2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
شيعه به روايت فوكوياما
کد مطلب: ٦٠٥٠ تاریخ انتشار: ١٨ اسفند ١٣٨٧ تعداد بازدید: 31331
يادداشت » عمومي
شيعه به روايت فوكوياما

فوكوياما كيست ؟!

فرانسيس فوكوياما( متولد 1952 در شيكاگو) فيلسوف پرآوازه آمريكايي و استاد در رشته اقتصاد سياسي بين الملل است كه هم اكنون در دانشگاه جان هاپكينز واشينگتن به تدريس اشتغال دارد .
وي همچنين داراي سابقه كار در اداره امنيت امريكا و نيز تحليلگر نظامي در شركت (رند) از شركتهاي وابسته به پنتاگون مي باشد .
وي پس از نگارش مقاله پايان تاريخ و واپسين انسان (the End of History and the last man) در 1368/1989 كه در 1370 / 1991 با تفصيل بيشتر و به همين نام ، به صورت كتاب در آمد ، به شهرت جهاني رسيد .
در اين دو نوشته ، فوكوياما به دفاع تاريخي از ارزشهاي سياسي غربي برخاست و استدلال كرد كه رويدادهاي اواخر قرن بيستم نشان مي دهد كه اجماعي جهاني به نفع دموكراسي ليبرال به وجود آمده است . اين اجماع ، مساوي است با پايان تاريخ به معناي اين كه در شكل گرفتن اصول و نهادهاي بنيادي دموكراسي ، پيشرفت بيشتري به وجود نخواهد آمد . البته ، باز هم رويدادهايي خواهد بود ، ولي تاريخ ، به معناي داستان جهاني رشد و شكوفايي آدمي ، خاتمه يافته است .
نظريه هاي فوكوياما درباره پايان تاريخ و نيز نظريه هاي جنگ تمدن ها و نظريه جنگ مذاهب از هانتينگتون از پايه هاي فكري تحولات بين المللي در چند سال گذشته بوده است و اتفاقاتي كه در سال هاي گذشته پيش آمده و شكست نماينده فكري غرب (آمريكا ) و شكست اسرائيل و پيروزي هاي چشمگير كشورها و گروه هاي اسلامي شيعي نظريه هاي اين متفكر غربي را زير سوال برده است .
فوكوياما نظريه هاي معروف و نيز اعترافات معروفي دارد كه در سال هاي اخير بسيار مورد توجه قرار گرفته است كه شما در اين جا بخشي از اعترفات او را از گفته ها و نوشته هايش مي خوانيد .

شيعه به روايت فوكوياما
در سال 1986 يعني در اوج پيروزي هاي رزمندگان اسلام در جبهه مقاومت عليه استكبار جهاني ، فرانسيس فوكوياما در كنفرانسي در اورشليم تحت عنوان " بازنشناسي هويت شيعه " كه توسط صهيونيستها برگزار شد ، گفت شيعه پرنده ايست كه افق پروازش خيلي بالاتر از تيرهاي ماست ، پرنده اي كه دو بال دارد ، يك بال سبز و يك بال سرخ ، بال سبز اين پرنده همان مهدويت و عدالتخواهي اوست ، چون شيعه در انتظار عدالت به سر ميبرد، اميدوار است و انسان اميدوار هم شكست ناپذير است .
او همچنين گفت : نمي توانيد انساني را تسخير كنيد كه مدعي است كسي خواهد آمد كه در اوج ظلم و جور ، دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد . شيعه با اين دو بال ، افق پروازش خيلي بالاست و تيرهاي زهر آگين سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي ، اخلاقي و .... به آن نمي رسد.
از نظر فوكوياما شيعه بعد سوم هم دارد كه بسيار مهم است . اين پرنده ، زرهي به نام ولايت پذيري بر تن دارد . در بين كليه مذاهب اسلامي ، شيعه تنها مذهبي است كه نگاهش به ولايت فقهي است . يعني فقيه مي تواند ولايت داشته باشد . اين نگاه ، برتر از نظريه نخبگان افلاطون است .

شايد اين استدلال هاي قوي را از نظريه پردازان شيعه هم كم شنيده باشيم كه فوكوياما به عنوان يكي از معماران نظريه هاي دنياي نو به زبان مي آورد .



Share
1 | مجيد حقي | | ١٢:٠٠ - ١٨ اسفند ١٣٨٧ |
تنها مذهبي ميتوتند مشکلات امروزي بشر را حل کند که غدير خم وعاشورا و فرهنگ انتظار داشته باشد
2 | مجيد م علي | | ١٢:٠٠ - ١٨ اسفند ١٣٨٧ |
با سلام
قابل توجه انهائي كه فكر ميكنند كه غير مسلمانان كه با ما دشمني هم دارند از اسلام دركي ندارند.
يا علي
3 | رضا غياثوند | | ١٢:٠٠ - ٢٠ اسفند ١٣٨٧ |
قربان امام خميني و نظريه فقه حكومتي بر گرفته از ولايت تام كمال اجداد مطهرش!هيچ مكتبي در دنيا قابليت مقابله و بروز شدن همچون شيعه ندارد! و تنها راه رهايي سيره اهل بيت رسول است وبس!واجعلنى من شيعته و اتباعه و انصاره!آمين
4 | مهدي موسوي | | ١٢:٠٠ - ٠٤ فروردين ١٣٨٨ |
سلام

من قبلا به تمام برادران فرسي زبانم به مناسبت سال نو تبريک ميگويم من خيلي از شما تعجب ميکنم که دشمني به مسلمانان مخالف را نهج خود قرار داده ايد عزيزان من يه ذره انصاف به خرج دهيد و قرآن را بخوانيد و فکر کنيد که اصلا نه شيعم ميشناسيد و نه سني فقط قرآن بخوانيد و از روي هوي و هوس ترجمه نکنيد و آنوقت متوجه ميشويد که متاسفانه اين ولايت تراشان ما رو ميخواهند به کجا بکشانند
5 | مونا ناصري | | ١٢:٠٠ - ٠٩ فروردين ١٣٨٨ |
جناب موسوي طبق حديث ثقلين از پيامبر اكرم (ص)قران وعترت در كنار هم قرار دارند .با مراجعه به عترت پيامبر وحتي بعضي آيات قراني مي توانيد اهميت ونقش ولايت پذيري را در حفظ وگسترش اسلام ومقابله با دشمنان درك كنيد البته بايد بدون هوي وهوس وبا انصاف وبدون غرض باشد موفق باشيد.
6 | محمد | | ١٢:٠٠ - ١١ بهمن ١٣٨٨ |
جناب موسوي
بايدخدمت شما با برداشت اشتباهي كه از دين بخصوص از شيعه داريد عرض كنم كه برداشت شما همان برداشت سلطنت طلبان و ليبرالان وغربي هاست يعني همانند كساني كه در جنگ با علي ع قرانها بر سر نيزه زدند و خود علي ع را ناديده گرفتند ونتيجه همان شد كه نبايد ميشد . حالا نيز تيوريسنهاي غرب نيز تبليغ قران بدون ولايت تبليغ ميكنند . خدعه و نيرنك وعوام فريبي به سبك قرن بيستمي .
7 | آرش | | ١٢:٠٠ - ٠٥ اسفند ١٣٨٨ |
سلام آقاي موسوي!
من فقط مي خواهم از روي قران به دين عمل کنم . لطفا بفرمايد کجاي قران در مورد نحوه نماز خواندن که ستون دين است توضيح داده بطوري که من و شما بفهميم و انجام بديم؟
کجاي قران نحوه اذان گفتن را بطور واضح قابل فهم بنده و شما توضيح داده؟
کيفيت برگزاري حج؟
و خيلي از موارد ديگر...
آدرس بفرماييد کدام سوره و کدام آيه؟
از روي هوي و هوس ترجمه نکنيد و آنوقت متوجه ميشويد که متاسفانه اين خليفه تراشان ما رو ميخواهند به کجا بکشانند
8 | حسين نوروزي كبريا | | ١٢:٠٠ - ٠١ فروردين ١٣٨٩ |
شيعه به مثابه روحي والاست که در ديد چشمان تنگ نظر ماديون و غربي ها ديده نمي شود و مي تواند همه عالم را تسخير کند( و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا ......
هرکه با شيعه درافتاد، برافتاد
9 | ابوالفضل ولي | | ١٢:٠٠ - ٠٢ ارديبهشت ١٣٨٩ |
برنامه جالبي
10 | kamalvand | | ١٢:٠٠ - ٢٦ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام
فقط قرآن که ميشه اخباري گري! اين هم چيز جديدي نيست
11 | يك ايراني مسلمان سبز | | ١٣:٤٤ - ١٢ خرداد ١٣٨٩ |
ناداني و جهالت بدترين درد جوامع عقب افتاده استک ؛ تا اونجا که مي شه شب رو به عنوان روز براي افراد اين جوامع تعريف کرد و اون ها رو با تحريک احساساتشون مجبور به کار هايي کرد که .... صاحب محترم اين سايت!نمي دونم از دروغ بزرگي که اينجوري داري اشاعه مي دي تا اربابان قدرت هر روز بيشتر از ديروز قلب نازنين آقامون مهدي رو آزرده تر کنن ، خبر داري يا نه ئلي اين لينک و بخون جوون و بترس از خدا ؟؟؟؟؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

متاسفانه ، نويسنده مقاله ، در آدرسي كه شما نوشته‌ايد ، دروغ گفتن را بلد نيست ! زيرا دروغي گفته است كه به راحتي قابل كشف است ! او ادعا كرده است :

«دروغ رندانه درباره ديدگاه فوکوياما پيرامون تشيع در واقع نخستين بار توسط "؟؟؟؟" عضو مرکز پژوهشي ؟؟؟؟ در دانشگاه تربيت معلم در سال 1387 مطرح شد

خوب بهتر است ، براي فهميدن صحت و سقم اين ادعا ، نگاهي به آدرس ذيل و تاريخ آن بكنيد :

مجله امان ، تير و مرداد سال 86 شماره 5 :

http://www.hawzah.net/hawzah/magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=6029&id=63103

ماهنامه موعود ، بهمن 85 شماره 72 :

http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?LanguageID=1&id=56978&SearchText=%D9%81%D8%AF%D8%A7%D9%83%D8%A7%D8%B1%DB%8C

بهتر است ، قبل از قبول هرگونه ادعايي ، كمي در مورد متن آن تحقيق كنيد ! تا در دام كساني كه از دين دور بوده و نمي‌خواهند حقيقت براي مردم روشن شود ، نيفتيد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

12 | محمد علي | | ١٩:٤٦ - ١٢ خرداد ١٣٨٩ |
فرضاً که مجله امان آن را بار اول منتشر کرده باشد، کل نظريه من در آوردي است. حالا شما خوشحاليد که در سال 85 براي اولين بار گفته شده نه سال 86! دروغ پردازي تئوريک از همان سالها، يعني 84 به بعد آهسته آهسته شروع مي شود، به نکتهء خوبي اشاره کرديد، البته بايد ممنون شما بود.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

شيعه براي اثبات حقانيت خود ، نه به سخنان فوكوياما و نه غير او احتياج ندارد ! تاييد شيعه توسط خداوند و بر لسان رسول او صورت گرفته است !

اما غرض از پاسخ دادن به آن نظر ، تنها اين بود كه ثابت كنيم كه گروهي هستند كه طاقت ندارند هيچ چيزي در مدح شيعه بشنوند ، و با هر دروغي ، سعي در پنهان كردن فضايل دارند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

13 | محمد علي | | ٠٦:٣٠ - ١٣ خرداد ١٣٨٩ |
عرض سلام و احترام محققين محترم و عزيز مقاله هاي مورد اشارهء شما منبع ندارد، به قولي روايانش نا معلوم است، در مقالهء 86 هيچ اشارهء دقيقي به منبع سخن فوکوياما نشده است، به جز اشاره به کنفرانسي در اورشليم در مورد تشيع، فرض مي گيريم که اين کنفرانس برگزار شده است، سخني بايد مکتوب شده باشد تا به عنوان سند ذکر شود، حالا شما بفرماييد اين سند مکتوب، يا حتي شفاهي که آن مقاله از آن نقل قول فرمده اند در کجاست تا ما هم به آن دسترسي داشتبه باشيم و از گمراهي نجات پيدا کنيم؟! دو حالت دارد، يا شما، با اين کارها گمراهي خود را تشديد مي کنيد و عمارتي از دروغ و تزوير و فتنه ايجاد مي فرماييد و مردم را همانند دوران ابوجهل، جاهل پنداشته ايد، يا اينکه ما حرف حق شما را نمي فهميم، اما براي شنفتن حرف حق، لا اقل راستگو باشيد! در زمان پيغمبر مشرکين بت مي پرستيدن، قبل از آن فرعونها و نمرود هايي بودند و هزران حاکم و سلطان ظالم، و دين ما آمد اين خوي سلطاني و ظالمانه را از بين برد، گفت همه يکسانند، اما حالا بعد از 1400 و اندي سال، باز شما عزيزان براي امت بت مي تراشيد، و سلطان مي سازيد و نام اش را گذاشته ايد ولي فقيه، دروغ علم مي کنيد و آن را از سوي حوزهء علميه تان يعني مرکز دانشتان به خورد مردم مي دهيد، بي پروا از اين که راست است يا دروغ! تمام تاريخ تشيع را همينگونه راست نموده ايد؟ هر اراجيفي که هر کسي گفت وارد سنت مذهبي شما مي شود؟ آن هم به عنوان سخن حق؟! حالا از کجا معلوم شما که در اين عصر در مورد آدمهاي زنده چنين دروغ مي بافيد، در مورد رفتگان چقدر دروغ بافته ايد؟ جواب هم که نداريد و جوابتان هم اين است:" کساني که از دين دور بوده و نمي خواهند حقيقت براي مردم روشن شود". آقاي محقق، پرسيدن از صحت و سقم يک موضوع امري است کاملاً ديني، و ديندارانه، و جواب شما غير ديني و گمراهانه. لطفاً جواب مرقوم بفرماييد. گرچه انتظار جواب هم نمي رود.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

ما در صدد تاييد يا اثبات اين مقاله نيستيم ، و نيازي هم به اثبات آن نداريم ! ما در تمامي مقالات و پاسخ‌ها به دقت تمامي سوالات را پاسخ داده و مدارك معتبر فريقين را مطرح مي‌كنيم و به همين جهت اين متن را در يادداشت آورديم ! اما در پاسخ به دوستي كه به بهانه‌هاي واهي ادعاي دروغ بودن اين ماجرا را كرده بود ، به اين مصادر اشاره كرديم ، تا مشخص شود كساني كه در چند سايت ضد اسلام ، و ضد شيعه ، اين سخنان را با بهانه واهي ، دروغ شمرده‌اند ، متوسل به دروغ شده‌اند !

در واقع اگر دليل صحيحي براي رد اين مدعا داشتند ، مطرح مي‌كردند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

14 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٤:٢٤ - ١٣ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام

جناب موسوي نه شيعه و نه سني = منني

جهت اطلاعتان بنده سياسي نيستم و چيزي از سياست هم نميدانم
اما از کلام شما در مورد عدم ولايت و اصطلاح ولايت تراشي که آورده بوديد متحير شدم
و تعجب و تحير من از اين جهت بود که به قرآن استناد کرديد و هيچ آيه اي هم از آن قيد نکرديد ، ظاهرا قصد داشتيد
بحث ولايت را مورد شک قرار دهيد! به هر حال بهتر است به ايات ولايت در قرآن رجوع بفرمائيد.
من به غير از ولايت ائمه اطهار عليهم السلام ولايت ديگري نميشناسم و قرآن کريم هم آنران مطرح کرده و ما را به اطاعت از آن دستور داده است.
جناب موسوي منني
آيا قرآن نميخوانيد؟!

سوره مبارکه نساء آيه شريفه 59:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيك‏فرجام‏تر است

سوره مبارکه مائده ايه شريفه 55 :

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ﴿۵۵﴾
ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند (۵۵)

سوره مبارکه طه آيه شريفه 90 و 91 :
شرح حال منکران ولايت که نهايتآ به گوساله پرستي روي خواهند آورد!!

وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِن قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي 90

و در حقيقت هارون قبلا به آنان گفته بود اى قوم من شما به وسيله اين [گوساله] مورد آزمايش قرار گرفته‏ايد و پروردگار شما [خداى] رحمان است پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد 90

قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَيْهِ عَاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى ﴿۹۱﴾
گفتند ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهيم داشت تا موسى به سوى ما بازگردد (۹۱)

بنده هم به شما توصيه ميکنم که حتما قرآن را بخوانيد و ولايت ائمه عليهم السلام را بپذيريد تا خداي نکرده گوساله پرست از دنيا نرويد.
يا حق
15 | محمد علي | | ١٥:١٤ - ١٣ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام و احترام مجدد فرموده ايد: " شيعه براي اثبات حقانيت خود ، نه به سخنان فوكوياما و نه غير او احتياج ندارد ! تاييد شيعه توسط خداوند و بر لسان رسول او صورت گرفته است !" شما يک مرکز تحقيقاتي هستيد، بفرماييد يک مقالهء شبهه بر انگيز را با اگر چنان که مي گوييد براي فربه نمودن حقانيت شيعه و ولايت فقيه منتشر ننموده ايد با چه انگيزه اي منتشر نموده ايد بي اينکه توضيح بدهيد که صحت و سقم اين مقاله معلوم نيست؟ در ضمن اشارهء شما به آن مصادر، دليل بر راست بودن آن ماجرا نمي شود، چون مصادر فوق، منبع نقل قولشان معلوم نيست. کل سوال اينجا است، شما به عنوان محقيقين مسلمان که ماشاءالله داريد تاريخ اسلام را هم در اين روزها باز نويسي مي کنيد، نکند همهء کار هايتان بر همين نمط است؟ و صد البته بهتر است که به جاي متهم کردن ديگر سايت هاف به راست نمودن رويهء تحقيق بيشتر بکوشيد.

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

آيا اينكه مصادر معتبري ، مانند مجلات تحقيقي ديني مطلبي را نقل كنند ، براي نقل مطلب در بخش يادداشت (كه تنها ذكر مطالب ديگر سايت‌هاست) كفايت نمي‌كند ؟!

البته عده‌اي توقع دارند هر چيزي كه به نفع شيعه است دروغ باشد ! اما حد اقل به عنوان نقل قول از ديگران ، چنين چيزي را مي‌توانيم مطرح كنيم ! بهتر است به جاي متهم كردن به دروغ ، و ... به صورت علمي و منطقي از كسي كه اين مقاله را براي اولين بار مطرح كرده است ، تقاضاي مدرك نماييد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

16 | علي | | ١٧:٤٦ - ١٣ خرداد ١٣٨٩ |
همانطور که خودتان هم در ذيل کامنتها نگاشته‌ايد براي ارزش تشيع ما نيازي به نقل ديگران نداريم. اما درباره‌ي اين مقاله، خود فوکوياما نيز اين اظهارات را از اصل منکر شده. بنابراين خواهشمندم اين مقاله را برداريد تا اسباب رسوايي پيش منکران نگردد. با تشکر

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

انكار خود فوكوياما ، تنها در يك وبلاگ ، و بدون هيچ مدركي و تنها با نوشتن متن يك ايميل ادعا شده است !

قطعا مصادري كه براي اولين بار ، اين خبر را نشر دادند (و تنها جنبه اطلاع رساني داشته‌اند ، همانطور كه ثابت كرديم) براي اين سخن خود ، مدرك دارند ؛ و تا زماني‌كه مدرك هر دو طرف ارائه نشود ، نمي‌توان منكر صحت اين سخنان شد ؛ همچنين ما ثابت كرديم كساني كه اين مطالب را دروغ معرفي مي‌كنند ، خود از دروغ استفاده كرده‌اند ؛ و اين نظر ما را تاييد مي‌كند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

17 | momen abdullah | | ٠١:٠٧ - ١٤ خرداد ١٣٨٩ |
برادر و معلم عزيز جناب سعيد حسيني (شاه اسماعيل صفوي (رضي الله عنه)) خداوند پدر و مادر شما را جزاي خيردهاد که نکات قرآني بسيار مهمي را متذکر شده‌ايد. بنده واقعا متاسفم که چرا اين نکات چنين مورد غفلت امثال بنده قرار گرفته است: *********** نکته اول)) هرزمان که اهل عمر در دفاع از جنايات و خيانات خلفاي خود مي‌مانند و ديگر به هيچ عنوان نمي‌توانند جنايات آنها را توجيه کنند، ناگهان به ما مي‌گويند : «تلك امه قد خلت لها ما كسبت ولكم ما كسبتم ولا تسالون عما كانوا يعملون»!!! عزيزان دقت داشته باشيد که قرآن به خوبي جواب آنها را داده است: «كذلك نقص عليك من انباء ما قد سبق و قد آتيناك من لدنا ذكرا» «من اعرض عنه فانه يحمل يوم القيامه وزرا» «خالدين فيه وساء لهم يوم القيامه حملا» ********* پس هر کسي که از تذکر و پندگرفتن «انباء ما قد سبق» اعراض کند در قيامت «يحمل وزرا» خواهد کرد و «خالدين فيه» و «ساء لهم يوم القيامة حملا» خواهند بود. ********* نکته دوم)) پس بنا بر آيات ذکر شده ما بايد از تمامي آيات ذکر شده قرآن پند بگيريم و آنها را سرمشق قرار دهيم. حال سوال بنده اين است چرا؟؟؟ چرا خداوند به ما هشدار داده است که هرکسي که از ذکر داستان گوساله سامري اعراض کند در قيامت بايد پاسخگو باشد؟؟؟؟ >> آيا وظيفه اين آيه فقط و فقط هشدا نسبت به پرستش جسمي خاص به نام گوساله طلايي است؟؟؟ آيا اين آيات نازل شده تا ما را از پرستش يک جسم خاص به شکل گوساله بازدارد؟؟؟ >>> و يا خداوند مقصود و منظوري از اين آيات داشته است؟؟؟ **** براستي «گوساله طلايي» چيست؟؟؟؟ ******* «واتخذ قوم موسي من بعده من حليهم عجلا جسدا له خوار الم يروا انه لا يكلمهم ولا يهديهم سبيلا اتخذوه وكانوا ظالمين» عزيزان. لطفا دقت کنيد به اين عبارت «ولا يهديهم سبيلا». چرا خداوند نفرمود «ولا يرزقهم طعاما»؟؟؟ چرا خداوند نفرمود «ولا يسقيهم من بطنه شرابا»؟؟؟ ******************* گوساله سامري فقط جسمي از جنس طلا، با طول مثلا 3 متر و عرض 1.5 متر و ارتفاع 1.5 متر نيست!!! گوساله سامري داستاني که «ولا تسالون عما كانوا يعملون» نيست!!! گوساله سامري آن است که مردم به جاي خليفة الله اتخاذ کنند و: «ولا يهديهم سبيلا» «ولا يهديهم سبيلا» «ولا يهديهم سبيلا» ********************* حال سوال بنده از محبين عمر اين است: آيا خلفاي ظالم عباسي «يهدونهم سبيلا» مي‌کردند؟؟؟ آيا يزيد بن معاويه سگباز «يهديهم سبيلا» مي‌کرد؟؟؟ آيا معاويه هندمادر «يهديهم سبيلا» مي‌کرد؟؟ آيا عثمان و عمر و ابوبکري که از آنها 100 صفحه مطلب علمي نقل نشده است و حافظ قرآن نبودند «يهدونهم سبيلا» مي‌کرند؟؟ ------------ با اين اوصاف آيا شما شکي داريد کساني که خلفاي عباسي و معاويه هندمادر و يزيد سگ باز و عمر و عثمان و ابوبکر را به جاي «خليفة الله» و «ولي الله» اطاعت امر کردند مصداق اين آيه هستند؟: «ان الذين اتخذوا العجل سينالهم غضب من ربهم وذله في الحياه الدنيا وكذلك نجزي المفترين» اهل عمر آيا خلفاي عباسي، مردم را «يهديهم سبيلا» مي‌کردند؟؟؟ پس چرا امام حنفي،‌امام شافع، امام حنبل، امام مالک «اتخذوا العجل» کردند؟؟؟؟؟؟ با اين حساب آيا شايسته «غضب من ربهم وذله في الحياه الدنيا» نبودند؟؟؟؟ >>> امام حنفي در زمان خودش چه کسي را «يهدونه سبيلا» مي‌دانست؟؟ >>> امام شافع در زمان خودش چه کسي را «يهدونه سبيلا» مي‌دانست؟؟ >>> امام مالک در زمان خودش چه کسي را «يهدونه سبيلا» مي‌دانست؟؟ >>> امام حنيل در زمان خودش چه کسي را «يهدونه سبيلا» مي‌دانست؟؟ آيا اطاعت امر او را کردند؟؟؟ و يا در عوض «اتخذوا العجلا» کردند؟؟؟ يا علي
18 | مجيد م علي | | ٠١:٤٩ - ١٤ خرداد ١٣٨٩ |
باسلام جناب اقاي مهدي ( ؟؟؟ ) موسوي ( ؟؟؟ ) قران را خواندم به اينجا رسيدم كه الله سبحان تعالي فرمودند كه : "واعتصموا بحبل اللّه جميعاً ولا تفرّقوا". آل عمران: 103. لطفاً براي من شرح بدهيد . در ضمن من قبلاً سوال كردم . يكي گفت ( بحبل اللّه ) يعني بقران ( گفتم پس چرا ننوشتند قران كه ما بهتر بفهميم ؟ گفت نميدانم يكي ديگه گفت يعني كتاب الله و سنت رسول . پرسيدم سنت رسول از نظرشما چگونه بما ميرسد گفت حديث نبوي . گفتم كدام حديث , گفت حديث صحيح , گفتم كدام حديث صحيحه ؟؟گفت نمي دانم .گفتم پس اينهم كه نميشه . حالا تو بگو اين ""حبل الله " يا علي
19 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٨:٣٢ - ١٥ خرداد ١٣٨٩ |
سلام

جناب استاد مومن عبدالله عزيز
همانطور که خود هم ميدانيد ما از دم انفاس شما و ديگر برادران موحد و شيعه و همينطور اين سايت نوراني نفش ميگيريم و چيزي از خود براي ارائه نداريم
خداوند به شما و تمامي متعلقاتتان جزاي خير دهد

يا حق

20 | محمد | | ١٧:٤٦ - ١٦ خرداد ١٣٨٩ |
بسمه تعالي
دوست ارجمند ما آقاي مومن عبدالله نکاتي را در باب اهل سنت عرض نموده اند که نکته وار پاسخي به ايشان ارائه مي شود.
اول: ما اهل سنت هستيم، يعني پيرو سنت نبي اکرم (ص) ، و در نزد ما، حضرت ابوبکر، عمر، عثمان و علي انسانهاي عادي هستند، و کدام مرتبهء قدسي و معصوميتي ندارند. تا اينجا موضوع همين است.
دوم: صحابه، بالعموم، به خاطر رقابت هاي سياسي، در جامعهء بعد از خلفاي راشدين، از جانب سياسيون، و البته گروه طرفدار آنها از نام و يا عملکرد صحابه مصادرهء به مطلوب شده و از يکي به ضرر ديگري سوء استفاده ميشد. بازار لعن و نفرين در مورد بعضي از صحابه، از جانب طرفداران اين يا آن گروه سياسي صورت مي گرفت، که نمونهء آن لعن حضرت علي از جانب بعضي از طرفداران معاويه را مي توان بر شمرد، و بعدها لعن گروه هاي سياسي نا راضي از وضع موجود، و اعلان انزجار بعضي از آنها از کردار عدهء ديگري از صحابهء پيغمبر، با توجه به اين وضع اجماع عمومي در ميان علما همين شد که براي پايان دادن به اين کشمکش هايي که بار سياسي داشت، بالعموم لعن صحابه و نقد صحابه مذموم شناخته شد. اين موضوع بين علما به عنوان سنتي حسنه، در طول تاريخ پي گيري شده است تا بنا حق فرقه هاي سياسي، از نام صحابه، در حب و بغض از آنها براي خود سرمايهء سياسي نيندوزند. لذا ، مي بينيم که بعضي از انديشمندان، در چارچوبي خارج از جنگ فرقه اي به عمکلکرد بعضي صحابه، نظير عثمان نقد داشته اند، از جمله معاصرين مي توان به نقد سيد قطب به شيوهء حکومت داري خليفهء سوم اشاره نمود در کتاب عدالت اجتماعي در اسلام .
سوم: اما در مورد گوسالهء سامري، من با سخنان آن جناب موافق ام اما قرينهء آن سخنان را نه اهل سنت، که تشيع مي دانم.
گوسالهء سامري در زماني که پيغمبر وجود دارد، به وجود مي آيد، ما هم زماني که کتاب خداوند را داريم، چه نيازي به علم نمودن بتهايي در هيئت انسان، يا هر چيز ديگر براي هدايت هستيم؟ خداوند اگر پيغام خود را نا تمام مي دانست، احتياجي نداشت براي راهنمايي و دستگيري بشر، خاتم پيغمبران را نازل کند. لذا من هشدارهاي گوسالهء سامري را امروزه صادق مي دانم، برادران شيعهء ما بايد به اين نکات توجه عميق نمايند. پيگيري سنت پيغمبر، با بدعت بدست نمي آيد، چنانکه سامري ها چنين نمودند.
بنا بر اين گوساله سامري آن است که مردم به جاي پيغمبر، براي و چانشيني همطراز وي بتراشند، چنان که سامري چنان کرد. بايد ياد آوري نمود، خلفا، هيچ منزلت قدسي در نزد اهل سنت ندارند، مگر احترام به تقوا و عمل نيک و همنشيني و هم رکابي شان در کنار پيغمبر. آنها، زمامداراني بودند که از روي امور کاملاً بشري، فرمانروايي مسلمين را نمودند، و اعمال نيکي از خود در استحکام دين اسلام بجاي نهادند. مثالي که مي توانم بزنم، البته فقط براي درک اين موضوع، اشاره به فرمانروايي فقهاي شيعه بر ايران است. رهبري آيت الله خامنه اي بر حکومت ايران. که نه جايگاه قدسي دارد، و نه خداوند در امر انتخاب وي دستي داشته است. هرچه بوده تدبير مومنان بوده، آن گونه که صلاح مي دانسته اند، و خوبي و بدي وي هم ربطي به خود شريعت محمدي ندارد، وي مي تواند رهبري خوب، يا رهبري بد باشد. و مومنان و شهروندان از خوبي و يا بدي وي متاثر مي شوند و ممکلت نيز از هر دو متاثر مي شود.
سوم: ابوبکر، عمر ،عثمان و علي، بر جامعهء بعد از پيغمبر حکومت نمودند. به گمان ما، آنها در آيينهء ساليان حکومتشان، سنت پيغمبر را در امر ادارهء مسلمين و ارزشهاي ديني پي گرفتند، و در اين راه موفق بودند، بجز دوران خليفهء سوم، و خليفهء چهارم، که سوم کم تدبيري در امر حکومت داري نمود، و در گيري عده اي در اين راه آغاز مشکلاتي کلان در راه يک پارچگي حکومت و مردم به وجود آورد تا جايي که حضرت علي، حليفهء چهارم را مجبور به جنگ با عواقب آن واقعه ها و فرو نشاندن اختلافات از روي قوهء قهريه نمود. البته اينها همه امور بشري است، و سيرهء خلفا، همه نشان از همين امر مي دهد.
21 | momen abdullah | | ٠١:٤١ - ١٧ خرداد ١٣٨٩ |
جناب محمد
سلام عليکم
فرموده‌ايد که «و در نزد ما، حضرت ابوبکر، عمر، عثمان و علي انسانهاي عادي هستند،، و کدام مرتبهء قدسي و معصوميتي ندارند»
دو سوال از خدمت شما مي‌پرسم:
1)) آيا شما ابوبکر و يا عمر «ولي الله» مي‌دانيد؟ آيا شما آن دو را از اولياء الهي مي‌دانيد؟
2)) آيا يک جوان اهل سنت مي‌تواند منکر خلافت ابوبکر شود و بگويد که ابوبکر لياقت خلافت نداشت؟ آيا در اين صورت همچنان او را اهل سنت مي‌دانيد؟؟
*********
فرموده‌ايد که «دوم: صحابه، بالعموم، به خاطر رقابت هاي سياسي، در جامعهء بعد از خلفاي راشدين، از جانب سياسيون، و البته گروه طرفدار آنها از نام و يا عملکرد صحابه مصادرهء به مطلوب شده و از يکي به ضرر ديگري سوء استفاده ميشد. بازار لعن و نفرين در مورد بعضي از صحابه، از جانب طرفداران اين يا آن گروه سياسي صورت مي گرفت، که نمونهء آن لعن حضرت علي از جانب بعضي از طرفداران معاويه را مي توان بر شمرد،»
اولا لعن چيزي نبود که بعد از خلفا شروع شود:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=154
دوما مساله ولايت حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) و خيانت و ارتداد معاويه هندمادر چيزي بسيار فراتر از يک کشمکش ساده بين دو گروه سياسي بوده است.
چگونه است که شما مسلميني را که از پرداخت زکات به ابوبکر خودداري کردند را «منافق» و «مرتد» مي‌ناميد و سرکوبي و کشتار آنها توسط ابوبکر را نبرد با اصحاب رده مي‌ناميد ولي سرکشي معاويه و عايشه و طلحه و زبير را کشمکش سياسي مي‌دانيد؟؟؟؟؟
اگر اين منطق شما صحيح است پس ماجراي پيش آمده بين ابوبکر و مالک بن نويره نيز يک ماجراي سياسي بين دو گروه سياسي بوده است!!!
سوما اين فقط «بعضي» از طرفداران معاويه هندمادر نبودند که وصي خدا حضرت اميرالمومنين علي(عليه السلام) را دشنام مي‌دادند. اين يک دستور رسمي از جانب خود معاويه هند مادر و وظيفه همه آنها بود!!!
************
فرموده‌ايد «و بعدها لعن گروه هاي سياسي نا راضي از وضع موجود، و اعلان انزجار بعضي از آنها از کردار عدهء ديگري از صحابهء پيغمبر، با توجه به اين وضع اجماع عمومي در ميان علما همين شد که براي پايان دادن به اين کشمکش هايي که بار سياسي داشت، بالعموم لعن صحابه و نقد صحابه مذموم شناخته شد. اين موضوع بين علما به عنوان سنتي حسنه، در طول تاريخ پي گيري شده است تا بنا حق فرقه هاي سياسي، از نام صحابه، در حب و بغض از آنها براي خود سرمايهء سياسي نيندوزند.»
عجب!!! پس اين تکفير و ناسزاها و توهين هايي که به حضرت ابوطالب (عليه السلام) مي‌شد در کدام کتب نوشته مي‌شد؟؟؟
اين نفرينهاي عايشه در حق برادر خود و مالک اشتر (رحمة الله عليهما) در کدام کتب نوشته مي‌شود؟
20 هزار صحابه مخالف پرداخت باج و خراج به ابوبکر را در کدام کتب تکفير مي‌کردند و مرتد مي‌دانستند؟؟
**************
«لذا ، مي بينيم که بعضي از انديشمندان، در چارچوبي خارج از جنگ فرقه اي به عمکلکرد بعضي صحابه، نظير عثمان نقد داشته اند، از جمله معاصرين مي توان به نقد سيد قطب به شيوهء حکومت داري خليفهء سوم اشاره نمود در کتاب عدالت اجتماعي در اسلام .»
نقد عثمان؟؟ و يا عادي جلوه دادن جنايات او؟؟ اين که حضرت ابوذر غفاري (رحمة الله عليه) را نعوذبالله سوسياليست بنامند نقد عثمان است؟؟؟
وانگهي نقد عمر و ابوبکر در کتب شما کجاست؟؟
***************
«گوسالهء سامري در زماني که پيغمبر وجود دارد، به وجود مي آيد، »
اولا)) اين سخن شما در تعارض کامل است با نص صريح قرآن مجيد:
«قال فانا قد فتنا قومك من بعدك و اضلهم السامري»
دوما)) آيا خطر گوساله پرستي در زمان پيامبر بيشتر است و يا در زمان نبود ايشان؟؟ وقتي مردمان به قول شما در زمان پيامبر گوساله پرست شدند آيا امکان گوساله پرستي در نبود ايشان بيشتر نبود؟؟
***************
«ما هم زماني که کتاب خداوند را داريم، چه نيازي به علم نمودن بتهايي در هيئت انسان، يا هر چيز ديگر براي هدايت هستيم؟»
جناب محمد
واقعا از اينکه بعد از 1400 سال همچنان سخن جاهلانه عمر را تکرار مي‌کنيد شرمنده نمي‌شويد؟؟
عمر 1400 سال قبل گفت: قرآن ما را بس است!!! شما همچنان آن را تکرار مي‌کنيد!!!
اولا)) براي اين سخن جاهلانه همين آيه قرآن کريم کافي است:
«هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلو عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمه وان كانوا من قبل لفي ضلال مبين»
آيا وجود مبارک انيباء الهي نعوذبالله بتهايي در هيئت انسان بودند؟؟؟ چگونه است رجوع به انبياء براي يادگيري «کتاب و حکمة» بت پرستي نيست ولي رجوع به امامان هدي که آگاه به کتاب و حکمة هستند از نظر شما بت پرستي است؟؟؟؟؟

دوما)) شما که هيچ، تمام نفوس بشر هم نمي‌توانند کسي را براي هدايت خود انتخاب کنند!!! اين خود خداوند است که جعل امام هادي و هدايت گر مي‌کند:
«وجعلنا منهم ايمه يهدون بامرنا لما صبروا وكانوا بآياتنا يوقنون»
براستي هنوز هم معتقد هستيد که نيازي به امام هادي و هدايت گر نداريد؟؟؟؟؟
*****************
«خداوند اگر پيغام خود را نا تمام مي دانست، احتياجي نداشت براي راهنمايي و دستگيري بشر، خاتم پيغمبران را نازل کند»
پيغام خداوند متعال ناتمام نيست!!! ولي مساله ‌اين است اين معني و تفسير پيغام نزد کيست؟؟
«ونزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شيء»
مي‌شود بفرماييد اين پيغام خداوند که به نص صريح قرآن شامل بر تمامي علوم بشري است را چه کسي مي‌داند؟؟؟
چگونه است که امروزه بعد از گذشت 1400 سال معني بسياري از آيات و اعجازات قرآن کريم را بايد از متون علمي کفار دريابيم؟؟؟
براستي جز وجود امام هادي و هدايتگري که توسط خداوند هدايت مي‌شود، چه کسي مي‌تواند ادعا کند که پيغام خداوند و يا همان «تبين کلي شيء» را مي‌داند؟؟؟
********************
«پيگيري سنت پيغمبر، با بدعت بدست نمي آيد، چنانکه سامري ها چنين نمودند»
سنت کدام است؟ انتخاب خليفه توسط وصيت و يا شورا؟؟ آيا ممکن است ما «دو» سنت داشته باشيم براي يک امر واحد؟؟؟؟؟
************
«بنا بر اين گوساله سامري آن است که مردم به جاي پيغمبر، براي و چانشيني همطراز وي بتراشند، چنان که سامري چنان کرد»
عجب!!! پس اصلا شما معتقد هستيد چيزي به نام «خلافت رسول الله (صلي الله عليه و آله)» وجود ندارد!!!!
حيف شما 1400 سال نبوديد آن زماني که ابوبکر و عمر رسما و بالاي منابر خود را جانشين رسول الله (صلي الله عليه و آله) مي‌ناميدند.
جناب محمد
گوساله سامري جانشين پيامبر نيست!!! گوساله سامري جانشين کاذب و دروغين پيامبر است!!!
فرق است بين جانشين و خليفه راستين پيامبر و جانشين و خليفه دروغين پيامبر!!! همان طوري که فرق است بين الله متعال و رب العالمين و اله دروغيني مانند گوساله سامري!!
************
«بايد ياد آوري نمود، خلفا، هيچ منزلت قدسي در نزد اهل سنت ندارند»
چه قدسيتي بالاتر از اين که حکم ابوبکر را حکم خداوند مي‌دانيد!!!! و اگر کسي با حکم او مخالفت مي‌کرد «مرتد» بود!!!
جناب محمد
واژگان «ارتداد» و «نفاق» از اسلام سرچشمه مي‌گيرد!! و به کساني اطلاق مي‌شود که بر خداوند خدعه کنند!!!!
مخالفت با ابوبکر = ارتداد از اسلام و نفاق با مسلمين ===> ولي ابوبکر منزلت قدسي ندارد!!!
پس اگر ابوبکر منزلت قدسي ندارد پس چرا مخالفين او را مخالف الله قدوس مي‌دانيد؟؟؟؟
**************
«مگر احترام به تقوا و عمل نيک و همنشيني و هم رکابي شان در کنار پيغمبر. »
تبديل زکات عبادي به خراج اجباري عمل نيک آنها بود؟؟؟
فرارشان از حنين هم رکابي با حضرت رسول الله (صلي الله عليه و آله) بود؟؟
تهمت هذيان گفتن به وجود مبارک حضرت رسول الله (صلي الله عليه و آله) همنشيني آنها بود؟؟
آزادي خالد در تجاوز به نواميس مردم تقوي آنها بود؟؟؟
************
«و اعمال نيکي از خود در استحکام دين اسلام بجاي نهادند»
مثل واگذاري حکومت مصر و شام به دو ملعون به لسان نبي اکرم (صلي الله عليه و آله).
«عمل نيکي» که ريشه شجره خبيثه بني اميه شد!!!
****************
«مثالي که مي توانم بزنم، البته فقط براي درک اين موضوع، اشاره به فرمانروايي فقهاي شيعه بر ايران است. ... که نه جايگاه قدسي دارد، و نه خداوند در امر انتخاب وي دستي داشته است.»
جناب محمد
در انتخابات خبرگان رهبري براي انتخاب عمر چند نفر شرکت کردند؟؟ يک نفر؟؟ فقط يک نفر به نام ابوبکر؟؟؟
***************
«سوم: ابوبکر، عمر ،عثمان و علي، بر جامعهء بعد از پيغمبر حکومت نمودند. به گمان ما، آنها در آيينهء ساليان حکومتشان، سنت پيغمبر را در امر ادارهء مسلمين و ارزشهاي ديني پي گرفتند، و در اين راه موفق بودند»
جناب محمد
لطفا به بنده آيه قرآن و يا فقط يک حديث نشان بدهيد که حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و اله) سر کسي را به جرم نپرداختن حديث از گردن جدا کرده باشد!!!!
راستي عمري که حکم جزيه را نمي‌دانست چگونه بر اساس سنت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) حکومت کرد؟؟؟
واگذاري حکومت مصر به يک مهدور الدم توسط عثمان سنت پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) بود؟؟
************
«حضرت علي، حليفهء چهارم را مجبور به جنگ با عواقب آن واقعه ها و فرو نشاندن اختلافات از روي قوهء قهريه نمود.»
پاسخي بسيار زيبا براي شما در اين صفحه موجود است:
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=10708

يا علي
22 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | | ١٣:٤٢ - ١٧ خرداد ١٣٨٩ |
سلام

جناب محمد

بنده منظور شما را از سنت نبوي متوجه نشدم!!

لطفا بفرمائيد کدام سنت؟! بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم مگر سنتي هم باقي ماند که شما مدعي پيروي از آن باشيد؟!!
مگر نه اينکه تمام احاديث پيامبر توسط ابوبکر در مقابل چشمان عايشه سوزانده شد؟!!
مگر نه اينکه ابوبکر و عمر راويان احاديث پيامبر را از نقل احاديث آن بزگوار که به قول حضرتعالي گوياي سنت او بود را از بيان احاديث وي منع و و عقوبت کردند؟!!!
هر کس که ميخواست حديثي نقل کند تازيانه ميخورد!!!
من واقعا نميدانم شما اهل بدعت از کدام سنت نام مي بريد زيرا سنتي باقي نماند که شماها مدعي پيروي از آن باشيد.

اگر کمي واقع بين باشيد به راحتي در مي يابيد که در واقع بعد از شهادت پيامبر نه تنها ديگر خبري از سنت نبود بلکه دين بخش اعظمي از اسلام توسط ابوهريره ها و کعب الاحبارها از بين رفت و آئين يهود جايگزين آن گرديد!!!
البته بنده فعلا از اينکه خلفاي راشدين تعمدآ و به اختيار خود بر خلاف نص صريح قرآن مبني بر اينکه با يهود دوستي نکنند ، عمل کردند صرف نظر ميکنم زيرا قبلا به اندازه کافي در مورد اين مسئله صحبت کرده ام و ميتوانيد نظرات مرا در کامنتهاي قبلي بخوانيد.

اما بهتر است واقع بين باشيم
زيرا همين صحابه اي که شما سنگ آنرا به سينه ي مبارکتان مي کوبيد مسبب تمام اين مسائل بودند!!!!
البته برادر عزيزمان جناب مومن عبدالله گرامي نکات تاريخي را خدمتتان ارائه کرده اند و بنده صرف نظر ميکنم از بيان مسائل تاريخي زيرا تجربه در مناظرات ثابت کرده که اگر هم از منابع خودتان اسنادي ارائه کنيم باز هم نمي پذيريد!!! و به محض اينکه مسئله حقانيت شيعه ثابت ميشود بهانه هائي از قبيل اينکه فقط از قرآنت بگوئيد يا اينکه 1400 سال از اين مطلب گذشته و کسي نميداند واقعآ چه اتفاقي افتاده و . . . . . بهانه هائي از اين قبيل مي آوريد.

بنابر اين به دلايل عقلي خودتان هم رجوع بفرمائيد که ضمن گواهي تاريخ و بررسي اسناد تاريخي که حقانيت را اثبات ميکند عقل و خرد و منطق و علم و انصاف را هم چاشني آن فرمائيد تا خداوند از شما راضي گردد که شامل (( رضي الله عنه )) بشويد انشاءالله.

پس شما ابتدا لطف کنيد وجود سنت را در ميان خلفا با توجه به مطالبي که در بالا عرض کردم اثبات کنيد و بعد ادعاي پيروي از آن را داشته باشيد.
بنده منتظر اثبات و جوابتان هستم.

در مورد گواسله سامري هم بايد بگويم که مثل عادت هميشگي اهل بدعت که آيات قرآن را به ميل خود تآويل ميکنند، شما هم چنين کرده ايد و در واقع معني آيه خود گوياي اصل مطلب است بهتر است بازهم آن آيه را بخوانيد و در ترجمه دقيق آن دقت بفرمائيد تا حداقل براي خودتان مشخص بشود که اين آيه مخصوص زمان پيغمبر بوده است يا غير از آن.

سئوال ديگري از شما دارم

چرا ابوهريره اي که ظاهرا مسلمان شده بود و کمتر از دوسال در زمان حضرت رسول اکرم صلوات الله و سلامه عليه در کتب صحيح شما اهل بدعت 8740 حديث نقل شده ولي از حضرت علي عليه السلام که تمام عمر مبارکشان در خدمت رسول خدا بودند فقط 16 روايت؟!!!!
آيا اين مسئله براي شما که خود را صاحب عقل و خرد ميدانيد مشکوک و عجيب نيست و عجيبتر آنکه کتب خودتان را صحيح ميدانيد!!!!
چگونه بر شکيات تکيه ميکنيد و آنرا مبناي عقيده ي خويش قرار مي دهيد؟!

آري وقتي ابوهريره ها وارد دين اسلام شوند و خلقاي راشدين با آنان دوستي نمايند نتيجه همين ميشود که شاهدش هستيم:

ابوبکر و عمر و عثمان و معاويه ميشوند جانشينان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم!!!
خالد بن وليد زناکار و شرابخوار ميشود سيف الاسلام و ابوبکر و عمر از او حمايت ميکنند!!!
احاديث نوراني پيامبر توسط خلفا سوانده ميشوند و راويان احاديث نوراني پيامبر تازيانه ميخورند!!!
وصي و خليفه و جانشين بر حق پيامبر خانه نشين شده و اموال و امامتش توسط خلفا غصب ميشود!!!
دختر پيامبر و همسر وصي پيامبر حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها توسط خلفا به شهادت ميرسد!!!
تمام فرزندان علي عليه السلام و فاطمه سلام الله عليها توسط خلفا يا همان اهل سنت(اهل بدعت) يکي پس از ديگري به شهادت ميرسند!!!
هر کس که کوچکترين کينه و دشمني با علي عليه السلام داشته باشد مورد علاقه خليفه زمان خويش قرار ميگيرد!!!
عمر به صراحت اعلام ميکند که پيامبر دو چيز را براي شما حلال کرده بود و من آن را حرام ميکنم (بدعت مسلم)!!!
و هزاران مسئله که وابسته به آئين يهود است توسط خلفا اتفاق مي افتد!!!!

بنابراين از شما خواهش ميکنم که نام اصلي مذهبتان که همان مذهب ابوهربره يهودي است را بر لسان مبارکتان جاري سازيد و حرفي از سنت نزنيد زيرا سنت را خلفاي شما سوزاندند!
بخشي از سئوالات من در متن برادر عزيزم جناب مومن عبدالله موجود است
و من منتظر جوابتان هستم
يا حق
23 | محمد | | ٠٨:٢٤ - ١٨ خرداد ١٣٨٩ |
برادر محترم عبدالله مومن،
سلام عليکم

فرموده ايد:
" 1)) آيا شما ابوبکر و يا عمر «ولي الله» مي‌دانيد؟ آيا شما آن دو را از اولياء الهي مي‌دانيد؟
2)) آيا يک جوان اهل سنت مي‌تواند منکر خلافت ابوبکر شود و بگويد که ابوبکر لياقت خلافت نداشت؟ آيا در اين صورت همچنان او را اهل سنت مي‌دانيد؟؟

جواب: 1- ولي الله به معنايي که شما از آن متسفاد مي کنيد خير، ما آنها را اولياءالله به آن معنا نمي دانيم.
2- يک جوان اهل سنت مي تواند کارکرد خلفا را نقد کند، و بر اثر تحقيق مي تواند چنان ادعايي را مطرح کند. بله وي با وجود نقدش بر خلفا تا آنجا که به اسلام و ختم نبوت، و سنت پيغمبر به معنايي که ما مي فهميم باور داشته باشد، اهل سنت است. چنانکه سيد قطب در کتاب عدالت اجتماعي در اسلام خليفهء سوم را نقد مي کند و مي گويد کاش وي خليفه نمي شد، که اين نقد، نقدي آسيب شناسانه است، و ربطي به خود دين ندارد. اهل سنت بودن منوط به نقد نکردن خلفا نيست. خلفا زمامداراني هستند دنيوي، خارج از امر دين، متعلق به تاريخ دين ما هستند، نه متن دين. در مورد سيرهء هر چهار خليفه نقد وجود دارد، اما اين نقدها براي تخريب نيست، چه اينکه آنها براي تخريب دين اجتهاد نمي کردند، بلکه حکومت داري، همواره در طول تاريخ با تصماميم درست و نادرست توام بوده است. اما در کل، تصماميم آنها به عنوان زمامدار جامعهء مسلمين، بهترين تصماميم بوده است که در اثر مشورت و رايزني بدست مي آمده است.

اما وقتي نقد براي بر کشيدن کسي يا کساني به مقامي خلاف روح دين اسلام باشد، چنانکه فرقه هاي بسيار زيادي در طول تاريخ اسلام، از خوارج گرفته تا شيعه و احمديه و بهائيت و بابيت و ... که ظهور نمودند، همهء اينها کل دستگاه فکري دين را، با خاطر وارد نمودن افراد به منظومهء فکري اسلام نشانه رفتند، و جعل احاديث بسيار، و تفسير به راي آز آيات قرآن موجب گمراهي عدهء زيادي از مومنان شدند، تبعاً ما با چنين فهم هايي از دين و تاريخ دين مخالف هستيم و آن را بدعت مي دانيم.

اما مناظرهء تاريخي، من مايلم مناظرهء تاريخي نمايم، اما نه در تاريخ صدر اسلام، بياييد در مورد اثبات وجود شيعه، آن هم شيعهء امامي به شکلي که شما مي فهميد بحث نماييم. چند تا امام دارند، کدام امام است و کدام نيست؟ چرا شيعه نمي دانسته است که امام کيست؟ امام بودن چه منفعت مادي دارد؟ نايب امام بودن چه منافع مادي داشته است؟ چگونه انديشهء امامت تحول پيدا مي کند؟ و از اين قبيل موارد. براي ما که معلوم است، پيغمبر وفات مي نمايد، چهار نفر به خلافت مي رسند، امام حسن و امام حسين نيز به خلافت مي رسند،اما عملهء جور مانع خلافت آنها مي شوند. و هيچ ادعاي آسماني، معصوميت و رابطه با آسمان و وحي و الهام و اينها را هم در کارنامهء خود ندارند. در طول اين 1400 سال هم کسي سعي نکرده است آنها را به اين مقام بر کشد. اما فکر شيعه گري، از ابتدا که يک نا رضايتي سياسي است، آهسته آهسته به مذهب تبديل مي شود، و براي آن دستگاه فکري، جعل هزاران حديث، بي مسوليتي و ... تراشيده مي شود، البته با تناقضات فراوان، طوري که حتي دين را مي خواهند بر قامت امامت بيارايند، آنجا که آراسته نمي شود، از تفسير به راي شروع تا اداعاي تحريف قرآن و ... پيش مي روند. اين مغشوشيت، امري عجيب نيست، تحول يک مکتب فکري است، مکتب کاملاً دنيوي که از نا رضايتي سياسي شروع مي شود، و به ادعاهاي بسيار منحرف کننده ختم مي گردد. بياييد تاريخ اين تحول را بررسي کنيم. انشاءالله در سايهء آن حقيقت نمايان خواهد شد، حقيقت خلفا نيستند، آنها زمامداراني بودند، آمدند و رفتند، هر کس مي تواند بگويد من قبولشان ندارم، خوب نبودند، و فلاني مي توانست بهتر باشد، يا فلان تصميم نا درست بود، اين تصميم اگر مطابق سيرهء رسول گرفته مي شد به حقيقت دين نزديکتر بود، اما بر کشيدن يک مذهب، آن هم در تاريکي، و چسپيدن مومنانه به آن فهم، به گمان من بدعتي است نا روا در اصل دين اسلام. من در اين موارد آماده مناظره ام.

سوال اولم اين است: قرآن تحريف شده است يا خير؟




24 | momen abdullah | | ٠٨:٤٥ - ١٩ خرداد ١٣٨٩ |
جناب محمد
سلام عليکم
فرموده‌ايد «يک جوان اهل سنت مي تواند کارکرد خلفا را نقد کند.... تا ....خلفا زمامداراني هستند دنيوي، خارج از امر دين، متعلق به تاريخ دين ما هستند، نه متن دين».

خيلي ببخشيد جناب محمد خان
يعني ترور «سعد بن عباده» توسط عوامل ابوبکر، «امري خارج از دين» بود؟؟
يعني کشتار ده ها هزار صحابه‌اي که از پرداخت ماليات به ابوبکر خودداري کردند، «امري خارج از دين» بود؟؟
يعني قتل مالک بن نويره و تجاوز به همسر او توسط وزير جنگ ابوبکر، خالد، «امري خارج از دين» بود؟؟
يعني مصادره فدک توسط ابوبکر، «امري خارج از دين» بود؟؟
يعني تهديد و هجوم به منزل حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله عليها)، «امري خارج از دين» بود؟؟
*****
براستي اگر به قول شما «خلفا زمامداراني هستند دنيوي» پس چرا کساني را خلافت آنها را غيرقانوني و شرعي بدانند را «کافر» مي‌دانيد؟؟
****
«من أنکر خلافة أبي بکر فهو کافر.
حاشية رد المحتار لإبن عابدين ، ج1، ص605 ـ البحر الرائق لإبن نجيم المصري، ج1، ص611 ـ روضة الطالبين للنووي، جلد8، صفحه215 »
*****
«فمذهب أبي حنيفه رضي الله عنه أن من أنکر خلافه الصديق أو عمر فهو کافر على خلاف حکاه بعضهم وقال الصحيح أنه کافر والمسأله مذکوره في کتبهم في الغايه للسروجي والفتاوى الظهيريه والأصل لمحمد بن الحسن وفي الفتاوى البديعيه فإنه قسم الرافضه إلى کفار وغيرهم وذکر الخلاف في بعض طوائفهم وفيمن أنکر إمامه أبي بکر وزعم ان الصحيح أنه يکفر.
مذهب ابوحنيفه اين است که: منکر خلافت ابوبکر يا عمر کافر است؛ هر چند که برخى از آن‌ها نظر ديگرى دارند؛ ولى نظر صحيح اين است که منکر خلافت ابوبکر وعمر کافر است. اين مطلب در کتاب‌هاى الغايه سروجى، فتاواى ظهيريه، الأصل محمد بن الحسن و فتاواى بديعيه آمده است. ابوحنيفه شيعه را تقسيم کرده است به کافر و غير کافر، برخى از فرقه‌هاى شيعه را کافر و برخى را کافر ندانسته است؛‌ ولى نظر صحيح اين است که منکر خلافت ابوبکر کافر است.
الهيثمى، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علي ابن حجر -- الصواعق المحرقه علي أهل الرفض والضلال والزندقه، ج1 صفحه 138 »
*****
«من أَنْکَرَ إمَامَهَ أبي بَکْرٍ الصِّدِّيقِ رضي اللَّهُ عنه فَهُوَ کَافِرٌ وَعَلَى قَوْلِ بَعْضِهِمْ هو مُبْتَدِعٌ وَلَيْسَ بِکَافِرٍ وَالصَّحِيحُ أَنَّهُ کَافِرٌ وَکَذَلِکَ من أَنْکَرَ خِلَافَهَ عُمَرَ رضي اللَّهُ عنه في أَصَحِّ الْأَقْوَالِ کَذَا في الظَّهِيرِيَّهِ.
کسى که امامت ابوبکر را انکار نمايد کافر است، برخى قائل هستند که بدعت گذار است نه کافر؛ ولى قول صحيح آن است که کافر است، همچنين اگر کسى خلافت عمر را انکار نمايد بنا بر صحيح ترين اقوال کافر است.
الشيخ نظام وجماعه من علماء الهند، الفتاوى الهنديه في مذهب الإمام الأعظم أبي حنيفه النعمان، ج 2 صفحه 264»
******************
شايد در قاموس واژگان سياسي کافر يک معني ديگر غير از آنچه در قرآن يافت مي‌شود، مي‌دهد؟؟
*****
کسي که به ابوبکر زکات پرداخت نکند ---> از دين خدا برگشته است و «مرتد» است ---> ولي «خلفا زمامداراني هستند دنيوي، خارج از امر دين»!!!!
کسي که از خلافت ابوبکر را قبول نکند ---> کافر است ---> ولي «خلفا زمامداراني هستند دنيوي، خارج از امر دين»!!!!
کسي که جعل خليفه توسط ابوبکر را قبول نداشته باشد ---> کافر است ---> ولي «خلفا زمامداراني هستند دنيوي، خارج از امر دين»!!!!
کسي که وزير جنگ خونريز و زناکار ابوبکر را قبول نداشته باشد ---> مرتد است و زنش کنيز ---> ولي «خلفا زمامداراني هستند دنيوي، خارج از امر دين»!!!!
جناب محمد
مي‌شود بفرماييد اگر اينها امور خارج از دين است پس چه چيزي «داخل» دين است؟؟؟؟!!!!
*************
«اما در کل، تصماميم آنها به عنوان زمامدار جامعهء مسلمين، بهترين تصماميم بوده است که در اثر مشورت و رايزني بدست مي آمده است.»

ابوبکر براي مصادره فدک با چه کساني مشورت کرد؟؟؟ براي کشتار کساني که به او خراج نمي‌دادند با چه کساني مشورت کرد؟؟ راستي ابوبکر براي جعل خليفه بعدي با چه کساني مشورت کرد؟؟؟
چگونه ممکن است که تصاميم آنها بهترين تصاميم باشد در صورتيکه با نص صريح قرآن و سفارشات پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) تضاد داشته است؟؟؟
**************
فرموده‌ايد که: «اما وقتي ... تا ... آن را بدعت مي دانيم.»
جناب محمد عثمان
شما اين حديث نوشته شده در «صحيح» بخاري را بدعت و موجب گمراهي مومنين و «جعلي» مي‌دانيد يا نه؟
«عن أبي هُرَيْرَةَ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال خَلَقَ الله آدَمَ على صُورَتِهِ طُولُهُ سِتُّونَ ذِرَاعًا
صحيح البخاري ج 5 ص 2299 بَاب بَدْءِ السَّلَامِ ش 5873»
لطفا براي ما علت تطابق حيرت انگيز اين حديث «صحيح» و کتاب عهد عتيق يهود را توضيح دهيد:
http://st-takla.org/pub_oldtest/01_gen.html
«1: 27 فخلق الله الانسان على صورته على صورة الله خلقه ذكرا و انثى خلقه»
*****
راستي اين باب «باب معرفة طريق الرؤية» «باب معرفت خداوند از طريق روئيت او»
http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=1&CID=7#s15
باعث «هدايت» مومنان است؟؟ اين باب کتاب «صحيح مسلم» است که «صحيح» است؟؟؟
ديگر چه چيزي باعث هدايت است؟؟؟
***************************
فرموده‌ايد «اما مناظرهء تاريخي، من مايلم مناظرهء تاريخي نمايم، اما نه در تاريخ صدر اسلام، »
مشخص است جناب محمد!!! چون خود شما به خوبي از افتضاحات و بدعتها و جنايات خلفاي خود مطلع هستيد!!!!
*************
«براي ما که معلوم است،»
اجازه دهيد گوشه‌اي از اين «معلوميت» را براي شما بازگو کنم تا عقيد درخشان شما درمورد خلافت مشخص شود:
**************
اگر به کتب «صحيح»شما مراجعه کنيم به اين احاديث بر مي‌خوريم:
http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=13&CID=200#s52
صحيح بخاري: «7308 ـ حدثني محمد بن المثنى، حدثنا غندر، حدثنا شعبة، عن عبد الملك، سمعت جابر بن سمرة، قال سمعت النبي صلى الله عليه وسلم يقول ‏"‏ يكون اثنا عشر أميرا ـ فقال كلمة لم أسمعها فقال أبي إنه قال ـ كلهم من قريش »
«12 امير خواهد بود -پس کلمه‌اي گفت که من نشنيدم. پس پدرم گفت: که او فرمود: - همگي از قريش خواهند بود»
همين حديث در صحيح مسلم به اين صورت آمده است:
http://www.al-eman.com/islamlib/viewchp.asp?BID=138&CID=104
«دخلت مع أبي على النبي صلى الله عليه وسلم‏.‏ فسمعته يقول ‏(‏إن هذا الأمر لا ينقضي حتى يمضي فيهم اثنا عشر خليفة‏)‏‏.‏ قال‏:‏ ثم تكلم بكلام خفي علي‏.‏ قال فقلت لأبي‏:‏ ما قال‏؟‏ قال ‏(‏كلهم من قريش)»
و همچنين:
"لا يزال أمر الناس ماضياً ما وليهم اثنا عشر رجلاً".
"لا يزال الإسلام عزيزاً إلى اثني عشر خليفة".
" لا يزال هذا الدين عزيزاً منيعاً إلى اثني عشر خليفة".
در مسند أبى داود: "لا يزال هذا الدين قائماً حتى يكون عليكم اثنا عشر خليفة كلهم تجتمع عليه الأم
***********
ولي از نظر شما اين دوازده نفر چه کساني هستند؟
**> ابن حجر عسقلاني :
http://www.al-eman.com/Hadeeth/viewchp.asp?BID=12&CID=642#s6
(باب استخلاف)
«...وينتظم من مجموع ما ذكراه أوجه، أرجحها الثالث من أوجه القاضي لتأييده بقوله في بعض طرق الحديث الصحيحة ‏"‏ كلهم يجتمع عليه الناس ‏"‏ وإيضاح ذلك أن المراد بالاجتماع انقيادهم لبيعته، والذي وقع أن الناس اجتمعوا على أبي بكر ثم عمر ثم عثمان ثم علي إلى أن وقع أمر الحكمين في صفين، فسمي معاوية يومئذ بالخلافة، ثم اجتمع الناس على معاوية عند صلح الحسن، ثم اجتمعوا على ولده يزيد ولم ينتظم للحسين أمر بل قتل قبل ذلك، ثم لما مات يزيد وقع الاختلاف إلى أن اجتمعوا على عبد الملك بن مروان بعد قتل ابن الزبير، ثم اجتمعوا على أولاده الأربعة‏:‏ الوليد ثم سليمان ثم يزيد ثم هشام، وتخلل بين سليمان ويزيد عمر بن عبد العزيز، فهؤلاء سبعة بعد الخلفاء الراشدين، والثاني عشر هو الوليد بن يزيد بن عبد الملك...»
---> آري از نظر بزرگ علماي اهل عمر، نه تنها حضرت امام حسن (عليه السلام) خليفه نبودند بلکه يزيد سگ باز و مادرباز و ميمون باز جانشين حضرت رسول اکرم(صلي الله عليه و آله) بوده است!!!
**********
براي آگاهي بيشتر به اين صفحه رجوع فرماييد:
( ar.wikipedia.org/wiki/الخلفاء_القرشيين_الإثنا_عشر )
تا از نظر ابن کثير نيز مطلع شويد: «ثم اجتمعوا على ولده يزيد»
چرا که او هم به خلافت يک دائم الخمر اعتقاد عميقي داشت. هرچه باشد خليفه محبوب او ابوبکر بود
***********
حال لطفا دوباره فتوي پر محتواي اين وب سايت رسمي اهل عمر را مروري بفرماييد:
http://www.islamweb.net/ver2/fatwa/ShowFatwa.php?lang=A&Id=6305&Option=FatwaId
«وهذا لا علاقة له بما يدعيه الشيعة في باب الإمامة، فإن جميع من نصوا على إمامته لم تجتمع عليه الأمة ولم يكن خليفة إلا علياً والحسن رضي الله عنهما، ويلزم على قولهم أن الدين لم يكن قائماً ولا عزيزاً زمن أبى بكر وعمر وعثمان، وهذا من أبلغ المناقضة للحس والواقع، فضلا عن مناقضته للشرع القاضي بأن خير القرون قرنه صلى الله عليه وسلم ثم الذي يليه فالذي يليه»

اين احاديث به ادعاي شيعه بر وجود امامت هيچ ربطي ندارد!! چرا که از تمام آن افرادي که آنها امامشان مي‌دانند، هيچ کدام مورد اجتماع مردم قرار نگرفتند و خليفه نشدند به جز حضرت امام علي(عليه السلام) و امام حسن (عليه السلام). و بر طبق گفته آنها لازم است که دين قائم نباشد و عزيز نباشد در زمان ابوبکر و عمر و عثمان. و اين به تمام معني خلاف واقعيت است. براي نقض گفته آنان، براي قاضي شرع، همين بس که پرخيرترين قرون قرن حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) بوده است و قرني که بعد از آن آمده است»
********************
آري. اين است دليل درخشان اهل عمر براي نقض گفتار شيعيان!!!: قرن اول اسلام بهترين و پر خيرترين قرن اسلام بوده است!!!! قرني که در آن فرزندان رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) يک به يک شهيد شدند بهترين قرن و قرن عزت و اعتلاي اسلام بوده است!!!!
قرني که در آن عمر قلدر، حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله عليها) را شهيد کرد قرن خير و برکت اهل عمر است
قرني که در آن ابوبکر شيعيان حضرت علي (عليه السلام) را به بهانه نپرداختن زکات يک به يک شهيد کرد، خير القرون است!!!!
********************
در ادامه اين وب سايت رسمي اهل عمر مي‌گويد:
«القاضي عياض رحمه الله: "ويحتمل أن يكون المراد أن يكون" الاثنا عشر" في مدة عزة الخلافة وقوة الإسلام واستقامة أموره»
آري!!! از نظر بزرگ اهل عمر، قاضي عياض، خلافت معاويه هند مادر و يزيد زنا مادر، «عزت و سربلندي و قوت اسلام و برقراري امور اسلام» بوده است!!!!
سپس به نظر بزرگ اهل عمر، ابن حجر عسقلاني پرداخته و نظر درخشان! او را تکرار مي‌کند:
«من الصديق إلى عمر بن عبد العزيز»
************************************
خوب جناب محمد
خيلي «معلوم» بود، بله؟؟ خلافت يزيد سگ باز براي شما خيلي خيلي «معلوم» است. راستي اين «عملهء جور مانع خلافت آنها مي شوند» احتمالا که معاويه هند مادر نيست؟ هماني که شما او را «خال المومنين» مي‌دانيد؟؟
جناب محمد
يک درصدي احتمال نمي‌دهي که از اين عقايد شما بوي تناقض و تضاد دروني به مشام مي‌رسد؟؟ «عمله جور» گفتن چيست «خال المومنين» چيست؟
*****************************************
و اما عقيده هدايت گر شيعه چيست؟
ما برخلاف شما اهل عمر اين 12 نفر خليفه را امثال يزيد سگ باز و معاويه هند مادر نمي‌دانيم. ما آنها را اهل بيت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) که پاکترين و صادق ترين انسانها بوده‌اند مي‌دانيم. برخلاف اصنام شما هم به دنبال «منافع» دنيوي نبوده‌اند و فقط در پي اجراي اوامر الله متعال بوده‌اند.

*************
اگر مي‌خواهيد عقايد ما را درباب «امامت بدانيد» به اين صفحه مراجعه فرماييد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=155
**********
همچنين در مورد اتهامات شما بر تحريف قرآن کريم به اين صفحه مراجعه فرماييد:
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=99
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=96

در باب مناظره، لطفا به اين صفحه مراجعه فرماييد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1257
اگر فکر مي‌کنيد که توانايي پاسخ سوالات عزيزان اين وب سايت و بنده حقير از برادرمان آقاي صديق فاروق بارزي را داريد، شروع به مناظره بفرماييد. چرا که اين سوالات بود که به تشرف ايشان به مذهب حقه تشيع انجاميد.

يا علي
25 | محمد | | ٢٠:٤١ - ٢١ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام و احترام خدمت برادر ارجمند عبدالله مومن در ادامهء سخنانتان فرموده ايد: ****** "جناب محمد عثمان شما اين حديث نوشته شده در «صحيح» بخاري را بدعت و موجب گمراهي مومنين و «جعلي» مي‌دانيد يا نه؟ «عن أبي هُرَيْرَةَ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال خَلَقَ الله آدَمَ على صُورَتِهِ طُولُهُ سِتُّونَ ذِرَاعًا صحيح البخاري ج 5 ص 2299 بَاب بَدْءِ السَّلَامِ ش 5873» لطفا براي ما علت تطابق حيرت انگيز اين حديث «صحيح» و کتاب عهد عتيق يهود را توضيح دهيد: http://st-takla.org/pub_oldtest/01_gen.html «1: 27 فخلق الله الانسان على صورته على صورة الله خلقه ذكرا و انثى خلقه» راستي اين باب «باب معرفة طريق الرؤية» «باب معرفت خداوند از طريق روئيت او» http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=1&CID=7#s15 باعث «هدايت» مومنان است؟؟ اين باب کتاب «صحيح مسلم» است که «صحيح» است؟؟؟ ديگر چه چيزي باعث هدايت است؟؟؟" ******* تشکر که پسوند" عثمان" را نيز بر نام من افزوديد، سخن را با "شبهات" شما پي مي گيريم. شبيه آن حديث را اينجا هم ملاحظه بفرماييد: التوحيد - الشيخ الصدوق - ص 153 عن الحسين بن خالد ، قال : قلت للرضا عليه السلام : يا ابن رسول الله إن الناس يروون أن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قال : إن الله خلق آدم على صورته ، فقال : قاتلهم الله ، لقد حذفوا أول الحديث ، إن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم مر برجلين يتسابان ، فسمع أحدهما يقول لصاحبه : قبح الله وجهك ووجه من يشبهك ، فقال صلى الله عليه وآله وسلم : يا عبد الله لا تقل هذا لأخيك ، فإن الله عز وجل خلق آدم على صورته و اينجا: التوحيد - الشيخ الصدوق - ص 103 عن محمد بن مسلم ، قال : سألت أبا جعفر عليه السلام عما يروون أن الله عز وجل خلق آدم على صورته فقال : هي صورة محدثة مخلوقة ، اصطفاها الله واختارها على سائر الصور المختلفة ، فأضافها إلى نفسه كما أضاف الكعبة إلى نفسه والروح إلى نفسه . فقال : ( بيتي )وقال : ( ونفخت فيه من روحي ) ايت الله خميني در کتاب زبدة الاربعين حديثاً صفحه 264 مي گه اين حديث صحيح است ومورد قبول شيعه وسني است. تطابق حيرت انگيز آن شايد از اين جهت است که حضرت موسي هم پيامبر همان خدايي است که ما مي پرستيم، اين را جهت آگاهي شما عرض نموديم، خيلي امر پوشيده اي بود!
26 | محمد | | ٢٤:٤٨ - ٢١ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام و احترام خدمت برادر محترم عبدالله مومن!

فرموده ايد:

"خيلي ببخشيد جناب محمد خان
يعني ترور «سعد بن عباده» توسط عوامل ابوبکر، «امري خارج از دين» بود؟؟
يعني کشتار ده ها هزار صحابه‌اي که از پرداخت ماليات به ابوبکر خودداري کردند، «امري خارج از دين» بود؟؟
يعني قتل مالک بن نويره و تجاوز به همسر او توسط وزير جنگ ابوبکر، خالد، «امري خارج از دين» بود؟؟
يعني مصادره فدک توسط ابوبکر، «امري خارج از دين» بود؟؟
يعني تهديد و هجوم به منزل حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله عليها)، «امري خارج از دين» بود؟؟
براستي اگر به قول شما «خلفا زمامداراني هستند دنيوي» پس چرا کساني را خلافت آنها را غيرقانوني و شرعي بدانند را «کافر» مي‌دانيد؟؟"

جواب:

1- سعد بن عياده
من سوالي از شما دارم، فرض مي گيريم که سعد بن عباده ترور شد، خوب، سعد بن عياده مگر به ولايت علي باور داشت؟! يا خودش مي خواست خليفه شود؟ کشته شدن سعد بن عباده، مگر در قرآن کدام تغييري به وجود مي آورد؟ شما مثل اينکه منظور از دين و تاريخ دين، دين و فهم دين را نمي دانيد. فهم ما از دين، خود دين نيست، عمل ما، مي تواند ديني يا غير ديني باشد، اما عمل ما، دين نيست و تغييري در خود دين به وجود نمي آورد، اين عمل، مي تواند عمل حاکم باشد، يا شهروند. تفاوتي بين آن وجود ندارد. ما معتقديم خداوند يگانه، به وسيلهء آخرين پيامبرش حضرت محمد مصطفي، قرآن را براي هدايت بشر نازل فرمود، و با وفات پيامبر، رابطهء وحي با زمين قطع شد. "دو مفهوم کليدي خصوصيتي به تيشع مي دهد که با آن درجه از غلضت در جهان تسنن وجود ندارد. اول خصلت ولايت است يعني آن خصوصيتي که در پيامبر بود ادامه پيدا مي کند و با مرگ پيامبر پايان نمي پذيرد آنهم در افراد معين نه در همه افراد . در ميان شيعيان اين اولياء الهي نام برده شده اند همانها که امامان شيعه ناميده مي شوند و نيز شخصيتي به اين افراد داده شده تقريبا برابر با شخصيت پيامبر که مي توانيم بگوئيم مفهوم خاتميت پيامبر را دچار تزلزل کرده است. اين نکته بسيار مهمي است که ما چه شيعه باشيم يا نباشيم بايد تکليفمان را با آن مشخص بکنيم. قرآن به وضوح مي گويد که پيامبر اسلام خاتم النبيين است اما شيعيان مقام و منزلتي که به ائمه خودشان بخشيده اند تقريبا مقام و منزلتي است که پيامبر دارد و اين نکته اي است که نمي توان به سهولت از آن گذشت، يعني مفهوم خاتميت در تشيع مفهوم رقيق شده و سستي است. زيرا امامان شيعه حق تشريع دارند حال آنکه اين حق انحصارا حق پيامبر است."

2- مالک بن نويره

در مورد مالک بن نويره و مسلمان بودن و نبودن وي بعد از پيغمبر اختلاف وجود دارد، با آن هم، کشتن وي توسط خالد بن وليد نادرست بود، گرچه بسياري از اهل سنت اين را توجيه مي کنند، اما وي عملي نادرست انجام داد، چنان که ابو قتاده و عبدالله بن عمر نيز با وي مخالفت نمودند، و عمر بن خطاب نيز چنان کرد، و حتي وقتي خليفه شد به خاطر همين واقعه وي را بر کنار نمود. اينها امري است زميني، نه به خالد وحي مي شد و نه به ابوبکر، نه وي معصوم بود و نه ابوبکر، و کدام توفيري هم براي شيعه ندارد که وارد اين واقعه شود، چون هيچکدام از اين صحابه، از داعيهء آنها در مورد امامت دفاع نکرده است و اصلاً در آن باغها هم نبوده اند. خالد بن وليد که اصلا دوران خليفه سوم و چهارم را نديد. اما از کجا اين دو صحابه براي شما مهم شده اند؟!پ

3- کشتار ده ها هزار صحابه!
حتما اين دهه ها هزار کساني بودند که معترف به امامت علي بودند؟! و براي همين هم کشته شدند؟! اين آمار را حتماً خود شما بدست آوريده ايد؟!

4- فدک جز ميراث پيغمبر بود، پيامبران ميراث ندارند، ميرثشان صدقه است، طبق اين اصل ابوبکر فدک را به دختر پيغمبر نداد، گرچه مواجب خاندان پيغمبر از آن طبق روال دوران پيغمبر ادامه يافت.

5- اجتهاد بعضي از علما چنين است، اما اجتهاد علماً خود دين نيست، امري است بشري. لذا مي تواند خطا بردار باشد. به اعتقاد ما تا زماني که کسي از دين خارج نشود، فقط با نپذيرفتن خليفه کافر نمي شود.

############

کسي که به ابوبکر زکات پرداخت نکند ---> از دين خدا برگشته است و «مرتد» است ---> ولي «خلفا زمامداراني هستند دنيوي، خارج از امر دين»!!!!

جواب: کسي که ذکات پرداخت نکند تا کسي به ابوبکر زکات پرداخت نکند کمي تفاوت ندارد؟!

کسي که از خلافت ابوبکر را قبول نکند ---> کافر است ---> ولي «خلفا زمامداراني هستند دنيوي، خارج از امر دين»!!!!

جواب: بله خلفا زمامداراني هستند دنيوي، مقدس نيستند، معصوم هم نيستند، با خداوند هم ارتباط ندارند، نه به آنها وحي مي شود و نه الهام. اما در وجه تاريخي اش، در زمانهء ما، کسي که در خلافت ابوبکر به خاطر اهداف فرقه اي تشکيک مي کند(نه نقد) عموماً کساني هستند اهل بدعت و خارج از دايرهء اسلام.

کسي که جعل خليفه توسط ابوبکر را قبول نداشته باشد ---> کافر است ---> ولي «خلفا زمامداراني هستند دنيوي، خارج از امر دين»!!!!

جواب: کسي که خليفهء را قبول نداشته باشد، اما اسلام را قبول داشته باشد و کتاب خدا را بي اينکه براي ديگران مقام اولوهيت و معصوميت قايل شود، کافر نيست. کسي که براي خلفا چنان صفاتي را که شما براي امام قايل هستيد متصور باشد، وي مسلمان نيست.

کسي که وزير جنگ خونريز و زناکار ابوبکر را قبول نداشته باشد ---> مرتد است و زنش کنيز ---> ولي «خلفا زمامداراني هستند دنيوي، خارج از امر دين»!!!!

جواب: کسي که خالد بن وليد را نقد مي کند، يا قبول ندارد، بي اينکه در مورد اسلام نظري سوء داشته باشد، و يا متعلق به فرقه هاي انحرافي باشد، مومن است.

جناب محمد
مي‌شود بفرماييد اگر اينها امور خارج از دين است پس چه چيزي «داخل» دين است؟؟؟؟!!!!

جواب: آدمها و اعمالشان جز تاريخ دينداران است، دينداران مي توانند انسانهايي خوب يا بد باشند، رفتار و کرداي خوب يا بد داشته باشند، معيار خوبي و بدي آنها ارزشهاي دين اسلام و سنت نبي است.

#############

در مورد ابوحنيفه و ساير فقها:

ابوحنيفيه و ساير فقهاي اهل سنت، عالم دين هستند، فقيه هستند، نه به آنها وي مي شود، و نه الهام، نه معصوم هستند و نه مقام الوهيت دارند. لذا حم فقهاي سني، و امام بودن آنها با شيعه بسيار متفاوت است.
"اما وضع در شيعيان متفاوت است و منابع نزد ايشان بسيار نامحدود و بي پايان است يعني وقتي از امام حسين، امام جعفر صادق و امام باقر روايتي را مي شنيدند يعني خود پيامبر گفته بود. از نظر شيعيان اما م صادق و ساير ائمه فقها نيستند و رأي فقهي نمي دهند کلماتي مي گويند که عين حکم الهي است و همان رفتار با آن مي کنند که با کلمات پيامبر و قرآن مي کنند، هيچ فرقي از اين جهت وجود ندارد." اين نکته را براي اطلاع شما آوردم ، چون ملاحظه مي شود که شما وقتي ابوحنيفه و شافعي و ديگران را، و در اين روزها اردوغان را!! نيز با فهم خود در مورد امامت تشيع مي سنجيد. که اين گونه سنجش غلط است. شرک در دين است. هيچکدام اينها معصوم نيستند و امام زمان هم نيستند!

اصلاً مفهوم امام زمان، در نزد سني وجود ندارد، امام در نزد اهل سنت، پيشنماز است. يا عالم دين. همين. اما در نزد شيعه اسماعيليه که يکي از فرقه هاي تشيع مي باشد امام زمان زنده است. آنها هميشه امام شان حضور دارد، بي امام نيستند. آغا خان امام زمان فعلي آنها است و طرفداران مومني دارد که صدها کتاب و مقاله و تحقيق در مورد اش نوشته اند.


ادامه دارد...

27 | momen abdullah | | ٢٠:٢٩ - ٢٢ خرداد ١٣٨٩ |
جناب اقاي محمد
سلام عليکم
اين احاديثي که از کتب ما ذکر فرموده‌ايد در کدام باب است؟
«باب إنه عز وجل ليس بجسم ولا صورة»
http://www.aqaed.com/book/135/twhid1-06.html#twh13
در کتب روائي ما احاديث بيشماري موجود است. ولي آيا ما همه آنها را صحيح مي‌دانيم؟
در همان باب
حديث شماره 3: «: أسأله عن الجسم والصورة، فكتب عليه السلام: سبحان من ليس كمثله شئ لا جسم ولا صورة.»
حديث شماره 4: «...لا جسم، ولا صورة، ...»
حديث شماره 5: ‌«...وصف بغير صورة،...»
حديث شماره 6: «...فقال: إن الله لا يشبهه شئ، أي فحش أو خناء أعظم من قول من يصف خالق الأشياء بجسم أو صورة أو بخلقة أو بتحديد أو أعضاء؟! تعالى الله عن ذلك علوا كبيرا»
حديث شماره 7: «...فرق بين من جسمه وصوره وأنشأه...»
حديث شماره 8: «...، لا جسم ولا صورة ولا تحديد...»
حديث شماره 9: «... فمنهم من يقول جسم، ومنهم من يقول صورة، فكتب عليه السلام بخطه:
سبحان من لا يحد، ولا يوصف، ليس كمثله شئ وهو السميع العليم - أو قال: البصير»
حديث شماره 13:«...، منهم من يقول هو جسم، ومنهم من يقول صورة، فكتب عليه السلام: سبحان من لا يحد، ولا يوصف، ولا يشبهه شئ، وليس كمثله شئ وهو السميع البصير»
حديث شماره 14:«...، ويصور ما يشاء، وليس بمصور،...»
حديث شماره 16: «...أسأله عن الجسم و الصورة، فكتب: سبحان من ليس كمثله شئ ولا جسم ولا صورة ...»
حديث شماره 19: «...إن بعض أصحابنا يزعم أن لله صورة مثل صورة الإنسان، وقال آخر: إنه في صورة أمرد جعد قطط، فخر أبو عبد الله ساجدا، ثم رفع رأسه، فقال: سبحان الله الذي ليس كمثله شئ، ...»
*************************
عقيده تشيع اين است «لا جسم، ولا صورة،».
واضح است که بين اينهمه احاديث و آن يک حديث تعارض است. از لحاظ عقلي هم چنين چيزي امکان ندارد. آيا ما تمام روايات وارده در کتب خود را صحيح السند مي‌دانيم؟؟ آيا ما تمام آنها را صادره از معصوم مي‌دانيم؟؟ خير!!
اين مطلبي است که بارها و بارها توسط علماي تشيع ابراز شده است.
براستي وقتي اينهمه احاديث ديگر وجود دارد که «لا صورة» دليل بر پذيرش يک حديث ضعيف وجود ندارد.
آقاي خميني هم امام ما نيست. امام ما معصومي است که فرمودند «لا جسم، ولا صورة،».

اما اينکه حضرت موسي(عليه السلام) همان خدايي را مي‌پرستد که اهل عمر مي‌پرستند دروغي است محض.
چرا که معبود و مسجود ايشان «لا جسم، ولا صورة،» است.
***************
دليل مهمتر بر آنکه تفاوت است بين معبود حضرت موسي (عليه السلام) و معبود اهل عمر اعتقاد آنها به «باب معرفة طريق الرؤية»
http://www.al-eman.com/hadeeth/viewchp.asp?BID=1&CID=7#s15
است.
عقيده‌‌اي که در تضاد کامل با اسلام است:
«باب في إبطال الرؤية»
http://www.ghadeer.org/hadis/KAFI_J1/o_kfi_30.html#link30

يا علي
28 | momen abdullah | | ٠٦:٢٩ - ٢٣ خرداد ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب محمد
سلام عليکم
فرموده‌ايد که «کشته شدن سعد بن عباده، مگر در قرآن کدام تغييري به وجود مي آورد؟»
بلاشک در متن قرآن هيچ تغييري. ولي در تفسير و تاويل قرآن تغيير بسيار بزرگي پديد آورد.
چرا که «اولي الامر» را از يک ولي معصوم و عادل به يک ديکتاتور جلاد تيديل کرده است!!!!
اتفاقا همين «تغيير» در تفسير بود که به جنايات يزيد سگ باز منجر شد!!!
********
فرموده‌ايد که «شما مثل اينکه .... تفاوتي بين آن وجود ندارد.»
جناب محمد
اين آيه نوراني
«اتبعوا ما أنزل إليكم من ربكم و لا تتبعوا من دونه أولياء قليلا ما تذكرون»
اساس دين شما است يا نه؟ آيا اين آيه دين شما است يا نه؟؟
آيا اين آيه جز دين اسلام است؟؟
وقتي که با دلايل روشن و واضح اثبات شده است که ابوبکر ظالم و جنايتکار بوده است آيا ما نبايد طبق «لا تتبعوا من دونه أولياء» از او دوري کنيم؟؟؟؟
***
اين آيه نوراني
«ومن يشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدي ويتبع غير سبيل المومنين نوله ما تولي ونصله جهنم وساءت مصيرا»
دين شما است يا نه؟؟ مي‌شود بفرماييد «سبيل المومنين» چيست؟؟ راه ابوبکر تروريست است و يا راه حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله)؟؟؟
*****
اين آيه نوراني چگونه؟؟
«افمن يهدي الي الحق احق ان يتبع ام من لا يهدي الا ان يهدي فمالكم كيف تحكمون»
آيا ابوبکري که جنايات او اثبات شده است شايسته تبعيت است و يا حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام)؟؟
**********************************
فرموده ايد که «...و کدام توفيري هم براي شيعه ندارد که وارد اين واقعه شود...»!!!!
جناب محمد
آيا اينکه مشخص شود خلفاي 12 گانه مورد اشاره حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) چه کساني بودند براي شما مهم نيست؟؟
شما اين همه حديث صحيح را مشاهده فرموديد که پيامبر از خلفاي 12 گانه سخن رانده است. آيا ما نبايد بدانيم که آنها چه کساني بوده اند؟؟
و يا شايد شما از ما هم انتظار داريد که چون ابن حجر عسقلاني و بزرگان شما يزيد سگ باز را جزو آن 12 خليفه بدانيم؟؟؟
************
«حتما اين دهه ها هزار کساني بودند که معترف به امامت علي بودند؟! و براي همين هم کشته شدند؟! اين آمار را حتماً خود شما بدست آوريده ايد؟!»
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=3402
لطفا به نظر دوست عزيز ما آقاي سلامات (شماره 7) رجوع کنيد.
**************
«4- فدک جز ميراث پيغمبر بود، پيامبران ميراث ندارند، ميرثشان صدقه است، طبق اين اصل ابوبکر فدک را به دختر پيغمبر نداد، گرچه مواجب خاندان پيغمبر از آن طبق روال دوران پيغمبر ادامه يافت.»

جناب محمد
يعني هجره‌اي که عايشه‌ در آن بسر مي‌برد صدقه بود؟
خواهشا به جمله خود دقت فرماييد:
1)) فدک جز ميراث پيغمبر بود ===> ميرثشان صدقه است!!!
مي‌شود بفرماييد اگر «ميراث» بود پس چرا پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) آن را به حضرت فاطمه (سلام الله عليها) واگذار کرده بود؟؟ نکند اعتقاد داريد که آيه «وآت ذا القربي حقه» اشتباهي نازل شده بود؟؟
در هر صورت جناب محمد پاسخ شما اينجا است.
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=148
جناب محمد
يک سوال شخصي از شما دارم:
يک عرب ظالمي که نه بويي از انسانيت برده بود و نه سواد درستي داشت 1400 سال قبل فدک را دخت نبي اکرم (سلام الله عليهما) دزديد.
به شما چه مي‌رسد هنوز که هنوزه از آن دزدي چنين دفاع مي‌کني؟؟؟
*************
«جواب: کسي که ذکات پرداخت نکند تا کسي به ابوبکر زکات پرداخت نکند کمي تفاوت ندارد؟»
آيا پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) هيچ کسي را به دليل عدم پرداخت زکات به قتل رساند؟؟
يک نمونه لطفا براي ما بياوريد!!
دوما لطفا اينجا را بخوانيد:
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=10708
آري. آنها زکات را قبول داشتند. ولي طبق آيه قرآن کريم از پرداختن به خليفه غاصب معذور بودند!!!!
***********
«در خلافت ابوبکر به خاطر اهداف فرقه اي تشکيک مي کند(نه نقد) عموماً کساني هستند اهل بدعت و خارج از دايرهء اسلام. »
عجب امر دنيوي است اين امر خلافت ابوبکر!!!! تشکيک در آن انسان را دايره اسلام خارج مي‌کند!!! ولي همچنين دنيوي است!!!
**************
«کسي که خليفهء را قبول نداشته باشد، اما اسلام را قبول داشته باشد و کتاب خدا را بي اينکه براي ديگران مقام اولوهيت و معصوميت قايل شود، کافر نيست. کسي که براي خلفا چنان صفاتي را که شما براي امام قايل هستيد متصور باشد، وي مسلمان نيست.»

خوب جناب محمد
پس تمام مشکل شما وجود امامت است!!! شما خوارج را مسلمان مي‌دانيد ولي کسي را به امامت حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) معتقد باشد را مسلمان نمي‌دانيد!!!
راستي جناب محمد
اين صفت «واجب الاطاعة» بودن چه بود که عمر و ابوبکر براي خود جعل کرده بودند؟؟؟
*************
«: کسي که خالد بن وليد را نقد مي کند، يا قبول ندارد، بي اينکه در مورد اسلام نظري سوء داشته باشد، و يا متعلق به فرقه هاي انحرافي باشد، مومن است.»
کسي که خالد را سيف الله بداند چه؟؟ آيا او مومن است؟؟ مومن به چه؟؟ مومن به شيطان؟؟
**************
«اصلاً مفهوم امام زمان، در نزد سني وجود ندارد»
عجب!! پس اين احاديث چيست؟
«من مات بلا إمام مات ميتة جاهليّة »
«من مات ولم تكن في عنقه بيعة إمام مات ميتة جاهليّة »
مگر انسان با پيشنماز مسجد بيعت مي‌کند؟؟
***********
«شرک در دين است»
بلاشک يکي دانستن حکم خداوند و حکم اردوغان و شافعي و ابوبکر «شرک» است.
دقيقا به همين دليل است که ما بايد پيرو امام معصوم (عليه السلام) باشيم که حکم او حکم خداوند متعال است:
«يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولي الامر منكم»

يا علي
29 | محمد | | ١٣:٠٥ - ٢٣ خرداد ١٣٨٩ |
با عرض سلام خدمت برادر محترم عبدالله مومن و ديگر دوستان

خوب، با جواب هاي شما نکتهء که روشن مي شود فرق بين دين و تاريخ دين است. اين امري است که شما پوشيده پذيرفته ايد. تعدد فهم ها، و اختلاف در تفسير دين و ... .

"عجب امر دنيوي است اين امر خلافت ابوبکر!!!! تشکيک در آن انسان را دايره اسلام خارج مي‌کند!!! ولي همچنين دنيوي است!!!"

دوست ارجمند، گذاشتن چند علامت تعجب استحکام بيشتر به جملهء معترضهء شما مي دهد؟ طفره نرويد بحث و نقد کنيد، در حاليکه شما بي اينکه سخن مرا نقد کنيد، با تکرار آن و گذاشتن چند علامت تعجب به گمانتان چه جواب محکمي داده ايد!

1-در مسايل مطروحه ما جواب هم را گرفته ايم، مايلم يک قدم پيشتر برويم، آيا منکر امامت علي و دوازده امام شيعهء اثنا عشري کافر است يا خير؟ جواب صريح بدهيد لطفاً. من در پاسخ به شما، تصريح کردم که قبول نداشتن خليفه موجب کفر نمي شود، به شرط ايمان به کتاب خدا و عصمت قايل نشدن به غير از پيغمبر به وجهي که امور جديدي را وارد متن دين مي نمايد. در صورتي که کسي خليفه و يا امام را معصوم بداند از نظر ما از دين خارج است و فرق معقتد به اين مسايل، جز فرق ضاله محسوب مي شوند.

30 | حسين | | ١٩:٠٥ - ٢٣ خرداد ١٣٨٩ |
جناب محمد ما كه مدتي شاهد بحث شما بوديم و همه شاهدند كه جناب آقاي مومن عبدالله به تك تك سوالات شما پاسخ ميدهند.
بهتره اينو بپذيرين كه متاسفانه اهل سنت اصلا حق پذير نيستن البته به نظر من.شايدم اينطور نيست و واقعا نميتونين قانع بشين.
موفق باشيد.
31 | محمد | | ٢١:٣٢ - ٢٣ خرداد ١٣٨٩ |
برادر محترم حسين، توجه شما را به يکي از جوابهاي برادر محترممان عبدالله مومن دعوت مي نمايم و سوالم از شما دوست محترم اين است که جواب تک تک سوالها اين گونه است؟ جواب من به سوال قبلي ايشان: « کسي که خالد بن وليد را نقد مي کند، يا قبول ندارد، بي اينکه در مورد اسلام نظري سوء داشته باشد، و يا متعلق به فرقه هاي انحرافي باشد، مومن است.» نقد ايشان به نظر من: کسي که خالد را سيف الله بداند چه؟؟ آيا او مومن است؟؟ مومن به چه؟؟ مومن به شيطان؟؟ موفق و مويد باشيد.
32 | حسين | | ٢٢:٥٨ - ٢٣ خرداد ١٣٨٩ |
برادر محمد اگر اشتباه نكنم منظورتان اين بود كه شما مثل برخي سني ها كه رد خالد را مساوي خروج از دين ميدانند( البته من اين ادعا رو فقط شنيدم و مطمئن نيستم) فكر نميكنيد.درسته؟
اين حرف شما درسته. ولي اصلا سوالي نيست كه شما منتظر جواب هستيد.
--
برادر محترممان مومن عبدالله در مقابل از شما سوال كرده اند كه آيا كسي كه او را قبول كند و مثل عمربن خطاب به حدي به او نزديك شود كه خالد او را وصي خود قرار دهد مومن است؟
اين يك استفهام انكاريه.يعني عمل خلفا در تاييدكار كسي كه پيامبر (ص) در باره اش فرمودند:خداوندا من از رفتار خالد بيزارم!درست نبوده و اينكه خلفا هركسي را كه در سقيفه خبيثه همراهشان بوده محترم ميشمردند كاري بسيار كثيف بود.اين رو قبول نداريد؟
پس چه زيبا گفت علامه شوشتري كه او سيف خلفا بود نه سيف الله.
البته اگر منظور شما و مومن عبدالله غير از اين بود بفرماييد.
از اينكه در بحثتان دخالت كردم معذرت ميخوام.
من پدر يكي از بچه هاي نظر دهنده سايت هستم و همه شما را مثل پسرم ميدانم و آرزو دارم همه سنيها به امام زمانشان پناه بياورند و هدايت شوند.
اگر دخالت كردم دليلش فقط دلسوزي بود به كسي كه گمان ميكنه واقعا پيرو سنت رسول خداست.
موفق باشي
33 | عبدالله | | ٠٣:٢٢ - ٢٤ خرداد ١٣٨٩ |
به29:
گفتي: "قبول نداشتن خليفه موجب کفر نمي شود، به شرط ايمان به کتاب خدا و عصمت قايل نشدن به غير از پيغمبر"
سؤال: لطفاً براي روشن شدن بنده، بفرما چرا پيغمبر را مستثني كردي؟
34 | momen abdullah | | ٠٤:٠١ - ٢٤ خرداد ١٣٨٩ |
جناب محمد
سلام عليکم
بنده از بحث طفره مي‌روم؟؟؟ مطمئن هستيد؟؟
شما حتي به يک سئوال بنده و سرور بنده آقاي سعيد حسيني پاسخ روشن نداده‌ايد!!!

ابتداي بحث بنده از شما سوال کردم که
« آيا شما ابوبکر و يا عمر «ولي الله» مي‌دانيد؟ آيا شما آن دو را از اولياء الهي مي‌دانيد؟»
و اين جواب شما بود:
«ولي الله به معنايي که شما از آن متسفاد مي کنيد خير، ما آنها را اولياءالله به آن معنا نمي دانيم.»
**********
مي‌شود بفرماييد به کدام معني مي‌دانيد؟؟ آيا به هر معني که بدانيد با جنايات آنها همخواني دارد؟؟
هر معني که شما از اولياء الله ذکر فرماييد در تضاد کامل است با جنايات ابوبکر و عمر و عثمان!!!
چرا اين معني خود از اولياء الله را ذکر نمي‌کنيد؟؟ جز اين است تناقض گفتار شما در مورد «دنيوي بودن امر خلافت» را پيش از پيش آشکار مي‌کند؟؟
دوما آنکه شما از معنايي که ما کلمه ولي الله قائل هستيم چه مي‌دانيد؟؟ شمايي که در طي همين چند نظري که نوشته‌ايد اثبات کرده‌ايد که آگاهي شما از دين اسلام و تشيع بر اساس تبليغات سوء شکل گرفته است چگونه از باورهاي ما با خبر شده ايد؟؟
البته براي شمايي که ادعاي خواندن فکر بنده را مي‌کنيد «گذاشتن چند علامت تعجب به گمانتان چه جواب محکمي داده ايد» بايد هم داعاي دانستن عمق عقايد ما را کنيد!!!
****
جناب محمد
کجاست پاسخ شما به تفسير علماي شما از احاديثي که در آن از 12 خليفه سخن رانده شده است؟؟
کجاست پاسخ شما به عقيده علماي شما مبني بر روئيت خداوند، نعوذبالله، در روز قيامت؟؟
کجاست پاسخ شما به ذکر جنايات خلفاي شما؟
آيا قبول داريد که ترور سعد بن عباده و تجاوز به همسر مالک و کشتار مسلمين به دليل نپرداختن باج به ابوبکر با «اولياء الله» دانستن ابوبکر در تناقض شديد است؟؟؟
**************
حال اجازه دهيد پيش از پرداختن به موضوع ولايت مساله‌اي را متذکر شوم تا بدانيم که چه کساني «خاتميت» محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) را زير سئوال مي‌برند:
شما فرموديد:
«اما وضع در شيعيان متفاوت است و منابع نزد ايشان بسيار نامحدود و بي پايان است يعني وقتي از امام حسين، امام جعفر صادق و امام باقر روايتي را مي شنيدند يعني خود پيامبر گفته بود. از نظر شيعيان اما م صادق و ساير ائمه فقها نيستند و رأي فقهي نمي دهند کلماتي مي گويند که عين حکم الهي است و همان رفتار با آن مي کنند که با کلمات پيامبر و قرآن مي کنند»
****
پاسخ ما پاسخ امام معصوم ما است:
«حدّثنا أحمد بن محمّد، عن الحسن بن محبوب، عن أبي حمزة الثمالي، عن جابر قال أبو جعفر عليه السلام : يا جابر! واللّه لو كنا نحدث الناس أو حدّثناهم برأينا لكنّا من الهالكين ولكنّا نحدّثهم بآثار عندنا من رسول اللّه‏ صلي الله عليه و آله و سلم يتوارثها كابر عن كابر يكنزها كما يكنز هؤلاء ذهبهم وفضّتهم.

بصائر الدرجات ص 320 ، باب 14: باب في الأئمة ان عندهم أصول العلم ما ورثوه عن النبي ص لا يقولون برأيهم حديث 6.»
********
ولي براستي چه کسي «خاتميت» پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) را زير سوال مي‌برد؟؟
آيا جز عمر؟؟
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=moqaren&id=53
«إنه كان يفتى بالمتعة، فقال له رجل: رويدك ببعض فتياك، فإنك لا تدرى ما احدث أمير المؤمنين في النسك بعد، حتى لقيه بعد فسأله، فقال عمر: قد علمت أن النبي صلى الله عليه و سلم قد فعله و أصحابه و لكن كرهت أن يظلوا معرسين بهن في الأراك، ثم يروحون في الحج تقطر رؤسهم

أبو موسي اشعري فتوا به «متعة الحج» مي‌داد. مردي به او مي‌گويد: دست نگه‌دار و آرام باش از بعضي از فتاوايت! خبر نداري كه أمير المؤمنين عمر چه بدعتي در مناسك جح انجام داده است! أبو موسي اشعري، بعدا عمر را ملاقات كرد و از او پرسيد و عمر به او گفت: مي‌داني كه نبي (صلي الله عليه و سلم) و صحابه، «متعة الحج» را انجام داده‌اند، ولي من كراهت دارم كه مردم با زنان‌شان همبستر شوند، سپس به حج بروند در حالي‌كه قطرات آب غسل از سرشان سرازير است
صحيح مسلم، ج4»
*****************
خاتميت نبي‌اکرم (صلي الله عليه و آله) را عمري زير سئوال برد که اينهمه بدعت در دين آورد.
خاتميت نبي‌اکرم (صلي الله عليه و آله) را ابوبکري زير سئوال برد که زکات را به خراج تبديل کرد.

يا علي
35 | محمد | | ١١:٣٥ - ٢٤ خرداد ١٣٨٩ |
برادر محترم حسين سلام با سلام و تحيات تشکر از شما، ممنون که سوال را کمي با جزييات بيشتر پرسيديد. نه رد خالد در نظر اهل سنت موجب خروج از دين نمي شود، اين برچسبي است نادرست به اهل سنت. من در جوابي که به برادر محترم عبدالله دادم، اصول کلي رويکرد به افراد در تاريخ اسلام بعد از پيغمبر را روشن نمودم، در نزد ما، خوبي يا بدي کسي، به نسبت ميزان دوري و نزديکي وي به خلفا سنجيده نمي شود، اما ممکن گاهاً بعضي افراد چنين برداشتي داشته باشند. اما از آنجايي که اصولاً به نظر ما غير از پيغمبر همهء انسانها غير معصوم هستند، رفتار آنها بشري است، و خطا و سهو ، عمل نادرست نيز از آنها بر آمدني است. امروزه نيز چنين است، بسياري از عمال حکومت در هنگام خدمت خويش ممکن دچار اشتباه و رفتار نادرست شوند، اما آيا آنها کافر هستند؟ در مورد خالد بن وليد، پيغمبر آن سخن را فرمودند اما خالد را از فرماندهي عزل نکردند، قصاص هم نکردند، و حتي وي را بعداً در راس لشکر به يمن فرستادند. اما عمر وي را از فرماندهي عزل نمود، و در بعضي موارد مالي، با وي رفتار خشني هم نشان داد. من نمي دانم اين عصبانيت از خالد بن وليد براي سقيفه است يا اعمال ديگر وي، اما خالد را به کناري مي گذاريم، امامان، به نحوي که شما به آنها باور داريد، در فرق مختلف شيعه، با اطرافيان خاطي خود چه مي کردند؟ آنها را بدار مي آويختند؟ تبعاً با هر کسي برخورد در شأنش مي کردند همپون رفتاري که پيغمبر باخالد نمود، و رفتاري که خلفا با وي نمودند. اگر قرار باشد، نکات به زعم ما ضعيف هر شخصيتي را برجسته نماييم و از جنبه هاي مثبت آن چشم بپوشيم به نحوي که اهداف ما را بر آورده سازد کسي از گزند اين نوع رفتار در امان نخواهد بود. زماني که حضرت علي به عنوان خليفهء مسلمين زمام امور را در دست دارند، و زماني زيادي هم از وفات پيغمبر نگذشته است، صحابه و ياران پيغمبر در صحنه حاضر هستند، و حتي اگر عقيدهء شيعه در مورد تعيين وي به عنوان جانشين از طرف پيغمبر را هم اضافه کنيم که لابد هزاران نفر شاهد آن صحنه بوده اند، و آن را ديده اند. در جنگ صفين در سپاه امير المومنين علي (کرم الله وجهه) به خاطر پذيرفتن حکميت، دو دستگي به وجود مي آيد و حتي وي را آن خشک مغزان به خروج از دين متهم مي کنند و دشمنان خوني وي مي شوند. ادعايي هم ندارند،(در اينكه خليفه شوند و اين قبيل مسايل) مي گويند بايد خليفه طبق کتاب خداوند رفتار مي نمود. حالا که نکرده است بايد توبه کند. همين ها وي را به شهادت مي رسانند. بماند که به قول نوبختي در كتاب فرق شيعه بيشتر صحابه در زمان وي به سه دسته تقسيم مي شوند، دسته اي با وي مي مانند، دسته اي با وجودي که با وي داوطلبانه بيعت نموده بودند از وي کناره مي گيرند، مانند زيد بن حارثه مالکي، عبدالله بن عمر، سعد بن ابي وقاص که از جنگيدن بر ضد و و جنگيدن همراه وي کتاره گرفتند. و دسته اي ديگر با وي به دشمني بر مي خيزند مانند اصحاب جمل، صفين، خوارج، اهل اهمال ، و مرجئه. من فکر نمي کنم غير از تعبيري بشري از اين حوادث، با جهان بيني شيعه بشود اين حوادث را تحليل منطقي نمود، تعبير مذهبي شايد بشود، کما اينکه بهايي ها هم مذهب خودشان و باورهاي مذهبي شان را که با تاريخ جور نيست، بسيار خوب تعبير و تفسير مي نمايند و از اين نظر، شيعه نيز دست کمي از آنها ندارد. البته آنها اين رسم را از شيعه آموخته اندف چه اينكه محمد علي بابف و بها’الله ابتدا شيعه بودند و آگاه به رموز اين مذهب. من به نکاتي بعدي سخن آن دوست ارجمند، و نظر شما، بعداً بعد از شنيدن پاسخ سوال آخرم از آن عزيز جواب خواهم داد. سوال من اين بود: در مسايل مطروحه ما جواب هم را گرفته ايم، مايلم يک قدم پيشتر برويم، آيا منکر امامت علي و دوازده امام شيعهء اثنا عشري کافر است يا خير؟ جواب صريح بدهيد لطفاً. من در پاسخ به شما، تصريح کردم که قبول نداشتن خليفه موجب کفر نمي شود، به شرط ايمان به کتاب خدا و عصمت قايل نشدن به غير از پيغمبر به وجهي که امور جديدي را وارد متن دين مي نمايد. در صورتي که کسي خليفه و يا امام را معصوم بداند از نظر ما از دين خارج است و فرق معقتد به اين مسايل، جز فرق ضاله محسوب مي شوند.
36 | حسين | | ١٣:٣٢ - ٢٤ خرداد ١٣٨٩ |
سلام بر محمد عزيز
،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
ابتدا بايد تاكيد كنم اين برچسب ابدا از سوي شيعيان نبوده چون من در هيچ منبع شيعه اي اين تهمت را نديده ام و شما هم نخواهيد ديد.بلكه از يك وهابي كه به نام يك شيعه مشغول تدريس قرآن بود شنيدم و به همين دليل نوشتم : مطمئن نيستم.
............................
و اما در مورد اين كلامتان كه فرموديد‌( امروزه نيز چنين است، بسياري از عمال حکومت در هنگام خدمت خويش ممکن دچار اشتباه و رفتار نادرست شوند، اما آيا آنها کافر هستند؟) از شما ميپرسم آيا واقعا شما تفاوت دشمن علي (ع) دردانه خلقت - امير تمام مومنان را با حاكمان جور امروز و قاتلين و بدترين افراد تشخيص نميديد؟

دوست ندارم رودرروي تو پسرم بگم قاتل. ولي آيا قتل خانم فاطمه زهرا (س) كه عقل هيچ بني بشري به مقامش نميرسه با اعمال عمال حكومتهاي جور اين دوران قابل قياس است؟ مگر پيامبر نفرمود اورا نيازاريد مگر او عزيز جان پيامبرمان نبود؟آيا سيلي زدن به روي مبارك مادرمان و شكستن پهلويش و غصب فدك و قتل محسنش جزء آزار آن بانو محسوب نميشود؟ به من جواب بده پسرم. آتش جهنم را به خاطر دفاع از بدترين دشمن اهلبيت پيامبر(ع) به جان نخر.تكرار نكن اشتباه گذشتگانت را.
.............................
گفتي ( پيامبر تبعاً با هر کسي برخورد در شأنش رفتار مي کردند همپون رفتاري که پيغمبر باخالد نمود...) قصد بحث ندارم اما به تاريخ رجوع كن ببين براستي اينطور بوده؟ وقتي شخصي كثافات گوسفند را (ببخشيد مرا يا صاحب الزمان) بر سر پيامبر ريخت پيامبر چه كرد؟ آيا رفتن به ملاقات ان شخص توسط پيامبر يعني رضايت پيامبر از عمل او؟ به همين منوال آيا تحمل اعمال ابوبكر و عمر توسط پيامبر يعني رضايت ايشان از آندو ؟ آيا حضرت علي به واقع راضي بود از اينكه عمامه اش را دور گردنش بسته و به مسجد ميكشاندنش؟ اين رضايت است يا تحمل؟ منتظر پاسخ تو پسر حق پذير هستم.
..................................
اما در مورد سوالت كه پرسيدي - با اجازه شما و آقاي مومن عبدالله عزيز - من جواب ميدهم.
طبق آيه اليوم اكملت لكم دينكم .. و روايات صحيحه فراوان دين كامل و مورد قبول خدا فقط وفقط دين قرين با پذيرش ولايت اميرالمومنين علي (ع) است يعني تشيع وبس .خدا اينطور پسنديده كه اعمال و عبادات را فقط به همراه پذيرش ولايت قبول كند.لذا خروج از ولايت مولا و حب دشمنان آن عزيز سبب خروج از ايمان ميشود و او كافر است ولي كافري كه نجس نيست. از شما ميپرسم اگر كسي نماز و روزه و تمام عباداتش تباه باشد مومن است؟ خوب فكر كن و جواب بده.
.................................
ياد شعري افتادم كه فقط براي شما پسرم مينويسم.

(( در كتاب آفرينش سير كردم يافتم ...صفحه و اوراق و باب و متن و عنوانش عليست
بي علي هرگز نشايد دم ز دينداري زدن ... كل ايمان را كسي دارد كه ايمانش عليست))
......................................................................................
اميدوارم با مطالعه بيشتر كتابهايي مثل الغدير و يا كتابهاي زيباي آقاي تيجاني و با پذيرش ولايت مولا جان و روحت را صفا دهي و طعم ايمان واقعي را بچشي و سحرهاي رمضان امسالت را با سلام بر پدرت حضرت مهدي(عج) آغاز كني.
.................................................................................
من سفري در پيش خواهم داشت ولي اگر خواستي حرفي بزني پيام بگذار پسرم كميل آنها را برايم ذخيره ميكنه تا هفته بعد بهتون جواب بدم. انشالله.
موفق باشي.
37 | momen abdullah | | ١٤:٥٩ - ٢٤ خرداد ١٣٨٩ |
جناب محمد 1) آيا خلفاي شما آن «ولي الله» هستند که اين آيه ولايت آنها را تصريح کرده است؟؟ «انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه ويوتون الزكاه وهم راكعون» 2) آيا خلفاي شما آن «اولي الامري» هستند که اين آيه اطاعت آنها را واجب کرده است؟؟ «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولي الامر منكم» 3) آيا خلفاي شما آن «اولي الامري» هستند که اين آيه نوراني آنها را مرجع دانستن صحت و سقم اخبار قرار داده است؟ ‌«واذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به ولو ردوه الي الرسول والي اولي الامر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم» 4) آيا خلفاي شما آن «صالح المومنين» هستند که اين آيه از آنها سخن رانده است؟؟ «فان الله هو مولاه وجبريل وصالح المومنين والملايكه بعد ذلك ظهير» 5) آيا خلفاي شما آن حاکمي هستند که به دور از هواي نفس شيطاني حکم دادند؟؟ «وان احكم بينهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم » 6) آيا خلفاي شما آن قاضي بودند که به «قسط» حکم دادند؟؟ «فاحكم بينهم بالقسط» 7) آيا خلفاي شما بر اساس کتاب الله حکم دادند؟؟ «فاحكم بينهم بما انزل الله ولا تتبع اهواءهم» 8) و يا براساس «حق» حکم دادند؟؟ «فاحكم بين الناس بالحق ولا تتبع الهوي» 9) آيا خلفاي شما آن «ولي الله» هستند که خداوند آنها را جعل فرموده‌است؟ «واجعل لنا من لدنك وليا» 10) آيا خلفاي شما آن «صادقين» هستند که خداوند از ما خواسته است با آنها باشيم؟ «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله وكونوا مع الصادقين» ********************* خود شما مي‌فرماييد که خلفاي شما «معصوم» نبودند!!! يعني چه معصوم بودند؟؟ آيا جز اين است که بعضي موارد از هواي نفس شيطاني پيروي مي‌کردند؟؟؟ چگونه ممکن است که خداوند عظيم و اعلي ما را اجبار به مطيع بودن براي خليفه‌اي کند که ممکن است گاهي از شيطان تبعيت کند و فريب او را بخورد؟؟ مگر خداوند بارها و بارها نسبت به عدم اطاعت از کفار هشدار نداده‌است؟؟ «يا ايها الذين آمنوا ان تطيعوا الذين كفروا يردوكم علي اعقابكم فتنقلبوا خاسرين» مگر خداوند بارها و بارها نسبت به عدم اطاعت از يهود و نصاري هشدار نداده‌است؟؟ «يا ايها الذين آمنوا ان تطيعوا فريقا من الذين اوتوا الكتاب يردوكم بعد ايمانكم كافرين» ****** علاوه بر آن ليست سياه اعمال نگين و شرم آور خلفاي شما بزرگترين دليل بر آن است که آنها نه «ولي الله» و نه «اولي الامر» و نه «صالح المومنين» و نه «حاکم بما انزل الله» و نه «حاکم بالحق» و نه «حاکم بالقسط» و نه «مجعول به حکم الله» و نه «صادق» ... بودند!!!! چگونه ممکن است ابوبکري که خالدش زنا مي‌کند و سعد بن عباده را ترور مي‌کند «صالح المومنين» باشد؟؟ چگونه ممکن است عمري که علنا در رسالت نبي‌اکرم(صلي الله عليه و آله) تشکيک مي‌کند «صالح المومنين» و يا «ولي الله»‌ باشد؟؟ چگونه ممکن است ابوبکري که زکات را به خراج تبديل مي‌کند «حاکم بما انزل الله» باشد؟؟؟ عثمان هم که چنان وضعش خراب است که حتي خود شما معترف به بي‌لياقتي او هستيد!!!! ****** آري. خلفاي شما جز «عجلا» که «ولا يهديهم سبيلا» نبودند!!!! ****** پس شما چاره‌ کار را در چه مي‌بينيد؟؟ اصلا به کل منکر مقام «ولي الله»‌شويد!!!! آري. وقتي که اسناد جنايات ابوبکر و عمر آشکار شده‌است بهترين گزينه‌را نفي «امام هادي» و «ولي الله» و «امام معصوم» مي‌دانيد!!!! ****** بسيار جالب است که شما خوارجي را که خلافت ابوبکر را قبول نداشته باشند وارد دايره اسلام مي‌دانيد ولي شيعياني را که خلافت ابوبکر را قبول نداشته باشند به جرم اطاعت از يک معصوم از دايره اسلام خارج مي‌کنيد!!!! *********** آري. اين است مقام «ولي الله» که شما به آن کافر هستيد: خداوند کريمي که ولايت را متعلق به خود مي‌داند «وما لكم من دون الله من ولي ولا نصير» و خداوند کريمي که خود را «مولي» مومنين مي‌داند: «ذلك بان الله مولي الذين آمنوا وان الكافرين لا مولي لهم» خداوند کريمي که بارها و بارها نسبت به ولايت پوچ و دروغين شياطين و کفار و ظالمين و يهود هشدا ر مي‌دهد: «يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا اليهود والنصاري اولياء بعضهم اولياء بعض ومن يتولهم منكم فانه منهم ان الله لا يهدي القوم الظالمين» «يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا الكافرين اولياء من دون المومنين اتريدون ان تجعلوا لله عليكم سلطانا مبينا» «مثل الذين اتخذوا من دون الله اولياء كمثل العنكبوت اتخذت بيتا وان اوهن البيوت لبيت العنكبوت لو كانوا يعلمون» همان خداوند عظيم و اعلي «ولايت» حضرت رسول اکرم محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) و حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را بر ما واجب مي‌کند: «انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه ويوتون الزكاه وهم راكعون» *************** جناب محمد خداوند مي‌فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوي وعدوكم اولياء» حال چرا شما به جاي حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) که ولايتش را حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) بارها و بارها تصريح فرمودند ولايت شخصي را اتخاذ مي‌کنيد که پدر و پسرش بر کفر مردند؟؟؟ يا علي
38 | محمد | | ١٨:٤٩ - ٢٤ خرداد ١٣٨٩ |
برادر محترم مومن عبدالله، السلام العليکم و رحمه الله فرموده ايد:"ولايت حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) پرتوي از ولايت الله است و انکار آن انکار ولايت الله متعال است" 1-در نظر ما همهء مومنان به خداوند يکتا اولياءالله هستند، همانگونه که همه خليفهء خداوند در روي زمينند. نسبت ولايت،همانند ايمان است، کمي و زيادي دارد، و نقصان پذير است. أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿﴾ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ ﴿﴾ لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ. و در نزد ما ولي فقط خداوند يگانه است. إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ نه بتهاي زميني. البته در نزد ما حضرت علي و اولادهء وي از اين ادعاها منزه هستند، نسبت دادن اين صفات به آنها، به نحوي که فرقه هاي شيعه معتقدند، از ساخته هاي تاريخي، و بر آمد روزگار نا بسامان و اختلاف است. همانگونه که فرقه هاي بعدي نيز ظهور نمودند، و با دليل و برهان هر کدام خود را محق تر از ديگري مي داند، از علي الله ها گرفته، الي بابيت و بهاييت. يک بهايي مومن، همان اعتقادي را نسبت به بهاءالله که يک بشر عادي است دارد، که يک شيعه نسبت به ائمه و فقهاي خاندان پيغمبر. در بالا، در توضيحاتي که ارائه گرديد، کوشش من بر اين بود که اين نکته روشن شود که در نزد ما اهل سنت، صنم، مقتدا و ولي معصوم غير از پيغمبر وجود ندارد، و همهء آن توضيحات، روي اين محور مي چرخيد که خلفا بشرند، و ربطي به خود دين ندارند، مقدس نيستند، مبرا از گناه هم نيستند، اين اعتقاد يعني زدودن بت پرستي از اعتقاد و ايمان، مگر گمراهي اين نيست که به شئي شخصي غير از پيغمبر خصلت ماورايي عطا کنيم؟ پس منطقاً ادله که ارائه شد، تقدس زدايي از آدمها بود، کساني که هيچ رسالتي آسماني ندارند، بلکه به مقتضاي ايمان داري و مسلماني، به شکلي کاملاً بشري حکومت نمودند، و رفتند. حالا صنم باز کيست؟ اگر ادلهء منطقي مي خواهيد، بايد صنم بازان را پيدا کنيد. در مورد باقي موارد بعداً خواهم نوشت.
39 | momen abdullah | | ٢٤:١٨ - ٢٤ خرداد ١٣٨٩ |
جناب محمد
پيش از آنکه به طور جامع بخواهم پاسخ شما را در رابطه با اصل ولايت بگويم به طور خلاصه عرض مي‌کنم که ولايت حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) پرتوي از ولايت الله است و انکار آن انکار ولايت الله متعال است:
«انما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه ويوتون الزكاه وهم راكعون»
بله. ما بين کساني که ولايت ايشان را انکار نمايند و کساني که منکر اين آيه قرآني شوند فرقي نمي‌دانيم.
هرچند که بدن کافر به ولايت حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را نجس نمي‌دانيم ولي بلاشک کافر، کفر از روي آگاهي، به ولايت اميرالمومنين علي (عليه السلام) را جهنمي و دوزخي مي‌دانيم.
*****************
ولي در مورد خالد.
متاسفانه شما براي توجيه اصنام خود ابوبکر و عمر حاضر به لگد مال کردن شخصيت و مقام الهي حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله) و حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) هستيد.

جناب محمد
چرا ابوبکر خالد را برکنار نکرد؟؟؟ آيا حضرت امير المومنين علي (عليه السلام) آن افراد خائن را دوباره به مسند رساند؟؟؟ آيا آنها را حکومت داد؟؟
علت برکناري خالد توسط عمر نه به دليل جنايات او بلکه به دليل ترس عمر از خالد بوده است.
*******
دليل عدم قصاص حضرت محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله)‌ بر خالد را نيز همين جا بخوانيد:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=95
(پاسخ به نظر شماره 16)
***************
جناب محمد
با فرافکني و توهين به مقام اولياء راستين به جايي نمي‌رسيد.
خالد در زمان >>>>>‌ابوبکر<<<<<‌ جنايت کرد و ابوبکر حتي او را برکنار نکرد.
لطفا اصنام دروغين خود را با اولياء الله مقايسه نفرماييد.
يا علي
40 | عبدالله | | ٠١:٢٣ - ٢٥ خرداد ١٣٨٩ |
به35:
إدّعاكردي: "اصولاً به نظر ما غير از پيغمبر همهء انسانها غير معصوم هستند"
سؤال مجدّد: چرا بايد پيغمبرتان معصوم باشد؟ عامّة اگر دليلي دارد، بگو، وإلاّ صِرفِ طرح يك إدّعاء كه كاري ندارد! اگر تو يك معصوم داري ما 14تا داريم! حرفي داري بگو.
إدّعاكردي: "در جنگ صفين در سپاه امير المومنين علي (کرم الله وجهه) به خاطر پذيرفتن حکميت، دو دستگي به وجود مي آيد"
جواب: برعكس، چون معاوية[عليه الهاوية] براي نجاتِ جان ناقابلش از تيغ أميرالمؤمنين[عليه السلام] قرآن را بعنوان سپر بلا و پيشمرگِ خود، برسر نيزه كرد كه باعثِ گمراهي ساده لوحها و در نتيجه دودستگي شد، پس اينكه قبولِ حكميّت را باعثِ دودستگي دانسته اي، قلبِ واقعيّت است و صحيح اينست كه دودستگي، باعثِ قبولاندنِ حكميّت شد!
گفتي: "فکر نمي کنم غير از تعبيري بشري از اين حوادث، با جهان بيني شيعه بشود اين حوادث را تحليل منطقي نمود، تعبير مذهبي شايد بشود"
جواب: أوّلاً اينجا يك پايگاه مذهبي است نه كلاس منطق ، پس بايد مذاهب را با رويكرد مذهبي و با توجه به أصول عقايدشان نگريست نه أبزار ديگر. ثانياً: مگر تو عقل كلّ-ي كه دانش محدودت از همان منطق را معيار قضاوت و حقّانيّت قلمداد ميكني؟ ثالثاً: به ديگران چه ربطي دارد كه فكر نمي كني يا فكر ميكني و يا چه فكر ميكني... مگر اينجا جاي عرضِ حال است؟ رابعاً: اگر جهان بيني شيعة را ميتوانستي درك و فهم كني كه ديگر مشكلي با آن نداشتي، پس بجاي اينكه سخنگوي جهان بيني شيعة شوي از طرفِ خودت[اگر حرفي داري] مطرح كن، وإلاّ وقتِ مردم را نگير!
گفتي: "كما اينکه بهايي ها هم مذهب خودشان و باورهاي مذهبي شان را که با تاريخ جور نيست، بسيار خوب تعبير و تفسير مي نمايند و از اين نظر، شيعه نيز دست کمي از آنها ندارد"
جواب: أوّلاً: اينكه "شيعه نيز دست كمي از آنها ندارد" إقرار به اينست كه "بهايي ها هم مذهب شان" نيستند، ولي تو با گستاخي، اين دو را يك مذهب دانسته اي، درحاليكه چاقو دسته خودش را نمي بُرد! ثانياً: اگر "باورهاي مذهبي شان با تاريخ جور نيست" پس چطور مي گوئي: "بسيار خوب تعبير و تفسير مي نمايند"؟! پس يا بايد قائل به أوّلي باشي و يا دوّمي، چون در دين مبين إسلام، دروغ، هرگز "بسيار خوب" نيست! ثالثاً: تفاصيل إدّعائي-ات رويهمرفته حاكي از اينست كه "تعبير و تفسير""بهايي ها" بيشتر به دلت نشسته، تا دلايل شيعة! هرچه باشد، دشمن دشمنت، دوستِ توست!
إدّعاكردي: "ف چه اينكه محمد علي بابف و بها’الله ابتدا شيعه بودند و آگاه به رموز اين مذهب"
جواب: أوّلاً: تو هم اگر عُرضه داشتي " آگاه به رموز اين مذهب" بشوي به تحليل أغيار مغرض، إكتفاء نميكردي! ثانياً: اين چه "رموز"ي است كه خارج از مذهبِ شيعة از آن آگاه است ولي خودِ شيعة از آن بيخبر است؟! اگر داشتي چندتاش را به ما هم ياد بده، خدا را چه ديدي بلكه ما هم هدايت شديم!
پرسيدي: "آيا منکر امامت علي و دوازده امام شيعهء اثنا عشري کافر است يا خير؟"
جواب: "قبول نداشتن خليفه موجب کفر نمي شود، به شرط ايمان به کتاب خدا و عصمت قايل نشدن به غير از پيغمبر به وجهي که امور جديدي را وارد متن دين مي نمايد". و أقوي دليل "قبول نداشتن خليفه" توسط شيعة كه البته "موجب کفر نمي شود" همين عدم رعايتِ شرط مذكور است!
گفتي: "در صورتي که کسي خليفه و يا امام را معصوم بداند از نظر ما از دين خارج است"
سؤال: اگر چنين كسي در بين عامّة، سراغ داري، خواهشاً معرفي كن! چون عامّة عملاً، كسي كه خليفة را معصوم نداند خارج از دين شمرده، بدون اينكه قولاً مسئوليّت چنين عملكردش را بگردن بگيرد؛ و شيعة، برعكس، قولاً مشهور به معصوم دانستن إمام گشته، درحاليكه عملاً، از كلّ مؤرّخين دعوت مينمايد كه چنانكه إنتقاد مستدلّي بر عملكرد أئمّةاش دارند، مطرح كنند! اين أمر، شبيه داستان سوفسطائي هاي يونانِ قديم است كه إسمشان حكيم بود ولي رسمشان مغالطه-گري، در عوض فيلسوف هاي معاصرشان كه واقعاً حكمت مي ورزيدند، إسماً به دوستدار حكمت مشهور بودند.
  بعدی [1] [2] [3]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها