2024 April 16 - سه شنبه 28 فروردين 1403
=نماز تراويح: تقسيم بدعت به حسنه و سيئه در نزد اهل سنت
کد مطلب: ٦٥٥٤ تاریخ انتشار: ٢٤ فروردين ١٣٨٩ تعداد بازدید: 2758
خارج فقه مقارن » نماز تراويح
=نماز تراويح: تقسيم بدعت به حسنه و سيئه در نزد اهل سنت

بسم الله الرحمن الرحيم

تاريخ: 24 / 01 / 89


بحث ما در رابطه با نماز تراويح بود. روايات شيعه و سني را خوانديم و رسيديم به أقوال علماء أهل سنت در توجيه عمل خليفه دوم كه مي گويند بايد بدعت را تقسيم كنيم به بدعت حسنه و بدعت سيئه.

در اين زمينه، حدود 30، 40 مورد پيدا كرده ايم كه آمده اند توجيه كرده اند و تقسيم كرده اند بدعت را به بدعت حسنه و سيئه. حتي بعضي ها گفته اند بدعت را مي توان به 5 قسم تقسيم نمود: واجب و حرام و مستحب و مكروه و مباح. براي هر كدام هم مثال هايي را زده اند.

در برابر اينها، افرادي هم آمده اند و گفته اند بدعت قابل تقسيم بندي نيست و مراد آقاي عمر، بدعت لغوي بوده است. يعني نوآوري كرده است؛ مانند نوآوري هايي كه ديگران مي آورند. مثلا لباس جديدي مي پوشند و غذاي جديد مي خورند و اختراع جديدي درست مي كنند و اينها هم بدعت است.

عرض خواهيم كرد كه لغت شناسان هم اين را قبول ندارند. چون معناي لغوي بدعت اين است: «چيزي را به وجود بياورند كه سابقه ندارد». حال آن كه اينها مي گويند در زمان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) سابقه داشته و نماز تراويح خوانده شده است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) غضبناك شد و فرمود:

من مي ترسم اصرار شما باعث شود اين نماز بر شما واجب شود.

خيلي از بزرگان هم مي گويند مراد از بدعت خليفه دوم، اين است كه من سنت فراموش شده را إحياء كرده ام. ما بايد به كدام حرف نگاه كنيم؛ بدعت لغوي يا إحياء سنت از بين رفته.

ي) مخالفت بعضي بزرگان أهل سنت با تقسيم بندي بدعت

در برابر اين دسته از بزرگان أهل سنت، مي بينيم كه برخي از بزرگان شان به صراحت اعلام كرده اند كه بدعت، قابل تقسيم به حسنه و سيئه نيست؛ مانند زنا كه قابل تقسيم به زناي حسنه و زناي سيئه نيست.

1. أبو اسحاق شاطبي (متوفاي 790 هجري)

فاعلموا ـ رحمكم الله ـ أن ما تقدم من الأدلة حجة في عموم الظن، أنها ـ أي نصوص كل بدعة ضلالة ـ جاءت مطلقة عامة علي كثرتها لم يقع فيها استثناء البتة و لم يأت فيها ما تقتضي أن منها ما هو هدي و لا جاء فيها: كل بدعة ضلالة إلا كذا و كذا ... علي أن متعقل البدعة يقتضي ذلك بنفسه، لأنه من باب مضادة الشارع و إطراح الشرع و كل ما كان بهذه المثابة فمحال أن ينقسم إلي حسن و قبح و أن يكون منه ما يمدح و ما يذم.

ادله اي كه در رابطه با بدعت آورده شد، دلالت مي كند بر اين كه بدعت، به عمومش منهي عنه است. بدعت در اين روايت، مطلق و عام آمده است و قابل إستثناء شدن نيست و نمي توان گفت: «بعضي از بدعت ها، مايه هدايت است» و نمي توان گفت: «هر بدعتي، گمراهي است؛ مگر فلان و فلان» ... تعقل در بدعت، إقتضاء مي كند كه قابل تقسيم بندي نيست؛ زيرا بدعت از واژه هاي ضد ديني و ضد شرعي است و شارع آن را طرد و منع كرده است. وقتي واژه اي اين چنين باشد كه ضد شرع است، امكان تقسيم به حسنه و قبيحه يا ممدوح و مذموم ندارد.

الإعتصام لأبي إسحاق الشاطبي، ج1، ص141

2. كحلاني (متوفاي 1182 هجري)

إن عمر هو الذي جعلها جماعة علي معين و سماها بدعة، أما قوله: «نعم البدعة»، فليس في البدعة ما يمدح بل كل بدعة ضلالة.

عمر، كسي است كه نماز تراويح را به جماعت قرار داد و بدعت ناميد. قول عمر كه گفت: «چه بدعت خوبي است»، نمي توان در بدعت چيزي را يافت كه قابل مدح كردن باشد؛ بلكه تمام بدعت ها، گمراهي است.

سبل السلام، ج2، ص10

3. إبن رجب حنبلي (متوفاي 795 هجري)

فإنه يري أن قوله صلي الله عليه و سلم: «كل بدعة ضلالة» يشمل جميع أقسام البدعة و لا يستثني منه شئ. فقوله : «كل بدعة ضلالة» من جوامع الحكم، لا يخرج عنه شئ و هو أصل عظيم من أصول الدين و هو تشبيه بقوله: «من أحدث في أمرنا هذا ما ليس منه فهو رد»، فكل من أحدث شيئا و نسبه إلي الدين و لم يكن له من أصل الدين يرجع إليه فهو ضلالة و الدين برئ منه و سواء في ذلك مسائل الإعتقادات أو الأعمال أو الأقوال الظاهرة و الباطنة.

سخن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) كه فرمود: «كل بدعة ضلالة» تمام اقسام بدعت را شامل مي شود و نمي توان چيزي را از آن إستثناء كرد. سخن رسول الله (صلي الله عليه و سلم) كه فرمود: «كل بدعة ضلالة» از حكمت هاي با ارزشي است و امكان ندارد كه بتوان چيزي را از آن استثناء كرد و آن سخن، اصلي بزرگ از اصول دين است و مانند اين روايت است كه حضرت فرمود: «هر كس كه در دين ما، بدعتي بگذارد كه از دين نيست، او مردود است». هر كس، چيزي را در دين اضافه كند كه در دين، اصل و ريشه اي ندارد، ضلالت است و دين از آن برئ است؛ چه در مسائل اعتقادي و چه در أعمال و أقوال ظاهري و باطني.

جامع العلوم و الحكم لإبن رجب الحنبلي، ص252، دار المعرفة، بيروت

اين روايت:

من أحدث في أمرنا هذا ما ليس منه فهو رد.

صحيح بخاري، ج3، ص167 ـ صحيح مسلم، ج5، ص132

همان روايتي است كه آقايان وهابي ها، عمدتا عليه شيعه عَلَم مي كنند كه بحث توسل و زيارت قبور و شفاعت و مراسم ميلاد و وفات، جزء همين روايت است. من هم در كتاب وهابيت از منظر عقل و شرع، حدود 20 مورد آورده ام كه آقايان وهابيت به إستناد همين روايت، مي گويند اين موارد، بدعت است. حتي مفتيان شان مي گويند:

ذكر گفتن با تسبيح، بدعت است. چون جناب أبوبكر و عمر، هنگام ذكر گفتن، با انگشتان شان ذكر مي گفتند و اين كار، از دين نيست.

حتي:

اگر براي فرزندان، جشن تولد بگيريد، بدعت است؛ چون آقاي أبوبكر و عمر براي فرزندان شان جشن تولد نگرفته اند و اگر اين كار، از دين بود، آنها هم اين كار را مي كردند.

حال اگر ما اين روايت را در مورد نماز تراويح آقاي عمر بن خطاب استفاده كنيم، چه جوابي دارند بدهند؟

4. غامدي (معاصر)

ايشان حدود 10 صفحه در رابطه با اين كه بدعت، قابل تقسيم نيست، مطلب نوشته است و مي گويد:

«أن البدع الشرعية ليست مذمومة كلها، بل فيها ما هو حسن ممدوح مثاب عليه من الله، فيقسمون البدع إلي حسن و قبيح» و هذا التقسيم اغتر به كثير من أهل الفضل و العلم و ضل به كثير من المبتدعة و لبس به علي كثير من المقلدين و الجهلة و العوام، فإذا سمع هؤلاء النهي عن بدعة من البدع كانت الإجابة بأن هذه بدعة حسنة.

(در جواب كساني كه مي گويند:) «همه بدعت هاي شرعي، مذموم نيست، بلكه بدعت هاي ممدوحي هم هست كه ثواب دارد و بدعت، به بدعت حسن و بدعت قبيح تقسيم مي شود». با اين تقسيم بندي، بعضي از فضلاء و علماء هم فريب اين سخن را خورده اند و بسياري از بدعت گزاران هم گمراه شده اند و بر بسياري از مقلدين و نادانان و عوام هم أمر مشتبه شده است و وقتي بعضي از اينها بدعتي را عمل مي كنند و به آنها اعتراض مي شود، جواب مي دهند كه اين بدعت، حسنه است.

و مناقشة هذا القول و بيان خطئه و منافاته للصواب:

أولا: القول بحسن بعض البدع مناقض للأدلة الشرعية الواردة في ذم عموم البدع، ذلك أن النصوص الذامة للبدعة و المحذرة منها جاءت مطلقة عامة و علي كثرتها لم يرد فيها إستثناء البتة و لم يأت فيها ما يقتضي أن منها ما هو حسن مقبول عند الله و لا جاء فيها: كل بدعة ضلالة إلا كذا و كذا و لا شئ من هذه المعاني و لو كانت هنالك محدثات تقتضي النظر الشرعي فيها أنها حسنة أو مشروعة، لذكر ذلك في نصوص الكتاب أو السنة و لكنه لا يوجد ما يدل علي ذلك بالمنطوق أو المفهوم، فدل ذلك علي أن أدلة الذم بأسرها متضافرة، علي أن القاعدة الكلية في ذم البدع لا يمكن أن يخرج عن مقتضاها فرد من الأفراد.

مناقشه اين قول:

اول: قائل بودن به بدعت حسنه، نقض ادله شرعيه اي كه همه بدعت ها را حرام مي داند؛ زيرا نصوصي كه بدعت را مذموم دانسته اند و از آن برحذر كرده اند، مطلق آمده اند و إستثناء هم نكرده اند و مطلبي كه إقتضاء كند بعضي از بدعت ها، نزد خدا مقبول اند، وارد نشده است و هم چنين گفته نشده است: «هر بدعتي گمراهي است، مگر فلان و فلان». اگر بنا بود يكي از مصاديق بدعت، حسنه باشد، بايد حداقل در كتاب و سنت به آن اشاره مي شد؛ ولي نه منطوقا و نه مفهوما به آن اشاره نشده است و اين دلالت مي كند كه أدله مذمت از بدعت، بسيار فراوان است و قاعده كلي در ذم بدعت، اين است كه امكان ندارد يك مصداق يا موردي را از تحت عموم بدعت خارج كنيم.

حقيقة البدعة و أحكامها، ج1، ص138 ـ إقتضاء الصراط المستقيم، ج2، ص584 ـ مجموع الفتاويٰ لإبن تيميه، ج10، ص371

آقاي غامدي، 11 دليل آورده است بر اين كه بدعت، قابل تقسيم شدن به حسنه و سيئه نيست.

در جلسه بعدي بدعت را لغةً و شرعاً و كتاباً و سنةً بحث خواهيم كرد تا تكليف مان را با بدعت روشن كنيم كه چرا وقتي اينها به ما مي رسند، مي گويند بدعت سيئه است و وقتي نوبت خودشان مي رسد، مي گويند بدعت حسنه.

حضرت آيت الله العظمي سبحاني در كتاب البدعة مفهومها، حدها و آثارها هم بحث كرده است و بنده هم در كتاب وهابيت از منظر شرع و عقل مفصل تر از حضرت آيت الله العظمي سبحاني جواب داده ام.

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب