تاريخ : 92/09/14
مجري:
بسم الله الرحمن الرحيم.
سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما بينندگان عزيز. بحث ما در هفته گذشته پيرامون حديث شريف ثقلين بود. از حضرت استاد تقاضا ميکنم که در مورد مصاديق حديث شريف ثقلين توضيح بيشتري بفرمايند. خدمت حضرت استاد سلام عرض ميکنم.
استاد حسيني قزويني:
بسم الله الرحمن الرحيم.
سلام عليکم و رحمة الله و برکاته.
بحث اهلبيت عليهم السلام از اساسيترين مباحث جهان اسلام است ويژه شيعه يا سني نيست. بحث ثقلين و مقرون بودن اهلبيت به قرآن و همسنگ قرآن بودن اهلبيت از زبان نبي مکرم صلي الله عليه و آله و سلم در روايات متعدد بلکه متواتر، آمده است. ما بر اين باور هستيم که اگر پيام حديث ثقلين به گوش مردم بويژه خواص برسد و توسط خواص اطلاع رساني شود و عموم مردم در جريان قرار بگيرند بهترين وسيله وحدت ميان امت اسلامي است. نبي مکرم ميفرمايد اگر شما به کتاب و اهلبيت تمسک کنيد راه گمراهي هميشه به روي شما بسته ميشود.
و يا در قضيه حديث قرطاس ميگويد چيزي بنويسم که هرگز شما گمراه نشويد هرگز شما دچار اختلاف نشويد. اگر امت اسلامي به اين سخن من گوش فرا دهد حتي 2 نفر با يکديگر اختلاف نخواهند داشت. لذا بزرگترين پيام حديث ثقلين عبارت است از دعوت به وحدت امت اسلامي است. پيام دوم حديث ثقلين اين است که همانگونه که قرآن براي هدايت است اهلبيت هم براي هدايت است همانگونه که ما قرآن را باز ميکنيم تا راه درست را از نادرست و ضلالت را از هدايت تشخيص بدهيم اهلبيت هم اينچنين هستند.
پيام سوم، آنچه که ميتواند قرآن را براي ما روشن و تفسير کند حقايق و مشکلات قرآن را براي ما بيان کند اهلبيت عصمت و طهارت هستند. فهم قرآن از طريق غير اهلبيت فهم قرآن نيست چون نبي مکرم نفرمود:
إني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و الصحابه !
وقتي عترت در کنار قرآن قرار ميگيرد اثبات ميکند که مفسّر و مبيّن قرآن همان ادامه راه رسالت
لتبيّن للناس
سوره نحل آيه 44
به عهده اهلبيت عصمت و طهارت سلام الله عليهم اجمعين است. همانگونه که قرآن براي ما امام و رهبر است اهلبيت هم براي ما امام و رهبر است. همانگونه که مباحث اقتصادي، فرهنگي، اخلاقي همه را از قرآن ميگيريم اهلبيت هم اينچنين هستند. حالا انشاءالله اگر فرصت بشود من در رابطه با نظر بزرگان اهل سنت در اينکه حديث ثقلين چه پيامي دارد توضيح خواهم داد.
ما در اين برنامه 4 تا سوال داريم.
1) مراد از حديث ثقلين چيست و چه پيامي دارد؟
2) حديث:
انّي تارک فيکم خليفتين.
مسند احمد، ج5، ص182
چه قضيهاي را اثبات ميکند؟ که ما در جلسه گذشته در اين زمينه بحث مفصّلي مطرح کرديم.
3) مصداق اهلبيت در حديث ثقلين چه کساني هستند؟
4) آيا حديث توصيه به کتاب و سنت با حديث ثقلين منافات دارد؟ اصلا فرض کنيم که پيغمبر فرمود:
إني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و سنتي.
آيا مگر اهلبيت غير از سنت پيغمبر را بيان ميکنند؟ اگر بخواهيم جمع هم بکنيم ميان اين دو دسته از روايات يعني
إني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي الذين يبينّون سنتي. الذين يعملون بسنتي.
گمان نميکنم غير از اين پيام ديگري داشته باشد.
جناب مناوي متوفي 1013 ميگويد پيغمبر اکرم فرمود:
إنّي تارك فيكم تلويح بل تصريح بأنهما كتوأمين خلفهما و وصى أمته بحسن معاملتهما و إيثار حقهما على أنفسهما و استمساك بهما في الدين
فيض القدير، ج2، ص174
اين کلام پيامبر که فرمود: من 2 چيز گرانبها در ميان شما ميگذارم و ميروم کتاب و اهلبيت اشاره بلکه صراحت دارد که قرآن و اهلبيت من مانند يک دو قولو هستند.
بعد ايشان ميگويد اما کتاب معدن علوم ديني و اسرار و حکمتهاي شرعيه و گنجهاي حقايق و مخفيگاه دقايق است و همچنين عترت، اينها هم همانند قرآن هستند. اگر ما در مسائل ديني و هدايت از اينها استمداد بگيريم اينها ما را به راه راست هدايت خواهند کرد.
من يک سوالي دارم: آيا عزيزان اهل سنت ما، در مسائل ديني به قرآن و اهلبيت تمسک جستند؟ آيا در صحاح سته بويژه در صحيح بخاري از عترت و اهلبيت چقدر روايت است. اين آقايان ميگفتند شما در رابطه با حضرت زهرا روايت نداريد! ما يک موسوعه چند جلدي، 24 يا 25 جلدي آورديم اينجا نشان داديم. شما بفرماييد در کتابهايتان از حضرت زهرا چقدر روايت داريد؟ صحيح بخاري از اول تا آخر فقط يک روايت از حضرت زهرا سلام الله عليها دارد! از حضرت امير 29 روايت دارد. با اينکه از ابوهريره بيش از 400 روايت دارد. آيا مگر امام صادق، امام باقر يا امام کاظم مگر اهلبيت نيستند؟ مگر آقاي بخاري معاصر امام هادي و امام عسگري نبود؟ مگر اين بزرگواران حالا به عنوان امام نه، ولي به عنوان يک فقيه برجسته عصر اينها مطرح نبودند؟ مگر آوازه فقاهت اينها سراسر گيتي را فرا نگرفته بود؟ چرا در اين کتاب از عترت و اهلبيت سخني مطرح نيست؟ همچنين جناب تفتازاني ميگويد :
ألا يرى أنه قرنهم بكتاب الله في كون التمسك بهما منقذا من الضلالة ولا معنى للتمسك بالكتاب إلا الأخذ بما فيه من العلم والهداية
شرح المقاصد، ج2، ص303
آيا شما نميبينيد که پيغمبر اکرم ، اهلبيت را به کتاب خدا قرين کرده است و همسنگ قرار داده. اگر کسي به قرآن و اهلبيت تمسک بکند از ضلالت نجات پيدا کرده است. معناي تمسک به کتاب اين است که ما به دستورات الهي در قرآن عمل کنيم. علم هدايت را بگيريم همچنين عترت.
ملا علي قاري نيز همين تعبير را دارد.
اين نکتهاي بود در رابطه با پيام حديث ثقلين از ديدگاه اهل سنت.
اما در رابطه با اينکه مصداق اهلبيت چه کساني هستند؟ در اينجا هم ما تلاش ميکنيم عين آنچه را که در کتب اهل سنت آمده براي عزيزانمان مطرح کنيم. ترمذي و ديگران از ام سلمه نقل کردهاند که نبي گرامي يک کسائي را بر دوش امام حسن و امام حسين و حضرت علي و حضرت زهرا انداخت و فرمود:
اللهم هؤلاء أهل بيتي.
سنن ترمدي، ج5، ص261
اينها اهلبيت من هستند.
ام سلمه ميگويد من جلو رفتم و گفتم يا رسول الله من هم با اينها هستم؟ فرمود نه! تو آدم خوبي هستي. آقاي ترمذي ميگويد اين حديث حسن و صحيح است بهترين چيزي است که در اين زمينه وارد شده است. الباني ميگويد صحيح است. در روايت ديگر احمد بن حنبل ميگويد :
هؤلاء أهل بيتي و خاصتي.
مسند احمد، ج6، ص292
اينها اهلبيت من و افراد مخصوص و ويژه من هستند.
يا در روايات معجم الکبير و غيره آمده است که پيغمبر ميفرمايد:
نزلت هذه الآية في خمسة فيّ و في علي و فاطمة و حسن و حسين.
المعجم الکبير، ج6، ص56
اين آيه در 5 نفر نازل شده است. در حق من و علي و فاطمه و حسن و حسين.
ديگر از اين واضحتر پيغمبر اکرم سخن بگويد؟ يا مسلم در صحيح خود نقل ميکند که از آقاي زيد بن ارقم سوال کردند: آيا زنان پيغمبر جزء اهلبيت هستند؟
قال: لا و أيم الله.
صحيح مسلم، ج7، ص163
به خدا سوگند نه.
آيا زيد بن ارقم سخن پيغمبر را بهتر ميفهمد يا اين آقايان کارشناسان نادان وهابي؟! من يادم نميرود يک آقايي به اين آقاي عقيل زنگ زد و گفت: در مسلم اين روايت از زيد بن ارقم آمده است. او در جواب گفت: زيد بن ارقم اشتباه کرده است!
عجب! اگر يک شيعه بگويد فلان صحابه اشتباه کرده است شما آسمان را بر سرش ويران ميکنيد. به عقيل گفت: در صحيح مسلم آمده است! جواب داد: مسلم که معصوم نيست! آيا شما معصوم هستيد؟ ببينيد در خود صحيح مسلم ميگويد به خدا سوگند زنان پيغمبر جزء اهلبيتي که در آيه تطهير آمده است، نيستند.
آقايان اهل سنت وقتي به آيه 40 سوره توبه ميرسند آسمان و زمين را به هم ميزنند که اين آيه مخصوص آقاي ابوبکر است! اگر به آنها بگويند اسم ابوبکر که در آيه نيامده است، ميگويند: روايت داريم. ما هم در آيه تطهير نزديک 72 روايت داريم. در يکي از رسالههاي دکترا که بنده هم استاد راهنماي آن بودم و نمره بالايي هم آورد و به عنوان رساله ممتاز سال هم شمرده شد، 71 يا 72 روايت از منابع اهل سنت آورده است که مراد از آيه تطهير و اهلبيت حضرت امير ، حضرت زهرا ، امام حسن و امام حسين هستند.
امّ سلمه ميگويد :
ألست من اهل البيت؟ فقال: إنک إلي خير أنت من أزواج النبي.
تفسير ابن کثير، ج3، ص493
يا رسول الله! آيا من از اهلبيت نيستم؟ پيغمبر ميگويد: تو آدم خوبي هستي. تو از همسران پيغمبر هستي.
اين مسئله را امّ سلمه به عنوان امّ المومنين ميگويد ولي اين آقا ميگويد نه! حتما امّ سلمه هم اشتباه کرده!
مجري:
پيغمبر هم اشتباه کرده!
استاد حسيني قزويني:
نستجير بالله، مگر اينکه بيايند بگويند پيغمبر هذيان ميگفته است! پناه ميبريم بر خداي عالم. البته از اين کارشناسان هيچ چيز بعيد نيست! اينها دست پرورده همان حجاج بن يوسف هستند که بالاي منبر گفت اگر هشام بن عبدالملک به من دستور بدهد تا کعبه را ويران کنم، سنگ به سنگ خانه خدا را من ويران ميکنم! ملاک براي من، دستور اين حاکم اموي است! ملاک براي اينها هم آن هواي نفسشان است. ام سلمه ميگويد با اينکه پيغمبر به من چنين گفت ولي من چون ديدم آيه تطهير است و فضيلت دارد
إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا
سوره احزاب، آيه33
رفتم عبا را بلند کنم تا من هم در کنار اين چهار بزرگوار در زير عبا بروم.
فجذبه من يدي قال: إنک علي خير.
تفسير آلوسي، ج22، ص14
پيغمبر از دست من عبا را گرفت انداخت و فرمود: ام سلمه! تو آدم خوبي هستي ولي حق آمدن زير عبا را نداري.
مگر اينکه اين آقايان وهابيها بيايند دوباره عبا را از دست پيغمبر بگيرند بلند کنند بگويند خانم ام سلمه بيا زير عبا!
مجري:
آيا بقيه همسران پيامبر اينجا نميآيند فقط ام سلمه وارد دعوا ميشود؟
استاد حسيني قزويني:
چون آيه تطهير در جاهاي مختلف نازل شده است در خانه ام سلمه، در خانه عايشه، در حجره خود پيغمبر و آقايان هم ميگويند که اصلا بحث آيه تطهير نزولش مراتب متعدد دارد يا قرائتش مراتب متعدد دارد. يک آيه به تناسبي در مکه نازل شده و به مناسبتي در مدينه نازل شده است، به مناسبتي آمده در مناسبت ديگري هم آمده است. عايشه ميگويد من نزديک شدم به طرف اهلبيت ، گفتم:
يا رسول الله و أنا من أهل بيتک؟ فقال: تنحي فإنک علي خير.
تفسير ابن کثير، ج3، ص493
آيا من هم جزء اين اهلبيت مورد نظر آيه تطهير هستم؟ پيغمبر فرمود: فاصله بگير!تو آدم خوبي هستي. ولي داخل در اين اهلبيت نيستي.
ابن عساکر در کتاب الاربعين في مناقب أمهات المؤمنين صفحه 105 و 106 ميگويد:
و اهل البيت هؤلاء الذين ذکرتهم اشارة إلي الذين وجدوا في البيت في تلک الحالة.
بعد ميگويد:
و الآية نزلت خاصة في هؤلاء المذکورين.
اين آيه فقط در حق اينها نازل شده است.
و اهل البيت: رسول الله و علي و فاطمه و الحسن و الحسين.
بعد هم ميگويد :
هذا حديث صحيح.
آيا از اين واضحتر بيان شود؟!
کتاب النکت و العيون، از آقاي ماوردي متوفي 450 در جلد 4 صفحه 32 و 34، ميگويد در رابطه با اهل البيت 3 قول است:
قول اول:
عني عليا و فاطمة و الحسن و الحسين.
اين قول چه کساني است؟ ابو سعيد خدري، أنس بن مالک، عايشه و ام سلمه. عايشه و ام سلمه ميگويند اين آيه در حق اين 4 نفر نازل شده است. ولي اينها (وهابيها) ميگويند عايشه اشتباه کرده! ام سلمه اشتباه کرده!
قول دوم: از ابن عباس و عکرمهاي که از خوارج است و متهم به زندقه است نقل شده که:
عني أزواج النبي خاصة.
اصلا ايشان ميگويد بطور کلّي در حق علي و حضرت زهرا و حسن و حسين نيست! من گمان ميکنم هيچ اهل سنتي زير بار اين رويات جعلي که درست کردهاند نرود.
قول سوم: قول ضحاک است که از صحابه هم نيست و جزء تابعين است ميگويد درباره اهل و ازواج است. شما ببينيد، آقايان نگويند که فلاني آمد مطلب را تقطيع کرد. 3 تا قول است که قول اول ميگويد منظور علي، زهرا، حسن و حسين سلام الله عليهم است. چه کساني به اين قول قائلند؟ ابوسعيد خدري و أنس بن مالک خادم پيغمبر- که از صحابه پيغمبرند- و عايشه و ام سلمه دو تا از همسران پيغمبر، اگر واقعا اين آيه تطهير شامل همسران پيغمبر بود آن وقت عايشه و ام سلمه يک فضيلت اينطوري را انکار ميکردند؟!
جناب ابوالفرج ابنجوزي متوفي 597، در کتاب کشف المشکل من حديث الصحيحين ميگويد مراد از اهلبيت، پيغمبر، علي، فاطمه، حسن و حسين هستند.
قاله أنس و عائشة و أم سلمة.
کشف المشکل، ج4، ص418
جناب بغوي متوفي 516 در کتاب تفسير خود (معالم التنزيل) ميگويد:
و ذهب أبو سعيد الخدري، و جماعة من التابعين، منه مجاهد و قتادة و غيرهما: إلي أنهم علي و فاطمة و الحسن و الحسين.
-آيا از اين واضحتر؟- اينها ميگويند در رابطه با علي و زهرا و حسن و حسين است. ولي اين آقايان ميگويند نه! در حق زنهاي پيغمبر است!
در تفسير بحر المحيط آقاي ابو حيان اندلسي متوفي 745،جلد 7، صفحه 224، در رابطه با اهل البيت ميگويد :
و قال أبو سعيد الخدري: و هو خاص برسول الله و علي و فاطمة و الحسن و الحسين. و روي نحوه عن أنس و عائشة و أم سلمة.
ابو سعيد خدري گفته است: اين آيه مخصوص پيغمبر و علي و زهرا و حسن و حسين است.
در کتاب الهداية إلي بلوغ النهاية ابو محمد قيسي متوفي 437، جلد 9، صفحه 5834 ميگويد:
و قيل عني بأهل البيت هنا النبي و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و رواه الخدري عن النبي: قال نزلت الآية في خمس: فيّ و في علي و حسن و حسين و فاطمة. و هو قول جماعة من الصحابة.
گروهي از صحابه هم نظر شان همين است.
عکرمه گفته است:
عني بذلک أزواج النبي.
مراد ازواج پيغمبر است.
و يلزم عکرمة أن يقرأ عنکنّ.
اگر مراد زنان پيغمبر بود بايد ميگفت:
إنما يريد الله ليذهب عنکنّ الرجس أهل البيت و يطهّرکنّ تطهيرا.
ولي نگفته است
عنکنّ
اگر منظور همسران پيامبر بود بايد ضمير بصورت مونث ميآمد.
آقاي آلوسي متوفي 1270، در کتاب تفسير خود يعني روح المعاني وقتي به آيه تطهير ميرسد ميگويد مراد از اين آيه شريفه يکي از ثقلين است، حديث ثقلين است. بعد ايشان به صراحت ميگويد اين روايت
إني تارک فيکم ثقلين کتاب الله و عترتي أهل بيتي.
اقتضا ميکند
أن النساء المطهرات غير داخلات في أهل البيت الذين هم أحد الثقلين.
روح المعاني، ج22، ص16
از اين واضحتر؟ از اين روشنتر؟ ميگويد زنان پيغمبر داخل آيه تطهير و حديث ثقلين نيستند.
باز در جاي ديگر ايشان به صراحت ميگويد:
و أخبار إدخاله علياً و فاطمة و ابنيهما رضي الله تعالى عنهم تحت الكساء و قوله اللهم هؤلاء أهل بيتي و دعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أكثر من أن تحصى ، و هي مخصصة لعموم أهل البيت بأي معنى كان البيت.
روح المعاني، ج22، ص14
رواياتي که دلالت ميکند پيغمبر اکرم، علي و زهرا و فرزندانشان را تحت کساء آورده است و همچنين فرموده: خدايا اينها اهل بيت من هستند و امّ سلمه را هم داخل در اهل بيت نکرده است، خارج از حدّ شمارش است و اين روايات عموم اهل بيت به هر معنا که باشد را تخصيص ميزند.
شما بيا بگو که 10 آيه داريم که مراد از اهلبيت خانواده هستند و قضيه حضرت ابراهيم و حضرت لوط و ديگران را بياور! آلوسي ميگويد: اين روايات که قابل شمارش نيست عموم اهلبيت را به هر معنا که باشد تخصيص ميزند.
فالمراد بهم من شملهم الكساء و لا يدخل فيهم أزواجه
مراد از اهلبيت در آيه تطهير و در حديث ثقلين آنهايي است که پيغمبر بر سر آنها اين عبا را کشيده ازواج پيغمبر داخل اينها نيستند.
اين ديگر حرف آقاي آلوسي است. آلوسي هم کسي نيست که شما بخواهيد درباره او اشکال کنيد.
آقاي طحاوي متوفي 321 است که از او به
الإمام المحدث الفقيه المفسر
تعبير ميکنند و کتابهاي او هم کتاب درسي است در کتاب شرح مشکل الآثار ميگويد:
ميگويد:
فدلّ ما روينا في هذه الآثار مما کان من رسول الله الي ام سلمة مما ذكر فيها لم يرد به أنها كانت ممن أريد به مما في الآية المتلوة في هذا الباب وأن المرادين بما فيها هم رسول الله صلى الله عليه وسلم وعلي وفاطمة وحسن وحسين عليهم السلام دون من سواهم
شرح مشکل الآثار، ج2، ص 244، 245
آنچه که ما نقل کرديم از اين آثار از نبي مکرم صلي الله عليه و آله و سلم، از ام سلمه و غيره ، مراد نبي مکرم و علي و فاطمه و امام حسن و امام حسين سلام الله عليهم اجمعين هستند و غير از اينها کس ديگري مراد اين آيه نيست.
و باز در جاي ديگر هم ميگويد :
و في هذا أيضا دليل علي أهل هذه من هم.
شرح مشکل الآثار، ج2، ص248
آقاي مقريزي متوفي 845، در کتاب امتاع الأسماع صفحه 388 ميگويد:
أما الاجماع: فلأنّ الأمّة اتّفقت علي أنّ لفظ أهل البيت إذا أطلق إنما ينصرف إلي من ذکرناه دون النساء و لو لم يکن إلا شهرته فيهم کفي و إذا ثبت بما ذکرناه من النص و الأجماع أن أهل البيت علي و زوجته و ولداه فما استدللتم به من سياق الآية و نظمه علي خلافه لا يعارضه.
امت اجماع دارند بر اينکه هر وقت کلمه اهلبيت اطلاق بشود به علي، زهرا، حسن و حسين سلام الله عليهم اجمعين انصراف دارد نه به زنان پيامبر صليالله عليه و اله. اگر نبود غير از اينکه شهرت در ميان امت اسلامي است که مراد از اهل البيت اين 4 بزرگوار هستند کافي بود. وقتي ما ثابت کرديم هم از نظر روايت و هم از نظر اجماع مراد از اهلبيت علي، همسر علي و فرزندان علي است اين آقايان که ميگويند سياق آيه دلالت ميکند که مراد زنان پيغمبر است اينها در برابر اجماع و نصوص هيچگونه مقاومتي نميتوانند داشته باشند.
اين حرف آقاي مقريزي است نه حرف شيعه! او ميگويد در اين مسئله اجماع وجود دارد و اهل سنت حتي ابن تيميه منکر اجماع را کافر ميدانند.
قاضي ابو المحاسن يوسف بن موسي حنفي در کتاب المختصر من مشکل الآثار در صفحه 267 ميگويد:
إنما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت استئناف تشريفا لاهل البيت و ترفيعا لمقدارهم. ألا تري انه جاء علي خطاب المذکر.
اين آيه شريفه تطهير استيناف و ابتداي کلام است. اينها نشان ميدهد که خداي عالم خواسته جايگاه اهلبيت را براي مردم بيان کند. آيا نميبيني اينجا خطاب، با صيغه مذکر است؟!
27 يا 28 ضمير آمده است و تمام اين ضماير غير از اين 2 تا همه مونث هستند.
يا نساء النبي، لستنّ ، لا تبرّجن و بيوتکنّ .
تمام اين ضماير مؤنث است. ولي به اينجا که ميرسد ضمير، ضمير مذکر ميشود. بعد از اين هم باز مؤنث است. ميگويد با خطاب مذکر آمده.
فقال عنکم و لم يقل عنکنّ
پس خداوند فرمود عنکم (ضمير مذکّر) و نفرمود عنکنّ (ضمير مونث)! اگر مراد زنان بود بايد ميفرمود:
عنکنّ
فلا حجة لأحد في ادخال الأزواج في هذه الآية.
آن کسي که بخواهد زنان پيغمبر را داخل آيه تطهير کند هيچ دليل و حجتي ندارد.
تماس بينندگان:
مجري:
از شما حضرت استاد تشکر ميکنم. اولين تماس گيرنده آقاي حسين نژاد از عزيزان اهل سنت هستند. سلام عليکم و رحمة الله.
بيننده:
سلام عليکم و رحمة الله.
مجري:
آقاي حسين نژاد لطفا به يکي از اين 4 سوال پاسخ دهيد:
سوال اول اين است که مراد از حديث ثقلين چيست؟ و حديث ثقليني که پيامبر در چندين جا فرمودهاند چه پيامي براي ما دارد؟
سوال دوم اين است که حديث
إنّي تارک فيکم خليفتين
چه قضيهاي را ميخواهد اثبات بکند که پيامبر ميفرمايد من قرآن و اهلبيت را خليفه بعد از خودم بين شما ميگذارم؟
سوال سوم: چه کساني مصاديق حديث ثقلين هستند؟ قرآن که مشخص است کتاب الله است و امشب هم توضيح داديم که مصاديق حديث شريف ثقلين چه کساني هستند؟ و اگر شما هم دوست داشتيد در اين خصوص توضيح بدهيد.
سوال چهارم :
آيا بين حديث شريف ثقلين با عبارت:
کتاب الله و عترتي
و
کتاب الله و سنتي
تضادي هست يا خير؟ هر کدام از اين 4 سوال را شما ميخواهيد پاسخ بفرماييد ما شنونده هستيم.
بيننده:
بله! البته اين حديث ثقلين شما که ميگوييد همان
إني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و سنتي
است و اين هم به نظر من بيشتر به سبک و سياق همين حديث بايد بخورد يعني کتاب الله و سنتي. اين 2 چيز گرانبها يکي کتاب خداست که قطعا درست است و دومي سنت پيغمبر است ديگر! ما اينطور تفسير ميکنيم.
استاد حسيني قزويني:
آيا ميتوانيد براي اين مطلب دليل هم بياوريد؟
بيننده:
دليل! شما مگر نميگوييد عترت؟ اين عترت اگر خالي از سنت باشد از قدرت خودشان که دين ندارند. دين پيغمبر است . بايد سنت پيغمبر را ترويج کنند. همان ميشود سنت پيغمبر. حالا اين سنت پيغمبر است؛ چه اهلبيت ترويج کنند و چه شما و چه من ترويج کنم هيچ فرقي نميکند . ثقليني که پيغمبر براي ما گذاشته همين است! يعني سنت خودش و چون که اهلبيت به قول شما عترت اهلبيت يعني امام علي. مگر امام علي دين تازهاي داشت؟ قطعا دين تازهاي که نداشت. سنت و چيز پسنديدهاي هم از خودش بجا نگذاشته به غير از دين اسلام. درست است؟ از سنت پيغمبر بايد پيروي کنيم و اگر نه نميتواند از خودش چيزي بگويد. يعني همان سنت، يعني حضرت علي بايد سنت پيغمبر که يکي از ثقلين است را اجرا کند. شما که پيرو حضرت علي هستيد اينها را بگيريد و ما هم به پيروي از علماي خودمان از مذهبهاي خودمان.
استاد حسيني قزويني:
پيغمبر فرموده:
کتاب الله و عترتي. کتاب الله و سنتي.
اگر واقعا غير از اهلبيت کسي بيانگر سنت بود، ميفرمود:
کتاب الله و الصحابه! کتاب الله و العلماء!
چرا اين را نفرموده؟
بيننده:
من که عرض کردم پيغمبر فرموده دو چيز گرانبها يکي قرآن است و يکي سنت من است. شما سنت پيامبر را عترت اهلبيت ميدانيد که مطالبي به شما برسانند. من ميگويم از مذهب خودم ميگيرم اينکه ديگر اصول دين نيست که مستقيما بايد خودم به دست بياورم.
استاد حسيني قزويني:
پس سخن پيغمبر که ميگويد کتاب الله و عترتي چه فايده اي دارد؟ آيا نستجير بالله حرف هذياني فرمودهاست؟
بيننده :
نخير! من عرض کردم از اهلبيت بايد چيزي اينجا به ما بگويند. شما به من بگو.
استاد حسيني قزويني:
اگر غير از اهلبيت هم ميتوانستند سنت بيان کنند پيغمبر ميآورد ديگر! فرض کنيم پيغمبر يک جملهاي فرموده:
کتاب الله و سنتي.
در يک جا گفته که
کتاب الله و عترتي
2 تا را ميخواهيم جمع کنيم معنايش چه ميشود؟
بيننده:
همين را عرض ميکنم . ميگويم اين ثقليني که پيغمبر براي ما گذاشته است مثلا اهلبيت چگونه به درد من بخورد؟
استاد حسيني قزويني:
آقاي حسين نژاد! چرا نگفت:
کتاب الله و الصحابه؟
بيننده:
حاج آقا من دارم چه ميگويم . حرف من را نفهميديد. اجازه بدهيد دوباره من عرض کنم .
استاد حسيني قزويني:
ببينيد عزيز دل من! اولا اينکه
کتاب الله و سنتي.
حديثي دروغ و حديثي ضعيف است که عرض خواهم کرد. فرض کنيم صحيح هم باشد. پيغمبر فرمود:
کتاب الله و سنتي. کتاب الله و عترتي.
مفهوم و پيامش اين است که سنتي که از غير اهلبيت گرفته شده باشد سنت نيست.
بيننده:
اين برداشت شماست! ما ميگوييم سنت پيغمبر شامل احکامي ميشود . شامل مثلا اصولي ميشود که پيامبر تصريح کرده است. درست است؟ اين سنت را خود پيغمبر براي ما بجا گذاشته است شما از کانال حضرت علي ميگيريد. من از کانال صحابه ميگيرم.
استاد حسيني قزويني:
آيا دليلي هم داريد که از کانال صحابه، سنت را بگيريد؟ ما ميگويم سنت را دليل داريم از اهلبيت گرفتيم.
کتاب الله و عترتي.
شما هم يک حديثي و لو در کتاب الموضوعات ابن جوزي باشد بياوريد که پيغمبر فرموده:
کتاب الله و أصحابي
بيننده:
اصحابي؟ مگر خداوند نفرموده در سوره توبه آيه 100 که من از اين اصحاب راضي هستم. کساني که خدا از او راضي باشد ميتوان سنت پيغمبر را از آنها بگيريم.
استاد حسيني قزويني:
عجب! پس اينکه پيغمبر فرمود از اصحاب راضي هستم. اين دليل بر اين است که سنت را از اصحاب بگيريم؟!
بيننده:
نه.
استاد حسيني قزويني:
آقاي حسين نژاد! نه خودتان را فريب بدهيد و نه با اين کار ديگران را به گمراهي بکشيد. عذر ميخواهم از حضرتعالي. خدا فرموده من راضي هستم خداي عالم فرموده هر کس ايمان داشته باشد و تقوا داشته باشد من از او راضي هستم. اگر ملاک اين باشد پس هر مومني که در طول تاريخ عمل صالح انجام داده باشد و خدا از او راضي باشد، سنت پيامبر را بايد از او بگيريم!
إن الذين آمنوا و عملوا الصالحات ... رضي الله عنهم و رضوا عنه.
سوره بينه، آيه7 و 8
اين را شما ميخواهيد چه کار کنيد؟ آيا اين رضايت فقط مخصوص اصحاب است يا مخصوص تمام مومنين است که عمل صالح انجام ميدهند؟ پس سنت را شما از همه مومنين بگيريد ديگر!
بيننده:
همين است ديگر! درست است. هيچ مشکلي پيدا نميکند .
استاد حسيني قزويني:
يعني ما ميتوانيم سنت را از هر مومني بگيريم؟
بيننده:
مگر ما نميگوييم سنت پيغمبر براي ما باقي مانده است؟ درست است؟
اين سنت پيغمبر است.
استاد حسيني قزويني:
هر سنت نه عزيز من! سنتي که از اهلبيت برسد. سنت، غير از اهلبيت نيست. آقاي حسين نژاد عزيز! سنتي که از غير پيغمبر برسد آن سنت نيست. اگر آن سنت بود پيغمبر در يک روايت ضعيف هم ميفرمود:
کتاب الله و المؤمنين. کتاب الله و الصحابه.
عزيز من شما يک جمله را همين طوري تکرار ميکنيد! -دوستان لطفا مانيتور من را به آنتن بدهند- شما اين عبارت را نگاه کنيد. آقاي حاکم نيشابوري در کتاب مستدرک ج3، صفحه 109 درباره حديث
کتاب الله و عترتي
ميگويد:
صحيح علي شرط الشيخين.
ولي در جلد 1، صفحه93 درباره حديث
کتاب الله و سنتي
ميگويد اين خطبه کاملا غريب است.
حتي در صحيح مسلم جلد 7 صفحه 123، حديث 6119 اين عبارت آمده که
إني تارک فيکم ثقلين کتاب الله و اهل بيتي.
ابن کثير ميگويد اينکه پيغمبر به کتاب الله و عترت استدلال فرموده
قد ثبت في الصحيح
تفسير ابن کثير، ج4، ص122
آقاي ابو نصر سجزي در الابانه ميگويد :
غريب جدّا عن أبي هريرة.
کنز العمال، ج1، ص188
آقاي ابو منذر سامي در کتاب الزهره العطره صفحه 41 ميگويد روايت
کتاب الله و سنتي
غريب است.
آقاي سقاف از علماي بزرگ اهل سنت است. -شيعه هم نيست- ميگويد:
أما حديث ترکت فيکم ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدي کتاب الله و سنتي الذي يردده الناس فيما بينهم کتاب الله و سنتي ... و يقوله الخطباء علي المنابر فحديث موضوع مکذوب وضعه الأمويون و اتباعهم ليصرفوا الناس عن هذا الحديث الصحيح في العترة فانتبه لذلک جدّا.
صحيح شرح العقيدة الطحاويه ص 654
اما حديث کتاب الله و سنّتي که مردم بين خودشان ميگويند و خطبا هم بالاي منابر ميگويند اين حديث، جعلي و دروغ است. دودمان بنياميه و اتباعشان آن را جعل کردند براي اينکه مردم را از حديث صحيح کتاب الله و عترتي جدا کنند.
و همچنين بزرگان ديگر اهل سنت در کتابهاي سنن ترمذي جلد 5، ص329 و مسند احمد ج4، صفحه 12 و ابن حجر در الصواعق المحرقه جلد 2، ص440، به صحت و حتي به تواتر حديث کتاب الله و عترتي تصريح کردهاند.
آقاي حسين نژاد ! ما براي شما عبارات بزرگان اهل سنت مانند مسلم، حاکم نيشابوري، سقاف، ابو منذر سامي و متقي هندي را درباره صحّت حديث کتاب الله و عترتي آورديم. حالا حضرتعالي براي روايت کتاب الله و سنّتي يک حديث با سند صحيح براي ما بياوريد چون اگر شما بخواهيد به مضمون روايت استدلال کنيد شرط اولش اين است که انتساب اين روايت به پيغمبر محرز بشود. اگر هم الان نميتوانيد بزرگواري کنيد براي شب جمعه آينده يک سند بياوريد.
حالا ما شنونده فرمايش حضرتعالي هستيم. ولي بزرگواري کنيد فرمايشات قبل را ديگر تکرار نفرماييد.
بيننده:
اولا اينکه شما اين سندها را ميآوريد جسته گريخته از يک جا بريده و جاي ديگر ميگذاريد من قبول ندارم.
مجري:
کدام سند؟ يک مورد را بفرماييد!
بيننده:
من کتاب کنارم نيست که از رويش نگاه کنم.
استاد حسيني قزويني:
ما همينجا خداحافظي ميکنيم از شما. شما بزرگواري کنيد تکرار برنامه را ببينيد. اين سندهايي که ما آوردهايم هر کدام جسته و گريخته است و فکر ميکنيد آنها را تقطيع کردهايم را پيدا بکنيد و در جلسه بعد به ما بفرماييد فلان روايتي که شما ذکر کرديد تقطيع شده بود. اول روايت را نياورديد؛ آخرش را هم نياورديد. شما اين را ثابت بکنيد ما از همينجا پيشاني شما را هم ميبوسيم و هر جايزهاي هم حضرتعالي معيّن فرموديد خدمتتان تقديم ميکنيم . مخاطبين ما، بينندگان عزيز قضاوت ميکنند .
من امروز شايد بالاي 14 ساعت وقت گذاشتم و اين کار را انجام دادم. هر عبارتي که من امشب آوردم عين صفحه کتاب، جلد کتاب، محقق کتاب، محل چاپ کتاب را هم را نشان دادم که امثال شما آقاي حسين نژاد نيايند بگويند روايت را تقطيع کرديد! اگر منطق شما اين هست ما ناگزيريم عرض کنيم منطق شما مثل منطق همان آقايي هست که ميگفت اگر پيغمبر هم از قبر زنده بشود و بگويد اين مطلب صحيح است ما زير بار سخن نبي مکرم هم نميرويم! يا مثل منطق کساني که قرآن دربارهشان ميفرمايد:
وَ لَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ
سوره انعام آيه 7
اگر ما كتابي را در يک کاغذي نازل ميکرديم، و آن را با دست خودشان لمس ميکردند، باز هم کفار ميگفتند اين جادوگري کرده است!
يا در جاي ديگر قرآن ميفرمايد:
وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَ كَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَ حَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا
سوره انعام، آيه 111
اگر ملائکه بر اينها نازل شوند و مردگان با اينها سخن بگويند - که حق با پيغمبر است و ما بعد از مرگ گرفتار شدهايم- تمام حقايق قيامت را جلوي چشم اينها بياوريم، اينها ايمان نخواهند آورد.
ببين برادر بزرگوارم! حرف کلي زدن، ادعاي کلي کردن، دروغ و افترا بستن ، همين آيات را براي ما تداعي ميکند.
مجري:
بسيار عالي! متشکريم. بيننده بعدي خانم ادبي از تبريز از شيعيان گرامي، سلام عليکم و رحمة الله و برکاته.
بيننده:
سلام عليکم. به من اجازه بفرماييد دنباله همين مطلب را پي بگيريم. چون من هفته گذشته بعد از تمام شدن برنامه، در شبکه نور هم ديدم که در حقيقت چکيده صحبتهايشان همين مطلبي بود که آقاي حسين نژاد مطرح کردند. يعني گفتند که آقايان مسلم و بخاري سالها زحمت کشيدهاند و صحيحترين احاديث را تحت عنوان صحيح مسلم و صحيح بخاري گردآوري کردهاند. اين دو کتاب هيچ مشکلي ندارد فقط گاهي وقتها مثلا اختلافات جزئي دارد. حديث ثقلين را مثال آوردند. گفتند که مثلا حديث ثقلين بجاي کتاب الله و سنتي اشتباها کتاب الله و عترتي آمده است. حالا که آقاي حسين نژاد هم صحبت را به اينجا کشاندند من ميخواهم عرض کنم خوشبختانه اينها با اصل حديث که ديگر مشکلي ندارند و فقط اين مسئله ميماند که اين سنت را از چه کسي بگيريم.
ما ميدانيم صحابه مثل همه مردم با هم يک اختلافاتي دارند. از نظر ايمان من کاري به صحابه ندارم ولي از نظر تقرّب به پيامبر و اينکه چقدر مورد وثوق ايشان هستند من فکر ميکنم که ميشود اينها را به 4 گروه کلّي تقسيم بکنيم. گروه اول کساني هستند که پيغمبر خودشان به دست خودشان از آن بچگي آنها را بزرگ کردند و آنچه را که لازم بود از نظر پرورش و از نظر آموزش به ايشان تعليم دادند و اينها شامل حضرت فاطمه است و حضرت علي و امام حسن و امام حسين عليهمالسلام هستند و من کس ديگري در اين گروه نميبينم.
گروه دوم منسوبين پيامبر هستند. همسران پيامبر و مثلا پسر عمو و يا پدر زن و داماد.
گروه سوم عموم صحابه هستند که ميتوان آنها را به دو گروه تقسيم کرد. 1) گروهي که از اول پيامبر را قبول کردند و پا به پاي پيامبر آمدند.
2) گروهي که بعد از فتح مکه از روي ترس شمشير به پيامبر ايمان آوردند.
گروه چهارم عمدتا اسرائيليها و يهوديها هستند.
حالا ما اين کتابها را بگرديم ببينيم چه مقدار از احاديث که ما سنتها را بايد از آنها بگيريم از اين سه گروه اول است و چقدر مقدار از گروه چهارم است.
من يک سوال ديگر هم از آقاي حسين نژاد دارم. ميگويند يک روزي يک کسي پايش را گذاشت روي دوش پيامبر و بالا رفت و بتها را شکست و يک روزي يک کس ديگر همين کار را انجام داد رفت روي دوش پيامبر و کارنوال شادي تماشا کرد! حالا ما دين و آخرتمان را از کداميک از اينها بايد بگيريم؟! واقعا فکر نميکنند؟!
من فقط يک سوال کوچک از حاج آقا دارم. اين داستانهايي که در تفاسير اهل سنت آمده چقدر مورد اعتماد است؟ البته بعضيهاشان مثل داستان حضرت داود، اسرائيلي هستند که اصلا من قبول ندارم. ولي آيا به بعضي ديگر ميشود اعتماد کرد يا نه؟
استاد حسيني قزويني:
اينکه آيا چقدر از مباحث کتب اهل سنت قابل اعتماد است ؛ آقاي ابن خلدون در مقدمهاش در صفحه 439، ميگويد:
فامتلأت التفاسير من المنقولات عنهم و تساهل المفسرون في مثل ذلك، و أصلها كما قلنا عن أهل التوراة.
اين رواياتي که ما در کتب تفاسيري داريم و مفسرين هم تساهل کردند و کتابها را از آنها پر کردهاند، همه يا از تورات است يا از دروغگويان و افترا زنندگان.
بزرگان اهل سنت مثل آقاي ابن کثير مطالب ديگري هم در اين زمينه دارند.
مجري:
بسيار عالي. متشکرم از شما حضرت استاد. تماس بعدي آقا مجيد از مشهد مقدس سلام عليکم و رحمة الله.
بيننده:
سلام عليکم . آيةالله دکتر قزويني! وقتي من اين برنامه شما را ميبينم باور کنيد دلم به حال اميرالمومنين ميسوزد که اميرالمومنين حرفها را ميزد و اين افراد به حرف اميرالمومنين گوش نميدادند . خدا انشاءالله به شما جزاي خير بدهد. من ميخواستم يک جوابي به آقاي حسين نژاد بدهم. بنده سواد حوزوي ندارم اما ميخواهم به جناب حسين نژاد بگويم عقلاني فکر کنيد. اصلا حرف شما صحيح! حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم فرمودهاند که
کتاب الله و سنتي
آيا واقعا اينها سنت پيغمبر را اجرا کردند؟ آيا بعد از وفات پيغمبر مگر فقط بخاطر ندادن زکات تمام افراد يک قبيله را نکشتند؟ مگر زنان آنها را به اسيري نبردند؟ مگر بعد از آن در زمان اميرالمومنين، آن خانم، آن بانو سوار شتر نشد و به جنگ اميرالمومنين نرفت؟ آيا مگر در زمان امام حسن مجتبي چه کردند؟ آيا اين سنت بود؟! آيا آن بانو به قول ابن عباس آن بانوي شتر سوار و قاطر سوار نبود که يک بار در جنگ جمل سوار شتر شد و يک بار زماني که پيکر مطهر حضرت امام حسن مجتبي را ميخواستند در کنار قبر حضرت رسول دفن کنند سوار قاطر شد گفت موهاي خودم را ميکنم اگر بگذاريد امام حسن مجتبي در اينجا دفن بشود! آيا در همانجا آيا بر پيکر امام حسن تيراندازي نکردند؟!
آيا سنت پيغمبر همين بود؟! بعد از چندين سال سنت پيغمبر تبديل شد به کاخ نشيني و به در خفا شراب خوردن و ظلم کردن به مردم؟ آيا سنت اين بود که بعد از شصت سال بعد از هجرت حضرت رسول اکرم، فرزند بزرگوار حضرت رسول امام حسين را به شهادت رساندند؟ آيا اين مصداق آن حرف امام حسين عليه السلام نيست که گفت شکمهاي شما از لقمههاي حرام پر شده است. چون اين اصحاب زماني که پيغمبر بوده آدمهاي فقيري بودند. اينها وقتي که به پول رسيدند به ثروت رسيدند باعث شدند که اين بلا را سر امام حسين بياورند. يعني به عقيده من اگر در زمان امام حسين حضرت رسول زنده بود حتي بلايي که سر امام حسين آوردند سر حضرت رسول هم ميآورند.
چون آنها سنت شيخين را اجرا کردند. سنت رسول الله اين نبود. بايد در کنار سنت رسول الله ، اهلبيت باشد وگرنه به بيراهه ميرود.
حضرت پيغمبر، از آينده و سنت بعد از خود اطلاع داشتند که حديٍث حوض را فرمودند. اين وهابيها هر روايت ضعيفي که درباره يکي از خلفايشان داشته باشند آن را در بوق و کرنا ميبرند، اما هزاران روايت صحيح براي ائمه ما هست که هيچکدام را باور ندارند. هيچکدام را قبول نميکنند . اينها اگر کوچکترين مشکلي از ائمه ما سراغ داشتند باور کنيد به بوق و کرنا ميبردند. اما خوشبختانه ندارند و اگر داشتند ماهيت خودشان را نشان ميدادند. ميگويند ما دوست اهلبيت هستيم ولي به و الله دوست اهلبيت نيستند. به نظر من اينها اصلا با اهلبيت مشکل دارند.
من از اين صحبتهايي که آقاي حسين نژاد کرد و باعث نارحتي حاج آقا قزويني شد، واقعا ناراحت شدم. به ايشان توهين ميکنند و ميگويند که شما صفحات را جسته و گريخته ميگوييد.
استاد حسيني قزويني:
مسئلهاي نيست! آقا مجيد عزيز! ما هر روز با اينطور افراد سر و کار داريم آبروي خودشان را ميبرند چون ما آنچه که ميآوريم از کتابها است. تصوير کتاب را هم نشان ميدهيم. بنا نيست که ما اينجا صحيح بخاري و صحيح مسلم را از اول تا آخر نقل کنيم! اگر بخواهيم تمام يک روايت 5 صفحهاي آنها را بخوانيم بايد نيم ساعت فقط قرائت داشته باشيم! ما همان بخش از روايت را که مورد بحث و استدلال است را ذکر ميکنيم . حال آقايان بيايند بگويند اين روايتي که شما آوردهايد با صدر و ذيل روايت نميسازد. اگر دليل بياورند ما ميپذيريم.
نحن أبناء الدليل.
مجري:
تماس بعدي خانم حکيمي. سلام عليکم و رحمة الله.
بيننده:
سلام خسته نباشيد. اول سلام ميدهم به همه زنان سني، شيعه، افغانستاني، تاجيکستاني و ايراني. اگر اجازه بدهيد ميخواستم يک متني را که مانند يک بيانيه است از زبان حضرت زهرا و حضرت علي بن ابيطالب عليهما السلام بخوانم.
بسم الله الرحمن الرحيم.
ستايش خداوندي را سزد که با نعمتهاي گسترده و بخششهاي بيحساب گراميشان داشته. در فرمانش عادل و با اعزاز پيامبران و دستورات روشن از مخالفت فرمانش شما را بر حذر داشته است. اي مردم! دنيا آرزومندان و خواهان خود را فريب ميدهد براي شيفتگان خود ارزش قائل نيست. پيشاپيش شما گردنه دشوار و ترسناک وجود دارد. که بايد در آنجا فرود آييد و توقف کنيد. پس پيوندهاي خود را با دنيا قطع کنيد و با انجام وظايف الهي حق فرمانبرداري را بجا آوريد. زيرا خداوند با دليلهاي روشن راه عذر را بر شما بسته و حجت را بر شما تمام کرده است. اي مردم در سختيها آرام و بردبار باشيد حق را بگوييد و براي پاداش الهي عمل کنيد.
دشمن ستمگر و ياور ستمديده باشيد! اي مردم من دختر رسول خدا فاطمه زهرا سرور زنان بهشت سيلي خورده دست نفاق در حضور جگرگوشهام حسن مجتبي در کوچه مدينة النبي هستم. خانه و کاشانهام در حالي که هنوز کفن پدرم خشک نشده بود به دست اهل نفاق خراب و به آتش کشيده شد. پهلويم شکسته، طفل دنيا نديدهام شير نخورده به درگاه خدا پرواز کرد. اي مردم اگر مرا قبول داريد به اينکه دختر رسول خدا هستم، سرور زنان بهشتم از اهل البيت هستم خوشنوديم خوشنودي خدا و رسول و غضبم غضب خدا و رسول هست، پس خوب گوش کنيد و در گوش فرزندانتان نسل به نسل نجوا کنيد.
ميگويند فقط قرآن! در حاليکه خداي متعال در قرآن فرموده هر آنچه رسول ميفرمايد . رسول مبيّن و ترجمان قرآن است پس هر که به قرآن بدون رسول خدا احتجاج کند، کافر به قرآن مرده است. اي مردم ميگويند براي خرماي فدک به دادخواهي نزد تکيه زننده به منبر پدرم به مسجد رفتم! نه بخدا! چنين نيست! رجوع کردم به تکيه زننده منبر رسول خدا در پس دادن حق سرور زنان بهشت، يتيم رسول خدا، تا به عنوان مدعي اول خلافت مسلمين عدالتش را در ترازوي قضاوت نسلها قرار دهم. اي مردم! نه تنها حقي که در حيات رسول خدا در دستان من بود به من پس داده نشد بلکه در کوچه در مسير خانه و کاشانه ويرانهام مورد اصابت سيلي و ضرب و شتم دشمن خدا و رسول قرار گرفتم. واگذارش کردم به مهدي آخرين جانشين از جانشينان رسول خدا، واگذارش کردم به شير پسرانم شيعيان آل علي در آخر الزمان.
اي مردم! من علي بن ابيطالب مولود کعبه، برادر و نفس پيامبر خدا به حکم قرآن کريم هستم. اي مردم! اين من بودم که با دست خود پيامبر خدا را در ميان قبر نهاده و هنگام رحلت جان گراميش ميان سينه و گردنم پرواز کرد. اي مردم ميگويند! نام علي در قرآن نيست. سخن حقي است که از آن اراده باطل ميشود . منافق گفتارش درمان اما کردارش دردي است بي درمان! پس سخنان مرا بشنويد و به خوبي حفظ کنيد. گوش و دل خود را باز کنيد تا گفتههاي مرا بفهميد. اي مردم! آيا توحيد، نبوت، معاد از اصول شما در قرآن نيست؟ پس تعريف امامت را از زبان نفس پيامبر بشنويد. اي مردم! اگر زمامداري که در تحقق حکومت نيرومند و در آگاهي از فرمان خدا داناتر و بر همه مردم عادلتر بر کرسي خلافت ننشيند و در سايه حکومت و عدالت او مردم در امن و امان و در رفاه از دست بدکاران مشغول زندگي و ملتزم به رعايت دستورات الهي و نبوي نباشند آيا از آن اصول سهگانه براي شما چيزي جز پوستهاي باقي خواهد ماند؟!
پس بدانيد اصل امامت محور و سنگ آسياب و قوام جامعه اسلامي و همان ستون عدل الهي است. اي مردم آيا کلام نبوي جزء اصول شما نيست؟ پس بخوانيد خطبه غدير خم را که اعتقاد به فرامينش طبق قرآن کريم دين شما را کامل ، نعمت را بر شما تمام و کافران را مأيوس و نااميد ميکند .
اي مردم در خطبه غدير حق من بر آنها اين بود که بر بيعت با من وفادار باشند. در آشکار و نهان برايم خيرخواهي کنند. هرگاه آنها را فرا خواندم اجابت نمايند. و هرگاه فرمان دادم اطاعت کنند. اما هرگاه آنها را خواندم اجابت نکردند. هرگاه فرمان دادم اطاعت نکردند. چه بديها که از امت پيامبر نديدم و از دشمني و لجبازي آنها چه کشيدم. همانا ميدانم که سزاوارتر از ديگران به خلافت من بودم. اي مردم جز خودخواهي و انحصارطلبي چيز ديگري نبود که گروهي بخيلانه به کرسي خلافت چسبيدند. مقام و منزلت مرا کوچک شمرده و در غصب حق من با يکديگر همداستان شدند. نميدانستند که نافرماني از دستورات نصيحت کننده مثل زبان دانا و با تجربه مايه سرگرداني و سرانجامش پشيماني است.
و اما ناکثين عهدشکن آنها به جهت نارضايتي از حکومت من به يکديگر پيوسته بر من خروج کردند همسر رسول خدا عايشه را به همراه خود ميکشيدند چونان کنيزي که به بازار برده فروشان ميبرند. به بصره روي آوردند در حاليکه همسران خود را پشت پرده نگه داشته اما پرده نشين پيامبر خدا را در برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند. انصاف بين من و خودشان را رعايت نکرده حقي را ميطلبيدند که خود تصاحب کرده و انتقام خوني را ميخواستند که خود ريخته بودند! و اما معاويه! به خدا سوگند پسر ابو سفيان معاويه مردي بي خرد و کور دل منصبي را ميخواست که سزاوار آن نبود و مقامي را ميطلبيد که از قدر و ارزشش بالاتر بود. اي مردم من علي نفس پيامبر نافرماني اهل ترديد را در هم شکسته تا آن روز که دوران زندگيم به سر آيد و سوگند به خدا من همواره از حق خويش محروم مانده و از هنگام وفات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم تا امروز حق مرا از من باز داشته و به ديگري اختصاص دادهاند. سلام خدا بر شيعيان که پرچم مبارزه را جز افراد آگاه و با استقامت و عالم به جايگاه به دوش نميکشند. و السلام.
استاد حسيني قزويني:
خدا جزاي خيرتان بدهد انشاءالله.
مجري:
خيلي متشکريم . آقاي ميرزايي از امارات، سلام عليکم و رحمة الله.
بيننده:
سلام عرض ميکنم به دکتر قزويني و مجري محترم آقاي حسيني.
آقاي قزويني! مدتي است برنامه شما را دنبال ميکنم و چند تا سوال برايم پيش آمده است اگر ميشود سوالاتم را مطرح بکنم و آقاي دکتر قزويني جوابش را بدهند.
سوال اول: شما ميگوييد در آيه تطهير به حضرت علي و فاطمه و حسن و حسين اشاره ميشود درست است؟
استاد حسيني قزويني:
آقاي ميرزايي عزيز! ما از کتب اهل سنت حداقل 40 يا 50 تا مصدر نقل کرديم. نظر ام سلمه و عايشه اين بوده است.
بيننده:
يعني شما ميگوييد آيه تطهير اين پيام را ميرساند که اينها معصوم بودند؟
استاد حسيني قزويني:
حالا آن بحث جدايي است. معصوم بودند يا نبودند آن يک بحث جدايي است. شما 2 تا سوال فرموديد. آيا زنان پيغمبر مشمول آيه تطهير هستند يا نه؟ اين را ما امشب مفصل بيان کرديم از کتب اهل سنت صفحات کتاب هم نشان داديم. اگر در اين زمينه سوالي داريد من در خدمتتان هستم. ولي بحث عصمت يک بحث جدايي است.
بيننده:
آيه تطهير شامل اين ميشود يعني معصوم هستند يا خير؟
استاد حسيني قزويني:
بله ما معتقد هستيم که آيه تطهير دليل بر عصمت است. ما بر اينکه حضرت امير و حضرت زهرا و ديگر ائمه اطهار عليهم السلام معصوم هستند ادله متعددي داريم. از جمله آنها آيه تطهير است. ولي بحث امشب ما عصمت نيست. حديث ثقلين است که آيا شامل زنان پيغمبر ميشود يا نه؟
بيننده:
شبههاي که براي من پيش آمده بود اين است که اگر پيام آيه تطهير اين باشد که علي و فاطمه و حسن و حسين معصوم هستند پس يعني شامل حضرت امام جعفر صادق نيست و ايشان معصوم نيستند؟
مجري:
شما منظورتان اين است که ما چگونه ميتوانيم مصداق اهل بيت را در آيه تطهير به امام جعفر صادق و بقيه ائمه تعميم بدهيم. درست است؟
بيننده:
درست است.
مجري:
انشاءالله وقتي در بحث آيه تطهير به بحث عصمت رسيديم اين را قطعا مطرح خواهيم کرد. اما موضوع بحث ما در امشب در مورد حديث شريف ثقلين است.
بيننده:
آقاي دکتر قزويني! نگاه کنيد در جهان اسلام حدودا يک ميليارد و ششصد ميليون مسلمان وجود دارد و در بين آنها حدود 400 ميليون برادران اهل شيعه هستند. سوالي که براي من پيش آمده يعني در اين 400 ميليون شايد يک نفر يا يک دختري نيست که اسمش عايشه باشد. در حاليکه بزرگان اهلبيت يعني امام جعفر صادق عليه السلام و امام رضا عليه السلام اسم دخترشان را عايشه گذاشتهاند!
مجري:
سند و دليلي بياوريد که امام جعفر صادق اسم بچهاش را عايشه گذاشته باشد.
بيننده:
آقاي حسيني نگاه کنيد من از علماي خودم شنيدهام.
مجري:
علمايتان بدون سند گفتهاند. ببينيد! من هم از علماي خودمان ميشنوم ولي فرمايششان را در اينجا مستند نشان ميدهند. من هم اينجا براي خودم يادداشتبرداري ميکنم . ما از شما درخواست ميکنيم همانطور که شبکه ولايت با سند مطلبي را ارائه ميدهد، وقتي شما هم از علمايتان ميشنويد از آنها بخواهيد به شما سند ارائه بدهند.
بيننده:
امام رضا يعني دختري به نام حضرت عايشه نداشت؟
مجري:
شما مدرکي بياوريد که امام رضا اسم بچهاش را عايشه گذاشته باشد.
استاد حسيني قزويني:
ببينيد آقاي ميرزايي عزيز! اين اسامي آن زمان اسامي رايج جامعه بوده، ابوبکر ، عمر، عثمان، عايشه، طلحه، حفصه، اينها اسامي رايج بوده. ما تحدي ميکنيم که شما يک روايت براي ما بياورديد -ولو در کتابهاي جعلي- که مثلا حضرت علي عليه السلام بخاطر علاقهاش به آقاي ابوبکر يا عمر يا عائشه اسم بچهاش را ابوبکر، عمر يا عائشه گذاشته است. ما بارها گفتهايم اينها اسامي رايج آن زمان بوده. زمان شاه خيلي از مردم اسم بچهشان را محمد رضا ميگذاشتند. آيا اگر کسي اسمش را محمد رضا ميگذاشت دليل بر علاقهاش به شاه بوده است؟
ما خيلي واضح گفتيم اگر از حضرت علي شما روايت نداريد، از ابوبکر ، عمر، عثمان، روايت بياوريد که آن حضرت بخاطر علاقهشان به ما (ابوبکر، عمر و يا عثمان) اسم بچههايشان را ابوبکر ، عمر و عثمان گذاشتهاند.
شما آمدهايد روي يک قبري عزاداري ميکنيد که اصلا اين قبر مرده ندارد! يا شما ميخواهيد بگوييد چون همسر پيغمبر اسمش عايشه بوده چرا اسم عائشه را روي بچههايتان نميگذاريد؟ حتما شما دشمني داريد. عداوت داريد. اين را ميخواهيد بفرماييد؟ خيلي رک بفرماييد اين را، ما هم ميگوييم پس عمر، ابوبکر و عثمان که اسم بچههايشان را حسن و حسين نگذاشتهاند آيا با امام حسن و امام حسين عداوت داشتند؟ با پيغمبر عداوت داشتند؟
نکته سوم: اين اسامي اگر آن زمان يک اسامي رايج بود الان در ميان شيعيان اين اسامي نه تنها اسامي رايج نيست. بلکه -عذر ميخواهم از همه عزيزان اهل سنت- يک اسامي ضد ارزش شده است. بخاطر اينکه عايشه در برابر اميرالمومنين قيام کرده است.
در برابر امام حق قيام کرده است. 30 هزار انسان را به کشتن داده. همانطور که شما مثلا ميگوييد من اسم بچهام را معاويه نميگذارم، يزيد نميگذارم بخاطر اينکه قاتل امام حسين بوده است. يک شيعه هم ميگويد عايشهاي که قرآن دربارهاش ميگويد :
و قرن في بيوتکنّ
سوره احزاب، آيه 33
در خانههايتان بنشينيد بر خلاف قرآن از خانهاش حرکت کرد، بر خلاف قرآن در برابر امام به حق خود قيام کرده بر خلاف قرآن و سنت 30 هزار نفر را به کشتن داده است. چنين کسي که در برابر امام معصوم ما بايستاد ما دوست نداريم اسم بچهمان را به نام او بگذاريم. اين رک و واضح و روشن است عزيز دل من! آن روز هم يکي از عزيزان آمدند گفتند. اين يک بحث است فطري است از هر شيعه هم سوال کنيد همين را ميگويد .
ولي ما ميگوييم اهانت به زنان پيغمبر، اهانت به مقدسات اهل سنت گناه نابخشودني است. ولي اينکه يک کسي بيايد بگويد واجب است که هر شيعه بايد اسم بچهاش را مثلا ابوبکر و عمر و عثمان و عايشه بگذارد. نه! ما مروّج اين نيستيم و هيچ شيعهاي حاضر به چنين کاري نيست. اين جواب شما! من نميخواستم به اين شکل خيلي واضح و روشن و رک بگويم. ولي به هرحال اهانت به مقدسات اهل سنت گناهي بزرگ و نابخشودني است.
مجري:
از شما بينندگان متشکريم. التماس دعا و خدانگهدار.