارند روی خط بیایند و سؤال و شبههای دارند، اشکالی ندارد. ما به شما پاسخ میدهیم.
همچنین اگر عزیزان اهل سنت به دنبال واقعیت و حقیقت هستند، از این فرصت برای طرح مباحثشان استفاده کنند. ما در خدمت عزیزان شیعه هم هستیم.
سلام عرض میکنم محضر سرور عزیز و گرانقدر حضرت آیت الله حسینی قزوینی. حضرت استاد خیلی خوش آمدید. طاعات و عبادات قبول، سال نو هم بر شما مبارک باشد؛
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم تبریک عرض میکنم. سال نو بر حضرتعالی و خانواده گرامی هم مبارک باشد.
فرارسیدن ماه مبارک رمضان را به همه عزیزان تبریک عرض میکنیم. خدا را به آبروی حضرت بقیة الله الأعظم سوگند میدهیم در این ماه، به همه ما و شما توفیق روزه داری و عبادت و قیام و قرائت قرآن عنایت کند.
گفتگوی جانسوز پیامبر اکرم با حضرت زهرا (سلام الله علیهما) در لحظات آخر عمر
ما برای اینکه این ماه و این سال و عمرمان را بیمه کنیم و حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) گوشه چشمی به ما نظر کنند، یادی از آن بزرگوار میکنیم.
«سلیم بن قیس» روایتی را نقل کرده است از قول «جابر بن عبدالله انصاری» و «عبدالله بن عباس» که می گویند: در آخرین لحظات عمر شریف رسول اکرم در کنار ایشان بودیم.
امیرالمؤمنین وارد شدند و حضرت مطالبی نسبت به امیرالمؤمنین فرمودند. زمانی که امام حسن وارد شدند حضرت مطالبی نسبت به امام حسن فرمودند. زمانی که امام حسین وارد شدند حضرت مطالبی نسبت به امام حسین فرمودند.
زمانی که نوبت به حضرت صدیقه طاهره رسید؛
«ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى ابْنَتِهِ فَقَالَ: إِنَّکِ أَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُنِی مِنْ أَهْلِ بَیْتِی»
حضرت رو به دخترشان کردند و فرمودند: تو اولین کسی هستی که از اهلبیت من با من دیدار میکنی و به من ملحق میشوی.
«وَ أَنْتِ سَیِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّة»
و تو سرور زنان اهل بهشت هستی.
«وَ سَتَرَیْنَ بَعْدِی ظُلْماً وَ غَیْظاً حَتَّى تُضْرَبِی وَ یُکْسَرَ ضِلْعٌ مِنْ أَضْلَاعِک»
بعد از من ظلمها و ستمها خواهی دید. تا جایی که تو را کتک میزنند و یکی از استخوانهای پهلویت را میشکنند.
کتاب سلیم بن قیس الهلالی؛ نویسنده: هلالى، سلیم بن قیس، تاریخ وفات: 76 ق، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، محمد، ناشر: الهادى، ایران؛ قم، 1405 ق؛ ج 2، ص 907
من نمیدانم آیه شریفه:
(قُلْ لا أَسْئَلُکمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی)
بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوست داشتن نزدیکانم.
سوره شوری (42): آیه 23
کجا رفت؟! آیا این افراد قرآن نخوانده بودند و از معنای آیه خبر نداشتند؟! این افراد بارها از رسول اکرم نپرسیدند که مراد از (الْقُرْبی) چه کسانی هستند؟! قدر متیقن مراد از (الْقُرْبی) حضرت صدیقه طاهره است.
بعد، حضرت نسبت به قاتلین حضرت فاطمه زهرا نفرین کردند. نمیدانیم چکار کنیم!!
شرمندهام ز شوهر مظلوم خود علی
دست شکسته حامی مولا نمیشود
بر روی قبر من بنویسید دوستان
سیلی زدن مودت زهرا نمیشود
بر باب خانهام بنویسید رهبری
مثل امام فاطمه تنها نمیشود
جز طفل من که یار علی گشت پشت در
شش ماههای فدایی بابا نمیشود
من پشت در ز پای فتادم یکی نگفت
زهرا چرا ز روی زمین پا نمیشود
سقط جنین و سیلی و ضرب و غلاف تیغ
این احترام أم أبیها نمیشود
عزیزم شعری از حضرت ولی عصر خواندند. این ماه اولاً متعلق به امیرالمؤمنین و در مرتبه دوم متعلق به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است.
شب قدر ملائکه و روح که بالاتر از جبرئیل است، بر محضر مقدس حضرت بقیة الله الأعظم نازل میشود و تمام تقدیرات عالم هستی را بر حضرت عرضه میدارد. حضرت ولی عصر امضاء میکنند و روح به نزد خداوند و پروردگار برمی گردد.
خوش آن روزی که فردایش تو باشی
خوش آن دردی که درمانش تو باشی
خوش آن هجری که پایانش تو باشی
خوش آن منبر که بالایش تو باشی
امیدواریم ان شاءالله این ماه رمضان آخرین ماه رمضان دوران غیبت باشد و این ماه رمضان بشارت آمدن عزیز زهرا و یوسف فاطمه را بدهد و دنیا از این ظلم و ستم و جور و طغیان رهایی بیابد و مظلومان عالم یک نفس راحتی بکشند.
مجری:
الهی آمین. خیلی ممنون و متشکرم. برنامه ما مزین و متبرک شد به نام نامی حضرت مادر، حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها).
روز یکشنبه هم متعلق به حضرت زهرای مرضیه و امیرالمؤمنین (سلام الله علیهما) است و به نام نامی آقاجانمان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
دوستان اگر در خاطر شریفتان باشد درسهایی از امامت و ولایت موضوع گفتگوی ما در یکشنبه شبهای «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» بود.
خیلی خیلی خوشحالیم که اگر شما عزیزان هم نکته و مطلبی دارید با ما به اشتراک بگذارید. ان شاءالله امشب هم این بحث را با محوریت حدیث ثقلین ادامه خواهیم داد که یکی از معتبرترین احادیثی است که در کتب اهل سنت و کتب شیعه آمده است.
ما حول و حوش این حدیث مطالب زیادی را مطرح کردیم و ان شاءالله امشب هم قرار است که در خدمت استاد باشیم.
با توجه به اینکه مباحث مهمی را در پیش رو داریم، خواهش میکنم خلاصه بحث گذشته را کوتاه بفرمایید تا به سراغ مباحث جدید برویم.
خلاصه ای از مطالب جلسات گذشته پیرامون حدیث ثقلین
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله.
أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی
همانطور که حضرتعالی هم اشاره کردید، ما عرض کردیم که حدیث ثقلین یکی از احادیث مهم و اساسی است که مراجع عظام تقلید و بزرگان ما روی این حدیث تأکید دارند.
حضرت امام خمینی در اولین صفحه وصیتنامه سیاسی – الهی خود از همه احادیثی که در رابطه با اهلبیت هست، حدیث ثقلین را انتخاب کردند. اگر ما بتوانیم این حدیث را برای شیعه و سنی خوب جا بیندازیم، قطعاً اختلافات بین المذاهب از بین خواهد رفت.
همه باید در کنار مائده آسمانی حدیث ثقلین بنشینیم و مرجعیت علمی، سیاسی، اخلاقی و احکامی خود را اهلبیت قرار بدهیم.
در کتاب «صحیح مسلم» و دیگر کتب نظیر کتاب «کافی» آمده است که پیغمبر اکرم فرمود: من دو چیز در میان شما میگذارم و میروم. اگر به این دو تمسک کنید و از آنها تبعیت کنید، هرگز گمراه نخواهید شد. این دو تا قیامت هرگز از همدیگر جدا نخواهند شد. مادامی که قرآن هست، اهلبیت هم هست تا در عالم برزخ و بعد از آن در قسمتهای پایانی قیامت. آن زمان دیگر راه متقین و غیر متقین از همدیگر جدا میشود.
در قیامت قرآن و اهلبیت نزد پیغمبر اکرم خواهند آمد. قرآن کریم از کسانی که در حق او جفا کردند شکایت میکند و اهلبیت هم از کسانی که در حق آنها جفا کردند شکایت میکند. اگر چنانچه نسبت به قرآن کریم و اهلبیت احترام کرده باشند و حقش را ادا کرده باشند شفاعت خواهند کرد.
مجری:
تشکر میکنم که مطالب را به صورت خلاصه مطرح کردید تا ما نسبت به همه مواردی که مدنظر هست در خدمت شما باشیم.
جناب استاد در خصوص خلافت وجود نازنین آقاجانمان امیرالمؤمنین هفته گذشته روایاتی را از کتب شیعه بیان فرمودید و بدجور دل ما هوایی شد و وجودمان باصفا و نورانی شد. مطمئناً دوستان عزیز بیننده هم بهره بردند. میخواهیم ادامه مباحث را بفرمایید.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
یکی از موضوعاتی که واقعاً جالب توجه است و وهابیت هم بسیار روی آن مانور میدهند، این است که اگر علی بن أبی طالب خلیفه بود چرا رسول اکرم در غدیر نفرمودند علی بن أبی طالب خلیفه مسلمانان است؟!
ما از منابع اهل سنت حدود بیست مورد روایت با سندهای صحیح نقل کردیم که رسول اکرم فرمودند: علی بن أبی طالب خلیفه من است. علی بن أبی طالب وصی من است. علی بن أبی طالب برادر من است.
تعداد روایات یک کتاب از کتب شیعه، نزدیک به دو برابر صحاح سته اهل سنت!
اهل سنت می گویند: اگر کتابهای ما نبود، شما حقانیت مذهب خود را از کجا ثابت میکردید؟! ما گفتیم: در کتابهای خود ما هم روایاتی در این زمینه وجود دارد. اگر ما از کتابهای شما نقل میکنیم، از باب قاعده الزام است، وگرنه ما برای معارف خودمان نیازی به کتابهای شما نداریم.
«ابن اثیر جزری» تمام روایات صحاح سته را جمع کرده و حدود نُه هزار و پانصد و اندی روایت شده است. این بدان معناست که شش کتاب اهل سنت، حدود نُه هزار روایت دارد.
این در حالی است که تنها کتاب «کافی» ما شانزده هزار و صد و نود و نُه روایت دارد. یعنی تنها یک کتاب از کتب اربعه ما تقریباً نزدیک به دو برابر صحاح سته شما روایت دارد. ما نیازی به کتب شما نداریم!
همچنین کتاب «تهذیب الأحکام» اثر «شیخ طوسی» نزدیک به نُه هزار روایت دارد. کتاب «من لا یحضره الفقیه» نزدیک به پنج هزار و اندی روایت دارد. ما در مجموع تنها در کتب اربعه نزدیک به بیست و شش هزار روایت داریم.
کتاب «وسائل الشیعه» نزدیک به سی و شش هزار روایت آورده است. از طرف دیگر «مرحوم نوری» در کتاب «مستدرک الوسائل» بیست و دو هزار روایت آورده است. در کتاب «بحارالانوار» هم روایات زیادی آمده است.
ما نیازی نداریم که بخواهیم از کتب اهل سنت استفاده کنیم. ضمن اینکه ما به اهل سنت و کتابهایشان احترام میگذاریم، می گوییم: مال خوب مال خودتان، مبارک خودتان باشد!
ما برای اثبات حقانیت اهلبیت اگر مطالبی از کتابهای شما مطرح میکنیم، به خاطر این نیست که این مطالب در کتابهای ما نیست. ما میخواهیم بگوییم نقل این مطالب در کتب شما از معجزات اهلبیت است.
بنی امیه تمام تلاش خود را به کار بردند تا روایات پیغمبر اکرم را محو کنند و نگذارند احادیث اهلبیت و امیرالمؤمنین منتشر شود.
جلوه ای دردناک، از اوج مظلومیت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
یکی از روات به نام «خندق بن مره اسدی» نقل میکند که در منا گفتم: اگر کسی خرج زندگی زن و فرزند من را تأمین کند، من همین جا در رابطه با حقانیت اهلبیت مطالبی را بیان میکنم ولو اینکه می دانم اگر چنین مطلبی بگویم کشته میشوم.
کتاب «الأغانی» اثر «ابوالفرج اصفهانی» یکی از کتب معتبر اهل سنت است. در این کتاب جلد دوازدهم صفحه 204 آمده است که «خندق بن مره اسدی» میگوید:
«لو وجدت من یضمن لی عیالی بعدی لوقفت بالموسم فذکرت فضل آل محمد وظلم الناس لهم وغصبهم إیاهم علی حقهم»
اگر کسی خرج اهل و عیال مرا به عهده بگیرد، همین جا در موسم حج میایستم و حرف تمام در حقانیت اهلبیت و غصب حق اهلبیت میزنم.
ایشان یکی از علمای اهل سنت است، شیعه هم نیست. بزرگان اهل سنت هم همگی او را توثیق کردهاند. این قضیه را «ابن شبه نمیری» نقل کرده است، کسی که علمای اهل سنت معتقدند «تاریخ مدینه منوره» از «تاریخ طبری» برای ما معتبرتر است.
ایشان از «ابن شبه» نقل میکند و میگوید «خندق اسدی» در منا شروع به صحبت کردن با صدای بلند کرد و گفت:
«أیها الناس إنکم علی غیر حق قد ترکتم أهل بیت نبیکم»
ای مردم! شما بر باطل هستید، زیرا حق اهلبیت پیغمبر اکرم را ترک کردید.
«والحق لهم وهم الأئمة»
و حق با اهلبیت است و آن بزرگواران امامان هستند.
«ولم یقل إنه سب أحدا»
او به کسی هم توهین نکرد.
«فوثب علیه الناس فضربوه ورموه حتی قتلوه»
مردم در منا بر سر او ریختند و او را زدند و بر او سنگ زدند و او را همانجا کشتند.
الأغانی، المؤلف: أبی الفرج الأصفهانی، الناشر: دار الفکر- بیروت، الطبعة الثانیة، تحقیق: سمیر جابر، ج 12، ص 204، باب خبر کثیر وخندق الأسدی الذی من أجله قال هذا الشع
این در حالی است که اگر در حال احرام یک مگس را بکشید، باید کفاره بدهید. این احادیث با این وضع به دست ما رسیده است!
مهمتر از آن «ذهبی» جملهای دارد که شاید بینندگان زیاد از بنده شنیده باشند. در کتاب «سیر أعلام النبلاء» جلد سوم از قول «عبدالله بن شداد» یکی از فقهای اهل سنت نقل شده است که ایشان میگفت:
«وددت أنی قمت علی المنبر من غدوة إلی الظهر فأذکر فضائل علی بن أبی طالب رضی الله عنه ثم أنزل فیضرب عنقی»
دوست دارم بعد از نماز صبح تا ظهر بالای منبر بروم و فضائل علی بن أبی طالب را بگویم، سپس از منبر پایین بیایم و گردنم را بزنند.
سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 3، ص 489، باب عبد الله بن شداد ع
من بارها گفتم فضائل اهلبیت و مذهب شیعه به آسانی به دست ما نرسیده است، بلکه از لا به لای خون و شکنجه به دست ما رسیده است.
حال بزرگان ما نظیر «حجر بن عدیها» و «قنبرها» را کشتند و ما با آنها کاری ندارم. شما ببینید بزرگان اهل سنت جرئت نمیکردند فضائل علی بن أبی طالب را بیان کنند.
من جملهای را بگویم و دوست دارم اگر عزیزان اهل سنت پای صحبت ما هستند، یک سنگی در جیبشان بیندازند. در کتاب «أسد الغابه» اثر «ابن اثیر جزری» جلد اول از قول «شهاب الدین زهری» مطلبی نقل شده است.
«شهاب الدین زهری» متوفای 110 هجری آخوند درباری بود. او کسی بود که همواره در درباره امویها بود و از شخصیتهای تقویت کننده حکومت اموی بود.
ایشان یک مرتبه در رابطه با حدیث غدیر گفت که پیغمبر اکرم دست علی بن أبی طالب را گرفت و فرمود:
«من کنت ولیه فهذا ولیه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه»
سپس مینویسد:
«قال عبید الله: فقلت للزهری: لا تحدّث بهذا الشام، وأنت تسمع ملء أذنیک سب علی»
عبیدالله میگوید که من به زهری گفتم: در منطقه شام از این حرفها نزن، سب و ناسزا گفتن به علی بن أبی طالب گوش خلایق را کر کرده است.
مظلومیت امیرالمؤمنین را نگاه کنید. ببینید «شهاب الدین زهری» از چهرههای تقویت کننده حکومت اموی چه گفته است!
«فقال: والله إن عندی من فضائل علی ما لو تحدّثت بها لقتلت»
شهاب الدین گفت: به خدا سوگند به قدری فضائل علی بن أبی طالب در سینه من هست، اما اگر یکی از آنها را بگویم مرا خواهند کشت.
أسد الغابة فی معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج 1، ص 450، ح 809
دوستان عزیز، سروران گرامی، جوانان شیعه، جوانان اهل سنت! معجزه اهلبیت است که این احادیث به این شکل به دست ما رسیده است.
«یا علی أنت خلیفتی من بعدی»
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، المؤلف: شهاب الدین محمود بن عبد الله الحسینی الألوسی (المتوفی: 1270 هـ)، المحقق: علی عبد الباری عطیة، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولی، 1415 هـ، ج 9، ص 396
و:
«وإن علیا وصیی و وارثی»
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 392، باب آخر الجزء الثامن والتسعین بعد الأربعمائة
و:
«أنت امام کل مؤمن ومؤمنة»
المناقب، نویسنده: الموفق الخوارزمی، وفات: 568، تحقیق: الشیخ مالک المحمودی - چاپ: 1414، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ص 61، ح 31
و:
«أنت ولی کل مؤمن بعدی ومؤمنة»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 143، ح 4652
و:
«من کنت ولیه فإن علیا ولیه»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 2، ص 141، ح 2589
دهها روایت امثال این روایت به ما رسیده است. یقین داشته باشید و من یقین دارم که این روایات جز معجزه اهلبیت چیز دیگری نیست.
یکی از بزرگان اهل سنت میگوید: فشاری که به شیعه در طول تاریخ آمده است، به هرکدام از مذاهب اهل سنت آمده بود منقرض شده بود و از بین رفته بود و چیزی از آن باقی نمانده بود.
قدر این دو کتاب ارزشمند را بدانید!!
در جلسه گذشته عرض کردم یکی از کتابهایی که واقعاً دوستان باید خوب قدر آن را بدانند و یکی از معجزات اهلبیت است، کتاب «بصائر الدرجات» است.
«مرحوم صفار» متوفای 290 هجری است و از «کلینی» هم جلوتر است. ایشان اواخر عمر امام هادی و امام حسن عسکری (علیهم السلام) را هم درک کرده است.
شاید بتوان گفت این کتاب تقریباً اولین کتابی است که تمام روایاتی که مربوط به ائمه اطهار (علیهم السلام) هست را جمع کرده است. شما هرچه میخواهید در رابطه با ائمه اطهار بدانید، «صفار» در این کتاب آورده است.
اگر کسی این کتاب را از اول تا آخر مطالعه کند، من گمان نمیکنم دیگر چیزی در رابطه با معرفت ائمه اطهار (علیهم السلام) نقصی داشته باشد.
اگر کسی میخواهد یک درجه هم بالاتر برود، کتاب «کفایة الأثر فی ائمة الإثنی عشر» اثر «خزاز» را مطالعه کند. «خزاز» متوفای 400 هجری است و در حقیقت صد و ده سال بعد از «صفار» از دنیا رفته است.
دوستان قدر این دو کتاب را بدانید. تمام احادیث مربوط به مقام ائمه اطهار، علم ائمه اطهار، امامت ائمه اطهار، خلافت ائمه اطهار و هرچه بخواهید در این دو کتاب موجود است. این دو کتاب دریایی از احادیث مقامات ائمه اطهار (علیهم السلام) است.
امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) هم در آثارشان از کتاب «چهل حدیث» تا کتاب «شرح دعای سحر» و «آداب الصلاة» الی ماشاءالله به این دو کتاب استدلال کردهاند.
سنگ تمام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در بیان ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)
در کتاب «بصائر الدرجات» با سند صحیح آمده که رسول اکرم به امیرالمؤمنین فرمود:
«أَنْتَ أَخِی وَ صَاحِبِی وَ صَفِیی وَ وَصِیی وَ خَالِصِی مِنْ أَهْلِ بَیتِی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی»
تو برادر من و رفیق من و انتخاب شده من و وصی من و عصاره من از اهلبیت من و خلیفه من در امت من هستی.
بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، نویسنده: صفار، محمد بن حسن، محقق / مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 166، ح 19
همه واژهها در اینجا آمده است. رسول اکرم چیزی در اینجا جا نگذاشته است. هرچه شما بخواهید در این روایت آمده است.
روایت از نظر سند صددرصد صحیح است و هیچ مشکلی ندارد. «محمد بن حسین ابی الخطاب» ثقه است. «صفوان بن یحیی» ثقه است. «ابوالصباح کنانی» هم ثقه است. این روایت سه راوی بیشتر ندارد. «صفار» هم کاملاً تکلیفش روشن است.
«مرحوم شیخ صدوق» در کتاب «عیون أخبار الرضا» روایت دیگری آورده است. روایت از امام حسین (علیه السلام) از قول امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نقل شده است تا جایی که رسول اکرم فرمودند:
«وَ اخْتَارَنِی لِلنُّبُوَّةِ وَ اخْتَارَک لِلْإِمَامَة»
خداوند مرا برای نبوت انتخاب کرد و تو را برای امامت انتخاب کرد.
«فَمَنْ أَنْکرَ إِمَامَتَک فَقَدْ أَنْکرَ نُبُوَّتِی»
هرکسی امامت تو را انکار کند، یقیناً نبوت مرا انکار کرده است.
«یا عَلِی أَنْتَ وَصِیی وَ أَبُو وُلْدِی وَ زَوْجُ ابْنَتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی فِی حَیاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی»
یا علی! تو وصی من و پدر فرزند من و همسر دختر من و خلیفه من بر امت من در زمان حیات من و بعد از ممات من هستی.
«أَمْرُک أَمْرِی وَ نَهْیک نَهْیی»
امر تو امر من و نهی تو نهی من است.
«أُقْسِمُ بِالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّةِ وَ جَعَلَنِی خَیرَ الْبَرِیةِ إِنَّک لَحُجَّةُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ أَمِینُهُ عَلَی سِرِّهِ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَی عِبَادِه»
به خدایی که مرا به نبوت برگزیده و بهترین خلایق قرار داده است سوگند که تو حجت خدا بر خلق هستی و امین الهی بر اسرار او هستی و خلیفه خدا بر بندگان او هستی.
عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ج 1، ص 297، ح 53
رسول اکرم در اینجا واژهای باقی نگذاشته است. البته لازم به ذکر است ما نسبت به «فَمَنْ أَنْکرَ إِمَامَتَک فَقَدْ أَنْکرَ نُبُوَّتِی» روایات متعدد هم داریم که اگر کسی از نظر دلیل و کتاب و سنت امامت امیرالمؤمنین برایش ثابت شود و آن را انکار کند، کافر است.
فرقی نمیکند که این شخص شیعه باشد یا سنی باشد یا وهابی باشد یا یهودی باشد. به دیگر بیان اگر حجت برای این شخص تمام شود و با اتمام حجت، امامت امیرالمؤمنین را انکار کند، قطعاً کافر است. بنابراین ما در بسیاری از روایات داریم:
«مَنْ أَنْکَرَ إِمَامَتَهُ فَقَدْ أَنْکَرَ نُبُوَّتِی وَ مَنْ جَحَدَ إِمْرَتَهُ فَقَدْ جَحَدَ رِسَالَتِی»
الأمالی( للصدوق)؛ نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على، تاریخ وفات مؤلف: 381 ق، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: کتابچى، تهران، 1376 ش؛ ص 132
کلمه «جحد» به معنای انکار عن علم است.
(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیقَنَتْها أَنْفُسُهُم)
و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند.
سوره نمل (27): آیه 14
آل فرعون یقین داشتند که حضرت موسی حق است و شکی در حقانیت حضرت موسی نداشتند، اما با این وجود حضرت را انکار کردند.
اگر بر کسی حجت تمام شد که امیرالمؤمنین خلیفه است و ائمه بعد از او خلیفه هستند، اما بعد از اتمام حجت انکار کند شکی نیست که کافر است. «مرحوم مجلسی اول» در کتاب «روضة المتقین» جلد سوم صفحه 279 مینویسد: روایت موثق است.
«شیخ صدوق» متوفای 381 هجری در کتاب «کمال الدین» صفحه 261 مینویسد که رسول اکرم فرمودند:
«یا عَلِی لَا یحِبُّک إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ وَ لَا یبْغِضُک إِلَّا مَنْ خَبُثَتْ وِلَادَتُه»
یا علی! تو را دوست نمیدارد مگر کسی که طیب ولادت داشته باشد و تو را دشمن نمیدارد مگر کسی که خبث ولادت داشته باشد.
«وَ لَا یوَالِیک إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یعَادِیک إِلَّا کافِر»
ولایت تو را ندارد مگر مؤمن و دشمن تو نیست مگر کافر.
«فَقَامَ إِلَیهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ فَقَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا عَلَامَةَ خَبِیثِ الْوِلَادَةِ وَ الْکافِرِ فِی حَیاتِک بِبُغْضِ عَلِی وَ عَدَاوَتِهِ»
عبدالله بن مسعود بلند شد و گفت: یا رسول الله! در زمان حیات شما کسی که خبث ولادت دارد با بغض و عداوت علی بن أبی طالب شناختیم.
«فَمَا عَلَامَةُ خَبِیثِ الْوِلَادَةِ وَ الْکافِرِ بَعْدَک»
بعد از شما نشانه خبث ولادت فرد چیست؟!
«إِذَا أَظْهَرَ الْإِسْلَامَ بِلِسَانِهِ وَ أَخْفَی مَکنُونَ سَرِیرَتِه»
کسی که ظاهراً دم از اسلام بزند، اما باطن خود را به مردم نشان ندهد.
«فَقَالَ ع یا ابْنَ مَسْعُودٍ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ إِمَامُکمْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیکمْ »
پیغمبر اکرم فرمود: ای عبدالله بن مسعود! علی بن أبی طالب خلیفه شما بعد از من و خلیفه من بر شماست.
«فَإِذَا مَضَی فَابْنِی الْحَسَنُ إِمَامُکمْ بَعْدَهُ وَ خَلِیفَتِی عَلَیکمْ فَإِذَا مَضَی فَابْنِی الْحُسَینُ إِمَامُکمْ بَعْدَهُ وَ خَلِیفَتِی عَلَیکمْ»
بعد از اینکه علی بن أبی طالب از دنیا رفت، فرزندم امام حسن امام شما و خلیفه من است. بعد از اینکه امام حسن از دنیا رفت، امام حسین امام شما و خلیفه من بر شماست.
«ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ أَئِمَّتُکمْ وَ خُلَفَائِی عَلَیکمْ»
سپس نُه تن از فرزندان فرزندم حسین یکی پس از دیگری ائمه شما و خلفای من بر شما هستند.
«تَاسِعُهُمْ قَائِمُ أُمَّتِی یمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»
نهمین فرزندان امام حسین قائم امت من است که جهان را پر از عدل و داد میکند آنگونه که از ظلم و جور پر شده است.
«لَا یحِبُّهُمْ إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ وَ لَا یبْغِضُهُمْ إِلَّا مَنْ خَبُثَتْ وِلَادَتُهُ»
کسی آنها را دوست ندارد مگر اینکه طیب ولادت داشته باشد و کسی با آنها دشمنی نمیکند مگر آنکه خبث ولادت داشته باشد.
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 261، ح 8
کسی که واقعاً نطفه ناپاک دارد، اگر قلبش را بشکافید جز عداوت اهلبیت چیزی در آنجا نیست.
مجری:
ما میبینیم در میان اهل سنت با وجود اینکه یک سری اعتقاداتی دارند، اما اهلبیت را دوست دارند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله، جز تعداد اندکی از وهابیهای خبیث که ناصبی هستند. کسی که قرار بود رهبر داعش باشد، در یکی از کلیپهایش میگوید: اگر ما در جنگ صفین بودیم، یقین داشته باشید در سپاه معاویه بودیم و در قتل علی بن أبی طالب شرکت میکردیم.
او میگفت که اگر در کربلا بودیم، در سپاه عمر بن سعد بودیم. مشخص است که این فرد ناصبی است و مشخص است حرامزاده است!!
من در ایران و کشورهای دیگر این همه با اهل سنت تعامل داشتم حتی در عربستان سعودی با بسیاری از وهابیهای معتدل رفاقت داشتیم. شخصیتهای برجسته مکه مکرمه به طوری که وقتی «ملک فهد» به مکه میآمد به دیدار آنها میرفت. ما با ایشان جلسات مختلفی داشتیم و آنها دم از محبت اهلبیت میزدند.
به عنوان نمونه «شیخ عاتق» یکی از شخصیتهای برجسته مکه مکرمه است. ما حدود پانزده جلسه شبهای ماه مبارک رمضان در منزل ایشان بودیم.
ایشان حدود دوازده کتاب دارد و «اخبار مکه و مدینه» هم یکی از تألیفات ایشان است. ما با تعدادی از اعضای هیئت عالی افتاء عربستان سعودی هم بودیم، اما ندیدیم این افراد نسبت به اهلبیت بغضی نشان بدهند.
ما شبها به خوابگاه دانشگاه أم القری میرفتیم و با دانشجویان صحبت میکردیم. ندیدم یکی از آنها نسبت به امیرالمؤمنین و حضرت صدیقه طاهره و ائمه اطهار عداوت داشته باشد. اگر وهابیها آن بزرگواران را به عنوان امام قبول ندارند، به عنوان یک ثقه و فرزند پیغمبر اکرم قبول دارند.
تعدادی از وهابیهای خبیث فردی را برای رهبری داعش علم کرده بودند، اما زمانی که در سوریه به درک واصل شد «ابوبکر بغدادی» رهبر داعشی ها شد تا خلافت سوریه و عراق را به او بدهند. این خبیث رسماً در سخنرانی خود میگفت: اگر ما در کربلا بودیم، در سپاه یزید قرار میگرفتیم!!
وقتی رسول اکرم میفرماید:
«لَا یحِبُّهُمْ إِلَّا مَنْ طَابَتْ وِلَادَتُهُ»
کسی آنها را دوست ندارد مگر اینکه طیب ولادت داشته باشد.
«وَ لَا یبْغِضُهُمْ إِلَّا مَنْ خَبُثَتْ وِلَادَتُهُ»
و کسی با آنها دشمنی نمیکند مگر آنکه خبث ولادت داشته باشد.
مراد همین است. حتی زمانی که با بسیاری از مسیحیها در ارتباط بودیم، دم از محبت اهلبیت میزدند. بنده در جلسه گذشته هم گفتم که یک مسیحی در جلسه عزاداری امام حسین شرکت میکند و عاشق امام حسین میشود.
او نزد من آمده بود در حالی که وقتی اسم ائمه اطهار را میآورد، اشک از محاسنش میریخت و من به حال او غبطه میخوردم.
هر قومی برای خود ازدواج و نکاحی دارند. یک مسیحی در آئین خود ازدواجی دارد. اگر طبق دین و آئین خود آنها ازدواج صورت گرفته باشد، فرزند آنها حلال زاده است. اگر یک یهودی طبق آئین یهود ازدواج کرده باشد، فرزند آنها حلال زاده است.
اگر یک وهابی طبق آئین وهابیت ازدواج کرده باشد، فرزند آنها حلال زاده است. چنین نیست که ما بنشینیم و کارخانهای درست کنیم و به افراد بگوییم تو حلال زادهای یا تو حرام زادهای! اهلبیت در این زمینه با نظر بسیار بلند و گستردهای نگاه میکنند.
استناد امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به ولایت خود، در جاهای مختلف!
روایت بعد که در کتاب «کمال الدین» است، روایت بسیار مفصلی است و صددرصد هم صحیح است. به نظرم اگر دوستان ما این روایت را پانصد بار هم مطالعه کنند، بازهم کم کاری کردهاند.
در دوران خلافت عثمان در مسجد النبی حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در حضور دویست تن از مهاجرین و انصار پرده را بالا میزنند و فضائل و مناقب خودشان را مطرح میکنند.
آیهای در قرآن کریم در فضیلت اهلبیت نمانده است که امیرالمؤمنین آن را مطرح نکرده باشند. حدیثی در فضیلت امیرالمؤمنین نیست که حضرت در این جلسه آن را مطرح نکرده باشند. حضرت در حضور این جمع میفرمایند:
«فَنَصَبَنِی لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُم»
پیغمبر اکرم در غدیر خم مرا برای امامت نصب کردند.
«وَ أَنَا أَوْلَی بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ قَالُوا بَلَی یا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قُمْ یا عَلِی فَقُمْتُ فَقَالَ مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاه»
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 274 - 278، ح 25
مجری:
این هم جواب گویندگان شبکههای وهابی که می گویند: کجا امیرالمؤمنین چنین حرفی را مطرح کرده است!!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بله. حال که بحث به اینجا رسید، بگویم که یکی از بزرگان در جلسهای ادعا میکرد که امیرالمؤمنین در مدینه اسمی از غدیر خم نیاورده است. حضرت به کوفه رفت و بعد از خلافتشان نام غدیر را مطرح کرد!!
من گفتم: ما از شما چنین انتظاری نداشتیم که چنین حرفی را مطرح کنید. از شما بعید است. ما به شما ارادت داریم. شما هرجایی منبر میروید ما پای منبر شما مینشینیم و روضههایتان را گوش میدهیم و گریه میکنیم. شما چرا چنین حرفی میزنید؟!
امیرالمؤمنین به هنگام غسل رسول اکرم بحث غدیر خم را مطرح کرده است. حضرت در روز دوم و سوم رحلت نبی گرامی اسلام بحث غدیر خم را مطرح کرده است. حضرت در روز هفتم رحلت پیغمبر اکرم بحث غدیر خم را مطرح کرده است.
امیرالمؤمنین در زمان عثمان در جمع دویست تن از صحابه بحث غدیر خم را مطرح کردند و میفرمایند:
«فَنَصَبَنِی لِلنَّاسِ بِغَدِیرِ خُم»
حضرت در قضیه شورای شش نفره بحث غدیر خم را مطرح کردند. بعضی افراد فرصت مطالعه کردن ندارند یا کارهای اجرایی دارند، از این قضایا بی خبرند.
بحث غدیر خم یک بحث اساسی است. شیعه سه تاریخ دارد که باید این سه تاریخ را حفظ کند؛ واقعه غدیر خم، ایام فاطمیه و حادثه عاشورا! اس اساس تاریخ شیعه را این سه قضیه تشکیل داده است. سقف این سه تاریخ هم بحث مهدویت است.
تاریخ شیعه از سه پایه و یک سقف تشکیل شده است. هرکدام از این سه پایه متزلزل شود، یک سوم مذهب شیعه از بین رفته است. ما باید این سه پایه را گرامی بداریم و به قدری بگوییم تا حتی نوزادان درون گهوارهها هم با این سه تاریخ آشنا شوند.
ما در روایت هم داریم که وقتی اذان و اقامه در گوش نوزاد می گویند، نوزاد کاملاً میشنود. بارها اتفاق افتاده است که دوستان به ما محبت دارند و فرزندان خود را نزد ما میآورند تا ما اسم آنها را انتخاب کنیم.
البته ما هدیهای هم به این نوزادان میدهیم. بعضی افراد به خاطر تبرکی ما هم که شده ملزم هستند نوزادان خود را نزد ما میآورند. بارها اتفاق افتاده است که وقتی اذان و اقامه می گویم، میبینم که این نوزاد لبخند می زند!!
اگر کنار گهواره نوزاد احادیث اهلبیت را مطرح کنید، در روحیه نوزاد میماند و وقتی به بلوغ میرسد مطالبی که ما در کنار گهواره از احادیث اهلبیت برای این نوزاد گفتیم را به ذهن میآورد.
میتوانیم معارف و احادیث اهلبیت را برای اهل و عیال نقل کنیم و این نوزاد هم بشنود. این گفتهها در روحیه نوزاد اثر میگذارد. این نوزاد کاملاً متوجه این مسائل است. نه تنها نوزاد، بلکه در و دیوار متوجه این مسائل است.
آیا حیوانات، نباتات و جمادات معتقد به ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) هستند!؟
این قضیه از قول «علامه طباطبایی» صاحب «تفسیر المیزان» نقل شده است. کتابی اثر آقای «رخشاد» است که اخیراً دو سه سال است از چاپ بیرون آمده است. ایشان یکی از علمای بزرگوار قم است و از شاگردان ویژه «علامه طباطبایی» است.
ایشان کتابی به نام «در محضر علامه طباطبایی» نوشته است که کتاب بسیار خوبی است. البته کتاب قدری سنگین است. اگر کسی بخواهد معرفت ائمه اطهار را به نورانیت درک کند، این کتاب را بخواند. البته بنده به دوستان توصیه میکنم هر روز بیشتر از یک صفحه نخوانید. شاید کسی ظرفیت خواندن بیشتر از یک صفحه را نداشته باشد.
در این کتاب آمده است که از «علامه طباطبایی» سؤال میکنند: حیوانات، نباتات، جمادات معتقد به ولایت ائمه اطهار هستند و ائمه اطهار را میشناسند؟! ایشان در جواب میفرمایند: بله، میشناسند. وقتی از ایشان دلیل این حرف را میپرسند، میفرمایند که قرآن کریم در سوره مبارکه اسراء فرموده است:
(وَ إِنْ مِنْ شَیءٍ إِلاَّ یسَبِّحُ بِحَمْدِه)
و هر موجودی تسبیح و حمد او میگوید.
سوره إسراء (17): آیه 44
هیچ چیزی در عالم نیست، جز آنکه تسبیح خدا می گویند. تسبیح بدون ولایت باطل است. مگر میشود درختان و زمین و زمان و لباس و تمام اعضاء بدن ما تسبیح خدا بگویند و خدا را بشناسند، اما ائمه اطهار را نشناسند؟!
هرکدام از آنها به اندازه گنجایش فهم و شعور خودشان ائمه اطهار را میشناسند. حیوانات هم ائمه اطهار را میشناسند. نباتات هم ائمه اطهار را میشناسند. جمادات هم ائمه اطهار را میشناسند. انسانها هم ائمه اطهار را میشناسند.
کافر هم اگر پردههایی که روی ذهنش کشیده شده است را کنار بزنند، فطرت او دم از اهلبیت می زند. در روز الست همه اعتراف به خداوند متعال کردیم و اعتراف به ولایت اهلبیت هم کردیم. در اینجا بعضی از عوامل مادی باعث میشود که این پرده روی حقایق کشیده شود. این جمله «علامه طباطبایی» برای بنده خیلی جالب بود.
افراد دیگر جرئت زدن این مطالب را ندارند، اما «علامه طباطبایی» در جلسات خصوصیشان حرفهایی میزنند که در کتاب «تفسیر المیزان» هم جرئت نکردند آن را بیان کنند. «تفسیر المیزان» برای عموم مردم است.
شاید این مباحث برای سایر عزیزان زیاد مهم نباشد، اما ما در میان بینندگانمان بعضی از عزیزانی داریم. بعضی افراد از تهران تماس میگیرند حتی چند جلسه هم روی خط آمدند که ارشد یا دکتری فلسفه و عرفان دارند. آنها می گویند که وقتی شما مباحث معرفتی را مطرح میکنید یا مطالبی از امام خمینی نقل میکنید روحمان تازه میشود.
اگر حداقل از میان هزار نفر حتی دو سه نفر از بینندگان از این مطالب استفاده کنند، برای ما کفایت میکند و این مطالب را بیان میکنیم.
«علامه طباطبایی» میگوید: تمام موجودات، نباتات، حیوانات، جمادات همگی ائمه اطهار را میشناسند و معتقد به ولایت اهلبیت هستند.
«مرحوم علامه طباطبایی» جزو کسانی است که فوق چشم برزخیه داشتند. بنده عرض کردم بعضی مطالبی از ایشان دارم که نمیتوانم بگویم، علی رغم اینکه بنده خیلی آزاد حرف میزنم. بنده بعضی مطالبی از این بزرگوار دارم که به هیچ وجه جرئت نقل ندارم.
نقل شده است که سی سال آخر عمر ایشان اصلاً در این دنیا نبودند و در دنیای دیگری زندگی میکردند. ایشان مشرف بر عالم ماده، عالم برزخ و عالم مثال بودند.
«مرحوم علامه طباطبایی» و استاد بزرگوارشان «مرحوم قاضی» در دنیا به جاهایی رسیدند که شاعر میگوید:
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند * بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت
و:
بار دیگر از ملک پران شوم * آنچه در وهم تو ناید آن شوم
بنابراین «مرحوم علامه طباطبایی» جزو این افراد بودند. بنده یک بار دیگر هم گفتم که «مرحوم مطهری» با «مرحوم سعادت پرور» صحبت میکردند. «مرحوم سعادت پرور» از ایشان پرسیدند: شما چطور نماز میخوانید؟!
«مرحوم مطهری» گفتند: ما توجه داریم که قرائتمان درست باشد، معانی الفاظ را خوب ادا کنیم، به معانی الفاظ توجه داشته باشیم. «مرحوم سعادت پرور» پرسیدند: شما که به معانی الفاظ توجه دارید، کی نماز میخوانید؟!
آنها قدری صحبت میکنند، بعد از آن «مرحوم مطهری» عمامه خود را بر زمین میگذارند و شروع به گریه کردن میکنند و یک سری مطالبی را مطرح میکنند.
من بارها گفتم که نماز خواندن ما باید چنان باشد که فکر کنیم با یک کودک خردسال صحبت میکنیم. وقتی من با یک نفر حرف میزنم، اصلاً توجه به حروف و کلمات دارم یا خیر؟!
من نه به لفظ کار دارم و نه به معانی کار دارم بلکه مطلبی در روح من هست و ابزاری است که آن را به روح مخاطب منتقل کنم. اگر در نماز چنین بودم که وقتی با خداوند حرف میزنم واقعاً خدا را میبینم؛
«أن تعبد الله کأنک تراه فإن لم تکن تراه فإنه یراک»
شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 11، ص 203، باب بیان أحوال العارفین
امام سجاد (علیه السلام) میفرماید:
«وَ لِقَاؤُکَ قُرَّةُ عَیْنِی وَ وَصْلُکُ مُنَى نَفْسِی»
ملاقات تو مایه روشنی چشم من است و زیارت تو بالاترین آرزوی من است.
زاد المعاد- مفتاح الجنان؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، تاریخ وفات مؤلف: 1110 ق، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدین، ناشر: موسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، 1423 ق؛ ص 412، باب المناجاة الثّامنة: مناجاة المریدین
از «مرحوم حاج مهدی همدانی» سؤال کردند: به خدمت حضرت ولی عصر میتوان رسید؟! ایشان در جواب گفت: به خدمت خدای حضرت ولی عصر هم میتوان رسید.
دوستان عزیز من بارها گفتم که اگر ما با خداوند حرف میزنیم، باید طوری حرف بزنیم که کاری به لفظ و معنا نداشته باشیم. آنچنان غرق در سخن گفتن با خداوند باشیم، چنان که داریم با دوستمان صحبت میکنیم و به الفاظ و معانی هم توجه نداریم.
ما در صحبت کردن با دوستمان غرق در روح طرف مقابل هستیم. وقتی امیرالمؤمنین این چنین نماز میخوانند، تیر از پای مبارک حضرت بیرون میآورند و متوجه نمیشود.
«مرحوم سید احمد خوانساری» عمل قلب باز داشتند. ایشان با این شرط عمل کردن را پذیرفتند که دستور دادند مرا بیهوش نکنید. دکترها گفتند: عمل شما دو سه ساعت طول میکشد. باید قسمتی از شکم شما را پاره کنیم و بعضی از دندهها را اره کنیم.
ایشان گفتند: شما نگران آن نباشید. عمل «سید احمد خوانساری» دو سه ساعت طول کشید، بدون اینکه دکترها از کوچکترین داروی بیهوشی استفاده کرده باشند. وقتی عمل تمام شد، ایشان چشم خود را باز کرد.
اولیاء خداوند این چنین هستند!! کتاب «در محضر لاهوتیان» اثر «مرحوم مجتهدی» (رضوان الله تعالی علیه) را مطالعه کنید. ما توفیق داشتیم مدتی در محضر آن بزرگوار بودیم.
«مرحوم مجتهدی» هم وقتی عمل داشتند، با این شرط راضی به عمل شدند که بیهوش نشوند. آقای «مجاهدی» که شاعر هم هستند، نقل کردند: عمل ایشان چندین ساعت طول کشید، بدون اینکه دکترها از کوچکترین داروی بیهوشی استفاده کنند.
وقتی عمل تمام شد و ایشان را به اتاق آوردند تا استراحت کنند، چشمهایشان را باز کردند. اولیاء الهی به قدری غرق در ملاقات خداوند هستند که از این عالم فاصله میگیرند.
قرآن کریم نمونهای از این اولیاء الهی را برای ما آورده است. در ماجرای حضرت یوسف زلیخا کارد و سیب را در دست زنان قرار میدهد. وقتی حضرت یوسف میآید، زنان محو جمال حضرت میشوند و دستهایشان را میبرند.
جمال حضرت یوسف جمال مادی است. کسی که زیبایی مطلق است و غیر از زیبایی چیزی در آن نیست خداست.
«إِنَّ اللَّهَ جَمِیل»
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 6، ص 438، ح 1
تمام زیباییهایی که در عالم هست، جزئی از جمال الهی است که تجلی کرده بر تمام عالم. وقتی زنان با دیدن حضرت یوسف دستهایشان را بریدند، بعد از بیرون رفتن حضرت یوسف متوجه شدند که دستهایشان را بریدهاند.
قرآن کریم برای یک جمال مادی برای ما نمونه آورده است. آنوقت امکان ندارد دیدن جمال واقعی و جمال مطلق مستبعد باشد.
به عنوان مثال آیت الله سید احمد خوانساری عمل قلب باز کردند و عمل ایشان چندین ساعت طول کشید و شرط کردند که مرا بیهوش نکنید.
مردان خدا پرده پندار دریدند * یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند
اولیاء الهی وقتی غرق تماشای جمال محبوب هستند، از همه چیز بی خبرند. امام سجاد مشغول نماز بودند در حالی که فرزند حضرت در چاه افتادند و اهل و عیال حضرت داد و بیداد و شیون میکردند، اما حضرت مطلع نمیشوند. زمانی که نماز حضرت تمام میشود، میبینند که همه دارند گریه و ماتم میکنند. یکی از کنیزان حضرت عرضه داشتند: یابن رسول الله! چقدر قلب شما سنگین است. کودک در چاه افتاده است و ما داریم ضجه میزنیم. حضرت فرمودند: من نشنیدم.
حضرت دست خود را ته چاه بردند، فرزند را بیرون آوردند به کنیز دادند و فرمودند: ای ضعیف الایمان، این هم فرزندت!!
حال ما وقتی میخواهیم نماز بخوانیم، تمام بدهیها و طلبهایمان و مشکلاتمان در نماز به یادمان میآید و همه را در نماز حل میکنیم. بسیاری از مسائلی که به یادمان نمیآید را در نماز به یاد میآوریم.
ما در روایت هم داریم وقتی نماز میخوانیم وقتی متوجه شوید سمت راست و سمت چپ شما کیست، این اصلاً نماز نیست و به درد نمیخورد.
یکی از بزرگان برای من نقل میکرد که در محضر یکی از اولیاء الله بودند. وقتی نماز خواندیم به من گفتند: نمازت باطل است. من پرسیدم: چرا؟! ایشان گفتند: نمازت را بدون وضو خواندی. من گفتم: من که وضو گرفتم و بسیار هم در وضو گرفتن دقت کردم.
این اولیاء الهی گفت: وقتی وضو گرفتی و داشتی مسح میکشیدی، فکرت به سمت فلان کار رفت. وقتی فکرت رفت، این مسح کشیدن باطل شد. وضویی که مسح آن باطل باشد، باطل است. وقتی وضو باطل باشد، نماز باطل است.
مجری:
البته این نگاه، نگاه عرفانی به موضوع بوده است والا نماز از نظر شرعی درست است.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ما یک عبادت ظاهری داریم و یک عبادت باطنی داریم. در مورد روزه هم یک روزه ظاهری داریم و یک روزه باطنی داریم. روزه ظاهری این است که نباید آب بخوریم، غذا نخوریم، غبار غلیظ به حلقوممان نرود و به طور کلی مبطلات را انجام ندهیم.
در مقابل باطن روزه این است که ما گناه و معصیت مرتکب نشویم. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) میفرمایند:
«مَا یصْنَعُ الصَّائِمُ بِصِیامِهِ إِذَا لَمْ یصُنْ لِسَانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوَارِحَه»
روزه روزه دار به چه درد او میخورد وقتی زبان و گوش و چشم و جوارح خود را از گناه حفظ نمیکند؟
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 93، ص 295، ح 15
روزه یک آداب ظاهری دارد و یک آداب باطنی دارد و یک آداب سرّی هم دارد. خداوند آیت الله شجاعی را بیامرزد. ایشان جرئت نمیکردند این مطالب را بگویند، اما من قدری جرئتم بیشتر است.
ایشان میگفتند که روزه یک آداب باطنی دارد و باطن آن هم این است که ما گناه نکنیم. این هم روزه خاص الخواص است. روزه خاص الخواص این است که وقتی روزه میگیریم، غیر از خدا به هیچ چیزی فکر نکنیم.
«ما رأیت شیئا إلا و رأیت الله قبله أو بعده أو معه»
من چیزی در دنیا ندیدم مگر اینکه قبل از او و بعد از او و با او خدا را دیدم.
مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 10، ص 391، ح 8
خداوند آیت الله شاه آبادی استادزاده امام خمینی را بیامرزد. ما هشت سال خدمت ایشان بودیم. ایشان این عبارت را بسیار میفرمودند. شاید اگر بنده بگویم این عبارت را پانصد بار از ایشان شنیدم مبالغه نباشد. ایشان میفرمودند:
«الْعَارِفُ شَخْصُهُ مَعَ الْخَلْقِ وَ قَلْبُهُ مَعَ اللَّهِ»
عارف جسمش با خلق است و قلبش با خداست.
نقل شده است که مرحوم آیت الله خوانساری دائم الحضور بود، یعنی همواره به یاد خدا بود. در شرح حال بسیاری از بزرگان آمده است که آنها دائم الحضور بودند، یعنی در تمام شبانه روز فقط به یاد خداوند بودند و چیزی غیر از خدا در ذهنشان نمیگنجید.
«الْعَارِفُ شَخْصُهُ مَعَ الْخَلْقِ وَ قَلْبُهُ مَعَ اللَّهِ»
عارف جسمش با خلق است و قلبش با خداست.
«لَوْ سَهَا قَلْبُهُ عَنِ اللَّهِ طَرْفَةَ عَینٍ لَمَاتَ شَوْقاً إِلَیه»
اگر یک چشم به هم زدن از خدا غافل شود از غصه میمیرد.
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 3، ص 14، ح 35
اگر این چنین روزه گرفتیم، روزه سرّ السر یا روزه خاص الخواص میشود. خداوند عالم همه چیز را در اختیار ما قرار داده است تا نگوییم نمیتوانیم.
خداوند عالم ما را طوری خلق کرده است که به مقام خلیفة الله و صبغه الله برسیم. مقامی که دست ما رنگ خدا بگیرد، چشم ما رنگ خدا بگیرد، زبان ما رنگ خدا بگیرد، قلب ما رنگ خدا بگیرد، ذهن ما رنگ خدا بگیرد، مغز و فکر ما رنگ خدا بگیرد.
خداوند عالم ما را اینطور قرار داده است، اما سر سوزن اختیاری به ما داده است. اگر ما میخواهیم نماز بخوانیم، باید هزار سبب و اسباب جمع شود تا من بتوانم نماز بخوانم. اختیار من ته ته آن است که به اندازه سر سوزن در برابر میلیاردم اختیارهاست.
مطلبی هم در این ماه مبارک رمضان برای عزیزانی بگوییم که دل دارند و عاشق هستند و میخواهند در این ماه مبارک رمضان با خداوند عشق کنند. امام حسین (علیه السلام) تعبیری دارند و میفرمایند:
«إِلَهِی أَقِمْنِی [أَغْنِنِی] بِتَدْبِیرِک لِی عَنْ تَدْبِیرِی »
خدایا به من واگذار کردی تا زندگیام را خودم تدبیر کنم، همین را هم به دست خودت بگیر.
«وَ اخْتِیارِک [وَ بِاخْتِیارِک] لِی عَنِ اخْتِیارِی»
خدایا در مورد زندگیام به من اختیار دادی، اما آن را هم خودت برایم انتخاب کن.
این بالاترین مرحله عرفان است. سپس عرضه میدارد:
«إِلَهِی إِنْ ظَهَرَتِ الْمَحَاسِنُ مِنِّی فَبِفَضْلِک وَ لَک الْمِنَّةُ عَلَی»
خدایا اگر کارهای خوب از من سر می زند از فضل توست که بر سر من منت گذاشتی.
«وَ إِنْ ظَهَرَتِ الْمُسَاوِی مِنِّی فَبِعَدْلِک وَ لَک الْحُجَّةُ عَلَی»
اگر کارهای بدی از من سر می زند از سوء انتخاب من است.
إقبال الأعمال، نویسنده: ابن طاووس، علی بن موسی، ج 1، ص 348 و 349، فصل فیما نذکره من أدعیة یوم عرفة
خدایا این انتخاب را که به من دادی از من بگیر و خودت به جای من انتخاب کن. معنای آیه شریفه:
(وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَی اللَّه)
من کار خود را به خداوند یکتا واگذار میکنم.
سوره غافر (40): آیه 44
و:
(إِنِّی تَوَکلْتُ عَلَی اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکم)
من توکل بر اللَّه که پروردگار من و شما است.
سوره هود (11): آیه 56
همین است. اگر ما قدری دقت کنیم مخصوصاً در ماه مبارک رمضان که ماه بندگی است، میتوانیم خودمان را به مرتبه عبودیت برسانیم و به تعبیر امام خمینی ذلت عبودیت و عزت ربوبیت را درک کنیم. احساس کنیم که ما چیزی نداریم و هرچه داریم اوست.
هم از آقای «همدانی» که یکی از عرفای بزرگ است و هم از «مرحوم سعادت پرور» نقل شده است که آنها ذکرشان این بود: خدایا من نیستم تو هستی! این جمله ذکر شبانه روز این عرفا بوده است تا این منیت را از خود دور کنند.
(ما أَصابَک مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَک مِنْ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک)
آنچه از نیکیها به تو میرسد از ناحیه خدا است و آنچه از بدی به تو میرسد از ناحیه خود تو است.
(قُلْ کلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّه)
بگو همه اینها از ناحیه خدا است.
سوره نساء (4): آیات 78 و 79
دوستان عزیز توصیهای به شما میکنم. آیه شریفه:
(وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکنَّ اللَّهَ رَمی)
و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و ریگ به صورت آنها) پاشیدی بلکه خدا پاشید.
سوره انفال (8): آیه 17
یکی از شاخصترین آیات در توحید افعالی است. این آیه را خوب درک کنیم. اگر به این آیه خوب دقت کردیم و احساس کردیم آنچه از ما سر می زند همه از خداست، به درجه از معرفت رسیدهایم.
(فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه)
و به هر سو رو کنید، خدا آنجا است.
سوره بقره (2): آیه 115
و:
(وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِید)
و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!
سوره ق (50): آیه 16
احساس کنیم که ما به اندازه یک درخت بالای کوه طور هستیم. حضرت موسی مشغول مناجات هستند و خداوند عالم از زبان درخت میفرماید:
(یا مُوسی إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِین)
ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان!
سوره قصص (28): آیه 30
شاعر میگوید:
روا باشد أنا الحق از درختی * چرا نبود روا از نیک بختی
ما ان شاءالله در توحید ذاتی مشکل نداریم و در توحید صفاتی هم مشکل نداریم، اما در توحید افعالی مشکل داریم. قرآن کریم اعلان خطری برای ماست و شوخی هم ندارد. قرآن کریم میفرماید:
(وَ ما یؤْمِنُ أَکثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکون)
و اکثر آنها که مدعی ایمان به خدا هستند مشرکند.
سوره یوسف (12): آیه 106
این شرک در توحید ذاتی نیست. این شرک در توحید صفاتی و اسمائی نیست. این شرک مهم در توحید افعالی است.
در ماه مبارک رمضان، خواندن این کتابها را از دست ندهید!
دوستان عزیز دقت کنیم در این ماه مبارک رمضان نسبت به توحید افعالی بیشتر دقت کنیم. من به دوستان توصیه میکنم کتاب «شرح دعای سحر» اثر امام خمینی را در این ماه مبارک رمضان چندین بار بخوانند.
این کتاب در اینترنت موجود است، اما بعضی سایتها آن را پولی کردهاند که مصیبت است. وهابیها فایل ورد و پی دی اف تمام کتابهایشان را رایگان در اختیار عموم قرار میدهند، اما بعضی از بزرگواران ما کتابهای مراجع و امام خمینی را پولی کردهاند.
من نمیدانم این افراد فردای قیامت چه جوابی برای گفتن دارند. من ان شاءالله تلاش میکنم چندین جلد از کتب امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) که بسیار شیرین و سازنده است را در سایت «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» قرار دهم.
یکی از این کتابها که انسان از خواندن آن سیر نمیشود، کتاب «شرح دعای سحر» است. دوستان میتوانند این کتاب را از سایت مؤسسه دانلود کنند.
کتاب دوم، کتاب «آداب الصلاة» اثر امام خمینی است که حاوی یک دنیا معارف است. من معتقدم اگر کسی کتاب «آداب الصلاة» اثر امام خمینی را نخواند، لذت نماز را نمیچشد. امام خمینی میفرماید که من کتاب «آداب الصلاة» را برای عموم مردم نوشتهام.
امام خمینی کتابهای دیگری نظیر «سرّ الصلاة» که مخاطب آن خواص است و مطالب آن قدری سنگین است.
اگر دوستان کتاب «پرواز در ملکوت» را که «مرحوم سید احمد فهری» شرح کرده است و شرح کتاب «آداب الصلاة» اثر امام خمینی هست را مطالعه کنند خیلی مفید است. کتاب «آداب الصلاة» عامیانه بود و ایشان آن را عامیانهتر کرده است.
این کتاب که در دو جلد است را اگر دوستان بتوانند از سایت دانلود کنند خیلی خوب است، در غیر این صورت من کتاب «آداب الصلاة» را روی سایت میگذارم تا دوستان مطالعه کنند. کتاب «چهل حدیث» اثر امام خمینی بسیار کتاب زیبا و سازندهای است.
بنده بارها گفتم که ما در طول این چهل و چهار سال در حق امام خمینی ظلم کردیم، زیرا تنها به بُعد سیاسی پرداختیم. در نهایت به این پرداختیم که نظر امام خمینی در مسائل سیاسی چنین است و در مسئله ولایت فقیه چنان است.
در مقابل نسبت به بُعد معرفتی امام خمینی کار نکردیم. بنده بارها گفتم که به صد لفظ جلاله سوگند میخورم از زمان «شیخ مفید» تا الآن کسی در رابطه با بحث معرفتی ائمه اطهار کتابی همانند کتاب «مصباح الهدایة» اثر امام خمینی ننوشته است.
الحمدلله رب العالمین بنده نود درصد عمرم را در بحث ولایت گذراندم. بنده تمام کتابهایی که بزرگان معاصر و بزرگان گذشته در رابطه با بحث ولایت نوشتهاند را خواندهام یا حداقل چندین بار ورق زدهام.
بنده بی پرده عرض میکنم معارفی که امام خمینی در کتاب «مصباح الهدایة» دارد را در هیچ کجا ندیدم. اگر شما انقلابی باشید یا غیر انقلابی باشید، امام خمینی را به عنوان یک فقیه و یک عالم و یک عارف قبول دارید.
امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) کسی است که در بحث توحید مخصوصاً توحید افعالی واقعاً ساخته شده بودند. امام خمینی در مقدمه کتاب «آداب الصلاة» قدری شوخی کردهاند و میفرمایند: "من این کتاب را برای «فاطی» مینویسم، نه برای اینکه این مطالب را بخواند و در جایی نقل کند بلکه برای اینکه این کتاب را بخواند و از معارف این کتاب استفاده کند. من از «احمد» هم میخواهم این کتاب را بخواند و استفاده کند."
کتاب بسیار شیرینی است، البته بعضی از قسمتهای کتاب قدری سنگین است. ان شاءالله دوستان این کتاب را مطالعه کنند.
مجری:
ما از امیرالمؤمنین به اینجا رسیدیم و همگی نور است!
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
همه اینها نور است. ما از علی به اینجا رسیدیم. هرچه هست در خانه اهلبیت است. من آن دو روایت را همیشه گفتم و بازهم می گویم تا دوستان ما در ذهن داشته باشند.
معرفت ائمه اطهار (علیهم السلام)؛ تنها راه رسیدن به حقیقت توحید الهی!
بنده خدمت یکی از اساتید بزرگوار خیلی ارادت دارم. ایشان کتابی در رابطه با توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید اسمائی و توحید افعالی نوشته است و من واقعاً از این کتاب خیلی استفاده کردم.
بنده خدمت ایشان تماس گرفتم و گفتم: من از این کتاب شما خیلی استفاده کردم، اما یک اشکال دارد. شما در این کتاب مطلبی از اهلبیت نیاوردید. توحید منهای اهلبیت توحید نیست. توحید منهای اهلبیت توحید نیست.
من برای ایشان که یکی از اعاظم حوزه علمیه هست، دو روایت خواندم و ایشان گفتند: حاج آقا دومرتبه بگویید تا من آدرسهای این روایات را بنویسم.
بنده گفتم روایت اول در کتاب «کافی» جلد اول صفحه 144 است. در این روایت از قول امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که حضرت پیرامون آیه شریفه:
(وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها)
و برای خدا نامهای نیکی است خدا را با آن بخوانید.
سوره اعراف (7): آیه 180
فرمود:
«نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی»
قسم به خدا اسماء حسنی ما هستیم.
«الَّتِی لَا یقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»
خدا جز با معرفت ما هیچ عملی را از هیچ احدی قبول نمیکند.
کافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 144، ح 4
روایت صددرصد صحیح است. «علامه مجلسی» میگوید: روایت صحیح است. در نرم افزار «نور الدرایه» هم آمده است که این روایت صحیح است.
روایت دوم در کتاب «علل الشرایع» اثر «شیخ صدوق» از قول امام حسین (علیه السلام) است. ما از قول امام حسین روایت خیلی کم داریم. در روایت آمده است که از حضرت سؤال میکنند:
«یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ»
یابن رسول الله! پدر و مادرم فدایتان راه خداشناسی چیست؟
«قَالَ مَعْرِفَةُ أَهْلِ کلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یجِبُ عَلَیهِمْ طَاعَتُهُ»
حضرت فرمود: اگر میخواهید خدا را بشناسید امام زمان را بشناسید، همو که اطاعت از او بر شما واجب شده است.
علل الشرائع، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، ج 1، ص 9، ح 1
ائمه اطهار مظهر تجلی تمام کمالات الهی هستند. من بارها گفتم امام خمینی در کتاب «آداب الصلاة» صفحه 185 و 186 مینویسد: خداوند عالم تمام کمالات ذاتی، کمالات صفاتی، کمالات اسمائی و کمالاتی را در وجود محمد و آل محمد تجلی نموده است. شناختن ائمه اطهار شناختن خداوند متعال است.
حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به «ابوذر» و «سلمان» فرمودند:
«مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیة»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 26، ص 1، ح 1
بلاتشبیه همانند اینکه شناختن نور خورشید به معنای شناختن خورشید است. اگر کسی بخواهد خورشید را بشناسد، باید نور خورشید را ببیند. ذات حق هم نه تنها اطلاق است، بلکه فوق اطلاق است.
تنها راه شناخت حق این است که ائمهای که جلوهای از کمالات حق هستند را بشناسیم و با شناختن آن بزرگواران خدا را بشناسیم. همانطور که در آخر زیارت جامعه کبیره هم میخوانیم:
«فَبِحَقِّهِمُ الَّذِی أَوْجَبْتَ لَهُمْ عَلَیک»
خدایا تو را سوگند میدهم به حقی که نسبت به محمد و آل محمد بر خود واجب کردی.
«أَسْأَلُک أَنْ تُدْخِلَنِی فِی جُمْلَةِ الْعَارِفِینَ بِهِمْ وَ بِحَقِّهِمْ»
خدایا مرا در زمره عارفین به آنها و عارفین به حق آنها قرار بده.
«وَ فِی زُمْرَةِ الْمَرْحُومِینَ بِشَفَاعَتِهِم»
و در زمره مرحومین به شفاعت آنها قرار بده.
من لا یحضره الفقیه، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 617، ح 3213
اگر سؤال دیگری هست در خدمتم. بحث ما در این زمینه طولانی شد.
مجری:
اتفاقاً به جاهای خیلی خوب رسیدیم. با توجه به اینکه بحثمان از وجود نازنین مولا و آقاجانمان امیرالمؤمنین آغاز شد، اما رسیدیم به ذات اقدس الهی و مباحث عرفانی.
امشب استاد دری از درها را به روی ما گشودند و تا الآن هم در این سالهایی که من توفیق داشتم خدمت حضرت استاد بودم، توفیق نداشتم به این شکل درهای عرفانی باز شود و مطالبی به این شکل بیان کنند.
قطعاً لطف و عنایت و مرحمت اهلبیت بوده است که امشب شامل حال ما و همه بینندگان عزیز و گرانقدر ما شده است.
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
اگر میخواهید خدا را بشناسید، باید از طریق امیرالمؤمنین بشناسید. در غیر این صورت راه دیگری ندارید. باید اول علی را بشناسیم، البته اگر بتوانیم بشناسیم که کار هرکسی نیست سپس میتوانیم به خدا برسیم.
تماسهای بینندگان برنامه:
از این لحظه به بعد در خدمت بینندگان عزیز هستیم. آقای فراهانی از آشتیان بیننده بزرگوارمان روی خط ارتباطی ما هستند. آقای فراهانی سلام به شما، بفرمایید؛
بیننده (آقای فراهانی از آشتیان – شیعه):
سلام عرض میکنم خدمت استاد قزوینی.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
بیننده:
سؤال من راجع به فرقه اسماعیلیه است. استاد توضیح بدهند کتابهای اصلیشان چیست، عقایدشان چیست، علمایشان چه کسانی هستند. آیا دلیلی در کتابهای خودشان بر حجیت خودشان دارند یا خیر؟!
حجیت ما به آنها چگونه ثابت میشود؟! آیا ما میتوانیم حجیت خودمان را از کتب اهل سنت بر آنها ثابت کنیم؟! حاج آقا اگر امکان دارد یک منبع تحقیقی هم برای ما معرفی کنند. بسیار از شما ممنونم.
مجری:
بسیار ممنون و متشکرم. شما سؤالی پرسیدید و شبهات مختلفی را هم در سؤال مطرح کردید، اما در حال حاضر فرقه اسماعیلیه آنچنان وجود خارجی ندارند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
بنده کتابی نوشتهام که حوزه علمیه آن را کتاب درسی قرار داده است و ان شاءالله قرار است از ابتدای سال تحصیلی در حوزههای علمیه تدریس شود. عنوان این کتاب که به زبان عربی است «منهج الإجابة عن الشبهات» است.
ما در جلد اول این کتاب تمامی فرق اسلامی را آوردیم. این کتاب در دو جلد به چاپ رسیده است. یک جلد آن روش پاسخگویی به شبهات است و جلد دوم آن خلاصهای از شبهات وهابیت به شیعه و جواب آن است.
زمانی که آیت الله اعرافی در دانشگاه جامعة المصطفی بودند، وقتی کتاب «نقد قفاری» اثر ما را دیدند از من خواستند که این کتاب را خلاصه کنم و مقدمهای بر آن بنویسیم تا به عنوان کتاب درسی در مقطع ارشد و دکتری تدریس شود.
ما چندین سال روی این کتاب کار کردیم و امسال تصویب شد در حوزه علمیه هم تدریس شود. ظاهراً قرار است این کتاب در دانشگاه المصطفی هم تدریس شود.
آقایان به ما گفتند کتابها را به صورت درس درس تقسیم کنید و هر درسی هم حدود پنج صفحه بیشتر نباشد. اول هر درس هم اهم مباحث درس را بیاورید و در آخر هم خلاصه درس را بیاورید و حدود پنج سؤال هم مطرح کنید.
ما این کارها را انجام دادیم و تقریباً یک ماه قبل به طور کلی تمام شد. ان شاءالله زمانی که این کتاب تنظیم شود، ما این کتاب را روی سایت هم قرار میدهیم.
ما در جلد اول این کتاب به صورت مفصل زیدیها، اسماعیلیها و دیگر فرق اسلامی را به صورت خیلی مختصر معرفی کردیم.
مجری:
به صورت خیلی مختصر اشاره بفرمایید که تفکرات این فرقه چیست.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
این فرقه شبههای داشتند مبنی بر اینکه «الإمامة فی الولد الأکبر»؛ امامت در فرزند بزرگتر است. به جهت اینکه اسماعیل فرزند بزرگ امام جعفر صادق (علیه السلام) است، تصور کردند که اسماعیل امام است.
با وجود آنکه اسماعیل در زمان حیات امام صادق از دنیا رفت و امام صادق به هنگام دفن اسماعیل نزدیک به هفتاد نفر از بزرگان شیعه را جمع کردند و گواهی گرفتند که دارند اسماعیل را دفن میکنند.
امام صادق (علیه السلام) کفن فرزندشان را باز کردند و فرمودند: نگاه کنید این اسماعیل است که از دنیا رفته است و آن را در قبر میگذارم. متأسفانه شیطان خیلی زرنگتر از اینهاست.
(وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکمْ جِبِلاًّ کثِیراً أَ فَلَمْ تَکونُوا تَعْقِلُون)
او افراد زیادی از شما را گمراه کرد، آیا اندیشه نکردید؟
سوره یس (36): آیه 62
این افراد گفتند که اسماعیل از دنیا نرفته بلکه غایب شده است و او امام زمان است. بعد از آن دیگر یک سری فرقه بازیهایی نظیر بهائیت و اسماعیلیه درست کردند و مرید و مرادی برای آن راه انداختند.
متأسفانه بعضی از آخوندهای بی سواد ما نظیر «عابدینی» از این فرق تبعیت میکنند. ما با ایشان شش ساعت مناظره کردیم و برای ما ثابت شد که ایشان اصلاً سواد ندارد.
ایشان ادعا میکرد که من گواهی اجتهاد دارم، اما نمیدانم کسانی که به ایشان گواهی اجتهاد دادند فردای قیامت چه جوابی میدهند. ایشان هر روز مسئلهای مطرح میکنند. دیروز هم مقالهای منتشر کرده بود که من خیلی تأسف خوردم.
ایشان در این مقاله ادعا کرده که لازم نیست حجاب تنها با پوشش باشد بلکه میتوان برای آن جایگزین قرار داد. اگر قدری سطح فرهنگی جامعه ما بالا رفت و مسئله نر و ماده برایشان مطرح نشد دیگر حجاب در آن جامعه معنا ندارد!!
ایشان یک مرتبه از همجنس بازان دفاع کرده بود، یک مرتبه سگ را پاک اعلام کرده بود و هفت صفحه مقاله در رابطه با طهارت سگ نوشته بود. ایشان دیروز هم چندین مقاله منتشر کرده بود در رابطه با اینکه لازم نیست حجاب تنها با پوشش باشد.
مجری:
خیلی متشکرم. این سؤال بیشتر ارجاع داده شد به سایتی که حضرت استاد اشاره فرمودند. الآن هم افرادی در انگلیس و دیگر مناطق هستند که پیرو فرقه اسماعیلیه هستند که اعتقادات بسیار بسیار منحرفانه ای دارند.
آنها هرساله شخصی که بزرگان هست را در ترازو میگذارند و هم وزن او باید طلا بدهند. یک مشت افراد مفت خور دور هم جمع شدند و به اسم فرقه اسماعیلیه چنین کارهایی انجام میدهند.
حضرت آیت الله حسینی قزوینی:
ما در کتاب «المدخل إلی علم الرجال و الدرایة» فرق اسماعیلیه را تحت عنوان «من هم الإسماعیلیة و ما هی عقیدتهم» آوردیم. ما فرقه اسماعیلیه را در چند سطر توضیح دادیم.
ان شاءالله اگر موافق بودید در جلسه بعد چند دقیقه زودتر بحثمان را جمع میکنیم و در رابطه با فرقه اسماعیلیه توضیح مختصری مطرح میکنیم.
مجری:
حضرت استاد از شما ممنونم، خداوند به شما سلامتی بدهد. دوستان عزیز از شما هم ممنون و سپاسگذارم که امشب هم برنامه زنده «حبل المتین» را همراهی فرمودید.
در پناه حضرت حق و زیر سایه آقاجانمان حضرت مرتضی علی باشید. با تمام وجودمان برای ظهور و فرج مولایمان امام زمان (ارواحنا له الفداء) دعا میکنیم.
یا علی
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته