2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
مناظره استاد حسيني قزويني با مولوي عبدالمجيد مرادزهي پيرامون شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
کد مطلب: ٦١١٩ تاریخ انتشار: ٠٨ اسفند ١٣٩٣ تعداد بازدید: 49888
مناظره و گفتگو » شیعه و وهابیت
مناظره استاد حسيني قزويني با مولوي عبدالمجيد مرادزهي پيرامون شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

شبكه سلام: 17 مرداد 1387


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

نكته: مواردي كه قابل شنيدن نبوده، با ؟؟؟ نشان داده شده است.

آقاي هدايتي

برنامه اي كه امروز شروع مي كنيم، گفت وگويي است بين دو بزرگوار، جناب آقاي حسيني قزويني و جناب آقاي مراد زهي. يك گفت وگوي دوستان و يك مناظره براي روشن شدن نقاط مبهم و نقاط نامشخص تاريخ.

موضوع مناظره، حضرت زهرا (سلام الله عليها) است. از ماه ها قبل قرار بود كه مناظره اي را برگزار كنيم، متأسفانه اين امكان فراهم نشد به دلائل مختلفي.

دليل انتخاب اين موضوع اين است كه مشكلاتي براي برخي از دوستان و هم وطنان ما رخ داده است كه اختلافاتي را به وجود آورده است، شب نامه هايي را چاپ كرده اند، سخنراني هايي را كرده اند و ... اين مسائل باعث شد كه متأسفانه برخوردهاي فيزيكي نيز صورت گيرد.

من يك توضيحات اوليه را بدهم:

اين گفت وگوها دوستانه است و هر دو طرف از شخصيت هاي اسلامي هستند و بناي مان بر اين است كه اين گفت وگو دوستانه و سالم برگزار شود و إن شاء الله به دنبال اين هستيم كه حقايق روشن بشود و دانش مان بارورتر بشود.

هيچ يك از دو طرف مناظره قطعا به دنبال اين نيستند كه طرف ديگر را شكست بدهند. هر دو بزرگوار نيز توضيح خواهند داد. إن شاء الله اين برنامه الگويي خواهد شد براي برخي از رسانه ها و تلويزيون هايي كه مناظره برگزار مي كنند و خودشان به قضاوت مي نشينند و بهره برداري مي كنند كه ما پيروز شديم و فلاني شكست خورد. ما دل مان مي خواهد كه خود مردم قضاوت كنند و درباره اش صحبت كنند.

خود اين برنامه بعد از يك وقفه طولاني، يك حركت جديدي باشيد و تعيين كننده باشد كه ما اين مناظره را ادامه دهيم.

نكته دوم اين است كه هر دو طرف از موضوع مناظره دور نشود و درباره حضرت زهرا (سلام الله عليها) باشد.

برنامه به اين شكل خواهد بود كه دو تا ده دقيقه آغازگر برنامه خواهد بود براي هر دو بزرگوار. هر دو طرف صحبت خواهند كرد، بعد يك دقيقه طرف مقابل سؤال خود را مطرح خواهد كرد، طرف ديگر چهار دقيقه وقت دارد كه درباره اين يك دقيقه و سؤال وي صحبت كند. وقتي چهار دقيقه اش تمام شد، يك دقيقه به ايشان وقت مي دهيم سؤالي مطرح كنند تا طرف مقابل چهار دقيقه وقت داشته باشد كه جواب دهد.

براي شروع دو راه است، يا اين كه از آقاي مراد زهي خواهش كنيم كه چون مهمان هستند شروع كنند و يا به عهده قرعه مي گذاريم. نظر جناب مراد زهي را مي پرسيم كه ايشان شروع كنند و يا قرعه كشي كنيم.

مراد زهي: هرچه نظر جناب آقاي قزويني باشد ما حرفي نداريم.

استاد حسيني قزويني: اگر ايشان تمايل دارند براي شروع كردن و چون مهمان ما هستند و ما وابستگي مان به شبكه سلام بيشتر است، ما اين حق اولويت را به ايشان واگذار مي كنيم.

جناب آقاي مراد زهي! من از الآن وقت مي گيرم، وقتي گفتم شروع كنيد.

مولوي مراد زهي

فَبَشِّرْ عِبَاد / الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب

سوره زمر/آيه17ـ18

ضمن عرض تشكر و قدردارني از مسؤولين شبكه سلام و حاج آقاي قزويني كه ؟؟؟ با هم در ارتباط بوديم و قرار بود كه يك گفت وگوي دوستانه اي در اين شبكه داشته باشيم كه بحمد الله اين زمينه مطرح شد و بنده لازم مي دانم كه از هم دست اندركاران تقدير و تشكر داشته باشم.

لازم مي دانم مقدمه اي كه بسيار مرتبط با بحث مان است، عرض كنم به صورت ؟؟؟ تا بعدها ما وارد بحث اصلي بشويم.

همه مي دانيم كه ؟؟؟ اسلام در وضعيت فعلي وضعيت خاصي دارد كه در طول 14 قرن فكر نمي كنم كه چنين وضعيتي را داشته باشد. بسيار متفرق، پراكنده و ؟؟؟ دشمنان اسلام و مسلمين. بنابراين مسؤوليت انديشمندان، علما، مطبوعات، شبكه هاي ماهواره اي و متوليان امور فرهنگي در جهان اسلام بسيار سنگين است.

ما 14 قرن، سيزده قرن از راه تفرقه و كوبيدن همديگر دست آور و نتيجه اي نداشته ايم، مسلّما در حال حاضر و در قرون آينده ؟؟؟ دست آوردي نخواهيم داشت.

در حال حاضر نياز شديد به وحدت داريم و آن فرماني كه خداوند متعال فرمود:

وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا

آل عمران /103

نياز شديد به اعتصام به حبل الله و چنگ زدن به ريسمان إلهي كه همان قرآن است و عمل كردن به آن داريم. اين كه از تعصبات كوركورانه و از هرگونه فرقه گرائي و تقويت فرقه گرايي كنار بياييم.

هدف اصلي از اين بحث همان طور كه آقاي هدايتي فرموده، يك مناظره، كشتي گرفتن نيست كه به دنبال اين باشيم كه به هر حال اين طرف، طرف ديگر را مغلوب كند، خير. اصل گفت وگو، اصل حِوار و مخصوصا در كشور ما در كشور اسلامي ايران كه پيشتاز طرح گفت وگوي تمدن ها بوده و هست، شايسته است كه ما اين گفت وگوي دوستانه و گفتمان را در ميان خودمان هم داشته باشيم.

بنابراين اين گفتمان را به فال نيك مي گيريم ... [قطع شدن موقت صدا]. تمام شنوندگان گرامي، از تمام أهل نظر و آنهايي كه صداي ما را مي شنوند؛ چه از برادران شيعه و چه برادران أهل سنت، كه اين يكي دو ساعت، بحث شيعه و يا بحث سني را از مغزشان بيرون بريزند، به عنوان يك مسلمان پاي صحبت برادر مسلمان خودشان بنشينند و براساس آيه اي كه تلاوت كرديم، كه قرآن مي فرمايد:

بشارت به آن انسان هايي كه گفتمان و گفتارها را گوش مي دهند و از مستندترين و مستدل ترين و بهترين گفتمان آن را اتباع مي كنند، آنها صاحبان انديشه هستند پيروي مي كنند.

شبكه سلام، فرصتي است كه به هر حال براي دوستان ما پيش آمده و مي توانند كه دراين مكان دوري كه قرار دارند به عنوان فرصت استثنائي در جهت وحدت مسلمين و در جهت دعوت به اسلام و در جهت تبليغ اسلام تلاش و كوشش كنند.

بنابراين ما از همين الآن مجددا از مسؤولين و متوليان شبكه سلام با رويكرد جديدي به سمت اتحاد و انسجام اسلامي، به سمت وحدت و به سمت تقريب دلها و نزديك كردن دلهاي جامعه اسلامي گام بردارند.

بنابراين آنچه كه احساس كرديم كه انگيزه شد تا در اين بحث شركت كنيم، بحث هايي است كه در اين يكي دو سال اخير مطرح شده و در شبكه هاي خبري، در روزنامه ها، در مطبوعات، در شبكه هاي اينترنتي بسيار به صورت گسترده روش بحث مي شود و آن همان طرح اتهاماتي كه به بهترين انسان ها بعد از رسول خدا (صلي الله عليه و سلم)؛ يعني حضرت ابوبكر صديق و حضرت عمر فاروض رضي الله عنهما زده شده اين اتهامات و بعد از آن هم مستنداتي كه آورده شده براي آن مواردي از كتب أهل سنت است. مي خواهيم بررسي كنيم كه واقعاً انسان هايي كه بعد از پيامبر پايه گذار دين اسلام و پايه گذار فتوحات اسلامي بودند و ما ايرانيان هم به ويژه مرهون خدمامت و زحمات و تلاش ها و مجاهدتهاي آنها هستيم كه اسلام به ما رسيد و الآن ما مسلمان هستيم. آيا واقعاً چنين برنامه هايي بوده، چنين چيزي صورت گرفته و يا اين كه اينها بر اثر دسيسه مخالفين اسلام و دشمنان اسلام در طول تاريخ كه خواسته اند تفرقه گرايي را تشويق بفرمايند بين فرقه هاي اسلامي از سوي آنها صورت گرفته و در بعضي از كتاب ها روايات جعلي و ساختگي در اين خصوص وضع شده.

ما الآن به وظيفه بزرگي نسبت به آل و اصحاب پيامبر بر عهده داريم. آل و اصحاب پيامبر همانند دو بازوي يك پرنده اي مي مانند كه هر كدام از اين بازو اگر نباشد، پر نباشد، پرنده نمي تواند پرواز كند.

بنابراين ما از همه شنوندگان عزيز استدعا داريم كه به دور از تعصب و به دور از اين كه پيرو چه مذهبي هستند به عرائض مختصر بنده إن شاء الله در بحث هاي آينده گوش مي دهند و همه در نهايت دنبال اين چيزي كه كشف حقيقت هست، باشيم. إن شاء الله.

در رابطه با شخصيت حضرت فاطمه زهرا و اين كه ديدگاه أهل سنت و بالاتر از آن در رابطه با ديدگاه أهل سنت نسبت به ؟؟؟ پيامبر عرائضي است إن شاء الله در بحث هاي آينده در بحث هاي بعدي خواهيم داشت و الآن چون وقت در اين ده دقيقه تمام شد، من سعي مي كنم كه در فرصت هاي بعدي در خدمت دوستان باشيم.

استاد حسيني قزويني

ما هم ضمن سلام به همه دست اندر كاران شبكه سلام، جناب حاج آقاي هدايتي و بينندگان عزيز در سراسر دنيا. تشكر مي كنيم اولاً از شبكه سلام كه اين بستر را فراهم كردند كه يكي از عزيزان أهل سنت كه از اساتيد برجسته حوزه علميه دارالعلوم مكي زاهدان هست، حضور پيدا كند و مطالب شان را شفاف در اين جلسه دوستانه و گفت وگوي صميمي بيان كند.

و از مقدمه اي هم كه برادر عزيزم جناب مراد زهي بيان كردند، من باز تشكر مي كنم. بنده هم تأكيد مي كنم بر اين كه ما مسلمان ها امروز در برابر دشمن مشترك قرار گرفته ايم كه دشمنان برايشان نه شيعه و نه سني هيچ كدام فرق نمي كند، با همان سلاح هايي كه در افغانستان و در كابل سني را مي كشند، در مزار شريف شيعه را مي كشند. در عراق اگر در فلوجه برادران أهل سنت ما را مي كشند، در شهيد صدر شيعيان را مي كشند و ما چه شيعه و چه سني برادر هستيم، كتابمان يكي است، قبله اي مان يكي است، پيامبران مان يكي است، مشتركات زيادي داريم و در كنار، هم اختلافاتي داريم و براي اختلافات به جاي اين كه متوسل بشويم به خشونت و يا اهانت و يا جسارت، چه بهتر كه بسترهاي اين چنيني فراهم شود كه از شيعه و سني در يك جلسه خيلي دوستانه مطالب شان را مطرح كنند.

و اما اين كه موضوع ما حضرت زهرا (سلام الله عليها) است، روي چند محور اين موضوع انتخاب شد و جناب مراد زهي هم اين پشنهاد را پذيرفتند.

نكته اول اين كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) در ميان فرزندان نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) جايگاه كاملاً ويژه اي داشت و هم از ديگر فرزندانش و هم از ديگر صحابه امتياز ويژه اي داشت.

حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) تنها كسي كه است كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) به صراحت درباره او فرمود:

سيدة نساء أهل الجنة

خانم و بانوي زنان بهشتي است.

صحيح بخاري، ج4، ص183

هم چنين روايتي را هيثمي از عائشه ام المؤمنين نقل مي كند:

مارأيت افضل من فاطمة غير أبيها.

جز رسول اكرم، كسي در فضيلت، به مقام فاطمه نمي رسد.

يا:

ما رأيت احدا اصدق من فاطمة.

راست گوتر از فاطمه در كره زمين نبود.

هيثمي در مجمع الزوائد مي آورد و رجالش هم تصيحح مي كند.

مجمع الزوائد، ج9، ص201

ابن حجر هم در كتاب الإصابة، جلد 8، صفحه 264 مي گويد اين روايت سندش به شرط شيخين صحيح است.

هم چنين روايات متعددي كه محبوب ترين زنان در نزد پيامبر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بوده است.

مسند احمد، جلد 4، صفحه 275 و باز هيثمي در مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 202 آورده و مي گويد روايت صحيح است.

حتي إبن حجر عسقلاني نقل مي كند از سبكي از استوانه هاي علمي أهل سنت، كه حضرت صديقه طاهره از خديجه و از عائشه فضيلتش بالاتر بوده است.

فتح الباري في شرح صحيح البخاري لإبن حجر العسقلاني، ج7، ص105

و هم چنين مناوي نقل مي كند كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از خلفاي اربعه، به اتفاق علماي أهل سنت افضل بوده است.

فيض القدير للمناوي، ج4، ص556

نكته ديگر ما مي بينيم كه در كتاب هاي معتبر أهل سنت غضب فاطمه زهرا و رضاي فاطمه زهرا معادل با رضاي خداي عالم و غضب خداي عالم قرار گرفته است.

مستدرك علي الصحيحين حاكم نيشابوري با سند صحيح در جلد 3، صفحه 153 نقل مي كند:

ان الله يغضب لغضبك يا فاطمه و يرضي لرضاك.

هم چنين خود بخاري در صحيحش آورده:

فاطمة بضعة مني، فمن اغضبها اغضبني.

فاطمه پاره تن من است، هركس او را به غضب بياورد، مرا به غضب آورده.

يا مسلم دارد:

فاطمة بضعة مني، يؤذيني ما آذاها.

هر آنچه كه زهرا را اذيت كند، مرا اذيت كرده است.

اين ها نشان مي دهد كه فاطمه زهرا (سلام الله عليها) جايگاه ويژه اي در نزد رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) و خداي عالم داشته. و ما بر اين عقيده هستيم كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، از بيان اين روايات و احاديث اين بود كه الگويي براي امت اسلامي معين كند، يعني اگر بعد از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) جامعه اسلامي دچار تلاطم شد دچار فتنه شد، دچار اختلاف شد، تنها يادگار نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) ، فاطمه زهرا (سلام الله عليها) به هر سو رو كرد، حق هست و رضاي خداوند در آن سو است و اگر نسبت به هر طرفي و هر فردي غضب كرد، ناخشنود شد، قطعاً خدا و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از او غضبناك و نا خشنود است.

ولذا قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، يك قضيه طبيعي نيست و اين روايات متعدد رواياتي نيست كه نبي مكرم فقط به خاطر اين كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دختر او هست و نسل او هست و از نطفه او هست بيان كرده باشد؛ چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرزندان ديگري هم داشته اند، چه پسر و چه دختر.

و لذا ما بر اين عقيده هستيم كه قضيه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) سند حقانيت عقيده شيعه است و اين كه جناب مراد زهي اشاره فرمودند نسبت به صحابه به ويژه جناب خليفه اول و دوم اين مسائل مطرح است، اين مسائل قبل از اين كه در كتاب هاي شيعه مطرح شده باشد، در كتاب هاي أهل سنت مطرح است. به قول معروف مي گويند: احترام امام زاده را بايد متولي نگه دارد. آنچه در كتاب هاي أهل سنت مطالبي در مطاعن خلفاء آمده، در كتاب هاي شيعه شايد آن قدر نيامده باشد.

آقاي هدايتي

الآن از جناب آقاي قزويني مي خواهيم كه يك دقيقه سؤال بكنند و جناب مراد زهي درچهار دقيقه پاسخ بدهند. بعد از آن كه جناب مراد زهي چهار دقيقه پاسخ دادند، يك دقيقه به ايشان فرصت مي دهيم كه سؤالشان را مطرح كنند.

سؤال استاد حسيني قزويني

سؤال اول من از مراد زهي اين است كه روايات صحيحي كه عرض كردم، از عائشه كه مي گويد:

ما رأيت احداً قد اصدق من فاطمة.

راست گوتر از فاطمه نبوده است.

فاطمه زهرا (سلام الله عليها) بعد از رحلت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) مطالباتي از خليفه اول داشتند؛ ولي خليفه اول پاسخ منفي دادند، آيا اين خود نشان گر تكذيب سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) نيست؟

جواب مولوي مراد زهي

من با توجه به رواياتي كه در رابطه با فضيلت و منقبت فاطمه زهرا قرائت شد، اين قبول. فضيلت و منقبت فاطمه زهرا از ديدگاه أهل سنت يك امري مستند و قطعي است و جا دارد ما اين را در سه چهار قطعه شعري علامه اقبال لاهوري سروده توضيح دهيم:

مريم از يك نسبت عيسي عزيز

از سه نسبت حضرت زهرا عزيز

نور چشم رحمة للعالمين

آن امام اولين و آخرين

آن كه جان در پيكر گيتي دميد

روزگار تازه آئين آفريد

بانوي آن تاج دار هل اتي مرتضي

مشكل گشا شير خدا

در رابطه با حضرت فاطمه زهرا و أهل بيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم)، به طور كلي عقيده أهل سنت اين است كه محبت أهل بيت و محبت صحابه پيامبر جزء معتقدات مسلم و جزء ايمانيات ما است. يعني به همان نسبتي كه ما نسبت به خليفه اول و نسبت به خليفه دوم و ساير صحابه محبت داريم، به همان نسبت، نسبت به حضرت علي رضي الله عنه، فاطمه زهرا رضي الله عنها، حضرت حسن، حضرت حسين و ديگر أهل بيت محبت داريم.

در ؟؟؟ محبت اگر يك ترازوي جلوي ما گذاشته بشود و محبت أهل بيت و محبت اصحاب پيامبر در دو كفه ترازو قرار بگيرد، هيچ كفه اي بر كفه ديگر شايد سنگين تر نباشد و دليلش هم اين كه ما در خطبه هاي نماز جمعه در هر جمعه و در تمام خطبه در روزهاي جمعه دعاي مغفرت براي أهل بيت و به ويژه حضرت فاطمه زهرا و أهل بيت صورت مي گيرد. من قطعه اي از آن خطبه را قرائت بكنم. اين خطبه دومي است كه در تمام مساجد أهل سنت قرائت مي شود؛ مخصوصا در كشورهاي آسيايي ايران و پاكستان و هندوستان كه خطبه هاي اصلي به زبان فارسي و بعضي به زبان عربي قرائت مي شود.

قال النبي صلي الله عليه وسلم: ارحم امتي بأمتي ابوبكر و أشدهم في امر الله عمر و اصدقهم حياء عثمان و أقواهم علي و فاطمة سيدة نساء أهل الجنة و حمزة اسد الله و اسد رسوله رضوان الله تعالي عليهم اجمعين. اللهم اغفر للعباس وولده مغفرة ظاهرة و باطنة و ؟؟؟ ذنبا.

اين عقيده ما است. هيچ فرقي در اين راستا وجود ندارد. يك قطعه شعري هم از ملا عبدالرحمن جامي قرائت كنم:

جز به آل كرام و صحب عزام

فلك دين نبي نيافته عظام

نام شان جز به احترام نبر

جز به تعظيم سوي شان منگر

همه را اعتقاد نيكو كن

دل ز انكارشان يك سو كن

هر خصومت كه بودشان با هم

به تعصب مزن در آنجا دم

حكم آن قصه با خداي بود

زندگي كن تو را به حكم چه كار

آقاي هدايتي: وقت تان تمام است، الآن لطف كنيد سؤال خودتان را مطرح كنيد، جناب آقاي قزويني پاسخ دهند.

سؤال مولوي مراد زهي

سؤال من اين است كه جناب آقاي قزويني كه سؤال فرمودند خارج از موضوع بحث ما بود، موضوع بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا و سوزاندن خانه و ضرب و لطم حضرت فاطمه و اسقاط جنين است كه توسط طبق ادعاي ايشان و در سايت اينترنتي ايشان اين مسأله را كه گفته اند به دستور ابوبكر صديق و مجري اش هم خليفه دوم و بعضي ديگر بودند. ما سؤال مان اين است كه با توجه به گذشت 14 قرن از آن قضايا چه مستنداتي براي طرح اين قضيه جناب آقاي قزويني دارند كه الآن وجود دارد، نه مدعي عليه وجود، نه شهود وجود دارد. لطف بفرمايند پاسخ دهند.

پاسخ استاد جسيني قزويني

در رابطه با قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، اگر بناست ما آنچه كه در كتاب هاي روائي و رجالي و تاريخي آمده، ارزش قائل نشويم، هيچ يك از موضوعات حتي در اثبات ركعات نماز ما نمي توانيم بگوييم چيزي براي ما ثابت شده و يا ثابت نشده.

ولي آنچه در رابطه با هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) است، ما چهار تا روايت صحيح با بررسي در شبكه المستقله مطرح كرديم، در شبكه سلام هم آورديم كه يكي از آنها قضيه ندامت خود جناب خليفه اول است كه مي گويد من براي سه چيز كه انجام داده ام، تأسف مي خورم و پشيمان هستم: يكي از آنها:

وددت أني لم اكشف بيت فاطمة و إن اغلق علي الحرب.

اي كاش من خانه فاطمه را مورد هجوم قرار نمي دادم، خانه فاطمه را كشف نمي كردم.

در اين قضيه روايت كاملاً صحيح است، هيچ شبهه اي در صحت روايت نيست، بلكه بعضي از بزرگان أهل سنت نسبت به اين قضيه صراحت بر اين كه روايت صحيح است.

جناب سيوطي در مسند فاطمه، صفحه 34، و 35 صراحت دارد كه اين روايت صحيح است.

جناب مقدسي از شخصيت هاي برجسته أهل سنت است كه ذهبي از او به عنوان:

الإمام، العالم الحافظ الحجة.

نام مي برد، مي گويد:

هذا حديث حسن عن أبي بكر.

الأحاديث المختاره، ج10، ص88

و هم چنين از شخصيت هاي برجسته أهل سنت؛ مثل جناب فرحان مالكي صراحت دارد بر اين كه اين روايت صحيح است و شبهه اي در اين زمينه نيست. ايشان در كتاب قراءة في كتب العقائد، صفحه 52 مي گويد:

من اول تصور مي كردم كه اين روايات سند ندارد؛ ولي پس از بررسي برايم ثابت شد:

و هي ثابتة بأسانيد صحيحه و ذكري ؟؟؟

اين به اسانيد صحيح ثبت شده و هيچ شبهه اي در اين نيست.

و هم چنين روايت ديگري كه إبن أبي شيبه دارد، استاد بخاري است، صراحت بر اين كه:

خليفه دوم گفت: با اين كه احترام زهرا براي من محرز است، ولي قسم به خداي عالم اين احترام زهرا مانع آن نمي شود كه من دستور بدهم:

إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت.

خانه را با ساكنانش به آتش بكشند.

المصنف، ج8، ص572

همين روايت را بلاذري در كتاب الأنساب الأشراف، جلد 1، صفحه 586، قضيه احراق را يعني تهديد به سوزاندن را مطرح مي كند و هم چنين خود طبري در روايت ديگر همين مسأله را در تاريخش، جلد 2، صفحه 443 مطرح مي كند.

آقاي هدايتي: از الآن شما يك دقيقه فرصت داريد سؤال جديد مطرح كنيد، بعد جناب مراد زهي فرصت خواهند داشت كه پاسخ دهند.

سؤال استاد حسيني قزويني

ايشان فرمودند ما به همان نسبتي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و حضرت حضرت علي (عليه السلام) را دوست داريم، جناب ابوبكر و عمر را دوست داريم. طبق روايت صحيح بخاري، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:

فاطمه غضبش، غضب من و رضايتش رضايت من است.

در صحيح بخاري و مسلم صراحت دارد كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از ابوبكر و عمر غضبناك از دنيا رفتند:

فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

و اين نشان گر اين است كه وقتي فاطمه زهرا (سلام الله عليها) از آنها راضي نيست، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) هم از آن دو نفر راضي نيست و خدا هم راضي نيست. محبت كسي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و خدا از او راضي نيست، خلاف شريعت و خلاف شرع و خلاف عقل است. جواب بدهند.

پاسخ مولوي مراد زهي

ببنييد موضوع بحث ما آن چيزي است كه جناب آقاي قزويني مطرح فرمودند. بعد از 14 قرن دادگاهي ايشان تشكيل دادند و به عنوان مدعي چهار ادعا را و چهار اتهام را متوجه خليفه اول و دوم كردند:

1. هجوم به خانه فاطمه زهرا؛ 2. سوزاندن خانه فاطمه زهرا؛ 3. شكستن در و فرو رفتن ميخ به سينه فاطمه زهرا؛ 4. سقط جنين.

من خواهشم اين است كه ما از موضوع خارج نشويم و اول سؤالي كه مطرح مي شود، تمام بشود تا سؤال جديدي و 14 قرن از اين قضيه گذشته، آيا در دوران خليفه اول و دوم و سوم و چهارم و در طول اين 14 قرن، ما در كتب معتبر تاريخ اين قضيه، قضيه شوخي نيست. الآن اگر واقعاً يكي از انسان هاي بزرگ عصر حاضر؛ مثلاً رئيس جمهور و يا يكي از مراجع تقليد و يا يكي از مفتيان أهل سنت متهم به چنين امري بشود، بالأخره بايد مستندات قوي برايش وجود داشته باشد.

الآن آمده اند و خليفه اول و دوم را كه اساس اسلام و برنامه هاي اسلامي و نشر و دعوت اسلامي از آنجا سرچشمه مي گيرد، متهم به اين قضيه كرده اند و دلائلي هم كه ايشان آورده اند، اين دلائل اصلاً سنديت ندارد و صحت ندارد. كتابي كه ايشان فرمودند، انساب الأشراف بلاذري، يك مشكل كه وجود دارد معمولاً آقاي قزويني و ديگر دوستان ما يك صفحه كتاب را كه مطرح مي كنند، صفحه دوم را يا نگاه نمي كنند و يا مطرح نمي كنند. همين انساب الأشراف بلاذري چه گفته در صفحه 250:

لما بايع الناس أبا بكر، اعتزل علي و الزبير، فبعث إليهما عمر بن الخطاب و زيد بن ثابت، فأتيا منزل عليّ، فقرعا الباب، فنظر الزبير من فترة ثم رجع إلي عليّ فقال: هذان رجلان من أهل الجنة و ليس لنا أن نقاتلهما. قال: إفتح لهما. ثم خرجا معهما حتي أتيا أبا بكر، فقال أبو بكر: يا علي أنت إبن عم رسول الله و صهره، فتقول إني أحق بهذا الأمر، لاها الله لأنه أحق به منك. قال: لا تثريب، يا خليفة رسول الله، ابسط يدك أبايعك. فبسط يده فبايعه. ثم قال للزبير: تقول أنا إبن عمة رسول الله و حواريه و فارسه و أنا أحقّ بالأمر؛ لاها الله لأنا أحق به منك. فقال: لا تثريب يا خليفة رسول الله، ابسط يدك، فبسط يده فبايعه.

المدائني، عن مسلمة بن محارب، عن سليمان التيمي، وعن إبن عون.

انساب الأشراف بلاذري، صفحه 250 كه مي گويد:

حضرت علي با حضرت زبير اول در خانه نشسته بودند، بعد رفتند خدمت ابوبكر صديق و ايشان علت اين را پرسيدند كه شما چرا نيامديد براي بيعت؟ گفتند: ما فكر مي كرديم ما مستحق تر هستيم. بعد حضرت علي و حضرت زبير گفتند: دستت را دراز كن تا ما با تو بيعت كنيم. دست شان را دراز كردند و بيعت كردند.

بنابراين، به صراحت در انساب الأشراف آمده و بعد هم در چند پاراگراف جلوتر آمده:

فخرج علي فقال: يا ابابكر! أ لم تري لنا حقا في هذا الأمر؟ قال: بلي و لكن ...

فقط گلايه اي كه حضرت علي (رضي الله عنه) داشت، انتظار مشاوره داشتند، وضعيت به گونه اي بود كه خلأ قدرت نبايد پيش بيايد. اين هم جواب انساب الأشراف بلاذري است و عبارت ديگر هم زياد داريم كه در جاهاي ديگر آمده كه وقتي حضرت ابوبكر از ؟؟؟ برگشت حضرت علي و حضرت زبير رفتند و بلا فاصله بيعت كردند.

سؤال مولوي مراد زهي

سؤال من اين است كه جناب آقاي قزويني مستندات درست و قوي در اين رابطه بياورند و اگر ايشان معتقدند كه هجوم صورت گرفته، بنابراين، خليفه اول و دوم جاني قلمداد مي شوند و خيانتي صورت گرفته. ايشان بياند پاسخ بدهند نسبت به اين روايتي در كتاب احقاق الحق قاضي نور الله شوشتري، جلد 1، صفحه 16 آمده.

و جاء عن الإمام السادس جعفر الصادق (ع) انه سئل عن أبي بكر و عمر رضي الله عنهما ففي الخبر «أن رجلاً سأل الإمام الصادق (ع) فقال: يا إبن رسول الله! ما تقول في حق أبي بكر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان، كانا علي الحق و ماتا عليه، فعليهما رحمة الله يوم القيامة.

شخصي خدمت امام صادق آمد و از ايشان سؤال كرد: در رابطه با أبوبكر و عمر شما چه مي گوييد؟ آن حضرت فرمود: آنها دو امام عادل بودند و بر حق بودند و بر حق مردند. فعليهما رحمة الله يوم القيامة.

چگونه امام صادق نسبت به خليفه اول و دوم مي فرمايد كه اينها عادل بودند، بر حق بودند و بر حق هم فوت كردند. چگونه آقاي قزويني مي فرمايند كه ايشان بر اثر هجوم به خانه فاطمه زهرا اينها خيانت كار بودند و اينها جنايت كار بودند، آيا اين قضايا از ذهن امام صادق پنهان بود؟

جواب استاد حسيني قزويني

ايشان فرمودند كه طبق روايت انساب الأشراف، امير المؤمنين (عليه السلام) آمدند و بيعت كردند. من تعجب مي كنم جناب آقاي مراد زهي كه از اساتيد توانمند حوزه علميه هستند و شايد تعداد 50 كتاب تأليف كرده اند، چگونه عبارت صريحي كه در صحيح بخاري، جلد 5، صفحه 82، حديث 4240 صراحت دارد كه امير المؤمنين (عليه السلام) 6 ماه بعد از رحلت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مادامي كه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) زنده بودند، بيعت نكردند.

و لم يكن يبايع تلك الأشهر.

در اين 6 ماه علي بيعت نكردند.

در صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 154آمده كه امير المؤمنين (عليه السلام) بيعت نكردند. جناب عبد الرزاق استاد بخاري در المصنف، جلد 5، صفحه 472 مي گويد:

نه تنها علي بيعت نكرد، بلكه هيچ يك از بني هاشم نيز در طول آن شش ماه بيعت نكردند.

طبري صراحت دارد از زهري سؤال كردند:

أ فلم يبايع علي ستة أشهر؟

علي در آن 6 ماه بيعت نكرد؟

قال: و لا أحد من بني هاشم.

هيچ يك از بني هاشم نيز بيعت نكردند.

و بحث اين كه ايشان مي فرمايد ما جناب ابوبكر و عمر را جنايت كار و خيانت كار معرفي مي كنيم، جناب مراد زهي در خود صحيح مسلم، جلد 5، صفحه 159، حديث 4468 خليفه دوم اشاره مي كند به علي (عليه السلام) و عباس و مي گويد:

وقتي پيامبر از دنيا رفت، ابوبكر گفت كه من خليفه پيامبر هستم؛ ولي شما رأي تان اين بود كه ابوبكر:

كاذباً آثماً غادراً خائنا

دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن است.

فلما توفيت ابوبكر قلت: أنا خليفة رسول الله و خليفة ابي بكر؛ فرأيتماني كاذباً آثماً غادرا خائناً.

پس از ابوبكر هم من خليفه شدم و شما معتقد بوديد كه من دروغ گو و گنه كار و حيله گر و خائن هستم.

پس اين ما نيستيم كه آنها را در قفس اتهام قرار داده ايم و نسبت جنايت به آنها مي دهيم.

اما نسبت به قضيه روايتي كه حضرت عالي نقل فرموديد كه البته آن آدرسي كه جناب عالي داديد، درست نيست. آنچه هست در جلد 1، صفحه 69 و 70 است و در الصوارق المحرقه هم هست. ولي اي كاش حضرت عالي يك دقتي مي كرديد، كه اولاً اين روايت هيچ سندي ندارد و روايت از نظر سند كاملاً مخدوش است و مضافا كخ در ذيل آن روايت، از امام صادق (عليه السلام) سؤال مي كند:

مراد شما كه گفتيد امامان عادلان: اين دو امام عادل هستند، چي بود؟

حضرت فرمود:

من مرادم اين بود كه اينها عدلا عن الحق: اين دو از عدل عدول كردند و اماما أهل النار: دو تا امام أهل آتش هستند.

بعد حضرت اشاره مي كند به آيه شريفه:

و جعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَي النَّارِ

سوره قصص/آيه41

و اين كه گفتم اينها قاسط هستند، مراد من اين است:

وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا

سوره جن/آيه15

فلذا روي اين جهت ما نه تنها اين روايت را ضعيف مي دانيم، از مطاعن مي دانيم، خواندنش را حرام مي دانيم، به طلبه هاي مان هم توصيه مي كنيم اصلا اين روايت را مطرح نكنند. چون موجب ايجاد فتنه مي شود.

سؤال استاد حسيني قزويني

گرچه ايشان نسبت به سؤال دوم بنده جواب ندادند. غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از أبي بكر و عمر يك مسأله ثابت در صحيح بخاري و مسلم است.

سؤال سوم من از ايشان اين است كه شما در روايات، در صحيح بخاري و مسلم آورده ايد:

من مات و ليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية.

صحيح مسلم، ج6، ص22

و هم چنين:

من مات و ليس عليه امام مات ميتة الجاهلية.

اين كاملاً ثابت است.

از طرف ديگر در صحيح بخاري و مسلم هست:

ماتت فاطمة و هي واجدة علي أبي بكر.

نه تنها بيعت نكرد؛ بلكه نسبت به ابي بكر غضبناك نيز از دنيا رفت.

فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

در اينجا مسأله اين است فاطمه زهرا (سلام الله عليها) كه در برابر خليفه اول بيعت نكرد و او را به عنوان امام قبول نكرد، آيا حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) به مرگ جاهلي مرده و يا خلافت ابوبكر، خلافت مشروع نيست؟

پاسخ مولوي مراد زهي

ببنيد من اولاً به اين سبك برنامه كه چهار دقيقه و يك دقيقه است، اعتراض دارم. يك بحث وقتي ادامه پيدا مي كند بايد جمع بندي بشود تا حالا سه چهار تا بحث مطرح شد.

سؤالي كه من كردم در رابطه با مطلب قاضي نور الله شوشتري. من متأسفم كه تمام بينندگان آشنا هستند به زبان عربي. چگونه واقعاً يك مسأله را از ظاهر مسأله برمي گردانند كه وقتي سؤال كردند:

يا إبن رسول الله! ما تقول في حق أبي بكر و عمر؟ فقال (ع): إمامان عادلان قاسطان.

عادل در زبان عربي به چه گفته مي شود؟ قاسط در زبان عربي به چه گفته مي شود؟ و ماتا عليه.

مطلب دوم آنچه از صحيح مسلم آوردند. جاي تأسف است كه من همين مسأله را عرض كردم كه يك پاراگراف را مي خوانند و يك پاراگراف را نمي خوانند. صحيح مسلم همين الآن جلوي من است، همين حديثي كه ايشان آوردند، حديث صحيح مسلم است و من مي خوانم و شنوندگان هم گوش كنند، خود آقاي قزويني هم گوش كنند و بعد قضاوت كنند.

فلما توفي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) قال أبو بكر: أنا ولي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) فجئتما تطلب ميراثك من إبن أخيك و يطلب هذا ميراث امرأته من أبيها فقال أبو بكر: قال رسول الله (صلي الله عليه و سلم): ما نورث ما تركنا صدقة، فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق، ثم توفي أبو بكر و انا ولي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم أني لصادق بار راشد تابع للحق.

حضرت عباس و حضرت علي وقتي خدمت حضرت عمر مي آيند عبارت اين است:

فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا.

يعني وقتي شما نزد خليفه رفتيد، به گمان شما؛ يعني شما چنين فكر مي كرديد، اين علامت استفهامي و سؤالي است، آيا شما فكر مي كرديد كه ايشان كاذبا غادرا آثما خائنا است، در حالي كه اين طور نيست؛ چون در ادامه اش مي گويد:

والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق.

ايشان صادق است، نيكوكار است.

ثم توفي أبو بكر.

بعد شما نزد من آمديد:

فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم.

اين والله يعلم را نمي خوانند:

خدا مي داند كه من صادق و بار راشد و تابع حق هست.

بعد شما آمديد پيش من و اصرار دارد و اين مسأله اي است كه ابوبكر صديق درباره آن قضاوت كرده است.

بعد وقتي كه آمدند مي فرمايد:

فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا.

نه اين كه من از خودش خبر مي دهد، يعني شما چنين فكر مي كنيد.

بعد والله يعلم اني لصادق، والله يعلم إنه لصادق.

چگونه است كه استنباط توهين مي كند كه خليفه دوم، خليفه اول را كاذب و غادر و آثم مي داند؛ در حالي پشت سر همين جمله مي گويد: والله يعلم أنه لصادق بار راشد تابع للحق.

آقاي قزويني نسبت به اين عبارت توضيح دهند كه امام چهارم حضرت علي بن حسين بن علي رضي الله تعالي عنه در كتاب كشف الغمة إربلي، جلد 2، صفحه 78 كه گروهي از ايران آمدند خدمت ايشان و از حضرت ابوبكر و عمر و عثمان سؤال كردند. بعد ايشان فرمود:

آيا شما نمي دانيد كه الذين يخرجهم من ديارهم، آن آيه معروف در قرآن كريم درباره چه كسي است؟

[چون سخنان ايشان واضح نبود، ما تمام روايت را از اصل كتاب در اينجا نقل مي كنيم]

و قال سعيد بن مرجانة كنت يوما عند علي بن الحسين فقلت سمعت أبا هريرة يقول: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: من أعتق رقبة مؤمنة أعتق الله تعالي بكل إرب منها إربا منه من النار حتي أنه ليعتق باليد اليد و بالرجل الرجل و بالفرج الفرج فقال علي (عليه السلام): أنت سمعت هذه من أبي هريرة؟ فقال سعيد: نعم، فقال لغلام له: أفره غلمانه و كان عبد الله بن جعفر قد أعطاه بهذا الغلام ألف دينار فلم يبعه أنت حر لوجه الله تعالي و قدم عليه نفر من أهل العراق فقالوا في أبي بكر وعمر وعثمان رضي الله عنهم فلما فرغوا من كلامهم قال لهم ألا تخبروني أنتم المهاجرون الأولون الذين أخرجوا من ديارهم و أموالهم يبتغون فضلا من الله و رضوانا و ينصرون الله و رسوله أولئك هم الصادقون قالوا: لا، قال: فأنتم الذين تبوأوا الدار و الإيمان من قبلهم يحبون من هاجر إليهم و لا يجدون في صدورهم حاجه مما أوتوا و يؤثرون علي أنفسهم ولو كان بهم خصاصة قالوا: لا، قال: أما أنتم قد تبرأتم أن تكونوا من أحد هذين الفريقين و أنا أشهد أنكم لستم من الذين قال الله فيهم و الذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذين سبقونا بالإيمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا» خرجوا عني فعل الله بكم.

كشف الغمة للإربلي، ج2، ص291

من گواهي مي دهم كه شما از آن گروه سوم نيستيد كه خداوند درباره آنان گفته است:

و الذين جاؤوا من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لإخواننا الذين سبقونا بالإيمان و لا تجعل في قلوبنا غلا للذين آمنوا

يعني وظيفه بنده و آقاي قزويني و مسلمانان بعدي، طبق اين آيه صريح قرآن اين است كه ما بايد براي مؤمنين گذشته، به ويژه براي اصحاب و أهل بيت دعاي مغفرت كنيم و بخواهيم از خدا كه هيچ گونه غل و كدورتي در دل هاي ما از آنها نباشد وظيفه ما را قرآن مشخص كرده است.

بنابراين نسبت به اين روايت كه در كشف الغمة، جلد 1، صفحه 78 آمده كه حضرت علي بن الحسين، نسبت به معترضين و آنهايي كه بدگو بودند نسبت به سه خليفه اول اين گونه برخورد مي كند و اين آيه قرآن را مي گويد كه آنها مصداق اين آيه بودند.

جواب استاد حسيني قزويني

در رابطه با روايتي كه ايشان مطرح كردند در كتاب كشف الغمة، جلد 1، صفحه 78، هم چنين روايتي نيست. در جلد 2، صفحه 291 يك روايتي است كه اين روايت سندش مي رسد به أبو هريره، أبو هريره از ديدگاه ما به هيچ وجه مورد وثوق نيست؛ چون مورد ذم آقا امير المؤمنين (عليه السلام) است و رواياتي هم كه جناب إربلي مي آورد، غالبا از منابع أهل سنت مي آورد و بدون ذكر سند و روايتي كه سند نداشته باشد و يا سندش به روات أهل سنت برسد كه از ديدگاه ما وثاقتش ثابت نيست، اين روايت ازديدگاه و نظر ما اعتبار ندارد.

اما نسبت به روايت صحيح مسلم كه جناب مراد زهي فرمودند. آنجا امير المؤمنين (عليه السلام) و عباس مورد خطاب خليفه دوم است. تعدادي از صحابه هم آنجا نشسته اند. جناب خليفه دوم سؤال نكرد. مي گويد وقتي من خليفه شدم فرأيتماني، يعني رأي و نظر شما اين بود كه من دروغ گو و حيله گر و خائن و گنه كار هستم.

بلي خود ايشان مي گويد: والله يعلم أني لصادق. اين ادعاي جناب خليفه دوم است؛ ولي آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) و عباس وقتي كه خليفه دوم گفت: شما رأي تان اين بود، حضرت علي (عليه السلام) آنجا تكذيب نكرد. حضرت علي (عليه السلام) نگفت: نه جناب عمر، اختيار داريد، ما چنين عقيده اي نسبت به شما نداريم، چنين رأيي نداريم. و هم چنين عباس انكار نكرد حرف جناب خليفه دوم را و صحابه اي كه آنجا نشسته بودند، سي چهل نفر، هيچ كدام نگفتند كه جناب خليفه اين كه شما مي گوييد نظر آقاي عباس و آقا أمير المؤمنين (عليه السلام) درباره تو اين است كه كاذب، آثم، غادر، حيله گر هستيد، هيچ كدام اين قضيه را تكذيب نكردند.

و اضافه بر اين، جناب آقاي مراد زهي عزيز! آيا اين قضيه مگر منحصر به همين روايت است؟ حديث حوض مگر جداي از اين قضيه است. مگر قضيه شك خليفه دوم در قضيه حديبيه، آيا جداي از اين قضيه است؟ اينها مطالبي است كه ما بايد فكر كنيم يك مقداري از جنبه تقليدي بياييم بيرون. يك مقداري دقت كنيم در مضمون روايت و سند روايت كه در صحيح مسلم است و هيچ شك و شبهه اي نيست.

و خود آقاي بخاري احساس مي كند كه اين واژه كاذباً آثماً غادراً خائناً، توهين در حق خليفه اول و دوم است و لذا در صحيح بخاري اينها را حذف مي كند و مي آورد:

فرأيتماني كذا و كذا

اين نشان گر اين است كه آقاي بخاري از اين روايت در حقيقت اهانت و توهين به خليفه اول و دوم فهميده و تبديل اين واژه ها را به كلمه كذا و كذا.

سؤال استاد حسيني قزويني

من عرض مي كنم كه سؤال قبلي و قبلي تر من را جناب مراد زهي جواب ندادند و من باز تكرار مي كنم كه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) از ابوبكر و عمر به ويژه از ابوبكر غضبناك شد.

فغضبت فاطمه بنت رسول الله فهجرت أبابكر.

از ابابكر قهر كرد. با اين كه قهر كردن يك امر منفي است.

فلم تزل مهاجرته حتي توفيت.

تا آخرين لحظه حيات هم جناب حضرت زهرا (سلام الله عليها) از ابوبكر راضي نشدند.

آيا اين غضب حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) دليل بر عدم مشروعيت آنها نيست؟ آيا اين دليل بر آن نيست كه آنها بر يك مسندي نشسته اند كه مرضي حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و مرضي نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) نيست و خداوند نيست؟ آيا اين غضب و اين هجرت و آنچه در الإمامة و السياسه هم آمده كه مي خواهم إن شاء الله آن را يك مقدار بزرگ نمايي كنم كه مي گويد:

و الله لأدعونكما في كل صلاة أصليها.

آيا اين مشروعيت خلافت شيخين را زير سؤال نمي برد؟

پاسخ مولوي مراد زهي:

منظور بحث ما هجوم به خانه فاطمه زهرا، سوزاندن خانه، توهين به حضرت فاطمه زهرا و سقط جنين است. بحث فاطمه زهرا و بحث بيعت يك بحث مستقلي است. من خواهش مي كنم، من استدعا دارم مستندات خودش را نسبت به ادعا و اتهامي كه متوجه خليفه اول و دوم شده، مستندات هجوم و ... .

من چون مقيد هستم كه در موضوع مورد نظر بحث بشود، نظر من اين است كه از همين الآن بحث هجوم و اين مسائل باشد. بحث بيعت و بحث غضب، خودش بحث مستقلي است كه خودش چندين جلسه را مي طلبد. آنها در جلسات آينده. فعلاً بحث هجوم مطرح بشود. ايشان مستنداتي نياوردند براي هجوم.

اولين سؤال من اين بود كه اين مسأله اي كه نسبت داده شده و در بسياري از شبكه هاي ماهواره اي و در بسياري از سايت هاي اينترنتي و در كتاب هاي و يك مسأله بسيار مهمي است كه خليفه دوم را متهم به حمله و هجوم به خانه فاطمه زهرا كرده و متهم شده؛ در حالي كه الآن نه مدعي وجود دارد نه مدعي عليه، نه خود حضرت علي و نه خود حضرت فاطمه و حسن و حسين، اين ادعا را در طول 14 قرن مطرح نكرده. پرونده اي كه الآن باز شده، درخواست من از جناب قزويني اين است كه مستندات قوي حقوقي و محكمه پسندي را در اين مورد بيارند و اثبات كنند.

واقعاً بعد از كتاب الله از ديدگاه شيعه، نهج البلاغه قوي ترين كتاب است. وقتي ما خطبه هاي نهج البلاغه را مطالب نهج البلاغه و بسياري از كتاب هايي كه ائمه درباره خليفه اول و دوم است بررسي مي كنيم، آنجا يك الگويي از محبت و از اخوت و برادري مي بينيم و خطبه هاي نهج البلاغه، كلاً اصلا اين مطاعن را كه خليفه اول و يا دوم بر باطل بودند و يا هجوم صورت گرفته را رد مي كنند. آقاي اين سؤال است كه خطبه 219 نهج البلاغه است كه حضرت علي حضرت عمر (رضي الله عنه) را اين گونه توصيف مي كند:

[اصل خطبه نهج البلاغه مورد استناد مولوي مراد زهي:

ِلَّلهِ بِلَادُ فُلَانٍ فَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَي الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ أَصَابَ خَيْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَكَهُمْ فِي طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا يَهْتَدِي فِيهَا الضَّالُّ وَ لَا يَسْتَيْقِنُ الْمُهْتَدِي]

من عربي اش را نمي خوانم و فارسي اش را مي خوانم.

خداوند شهرهاي عمر بن خطاب را آباد گرداند، همانا او كجي را راست نمود و بيماري را معالجه كرد و سنت را بر پا داشت و تبه كاري و فساد را پشت سر نهاد و پاك و بي آلايش از دنيا رفت، نيكويي و خير خلافت را دريافت و از شرّ و بدي هم پيشي گرفت.

خوب اين خطبه 219 نهج البلاغه است كه از زبان مبارك حضرت علي نسبت به خليفه دوم صادر شده و كاملاً ايشان را متبع سند، مخالف ؟؟؟، پاك و بي آلايش، قليل العيب و اين كه خير دين اسلام و قرآن را دريافت و از شرش دور بوده است.

أَدَّي إِلَي اللَّهِ طَاعَتَهُ

همواره طاعت إلهي را به جا آورده.

وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ

و از خداوند هم تقوي را پيشه گرفته.

اين چيزي است كه در خطبه 219 نهج البلاغه است و خطبه ديگر نهج البلاغه:

فِي كَلَامٍ لَهُ وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّي ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِه.

بعد از ابوبكر بر مسلمانان فرمانروا شد، فرمانده يعني عمر بن خطاب، پس امر خلافت را برپا داشت و ؟؟؟ نمود تا اين كه دين قرار گرفت و پا برجا شد.

كلمات قصار، شماره 459

اين خطبه هاي صريح و آشكار نهج البلاغه است. حالا ما روايات بسياري هم داريم.

سؤال مولوي مراد زهي:

من سؤال هم همين است كه شنوندگان و خوانندگان سايت هاي اينترنتي كه در اين مدت اين موضوع را ديده اند و شنيده اند و بررسي كرده اند اين موضوع را، با ديده انصاف بنگرند و توجه بكنند، خليفه اول و خليفه دوم بهترين انسان ها بعد از رسول خدا مورد اتهام قرار گرفته اند بعد از 14 قرن جلسه دادگاه و محاكمه برايشان تشكيل شده. مدعي. ما اين استدعا را داريم به عنوان مدافع كه مدعي دلائل قوي و مستند كه منطبق با قرآن و مطابق با سنت صحيحه و مطابق با اخلاق و ادبيات ائمه و أهل بيت باشد، نسبت به اين ادعا و هم چنين مستنداتي كه محكمه پسند باشد، در چارچوب مسائل قضائي و حقوقي اسلامي و غير اسلامي مشروعيت داشته باشد، مستندات اين قضيه را مطرح بفرمايند.

پاسخ استاد حسيني قزويني

در رابطه با سؤالي كه برادر عزيزمان داشتند كه آيا ما دليل محكمه پسند داريم يا نداريم، بنده عرض كردم كه چهار روايت صحيح و محكم از كتاب إبن أبي شيبه استاد بخاري، المصنف، بحث سندي اش هم كاملا محرز است.

محمد بن بِشر است، يحيي بن معين مي گويد ثقة، إبن حجر مي گويد ثقة.

عبيد الله بن عمر بن حفص است، يحيي بن معين و هم چنين أبو زرعه و أبو حاتم مي گويند ثقة.

زيد بن اسلم قرشي است، مزي نقل مي كند از أبو زرعه، أبو حاتم و نسائي و إبن خراج كه مي گويند ثقة.

اسلم قرشي است. عجلي مي گويد ثقة و أبو زرعه مي گويد ثقة.

سند از ديدگاه أهل سنت كاملاً صحيح است و هيچ مناقشه اي در سند روايت نيست. وقتي سند روايت صحيح شد، مي شود دليل محكمه پسند.

در متن روايت دارد كه جناب خليفه دوم كه من دستور مي دهم كه خانه را به آتش بشكند. تهديد مي كند حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، أمير المؤمنين (عليه السلام)، حضرت امام حسن و حضرت امام حسين (عليهم السلام) را به سوزاندن.

آيا خليفه چنين حقي دارد كه اگر كسي ممانعت از بيعت كرده و حاضر نشده كه بيعت كند، آيا بيعت كردن از قبول دين بالاتر است؟ قرآن صراحت نسبت به قبول دين كه

لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي

و هم چنين نسبت به خود رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صراحت دارد بر اين كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) اگر چنان چه مردم از تو روي گردان شدند:

إنما عليك البلاغ

تو وظيفه ات فقط ابلاغ است

حق اين كه شما بخواهيد مردم را به زور وادار كنيد به اسلام، نيست.

جناب خليفه دوم وقتي مي آيد تهديد مي كند، اين اصلاً خلاف سنت و خلاف قرآن است.

و هم چنين سه روايت ديگر ما آورديم از طبري و دو روايت كه سنداً كاملاً صحيح است. از بلاذري يك روايت سنداً صحيح است. هم چنين شخصيت هاي بزرگ أهل سنت مثل ضياء الدين مقدسي مي گويد روايت صحيح است، سيوطي مي گويد روايت صحيح است. فرحان بن مالكي مي گويد روايت صحيح است، إبن تيميه حراني با اين كه نهايت ظلم را در حق أهل بيت كرده، صراحت دارد بر اين كه انه كبس البيت. جناب ابوبكر، خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را به هم ريخت و وارد خانه شد و خانه را كشف كرد. در منهاج السنة، جلد 4، صفحه 220. شهرستاني همين را دارد، إبن حجر عسقلاني در لسان الميزان، جلد 1، صفحه 268، صفدي در الوافي بالوفيات، إبن عبد البر و قرطبي. همه اين قضايا را مطرح مي كنند. عبد الفتاح عبد المقصود از شخصيت هاي برجسته أهل سنت اين قضيه را تأييد مي كند در كتاب الإمام علي بن أبي طالب. محمد حسنين هيكل اين را قبول دارد در كتاب الصديق ابابكر، صفحه 62، عمر رضا كحاله اين قضيه را قبول دارد و هيچ مشكلي هم ندارد.

سؤال استاد حسيني قزويني

با توجه به مستنداتي كه بنده عرض كردم با بررسي سندي و شهادت علماي بزرگ، مثل محمد حسين هيكل و ديگران، قضيه هجوم به خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها)، كاملاًٌ ثابت است و اين نشان مي دهد كه جناب خليفه دوم اين هجوم را انجام داده اند و اين هجوم نشان مي دهد كه اجماعي در كار نبوده و حد اقل اين است كه امير المؤمنين (عليه السلام) و عده اي از بني هاشم از بيعت با ابوبكر خارج شده بودند.

آقاي إبن حزم اندلسي در المحلي، جلد 9، صفحه 345 مي گويد:

و لعنة الله علي كل إجماع يخرج عنه علي بن أبي طالب و من بحضرته من الصحابة.

لعنت خدا به آن اجماعي باد كه حضرت علي و صحابه اش در درون آن اجماع نباشند.

جواب مولوي مراد زهي

روايت المصنف كه ايشان مي آورند، بحث ما اين است كه متأسفانه ايشان يك صفحه كتاب را نگاه مي كنند و صفحه ديگر كتاب را نگاه نمي كنند. در همين مصنف إبن أبي شيبه، جلد 7، صفحه 432، حديث 4705 آمده است:

كان علي و الزبير يدخلان علي فاطمة بنت رسول الله (ص) فيشاورونها و يرتجعون في أمرهم، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب ...

تا آنجا كه همان بحث تهديد است.

فلما خرج عمر جاؤوها : حضرت علي و زبير نزد فاطمه آمدند.

فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءني و قد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت و أيم الله ليمضين لما حلف عليه، فانصرفوا راشدين.

حضرت فاطمه اظهار داشت كه حضرت عمر آمده و چنين تهديدي كرده و تهديدش را عملي مي كند، شما برويد و دوباره پيش من نياييد تا تكليف روشن بشود.

فانصرفوا عنها : رفتند حضرت علي و حضرت زبير.

فلم يرجعوا إليها حتي بايعوا لأبي بكر: با ابوبكر بيعت كردند.

اين روايت تصريح مي كند اين چيزي كه اين ادعايي كه اين اتهامي كه مطرح شده، هجوم، سوزاندن خانه، سقط جنين و... از اين روايت حداكثر تهديد ثابت مي شود با وجودي كه اين روايتي كه ايشان مستند آوردند روايت منقطع است. روايت منقطع از نظر اصول حديث نمي تواند مستند باشد. چون راوي زيد بن اسلم است، در همين تقريب التهذيب إبن حجر است:

هذه الرواية منقطعة لأن زيد بن أسلم كان يرسل و احاديثه عن عمر منقطع.

إبن حجر و هم چنين ؟؟؟ اسانيد الرواة براي علامه الباني.

بنابراين اگر اين روايت مورد احتجاج بشود، اصل ادعا باطل است؛ چون در اين روايت حداكثر تهديد ثابت مي شود. اصل ادعا تخريب و سوزاندن خانه و سقط جنين است

باتوجه به اين شنوندگان گرامي استحضار داشته باشند كه خانه حضرت علي و حضرت زهرا متصل به مسجد النبي بود؛ يعني اگر خانه به آتش كشيده مي شد، قطعاً مسجد النبي هم بالأخره با آن امكانات آن روزي به آتش كشيده مي شد. چگونه بود كه مسجد النبي كه در شبانه روز صحابه پنج بار در مركز مدينه براي نماز خواندن مي آمدند، اين همه صحابه بايد در حد تواتر ثابت مي شد اين روايت. چگونه فرد خاصي مي آيد و اين روايت را به صورت منقطع يا به صورت موضوع بيان مي كند و يا حد اكثر در سه چهار تا كتاب كه راوي اش متهم است؛ مثل جابر جعفي كه كذاب است به اتفاق عامه حديث. يا روايت زيد بن اسلم كه منقطع است.

ادعا چيزي ديگر و دليل چيزي ديگر. دليل آقاي قزويني بر ادعاي كه قبلاً مطرح كردند منطبق نيست. ادعاي ايشان سوزاندن بود، ادعاي ايشان سقط جنين بود. ادعاي ايشان توهين به فاطمه زهرا بود؛ ولي از روايت ثابت مي شود كه بلا فاصله رفتند حضرت علي و حضرت زبير و بيعت كردند.

اما انساب الأشراف بلاذري را هم من قبلا عرض كردم. اين روايت هم باطل است؛ به خاطر اين كه اين انساب الأشراف همان طوري كه از اسمش پيداست، يك كتاب نسب نامه است. ما نمي توانيم يك هم چنين اتهام بزرگي را از يك مطلبي كه در يك كتاب نسب نامه آمده، نوشته شده ثابت كنيم.

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ...

قرآن مي گويد كه صحابه در ميان همديگر رحمت داشتند و با اين هم در تضاد است. با خطبه هاي نهج البلاغه در تضاد است.

سؤال مولوي مراد زهي

من به جايي اين سؤالي مطرح كنم، پاسخ روايت طبري را مي دهم. ببينيد كه اين روايت طبري، يك كتاب تاريخ است كه در رطب و يابس است؛ يعني يك مورخ و يك تاريخ نويس مثل طبري؛ هيچ گاه اين تعهد را نداشته كه روايات صحيح را بياورد. هزاران روايات موضوع، روايات دروغ و روايات جعلي است كه ما در تاريخ طبري داريم. سنديت را بايد از كتاب نهج البلاغه بياورند، از كتاب صحيح بخاري بياورند، از كتاب صحيح مسلم و صحاح سته بياورند نه از كتاب تاريخ طبري. وانگهي چه تضميني وجود دارد كه در تاريخ طبري هم دست برد نباشد. ما همين الآن دو كتاب داريم يكي به نام العربية للناشئين، خوانندگان توجه داشته باشند، يكي هم كتاب تعليم اللغة العربية كه مؤلفش مصري است. همين دو كتاب توسط يكي از ناشرين قم چاپ شدند و تحريف زيادي در اين دو كتاب صورت گرفته است. مطالب جابه جا شده و خيلي از مطالب در عصر سرعت امروزي يك شايعه مي شود و دو ماه طول مي كشد تا اين ... .

بنابراين استناد به كتاب تاريخ طبري نمي تواند سنديت براي اثبات اتهام بزرگي كه هم به أهل بيت توهين است و هم به خليفه اول و خليفه دوم.

پاسخ استاد حسيني قزويني

من از جناب آقاي مراد زهي انتظارم خيلي بيش از اينها بود، چون من به علميت ايشان اعتقاد دارم و اين كه يك استاد حوزه هستند و بيش از 50 كتاب تأليف كرده اند. ايشان كه مي فرمايد از ناحيه زيد بن اسلم، اين روايت المصنف مورد اشكال است، حداقل يك نگاه بكنند به سند. دارد:

زيد بن أسلم، عن أبيه أسلم.

انقطاع ندارد، جناب آقاي مراد زهي. زيد بن أسلم از پدرش نقل مي كند. زيد بن أسلم مورد ثقه است، هيچ شكي در وثاقت او نيست. أبو زرعه، أبو حاتم، إبن سعد، نسائي و إبن خراش، همه مي گويند كه اين ثقه است.

تهذيب الكمال للمزي، ج10، ص17

و اضافه آقاي زيد بن اسلم از روات صحيح بخاري و صحيح مسلم است. چگونه آقاي مراد زهي مي آيد، زيد بن اسلم را كه از روات بخاري و از روات مسلم است، اين چنين لت و پار مي كند. زيد بن اسلم از پدرش اسلم نقل مي كند.

اسلم قرشي از غلامان جناب عمر بن خطاب بوده است. مزي مي گويد:

اسلم القرشي العدوي مولي عمر بن الخطاب، ادرك زمان النبي (صلي الله عليه و سلم).

زمان پيامبر را هم درك كرده.

عجلي هم گفته: مديني ثقة. أبو زرعه هم گفته: ثقة.

تهذيب الكمال للمزي، ج2، ص330

اما ايشان مي فرمايند كه ما از كتاب نهج البلاغه براي ايشان دليل بياوريم. چشم ما از نهج البلاغه هم براي ايشان عرض مي كنيم.

در نهج البلاغه، خطبه 202 آقا امير المؤمنين (عليه السلام) هنگام دفن حضرت زهرا (سلام الله عليها) خطاب به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

ستنبئك إبنتك بتضافر أمتك علي هضمها.

يا رسول الله! دخترت به تو خبر خواهد داد كه امت تو در حق فاطمه زهرا (سلام الله عليها) ظلم كرده اند.

جناب شيخ حبيب الله خوئي (ره) كتابي دارد، در شرح نهج البلاغه، به نام منهاج البراعة، جلد 13، صفحه 14 مي گويد: تضافر الأمة علي هضمها

معنايش اين است:

إشارة الي ما صدر عنهم من كسر ضلعها و إسقاط جنينها.

اين كه امت در حق حضرت زهرا (سلام الله عليها) ظلم كرده اند و حق او را پايمال كرده اند، اشاره است به شكستن پهلوي حضرت زهرا (سلام الله عليها) و سقط جنين ايشان. منهاج البراعة جناب خوئي (ره) از كتاب هاي معتبر است و خود جناب خوئي (ره) از شخصيت هاي برجسته است.

و اضافه در نهج البلاغه، خطبه 202 اين عبارت است. بزرگان أهل سنت هم همين تعبير را از امير المؤمنين (عليه السلام) نقل كرده اند. آقاي عمر رضا كحاله، از علماي معاصر أهل سنت است، در كتاب اعلام النساء، جلد 3، صفحه 21 نقل مي كند.

فاضل معاصر مصري، جناب مأمون غريب در كتاب خلافة علي بن أبي طالب، صفحه 33 نقل مي كند.

عبد العزيز شناوي، فاضل مصري در كتاب سيدات نساء أهل الجنة، صفحه 151 نقل مي كند.

سؤال استاد حسيني قزويني

جناب آقاي مراد زهي فرمودند آنچه كه اين روايت ثابت مي كند، تهديد است، ما از جناب آقاي مراد زهي سؤال مي كنيم كه آيا تهديد فردي براي بيعت، از ديدگاه قرآن سند دارد؟ كه آيا خليفه و امام مي تواند كسي را براي بيعت اجبار كند؟ يا در سنت ما روايتي داريم يا جناب خليفه دوم و هم چنين خليفه سوم، آقا امير المؤمنين (عليه السلام)، كسي را وادار كرده اند. اين تهديد مخالف آيه 54 سوره نور است كه خداوند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، مي گويد:

فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَ عَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ

اصلا از رسالت تو كه به مراتب بالاتر از امامت و خلافت است، رويگردان شدند، گناهش براي خودشان است.

وَ مَا عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ

جواب مولوي مراد زهي

خطبه نهج البلاغه كه ايشان قرائت فرمودند، من خواهش مي كنم كه كساني كه در رشته فقه و حقوق مطالعاتي دارند، ببينند كه اين خطبه نهج البلاغه، دليلي و سندي مي شود. دليل و سند بايد روشن باشد كه قتل فاطمه زهرا، سقط جنين، هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) از آن دليل ثابت بشود. اين يك خطبه است؛ اما خطبه اي به اين صراحت، خطبه 219 كه مي فرمايد:

وَ دَاوَي الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِيَّ الثَّوْبِ قَلِيلَ الْعَيْبِ.

اينجا نفي مي كند اين خطبه، اين چيزي را كه جناب قزويني به آن استناد مي كنند. خطبه كاملا روشن است. خطبه بعدي هم:

وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّي ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِه.

كه تمام شارحين، از جمله إبن أبي الحديد، محمد عبده و ديگران از والي، تحت اين خطبه نوشته اند كه مراد خليفه دوم است. و اين جاي تأسف است كه ايشان از روزنامه نگاري مثل هيكل مي آيند كه ايشان صحبتي كرده باشند براي اثبات هم چنين امر مهمي و افتراء مهمي كه در 14 قرن پيش صورت گرفته باشد. بعد از 14 قرن آقاي هيكل و يا كسان ديگر، اديباني بيايند، رمان نويساني، داستان نويساني بيايند، اينها سنديت ندارند. من عرض كردم براي ما خطبه هاي نهج البلاغه سند است، قرآن سند است. وانگهي من از جناب قزويني سؤال مي كنم كه كتاب ناسخ التواريخ براي ميرزا تقي خان كه معاصر ما است و در كتاب أعيان الشيعة مي گويد كه لم يعمل مثله، مي گويد:

إن ناساً من رؤساء الكوفة و أشرافهم الذين بايعوا زيداً حضروا يوماً عنده و قالوا له: رحمك الله، ماذا تقول في حق أبي بكر و عمر؟

آمدند از اشراف كوفه سؤال كردند كه جناب زيد، ما تقول في حق ابوبكر و عمر؟ : درباره ابوبكر و عمر شما چه مي فرماييد؟

توجه داشته باشند شنوندگان و محققان منصفين كه امام زيد در پاسخ به اين چه فرمود:

قال: ما أقول فيهما إلا خيراً كما أسمع فيهما من أهل بيتي إلا خيرا.

من تمام أهل بيتم درباره اينها جز خير نمي گويند.

ما ظلمانا و لا أحد غيرنا.

به كسي ديگري نيز ظلم نكردند.

و عملا بكتاب الله و سنة رسوله.

به كتاب الله وسنت رسول عمل كردند.

اين هم يكي از پژوهش گران بزرگ قرون گذشته است، كتاب ناسخ التواريخ، جلد 2، تحت عنوان احوال امام زين العابدين.

تمام ائمه أهل بيت منقبت و بزرگواري و عدالت و محبت أهل بيت و خليفه اول و دوم را اعتراف دارند و در كتاب هاي مستند آمده.

و باز در همين خطبه نهج البلاغه، حضرت علي (عليه السلام) به عنوان مشاور عالي خليفه دوم قرار مي گيرد و در تمام كتاب هاي تاريخ است كه حدود 14 بار خليفه دوم سفر خارج از مدينه داشته و در آن 14 بار، 12 بار جانشينش حضرت علي بود.

شنوندگان عزيز قضاوت بكنيد. اين قدر محبت و صفا و صميميت بين خليفه اول و او وجود داشت كه 12 بار او را جانشين خودش تعيين مي كند. اگر عداوت بود، بغض بود، هيچ كسي همچين كاري انجام نمي داد.

سؤال مولوي مراد زهي

من به جاي طرح سؤال در رابطه با روايت طبري يك توضيحي ديگر عرض كنم كه نخستين رواي تاريخ طبري إبن حميد است. إبن حميد هم از ديدگاه محدثين متهم به دروغ پردازي است.

آخرين رواي هم روايت منقطع است. راوي اول كه أبي عبد الله الرازي كه متوفاي 148 هجري است. كه إبن خراش درباره او مي گويد:

حدثنا حميد و كان و الله يكذب.

ابن حميد برايم حديث كرد؛ ولي به خدا قسم كه او دروغ مي گفت.

؟؟؟ درباره او مي گويد:

ما رأيت ؟؟؟ بالكذب من إبن حميد و إبن ؟؟؟

من دروغ گوتر از إبن حميد و إبن ؟؟؟ نديدم.

هم چنين علامه ذهبي درباره او مي گويد:

و هي مع امامته منكر الحديث.

صاحب عجائب است.

آخرين راوي زياد بن كليب، أبو معشر كوفي است ... .

پاسخ استاد حسيني قزويني

من از همين سؤال ايشان شروع مي كنم كه ايشان نسبت به محمد بن حميد اشكال كردند. جناب مراد زهي! جناب آقاي مزي در تهذيب الكمال، جلد 5، صفحه 100 از يحيي بن معين و از أبو زرعه و از احمد بن حنبل، توثيق ايشان را نقل مي كند. وقتي شخصيتي مثل احمد بن حنبل، يحيي بن معين و أبو زرعه كه از استوانه هاي علمي أهل سنت است، وقتي نسبت به يك فردي بگويند كه اين فرد ثقه است، حرف ديگران را ما به هيچ وجه نمي توانيم قبول كنيم.

ايشان گفتند كه منكر الحديث است. اين را ما بارها گفته ايم و در شبكه المستقله هم بيان كرديم. إبن حجر عسقلاني مي گويد:

لو كان كل من روي شيئا منكراٌ استحق أن يذكر في الضعفاء، لما سلم من المحدثين احد.

اگر بنا باشد هر كس منكر الحديث بود، او را ما ضعيف بدانيم، از محدثين يك نفر هم سالم نمي ماند.

لسان الميزان، ج2، ص308

آقاي ذهبي مي گويد:

ما كل من روي المناكير يعضف.

آن كسي كه منكر رانقل مي كند، او مورد تضعيف نيست.

ميزان الإعتدال للذهبي، ج1، ص118

پس بنابراين روايت از نظر سند كاملا ثابت است. واگر چنانچه جناب آقاي مراد زهي دقت كنند، در همين صحيح بخاري كه حضرات هر سال براي ايشان ختم صحيح بخاري مي گيرند، راويان متعددي در صحيح بخاري آمده، درباره آنها گفته اند كه منكر الحديث.

محمد بن عبدالرحمن طوافي، آقاي إبن حجر مي گويد:

قال ابوزرعه، منكر الحديث.

مقدمه فتح الباري، ص140

مفضل بن فضاله، إبن سعد گفته منكر الحديث، از روات صحيح بخاري است.

مقدمه فتح الباري، ص445

داود بن حصين مدني، از رجال صحيح بخاري است، درباره اش گفته اند منكر الحديث.

اگر بنا بر اين باشد، بايد يك انبوهي از احادث صحيح بخاري را جناب آقاي مراد زهي از صحيح بخاري حذف بفرمايند.

در رابطه با قضيه آقاي محمد حسنين هيكل كه ايشان فرمود يك روزنامه نگار است، جناب آقاي مراد زهي! ايشان كسي است كه دو مرتبه وزارت معارف مصر را قبول كرده؛ يعني دو دوره وزير معارف مصر بوده. و هم چنين مجلس شيوخ مصر را يك دوره ايشان رياستش را داشته. يك روزنامه نگار نيست.

و اضافه، غير از ايشان، عمررضا كحاله از نويسندگان برجسته أهل سنت است، ايشان در اعلام النساء، جلد 4، صفحه 114 قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را مطرح مي كند.

و هم چنين جناب آقاي عبد الفتاح عبد المقصود كه از دانشمندان مشهور مصري و عضو هيأت تحريريه مجله الحديث است و مدتي رئيس دفتر معاون رئيس جمهور مصر حسن ابراهيم بوده. رئيس دفتر نخست وزير مصر بوده.

و اضافه در رابطه با آن خطبه اي كه از نهج البلاغه، مطرح كرديد كه مراد جناب عمر بن الخطاب است، كافي است كه جناب آقاي صبحي صالح از شخصيت برجسته أهل سنت مي فرمايد كه مراد آقا امير المؤمين از اين خطبه، عمر بن خطاب نيست؛ بلكه يكي از اصحاب است. واضافه رواياتي كه در نهج البلاغه، در مذمت خليفه دوم است، اصلاً همه قضايا را روشن كرده.

سؤال استاد حسيني قزويني

با اين كه جناب مراد زهي قضيه تهديد را پذيرفتند، اين سؤال مطرح است، جناب خليفه اول و دوم براي وادار كردن اينها به بيعت به خانه آنها هجوم بردند و آنها را خواستند وادار به بيعيت كنند؛ ولو اين كه فرمايش جناب مراد زهي را قبول كنيم كه آمدند و بيعت كردند، چرا خليفه دوم براي سعد بن عباده كه تا آخر عمر بيعت نكرد، به خانه ايشان هجوم نبردند؟

تهذيب الكمال للمزي، ج10، ص18

و هم چنين آقاي ابان بن سعيد بن عاص جزء كساني است كه از بيعت تخلف كردند، چرا به خانه او هجوم نبردند؟

أسد الغابة في معرفة الصحابة لإبن الأثير، ج1، ص37

آقاي أبي بن كعب از بيعت كردن تخلف كردن.

تاريخ اليعقوبي، ج2، ص124

خالد بن سعيد بن عاص، زبير بن عوام، سلمان فارسي، عباس بن عبد المطلب، عتبة بن ابولهب، عمار ياسر همه از بيعت خودداري كردند، چرا خليفه دوم دوگانه برخورد كردند؟

جواب مولوي مرادزهي

همان پاسخ قبلي من كامل نشد، من از شنوندگان گرامي تقاضا مي كنم كه منصفانه و به وجدانتان قسم مي دهم، وجداناً قضاوت كنيد، در كنار متصل به مسجد النبي، خليفه دوم هجوم آورده، خانه فاطمه زهرا به آتش كشيده شده، اتهامي كه بعد از 14 قرن مطرح مي شود، محسن عزيز سقط شده، فاطمه زهرا مورد اهانت قرار گرفته، 120 هزار صحابه، كم و يا زياد كه در آخرين حج در ركاب پيامبر بودند، كجا رفتند؟ مسلمانان مدينه كه شبانه روز پنج بار در مسجد النبي نماز مي خواندند، كجا هستند كه اين قضيه اي كه در حد تواتر بايد ثابت مي شد، روايتي از آنها نيست، ائمه از اين گلايه و شكايتي نمي كنند.

ببينيد جناب قزويني، شنوندگان محترم، ما مي خواهيم دادگاهي تشكيل بشود، مي خواهيم قصاص بگيريم از خليفه دوم از نظر اصول و از نظر حقوقي. خليفه دوم قصاص بايد بشود. براي اثبات قصاص آيا كافي است كه جناب آقاي هيكل و يا نويسندگاني كه بعد از 12 قرن و يا 13 قرن آمده، حالا وزير هم باشد، رئيس جمهور هم باشد، رهبر كل جهان باشد، شاهد قضيه براي قصاص لازم است، آن افرادي كه در خانه بودند، چرا آنها شهادت نمي دهند؟ چرا خود فاطمه زهرا از اين موضوع بحثي به ميان نمي آ ورد، شاكي نمي شود، بني هاشم كجا بودند، علي شير خدا، اسد الله كه در مقابل عمرو بن عبدود كه در برابر هزار نفر مبارزه مي كرد، شمشير كشيد و او را به خاك و خون كشيد، عليي كه ما مي شناسيم با آن جرأت و غيرتي كه ما از او سراغ داريم و آن عمري كه عدالتي كه ما از او سراغ داريم، كجا بود، علي كجا بود، بني هاشم كجا بودند، مسلمانان مدينه كجا بودند، و در نتيجه آيا اين زير سؤال بردن تربيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و سلم) را نمي رساند كه پيامبري كه بيست و سه سال زحمت كشيد، پيامبر آخر الزمان ياراني را بايد تربيت كنند كه تا قيامت حافظ دين باشند و دين را به ديگران برسانند، 23 سال زحمت كشيد، به محضي كه چشم از دنيا فرو بست، حاصل زحمتش اين بود كه نزديكترين يارانش هجوم بياورند به خانه دخترش به خانه دامادش، به جان هم بيفتند. پس كجا رفت اسلام، پس كجا رفتند صحابه، كجا رفت تربيت پيامبر، آيا يك مسيحي، يك يهودي وقتي اين صحبت ها و اين اتهامات ما را بشنود، بعد از 14 قرن، آيا اين سؤال برايش پيش نمي آيد كه پيامبري كه نتوانست ده نفر را درست و حسابي 100 هزار صحابه، اين گونه تربيت بكند. آن از مهاجمين شان، بقيه كجا بودند، 100 هزار، 120 هزار، 119 هزار ديگه كجا بودند كه دفاع نكردند، پس معلوم است كه اين دين پيامبر، اين آئين پيامبر هم مثل همين قضيه مي شود.

بنابراين، قضيه مستقيماً تربيت پيامبر را نسبت به صحابه زير سؤال مي برد. ما مي خواهيم مجددا از جناب قزويني سؤال دارم كه ما مي خواهيم قصاصي را ثابت بكنيم، كجا هستند شاهدان اين قضيه؟ آن هم قضيه اي كه در مسجد النبي اتفاق افتاده، منزل فاطمه زهرا متصل به مسجد النبي بود.

وانگهي عمر رضا كحاله، من خواهش مي كنم كه اگر فرصت باشد، عبارت كاملش را ايشان بياورند و اينجا مطلب شان را بخوانند كه از مطلب ايشان چه ثابت مي شود.

عبد الفتاح عبد المقصود يك نويسنده كه كتابي را تحت عنوان ادبيات امروزي نوشته و هزاران مسأله را آنجا مطرح مي كنند. ايشان شاهد قضيه نبودند كه بخواهند بر عليه خليفه دوم بر عليه متهم بيايند گواهي بدهند. گواهان محكم قوي و متقن و محكمه پسند مي خواهيم.

بنابراين در رابطه با خطبه هاي نهج البلاغه، اين طوري كه جناب قزويني مطرح فرمودند، يك سري خطبه هاي مذمتي هم داريم، بلي اگر ما معتقديم كه خطبه هاي كه در نهج البلاغه مذمت مي كنند، اينها منتسب به حضرت علي هستند؛ چون با ادبيات حضرت علي منطبق است. اذا تعارضا تساقطا. پس هر دو ساقط مي شوند ما برگرديم به قرآن:

وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ

مهاجرين اولين چه كساني بودند، خليفه اول و دوم و سوم و چهارم رضي الله عنهم بودند. خداوند در قرآن از اينها اعلام رضايت كردند رضي الله عنهم و رضوا عنه.

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم

3 دقيقه نهائي مولوي مراد زهي

شعاري كه در تمام درو ديوار هاي كشور ما و مناطق برادران شيعه است، لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار. علي اي كه شاهد است كه نسبت به همسرش اين گونه برخورد مي شود، ذوالفقار علي كجاست؟ آيا دفاع از ناموس، آيا دفاع از خانه، آيا دفاع در مقابل مهاجم واجب نيست؟ بنابراين من نظر خوانندگان و شنوندگان و مطالعه كنندگان متوجه مي كنم به نامه اي كه حضرت علي (رضي الله عنه) خطاب به معاويه نوشته. به اين نامه توجه بفرماييد:

و أنصحهم لله و لرسوله الخليفة الصديق و خليفة الخليفة الفاروق، و لعمري أن مكانهما في الإسلام شديد يرحمهما الله و جزاهم الله بأحسن ما عملا.

شرح إبن ميثم، ص488

كه حضرت علي مي فرمايد:

ناصح ترين انسان ها براي خلق خدا و رسول خدا خليفه صديق و خليفه فاروق هستند. آنها جايگاه والايي در اسلام دارند و با وفات آنها و شهادت آنها زخم شديدي در اسلام پيش آمد خداوند به آنها جزا و پاداش خير عنايت فرمايد.

و هم چنين آن چيزي كه ايشان فرمودند: ؟؟؟ كه شرح نهج البلاغه صبحي صالح است و إبن أبي الحديد هست. إبن أبي الحديد مي گويد:

و هذا الوالي عمر بن الخطاب و هذا الكلام من خطبته خطبها في ايام خلافته طويلة يذكر فيها قربه من النبي (صلي الله عليه و سلم).

پس بنابراين آن چيزي كه الآن مطرح است با واقعيت هاي تاريخي كاملاً در تضاد است با نصوص قرآن كاملاً در تضاد است، با برخوردي كه خليفه چهارم با خليفه اول و دوم داشته. اين كتاب الشافي براي علامه علم الهدي، جلد 2، صفحه 428 حضرت شهادت مي دهد:

إن خير هذه الأمة بعد نبيها ابوبكر و عمر.

بهترين امت بعد از پيامبر، ابوبكر و عمر هستند.

به بهترين و خيريت آنها شهادت مي دهد.

و هم چنين در ادامه اش مي فرمايد:

إنهما الإمام الهدي و شيخ الإسلام و المقتدي بهما بعد رسول الله صلي الله و سلم ...

من از جناب قزويني و از همه شنوندگان عزيزي كه با حوصله به گفته ها و عرائض من به گفته هاي من كه به عنوان گفتمان دوستانه مطرح بود گوش دادند و خودشان بروند و تحقيق كنند و بررسي كنند و مطالعه كنند.

3 دقيقه نهايي استاد حسيني قزويني

در رابطه با اين كه ايشان فرمودند اين 100 و بيست هزار نفر صحابه كجا رفتند؟ آيا تربيت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) زير سؤال نمي رود؟ ما از بينندگان عزيز تقاضا مي كنيم اين را از ما سؤال نكنند، از آقايان أهل سنت سؤال كنند كه در صحيح بخاري، جلد 7، صفحه 207، حديث 6507 در روايتي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي فرمايد:

تمام صحابه من بعد از من مرتد مي شوند.

إنه إرتدوا بعدك علي أدبارهم القهقري.

و اينها وارد آتش جهنم مي شوند.

فلا أراه يخلص منهم إلا مثل همل النعم.

جز تعداد اندكي از صحابه من از آتش جهنم خلاص نمي شوند.

اگر ما دنبال اين 120 هزار نفر هستيم، اين را خود صحيح بخاري آورده است.

مراد زهي: عبارت صحيح بخاري را قرائت بفرماييد.

استاد حسيني قزويني: چشم. عبارت اين است:

حَتَّي إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. فَقُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَي النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: وَ مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَي أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَي. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّي إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِي وَ بَيْنِهِمْ فَقَالَ: هَلُمَّ. قُلْتُ: أَيْنَ؟ قَالَ: إِلَي النَّارِ وَ اللَّهِ. قُلْتُ: مَا شَأْنُهُمْ؟ قَالَ: إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَي أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَي. فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ.

و هم چنين از روايت خود عائشه أم المؤمنين صراحت دارد:

لما قبض رسول الله (صلي الله عليه و سلم)، إرتدت العرب قاطبة.

همه عرب؛ يعني همه مسلمانان مرتد شدند.

اگر در بعضي از روايت هاي ما هست كه إرتد الناس إلا ثلاثة أو أربعة، در روايت ام المؤمنين اين استثنا هم نيست. اين روايت را جناب إبن كثير دمشقي در كتاب البداية و النهايه، جلد 6، صفحه 33 نقل مي كند.

اما در رابطه با اين كه ايشان مي فرمايد كه اين قضيه شهادت حضرت زهرا (سلام الله عليها) هيچ گونه سندي ندارد، ما قبلاً هم آورده ايم از جويني كه استاد ذهبي است و ذهبي در حق او تعبيرات خيلي سنگيني دارد و از او تعبير به امام و پيشوا مي كند ايشان نقل مي كند از نبي مكرم (صلي الله عليه و آله)، وقتي چشمش به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) افتاد، فرمودند من مي بينيم روزي را كه:

وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا : حرمت او شكسته مي شود

وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا : حق او غصب مي شود

وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا : ارث او گرفته مي شود

وَ كُسِرَ جَنْبُهَا : پهلويش شكسته مي شود

وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا : جنين او محسن را سقط مي كنند

وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... .


علاقمندان جهت مشاهده فيلم مناظره مي توانند از لينك ذيل استفاده كنند.

لينك دان لود بخش اول فيلم

لينك دان لود بخش دوم فيلم



* * * * * * *

* * * * * * *

* * * * * * *

««« و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته »»»



دكتر سيد محمد حسيني قزوييني


مطالب مرتبط:
تحليلي از مناظره جناب دكتر قزويني با مولوي مرادزهي* ديدار دوستانه مولوي مرادزهي و هيأت همراه با دكتر قزويني و مسئول سايت شيعه نيوز* مناظره دكتر حسيني قزويني و مولوي مرادزهي برگزار گرديد
Share
81 | ابوالحسني | Belgium - Evere | ١٢:٠٠ - ٠٣ دي ١٣٨٧ |
جلال عزيز سلام عليکم،
1. شخص مذکور براي وحدت و تقريب مطالبي نوشته که نه نظر شيعه است و نه حدود اهل سنت در آن رعايت شده. اگر اين نوشته وي را دليل سني بودن وي بگيريد سخنان ديگر وي هم دليل کمونيست شدن اوست. وي هرگز ادعاي سني شدن نداشت بر خلاف امثال تيجاني و عصام العماد (وهابي شيعه شده). براي اطلاع جنابعالي در يکي از نوشته هاي وي نامه اي بدين مضمون آمده :
«بسمه تعالي محضر حضرت آقاي امام خميني وفقه الله لمرضاته من اصلاح الأمور
...عقيده حقير پس از توحيد و معاد و نبوت در مورد امامت تابع مولي امير المؤمنين(ع) و شيعه آن امامم... 17 صفر 1409 الأحقر السيد ابوالفضل البرقعي »
لذا بجاي انضمام القاب به وي يا ادعاي سني شدن او، اگر دليل و برهاني قابل طرح از او يافتيد ارائه نماييد.
2. اگر شما يقين داريد که آيات قرآن کريم در تضاد نيستند بايد بپذيريد که احاديث مورد نظر شما درباره صحابه در ذيل ساير آيات نيز نبايد در تضاد با يکديگر باشند. حال اگر آيه مباهله که مورد اتفاق همگان است حقيقتي را نشان دهد که با احاديث ديگري در تضاد و تقابل است، قضاوت بر عهده خود شماست. يا بايد کلام الله را فداي تعارض احاديث نماييد يا خود فداي قرآن شويد.
3. ...فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ( آل عمران 61)... به ايشان بگو بيائيد ما فرزندان خود، و شما فرزندان خود را، ما زنان خود و شما زنان خود را، ما نفس خود، و شما نفس خود را بخوانيم و سپس مباهله كنيم و دورى از رحمت خدا را براى دروغگويان كه يا مائيم، يا شما، درخواست كنيم‏(61 آل عمران)
در آيه شريفه مباهله سخن از «اهل» نيامده ! شايد منظور شما از «اهل» اشاره به روايت ذيل باشد:
صحيح مسلم /كتاب فضائل الصحابة رضى الله تعالى عنهم/ باب مِنْ فَضَائِلِ عَلِيِّ بْنِ اَبِي طَالِبٍ رضى الله عنه
6373 - ... وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الايَةُ ‏{‏ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَاءَنَا وَاَبْنَاءَكُمْ‏}‏ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ ‏"‏ اللَّهُمَّ هَؤُلاَءِ اَهْلِي ‏"‏ ‏.‏ ...و چون اين آيه نازل شد (فقل تعالوا ندع أبنائنا وأبنائكم) رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم علي و فاطمه وحسن و حسين را فرا خواند و گفت : خدايا ! اينها اهل من هستند .
لطفا منظور خود را روشن نماييد.
4. آيا مادران انبيا و رسولان الهي بر ايشان مقدم بودند و فضيلت داشتند؟ وقتي حضرت سيد الرسل روحي له الفدا فقط يک زن را براي مباهله برمي گزينند، نبايد به سنت آن يگانه هستي اقتدا نمود و هيچ زني را بر او مقدم نداشت حتي اگر ام المومنين باشد؟ آيا براستي صديقه طاهره سلام الله عليها چنين جايگاهي در نزد شما دارد؟
5. حضرت خاتم النبيين صلي الله عليه وآله وسلم، امير المومنين علي عليه السلام را مصداق «انفسنا» اعلام فرمودند. آيا براستي در نزد شما تقدم اميرالمومنين علي عليه السلام بر ساير صحابه چون تقدم جان رسول اکرم صل الله عليه وآله وسلم بر سايرين است؟ براستي شما در اذعان به فضيلت اميرالمومنين عليه السلام بر ساير صحابه به سنت رسول الله صل الله عليه وآله وسلم اقتدا کرده ايد؟ يا يراي شما او هم فضائلي مثل بقيه صحابه دارد!!
6. آيا به اين نکته انديشيده ايد که مباهله کنندگان با هم دست بر دعا بلند مي کنند و عذاب را بر دروغگويان طلب مي کنند؟ شرکاء حضرت ختم رسل صل الله عليه وآله وسلم در اين دعا چه کساني بودند؟ آيا تک به تک مباهله کنندگان مصداق صادق يا کاذب در مباهله نبودند؟ اگر چنين است صديقه کبري، اميرمومنان و حسنين عليهم السلام داعيه دار چه بخشي از رسالت بودند که صادق يا کاذب مي توانستند باشند؟ اگر چنين نيست پس چرا مانند ساير صحابه فقط تماشاگر اين آوردگاه نشدند؟
82 | جلال | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٣ دي ١٣٨٧ |
اقاي ابوالحسني محترم بنده اگر گفته ام كه علامه برقعي سني شده به عنوان مثال به عرض جناب عالي ميرساند كه كتاب تحقيق علمي پيرامون احاديث مهدي نوشته شخص مذكور ثابت ميكند او سني است اولا عزيز من ايه مباهله گر چه بدون شك علي وفاطمه وحسن وحسين -رضي الله عنهم اجمعين جزو مباهله كنندگان بودند قبول بر روي ديدگان اما نامشان را فقط روايتهاي تاييد ميكند كه در مورد ديگر صحابه بزرگوار هم شان نزول نوشتهاند كه شما قبول نمي كنيد برادرم كه اميد دارم هر دوي مان را خداوند از لغزش نجات دهد اهل تنها پسر عموي نبي -ص- نيست در خود ايات مقداري تفكر كن رحمه الله وبركاته عليكم اهل البيت-كه خطاب به همسر ابراهيم -عليه السلام-است ويا ايه ديگر از زبان موسي -عليه السلام-اذ قال لاهله امكثوا-كه شيعه وسني ميدانند كه زنان اين دو پيامبر مورد خطابند وميبيني براي اهل يا اهل بيت صيغه جمع مذكر بكار رفته است وبه اين اصل علماي بزرگ شيعه همچون طبرسي درمجمع البيان ج4 ص 211وعلي ابن ابراهيم القمي در تفسير قمي ج2ص139 وكاشاني در تفسير منهج الصادقين ج7ص95 اين نكته را اذغان نموده اند و اطلاق اهل البيت بر همسران پيامبر به وضوح پيداست وانگهي ازواج نبي -ص- را الله-ج- مادر مومنان خوانده و عايشه وحفصه مادر علي وفاطمه نيز هست وبر خلاف اخبار قران شما انان را جزو افرادي ميدانيد كه قصد جان نبي -ص-را كرده است ودر اخر بنده از شما تشكر ميكنم كه ديگران را هم جزو صحابه ناميدي موفق باشي
83 | جلال | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٤ دي ١٣٨٧ |
البته بنده هرگز دوست ندارم وارد علم كلام بشم اما اگر اسمش را مذمت مذاري بذار ولي -سوره عبس وتولي هم مذمت نبي است نعوذ بالله وخيلي از ايات ديگر ما يومن ببعض ويكفر ببعض نيستم
84 | جلال | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٤ دي ١٣٨٧ |
عزيزمن سلام ورحمت الهي بر تو باد 1- قطعا توضيح كلمه اهل بخاطر جمله اي است كه جناب عالي در وسط گفتارت نوشته اي كه اهل بيت جزو تماشا گران نبوده؟؟واگر حديث را از جانب اهل سنت ميپذيري اين نكته را كه ام سلمه هم امد تا در جمع علي فاطمه حسن وحسين قرار گيرد پيامبر -ص- فرمودند:وانـت علي خير-را هم بپذير برادرم ما كه سيدنا علي -رضي الله عنه -را حقيقتا دوست داريم شما هم مثل اهل سنت ؛علي وفاطمه را افضل بدانيد ولي به ساير صحابه و دو همسر نبي -صلي الله عليه واله وسلم -(عايشه وحفصه)هم لعن نكنيد ومحبوب قلوبتان باشد
قتوبتان
2-اين ايه با ايات ديگر در تضاد نيست چون همه فضيلت ياران پيامبر-صلي الله عليه وسلم-واهل بيت حقيقي ومجازي ان نبي -ص- را بيان مكند واين خود براي اهل ايمان افتخار ومباهات است

پاسخ:
با سلام

درست نيست که به گفته خداوند «يؤمن ببعض ويکفر ببعض » باشيم ؛ چرا بعضي  از آياتي که در ذم بعضي امهات مومنين وارد شده است ، يا آياتي که در ذم گروهي از صحابه مطرح شده است را مد نظر قرار نمي دهيد ؟

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
85 | صديف | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٠٥ دي ١٣٨٧ |
اقاي حلا ل سلام عليك

تعبيري كه تو ازسوره عبس و تولي نمودي و مطلبي كه به پيامبر اكرم ص نسبت

دادي تنها يكي از احتمالاتي كه در تفاسيراهل سنت واهل تشيع امده است كه از نظر مفسران شيعه به طور قطع ويقين پذيرفته نيست

شان نزول ديگري كه براي ايه عبس وتولي امده است ، در باره مردي از بني اميه است كه كنار رسول الله ص نشسته بود ودر همان حا ل عبدالله بن مكثوم وارد شد ان مرد هنگامي كه چشمش به عبدالله افتاد خود راجمع كرد مثل اينكه مي ترسيد آلوده شود و قيافه اش را در هم كشيد ه وصورت خود را برگردانيد خداوند در ايه فوق عمل اورا نقل كرده و مورد ملامت وسرزنش قرار داده است
اين شاءن نزول در حديثي از امام صادق ع نقل شده است


حلال عزيز چگونه به خود اجازه مي دهي كه اين گونه نسنجيده يك احتمال رابه طور قطع به رسو ل الله ص نسبت دهي و آ ياتي از قران را در باره ايشان تفسيربه راي كني

مگراين نوشته شما نيست (سوره عبس وتولي هم مذمت نبي است نعوذ بالله وخيلي از ايات ديگر )

اين نوشته ها دل دوستداران رسول خدارا آزار مي دهد

چنان كه از نوشته هايت پيداست احتما لا تو يك طلبه عرب زبان از اهل سنت عربستان هستي


اتا مرون اناس بالبر وتنسون انفسكم و انتم تتلون الكتاب افلا تعقلون
بقره 44
................

يا ايها ا لذين امنوا لم تقولون ما لا تفعلون كبر مقتا عندالله ان تقولوا مالا تفعلون
صف 2 و3
86 | ابوالحسني | Belgium - Evere | ١٢:٠٠ - ٠٥ دي ١٣٨٧ |
جلال عزيز سلام عليکم

چنانکه در نکته 6 يادداشت سابق عرض کردم آيه مباهله بيش از افضيلت را به تصوير مي کشد. وليکن لطفا بفرماييد:
شما و صحاحتان چگونه خمسه طيبه و اهل مباهله را افضل دانسته ايد؟
شما که آنچنان در منقبت صحاح نوشته ايد کجاي صحاح يافته ايد که اهل مباهله را بر سايرين مقدم دارند؟
صحاح شما چند روايت از اهل مباهله ثبت کرده اند؟ از سايرين چطور؟
شما به کلام الله اقتدا نموده ايد يا به کلام پيشوايانتان؟
به سنت رسول الله صل الله عليه و آله اقتدا نموده ايد يا به سنت ديگران؟
با اقتدا به سنت چه کسي سوره عبس را که در شان خليفه سوم نازل شده را به سرور کائنات صل الله عليه وآله وسلم افترا مي زنيد؟
چگونه «خلق عظيمي» که باري تعالي، رحمت للعالمين صل الله عليه وآله و سلم را به آن متصف نموده است را منکر مي شويد؟
آيا به تبع پيشوايان گمراهي در افتاده ايد وکلام الله را سخني آشفته مي پنداري؟ العياذ بالله من ذالک القول.
87 | جلال | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ دي ١٣٨٧ |
اقاي ابوالحسني وصديف سلام عليكم اگر صحاح سته از علي و فاطمه وحسنين-رضي الله عنهم- كمتر حديث روايت كرده همين موضوع در مورد ابوبكر عمر عثمان طلحه سعد وديگران هم صادق است كه از اين بزرگوران هم روايت كمتر ديده مشودمطلب دوم كه قبلا تلويحا اشاره نمودم ما اهل سنت با توجه به احاديثي كه در مورد فضيلت اين بزرگواران از نبي رحمت -صلي الله عليه وسلم-نقل شده احتجاج ميناييم قبلا هم اشاره شد كه در هيچ ايه اي از قران به صراحت نام علي ابوبكر عمر عثمان وديگر صحابه نيامده واگر قرار باشد هر يك از فريقين سني وشيعه فقط به كتب خويش بدون در نظر گرفتن اجماع مسلمين و عملكرد اهل مدينه سخن بگويد هرگز اين گفتمان ها سود نخواهد داد جز اين كه باعث از هم خوردن شوكت وعزت مسلمين گردد دست اورد ديگري نخواهد داشت برادرم پيامبر -ص-را وحي الهي معصوم دارد در مورد اسرا بدر هم خطابش صريح است كه الله -جل جلاله ميفرمايد: ما كان لنبي ان يكون له اسري حتي يثخن في الارض تريدون عرضالدنيا والله يريد الاخره والله عزيز حكيم -لو لا كتاب من الله سبق لمسكم فيما اخذتم عذاب عظيم -انفال/67و68 اين ايه توجه نبي -صلي الله عليه وسلم را به افضل جلب مينمايد و ايات 62 تا64 همين سوره ستايش ياران پيامبر -ص- است بردرانم چون منابع ما متفاوت است ذكر دليل جز از قران براي طرفين سودي ندارد نوشته كه اين نوشته ها دل دوستداران رسول خدا را ازار ميدهد وخود تصريح نمودي كه يكي از حتمالات دو مذهب اين است كه از نظر علماي شيعه به طور قطع پذيرفته نيست بنا بر اين تفسير به راي نيست مفهوم دو ايه برايم واضح نبود ولي بايد به نوعي به عرض تان برسانم كه تا حد توانم به اوامر الهي پايبند واز نواهي الهي گريزانم اقاي ابوالحسني من هم مثل شما از پيشوايان گمراه به الله پناه ميبرم اصول شرع در نزد ما كتاب الله وسنت رسول الله واجماع امت رسول الله -ص- است به تفسير اين ايه هم توجه كنيد --ليس لك من الامر شياو يتوب عليهم او يعذبهم فانهم ظالمون/ال عمران /128 ياران من به شدت از توهين بپرهيزيد چون با اين نوشته ها مشكل رفع نميشود فقط ما دل خوش ميكنيم وهر يك از ما راه خويش را حق دانسته و از ان پيروي مي نماييم لازم است همديگر را حكيمانه تحمل نماييم بلاخص از توهين وبي احترامي به دانسمندان اسلامي كه همه به نوعي مديون زحمات ان عزيزانيم الله توفيق عمل به ما عنايت نمايد
88 | ابوالحسني | Belgium - Evere | ١٢:٠٠ - ٠٨ دي ١٣٨٧ |
جلال عزيز سلام عليکم،

از وقتي که صرف فرموديد سپاسگزارم.
1.آنچه شوکت و عزت مسلمين را بر همزده است مهجور داشتن کتاب الله توسط اکثريت است. پيچ وتابها براي اعراض از آيه مباهله -که از محکمات مورد اتفاق مسلمين و از ارکان وحدت ايشان است- نمونه اي از اين موارد است. روح آزادگي و تقواي قلبي ايجاب مي کند حق را پذيرفت و لو مخالف سيره گذشتگان باشد.

2.کماکان جوابي از شما از نحوه تقدم داشتن اهل مباهله در صحاح نگرفتم. براستي وقتي شما در اين خصوص جوابي نداريد اگر نام ايشان هم در آيه شريفه ذکر مي شد چه مي کرديد که تاکنون نکرديد. وقتي باري تعالي سرور کائنات صل الله عليه وآله وسلم را با آيه« وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيمٍ (قلم4) » وصف مي کند و حديث سازان اموي سوره عبس را به آنجناب افترا مي زنند، اگر نام مناديان رسالت در مباهله ذکر مي شد چه مي کردند؟

3.اينکه صحاح سته از ابوبكر عمر عثمان ديگران هم روايت كمتر نقل کرده اند:
نخست کافي است آمار رواياتي که از همين سه تن و عايشه نقل شده است را با ميزان رواياتي که اهل مباهله نقل شده مقايسه فرماييد. دوم آيا در شان مقام علمي اين سه تن و سايرين هم حديثي شريف يا آيه نازله اي وجود دارد؟ اين چه قياس باطلي است!

4.التزام شما به جماعت از سخنانتان آشکار است، ولي تقيد به کلام الله و سنت رسول الله صل الله عليه وآله وسلم چنانکه در مباهله ملاحظه فرموديد منتفي است. شما براي حفظ جماعت دريغي از مهجور نمودن کلام الله و افترا به رسول الله نداريد. جنابعالي از جسارتهاي محدثين اهل جماعت به مقام سرور کائنات محمد مصطفي صل الله عليه و آله و سلم به خوبي آگاهيد. سوره عبس کمترين افترا از سوي آنهاست. براي حفظ حرمت آنجناب صل الله عليه و آله و سلم از ذکر آنها اجتناب مي کنم.

5.تبري ما و لعن باري تعالي و ملائک و مومنين متوجه صحابه و علما نيست، بلکه مشمول منافقين و اتباع آنهاست. کساني که در آيات بسياري رسوا گشته اند از جمله سوره عنکبوت. سوره عنکبوت بنابر نظر مفسرين اهل جماعت از سوره هاي مکي است و تمام آيات آن در مکه نازل شده است:
• تفسير القرآن العظيم (ابن كثير): سورة العنكبوت ‏و هي مكية
• تفسير طبرى: سورة العنكبوت مكيّة،
• بحرالعلوم: سورة العنكبوت‏ مكية
• الدر المنثور في تفسير المأثور نزلت سورة العنكبوت بمكة
• زاد المسير في علم التفسير: روى العوفيّ عن ابن عباس أنّها مكّيّة
• غريب القرآن لابن قتيبة: مكية كلها
• الكشف و البيان عن تفسير القرآن:مكية
• لباب التأويل في معاني التنزيل:و هي مكية
• معالم التنزيل في تفسير القرآن: مكية
باري تعالي در اين سوره مکي در آن شرايط سخت مومنين در مکه از وجود منافقين در ميان مهاجرين خبر مي دهد،

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذابِ اللَّهِ وَ لَئِنْ جاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَ وَ لَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِما في‏ صُدُورِ الْعالَمينَ (10عنکبوت)وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْمُنافِقينَ (11عنکبوت)
به نظر جنابعالي اين منافقين در بيعت رضوان حاضر بودند؟ اين عده به طمع چه چيزي در آن شرايط سخت به خاتم النبيين صل الله عليه و آله وسلم پيوسته بودند؟ آيا آنها از حکومت جهان شمول پيامبر موعود با خبر شده بودند؟ اين عده چگونه از شکنجه و دشمني مشرکين در امان بودند؟ آيا شما از مهاجرين کسي را مي شناسيد که نه تنها جان خود را فداي رسول الله صل الله عليه وآله وسلم ننمود بلکه وقتي جانش به خطر افتاد آنچنان آشفته حال شود که خداوند در شان او آيه اي نازل فرمايد؟ چرا از رشادتهاي برخي از بزرگان مهاجرين در جنگها خبري نيست و بلکه اخبار از پيشگامي آنها در صفوف مقدم فرار از صحنه درگيري ها خبر مي دهد؟

برادر عزيز! ما امروز با فاجعه اي نه تنها در امت اسلام بلکه در جهان روبرو هستيم که مربيان بشريت غريب و ناشناخته بلکه مغضوب و مردودند. ريشه اين گمراهي بشريت و جنايتها کجاست؟ پس آن دين جاودانه چه شد؟ آيا وعده باري تعالي خلاف بوده؟ العياذ بالله! آيا باز چشم خود را به انحرافات صدر اسلام خواهيد پوشاند؟ آيا به آنچه به ميراث داريد مسرور خواهيد بود و در غمرات اين مستي خواهيد ماند؟
89 | جلال | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ دي ١٣٨٧ |
سلام برادر عزيز مامسلمانان مقام ورتبه فاطمه را پايين تر از عايشه مي دانيم و اين نكته از احاديث پيامبر -ص-ثابت وما به ان يقين داريم در مورد توهين به انبيائ -ص-لازم است به فتواي كه در ذيل مي نويسم و از مراجع بزرگ شيعه منقول است توجه فرماييد : حر املي در كتاب الفصول المهمه في معرفه الائمه ص152 ادعا ميكند كه 12 امامي كه از اهل بيت پيامبر -ص-است از انبيا وفرشتگان بالاترند كليني در الكافي؛الاصول؛ الحجه؛ج1ص261 از امام جعفرصادق روايت ميكند كه:انچه در اسمانها وزمين است وانچه دربهشت وجهنم است ميدانم واز انچه شده وخواهد شد اگاهم وكليني هم به نقل از ايشان ميافزايد :اگر با موسي وخضر هم عصر ميبودم به انها ميگفتم كه از انها عالمترم واز انچه اگاه نبودند اگاهشان ميكردم ( اهل سنت خودتاكيد ميكند ( كه اهل بيت از اين زياده رويهاي خشنود نبودند) در اين مورد نگاهي به ابواب كتاب كافي بيندازيم باب در مورد اينكه ائمه از تمامي علومي كه به انبيا واوليا داده شده برخوردارند باب در مورد اينكه :ائمه زمان مرگ خود را ميدانند و نمي ميرند مگر با اراده خود باب در مورد اينكه:ائمه هر انچه پيش امده هر انچه پيش خواهد امد ميدانند وانچه پيش نيامده در صورت وقوع كيفييت ان را ميدانند وهيچ چيز بر ائمه پوشيده نيست باب در مورد اينكه قران كامل قراني است كه توسط ائمه جمع اوري شده است باب در مورد اينكه هنگامي كه حكومت در اختيار ائمه باشد همچون داود پيامبر حكم خواهند راند و در اخذ تصميم نيازي به دليل نخواهند داشت و مورد مواخذه قرار نميگيرند فصل :هر چيز كه در اختيار مردم است به حق نيست مگر از طرف ائمه باشد واگر از طرف ائمه نباشد باطل است با توجه به اينكه خداوند به پيامبر -ص-در سوره اعراف/188 ميفرمايد :بگو اگر غيب مي دانستم خير زيادي براي خود ميخواستم وبه من بدي نمي رسيد وجالب اين است كه خميني در كتابش الحكومه الاسلامي ص52مي نويسد امامان داراي مقام والايي هستند كه كه هيچ فرشته مقرب و رسولي به ان نمي رسد و انها پيش از افرينش جهان نور بوده اند هميطور كليني در الكافي ؛الحجه؛ج1ص402مي نويسد به اهل بيت علم غيب داده شده وداراي علمي هستند امامان ؛كه هيچ فرشته ورسولي به ان دست نخواهد يافت برادرم من صادقانه سخن ميگويم حال اگر نتوانم شما را قانع كنم اين از كم علمي بنده است نه اينكه اسلام مامشكل دار باشد ايات سوره انفال را پاسخ ندادي قبلا هم تذكري راجع به اين مطلب كه انبيا -ع-فقط در مورد وحي معصوم اند ودر غير وحي گاها افضل را ترك كرده اند وخداوند به وسيله وحي انان را متوجه عمل افضل نموده دادم حال به بررسي اين امور در كلام الله مجيد ميپردازيم: ايه 43 سوره توبه خطاب به سيدنا محمد-ص- ميفرمايد:(عفا الله عنك لم اذنت لهم) عفو كند خداوند ترا چرا اجازه دادي به انها همچنين ايه37 سوره احزاب خداوند -جل جلاله-در مورد پيامبر مفرمايد:وتخفي في نفسك ما الله مبديه وتخشي الناس والله احق ان تخشاه)ووپنهان ميكردي در ضمير خود انچه الله اشكار كننده ان است و از مردم ميترسيدي وخداوند سزاوار تر است به ان كه از او بترسي در مورد يونس-ع-در سوره انبيا ايه87 مفرمايد :وذوالنون اذ ذهب مغاضبا.............)و ياد كن ذوالنون را چون خشمگين برفت وگمان كرد كه بر وي سخت نگيريم وندا كرد در تاريكي ها كه هيچ معبودي جز تو به حق نيست ومن از ستمكاران بودم سوره هود ايه/7 از قول نوح -ع-مي فرمايد به تو پناه مي برم از اينكه بپرسم از تو انچه كه به ان علم ندارم وگر نيامرزي ورحمت نكني مرا از زيان كاران خواهم بود سوره شعرا از قول ابراهيم -عليه الصلوه والسلام-ايه 82 خود مطالعه كن وقتي پيامبران چنين هستند ايا اعتقاد به عصمت ائمه طعن وتوهين به ايشان و طبيعت بشري انها نيست؟؟؟؟؟؟چرا كه خداوند ميفرمايد:ليبلوكم ايكم احسن عملا)تا شما را بياز مايد كه عمل كداميك از شما نيك وشايسته تر است (سوره ملك/2 در اين ازمايش انبيا هم داخلند وجز فرشتگان كسي ديگر معصوم نيست كه البته مقام انبيا از همه ملايك بالاتر است عصمت ملايك هم در ايه 4 سوره تحريم ثابت است ضمنا حوادث دردناك غزه را به همه مسلمانان ومومنان تسليت مي گويم موفق ومويد باشيد

پاسخ:
با سلام
بهتر بود نگوييد ما مسلمانان ؛ و نظر شخصي خويش را نظر همه مسلمانان بدانيد ؛ زيرا بسياري از علماي اهل سنت از ابن حجر فاطمه زهرا سلام الله عليها را از عائشه برتر مي دانند :
فتح الباري ج 7 ص 105
و حتي بسياري از ايشان حضرت خديجه (سلام الله عليها) مادر فاطمه زهرا را نيز از عائشه برتر مي دانند (از جمله ذهبي از علماي بزرگ اهل سنت) :
سير أعلام النبلاء ج 2 ص 140 ش 19 عائشه ام المومنين

اما در مورد علم غيب به صورت مفصل در آدرس ذيل بحث شده است :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=43
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

90 | فرشته | Slovakia - Trenčín | ١٢:٠٠ - ١١ دي ١٣٨٧ |
با عرض سلام و خدا قوت خدمت شما عزيزان وسلام خدمت سيد بزرگوار دكتر حسيني قزويني كه بنده از طريق شبكه سلام با اين چهره علمي اشنا شدم وبه خاطر ادب واحترام وعلمشان به ايشان ارادت خاصي دارم وخيلي چيزها از ايشان وشبكه سلام اموختم واما در مورد مناظره ,اول اينكه از اقاي مرادزهي مي پرسم چرا هيچ كدام از سوالات دكتر را پاسخ نداده وطفره مي رفتند؟.وبعد ازاقاي دكتر قزويني در مورد مطالب اخري كه جناب مرادزهي گفتند ولي اقاي دكتر فرصت پاسخ گويي نداشتند سوالاتي داشتم . اقاي مرادزهي اشاره به نامه اميرالمومنين كردند كه گفته اند در شرح ابن ميثم امده واشاره به مطلبي در باره خلفا از زبان علي عليه السلام از كتاب شافي علامه علم الهدي لطفا دراين مورد توضيحي بدهيد درضمن من ان عبارتي را كه جناب مرادزهي گفتند درنهج البلاغه خطبه( 219)امده پيدا نكردم وظاهرا اين خطبه مربوط به درگذشتگان جمل بود ويا حداقل دركتابي كه در دست من است و چاپ(1380)است چنين مطلبي در خطبه (219)نيافتم اگر ادرس ديگري داريد يا اين گفته اقاي مرادزهي درست يا غلط است رابا ذكر سند بفرماييد راستش من خيلي از زبان عربي چيزي نمي دانم بنابراين كتبي كه مي توان دراين موارد با ترجمه فارسي يافت معرفي نماييدودراخر از جناب دكتر حسيني قزويني به خاطر تمام زحماتي كه براي احياي دين رسول خداواهل بيت مي كشند تشكر مي كنم .

پاسخ:
با سلام

در تکميل صحبتهاي اين مناظره مي توانيد لينکهاي ذيل را نيز ملاحظه نماييد:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=113

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=111

موفق و مؤيد باشيد

معاونت اطلاع رساني
91 | صديف | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٣ دي ١٣٨٧ |
آقاي حلال سلام عليك

مفسرين شما چه راحت خطاي صريح رابه رسول خدا (ص) نسبت مي د هند و معصوميت ايشان را زيرسوال مي برند و چه راحت قرآن را آن گونه كه مي خواهند تفسير مي كنند ( خدايا گواه با ش كه اين بنده حقيرت رسول تورا از اين خصلتهاي ناروا منزه مي دانم و از اين گونه سخنان به تو پناه مياورم )
حديثي كه در تفاسير شما نقل شده و شما آن را در منزلت عمر وسعدبن معاذ مي دانيد و به تبع آن ، ايات فوق را آيات منزلت مي ناميد به علت مخا لفت صريح با قران كريم كه مي فرمايد
و ما كان ا لله ليعذبهم وانت فيهم و ما كان ا لله معذبهم وهم يستغفرون
انفال 33
"
خداوند آنان را عذاب نمي كند چون تو درميان آنان هستي و خداوند آنان را عذاب نمي كند چون استغفار مي كنند "

و نيز چون مقام آن دو را را ازمقام رسول خدا ص بالا تر جلوه مي دهد جعلي و از حيث اعتبار ساقط است برادر عزيز اين آيات در مذمت كساني است كه كه به اسير به عنوان كالا نگاه مي كردند وبه سود دنيوي آن مي اند يشيدند
رسول خدا ص علت آفرينش است وهيج كس از اولين تا آ خرين قابل مقايسه با ايشان نيست اگرخلق عظيم و تعليمات رسول معظم اسلام نبود صحابه اي نيز وجود نداشت وبرخي از صحابه بت پرست ازدنيا مي رفتند
اگر صحابه صحابه شدند به خاطر وجود نوراني پيامبر اكرم ص وتعليمات ايشان بود
اگر عايشه وحفصه با رسول خدا ص ازدواج نميكردند ام المؤمنين نبودند و مانند دختران ديگر صحابه اسمي از آنان بر زبان مسلمانان جاري نبود
پس عزت واحترام انان درميان مسلمانان به خاطر عزت و عظمت وكرامت وبزرگي پيامبر اعظم اسلام ص است
مثلا اگر ماه روشن است ، نور و روشنايي خود را از خورشيد كه منور است مي گيرد بدون نور خورشيد ، ماه روشنايي ندارد وديده نمي شود چون ازخود نوري ندارد
بنا براين به خاطر وجود مبارك پيامبر اكرم است كه اهل بيت رسول خداص معنا پيدا ميكند زنان رسول خدا ص ام المومنين مي شوند وياران رسول خدا ص در زمان حياتشان صحابه ناميده مي شوند
ولي همه اصحاب رسول خدا از نظر ايمان به خدا جل جلاله وتقوا واطاعت وپيروي از رسول خدا ص وجهاد در راه خدا و عمل به قران وعمل صالح در زمان زنده بودن رسول خدا ص يكسان نبودند
وعمل كرد اكثر اصحاب رسول الله ص بعداز رحلت ايشان مانند زمان حيات ايشان نبود وبر اساس روا يت نقل شده از ام المومنين عايشه انها از دين رسول الله مرتد شدند
لما قبض رسول الله صلي الله عليه وسلم ، ارتدت العرب قاطبة ؛ همه عرب ؛ يعني همه مسلمان‌ها مرتد شدند .
...........................................................


. ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَيْنِى وَبَيْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ . قُلْتُ أَيْنَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ . قُلْتُ مَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمُ ارْتَدُّوا بَعْدَكَ عَلَى أَدْبَارِهِمُ الْقَهْقَرَى . فَلاَ أُرَاهُ يَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلاَّ مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ
صحيح بخاري ج7 ، ص207 ، ح 6507

جز تعداد اندكي از صحابه من از آتش جهنم خلاص نمي‌شوند

و اين‌ها وارد آتش جهنم مي‌شوند .
تمام صحابه من بعد از من مرتد مي‌شوند
(برگرفته ازسخنان آقاي حسيني در مناظره با مولوي.مرادزهي )



منظور شما از اجماع مسلمين وعملكرد اهل مدينه در زمان حيات رسول الله ص است يا بعد از رحلت ايشان ؟
آيا اجماع مسلمين درزمان حيات رسول الله ص اعتبار شرعي دارد؟
بعد ازرحلت ايشان هم كه براساس رواياتي از منابع شما همه عرب (مسلمانان) مرتد شدند وبر اساس روايات نقل شده از منابع اهل تشيع به جز تعدادي انگشت شمار از صحابه( مانند سلمان ،مقداد وابوذرو عمار ياسرو عباس بن عبدالمطلب) همه مرتد شدند
بر فرض كه ارتدادي در كار نباشد

ابان بن سعيد بن عاص ، سعد بن عباده تا آخر عمر خالد بن سعيد بن عاص ، زبير بن عوام ، سلمان فارسي ، عباس بن عبد المطلب ، عتبة بن ابولهب ،‌ عمار ياسر از بيعت
خو د داري كردند
وبر اساس رواياتي از منابع شما علي بن ابيطالب ع و بني هاشم تا شش ماه بيعت نكردند
وفاطمه زهراع نه تنها بيعت نكرد بلكه غضبناك از ابوبكر وعمر از دنيا رحلت كرد

پس اجماع شما چه كساني را شامل ميشود؟

آيا آناني كه بر عليه عثمان شورش كردند اهل مدينه نبودند ؟
اجماع آنان ازنظر شما چه حكمي دارد ؟مگر در ميان آنان از اصحاب رسول خدا ص نبودند ؟ چرا برخي از هم مسلكان شما
آنانرا منافق شورشي مي نامند؟

يا ايها الذين امنو من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتي الله بقو م يحبهم و يحبونه اذلة علي المؤ منين و اعزةعلي الكافرين يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لاِِ يم ذالك فضل الله يؤ تيه من يشاء والله واسع عليم

مايده 59


يا ايها الذين امنو من يرتد منكم عن دينه
اي كساني كه ايمان آ ورديد هر كس از شما كه از دينش مرتد شود
به ارتدادچه كساني از مؤمنين اشاره دارد وازچه اتفاقي در اينده خبر مي دهد؟
فسوف ياتي الله بقو م يحبهم و يحبونه
بزودي قومي را مي آورد كه آنان را دوست دارد وآنان نيز اورا دوست دارند كدامين قوم است ؟ آيا اين قوم صحابه هستند؟ يا مسلماناني هستند كه در نسلهاي بعد خداوند خلق خواهد نمود؟

انما وليكم الله و رسوله والذين آمنو الذين يقيمون الصلواة و يؤتون الزكواة وهم راكعون
مايده 60
البته ولي شما ، الله و رسول او و كساني است كه ايمان آورده اند آناني كه نماز را بر پا مي دارندو در حال ركوع ز كات مي دهند
اين ايه درمنزلت چه كسي است ؟ چه كسي در حال ركوع انگشتر خودرا زكاة داد ؟

ولي وقيم مسلمانان را اجماع تعيين مي كند يا خدا ورسول او؟

بلكه بر اساس ايه فوق خدا ورسول خدا تعيين مي كنند و كسي را كه خدا ورسول خدا ص تعيين نمايد ا طاعت از او برهمه مسلمانان واجب است براي روشن شدن مطلب مثالي را مي آورم

مثلا اگر درجنگهاي كفار ومشركين با مسلمانان كه پيامبر اكرم خود به علتي حضور ندا شتند، يكي از اصحاب را فرمانده مجاهدين منصوب مي فرمود
اطاعت تمام مجاهد ين از اوواجب و اطاعت از آن فرمانده اطاعت از رسول خدا ص واطاعت از رسول خدا ص اطاعت از الله جل حلا له بود
ودر مقا بل سرپيچي از فرمان آن فرمانده حرام وسرپيچي ازفرمان رسول الله ص وسرپيچي از فرمان خدا جل جلاله بود

حال اگردر غياب رسول الله يكي از مجاهدين ادعاي فرماندهي لشگراسلام رامي نمود در صورتي كه حكمي از رسول خدا نداشت وفرمانده منصوب از جانب
رسول الله را بر كنار مي كرد و خود را فرمانده رسول خدا مي ناميد وتمام سپاهيان لشگر به سوي فرمانده خود خوانده مي رفتند وفرمانده رسول خدا راتنها مي گذاشتند آيا درحكم رسول خدا تغييري ايجاد مي شد ؟
آيا اجماع حكم شرعي رسول خدا ص را مي توانست تغيير دهد؟ يا حكم رسول خدا همچنان جاري بود ؟
در اين صورت حكم فرمانده هي كه بدون حكمي از جانب رسول خدا خود را فرمانده رسول خدا مي خواند وسپاهياني كه به او گرويده بودندچه بود؟

برادر عزيزم به احترام ايه فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه
روايت زير را بخوان

جابربن عبدالله انصاري از سلمان فارسي روايت مي كند كه گفت:
روزي به رسول خدا گفتيم يا رسول الله خليفه بعد از توكيست تا او را بشناسيم ؟

به من فرمود :

اي سلمان اباذر و مقداد و ابا ايوب انصاري را پيش من بخوان ..
وام سلمه همسر رسول خدا پشت در بود
سپس به ما فرمود :
شاهد باشيد و از من بدانيد كه علي بن ابي طالب وصي و وارث من و قاضي دين من وغداتي و فاروق بين حق و باطل است و او يعسوق مسلمانان و امام متقين و قايد الغرالمحجلين است و در اينده حامل پرچم تو حيد رب العلمين است و او و پسرانش بعد از او وسپس از نسل فرزندم حسين نه امام هادي وهدايت گر تا روز قيامت خواهند بود

به خدا شكايت مي كنم از جحود امتم به برادرم وپشت نمودن آنان براو و گرفتن حقش از او

سلمان گفت: به ايشان گفتم : آيا چنين خواهد شد ؟
فرمود : بله مظلوم به قتل خواهد رسيد بعد از اينكه پر از خشم و غضب است ولي درآن حال اوصبر ميكند وشكيبا ست
پس وقتي فاطمه آن را شنيدآمد تا آن كه از پشت پرده حجاب داخل شد در حالي كه گريه مي كرد
رسول خدا ص فرمود :دخترم چرا گريه مي كني ؟
گفت : شنيدم آنچه در باره پسرعمو وپسرانم فرمودي
رسول خداص فرمود : به تو ظلم خواهد شد و از حقت منع ميشوي و تو اولين از اهل بيت من هستي كه به من ملحق مي گردي

اي فاطمه من در صلح هستم كسي كه با تو در صلح است ( انا سلم لمن سالمك) ودر جنگ و نبردم با كسي كه با تو درجنگ ونبرد است (و حرب لمن حاربك) تو را به خدا وجبرييل و صا لح مومنان مي سپارم

سلمان گفت : گفتم صالح مومنان كيست ؟ گفت علي بن ابي طالب




محبت ما در مسير وامتداد محبت رسول خداص ا ست دوست داريم هركه را او
د وست داشته باشد
هريك از اهل بيت را كه اوبيشتر دوست داشته باشد ما بيشتر دوست داريم (حديث كساء ) و امام ماست هركه وصي او باشد وحجت ما صديقه طاهره فاطمه زهراع است
در صلح هستيم هركه را فاطمه ع با او درصلح است ودر جنگ ونبرديم هركه را فاطمه ع با اودرجنگ ونبرد است
92 | مياوقي | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ١٥ دي ١٣٨٧ |
با سلام
مطالب ذيل از اين مناظره براي بنده حاصل شد :
1- شروع مناظره آقاي مرادزهي (جملات عربي) با شروع آقاي قزويني بسيار متفاوت است به نظر ميرسد كه آقاي مرادزهي بسيار معتدلتر و بيطرفتر شروع كرده اند در حالي كه آقاي قزويني از لعن دشمنان و پيروزي و ... صحبت ميكنند كه اينها خود جنبه روانشناسي دارند .
2- در مورد اختلافات بين اهل سنت و اهل شيعه اين نكته جالب قابل حصول است كه به هرآنچه اهل شيعه خوب ميگويند اهل سنت نيز خوب ميگويند و معترفند ولي به بعضي كه اهل شيعه بد ميگويند اهل سنت خوب ميگويند كه به نظر ميرسد اين يك افتخار بزرگي است .
3- از مطالب ارائه شده استنباط بنده اينست كه بلي واقعا اختلاف و مساله اي بين حضرت زهرا (س) و خليفه اول بوده است كه جاي تحقيق زيادي دارد .
4- در اين مطالب به هيچ وجه سوزاندن خانه و سقط جنين و شهادت حضرت زهرا (س) ثابت نشد .
93 | كريم فهرجي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٤ دي ١٣٨٧ |
سلام بر تمام برادران مسلمان بنده بارها با دقت كامل اين مناظره را خواندم برايم اظهرمن الشمس شدان شاءالله شماها بادقت كامل وبدون تعصب قرائت نمائيدوبعداز ان با وجداني بيدارنتيجه را به عقل سليمتان اعلام كنيد زيرا كه عقل سليم حرف حق رابا خداوند در ميان مي كذارد و مي بزيرد
94 | غيرمنطقي(فلسفي) | Iran - Qazvin | ١٢:٠٠ - ٠٢ بهمن ١٣٨٧ |
به نام خدا چند سوال از آقاي منطقي!!!!!!!وهمه برادران اهل سنت داشتم. 1-نام خانوادگي ايشان منطقي است يا منظورشان اينست كه منطق خوانده است؟(هرچند اولي به نظر درست تر مي آيد) 2-اين قضيه از نظر همه ثابت است وشكل اول منطق است و هركس در آن شك كند در عقل اوبايد شك كرد :هر الف ب است و هر ب ج است در نتيجه هر الف ج است. اما ربط آن به بحث ما آنست كه طبق احاديث بخاري ابوبكر حضرت زهرا را اذيت كردو حضرت زهرا از دست او خشمگين شدند و تا آخر عمرشان با او حرف نزدند و در احاديث اهل سنت است كه رسول الله فرمود هركس زهرا را اذيت كند مرا اذيت كرده است ودر قرآن آمده والذين يوذون رسول الله لهم عذاب اليم. شكل منطقي آنست كه: ابوبكر حضرت زهرا را اذيت كرد(صغري) وهركس حضرت زهرا را اذيت كند رسول الله را اذيت كرده(كبري) درنتيجه ابوبكر رسول الله را اذيت كرده (نتيجه) . اين نتيجه را صغراي استدلال بعد قرار مي دهيم : ابوبكر رسول الله را اذيت كرد (صغري) والذين يوذون رسول الله لهم عذاب اليم هركس رسول الله را اذيت كند گرفتار عذاب دردناكي خواهد شد (كبري) پس ابوبكر گرفتار عذاب دردناكي خواهد شد.(نتيجه). از آقاي منطقي و همه برادران اهل سنت مي خوا هم كه پاسخ مرا بدهند و من منتظر جوابشان هستم .
95 | حميد قاسم زادگان | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٥ بهمن ١٣٨٧ |
به نام حضرت حق
با سلام
مي خواستم در مورد بند 2و 4 صحبتهاي اقاي مياوقي مسايلي مطرح کنم.
اولا اين که هيچ انسان عاقل و داراي وجدان که از سلامت روح و نگرش درست وبدن تعصب برخوردار باشد نمي تواند حب وبغض را حتي نسبت به 1 شي در خود جمع کند .چه رسد به انسانها!!! که جالب است ايشان اين تضاد را از افتخارات اهل تسنن مي دانند!! (در بند2) احتمالا اين دوست عزيزمان فلسفه خوش بيني در اسلام را با مرز بين خوبي وبدي (حق و باطل) اشتباه گرفته. و پيشنهاد مي کنم که قران را مطاللعه دقيق کنند .

ثانيا :بد نبود که اين مناظره را به دقت مي خواند تا برايشان روشن مي شد که جناب اقاي عبدالحميد در برابر کوهي از مستندات دکتر قزويني که تماما از کتب اهل سنت بود چه متاخر چه معاصر هچ جوابي جز فرافکني و بردن بحث به انحراف و مردود دانستن منابعي که خود اهل تسنن به ان اکتفا مي کنند نداشت. جالب اين جاست که ايشان (مرادزهي) بسياري از منابع موثق و شخصيتهاي مهم اهل سنت را زير سوال برد!!!!

ثالثا: به نظر اين بنده حقير فکر مي کنم تمام بيندگان اين مناظره و خوانندگان ان بسيار راغب بودند که اقاي مراد زهي سوالي که دکتر قزويني 3-4 بار مطرح کرد را بدون پاسخ نمي گذاشتن.!

((((( واز نکات جالب اين مناظره اين بود که جناب اقاي مرازهي در اين پروسه زماني کوتاه خود شخصا به بعضي مسايل (( از جمله تهديد شديد براي گرفتن بيعت)) اعتراف نمودند که خود اين مسيله که از زبان يکي از بزرگترين علماي اهل سنت خارج گرديد . مخالف نص صريح ايه قراني است(لا اکراه في الدين قد تبين رشد من الغي)))))!!
از نکات بسيار جالب اين مناظره اين بود که هيچ سوال مطرح شده از سوي اقاي مراد زهي از طرف دکتر قزويني بدون جواب نماند.!

از نکات جالب ديگر در اين مناظره و حتي نظرات برادران اهل سنت اين است که خود اين دوستان بر سر اکثر مسائل روايي و کتب و منابع دچار نوعي تناقض و سردر گمي هستند. !!

حرف اخر : به نظر اين حقير براي اثبات حقانيت تشيع و ولايت مطلقه امير مومنان مولاي متقيان علي (ع) و اولادان معصومش فقط کافيست که به منابع خود اهل تسنن مراجعه کرد . ونيازي هم به حضور علماي گرانقدر تشيع نمي باشد . چون هر وجدان اگاهي و هر حقيقت طلبي با اندکي تحقيق و بعد تامل وبه دور از هر گونه تعصب و اگر چشم از حقيقت محض نخواهد که بپوشاند . مي تواند انوار متجلي ولايت مطلقه امير مومنان کسي که اول شخص عالم (رسول الله )خطاب به او گفت (علي مع الحق و الحق مع علي) (علي مع القران والقران مع علي) علي با حق است و حق با علي است . علي با قران است و قران با علي است را نظاره کند. (الهم ارزقنا بصيرت في الديني)..
در اخر ضمن ادب و احترام به تمامي دوستان عرض مي کنم که بنده به شخصه حاظرم هر گونه سوال وشبه اي را درباره اين موضوع جوابگو باشم ( به حول قوه الهي ونظر عنايت مولا.) تا که شايد مسير روشن حق و حقانيت براي دوستاني که خداي نکرده گرفتار باطل گريده اند در لباس حق .! واضح گردد. (الحمد الله الذي جعلنا من المتمسکين بولايت امير المومنين والائمه عليه السلام.)




96 | احمد مسلم زاده | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٦ بهمن ١٣٨٧ |
خداوندا لعن بر ظالميني كه بناي ظلم را بر عترت پيامبر خاتم گذاشتن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
97 | مياوقي | Iran - Urmia | ١٢:٠٠ - ٠٧ بهمن ١٣٨٧ |
با سلام و احترام ، جناب آقاي قاسم زادگان ، خوشحالم که از بين 94 نظر ارسال شده نظر بنده را انتخاب نموده و مورد تحليل و بررسي قرارداده ايد نهايت تشکر و قدرداني بنده را پذيرا باشيد ، بديهي است که هرکس اعتقادات خاص خود را دارد و اساسا زيبائي اسلام نيز در همين اختلاف عقايد و فتاوي است و موجب دقت بيشتر در روايات شيعه و سني ميگردد وليکن بنده نيز فکر ميکنم که صحبت هاي زياد غيرمنطقي نکرده بودم ولي اين سخن شما راقبول دارم که کمي خوش بين هستم ، در هرصورت اميدوارم انشاءالله درآينده بيشتر با نظرات يکديگر ارتباط برقرار نمائيم ( البته اين متن را همانروز پنجم ارسال نموده بودم ولي دوستان سايت کم لطفي کرده و در سايت درج ننموده بودند البته ما خوشبينانه فکر ميکنيم که شايد بدست دوستان نرسيده باشد) با احترام مجدد .

پاسخ:
با سلام
همانطور که بارها توضيح داده شده ،سعي بر آن است که کليه نظرات (به استثناء موارد ناسزا و ...) علني شده (و در صورت تاخير در علني شدن براي موارديست که نياز به جواب علمي داشته و لذا در رابطه با مقاله و يا پرسش و پاسخ نظرداده شده محقق موردنظر مي بايستي جواب آن را ارائه نمايد) در مورد نظرات حضرتعالي نيز اگر نظري ثبت شده باشد پس از کنترل علني شده است
موفق و مؤيد باشيد
معاونت اطلاع رساني

98 | س م ن | Iran - Yazd | ١٢:٠٠ - ٠٨ بهمن ١٣٨٧ |
بسم الحق
بنده فکر مي کنم حقيقت امر به طور واضح و مشخص براي همه مکشوف شده است. و بديهي هم هست که يک انسان که سابقه درستي حتي در زمان حيات پيامبر اکرم (ص) (به نقل از شيعه و سني) نداشته است و از فرامين آن حضرت پيروي نمي کرده و فقط آنچه را که به نظر خودش درست بوده عمل مي کرده. و اصلا به نقل از علماي بزرگ اهل تسنن رفتار اين آدم انسان را به شک مي اندازد .......
آنوقت چه انتظاري در رفتار آنها در مورد دختر و خاندان رسول خدا(عليهم السلام) مي توان داشت ..........
حقير از زحمات و تلاش هاي شما و تمام خادمين به خدا و رسولش(ص) در نشر و گسترش مذهب حقه از ديد رسول خدا(ص) (علي و شيعته هم الفائزون يوم القيامه) تشکر و قدرداني مي کنم هرچند که عنايات اهل بيت(ع) شما را بس است.
99 | حميدمنتظري | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٠ بهمن ١٣٨٧ |
علي مع الحق حق مع العلي
نماز بي ولاي اوعبادتيست بي وضو به منكرعلي بگونمازخودرهاكند
خدا لعنت كندقاتل فاطمه (س)ومحسن را
100 | محمد ي | Iran - Feyẕābād | ١٢:٠٠ - ١٠ بهمن ١٣٨٧ |
متشکرم از برنامه خوبتان
101 | محمد ت | Iran - Feyẕābād | ١٢:٠٠ - ١٠ بهمن ١٣٨٧ |
از همه متن نويسان متشكرم
102 | احسان اكبري | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٨ بهمن ١٣٨٧ |
با سلام و آرزوي سلامتي براي شما و دکتر قزويني آيا مي توانم مناظرات و پاسخ به شبهات را به صورت سي دي در اختيار نمازگزاران مسجد محلم بگذارم؟ آيا اجازه تکثير دارم؟

پاسخ:
با سلام
بله، کليه محصولات نرم افزارهاي صوتي مؤسسه (که بصورت فايل هاي صوتي و فايلهاي html) مي باشد (همچون: شبهات1، شبهات2، سلام تي وي85و86 و ...) مشکلي در تکثير و پخش آنها نيست و علاقه مندان مي توانند آنها را رايت و تکثير نمايند.
موفق و مؤيد باشيد
معاونت اطلاع رساني

103 | arash | United Kingdom - Manchester | ١٢:٠٠ - ٢٦ بهمن ١٣٨٧ |
واقعا چه آدم هاي بي غيرتي پيدا مي شن ! دخترشون رو به زني قاتل دخترشون در ميارن! آي تف به غيرتتون!

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي ، ما كه منظور شما را متوجه نشديم ، اگر منظور شما اين است كه امير مومنان علي عليه السلام (نعوذ بالله)‌ بي غيرت بوده است كه دخترش را به قاتل همسرش داده است !!! ما پاسخ اين مطلب را داده ايم و مشخص كرده ايم كه ام كلثوم ، دختر ابوبكر است و نه امير مومنان ، و عمر با دختر ابوبكر ازدواج كرده است .
مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه نماييد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=83
البته برادران اهل سنت نبايد بحث غيرت را پيش بكشند !!! چون در مورد بي غيرتي خلفايشان مطالب بسيار دارند ؛ از جمله مي گويند خليفه سوم عثمان بن عفان تا آخرين لحظات عمر مشغول خواندن قرآن بود !!! اما به كساني كه به همسرش در جلوي رويش جسارت كردند (فضرب عجيزتها بيده وقال إنها لكبيرة العجيزة - البداية والنهاية ج 7 ص 188- ) حتي يك كلمه هم نگفت !!! جداي از اينكه شمشير بكشد يا عصاي خويش را بلند كند و به دفاع از او بپردازد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
104 | ا.ه | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٢ اسفند ١٣٨٧ |
جوانان ايران زمين شما را چه مي شود
فكر نمي كنيد پس از 1400 سال بدبختي و تيره ورزي بايد به خود بيايم.
بس كنيد آقا به دور بريزيد اين افكار پوچ و ارتجاعي ضد بشري
برادرانم اساس اسلام بر تفاوت است
بيايد ترجمه قران را به فارسي بخوانيد و بدون تعصب فكر كنيد.
باور كنيد من كسي بودم كه از 7 سالگي نماز شب مي خواندم.
105 | سيد عليرضا | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ١٧ اسفند ١٣٨٧ |
با سلام.لعن الله علي القوم الظالمين. بار الها به حق 14 معصوم(ع)قسمت مي دهيم بر عذاب غاصبين امامت----بي افزا.(بردن اسم امام اول ما شيعيان راستين طبق حديث رسول خدا نياز به وضو دارد). مذهب ما بر حق است و ما كه مادر مان سيلي از خليفه دوم خورده نياز به اثبات و فحاشي نداريم. شما كه كم آورده ايد نياز به فحاشي دارد. خوب است تمام كساني كه اين ماجرا را قبول ندارند كتاب الامامه و السياسه بخش نامه عمر به معاويه (لعنه الله عليهم اجمعين)را بخوانند.در همين سايت اثبات درستي اين كتاب نيز امده است.
106 | راه عــلي سعــادت | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٠ اسفند ١٣٨٧ |

تنــها خواهشي كه دارم نگذاريد مسجداهــل سنت درتهران تاسيس شود اين ها فتنه ي وهابيت است
اين رابه گوش مسئولين برسانيد
107 | راه عــلي سعــادت | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٠ اسفند ١٣٨٧ |
عــــزيزان توجـــــه: نبي مكرم صلي الله عليه وآله وسلم ، وقتي چشمش به فاطمه افتاد فرمودند من مي بينيم روزي را كه : وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا ؛ حرمت او شكسته مي شود ، وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا ؛ حق او غصب مي شود ،وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا ؛ ارث او گرفته مي شود ،وَ كُسِرَ جَنْبُهَا ؛ پهلويش شكسته مي شود ، وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا ؛ جنين او محسن را سقط مي كنند . وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ ... . اين هاراخودپيامبرقبل ازرحلت فرموده اند پيامبرهم آگاه به غيب است اين راكه نمي شود انكاركرد 2-پس چرا ايام شهادت حضرت فاطمه اينقدر حساسيت نشان مي دهيد اگرآن ؟؟؟؟؟؟ قاتل دخترپيامبرنيست؟ مگرمي شود يك دختر18ساله به خودي خود شــــهيدشود؟
108 | مسلم | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٠ اسفند ١٣٨٧ |
باسلام لعن الله علي اقوم الظالمين شماكه اينقدراهل بقول خودتان منطق وگفتگو و... هستيد چرا ازشيوه كشتاروانهدام مساجدو...استفاده مي كنيد؟؟؟!!! منطق شما سالهاست كه برمردم روشن شده است
109 | علي شوكت | Iran - Feyẕābād | ١٢:٠٠ - ٢١ اسفند ١٣٨٧ |
بنا به گزارش سرويس مجازي خبر گزاري فارس شيعيان سراسر جهان مي توانند با ارتباط تلفني امام هشتم شان را زيارت کنند . در اين گزارش مي خوانيم: به همت آستان قدس رضوي ارداتمندان به آستان ثامن الحجج حضرت علي ابن موسي الرضا عليه السلام، از اين پس مي‌توانند با تماس با روضه منوره از راه دور حرم ايشان را زيارت كنند. برپايه اين خبر زائران آستان امام هشتم (ع) مي‌توانند، با شماره ۰۵۱۱۲۰۰۳۳۳۴ تماس گرفته و پس از عرض سلام به اين امام همام به طور تلفني زائر حرم ايشان شوند. قابل توجه است كه زائراني كه در خارج از كشور قصد تماس با شماره مذكور را دارند از كد ۰۰۹۸ ـ كد كشور ايران ـ براي شماره‌گيري استفاده كنند. آري! اين است يکي از راه هاي رسيدن به خدا؟!!!!! به نظر شما چه رمز و رموزي در اين عوام فريبي نهفته است؟! بياييم لحظه اي تمام تعصبات مذهبي را کنار گذاشته از دريچه فکر و انديشه به اين موضوع بنگريم. مگر شيعيان معتقد نيستند که ائمه شان علم غيب داشته همه چيز را مي دانند ؟پس حال که ائمه (همچون خدا) عالم به همه چيز هستند و شنواي هر ندايي ، چرا ارتباط با تلفن؟!! مگر امام رضا که قادر است شفا دهنده بدترين مريضي ها و برطرف کننده تمام مشکلات زندگي انسانها باشد ، نمي تواند صداي شيعه اش را بدون تلفن بشنود؟!! اگر قادر به شنيدن اين نداهاست پس ارتباط تلفني براي چه؟ و اگر هم قادر به شنيدن نيست پس خواندن و مدد خواستن از او براي چي؟ چرا شيعيان لحظه اي نمي انديشند ؟ چرا نمي خواهند حقائق را در يابند ؟ چطور ائمه اي که براي شنيدن صداي تو نياز به تلفن دارند ، قادر به حل مشکلات تو هستند؟ جاي بسي تاسف است که جمهوري اسلامي که خودش را ام القراي جهان اسلام!!!!!! مي نامد اينچنين با اعتقادات مردم خود بازي کرده باورهايشان را به باد تمسخر ميگيرد و توسط مشتي مرجع تقليد نما چنين ملتش را هالو مي کند و همه روزه چندين امام زاده ساخته براي فريفتن هر چه بيشتر مردمش زيارت امام زاده هايش را نيز تلفني مي کند!! اي کاش جوانان شيعه اندکي به خود آيند و بنگرند که بوسيله اين شيادان روحاني نما در چه مهلکه اي افتاده اند. مگر بشکه هاي نفت ، ؟؟؟؟؟؟ که اين چنين از ملتشان باج مي گيرند؟! يقينا با روند رو به رشدي که اين صنعت پر در آمد امام تراشي و امام پرستي در کشورمان دارد ديري نخواهد گذشت که تمام امام زاده هاي جمهوري اسلامي تلفني، فکسي ، اس ام اسي ، اينترنتي و… شده چنان ترافيکي در ارتباط با امام زاده ها به وجود مي آيد که هر لحظه از شبانه روز که خواسته باشي با امامي يا امام زاده اي تلفني درد دل کني از تلفنت بشنوي : مشترک گرامي امامزاده مورد نظر در شبکه وجود ندارد ..

پاسخ:
با سلام
جناب علي شوكت
البته ماهيت اعتراض شما بصورت کلي است و همراه با مسائل حاشيه اي!!! وليکن جهت استحضار حضرتعالي دقت داشته باشيد که اين تنها شيعه نيست كه اعتقاد دارد كه پيامبر و ائمه سلام هر كس را در هر جا مي شنود ، بلكه اهل سنت روايت صحيح دارند كه رسول خدا (ص) فرمودند هر كس به من سلام كند ، خداوند سلام او را به من مي رساند ؛ با اين همه همين اهل سنت ، قبل از اختراع تلفن ، به اصطلاح خودشان هم ارسال بريد براي ابلاغ سلام به رسول خدا (ص)‌ داشته اند ؛ و گفته اند اين كار كمال احترام را مي رساند .
در تهذيب المطالب مي گويد كه به صورت مستفاض نقل شده است كه عمر بن عبد العزيز (خليفه اي كه اهل سنت او را جزو خلفاي راشيدن مي پندارند)‌ براي ابلاغ سلام به نزد رسول خدا (ص) بريد مي فرستاده است ؛
استفاض عن عمر بن عبدالعزيز انّه كان يبرد البريد من الشام ، يقول: سلِّم لي على رسول الله(صلى الله عليه وآله)
تهذيب المطالب ج 2 ص 408
همچنين اصل اين كار را نيكو شمرده اند :
-سادسا : راي العلماء في ارسال بريد لابلاغ السلام على رسول الله :
ولو قال له إنسان سلم لي على رسول الله صلى الله عليه وسلم هل يجب عليه أن يسلم عليه كما يجب أن يسلم على من قال له سلم لي على فلان أو يفرق والفرق أقرب ويوجه بأن المراد بالسلام ما بين الناس التودد والمحبة والمراد بالسلام عليه صلى الله عليه وسلم الشفاعة ولا يجب على المريد أن يشفع له عنده ا ه كذا بهامش عن حج في كتبه وعبارته في كتابه المسمى بالدر المنظم في زيارة القبر المعظم نصها وأما إرسال السلام إليه صلى الله عليه وسلم فالقصد منه الاستمداد منه وعود البركة على المسلم فتركه ليس فيه إلا عدم اكتساب فضيلة للغير فلم يكن لتحريمه سبب يقتضيه فاتجه أن ذلك التبليغ سنة لا واجب
حاشية الجمل على شرح المنهج ج2 ص485
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
110 | علي شوكت | Iran - Feyẕābād | ١٢:٠٠ - ٢٣ اسفند ١٣٨٧ |


108 نام و نام خانوادگي: راه عــلي سعــادت - تاريخ: 20 اسفند 87

تنــها خواهشي كه دارم نگذاريد مسجداهــل سنت درتهران تاسيس شود اين ها فتنه ي وهابيت است
اين رابه گوش مسئولين برسانيد


واقعا نگرش بدي است وهابي وجود ندارد اين ساخته انگليسه وگرنه بنيان گذار اين فكر محمد بوده نه وهاب وانگليسيها جون ديدند اين تفكر بر عليه شانه اسمش رو از محمد به وهاب تغير دادند
111 | علي شوكت | Iran - Feyẕābād | ١٢:٠٠ - ٢٤ اسفند ١٣٨٧ |
باسلام بنده اين مطلب را از يكي از سايتها كپي كرده ام واين نظر بنده نيست فقط ميخواستم جوابش رو بدونم
112 | رحمان612 | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ ارديبهشت ١٣٨٨ |
مطالبتون عالي بود.خداخيرتان دهد
113 | مسلمان | Iran - Mashhad | ١٢:٠٠ - ٢٧ ارديبهشت ١٣٨٨ |
اگر مولوي عبدالحميد نمي ترسد چرا حاضر نيست در خود دارالعلوم زاهدان( خودش يا يكي ديگه) در حضور همه طلاب سني با اقاي قزويني مناظره كند مهمتر از اون وقتي مسئله با مناظره حل است مباهله جايي ندارد اگه مناظره كارساز نبود بعد مباهله
114 | محمد رضا صادق زاده ذاكري | Iran - Zahedan | ١٢:٠٠ - ٣١ ارديبهشت ١٣٨٨ |
اينان در کتاب صحيحين خود مانده اند
115 | مهدي دارايي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٦ خرداد ١٣٨٨ |
من چرا بايد از ديني پيروي کنم که همه چيش مشکوکه؟به خدا اگه منصفانه قضاوت کنيد نه اين پيروزه و نه اون...بعد ميگن دين خدا کامله!اسلام کامله!ما که نديديم...خواهش ميکنم ترا به خدايي که ميپرستين يکي بياد به من بگه چرا تو اين دين پيغمبرش در 54سالگي ميره بچه 6ساله برادرشو ميگيره؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اگر مقصود شما اين است كه پيامبر در 54 سالگي دختر ابوبكر (برادرشان) را گرفته اند ، بهتر است بدانيد كه :
ا. ابوبكر برادر پيامبر (ص) نبوده است .
ب. اين ادعا را مشهور اهل سنت كرده اند ، اما محققين اهل سنت و شيعه اين ادعا را قبول ندارد .
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=699
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
116 | محد باقر جلالي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٣ خرداد ١٣٨٨ |
به نظر من مناظره زماني خوب است كه نفر سومي كه طرفين قبول داشته باشند و قضاوت كنند ايا به نظر شما ايت الله حسيني يا مراد زهي اگر تا فردا صبح هم مناظره كنند تغييري در عقيد÷آنان به وجود مي آيد و مسئل÷دوم اينكه اين مناظره ها بيشتر دشمن برا شيعه و سني درست مي كند تا طرفدار و به قول رهبر هركه دامن به اين مسائل بزند مزدور دشمن.
117 | امدادالله سليمان | Indonesia - Bogor | ١٢:٠٠ - ١٥ خرداد ١٣٨٨ |
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته بر ائى محربان كيف حالك ياشيخ كيف اهل وعيال الحمدلله نحن عربى دانم فارسى ندارم برائى محربانى عربى نويشت فائدائى عامست ياشيخ جواب داداست برائى رقم شكرا لكم بخدمتكم
118 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٢:٠٠ - ١٨ خرداد ١٣٨٨ |
با سلام يا ابو عمر سلفي جون نازنين , دعات خوب بود وليكن شك دارم مورد قبول واقع شود . چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا ؟ من هم همصدا با برادرن گروه پاسخ به شبهان براي تحقق دعات ميگم . اميــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن رب العــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالميـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
119 | ابو عمر سلفي | Iran - Marvdasht | ١٢:٠٠ - ١٨ خرداد ١٣٨٨ |
لعنت الله علي كل خائن فرار

پاسخ:
آمين
120 | ذبيح | Iran - Marvdasht | ١٢:٠٠ - ١٩ تير ١٣٨٨ |
لعنت به كساني كه به خانه فاطمه هجوم بردند
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5] [6]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها