2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
الجمع بين الصلاتين: بررسی احادیث اهل بيت عليهم السلام (2)
کد مطلب: ٦٦٢٦ تاریخ انتشار: ١٦ فروردين ١٣٨٨ تعداد بازدید: 1898
خارج فقه مقارن » الجمع بين الصلاتين
الجمع بين الصلاتين: بررسی احادیث اهل بيت عليهم السلام (2)

88/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 88/01/16

موضوع: « الجمع بين الصلاتين: بررسی احادیث اهل بيت عليهم السلام (2( »

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.

ما در رابطه با الجمع بین الصلاتین هفت - هشت روایت را با بررسی سندی از ائمه علیهم السلام عرض کردیم. این روایات مبنی بر جواز جمع بین ظهر و عصر، مغرب و عشاء از ائمه علیهم السلام بود و در غالب این روایات هم به عمل رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم استناد شده بود مثلاً :

«قد کان رسول الله صلی الله علیه واله وسلم عمل بهذا»

این هفت هشت تا روایات تقریباً مقید به عذر بود مثلاً امام صادق می‌فرمود:

«انا فی حاجة»

من کار دارم و می‌خواهم جمع کنم.

یا در لیلةٌ مطیره شب بارانی و امثال این قضایا بود.

آخرین روایتی که ما در جلسه قبل عرض کردیم روایت قُرب الإسناد بود که امام باقر سلام الله علیه:

« أنه كان يأمر الصبيان يجمعون بين الصلاتين : الأولى والعصر ، والمغرب والعشاء ما داموا على وضوء قبل أن يشتغلوا »

بچه‌ها وقتي وضو گرفتند قبل از این‌که وضوی‌شان باطل بشود وادار کنید كه نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء‌شان را با هم بخوانند

وسائل الشيعة ( آل البيت ) - الحر العاملي - ج 4 ص 218، حدیث 4964.

در سند این روایت محمد ابن عیسی ابن عبید یقطینی است ایشان ثقه است، عبدالله ابن میمون قداح ثقه است و روایت صحیح است؛ ولی در این‌‌جا روایت مقید به صلاة صبیان است آن هم:

«ما داموا على وضوء قبل أن يشتغلوا »

این‌که بچه‌ها پنج بار بروند وضو بگیرند و نماز بخوانند برای‌شان سخت است شاید از نماز زده بشوند، امام می‌فرماید که این‌ها جمع بخوانند.

در جلسه قبل عرض کردم در سند حسن ابن ظریف نیست حسین ابن علوان است ظاهراً من روایت را ننوشته بودم ولی سند روایت را نوشته بودم روایت این است که:

«عن الحسن بن ظريف ، عن الحسين بن علوان ، عن جعفر بن محمد ، عن أبيه ، عن علي ( عليهم السلام ) قال : كان رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) يجمع بين المغرب والعشاء في الليلة المطيرة ، فعل ذلك مرارا»

در شب بارانی نبی مکرم، بارها نماز مغرب و عشاء را جمع کردند

وسائل الشيعة ( آل البيت ) - الحر العاملي - ج 4 ص 220

حسن ابن ظریف ثقه است ولی حسین ابن علوان عامی مذهب و سنی مذهب است و مورد وثوق ما نیست.

روایت آخری هم که خواندیم از مرحوم شهید در ذکری بود، کتاب عبدالله ابن سنان در دستش بوده از ایشان نقل کرده روایت صحیح است چون واسطه‌ای در این‌جا نیست

« أن رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) كان في السفر يجمع بين المغرب والعشاء والظهر والعصر إنما يفعل ذلك إذا كان مستعجلا »

نبی مکرم در سفر وقتی که عجله داشتند بین ظهرین و عشائین را جمع می‌کردند.

وسائل الشيعة ( آل البيت ) - الحر العاملي - ج 4 ص 218، حدیث 4964.

بعد حضرت فرمود:

«وتفريقهما أفضل»

جدا کردن این نمازها، افضل است.

تمام این‌ روایت‌های را که ما عرض کردیم در وسائل، جلد 4 از صفحه 218 تا 220 است.

از این‌جا به بعد به دسته‌ی دوم از روایات می‌رسیم شاهد مثال اساسی ما این‌جا است:

«جواز الجمع بین الصلاتین لغیر غذر»

آن‌جایی که هیچ عذری، سفری، هوای بارانی و امثال این‌ها نیست از ائمه علهیم السلام در این‌جا هم حدود ده تا دوازده روایت است؛ ولی روایات صحیحه در این‌جا خیلی کم است گرچه یکی دو تا هم صحیح باشد برای ما کفایت می‌کند.

روایت اول:

« محمد بن علي بن الحسين بإسناده ، عن عبد الله بن سنان ، عن الصادق ( عليه السلام ) أن رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) جمع بين الظهر والعصر بأذان وإقامتين، وجمع بين المغرب والعشاء في الحضر من غير علة بأذان واحد وإقامتين.»

وسائل الشيعة ( آل البيت ) - الحر العاملي - ج 4 ص 221

این خیلی صریح است که نبی مکرم در حضر -در سفر هم نبود- بدون هیچ علت و مانعی - نه لیلة مطیره‌ بود و نه هیچ مانع دیگری - به یک اذان و دو اقامه نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء را اقامه فرمودند، روایت هم صحیحه است اسناد شیخ، عبدالله ابن سنان صحیح است و عبدالله هم ثقه است و در او شکی نیست و سند مشکلی ندارد، این یک روایت صحیح در این باب!

روایت دوم را شیخ صدوق در علل الشرایع دارد:

«عن الحسين بن أحمد بن إدريس عن أبيه ، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن علي بن الحكم ، عن إسحاق بن عمار »

وسائل الشيعة ( آل البيت ) - الحر العاملي - ج 4 ص 221

حسین ابن احمد ابن ادریس ثقه است، احمد ابن محمد ابن عیسی هم ثقه است، علی ابن حَکَم ثقه است اسحاق ابن عمار! در رابطه با اسحاق ابن عمار بحث است که آیا اسحاق ابن عمار فطَحی مذهب است یا نه؟ آن‌چه که مرحوم سید بحر العلوم در رسائل‌شان دارند آن‌جا ایشان ثابت کرده که اسحاق ابن عماری که فطَحی مذهب است اصلاً‌ در سند روایات ما این آقا قرار نگرفته است.

تمام روایاتی که ما از اسحاق ابن عمار در اسانید روایات‌مان داریم اسحاق ابن عمار شیعی و ثقه است. این مطلب را مرحوم کلباسی در کتاب سماع المقال آورده و ما مفصل در پاورقی این قضیه را توضیح دادیم و قرائن دیگری هم که در خاطر دارم آوردیم که اسحاق ابن عماری که در اسانید روایات ما است «امامیٌ و ثقه» اگر ایشان فطَحی هم باشد روایتش موثقه می‌شود و روایت موثقه هم معتبر است.

ولی ظاهر قضیه این است که اسحاق ابن عمار صِیرفی و امامی است و روایات متعددی هم از آقا امام هشتم و از امام کاظم سلام الله علیهما دارد و روایت صحیحه است در این روایت آمده است:

«إن رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) صلى الظهر والعصر في مكان واحد من غير علة و لا سبب»

بدون هیچ علت و سببی آقا نبی مکرم نماز ظهر و عصر را در یک جا خواندند

«فقال له عمر - وكان أجرأ القوم عليه- أحدث في الصلاة شئ ؟ »

عمر که جری‌ترین افراد نسبت به پیغمبر بود گفت: یا رسول الله شما که نماز ظهر و عصر را جمع خواندید آیا وحی جدیدی نسبت به نماز نازل شده یا قانون جدیدی درباره نماز آمده است؟

« قال : لا و لكن أردت أن أوسع على أمتي»

پیغمبر جواب دادند نه! قانون و آیین جدیدی نیامده ولکن خواستم با این کارم بر امتم توسعه داده باشم این‌ها را در فشار قرار ندهم.

در این‌جا اولاً نبی مکرم بین ظهرین و نیز بین عشائین « من غير علة ولا سبب » جمع کرده و حکمت آن را هم بیان کرده که من خواستم بر امتم توسعه بدهم این‌ها در وسع باشند هر وقت برای‌شان امکان بود تفریق کنند و اگر امکان نبود جمع بخوانند یعنی بتوانند هم نماز جمع هم نماز تفریق بخوانند و خودشان را به مشقت نیاندازند که حتماً مقیّد باشند نمازها را در پنج وقت بخوانند.

این مطلب را هم ایشان می‌گوید که فتوا دادن بر پنج وقت و الزام کردن خلاف نظر نبی مکرم و سنت است.

پس ما سه تا استفاده فقهی کردیم یکی عمل پیغمبر بر جواز جمع؛ دوم حکمتش را هم که بیان کردند؛ سوم اینکه هرگونه فتوایی بر الزام در تفریق خلاف نظر و سنت پیغمبر است.

سند روایت هم صحیح است در سند روایت اسحاق ابن عمار است، به طور فرض اگر فَطحی هم باشد «فطحیٌ ثقه»، موثقه می‌شود در حالی که فَطحی ثقه نیست غیر فطحی و امامی است. این دو روایت.

روایت سوم:

«وعن أحمد بن محمد بن يحيى ، عن أبيه، عن أحمد بن محمد بن عيسى ، عن محمد بن سنان ، عن عبد الملك القمي ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام )»

احمد ابن محمد ابن یحیی، ثقه است، پدرش محمد ابن یحیی ابو جعفر عطار ثقه است، محمد ابن سنان را هم گفتیم ثقه است؛ ولی عبدالملک قمی مجهول است، برای ضعف روایت ولو یک نفر هم مجهول باشد کفایت می‌کند.

«عبد الملك القمي ، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) قال : قلت له : أجمع بين الصلاتين من غير علة ؟ قال : قد فعل ذلك رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ، أراد التخفيف عن أمته »

آیا بین دو نماز بدون هیچ علت و سببی جمع کنم؟ گفت پیغمبر اکرم این کار را انجام داده است. و با این کارش اراده کرده برای امتش تخفیف بدهد.

یعنی این‌ها را در فشار قرار ندهد و این‌ها در به جا آوردن نماز آزاد باشند. این‌ها نشان می‌دهد که گرچه روایت، سنداً مشکل دارد؛ ولی چون ما روایت صحیحی را قبلاً عرض کردیم می‌تواند مؤید باشد چون روایت ضعیف، ملاک سند نمی‌تواند قرار بگیرد ولی مؤید حدیث صحیح می‌تواند باشد.

این هم مثل روایت قبلی هم دلالت بر جواز می‌کند هم دلالت می‌کند که این جواز برای تخفیف امت است.

«کانَ لتخفیفٍ علی الامة لعدم وقوع الأمّة فی حرج»

پرسش:

استاد! این‌که مضمون حدیث، حدیث صحیح را تأیید می‌کند می‌تواند وثاقت راوی را ثابت کند؟

پاسخ:

نه، از آن جهت نمی‌شود. اثبات وثاقت یک دنیای دیگری دارد. در مورد مضمون شما ببینید سه چهار تا روایت ضعیف دست به دست هم می‌دهد مضمون را ثابت می‌کند ولی روایت را نمی‌توانیم بگوییم صحیح است.

چون امام یک دفعه بیان کرده ده نفر پای صحبت حضرت بودند از این ده نفر، دو نفرشان آدم ثقه بودند و هشت نفرشان هم غیر ثقه بودند، شنیدن کلام معصوم، افراد را ثقه نمی‌کند.

روایت چهارم:

«وعن علي بن عبد الله الوراق و علي بن محمد القزويني»

علی ابن محمد ورّاق ثقه است علی ابن محمد قزوینی غیر ثقه؛ ولی چون این‌جا دو نفر نقل کرده‌اند روایت دارای سند حیلوله است و ضرر نمی‌زند، یک طریق ما هم ثقه باشد کفایت می‌کند.

«عن سعد بن عبد الله»

سعد ابن عبدالله اشعری و مورد وثوق ما است.

«عن العباس بن سعيد الأزرق»

عباس ابن سعید الازرق مجهول است

«عن زهير بن حرب»

زهیر ابن حرب مجهول است.

« عن سفيان بن عيينة»

سفیان ابن عیینه فوق مجهول! و از مفتیان اهل‌سنت است.

«عن الزبير»

زبیر هم مجهول است، ابو زبیر محمد ابن مسلم است.

«عن سعید بن جبیر»

سعید ابن جبیر که ثقه است، ابن عباس هم از دیدگاه ما ثقةٌ ولی به خاطر این‌که دو سه تا راوی مجهول ما این‌جا داشتیم مثل عباس ابن سعید، زهیر، سفیان، ابو الزبیر چهار تا راوی مجهول و ضعیف داشتیم؛ پس روایت غیر صحیحه است.

ولی مضمون روایت، مضمونی است که در کتب اهل‌سنت در صحیح مسلم همین مضمون آمده و ما بخواهیم بر اهل‌سنت استدلال کنیم مشکلی نداریم.

روایتش این است:

« جَمَعَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَيْنَ اَلظُّهْرِ وَ اَلْعَصْرِ جمیعا بالمدینة مِنْ غَيْرِ خَوْفٍ وَ لاَ سَفَرٍ »

« فَقَالَ أَرَادَ أَنْ لاَ يُحَرِّجَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أُمَّتِهِ»

ابن عباس گفت: تا احدی از امت به فشار نیفتد.

النيسابوري القشيري، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاى261هـ)، صحيح مسلم، ج2، ص152، ناشر: دار الفكر – بيروت، بي‌تا.

نبی مکرم نظرش این بوده که احدی از امت به فشار نیفتد. از آن‌جا که این روایت از دیدگاه ما، صحیح نیست ما اگر بخواهیم استناد کنیم به عنوان مؤید روایات صحیح می‌توانیم استفاده بکنیم؛ ولی برای اثبات این قضیه برای اهل‌سنت می‌توانیم به این روایت استناد کنیم؛ چون عین این روایت لفظاً و مضمونا در صحیح بخاری و مسلم آمده از آن جهت مطلب تمام است، روایت هم بر جواز و هم بر حکمت جواز دلالت می‌کند.

روایت پنجم:

«وبالاسناد عن العباس الأزرق ، عن ابن عون بن سلام الكوفي ، عن وهب بن معاوية الجعفري، عن أبي الزبير ، مثله»

در این روایت همه روات مجهول هستند، همان متن هم است.

روایت ششم:

«وبالاسناد عن سعد بن عبد الله»

شیخ صدوق به اسنادش از سعد ابن عبدالله هیچ مشکلی ندارد.

«عن محمد بن عبد الله بن أبي خلف ، عن أبي يعلى بن الليث والي قم ، عن عون بن جعفر المخزومي ، عن داود بن قيس الفراء ، عن صالح ، عن ابن عباس»

فقط در این‌جا سعد ابن عبدالله مورد وثوق است، مابقی همه مجهول هستند مضمون روایت هم این است:

« عن ابن عباس أن رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) جمع بين الظهر والعصر والمغرب والعشاء عن غير مطر ولا سفر»

همان متن روایت صحیح مسلم است.

«فقیل لابن عباس : ما أراد به ؟ قال : أراد التوسيع لامته»

هدف پیغمبر چه بود؟

البته کلمه توسیع در صحیح مسلم نیست آن‌جا دارد:

«أن لا يحرج على أمته »

روایت مثل سابقش هم بر جواز دلالت می‌کند هم بر هدف پیغمبر که:

«عدم وقوع الامة فی حرج»

روایت هفتم که روایت غیر صحیحه است

«وبالاسناد عن زهير بن حرب»

زهیر ابن حرب مجهول است.

«عن إسماعيل بن علية»

ایشان مجهول است

«عن ليث»

لیس ابن ابی سلم ایشان هم مجهول است.

«عن طاوس»

طاوس ابن کیسان یمانی و مجهول است

«عن ابن عباس أن رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) جمع بين الظهر والعصر والمغرب والعشاء في السفر والحضر»

...چه در سفر و چه در حضر، نبی مکرم نماز را جمع خواندند.

این روایت هم دلالت بر جواز جمع می‌کند چه در سفر و چه در حضر.

این هفت تا روایتی که ما خواندیم جز دو روایت اول همه غیر صحیح است. اگر همین غیر صحیح‌ها هم به تنهایی بود، مفید بود. چون ضعف روایت به خاطر مجهول بودن راوی است فرق است بین این‌که ما بگوییم روایت ضعیف است «لقول الراوی کذّابا».

پنجاه تا روایت کذاب اگر دست به دست هم بدهند هیچ مطلبی را تمام نمی‌کند یا می‌گوییم راوی وضّاع است فرق است بین روایتی که ضعیف است و بین روایتی که دروغ و جعلی است، هزار تا روایت دروغ را شما کنار هم بچینید مثل این‌که هزار تا صفر گذاشتید و جمع می‌زنید باز مساوی با صفر می‌شود.

ولی روایات ضعیف، مخصوصاً آن‌جا که ضعف روایت به خاطر جهل روات یا مهمل بودن روات باشد این‌ها ضرر نمی‌زند.

روایت هشتم:

«وبالاسناد عن العباس بن سعيد الأزرق»

سعید ازرق مجهول است

« عن سويد بن سعيد الأنباري»

ایشان هم مجهول است

«عن محمد بن عثمان»

مجهول است

«عن الجمحي»

جُمحی جد محمد ابن عثمان است، محمد ابن عثمان ابن صفوان جمحی است کلمه جُمح صفت صفوان است، ایشان هم مجهول است.

« عن الحكم بن أبان»

مجهول است

«عن عِكرمة»

عِکرمه غلام ابن عباس بود، که ناشر افکار نواصب در منطقه غرب بوده و از معاندین اهل‌بیت بود و کسی بود که در کوچه می‌رفت و فریاد می‌زد و می‌گفت هر کسی بخواهد من حاضر هستم با او مباهله کنم که آیه تطهیر، درباره زنان پیغمبر نازل شده است! آدم خیلی مغرض بوده و علیه اهل‌بیت حرف می‌زده است.

متأسفانه در بعضی از کتاب‌ها خیلی از او تجلیل شده است! مخصوصاً آقای معرفت در کتاب تفسیر اثری چهار پنچ صفحه درباره مدح و فضائل عِکرمه صحبت کرده است! آیت‌الله سبحانی خودش به من فرمود من روزی به آقای معرفت گفتم: این عِکرمه‌ای که منافق و از خوارج و ناصبی است شما این همه درباره او مدح و فضائل آوردی مگر سنی شدی این‌طوری از عِکرمه تمجید کردی؟!

ایشان گفت این اشتباه شده در چاپ‌های بعدی اصلاح خواهم کرد. ولی عمر ایشان وفا نکرد که این‌ها را اصلاح بکند، ایشان در کتاب تفسیر اثری لغزش زیاد دارد.

« عن ابن عباس ، وعن نافع ، عن عبد الله بن عمر»

«أن النبي ( صلى الله عليه وآله ) صلى بالمدينة مقيما غير مسافر ( جميعا وتماما جمعا )»

هم این‌ها را در یک جا خواند و هم تمام و شکسته خواند.

روایت نهم:

روایت نهم روایتی است که محمد ابن یعقوب کلینی دارد.

«محمد بن يعقوب ، عن محمد بن يحيى»

محمد ابن یحیی عطار ابو جعفر القمی است، روایت صحیحه بلکه صحیحه‌ی اعلایی است، یعنی در این ده دوازده تا روایت از نظر سند از همه محکم‌تر و از نظر متن از همه صریح‌تر است.

راوی بعدی:

«عن أحمد بن محمد»

احمد ابن محمد ابن عیسی قمی است که جزو اصحاب اجماع و از شخصیت‌های برجسته است.

«عن علي بن الحكم عن عبد الله بن بكير»

علی ابن حَکم هم انباری و ثقه است، عبدالله ابن بکیر که از اصحاب اجماع و مورد وثوق است.

«عن زرارة»

زراره که از اجلای روات شیعه است.

غرض این که روایان حدیث همه ثقه و در بالاترین مرتبه وثاقت هم هستند.

«عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) قال : صلى رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) بالناس الظهر والعصر حين زالت الشمس»

ظهر و عصر را وقتی که آفتاب از وسط، دایره‌ای نصف النهار رد شد اقامه کردند.

«في جماعة من غير علة»

بدون هیچ علت و سببی جماعت خواند

«وصلى بهم المغرب والعشاء الآخرة قبل سقوط الشفق من غير علة في جماعة»

قبل از آن‌که سفیدی بعد از مغرب از بین برود نبی مکرم نماز مغرب و عشاء را خواندند.

بعد حضرت فرمود:

«وإنما فعل رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) ليتسع الوقت على أمته»

برای این‌که در وقت نماز بر امتش توسعه داده باشد.

الحر العاملی، محمد بن الحسن، متوفای 1104ق، وسائل الشیعه الی تفصیل مسائل الشریعه، ج4، ص222، تحقيق مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، ناشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث – قم، چاپ دوم، 1414هـ

دقت کنید روایت چند تا دلالت دارد:

یک: جواز جمع بین الصلاتین

دو: فلسفه یا حکمت توسعه بر امت و نشان می‌دهد که انحصار نماز به پنج وقت در حقیقت خلاف نظر پیغمبر و سنت ایشان است.

سه: مهم‌تر از همه این‌ها جمع در اول وقت بود. این ثابت می‌کند فتاوای بعضی از علمای اهل‌سنت که می‌گویند جمع فرضاً‌ درست باشد در وقت نماز دوم باید جمع کرد، یعنی نماز ظهر را باید تأخیر بیاندازیم تا وقت نماز عصر برسد آن‌جا جمع کنیم یا نماز و عشاء را باید تأخیر بیاندازیم وقت نماز عشاء برسد آن‌ وقت جمع کنیم، این (نظر علمای اهل سنت ) را هم باطل می‌کند.

روایت خیلی صریح و از نظر دلالت کاملاً در وسع است و از نظر سند هم صحیح اعلایی است.

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب