2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
محوریت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در حدیث ثقلین از حرف تا عمل!
کد مطلب: ١٥٤٠٨ تاریخ انتشار: ١٣ بهمن ١٤٠١ - ١٨:١٥ تعداد بازدید: 1768
حبل المتین » عمومی
محوریت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در حدیث ثقلین از حرف تا عمل!

برنامه حبل المتین18-10-1401

 
 
 بسم الله الرحمن الرحیم

          18/10/1401

موضوع: محوریت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در حدیث ثقلین از حرف تا عمل!

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

شعری جانسوز در زبان حال گفتگوی امیرالمؤمنین با حضرت زهرا (سلام الله علیهما)

آیا «علی بن أبی طالب»، اطلاع و آگاهی از سنت پیامبر اکرم داشت!؟؟

علت خودداری امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از قبول خلافت بر مبنای سیره شیخین!

مقایسه دردناک تعداد روایات اهلبیت (علیهم السلام) و سایر صحابه در کتب اهل سنت

روایت پیامبر یا کیسه «ابوهریره»، بیشترین ناقل روایات اهل سنت!

دعوت استاد حسینی قزوینی از «مولوی عبدالحمید» برای مناظره علمی!

دستور پیامبر (صلی الله علیه وآله) به اطاعت مطلق از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

تماس‌های بینندگان برنامه

درخواست ویژه استاد حسینی قزوینی از جوانان شیعه و سنی!

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)

السلام علی المهدی الذی وعد الله به الأمم السلام علی ربیع الأنام و نضرة الأیام السلام علیک یا بقیة الله

دوستان عزیز و بینندگان گرانقدر و باصفا و دوست‌داشتنی و درجه یک «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» سلام علیکم و رحمه الله. به برنامه زنده «حبل المتین» خیلی خوش آمدید. با افتخار امشب هم در خدمت شما هستیم.

در آستانه ولادت باسعادت و نورانی و موفورالسرور حضرت مادر حضرت صدیقه طاهره فاطمه شهیده، پاره تن رسول خدا و سیده نساء اهل جنة، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تبریک عرض می‌کنم خدمت همه بانوان، زنان و مادران.

خوشا به حال ما که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را داریم. این را از صمیم قلب و تمام وجود می‌گویم. خوشا به حال ما که مولایی چون امیرالمؤمنین علی ابن أبی طالب (سلام الله علیه) داریم. خوشا به حال ما که چهارده معصوم و دوازده امام داریم.

این بزرگواران از نعمت‌های بی نظیر عالم هستی هستند که ما قدرشان را نمی‌دانیم و حواسمان به آن بزرگواران نیست. بعضی اوقات دمی می‌زنیم از این بزرگواران و می‌گوییم دوستشان داریم، ولی نمی‌دانیم خداوند چه نعمت بزرگی به ما عنایت و عطا کرده است.

از بین میلیاردها مخلوقی که خلق شدند منِ «علی اسماعیلی» شیعه و محب می‌شوم. شما بیننده عزیز «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» محب و شیعه امیرالمؤمنین و عاشق امام زمان می‌شوید.

وجود این بزرگواران از آن نعمت‌هایی‌اند که باید شبانه روز برایشان سجده شکر بجا بیاوریم و قدردانشان باشیم، ان‌شاءالله.

امشب هم با افتخار در خدمت شما هستیم و توفیق داریم در محضر سرور عزیز و گرانقدرمان حضرت آیت الله حسینی قزوینی باشیم و شاگردی کنیم و ان‌شاءالله از بیان شیرین و شیوا، متقن و محکم ایشان استفاده کنیم.

اگر فرصت شد بخشی از برنامه هم به تلفن‌های شما دوستان عزیز بیننده اختصاص پیدا خواهد کرد. حضرت استاد سلام علیکم و رحمه الله، خوش آمدید؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا وعد الله الذی ضمنه السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه شما و علاقه‌مندان به اهل‌بیت عصمت و طهارت و شیفتگان حضرت صدیقه طاهره آرزو می‌کنم.

در آستانه ولادت با سعادت حضرت صدیقه طاهره و روز زن و روز مادر و روز خوشبختی و روز سعادت هستیم.

واقعاً همانطور که عزیزمان آقای «اسماعیلی» گفتند، حضور این بزرگواران نعمتی است که خدای عالم بدون اینکه عملی در برابرش انجام داده باشیم این نعمت را به ما ارزانی داشته است.

آقای «اسماعیلی» از آن وقت که به یادم می‌آید، روایتی از «سدیر صیرفی» دیدم که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «سدیر»! امام حسین (علیه السلام) را هر هفته چند بار زیارت می‌کنی؟! دو سه بار در هفته برای زیارت امام حسین (علیه السلام) می‌روی؟

«سدیر» عرض کرد: آقاجان! ما ساکن بصره هستیم و امام حسین (علیه السلام) در کربلا هستند. الان هم با این وضع حکومتی نمی‌توانیم به زیارت امام حسین برویم.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «سدیر» اگر به بالای پشت بام بروید و به سمت راست و سمت چپ و بالای سر نگاه کنید و رو به حرم امام حسین (علیه السلام) بگویید:

«السلام علیک یا أبا عبدالله السلام علیک و رحمة الله و برکاته»

خدای عالم یک زیارت امام حسین (علیه السلام) و یک زیارت کربلا را در نامه اعمالت می‌نویسد. «سدیر صیرفی» می‌گوید: بعد از اینکه این روایت را شنیدم، هر روز بیشتر از بیست مرتبه به پشت بام می‌رفتم و این عمل را انجام می‌دادم.

سادات می‌توانند بگویند ولی غیر سادات چنین حرفی نزنند، زیرا جسارت است. ما سادات با جدمان بده و بستان داریم.

قدیم بچه‌ها گفتند: امام حسین که برای ما اینقدر شیرین است برای پدر و مادرش چقدر شیرین بوده است، برای حضرت زینب چقدر شیرین بوده است!! در زیارت جامع کبیره آمده است:

«فَمَا أَحْلَی أَسْمَاءَکم»

اسامی شما چقدر شیرین است.

فرازی از زیارت جامعه کبیره

اصلاً آدم کلمه «حسین» یا کلمه «زهرا» را به زبان می‌آورد احساس می‌کند تمام خستگی‌هایش در می‌آید و روحش شاد می‌شود. یعنی جگر آدم با این اسم‌ها خنک می‌شود و به آدم حال می‌دهد.

این نعمت خیلی بزرگی است. ما طبق عادت همیشگی برنامه وقتی شب شهادت یا شب ولادت حضرت صدیقه طاهره باشد، برنامهٔ خود را تعطیل نمی‌کنیم.

گرچه شب جمعه شب ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و ان‌شاءالله در خدمت بینندگان عزیز مفصل صحبت خواهیم کرد، ولی از طرفی هم این روزها روزهای سختی برای فرزندان حضرت صدیقه طاهره است.

در روایتی دیدم حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) می‌فرمایند: من خدا را به گریه فرزندانم قسم می‌دهم!!

شعری جانسوز در زبان حال گفتگوی امیرالمؤمنین با حضرت زهرا (سلام الله علیهما)

این روزها واقعاً خیلی سخت است، هم برای بچه‌های حضرت فاطمه زهرا و هم برای امیرالمؤمنین که همسری چون حضرت فاطمه زهرا گل سرسبد عالم آفرینش و عالم هستی داشتند.

حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بچه‌ها را می‌خواباندند و بالای قبر حضرت زهرا (سلام الله علیها) می‌رفتند.

هرشب علی با همسر خود گفتگو داشت

گویی با زهرای خود راز مگو داشت

زهرای من خیز و علی را یاوری کن

بین من و این ناسپاسان داوری کن

بی تو علی باید که راه آه پوید

راز دلش را بعد از این با چاه گوید

زهرای من دُر سخن آخر نگفتی

از ماجرای کوچه و دشمن نگفتی

رفتی چو در نزد پدر از دار دنیا

راز دلت را لااقل برگو به بابا

برگو که پهلوی تو را با در شکستن

برگو درون کوچه بر من راه بستن

برگو پدر آورده‌ام بهرت نشانه

هم جای ضرب سیلی و هم تازیانه

نگفتم راز خود با هیچ‌کس اما خدا داند

که این شب‌ها چگونه من سحر کردم

واقعاً خیلی سخت است! ما ندیدیم، اما «علامه امینی» نقل می‌کند که من جایی دیدم حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) بین در و دیوار می‌فرمودند: ولدی مهدی، عزیز دلم مهدی جان!

زمزمه حضرت زهرا (سلام الله علیها) بین در و دیوار این بود: فرزندم، عزیزدلم! کی می‌خواهی بیایی و انتقام مادرت را بگیری؟! انتقام بابای مظلومت را بگیری؟!

ان‌شاءالله امیدواریم خدای عالم پاداش ما را در این مصیبت‌ها و عیدی ما را در این ولادت‌ها تعجیل در فرج مولایمان حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) قرار بدهد.

مجری:

الهی آمین. خیلی ممنون و متشکرم. دوستان عزیز! ما برای شروع برنامه ویدیویی را از یکی شبکه‌های وهابی پخش می‌کنیم.

بنده بارها گفتم خیلی سخت است که برای این افراد واژه "کارشناس" را بکار ببریم، چون وقتی حرف می‌زنند از سواد تهی هستند و حرفی برای گفتن ندارند و هیچ وقت مستند حرف نمی‌زنند.

مؤدبانه‌ترین واژه‌ای که می‌توانیم برای آن‌ها بکار ببریم این است که به آنها "گوینده‌های وهابی" بگوییم.

این افراد حتی ممکن است رئیس یک شبکه هم باشند، اما از نگاه ما گوینده‌ای بیشتر نیستند زیرا هیچ بار علمی‌ای در کلام و بیان این افراد وجود ندارد. بنابراین ما تنها واژه را همین واژه صلاح می‌دانیم در مورد این افراد به کار ببریم.

به دلیل اینکه بحث و گفتگوی ما در یکشنبه شب‌های برنامه «حبل المتین»، "حدیث ثقلین" بود و این کلیپ با این موضوع مرتبط است. این ویدیو را ببینیم، برمی‌گردیم و در محضر حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم.

کلیپ:

"اولاً موضوع «عترتی» که شما گفتید، در حدیث معروف نزد اهل سنت است که می‌فرماید: «سنتی». سنت عام‌تر از عترت است؛ عترت را چه کنیم؟! آب گلاب رویش بریزیم و بخوریم؟! عترت، خود با سنت کار داشت و تابع سنت بود! مگر عترت راه دیگری غیر از سنت داشت؟!

شما مصرید که عترت باید جایگزین شود. علی بن أبی طالب و فرزندانش باید جایگزین شوند و بقیه کنار بروند تلاش در همین زمینه است، والا عترت تابع چیست؟! سؤال من همین است.

حالا شما نه آقا محسن، بلکه آخوندها را عرض می‌کنم. آخوندها جواب بدهند. عترت پیامبر از چه چیزی تبعیت می‌کردند؟! راه و روش پیامبر! راه و روش پیامبر یعنی سنت پیامبر. بنابراین عترت را چه کنیم؟! عترت برای زمانی است که بکار بیاید!

فرمایش رسول خدا را رها کنیم و فرمایش علی بن أبی طالب را قبول کنیم؟! هرگز اینکار را نمی‌کنیم! رسول خدا بر علی ارجعیت دارد. خود علی مجبور به تبعیت از رسول خدا است. «ابوبکر»، «عمر»، «عثمان» و بقیه صحابه و مؤمنین مجبور به تبعیت از رسول خدا هستند.

اینجا مهم سنت است یا عترت؟! یعنی شما می‌خواهید بگویید همه را کنار بگذارید و فقط هر چه علی بن أبی طالب و فرزندانش گفتند، قبول است؟!

معصوم فرموده و روایت از معصوم است. این حرف‌ها، حرف‌های من درآوردی آخوندهاست. چرا می‌خواهید دنیا را وادار به ادامه دادن و تقلید از دین من درآوردی خود کنید؟! چرا می‌خواهید مردم را وادار کنید تا از یک دین ساختگی و مذهب بدون سند شما تبعیت کنند؟!

با عترت چه کنیم؟! عترت چیست؟! عترت خانواده پیامبر هستند. عترت زنان پیامبر هستند. ما باید از روش پیامبر و راه رسول الله پیروی کنیم یا از زنان پیامبر و علی بن أبی طالب و امام حسن و امام حسین و سایرین پیروی کنیم؟!"

مجری:

خودتان قضاوت کنید! ملاحظه کردید وقتی که ما می‌گوییم این افراد واقعاً شایستگی کارشناس گفتن را ندارند، چنین است. این افراد توهین و جسارت را به حد أعلی رساندند و بعد این افراد صحبت از دین من درآوردی می‌کنند!

ما اگر بیاییم برخی از مطالب و روایت‌هایی که در کتاب‌های شما موجود است را به مردم بگوییم، مردم تازه می‌فهمند که دین من درآوردی که می‌گویید آن چیزی است که در کتاب‌های شماست یا چیز دیگری است.

حضرت استاد! این آقا با کمال بی‌ادبی می‌گوید فرمایش رسول الله را رها کنیم و حرف علی بن أبی طالب را بگیریم. چه پاسخی باید به این آقا بدهیم؟!

آیا «علی بن أبی طالب»، اطلاع و آگاهی از سنت پیامبر اکرم داشت!؟؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

همانطور که حضرتعالی فرمودید، باید بگوییم: خدا را شکر که دشمنان ما و دشمنان اهل‌بیت را از احمق‌ترین آدم‌ها آفرید!!

این آقا می‌گوید حرف پیغمبر اکرم را رها کنیم و حرف علی بن أبی طالب را بگوییم. کدام دیوانه‌ای چنین حرفی زده است؟! کدام نادانی چنین حرفی زده که شما آقای «خدمتی» دارید چنین می‌گویید؟!

آیا آن پیرزن‌های روستایی که به زحمت نماز را حفظ کردند و می‌خوانند چنین حرفی زده‌اند؟! در کتاب‌های شیعه چنین حرفی هست که ما حرف پیغمبر را رها کنیم و حرف علی را قبول کنیم؟! خود امیرالمؤمنین می‌فرماید:

«أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ»

من بنده‌ای از بندگان حضرت محمد هستم.

الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 1، ص 90، ح 5

آقای «ابن شبه نمیری» متوفای 262 هجری در کتاب «تاریخ المدینه» روایتی در این زمینه آورده است.

آقایان وهابی همیشه در شبکه‌هایشان می گویند کتاب «تاریخ المدینه» از کتاب «تاریخ طبری» اعتبار بیشتری دارد. ایشان در جلد دوم روایتی را از خلیفه دوم آورده است. آقای «خدمتی» تو سنت را بهتر فهمیدی یا خلیفه دوم؟!

«ابن شبه نمیری» می‌نویسد: آخرین لحظات عمر خلیفه دوم بود در حالی که «عثمان» و افراد زیادی در کنار او بودند. خلیفه دوم به هر کدام از این‌افراد چیزی گفت.

«ثم أقبل علی فقال أما إن أحراهم أن ولی‌ها أن یحملهم علی کتاب الله وسنة نبیهم صاحبک یعنی علیا»

خلیفه دوم به ابن عباس گفت: شایسته‌ترین کس که اگر خلافت را بدست بگیرد مردم را بر کتاب و خدا و سنت پیغمبر وادار می‌کند، علی ابن أبی طالب است.

تاریخ المدینة المنورة، اسم المؤلف: أبو زید عمر بن شبة النمیری البصری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت- 1417 هـ-1996 م، تحقیق: علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ج 2، ص 59، ح 1489

از این بهتر؟! از این واضح‌تر؟! چرا خلیفه دوم نگفت «طلحه»؟! چرا نگفت «زبیر»؟! چرا نگفت «عبدالرحمن بن عوف»؟! چرا نگفت «عثمان»؟! چرا نگفت «ابو هریره»؟! چرا نگفت زنان پیغمبر؟!

آقای «خدمتی» به ما جواب بده. این روایت، روایت صحیح است. «ابن شبه نمیری» در کتاب «تاریخ المدینه» که شما برایش نوشابه باز می‌کنید و اعتبارش خیلی بیشتر از کتاب «تاریخ طبری» است، آن را نقل کرده است.

روایتی را «ابن عساکر» در کتاب «تاریخ دمشق» جلد چهل و دوم صفحه 408 از قول «عایشه» همسر پیغمبر آورده است. «عایشه» می‌گوید:

«علی بن أبی طالب أعلمکم بالسنة»

عالم‌ترین شما به سنت پیغمبر اکرم، علی بن ابی طالب است.

همچنین در روایت دیگر نقل است:

«علی أعلم الناس بالسنة»

علی بن أبی طالب آگاه‌ترین انسان‌ها به سنت است.

تاریخ مدینة دمشق وذکر فضل‌ها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 408، باب آخر الجزء الثامن والتسعین بعد الأربعمائة

آقای «خدمتی» خجالت بکشید و یک مقدار حیا کنید!! «ابن عبدالبر» متوفای 463 هجری در کتاب «الاستیعاب» می‌نویسد: از عایشه سؤال می‌کنند: آیا در روز عاشورا می‌توانیم روزه بگیریم یا خیر؟

«قالت عائشة من أفتاکم بصوم عاشوراء»

عایشه پرسید: چه کسی گفته می‌توانید در روز عاشورا روزه بگیرید؟

«قالوا علی قالت أما أنه لأعلم الناس بالسنة»

گفتند: علی. گفت: درست است او عالم‌ترین انسان‌ها به سنت پیامبر است.

الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، اسم المؤلف: یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد آلبر، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 3، ص 1104، ح 1855

او با «أن» تأکید و «لم» تأکید می‌نویسد: قطعاً علی بن أبی طالب عالم‌ترین انسان‌ها به سنت است!! آیا علی بن أبی طالب باید بیایید سنت پیغمبر اکرم را پیاده کند یا «ابو هریره» یا دیگران سنت پیغمبر اکرم را پیاده کنند؟!

در روایتی صحیح در کتاب «شواهد التنزیل» اثر «حسکانی» جلد یک صفحه 47 از قول «عبدالله بن عمر» آمده است، آقازاده‌ای که خیلی برای او احترام قائل هستید. او می‌گوید:

«علی أعلم أصحاب محمد بما أنزل علی محمد»

علی بن أبی طالب عالم‌ترین اصحاب به آنچه که بر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است، بود.

شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، نویسنده: الحاکم الحسکانی، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی، چاپ: الأولی، 1411، ناشر: مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی- مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، ج 1، ص 47، ح 40

امیدواریم این حرف ما به گوش آقای «خدمتی» برسد و ایشان مقداری فکر کند و با فکر حرف بزند و همینطوری بدون فکر حرف نزند.

آقای «مناوی» که از بزرگان شما وهابی‌هاست، در کتاب «فیض القدیر شرح جامع صغیر» اثر «سیوطی» جلد سوم روایت‌های زیادی نقل می‌کند.

ایشان از قول «عبدالله بن مسعود» نقل می‌کند که ما نزد پیغمبر اکرم بودیم و در رابطه با علی بن أبی طالب سؤال شد. پیغمبر اکرم فرمودند:

«قسمت الحکمة عشرة أجزاء فأعطی علی تسعة أجزاء والناس جزءا واحدا»

علی بن ابی طالب نود درصد علوم را در اختیار داشت و در ده درصد باقیمانده نیز با مردم شریک بود.

سپس فرمود:

«أنا مدینة الحکمة وعلی باب‌ها»

من شهر حکمت هستم و علی هم در آن است.

ملاحظه کنید پیغمبر اکرم نفرمودند: "ابوبکر بابها"، "عمر بابها" یا "عثمان بابها"!!

«وقد شهد له بالأعلمیة الموافق والمخالف»

بر اعلمیت علی بن أبی طالب همه مخالفین و موافقین شهادت داده‌اند.

«والمعادی والمحالف»

دشمنان حضرت و اهل کتاب هم بر اعلمیت حضرت شهادت دادند.

آقای «خدمتی»! حداقل غیرت و وجدان معاویه را داشته باشید.

«أن رجلا سأل معاویة عن مسألة»

مردی آمد و از معاویه مسئله‌ای سؤال کرد.

«فقال: سل علیا هو أعلم منی»

معاویه گفت: برو از علی بن أبی طالب سؤال کن، او از من اعلم است.

«فقال: أرید جوابک»

راوی گفت: می‌خواهم جواب تو را بشنوم.

«قال: ویحک کرهت رجلا کان رسول الله یعزه بالعلم عزا وقد کان أکابر الصحب یعترفون له بذلک»

معاویه عصبانی شد و گفت: وای بر تو، نمی‌خواهی از کسی که رسول الله عزت علم را به او داده و اکابر صحابه بر اعلمیت او اعتراف دارند، سؤال کنی؟!

همچنین در شرح حال خلیفه دوم آمده است که هر مشکلی پیش می‌آمد، عمر بن خطاب از امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (سلام الله علیه) سؤال می‌کرد.

«وکان عمر یسأله عما أشکل علیه جاءه رجل فسأله فقال: ههنا علی فاسأله»

شخصی از عمر بن خطاب سؤال پرسید و او گفت: علی بن أبی طالب اینجاست. برو و از او سؤال کن.

«فقال: أرید أسمع منک یا أمیر المؤمنین»

مرد گفت: یا أمیرالمؤمنین! می‌خواهم از شما سؤال بپرسم.

«قال قم لا أقام الله رجلیک ومحی اسمه من الدیوان وصح عنه من طرق»

عمر بن خطاب عصبانی شد و گفت: بلند شو، پاهایت بشکند. عمر دستور داد اسم آن شخص را از دیوان پاک کنند و از بیت المال به او حقی پرداخته نشود.

آنوقت شما می‌گویید ما با عترت چکار کنیم؟! این حرف «عایشه» است، این حرف «ابن عباس» است، این حرف «عبدالله بن مسعود» است، این حرف «عبدالله بن عمر» است، این حرف «معاویه» است و این حرف «عمر بن خطاب»! این‌ها را چکار کنیم؟!

در ادامه «مناوی» جمله بسیار زیبا و جالبی دارد. نقل شده است از «عطاء» که از فقهای بزرگ اهل سنت است، سؤال کردند:

«أکان أحد من الصحب أفقه من علی»

آیا در میان صحابه فقیه‌تر از علی بن أبی طالب سراغ داری؟

«قال لا والله»

او گفت: قسم به خدا از علی بن أبی طالب آگاه‌تر به فقه سراغ ندارم.

«قال (الحرالی) قد علم الأولون والآخرون أن فهم کتاب الله منحصر إلی علم علی»

حرالی می‌گوید: تمام گذشتگان و تمام آیندگان به این نتیجه رسیدند که فهمیدن کتاب خدا منحصر به علم علی است.

«ومن جهل ذلک فقد ضل»

هرکس جاهل باشد راه گمراهی را پیموده است.

فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوی، دار النشر: المکتبة التجاریة الکبری - مصر - 1356 هـ، الطبعة: الأولی، ج 3، ص 46، باب أنا دار الحکمة

در رابطه با آقای «حرالی» هم آقای «ذهبی» در کتاب «تاریخ اسلام» می‌نویسد:

«علی بن أحمد بن الحسن بن إبراهیم التجیبی. الإمام، أبو الحسن، الحرالی الأندلسی»

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 46، ص 336، ش 4

واژهٔ «الإمام» بالاترین تمجیدی است که برای علماء بکار می‌رود که معادل "مرجع تقلید جهان تشیع" نزد ما شیعیان است.

ببینید ما در این زمینه روایت زیاد داریم. آقای «خدمتی» می‌گوید: "حرف پیغمبر اکرم را رها کنیم و حرف علی بن أبی طالب را بگیریم؟!" اولاً چه کسی این حرف را زده است؟! غیر از تو آدم بی‌خرد کسی چنین حرفی زده است؟!

مگر امیرالمؤمنین غیر از سنت پیغمبر اکرم چیز دیگری هم داشت. به شهادت بزرگان شما تنها کسی که به سنت پیغمبر آگاه است امیرالمؤمنین است. ما این‌ها را چکار کنیم؟!

امیرالمؤمنین فرمودند: من به سنت پیغمبر اکرم عمل می‌کنم ولی به سیرهٔ شیخین عمل نمی‌کنم.

مجری:

استاد دردشان از همان جاست.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ببینید مسئله همین است که این افراد نمی‌توانند این مسئله را برتابند. وقتی به امیرالمؤمنین پیشنهاد کردند که سیره شیخین را قبول کنند، حضرت فرمودند: من سیره شیخین را قبول ندارم و سنت پیغمبر اکرم را قبول دارم.

بینندگان عزیز خودشان باید قضاوت کنند و ما دیگر حرفی نداریم. من در خدمت حضرتعالی هستم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم. بنده مخصوصاً اول کلیپی که پخش کردیم، عرض کردم که قضاوت با شماست. واقعاً ببینید حرف این آقای وهابی را که در آن جایگاه نشسته و به اصطلاح جایگاهی هم دارد و این حرف‌ها را می‌زند!

کسی که شیعه امیرالمؤمنین و محب اهل‌بیت است در هیچ جای عالم هستی چنین حرفی نمی‌زند.

اصلاً ما همیشه گفته‌ایم که جایگاه پیامبر اکرم با هیچ احدی در این عالم وجود و عالم خلقت قابل مقایسه نیست. این حرف غلطی است که بخواهیم بگوییم پیامبر اکرم را رها کنیم و کنار بگذاریم و به سراغ حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) بیاییم.

رسول گرامی اسلام خود فرمودند: بعد از من اهل‌بیتم هستند! اگر بخواهیم به سفارش پیغمبر اکرم عمل کنیم، درواقع باید همین کار را انجام دهیم.

اجازه بدهید این دقایق و لحظات برنامه زنده «حبل المتین» را متبرک کنیم به نام نامی مولایمان.

همانطور که حضرت استاد خوب گفتند و جواب کوبنده‌ای به این آقا دادند، دوستان اتاق فرمان با یک میان برنامه زیبا و قشنگ در مدح و منقبت و منزلت حضرت مولی امیرالمؤمنین یک جواب کوبنده دیگر خواهند داد.

من و جدا شدن از علی خدا نکند

باید یکی از دعاهایی که همواره بر زبانمان جاری می‌کنیم، این باشد که خداوند این عشق و این محبت و این ارادت را به ما داده و امیرالمؤمنین دستمان را گرفته است. باید دعا کنیم دستمان را از دست مولا بیرون نکشیم.

دیدید بعضی اوقات بچه‌ها وقتی با پدر و مادر به خیابان می‌روند، زر و زیور و زیبایی‌های ویترین‌های مغازه‌ها و خوراکی‌ها باعث می‌شود بچه دستش از دست بابا جدا شود و حواسش پرت خوراکی‌ها و اسباب بازی‌های ویترین‌های مغازه‌ها شده و غافل شود.

اگر حواسمان پرت شود و دستمان را بکشیم و دستمان را از دست امیرالمؤمنین جدا بکنیم و حواسمان به سراغ همین چیزهای بی‌ارزش دنیایی برود، آن موقع واویلا می‌شود. خدا نکند این اتفاق بیفتد.

حضرت استاد! بنده در بخش قبلی اشاره کردم و حضرتعالی قرار شد آن را تکمیل بفرمایید. امیرالمؤمنین در قضیه بحث خلافت تاکید فرمودند که من حاضرم به سنت پیامبر عمل کنم، اما زیر بار سیره شیخین نرفتند. آیا این در منابع اهل سنت هم آمده است؟!

علت خودداری امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از قبول خلافت بر مبنای سیره شیخین!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اتفاقاً در منابع اهل سنت این موضوع به صورت مفصل آمده است. به خاطر اینکه حضرتعالی میان برنامه گرفتید، نشد ادامه بدهم.

ما در کتاب‌های معتبر اهل سنت مثل کتاب «تاریخ طبری» جلد چهارم صفحه 56، کتاب «الکامل لابن اثیر» جلد سوم صفحه 337، کتاب «الدرر السنیة فی الأجوبه النجدیه» جلد نهم صفحه 221 و «أخبار المدینة» اثر «ابن شبه نمیری» جلد سوم صفحه 930 این مطلب را داریم.

در کتاب «مسند احمد بن حنبل» جلد یک صفحه 560 نقل شده است که «عبدالرحمن بن عوف» به امیرالمؤمنین گفت: من حاضر هستم با شما به عنوان خلیفه بیعت کنم به شرطی که به سنت پیغمبر و سیره ابوبکر و عمر عمل کنی.

امیرالمؤمنین فرمودند: اگر سیره ابوبکر و عمر برخلاف سیره پیغمبر اکرم بود چه کنم؟! همچنین در کتاب «تاریخ طبری» جلد سوم صفحه 116 نقل شده است:

«ویلک لو أن أبا بکر وعمر عملاً بغیر کتاب الله وسنة رسول الله لم یکونا علی شیء من الحق فبایعه»

اگر چناچه ابوبکر و عمر به سنت پیغمبر عمل نکرده باشند چه کار کنیم، در حالی که آن‌ها که برحق نیستند.

تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 3، ص 116، باب ذکر ما کان من خبر الخوارج عند توجیه علی الحکم للحکومة وخبر یوم النهر

در کتاب «تاریخ المدینه» که اهل سنت برای آن خیلی اعتبار قائلند، جلد دوم نقل شده است که «عبدالرحمن بن عوف» گفت:

«علیک عهد الله ومیثاقه لتعملن بکتاب الله وسنة رسوله وسیرة الخلیفتین من بعده»

بر تو باد عهد خدا و میثاق او و عمل کردن به کتاب خدا و سنت پیغمبر و سیره خلیفه اول و دوم.

«قال أرجو أن أفعل وأعمل بمبلغ علمی وطاقتی»

امیرالمؤمنین فرمودند: آن چیزی که خود آن را صحیحی می‌دانم به آن عمل می‌کنم و کاری به دیگران ندارم.

«ودعا عثمان فقال له مثل ما قال لعلی قال نعم فبایعه»

عبدالرحمن بن عوف شرایطی که به علی بن أبی طالب گفته بود را برای عثمان گفت و عثمان گفت: حتماً این کارها را انجام می‌دهم. پس با او بیعت کرد.

«فقال علی حبوته حبو دهر لیس هذا أول یوم تظاهرتم فیه»

امیرالمؤمنین فرمودند: این اولین جنایتی نیست که در حق من انجام دادید و آخرینش هم نخواهد شد.

تاریخ المدینة المنورة، اسم المؤلف: أبو زید عمر بن شبة النمیری البصری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت- 1417 هـ-1996 م، تحقیق: علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ج 2، ص 85، ح 1592

این مطالب را همه آقایان اهل سنت در کتاب‌های خود آورده‌اند. در کتاب «مسند احمد بن حنبل» جلد یک این موضوع را مفصل آورده و می‌گوید:

«ثُمَّ عَرَضْتُهَا علی عُثْمَانَ رضی الله عنه فَقَبِلَهَا»

امیرالمؤمنین این حرف را قبول نکرد ولی وقتی به عثمان گفتند، او قبول کرد.

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 1، ص 75، ح 557

کار به جایی رسید که امیرالمؤمنین در نامه پنجاه و سوم از کتاب «نهج البلاغه» نسبت به دوران عثمان می‌فرماید:

«فَإِنَّ هَذَا الدِّینَ قَدْ کانَ أَسِیراً فِی أَیدِی الْأَشْرَار»

اسلام در دست اشرار به اسارت گرفته شده بود.

«یعْمَلُ فِیهِ بِالْهَوَی وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْیا»

در مسائل دینی ملاک آنها هوای نفس خودشان بود و از دین دنیاطلبی را می‌خواستند.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 435، خ 53

در نهایت همین صحابه جمع شدند و خلیفه وقت را به قتل رساندند. این خیلی درد بزرگی است که خود صحابه از شهرهای مختلف برای کشتن خلیفه جمع شوند. در کتاب «تاریخ طبری» جلد دوم صفحه 662 آمده است:

«لما رأی الناس ما صنع عثمان کتب من بالمدینة من أصحاب النبی إلی من بالآفاق منهم وکانوا قد تفرقوا فی الثغور إنکم»

نتیجه انتخاب نادرست این شد که مردم دیدند عثمان کارهای نادرستی انجام داده است و صحابه پیغمبر که در مدینه بودند به اصحابی که خارج از مدینه بودند نامه نوشتند.

«إنما خرجتم أن تجاهدوا فی سبیل الله عز وجل تطلبون دین محمد فإن دین محمد قد أفسد من خلفکم»

و به اصحاب گفتند شما جهاد در سبیل الله می‌کنید، اما خلیفه شما دین پیغمبر را فاسد کرد.

«وترک فهلموا فأقیموا دین محمد فأقبلوا من کل أفق حتی قتلوه»

به مدینه برگردید و دین پیغمبر را به پا دارید. صحابه از گوشه و کنار به مدینه آمدند و دست به دست هم دادند و عثمان را کشتند.

تاریخ الطبری، اسم المؤلف: لأبی جعفر محمد بن جریر الطبری، دار النشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 2، ص 662، باب ذکر الخبر عن قتله وکیف قتل

از این بهتر و واضح‌تر؟! البته من این مطلب را فقط در کتاب «ناسخ التواریخ» دیدم. مرحوم «سپهر» نقل می‌کند که امیرالمؤمنین بعد از قتل عثمان گریه می‌کردند.

«ابن عباس» به حضرت عرضه داشت: یا أمیرالمؤمنین! آیا برای قتل عثمان که به دست صحابه کشته شده است، گریه می‌کنید؟!

حضرت فرمودند: برای عثمان گریه نمی‌کنم. گریه می‌کنم برای اینکه حرمت خلافت شکسته شد و خلیفه کشی دیگر رسم شد. باب کشتن خلیفه باز شد و بعد از این دیگر احترامی که مردم برای خلیفه داشتند از بین رفت.

نتیجه این کار شهادت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و بعد از آن بزرگوار شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و قضیه کربلا شد که همه از همین جریان نشأت گرفت.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم. همچنین تشکر می‌کنم از دوستان عزیز که همچنان همراه «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» هستند.

استاد در کلیپی که از آن آقای وهابی پخش کردیم، بغض و کینه و دشمنی‌ای که او نسبت به اهل‌بیت عصمت و طهارت داشت کاملاً در بیان و کلام ایشان روشن بود. حال این را کنار بگذاریم و به قول علما بگوییم: «سلمنا».

حال می‌خواهیم بپرسیم شما که علی بن أبی طالب را به عنوان اهل‌بیت قبول ندارید، آیا ایشان را به عنوان صحابه قبول دارید یا بازهم به سراغ کسانی چون «ابو هریره» می‌روید؟! واقعاً به این افراد چه باید گفت؟!

مقایسه دردناک تعداد روایات اهلبیت (علیهم السلام) و سایر صحابه در کتب اهل سنت

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

واقعاً این سؤال درد آدم را زیاد می‌کند. من که وقتی این بخش از تاریخ اسلام را نگاه می‌کنم، خدا می‌داند قلبم برای مظلومیت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به درد می‌آید.

«علامه امینی» تعبیری دارد که آقازاده ایشان بعد از رحلت پدر بزرگوارشان شبی که مهمان ما بودند، برای ما گفتند.

ایشان گفتند: یکی دو روز قبل از وفات پدرشان در بیمارستان بالای سر «علامه امینی» ایستاده بودند. ایشان بر اثر بیماری نفسشان کم می‌آمد و خیلی آهسته صحبت می‌کردند.

دیدم لب‌های پدرم تکان می‌خورد، گوشم را کنار لب‌های پدرم آوردم و گفتم: آب یا چیز دیگری می‌خواهید؟!

«علامه امینی» گفتند خیر، من داشتم با خودم زمزمه می‌کردم و می‌گفتم: خدایا من آرزو داشتم عمری به طولانی اول خلقت تا آخر خلقت به من بدهد. من به شوخی به پدرم گفتم: مثلاً می‌خواستید کتاب «الغدیر» را به سی یا چهل جلد برسانی؟!

پدرم گفتند: خیر، الان داشتم از خدا می‌خواستم ای کاش خدا از اول خلقت تا آخر خلقت به من عمر می‌داد و می‌نشستم و برای مظلومیت حضرت امیرالمؤمنین گریه می‌کردم. این آخرین آرزوی «علامه امینی» است که تمام عمرش را وقف امیرالمؤمنین کرده بود.

البته من در نواری هم که ایشان در شیراز بالای منبر رفته بودند، این تعبیر را شنیدم. ایشان گفتند: چنین آرزویی از خداوند داشتم که بشینم و فقط برای مظلومیت امیرالمؤمنین گریه کنم.

آقای «خدمتی»! علی بن أبی طالب امام نیست، پسر عم پیغمبر اکرم نیست، فاتح جنگ‌ها نیست، همسر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و پدر امام حسن و امام حسین نیست، اولین کسی که ایمان آورد نیست.

صحابه که هست!! شما به عنوان صحابه چقدر برای حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) احترام قائل هستید؟!

حاج آقای «اسماعیلی» اسم «ابو هریره» را آورد. دوستان عزیز در کتاب «فتح الباری» شرح کتاب «صحیح بخاری» اثر «ابن حجر عسقلانی» متوفای 852 هجری آمده است:

«علی بن أبی طالب بن عبد المطلب الهاشمی تسعة وعشرون حدیثا»

در تمام کتاب صحیح بخاری از علی بن أبی طالب بن عبدالمطلب بیست و نُه روایت نقل شده است.

هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت - 1379 -، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی , محب الدین الخطیب، ج 1، ص 472

حال ببینیم از «ابو هریره» چقدر روایت دارد! باز در کتاب «فتح الباری» شرح کتاب «صحیح بخاری» آمده است:

«أبو هریرة الدوسی أربعمائة وستة وأربعون حدیثا»

در کتاب صحیح بخاری از ابوهریره چهارصد و چهل و شش روایت نقل شده است.

هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت - 1379 -، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی , محب الدین الخطیب، ج 1، ص 473

حال ببینیم در کل کتاب‌های اهل سنت اعم از تفاسیر، تاریخ، حدیث و رجال از امیرالمؤمنین چند روایت نقل شده است. آقای «ابن حزم اندلسی» کتابی به نام «اسماء الصحابة و ما لکل واحد من العدد» دارد.

«ابن حزم أندلسی» کسی است که «ابن تیمیه» او را فقیه و عادل و مجتهد خطاب کرده است که هر حرفی می زند بر مبنای اجتهاد صحیح است.

ایشان در این کتاب می‌نویسد که در تمام کتاب‌های اهل سنت اعم از سنن و مسانید و تفسیر کلاً پانصد و سی و هفت روایت از امیرالمؤمنین داریم. حال ببینیم از «ابو هریره» چقدر روایت دارند. باز آقای «ابن حزم اندلسی» می‌گوید:

«خمسة الآف حدیث و ثلثمائة و أربعة و سبعون حدیثا»

پنج هزار و سیصد و هفتاد و چهار روایت از ابوهریره نقل شده است.

اسماء الصحابة و ما لکل واحد من العدد؛ تألیف: ابن حزم، علی بن احمد؛ تحقیق: مسعد عبدالحمید السعدنی؛ ناشر: مکتبة القرآن - القاهره؛ ص 31

«ابو هریره» چه زمانی مسلمان شد؟! او سال ششم بعد از جنگ خیبر مسلمان شد و هجده ماه بیشتر در مدینه نبود. او سپس به بحرین رفت و بعد از رحلت پیغمبر اکرم بازگشت.

«ابوهریره» این روایات را از آورده است؟! آقای «خدمتی» به ما بگویید که قضیه چیست. درد ما اینجاست که «ابن حزم اندلسی» کتابی به نام «الفَصل» یا «الفِصَل» دارد. در جلد چهارم از این کتاب می‌گوید:

«وَلم یرو عَن عَلی إِلَّا خمس مائَة وست وَثَمَانُونَ حَدِیثا مُسندَة یصح مِنْهَا نَحْو خمسین»

از قول علی بن أبی طالب پانصد و هشتاد و شش روایت آمده است که تنها پنجاه روایت آن صحیح است.

الفصل فی الملل والأهواء والنحل، المؤلف: أبو محمد علی بن أحمد بن سعید بن حزم الأندلسی القرطبی الظاهری (المتوفی: 456 هـ)، الناشر: مکتبة الخانجی – القاهرة، ج 4، ص 108، باب الْکلَام فِی وُجُوه الْفضل والمفاضلة بَین الصَّحَابَة

«بخاری» عبارتی دارد که خیلی دردناک است. عاشقان امیرالمؤمنین باید این روایت را ببینند تا درک کنند وقتی «علامه امینی» می‌گوید می‌خواهم بنشینم و یک عمر برای امیرالمؤمنین گریه کنم، یعنی چه! در کتاب «صحیح بخاری» آمده است:

«فَکانَ بن سِیرِینَ یرَی أَنَّ عَامَّةَ ما یروی عن عَلِی الْکذِبُ»

رأی ابن سیرین این است: عموم احادیثی که از علی بن أبی طالب نقل می‌شود، دروغ است.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1359، ح 3504

آقای «خدمتی» چی شد؟ آیا علی بن أبی طالب صحابه است یا صحابه نیست؟! چطور «ابو هریره» با هجده ماه در مدینه بودن، پنج هزار و سیصد و هفتاد و چهار روایت دارد، اما علی بن أبی طالب پانصد روایت دارد که ما حتی یک روایت صحیح هم از ایشان نداریم!!

آیا حفظ صحابه این است؟! نه حفظ عترت! حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را کنار بگذاریم. علی بن أبی طالب در جنگ احد و جنگ بدر و جنگ‌های دیگر بسیاری از کسانی که شما به آن‌ها ارادت دارید و ان‌شاءالله به حق امیرالمؤمنین با همین افراد محشور شوید را به درک واصل کرده است. این افراد کینهٔ امیرالمؤمنین را در دل داشتند.

حال حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از اول طفولیت در دامن پیغمبر اکرم بزرگ شده بود و در مدینه هم تا آخرین لحظه حیات پیغمبر اکرم با آن بزرگوار دیوار به دیوار بودند. نقل شده است پیغمبر اکرم هر روز صبحانه در منزل حضرت فاطمه زهرا بوده است.

شما از حضرت فاطمه زهرا چقدر روایت دارید؟! ای مردم شاهد باشید کتاب «صحیح بخاری» از حضرت فاطمه زهرا تنها یک حدیث دارد. در کل کتاب‌های اهل سنت فقط هجده روایت از حضرت صدیقه طاهره دارند!!!

حال ببینیم از عایشه چقدر روایت دارند! عایشه به قول علمای اهل سنت در مکه بچه بود و طبق گفته خودش سال دوم هجرت که به عقد پیغمبر درآورده شد شش سال داشت. البته این حرف دروغ بزرگی است که ادعا می‌کنند عایشه شش ساله بوده است.

پیغمبر اکرم نُه یا ده زن داشت و از هر ده شب، یک شب نوبت عایشه بوده است. یعنی فرضاً او از سال دوم یعنی از همان شش سالگی حدیث یاد گرفته است. از شش سالگی یعنی سال دوم هجرت تا سال دهم هجری، هشت سال می‌شود.

حال این هشت سال هم سهم عایشه یک هشتم هشت سال یا یک نُهم هشت سال است. یعنی در حقیقت عمر زندگی عایشه با رسول گرامی اسلام کمتر از یک سال است.

در مقابل حضرت فاطمه زهرا تمام عمرشان با پیغمبر اکرم بودند. در کتاب «صحیح بخاری» از عایشه دویست و چهل و دو روایت دارند. مجموع روایاتی که از عایشه در کتب اهل سنت نقل شده است، دو هزار و هفتصد و شصت و یک روایت است!!!

این مسئله واقعاً خیلی درد است و انسان نمی‌داند این درد را کجا ببرد! البته آقای «ابن حزم» می‌گوید:

«ألفا حدیث و مائتا و عشره أحادیث»

اسماء الصحابة و ما لکل واحد من العدد؛ تألیف: ابن حزم، علی بن احمد؛ تحقیق: مسعد عبدالحمید السعدنی؛ ناشر: مکتبة القرآن - القاهره؛ ص 32

طبق این روایت از عایشه دو هزار و دویست و ده روایت دارند، اما از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هجده روایت دارند. ما این‌ها را چکار کنیم؟! آیا نتیجه حدیث ثقلین این بود؟! آیا نتیجه:

«إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وأهل بیتی وإنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 160، ح 4711

این بود؟! اصلاً فرض می‌کنیم پیغمبر اکرم فرموده باشند: «ترکت فیکم ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی أبدا کتاب الله وسنتی»؛ سنت پیغمبر اکرم را دختر رسول گرامی اسلام که از اول طفولیت در دامن حضرت بودند بهتر یاد گرفتند یا عایشه؟!

زمانی که پیغمبر اکرم به مسافرت می‌رفتند ابتدا از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) خداحافظی می‌کردند و زمانی هم که از مسافرت می‌آمدند اول خانه حضرت فاطمه زهرا می‌رفتند.

روایت‌های حضرت فاطمه زهرا کلاً هجده روایت شده است، یعنی سالی یک روایت! در مقابل از عایشه که یک سال با پیغمبر بوده است دو هزار و دویست و ده روایت نقل شده است.

آقای «خدمتی» و دیگر آقایان وهابی انصاف چیز خوبی است. عزیزان اهل سنت این موارد را نه از کتاب‌های شیعه بلکه از کتاب‌های خودتان آورده‌ام.

بنده بارها گفته‌ام که روزی خدمت آیت الله جوادی آملی بودم. ایشان گفتند: این مطالب را برای جوان‌ها بگویید تا جوان‌های اهل سنت بشنوند.

اگر این مطالب را نگویید فردا همین جوان‌های اهل سنت سر پل صراط جلوی شما را می‌گیرند، از شما شکایت می‌کنند و می‌گویند: این صحبت‌ها را به ما نگفتید و حجت بر ما تمام نشد. اگر ما این مطالب را می‌دانستیم، مسیرمان را عوض می‌کردیم.

امام حسن و امام حسین فرزندان پیغمبر اکرم بودند یا نبودند؟! آیا یک روایت در کتاب «صحیح بخاری» از آن بزرگواران دارید؟ در کل کتاب‌های اهل سنت از امام حسین (علیه السلام) هشت روایت نقل شده است.

یک مرتبه در جایی این موضوع را عنوان کردم، طرف مقابل گفت: امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) کوچک بودند و زمان رحلت پیغمبر اکرم شش یا هفت سال بیشتر نداشتند.

بنده گفتم: «عبدالله بن زبیر» در آن زمان چند سال داشت؟! مگر او همسن امام حسن (علیه السلام) نبود؟! «عبدالله بن زبیر» با امام حسن چهار یا پنج ماه فاصله سنی داشتند.

شما در کتاب «صحیح بخاری» یازده روایت از «عبدالله بن زیبر» آورده‌اید و هزاران روایت در کتاب‌های دیگر از او هست، در حالی که یک روایت هم از امام حسن (علیه السلام) نیاورده‌اند! چه شده است؟! یک بام و دو هواست!!

قربان برم خدا را یک بام و دو هوا را

آن طرف بام گرما را، اینطرف بام سرما را

روایت پیامبر یا کیسه «ابوهریره»، بیشترین ناقل روایات اهل سنت!

این مطالب چیست؟! بنده همچنین نکته‌ای را برای بینندگان عزیز بگویم. عرض کردیم که آقایان اهل سنت پنج هزار و سیصد و هفتاد و چهار روایت از «ابوهریره» نقل کرده‌اند. حال فرض می‌کنیم آنها پنج هزار و سیصد روایت یا پنج هزار و چهارصد روایت از او دارند.

آقای «ابو هریره» این روایت‌ها را از کجا آورده است؟! او چه زمانی این روایت‌ها را از پیغمبر اکرم شنید؟! آیا او در طول هجده ماهی که با پیغمبر اکرم بوده است، می‌تواند این روایات را شنیده باشد؟! شما هجده ماه را با پنج هزار و چهارصد روایت در نظر بگیرید.

آقای «خدمتی» لااقل کتاب «صحیح بخاری» را نگاه کن و مقداری بگرد و ببین آقایان در رابطه با «ابو هریره» چه دارند. من فقط مطلبی را از کتاب «صحیح بخاری» برای شما بگویم.

در کتاب «صحیح بخاری» حدیث 5040 نقل شده است روزی «ابو هریره» گفت:

«قال النبی أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ ما تَرَک غِنًی»

سپس گفت:

«وَالْیدُ الْعُلْیا خَیرٌ من الْیدِ السُّفْلَی»

دست بالا بهتر از دست پائین است.

سپس می‌نویسد:

«فَقَالُوا یا أَبَا هُرَیرَةَ سَمِعْتَ هذا من رسول اللَّهِ»

مردم گفتند: یا أباهریره! آیا این سخن را از رسول خدا شنیدی؟

«قال لَا هذا من کیسِ أبی هُرَیرَةَ»

او گفت: نه، این سخن از کیسهٔ ابو هریره است.

الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 5، ص 2048، ح 5040

او ابتدا می‌گوید: «قال النبی» و آخرش می‌گوید: «هذا من کیسِ أبی هُرَیرَةَ»!! این روایت از کتاب «صحیح بخاری» است و نمی‌توانید آن را انکار کنید.

ما به هیچ وجه نه فحش می‌دهیم، نه توهین می‌کنیم، نه جسارت می‌کنیم و فقط نقل روایت می‌کنیم. این همان روشی است که اهل‌بیت (علیهم السلام) داشتند.

امام رضا (علیه السلام) یک فرجه‌ای برایشان پیش آمد و این مطالب را فرمودند. امام صادق (علیه السلام) فرصتی پیدا کردند و این مطالب را فرمودند. امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در وصیتنامه سیاسی_عبادی خود این مطالب را فرمودند.

مقام معظم رهبری (رضوان الله تعالی علیه) فرمودند: من از علمای اهل سنت می‌خواهم کتاب «علامه امینی» و کتاب «علامه شرف الدین» را مطالعه کنند.

حال بعضی از آقایان این حرف‌ها را برنمی‌تابند. سنی‌ها حرف نمی‌زنند، ولی بعضی از شیعه‌ها یا بهتر بگوییم سنی‌های شیعه نما می‌گویند: "چرا این حرف‌ها را می‌زنید؟!"

اگر انتقاد دارید، گردن ما در برابر دلیل از مو نازک‌تر است. «نحن ابناء الدلیل»!! تشریف بیاورید همین جا بنشینیم و بطور زنده بحث کنیم.

شما بگویید این حرف‌هایی که از کتاب‌های اهل سنت نقل می‌کنید را نباید نقل کنید، دلیل بیاورید و ما را قانع کنید. ما حرفی نداریم و تمام صحبت‌ها را جمع می‌کنیم و می‌بریم!

بنده عرض کردم دو سه ماه قبل بود که تعدادی از علماء بزرگوار اهل سنت چابهار به قم تشریف آورده بودند. آن‌ها لطف کردند سری هم به ما زدند و یک ساعت و نیم تا دو ساعت منزل ما بودند.

یکی از این بزرگواران می‌گفت: برگزاری ایام فاطمیه به وحدت ضربه می‌زند. فاطمیه را کنار بگذارید و تعطیل کنید!

بنده از این آقا سؤال کردم و گفتم: شما حاکم اسلامی را اولی الأمر می‌دانید یا خیر؟! ایشان گفت: بله، اولی الأمر می‌دانیم. من گفتم: اطاعت از ولی امر را واجب می‌دانید؟! ایشان در جواب گفتند: بله.

من گفتم: آقای «مولوی»! ما ولی فقیه را اولی الأمر نمی‌دانیم بلکه خود ولی امر می‌گوید که من فدایی و خاک زیر پای اولی الأمر هستم. ما اولی الأمر را نه در حد شما بلکه خیلی خیلی پایین‌تر از شما می‌دانیم.

حضرت امام خمینی در دوران حیاتشان ایام فاطمیه را عزاداری گرفتند و تا آخرین روز حیاتشان این امر ترک نشد. مقام معظم رهبری در این سی و سه سال هر سال مراسم فاطمیه را عزاداری گرفتند و پنج شب هم مراسم هست.

اگر مقام معظم رهبری بگوید فاطمیه را تعطیل کنید، اولین کسی که از ایشان اطاعت می‌کند بنده هستم. این بنده خدا سرش را پایین انداخت و دیگر تا آخر هیچ حرفی نزد. حرف درست که جواب ندارد!

زمانی که این افراد بیرون رفتند، دوستانشان او را مذمت کرده بودند و به او گفتند: "چرا چنین حرفی زدی و آقای قزوینی چنین گفتند و همه ما خجالت کشیدیم."

من گفتم خجالت ندارد، این حرف حق است. ایشان حق داشت سؤال بپرسد. درست است ایشان مهمان ما بود، ولی ما هم باید به ایشان جواب می‌دادیم.

اصلاً ما کاری نداریم روایت شهادت درست است یا درست نیست، ما تابع اولی الأمر شما و ولی امر خودمان هستیم. ما تابع اولی الأمر شما و فقیه خودمان هستیم. ما تابع اولی الأمر شما و حاکم اسلامی خودمان هستیم.

درجه عقیده ما اصلاً قابل مقایسه با عقیده شما نسبت به ولی امر مسلمین نیست ولی ما تابع ایشان هستیم. شما چه می‌گویید؟! چرا دارید این حرف‌ها را می‌زنید؟!

مجری:

استاد ضمن اینکه متاسفانه بعضی افراد که تربیون هم در اختیارشان است، این روزها خلاف آن چیزی که اعتقاد دارند عمل می‌کنند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

متاسفانه الان بعضی از خودی‌ها ضربه‌ای که دارند می‌زنند، از غیر خودی‌ها بیشتر است. البته این کارها سابقه دارد. در جنگ جمل امیرالمؤمنین طرف مقابل را شکست داد.

در جنگ صفین هم تا چند قدمی خیمه «معاویه» رفتند تا فتنه جنگ برای همیشه خاموش شود، ولی همین خودی‌های نفهم و خواص بی‌بصیرت و یاران احمق آمدند و روی علی ابن أبی طالب شمشیر کشیدند تا دست از جنگ بردارد.

همین احمق‌ها حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را شهید کردند. ما هرچه ضربه خوردیم از خودی خوردیم.

دشمن هجده سال با اسلام جنگید. دشمن سیزده سال در مکه و هشت سال در مدینه با اسلام جنگید که در مجموع بیست و یک سال می‌شود. حال با این حساب که رسالت پیغمبر اکرم سه سال مخفیانه بود، هجده سال می‌شود.

این افراد چکار کردند؟! آن‌ها با پرچم کفر آمدند و در جنگ بدر شکست خوردند، در جنگ احد شکست خوردند، در جنگ احزاب شکست خوردند و در دیگر جنگ‌ها شکست خوردند.

در مقابل همان افراد در جنگ صفین آمدند ولی نه با پرچم کفر. آنجا دیگر پرچم عوض شد و به جای پرچم کفر، پرچم اسلام را زدند. آن‌ها به جای جنگ با قرآن کریم، قرآن کریم را بالای نیزه زدند و امیرالمؤمنین را شکست دادند.

ما از این افراد صد برابر بیشتر از وهابیت می‌ترسیم. این افراد امروز در فضای مجازی و جاهای دیگر حرف‌هایی می‌زنند که مناسب شبکه‌های معاند است و خوراک شبکه‌های وهابی شده است.

مجری:

استاد همین آقایان اهل سنت که شما فرمودید اولی الأمر که بحث‌هایشان به قول شما از ما داغ‌تر است و اطاعت از اولوالأمر دارند، متاسفانه تریبون‌هایی در اختیار دارند و حرف‌هایی خلاف اعتقاداتشان می‌زنند.

دعوت استاد حسینی قزوینی از «مولوی عبدالحمید» برای مناظره علمی!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله. عرض کردم ما فعلاً تا الان هیچ حرفی نزدیم، حتی بعضی مواقع هم گلایه کردند که چرا نسبت به این قضایا حرف نمی‌زنید.

ما گفتیم: ما تابع مراجع عظام تقلید و مقام معظم رهبری هستیم. هر وقت مقام معظم رهبری شروع به حرف زدن نسبت به این آقا کرد، آن روز عقده دل ما باز می‌شود. ما آن زمان خیلی حرف داریم و سینهٔ ما مملو از حرف است.

همچنین اگر یکی از مراجع عظام تقلید اشاره کنند، ما تابع مراجع و مقام معظم رهبری هستیم. مادامی که مراجع و رهبری حرف نزنند ما حرف نخواهیم زد، هر چند که خیلی به ما فشار آوردند که چرا نسبت به فلان آقا که دیگر از حد گذرانده است حرف نمی‌زنید!!

ما گفتیم: خط قرمز ما مقام معظم رهبری و مرجعیت است. اگر شروع کنند ما هم هستیم و اگر شروع نکردند ما فعلاً صلاح نمی‌بینیم حرف بزنیم.

آقای «لاریجانی» مطالبی گفت و ببینید چه هجمه‌ای برای ایشان بوجود آمد و حتی از سوی آقایان اهل سنت تهدید به قتل شد. به ایشان اعتراض کردند که چرا گفتید فلان مسجد، مسجد ضرار است و حرف‌هایی از این قبیل زده‌اید؟!

ما با این حرف‌ها کاری نداریم، ولی عرض کردم در این زمینه دوستانمان را هم مطلقاً نهی کردم که فعلاً به این مباحث ورود پیدا نکنند تا کاسه کوزه‌ها سر ما نشکند. اگر دیگران شروع کردند ما هم دنباله رو آن‌ها هستیم و یقیناً از دیگران عقب نخواهیم ماند.

بنده به هیچ وجه نه در فضای مجازی و نه در شبکه اجازه ندادم حتی یک کلمه گفته شود.

ایشان اعلام مناظره کرد و ما گفتیم که ما مرد مناظره هستیم. ایشان اینجا و یا در رسانه تشریف بیاورند. ما هم خودمان آماده هستیم و هم شاگردانمان آماده هستند. همچنین علماء شیعه در مناطق اهل سنت هم برای مناظره آماده هستند.

بحث مناظره بحث علمی است و هیچ ارتباطی با مسائل سیاسی ندارد. ما الان هم در این برنامه می‌گوییم اگر ایشان خودش برای مناظره بیاید یا اگر کسی را برای مناظره انتخاب کند، ما با آغوش گرم از مناظره استقبال می‌کنیم و هیچ مشکلی نداریم.

مجری:

حضرت استاد خیلی ممنون و متشکرم. بنده برای دوستانی که شاید تازه همراه «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» شدند، عرض می‌کنم که محور گفتگو و بحث ما "حدیث ثقلین" است.

البته در ایام فاطمیه مقداری به موضوع حضرت صدیقه طاهره فاطمه شهیده (سلام الله علیها) پرداختیم.

ما در ابتدای برنامه کلیپی را پخش کردیم که یکی از گویندگان شبکه‌های وهابی جسارتی به ساحت اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و بویژه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) داشت.

او گفت: "فرمایش رسول الله را رها کنیم و حرف علی بن أبی طالب را بگیریم". استاد می‌خواهم این سؤال را مطرح کنم که آیا در کتب اهل سنت اطاعت بی قید و شرط حضرت امیرالمؤمنین با سند صحیح آمده است یا خیر؟!

دستور پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به اطاعت مطلق از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

حاج آقا «اسماعیلی» خدا خیرتان بدهد، نکته قشنگ و بجایی سؤال کردید. این آقایان نسبت به اطاعت از خلیفه اول و خلیفه دوم و خلیفه سوم چیزی ندارند، غیر از حدیث جعلی که آورده‌اند که پیغمبر اکرم فرموده است:

«اقتدوا بالذین من بعدی أبی بکر وعمر»

الطبقات الکبرى، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری، دار النشر: دار صادر – بیروت؛ ج2، ص 334

این حدیث هم از لحاظ سند ضعیف است و عملاً هم خلاف واقعیت است. در مقابل نسبت به امیرالمؤمنین اولاً «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد سوم صفحه 139 تعبیر بسیار زیبایی دارد.

این آقای وهابی اگر مقداری گوشش را باز کند و پنبه را از گوشش بردارد، پاسخ را دریافت می‌کند. خیلی جالب است که ایشان کلمه «و آله» را هم آورده است. در روایت آمده است:

«قال رسول الله لعلی بن أبی طالب رضی الله عنه من أطاعنی فقد أطاع الله»

پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین فرمودند: هرکسی از من اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده است.

این یعنی اطاعت بی‌قید و شرط! قرآن کریم هم می‌فرماید:

(أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکم)

اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و صاحبان امر را.

سوره نساء (4): آیه 59

و:

(مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه)

کسی که از پیامبر اطاعت کند اطاعت خدا کرده.

سوره نساء (4): آیه 80

حضرت در ادامه می‌فرماید:

«ومن عصانی فقد عصی الله»

هرکسی با من مخالفت کند، با خداوند مخالفت کرده است.

مطلقاً هر امری باشد و قید هم ندارد. این معصیت، معصیت سنتی باشد یا سیره‌ای باشد هرچه باشد مساوی با معصیت خدا است.

«ومن أطاعک فقد أطاعنی ومن عصاک فقد عصانی»

هر کس از تو اطاعت کند قطعاً از من اطاعت کرده است و هر کس معصیت تو را بکند معصیت من را کرده است.

یعنی معصیت حضرت امیرالمؤمنین معصیت پیغمبر اکرم است و معصیت پیغمبر اکرم معصیت خداوند متعال است. اطاعت از امیرالمؤمنین اطاعت پیغمبر اکرم و اطاعت پیغمبر اکرم اطاعت خداوند است.

شما با چه دل و جرأتی این حرف نادرست و بی‌اساس را می‌زنید و می گویید: "ما حرف پیغمبر اکرم را رها کنیم و سراغ حرف علی بن أبی طالب برویم."

این هم حرف پیغمبر اکرم است دیگر!! رسول گرامی اسلام می‌فرماید: هر کس از امیرالمؤمنین اطاعت کند، از منِ پیغمبر اکرم اطاعت کرده است.

این حرف از کتاب «کافی» و کتاب «تهذیب الأحکام» نیست، بلکه کتاب «مستدرک علی الصحیحین» است. راوی در مورد سند روایت می‌نویسد:

«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 139، ح 4641

در کتاب «تاریخ مدینة دمشق» جلد 42 صفحه 306 نیز همین تعبیر آمده است. میان برنامه‌ای که پخش شد، شعر قشنگی داشت که می‌گفت:

من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند

که هرکه گشت جدا از علی جدا ز خداست

خیلی شعر قشنگی است. هر کسی این شعر را سروده است، واقعاً دستش درد نکند.

من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند

که هرکه گشت جدا از علی جدا ز خداست

بنده یک بیت شعر هم به این شعر اضافه کنم. شاعر می‌گوید:

شکسته باد دهانی که بی علی باز است

بریده باد زبانی که بی علی گویاست

مجری:

آقای «احمد علوی» هم شعر قشنگی دارد که می‌گوید:

هر دمی که دم از علی نزنم

چه نیازی به باز دم باشد!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

خیلی جالب است. همین عبارت در کتاب «فضائل الصحابه» اثر «احمد بن حنبل» جلد دوم صفحه 570 آمده است. روایتی از رسول اکرم نقل شده است که حضرت می‌فرماید:

«یا علی انه من فارقنی فقد فارق الله»

یا علی! هر کس از من جدا شد از خداوند جدا شد.

«ومن فارقک فقد فارقنی»

 و هر کس از تو جدا شد از من جدا شد.

فضائل الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 2، ص 570، ح 962

پس جدا شدن از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) جدا شدن از خداوند است. پیغمبر اکرم می‌فرمایند: جدا شدن از علی جدا شدن از من است و جدا شدن از من جدا شدن از خداوند است.

پیغمبر اکرم ابتدا خود را مطرح کرده است و می‌فرماید: هر کس از من جدا شد از خداوند جدا شد. یا علی! هر کس از تو جدا شد از من جدا شده است.

این سؤال شما خیلی جالب بود. «حاکم نیشابوری» بازهم در جلد سوم از «ابوذر» همین روایت را نقل می‌کند و می‌نویسد:

«قال النبی یا علی من فارقنی فقد فارق الله ومن فارقک یا علی فقد فارقنی»

پیغمبر اکرم فرمود: یا علی! هرکسی از من جدا شد قطعاً از خداوند جدا شده است و هر کسی از تو جدا شد قطعاً از من جدا شده است.

«فقد» در این روایت به معنای قطعاً است.

«صحیح الإسناد ولم یخرجاه»

این حدیث صحیح است ولی بخاری و مسلم آن را نیاورده‌اند.

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 133، ح 4624

آقای «هیثمی» متوفای 807 هجری در کتاب «مجمع الزوائد» جلد نهم صفحه 135 همین روایت را آورده و می‌نویسد: این روایت را آقای «بزار» در کتاب «مسند» خود آورده است و تمام راویانش هم ثقه هستند.

این آقایان نگویند که علمای شیعه از کتاب‌های ما آشغال‌ها را جمع می‌کنند و زباله‌ها را می‌آورند. حال این ادعا چه معنایی دارد، من نمی‌دانم.

این افراد حرف‌هایی می‌زنند و به عاقبت کار فکر نمی‌کنند. یک دفعه‌ای آقایی از این گوینده وهابی سؤال کرد، او اعصابش خرد شد و هرآنچه به دهانش آمده است را بدون هیچ فکری بیان کرده است.

امیدواریم دوستان ما هم این کلیپ یا فایل پیاده شده‌اش را برای این شبکه ایمیل کنند یا اگر می‌شود در گروه این شبکه بگذارند تا این آقا جواب بدهد. ایشان که حاضر به مناظره با ما نیست.

ما حتی حاضر شدیم میلیونی جایزه بدهیم تا ایشان برای مناظره بیاید. ما گفتیم: هر کسی هم ایشان را برای مناظره آماده کند، به او جایزه خواهیم داد.

یکی از بینندگان عزیز از اهواز زنگ زد و گفت: من حاضرم پنجاه میلیون یا صد میلیون تومان بدهم تا کسی آقای «خدمتی» را برای مناظره آماده کند.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم. البته بنده تمام حرف‌های این آقا را یادداشت کرده بودم تا یکی یکی از شما بپرسم و حضرتعالی پاسخ بدهید، اما تماس تلفنی داریم.

تماس بینندگان برنامه:

این چند دقیقه‌ای که از برنامه باقی مانده را در خدمت بیننده‌ها باشیم. اگر لازم بود در برنامه‌های بعدی به این موضوع می‌پردازیم.

آقای محمدی از اصفهان بیننده بزرگوارمان پشت خط ارتباطی هستند. آقای محمدی سلام علیکم و شبتان بخیر:

بیننده (آقای محمدی از اصفهان – شیعه):

سلام علیکم حاج آقا اسماعیلی، شب شما بخیر. همچنین سلام بر حضرت آیت الله حسینی قزوینی.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمه الله، ممنون.

بیننده:

برنامه «حبل المتین» آنقدر به مردم شور و حال می‌دهد که من نباید حرف بزنم، اما آقای «خدمتی» باعث شد تا من در یک دقیقه جواب ایشان را بدهم اگر اجازه می‌فرمایید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی جواب دادند، اما من یک دقیقه در مورد حرف‌های قبلی ایشان بگویم. گاهی که ما با این شبکه تماس می‌گیریم، آن‌ها فوری تماس ما را قطع می‌کنند و بد و بیراه می‌گویند. اجازه می‌فرمایید؟!

مجری:

بفرمایید، خواهش می‌کنم.

بیننده:

بسم الله الرحمن الرحیم

ضرب‌المثلی در ادبیات قدیم اصفهان بود که من آن را یک مقدار تنظیم کردم.

یک بیابانی سقیفه نژاد

گفت با سیدی به جهل و عناد

شیخ ما در قیامت فردا

حمل بر اشتری است بی همتا

تا کند از پل صراط گذر

پشت سر می‌نهد جحیم و سقر

با شکوه و افاده ره سپرد

تا ضعیم است پیاده غبطه خورد

از امامت کشد مهار جمل

می‌برد شیخ ناب به نحر عسل

سیدش گفت دانی آن ینبوع

گشته اهل مویز را ممنوع

لیک جعل تو راست جای سپاس

بحر این خودکشی و تیر خلاص

یادداری جنگ بدر امیر

راکب از مرکبش کشید به زیر

اگر او ساربان بود داند

آن شتر را کجا بخواباند

روز محشر چنان قوی شوکت

جنت النار را کند قسمت

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین

مجری:

خیلی ممنون و تشکر از شما آقای محمدی، موفق باشید و خدا نگهدارتان باشد. بیننده عزیز بعدی ما جناب آقای بهادری از کرج هستند. خدمتتان سلام عرض می‌کنم و شب شما بخیر.

بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):

سلام علیکم، شب شما هم بخیر خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی و جناب آقای حاج علی اسماعیلی.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

حضرت آقا جبرئیل وقتی نازل شد به رسول خدا فرمود: اسلام دو شاخه دارد. یکی را دربست به خانواده علی بن أبی طالب می‌دهی یعنی خلافت و قرآن کریم را هم به همه منتقل کن، ولی سنت را باید به علی بن أبی طالب منتقل کنی.

رسول خدا تمام آنچه را که در معراج یا غیر معراج در قالب سنت بود به علی ابن أبی طالب املاء کرد. یعنی هزار باب و هر باب هم به هزار باب دیگر تبدیل شد یعنی نماد گستردگی.

این جلسات در منزل پیغمبر اکرم مطرح شد. دو نفر متوجه شدند که سنت به امیرالمؤمنین منتقل شده است. یکی از این افراد «سلمان فارسی» بود که خداوند او را رحمت کند و دیگری خانم عایشه بود.

جلساتی که پیامبر با امیرالمؤمنین داشتند دو کلاس بود، یکی روزها و یکی شب‌ها. پیغمبر اکرم تمام رموز آسمانی که اسمش سنت بود و تفسیر آیات قرآن کریم که در حقیقت بوده است را به علی ابن أبی طالب املاء کرد.

رسول اکرم با علی بن أبی طالب جلسات ویژه داشت. خانم عایشه در جریان تمامی این مطالعات و جلسات شبانه بوده است. او به پدرش ابوبکر اطلاع داد که تمام علم را پیغمبر به علی ابن أبی طالب منتقل کرده است.

«إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وأهل بیتی»

المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 160، ح 4711

یعنی اهل بیت و خاندانی که وارث سنت هستند، نه «سنتی» که آقایان وهابی مثل «ابو هریره» و دیگران دارند.

ما از این آقای «خدمتی» سؤالی داریم. تو را به آن قرآنی که فکر نکنم بپرستی، تو را به دینت، تو را به ناموست قسم می‌دهم آیا ابوبکر و عمر بن خطاب اهل سنت پیغمبر اکرم بودند یا نبودند؟! اگر اهل سنت بودند، چرا سنت پیغمبر اکرم را آتش زدند؟!

ما خودمان را جای شما می‌گذاریم و جواب می‌دهیم. ما می‌گوییم ایشان به این درجه و درک رسیده است که خود اجتهاد می‌کرده است.

حال چرا در حدود شصت و شش بار فتوای متناقض دارد؟! خدا «علامه امینی» را رحمت کند. ایشان در کتاب «الغدیر» جلد شش صفحه 83 تا صفحه 327 آورده است که آقای عمر بن خطاب صد جور فتوای متناقض داده است. من یک نمونه را بیان کنم.

شترمرغی رد می‌شد و یک تخم انداخت. دو نفر محرم بودند و این تخم را شکستند. آن‌ها نزد خلیفه آمدند و گفتند: حکم این موضوع چیست و چقدر باید کفاره بدهیم؟! خلیفه که جوابی نداشت، از مشاور خود «عبدالرحمن بن عوف» پرسید و او هم جوابی نداشت.

آن دو نفر خندیدند. عمر بن خطاب گفت: به من می‌خندید؟! آن‌ها گفتند: نه نمی‌خندیم. اگر شما خلیفه هستید به ما جواب بدهید. اگر ایشان خلیفه است چرا شما را به عنوان خلیفه معین کردند؟!

عمر بن خطاب گفت: یا توبه کنید یا شما را شکنجه می‌کنم. اگر آن دو نفر استغفار نمی‌کردند، عمر بن خطاب به آن‌ها شلاق می‌زد.

آقای «خدمتی» مفتی باید جواب بدهد! «علامه امینی» یکصد مورد را آورده است. وجداناً در عالم اسلام کسی هست که بگوید:

«کل الناس أفقه من عمر»

کتاب: الغدیر، نویسنده: الشیخ الأمینی، ج 8، ص 93، باب 10

یعنی جناب خلیفه یا راست گفته و یا دروغ! اگر راست گفته است که همه مردم داناتر از عمر بن خطاب هستند، ما هم همین را می‌گوییم.

ایشان می‌گوید حتی دخترهای پرده نشین که در پس پرده هستند و در جامعه رفت و آمد ندارند، از منِ عمر بن خطاب داناتر و باسوادتر هستند. آقایان وهابی می‌گویند: این نشانه تواضع عمر بن خطاب است که چنین گفته است.

سؤال اینجاست که این آقای متواضع اگر دروغ بگوید اشکال ندارد؟! عمر بن خطاب بارها گفته بود: «لولا علی لهلک عمر»

چرا عمر بن خطاب سنت پیغمبر اکرم را آتش زد؟! آن‌ها گفتند: به خاطر اینکه سنت با قرآن کریم قاطی می‌شود.

آقای عمر بن خطاب! شما که از خداوند و رسول اکرم داناتر بودی. اگر مشکلی ایجاد می‌کرد رسول خدا بیان می‌کردند. این در حالی است که آقای «عبدالله بن عمروعاص» می‌گوید: هر چیزی که پیامبر می‌فرمود را من یادداشت می‌کردم.

آقای «خدمتی» سؤال بعد این است که بعد از شروع قرن چهارم این سنت با قرآن کریم قاطی نمی‌شد؟! پس آقای عمر بن خطاب از چه کسی تقلید می‌کردند؟! از خودش؟!

خودش که توان علمی نداشت و اجازه نمی‌داد. کسی که از رسول خدا حدیث نقل نمی‌کند، پس این وسط شرع چه می‌شود؟! جانم به قربان علی ابن أبی طالب که فرمودند:

«أَیهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»

ای مردم! از من سؤال کنید قبل از آنکه از میان شما بروم.

نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 280، خ 189

حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) کجاست؟ واقعاً «علامه امینی» راست گفتند که باید هر روز برای مظلومیت علی ابن أبی طالب گریه کرد. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

مجری:

از شما برادر عزیز و گرانقدر جناب آقای بهادری خیلی ممنونم و تشکر می‌کنم. الحمدالله بیننده‌های ما همه برای خودشان یک پا استاد هستند و به همه مباحثی که مطرح است اشراف دارند.

استاد در خصوص نکاتی که عزیزان آقای بهادری و آقای محمدی گفتند، اگر مطلبی هست در عرض سه و چهار دقیقه که از برنامه باقی مانده است بفرمایید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

پیرو فرمایشاتی که این عزیزان داشتند، ما اگر بتوانیم یعنی بالاترین کاری که می‌توانیم انجام بدهیم، این است که هم در جوان‌های شیعه و هم طلبه‌ها انگیزه تحقیق در مصادر اسلامی ایجاد کنیم.

درخواست ویژه استاد حسینی قزوینی از جوانان شیعه و سنی!

بنده قبل از این برنامه جلسه‌ای با بیش از سیصد تن از طلبه‌ها و خانواده‌هایشان داشتم. بنده در آنجا هم گفتم که ما باید بتوانیم انگیزهٔ تحقیق در مصادر اسلامی را در افراد ایجاد کنیم.

یک جوان شیعه انگیزه پیدا کند تا برود کار و مطالعه کند و آنچه در قرن اول و دوم اتفاق افتاد، مخصوصاً پنجاه سال اول قرن اسلام از هجرت پیغمبر اکرم تا واقعه عاشورا را بی تعصب به خوبی مطالعه کند.

جوان‌های اهل سنت و علماء اهل سنت هم باید مطالعه کنند. ما از پیرمردهای اهل سنت انتظار نداریم، زیرا آن‌ها دیگر هرچه بوده یا نبوده تصمیم خود را گرفتند.

گرچه بعضی از این افراد که در دوران پیری هم متحول شدند. به عنوان مثال افرادی همانند دو برادری که در سوریه شیعه شدند و کتاب‌های زیادی هم نوشتند، وجود دارد و ما کاری با آن‌ها نداریم.

بنده از طلبه‌های جوان و دانشجوهای جوان اهل سنت عاجزانه می‌خواهم و دستشان را می‌بوسم و تقاضا می‌کنم بیایند و این پنجاه سال تاریخ صدر اسلام را مطالعه کنند. جوانان ببینند در این تاریخ چه شد و چه اتفاقاتی رخ داده است!

بعد از رحلت رسول اکرم قضیهٔ شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) چه بود؟! حال قضیه شهادت حضرت فاطمه زهرا مربوط به شیعه است و آن را کنار می‌گذاریم. در قضیهٔ قتل «عثمان» چه شد که صحابه جمع شدند و «عثمان» را کشتند؟!

جوانان این موضوعات را آسیب‌شناسی کنند. چرا امام حسن (علیه السلام) مسموم شدند و جنازه حضرت تیر بار شد؟!

چه اتفاقی افتاد که هنوز پنجاه سال از رحلت پیغمبر اکرم نگذشته بود که جمع شدند و فرزند پیغمبر اکرم را در کربلا با آن وضع فجیع به همراه عزیزانش قطعه قطعه کردند، خیمه‌ها را آتش زدند و بر روی جنازه حضرت اسب‌ها دواندند؟! چه شد که فرزندان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را شهر به شهر و دیار به دیار به اسارت بردند؟!

جوانان بیایند آسیب‌شناسی کنند. ما هم حاضر هستیم با دوستان صحبت کنیم و هیچ تعصبی هم نداریم.

آقایان هم دیدند ما در طول بیست و پنج تا سی سال که در شبکه‌های ماهواره‌ای هستیم، گفته‌ام اگر کسی یک جمله توهین به مقدسات اهل سنت از من شنیده باشد به او جایزه می‌دهم.

بنده حتی به تمام شاگردان و سایر افراد می‌گویم توهین به مقدسات اهل سنت «ذنب لایغفر» است. حتی بعضی‌ها به من اعتراض می‌کنند که چرا می‌گویید: «ذنب لا یغفر»؟! من می‌گویم: عقیدهٔ من این است. عقیدهٔ فقهی من این است!!

بنده که مقلد نیستم. شما می‌دانید بنده سال 1368 گواهی اجتهاد دارم و کتاب «عروة» هم زیاد تدریس کردم.

عقیدهٔ شخصی من این است که توهین کردن به مقدسات دیگر ادیان و مذاهب اعم از اهل سنت و مسیحیت و حتی یهودیت ممنوع است. ما با دیگران پدرکشتگی نداریم، بلکه باید بحث علمی کنیم.

ما اهل سلاح و جنگ و نزاع نیستیم. جنگ و جدال مال عدهٔ دیگری است و به ما مربوط نیست. ما مرد علم هستیم و باید از نظر علمی بگوییم این مسئله اتفاق افتاده است و این قضیه را آسیب شناسی کنیم و چکار کنیم در عصر ما این اتفاق تکرار نشود.

بنده در جلسه قبل هم گفتم و در این جلسه هم گفتم. رسول اکرم از اولین روز رسالت خود تا آخرین روز رحلتشان بحث خلافت و امامت را مطرح کردند. رسول گرامی اسلام بحث خلافت و ولایت و امامت را با عبارت‌های مختلف مطرح کردند.

در سقیفه ولایت فراموش شد که نتیجه‌اش شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود. از طرف دیگر در جنگ صفین ولایت فراموش شد و منجر به شهادت حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) شد.

در کوفه امامت و ولایت رخت بربست و نتیجهٔ آن تیر باران شدن جنازه امام حسن مجتبی (علیه السلام) شد.

در عاشورا امامت و ولایت فراموش شد و نتیجه‌اش تاختن اسب بر بدن بی‌رمق امام حسین (علیه السلام) و اسارت فرزندان پیغمبر اکرم از جمله حضرت زینب عقیله بنی هاشم شد.

خیلی درد است که وقتی می‌خواهند فرزند پیغمبر اکرم و فرزند امیرالمؤمنین و فرزند حضرت فاطمه زهرا را از کربلا کوچ بدهند، حضرت زینب به دشمن التماس و خواهش می‌کند!!

حضرت زینب کبری چه خواهشی می‌کند؟! آیا حضرت خواهش کردند که به ما نان و آب بدهید یا مشکل ما را برطرف کنید؟!

حضرت زینب (سلام الله علیها) می‌فرماید: شما را به خدا قسم می‌دهم به ما اجازه بدهید تا از جنازه‌ها دیدن کنیم، بعد ما را ببرید. این بالاترین آرزوی فرزند پیغمبر اکرم است!!

وقتی چشم حضرت زنیب به جنازه سیدالشهداء می‌افتد در حالی که سر در بدن ندارد، بدن حضرت سیدالشهدا قطعه قطعه است و خون حضرت زمین را رنگین کرده است، چه کار می‌کند؟! آیا حضرت گریه می‌کند؟! آن لحظه حالت عادی نبود. حضرت زینب صدا زد:

«یا محمداه، صلّی علیک ملیک السماء، هذا حسین مرمّل بالدماء، مقطّع الأعضاء، و بناتک سبایا»

تسلیة المُجالس و زینة المَجالس (مقتل الحسین علیه السلام)، نویسنده: حسینی موسوی، محمد بن أبی طالب، محقق / مصحح: حسون، کریم فارس، ج 2، ص 332، [اقتسام القبائل رءوس أصحاب و أهل بیت الحسین علیه السلام، و إرسال السبایا إلی الکوفة، و ندبة زینب أخاها الحسین علیه السلام

«و بناتک سبایا» درد دارد، زیرا ولایتی که پیغمبر اکرم فرمودند:

«من مَاتَ بِغَیرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً»

مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 4، ص 96، ح 16922

فراموش شد و وقتی فراموش شد، این اتفاقات افتاد. دوستان عزیز بیاییم آسیب شناسی کنیم تا این قضایا در عصر ما اتفاق نیفتد.

این فتنهٔ اخیر که اتفاق افتاد و جنگ احزاب یا جنگ ترکیبی که درست کردند، از همین نوعن فتنه‌هاست.

آن روز بنده عرض کردم که یکی از مسئولان رده بالا گفت: سی و چهار سفارت پشت سر فتنهٔ آبان 1401 بودند و این موضوع اصلاً سابقه نداشت.

سیزده رئیس جمهور این قضیه را حمایت کردند و چهل و پنج یا چهل و هفت دولت از این فتنه حمایت کردند. نهایت چه اتفاقی افتاد؟!

ما گفتیم: آقای «بایدن»، آقایان منافقین و آقایان کردها این را بدانید که «والله تالله بالله» و قسم به تمام مقدسات پشت سر این نظام دعای حضرت ولی عصر است.

والله این انقلاب از بین نخواهد رفت و ان شاءالله یک روزی هم همین جا می‌گویم که ما روزی این حرف را گفته بودیم.

 این نظام خواهد ماند تا ان‌شاءالله فرزند حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) حضرت حجة بن الحسن تشریف بیاورند و این نظام و حکومت اسلامی را با همه عیب‌هایی که دارد به عنوان نقطه اول و آغاز حکومت جهانی خود قرار خواهد داد و ما شکی نداریم.

مجری:

ان‌شاءالله. تا کور شود هر آنکه نتواند دید! حضرت استاد ممنون هستم و خدا ان‌شاءالله به شما سلامتی و عاقبت بخیری بدهد.

ان شاءالله ما در آن روزها باشیم و این روزهای شیرین ظهور را از «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» که به نام خود حضرت است اعلام کنیم.

ان شاءالله اعلام ظهور امام زمان‌مان، آقاجانمان، نورچشم‌هایمان و عزیز دل حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را از کنار خانهٔ کعبه اعلام کنیم و نوا و صدای زهرائی حضرت را بشنویم.

ممنونم از نگاهتان

اللهم عجل لولیک الفرج

خدانگهدارتان

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها