2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
حضرت زهرا سلام الله عليها «فدك» را چند مرتبه مطالبه كردند؟
کد مطلب: ٨٨١٩ تاریخ انتشار: ٢٥ شهریور ١٤٠٢ - ٠٧:١٢ تعداد بازدید: 15569
پرسش و پاسخ » حضرت فاطمه زهرا (س)
حضرت زهرا سلام الله عليها «فدك» را چند مرتبه مطالبه كردند؟

سؤال كننده:‌ حسين اميري

فهرست مطالب :

پاسخ اجمالي

پاسخ تفصيلي

فصل اول: اعطاي فدك از سوي رسول خدا صلي الله عليه وآله به فاطمه زهرا سلام الله عليها

فصل دوم: مراحل مطالبه فدك از سوي حضرت زهرا سلام الله عليها

ا : مطالبه فدك به صورت حضوري (به عنوان هديه بودن فدك)

ب: مطالبه فدك به صورت حضوري (با ادعاي ميراث)

ج: مطالبه فدك به صورت غير حضوري (با عنوان ادعاي ميراث)

د. مطالبه و درخواست از عموم مردم ، براي احقاق حق

نتيجه

چند سؤال از اهل سنت

پاسخ اجمالي:

بعد از اين كه ابوبكر توسط عده‌ا‌ي به خلافت رسيد، باغ فدك را كه ملك خالص حضرت زهرا سلام الله عليها بود، از ايشان گرفته و كارگران ايشان را از آنجا بيرون انداخت؛ نه تنها فدك از سوي دستگاه خلافت گرفته شد؛ بلكه حضرت زهرا سلام الله عليها از ارث اموال و ما ترك پدر نيز محروم گرديد و همچنين ابوبكر سهم بني‌هاشم (ذوي القرباي پيامبر) را از خمس خيبر، قطع كرد.

حضرت زهرا سلام الله عليها، ابتدا فدك را به عنوان مال شخصي و هديه‌ي پدر، مطالبه نمود. بر اساس برخي روايات، ابوبكر با تصديق سخن دخت گرامي پيامبر صلي الله عليه وآله، نامه‌ي ‌رد فدك را براي عامل خود نوشت؛ اما اين نامه توسط عمر در همان مجلس و يا در ميان راه پاره شد و نوشته‌ي آن محو گرديد.

اين مطلب را در پاسخ به سؤالي بررسي كرده‌ايم:

آيا عمر سند و قباله‌ي فدك را از دست حضرت زهرا (سلام الله علیها) گرفت و پاره كرد؟

حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها بار ديگر مطالبه‌ي فدك را با عنوان ديگر كه باز هم حق مسلم ايشان را ثابت مي‌كرد، ادامه داد و ‌آن ادعاي ميراث و ارث بردن از پدر است؛ يعني برفرض اين كه رسول خدا فدك را به ايشان نبخشيده باشد، چون فاطمه سلام الله عليها تنها وارث پيامبر مي‌باشد، و از طرفي به اتفاق مسلمانان فدك متعلق به پيامبر صلي الله عليه وآله بوده،‌ اموال پدر را ارث مي‌برد و در نتيجه فدك حق ايشان خواهد بود.

ابو بكر ادعاي بخشش و هديه بودن فدك را با رد شهادت شاهدان حضرت نپذيرفت. و ادعاي ميراث بودن آن را نيز با جعل روايت «لا نُورَثُ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ»، انكار كرد.

مطالبه ديگر حضرت زهرا سلام الله عليها سهم خمس بود كه در اين قسمت نيز ابوبكر روايت «سَهْمُ ذَوِي الْقُرْبَى لَهُمْ في حَيَاتِي وَلَيْسَ بَعْدَ مَوْتِي»، را ساخت و در نهايت اهل بيت را از همه حقوق شان محروم كرد.

در روايات اهل سنت مطالبه‌ي فدك از طريق ادعاي ميراث بيشتر گزارش شده و روي اين نقطه دست گذاشته اند و انگار دستهايي در كار بوده است كه حق مسلم ايشان را به فراموشي بسپارند؛ اما برخي از منابع آنها رواياتي را كه حكايت از هديه و بخشش فدك دارد نيز با سند معتبر آورده اند.

با بررسي روايات اين موضوع، مطالبات آن حضرت به صورت مكرر، و با عناوين مختلف و حد اقل پنج مرتبه بوده است.

پاسخ تفصيلي:

پاسخ تفصيلي را در ضمن چند فصل بيان مي‌كنيم:

فصل اول: اعطاي فدك از سوي رسول خدا صلي الله عليه وآله به فاطمه زهرا سلام الله عليها

روايات متعدد در منابع شيعه و اهل سنت بيان مي‌كنند، كه رسول خدا صلي الله عليه وآله بعد از اين كه فدك را از يهوديان خيبر تسليم شد، آن را به دخترش حضرت زهرا سلام الله عليها بخشش نمود.

روايت اول از ابو سعيد خدري: (با سند صحيح)

ابويعلي موصلي از قدماء اهل سنت روايتي را از ابو سعيد خدري چنين نقل مي‌كند:

قَرَأْتُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ الطَّحَّانِ فَقَالَ: هُوَ مَا قَرَأْتُ عَلَى سَعِيدِ بْنِ خُثَيْمٍ، عَنْ فُضَيْلٍ، عَنْ عَطِيَّةَ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتِ الآيَةُ: وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ. دَعَى النَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم فَاطِمَةَ وَأَعْطَاهَا فَدَكَ.

« ابو‌سعيد خدري (صحابي معروف پيامبر) گفت: هنگامي كه اين آيه: «سهم ذوى القربى را به آنان بده»، نازل شد، رسول خدا فاطمه را خواست و فدك را به ايشان عطا كرد.»

أبو يعلى الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثنى (متوفاي307 هـ)، مسند أبي يعلى، ج 2، ص 334 و ج 2، ص 534، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.

همين روايت را با اندك تغيير در سند، در جاي ديگر اين‌گونه نقل كرده است:

قَرَأْتُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ الطَّحَّانِ، حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ خُثَيْمٍ، عَنْ فُضَيْلٍ، عَنْ عَطِيَّةَ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ: " وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ " دَعَا النَّبِيُّ صلي الله عليه وسلم فَاطِمَةَ وَأَعْطَاهَا فَدَكَ "

أبو يعلى الموصلي التميمي، أحمد بن علي بن المثنى (متوفاي307 هـ)، مسند أبي يعلى، ج 2، ص 534، تحقيق: حسين سليم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولى، 1404 هـ – 1984م.

اشكال سندي روايت و پاسخ آن

اين روايت از نظر متن ثابت مي‌كند كه رسول خدا صلي الله عليه و‌آله فدك را پس از نزول آيه، به حضرت زهرا سلام الله عليها بخشيده است. اما از نظر سندي برخي از علماي اهل سنت بر آن اشكال گرفته اند.

هيثمي از علماي رجال اهل سنت، پس از نقل روايت، تنها «عطيه» را در سند آن ضعيف مي‌داند و مي‌نويسد:

قوله تعالى (وآت ذا القربى حقه) عن أبي سعيد قال لما نزلت (وآت ذا القربى حقه) دعا رسول الله صلى الله عليه وسلم فاطمة فأعطاها فدك رواه الطبراني وفيه عطية العوفي وهو ضعيف متروك.

«از ابو سعيد نقل شده كه او گفت:‌ هنگامي‌كه آيه «وآت ذا القربي حقه» نازل شد، رسول خدا صلي الله عليه وآله فاطمه را خواست، و فدك را به ايشان عطا كرد. اين روايت را طبراني نقل كرده و در سند آن عطيه عوف ضعيف و مترك است.»

الهيثمي، ابوالحسن علي بن أبي بكر (متوفاى807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 7 ، ص 49، ناشر: دار الريان للتراث/‏ دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ.

توثيقات عطيه عوفي از سوي علماي اهل سنت و وهابي

از آنجايي كه تنها ايراد اين سند، جناب عطيه است، ما نيز تنها احوال ايشان را از نظر علماي رجال اهل سنت بررسي مي‌كنيم.

مشخصات كامل «عطيه»، عطية‌ بن سعد بن جنادة است. و علماي اهل سنت ايشان را از راويان بزرگ مي‌دانند و توثيق كرده اند. براي اثبات اين مطلب سخنان آنها را ذكر مي‌كنيم:

1. توثيق هيثمي:

خود هيثمي عطيه بن سعيد را (كه در اينجا او را ضعيف محسوب كرده)، در جاي ديگر توثيق كرده است:

رواه أحمد وفيه عطية بن سعيد وفيه كلام وقد وثق.

«اين روايت را احمد نقل كرده و در سند آن عطيه قرار دارد كه در باره او سخن گفته شده ولي به تحقيق توثيق شده است.»

مجمع الزوائد، ج 3، ص 120

2. توثيق عجلي کوفي:

وي در کتاب «معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحديث» نام ايشان را ‌آورده و به توثيق وي تصريح كرده است:

1255 عطية العوفي كوفى تابعي ثقة وليس بالقوي.

«عطيه عوفي از اهل كوفه، تافي و موثق است اما قوي نيست.»

العجلي، أبي الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفاى261هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحديث ومن الضعفاء وذكر مذاهبهم وأخبارهم، ج 2، ص 1253، تحقيق: عبد العليم عبد العظيم البستوي، ناشر: مكتبة الدار - المدينة المنورة - السعودية، الطبعة: الأولى، 1405 – 1985م.

3. ملا على قارى:

وي در باره او مى‌گويد :

عطية بن سعد العوفي، وهو من أجلاء التابعين .

«عطيه بن سعد عوفي، از بزرگان تابعان است.»

القاري ، ملا علي (وفات 1104) ؛شرح مسند أبي حنيفة، ص 292 ، ناشر : دار الکتب العلمية بيروت

4. توثيق محمد بن جرير طبري :

در مورد او مي‌گويد :

منهم عطية بن سعد بن جنادة العوفى ... وکان کثير الحديث ثقة إن شاء الله.

«از جمله آنها عطيه بن سعد بن جناده عوفي است... وي روايات فراوان نقل كرده و انشاء الله موثق است.»

الطبري، محمد بن جرير بن يزيد بن کثير بن غالب الآملي، أبو جعفر (متوفاي310هـ) المنتخب من ذيل المذيل ، ج 1، ص 304 ، طبق برنامه الجامع الکبير

5. توثيق ابن سعد:

مولف الطبقات نيز مي‌نويسد :

عطية بن سعد بن جنادة العوفي ... وکان ثقة إن شاء الله وله أحاديث صالحة.

«عطيه بن سعد... انشاء الله ثقه است و روايات خوبي دارد.»

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاى230هـ)، الطبقات الکبرى، ج6، ص 304 ، ناشر: دار صادر - بيروت.

6. يحيى بن معين :

وي از بزرگان علم رجال اهل سنت و از متشددين روايات است و عطيه را صالح مي‌داند:

قيل ليحيى کيف حديث عطية قال صالح.

«براي يحيي بن معين گفته شد، روايت عطيه چگونه است؟ گفت:‌ خوب است.»

يحيى بن معين أبو زکريا ( متوفاي233هـ)، تاريخ ابن معين (رواية عثمان الدارمي)، ج 3 ، ص 500، تحقيق: د. أحمد محمد نور سيف، دار النشر: دار المأمون للتراث - دمشق - 1400

ابن جعد نيز سخن يحيي بن معين را نقل کرده است:

2048 حدثنا بن زنجويه نا زيد بن الحباب نا فضيل بن مرزوق الأغر الرؤاسي نا أبو إسحاق وحدثنا عباس سمعت يحيى بن معين يقول عطية العوفي هو عطية الجدلي قيل ليحيى کيف حديث عطية قال صالح.

الجوهري البغدادي، علي بن الجعد بن عبيد ابوالحسن (متوفاى230هـ) مسند ابن الجعد، ج 1، ص 302 ، تحقيق: عامر أحمد حيدر، ناشر: مؤسسة نادر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ – 1990م.

7. تصحيح روايت عطيه توسط ترمذي:

ترمذي صاحب يکي از صحاح سته اهل سنت، روايات عطيه را صحيح مي‌داند:

2381 حدثنا أبو کُرَيبٍ حدثنا مُعَاوِيةُ بن هِشَامٍ عن شَيبَانَ عن فِرَاسٍ عن عَطِيةَ عن أبي سَعِيدٍ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم من يرَائِي يرَائِي الله بِهِ وَمَنْ يسَمِّعْ يسَمِّعْ الله بِهِ قال وقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم من لَا يرْحَمْ الناس لَا يرْحَمْهُ الله وفي الْبَاب عن جُنْدَبٍ وَعَبْدِ اللَّهِ بن عَمْرٍو قال أبو عِيسَى هذا حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ من هذا الْوَجْهِ

«... سند روايت از اين طريق حسن و صحيح است.»

الترمذي السلمي، ابوعيسي محمد بن عيسي (متوفاى 279هـ)، سنن الترمذي، ج 4 ، ص591 ، تحقيق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

و در چندين جاي ديگر روايت وي را تصحيح مي‌کند؛ از جمله در آدرسهاي ذيل:

سنن الترمذي ج 4، ص 670 ش 2522،

سنن الترمذي ج 4، ص 693 ش 2558 ،

8. تصحيح روايت عطيه توسط حاكم نيشابوري:

حاكم نيشابوري نيز روايت عطيه را صحيح مي‌داند:

7899 أخبرنا عبد الله بن الحسين بمرو ثنا الحارث بن أبي أسامة ثنا هاشم بن القاسم ثنا أبو عقيل عبد الله بن عقيل الثقفي عن ربيعة بن يزيد وعطية بن قيس عن عطية بن سعد رضي الله عنه وكان من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم أنه قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم إن الرجل لا يكون من المتقين حتى يدع ما لا بأس به حذرا لما به بأس هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه.

المستدرك على الصحيحين ج 4 ، ص 355

9. تصحيح روايت عطيه توسط قطيعي و ترمذي:

احمد بن حنبل روايتي را در فضيلت ابوبكر و عمر نقل كرده كه علماي ديگر اهل سنت اين روايت را تصحيح كرده اند. متن روايت اين است:

11900 حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا بن فُضَيْلٍ ثنا سَالِمٌ يعني بن أبي حَفْصَةَ وَالأَعْمَشُ وَعَبْدُ اللَّهِ بن صُهْبَانَ وَكَثِيرٌ النَّوَّاءُ وابن أبي لَيْلَى عن عَطِيَّةَ العوفي عن أبي سَعِيدٍ الخدري قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ان أَهْلَ الدَّرَجَاتِ العلي لَيَرَاهُمْ من تَحْتَهُمْ كما تَرَوْنَ النَّجْمَ الطَّالِعَ في أُفُقٍ من آفَاقِ السَّمَاءِ أَلاَ وان أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ منهم وَأَنْعَمَا

عطيه از ابو سعيد خدري نقل كرده است كه رسول خدا صلي الله عليه وسلم فرمود: كساني كه در درجات بالا هستند، كساني را كه پايين تر ‌آنها هستند، مي‌بينند همانگونه كه ستارگان را كه از افق آسمان طلوع مي‌كند، مي‌ّبينند. ابوبكر و عمر از جمله اين افراد هستند.

مسند أحمد بن حنبل ج 3، ص 93

بدر الدين عبد الله بدر محقق كتاب «جزء الالف دينار، بعد از نقل روايت، سند را تصحيح كرده است:

150 حدثنا الفضل قال حدثنا عثمان بن عبد الله البيتامي قال حدثنا سلمة ابن سنان الأنصاري عن عطية العوفي عن أبي سعيد الخدري قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ( إن أهل الدرجات العلى ليراهم من هو أسفل منهم كما تراءون الكوكب الدري في أفق السماء وإن أبا بكر وعمر منهم وأنعما ) صحيح.

القطيعي، أبو بكر أحمد بن جعفر بن حمدان (متوفاي368هـ)، جزء الألف دينار وهو الخامس من الفوائد المنتقاة والأفراد الغرائب الحسان، ج 1، ص 238، تحقيق: بدر بن عبد الله البدر، دار النشر: دار النفائس – الكويب، الطبعة: الأولى1414هـ - 1993م

البته اين محقق در دو جاي ديگر نيز روايت را تصحيح كرده است:

جزء الألف دينار، ج 1، ص 288

جزء الألف دينار، ج 1، ص 441

بغوي نيز روايت را حسن مي‌داند:

هذا حديث حسن.

البغوي، الحسين بن مسعود (متوفاى516هـ)، شرح السنة، ج 14، ص 100، تحقيق: شعيب الأرناؤوط - محمد زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - دمشق _ بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ - 1983م.

10. تصحيح روايت عطيه توسط زيلعي:

زيلعي يكي ديگر از علماي اهل سنت روايت عطيه را حسن مي‌داند:

حديث آخر أخرجه الترمذي عن عطية العوفي عن أبي سعيد الخدري قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم ان أحب الناس إلى الله يوم القيامة وادناهم مجلسا منه امام عادل قال بن القطان في كتابه وعطية العوفي مضعف وقال بن معين فيه صالح فالحديث به حسن انتهى

الزيلعي، عبدالله بن يوسف ابومحمد الحنفي (متوفاى762هـ)، نصب الراية لأحاديث الهداية، ج 4، ص 68، تحقيق: محمد يوسف البنوري، ناشر: دار الحديث - مصر – 1357هـ.

11. تصحيح روايات عطيه توسط الباني وهابي:

الباني وهابي نيز چندين روايت او را تصحيح مي‌کند.

روايت اول:

3240 - 4001 ( صحيح )

حدثنا القاسم بن زکريا بن دينار حدثنا عبد الرحمن بن مصعب ح و حدثنا محمد ابن عبادة الواسطي حدثنا يزيد بن هارون قالا حدثنا إسرائيل أنبأنا محمد بن جحادة عن عطية العوفي عن أبي سعيد الخدري قال قال رسول الله صلى الله عليه و سلم أفضل الجهاد کلمة عدل عند سلطان جائر (صحيح ) ...

صحيح سنن ابن ماجة للالباني ش 3240-4001

روايت دوم:

( سنن الترمذي )

477 حدثنا زياد بن أيوب البغدادي حدثنا محمد بن ربيعة عن فضيل بن مرزوق عن عطية العوفي عن أبي سعيد الخدري قال كان نبي الله صلى الله عليه وسلم يصلي الضحى حتى نقول لا يدع ويدعها حتى نقول لا يصلي قال أبو عيسى هذا حديث حسن غريب .

تحقيق الألباني :

صحيح ، ابن ماجة ( 1379 )

صحيح وضعيف سنن الترمذي - (ج 1 / ص 477)

( سنن الترمذي )

3243 حدثنا ابن أبي عمر حدثنا سفيان عن مطرف عن عطية العوفي عن أبي سعيد الخدري قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم كيف أنعم وقد التقم صاحب القرن القرن وحنى جبهته وأصغى سمعه ينتظر أن يؤمر أن ينفخ فينفخ قال المسلمون فكيف نقول يا رسول الله قال قولوا حسبنا الله ونعم الوكيل توكلنا على الله ربنا وربما قال سفيان على الله توكلنا قال أبو عيسى هذا حديث حسن وقد رواه الأعمش أيضا عن عطية عن أبي سعيد .

تحقيق الألباني :

صحيح ، الصحيحة ( 1078 - 1079 )

صحيح وضعيف سنن الترمذي، (ج 7 / ص 243)

و روايات ديگر....

بنابراين، عطيه از نظر علماي اهل سنت موثق است؛ به خصوص در جايي كه فضائل خليفه اول و دوم را نقل كرده باشد؛ چنانچه يك نمونه آن را در بالا مشاهده مي‌فرماييد.

البته علماي ديگر نيز روايات عطيه را تصحيح كرده و در باره اعتبار ايشان سخن گفته اند ما به همين مقدار در اينجا بسنده مي‌كنيم؛ زيرا توثيق عطيه يك امر روشني است.

سيوطى، عالم سرشناس اهل سنت در كتاب الدر المنثور، تعدادي از علماي اهل سنت را نام مي‌برد كه روايت ابو سعيد را در كتب خود نقل كرده‌اند:

وأخرج البزار وأبو يعلى وابن أبي حاتم وابن مردويه عن أبي سعيد الخدري رضي الله عنه قال: لما نزلت هذه الآية «وآت ذا القربى حقه» دعا رسول الله صلى الله عليه وسلم فاطمة فأعطاها فدك.

«بزار، أبو يعلى، ابن أبي حاتم وابن مردويه از طريق أبي سعيد خدري رضي الله عنه اين جريان را روايت نموده‌اند كه ابوسعيد گفت: وقتي كه آيه«وآت ذا القربى حقه» نازل شد، رسول خدا فاطمه را صدا زد و فدك را به وي بخشيد.»

السيوطي، عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج 5، ص 273، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993.

روايت دوم از ابن عباس:

شوكانى از طريق ابن عباس روايت كرده كه در آن هديه داده شدن فدك از سوي رسول خدا صلي الله عليه وآله به حضرت زهرا (س) تصريح شده است :

وأخرج ابن مردويه عن ابن عباس قال لما نزلت (وآت ذا القربى حقه) أقطع رسول الله صلى الله عليه وسلم فاطمة فدك.

«ابن مردويه از ابن عباس روايت نموده كه گفت: وقتي كه آيه «وآت ذا القربى حقه» نازل شد، رسول خدا فدك را براي فاطمه جدا كرد.»

الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي1255هـ)، فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، ج 3، ص 224، ناشر: دار الفكر – بيروت.

روايت سوم از امام صادق عليه السلام:

در منابع شيعه نيز روايات فراوان آمده كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فدك را به حضرت زهرا سلام الله عليها بخشيده است. از جمله اين روايت طولاني است كه امام صادق عليه السلام در قسمتي از آن فرموده است:

... فَلَمَّا دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ عليها السلام فَقَالَ يَا بُنَيَّةِ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَفَاءَ عَلَى أَبِيكِ بِفَدَكَ وَ اخْتَصَّهُ بِهَا فَهِيَ لِي خَاصَّةً دُونَ الْمُسْلِمِينَ أَفْعَلُ بِهَا مَا أَشَاءُ وَ إِنَّهُ قَدْ كَانَ لِأُمِّكِ خَدِيجَةَ عَلَى أَبِيكِ مَهْرٌ وَ إِنَّ أَبَاكِ قَدْ جَعَلَهَا لَكِ بِذَلِكِ وَ نَحَلْتُكِهَا تَكُونُ لَكِ وَ لِوُلْدِكِ بَعْدَكِ قَالَ فَدَعَا بِأَدِيمٍ عُكَاظِيٍّ وَ دَعَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام فَقَالَ اكْتُبْ لِفَاطِمَةَ بِفَدَكَ نِحْلَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله وَ شَهِدَ عَلَى ذَلِكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ مَوْلًى لِرَسُولِ اللَّهِ وَ أُمُّ أَيْمَنَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله إِنَّ أُمَّ أَيْمَنَ امْرَأَةٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ جَاءَ أَهْلُ فَدَكَ إِلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه وآله فَقَاطَعَهُمْ عَلَى أَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِينَ أَلْفَ دِينَارٍ فِي كُلِّ سَنَةٍ..

«... پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله وقتي از غزوه برگشت، نزد حضرت فاطمه- سلام اللَّه عليها- رفت و فرمود: دخترم! خدا فدك را به پدرت بخشيده و به او اختصاص داده است. و مسلمانان را در آن سهمى نيست. هر چه مى‏خواهى در باره آن انجام بده. چون من به مادرت خديجه، مهرش را مقروض بودم. فدك را عوض مهر مادرت به تو مى‏دهم. از آن تو و فرزندانت باشد. بعد پوستى را خواست و خطاب به على- عليه السّلام- فرمود: «بنويس: رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- فدك را به دخترش فاطمه بخشيد». على- عليه السّلام-، غلام پيامبر و ام ايمن شاهد اين جريان بودند. و پيامبر اكرم در مورد ام ايمن فرمود: «ام ايمن اهل بهشت است». اهل فدك آمدند و با حضرت بر بيست و چهار هزار دينار در سال، صلح كردند. ...»

الراوندي، قطب الدين (متوفاى573هـ)، الخرائج والجرائح، ج‏1، ص 113، تحقيق ونشر: مؤسسة الإمام المهدي عليه السلام ـ قم، الطبعة: الأولى، 1409هـ.

تا اينجا طبق روايت صحيح و روايات ديگر اصل اين مطلب كه فدك مال خالص پيامبر صلي الله عليه وآله بوده و آن را به دخترش حضرت زهرا سلام الله عليها هديه داده است، روشن شد.

فصل دوم: مراحل مطالبه فدك از سوي حضرت زهرا سلام الله عليها

بعد از اين كه ثابت شد رسول خدا صلي الله عليه وآله فدك را به دخترش هديه داده، روشن مي‌شود كه فدك مال خالص حضرت زهرا سلام الله عليها بوده و ايشان ذواليد است. و هر كسي ديگري اگر بخواهد تصرفي در آن انجام دهد بايد با اجازه ايشان باشد و هيچ كس بدون اجازه ايشان حق گرفتن آن را ندارد.

اما بعد از رحلت رسول خدا صلي الله عليه وآ‌له، ابوبكر وقتي به خلافت رسيد، وكيل ايشان را از فدك بيرون كرد و آن را جزء اموال مسلمانان محسوب نمود.

پس از اين رويداد، حضرت زهرا سلام الله عليها مطالبات خود را براي استرداد فدك شروع كرد.

نكته‌ي مهم اين است كه مطالبه‌ي فدك از سوي حضرت زهرا سلام الله عليها در چند مرحله و با عناوين مختلف و مكرر صورت گرفته است.

روايات اين موضوع را دسته بندي شده، مرور مي‌كنيم:

ا : مطالبه فدك به صورت حضوري (به عنوان هديه بودن فدك)

در مرحله نخست، حضرت زهرا سلام الله عليها فدك را به عنوان هديه و بخشش پدر به ايشان از حاكم وقت مطالبه نمود؛ اما او براي اثبات مدعاي حضرت، خواست شاهدانش را احضار نمايد. ايشان نيز اميرمؤمنان عليه السلام، ام ايمن، و رباح غلام رسول خدا صلي الله عليه وآله و طبق برخي روايات، امام حسن و امام حسين عليهما السلام را براي شهادت نزد وي ‌آورد كه متأسفانه به بهانه‌هاي مختلفي رد شدند.

در اين قسمت روايات شيعه واهل سنت را ذكر مي‌نماييم:

روايت اول از امام صادق عليه السلام:

علي بن ابراهيم قمي در تفسيرش ذيل آيه «فَآتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ‏» اين روايت را آورده است:

حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ لَمَّا بُويِعَ لِأَبِي بَكْرٍ وَ اسْتَقَامَ لَهُ الْأَمْرُ عَلَى جَمِيعِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ بَعَثَ إِلَى فَدَكَ فَأَخْرَجَ وَكِيلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله مِنْهَا- فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ عليها السلام إِلَى أَبِي بَكْرٍ، فَقَالَتْ يَا أَبَا بَكْرٍ مَنَعْتَنِي عَنْ مِيرَاثِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَخْرَجْتَ وَكِيلِي مِنْ فَدَكَ فَقَدْ جَعَلَهَا لِي رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله بِأَمْرِ اللَّهِ، فَقَالَ لَهَا هَاتِي عَلَى ذَلِكَ شُهُوداً- فَجَاءَتْ بِأُمِّ أَيْمَنَ فَقَالَتْ لَا أَشْهَدُ- حَتَّى أَحْتَجَّ يَا أَبَا بَكْرٍ عَلَيْكَ بِمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فَقَالَتْ أَنْشُدُكَ اللَّهَ، أَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله قَالَ إِنَّ أُمَّ أَيْمَنَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ قَالَ بَلَى، قَالَتْ فَأَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ أَوْحَى إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله «فَآتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ» فَجَعَلَ فَدَكَ لِفَاطِمَةَ بِأَمْرِ اللَّهِ- وَ جَاءَ عَلِيٌّ عليه السلام فَشَهِدَ بِمِثْلِ ذَلِكَ- فَكَتَبَ لَهَا كِتَاباً بِفَدَكَ وَ دَفَعَهُ إِلَيْهَا- فَدَخَلَ عُمَرُ فَقَالَ مَا هَذَا الْكِتَابُ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: إِنَّ فَاطِمَةَ ادَّعَتْ فِي فَدَكَ وَ شَهِدَتْ لَهَا أُمُّ أَيْمَنَ وَ عَلِيٌّ فَكَتَبْتُ لَهَا بِفَدَكَ، فَأَخَذَ عُمَرُ الْكِتَابَ مِنْ فَاطِمَةَ فَمَزَّقَهُ وَ قَالَ هَذَا فَيْ‏ءُ الْمُسْلِمِين‏...

«امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامي‌كه با ابو بكر بيعت شد و خلافت (با زور) تثبيت گرديد، سراغ فدك فرستاد و نماينده (كارگر) فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله را از آنجا بيرون كرد. فاطمه سلام الله عليها نزد ابوبكر آمد و فرمود: اي ابو بكر! مرا از ميراث رسول خدا صلي الله عليه وآله محروم كردي و نماينده ام را از فدك بيرون كردي در صورتي كه رسول خدا صلي الله عليه وآله به دستور خداوند آن را براي من قرار داده بود. ابو بكر گفت: براي اثبات اين مطلب برايم شاهد بياوريد. حضرت زهرا سلام الله عليها ام ايمن را آورد. او به ابو بكر گفت: من شهادت نمي‌دهم تا اين كه به فرمايش رسول خدا صلي الله عليه وآله بر تو احتجاج كنم.

ام ايمن گفت: تو را به خدا قسم مي‌دهم آيا از رسول خدا شنيدي كه فرمود: ام ايمن از اهل بهشت است ؟ ابو بكر گفت: بله، شنيدم. ام ايمن گفت: شهادت مي‌دهم كه خدا به رسولش وحي فرمود:‌ «به ذوي القربا حقشان را بده» آنگاه فدك را به دستور خدا براي فاطمه، فدك قرار داد و علي عليه السلام آمد همانند ام ايمن شهادت داد. ابوبكر براي زهرا سلام الله عليها نامه رد فدك را نوشت به آن حضرت داد. عمر وارد شد و گفت: اين نامه‌ي چيست؟ ابو بكر گفت:‌ فاطمه در مورد فدك ادعا كرد و ام ايمن و علي عليه السلام شهادت دادند من هم اين نامه را نوشتم. عمر نامه را از فاطمه سلام الله عليها گرفت و نابود كرد و گفت: اين مال مسلمانان است. ...»

القمي، أبي الحسن علي بن ابراهيم (متوفاى310هـ) تفسير القمي، ج‏2، ص 156، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: السيد طيب الموسوي الجزائري، ناشر: مؤسسة دار الكتاب للطباعة والنشر - قم، الطبعة: الثالثة، صفر 1404.

روايت دوم از مالك بن جعونه:

بلاذري نيز آورده است كه حضرت زهرا سلام الله عليها فدك را به عنوان هديه پدر از ابوبكر مطالبه نمود:

وَحَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَيْمُونٍ الْمُكْتِبُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفُضَيْلُ بْنُ عَيَّاضٍ، عَنْ مَالِكِ بْنِ جَعْوَنَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: قَالَتْ فَاطِمَةُ لأَبِي بَكْرٍ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله جَعَلَ لِي فَدَكَ، فَأَعْطِنِي إِيَّاهُ، وَشَهِدَ لَهَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، فَسَأَلَهَا شَاهِدًا آخَرَ، فَشَهِدَتْ لَهَا أُمُّ أَيْمَنَ، فَقَالَ: قَدْ عَلِمْتِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَّهُ لا تَجُوزُ إِلا شَهَادَةُ رَجُلَيْنِ أَوْ رَجُلٍ وَامْرَأَتَيْنِ، فَانْصَرَفَتْ.

«مالك بن جعونه از پدرش نقل كرده كه وي گفته است: فاطمه به ابوبكر گفت: رسول خدا صلي الله عليه وسلم فدك را براي من قرار داد پس آن را به من برگردان و علي بن أبي طالب براي حضرت زهرا شهادت داد. ابوبكر شاهد ديگري خواست، ام ايمن شهادت داد. ابوبكر گفت: اي دختر رسول خدا مي‌داني كه قبول نمي‌شود مگر شهادت دو مر يا يك مرد و دو زن. حضرت زهرا با شنيدن اين سخن از نزد او برگشت.»

البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، فتوح البلدان، ج 1، ص 44، تحقيق: رضوان محمد رضوان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت – 1403هـ

روايت سوم از جعفر بن محمد:

بلاذرى روايت ديگري را نيز اين‌گونه نقل كرده است:

وَحَدَّثَنِي رَوْحٌ الْكَرَابِيسِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ الْحُبَابِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا خَالِدُ بْنُ طَهْمَانَ، عَنْ رَجُلٍ حَسِبَهُ رَوْحٌ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَنَّ فَاطِمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ لأَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: أَعْطِنِي فَدَكَ، فَقَدْ جَعَلَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم لِي، فَسَأَلَهَا الْبَيِّنَةَ، فَجَاءَتْ بِأُمِّ أَيْمَنَ، وَرَبَاحٍ مَوْلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه وسلم فَشَهِدَا لَهَا بِذَلِكَ، فَقَالَ: إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لا تَجُوزُ فِيهِ إِلا شَهَادَةُ رَجُلٍ وَامْرَأَتَيْنِ.

«جعفر بن محمد گفته است: فاطمه به ابو بكرصديق رضي الله عنه گفت: فدك را به من باز گردان زيرا رسول خدا آن را به من بخشيده است، ابوبكر از ايشان شاهد خواست. فاطمه ام ايمن و رباح غلام پيامبر را آوردند و آنها بر اين اعطاي فدك شهادت دادند. آنگاه ابوبكر گفت: شهادت قبول نمي‌شود جز اين كه شاهد يك مرد و دو زن باشد.»

البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، فتوح البلدان، ج 1، ص 44، تحقيق: رضوان محمد رضوان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت – 1403هـ.

روايت چهارم از ابي بكر بن عمرو:

طبري روايت ديگر را از طريق ابي بكر بن عمرو نقل كرده است:

وعن عبد الله بن أبي بكر بن عمرو بن حزم عن أبيه قال جاءت فاطمة إلى أبي بكر فقالت اعطني فدك فإن رسول الله صلى الله عليه وسلم وهبها لي قال صدقت يا بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم ولكني رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقسمها فيعطي الفقراء والمساكين وابن السبيل بعد ان يعطيكم منها.

«فاطمه نزد ابوبكر آمد و فرمود: فدك را به من بده زيرا رسول خدا صلي الله عليه وآله آن را به من بخشيده است. ابو بكر گفت: اي دختر رسول خدا صلي الله عليه وسلم راست گفتي اما من ديدم كه رسول خدا صلي الله عليه وآله آن را ميان فقرا، مساكين و در راه مانده ها تقسيم كرد بعد از اين كه سهم شما را مي‌داد.»

الطبري، ابوجعفر محب الدين أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفاى694هـ)، الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج 2، ص 126، تحقيق: عيسي عبد الله محمد مانع الحميري، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م.

روايت پنجم از موسي بن عقبه:

بلاذري روايت ديگر را از موسي بن عقبه نقل كرده است:

الْمَدَائِنِيُّ ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ خَالِدٍ مَوْلَى خُزَاعَةَ ، عَنْ مُوسَى بْنِ عُقْبَةَ ، قَالَ : دَخَلَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ حِينَ بُويِعَ . فَقَالَتْ : إِنَّ أُمَّ أَيْمَنَ وَرَبَاحًا يَشْهَدَانِ لِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَعْطَانِي فَدَكَ . فَقَالَ : وَاللَّهِ مَا خَلَقَ اللَّهُ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ أَبِيكِ ، لَوَدِدْتُ أَنَّ الْقِيَامَةَ قَامَتْ يَوْمَ مَاتَ ، وَلَأَنْ تَفْتَقِرَ عَائِشَةُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ تَفْتَقِرِي ، أَفَتَرَيْنِي أُعْطِي الأَسْوَدَ وَالأَحْمَرَ حُقُوقَهُمْ وَأَظْلِمُكِ وَأَنْتِ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، إِنَّ هَذَا الْمَالَ إِنَّمَا كَانَ لِلْمُسْلِمِينَ ، فَحَمَّلَ مِنْهُ أَبُوكِ الرَّاجِلَ وَيُنْفِقُهُ فِي السَّبِيلِ ، فَأَنَا إِلَيْهِ بِمَا وَلِيَهُ أَبُوكِ ، قَالَتْ : وَاللَّهِ لا أُكَلِّمُكَ قَالَ : وَاللَّهِ لا أَهْجُرُكِ . قَالَتْ : وَاللَّهِ لأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَيْكَ . قَالَ : لأَدْعُوَنَّ اللَّهَ لَكِ.

«موسي بن عقبه مي‌گويد: حضرت فاطمه [سلام الله عليها] هنگام بيعت بر ابو بكر وارد شد و به او فرمود: ام ايمن و رباح براي من شهادت مي‌دهند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فدك را به من بخشيده است. ابوبكر گفت: به خدا سوگند خداوند جز پدرت محبوب تر در نزد من كسي را نيافريده است، دوست داشتم كه روز رحلت او قيامت بر پا مي‌شد. اگر عايشه محتاج و فقير شود، نزد من محبوب تر از اين است كه تو فقير شوي.

آيا شما عقيده داريد كه من به مردمان سياه و سرخ پوست عطا مي‌كنم اما در حق شما ظلم مي‌كنم؟ در حالي كه شما دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله هستي. اين مال، براي مسلمين است پدرت از آن به سواران در راه خدا انفاق مي‌كرد. (يعني رسول خدا از اين مال براي مردان جنگي در حال جنگ انفاق مي‌كرد) من نيز همان كاري انجام مي‌دهم كه پدرت انجام مي داد. فاطمه فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمي‌گويم. ابو بكر گفت: به خدا سوگند با تو قهر نمي‌كنم. فاطمه فرمود: به خدا سوگند تو را نفرين مي‌كنم. ابو بكر گفت: من براي شما دعا مي كنم.»

البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاى279هـ)، أنساب الأشراف، ج3، ص 316، طبق برنامه الجامع الكبير.

روايت ششم: هشام بن محمد :

جوهري از علماي قرن چهارم نيز نقل كرده است كه حضرت زهرا سلام الله عليها نزد ابو بكر آمد، استرداد فدك را به عنوان هديه پدر مطرح كردند:

وروى هشام بن محمد، عن أبيه قال: قالت فاطمة، لأبي بكر: إن أم أيمن تشهد لي أن رسول الله (صلى الله عليه وآله)، أعطاني فدك، فقال لها: يا ابنة رسول الله، والله ما خلق الله خلقا أحب إلي من رسول الله (صلى الله عليه وآله) أبيك، ولوددت أن السماء وقعت على الأرض يوم مات أبوك، والله لأن تفتقر عائشة أحب إلي من أن تفتقري، أتراني أعطي الأحمر والأبيض حقه وأظلمك حقك، وأنت بنت رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم)، إن هذا المال لم يكن للنبي (صلى الله عليه وآله وسلم)، وإنما كان مالا من أموال المسلمين يحمل النبي به الرجال، وينفقه في سبيل الله، فلما توفي رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) وليته كما كان يليه، قالت: والله لا كلمتك أبدا، قال: والله لا هجرتك أبدا، قالت: والله لأدعون الله عليك، قال: والله لأدعون الله لك، فلما حضرتها الوفاة أوصت ألا يصلي عليها، فدفنت ليلا، وصلى عليها عباس بن عبد المطلب، وكان بين وفاتها ووفاة أبيها اثنتان وسبعون ليلة .

«فاطمه به ابو بكر گفت: ام ايمن براي من شهادت مي‌دهد كه رسول خدا صلي الله عليه وآ‌له فدك را به من بخشيده است. ابو بكر گفت: اي دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله به خدا سوگند، به نظر من خداوند هيچ مخلوقي را محبوب تر از رسول خدا نيافريده است، دوست داشتم كه روز وفات پدرت آسمان به زمين فرود مي‌آمد. به خدا سوگند، اگر عايشه فقير شود نزد من محبوبتر از اين است كه شما فقير باشيد. به خدا سوگند آيا شما عقيده داريد كه من به با طلاي سرخ و نقره سفيد حق او را عطا مي‌كنم اما در حق شما ظلم مي‌كنم؟ در حالي كه شما دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله هستيد. اين اموال (فدك) از آن رسول خدا صلي الله عليه وآ‌له نبود بلكه جزئي از اموال مسلمين است كه مردم براي او مي آوردند و رسول خدا آن را در راه خدا انفاق مي‌كرد. هنگامي كه وفات يافت من متولي ‌آن شدم همانگونه كه ايشان متولي آن بود.

فاطمه فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمي‌گويم. ابو بكر گفت: هرگز با شما قهر نمي‌شوم. فاطمه فرمود: به خدا سوگند تو را نفرين مي‌كنم. ابو بكر گفت: به خدا سوگند براي تو دعا مي كنم. هنگامي‌كه زمان وفاتش فرار رسيد وصيت نمود كه ابو بكر بر او نماز نخواند؛ پس شبانه دفن شد و عباس بن عبد المطلب بر او نماز خواند. ميان وفات رسول خدا و وفات فاطمه 72 شب فاصله بود.»

الجوهري، أبي بكر أحمد بن عبد العزيز (متوفاي323هـ)، السقيفة وفدك، ص 104، تحقيق: تقديم وجمع وتحقيق: الدكتور الشيخ محمد هادي الأميني، ناشر : شركة الكتبي للطباعة والنشر - بيروت – لبنان، الطبعة الأولى 1401 ه‍ - 1980م / الطبعة الثانية 1413 ه‍ . 1993م

ب: مطالبه فدك به صورت حضوري (با ادعاي ميراث)

بعد از اين كه مطالبات حضرت زهرا سلام الله عليها از طريق هديه بودن و بخشش فدك مورد قبول حاكم سقيفه قرار نگرفت ، دختر پيامبر روش مطالبه را تغيير داد. سيد بن طاووس در اين باره مي‌نويسد:

ومن طريف ما تجدد لفاطمة عليها السلام منهم أنها لما رأت تكذيبهم لها وشكهم فيها وفي شهودها بأن أباها وهبها ذلك في حياته أرسلت إلى أبي بكر ورووا أنها حضرت بنفسها تطلب فدكا بطريق ميراث أبيها، ورووا أنها حضرت بنفسها تطلب فدكا بطريق ميراث أبيها، لأن المسلمين لا يختلفون في أن فدكا كانت لأبيها محمد (صلي الله عليه وآله) فمنعها أيضا أبو بكر من ميراثها وهان عليه ظلمها وتكذيبها.

«از نكات جالب اين است كه فاطمه سلام الله عليها شيوه وروش خود را تغيير داد و راه ديگري در پيش گرفت و از آنجاي كه آنها، فاطمه سلام الله عليها را تكذيب مي‌كردند و در گواهان او نيز ترديد مي‌نمودند و در نهايت بخشيده شدن فدك را نمي‌پذيرفتند فاطمه كسي را نزد ابوبكر فرستاد. و روايت كرده اند كه خودش در اين كه فدك مال پيامبر صلي الله عليه و‌آله بود، هيچ اختلافي نداشتند، اما ابوبكر ايشان را از ميراث پدر محروم كرد و ظلم و تكذيب ايشان را كار عادي جلوه داد.»

ابن طاووس الحلي، ابي القاسم علي بن موسي (متوفاي664هـ)، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ص 257، چاپخانه: الخيام ـ قم، چاپ: الأولى1399

در منابع اهل سنت، روايات مطالبه حضرت زهرا سلام عليها با اين روش با اسناد صحيح گزارش شده كه به صورت مكرر انجام شده است.

مرتبه اول: مطالبه فدك به همراه علي (عليه السلام) در فرداي رحلت پيامبر صلي الله عليه وآله

ابن سعد در الطبقات الكبري مي‌نويسد:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَسْلَمَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: سَمِعْتُ عُمَرَ، يَقُولُ: لَمَّا كَانَ الْيَوْمُ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم بُويِعَ لأَبِي بَكْرٍ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ، فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ جَاءَتْ فَاطِمَةُ إِلَى أَبِي بَكْرٍ مَعَهَا عَلِيٌّ، فَقَالَتْ: مِيرَاثِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ أَبِي! فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: أَمِنَ الرِّثَّةِ أَوْ مِنَ الْعِقَدِ؟ قَالَتْ: فَدَكُ وَخَيْبَرُ وَصَدَقَاتُهِ بِالْمَدِينَةِ أَرِثُهَا كَمَا يَرِثُكَ بَنَاتُكَ إِذَا مِتَّ !، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: أَبُوكِ وَاللَّهِ خَيْرٌ مِنِّي، وَأَنْتِ وَاللَّهِ خَيْرٌ مِنْ بَنَاتِي، وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: " لا نُورَثُ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ ". يَعْنِي هَذِهِ الأَمْوَالَ الْقَائِمَةَ، فَتَعْلَمِينَ أَنَّ أَبَاكِ أَعْطَاكِهَا، فَوَاللَّهِ لَئِنْ قُلْتِ نَعَمْ لأَقْبَلَنَّ قَوْلَكِ وَلأُصَدِّقَنَّكِ ! قَالَتْ: جَاءَتْنِي أُمُّ أَيْمَنَ فَأَخْبَرَتْنِي أَنَّهُ أَعْطَانِي فَدَكَ، قَالَ: فَسَمِعْتِهِ، يَقُولُ هِيَ لَكِ؟ فَإِذَا قُلْتِ قَدْ سَمِعْتُهُ فَهِيَ لَكِ، فَأَنَا أُصَدِّقُكِ، وَأَقْبَلُ قَوْلَكِ، قَالَتْ: قَدْ أَخْبَرْتُكَ مَا عِنْدِي.

«زيد بن اسلم از پدرش نقل كرده كه عمر مي‌گفت: روزي كه پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا رفت، در اين روز با أبوبكر بيعت شد، فرداي آن روز، حضرت زهرا همراه امير مؤمنان [عليهما السلام] پيش ابو بكر آمدند. آن حضرت فرمود: ميراث پدرم رسول خدا صلي الله عليه وآله را مي‌خواهم. ابو بكر گفت: از ارث پدري يا از عقد (يعني چيزهايي را كه از پيامبر خريدي يا به تو داده است). حضرت زهرا فرمود: فدك، خيبر و صدقات ايشان را در مدينه من ارث مي‌برم؛ همانگونه كه وقتي مي‌خواهي بميري، دختران تو از تو ارث مي‌برند. ابو بكر گفت:‌ به خدا سوگند پدرت بهتر از من است و تو بهتر از دختران من هستي و رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: ما پيامبران چيزي به ارث نمي‌گذاريم آنچه را مي‌گذاريم صدقه است، يعني همين اموال موجود.»

البصري الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله (متوفاي230 هـ)، الطبقات الكبرى، ج 2، ص 315، دار النشر : دار صادر - بيروت ، طبق برنامه الجامع الكبير

اين روايت طبق برنامه «جوامع الكلم» كه توسط اهل سنت تهيه شده، صحيح است و در باره حكم اين روايت مي‌نويسد:

الحكم على المتن: صحيح لغيره.

نكته‌ي مورد توجه در اين روايت:

ظاهر عبارت «فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ جَاءَتْ فَاطِمَةُ إِلَى أَبِي بَكْرٍ مَعَهَا عَلِيٌّ» مي‌رساند كه يك روز پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه وآله، حضرت زهرا سلام الله عليه و اميرمؤمنان براي مطالبه فدك نزد ابوبكر رفتند.

اما كلمه «غد» را نمي‌شود به فرادي رحلت آن حضرت حمل كرد؛ زيرا فرداي رحلت، هنوز بدن مطهر رسول خدا صلي الله عليه وآله دفن نشده بود، پس چگونه اين دو بزرگوار مي‌توانستند بدن حضرت را رها كرده و به دنبال ميراث و مال دنيا باشند.

علاوه برآن، فرداي رحلت و به محض اين كه عده‌ي با ابوبكر بيعت كردند، فدك تصاحب نشد و هنوز خلافت ابو بكر پا برجا نشده بود و بيعت گرفتن تكميل نگرديده بود تا در نتيجه ايشان بيايند فدك را مطالبه كنند.

بنابراين، گوينده‌ي خبر (يعني عمر) مي‌خواسته است اهل بيت پيامبر را نيز در امر دنيا طلبي با خود همراه سازد و گرنه از دختر پيامبر بعيد است كه بدن پدر را رها كرده و به دنبال دعواي ميراث باشد؛ چنانچه خلفا بدن پيامبر را رها كرده و به سقيفه رفتند.

ابن ابي الحديد يكي از علماي متعزله تصريح مي‌كند كه حضور فاطمه سلام الله عليها براي مطالبه فدك در نزد ابو بكر، ده روز بعد از رحلت پيامبر بوده است:

وحديث فدك وحضور فاطمة عند أبي بكر كان بعد عشرة أيام من وفاة رسول الله صلي الله عليه وسلم.

«حديث فدك و حضور فاطمه در نزد ابوبكر، پس از ده روز از درگذشت رسول خدا صلي الله عليه وسلم بوده است.»

إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 156، تحقيق: محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

مرتبه دوم: مطالبه فدك به تنهايي

در روايت صحيح بخاري به نقل از عايشه آمده است كه حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها بعد از وفات رسول خدا صلي الله عليه وآله نزد ابوبكر براي مطالبه ارث پيامبر آمد:

2926 حدثنا عبد الْعَزِيزِ بن عبد اللَّهِ حدثنا إِبْرَاهِيمُ بن سَعْدٍ عن صَالِحٍ عن بن شِهَابٍ قال أخبرني عُرْوَةُ بن الزُّبَيْرِ أَنَّ عَائِشَةَ أُمَّ الْمُؤْمِنِينَ رضي الله عنها أَخْبَرَتْهُ أَنَّ فَاطِمَةَ عليها السَّلَام ابْنَةَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم سَأَلَتْ أَبَا بَكْرٍ الصِّدِّيقَ بَعْدَ وَفَاةِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أَنْ يَقْسِمَ لها مِيرَاثَهَا ما تَرَكَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مِمَّا أَفَاءَ الله عليه فقال أبو بَكْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ قالت وَكَانَتْ فَاطِمَةُ تَسْأَلُ أَبَا بَكْرٍ نَصِيبَهَا مِمَّا تَرَكَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم من خَيْبَرَ وَفَدَكٍ وَصَدَقَتَهُ بِالْمَدِينَةِ فَأَبَى أبو بَكْرٍ عليها ذلك.

«عروة بن زبير گفته است كه عايشه به او خبر داد فاطمه عليها السلام دختر پيامبر صلي الله عليه وسلم بعد از وفات رسول خدا از ابوبكر درخواست نمود ه ميراث ايشان را از ماترك رسول خدا صلي الله عليه وسلم تقسيم نمايد. ابوبكر گفت: رسول خدا فرموده: ما پيامبران چيزي را به ارث نمي‌گذاريم آن چه را مي‌گذاريم صدقه است. پس از آن، فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه وسلم خشمگين شد، و با ابوبكر قهر گرديد اين قهر ادامه يافت تا از دنيا رفت. فاطمه بعد از رسول خدا صلي الله عليه وسلم شش ماه زندگي كرد. راوي مي‌گويد: فاطمه پيوسته از ابوبكر حقش را از ماترك رسول خدا صلي الله عليه وآله از خيبر، فدك و صدقات ايشان در مدينه درخواست مي‌كرد اما ابوبكر درخواست ايشان را قبول نمي‌كرد.»

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج 3، ص 1126، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

نكات مورد توجه در روايات:

نكته اول: در اين روايات مطالبه فدك تنها با عنوان ادعاي ميراث پدري مطرح شده است.

نكته دوم: موارد مورد مطالبه، فدك و خمس خيبر و سهم ايشان از ماترك پدر بوده است.

نكته سوم: كلمه «هَجَرَتْ» در اين روايت به معناي قهر شدن است به گونه‌ي كه رابطه با او ناخوشايند باشد؛ چنانكه شارح بخاري در باره اين كلمه مي‌نويسد:

معنى الهجرة هو ترك الرجل كلام أخيه مع تلاقيهما واجتماعهما وإعراض كل واحد منهما عن صاحبه مصارمة له وتركه السلام عليه.

«معناي هجرت، ترك سخن گفتن شخصي با برادرش است به گونه‌ي كه اگر همديگر را ملاقات كنند و در يك جا هم جمع شوند، از همديگر اعراض داشته باشد و سلام كردن بر يكديگر را ترك كنند.»

إبن بطال البكري القرطبي، ابوالحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاى449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 9، ص 270، تحقيق: ابوتميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م.

بنابراين،‌ هجران و قهر حضرت زهرا سلام الله عليها با ابوبكر، در پايان مطالبات به صورت غير حضوري و حضوري بوده است و گرنه رواياتي كه مطالبات مكرر آن حضرت را بيان مي‌كند، معنايي ندارد.

در روايت ديگر احمد بن حنبل نيز از ابو هريره نقل كرده است:

8621 حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد الْوَهَّابِ الْخَفَّافُ ثنا محمد بن عَمْرٍو عن أبي سَلَمَةَ عن أبي هُرَيْرَةَ ان فَاطِمَةَ جَاءَتْ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ تَطْلُبُ مِيرَاثَهَا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَقَالاَ لها سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول اني لاَ أُورَثُ.

«ابو هريره مي‌گويد: فاطمه [سلام الله عليها] نزد ابوبكر و عمر آمد و ميراث خود را از رسول خدا صلي الله عليه وسلم درخواست نمود. آن دو گفتند: ما از رسول خدا صلي الله عليه وسلم شنيديم كه مي فرمود: من چيزي به ارث نمي‌گذارم.»

الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 2، ص 353، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.

مرتبه سوم : مطالبه فدك به همراه عباس بن عبد المطلب

در روايت ديگر صحيح بخاري گزارش شده است كه حضرت زهرا سلام الله عليها يك بار ديگر به همراه عباس عموي پيامبر نزد ابوبكر براي مطالبه حقوق شان آمدند.

6346 حدثنا عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدٍ حدثنا هِشَامٌ أخبرنا مَعْمَرٌ عن الزُّهْرِيِّ عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ وَالْعَبَّاسَ عَلَيْهِمَا السَّلَام أَتَيَا أَبَا بَكْرٍ يَلْتَمِسَانِ مِيرَاثَهُمَا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَهُمَا حِينَئِذٍ يَطْلُبَانِ أَرْضَيْهِمَا من فَدَكَ وَسَهْمَهُمَا من خَيْبَرَ فقال لَهُمَا أبو بَكْرٍ سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ إنما يَأْكُلُ آلُ مُحَمَّدٍ من هذا الْمَالِ قال أبو بَكْرٍ والله لَا أَدَعُ أَمْرًا رأيت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَصْنَعُهُ فيه إلا صَنَعْتُهُ قال فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَةُ فلم تُكَلِّمْهُ حتى مَاتَتْ.

«عايشه مي‌گويد: فاطمه و عباس عليهما السلام نزد ابوبكر آمدند و هردو ميراث شان از رسول خدا را طلب كردند. و نيز ‌آنها زمين هاي فدك و سهم شان را از خيبر مي‌خواستند. ابو بكر به آنها گفت: از رسول خدا صلي الله عليه وسلم شنيدم كه مي‌گفت: ما پيامبران چيزي به ارث نمي‌گذاريم، آنچه را گذاشتم صدقه است. آل پيامبر از اين مال استفاده مي‌كنند، ابو بكر گفت: به خدا سوگند من امري را ديدم رسول خدا صلي الله عليه وسلم انجام مي‌داد، رها نمي‌كنم و همان را انجام مي‌دهم. راوي مي‌گويد: فاطمه با وي قهر شد و با سخني نگفت تا اين كه از دنيا رفت.»

صحيح البخاري، ج 6، ص 2474

همراهي اميرمومنان با حضرت زهرا سلام الله عليهما و عباس عموي پيامبر در اين مرتبه:

در روايت ديگري كه آن را ابن سعد نقل كرده، حضرت زهرا سلام الله عليها به همراه اميرمؤمنان عليه السلام و ابن عباس پيش ابو بكر آمدند:

اخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، حَدَّثَنِي هِشَامُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَعْبَدٍ، عَنْ جَعْفَرٍ، قَالَ: جَاءَتْ فَاطِمَةُ إِلَى أَبِي بَكْرٍ تَطْلُبُ مِيرَاثَهَا وَجَاءَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ يَطْلُبُ مِيرَاثَهُ وَجَاءَ مَعَهُمَا عَلِيُّ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: "لا نُورَثُ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ"، وَمَا كَانَ النَّبِيُّ يَعُولُ فَعَلَيَّ، فَقَالَ عَلِيٌّ: وَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاودَ، وَقَالَ زَكَرِيَّا: يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ، قَالَ أَبُو بَكْرٍ: هُوَ هَكَذَا وَأَنْتَ وَاللَّهِ تَعْلَمُ مِثْلَمَا أَعْلَمُ، فَقَالَ عَلِيٌّ: هَذَا كِتَابُ اللَّهِ يَنْطِقُ ! فَسَكَتُوا وَانْصَرَفُوا.

«فاطمه [سلام الله عليها] نزد ابو بكر آمد و ميراث خود را از ابو بكر مي‌خواست. عباس بن عبد المطلب آمد و ميراث خود را مي‌خواست و علي [عليه السلام] همراه آنها آمد. ابو بكر گفت: رسول خدا فرموده است: ما ارثي بر جاي نمي‌گذاريم، آنچه را مي‌گذاريم صدقه است. و آنچه را پيامبر به آن عمل (اعتماد) مي كرد من هم به آن عمل مي‌كنم. علي [عليه السلام] فرمود: سلمان از داود ارث برد. و ذكريا فرمود: [جانشني به من عنايت فرما] كه از من و ‌آل يعقوب ارث ببرد. ابو بكر گفت: زكريا چنين بود و تو به خدا سوگند مي‌داني همانند آنچه را من مي‌دانم. علي [عليه السلام] فرمود: اين كتاب خداست كه سخن مي‌گويد. پس از ساكت شدند و برگشتند.»

البصري الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله (متوفاي230 هـ)، الطبقات الكبرى، ج 2، ص 315، دار النشر : دار صادر - بيروت ، طبق برنامه الجامع الكبير

ج: مطالبه فدك به صورت غير حضوري (با عنوان ادعاي ميراث):

مطالبه فدك از سوي حضرت زهرا سلام الله عليها به عنوان ميراث و به صورت غير حضوري نيز در منابع اهل سنت گزارش شده است. بخاري روايات متعددي را در اين باره نقل كرده است:

3998 حدثنا يحيى بن بُكَيْرٍ حدثنا اللَّيْثُ عن عُقَيْلٍ عن بن شِهَابٍ عن عُرْوَةَ عن عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ عليها السَّلَام بِنْتَ النبي صلى الله عليه وسلم أَرْسَلَتْ إلى أبي بَكْرٍ تَسْأَلُهُ مِيرَاثَهَا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مِمَّا أَفَاءَ الله عليه بِالْمَدِينَةِ وَفَدَكٍ وما بَقِيَ من خُمُسِ خَيْبَرَ فقال أبو بَكْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم قال لَا نُورَثُ ما تَرَكْنَا صَدَقَةٌ إنما يَأْكُلُ آلُ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه وسلم في هذا الْمَالِ وَإِنِّي والله لَا أُغَيِّرُ شيئا من صَدَقَةِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عن حَالِهَا التي كانت عليها في عَهْدِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَلَأَعْمَلَنَّ فيها بِمَا عَمِلَ بِهِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأَبَى أبو بَكْرٍ أَنْ يَدْفَعَ إلى فَاطِمَةَ منها شيئا فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ على أبي بَكْرٍ في ذلك فَهَجَرَتْهُ فلم تُكَلِّمْهُ حتى تُوُفِّيَتْ.

«عايشه مي‌گويد: فاطمه سلام الله عليها دختر پيامبر صلي الله عليه واله وسلم كسي را نزد ابو بكر فرستاد تا از ميراث پدري از آنچه كه خداوند براي ايشان عنايت فرموده و از فدك و باقيمانده خمس خيبر، سؤال كند. ابو بكر گفت: رسول خدا صلي الله عليه واله فرموده است: ما پيامبران چيزي به ارث نمي گذاريم،‌ آنچه را گذاشته ايم، صدقه است. آل پيامبر از همين مال استفاده مي‌كنند. و من به خدا سوگند چيزي از صدقه رسول خدا صلي الله عليه وآله را از همان حالي كه در زمان ايشان عمل مي‌شد، تغيير نمي دهيم و همانگونه عمل مي‌كنم كه رسول خدا عمل كرده بود. در نتيجه ابوبكر چيزي از آن ها را به فاطمه نداد، فاطمه با او قهر كرد و تا زماني كه از دنيا رفت با او سخن نگفت.»

البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، تحقيق: د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

در اين روايت عبارت «أَرْسَلَتْ إلى أبي بَكْرٍ تَسْأَلُهُ» صريح در اين است كه مطالبه ايشان به صورت غير حضوري بوده است.

بخاري در روايت ديگر نيز همين تعبير را نقل كرده است:

حَدَّثَنَا أَبُو الْيَمَانِ أَخْبَرَنَا شُعَيْبٌ عَنِ الزُّهْرِىِّ قَالَ حَدَّثَنِى عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَيْرِ عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ فَاطِمَةَ - عَلَيْهَا السَّلاَمُ - أَرْسَلَتْ إِلَى أَبِى بَكْرٍ تَسْأَلُهُ ميراثها مِنَ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - فِيمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ - صلى الله عليه وسلم -، تَطْلُبُ صَدَقَةَ النَّبِىِّ - صلى الله عليه وسلم - الَّتِى بِالْمَدِينَةِ وَفَدَكٍ وَمَا بَقِىَ مِنْ خُمُسِ خَيْبَرَ.

«...عائشه مى‌گويد: فاطمه عليها السلام شخصى را نزد ابوبكر فرستاد تا ميراث پيامبر را از فيء و صدقات مدينه و فدك و آنچه كه از خمس خيبر باقى مانده بود مطالبه نمايد.»

صحيح البخاري، ج 3، ص 1360، ح 3508، كتاب فضائل الصحابة، بَاب مَنَاقِبِ قَرَابَةِ رسول اللَّهِ (ص) وَمَنْقَبَةِ فَاطِمَةَ عليها السَّلَام،

د. مطالبه و درخواست از عموم مردم ، براي احقاق حق

طبق روايات شيعه و سني، حضرت زهرا سلام الله عليها بعد از اين مراحل، در مسجد رسول خدا (ص) خطبه فدكيه را خوانده و براي پس گرفتن اين حق پامال شده خويش از عموم اصحاب رسول خدا (ص) و به خصوص انصار كمك خواستند.

حضرت زهرا سلام الله عليها پس از محكوميت ابوبكر بر اساس قرآن كريم، و پس از اين‌كه به عمق مصيبت رحلت پيامبر اشاره كرد، رو به انصار فرمود:

يَا مَعْشَرَ النَّقِيبَةِ وأَعْضَادَ الْمِلَّةِ وحَضَنَةَ الْإِسْلَامِ مَا هَذِهِ الْغَمِيزَةُ فِي حَقِّي والسِّنَةُ عَنْ ظُلَامَتِي؟ أَ مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله أَبِي يَقُولُ الْمَرْءُ يُحْفَظُ فِي وُلْدِهِ سَرْعَانَ مَا أَحْدَثْتُمْ وعَجْلَانَ ذَا إِهَالَةٍ ولَكُمْ طَاقَةٌ بِمَا أُحَاوِلُ وقُوَّةٌ عَلَى مَا أَطْلُبُ وأُزَاوِلُ أَ تَقُولُونَ مَاتَ مُحَمَّدٌ ص فَخَطْبٌ جَلِيلٌ اسْتَوْسَعَ وَهْنُهُ واسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ وانْفَتَقَ رَتْقُهُ وأَظْلَمَتِ الْأَرْضُ لِغَيْبَتِهِ وكَسَفَتِ الشَّمْسُ والْقَمَرُ وانْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصِيبَتِهِ وأَكْدَتِ الْآمَالُ وخَشَعَتِ الْجِبَالُ وأُضِيعَ الْحَرِيمُ وأُزِيلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَمَاتِهِ فَتِلْكَ واللَّهِ النَّازِلَةُ الْكُبْرَى والْمُصِيبَةُ الْعُظْمَى لَا مِثْلُهَا نَازِلَةٌ ولَا بَائِقَةٌ عَاجِلَةٌ أَعْلَنَ بِهَا كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِي أَفْنِيَتِكُمْ وفِي مُمْسَاكُمْ ومُصْبَحِكُمْ يَهْتِفُ فِي أَفْنِيَتِكُمْ هُتَافاً وصُرَاخاً وتِلَاوَةً وإِلْحَاناً ولَقَبْلَهُ مَا حَلَّ بِأَنْبِيَاءِ اللَّهِ ورُسُلِهِ حُكْمٌ فَصْلٌ وقَضَاءٌ حَتْمٌ- وما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِكُمْ ومَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ.

اى گروه بزرگان و اى بازوان تواناى ملّت، و اى نگهداران دين، اين چه رفتار سست و سبكى است كه ظالمانه در حقّ من روا داشته‏ايد؟ مگر پدرم؛ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله نفرموده بود:

«مراعات هر شخصى در احترام به فرزندان اوست»؟ چه با شتاب خلاف آن عمل كرديد، هر چند اين امر قابل پيش‏بينى بود، با اينكه شما براى احقاق حقوق من قادر و توانائيد، پنداشته‏ايد كه رسول خدا از ميان رفت و ما رها گشتيم؟ آه كه فوت او چه حادثه بزرگ و پيش‏آمد عظيمى بود، شكافى وسيع پديد نمود و همه چيز را بهم ريخت و از فقد او زمين تيره شد و خورشيد و ماه گرفت، و تمام ستارگان از هم پاشيدند، و كشتى آرزو به گل نشست، و كوهها خاشع شدند، و در پى وفات او حريمها زير پا گذارده شد و حرمتها ريخت، و بخدا سوگند كه اين فاجعه‏اى عظيم و پيش آمدى بزرگ و بى‏مانند بود.

آرى اين قضاء حتمى و حكم قطعى خداوند بود كه در قرآن از طريق وحى به پيامبر- همچون ديگر انبيا- به چندين طريق شما را از فاجعه خبر داده بود كه: «و محمّد فقط رسولى است همچون ديگر رسولان، اگر بميرد يا كشته شود از راه حقّ منحرف شده و به پشت سر خودتان برمى‏گرديد [اين را بدانيد] و هر كه رو به قهقرى بر گردد ضررى به خداوند نخواهد داشت، و خداوند آن كسانى را كه به نعمتها و الطاف الهى متوجّه باشند؛ پاداشى نيكو مى‏دهد».

إِيهاً بَنِي قَيْلَةَ أَ أُهْضِمَ تُرَاثُ أَبِي وأَنْتُمْ بِمَرْأًى مِنِّي ومَسْمَعٍ ومُنْتَدًى ومَجْمَعٍ تَلْبَسُكُمُ الدَّعْوَةُ وتَشْمَلُكُمُ الْخِبْرَةُ وأَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ و الْعُدَّةِ والْأَدَاةِ والْقُوَّةِ وعِنْدَكُمُ السِّلَاحُ والْجُنَّةُ تُوَافِيكُمُ الدَّعْوَةُ فَلَا تُجِيبُونَ وتَأْتِيكُمُ الصَّرْخَةُ فَلَا تُغِيثُونَ وأَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفَاحِ مَعْرُوفُونَ بِالْخَيْرِ والصَّلَاحِ والنُّخْبَةُ الَّتِي انْتُخِبَتْ والْخِيَرَةُ الَّتِي اخْتِيرَتْ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ ...

أَلَا وقَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ هَذَا عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّي بِالْجِذْلَةِ الَّتِي خَامَرَتْكُمْ والْغَدْرَةِ الَّتِي اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُكُمْ ولَكِنَّهَا فَيْضَةُ النَّفْسِ ونَفْثَةُ الْغَيْظِ وخَوَرُ الْقَنَاةِ وبَثَّةُ الصَّدْرِ وتَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ فَدُونَكُمُوهَا فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَةَ الظَّهْرِ نَقِبَةَ الْخُفِّ بَاقِيَةَ الْعَارِ مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وشَنَارِ الْأَبَدِ مَوْصُولَةً بِنَارِ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ فَبِعَيْنِ اللَّهِ مَا تَفْعَلُونَ وسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ وأَنَا ابْنَةُ نَذِيرٍ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ فَاعْمَلُوا إِنَّا عامِلُونَ وانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ.

اى گروه انصار، شما حاضر و ناظر باشيد و ميراث پدر من مورد دستبرد ديگران واقع گردد؟! شما مشمول دعوت من گشته و در معرض امتحان و آزمايشيد، حال اينكه‏ شما برخوردار از سلاح و تجهيزات جنگى بوده و معروف به اهل خير و صلاح و نيكوكارى هستيد، چه شده كه اكنون دعوت مرا شنيده و ياريم نمى‏كنيد؟! و ناله‏ام را مى‏شنويد و به فريادم نمى‏رسيد؟! با اينكه شما در گذشته به تلاش و شجاعت و نبرد و تحمّل سختيها و استقامت شناخته شده و آن گروه منتخب مخصوص ما اهل بيت بوديد؟! ....

آرى من با كمال دقّت و معرفت شما را از آن ضلالت و خذلان و تيرگى كه ظاهر و باطن شما را فرا گرفته است آگاه ساختم، و ناخواسته لبريز جان شد، و شور و خشمى به بيرون جهيد، و طاقتم طاق شد، و حبس آن نتوانستم، و پيشگيرانه بر زبانم آمد، اكنون بگيريد و ببريد اين شترى كه به ناحقّ غصب نموديد و اين دابّه خلافت و فدك را مأخوذ داريد او را رام و منقاد خود شماريد و به آسودگى سوار شويد، امّا بدانيد كه پاى اين دابّه مجروح و پشت او زخم دارد، حمل آن عار؛ و ننگ آن باقى و برقرار و به وسم و نشان خداوند تعالى داغ‏دار و موسوم بودنش به ننگ هميشگى آشكار و پيوسته و متّصل به آتش غضب خداوندگار و كشاننده است راكب خود را به سوى آتشى كه شكافنده قلب فاجران و كفّار نابكار است همانا خداوند نگران است بدان چه ميكنيد و ميداند ظالمان به كجا ميروند و جاى ميگيرند.

من دخت پيغمبر شمايم كه برايتان بشير و نذير بود، و شما را به عذاب شديد بيم مي‌داد، پس آنچه كه مى‏توانيد انجام دهيد، ما نيز انتقام خواهيم كشيد، حال شما منتظر آن روز باشيد، ما نيز منتظر آن روز هستيم.

الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب (متوفاى 548هـ)، الاحتجاج، ج‏1، ص108، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.

أبي الفضل احمد بن أبي طاهر المعروف بابن طيفور (متوفاى280 هـ ) بلاغات النساء، ص12، ناشر: منشورات مكتبة بصيرتي ـ قم.

خطبه فدكيه را علماي اهل سنت نيز در كتابهايشان نقل كرده اند و اين خطبه اسناد متعددي دارد كه بايد مقاله ديگري در باره آن نوشت.

علامه مجلسي رحمة‌ الله عليه در كتاب شريف بحار الانوار فصلي را در باره اين خطبه گشوده و قبل از ارائه اسناد خطبه، بر مشهور بودن آن در ميان علماي شيعه و اهل سنت تصريح كرده و مي‌نويسد:

فصل نورد فيه: خطبة خطبتها سيدة النساء فاطمة الزهراء صلوات الله عليها احتج بها على من غصب فدك منها. اعلم أن هذه الخطبة من الخطب المشهورة التي روتها الخاصة والعامة بأسانيد متضافرة.

در اين فصل، خطبه سرور بانوان، فاطمه زهرا سلام الله عليها را كه در مقابل غاصبان فدك به آن احتجاج كرده، آورده ايم. بدان كه اين خطبه، از خطبه‌هاي مشهوري است كه آن را محدثان شيعه و اهل سنت با سندهاي فراوان نقل كرده اند.

المجلسي، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج29، ص215، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.

يكي از علماي اهل سنت كه اين خطبه را در كتابش آورده احمد بن ابي طاهر معروف به ابن طيفور است. ايشان در پايان اين خطبه كه آن را از طريق زيد بن علي از حضرت زينب سلام الله عليها نقل كرده، بر تصحيح سند اين خطبه تصريح كرده است:

قال أبو الفضل ... وقد رواه قوم وصححوه وكتبناه على ما فيه.

احمد بن ابي‌طاهر مي‌گويد: ... اين خطبه را گروهي نقل كرده اند و آن را تصحيح كرده اند و ما اين خطبه را طبق آنچه قوم آورده اند نوشتيم.

أبي الفضل احمد بن أبي‌طاهر المعروف بابن طيفور (متوفاى280 هـ ) بلاغات النساء، ج1، ص8، ناشر: منشورات مكتبة بصيرتي ـ قم.

نتيجه:

با توجه به رواياتي كه بيان شد، حضرت زهرا سلام الله عليها در شش مرحله ، فدك را به صورت‌هاي مختلف طلب كردند.

چند سؤال از اهل سنت

1. چرا امير مؤمنان عليه السلام كه هميشه همراه پيامبر (صلي الله عليه وآله) بوده است، «روايت لانورث» را نشنيده اند.

2. چرا رسول خدا صلي الله عليه وآله به دخترش كه مهمترين وارث ايشان است وصيت نكردند كه بعد از من فدك را مطالبه نكن و اختيار آن با كسي است كه بعد از من خليفه مي‌شود؟

3. فدك در اختيار حضرت زهرا سلام الله عليها بود و كارگرانش در آنجا كار مي‌كردند در نتيجه فاطمه زهرا ذواليد محسوب مي‌شد؛ اما خليفه اول عامل حضرت زهرا را از فدك بيرون كرد و آن را تصاحب نمود. سؤال اين است كه چرا ابوبكر قاعده ذواليد را در باره فدك اجرا نكرد؟

4. بنا به هر دليلي وقتي شهادت شاهدان حضرت مورد قبول واقع نشد، و يا به ادعاي اهل سنت شاهدان مورد نظر ابوبكر فراهم نشد، چرا ابو بكر كه منكر ملكيت فدك بود، قسم نخورد؟ آيا قاعده «اليمين علي من انكر» اين مورد را نمي‌گيرد.؟

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)



مطالب مرتبط:
آيا عمر سند و قباله‌ي فدك را از دست حضرت زهرا (س) گرفت و پاره كرد؟چرا حضرت علي بعد از به دست گرفتن حكومت فدك را بر نگرداند ؟فدك ، ملك شخصي فاطمه زهرا (س) و غصب آن توسط ابوبكر
Share
1 | محب زهرا سلام الله | Iran - Tehran | ١٤:٣٠ - ٢٥ اسفند ١٣٩٤ |
یک.نمونه تناقض سید جلیل قدر خویی رحمه الله علیه
روايتي كه در سند آن جبريل ابن أحمد است ان روايت را تصحيح ميكند سپس در همان كتاب دو روايت را به علت وجود همان راوي تضعيف ميكند
تصحيح رواية جبريل ابن احمد ﻣﻌﺠﻢ ﺭﺟﺎﻝ ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ - ﺍﻟﺴﻴﺪ ﺍﻟﺨﻮﺋﻲ - ﺝ 19 - ﺹ 261
" ﺣﻤﺪﻭﻳﻪ ، ﻗﺎﻝ : ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻴﺴﻰ ﻭﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺴﻌﻮﺩ . ﻗﺎﻝ : ﺣﺪﺛﻨﺎﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺑﻦ ﺃﺣﻤﺪ ، ﻗﺎﻝ : ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻴﺴﻰ ، ﻋﻦ ﺇﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﺤﻤﻴﺪ ، ﻋﻦ ﺍﻟﻮﻟﻴﺪ ﺑﻦ ﺻﺒﻴﺢ ، ﻗﺎﻝ : ﻗﺎﻝ ﺩﺍﻭﺩ ﺑﻦ ﻋﻠﻲ ﻷﺑﻲ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ : ﻣﺎ ﺃﻧﺎ ﻗﺘﻠﺘﻪ - ﻳﻌﻨﻲ ﻣﻌﻠﻰ - ، ﻗﺎﻝ : ﻓﻤﻦ ﻗﺘﻠﻪ ؟ﻗﺎﻝ : ﺍﻟﺴﻴﺮﺍﻓﻲ - ﻭﻛﺎﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺷﺮﻃﺘﻪ - ، ﻗﺎﻝ : ﺃﻗﺪﻧﺎ ﻣﻨﻪ . ﻗﺎﻝ :ﻗﺪ ﺃﻗﺪﺗﻚ ، ﻗﺎﻝ : ﻓﻠﻤﺎ ﺃﺧﺬ ﺍﻟﺴﻴﺮﺍﻓﻲ ﻭﻗﺪﻡ ﻟﻴﻘﺘﻞ ﺟﻌﻞ ﻳﻘﻮﻝ : ﻳﺎﻣﻌﺸﺮ ﺍﻟﻤﺴﻠﻤﻴﻦ ﻳﺄﻣﺮﻭﻧﻲ ﺑﻘﺘﻞ ﺍﻟﻨﺎﺱ ،ﻓﺄﻗﺘﻠﻬﻢ ﻟﻬﻢ ، ﺛﻢ ﻳﻘﺘﻠﻮﻧﻲ ،ﻓﻘﺘﻞ ﺍﻟﺴﻴﺮﺍﻓﻲ " . ﺃﻗﻮﻝ : ﻫﺬﻩ ﺍﻟﺮﻭﺍﻳﺔ ﺻﺤﻴﺤﺔ ))
اما حالا تضعیف همون راوی
ضعف رواية جبريل ابن احمد في ﻣﻌﺠﻢ ﺭﺟﺎﻝ ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ - ﺍﻟﺴﻴﺪ ﺍﻟﺨﻮﺋﻲ - ﺝ 2 - ﺹ 68 ﻋﻠﻰ ﺃﻧﻬﺎ ﺿﻌﻴﻔﺔ ﺍﻟﺴﻨﺪ ﺑﺠﺒﺮﺋﻴﻞ ﺑﻦ ﺃﺣﻤﺪ
و في ﻣﻌﺠﻢ ﺭﺟﺎﻝ ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ - ﺍﻟﺴﻴﺪ ﺍﻟﺨﻮﺋﻲ - ﺝ 4 - ﺹ 33 ﺃﻗﻮﻝ : ﻫﺬﻩ ﺍﻟﺮﻭﺍﻳﺔ ﺍﻟﺬﺍﻣﺔ ﺿﻌﻴﻔﺔ ، ﺑﺠﺒﺮﺋﻴﻞ ﺑﻦ ﺃﺣﻤﺪ .
پاسخ این شبهه چیه ؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اتفاقا اگر در سند روايت دقت کنيد متوجه مي شويد که تناقضي وجود ندارد بله آيت الله خويي جبرئيل را تضعيف کرده است اما اگر در روايتي که ايشان آن صحيح دانسته است، دقت کنيد متوجه مي شويد که آن روايت دو تا سند دارد و آيت الله خويي سندي را صحيح دانسته است که جبريئل در آن نيست
توضيح بيشتر اينکه سند به اين صورت نقل شده است:ﺣﻤﺪﻭﻳﻪ ، ﻗﺎﻝ : ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻴﺴﻰ ﻭﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺴﻌﻮﺩ . ﻗﺎﻝ : ﺣﺪﺛﻨﺎ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﺑﻦ ﺃﺣﻤﺪ ، ﻗﺎﻝ : ﺣﺪﺛﻨﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻋﻴﺴﻰ ، ﻋﻦ ﺇﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﺤﻤﻴﺪ ، ﻋﻦ ﺍﻟﻮﻟﻴﺪ ﺑﻦ ﺻﺒﻴﺢ
در اينجا محمد بن مسعود قال حدثنا جبرئيل بن أحمد قال حدثنا محمد بن عيسى، بر حمدويه قال محمد بن عيسى عطف شده است
يعني سند دوتا مي شود در يکي از سندها جبرئيل بن احمد نيست دو تا سند با عطف به اين صورت مي شود:
اولي: حمدويه عن محمد بن عيسى عن إبراهيم بن عبدالحميد عن الوليد بن صبيح ...
دومي: محمد بن مسعود عن جبرئيل بن أحمد عن محمد بن عيسى عن إبراهيم بن عبدالحميد عن الوليد بن صبيح ..
بنابراين تناقضي در بيان آيت الله خويي وجود ندارد
لازم به يادآوري است برخي از وهابيان با گذاشتن اين مطالب از آيت الله خويي در سايتهاي خود، سعي دارند نشان بدهند که علماي شيعه متناقض سخن مي گويند اما از کتب خودشان خبر ندارند که پر است از تناقض آشکار به عنوان نمونه به يک مورد از تناقضات مقبل بن هادي الوادعي اشاره مي کنيم
وي درياره إياس بن قتادة التميمي در کتاب تتبع أوهام الحاكم ج4-ص699 مي گويد: (مجهول)
اما در الصحيح المسند ج1-ص29: مي گويد: (ثقة)
حال اين تناقض هست يا نه؟!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2 | محب زهرا سلام الله | Iran - Tehran | ١٤:٥٠ - ٢٥ اسفند ١٣٩٤ |
لطفا قول علمای امامیه رو در مورد شان نزول سوره عبس بیارید که منظور پیامبر اکرم ص نبوده .. ممنون

پاسخ:
با سلام
دست گرامي
بسياري از بزرگان شيعه و سني صراحت دارند كه مخاطب در اين عبس و تولي، نبي مكرم صلي الله عليه و آله نيست و ضمير به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بر نمي‌گردد. چون عَبَسَ وَ تَوَلَّي صيغه غايب است و وَ مَا يُدْرِيكَ صيغه مخاطب است. اگر مخاطب نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بود، بايد به جاي عَبَسَ وَ تَوَلَّي مي‌گفت: عبست و توليت و به جاي أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَي مي‌گفت: أن جائك الأعمي. ولي مي‌بينيم كه اين‌گونه نيست
مخاطب اين سوره در حقيقت شخص ديگري مي باشد
در تفسير صافي آمده است
سورة عبس
(و تسمّى سورة السّفرة مكّيّة عدد آيها اثنتان و أربعون آية حجازيّ كوفيّ و احدى و أربعون بصري و أربعون شاميّ و المدنيّ الأوّل اختلافها ثلاث) آيات وَ لِأَنْعامِكُمْ إِلى‏ طَعامِهِ و الصَّاخَّةُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
عَبَسَ وَ تَوَلَّى.
أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏ القمّي قال نزلت في عثمان و ابن مكتوم و كان ابن امّ مكتوم مؤذّناً لرسول اللَّه و كان أعمى و جاء الى رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله و عنده أصحابه و عثمان عنده فقدّمه رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه و آله على عثمان فعبس عثمان وجهه و تولّى عنه فأنزل اللَّه عَبَسَ وَ تَوَلَّى يعني عثمان أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى‏
تفسير الصافي، ج‏5، ص: 284
در تفسير قمي نيز نقل شده است
قال: نزلت في عثمان‏ و ابن أم مكتوم‏
و كان ابن أم مكتوم مؤذنا لرسول الله ص و كان‏ أعمى، و جاء إلى رسول الله ص و عنده أصحابه و عثمان عنده، فقدمه رسول الله ص عليه- فعبس وجهه و تولى عنه- فأنزل الله‏ عبس و تولى‏
يعني عثكن‏ أن جاءه الأعمى- و ما يدريك لعله يزكى‏ أي يكون طاهرا أزكى‏ أو يذكر قال يذكره رسول الله ص ثم خاطب عثكن فقال: أما من استغ
تفسير القمي ؛ ج‏2 ؛ ص404
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | رضا | Hong Kong - Hong Kong | ١٦:٢١ - ٢٥ اسفند ١٣٩٤ |
در یک سایت سنی امده :
حكم زيارت قبور براي زنان
مسأله: درموردرفتن زنان به قبرستان قول اصح اينست كه بخاطر عبرت گرفتن و یاد موت و دعا برای نزول رحمت الهی بر اموات و تبرک به زیارت قبور صالحین جايز است و اگر منظور از رفتن به قبرستان تجديدغم و گريه و ديگرخرافات باشد پس ناجايز است و مفهوم حديث لعن الله زائرات القبور همين زنان هستند كه در قبرستان اعمال خلاف شرعي انجام ميدهند مثل گريه و زاري و نوحه كردن وغيره ،
قال العلامة الشيخ احمدالطحطاوي نقلاً عن السراج
اما النساء اذا اردن زيارة القبور ان كان ذالك لتجديد الحزن و البكاءو الندب كماجرت به عادتهن فلاتجوز لهن الزيارة و عليه يحمل الحديث الصحيح لعن الله زائرات القبور و ان كان للاعتبار وا لترحم و التبرك بزيارة قبورالصالحين من غير مايخالف الشرع فلاباس به الي ان قال الاصح ان الرخصة ثابتة للرجال والنساء لان السيدة فاطمة كانت تزور قبرحمزة كل جمعة و كانت عائشة تزور قبر اخيها عبدالرحمن بمكة، كذاذكره البدر العيني في شرح البخاري، انتهي
〰〰〰〰〰〰〰〰
منبع:
فتاواي منبع العلوم كوه ون 400/5
حاشية طحطاوي علي المراقي
ایا از نظر شما این مطالب درست هست؟؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اولا: این عبارت حداقل اصل رفتن به زیارت قبور را ثابت می‌کند و تبرک به قبور را جایز دانسته است و این برخلاف آن چیزی است که وهابیت معتقدند
ثانیا:‌هر چند در کتاب فتاواي منبع العلوم از رفتن زنان برای زیارت در صورت تجدید جزن نهی شده است اما استناد مولف به روایت لعن الله زائرات القبور می‌باشد اما باید توجه داشت که این روایت با روایات دیگر نسخ شده است
از جمله آن روایتی است که پیامبر یعد از نهی از زیارت قبور امر به زیارت کردند
وإني كنت نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها وليزدكم زيارتها خيرا هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه
المستدرك على الصحيحين ج 1 ص 532
حتی در حاشیه طحطاوی نیز این روایت آمده است:
زيارتها ) لقوله صلى الله عليه وسلم زوروا القبور تذكركم الموت وروي تذكر الآخرة وروي كنت نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها واجعلوا زيارتكم لها صلاة عليهم واستغفارا لهم وعن محمد بن النعمان يرفعه من زار قبر أبويه أو أحدهما في كل جمعة غفر له وكتب برا رواه البيهقي وأخرج ابن أبي الدنيا والبيهقي في الشعب عن محمد بن واسع قال بلغني أن الموتى يعلمون بزوارهم يوم الجمعة ويوما قبله ويوما بعده وقالابن القيم الأحاديث والآثار تدل على أن الزائر متى جاء علم به المزور وسمع
حاشية الطحطاوي على مراقي الفلاح ج 1 ص 411
خطاب این روایت عموم است لذا هم شامل مردان و هم زنان می‌شود
در روایت دیگر نیز آمده است
حدثنا إبراهيم بن سعيد الجوهري حدثنا روح حدثنا بسطام بن مسلم سمعت أبا التياح سمعت ابن أبي مليكة عن عائشة أن رسول الله صلى الله عليه وسلم رخص في زيارة القبور
هذا إسناد صحيح رجاله ثقات بسطام بن مسلم وثقه ابن معين وأبو زرعة وأبو داود وغيرهم وباقي رجال الإسناد على شرط مسلم رواه
مصباح الزجاجة ج 2 ص 42
عینی در عمده القاری گوید جواز زیارت برای مرد و زن جایز می‌باشد
وفيه : جواز زيارة القبور مطلقا ، سواء كان الزائر رجلاً أو امرأة
عمدة القاري ج 8 ص 68
ثالثا: روايت لعن الله زائرات القبور با عمل عايشه تعارض دارد؛ چون وى قبر برادرش عبدالرحمان را زيارت مى كرد. آيا عايشه با عمل خود، قصد مخالفت با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را داشت تا اينكه مستحق لعن گردد؟
رابعا: روایت زائرات... با عمل قطعى حضرت فاطمه عليها السلام كه قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) را زيارت مى كرد و قبر حمزه و ساير شهدا را هر جمعه يا هفته اى دو روز زيارت مى كرد ـ در تضاد است. آيا حضرت فاطمه قصد مخالفت با سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله)را داشت؟ يا اينكه ـ العياذ بالله ـ آن حضرت از سنت پدر خود اطلاعى نداشت؟ در حالى كه وى بيش از ديگران به سنت او آگاهى داشت
خامسا: بزرگان اهل سنت، فتوا به جواز زيارت قبور براى زنان داده اند و لعنى كه در حديث آمده، به جهت صبور نبودن زنان است اما اگر زنان صبور باشند، زيارت قبور براى آنها جايز است
إنما كره زيارة القبور للنساء لقلة صبرهن وكثرة جزعهن
تفسير القرطبي ج 20 ص 170
بنابراین هر چند صاحب کتاب فتاوی منبع العلوم کوه ون اصل زیارت را قبول دارد اما استدلال به روایت لعن الله زائرات القبور صحیح نمی‌باشد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
4 | حق علی | Iran - Tehran | ١٥:٢٠ - ٢٦ اسفند ١٣٩٤ |
سلام
ایا بخاری در کتابش ابوحنیفه را لعن کرده؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
از جمله کسانی که ابوحنیفه را سرزش می کردندٰ بخاری بود
فممن طعن عليه وجرحه أبو عبدالله محمد بن اسماعيل البخارى فقال فى كتابه فى الضعفاء والمتروكين أبو حنيفة النعمان بن ثابت الكوفى قال نعيم بن حماد نا يحيى بن سعيد ومعاذ بن معاذ سمعا سفيان الثورى يقول قيل استتيب أبو حنيفة من الكفر مرتين وقال نعيم عن الفزارى كنت عند سفيان بن عيينة فجاء نعى ابى حنيفة فقال لعنه الله كان يهدم الاسلام عروة عروة وما ولد فى الاسلام مولود اشر منه هذا ما ذكره البخارى.
از كسانى كه بر ابوحنيفه عيب گرفته و او را سرزنش كرده‌اند محمد بن اسماعيل بخارى است، وى در كتاب ضعفاء و متروكين از سفيان ثورى نقل كرده است: ابوحنيفه چون كافر شده بود دو بار او را توبه دادند، سپس مى‌نويسد: نُعَيم از فزارى نقل مى‌كند كه گفت: نزد سفيان بن عيينه بودم كه خبر مرگ ابوحنيفه را آوردند، گفت: خدا او را لعنت كند، اسلام را نابود كرد.
النمرى القرطبي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، الانتقاء في فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء مالك والشافعي وأبي حنيفة رضي الله عنهم، ج 1، ص 149، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
5 | محب زهرا سلام الله | Iran - Tehran | ١٥:٤٧ - ٠٦ فروردين ١٣٩٥ |
یکی از وهابیون چنین شبهه ای وارد کرده :
شیخ صدوق این عالم شیعه طبق نظر خودش بعضی از روایات شیعه را قیچی میکرده و در بعضی جاها هم نظر و حرف خود را به روایات اضافه میکرد.
که مجلسی صاحب کتاب روضه المتقین به این امر اعتراف میکند که شیخ صدوق بخشی از دعای زیارت امام ابی الحسن موسی بن الجعفر علیه السلام را حذف کرده چونکه به این قسمت از روایت اعتقاد نداشته .
لفظ دعا در کتاب من لا یحضره الفقیه :
السلام علیک یا ولی الله ، السلام علیک یا حجة الله ، السلام علیک یا نور الله فی ظلمات الأرض ....
من لا یحضره الفقیه ، ج 2 ، ص 600 .
حالا جناب مجلسی در کتاب روضه المتقین اعتراف میکند که شیخ صدوق جمله ( یا من بدا الله فی شانه ) را در روایت حذف کرده. چون شیخ صدوق به بدای حاصل شده در حق اسماعیل بن جعفر اعتقاد ندارد .

و أسقط المصنف قوله (یا منبدأ الله) لأنه لا یعتقد هذا الخبر الذی نقل أنه بدا لله فی إسماعیل و الأخبار فیالبداء عندنا متواترة لا یمکن نفیه حتى یترک هذا الخبر
روضه المتقین، ج 5 ، ص 440 .


لطفا پاسخ بدید

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اولا: اگر کسي با نسخه هاي روايات آشنا باشد متوجه مي شود که در نقل برخي از روايات تصحيفي صورت گرفته است که اين احتمالا از طرف ناسخ بوده است لذا در برخي از نقلها اختلافي اگر ديده مي شود از طرف مولف و ناقل روايت نيست بلکه آنها نسخه اي را که در دست داشتن را نقل کرده اند که احتمالا اشتباه در نسخه بوده و يا اصلا آن عبارت در نسخه موجود نزد آنها نبوده است لذا در خصوص شيخ صدوق نيز اين چنين است روايتي که شيخ صدوق نقل کرده است عبارت «یا من بدا الله فی شانه» نبوده است نه اينکه وي حذف کرده باشد!
نمونه اين نوع و اين اختلاف در روايات نيز وجود دارد مثالا عبارت «السلام‏ عليكما يا من‏ بدا لله‏ في شأنكما» درباره امام هادي و امام عسکري عليهما السلام، در کتاب کامل الزياره آمده است
السلام‏ عليكما يا من‏ بدا لله‏ في شأنكما- السلام عليكما يا حبيبي الله السلام عليكما يا إمامي الهدى أتيتكما عارفا بحقكما معاديا لأعدائكما مواليا لأوليائكما مؤمنا بما آمنتما به كافرا بما كفرتما به محققا لما حققتما مبطلا لما أبطلتما أسأل الله ربي و ربكما أن يجعل حظي من زيارتكما الصلاة
ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات،ص314، دار المرتضوية - نجف اشرف، چاپ: اول، 1356ش
شيخ طوسي نيز آورده است
ما و إلا أومأت من الباب الذي على الشارع و تقول السلام عليكما يا وليي الله السلام عليكما يا حجتي الله السلام عليكما يا نوري الله في ظلمات الأرض السلام‏ عليكما يا من‏ بدا لله‏ فيكما أتيتكما عارفا بحقكما معادي
تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ؛ ج‏6 ؛ ص94
اما در المزار شيخ مفيد اين عبارت نيامده است
19 باب مختصر زيارتهما ع‏
تغتسل ثم تأتي مشهديهما ع فتقف على قبريهما و تقول- السلام عليكما يا وليي الله السلام عليكما يا حجتي الله السلام عليكما يا نوري الله في ظلمات الأرض السلام‏ عليكما (يا من‏ بدا لله‏ في شأنكما يا أميني الله أتيتكما زائرا لكما عارفا بحقكما) مؤمنا بما آمنتما به كافرا بما كفرتما به محققا لما حققتما مبطلا لما أبطلتما أسأل الله ربي و ربكما أن يجعل حظي من زيارتكما الصلاة على محمد و آله و أن يرزقني (مرافقتكما في الجنان مع آبائكما الصالحين و أسأله أن يعتق رقبتي من النار و يرزقني شفاعتكما و مصاحبتكما و يعرف) بيني و بينكما و لا يسلبني حبكما و حب آبائكما الصالحين و أن لا يجعله آخر العهد من زيارتكما و يحشرني معكما و يجمع بيني و بينكما في الجنة برحمته ثم تنكب على كل واحد من القبرين فتقبله و تضع خدك الأيمن عليه و ترفع‏
مفيد، محمد بن محمد، كتاب المزار- مناسك المزار(للمفيد)،ص203 كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد - رحمة الله عليه - قم، چاپ: اول، 1413 ق.
عبارت داخل پرانتز آمده است که نشان مي دهد در نسخه المزار نيست
با اين بيان آيا مي شود گفت شيخ مفيد اين عبارت را حذف کرده است؟!!
لذا شيخ صدوق متن روايتي را از نسخه اي نقل کرده است که عبارت «يامن بدا الله فی شانه» در آن نبوده است پس سخن علامه مجلسي اگر دلالت بر اين داشته باشد که واقعا شيخ صدوق روايت را حذف کرده است، صحيح نيست
اما در خصوص روايت بدا در خصوص اسماعيل بايد بگوييم اين تنها شيخ صدوق نيست که آن را قبول ندارد بلکه برخي اصلا گفته اند که روايت در خصوص بدا اساعيل مراد چيزي ديگري است که اصلا ربطي به امامت ندارد
ثانيا: وهابيوني که اين اشکال را مي کنند اول از صحيح بخاري خود پاسخ بدهند که چطور بخاري روايت «کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا» را قيچي کرده است بعد به شيعه اشکال بکنند؟!!!
بخاری «صحیح بخاری» در کتاب «النَفَقات»، باب «حَبسُ الرَجُلِ قُوتَ سَنَه...»، حدیث 5358 و فی طبعة: رقم 4939، می‌نویسد:
قالَ عُمَرُ... تَوَفَّی اللهُ نَبِیَّهُ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ، فَقالَ أبُوبَکرٍ: أنا وَلِیُّ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ فَقَبَضَها أبُوبَکرٍ فَعَمِلَ فِیها بِما عَمِلَ بِهِ فِیها رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ وَ أنتُما حِینَئِذٍ ـ وَ أقبَلَ عَلی عَلِیٍّ وَ عَبّاسٍ ـ تَزعَمانِ أنَّ أبابَکرٍ کَذا وَ کَذا.
عمر گفت: ...خداوند جان نبی خود را گرفت، پس ابوبکر گفت: من جانشین رسول خدا هستم، پس آن اموال را در اختیار گرفت و همانند رسول خدا درباره آن‌ها رفتار کرد (عمر [در این هنگام] رو به [امیرمؤمنان] علی‌[علیه‌السّلام] و عبّاس کرد [و گفت:]) و در آن هنگام، شما دو نفر گمان می‌کردید که ابوبکر چنین و چنان است.
اين در حالي است اصل روايت به اين صورت بوده است:
صَدَقَةٌ فَرَأَیْتُمَاهُ کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تُوُفِّیَ أَبُو بَکْرٍ وَأَنَا وَلِیُّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَوَلِیُّ أَبِی بَکْرٍ فَرَأَیْتُمَانِی کَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنِّی لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ .. قَالَ أَکَذَلِکَ قَالَا نَعَمْ
صحیح مسلم کتاب «الجهاد و السیر»، باب «حکم الفیء»، حدیث 3302
با اين وجود اين وهابي ها پاسخ بدهند که اين کار خود بخاري بوده است يا اينکه ناسخينT اين قسمت روايت را حذف کرده اند؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
6 | حمید | Iran - Tehran | ٠٣:٤٣ - ١٤ فروردين ١٣٩٥ |
با سلام
كتابهائی كه علمای معاصر در رد شیخ آلبانی نوشته اند كتاب: «لامذهبیت» تألیف: دكتر محمد سعید رمضان بوطی، ترجمه فارسی اكبر مكرمی. «القول المقنع فی الرد علی الألبانی المبتدع» لأبی الفضل الشیخ عبدالله بن الصدیق. «الألبانی شذوذه و أخطاؤه» بقلم ارشد سلفی. «تناقضات الألبانی الواضحات» حسن بن علی السقاف
*نظر دکتر قزوینی درباره البانی چیست؟آیا معتبرند؟ این کتابهای معرفی شده درباره شخصیت کلی او چه میگویند؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
الباني يكي ازشخصيتهاي معاصر مي باشد كه در بين وهابيٌان داراي شهرت بسزايي است،. رهبران وهابي از او به عنوان عالم، محدث ،فقيه و امام ياد مي‌كنند و درباره او اين تعبير را كه بكار برده‌اند كه گويا با وجود الباني در اين زمان، عصر ابن حجر عسقلاني و ابن كثير دوباره تكرار شده است.
اما وي نسبت به شيعه دشمني خاصي داشت اهانت‌هاي تند الباني نسبت به شيعه و علماي آنها در آثار ( چه كتب و چه نوارهاي درسي ) وي مشهود است. الباني در ضمن پاسخ به سوالي كه از او در درباره حكم فرقه اي كه برعليه وهابيت رديٌه نوشته و بر آنها هجمه مي‌كنند به اين نكته اشاره مي‌كند كه نزد ما وهابيٌان، شيعه و كساني كه به آنها رافضي گفته مي‌شود، در اينكه بيشتر علمايشان مانند امام خميني در كفر و گمراهي هستند شك نداريم
«مثلاً الشيعة ومن يقال فيهم الرافضة ، كثير من علمائهم لا نشك في كفرهم وضلالهم كـ الخميني مثلاً»
الباني، محمد ناصر الدين الألباني (المتوفى : 1420هـ)، ‌دروس للشيخ محمد ناصر الدين الألباني، درس شماره 29 ص6،
اما از آنجا الباني نه تنها اعتقادات شيعه بلکه اعتقادات اهل سنت را نيز زير سوال برده است، اين باعث شد که برخي از علماي اهل سنت در رد او کتاب بنويسند از جمله آنها آثاري است که شما ذکر کرديد لذا اين کتابها از بهترين کتابهايي است که در رد الباني نوشته شده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
7 | محب زهرا سلام الله | Iran - Tehran | ١٣:٥٧ - ١٧ فروردين ١٣٩٥ |
لینک بالا باز نمیشه ! مقاله | آيا پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم بي سواد بودند ؟ | رو هم مطالعه کردم درمورد روایت بصائر الدرجات گفتن روایت مرسل و ضعیفه

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
روايت در خصوص اين پيامبر صلي الله عليه و آله مي نوشتند در حد استفاضه است حتي در روايتي نقل شده است که حضرت آيات قرآن را نيز مي نوشتند
و عن أبي عبد الله ع قال‏ كان علي ع كثيرا ما يقول‏- ما اجتمع‏ التيمي‏ و العدوي‏ عند رسول الله ص و هو يقرأ- إنا أنزلناه بتخشع و بكاء فيقولان ما أشد رقتك‏ لهذه السورة فيقول رسول الله ص لما رأت عيني‏ و وعى قلبي‏ و لما يرى قلب هذا من بعدي‏ فيقولان و ما الذي رأيت‏ و ما الذي يرى قال فيكتب لهما في التراب‏ تنزل الملائكة و الروح فيها بإذن ربهم من كل أمر قال ثم يقول هل بقي شي‏ء بعد قوله عز و جل- كل أمر فيقولان لا فيقول هل تعلمان من المنزل إليه بذلك‏ فيقولان أنت يا رسول الله فيقول نعم فيقول هل تكون ليلة القدر من بعدي فيقولان نعم قال فيقول فهل ينزل ذلك الأمر فيها فيقولان نعم قال فيقول إلى من فيقولان لا ندري فيأخذ برأسي و يقول إن لم تدريا فادريا هو هذا من بعدي قال فإن كانا ليعرفان‏ «2» تلك الليلة بعد رسول الله ص من شدة ما يداخلهما من الرعب‏.
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص249
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | مسلم اسدی | United States - Ashburn | ٠٣:٢١ - ١٩ فروردين ١٣٩٥ |
سلام علیکم
در مورد سید موسوی که در ایران در زمان قبل از ظهور و قیام سفیانی حکومت را برای مدت کوتاهی بدست می گیر توضیحی بدهید با ذکر منبع متشکرم.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
خراسانی شخصیتی که پرچم دار حق و براى مبارزه با ظلم قيام مى كند در روایات نیز آمده است که خروج سفياني و يماني و خراسانی در يک ماه و يک سال اتفاق مي افتد : خرُوجُ السفيانيُّ و اليمانيُّ و الخراسانيُّ في سنهٍ واحدهٍ، في شهرٍ واحدٍ، في يوم واحدٍ، و ليسَ فيها رايهٌ باهدي من رايه اليماني، يهدي الي الحقِ؛ سفياني، يماني و خراساني در يک سال، يک ماه و يک روز خروج مي‌کنند. در اين ميان پرچمي هدايتگرتر از پرچم يماني نيست، که به سوي حق رهنمون مي‌گردد.غيبت طوسي، ص 446؛ غيبت نعماني، ص 255
وی در ادامه با ظهور امام مهدی علیه السلام با ایشان بیعت می کند
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
9 | محب زهرا سلام الله | Iran - Tehran | ١٢:٣١ - ١٩ فروردين ١٣٩٥ |
باسلام لطفا جواب این شبهه رو بدید
لسؤال : هل يجوز للمرأة أن تضع مولودة في المسجد ؟ وهل صحيح أن سيدنا علي بن أبي طالب قد ولد في الكعبة ؟ وإذا كان صحيحا فالمرأة أثناء الوضع لا تكون على طهور ، فكيف تدخل المسجد وهو بيت من بيوت الله وهي نفساء ؟
طبق نظر شیعه دخول زن باردار به مسجد حرام است بنا براین وضع حمل در مسجد هم حرام است . در این صورت مادر امام علی کار حرامی مرتکب شده !!!!

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اولا: مادران ائمه نفاس ندارند
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ أَنَّهُ قَالَ: وُلِدَ السَّيِّدُ ع مَخْتُوناً وَ سَمِعْتُ حَكِيمَةَ تَقُولُ لَمْ يُرَ بِأُمِّهِ دَمٌ فِي نِفَاسِهَا وَ هَكَذَا سَبِيلُ أُمَّهَاتِ‏ الْأَئِمَّةِ ع.
محمد بن عثمان عمرى گويد: سيد عليه السلام ختنه شده به دنيا آمد و از حكيمه خاتون شنيدم كه مى‏گفت: خون در زايمان مادرش ديده نشد و مادران ائمه عليه السلام همه چنين بودند
كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج‏2؛ ص433
همچنانکه در خصوص حضرت مريم عليها السلام نيز در قرآن آمده است او را خدا پاک گردانيد که اهل سنت گفته اند وي از حيض و نفاس پاک کرد
واذكر إذ قالت الملائكة : «يا مريم إن الله اصطفاك» اختارك وطهرك من الحيض والنفاس
تفسير السمعاني ج 1 ص 317 أبو المظفر منصور بن محمد بن عبد الجبار السمعاني الوفاة: 489هـ ، دار النشر : دار الوطن - الرياض - السعودية - 1418هـ- 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : ياسر بن إبراهيم و غنيم بن عباس بن غنيم
ثانيا: ورود حضرت فاطمه بنت اسد عليها السلام به صورت معجزه بوده است لذا وقتي خود خدا چنين اجازه براي ورود مي دهد ديگر جاي اين سوالات منتفي است لذا بودن حضرت در داخل کعبه آنهم چند روز و مسئله قابله و غذاي وي همه نشان از معجزه بودن دارد لذا برفرض بگوييم وي مانند زنان ديگر نفاس داشته، اما به صورت معجزه براي وي در داخل کعبه اين اتفاق نيفتاد
قرينه اين مطلب اينکه در خصوص گزارشات وضع حمل حضرت فاطمه چيزي در خصوص نفاس وي نقل نشده است اما برعکس در خصوص مادر حکيم بن حزام که در منابع اهل سنت نقل شده است که مادر وي در کعبه او را وضع حمل کرده است، نقل شده است که آن زن خون نفاس خود را با آب زمزم پاک مي کرد
أخبرنا أبو بكر محمد بن أحمد بن بالويه ثنا إبراهيم بن إسحاق الحربي ثنا مصعب بن عبد الله فذكر نسب حكيم بن حزام وزاد فيه وأمه فاختة بنت زهير بن أسد بن عبد العزى وكانت ولدت حكيما في الكعبة وهي حامل فضربها المخاض وهي في جوف الكعبة فولدت فيها فحملت في نطع وغسل ما كان تحتها من الثياب عند حوض زمزم
المستدرك على الصحيحين ج 3 ص 550
هر چند اين روايت براي ما حجت نيست و ضعيف است و و ممکن نيست مادر حکيم بن حزام که مشرک بود داخل کعبه شود، اما درباره جزئيات وضع حمل او از جمله مسئله نفاس مطالي نقل شده است اما درباره فاطمه بنت اسد چينين چيزي نقل نشده است که اين قرينه مي باشد که وي اين حالت زنان را نداشته است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
1 |لیث غابات|United States - Cedar Knolls |٢٣:٥٧ - ٢١ فروردين ١٣٩٥ |
2
 
0
سلام
مضاف بر این جواب ها شاید شبه اونها اصلا موضوعیت نداشته باشه چون تولد امیرالمومنین (ع) قبل از اسلام بوده و حکم عدم ورود زنان بعد ظهور اسلام بوده اگرچه شخصیت های بزرگی مثل والدین معصومین و از جمله والدین امیرالمومنین (ع) جایگاه والایی دارند و مبری از رسومات زشت و خبائث جاهلیت مثل عدم حجاب و خوردن شراب و غیره بودن بودند ولی سوال من از گروه پاسخ به شبهات اینه که آیا در زمان تولد امیرالمومنین اون حکم در مذهبی که خاص فرزندان حضرت ابراهیم (ع) بوده وجود داشته؟
پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
همچنانکه قبلا ذکر شد اين حکم براي همه نبوده است بلکه اختصاص به برخي از افراد مانند مادران ائمه و انبياء بوده
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
10 | محب زهرا سلام الله | Iran - Bastak | ٠٣:٣٤ - ٢٣ فروردين ١٣٩٥ |
محمد بن عيسى بن عبيد اليقطيني مورد اطمینان هست ؟؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين رواي مورد اعتماد و داراي روايات فراوان در شيعه مي باشد
نجاشي در خصوص او مي نويسد:
محمد بن عيسى بن عبيد
بن يقطين بن موسى مولى أسد بن خزيمة أبو جعفر جليل في (من) أصحابنا ثقة عين كثير الرواية حسن التصانيف
رجال‏ النجاشي/باب‏الميم/333
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11 | محب زهرا سلام الله | Iran - Tehran | ١٨:٠٤ - ٢٣ فروردين ١٣٩٥ |
ببخشید پس چرا آیت الله خوئی (ره) ایشون رو در کتاب رجالش جلد 18 صفحه 120 تضعیف کرده ؟؟ !!!!

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اتقاقا برعکس اگر در کلام آيت الله خويي تا آخر دقت کنيد وي تضعيفات او را رد کرده و سخن کساني نيز که محمد بن عيسى بن عبيد را اهل غلو مي داند را نيز نقد مي کند و به توثيقات نجاشي و غيره تمسک کرده و وي را موثق مي داند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
12 | محب زهرا سلام الله | Iran - Tehran | ١٢:٤٥ - ٢٥ فروردين ١٣٩٥ |
أحمد بن علي بن إبراهيم بن هاشم‏ رحمه الله همون علي بن إبراهيم هست ؟؟ یا کس دیگری هست ؟؟؟ از رجالیون شیخ صدوق .. میشه وثاقتش رو بیارید

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
وي فرزند علي بن ابراهيم قمي است هر چند وي توثيق ندارد اما از مشايخ صدوق مي باشد که شيخ درباره او ترضي کرده است
حدثنا أحمد بن‏ علي‏ بن‏ إبراهيم‏ رضي الله عنه قال حدثني أبي عن جدي إبراهيم بن هاشم عن أحمد بن أبي نصر البزنطي قال‏ قلت لأبي جعفر
علل الشرائع ؛ ج‏1 ؛ ص236
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
13 | محب زهرا سلام الله | Iran - Tehran | ٠٣:٣٥ - ٢٦ فروردين ١٣٩٥ |
سلام
شبهه ای مخالفین وارد کردند که ائمه واقفی مذاهب رو نفرین کردند وآنها را کفار میدانند .. از طرفی دیگر برخی از راویان واقفی را ثقه می دانند ..
وأئمتنا عليهم السلام كانوا ينهون شيعتهم عن مجالستهم ، ومخالطتهم ، ويأمرونهم بالدعاء عليهم في الصلاة ، ويقولون : إنهم كفار ، مشركون ، زنادقة ، وأنهم شرّ من النواصب وأن من خالطهم فهو منهم .
وسائل الشيعة -آل البيت نویسنده : الشيخ الحر العاملي جلد : 30 صفحه : 204 .

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در این زمینه چند نکته اساسی وجود دارد که باید به آن دقت کرد
نکته اول: غالب روات فرقه های انحرافی شیعه، در زندگی خود، دارای دو مرحله بودند؛ یک: مرحله استقامت! که در این دوران، معتقد به امامت امام بودند؛ دو: مرحله انحراف! مرحله ای که از امامت ائمه برگشتند.
روایاتی که ما در کتب خودمان از «واقفی» ها داریم، مربوط به دوران استقامتشان است.
نکته دوم: در عمل به یک روایت، وثاقت در گفتار راوی، برای ما ملاک است. اگر چه مذهب راوی فاسد باشد. اصلاً قواعد رجالی شیعه بر این استوار است
نکته سوم: همين اشکال را ما به کساني داريم که چرا وقتي شيعه را کافر مي دانند، از آنها نقل روايت مي کنند و آنها را موثق مي دانند
ابن تيمه از احمد بن يونس چنين نقل کرده است که او معتقد بود شيعيان مرتد هستند
وقال أحمد بن يونس لو ان يهوديا ذبح شاة وذبح رافضي لأكلت ذبيحة اليهودي ولم اكل ذبيحة الرافضي لانه مرتد عن الاسلام
الصارم المسلول على شاتم الرسول ج 3 ص 1062
اين در حالي است که گفته اند مذهب در توثيق روايت لطمه اي وارد نمي کند بلکه ملاک صدق است
الباني گويد:
فأقول : كلا لأن العبرة في رواية الحديث إنما هو الصدق و الحفظ ، و أما المذهب فهو بينه و بين ربه ، فهو حسيبه ، و لذلك نجد صاحبي " الصحيحين " و غيرهما قد أخرجوا لكثير من الثقات المخالفين كالخوارج و الشيعة و غيرهم ، و هذا هو المثال بين أيدينا ، فقد صحح الحديث ابن حبان كما رأيت مع أنه قال في راويه جعفر في كتابه " مشاهير علماء الأمصار " ( 159 / 1263 ) : " كان يتشيع و يغلو فيه " .
سلسلۀ الأحاديث الصحيحة، ج5، ص262 ، ح 2223
ابن حجر نيز روايان شيعه را اين چنين توثيق کرده است:
وقال السلمي قلت للدارقطني فعدي بن ثابت قال ثقة الا أنه كان غاليا يعني في التشيع وقال بن شاهين في الثقات قال أحمد ثقة الا أنه كان يتشيع» .
تهذيب التهذيب ج 7 ص 149.
ذهبي نيز گويد اگرحديث شيعه رد شود آثار نبوت نابود مي شود
فلو رد حديث هؤلاء لذهب جملة من الآثار النبوية، وهذه مفسدة بينة.
لسان الميزان ، ج 1 ص 9 اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - 1406 - 1986 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : دائرة المعرف النظامية - الهند لسان الميزان
غير از اين صنعاني را نيز شيعه مي دانند در حالي که روايات فراواني از او نقل شده است:
قال الذهبي: (ع) عبد الرزاق بن همام ابن نافع، الحافظ الكبير، عالم اليمن، أبو بكر الحميري، مولاهم الصنعاني الثقة الشيعي.
سير أعلام النبلاء ، ج 9 ص 564 محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي
با اين وجود کساني که اين چنين اشکال مي کنند اول تکليف خود را روش بکنند بعد به شيعه اشکال بگيرند که چرا راوي واقفي را ثقه دانسته مي دانند؟!!
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
14 | میهمان | Iran - Zanjan | ٠١:٠٦ - ٢٧ دي ١٣٩٥ |
با سلام و خسته نباشید ببخشید سند این روایت که حضرت فاطمه (س) فدک را به عنوان ملک شخصی خودش طلب نموده صحیح اند ؟
با تشکر
وَحَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَيْمُونٍ الْمُكْتِبُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا الْفُضَيْلُ بْنُ عَيَّاضٍ، عَنْ مَالِكِ بْنِ جَعْوَنَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: قَالَتْ فَاطِمَةُ لأَبِي بَكْرٍ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وآله جَعَلَ لِي فَدَكَ، فَأَعْطِنِي إِيَّاهُ، وَشَهِدَ لَهَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، فَسَأَلَهَا شَاهِدًا آخَرَ، فَشَهِدَتْ لَهَا أُمُّ أَيْمَنَ، فَقَالَ: قَدْ عَلِمْتِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ أَنَّهُ لا تَجُوزُ إِلا شَهَادَةُ رَجُلَيْنِ أَوْ رَجُلٍ وَامْرَأَتَيْنِ، فَانْصَرَفَتْ.
«مالك بن جعونه از پدرش نقل كرده كه وي گفته است: فاطمه به ابوبكر گفت: رسول خدا صلي الله عليه وسلم فدك را براي من قرار داد پس آن را به من برگردان و علي بن أبي طالب براي حضرت زهرا شهادت داد. ابوبكر شاهد ديگري خواست، ام ايمن شهادت داد. ابوبكر گفت: اي دختر رسول خدا مي‌داني كه قبول نمي‌شود مگر شهادت دو مر يا يك مرد و دو زن. حضرت زهرا با شنيدن اين سخن از نزد او برگشت.»
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، فتوح البلدان، ج 1، ص 44، تحقيق: رضوان محمد رضوان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت – 1403هـ
وَحَدَّثَنِي رَوْحٌ الْكَرَابِيسِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ الْحُبَابِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا خَالِدُ بْنُ طَهْمَانَ، عَنْ رَجُلٍ حَسِبَهُ رَوْحٌ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَنَّ فَاطِمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ لأَبِي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ: أَعْطِنِي فَدَكَ، فَقَدْ جَعَلَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم لِي، فَسَأَلَهَا الْبَيِّنَةَ، فَجَاءَتْ بِأُمِّ أَيْمَنَ، وَرَبَاحٍ مَوْلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه وسلم فَشَهِدَا لَهَا بِذَلِكَ، فَقَالَ: إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لا تَجُوزُ فِيهِ إِلا شَهَادَةُ رَجُلٍ وَامْرَأَتَيْنِ.
«جعفر بن محمد گفته است: فاطمه به ابو بكرصديق رضي الله عنه گفت: فدك را به من باز گردان زيرا رسول خدا آن را به من بخشيده است، ابوبكر از ايشان شاهد خواست. فاطمه ام ايمن و رباح غلام پيامبر را آوردند و آنها بر اين اعطاي فدك شهادت دادند. آنگاه ابوبكر گفت: شهادت قبول نمي‌شود جز اين كه شاهد يك مرد و دو زن باشد.»
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، فتوح البلدان، ج 1، ص 44، تحقيق: رضوان محمد رضوان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت – 1403هـ.
وعن عبد الله بن أبي بكر بن عمرو بن حزم عن أبيه قال جاءت فاطمة إلى أبي بكر فقالت اعطني فدك فإن رسول الله صلى الله عليه وسلم وهبها لي قال صدقت يا بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم ولكني رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقسمها فيعطي الفقراء والمساكين وابن السبيل بعد ان يعطيكم منها.
«فاطمه نزد ابوبكر آمد و فرمود: فدك را به من بده زيرا رسول خدا صلي الله عليه وآله آن را به من بخشيده است. ابو بكر گفت: اي دختر رسول خدا صلي الله عليه وسلم راست گفتي اما من ديدم كه رسول خدا صلي الله عليه وآله آن را ميان فقرا، مساكين و در راه مانده ها تقسيم كرد بعد از اين كه سهم شما را مي‌داد.»
الطبري، ابوجعفر محب الدين أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفاى694هـ)، الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج 2، ص 126، تحقيق: عيسي عبد الله محمد مانع الحميري، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م.
الْمَدَائِنِيُّ ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ خَالِدٍ مَوْلَى خُزَاعَةَ ، عَنْ مُوسَى بْنِ عُقْبَةَ ، قَالَ : دَخَلَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ حِينَ بُويِعَ . فَقَالَتْ : إِنَّ أُمَّ أَيْمَنَ وَرَبَاحًا يَشْهَدَانِ لِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَعْطَانِي فَدَكَ . فَقَالَ : وَاللَّهِ مَا خَلَقَ اللَّهُ أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ أَبِيكِ ، لَوَدِدْتُ أَنَّ الْقِيَامَةَ قَامَتْ يَوْمَ مَاتَ ، وَلَأَنْ تَفْتَقِرَ عَائِشَةُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ تَفْتَقِرِي ، أَفَتَرَيْنِي أُعْطِي الأَسْوَدَ وَالأَحْمَرَ حُقُوقَهُمْ وَأَظْلِمُكِ وَأَنْتِ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، إِنَّ هَذَا الْمَالَ إِنَّمَا كَانَ لِلْمُسْلِمِينَ ، فَحَمَّلَ مِنْهُ أَبُوكِ الرَّاجِلَ وَيُنْفِقُهُ فِي السَّبِيلِ ، فَأَنَا إِلَيْهِ بِمَا وَلِيَهُ أَبُوكِ ، قَالَتْ : وَاللَّهِ لا أُكَلِّمُكَ قَالَ : وَاللَّهِ لا أَهْجُرُكِ . قَالَتْ : وَاللَّهِ لأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَيْكَ . قَالَ : لأَدْعُوَنَّ اللَّهَ لَكِ.
«موسي بن عقبه مي‌گويد: حضرت فاطمه [سلام الله عليها] هنگام بيعت بر ابو بكر وارد شد و به او فرمود: ام ايمن و رباح براي من شهادت مي‌دهند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فدك را به من بخشيده است. ابوبكر گفت: به خدا سوگند خداوند جز پدرت محبوب تر در نزد من كسي را نيافريده است، دوست داشتم كه روز رحلت او قيامت بر پا مي‌شد. اگر عايشه محتاج و فقير شود، نزد من محبوب تر از اين است كه تو فقير شوي.
آيا شما عقيده داريد كه من به مردمان سياه و سرخ پوست عطا مي‌كنم اما در حق شما ظلم مي‌كنم؟ در حالي كه شما دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله هستي. اين مال، براي مسلمين است پدرت از آن به سواران در راه خدا انفاق مي‌كرد. (يعني رسول خدا از اين مال براي مردان جنگي در حال جنگ انفاق مي‌كرد) من نيز همان كاري انجام مي‌دهم كه پدرت انجام مي داد. فاطمه فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمي‌گويم. ابو بكر گفت: به خدا سوگند با تو قهر نمي‌كنم. فاطمه فرمود: به خدا سوگند تو را نفرين مي‌كنم. ابو بكر گفت: من براي شما دعا مي كنم.»
البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاى279هـ)، أنساب الأشراف، ج3، ص 316، طبق برنامه الجامع الكبير.
وروى هشام بن محمد، عن أبيه قال: قالت فاطمة، لأبي بكر: إن أم أيمن تشهد لي أن رسول الله (صلى الله عليه وآله)، أعطاني فدك، فقال لها: يا ابنة رسول الله، والله ما خلق الله خلقا أحب إلي من رسول الله (صلى الله عليه وآله) أبيك، ولوددت أن السماء وقعت على الأرض يوم مات أبوك، والله لأن تفتقر عائشة أحب إلي من أن تفتقري، أتراني أعطي الأحمر والأبيض حقه وأظلمك حقك، وأنت بنت رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم)، إن هذا المال لم يكن للنبي (صلى الله عليه وآله وسلم)، وإنما كان مالا من أموال المسلمين يحمل النبي به الرجال، وينفقه في سبيل الله، فلما توفي رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) وليته كما كان يليه، قالت: والله لا كلمتك أبدا، قال: والله لا هجرتك أبدا، قالت: والله لأدعون الله عليك، قال: والله لأدعون الله لك، فلما حضرتها الوفاة أوصت ألا يصلي عليها، فدفنت ليلا، وصلى عليها عباس بن عبد المطلب، وكان بين وفاتها ووفاة أبيها اثنتان وسبعون ليلة .
«فاطمه به ابو بكر گفت: ام ايمن براي من شهادت مي‌دهد كه رسول خدا صلي الله عليه وآ‌له فدك را به من بخشيده است. ابو بكر گفت: اي دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله به خدا سوگند، به نظر من خداوند هيچ مخلوقي را محبوب تر از رسول خدا نيافريده است، دوست داشتم كه روز وفات پدرت آسمان به زمين فرود مي‌آمد. به خدا سوگند، اگر عايشه فقير شود نزد من محبوبتر از اين است كه شما فقير باشيد. به خدا سوگند آيا شما عقيده داريد كه من به با طلاي سرخ و نقره سفيد حق او را عطا مي‌كنم اما در حق شما ظلم مي‌كنم؟ در حالي كه شما دختر رسول خدا صلي الله عليه وآله هستيد. اين اموال (فدك) از آن رسول خدا صلي الله عليه وآ‌له نبود بلكه جزئي از اموال مسلمين است كه مردم براي او مي آوردند و رسول خدا آن را در راه خدا انفاق مي‌كرد. هنگامي كه وفات يافت من متولي ‌آن شدم همانگونه كه ايشان متولي آن بود.
فاطمه فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمي‌گويم. ابو بكر گفت: هرگز با شما قهر نمي‌شوم. فاطمه فرمود: به خدا سوگند تو را نفرين مي‌كنم. ابو بكر گفت: به خدا سوگند براي تو دعا مي كنم. هنگامي‌كه زمان وفاتش فرار رسيد وصيت نمود كه ابو بكر بر او نماز نخواند؛ پس شبانه دفن شد و عباس بن عبد المطلب بر او نماز خواند. ميان وفات رسول خدا و وفات فاطمه 72 شب فاصله بود.»
الجوهري، أبي بكر أحمد بن عبد العزيز (متوفاي323هـ)، السقيفة وفدك، ص 104، تحقيق: تقديم وجمع وتحقيق: الدكتور الشيخ محمد هادي الأميني، ناشر : شركة الكتبي للطباعة والنشر - بيروت – لبنان، الطبعة الأولى 1401 ه‍ - 1980م / الطبعة الثانية 1413 ه‍ . 1993م

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
همین تعدد طرق برای اعتبار روایت کفایت می کند هر چند در سند این روایات افراد ضیف نیز وجود داشته باشند الله در نظر قبلی برای شما روایات معتبر نیز معرفی شد
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
15 | ممد | Iran - Kermanshah | ١٢:١٠ - ٢٥ اسفند ١٣٩٥ |
چرا علما و دانشمندان و روحانیان ما شیعه به اهل سنت میگرون الان نزدیک است شبکه کلمه تمام کارشناسان و مجریان ان شیعه هدایت شده هستند ولی تا حالا یک عالم سنی شیعه نشده

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
خوب است به کتاب مستبصرین نگاه بکنید بعد قضاوت بکنید که چه کسانی هستند که گروه گروه دارند شیعه می شوند مگر از صحابه نیز کسانی نبودند که از دین پیامبر (ص) بر می گشتند آیا دین حضرت مشکل داشت!!!
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
16 | محمد | Iran - Tehran | ٠٠:٢٧ - ٠٥ آذر ١٣٩٦ |
سلام
ایا کسی قبل از علامه مجلسی به وجود کتاب کنز الفوائد برای ابوالفتح کراجکی اشاره کرده؟
باتشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در کتاب النهاية ونكتها علامه حلی و دیگران به وجود این کتاب برای کراجکی اشاره کرده اند:
نقلا عن النجاشي وقال : إن الكراجكي أدرجها باختصار في كتابه كنز الفوائد وهو مشتمل على تمام مباحث الأصول .
النهاية ونكتها
نويسنده : الشيخ الطوسي – المحقق الحلي ص134
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها