2024 April 16 - سه شنبه 28 فروردين 1403
مناظره استاد حسيني قزويني با مولوي عبدالمجيد مرادزهي پيرامون شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
کد مطلب: ٦١١٩ تاریخ انتشار: ٠٨ اسفند ١٣٩٣ تعداد بازدید: 50064
مناظره و گفتگو » شیعه و وهابیت
مناظره استاد حسيني قزويني با مولوي عبدالمجيد مرادزهي پيرامون شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

شبكه سلام: 17 مرداد 1387


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نكته: مواردي كه قابل شنيدن نبوده، با ؟؟؟ نشان داده شده است.

آقاي هدايتي

برنامه اي كه امروز شروع مي كنيم، گفت وگويي است بين دو بزرگوار، جناب آقاي حسيني قزويني و جناب آقاي مراد زهي. يك گفت وگوي دوستان و يك مناظره براي روشن شدن نقاط مبهم و نقاط نامشخص تاريخ.

موضوع مناظره، حضرت زهرا (سلام الله عليها) است. از ماه ها قبل قرار بود كه مناظره اي را برگزار كنيم، متأسفانه اين امكان فراهم نشد به دلائل مختلفي.

دليل انتخاب اين موضوع اين است كه مشكلاتي براي برخي از دوستان و هم وطنان ما رخ داده است كه اختلافاتي را به وجود آورده است، شب نامه هايي را چاپ كرده اند، سخنراني هايي را كرده اند و ... اين مسائل باعث شد كه متأسفانه برخوردهاي فيزيكي نيز صورت گيرد.

من يك توضيحات اوليه را بدهم:

اين گفت وگوها دوستانه است و هر دو طرف از شخصيت هاي اسلامي هستند و بناي مان بر اين است كه اين گفت وگو دوستانه و سالم برگزار شود و إن شاء الله به دنبال اين هستيم كه حقايق روشن بشود و دانش مان بارورتر بشود.

هيچ يك از دو طرف مناظره قطعا به دنبال اين نيستند كه طرف ديگر را شكست بدهند. هر دو بزرگوار نيز توضيح خواهند داد. إن شاء الله اين برنامه الگويي خواهد شد براي برخي از رسانه ها و تلويزيون هايي كه مناظره برگزار مي كنند و خودشان به قضاوت مي نشينند و بهره برداري مي كنند كه ما پيروز شديم و فلاني شكست خورد. ما دل مان مي خواهد كه خود مردم قضاوت كنند و درباره اش صحبت كنند.

خود اين برنامه بعد از يك وقفه طولاني، يك حركت جديدي باشيد و تعيين كننده باشد كه ما اين مناظره را ادامه دهيم.

نكته دوم اين است كه هر دو طرف از موضوع مناظره دور نشود و درباره حضرت زهرا (سلام الله عليها) باشد.

برنامه به اين شكل خواهد بود كه دو تا ده دقيقه آغازگر برنامه خواهد بود براي هر دو بزرگوار. هر دو طرف صحبت خواهند كرد، بعد يك دقيقه طرف مقابل سؤال خود را مطرح خواهد كرد، طرف ديگر چهار دقيقه وقت دارد كه درباره اين يك دقيقه و سؤال وي صحبت كند. وقتي چهار دقيقه اش تمام شد، يك دقيقه به ايشان وقت مي دهيم سؤالي مطرح كنند تا طرف مقابل چهار دقيقه وقت داشته باشد كه جواب دهد.

براي شروع دو راه است، يا اين كه از آقاي مراد زهي خواهش كنيم كه چون مهمان هستند شروع كنند و يا به عهده قرعه مي گذاريم. نظر جناب مراد زهي را مي پرسيم كه ايشان شروع كنند و يا قرعه كشي كنيم.

مراد زهي: هرچه نظر جناب آقاي قزويني باشد ما حرفي نداريم.

استاد حسيني قزويني: اگر ايشان تمايل دارند براي شروع كردن و چون مهمان ما هستند و ما وابستگي مان به شبكه سلام بيشتر است، ما اين حق اولويت را به ايشان واگذار مي كنيم.

جناب آقاي مراد زهي! من از الآن وقت مي گيرم، وقتي گفتم شروع كنيد.

مولوي مراد زهي

فَبَشِّرْ عِبَاد / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب

سوره زمر/آيه17ـ18

ضمن عرض تشكر و قدردارني از مسؤولين شبكه سلام و حاج آقاي قزويني كه ؟؟؟ با هم در ارتباط بوديم و قرار بود كه يك گفت وگوي دوستانه اي در اين شبكه داشته باشيم كه بحمد الله اين زمينه مطرح شد و بنده لازم مي دانم كه از هم دست اندركاران تقدير و تشكر داشته باشم.

لازم مي دانم مقدمه اي كه بسيار مرتبط با بحث مان است، عرض كنم به صورت ؟؟؟ تا بعدها ما وارد بحث اصلي بشويم.

همه مي دانيم كه ؟؟؟ اسلام در وضعيت فعلي وضعيت خاصي دارد كه در طول 14 قرن فكر نمي كنم كه چنين وضعيتي را داشته باشد. بسيار متفرق، پراكنده و ؟؟؟ دشمنان اسلام و مسلمين. بنابراين مسؤوليت انديشمندان، علما، مطبوعات، شبكه هاي ماهواره اي و متوليان امور فرهنگي در جهان اسلام بسيار سنگين است.

ما 14 قرن، سيزده قرن از راه تفرقه و كوبيدن همديگر دست آور و نتيجه اي نداشته ايم، مسلّما در حال حاضر و در قرون آينده ؟؟؟ دست آوردي نخواهيم داشت.

در حال حاضر نياز شديد به وحدت داريم و آن فرماني كه خداوند متعال فرمود:

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا

آل عمران /103

نياز شديد به اعتصام به حبل الله و چنگ زدن به ريسمان إلهي كه همان قرآن است و عمل كردن به آن داريم. اين كه از تعصبات كوركورانه و از هرگونه فرقه گرائي و تقويت فرقه گرايي كنار بياييم.

هدف اصلي از اين بحث همان طور كه آقاي هدايتي فرموده، يك مناظره، كشتي گرفتن نيست كه به دنبال اين باشيم كه به هر حال اين طرف، طرف ديگر را مغلوب كند، خير. اصل گفت وگو، اصل حِوار و مخصوصا در كشور ما در كشور اسلامي ايران كه پيشتاز طرح گفت وگوي تمدن ها بوده و هست، شايسته است كه ما اين گفت وگوي دوستانه و گفتمان را در ميان خودمان هم داشته باشيم.

بنابراين اين گفتمان را به فال نيك مي گيريم ... [قطع شدن موقت صدا]. تمام شنوندگان گرامي، از تمام أهل نظر و آنهايي كه صداي ما را مي شنوند؛ چه از برادران شيعه و چه برادران أهل سنت، كه اين يكي دو ساعت، بحث شيعه و يا بحث سني را از مغزشان بيرون بريزند، به عنوان يك مسلمان پاي صحبت برادر مسلمان خودشان بنشينند و براساس آيه اي كه تلاوت كرديم، كه قرآن مي فرمايد:

بشارت به آن انسان هايي كه گفتمان و گفتارها را گوش مي دهند و از مستندترين و مستدل ترين و بهترين گفتمان آن را اتباع مي كنند، آنها صاحبان انديشه هستند پيروي مي كنند.

شبكه سلام، فرصتي است كه به هر حال براي دوستان ما پيش آمده و مي توانند كه دراين مكان دوري كه قرار دارند به عنوان فرصت استثنائي در جهت وحدت مسلمين و در جهت دعوت به اسلام و در جهت تبليغ اسلام تلاش و كوشش كنند.

بنابراين ما از همين الآن مجددا از مسؤولين و متوليان شبكه سلام با رويكرد جديدي به سمت اتحاد و انسجام اسلامي، به سمت وحدت و به سمت تقريب دلها و نزديك كردن دلهاي جامعه اسلامي گام بردارند.

بنابراين آنچه كه احساس كرديم كه انگيزه شد تا در اين بحث شركت كنيم، بحث هايي است كه در اين يكي دو سال اخير مطرح شده و در شبكه هاي خبري، در روزنامه ها، در مطبوعات، در شبكه هاي اينترنتي بسيار به صورت گسترده روش بحث مي شود و آن همان طرح اتهاماتي كه به بهترين انسان ها بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و سلم)؛ يعني حضرت ابوبكر صديق و حضرت عمر فاروض رضي الله عنهما زده شده اين اتهامات و بعد از آن هم مستنداتي كه آورده شده براي آن مواردي از كتب أهل سنت است. مي خواهيم بررسي كنيم كه واقعاً انسان هايي كه بعد از پيامبر پايه گذار دين اسلام و پايه گذار فتوحات اسلامي بودند و ما ايرانيان هم به ويژه مرهون خدمامت و زحمات و تلاش ها و مجاهدتهاي آنها هستيم كه اسلام به ما رسيد و الآن ما مسلمان هستيم. آيا واقعاً چنين برنامه هايي بوده، چنين چيزي صورت گرفته و يا اين كه اينها بر اثر دسيسه مخالفين اسلام و دشمنان اسلام در طول تاريخ كه خواسته اند تفرقه گرايي را تشويق بفرمايند بين فرقه هاي اسلامي از سوي آنها صورت گرفته و در بعضي از كتاب ها روايات جعلي و ساختگي در اين خصوص وضع شده.

ما الآن به وظيفه بزرگي نسبت به آل و اصحاب پيامبر بر عهده داريم. آل و اصحاب پيامبر همانند دو بازوي يك پرنده اي مي مانند كه هر كدام از اين بازو اگر نباشد، پر نباشد، پرنده نمي تواند پرواز كند.

بنابراين ما از همه شنوندگان عزيز استدعا داريم كه به دور از تعصب و به دور از اين كه پيرو چه مذهبي هستند به عرائض مختصر بنده إن شاء الله در بحث هاي آينده گوش مي دهند و همه در نهايت دنبال اين چيزي كه كشف حقيقت هست، باشيم. إن شاء الله.

در رابطه با شخصيت حضرت فاطمه زهرا و اين كه ديدگاه أهل سنت و بالاتر از آن در رابطه با ديدگاه أهل سنت نسبت به ؟؟؟ پيامبر عرائضي است إن شاء الله در بحث هاي آينده در بحث هاي بعدي خواهيم داشت و الآن چون وقت در اين ده دقيقه تمام شد، من سعي مي كنم كه در فرصت هاي بعدي در خدمت دوستان باشيم.

استاد حسيني قزويني

ما هم ضمن سلام به همه دست اندر كاران شبكه سلام، جناب حاج آقاي هدايتي و بينندگان عزيز در سراسر دنيا. تشكر مي كنيم اولاً از شبكه سلام كه اين بستر را فراهم كردند كه يكي از عزيزان أهل سنت كه از اساتيد برجسته حوزه علميه دارالعلوم مكي زاهدان هست، حضور پيدا كند و مطالب شان را شفاف در اين جلسه دوستانه و گفت وگوي صميمي بيان كند.

و از مقدمه اي هم كه برادر عزيزم جناب مراد زهي بيان كردند، من باز تشكر مي كنم. بنده هم تأكيد مي كنم بر اين كه ما مسلمان ها امروز در برابر دشمن مشترك قرار گرفته ايم كه دشمنان برايشان نه شيعه و نه سني هيچ كدام فرق نمي كند، با همان سلاح هايي كه در افغانستان و در كابل سني را مي كشند، در مزار شريف شيعه را مي كشند. در عراق اگر در فلوجه برادران أهل سنت ما را مي كشند، در شهيد صدر شيعيان را مي كشند و ما چه شيعه و چه سني برادر هستيم، كتابمان يكي است، قبله اي مان يكي است، پيامبران مان يكي است، مشتركات زيادي داريم و در كنار، هم اختلافاتي داريم و براي اختلافات به جاي اين كه متوسل بشويم به خشونت و يا اهانت و يا جسارت، چه بهتر كه بسترهاي اين چنيني فراهم شود كه از شيعه و سني در يك جلسه خيلي دوستانه مطالب شان را مطرح كنند.

و اما اين كه موضوع ما حضرت زهرا (سلام الله عليها) است، روي چند محور اين موضوع انتخاب شد و جناب مراد زهي هم اين پشنهاد را پذيرفتند.

نكته اول اين كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در ميان فرزندان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جايگاه كاملاً ويژه اي داشت و هم از ديگر فرزندانش و هم از ديگر صحابه امتياز ويژه اي داشت.

حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) تنها كسي كه است كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) به صراحت درباره او فرمود:

سيدة نساء أهل الجنة

خانم و بانوي زنان بهشتي است.

صحيح بخاري، ج4، ص183

هم چنين روايتي را هيثمي از عائشه ام المؤمنين نقل مي كند:

مارأيت افضل من فاطمة غير أبيها.

جز رسول اكرم، كسي در فضيلت، به مقام فاطمه نمي رسد.

يا:

ما رأيت احدا اصدق من فاطمة.

راست گوتر از فاطمه در كره زمين نبود.

هيثمي در مجمع الزوائد مي آورد و رجالش هم تصيحح مي كند.

مجمع الزوائد، ج9، ص201

ابن حجر هم در كتاب الإصابة، جلد 8، صفحه 264 مي گويد اين روايت سندش به شرط شيخين صحيح است.

هم چنين روايات متعددي كه محبوب ترين زنان در نزد پيامبر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بوده است.

مسند احمد، جلد 4، صفحه 275 و باز هيثمي در مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 202 آورده و مي گويد روايت صحيح است.

حتي إبن حجر عسقلاني نقل مي كند از سبكي از استوانه هاي علمي أهل سنت، كه حضرت صديقه طاهره از خديجه و از عائشه فضيلتش بالاتر بوده است.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص105

و هم چنين مناوي نقل مي كند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از خلفاي اربعه، به اتفاق علماي أهل سنت افضل بوده است.

فيض القدير للمناوي، ج4، ص556

نكته ديگر ما مي بينيم كه در كتاب هاي معتبر أهل سنت غضب فاطمه زهرا و رضاي فاطمه زهرا معادل با رضاي خداي عالم و غضب خداي عالم قرار گرفته است.

مستدرك علي الصحيحين حاكم نيشابوري با سند صحيح در جلد 3، صفحه 153 نقل مي كند:

ان الله يغضب لغضبك يا فاطمه و يرضي لرضاك.

هم چنين خود بخاري در صحيحش آورده:

فاطمة بضعة مني، فمن اغضبها اغضبني.

فاطمه پاره تن من است، هركس او را به غضب بياورد، مرا به غضب آورده.

يا مسلم دارد:

فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها.

هر آنچه كه زهرا را اذيت كند، مرا اذيت كرده است.

اين ها نشان مي دهد كه فاطمه زهرا (سلام الله عليها) جايگاه ويژه اي در نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و خداي عالم داشته. و ما بر اين عقيده هستيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، از بيان اين روايات و احاديث اين بود كه الگويي براي امت اسلامي معين كند، يعني اگر بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جامعه اسلامي دچار تلاطم شد دچار فتنه شد، دچار اختلاف شد، تنها يادگار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ، فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به هر سو رو كرد، حق هست و رضاي خداوند در آن سو است و اگر نسبت به هر طرفي و هر فردي غضب كرد، ناخشنود شد، قطعاً خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از او غضبناك و نا خشنود است.

ولذا قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، يك قضيه طبيعي نيست و اين روايات متعدد رواياتي نيست كه نبي مكرم فقط به خاطر اين كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دختر او هست و نسل او هست و از نطفه او هست بيان كرده باشد؛ چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرزندان ديگري هم داشته اند، چه پسر و چه دختر.

و لذا ما بر اين عقيده هستيم كه قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سند حقانيت عقيده شيعه است و اين كه جناب مراد زهي اشاره فرمودند نسبت به صحابه به ويژه جناب خليفه اول و دوم اين مسائل مطرح است، اين مسائل قبل از اين كه در كتاب هاي شيعه مطرح شده باشد، در كتاب هاي أهل سنت مطرح است. به قول معروف مي گويند: احترام امام زاده را بايد متولي نگه دارد. آنچه در كتاب هاي أهل سنت مطالبي در مطاعن خلفاء آمده، در كتاب هاي شيعه شايد آن قدر نيامده باشد.

آقاي هدايتي

الآن از جناب آقاي قزويني مي خواهيم كه يك دقيقه سؤال بكنند و جناب مراد زهي درچهار دقيقه پاسخ بدهند. بعد از آن كه جناب مراد زهي چهار دقيقه پاسخ دادند، يك دقيقه به ايشان فرصت مي دهيم كه سؤالشان را مطرح كنند.

سؤال استاد حسيني قزويني

سؤال اول من از مراد زهي اين است كه روايات صحيحي كه عرض كردم، از عائشه كه مي گويد:

ما رأيت احداً قد اصدق من فاطمة.

راست گوتر از فاطمه نبوده است.

فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مطالباتي از خليفه اول داشتند؛ ولي خليفه اول پاسخ منفي دادند، آيا اين خود نشان گر تكذيب سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست؟

جواب مولوي مراد زهي

من با توجه به رواياتي كه در رابطه با فضيلت و منقبت فاطمه زهرا قرائت شد، اين قبول. فضيلت و منقبت فاطمه زهرا از ديدگاه أهل سنت يك امري مستند و قطعي است و جا دارد ما اين را در سه چهار قطعه شعري علامه اقبال لاهوري سروده توضيح دهيم:

مريم از يك نسبت عيسي عزيز

از سه نسبت حضرت زهرا عزيز

نور چشم رحمة للعالمين

آن امام اولين و آخرين

آن كه جان در پيكر گيتي دميد

روزگار تازه آئين آفريد

بانوي آن تاج دار هل اتي مرتضي

مشكل گشا شير خدا

در رابطه با حضرت فاطمه زهرا و أهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم)، به طور كلي عقيده أهل سنت اين است كه محبت أهل بيت و محبت صحابه پيامبر جزء معتقدات مسلم و جزء ايمانيات ما است. يعني به همان نسبتي كه ما نسبت به خليفه اول و نسبت به خليفه دوم و ساير صحابه محبت داريم، به همان نسبت، نسبت به حضرت علي رضي الله عنه، فاطمه زهرا رضي الله عنها، حضرت حسن، حضرت حسين و ديگر أهل بيت محبت داريم.

در ؟؟؟ محبت اگر يك ترازوي جلوي ما گذاشته بشود و محبت أهل بيت و محبت اصحاب پيامبر در دو كفه ترازو قرار بگيرد، هيچ كفه اي بر كفه ديگر شايد سنگين تر نباشد و دليلش هم اين كه ما در خطبه هاي نماز جمعه در هر جمعه و در تمام خطبه در روزهاي جمعه دعاي مغفرت براي أهل بيت و به ويژه حضرت فاطمه زهرا و أهل بيت صورت مي گيرد. من قطعه اي از آن خطبه را قرائت بكنم. اين خطبه دومي است كه در تمام مساجد أهل سنت قرائت مي شود؛ مخصوصا در كشورهاي آسيايي ايران و پاكستان و هندوستان كه خطبه هاي اصلي به زبان فارسي و بعضي به زبان عربي قرائت مي شود.

قال النبي صلي الله عليه وسلم: ارحم امتي بأمتي ابوبكر و أشدهم في امر الله عمر و اصدقهم حياء عثمان و أقواهم علي و فاطمة سيدة نساء أهل الجنة و حمزة اسد الله و اسد رسوله رضوان الله تعالي عليهم اجمعين. اللهم اغفر للعباس وولده مغفرة ظاهرة و باطنة و ؟؟؟ ذنبا.

اين عقيده ما است. هيچ فرقي در اين راستا وجود ندارد. يك قطعه شعري هم از ملا عبدالرحمن جامي قرائت كنم:

جز به آل كرام و صحب عزام

فلك دين نبي نيافته عظام

نام شان جز به احترام نبر

جز به تعظيم سوي شان منگر

همه را اعتقاد نيكو كن

دل ز انكارشان يك سو كن

هر خصومت كه بودشان با هم

به تعصب مزن در آنجا دم

حكم آن قصه با خداي بود

زندگي كن تو را به حكم چه كار

آقاي هدايتي: وقت تان تمام است، الآن لطف كنيد سؤال خودتان را مطرح كنيد، جناب آقاي قزويني پاسخ دهند.

سؤال مولوي مراد زهي

سؤال من اين است كه جناب آقاي قزويني كه سؤال فرمودند خارج از موضوع بحث ما بود، موضوع بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا و سوزاندن خانه و ضرب و لطم حضرت فاطمه و اسقاط جنين است كه توسط طبق ادعاي ايشان و در سايت اينترنتي ايشان اين مسأله را كه گفته اند به دستور ابوبكر صديق و مجري اش هم خليفه دوم و بعضي ديگر بودند. ما سؤال مان اين است كه با توجه به گذشت 14 قرن از آن قضايا چه مستنداتي براي طرح اين قضيه جناب آقاي قزويني دارند كه الآن وجود دارد، نه مدعي عليه وجود، نه شهود وجود دارد. لطف بفرمايند پاسخ دهند.

پاسخ استاد جسيني قزويني

در رابطه با قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، اگر بناست ما آنچه كه در كتاب هاي روائي و رجالي و تاريخي آمده، ارزش قائل نشويم، هيچ يك از موضوعات حتي در اثبات ركعات نماز ما نمي توانيم بگوييم چيزي براي ما ثابت شده و يا ثابت نشده.

ولي آنچه در رابطه با هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است، ما چهار تا روايت صحيح با بررسي در شبكه المستقله مطرح كرديم، در شبكه سلام هم آورديم كه يكي از آنها قضيه ندامت خود جناب خليفه اول است كه مي گويد من براي سه چيز كه انجام داده ام، تأسف مي خورم و پشيمان هستم: يكي از آنها:

وددت أني لم اكشف بيت فاطمة و إن اغلق علي الحرب.

اي كاش من خانه فاطمه را مورد هجوم قرار نمي دادم، خانه فاطمه را كشف نمي كردم.

در اين قضيه روايت كاملاً صحيح است، هيچ شبهه اي در صحت روايت نيست، بلكه بعضي از بزرگان أهل سنت نسبت به اين قضيه صراحت بر اين كه روايت صحيح است.

جناب سيوطي در مسند فاطمه، صفحه 34، و 35 صراحت دارد كه اين روايت صحيح است.

جناب مقدسي از شخصيت هاي برجسته أهل سنت است كه ذهبي از او به عنوان:

الإمام، العالم الحافظ الحجة.

نام مي برد، مي گويد:

هذا حديث حسن عن أبي بكر.

الأحاديث المختاره، ج10، ص88

و هم چنين از شخصيت هاي برجسته أهل سنت؛ مثل جناب فرحان مالكي صراحت دارد بر اين كه اين روايت صحيح است و شبهه اي در اين زمينه نيست. ايشان در كتاب قراءة في كتب العقائد، صفحه 52 مي گويد:

من اول تصور مي كردم كه اين روايات سند ندارد؛ ولي پس از بررسي برايم ثابت شد:

و هي ثابتة بأسانيد صحيحه و ذكري ؟؟؟

اين به اسانيد صحيح ثبت شده و هيچ شبهه اي در اين نيست.

و هم چنين روايت ديگري كه إبن أبي شيبه دارد، استاد بخاري است، صراحت بر اين كه:

خليفه دوم گفت: با اين كه احترام زهرا براي من محرز است، ولي قسم به خداي عالم اين احترام زهرا مانع آن نمي شود كه من دستور بدهم:

إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت.

خانه را با ساكنانش به آتش بكشند.

المصنف، ج8، ص572

همين روايت را بلاذري در كتاب الأنساب الأشراف، جلد 1، صفحه 586، قضيه احراق را يعني تهديد به سوزاندن را مطرح مي كند و هم چنين خود طبري در روايت ديگر همين مسأله را در تاريخش، جلد 2، صفحه 443 مطرح مي كند.

آقاي هدايتي: از الآن شما يك دقيقه فرصت داريد سؤال جديد مطرح كنيد، بعد جناب مراد زهي فرصت خواهند داشت كه پاسخ دهند.

سؤال استاد حسيني قزويني

ايشان فرمودند ما به همان نسبتي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حضرت حضرت علي (عليه السلام) را دوست داريم، جناب ابوبكر و عمر را دوست داريم. طبق روايت صحيح بخاري، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

فاطمه غضبش، غضب من و رضايتش رضايت من است.

در صحيح بخاري و مسلم صراحت دارد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از ابوبكر و عمر غضبناك از دنيا رفتند:

فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

و اين نشان گر اين است كه وقتي فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از آنها راضي نيست، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از آن دو نفر راضي نيست و خدا هم راضي نيست. محبت كسي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و خدا از او راضي نيست، خلاف شريعت و خلاف شرع و خلاف عقل است. جواب بدهند.

پاسخ مولوي مراد زهي

ببنييد موضوع بحث ما آن چيزي است كه جناب آقاي قزويني مطرح فرمودند. بعد از 14 قرن دادگاهي ايشان تشكيل دادند و به عنوان مدعي چهار ادعا را و چهار اتهام را متوجه خليفه اول و دوم كردند:

1. هجوم به خانه فاطمه زهرا؛ 2. سوزاندن خانه فاطمه زهرا؛ 3. شكستن در و فرو رفتن ميخ به سينه فاطمه زهرا؛ 4. سقط جنين.

من خواهشم اين است كه ما از موضوع خارج نشويم و اول سؤالي كه مطرح مي شود، تمام بشود تا سؤال جديدي و 14 قرن از اين قضيه گذشته، آيا در دوران خليفه اول و دوم و سوم و چهارم و در طول اين 14 قرن، ما در كتب معتبر تاريخ اين قضيه، قضيه شوخي نيست. الآن اگر واقعاً يكي از انسان هاي بزرگ عصر حاضر؛ مثلاً رئيس جمهور و يا يكي از مراجع تقليد و يا يكي از مفتيان أهل سنت متهم به چنين امري بشود، بالأخره بايد مستندات قوي برايش وجود داشته باشد.

الآن آمده اند و خليفه اول و دوم را كه اساس اسلام و برنامه هاي اسلامي و نشر و دعوت اسلامي از آنجا سرچشمه مي گيرد، متهم به اين قضيه كرده اند و دلائلي هم كه ايشان آورده اند، اين دلائل اصلاً سنديت ندارد و صحت ندارد. كتابي كه ايشان فرمودند، انساب الأشراف بلاذري، يك مشكل كه وجود دارد معمولاً آقاي قزويني و ديگر دوستان ما يك صفحه كتاب را كه مطرح مي كنند، صفحه دوم را يا نگاه نمي كنند و يا مطرح نمي كنند. همين انساب الأشراف بلاذري چه گفته در صفحه 250:

لما بايع الناس أبا بكر، اعتزل علي و الزبير، فبعث إليهما عمر بن الخطاب و زيد بن ثابت، فأتيا منزل عليّ، فقرعا الباب، فنظر الزبير من فترة ثم رجع إلي عليّ فقال: هذان رجلان من أهل الجنة و ليس لنا أن نقاتلهما. قال: إفتح لهما. ثم خرجا معهما حتي أتيا أبا بكر، فقال أبو بكر: يا علي أنت إبن عم رسول الله و صهره، فتقول إني أحق بهذا الأمر، لاها الله لأنه أحق به منك. قال: لا تثريب، يا خليفة رسول الله، ابسط يدك أبايعك. فبسط يده فبايعه. ثم قال للزبير: تقول أنا إبن عمة رسول الله و حواريه و فارسه و أنا أحقّ بالأمر؛ لاها الله لأنا أحق به منك. فقال: لا تثريب يا خليفة رسول الله، ابسط يدك، فبسط يده فبايعه.

المدائني، عن مسلمة بن محارب، عن سليمان التيمي، وعن إبن عون.

انساب الأشراف بلاذري، صفحه 250 كه مي گويد:

حضرت علي با حضرت زبير اول در خانه نشسته بودند، بعد رفتند خدمت ابوبكر صديق و ايشان علت اين را پرسيدند كه شما چرا نيامديد براي بيعت؟ گفتند: ما فكر مي كرديم ما مستحق تر هستيم. بعد حضرت علي و حضرت زبير گفتند: دستت را دراز كن تا ما با تو بيعت كنيم. دست شان را دراز كردند و بيعت كردند.

بنابراين، به صراحت در انساب الأشراف آمده و بعد هم در چند پاراگراف جلوتر آمده:

فخرج علي فقال: يا ابابكر! أ لم تري لنا حقا في هذا الأمر؟ قال: بلي و لكن ...

فقط گلايه اي كه حضرت علي (رضي الله عنه) داشت، انتظار مشاوره داشتند، وضعيت به گونه اي بود كه خلأ قدرت نبايد پيش بيايد. اين هم جواب انساب الأشراف بلاذري است و عبارت ديگر هم زياد داريم كه در جاهاي ديگر آمده كه وقتي حضرت ابوبكر از ؟؟؟ برگشت حضرت علي و حضرت زبير رفتند و بلا فاصله بيعت كردند.

سؤال مولوي مراد زهي

سؤال من اين است كه جناب آقاي قزويني مستندات درست و قوي در اين رابطه بياورند و اگر ايشان معتقدند كه هجوم صورت گرفته، بنابراين، خليفه اول و دوم جاني قلمداد مي شوند و خيانتي صورت گرفته. ايشان بياند پاسخ بدهند نسبت به اين روايتي در كتاب احقاق الحق قاضي نور الله شوشتري، جلد 1، صفحه 16 آمده.

و جاء عن الإمام السادس جعفر الصادق (ع) انه سئل عن أبي بكر و عمر رضي الله عنهما ففي الخبر «أن رجلاً سأل الإمام الصادق (ع) فقال: يا إبن رسول الله! ما تقول في حق أبي بكر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان، كانا علي الحق و ماتا عليه، فعليهما رحمة الله يوم القيامة.

شخصي خدمت امام صادق آمد و از ايشان سؤال كرد: در رابطه با أبوبكر و عمر شما چه مي گوييد؟ آن حضرت فرمود: آنها دو امام عادل بودند و بر حق بودند و بر حق مردند. فعليهما رحمة الله يوم القيامة.

چگونه امام صادق نسبت به خليفه اول و دوم مي فرمايد كه اينها عادل بودند، بر حق بودند و بر حق هم فوت كردند. چگونه آقاي قزويني مي فرمايند كه ايشان بر اثر هجوم به خانه فاطمه زهرا اينها خيانت كار بودند و اينها جنايت كار بودند، آيا اين قضايا از ذهن امام صادق پنهان بود؟

جواب استاد حسيني قزويني

ايشان فرمودند كه طبق روايت انساب الأشراف، امير المؤمنين (عليه السلام) آمدند و بيعت كردند. من تعجب مي كنم جناب آقاي مراد زهي كه از اساتيد توانمند حوزه علميه هستند و شايد تعداد 50 كتاب تأليف كرده اند، چگونه عبارت صريحي كه در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 82، حديث 4240 صراحت دارد كه امير المؤمنين (عليه السلام) 6 ماه بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مادامي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) زنده بودند، بيعت نكردند.

و لم يكن يبايع تلك الأشهر.

در اين 6 ماه علي بيعت نكردند.

در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 154آمده كه امير المؤمنين (عليه السلام) بيعت نكردند. جناب عبد الرزاق استاد بخاري در المصنف، جلد 5، صفحه 472 مي گويد:

نه تنها علي بيعت نكرد، بلكه هيچ يك از بني هاشم نيز در طول آن شش ماه بيعت نكردند.

طبري صراحت دارد از زهري سؤال كردند:

أ فلم يبايع علي ستة أشهر؟

علي در آن 6 ماه بيعت نكرد؟

قال: و لا أحد من بني هاشم.

هيچ يك از بني هاشم نيز بيعت نكردند.

و بحث اين كه ايشان مي فرمايد ما جناب ابوبكر و عمر را جنايت كار و خيانت كار معرفي مي كنيم، جناب مراد زهي در خود صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 159، حديث 4468 خليفه دوم اشاره مي كند به علي (عليه السلام) و عباس و مي گويد:

وقتي پيامبر از دنيا رفت، ابوبكر گفت كه من خليفه پيامبر هستم؛ ولي شما رأي تان اين بود كه ابوبكر:

كاذباً آثماً غادراً خائنا

دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن است.

فلما توفيت ابوبكر قلت: أنا خليفة رسول الله و خليفة ابي بكر؛ فرأيتماني كاذباً آثماً غادرا خائناً.

پس از ابوبكر هم من خليفه شدم و شما معتقد بوديد كه من دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن هستم.

پس اين ما نيستيم كه آنها را در قفس اتهام قرار داده ايم و نسبت جنايت به آنها مي دهيم.

اما نسبت به قضيه روايتي كه حضرت عالي نقل فرموديد كه البته آن آدرسي كه جناب عالي داديد، درست نيست. آنچه هست در جلد 1، صفحه 69 و 70 است و در الصوارق المحرقه هم هست. ولي اي كاش حضرت عالي يك دقتي مي كرديد، كه اولاً اين روايت هيچ سندي ندارد و روايت از نظر سند كاملاً مخدوش است و مضافا كخ در ذيل آن روايت، از امام صادق (عليه السلام) سؤال مي كند:

مراد شما كه گفتيد امامان عادلان: اين دو امام عادل هستند، چي بود؟

حضرت فرمود:

من مرادم اين بود كه اينها عدلا عن الحق: اين دو از عدل عدول كردند و اماما أهل النار: دو تا امام أهل آتش هستند.

بعد حضرت اشاره مي كند به آيه شريفه:

و جعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ

سوره قصص/آيه41

و اين كه گفتم اينها قاسط هستند، مراد من اين است:

وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا

سوره جن/آيه15

فلذا روي اين جهت ما نه تنها اين روايت را ضعيف مي دانيم، از مطاعن مي دانيم، خواندنش را حرام مي دانيم، به طلبه هاي مان هم توصيه مي كنيم اصلا اين روايت را مطرح نكنند. چون موجب ايجاد فتنه مي شود.

سؤال استاد حسيني قزويني

گرچه ايشان نسبت به سؤال دوم بنده جواب ندادند. غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از أبي بكر و عمر يك مسأله ثابت در صحيح بخاري و مسلم است.

سؤال سوم من از ايشان اين است كه شما در روايات، در صحيح بخاري و مسلم آورده ايد:

من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية.

صحيح مسلم، ج6، ص22

و هم چنين:

من مات و ليس عليه امام مات ميتة الجاهلية.

اين كاملاً ثابت است.

از طرف ديگر در صحيح بخاري و مسلم هست:

ماتت فاطمة و هي واجدة علي أبي بكر.

نه تنها بيعت نكرد؛ بلكه نسبت به ابي بكر غضبناك نيز از دنيا رفت.

فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

در اينجا مسأله اين است فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه در برابر خليفه اول بيعت نكرد و او را به عنوان امام قبول نكرد، آيا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به مرگ جاهلي مرده و يا خلافت ابوبكر، خلافت مشروع نيست؟

پاسخ مولوي مراد زهي

ببنيد من اولاً به اين سبك برنامه كه چهار دقيقه و يك دقيقه است، اعتراض دارم. يك بحث وقتي ادامه پيدا مي كند بايد جمع بندي بشود تا حالا سه چهار تا بحث مطرح شد.

سؤالي كه من كردم در رابطه با مطلب قاضي نور الله شوشتري. من متأسفم كه تمام بينندگان آشنا هستند به زبان عربي. چگونه واقعاً يك مسأله را از ظاهر مسأله برمي گردانند كه وقتي سؤال كردند:

يا إبن رسول الله! ما تقول في حق أبي بكر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان.

عادل در زبان عربي به چه گفته مي شود؟ قاسط در زبان عربي به چه گفته مي شود؟ و ماتا عليه.

مطلب دوم آنچه از صحيح مسلم آوردند. جاي تأسف است كه من همين مسأله را عرض كردم كه يك پاراگراف را مي خوانند و يك پاراگراف را نمي خوانند. صحيح مسلم همين الآن جلوي من است، همين حديثي كه ايشان آوردند، حديث صحيح مسلم است و من مي خوانم و شنوندگان هم گوش كنند، خود آقاي قزويني هم گوش كنند و بعد قضاوت كنند.

فلما توفي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فجئتما تطلب ميراثك من إبن أخيك و يطلب هذا ميراث امرأته من أبيها فقال أبو بكر: قال رسول الله (صلي الله عليه و سلم): ما نورث ما تركنا صدقة، فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق، ثم توفي أبو بكر و انا ولي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أني لصادق بار راشد تابع للحق.

حضرت عباس و حضرت علي وقتي خدمت حضرت عمر مي آيند عبارت اين است:

فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا.

يعني وقتي شما نزد خليفه رفتيد، به گمان شما؛ يعني شما چنين فكر مي كرديد، اين علامت استفهامي و سؤالي است، آيا شما فكر مي كرديد كه ايشان كاذبا غادرا آثما خائنا است، در حالي كه اين طور نيست؛ چون در ادامه اش مي گويد:

والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق.

ايشان صادق است، نيكوكار است.

ثم توفي أبو بكر.

بعد شما نزد من آمديد:

فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم.

اين والله يعلم را نمي خوانند:

خدا مي داند كه من صادق و بار راشد و تابع حق هست.

بعد شما آمديد پيش من و اصرار دارد و اين مسأله اي است كه ابوبكر صديق درباره آن قضاوت كرده است.

بعد وقتي كه آمدند مي فرمايد:

فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

نه اين كه من از خودش خبر مي دهد، يعني شما چنين فكر مي كنيد.

بعد والله يعلم اني لصادق، والله يعلم إنه لصادق.

چگونه است كه استنباط توهين مي كند كه خليفه دوم، خليفه اول را كاذب و غادر و آثم مي داند؛ در حالي پشت سر همين جمله مي گويد: والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق.

آقاي قزويني نسبت به اين عبارت توضيح دهند كه امام چهارم حضرت علي بن حسين بن علي رضي الله تعالي عنه در كتاب كشف الغمة إربلي، جلد 2، صفحه 78 كه گروهي از ايران آمدند خدمت ايشان و از حضرت ابوبكر و عمر و عثمان سؤال كردند. بعد ايشان فرمود:

آيا شما نمي دانيد كه الذين يخرجهم من ديارهم، آن آيه معروف در قرآن كريم درباره چه كسي است؟

[چون سخنان ايشان واضح نبود، ما تمام روايت را از اصل كتاب در اينجا نقل مي كنيم]

و قال سعيد بن مرجانة كنت يوما عند علي بن الحسين فقلت سمعت أبا هريرة يقول: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: من أعتق رقبة مؤمنة أعتق الله تعالي بكل إرب منها إربا منه من النار حتي أنه ليعتق باليد اليد و بالرجل الرجل و بالفرج الفرج فقال علي (عليه السلام): أنت سمعت هذه من أبي هريرة؟ فقال سعيد: نعم، فقال لغلام له: أفره غلمانه و كان عبد الله بن جعفر قد أعطاه بهذا الغلام ألف دينار فلم يبعه أنت حر لوجه الله تعالي و قدم عليه نفر من أهل العراق فقالوا في أبي بكر وعمر وعثمان رضي الله عنهم فلما فرغوا من كلامهم قال لهم ألا تخبروني أنتم المهاجرون الأولون الذين أخرجوا من ديارهم و أموالهم يبتغون فضلا من الله و رضوانا و ينصرون الله و رسوله أولئك هم الصادقون قالوا: لا، قال: فأنتم الذين تبوأوا الدار و الإيمان من قبلهم يحبون من هاجر إليهم و لا يجدون في صدورهم حاجه مما أوتوا و يؤثرون علي أنفسهم ولو كان بهم خصاصة قالوا: لا، قال: أما أنتم قد تبرأتم أن تكونوا من أحد هذين الفريقين و أنا أشهد أنكم لستم من الذين قال الله فيهم و الذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذين سبقونا بالإيمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا» خرجوا عني فعل الله بكم.

كشف الغمة للإربلي، ج2، ص291

من گواهي مي دهم كه شما از آن گروه سوم نيستيد كه خداوند درباره آنان گفته است:

و الذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذين سبقونا بالإيمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا

يعني وظيفه بنده و آقاي قزويني و مسلمانان بعدي، طبق اين آيه صريح قرآن اين است كه ما بايد براي مؤمنين گذشته، به ويژه براي اصحاب و أهل بيت دعاي مغفرت كنيم و بخواهيم از خدا كه هيچ گونه غل و كدورتي در دل هاي ما از آنها نباشد وظيفه ما را قرآن مشخص كرده است.

بنابراين نسبت به اين روايت كه در كشف الغمة، جلد 1، صفحه 78 آمده كه حضرت علي بن الحسين، نسبت به معترضين و آنهايي كه بدگو بودند نسبت به سه خليفه اول اين گونه برخورد مي كند و اين آيه قرآن را مي گويد كه آنها مصداق اين آيه بودند.

جواب استاد حسيني قزويني

در رابطه با روايتي كه ايشان مطرح كردند در كتاب كشف الغمة، جلد 1، صفحه 78، هم چنين روايتي نيست. در جلد 2، صفحه 291 يك روايتي است كه اين روايت سندش مي رسد به أبو هريره، أبو هريره از ديدگاه ما به هيچ وجه مورد وثوق نيست؛ چون مورد ذم آقا امير المؤمنين (عليه السلام) است و رواياتي هم كه جناب إربلي مي آورد، غالبا از منابع أهل سنت مي آورد و بدون ذكر سند و روايتي كه سند نداشته باشد و يا سندش به روات أهل سنت برسد كه از ديدگاه ما وثاقتش ثابت نيست، اين روايت ازديدگاه و نظر ما اعتبار ندارد.

اما نسبت به روايت صحيح مسلم كه جناب مراد زهي فرمودند. آنجا امير المؤمنين (عليه السلام) و عباس مورد خطاب خليفه دوم است. تعدادي از صحابه هم آنجا نشسته اند. جناب خليفه دوم سؤال نكرد. مي گويد وقتي من خليفه شدم فرأيتماني، يعني رأي و نظر شما اين بود كه من دروغ گو و حيله گر و خائن و گنه كار هستم.

بلي خود ايشان مي گويد: والله يعلم أني لصادق. اين ادعاي جناب خليفه دوم است؛ ولي آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) و عباس وقتي كه خليفه دوم گفت: شما رأي تان اين بود، حضرت علي (عليه السلام) آنجا تكذيب نكرد. حضرت علي (عليه السلام) نگفت: نه جناب عمر، اختيار داريد، ما چنين عقيده اي نسبت به شما نداريم، چنين رأيي نداريم. و هم چنين عباس انكار نكرد حرف جناب خليفه دوم را و صحابه اي كه آنجا نشسته بودند، سي چهل نفر، هيچ كدام نگفتند كه جناب خليفه اين كه شما مي گوييد نظر آقاي عباس و آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) درباره تو اين است كه كاذب، آثم، غادر، حيله گر هستيد، هيچ كدام اين قضيه را تكذيب نكردند.

و اضافه بر اين، جناب آقاي مراد زهي عزيز! آيا اين قضيه مگر منحصر به همين روايت است؟ حديث حوض مگر جداي از اين قضيه است. مگر قضيه شك خليفه دوم در قضيه حديبيه، آيا جداي از اين قضيه است؟ اينها مطالبي است كه ما بايد فكر كنيم يك مقداري از جنبه تقليدي بياييم بيرون. يك مقداري دقت كنيم در مضمون روايت و سند روايت كه در صحيح مسلم است و هيچ شك و شبهه اي نيست.

و خود آقاي بخاري احساس مي كند كه اين واژه كاذباً آثماً غادراً خائناً، توهين در حق خليفه اول و دوم است و لذا در صحيح بخاري اينها را حذف مي كند و مي آورد:

فرأيتماني كذا و كذا

اين نشان گر اين است كه آقاي بخاري از اين روايت در حقيقت اهانت و توهين به خليفه اول و دوم فهميده و تبديل اين واژه ها را به كلمه كذا و كذا.

سؤال استاد حسيني قزويني

من عرض مي كنم كه سؤال قبلي و قبلي تر من را جناب مراد زهي جواب ندادند و من باز تكرار مي كنم كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) از ابوبكر و عمر به ويژه از ابوبكر غضبناك شد.

فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت أبابكر.

از ابابكر قهر كرد. با اين كه قهر كردن يك امر منفي است.

فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

تا آخرين لحظه حيات هم جناب حضرت زهرا (سلام الله عليها) از ابوبكر راضي نشدند.

آيا اين غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دليل بر عدم مشروعيت آنها نيست؟ آيا اين دليل بر آن نيست كه آنها بر يك مسندي نشسته اند كه مرضي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و مرضي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نيست و خداوند نيست؟ آيا اين غضب و اين هجرت و آنچه در الإمامة و السياسه هم آمده كه مي خواهم إن شاء الله آن را يك مقدار بزرگ نمايي كنم كه مي گويد:

و الله لأدعونكما في كل صلاة أصليها.

آيا اين مشروعيت خلافت شيخين را زير سؤال نمي برد؟

پاسخ مولوي مراد زهي:

منظور بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا، سوزاندن خانه، توهين به حضرت فاطمه زهرا و سقط جنين است. بحث فاطمه زهرا و بحث بيعت يك بحث مستقلي است. من خواهش مي كنم، من استدعا دارم مستندات خودش را نسبت به ادعا و اتهامي كه متوجه خليفه اول و دوم شده، مستندات هجوم و ... .

من چون مقيد هستم كه در موضوع مورد نظر بحث بشود، نظر من اين است كه از همين الآن بحث هجوم و اين مسائل باشد. بحث بيعت و بحث غضب، خودش بحث مستقلي است كه خودش چندين جلسه را مي طلبد. آنها در جلسات آينده. فعلاً بحث هجوم مطرح بشود. ايشان مستنداتي نياوردند براي هجوم.

اولين سؤال من اين بود كه اين مسأله اي كه نسبت داده شده و در بسياري از شبكه هاي ماهواره اي و در بسياري از سايت هاي اينترنتي و در كتاب هاي و يك مسأله بسيار مهمي است كه خليفه دوم را متهم به حمله و هجوم به خانه فاطمه زهرا كرده و متهم شده؛ در حالي كه الآن نه مدعي وجود دارد نه مدعي عليه، نه خود حضرت علي و نه خود حضرت فاطمه و حسن و حسين، اين ادعا را در طول 14 قرن مطرح نكرده. پرونده اي كه الآن باز شده، درخواست من از جناب قزويني اين است كه مستندات قوي حقوقي و محكمه پسندي را در اين مورد بيارند و اثبات كنند.

واقعاً بعد از كتاب الله از ديدگاه شيعه، نهج البلاغه قوي ترين كتاب است. وقتي ما خطبه هاي نهج البلاغه را مطالب نهج البلاغه و بسياري از كتاب هايي كه ائمه درباره خليفه اول و دوم است بررسي مي كنيم، آنجا يك الگويي از محبت و از اخوت و برادري مي بينيم و خطبه هاي نهج البلاغه، كلاً اصلا اين مطاعن را كه خليفه اول و يا دوم بر باطل بودند و يا هجوم صورت گرفته را رد مي كنند. آقاي اين سؤال است كه خطبه 219 نهج البلاغه است كه حضرت علي حضرت عمر (رضي الله عنه) را اين گونه توصيف مي كند:

[اصل خطبه نهج البلاغه مورد استناد مولوي مراد زهي:

ِلَّلهِ بِلَادُ فُلَانٍ فَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَي الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ أَصَابَ خَيْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَكَهُمْ فِي طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا يَهْتَدِي فِيهَا الضَّالُّ وَ لَا يَسْتَيْقِنُ الْمُهْتَدِي]

من عربي اش را نمي خوانم و فارسي اش را مي خوانم.

خداوند شهرهاي عمر بن خطاب را آباد گرداند، همانا او كجي را راست نمود و بيماري را معالجه كرد و سنت را بر پا داشت و تبه كاري و فساد را پشت سر نهاد و پاك و بي آلايش از دنيا رفت، نيكويي و خير خلافت را دريافت و از شرّ و بدي هم پيشي گرفت.

خوب اين خطبه 219 نهج البلاغه است كه از زبان مبارك حضرت علي نسبت به خليفه دوم صادر شده و كاملاً ايشان را متبع سند، مخالف ؟؟؟، پاك و بي آلايش، قليل العيب و اين كه خير دين اسلام و قرآن را دريافت و از شرش دور بوده است.

أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ

همواره طاعت إلهي را به جا آورده.

وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ

و از خداوند هم تقوي را پيشه گرفته.

اين چيزي است كه در خطبه 219 نهج البلاغه است و خطبه ديگر نهج البلاغه:

فِي كَلَامٍ لَهُ وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّي ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِه.

بعد از ابوبكر بر مسلمانان فرمانروا شد، فرمانده يعني عمر بن خطاب، پس امر خلافت را برپا داشت و ؟؟؟ نمود تا اين كه دين قرار گرفت و پا برجا شد.

كلمات قصار، شماره 459

اين خطبه هاي صريح و آشكار نهج البلاغه است. حالا ما روايات بسياري هم داريم.

سؤال مولوي مراد زهي:

من سؤال هم همين است كه شنوندگان و خوانندگان سايت هاي اينترنتي كه در اين مدت اين موضوع را ديده اند و شنيده اند و بررسي كرده اند اين موضوع را، با ديده انصاف بنگرند و توجه بكنند، خليفه اول و خليفه دوم بهترين انسان ها بعد از رسول خدا مورد اتهام قرار گرفته اند بعد از 14 قرن جلسه دادگاه و محاكمه برايشان تشكيل شده. مدعي. ما اين استدعا را داريم به عنوان مدافع كه مدعي دلائل قوي و مستند كه منطبق با قرآن و مطابق با سنت صحيحه و مطابق با اخلاق و ادبيات ائمه و أهل بيت باشد، نسبت به اين ادعا و هم چنين مستنداتي كه محكمه پسند باشد، در چارچوب مسائل قضائي و حقوقي اسلامي و غير اسلامي مشروعيت داشته باشد، مستندات اين قضيه را مطرح بفرمايند.

پاسخ استاد حسيني قزويني

در رابطه با سؤالي كه برادر عزيزمان داشتند كه آيا ما دليل محكمه پسند داريم يا نداريم، بنده عرض كردم كه چهار روايت صحيح و محكم از كتاب إبن أبي شيبه استاد بخاري، المصنف، بحث سندي اش هم كاملا محرز است.

محمد بن بِشر است، يحيي بن معين مي گويد ثقة، إبن حجر مي گويد ثقة.

عبيد الله بن عمر بن حفص است، يحيي بن معين و هم چنين أبو زرعه و أبو حاتم مي گويند ثقة.

زيد بن اسلم قرشي است، مزي نقل مي كند از أبو زرعه، أبو حاتم و نسائي و إبن خراج كه مي گويند ثقة.

اسلم قرشي است. عجلي مي گويد ثقة و أبو زرعه مي گويد ثقة.

سند از ديدگاه أهل سنت كاملاً صحيح است و هيچ مناقشه اي در سند روايت نيست. وقتي سند روايت صحيح شد، مي شود دليل محكمه پسند.

در متن روايت دارد كه جناب خليفه دوم كه من دستور مي دهم كه خانه را به آتش بشكند. تهديد مي كند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، أمير المؤمنين (عليه السلام)، حضرت امام حسن و حضرت امام حسين (عليهم السلام) را به سوزاندن.

آيا خليفه چنين حقي دارد كه اگر كسي ممانعت از بيعت كرده و حاضر نشده كه بيعت كند، آيا بيعت كردن از قبول دين بالاتر است؟ قرآن صراحت نسبت به قبول دين كه

لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي

و هم چنين نسبت به خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صراحت دارد بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اگر چنان چه مردم از تو روي گردان شدند:

إنما عليك البلاغ

تو وظيفه ات فقط ابلاغ است

حق اين كه شما بخواهيد مردم را به زور وادار كنيد به اسلام، نيست.

جناب خليفه دوم وقتي مي آيد تهديد مي كند، اين اصلاً خلاف سنت و خلاف قرآن است.

و هم چنين سه روايت ديگر ما آورديم از طبري و دو روايت كه سنداً كاملاً صحيح است. از بلاذري يك روايت سنداً صحيح است. هم چنين شخصيت هاي بزرگ أهل سنت مثل ضياء الدين مقدسي مي گويد روايت صحيح است، سيوطي مي گويد روايت صحيح است. فرحان بن مالكي مي گويد روايت صحيح است، إبن تيميه حراني با اين كه نهايت ظلم را در حق أهل بيت كرده، صراحت دارد بر اين كه انه كبس البيت. جناب ابوبكر، خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به هم ريخت و وارد خانه شد و خانه را كشف كرد. در منهاج السنة، جلد 4، صفحه 220. شهرستاني همين را دارد، إبن حجر عسقلاني در لسان الميزان، جلد 1، صفحه 268، صفدي در الوافي بالوفيات، إبن عبد البر و قرطبي. همه اين قضايا را مطرح مي كنند. عبد الفتاح عبد المقصود از شخصيت هاي برجسته أهل سنت اين قضيه را تأييد مي كند در كتاب الإمام علي بن أبي طالب. محمد حسنين هيكل اين را قبول دارد در كتاب الصديق ابابكر، صفحه 62، عمر رضا كحاله اين قضيه را قبول دارد و هيچ مشكلي هم ندارد.

سؤال استاد حسيني قزويني

با توجه به مستنداتي كه بنده عرض كردم با بررسي سندي و شهادت علماي بزرگ، مثل محمد حسين هيكل و ديگران، قضيه هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها)، كاملاًٌ ثابت است و اين نشان مي دهد كه جناب خليفه دوم اين هجوم را انجام داده اند و اين هجوم نشان مي دهد كه اجماعي در كار نبوده و حد اقل اين است كه امير المؤمنين (عليه السلام) و عده اي از بني هاشم از بيعت با ابوبكر خارج شده بودند.

آقاي إبن حزم اندلسي در المحلي، جلد 9، صفحه 345 مي گويد:

و لعنة الله علي كل إجماع يخرج عنه علي بن أبي طالب و من بحضرته من الصحابة.

لعنت خدا به آن اجماعي باد كه حضرت علي و صحابه اش در درون آن اجماع نباشند.

جواب مولوي مراد زهي

روايت المصنف كه ايشان مي آورند، بحث ما اين است كه متأسفانه ايشان يك صفحه كتاب را نگاه مي كنند و صفحه ديگر كتاب را نگاه نمي كنند. در همين مصنف إبن أبي شيبه، جلد 7، صفحه 432، حديث 4705 آمده است:

كان علي و الزبير يدخلان علي فاطمة بنت رسول الله (ص) فيشاورونها و يرتجعون في أمرهم، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب ...

تا آنجا كه همان بحث تهديد است.

فلما خرج عمر جاؤوها : حضرت علي و زبير نزد فاطمه آمدند.

فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءني و قد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت و أيم الله ليمضين لما حلف عليه، فانصرفوا راشدين.

حضرت فاطمه اظهار داشت كه حضرت عمر آمده و چنين تهديدي كرده و تهديدش را عملي مي كند، شما برويد و دوباره پيش من نياييد تا تكليف روشن بشود.

فانصرفوا عنها : رفتند حضرت علي و حضرت زبير.

فلم يرجعوا إليها حتي بايعوا لأبي بكر: با ابوبكر بيعت كردند.

اين روايت تصريح مي كند اين چيزي كه اين ادعايي كه اين اتهامي كه مطرح شده، هجوم، سوزاندن خانه، سقط جنين و... از اين روايت حداكثر تهديد ثابت مي شود با وجودي كه اين روايتي كه ايشان مستند آوردند روايت منقطع است. روايت منقطع از نظر اصول حديث نمي تواند مستند باشد. چون راوي زيد بن اسلم است، در همين تقريب التهذيب إبن حجر است:

هذه الرواية منقطعة لأن زيد بن أسلم كان يرسل و احاديثه عن عمر منقطع.

إبن حجر و هم چنين ؟؟؟ اسانيد الرواة براي علامه الباني.

بنابراين اگر اين روايت مورد احتجاج بشود، اصل ادعا باطل است؛ چون در اين روايت حداكثر تهديد ثابت مي شود. اصل ادعا تخريب و سوزاندن خانه و سقط جنين است

باتوجه به اين شنوندگان گرامي استحضار داشته باشند كه خانه حضرت علي و حضرت زهرا متصل به مسجد النبي بود؛ يعني اگر خانه به آتش كشيده مي شد، قطعاً مسجد النبي هم بالأخره با آن امكانات آن روزي به آتش كشيده مي شد. چگونه بود كه مسجد النبي كه در شبانه روز صحابه پنج بار در مركز مدينه براي نماز خواندن مي آمدند، اين همه صحابه بايد در حد تواتر ثابت مي شد اين روايت. چگونه فرد خاصي مي آيد و اين روايت را به صورت منقطع يا به صورت موضوع بيان مي كند و يا حد اكثر در سه چهار تا كتاب كه راوي اش متهم است؛ مثل جابر جعفي كه كذاب است به اتفاق عامه حديث. يا روايت زيد بن اسلم كه منقطع است.

ادعا چيزي ديگر و دليل چيزي ديگر. دليل آقاي قزويني بر ادعاي كه قبلاً مطرح كردند منطبق نيست. ادعاي ايشان سوزاندن بود، ادعاي ايشان سقط جنين بود. ادعاي ايشان توهين به فاطمه زهرا بود؛ ولي از روايت ثابت مي شود كه بلا فاصله رفتند حضرت علي و حضرت زبير و بيعت كردند.

اما انساب الأشراف بلاذري را هم من قبلا عرض كردم. اين روايت هم باطل است؛ به خاطر اين كه اين انساب الأشراف همان طوري كه از اسمش پيداست، يك كتاب نسب نامه است. ما نمي توانيم يك هم چنين اتهام بزرگي را از يك مطلبي كه در يك كتاب نسب نامه آمده، نوشته شده ثابت كنيم.

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ...

قرآن مي گويد كه صحابه در ميان همديگر رحمت داشتند و با اين هم در تضاد است. با خطبه هاي نهج البلاغه در تضاد است.

سؤال مولوي مراد زهي

من به جايي اين سؤالي مطرح كنم، پاسخ روايت طبري را مي دهم. ببينيد كه اين روايت طبري، يك كتاب تاريخ است كه در رطب و يابس است؛ يعني يك مورخ و يك تاريخ نويس مثل طبري؛ هيچ گاه اين تعهد را نداشته كه روايات صحيح را بياورد. هزاران روايات موضوع، روايات دروغ و روايات جعلي است كه ما در تاريخ طبري داريم. سنديت را بايد از كتاب نهج البلاغه بياورند، از كتاب صحيح بخاري بياورند، از كتاب صحيح مسلم و صحاح سته بياورند نه از كتاب تاريخ طبري. وانگهي چه تضميني وجود دارد كه در تاريخ طبري هم دست برد نباشد. ما همين الآن دو كتاب داريم يكي به نام العربية للناشئين، خوانندگان توجه داشته باشند، يكي هم كتاب تعليم اللغة العربية كه مؤلفش مصري است. همين دو كتاب توسط يكي از ناشرين قم چاپ شدند و تحريف زيادي در اين دو كتاب صورت گرفته است. مطالب جابه جا شده و خيلي از مطالب در عصر سرعت امروزي يك شايعه مي شود و دو ماه طول مي كشد تا اين ... .

بنابراين استناد به كتاب تاريخ طبري نمي تواند سنديت براي اثبات اتهام بزرگي كه هم به أهل بيت توهين است و هم به خليفه اول و خليفه دوم.

پاسخ استاد حسيني قزويني

من از جناب آقاي مراد زهي انتظارم خيلي بيش از اينها بود، چون من به علميت ايشان اعتقاد دارم و اين كه يك استاد حوزه هستند و بيش از 50 كتاب تأليف كرده اند. ايشان كه مي فرمايد از ناحيه زيد بن اسلم، اين روايت المصنف مورد اشكال است، حداقل يك نگاه بكنند به سند. دارد:

زيد بن أسلم، عن أبيه أسلم.

انقطاع ندارد، جناب آقاي مراد زهي. زيد بن أسلم از پدرش نقل مي كند. زيد بن أسلم مورد ثقه است، هيچ شكي در وثاقت او نيست. أبو زرعه، أبو حاتم، إبن سعد، نسائي و إبن خراش، همه مي گويند كه اين ثقه است.

تهذيب الكمال للمزي، ج10، ص17

و اضافه آقاي زيد بن اسلم از روات صحيح بخاري و صحيح مسلم است. چگونه آقاي مراد زهي مي آيد، زيد بن اسلم را كه از روات بخاري و از روات مسلم است، اين چنين لت و پار مي كند. زيد بن اسلم از پدرش اسلم نقل مي كند.

اسلم قرشي از غلامان جناب عمر بن خطاب بوده است. مزي مي گويد:

اسلم القرشي العدوي مولي عمر بن الخطاب، ادرك زمان النبي (صلي الله عليه و سلم).

زمان پيامبر را هم درك كرده.

عجلي هم گفته: مديني ثقة. أبو زرعه هم گفته: ثقة.

تهذيب الكمال للمزي، ج2، ص330

اما ايشان مي فرمايند كه ما از كتاب نهج البلاغه براي ايشان دليل بياوريم. چشم ما از نهج البلاغه هم براي ايشان عرض مي كنيم.

در نهج البلاغه، خطبه 202 آقا امير المؤمنين (عليه السلام) هنگام دفن حضرت زهرا (سلام الله عليها) خطاب به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

ستنبئك إبنتك بتضافر أمتك علي هضمها.

يا رسول الله! دخترت به تو خبر خواهد داد كه امت تو در حق فاطمه زهرا (سلام الله عليها) ظلم كرده اند.

جناب شيخ حبيب الله خوئي (ره) كتابي دارد، در شرح نهج البلاغه، به نام منهاج البراعة، جلد 13، صفحه 14 مي گويد: تضافر الأمة علي هضمها

معنايش اين است:

إشارة الي ما صدر عنهم من كسر ضلعها و إسقاط جنينها.

اين كه امت در حق حضرت زهرا (سلام الله عليها) ظلم كرده اند و حق او را پايمال كرده اند، اشاره است به شكستن پهلوي حضرت زهرا (سلام الله عليها) و سقط جنين ايشان. منهاج البراعة جناب خوئي (ره) از كتاب هاي معتبر است و خود جناب خوئي (ره) از شخصيت هاي برجسته است.

و اضافه در نهج البلاغه، خطبه 202 اين عبارت است. بزرگان أهل سنت هم همين تعبير را از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل كرده اند. آقاي عمر رضا كحاله، از علماي معاصر أهل سنت است، در كتاب اعلام النساء، جلد 3، صفحه 21 نقل مي كند.

فاضل معاصر مصري، جناب مأمون غريب در كتاب خلافة علي بن أبي طالب، صفحه 33 نقل مي كند.

عبد العزيز شناوي، فاضل مصري در كتاب سيدات نساء أهل الجنة، صفحه 151 نقل مي كند.

سؤال استاد حسيني قزويني

جناب آقاي مراد زهي فرمودند آنچه كه اين روايت ثابت مي كند، تهديد است، ما از جناب آقاي مراد زهي سؤال مي كنيم كه آيا تهديد فردي براي بيعت، از ديدگاه قرآن سند دارد؟ كه آيا خليفه و امام مي تواند كسي را براي بيعت اجبار كند؟ يا در سنت ما روايتي داريم يا جناب خليفه دوم و هم چنين خليفه سوم، آقا امير المؤمنين (عليه السلام)، كسي را وادار كرده اند. اين تهديد مخالف آيه 54 سوره نور است كه خداوند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مي گويد:

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ

اصلا از رسالت تو كه به مراتب بالاتر از امامت و خلافت است، رويگردان شدند، گناهش براي خودشان است.

وَ مَا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

جواب مولوي مراد زهي

خطبه نهج البلاغه كه ايشان قرائت فرمودند، من خواهش مي كنم كه كساني كه در رشته فقه و حقوق مطالعاتي دارند، ببينند كه اين خطبه نهج البلاغه، دليلي و سندي مي شود. دليل و سند بايد روشن باشد كه قتل فاطمه زهرا، سقط جنين، هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از آن دليل ثابت بشود. اين يك خطبه است؛ اما خطبه اي به اين صراحت، خطبه 219 كه مي فرمايد:

وَ دَاوَي الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ.

اينجا نفي مي كند اين خطبه، اين چيزي را كه جناب قزويني به آن استناد مي كنند. خطبه كاملا روشن است. خطبه بعدي هم:

وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّي ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِه.

كه تمام شارحين، از جمله إبن أبي الحديد، محمد عبده و ديگران از والي، تحت اين خطبه نوشته اند كه مراد خليفه دوم است. و اين جاي تأسف است كه ايشان از روزنامه نگاري مثل هيكل مي آيند كه ايشان صحبتي كرده باشند براي اثبات هم چنين امر مهمي و افتراء مهمي كه در 14 قرن پيش صورت گرفته باشد. بعد از 14 قرن آقاي هيكل و يا كسان ديگر، اديباني بيايند، رمان نويساني، داستان نويساني بيايند، اينها سنديت ندارند. من عرض كردم براي ما خطبه هاي نهج البلاغه سند است، قرآن سند است. وانگهي من از جناب قزويني سؤال مي كنم كه كتاب ناسخ التواريخ براي ميرزا تقي خان كه معاصر ما است و در كتاب أعيان الشيعة مي گويد كه لم يعمل مثله، مي گويد:

إن ناساً من رؤساء الكوفة و أشرافهم الذين بايعوا زيداً حضروا يوماً عنده و قالوا له: رحمك الله، ماذا تقول في حق أبي بكر و عمر؟

آمدند از اشراف كوفه سؤال كردند كه جناب زيد، ما تقول في حق ابوبكر و عمر؟ : درباره ابوبكر و عمر شما چه مي فرماييد؟

توجه داشته باشند شنوندگان و محققان منصفين كه امام زيد در پاسخ به اين چه فرمود:

قال: ما أقول فيهما إلا خيراً كما أسمع فيهما من أهل بيتي إلا خيرا.

من تمام أهل بيتم درباره اينها جز خير نمي گويند.

ما ظلمانا و لا أحد غيرنا.

به كسي ديگري نيز ظلم نكردند.

و عملا بكتاب الله و سنة رسوله.

به كتاب الله وسنت رسول عمل كردند.

اين هم يكي از پژوهش گران بزرگ قرون گذشته است، كتاب ناسخ التواريخ، جلد 2، تحت عنوان احوال امام زين العابدين.

تمام ائمه أهل بيت منقبت و بزرگواري و عدالت و محبت أهل بيت و خليفه اول و دوم را اعتراف دارند و در كتاب هاي مستند آمده.

و باز در همين خطبه نهج البلاغه، حضرت علي (عليه السلام) به عنوان مشاور عالي خليفه دوم قرار مي گيرد و در تمام كتاب هاي تاريخ است كه حدود 14 بار خليفه دوم سفر خارج از مدينه داشته و در آن 14 بار، 12 بار جانشينش حضرت علي بود.

شنوندگان عزيز قضاوت بكنيد. اين قدر محبت و صفا و صميميت بين خليفه اول و او وجود داشت كه 12 بار او را جانشين خودش تعيين مي كند. اگر عداوت بود، بغض بود، هيچ كسي همچين كاري انجام نمي داد.

سؤال مولوي مراد زهي

من به جاي طرح سؤال در رابطه با روايت طبري يك توضيحي ديگر عرض كنم كه نخستين رواي تاريخ طبري إبن حميد است. إبن حميد هم از ديدگاه محدثين متهم به دروغ پردازي است.

آخرين رواي هم روايت منقطع است. راوي اول كه أبي عبد الله الرازي كه متوفاي 148 هجري است. كه إبن خراش درباره او مي گويد:

حدثنا حميد و كان و الله يكذب.

ابن حميد برايم حديث كرد؛ ولي به خدا قسم كه او دروغ مي گفت.

؟؟؟ درباره او مي گويد:

ما رأيت ؟؟؟ بالكذب من إبن حميد و إبن ؟؟؟

من دروغ گوتر از إبن حميد و إبن ؟؟؟ نديدم.

هم چنين علامه ذهبي درباره او مي گويد:

و هي مع امامته منكر الحديث.

صاحب عجائب است.

آخرين راوي زياد بن كليب، أبو معشر كوفي است ... .

پاسخ استاد حسيني قزويني

من از همين سؤال ايشان شروع مي كنم كه ايشان نسبت به محمد بن حميد اشكال كردند. جناب مراد زهي! جناب آقاي مزي در تهذيب الكمال، جلد 5، صفحه 100 از يحيي بن معين و از أبو زرعه و از احمد بن حنبل، توثيق ايشان را نقل مي كند. وقتي شخصيتي مثل احمد بن حنبل، يحيي بن معين و أبو زرعه كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است، وقتي نسبت به يك فردي بگويند كه اين فرد ثقه است، حرف ديگران را ما به هيچ وجه نمي توانيم قبول كنيم.

ايشان گفتند كه منكر الحديث است. اين را ما بارها گفته ايم و در شبكه المستقله هم بيان كرديم. إبن حجر عسقلاني مي گويد:

لو كان كل من روي شيئا منكراٌ استحق أن يذكر في الضعفاء، لما سلم من المحدثين احد.

اگر بنا باشد هر كس منكر الحديث بود، او را ما ضعيف بدانيم، از محدثين يك نفر هم سالم نمي ماند.

لسان الميزان، ج2، ص308

آقاي ذهبي مي گويد:

ما كل من روي المناكير يعضف.

آن كسي كه منكر رانقل مي كند، او مورد تضعيف نيست.

ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص118

پس بنابراين روايت از نظر سند كاملا ثابت است. واگر چنانچه جناب آقاي مراد زهي دقت كنند، در همين صحيح بخاري كه حضرات هر سال براي ايشان ختم صحيح بخاري مي گيرند، راويان متعددي در صحيح بخاري آمده، درباره آنها گفته اند كه منكر الحديث.

محمد بن عبدالرحمن طوافي، آقاي إبن حجر مي گويد:

قال ابوزرعه، منكر الحديث.

مقدمه فتح الباري، ص140

مفضل بن فضاله، إبن سعد گفته منكر الحديث، از روات صحيح بخاري است.

مقدمه فتح الباري، ص445

داود بن حصين مدني، از رجال صحيح بخاري است، درباره اش گفته اند منكر الحديث.

اگر بنا بر اين باشد، بايد يك انبوهي از احادث صحيح بخاري را جناب آقاي مراد زهي از صحيح بخاري حذف بفرمايند.

در رابطه با قضيه آقاي محمد حسنين هيكل كه ايشان فرمود يك روزنامه نگار است، جناب آقاي مراد زهي! ايشان كسي است كه دو مرتبه وزارت معارف مصر را قبول كرده؛ يعني دو دوره وزير معارف مصر بوده. و هم چنين مجلس شيوخ مصر را يك دوره ايشان رياستش را داشته. يك روزنامه نگار نيست.

و اضافه، غير از ايشان، عمررضا كحاله از نويسندگان برجسته أهل سنت است، ايشان در اعلام النساء، جلد 4، صفحه 114 قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح مي كند.

و هم چنين جناب آقاي عبد الفتاح عبد المقصود كه از دانشمندان مشهور مصري و عضو هيأت تحريريه مجله الحديث است و مدتي رئيس دفتر معاون رئيس جمهور مصر حسن ابراهيم بوده. رئيس دفتر نخست وزير مصر بوده.

و اضافه در رابطه با آن خطبه اي كه از نهج البلاغه، مطرح كرديد كه مراد جناب عمر بن الخطاب است، كافي است كه جناب آقاي صبحي صالح از شخصيت برجسته أهل سنت مي فرمايد كه مراد آقا امير المؤمين از اين خطبه، عمر بن خطاب نيست؛ بلكه يكي از اصحاب است. واضافه رواياتي كه در نهج البلاغه، در مذمت خليفه دوم است، اصلاً همه قضايا را روشن كرده.

سؤال استاد حسيني قزويني

با اين كه جناب مراد زهي قضيه تهديد را پذيرفتند، اين سؤال مطرح است، جناب خليفه اول و دوم براي وادار كردن اينها به بيعت به خانه آنها هجوم بردند و آنها را خواستند وادار به بيعيت كنند؛ ولو اين كه فرمايش جناب مراد زهي را قبول كنيم كه آمدند و بيعت كردند، چرا خليفه دوم براي سعد بن عباده كه تا آخر عمر بيعت نكرد، به خانه ايشان هجوم نبردند؟

تهذيب الكمال للمزي، ج10، ص18

و هم چنين آقاي ابان بن سعيد بن عاص جزء كساني است كه از بيعت تخلف كردند، چرا به خانه او هجوم نبردند؟

أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج1، ص37

آقاي أبي بن كعب از بيعت كردن تخلف كردن.

تاريخ اليعقوبي، ج2، ص124

خالد بن سعيد بن عاص، زبير بن عوام، سلمان فارسي، عباس بن عبد المطلب، عتبة بن ابولهب، عمار ياسر همه از بيعت خودداري كردند، چرا خليفه دوم دوگانه برخورد كردند؟

جواب مولوي مرادزهي

همان پاسخ قبلي من كامل نشد، من از شنوندگان گرامي تقاضا مي كنم كه منصفانه و به وجدانتان قسم مي دهم، وجداناً قضاوت كنيد، در كنار متصل به مسجد النبي، خليفه دوم هجوم آورده، خانه فاطمه زهرا به آتش كشيده شده، اتهامي كه بعد از 14 قرن مطرح مي شود، محسن عزيز سقط شده، فاطمه زهرا مورد اهانت قرار گرفته، 120 هزار صحابه، كم و يا زياد كه در آخرين حج در ركاب پيامبر بودند، كجا رفتند؟ مسلمانان مدينه كه شبانه روز پنج بار در مسجد النبي نماز مي خواندند، كجا هستند كه اين قضيه اي كه در حد تواتر بايد ثابت مي شد، روايتي از آنها نيست، ائمه از اين گلايه و شكايتي نمي كنند.

ببينيد جناب قزويني، شنوندگان محترم، ما مي خواهيم دادگاهي تشكيل بشود، مي خواهيم قصاص بگيريم از خليفه دوم از نظر اصول و از نظر حقوقي. خليفه دوم قصاص بايد بشود. براي اثبات قصاص آيا كافي است كه جناب آقاي هيكل و يا نويسندگاني كه بعد از 12 قرن و يا 13 قرن آمده، حالا وزير هم باشد، رئيس جمهور هم باشد، رهبر كل جهان باشد، شاهد قضيه براي قصاص لازم است، آن افرادي كه در خانه بودند، چرا آنها شهادت نمي دهند؟ چرا خود فاطمه زهرا از اين موضوع بحثي به ميان نمي آ ورد، شاكي نمي شود، بني هاشم كجا بودند، علي شير خدا، اسد الله كه در مقابل عمرو بن عبدود كه در برابر هزار نفر مبارزه مي كرد، شمشير كشيد و او را به خاك و خون كشيد، عليي كه ما مي شناسيم با آن جرأت و غيرتي كه ما از او سراغ داريم و آن عمري كه عدالتي كه ما از او سراغ داريم، كجا بود، علي كجا بود، بني هاشم كجا بودند، مسلمانان مدينه كجا بودند، و در نتيجه آيا اين زير سؤال بردن تربيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) را نمي رساند كه پيامبري كه بيست و سه سال زحمت كشيد، پيامبر آخر الزمان ياراني را بايد تربيت كنند كه تا قيامت حافظ دين باشند و دين را به ديگران برسانند، 23 سال زحمت كشيد، به محضي كه چشم از دنيا فرو بست، حاصل زحمتش اين بود كه نزديكترين يارانش هجوم بياورند به خانه دخترش به خانه دامادش، به جان هم بيفتند. پس كجا رفت اسلام، پس كجا رفتند صحابه، كجا رفت تربيت پيامبر، آيا يك مسيحي، يك يهودي وقتي اين صحبت ها و اين اتهامات ما را بشنود، بعد از 14 قرن، آيا اين سؤال برايش پيش نمي آيد كه پيامبري كه نتوانست ده نفر را درست و حسابي 100 هزار صحابه، اين گونه تربيت بكند. آن از مهاجمين شان، بقيه كجا بودند، 100 هزار، 120 هزار، 119 هزار ديگه كجا بودند كه دفاع نكردند، پس معلوم است كه اين دين پيامبر، اين آئين پيامبر هم مثل همين قضيه مي شود.

بنابراين، قضيه مستقيماً تربيت پيامبر را نسبت به صحابه زير سؤال مي برد. ما مي خواهيم مجددا از جناب قزويني سؤال دارم كه ما مي خواهيم قصاصي را ثابت بكنيم، كجا هستند شاهدان اين قضيه؟ آن هم قضيه اي كه در مسجد النبي اتفاق افتاده، منزل فاطمه زهرا متصل به مسجد النبي بود.

وانگهي عمر رضا كحاله، من خواهش مي كنم كه اگر فرصت باشد، عبارت كاملش را ايشان بياورند و اينجا مطلب شان را بخوانند كه از مطلب ايشان چه ثابت مي شود.

عبد الفتاح عبد المقصود يك نويسنده كه كتابي را تحت عنوان ادبيات امروزي نوشته و هزاران مسأله را آنجا مطرح مي كنند. ايشان شاهد قضيه نبودند كه بخواهند بر عليه خليفه دوم بر عليه متهم بيايند گواهي بدهند. گواهان محكم قوي و متقن و محكمه پسند مي خواهيم.

بنابراين در رابطه با خطبه هاي نهج البلاغه، اين طوري كه جناب قزويني مطرح فرمودند، يك سري خطبه هاي مذمتي هم داريم، بلي اگر ما معتقديم كه خطبه هاي كه در نهج البلاغه مذمت مي كنند، اينها منتسب به حضرت علي هستند؛ چون با ادبيات حضرت علي منطبق است. اذا تعارضا تساقطا. پس هر دو ساقط مي شوند ما برگرديم به قرآن:

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ

مهاجرين اولين چه كساني بودند، خليفه اول و دوم و سوم و چهارم رضي الله عنهم بودند. خداوند در قرآن از اينها اعلام رضايت كردند رضي الله عنهم و رضوا عنه.

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم

3 دقيقه نهائي مولوي مراد زهي

شعاري كه در تمام درو ديوار هاي كشور ما و مناطق برادران شيعه است، لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار. علي اي كه شاهد است كه نسبت به همسرش اين گونه برخورد مي شود، ذوالفقار علي كجاست؟ آيا دفاع از ناموس، آيا دفاع از خانه، آيا دفاع در مقابل مهاجم واجب نيست؟ بنابراين من نظر خوانندگان و شنوندگان و مطالعه كنندگان متوجه مي كنم به نامه اي كه حضرت علي (رضي الله عنه) خطاب به معاويه نوشته. به اين نامه توجه بفرماييد:

و أنصحهم لله و لرسوله الخليفة الصديق و خليفة الخليفة الفاروق، و لعمري أن مكانهما في الإسلام شديد يرحمهما الله و جزاهم الله بأحسن ما عملا.

شرح إبن ميثم، ص488

كه حضرت علي مي فرمايد:

ناصح ترين انسان ها براي خلق خدا و رسول خدا خليفه صديق و خليفه فاروق هستند. آنها جايگاه والايي در اسلام دارند و با وفات آنها و شهادت آنها زخم شديدي در اسلام پيش آمد خداوند به آنها جزا و پاداش خير عنايت فرمايد.

و هم چنين آن چيزي كه ايشان فرمودند: ؟؟؟ كه شرح نهج البلاغه صبحي صالح است و إبن أبي الحديد هست. إبن أبي الحديد مي گويد:

و هذا الوالي عمر بن الخطاب و هذا الكلام من خطبته خطبها في ايام خلافته طويلة يذكر فيها قربه من النبي (صلي الله عليه و سلم).

پس بنابراين آن چيزي كه الآن مطرح است با واقعيت هاي تاريخي كاملاً در تضاد است با نصوص قرآن كاملاً در تضاد است، با برخوردي كه خليفه چهارم با خليفه اول و دوم داشته. اين كتاب الشافي براي علامه علم الهدي، جلد 2، صفحه 428 حضرت شهادت مي دهد:

إن خير هذه الأمة بعد نبيها ابوبكر و عمر.

بهترين امت بعد از پيامبر، ابوبكر و عمر هستند.

به بهترين و خيريت آنها شهادت مي دهد.

و هم چنين در ادامه اش مي فرمايد:

إنهما الإمام الهدي و شيخ الإسلام و المقتدي بهما بعد رسول الله صلي الله و سلم ...

من از جناب قزويني و از همه شنوندگان عزيزي كه با حوصله به گفته ها و عرائض من به گفته هاي من كه به عنوان گفتمان دوستانه مطرح بود گوش دادند و خودشان بروند و تحقيق كنند و بررسي كنند و مطالعه كنند.

3 دقيقه نهايي استاد حسيني قزويني

در رابطه با اين كه ايشان فرمودند اين 100 و بيست هزار نفر صحابه كجا رفتند؟ آيا تربيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) زير سؤال نمي رود؟ ما از بينندگان عزيز تقاضا مي كنيم اين را از ما سؤال نكنند، از آقايان أهل سنت سؤال كنند كه در صحيح بخاري، جلد 7، صفحه 207، حديث 6507 در روايتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

تمام صحابه من بعد از من مرتد مي شوند.

إنه إرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري.

و اينها وارد آتش جهنم مي شوند.

فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

جز تعداد اندكي از صحابه من از آتش جهنم خلاص نمي شوند.

اگر ما دنبال اين 120 هزار نفر هستيم، اين را خود صحيح بخاري آورده است.

مراد زهي: عبارت صحيح بخاري را قرائت بفرماييد.

استاد حسيني قزويني: چشم. عبارت اين است:

حَتَّي إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. فَقُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَي النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: وَ مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَي أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَي. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّي إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. قُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَي النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَي أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَي. فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ.

و هم چنين از روايت خود عائشه أم المؤمنين صراحت دارد:

لما قبض رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، إرتدت العرب قاطبة.

همه عرب؛ يعني همه مسلمانان مرتد شدند.

اگر در بعضي از روايت هاي ما هست كه إرتد الناس إلا ثلاثة أو أربعة، در روايت ام المؤمنين اين استثنا هم نيست. اين روايت را جناب إبن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهايه، جلد 6، صفحه 33 نقل مي كند.

اما در رابطه با اين كه ايشان مي فرمايد كه اين قضيه شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) هيچ گونه سندي ندارد، ما قبلاً هم آورده ايم از جويني كه استاد ذهبي است و ذهبي در حق او تعبيرات خيلي سنگيني دارد و از او تعبير به امام و پيشوا مي كند ايشان نقل مي كند از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، وقتي چشمش به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) افتاد، فرمودند من مي بينيم روزي را كه:

وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا : حرمت او شكسته مي شود

وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا : حق او غصب مي شود

وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا : ارث او گرفته مي شود

وَ كُسِرَ جَنْبُهَا : پهلويش شكسته مي شود

وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا : جنين او محسن را سقط مي كنند

وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... .


علاقمندان جهت مشاهده فيلم مناظره مي توانند از لينك ذيل استفاده كنند.

لينك دان لود بخش اول فيلم

لينك دان لود بخش دوم فيلم



* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



دكتر سيد محمد حسيني قزوييني


مطالب مرتبط:
تحليلي از مناظره جناب دكتر قزويني با مولوي مرادزهي* ديدار دوستانه مولوي مرادزهي و هيأت همراه با دكتر قزويني و مسئول سايت شيعه نيوز* مناظره دكتر حسيني قزويني و مولوي مرادزهي برگزار گرديد
Share
161 | ساره | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
زمانه بر سر جنگ است يا علي مددي کمک زغير تو ننگ است يا علي مددي
گشاد کار دو عالم به يک اشاره توست به کار ما چه درنگ است يا علي مددي
خدايا امام زمان (ارواحنا له الفدا) را برسان.
162 | ساره | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
علي امام من است و منم غلام علي هزار جان گرامي فداي نام علي
163 | محمد حمزه | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٠ ارديبهشت ١٣٨٩ |
آقايون اهل سنت چند سئوال دارم كه مي خواهم جواب بدهيد: 1-شما چهار امام داريد كه به روايات صحيح خودتان همه در يك محدوده زماني زندگي مي كرده اند و همه از شاگردان امام جعفر صادق(ع) بوده اند حال چطور مي شود در يك زمان چهار امام وجود داشته باشد وكدام يك برتر است و قبل از اينها كه حدود 3 قرن بعد از وفات حضرت رسول (ص) آمده اند شما چه دين و امامي داشته ايد؟ (حتما يزيد؛عمر و...) 2- شما چهار مذهب (حنفي ؛حنبلي؛مالكي و شافعي ) ادعا مي كنيد كه پيرو يك پيامبر يعني حضرت محمد(ص ) هستيد ولي در هنگام نماز يكسري دست را زير ناف؛يكسري روي ناف ؛يكسري بالاي ناف و يكسري هم كنار پا قرار ميدهيد حال چطور ممكن است كه يك رسول باشد ولي با چهار نوع ايستادن در نماز ؛حق با كدام است وكدام شيوه حضرت رسول بوده وبه چه دليل؟ 3-آيا شما به ظهور امام آخرالزمان اعتقاد داريد يا نه؟اگر اعتقاد داريد اين امام را چه كسي انتخاب ميكند ؟اگر به عقيده شما انتخاب امام با راي مردم است همانگونه كه بعد از رحلت حضرت رسول چنين كرديد پس چرا تا به حال انتخاب نكرده ايد تا بيايد و حقيقت را روشن كند وچه مردمي در چه زماني حق اين كار را دارند وبه چه دليل!!؟اگرانتخاب امام آخرالزمان با خداوند است پس چگونه بعد از حضرت رسول چنين نكرده است و تكليف به اصطلاح امامان گذشته تان چه ميشود ؟ 4- شما عايشه را ام المومنين ميدانيد و بر حق واز طرف ديگر در تمام كتب صحا حتان اين حديث را داريد كه رسول الله (ص) فرموده كه علي مع الحق الحق مع علي (هر كجا كه علي (ع)باشد حق هم با اوست و هر كجا كه حق باشد علي (ع) با اوست) خوب در جنگ جمل كه عايشه ويكسري از صحابه در يكسو واميرالمومنين علي(ع) در سوي ديگر بوده اند حق با كام سو بوده اگر علي بر حق بوده (به فرموده حضرت رسول) پس عايشه باطل است و اگر بلعكس پس تكليف فرموده حضرت رسول چه ميشود؟ و هزاران سئوال ديگر يا علي مدد
164 | ابراهيم پورشيخ | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٤ ارديبهشت ١٣٨٩ |
مناظره جالبي بود.
اينگونه مناظرات براي روشن شدن افکار عمومي و هدايت نسل جوان بسوي حق وحقيقت بسيار مفيد است.
165 | سيد علي | Iran - Tehran | ٠١:٢٧ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٨٩ |
با سلام
لينک دانلود فايل هاي صوت و هم چنين ويديو خراب است و في لتر شده لطفا آن را اگر مي شود در سايت 4shared.com بگذاريد
متشکرم
166 | مجيد | Iran - Marvdasht | ١٧:٢٤ - ٠٦ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام
خيلي براي من جالبه هر كسي در قبر خودش قرار ميگيره و ميمونه با اعمالش پس چرا بعضي از ما اينقدر تعصب بخرج ميدهيم و دنبال حقيقت نيستيم حقيقت بدون اينكه تعصب را از خودمون دور كنيم بدست نميايد
يا حق
167 | ساره | Iran - Tehran | ٢١:٤١ - ١١ خرداد ١٣٨٩ |
حقيقتي جز حقيقت علي (ع) و فرزندان پاكش وجود نداره و حقيقتي جز اينكه حق علي(ع) را غصب كردند وجود نداره .
يا علي
168 | قاسم فرازنده | Iran - Tehran | ١٧:٤٧ - ١٨ خرداد ١٣٨٩ |
اقاي قزويني سلام عليكم چرادرپاسخ سوالي كه پرسيدندپس كجابودند120000 صحابه پيامبرهنگامي كه حضرت محسن سقط شددرجواب ميگفثيداگزفرزنددررحم حضرت زهرابراي شمااحترام داردوشما120000ياران پيامبرراحامي اوميدانيدچراپاسخ خودرادرشهادت حضرت حسين سيدشباب اهل جنه نمي يابيدكجابودندياران پيامبر تاازان سرورمظلومان حمايت كنندديگرشهادت حسين ابن علي ر اكه نميتوان كتمان نمودوانگهي مگرمطابق باايه قران حضرت نوح بعدازان همه مرارت چندنفرايمان اوردنداياتربيت حضرت نوح زيرسوال ميرود ياعمل ايمان نياوردگان پس باان حركات تربيت پيامبر زيرسوال نميرودبلكه عمل هجوم اورندگان به خانه جگرگوشه پيامبرزيرسوال ميرود.متشكرم

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

در مناظرات ، گاهي مي‌توان پاسخ‌هاي فراوان داد ، اما بايد جوابي داد كه راه را بر خصم ببندد ؛ آنچه شما در مورد حضرت سيد الشهدا مطرح كرديد ، ممكن است چنين مورد مناقشه قرار گيرد كه از 120000 صحابه پيامبر ،در زمان امام حسين عليه السلام مگر چند نفر زنده بودند ؟ و آيا همگي در كنار امام حسين سفر كردند ؟ يا در كوفه بودند تا به ياري امام حسين بشتابند ؛و اين خود سبب اشكال در استدلال مي‌شد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

169 | علي | United States - Youngtown | ٠٥:٣٠ - ٢٥ خرداد ١٣٨٩ |
جناب عمر
اگر حتما خيلي دوست داريد كه در واقعه حره مي بوديد
اگر مي بوديد يزيد را بهتر مي شناختيد چون ناموس شما رفتار سربازان يزيد را خوب براي شما تشريح مي كردند
ازمن دلخور نشويد من فقط تلاش كردم تبعات عشق شما به يزيد را برايتان ملموس كنم
170 | م | Iran - Tehran | ١١:٣١ - ٠٢ تير ١٣٨٩ |
جناب آقاي قزويني تمام اين حرفاي را كه فرمودند قبلا در رسانه ها وشبكه هاي عربي زبان تكرار كرده اند وجواب كافي و وافي را اخذ كردند.ايشان در مورد تمام آياتي كه به مدح مهاجرين وانصار پرداخته با يك كلمه من و يا عن جمعيت عظيمي از اصحاب را به نفاق متهم فرمودند حال آنكه با كمال تعجب ايشان وافعا معتقدند كه بعد رحلت نبي اكرم فقط سه نفر مسلمان باقي مانده اند در حالي كه اصلا مجمع تشيع در خاج ايران اين حديث را مضحك مي دانند بدليل عدم تطابق آن با سيره علي رضي الله عنه كه چطور با مرتدين بيعت فرمودند!!!!؟دوستان مناظره آقاي قزويني را با دكتر حمدان الغامدي در كتاب گفتگويي آرام با دكتر قزويني از سايت عقيده دانلود بفرمايند كه البته اين سايت الان بسته است واگر ريگي به كفش شما نباشد چرا سايت علمي را مي بنديد ومردم از حقايق ديگر مذاهب منع مي كنيد.ونيز بدانيد استناد به تاريخ وتفسير و وجود حديث حتي صحيح در اين كتب صد در صد مورد پذيرش نيست و آنچه مسلم است آقاي قزويني كتاب الله وسنت را به خدمت اثبات مذهب گرفتند ورد ازواج النبي وزدن تهمت به آنها وبه اصحابي كه حتما در جاهايي خطا هم كردند ولي همين عدم عصمت آنها واينكه بنا به نص قرآن مغفورند ودر جنات نعيم جا دارند براي تمام اين صحبت ها كافي است.البته بدانيد علماي اهل سنت ايران وآن هم بلوچستان بيشتر از اينكه اهل كتاب وحديث باشند اهل صوفي گري ودعا نويسي هستد كه خودم البته بسيار از مناظره اين مولوي سني بدم آمد آقاي قزويني مدرك مي دهد ايشان شب شعر راه انداخته اندواين ضعف صد درصد علماي صوفي اهل سنت را مي رساند كه شعري مي خواند كه در آن علي را مشكل گشا مي گويد حال آنكه از نظر قاطبه اهل سنت خدا است كه مشكل گشاست نه عباد الله از آدم تا خاتم ومن بعدهم.والسلام وتشكر از سايت مفيدتان اميد است اين نظر بنده را هم كه منصفانه است مثل ساير نظرات به تاسي از دوستان خود سانسور نكنيد ودر سايت بگذاريد.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1-منظور شما گرفتن جواب وافي چيست ؟ شيعه شدن گروهي از مخاطبين بعد از مناظرات ؟(يا شايد حقيقت را اشتباه به عرض شما رسانده‌اند) البته اگر واقعا آنطوري است كه شما گمان مي‌كنيد پس چرا در اين مناظره جناب مولوي ، همين پاسخ‌هاي داده شده اهل سنت را (كه شما ادعا مي‌كنيد) تكرار نكرد ؟

2- در مورد ارتداد صحابه ، به صورت مفصل در آدرس ذيل پاسخ داده شده است :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=34

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=53

3- كتاب گفتگوي آرام كه آقاي حمدان الغامدي نوشته است ، به اقرار خود او (در مقدمه كتاب) مقداري (البته به نظر ما بسيار) با واقعيت مناظره اختلاف دارد ؛ مي‌توانيد متن كامل مناظره را در كتاب «قصة الحوار الهادي» ببينيد ! تا بدانيد كه حتي در نقل مناظرات نيز دروغ به شما تحويل داده‌اند !

در مورد ساير مطالب نيز مي‌توانيد با جستجو در سايت ، پاسخ خود را بيابيد

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

171 | ساره | Iran - Tehran | ٠١:٣٤ - ١٠ تير ١٣٨٩ |
جناب م عمري كه در تاريخ 2 تير نطق فرموده ايد:
حضرت موسي (ع) با اين كه ولي خدا بودند (حتما ديگه اينو قبول دارين چون تو قرآن اومده) و مي دونستند كه بني اسرائيل بعدا گوساله پرست مي شوند اما اونا را هدايت و رهبري كرد تا حجت بر اونا تمام بشه و نزد خدا براي كارهاشون دليل و برهان الكي نيارند پس بدانيد كه علي (ع) هم براي ولايتي كه در غدير خدا به او داد بايد بيعت اصحاب مرتد را مي پذيرفت و مي دونيد كه علي (جانم فداي نام او) گفت: كه مقام دنيا و خلافت از آب بيني بز برايش بي ارزش تره. نه مثل عمر جونتون كه واسه بيعت گرفتن دختر پيامبر رو كشت!!!
در ضمن قيافه خداپرستي به خودتون نگيرين و نگين چرا آقاي قزويني گفته علي مشكل گشاست چراكه عمر جونتون هم هر وقت مشكلي براش پيش مي اومد مي رفت و از علي (ع) كمك مي خواست و شما بهتره برين براي حل مشكلتون مثل سران وهابيتون با صهيونيسم ها و آمريكايي ها كه كفرشون بر همه مسلم است هم پياله بشين .
گشاد كار دو عالم به يك اشاره توست
به كار ما چه درنگ است يا علي مددي
172 | م | Iran - Yazd | ٠٩:٣١ - ١٣ تير ١٣٨٩ |
برادرن اهل سنت توجه كنند تقصير از جناب مولوي نيست كه نميتوانند دفاع كنند بلكه تاريخ جايي براي دفاع نگذاشته فقط دو راه براي دفاع وجود داره اول اينكه تاريخ رو عوض كنن كه اين امكان نداره دوم اينكه تاريخ رو رد كنند كه جناب مولوي اين كار رو كردند و گفتند تاريخ طبري قابل استناد نيست اتبته بايد بگم كه جناب طبري هم كمال بي لطف را نسبت به اهل بيت داشتند مثلا ايشون تعداد عباهاي پيغمبر رو هم نقل كردن ولي وقتي به حديث غدير ميرسن بجاي اينكه حديث رو نقل كنن ميگن كذا و كذا
173 | محمد | Iran - Yazd | ٠٩:٥٩ - ١٣ تير ١٣٨٩ |
با سلام
اولا راجع به ابن ايه(وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ) كه جناب مولوي از اون استناد كردن كه منظور خلفاي راشدين هستند بايد بگم كه منظور از اولون يعني اول ايمان اورندگان طبق تمام كتابها حضرت علي و فاطمه سلام الله عليها هستند همينطور هم سابقون كه يعني سابق ايمان اورندگان كه طبق نظر تمام علماي اسلام حضزت علي حتي يك چشم به هم زدن هم كافر نبوده حال انكه خليفه اول و دوم مدت زيادي از عمرشون رو در حالت كفر و بت پرستي گذروندن پس اين استدلال هم باطلهو بعد هم راجع به ايهمُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ... در جنگ جمل عايشه با حضرت علي ع جنگيدند اينجا اهل سنت تكليف خودشون رو روشن كنن ايا حق با عايشه بوده يا حق با حضرت علي در اين جنگ 17000 نفر كشته شدن خون اينا به گردن كيه . اين كه نميشه هو عايشه رضي الله عنه باشه هم حضرت علي بالاخره يه نفر اين وسط حق بوده يه نفر باطل
ممنون
174 | س علوي | Iran - Sari | ١٦:٥٧ - ٢٧ تير ١٣٨٩ |
با سلام خدمت تمامي دوستان. اگر تمايل داشته باشيد ميتوانيد به وبلاگهاي zolfahgar.mihanblog.com وanghlab.mihanblog.com سر بزنيد و از مطالب ان استفاده كنيد. همچنين احتمالا" لينك اين سايت در چند وبلاگ قرار ميگيرد. تمامي مطالبي كه از اين سايت برداشت شود با ذكر منبع ميباشد. با تشكر
175 | عليرضارنجبر | Iran - Isfahan | ٢٤:٥٢ - ٢٨ تير ١٣٨٩ |
سايت شمابسيار جالب بود خيلي لذت بردم ادله هاي استاد قزويني كامل بجا ومنطقي بود كمال تشكررا از شمادارم
176 | حسين صيادلو | Iran - Markaz | ١٦:٣٢ - ٣١ تير ١٣٨٩ |
خيلي متشکر
خدا خيرتون بده
177 | مهدي | Iran - Tehran | ١٨:١٨ - ٠٤ شهریور ١٣٨٩ |
به نام خداوند هستي بخش من دوستدار پيامبر عظيم الشان اسلام و دوستدار اهل بيت و دوستدار دوستداران اهل بيت هستم دعا ميكنم كه به حق حقانيت اهل بيت انسانهاي آگاه و با علمي همچون آقاي قزويني بيشتر و بيشتر بشه در طول تاريخ از زمان حضرت آدم تا به اين لحظه كساني بودند كه با حق مخالفت كردند هر چند كه حق رو به عينه ميديدند ولي بازم بيراهه ميرفتند خود خداوند رحيم در قرآن در مورد اين افراد ميگه (سوره يس آيه 8 تا 10) إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلاَلًا فَهِيَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ ﴿۸﴾ ما در گردنهاى آنان تا چانه‏هايشان غلهايى نهاده‏ايم به طورى كه سرهايشان را بالا نگاه داشته و ديده فرو هشته‏اند وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ ﴿۹﴾ و [ما] فراروى آنها سدى و پشت‏سرشان سدى نهاده و پرده‏اى بر [چشمان] آنان فرو گسترده‏ايم در نتيجه نمى‏توانند ببينند وَسَوَاء عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿۱۰﴾ و آنان را چه بيم دهى [و] چه بيم ندهى به حالشان تفاوت نمى‏كند نخواهند گرويد و آيات ديگر از سورهاي ديگر كه به ذكر همين 3 آيه اكتفا ميكنم ميخوام اين رو بگم كه براي يك عده اگر زمين و آسمان رو در هم بپيچي و ماه رو پيش روشون بياري اگه 1000000000000 ران تا دليل براشون بياري كه حقيقت اين هست بازم حرف خودشون رو ميزنند چون كر و كور هستند
178 | كوروش ايراني | Iran - Andīmeshk | ١٠:٢٤ - ١٨ شهریور ١٣٨٩ |
درود بر شما لطفا در مورد ضرورت رواج ازدواج موقت بيشتر روشنگري كنيد تا جوانان ما كمتر در دام مفاسد بيفتند. از خداوند آرزوي پيروزي جوانان ايراني و نابودي وهابيت كثيف را دارم.
179 | درويش ( جواب كامنت 19) | Iran - Bushehr | ١٦:٠٦ - ١٨ شهریور ١٣٨٩ |
با سلام بنده خدا! کامنت 19 ! بنده خودم بوشهري هستم و اينکه شما مي‌گوييد فقط 5،000 نفر در بوشهر سني شدند، کذب محض است و ما اصلا در اين‌باره چيزي نشنيده‌ايم. لطفا آدرس دقيق آنها را بدهيد تا ما نيز با آنها آشنا شده و سني شويم.
180 | نجات قاضي پور | Iran - Rasht | ٠٥:٥٩ - ٠٥ دي ١٣٨٩ |
سلام


يعني شما هيچ اشكالي در سينه زني هايي كه به شدت باعث كبود شدن سينه ميشود نداريد؟

اگر راست دست باشيم، اگر دست راست قوي تر باشد، و محكم كبويده شود بر طرف چپ بدن، كه قلب هم كمي متمايل به طرف چپ بدن است، آيا خطر و احتمال آسيب ديدن قلب وجود ندارد؟
181 | مهدي غلامي | Iran - Qom | ١٠:٤٦ - ١١ دي ١٣٨٩ |
اللهم عجل لوليك الفرج و العافيه و النصر و جعلنا من خير انصاره و اعوانه و المستشهدين بين يديه . درود خدا بر شما . اگر اين برادران يه كمي منصف باشند و با تعصب بيجا ادله ها ي به اين محكمي را رد نكنند به راحتي ميفهمند كه حق كيست و باطل كيه . ((يا اميرالمومنين حيدر مدد )).
182 | مجيد م علي | Iran - Tehran | ٢٤:٠٢ - ٢١ دي ١٣٨٩ |
با سلام جناب نجات قاضي پور . اصولاً براي اثبات حرف خودتان بايد دليل عملي هم داشته باشيد , بيشتر از صدها ميليون نفر هر ساله در مراسم سيني زني شركت ميكنند صدها ميلبار بار دستها به سينه برخورد ميكنند , ايا شما خبري در مورد اينكه كسي بخاطر سينه زني به قلبش و جسمش ضرر زده شنيده ايد , در كجا اين خبر امده , ايا باعث ايست قلبي كسي شده؟؟؟ . لبيك يا علي
183 | نجات قاضي پور | Iran - Rasht | ١٨:٥٧ - ٠٧ اسفند ١٣٨٩ |
سلام..


فرضاً ايست قلبي هم نكرد...
اما آخه سينه زني زنجير زني قمه زني... اين اعمال دليلي در روايات دارد؟ آيا در روايات از سينه زني و زنجير زني و طبل زني مطالبي بيان شده؟
184 | momen abdullah | Iran - Tehran | ٢٣:٠٧ - ٠٨ اسفند ١٣٨٩ |
جناب نجات قاضي پور
آيا در روايات بر حمله عمر به ايران و کشتار مردم و نابودي کتب علمي و طبابت و ... هم دليل و سندي است؟
آيا در روايات بر حاکم شدن سگبازي به نام يزيد توسط امير شما معاويه دليلي است؟
آيا در روايات بر آتش زدن به در خانه حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله عليها) مجوزي است؟

يا علي
185 | خليل مهرباني | Iran - Tehran | ٠٦:٣٩ - ١٠ تير ١٣٩٠ |
خداوندكساني مثل آقاي قزويني راحفظ كندكه اينچنين ازحق مادرش فاطمه(ع)دفاع ميكنند.بنده نهج البلاغه رابازكردم اصلاَمتني را كه مراد زهي گفته بود نديدم درخطبه 219موضوع چيزديگري است آقايان منصف خودشان نگاه كنند
186 | خليل مهرباني | Iran - Tehran | ٠٦:١٣ - ١١ تير ١٣٩٠ |
اينکه حضرت علي(ع)نامهاي فرزندان خودرا ابوبکر؛عمر؛عثمان نام نهادندبراي اين بودکه درجمع خصوصي گفته بودندبراي اين من نام فرزندانم را اينگونه نام نهاده ام اگرشما ديديد من با اين اسامي ازکسي تمجيدکردم منظورم فرزندانم است نه آن افرادکه بعداً اين موضوع به معاويه رسيد که دريکي ازنامه هايش به حضرت علي(ع)به آن اشاره داشت.واين درايت مولا را ميرساند
187 | دوستار اهل بيت | Iran - Tehran | ١٣:٤٠ - ١٣ تير ١٣٩٠ |
جناب 182 نام و نام خانوادگي: نجات قاضي پور - تاريخ: 07 اسفند 89 - 18:57:44 (جواب آقاي غرق دزد پور)
من خودم روايتي را از كسي كه مورد اعتماد نيز هست شنيدم كه مي گفت : يك خواهر وبرادر هندي از كنار عزاداران حسيني رد مي شدن برادر طبق عمل شيعيان هندي به سينه خودش ميزند وناله نيز ميكند به خاطر امام حسين (ع) .بعد ازمدتي در اثر حادثه تصادف فوت ميكند .طبق رسم هندوان جنازه اورا ميسوزانند ولي زمانيكه براي جمع كردن خاكستر مي روند ميبينند كه سينه وقلب او نسوخته دوباره آتش ميزنند حتي مواد سوختني نيز رويش ميريزند اما باز نميسوزد .بزرگان وعلما و اقوام هندي از اين كار واتفاق عجيب تعجب ميكنند بعد از بررسي وگفتار خواهرش كه موضوع را توضيح ميدهد به اين نتيجه ميرسند كه علتش سينه زني بوده وبدن وسينه وقلبي را كه دراين دنيا با آتش نسوخت صددرصد درآن دنيا هم نخواهد سوخت به خاطر حرمت امام حسين (ع). حالا تو بدبخت ميگويي اين سينه وقلب ممكن است آسيب ببيند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
188 | هاتف حدادي | | ٢٠:٤٥ - ١٥ تير ١٣٩٠ |
اي برادران اهل سنت من آيا به نفس پاك خودتون رجوع كردين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقاي مولوي گفت 120هزار صحابه كجايند كه روايت رو نقل كنند اي بشر ناراحتي و عزاي ما بر سر همين موضوع هست كجايند120 هزار شنونده "من كنتم مولا...." كجاااااااااااااااااا بودن
همين حرف آقاي مولوي غربت و مظلوميت حضرت مولا و حضرت زهرا را مي رساند
اي مردم منصف: شهادت مادرم زهرا افسانه نيست
انشاالله در دادگاه عدل الهي مي بينمتون
يازهرا
189 | م.س | | ٠١:١٥ - ١٠ مرداد ١٣٩٠ |
آقاي مرادزهي از اصل تقيه استفاده کردند و براي حفظ اتحاد و صلاح جامعه جواب آقاي قزويني را ندادند.بنظر شما اگر آقاي مرادزهي جواب آقاي قزويني را کامل ميدادند و وفات حضرت فاطمه را ثابت ميکردند و عقيده اهل تشيع در ايران را رد ميکردند چه بلايي سرشان مي آمد و بخاطر تهديدي که از سوي مقامات به طرفشون بود،از دادن پاسخ خودداري کردند.اگر راست ميگوييد با آقاي ملازاده در شبکه وصال مناظره کنيد
190 | ب.ع | | ٠١:١٩ - ١٠ مرداد ١٣٩٠ |
بشکست عمر،پشت هژيران عجم را/ بر باد فنا داد ،رگ و ريشه جم را /اين عربده بر غصب خلافت زعلي، نيست/ با آل عمر ،کينه قديم است عجم را...!(فردوسي)

پاسخ:

!!!

متهم كردن فردوسي به اشعاري اينچنين ، امري جديد نيست ! حتي اشعاري كه در ابتداي شاهنامه در مدح ابوبكر و عمر آمده است ، به گفته كارشناسان ادب (حتي سني) به كلام فردوسي نمي‌خورد ! آنهم فردوسي كه دشمن حضرت علي را حرامزاده مي‌داند ! و ...

اما جواب شعر :

فرخنده نموده است علي ماه رجب را از اوج ادب درس بداده است ادب را

سني زچه رو ، رو به سوي كعبه نمودي ؟ داني كه علي زاده بود خانه رب را ؟

داني كه عمر از چه دهد داد خلافت ؟ داني كه ز او چون و چرا چيست سبب را ؟

مي خواست تلافي احد را بنمايد بشكست علي پشت دليران عرب را

تا زنده نمايد روش آل ابو لهب كرده است در بيت علي جمع حطب را

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

191 | ا.ر | | ٠٨:١٧ - ١٠ مرداد ١٣٩٠ |
سلام
(جواب88)كجا از اصل تقيه استفاده شده است متاسفانه زمان رياست جمهوري آقاي خاتمي همين جناب مراد زهي كتابي نوشته اند (فعلا اسمش را يادم نيست)كه آمده اند وشهادت خانم فاطمه الزهرا را تبديل به وفات كرده اند وهيچ كسي هم بااين شخص كاري نكرد و نمي كند
چرا دروغ پراكني مي كنيد
مگراينجا عربستان است با مخالفان خود بشدت برخورد مي كنند
تابحال به حج رفته ايدو رفتار وهابي ها را ديده ايد
دست امريكايها را مي بوسندحلال واما بوسيدن قبور پيامبر حرام است
چرا قبور ابوبكر وعمر را ويران نمي كنيد
تناقضهاي خودرا درست كنيد بعد بياييد در مورد خانم فاطمه الزهرا نظر بدهيد
باتشكر
192 | مجيد م علي | | ٠٦:٣١ - ١٤ مرداد ١٣٩٠ |
با سلام
جناب م .س
هر كس كه اين مناظره را نگاه كرده خوب ميداند كه جناب مراد زهي تمامي سعي و كوشش خود را كرد .
نظر شما گواه اين است كه اقاي مراد زهي توان مقابله با جناب ايت الله دكتر قزويني حفظه الله را نداشتند كه با استدلال تقيه سعي در اين ميكنيد كه بگوييد كسي از اهل سنت وجود دارد كه بتواند جواب سوالات جناب ايت الله دكتر قزويني حفظه الله بدهد بسم الله معرفي كنيد ... پيشنهاد كنيد .
اما در مورد اين عبد الشيطان ملحد زاده لندني دارند دكتراي مكر دروغ و فحشا و متخصص در امور شيطان پرستي و دارنده جايزه خوش خدمتي به حكمرانان شماره 10 خيابان پايين لندن با تائيد صهيونيستهاي واشنگتن را دارد , يك بار هم كه امتحان خود را پس داد و همين يك امتحان براي شناخت افكار پليدي و شيطايش كافيست .
در ضمن مگر اين مثل را نشنيدي كه شاهين ( جناب دكتر قزويني حفظه الله ) با شاهين ( كه نداريد ) لاشخور ( ملحد زاده ملعون ) با لاشخور ( وهابيت و ال سعود ) كند همجنس با همجنس پرواز ..

در نهايت از كي تا بحال شما اهل غير شيعه به تقيه اعتقاد پيدا كرديد ؟؟؟.


لبيك يا علي
193 | قيوم | | ١٧:٥١ - ٢٠ شهریور ١٣٩٠ |
كاش مي شد كه انسان همواره به دور از آرزوهاي نفساني وبه دور از تعصب هاي كور كورانه حقيقت را دنبال كند تنها وتنها در اين صورت است كه مي تواند حقيقت موضوع را در بيابد . افسوس. عزيزان بياييد بسيار ساده وبه دور از تعصب نظرات برادران اهل سنت و برادران شيعي مذهب را با هم مقايسه كنيم. آيا جز اين است كه اهل سنت ميگويد چهار خليفه ي اسلام ابوبكر و عمر عثمان و حيدر در يك راستا براي تحقق اهداف اسلامي تلاش مي كردن واينكه چون آن ها دوست و برادر هم بوده اند لذا مانيز بايد برادر هم باشيم. عزيزان حقيقت امر بسيا بسيار ساده است افسوس كه برادران شيعه چشم بصيرت ندارند.تقريبا بسياري از روايت هاي دروغينتان تكذيب وكذب بودن آن اسباط شد اما باز هم افسوس كه راهياب نمي شويد. چندين وچندين استادتان در مناظره ها محكوم شدند و اما باز هم افسوس. در منطقه ما كه شيعيان بسيار با عقل و خردند و واقعا از هم نشينيشان لذت مي بريم . به اميد روزي كه همگي حقيقت امر را در يابيم و صحابه ي عزيز را بهتر بشناسيم. خواهش مي كنم اگر تنديي بود مرا عفو كنيد اگر سعادت شما برادران شيعه ام برايم مهم نبود مطمئنن اينگونه نمي نوشتم.
194 | محمد رضا | | ٢٣:٤٦ - ١٥ آذر ١٣٩٠ |
اره, راست ميگه, اقاي مولوي نميخاست جواب بده, فقط نمييدونم چرا اينقدر همش قسممون ميداد به وجدانمون و اينکس و اونکس.بابا اينقدر زور نزن, چشم, به حرفات گوش ميديم.
195 | راه ما راه حسين است | | ١٤:٥٤ - ١١ دي ١٣٩٠ |
ابوبکر و عمر وعثمان ابتدا شرابخوار وبت پرست وزنا کار وقمار باز بوده اند وبعد ها به ظاهر به پيامبر ايمان اوردند واي حضرت علي کسي بود که در خانه کعبه به دنيا امد و تمام اهال سنت اين واقعه را قبول دارند ....................جانم فدايت يا علي
196 | اكبر | | ١٠:١١ - ١٢ فروردين ١٣٩١ |
با سلام
در جواب آقاي عمر! ) اولين نظر دهنده (
ما نمي گيم : چرا در ماه محرم ميگويد ما از شيعيان كوفه نيستيم

مي گيم : ما اهل کوفه نيستيم
قبل از بيان مطلب از صحت اون مطمئن شو برادر!
يه چيزي شنيدي سريع مياي مي گي . در ضمن اين مناظره رو گوش کني
متوجه مي شي حق با کيه!!
يا علي
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد
197 | فاطمه.ح | | ٠٢:٢١ - ١٩ فروردين ١٣٩١ |
خانم يا اقاي م س واقعا برات متاسفم که اين نظرو دادي چطور براي معرفيه سند که به خانه ي حضرت زهرا هجوم اوردن اقاي مرادزهي ازتقيه استفاده نکرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ولي جايي که نميتونه جواب بده ميشه تقيه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
198 | مهدي-ص | | ٠٧:٥٢ - ٢٠ فروردين ١٣٩١ |
آرزوي توفيق دارم براي دكتر قزويني و تمامي شيرمرداني كه در عرصه دفاع از حريم اهل بيت دفاع مي كنند. اگر امكان دارد آدرس پستي جناب آقاي دكتر را در اختيار ما قرار دهيد. به جاهلان و متعصبان مي‌گويم «آفتاب آمد دليل آفتاب گر دليلت بايد از وي رو متاب»
199 | امير (در پاسخ به علي 110 و بچه هاي گروه) | | ١٩:٤٩ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٩١ |
سلام عليکم خدا قوت خدمت همه دوستان عزيز دوستان از قديم گفته اند کلوخ انداز را پاسخ سنگ است؛ لعن و تبري از کفار و منافقان واجب است. ولي دشنام دادن و توهين کردن و جريحه دار کردن احساسات مذهبي مسلمانان عقلا و شرعا مطرود و حرام و باعث افزايش آتش جنگ و اختلاف و تعصب کور و شيعه کشي است. وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ « آنهايى را كه جز خدا مى‏خوانند دشنام مدهيد كه آنان از روى دشمنى [و] به نادانى، خدا را دشنام خواهند داد. اين گونه براى هر امتى كردارشان را آراستيم. آن گاه بازگشت آنان به سوى پروردگارشان خواهد بود، و ايشان را از آنچه انجام مى‏دادند آگاه خواهد ساخت». ما مي توانيم تلاش کنيم که همه انسانهاي روي زمين شيعه شوند، اما اين کار با لعنت کردن مقدسات آنان ميسر نخواهد شد، بلکه بيزاري آنان را دو چندان مي کند و حقانيت شيعه زير سوال مي رود. هرگز مشي ائمه اطهار اين نبوده است که چشم در چشم قاطبه مردم مسلمان جامعه اسلامي که عمدتا سني بوده اند بدوزند و خلفا را لعن کنند! دشنام که از ساحت مقدس آنان به دور است!! حساب نقد و اعتراض و تبري جداست. چه کسي گفته است تبري جستن از کسي به معناي لعن کردن و دشنام دادن اوست؟ما هرگز از اعتقادات حقه خود دست نمي کشيم. ولي شما که مي گويي تبري بايد آشکار باشد، و دفاع از مظلوم بايد با داد و فرياد همراه باشد، چرا به اين توجه نمي کنيم که خود حضرت علي ع در حساس ترين برهه هاي تاريخ اسلام اين کار را نکرد، و از دفاع از همسر مظلومه اش، دختر رسول خدا، سيده زنان عالم، چشم پوشيد، و با انکه خار در چشم و استخوان در گلو داشت، 25 سال نه تنها سخني نگفت، بلکه مشاور ارشد قاتلان همسرش شد!!! مصالح اسلام بالاتر از تبري از نوعي است که شما انتظار داريد. از اين توهينها و داد و فريادها و کش مکش ها و لعن و نفرين ها، هر دو طرف شيعه و سني صدمه مي خورند و نيروهايشان تلف مي شود، و دشمن مشترک سود مي برد. اين توطئه بزرگ استعمار است که شيعه و سني امروز خيال مي کنند دشمن درجه يک آنها ديگري است!!! اشتباه است که خيال کنيم با بحث و جدل و مناظره مسائل ما حل مي شود. بحث و جدل و مناظره براي ائمه ع کارکرد آموزشي و تدافعي داشته است نه کارکرد تهاجمي. امام صادق ع با شاگردان خود بحث مي کردند و بحث کردن را به آنها ياد مي دادند تا خود بارور شوند و در جايي که مورد سوال و شبهه واقع مي شوند در مقابل رقيب کم نياورند، همين! و الا جنگ و دعوا که مشکلات را حل نمي کند!! جنگ و دعوا که کسي را هدايت نمي کند! هرگز ائمه ع پيشگام مناظره نبوده اند، و هميشه ديگران به قصد زمين زدن آنها چنين مجالسي ترتيب مي دادند و آخر خود رسوا مي شدند. اما آيا اين رسوايي باعث مي شد که آنها مثلا شيعه بشوند؟!! پس جنگ و دعوا مساله را حل نمي کند دوستان، چه برسد به دشنام و لعن! کدام يک از امامان ما در مجالس مناظره خود خلفا را لعن و سب کرده اند؟ امير المومنين به ياران خود مي فرمود: « اني اکره لکم ان تکونوا سبابين» من خوش ندارم شما دشنام دهنده باشيد. شما فرض کنيد کسي نعوذ بالله به ساحت اميرالمومنين ع يا صديقه طاهره س جسارت کند يا لعن کند؛ اصلا ديگر حاضر هستيد با طرف حرف بزنيد؟ حاضر هستيد دو کلمه از او بشنويد؟ اصلا حق حيات برايش قائل مي شويد؟؟ خوب برادر عزيز چطور توقع داريد که اهل سنت لعن و نفرين شما را به کساني که به خيال خودشان صديق اکبر و فاروق اعظم و ام المومنين اند ببينند و قاطي نکنند؟! نمي بينيد وهابيت چطور از اين مساله سوء استفاده مي کند و قتل شيعه را واجب مي داند؟ وقتي يک سني از همه جا بي خبر مي شنود که شيعيان در علن و خفا به قطب عالم اسلام از نظر او يعني عمر بن خطاب جسارت مي کنند، او را يهودي و ملحد و کافر و مشرک و ... مي خوانند، تنها بغض و کينه و نفرت اش زياد مي شود و اگر پيش از اين ذره اي احتمال هدايتش مي رفت، آن کوره راه را هم ما کور مي کنيم، و دودش در چشم هر دوي ما مي رود. آيا مشي و منش اهل بيت اين گونه بوده است؟! آنها حتي دشنام را با دشنام پاسخ نمي دادند، چه برسد که خود دشنام دهنده باشند. امروز بايد به واقع بر غربت امثال سيد جمال الدين اسد آبادي و اسلاف او که مناديان وحدت در جهان اسلام بودند گريست. برادران، ما سوراخ دعا را گم کرده ايم. هر جا در طول تاريخ شيعه رشد کرده و نفوذ يافته، از برخوردهاي ايجابي و مولف قلوب بوده است. زمان خود ائمه را ببينيد. انقلاب خود ما را ببينيد. حرکت امام موسي صدر در لبنان را ببينيد. اقايان: الانسان عبيد الاحسان. ما چه جور شيعه اي هستيم؟ ما به دنبال چه هستيم؟ مي خواهيم عقده هاي دروني و خشم خود را خالي کنيم، يا مي خواهيم بنده حق و مطيع خدا و رسول و خلف صالح اش باشيم؟! شيعه يعني خون خوردن و خاموش بودن در عين حال صحنه جهاد را خالي نکردن و عزلت نگزيدن. فکر مي کنيد اگر اين رفتارهاي ما با ديگران را ائمه اطهار و علماي اعلام هم داشتند، اثري از اسلام و تشيع تا امروز باقي مانده بود؟! فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ
200 | امين شعربافيون | | ٠٩:١٠ - ١٦ مرداد ١٣٩١ |
باسلام خدمت استادحسيني آيادرواقعه ي آتشزدن درخانه ي حضرت زهرا(س)مسجدالنبي آتش نگرفت يا آسيب نديد؟ باتشکر از سايت خداپسنده تون

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
در پاسخ به اين سوال به اين چند نكته بايد دقت كرد كه :
اولا حضرت زهرا سلام الله عليها دو خانه داشته است كه محل زندگي آن بزرگوار بيشتر در خانه دومي بوده كه توسط حارثه بن نعمان به پيامبر و حضرت زهرا بخشيده شده بود .طبقات الكبري، ترجمه، ج 8، ص 20) و حوادث مهم تاريخي از جمله يورش به خانه حضرت زهرا (س) و آتش زدن آن، در خانه دوم بوده است.
علاوه بر اينكه بر فرض هم كه حضرت در خانه مشرف و نزديك مسجد النبي هم حضور داشته بوده باشد باز هم خللي در اصل ماجرا ايجاد نمي كند چرا كه به تصريح مورخان و نيز روايات، خانه حضرت دو درب داشته است كه يكي به داخل مسجد باز مي شده و يكي خارج از مسجد و به بيرون باز مي شده كه آتش زدن در همان در بيروني بوده است
ثانيا: هيچ ترديدي در واقعه جانسوز آتش زدن درب خانه حضرت صديقه شهيده وجود ندارد و به اين مطلب علاوه بر قريب به اتفاق علماي شيعه, بسياري از بزرگان اهل سنت هم اعتراف كرده اند. مسعودي (كه برخي وي را سني مذهب مي دانند) نيز در قسمتي از كتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلي مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَيْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ… وَ ضَغَطُوا سَيدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتي اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علي عليه السلام رو كرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش كشيدند؛ با در به پهلوي سيده زنان عالم زدند؛چنان كه محسن را سقط نمود.»( اثبات الوصية، مسعودي، (چاپ بيروت) ص۱۵۳ و در برخي چاپها ص ۲۳ ـ ۲۴٫)
جهت اطلاع بيشتر در اين مورد به اين آدرسها مراجعه كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها