2024 April 20 - شنبه 01 ارديبهشت 1403
پاسخ به نقدهای دکتر احمد الطیب نسبت به مذهب شیعه
کد مطلب: ٨٥٦٧ تاریخ انتشار: ١٤ تير ١٣٩٤ - ٠٩:٣٥ تعداد بازدید: 4503
حبل المتین » پاسخگویی به شبهات
پاسخ به نقدهای دکتر احمد الطیب نسبت به مذهب شیعه

شب قدر ، پاسخ به نقد احمد الطیب در مورد دیدگاه شیعه و صحابه
حبل المتین 94/04/14


بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ : 94/04/14

مجری

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت حضرت استاد!

استاد حسینی قزوینی

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته!

السلام علیک یا ولی الله انت اول مظلوم و اول من غصب حقه؛

سلام بر تو ای ولی خدا که اول کسی هستی که حق تو غصب شد و اولین مظلوم عالم هستی.

واقعا باید اعتراف کنیم به اینکه اولین و آخرین مظلوم عالم هستی امیر المومنین سلام الله علیه هست.

مجری

استاد امشب که اولین شب قدر هست، بسیاری از عزیزان آماده می‌شوند تا از این شب‌ها استفاده بکنند چه کنیم که بتوانیم از این شبها به بهترین نحو استفاده کنیم

استاد حسینی قزوینی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

مستحضر هستید ما سه شب را به عنوان شب قدر تلقی می‌کنیم؛ شب نوزدهم، شب بیست و یکم، و شب بیست و سوم. بعضی‌ها سؤال می‌کنند کدام یک از اینها شب قدر است؟ ما عرض می‌کنیم هر سه شب، شب قدر است.

شب نوزدهم شب آماده شدن، شب استغفار و شب توبه کردن است، شب جبران کردن بعضی از کوتاهی‌هایی که در طول عمر یا در طول سال اتفاق افتاده، است و خودمان را برای شب‌های بعد آماده می‌کنیم.

شب بیست و یکم شبی است که با توجه به تلاشی که در شب نوزدهم انجام دادیم، آماده سازی‌هایی که انجام دادیم، استغفار و توبه‌ای که کردیم و قول‌هایی که صادقانه به خدای عالم دادیم، تقدیرات یک سال ما را می‌نویسند.

در شب بیست و سوم، این تقدیرات خدمت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه می‌رسد و آن حضرت امضا می‌کنند و قضیه قطعی می‌شود. پس هر سه شب، شب قدر است.

در شب بیست و سوم یا شب بیست و یکم، سرنوشتی که برای یک سال ما مقدر می‌شود، بستگی دارد به تلاش و کوشش ما در شب نوزدهم، به گدایی ما در خانه خدا، به توسل ما به ساحت مقدس اهل بیت علیهم السلام. در این شب زیاد استغفار کنیم، دعای استغفار امام سجاد علیه السلام را که جزء مناجات خمس عشر است، زیاد بخوانیم و قلم برداریم ببینیم اگر گناهی در عمرمان از ما سر زده، حقی از مردم به گردن ما بوده، یادداشت کنیم و اگر چنانچه امشب نمی‌توانیم آنها را برگردانیم، تصمیم بگیریم هر چه سریع‌تر این حق الناس را به مردم برگردانیم. اگر بنده استغفار کند خدای عالم از حق خودش می‌گذرد، ولی از حق الناس نمی‌گذرد.

حتی این را من بارها گفته‌ام شهید که بهشت رفتنش قطعی است و در آن شکی نیست؛ در روایت داریم شهید که می‌آید وارد بهشت بشود، جلوی او را می‌گیرند و می‌گویند تو نسبت به فلانی بدهکار بودی ندادی! از فلانی قرض گرفتی یادت رفته! فلان مغازه رفتی یک چیزی نسیه آوردی و دیگر فراموش کردی! اینها را باید بپردازی. شهید می‌گوید: خدایا چیزی ندارم که بپردازم. در اینجا از بهترین اعمال شهید می‌گیرند و می‌دهند به صاحب حق. نمی‌خواهم نسبت به شهید جسارتی بکنم ولی در روایت داریم که بالاتر از هر ثوابی، ثوابی هست، ولی بالاتر از شهادت ثوابی نیست، با این وجود آیا اینها باعث تنزل مقام نمی‌شود؟

خِتامُهُ مِسْكٌ وَ في‏ ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُون.

سوره مطففین، آیه26.

ان‌شاء‌الله شیعیان علی، دوستداران امیر المومنین بهشت می‌روند، ولی باید تلاش کنند که آنجا مقامات بالاتری را کسب بکنند و لذا عزیزان دقت کنند اگر حق الناسی به گردن دارند، اینها را جبران کنند. اگر پدری یا مادری از شما ناراضی است، به هر قیمتی هست تواضع کنید، این نفس خودتان را بشکنید و آنها را راضی کنید. برادر یا خواهرتان از شما ناراضی است، ولو اینکه در حق شما ظلم کردند، جفا کردند و بدترین بدیها را در حق شما انجام دادند، ولی امشب که شب قدر است، سرنوشت یک ساله‌ات را به دست خودت رقم بزن، تواضع کن، فروتنی کن، پا روی نفس اماره‌ات بگذار، برو دست پدر را ببوس، دست مادر را ببوس. برادر، خواهر، چه بزرگ‌تر از تو باشد، چه کوچک‌تر از تو باشد، آنها را از خودت راضی کن. نسبت به اساتید خود بدی کردی، برو او را هم از خودت راضی کن، چون او هم حق پدری به گردن تو دارد، پدر خانم و مادر خانم شما حق پدری و مادری به گردن شما دارند. دوستان عزیز تلاش کنند امشب در سرلوحه کارشان، رضایت و جبران حق الناس باشد.

یک زمانی هم می‌شود که یک حقی به گردن شخصی آمده؛ مثلا از چند تا مغازه نسیه آورده یادش رفته، نمی‌گوییم رفته دزدی کرده، نستجیر بالله، حالا شاید بچگی کرده، جوانی کرده، یک چیزی از مغازه یا از باغ مردم بدون رضایت تصرف کرده، اینها را بدهد، اگر نمی‌شناسد به اندازه‌ای رد مظالم کنار بگذارد که یقین کند بیش از این به مردم بدهکار نیست. رد مظالم هم حتما یا باید به مرجع تقلید و یا کسی که نمایندگی از مرجع تقلید دارد بپردازید؛ شما خودتان نمی‌توانید رد مظالم را به فقرا یا افراد بدهید. رد مظالم را هم از مال خالص و حلالشان کنار می‌گذارند به نیت اینکه اگر در طول عمر حتی در بچگی مرتکب اشتباهی شدید،مدیون نباشید. مثلا پنج ساله بودید و آن زمان تکلیف نداشتید، ولی حق الناس که از گردن شما ساقط نیست، شیشه شخصی را شکستید، آن زمان گناهی برای شما نبود، الآن هم گناه برای شما نیست، چون تکلیف نداشتید، ولی حق الناس به گردن شما ثابت است. یا مثلا از مغازه بدون اجازه یک پسته برداشتی خوردی، الآن موظف هستی و باید بپردازی. یا حتی شیرخواره بودی، بی اختیار با ناخنت سینه مادر را خراش دادی، باید بروی رضایت بگیری! خلاصه حق الناس به هیچ وجهی قابل بخشش نیست. این اولین کاری است که عزیزان انجام بدهند.

اگر بعضی از عبادات از او فوت شده، مثلا نماز نخوانده، از امشب تصمیم بگیرد هر نمازی که می‌خواند یک نماز قضا کنارش بخواند. روزه نگرفته تصمیم بگیرد حتما بعد از ماه رمضان قضای روزه‌هایش را بگیرد. توبه کردن این نیست که فقط بگوییم استتغفر الله ربی؛ نه این توبه نیست، توبه کردن یعنی پشیمان شدن از گناهان گذشته و تصمیم جدی بر جبران مافات؛ من نماز قضا دارم صد شبانه روز هم استغفار کنم، به اندازه یک هزارم رکعت نماز قضا شده برای من ثواب نمی‌دهند. روزه به گردن دارم ده شبانه روز استغفار کنم، قرآن بخوانم، قرآن سر بگیرم، به فقرا رسیدگی کنم، به هیچ وجهی جای روزه قضایی که از من فوت شده را جبران نخواهد کرد. سایر واجبات هم به همین شکل؛ مخصوصا در رابطه با وجوهات شرعی خیلی دقت کنند حتما اگر حساب سال ندارند، حساب سال داشته باشند. چه بسا یک انسانی در طول سال، ده هزار تومان وجوهات شرعیه مانند خمس و سهم امام گردنش می‌آید، ولی همین ده هزار تومان وقتی با مال او مخلوط شد، کل اموالش می‌شود حلال مخلوط به حرام. تلاش کنید یک شبی را حالا شب نوزدهم، شب بیست و یکم یا اول رمضان، سر سالتان قرار بدهید و با یک کسی که متخصص در مسائل خمس هست، مشورت کنید؛ تمام اموالتان را روی کاغذ بیاورید، سال آینده همان شب اگر چنانچه اضافه شد، شاید پنج کیلو مثلا برنج از سال گذشته اضافه ماند، پنج کیلو ارزشی ندارد، یک کیلوی آن می‌شود وجوهات. ولی وقتی که ندادی، فردای قیامت گرفتار می‌شوی. امام زمان سلام الله علیه فرمود: لعنت خدا! لعنت ملائکه! لعنت تمام جن و انس بر آن کسی که یک ذره حق ما ، سهم امام و سهم سادات را بخورد. همچنین روایات متعددی در این رابطه از ائمه داریم؛ شاید 200 روایت در رابطه با مسئله وجوهات داریم. بعضی از بزرگان ما می‌گویند شما مثلا لباس خریدید، قیمت لباس دویست هزار تومان است، گوشه لباست پاره شد، اگر از پول خمس نداده نخ گرفتی دادی همسرت این لباست را با آن دوخت و با این لباس نماز خواندی، نمازت اشکال پیدا می‌کند! با پول خمس نداده، پول آب دادی و رفتی وضو گرفتی، غسل کردی، از دفاتر مرجع‌تان سؤال کنید ببینید چه صورت دارد؟ یک دفعه فرض بفرمایید من از پول خمس نداده پول آب دادم و با آن غسل کردم، غسل، روزه‌ و نمازم می‌شود باطل! یک مقداری دقت کنید امشب شب سازندگی و آماده شدن و رفتن به شب رقم خوردن مقدرات است.

و ان‌شاء‌الله آن دو رکعت نمازی که در شب نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم وارد شده و در مفاتیح آمده است را بخوانید که در هر رکعتی هفت مرتبه سوره توحید دارد و بعد از نماز هم هفتاد مرتبه استغفر الله و اتوب الیه دارد.

همچنین مراسم قرآن سر گرفتن را ان‌شاء‌الله فراموش نکیند.

مجری

متشکرم از شما استاد عزیز!

شخص شیخ الازهر جناب آقای احمد الطیب شخصیتی است که تقریبا می‌شود گفت با شیعیان رابطه خوب و مسالمت آمیزی دارد و تبلیغ می‌کند و از شیعیان معمولا به بدی یاد نمی‌کند و اهل تکفیر کردن شیعیان نیست و ضد وهابیت است. در چند موضوع خیلی خوب ایستادگی کرده و ضد آنها سخنانی را که به حق بوده گفته و ان‌شاء‌الله در آینده هم خواهد گفت. اما در عین حال در کنار عبارات خوب و مناسبی که برای شیعیان استفاده می‌کند و این خودش منجر به تقریب و وحدت بیشتر بین مذاهب اسلامی می‌شود، یک سری نقدهایی را به شیعه وارد می‌کند و این نقدها از روی انصاف نیست، لطفا در این خصوص توضیح بفرمایید.

استاد حسینی قزوینی

همانطوری که اشاره کردند؛ جناب آقای دکتر احمد الطیب، شیخ الازهر، بالاترین مقام مذهبی کشور مصر و واقعا آدم محترمی است. تا به حال هم هر چه بیان کرده‌اند، ما خیلی کم دیدیم که برخاسته از هوا و هوس باشد و نسبت به مذهب شیعه همواره نظر خوبی داشته؛ مثلا می‌گوید: ما شیعه را به عنوان یکی از مذاهب اسلامی می‌دانیم و عمل به مذهب شیعه را کافی می‌دانیم. حتی بعضی از وهابیون مثل پروفسور غامدی، یک نامه مفصلی به ایشان نوشتند که چرا شما شیعه را از مذاهب اسلامی می‌دانید؟ دکتر یک جواب خیلی کوبنده‌ای به ایشان داد که:

فَبُهِتَ الَذی کفر.

سوره بقره، آیه258.

و در سخنرانی‌هایش می‌گوید: آن کسانی که برای شیعه واژه رافضی به کار می‌برند، خلاف شرع و قرآن است و الازهر همواره داعیه وحدت را داشته و همواره دعوت به وحدت می‌کند و می‌گوید: لازم است در امت اسلامی این وحدت را حفظ کنیم مخصوصا با شیعیان.

جناب آقای طیب در این سخنرانی‌شان که روز سوم یا پنجم ماه رمضان بود، گفت: من همان گونهای که اشکالاتی نسبت به مذهب شیعه دارم، علنا می‌گویم:

و هذا هو ما ارجو ان یتسع له صدر الکبار العلماء من الشیعة الامامیه او من غیرهم و ان یصدر منهم ما یصدر منی الآن و ان یحترم کل منا مذهب الاخر دون ان یفرضه او یکفر المذهب الاخر؛

همان‌طور که من نقد می‌کنم، انتظار دارم کبار علمای شیعه امامیه هم اگر نقدی نسبت به حرف‌های من دارند، در حالی که نسبت به مذهب دیگر احترام می‌گذاریم و بدون اینکه بخواهیم مذهب دیگر را رد یا تکفیر کنیم، بیان کنند.

این سخن آقای دکتر طیب واقعا سخن منصفانه است.

ولی من در اینجا از شبکه ولایت به عنوان اولین شبکه برخاسته از حوزه علمیه قم چند نکته‌ای را لازم می‌دانم که توضیح دهم:

نکته اول:

ایشان در چندین جلسه این مسئله را مطرح کردند که ما از شیعه‌ها می‌خواهیم در میان ما مذهب شیعه را تبلیغ نکنند و جوان‌های ما را به طرف مذهب شیعه دعوت نکنند.

ما اینجا عرض می‌کنیم جناب آقای طیب! اولا نظر مراجع نظر مذهب است؛ ما بارها اینجا گفته‌ایم حتی افرادی که تغییر مذهب هم می‌دهند ما به هیچ وجه از این تغییر مذهب آنها خوشحال نمی‌شویم. ما در شبکه ادله مذهب شیعه را بیان می‌کنیم و از همه جوان‌های شیعه و جوان‌های اهل سنت درخواست می‌کنیم تحقیق کنند.

جناب طیب! این عبارت را من شاید بیش از صد بار تکرار کردم که اگر یک جوان سنی تحقیق کرد و به این نتیجه رسید که مذهب شیعه حق است و مذهب شیعه را انتخاب کرد، ما می‌گوییم: اهلا و سهلا و مرحبا و اگر یک جوان شیعه تحقیق کرد و به این نتیجه رسید که مذهب سنی حق است، ما آنجا هم می‌گوییم: اهلا و سهلا و مرحبا. ما به هر دو می‌گوییم اهلا و سهلا و مرحبا به تحقیقش نه به انتخاب مذهبش. شما در کجای دنیا سراغ دارید که یک کسی بیاید بگوید اگر یک جوان شیعه رفت تحقیق کرد به این نتیجه رسید مذهب سنی حق است، بگویند: اهلا و سهلا و مرحبا! این نشانه حریّت ، آزادی و آزادگی ما هست این همواره شعار ما بوده است.

بله! اگر چنانچه یک نفر عالم شیعی برود در یک روستایی که همه سنی هستند، تبلیغ مذهب شیعه را بکند و از مردم بخواهد که مذهب سنی را ترک کنند و شیعه بشوند، اول کسی که این را محکوم می‌کند، مراجع عظام حوزه‌های علمیه شیعه هستند. و اگر چنین اتفاقی در شبکه جهانی ولایت هم بیفتد، ما آن را محکوم می‌کنیم و این را از بارزترین موارد ایجاد اختلاف میان شیعه و سنی می‌دانیم.

نکته دوم :

مطلب دیگری که در فرمایشات آقای دکتر طیب بود این است که شیه قائل به عدالت صحابه نیست؛ در حالی که خدا عدالت صحابه را معین کرده و شهادت به عدالت آنها داده و نباید در برابر شهادت الله انسان اعتراض کند!

جناب آقای دکتر طیب بزرگوار! ما نگاه گزینشی به آیات قرآن را خلاف انصاف می‌دانیم، خلاف عدالت می‌دانیم. آیات قرآن فقط این آیات نیست که بفرماید:

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الآنصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه.

سوره توبه، آیه 100.

و لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَة.

سوره فتح، آیه 18.

بلکه آیات قرآن را باید این چنین مورد بررسی قرار دهیم: آیاتی که در مدح صحابه و آیاتی که در ذم آنها آمده است را کنار هم بگذاریم و نتیجه‌گیری کنیم. بله! اگر کسی به آیاتی که در مذمت صحابه آمده نگاه بکند و قضاوت کند، باطل است. اگر چنانچه هم فقط به آیاتی که در مدح صحابه آمده نگاه کند و قضاوت کند، این هم باطل است.

طبق عبارتی که آقای ابن کثیر دمشقی و آقای سیوطی در تدریب الراوی دارد، می‌گوید: پیغمبر که از دنیا رفت 124 هزار تا صحابی داشت.

آقای ابن حجر عسقلانی در کتاب الاصابه فی تمییز الصحابه، حتی آنهایی که زمان رحلت نبی مکرم یک ساله، یک ماهه، یک روزه بودند را هم از صحابه آورده است. حتی در بعضی از موارد، آنهایی را که در رحم مادر هم بودند آورده است، ولی تمام اینها به ده هزار نفر نرسیده، یعنی از 124 هزار صحابه، کمتر از ده هزار صحابه را نام برده است.

از این 10 هزار صحابه هم، آقای ابن حزم به سختی اسامی 999 نفری که روایت دارند را آورده است! یعنی از 124 هزار صحابه، 10 هزار صحابه اسمشان مشخص است و هزار صحابه روایت دارند. از این هزار صحابه هم، حدود هفتاد درصدشان یا یک روایت یا دو تا روایت دارند.

شما می‌گویید: ان الصحابه کلهم عدول! صحابه‌ای که اصلا اسامی‌شان را ندارید، روایتی ندارید، چگونه شما می‌گویید: کل صحابه عادل هستند؟!

علاوه بر اینکه خود آقایان، منافقین را جزء صحابه می‌دانند! و خود جناب آقای دکتر طیب، خیلی دچار تناقض شده است!

ولی ما اگر قائل به عدالت همه صحابه نیستیم، قائل به فسق همه صحابه هم نیستیم. هیچ شیعه‌ای را پیدا نمی‌کنید که معتقد به فسق همه صحابه باشد؛ امیر المومنین، امام حسن و امام حسین جزء صحابه هستند یا نه؟ سلمان و ابوذر جزء صحابه هستند یا نه؟ طبق روایتی که از آقا امام صادق علیه السلام داریم، می‌گوییم: ما به دوازده هزار صحابه قائل هستیم؛ یعنی دو هزار تا بیش از آن که ابن حجر آورده است. آیا همه اینها اهل حق و اهل بهشت بودند و انحرافی در میان اینها نبود؟

در عین حال شیخ طوسی می‌گوید: ما از بعضی از صحابه انتظار شفاعت داریم. این عقیده شیعه است و نظر شیعه، نظر مراجع شیعه است. شما تحقیق کنید که کدام یک از مراجع عظام تقلید؛ چه در نجف، چه در قم، چه در مشهد، چه در دیگر حوزه‌های علمیه، قائل به لعن یا سب صحابه هستند؟ همه بالاتفاق گفته‌اند سب صحابه حرام است، لعن صحابه حرام است، اهانت به مقدسات اهل سنت خلاف شرع است.

جناب آقای طیب! اگر شما می‌خواهید نظر شیعه را بیان کنید؛ نظر شیعه، نظر مراجع عظام تقلید است. حالا اگر یک فقیهی دویست یا هزار سال قبل نظری داده، ما نظر او را محترم می‌شماریم، ولی قابل عمل نمی‌دانیم. شیعه افتخارش این هست که تقلید از میت را باطل می‌داند؛ یعنی اگر کسی الآن به حد بلوغ رسیده و می‌خواهد تقلید کند، می‌گوید آیا من می‌توانم مثلا از فلان مرجعی که دیروز از دنیا رفته تقلید کنم؟ می‌گویند: نه! حرام است، باطل است، کفایت نمی‌کند.

علاوه بر این، جناب آقای دکتر طیب شما نسبت معتقد هستید که صحابه در جنگ جمل و در جنگ صفین در برابر امیرالمؤمنین شمشیر کشیدند و این همه صحابه کشته شد؛ می‌گویید اینها مجتهد بودند، اجتهاد کردند یک ثواب هم دارند، دیگر بالاتر از این؟ در رابطه با خالد می‌گویید: رفته مالک بن نویره را کشته، به زنش هم تجاوز کرده است!

تأوّل فاخطأ.

أسد الغابة، ابن الأثير، ج 4، ص 296.

خوب چطور شما نسبت به مراجع گذشته قائل به اجتهاد و خطا نیستید؟! اگر یک مرجعی هم آمده از روایات و آیات اجتهاد کرده یک حرفی را زده، گرچه آن حرف مورد قبول مراجع معاصر ما نیست، آیا آنجا ایشان مجتهد بوده یا نبوده؟ دیگر از کشتن و تجاوز که بالاتر نیست! اجتهاد کرده، خطا کرده در اجتهادش، یک ثواب هم دارد.

من با هر کدام از بزرگان اهل سنت درباره عدالت صحابه بحث کردم، اول اشکالی که به ما می‌گرفتند این بود که شما قائل به عدالت صحابه نیستید! گفتم: بله! ما قائل به عدالت همه صحابه نیستیم و قائل به فسق همه صحابه هم نیستیم. صحابه‌ای که بر عدالت آنها دلیل داریم، آنها را عادل می‌دانیم. و صحابه‌ای هم که بر انحراف و فسقشان دلیل داریم، عادل نمی‌دانیم. نسبت به افرادی هم که مجهول هستند، حرفی نمی‌زنیم.

خود جناب آقای دکتر طیب روز پنجم و هفتم ماه رمضان آمد و همان عقیده شیعه را نسبت به صحابه مطرح کرد. ایشان می‌گوید: ما درباره صحابه قائل به عصمت نیستیم و معتقدیم:

ان لدیه ملکة راسخة فی النفس تمنعه من الوقوع فی الذنب الا ان النفس قد غلب هذه الملکة و غلب هذه الطبیعة الصاحبه عند الصحابه فیقع فی الذنب؛

آقایان صحابه عادل هستند یعنی یک ملکه راسخی در نفسشان هست که نمی‌گذارد اینها گناه کنند الا اینکه این ملکه عدالتی که صحابه دارند، بعضا نفس آن را تحریک می‌کند و اینها را در گناه می اندازد.

خوب ما هم عقیده‌مان همین است که بعضی از صحابه در اثر وساوس شیطانی و نزعات نفسانی در گناه افتادند. وقتی گناه کردند دیگر از عدالت افتادند. اگر این طور باشد همه عادل هستند، چرا فقط بگوییم صحابه عادل هستند؟ یعنی هر مسلمانی علاقه دارد هیچ گناهی نکند، ولی گاهی شیطان و نزعات نفسانی می‌آید غلبه می‌کند.

تعبیری که ایشان در عدالت صحابه دارد، همین عقیده شیعه هست؛ ما می‌گوییم نزعات نفسانی و وساوس شیطانی باعث بشود کسی در گناه بیفتد، این شخص را ما عادل نمی‌دانیم، ولی شما می‌گویید: نه اینها با اینکه در گناه می‌افتند، باز هم عادل هستند! یعنی فراتر از عصمت!

بنابراین اگر مراد شما از عدالت این هست، شیعه هم قائل به این عدالت همه صحابه است.

جناب آقای طیب اگر نظر شما در صحابه این هست که اینها در اثر وساوس شیطانی در گناه می‌افتند، عقیده شیعه هم همین است. شما می‌گویید این عادل است، ولی شیعه اسم این را عادل نمی‌گذارد، می‌گوید این کسی که به گناه می‌افتد، معصیت می‌کند، این عادل نیست. گناه کرده اما شاید بعدا توبه کرده گناهشان قطعی است ولی توبه کردنشان احتمالی است.

در زمان پیغمبر ببینید پیغمبر به چند صحابه حد زده؛ حد شراب، زنا، سرقت! زمان خلیفه دوم این همه صحابه از کسانی که در بدر هم شرکت کرده بودند، شراب خوردند و آقای عمر بن الخطاب به آنها حد زد!

آیا بعد از این که اینها گناه کردند و خلیفه دوم هم حد زد، اینها را عادل می‌دانید؟

و اینکه می‌گویید: «شیعه‌ها نسبت به صحابه لعن می‌کنند، چون یک خانم شیعه پیش من آمد و گفت: ما بعد از هر نماز صحابه را لعن می‌کنیم.» آیا شما این را برای تمام شیعه ملاک قرار می‌دهید؟! چرا نامه‌ای که آیت الله مکارم شیرازی به شما نوشت و شما جوابش را نوشتید را ملاک قرار نمی‌دهید؟ نظر این مرجع تقلید را کنار گذاشتید و نظر آن خانم شیعه را دلیل قرار می‌دهید؟!

مجری

متشکرم از شما حضرت استاد!

تماس بینندگان

مجری

آقا جواد از شیعیان عزیز، سلام علیکم و رحمة الله!

بیننده

سلام علیکم و رحمة الله!

دو تا سؤال داشتم:

یکی اینکه آیا ما در مسائل اعتقادی باید از مراجع، تقلید بکنیم؟ مثلا همین لعن بعضی از صحابه، چون ما معتقدیم از مسائل اعتقادی‌مان هست.

دوم اینکه نظر تمام مراجع این است که عکس مقابل شخص را برای نماز اشکال می‌کنند؛ اما در مسجد جمکران، دو عکس از دو آقای بزرگوار روبروی مسجد زدند، مردم هم همه رو به آنها نماز می‌خوانند! چرا مراجع نمی‌گویند این عکس‌ها را به شرق و غرب مسجد انتقال بدهند و جلوی مسجد نباشد؟

مجری

ان‌شاء‌الله سوالتان را مطرح می‌کنم، استاد توضیح خواهند داد.

آقای قربانی از دهدشت، سلام علیکم و رحمة الله!

بیننده

سلام! من می‌خواهم بگویم که این شبکه‌های خارجی که تبلیغ دین می‌کنند، هدفشان این است که ما جوانهای شیعه و سنی را به جان هم بیندازند؛ یعنی هم شیعه را تحریک کنند، هم عزیزان اهل تسنن را که نسبت به همدیگر ما را مشغول کنند! اگر آنها واقعا به فکر ما هستند و دلشان برای ما مسلمانان می‌سوزد، چیزهای علمی به ما یاد بدهند.

مجری

آقای قارونی از کرج، سلام علیکم و رحمة الله!

بیننده

سلام علیکم خسته نباشید!

درباره حدیث علی مع الحق و الحق مع علی، اهل سنت می‌گویند که در مورد حضرت عمار هم این حدیث مطرح شده، می‌خواستم ببینم تا چه اندازه این روایت صحیح است؟

دیگر اینکه حدیث من کنت مولاه فهذا علی مولاه، آیا برای زید بن حارثه گفته شده یا نه؟

یک شبهه هم بود که در این شبکه‌های وهابی می‌گفتند وقت نماز مغرب که شیعیان بعد از تاریک شدن هوا، نماز مغرب و عشاء را ادا می‌کنند، طرز فکر ابوالخطاب است که امام صادق هم او را لعنت کرده و فرموده‌اند لعنت بر کسی که نماز مغرب را به تاخیر بیندازد تا ستاره‌ها در آسمان پیدا بشوند، خواستم این را جواب بدهید.

مجری

ان‌شاء‌الله استاد جواب خواهند داد.

آقا صادق از زابل از شیعیان عزیز و گرامی، سلام علیکم و رحمة الله!

بیننده

سلام علیکم!

در این باره که آقای برقعی گفته است: انبیاء، خزائن الهی نیستند و خودشان هم قبول نداشتند خزائن الهی در روی زمین هستند، لطفا توضیح بفرمایید.

مجری

آقای علی زاده از مشهد، سلام علیکم و رحمة الله!

بیننده

سلام علیکم!

واقعا مشهد امام رضا غوغاست. می‌خواستم بگویم وهابی‌ها این دعای جوشن کبیر را که ما این شبها می‌خوانیم، معنی‌اش را نگاه کنند ببینند این شیعه چه شرکی دارد و چرا ما را مشرک می‌دانند و خون ما را می‌ریزند! البته خود اهل سنت هم اگر این دعا را بخوانند، متوجه می‌شوند دعای ما جز توحید و اسماء الهی نیست.

مجری

آقای زندی از همدان، سلام علیکم و رحمة الله!

بیننده

سلام علیکم!

در خصوص مهمانی حضرت امیر علیه السلام در منزل حضرت ام کلثوم علیها‌السلام و موضوع مرغابی‌ها، اگر مدرکی و کتابی هست بیان بفرمایند.

مجری

انشاءالله استاد کتاب و سند را نشان ارائه خواهند کرد.

آقا مهدی از رفسنجان، سلام علیکم و رحمة الله!

بیننده

سلام علیکم!

اولین سوالی که داشتم این است که چرا علمای اهل سنت با اینکه این قدر درباره حقانیت شیعه و درباره حقانیت علی بن ابی طالب مطالبی گفته‌اند، خودشان به حقیقت نرسیده‌اند؟!

سوال دوم درباره غدیر خم و ایراد وهابیت درباره آن است که اینها چرا مولی در من کنت مولاه فهذا علی مولاه را بد معنی می‌کنند؟!

مجری

انشاءالله استاد پاسخ خواهند داد.

آقا هادی از کردستان از عزیزان اهل سنت، سلام علیکم و رحمة الله!

بیننده

سلام علیکم!

می‌خواستم بپرسم اینکه می‌گویند حضرت عمر، دختر حضرت علی را گرفته صحت دارد؟ اگر ندارد چرا؟ اگر دارد چرا؟

مجری

هشت تماس داشتیم و سوالات خوبی هم مطرح شده است.

اولین تماس آقا جواد از تهران پرسیدند که آیا ما باید در اعتقادات هم از مراجع پیروی و تقلید بکنیم یا خیر؟ البته تعبیر ایشان این بود که اگر لعن صحابه اعتقاد ما باشد و مراجع رد کرده باشند، چگونه است؟ می‌شود در این خصوص از آنها پیروی نکرد؟

استاد حسینی قزوینی

ما می‌گوییم در مسائل اعتقادی یعنی در آن پنج تا مسئله توحید و نبوت و عدل و امامت و معاد، اینها مسائل تحقیقی است و تقلیدی نیست. ولی این مسائل از فروعات است که آیا من باید فلانی را لعن کنم یا لعن نکنم؟ واجب است یا واجب نیست؟ در اینجا نظر مراجع نظر مصیب هست و هر کسی که مقلد مرجعی است موظف است از مرجع تقلیدش تبعیت کند؛ و به فتوای او عمل کند. فتوا می‌دهند فحش دادن حرام است، لعن کردن حرام است، توهین کردن حرام است، این از مسائل فرعی است، علاوه بر اینکه از ضروری‌ترین مسائل جهان معاصر است است. همین بحث سب و لعن باعث می‌شود که در گوشه و کنار این عالم نسبت به شیعه هتک حرمت بشود، نسبت به شیعه بی‌احترامی بشود، موجب قتل شیعه می‌شود. الآن در عراق و سوریه حتی در یمن و غیره، به اتهام شیعه بودن، به اتهام اینکه اینها به صحابه جسارت می‌کنند، قتل اینها را واجب می‌دانند! زن‌ها و بچه‌ها را می‌کشند، سر می‌برند و هزاران جنایت می‌کنند. به قول آیت الله العظمی بهجت اگر کسی امروز در قم و تهران و مشهد و اصفهان بیاید یک کار نادرستی انجام بدهد، به صحابه فحش بدهد و باعث بشود آن طرف دنیا خون یک شیعه ریخته بشود، در قتل این شیعه سهیم است و فردای قیامت به عنوان قاتل شیعه در پیشگاه عدل الهی باید بیاید محاکمه بشود.

مجری

سوال دوم این بود که در رساله‌های توضیح المسائل ما آمده که نماز خواندن در مقابل عکس کراهت دارد، چرا در مسجد مقدس جمکران عکس گذاشته‌اند؟

استاد حسینی قزوینی

من ندیده‌ام.

مجری

استاد فکر می‌کنم منظورشان عکسهای بیرون مسجد هست.

استاد حسینی قزوینی

بیرون از مسجد بحث جدایی است، آن دیگر ارتباطی به مسجد ندارد. معمولا کسی در صحن مسجد نماز نمی‌خواند و علاوه بر این عکس‌ها به اندازه ده دوازده متر بالاست، روبرو نیست. مراجع که می‌گویند عکس روبرو نباشد، یعنی روبروی خودت که نگاه می‌کنی عکس را می‌بینی. ولی یک جایی روبروی شما بیست متر بالاتر یک عکسی را زدند، نمی‌گویند در برابر عکس ایستاده است.

مجری

آقای قارونی از کرج پرسیدند: حدیث علی مع الحق را که اهل سنت آورده‌اند، گفته‌اند در مورد حضرت عمار هم همین حدیث هست، در این خصوص توضیح می‌فرمایید؟

استاد حسینی قزوینی

ما ان‌شاء‌الله به حول و قوه الهی در جلسه بعدی کل روایاتی که در رابطه با عمار هست را مطرح می‌کنیم و تفاوتش را با عبارتی که درباره حضرت امیر آمده را هم بیان می‌کنیم. در رابطه با عمار آمده:

عمار مع الحق.

كنز العمال، المتقي الهندي، ج 13، ص 539.

عمار یدور مع الحق؛

عمار همیشه گرداگرد حق می‌چرخد.

درباره امیر المومنین علیه السلام می‌گوید: حق گرداگرد علی می‌چرخد.

مجری

آن حقی که در حدیث عمار است شاید خود امیر المومنین است؟

استاد حسینی قزوینی

بله! ما روایات متعدد هم داریم؛ شاید بیست تا روایت داریم که از ابوسعید خدری سوال می‌کنند که وقتی اختلاف پیش آمد کجا برویم؟ می‌گوید سراغ عمار.

عمار مع الحق؛

عمار با حق است.

كنز العمال، المتقي الهندي، ج 13، ص 539.

که حق، علی بن ابی طالب است. یا عمار با قرآن است که:

علي مع القرآن والقرآن مع علي.

المعجم الصغير، الطبراني، ج 1، ص 255.

یعنی اصلا این روایت عمار مع الحق از نبی مکرم صادر شده تا در اختلاف بین امیر المومنین و معاویه تمام مردم بدانند حق با علی است و معاویه باطل است، مخصوصا در بعضی از عبارت‌ها آمده است که عمار اینها را به جنت و بهشت دعوت می‌کند ولی آنها دعوت‌گران به آتش جهنم هستند؛

یدعونه الی النار؛

عمار را به طرف آتش جهنم دعوت می‌کنند.

مجمع الزوائد، الهيثمي، ج 7، ص 243.

در جای دیگر نقل می‌کند:

آمركم أن تلزموا عمارا

در فتنه با عمار باشید چون عمار با حق است.

ولی یک روایت ما نداریم که: الحق یدور مع عمار، من ندیدم. هر کجا هست می‌گوید:

عمار یدور مع الحق؛

عمار گرداگرد حق می چرخد.

این را عزیزان دقت کنند علی محور حق است؛

الحق یدور معه حیث ما دار،

روض الجنان وروح الجنان في تفسير القرآن ( فارسي )، أبو الفتوح الرازي، ج 4، ص 463.

اللهم ادر الحق معه حیث ما دار؛

حق را گرداگرد علی بچرخان،

نه اینکه علی را گرداگرد حق بچرخان.

سنن الترمذي، الترمذي، ج 5، ص 297.

وقتی می‌گوید عمار با حق است، یعنی عمار با علی بن ابی طالب است. مراد از کلمه حق، علی بن ابی طالب سلام الله علیه است.

مجری

سوال بعدی ایشان این بود که حدیث من کنت مولاه در مورد زید بن حارثه است.

استاد حسینی قزوینی

بله اولا این روایت ضعیف است و ثانیا این تعبیر نیست، تعبیر الست مولاکم است. بررسی این روایت در رابطه با بحث‌های شبهات غدیر در سایت موجود است، به آنجا مراجعه کنند. اینکه در رابطه با حضرت امیر هست، عبارت است از:

الست اولی بکم من انفسکم؛

آیا من اولی به شما نیستم؟

المعجم الكبير، الطبراني، ج 5، ص 195.

من کنت اولی به من نفسه فعلیّ وليه،

كنز العمال، المتقي الهندي، ج 1، ص 188.

من کنت مولاه فعلی مولاه،

فتح الباري، ابن حجر، ج 7، ص 61.

من کنت ولیه فعلیّ ولیه.

مجمع الزوائد، الهيثمي، ج 9، ص 108.

تمام این تعابیر کاملا مشخص است که منظور زید بن حارثه نیست.

مجری

سوال بعدی درباره اختلاف ما با اهل سنت در مورد زمان مغرب است. گفتند این زمانی که الآن شیعه قائل به آن است، یک شخصی در زمان امام صادق علیه السلام آورده و امام صادق علیه السلام او را لعنت کرده‌اند.

استاد حسینی قزوینی

اولین بار است که این روایت را می‌شنویم! ما دهها روایت از امام صادق، امام باقر، امام سجاد، از امیرالمومنین و از خود نبی مکرم در رابطه با مسئله وقت نماز مغرب داریم که آیا وقت نماز مغرب، غیبوبة شمس است یا ذهاب حمره مغربیه از مشرق؟ یا ذهاب حمره مغربیه از بالای سر هست؟ حتی الآن بعضی از فقهای ما مثل آیت الله بهجت فتوا دادند که به مجرد غیبوبة شمس، غروب صورت می‌گیرد، همان نظری که اهل سنت دارند.

ما روایت موقوف را اصلا حجت نمی‌دانیم. اصلا یکی از روایاتی که از دیدگاه شیعه ضعیف است، روایت موقوف است مگر اینکه ما قرائنی داشته باشیم که مثلا زراره و محمد بن مسلم و غیره، از غیر معصوم نقل نمی‌کنند. اگر ما این قطع را نداشته باشیم، روایت موقوف صد در صد جزء روایات ضعیف ماست.

مجری

آقا صادق از زابل گفتند که یکی از این شبکه‌های داعشی کلیپی از آقای برقعی پخش کرده که ایشان گفتند خود انبیاء هم قبول نداشتند که خزائن الهی بر روی زمین هستند! در مورد شخصیت آقای برقعی توضیح بفرمایید.

استاد حسینی قزوینی

خود قرآن می‌فرماید:

إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة؛

من می‌خواهم بر روی زمین خلیفه معین کنم.

سوره بقره، آیه 30.

آیه قرآن را رها کردند رفتند سراغ آقای برقعی!

اولا آقای برقعی در زمان مرجعیت آیت الله العظمی بروجردی، در حوزه علمیه قم تدریس می‌کردند. ایشان نظرش این بود بعد از مرحوم آقا سید ابو الحسن اصفهانی پسر عموی خودشان مرجع بشود، ولی نشد. شروع کرد نسبت به آیت الله العظمی بروجردی اهانت کردن! طلبه‌ها ایشان را در همان مسجد امام از منبر پایین آوردند و هتک حرمت کردند که البته این قسمتش خیلی زیاد مورد قبول ما هم نیست و ایشان بعد از آن در حوزه منفور شد، چون جسارت به مرجعیت چیزی نیست که برای حوزه علمیه قابل گذشت و تحمل باشد. بعد طبق پیشنهاد بعضی از مراجع، ایشان از قم هجرت کردند و به تهران رفتند. آنجا در یکی از مساجدی که مربوط به مادر مصدق بود، نماز جماعت می‌خواندند و در همان مسجد یک سری بحث‌هایی مطرح شد و ایشان نسبت به شیعه یک سری حرف‌های نادرستی زد! بعضی از مراجع مثل آیت العظمی میلانی فتوا به ارتداد ایشان دادند. ایشان نزدیک 35 کتاب در اثبات امامت ائمه علیهم السلام و در رابطه با حقانیت شیعه نوشته. بعد از انحرافش هم ایشان حدود 46 تا کتاب علیه شیعه نوشت! و در آخر عمر هم ایشان پشیمان شد و توبه کرد. حتی جناب آقای حسینی ورجانی می‌گوید: من خودم شاهد بودم، آخرین لحظات عمر برقعی بود، ایشان یک کتابی را می‌خواند و گریه می‌کرد. ظاهرا کتاب تاریخ طبری بود. ایشان برگشت، گفت: در حق امیر المومنین خیلی ظلم شده، خیلی جفا شده، وصیت نامه‌اش را در آورد شروع کرد به خواندن و گفت: من اقرار می‌کنم به امامت دوازده امام و از حضرت امیر تا حضرت مهدی ارواحنا فداه نام برد. می‌گوید: در آنجا سید مصطفی طباطبایی خیلی غضبناک به او نگاه کرد که این حرفها چیست! و ایشان هم وصیت کرد که مرا بعد از اینکه فوت شدم، در امام زاده شعیب در روستای کن اطراف تهران دفن کنند و در آنجا دفن کردند. حتی خود سید مصطفی طباطبایی کلیپش را هم پخش کردیم ایشان به صراحت می‌گوید: برقعی سنی نشده بود. و آقای طباطبایی دیگر از نزدیکان فکری ایشان و یادگار سلف و ناخلف آقای برقعی بوده است. ما نمی‌دانیم آیا توبه ایشان را اهل بیت قبول کرده‌اند یا نه؟ یک کسی که این چنین جسورانه نسبت به مقدسات اهل بیت اهانت کند، شاید توبه‌اش همانند توبه فرعون باشد که لحظه آخر گفت:

آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ‏ الْمُسْلِمينَ، الآن وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدين.

سوره یونس، آیات 90-91.

که قرآن به صراحت می‌گوید تا الآن گناه کردی، الآن داری توبه می‌کنی؟! این توبه دیگر توبه به درد بخوری نیست. حالا ما از پشت پرده خبر نداریم که توبه ایشان پذیرفته شده یا نشده؟ ولی این مطالبی که دارد پخش می‌شود، بر خلاف عقیده ایشان بوده و قطعا اینها موجب زیاد شدن عذاب ایشان خواهد شد.

مجری

آقای علیزاده از مشهد، توصیه به عزیزان اهل سنت حتی وهابیت داشتند دعای جوشن کبیر را که شیعیان این شب‌ها می‌خوانند بخوانند و ببینند آیا به تعبیر خود وهابی‌ها در آن شرک یا نعوذ بالله کفریات می‌توانند پیدا کنند؟ من فکر نکنم هیچ وهابی در طول زندگی‌اش این همه اسماء و صفات خداوند را که شیعیان در یک شب نام می برند، نام ببرد.

استاد حسینی قزوینی

همین دعای کمیلی که در کنار حرم مطهر نبی مکرم خوانده می‌شود، خطیب جمعه مکه و مدینه می‌گوید این شرکیات چیست که دارند می‌خوانند!! من نمی‌دانم این که می‌گوید:

اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِکُ الْعِصَمَ،

اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ،

این هم از شرکیات است؟ وقتی از دعای کمیل این‌ها به شرکیات تعبیر می‌کنند، آن وقت دعای جوشن کبیر را می آیند بگویند دعای توحیدی است؟

مجری

آقای زندی از همدان، مدرک قضیه مرغابی‌ها را در شب ضربت خوردن آقا امیر المومنین درخواست نموده‌اند.

استاد حسینی قزوینی

اگر به کتاب اصول کافی مراجعه بکنند؛ ج 1، ص 259، همین قضیه را از زبان حضرت امام صادق سلام الله علیه مطرح می‌کند. همچنین در کتاب ارشاد مرحوم شیخ مفید، ج 1، ص 17، این شعر را می‌آورد که:

اُشْدُدْ حَيازِ يمَكَ لِلْمَوْتِ * فَاِنَّ الْمَوْتَ لاِقيك

وَ لا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوت * اِذا حَلَّ بَوادِيكَ

در همان ارشاد مرحوم شیخ مفید هست، وقتی که می‌گوید:

فلما خرج الی صحن الدار استقبلته الاوز فصحن فی وجهه فجعلوا یطردونهن؛

وقتی امیرالمومنین به صحن حیات رسید، تمام این مرغابیها به استقبال ایشان آمدند و همه شروع کردند صدا زدن. اینها را داشتند کنار می‌زدند.

ام کلثوم این مرغابی‌ها را که داشتند جلوی امیر المومنین بال بال می زدند و صیحه می‌کشیدند، کنار می‌زد تا امیر المومنین علیه السلام برود. حضرت فرمود:

دعوهن فانهن نوائح ثم خرج فاصیب علیه السلام؛

اینها را رها کن اینها دارند نوحه سرایی می‌کنند!

الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 17.

که بعد از آن لحظه شهادت هست.

مجری

آقا مهدی از رفسنجان سؤال کردند با اینکه اهل سنت عبارات عجیبی در کتب خودشان در حقانیت آقا امیرالمومنین علیه السلام و در مورد اهل بیت دارند، چرا خودشان اعتقاد به ولایت امیرالمومنین علیه السلام به این صورت که شیعه دارد پیدا نمی‌کنند؟!

استاد حسینی قزوینی

این سؤال را آن طرف هم شاید داشته باشند که مثلا این همه روایت که در رابطه با خلفاء هست چرا شیعه‌ها ایمان پیدا نمی‌کنند.

بحث ایمان بحث دل بخواهی نیست. خدای عالم به نبی مکرم می‌گوید:

إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ الله يَهْدي مَنْ يَشاء؛

تو نمی‌توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی، خداست که هر کس را بخواهد هدایت می‌کند.

سوره قصص، آیه 56.

دیگر از این واضح‌تر؟! این روایاتی که هست از گفتار پیغمبر که مهم‌تر نیست، می‌گوید: با گفتار پیغمبر بعضی‌ها ایمان نمی‌آورند، ایمان دست خدای عالم هست. خدای عالم هر کس را بخواهد هدایت می‌کند. و من معتقدم با همه احترامی که برای عزیزان اهل سنت قائلیم، بچه شیعه‌های ما باید هر روز یک لقمه نان بخورند، یک لقمه هم در راه خدا صدقه بدهند به شکرانه اینکه خدای عالم نعمت ولایت اهل بیت را به آنها داده است.

این جمله را که می‌گویم خودم هم شامل همین باشم من یقین دارم که ما قدر ولایت امیرالمومنین و ائمه را نمی‌دانیم ولی وقتی وارد عالم برزخ شدیم و چشممان به جمال نورانی امیرالمومنین افتاد، آنجا می‌فهمیم که خدا چه نعمت بزرگی به ما داده، چه آقایی بزرگی در حق ما کرده. من یقین دارم عظمت ولایت اهل بیت به قدری مهم است که اگر ما ده هزار شب هم در رابطه با ولایت اهل بیت علیهم السلام حرف بزنیم، این را من تعارف نمی‌کنم با تمام وجودم دارم می‌گویم، گوشت و پوست و استخوانم و تمام سلول‌های بدنم شهادت می‌دهد بر اینکه ما قدر نعمت ولایت را نمی‌دانیم. فقط آن روزی که چشممان را باز کردیم و جایگاه ولایت را دیدیم، آن وقت می‌فهمیم که در چه نعمتی بودیم، مثل ماهی که در داخل دریا هست، هر چه بگویی این نعمت است، اصلا متوجه نمی‌شود! ولی وقتی که از دریا بیرون افتاد ، تازه می‌فهمد که چه نعمت بزرگی داشته است.

به هر حال اگر ما واقعا شبانه روزمان سجده شکر برای نعمت ولایت انجام بدهیم باز کم شکر کرده‌ایم و این را هم می‌گویم کاری نکنیم که فردای قیامت پشیمان بشویم زیرا افرادی که نسبت به ولایت کوتاهی کرده‌اند، قطعا آن روز، پشیمان خواهند بود و ما هم که قدر نعمت ولایت را ندانسته‌ایم نیز پشیمان می‌شویم که چرا بیش از این در رابطه با نعمت ولایت سپاسگزار نبودیم و لذا ان‌شاء‌الله عزیزان بعد از هر نمازشان که سجده شکر بجا می آورند، تمام نعمت های الهی را شاکر باشند از جمله نعمت ولایت را که؛

الحمد الله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدنا الله.

سوره اعراف، آیه 43.

مجری

سوال بعدی آقا مهدی این بود که مولایی که در حدیث غدیر آمده به چه معناست؟

استاد حسینی قزوینی

مولایی که در آنجا آمده است، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خودشان معنا کرده‌اند:

الست اولی بکم من انفسکم؟

النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم.

سوره احزاب، آیه 6.

این تعبیری که نبی مکرم قبلش داشته، معنای مولا را مشخص کرده است و خیلی واضح و روشن است. آیا من ولایت تامه‌ام بر شما از خود شما بیشتر نیست؟

قالوا بلی!

بعد فرمود:

من کنت مولاه فعلی مولاه.

خود پیغمبر معین کرده معنای مولا را نیازی نیست ما آن را معنا کنیم.

تعابیر دیگر هم هست، مثلا:

من کنت اولی به من نفسه فعلیّ اولی به من نفسه؛

هر کس من اولی به نفس او هستم، علی مولای اوست.

من کنت ولیه فعلی ولیه؛

هر کس من ولی امر او هستم، علی ولی امر اوست.

به عبارت‌های مختلف آمده است.

مجری

آقا هادی از عزیزان اهل سنت فرمودند که آیا خلیفه دوم با دختر امیر المومنین علیه السلام ازدواج کرده است یا خیر؟ اگر تایید یا ردی دارید با دلیل بفرمایید.

استاد حسینی قزوینی

این را ما بارها گفته‌ایم؛ اولا اینکه این ازدواج صورت گرفته یا نه، مشکلی را حل نمی‌کند. فرض بگیریم که ازدواج کرده باشد، آیا ازدواج کردن دلیل بر حقانیت است؟ اگر دنبال حقانیت می‌گردید، این همه آیات، این همه روایات هست، شما بر روی آیات و روایات کار کنید ببینید که ادله‌ای که شیعه برای حقانیت امیرالمومنین می‌آورد درست است یا نه؟

از آن طرف هم یک روایت صحیح در کتابهای شیعه به ما نشان بدهند که این دختر، دختر حضرت زهرا بوده است. روایتی هم که در کتاب کافی، کتاب النکاح، باب تزویج ام کلثوم، ج 5، ص 346، هست، به نفع خلیفه دوم نیست. خلیفه دوم می‌آید می‌گوید اگر دختر به من ندهی من می‌روم شاهد دروغی درست می‌کنم که علی دزدی کرده و دست تو را می‌برم! خوب امیرالمومنین سلام الله علیه برای اینکه بنا نداشت با اینها درگیر بشود، تسلیم این امر شد و آن را هم واگذار کرد به عباس عموی نبی مکرم و عموی امیرالمومنین سلام الله علیه که او بیاید این کار را انجام بدهد.

شما تحقیق کنید که مثلا در سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 501، خلیفه دوم می‌آید می‌گوید: حضرت امیر سلام الله علیه دخترش را بزک کرد فرستاد خانه عمر و گفت برو ببین که آیا عمر تو را می پسندد یا نمی پسندد!!!

آیا غیرت شما یا دیگری قبول می‌کند که یک کسی بیاید خواستگاری دختر یا خواهرتان و شما به عنوان پدر، دخترتان را بزک کنید، بفرستید خانه داماد و بگویید آقای داماد ببین این دختر مرا می‌پسندی یا نمی‌پسندی! از آن طرف هم خلیفه دوم می‌آید دست به ساق دختر نامحرم می‌زند، دختر می‌گوید:

لولا انک امیرالمومنین لکسرت انفک؛

اگر خلیفه نبودی دماغت را خورد می‌کردم.

سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 501.

لولا انك اميرالمومنين للطمت عینک؛

اگر چنانچه خلیفه نبودی با این دستهایم چشمانت را در می‌آوردم.

الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج 4، ص 1955.

کار به جایی می‌رسد که سبط ابن جوزی اعتراضش بلند می‌شود که: اگر این ام کلثوم کنیز هم بود، خلیفه حق نداشت دست به بدن نامحرم بزند.

اینهایی که در کتابهای خودتان آمده یک مقداری مطالعه بفرمایید ببینید فقط این که امیرالمومنین دخترش را به عمر داد و عمر داماد امیرالمومنین سلام الله علیه شد، تنها این ملاک نشود. این قبل از ازدواج. بعد از ازدواج امثال این قضایا را ببینید، مطالبی که نقل شده آیا برای جایگاه یک خلیفه، نه جایگاه یک مسلمان، تطبیق می‌شود داد؟ وقتی می‌خواهید تحقیق بکنید اینها را هم ملاک قرار بدهید، ببینید که واقعا غیرتتان قبول می‌کند که امیرالمومنین چنین کاری کند؟ غیرتتان قبول می‌کند جناب عمر همچنین کاری بکند؟ اگر واقعا قبول می‌کند که هیچ. بله! ازدواج اتفاق افتاده و قضیه هم درست است و اگر نه نمی‌توانید قبول بکنید، همان عبارتی را که آقای نووی دارد که ام کلثوم همسر عمر، دختر ابوبکر بوده، این چیزی است که نووی فقیه الامة به صراحت این مطلب را آورده است.

المجموع، النووی، ج 15، ص 379.

مجری

ممنونیم از شما حضرت استاد!

یا علی مدد خدا نگهدار!



Share
1 | یعقوب علی | Canada - Calgary | ٢٠:١٩ - ١٦ بهمن ١٣٩٤ |
با عرض سلام و آرزوی موفقیت بیشتر،
از جناب حاجی آقا التماس دعا دارم. لطفاً این پیغام بنده را به ایشان برسانید. سپاسگزارم.
یعقوب علی، از کانادا
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها