2024 April 25 - پنج شنبه 06 ارديبهشت 1403
آيا عائشه، صحابه را لعن و سبّ كرده است؟
کد مطلب: ٥١٢١ تاریخ انتشار: ١٠ بهمن ١٣٨٨ تعداد بازدید: 11927
پرسش و پاسخ » عمومي
آيا عائشه، صحابه را لعن و سبّ كرده است؟

پاسخ:

ما پيش از اين، اين سؤال را در مقاله «مشروعيت سب و لعن از ديدگاه اهل سنت» آورده بوديم؛ ولي بنا به تقاضاي دوستان و همچنين اهميت مسأله آن را به صورت مجزا نيز خواهيم آورد.

مدارك توهين ها و ناسزاگوئي عائشه نسبت به اصحاب رسول خدا صلي الله عليه وآله را در دو بخش نقل خواهيم كرد :

صحابه اي كه عائشه به آن ها ناسزا گفته است:

صحابه اي كه عائشه آن ها را لعن كرده است:

صحابه اي عائشه به آنان دشنام داده است :

سكوت عائشه در برابر دشنام به اميرمومنان علي عليه السلام :

عن عَطَاءِ بن يَسَارٍ قال جاء رَجُلٌ فَوَقَعَ في علي وفي عَمَّارٍ رضي الله عنهما عِنْدَ عَائِشَةَ فقالت أَمَّا علي فَلَسْتُ قَائِلَةً لك فيه شَيْئاً واما عَمَّارٌ فإني سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يقول لاَ يُخَيَّرُ بين أَمْرَيْنِ الا اخْتَارَ أَرْشَدَهُمَا

مسند أحمد بن حنبل ج 6 ص 113 ش 24864

از عطاء بن يسار روايت شده است كه شخصي آمد و در نزد عائشه به علي × و عمار دشنام داد ؛ پس عائشه گفت : اما در مورد علي چيزي به تو نمي گويم ؛ اما در مورد عمار از رسول خدا ' شنيدم كه مي فرمود : وي اگر در بين دو كار مخيّر شود بهترين آنها را انتخاب مي كند

دشنام او به زينب بنت جحش (همسر رسول خدا ص) و اهل بيت عليهم السلام :

گذشت كه در صحيح بخاري و مسلم و ساير صحاح سته ، روايتي عجيب آمده است كه مي گويد زنان رسول خدا ' به خاطر محبت بي اندازه آن حضرت نسبت به عائشه ، حسادت بسيار پيدا كرده و فاطمه زهرا ÷ را به نزد رسول خدا ' فرستادند تا آن حضرت با پدر خويش سخن گفته و از حضرت بخواهند كمي عدالت داشته باشند !

رسول خدا ' با فاطمه زهرا ÷ سخن گفته و آن حضرت را نيز قانع مي كنند ؛ اين كار بر ساير زنان حضرت گران آمده ، زينب دختر جحش كه از همسران آن حضرت است ، به نزد حضرت ' آمده و به عائشه در جلوي حضرت دشنام مي دهد ؛ در اين هنگام رسول خدا ' به عائشه دستور مي دهند كه اي عائشه تو نيز به او دشنام بده !

وقتي كه عائشه در دشنام دادن بر زينب بنت جحش پيروز مي شود ، رسول خدا ' خندان مي گويند : او دختر ابوبكر است !

... فَأَرْسَلْنَ زَيْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ فَأَتَتْهُ فَأَغْلَظَتْ وَقَالَتْ إِنَّ نِسَاءَكَ يَنْشُدْنَكَ اللَّهَ الْعَدْلَ في بِنْتِ بن أبي قُحَافَةَ فَرَفَعَتْ صَوْتَهَا حتي تَنَاوَلَتْ عَائِشَةَ وَهِيَ قَاعِدَةٌ فَسَبَّتْهَا حتي إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم لَيَنْظُرُ إلي عَائِشَةَ هل تَكَلَّمُ قال فَتَكَلَّمَتْ عَائِشَةُ تَرُدُّ علي زَيْنَبَ حتي أَسْكَتَتْهَا قالت فَنَظَرَ النبي صلي الله عليه وسلم إلي عَائِشَةَ وقال إِنَّهَا بِنْتُ أبي بَكْرٍ

صحيح البخاري ج 2 ص 911 ش 2442 كتاب الهبة بَاب من أَهْدَي إلي صَاحِبِهِ وَتَحَرَّي بَعْضَ نِسَائِهِ دُونَ بَعْضٍ

او (زينب بنت جحش) به نزد پيامبر ' آمده و به درشتي سخن گفت ! و افزود كه زنان تو از تو مي خواهند كه عدالت را بين زنان اجرا كني ! و صداي خويش را بالا برد ! و سپس سخن خود را به سوي عائشه متوجه كرده در حالي كه او نشسته بود ، به عائشه دشنام داد ! و كار را به جايي رساند كه پيامبر ' به عائشه نگاه كرده و فرمودند : آيا پاسخ مي دهي ؟

عائشه شروع به پاسخ كرده آنقدر به زينب جواب داد تا او را مجبور به سكوت كرد !

پيامبر ' به عائشه نگاه كرده و فرمودند : او دختر ابوبكر است !!!

همين روايت را مسلم با كمي اختلاف در مضمون ذكر كرده است :

... قالت عَائِشَةُ فَأَرْسَلَ أَزْوَاجُ النبي صلي الله عليه وسلم زَيْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ زَوْجَ النبي صلي الله عليه وسلم ... فقالت يا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ أَزْوَاجَكَ أَرْسَلْنَنِي إِلَيْكَ يَسْأَلْنَكَ الْعَدْلَ في ابْنَةِ أبي قُحَافَةَ قالت ثُمَّ وَقَعَتْ بِي فَاسْتَطَالَتْ علي وأنا أَرْقُبُ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَأَرْقُبُ طَرْفَهُ هل يَأْذَنُ لي فيها قالت فلم تَبْرَحْ زَيْنَبُ حتي عَرَفْتُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم لَا يَكْرَهُ أَنْ أَنْتَصِرَ قالت فلما وَقَعْتُ بها لم أَنْشَبْهَا حين أَنْحَيْتُ عليها قالت فقال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَتَبَسَّمَ إِنَّهَا ابْنَةُ أبي بَكْرٍ

صحيح مسلم ج 4 ص 1891 ش 2442 كتاب فضائل الصحابه باب في فضل عائشه

... زنان پيامبر زينب دختر جحش ، همسر پيامبر را به نزد آن حضرت فرستادند ... او گفت : اي رسول خدا ! همسران تو مرا فرستاده اند و از تو مي خواهند كه در مورد عائشه عدالت را اجرا كني ! و سپس به من دشنام داد . و مدتي طولاني چنين كرد .

من به رسول خدا ' نگاه مي كردم كه آيا به من با چشم اشاره مي كند !

مدتي طول نكشيد كه دانستم پيامبر ' راضي است كه انتقام بگيرم!

وقتي كه من به زينب دشنام دادم ، چنان به سمت او هجوم (لفظي) بردم كه او را شكست دادم !

پيامبر ' در حال خنده گفتند : او دختر ابوبكر است !!!

ابي داود نيز اين روايت را به صورت ذيل نقل مي كند كه پيامبر صريحا به عائشه دستور دادند كه به زينب دشنام بدهد ! و عائشه نه تنها به زينب ، بلكه به خانواده امير مومنان علي × دشنام داد !

قال ابن عَوْنٍ: وَزَعَمُوا أنها كانت تَدْخُلُ علي أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ قالت: قالت أُمُّ الْمُؤْمِنِينَ : دخل عَلَيَّ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم وَعِنْدَنَا زَيْنَبُ بِنْتُ جَحْشٍ فَجَعَلَ يَصْنَعُ شيئاً بيده فقلت: بيده حتي فَطَّنْتُهُ لها فَأَمْسَكَ وَأَقْبَلَتْ زَيْنَبُ تُقَحِّمُ لِعَائِشَةَ رضي الله عنها فَنَهَاهَا فَأَبَتْ أَنْ تَنْتَهِيَ فقال لِعَائِشَةَ: سُبِّيهَا فَسَبَّتْهَا فَغَلَبَتْهَا فَانْطَلَقَتْ زَيْنَبُ إلي عَلِيٍّ رضي الله عنه فقالت: إِنَّ عَائِشَةَ رضي الله عنها وَقَعَتْ بِكُمْ وَفَعَلَتْ فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ فقال لها إِنَّهَا حِبَّةُ أَبِيكِ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ فَانْصَرَفَتْ ...

سنن أبي داود ج 4 ص 274 ش 4898

ابن عون - كه علما اعتقاد دارند كه او به نزد عائشه مي رفته است- از عائشه روايت مي كند كه گفت : روزي پيامبر ' به نزد من آمده و زينب دختر جحش نيز در پيش ما بود ؛ رسول خدا با دست خويش كاري كردند (كه در مقابل زينب شايسته نبود) ، من با دست به رسول خدا اشاره كرده و او را از وجود زينب آگاه كردم .

زينب به نزد عائشه آمده و شروع به دشنام كرد ، رسول خدا ' او را از اين كار بازداشتند اما او قبول نكرد !!!! به همين سبب رسول خدا ' به عائشه گفتند : تو نيز به او دشنام بده !!! عائشه به زينب دشنام داد و دشنام او از دشنام زينب قوي تر افتاد !!!

زينب به نزد علي عليه السلام رفته و گفت عائشه به شما دشنام داد و چنين كرد ؛ فاطمه ÷ به نزد پيامبر 'آمد ؛ پيامبر ' به او فرمودند : قسم به پروردگار كعبه عائشه محبوبه من است ! به همين سبب فاطمه بازگشت !!!

واضح است كه چنين روايتي براي اثبات فضل عائشه ، جعل شده است ، اما به چه قيمتي ؟!

دشنام عائشه به عثمان بن عفان :

از جمله كساني كه مورد دشنام عائشه واقع شده اند ، عثمان بن عفان است ؛ و در اين زمينه روايات فراواني در كتب اهل سنت وجود دارد :

اولين كسي كه عثمان را نعثل ناميد عائشه بود!

1- لما انتهت عائشة رضي الله عنها إلي سرف راجعة في طريقها إلي مكة لقيها عبد بن أم كلاب وهو عبد بن أبي سلمة ينسب إلي أمه فقالت له مهيم قال قتلوا عثمان رضي الله عنه فمكثوا ثمانيا قالت ثم صنعوا ماذا قال أخذها أهل المدينة بالاجتماع فجازت بهم الأمور إلي خير مجاز اجتمعوا علي علي بن أبي طالب فقالت والله ليت أن هذه انطبقت علي هذه أن تم الأمر لصاحبك ردوني ردوني فانصرفت إلي مكة وهي تقول قتل والله عثمان مظلوما والله لأطلبن بدمه فقال لها ابن أم كلاب ولم فوالله إن أول من أمال حرفه لأنت ولقد كنت تقولين اقتلوا نعثلا فقد كفر قالت إنهم استتابوه ثم قتلوه وقد قلت وقالوا وقولي الاخير خير من قولي الأول فقال لها ابن أم كلاب :

فمنك البداء ومنك الغير ومنك الرياح ومنك المطر

وأنت أمرت بقتل الإمام وقلت لنا إنه قد كفر

فهبنا أطعناك في قتله وقاتله عندنا من أمر

ولم يسقط السيف من فوقنا ولم تنكسف شمسنا والقمر

الفتنة ووقعة الجمل ج 1 ص 115 - الإمامة والسياسة ج 1 ص 48 - تاريخ الطبري ج 3 ص 12 - الكامل في التاريخ ج 3 ص 100- تاريخ مختصر الدول ج 1 ص 55 - الفخري في الآداب السلطانية ج 1 ص 29

وقتي عائشه در مسير بازگشت از مكه به سرف رسيد در آنجا عبد بن ام كلاب را ديد ؛ پس به وي گفت : خبر مهمي است ؛ عثمان را كشته اند ؛ و سپس هشت روز توقف كردند ؛ عائشه پرسيد بعد از آن چه كردند ؟

پاسخ داد : بهترين كار ؛ همه ايشان گرد علي جمع شدند .

عائشه گفت : كاش آسمان به زمين آمده بود و مردم با علي بيعت نمي كردند !!!

من را برگردانيد ؛ پس به سمت مكه به راه افتاد و مي گفت : قسم به خدا عثمان را مظلوم كشتند !!! قسم به خدا من خونخواه وي خواهم بود !!!

پس ابن ام كلاب به او گفت : چگونه ؟ قسم به خدا اولين كسي كه نام عثمان را تغيير داد تو بودي !!! و تو بودي كه مي گفتي : نعثل (پيرمرد يهودي خرفت كنايه از عثمان) را بكشيد كه كافر شده است !!!

عائشه گفت : ايشان قبل از مرگ وي را توبه داده و سپس كشته اند !!!

درست است كه قبلا سخناني گفته ام اما سخن فعلي من از سخن قبلي من بهتر است !!!

پس ابن ام كلاب به وي گفت :

همه كارها از تو شروع شد و حال خودت مي خواهي آن را عوض كني !!!

اگر بادي بود از تو بود و اگر باراني از تو (همه طوفانها از تو برخواست)

تو بودي كه به كشتن امام دستور دادي

و به ما گفتي كه او كافر شده است

پس ما از تو در كشتن او اطاعت كرده

و قاتل همان كسي است كه به كشتن او دستور داد

و به خاطر كشتن او نه از آسمان شمشيري آمد تا ما را نابود كند

و نه خورشيد و ماه گرفت (كنايه از اينكه عثمان مظلومانه كشته نشد)

2- أول من سمّي عثمان نعثلاً عائشة

شرح نهج البلاغة ج 6 ص 131

اولين كسي كه عثمان را نعثل (پيرمرد يهودي خرفت) ناميد عائشه بود .

عثمان تا قبل از كشته شدن ، نعثل بود ! بعد از قتل مظلوم !

1- أن عثمان رضي الله عنه أخر عن عائشة رضي الله عنها بعض أرزاقها فغضبت ثم قالت يا عثمان أكلت أمانتك وضيعت الرعية ...

فقال عثمان رضي الله عنه ضرب الله مثلا للذين كفروا امرأة نوح وامرأة لوط الآية فكانت عائشة رضي الله عنها تحرض عليه جهدها وطاقتها وتقول أيها الناس هذا قميص رسول الله صلي الله عليه وسلم لم يبل وقد بليت سنته اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا

ثم إن عائشة ذهبت إلي مكة فلما قضت حجها وقربت من المدينة أخبرت بقتل عثمان فقالت ثم ماذا فقالوا بايع الناس علي بن أبي طالب فقالت عائشة قتل عثمان والله مظلوما وأنا طالبة بدمه والله ليوم من عثمان خير من علي الدهر كله

المحصول رازي ج 4 ص 492

عثمان ، سهم ماهيانه عائشه را به تاخير انداخت ؛ وي خشمگين شد و گفت : اي عثمان ؛ امانت را خوردي و مردم را نابود كردي و...

عثمان به وي گفت : خداوند براي كفار دو نفر را به عنوان نمونه معرفي كرده است زن نوح و زن لوط (زنان دو پيغمبر ؛ تو نيز مانند ايشاني)

به همين سب عائشه در مقابله با عثمان بسيار تلاش مي كرد و مي گفت : اي مردم اين لباس رسول خدا است كه هنوز كهنه نشده است ولي سنت وي را كهنه كردند ؛ نعثل را بكشيد كه خدا او را بكشد !!!

عائشه به مكه رفت ؛ وقتي حجش تمام شد و به نزديكي مدينه رسيد باخبر شد كه عثمان را كشته اند ؛ پرسيد بعد از آن چه شد ؟ گفتند : با علي بيعت كرده اند !!!

پس عائشه گفت : قسم به خدا عثمان را مظلومانه كشتند ؛ من نيز به خدا قسم كه خونخواه او هستم ؛ و روزي از زندگي عثمان بهتر از تمام دنيا بود !!!

2- ومنه حديث عائشة اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا تعني عثمان وهذا كان منها لما غاضبته وذهبت إلي مكة

النهاية في غريب الأثر ابن اثير ج 5 ص 79 - لسان العرب ج 11 ص 670 - تاج العروس ج 31 ص 14

از همين موارد است كلام عائشه كه مي گفت : نعثل را بكشيد خدا او را بكشد و مقصودش عثمان بود ؛ و اين زماني بود كه از دست عثمان خشمگين بوده و به مكه رفته بود .

3- فقالت أم سلمة : إنك كنت بالأمس تحرضين علي عثمان ، وتقولين فيه أخبث القول ، وما كان اسمه عندك إلا نعثلاً

شرح نهج البلاغة ج 6 ص 133

ام سلمه به عائشه گفت : تو تا ديروز مردم را به جنگ با عثمان فرا مي خواندي و به او بدترين سخن ها را مي گفتي و نام او در نزد تو نعثل بود !!!

4- وكتب لعائشة رضي الله عنها أما بعد فإنك قد خرجت من بيتك تزعمين أنك تريدين الإصلاح بين المسلمين وطلبت بزعمك دم عثمان وأنت بالأمس تؤلبين عليه فتقولين في ملا من أصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم اقتلوا نعثلا فقد كفر قتله الله واليوم تطلبين بثأره فاتقي الله وارجعي إلي بيتك وأسبلي عليك سترك قبل أن يفضحك الله ولا حول ولا قوة إلي بالله العلي العظيم

السيرة الحلبية ج 3 ص 356

(علي ×) به عائشه نامه نوشت كه : تو از خانه بيرون آمده اي و گمان مي كني كه قصد اصلاح بين مسلمانان را داري و گمان مي كني كه طالب خون عثمان هستي ؛ و تا ديروز مردم را بر ضد وي تحريك مي كردي و در بين اصحاب رسول خدا ' مي گفتي : نعثل را بكشيد كه كافر شده است خدا او را بكشد !!!

اما امروز آمده اي خونخواه وي شده اي ؟

از خدا بترس و به خانه ات برگرد و حجاب خويش را در برگير قبل از آنكه خدا تو را رسوا سازد

ولا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم

عدم نهي عائشه از دشنام به عثمان :

عده اي عثمان را در حضور عائشه لعنت مي كردند اما وي ممانعت نشان نداد :

عن أبي سعيد أن ناسا كانوا عند فسطاط عائشة فمر عثمان إذ ذاك بمكة قال أبو سعيد: فما بقي أحد منهم إلا لعنه أو سبّه غيري وكان فيهم رجل من أهل الكوفة فكان عثمان علي الكوفي أجرأ منه علي غيره فقال يا كوفي أشتهي أقدم المدينة كأنه يتهدده ...

مصنف ابن أبي شيبة ج6 ص196 ش 30628 و ج 7 ص 518 ش 37684

از ابو سعيد روايت شده است كه عده اي از مردم در كنار خيمه عائشه بودند كه عثمان عبور كرد ؛ هيچ كدام از ايشان به غير از من نماند مگر آنكه عثمان را لعن يا سب كرد ؛ يكي از اهل كوفه نيز در بين ايشان بود كه عثمان در مقابل او جرات بيشتري داشت ؛ پس گفت : اي كوفي ! دوست دارم به مدينه بيايي و با اين جمله او را تهديد كرد !!!...

دشنام عائشه به صفيه (همسر رسول خدا)

أخبرنا محمد بن عمر أخبرنا محمد بن عبد الله بن جعفر عن بن أبي عون قال قالت عائشة كنت أستب أنا وصفية فسببت أباها فسبت أبي وسمعه رسول الله صلي الله عليه وسلم فقال يا صفية تسبين أبا بكر يا صفية تسبين أبا بكر

الطبقات الكبري ج 8 ص 80 ، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230 ، دار النشر : دار صادر - بيروت

عائشه گفته است كه من و صفيه به يكديگر دشنام مي داديم ! من به پدر او دشنام دادم ؛ او نيز به پدر من دشنام داد ! رسول خدا ' سخن او را شنيده و فرمودند : اي صفيه ! به ابوبكر دشنام مي دهي ؟!

صحابه اي كه عائشه آنان را لعنت (نفرين) كرده است :

اين گروه از صحابه عبارت اند از :

عثمان بن عفان ، معاويه ، عمرو بن العاص ، محمد بن ابي بكر

عثمان بن عفان :

خدا نعثل (عثمان) را بكشد !

1- أن عثمان رضي الله عنه أخر عن عائشة رضي الله عنها بعض أرزاقها فغضبت ثم قالت يا عثمان أكلت أمانتك وضيعت الرعية ...

فقال عثمان رضي الله عنه ضرب الله مثلا للذين كفروا امرأة نوح وامرأة لوط الآية فكانت عائشة رضي الله عنها تحرض عليه جهدها وطاقتها وتقول أيها الناس هذا قميص رسول الله صلي الله عليه وسلم لم يبل وقد بليت سنته اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا

ثم إن عائشة ذهبت إلي مكة فلما قضت حجها وقربت من المدينة أخبرت بقتل عثمان فقالت ثم ماذا فقالوا بايع الناس علي بن أبي طالب فقالت عائشة قتل عثمان والله مظلوما وأنا طالبة بدمه والله ليوم من عثمان خير من علي الدهر كله

المحصول رازي ج 4 ص 492

عثمان ، سهم ماهيانه عائشه را به تاخير انداخت ؛ وي خشمگين شد و گفت : اي عثمان ؛ امانت را خوردي و مردم را نابود كردي و...

عثمان به وي گفت : خداوند براي كفار دو نفر را به عنوان نمونه معرفي كرده است زن نوح و زن لوط (زنان دو پيغمبر ؛ تو نيز مانند ايشاني)

به همين سب عائشه در مقابله با عثمان بسيار تلاش مي كرد و مي گفت : اي مردم اين لباس رسول خدا است كه هنوز كهنه نشده است ولي سنت وي را كهنه كردند ؛ نعثل را بكشيد كه خدا او را بكشد !!!

عائشه به مكه رفت ؛ وقتي حجش تمام شد و به نزديكي مدينه رسيد باخبر شد كه عثمان را كشته اند ؛ پرسيد بعد از آن چه شد ؟ گفتند : با علي بيعت كرده اند !!!

پس عائشه گفت : قسم به خدا عثمان را مظلومانه كشتند ؛ من نيز به خدا قسم كه خونخواه او هستم ؛ و روزي از زندگي عثمان بهتر از تمام دنيا بود !!!

2- ومنه حديث عائشة اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا تعني عثمان وهذا كان منها لما غاضبته وذهبت إلي مكة

النهاية في غريب الأثر ابن اثير ج 5 ص 79 - لسان العرب ج 11 ص 670 - تاج العروس ج 31 ص 14

از همين موارد است كلام عائشه كه مي گفت : نعثل را بكشيد خدا او را بكشد ومقصودش عثمان بود ؛ و اين زماني بود كه از دست عثمان خشمگين بود و به مكه رفته بود .

3- وكتب لعائشة رضي الله عنها أما بعد فإنك قد خرجت من بيتك تزعمين أنك تريدين الإصلاح بين المسلمين وطلبت بزعمك دم عثمان وأنت بالأمس تؤلبين عليه فتقولين في ملا من أصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم اقتلوا نعثلا فقد كفر قتله الله واليوم تطلبين بثأره فاتقي الله وارجعي إلي بيتك وأسبلي عليك سترك قبل أن يفضحك الله ولا حول ولا قوة إلي بالله العلي العظيم

السيرة الحلبية ج 3 ص 356

(علي عليه السلام) به عائشه نامه نوشت كه : تو از خانه بيرون آمده اي و گمان مي كني كه قصد اصلاح بين مسلمانان را داري و گمان مي كني كه طالب خون عثمان هستي ؛ و تا ديروز مردم را بر ضد وي تحريك مي كردي و در بين اصحاب رسول خدا ' مي گفتي : نعثل را بكشيد كه كافر شده است خدا او را بكشد !!!

اما امروز آمده اي خونخواه وي شده اي ؟

از خدا بترس و به خانه ات برگرد و حجاب خويش را در بر گير قبل از آنكه خدا تو را رسوا سازد

ولا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم

عدم نهي عائشه از لعن عثمان :

عده اي عثمان را در حضور عائشه لعنت مي كردند اما وي ممانعت نشان نداد :

عن أبي سعيد أن ناسا كانوا عند فسطاط عائشة فمر عثمان إذ ذاك بمكة قال أبو سعيد: فما بقي أحد منهم إلا لعنه أو سبّه غيري وكان فيهم رجل من أهل الكوفة فكان عثمان علي الكوفي أجرأ منه علي غيره فقال يا كوفي أشتهي أقدم المدينة كأنه يتهدده ...

مصنف ابن أبي شيبة ج6 ص196 ش 30628 و ج 7 ص 518 ش 37684

از ابو سعيد روايت شده است كه عده اي از مردم در كنار خيمه عائشه بودند كه عثمان عبور كرد ؛ هيچ كدام از ايشان به غير از من نماند مگر آنكه عثمان را لعن يا سب كرد ؛ يكي از اهل كوفه نيز در بين ايشان بود كه عثمان در مقابل او جرات بيشتري داشت ؛ پس گفت : اي كوفي ! دوست دارم به مدينه بيايي و با اين جمله او را تهديد كرد !!!...

نفرين معاويه و عمرو بن العاص :

وقد ذكر ابن جرير وغيره أن محمد بن أبي بكر نال من معاوية بن خديج هذا ومن عمرو بن العاص ومن معاوية ومن عثمان بن عفان أيضا؛ فعند ذلك غضب معاوية بن خديج فقدمه فقتله ثم جعله في جيفة حمار فأحرقه بالنار فلما بلغ ذلك عائشة جزعت عليه جزعا شديدا ... وجعلت تدعو علي معاوية وعمرو بن العاص دبر الصلوات

البداية والنهاية ج7 ص315 - المنتظم ج5 ص151 - تاريخ الطبري ج3 ص132

ابن جرير و غير او گفته اند كه محمد بن ابي بكر به معاويه بن خديج و عمرو عاص و معاويه بن ابي سفيان و عثمان بن عفان فحش داد ؛ در اين هنگام معاويه بن خديج خشمگين شده و او را جلو انداخت و كشت و سپس بدن او را در لاشه الاغي انداخت و آتش زد .

وقتي اين خبر به عائشه رسيد بسيار اندوهگين شده و ... بعد از هر نمازي معاويه و عمرو بن عاص را نفرين مي كرد

مدارك اين ماجرا:

هيثمي در مجمع الزوائد در مورد اين روايت مي گويد :

رواه الطبراني مطولا ومختصرا بأسانيد منها ما وافق أحمد ورجاله ثقات

مجمع الزوائد ج 9 ص 294

اين روايت را طبراني به صورت مختصر و مفصل با چند سند نقل كرده است كه بعضي از سندهاي آن با سند احمد بن حنبل يكي است و راويان آن ثقه هستند .

ساير مدارك :

تفسير مقاتل بن سليمان ج 1 ص 237 - تفسير الطبري ج 5 ص 148 - تفسير ابن أبي حاتم ج 3 ص 988 ش 5531 و ص 989 ش 5540 - تفسير الثعلبي ج 3 ص 335 - المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ج 2 ص 71 - تفسير البحر المحيط ج 3 ص 290 - تفسير ابن كثير ج 1 ص 519 - تفسير الثعالبي ج 3 ص 335 - الدر المنثور ج 2 ص 573 - روح المعاني ج 5 ص 65 - شرح مشكل الاثار طحاوي ج 8 ص 271 بَابٌ بَيَانُ مُشْكِلِ ما رُوِيَ عن رسول اللهِ صلي الله عليه وسلم فِيمَا كان من عَمَّارِ بن يَاسِرٍ وَمِنْ خَالِدِ بن الْوَلِيدِ - المعجم الكبير طبراني ج 4 ص 112 ش 3830 تا 3834 باب مَالِكُ بن الْحَارِثِ بن الأَشْتَرِ عن خَالِدِ بن الْوَلِيدِ - مسند الطيالسي ج 1 ص 158 ش 1156 باب أحاديث خالد بن الوليد رضي الله عنه - العجاب في بيان الأسباب ج 2 ص 897 - جامع الأحاديث سيوطي ج 19 ص 402 ش 14909 تا 14912 و ج 21 ص 57 ش 18338 تا 18341 - كنز العمال ج 13 ص 228 ش 37388 تا 37391 - السيرة الحلبية ج 2 ص 265 - التاريخ الكبير بخاري ج 3 ص 136 ش 461 - فضائل الصحابة للنسائي ج 1 ص 49 ش 164 و ص 50 ش 166 و 167 عمار بن ياسر - سنن النسائي الكبري ج 5 ص 74 ش 8271 و 8272 - المستدرك علي الصحيحين ج 3 ص 439 ش 5667 و ص 440 ش 5673 و ص 441 ش 5675

نفرين مخصوص عمرو بن العاص :

أخبرنا أبو إسحاق إبراهيم بن محمد بن يحيي ومحمد بن محمد بن يعقوب الحافظ قالا ثنا محمد بن إسحاق الثقفي ثنا قتيبة بن سعيد ثنا جرير عن الأعمش عن أبي وائل عن مسروق قال قالت لي عائشة رضي الله عنها إني رأيتني علي تل وحولي بقر تنحر فقلت لها لئن صدقت رؤياك لتكونن حولك ملحمة قالت أعوذ بالله من شرك بئس ما قلت فقلت لها فلعله إن كان أمرا سيسوءك فقالت والله لئن أخر من السماء أحب إلي من أن أفعل ذلك فلما كان بعد ذكر عندها أن عليا رضي الله عنه قتل ذا الثدية فقالت لي إذا أنت قدمت الكوفة فاكتب لي ناسا ممن شهد ذلك ممن تعرف من أهل البلد فلما قدمت وجدت الناس أشياعا فكتبت لها من كل شيع عشرة ممن شهد ذلك قال فأتيتها بشهادتهم فقالت لعن الله عمرو بن العاص فإنه زعم لي أنه قتله بمصر هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين ولم يخرجاه

المستدرك علي الصحيحين ج 4 ص 14 ش 6744 ، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : مصطفي عبد القادر عطا

از مسروق روايت شده است كه عائشه روزي به من گفت : در خواب ديده ام كه بر روي بلندي ايستاده ام و در اطراف من گاوهاي زيادي قرباني مي كنند !

به او گفتم اگر خواب تو درست باشد ، اطراف تو مردم زيادي قرباني خواهند شد !

عائشه گفت : به خدا از شر تو پناه مي برم ، چه بد سخني گفتي !

به او گفتم : شايد ماجرايي مي خواهد اتفاق افتد كه تو از آن ناخشنودي ؟

در پاسخ گفت : اگر از آسمان به زمين بيفتم ، براي من دوست داشتني تر از اين است كه چنين كاري بكنم !

مدتي گذشت ، و در كنار او سخن از اين شد كه علي× ذوالثدية (رئيس خوارج) را كشته است ؛ عائشه به من گفت وقتي به كوفه رفتي براي من نام كساني را كه شاهد اين مطلب بوده اند ، از مشاهير كوفه ذكر كن .

وقتي به كوفه رفتم ، مردم را چند گروه يافتم ؛ به همين سبب براي عائشه از مشاهير هر گروه ، ده نفر از كساني كه شاهد اين مطلب بوده اند را نوشتم و شهادت آنان را به نزد عائشه آوردم .

عائشه گفت : خدا عمرو بن العاص را لعنت كند ! زيرا او چنين به من القا كرده بود كه ذوالثديه را در مصر كشته است !

اين روايت صحيح است و طبق شرط بخاري و مسلم ولي آن را در صحيحين ذكر نكرده اند !

همين روايت را ذهبي با كمي اختلاف به صورتي كه مقصود لعن ، مشخص نشود ، نقل كرده است :

... فكتبت لها من كل شيعة عشرة فأتيتها بشهادتهم فقالت لعن الله عمرا فإنه زعم أنه قتله بمصر

سير أعلام النبلاء ج 2 ص 200 ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي

ابن ابي الحديد نيز اين روايت را با بيان علت دروغگويي عمروبن العاص مطرح مي كند :

وفي كتاب صفين أيضاً للمدائني عن مسروق ، أن عائشة قالت له لما عرفت أن علياً عليه السلام قتل ذا الثدية : لعن الله عمرو بن العاص فإنه كتب إلي يخبرني أنه قتله بالإسكندرية ، ألا إنه ليس يمنعني ما في نفسي أن أقول ما سمعته من رسول الله صلي الله عليه وسلم ، يقول : ' يقتله خير أمتي من بعدي ' .

شرح نهج البلاغة ج 2 ص 157 ، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري

در كتاب صفين مدائني از مسروق روايت شده است كه گفت : وقتي عائشه خبردار شد كه علي× ذوالثديه را كشته است ، به من گفت : خدا عمرو بن العاص را لعنت كند ؛ زيرا او به من نامه نوشت و خبر داد كه خود او ذوالثديه را در اسكندريه كشته است !

آگاه باش كه آنچه در دل من (از علي است) مانع آن نمي شود كه آنچه را از رسول خدا ' شنيدم بگويم ؛ آن حضرت مي فرمود : «بهترين فرد امت بعد از من ذوالثديه را مي كشد»

نفرين محمد بن ابي بكر به خاطر كشتن عثمان !

بخاري در تاريخ خويش چنين روايت مي كند كه :

حدثنا موسي ثنا حزم قال سمعت مسلم بن مخراق أبا سوادة قال سمعت طلق بن خشاف قال أتيت عائشة قلت فيم قتل أمير المؤمنين قالت قتل مظلوما لعن الله قتلته أباد الله بن أبي بكر وساق إلي أعين بني تميم هوانا وأهراق دم ابني بديل علي ضلالة وساق الله إلي الأشتر كذا قال طلق لا والله إن بقي من القوم رجل إلا أصابته دعوتها أخذ بن أبي بكر فأقيد ودخل علي أعين بني تميم رجل فقتله وخرج ابنا بديل في بعض تلك الفتن فقتلا وخرج الأشتر إلي الشام فأتي بشربة فقتلته

التاريخ الصغير (الأوسط) ج 1 ص 95 ش 384 ، اسم المؤلف: محمد بن إبراهيم بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار الوعي , مكتبة دار التراث - حلب , القاهرة - 1397 - 1977 ، الطبعة : الأولي ، تحقيق : محمود إبراهيم زايد

به نزد عائشه رفتم و گفتم : اميرالمومنين(عثمان) به خاطر چه كشته شد ؟

گفت : او مظلومانه كشته شد ؛ خدا قاتلينش را لعنت كند ؛ خدا فرزند ابوبكر را نابود كند ؛ خدا براي اعين بني تميم ذلت بفرستد ؛ خدا خون دو فرزند بديل را بر گمراهي بريزد ! خدا مالك اشتر را چنين و چنان كند !

راوي روايت مي گويد : قسم به خدا هيچ كدام از اين افراد نبود مگر اينكه نفرين عائشه دامنگير او شد ؛ نفرينش محمد بن ابي بكر را گرفت ؛ و او را قصاص كردند ! شخصي به نزد اعين بني تميم رفته و او را كشت ؛ دو فرزند بديل نيز در يكي از فتنه ها كشته شدند ؛ مالك اشتر نيز به شام رفت و با شربتي مسموم كشته شد !

همين روايت با كمي اختلاف در مضمون در منابع ديگر از جمله آدرس هاي ذيل آمده است :

أخبار المدينة (تاريخ المدينة المنورة) ج 2 ص 265 ش 2201 ، اسم المؤلف: أبو زيد عمر بن شبة النميري البصري الوفاة: 262هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م ، تحقيق : علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان

العقد الفريد ج 4 ص 276 ، اسم المؤلف: احمد بن محمدبن عبد ربه الأندلسي الوفاة: 328هـ ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت /لبنان - 1420هـ - 1999م ، الطبعة : الثالثة

المعجم الكبير ج 1 ص 88 ش 133 ، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني الوفاة: 360 ، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي

الإمامة والرد علي الرافضة ج 1 ص 330 ش 41 - 141 - ، اسم المؤلف: أبو نعيم الأصبهاني الوفاة: 430 هـ ، دار النشر : مكتبة العلوم والحكم - المدينة المنورة / السعودية - 1415هـ - 1994م ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. علي بن محمد بن ناصر الفقيهي

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | حسن | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١٠ بهمن ١٣٨٨ |
سلام و خستہ نباشيد اجرکم علي اللہ
2 | محمد | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ١١ بهمن ١٣٨٨ |
با عرض سلام من در اين مدت سعي دارم موضوع مهدويت را بهتر و بيشتر درك كنم و براي اين كار (به خيال خودم) سعي كردم انصاف را رعايت كنم لذا هم به سايت ها و كتب شيعي مراجعه كرده ام و هم به سايت هاي سني مراجعه كرده ام و كتاب هايي از آنها را دانلود كرده ام.از جمله اين كتاب ها ،كتاب عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول( بتشكن) نوشته آيت الله العظمى علامه سيد ابو الفضل ابن الرضا برقعي قمي است كه ظاهراً عالم شيعي بوده و بعداً سني شده است و من باور نمي كردم علماي شيعه هم سني شوند اما در همين سايتها مي ديدم كه تا اسامي 15 نفر را رديف كرده بودند.اين كتاب آنچنانكه خود مي دانيد در رد كتاب كافي نوشته شده است و به كل احاديث را رد مي كند و من كه مطالب آن را مي خواندم قادر به پاسخ به آنهانيستم چون با علم رجال و... آشنايي ندارم.از طرفي براي اعتقادات خودم تنها نمي توانم به كتب شيعي اكتفا كنم از طرفي هم خواندن بي حساب كتب آنها مرا گيج مي كند.از آنجايي كه سعي دارم فعلاً صرفاً در مورد حضرت حجة عج الله تعالي فرجه الشريف مطالعه كنم لذا كتبي كه در اين زمينه بودند را از اينترنت دانلود كردم ( جالب است كه كتب سني براحتي قابل دانلود با فرمت ورد بودند ولي كتب شيعي به سختي دانلود مي شدند) مثل غائب هميشه غائب ( بررسي مهدي شيعيان ) نوشته علي حسين اميري است كه او نيز از طرفي به خاطر اينكه در مورد حضرت به صراحت در قرآن بحث نشده بر آن خدشه وارد مي كند و از طرفي از نظر احاديث نيز به كل آن را رد مي كند.كتاب ديگر كتاب بررسي علمي در احاديث مهدي اثر برقعي است كه در اين جا بحار را به شدت مورد خدشه وارد كرده است. از طرفي هم مي ديدم كه سني ها اصولا روايت من مات و لم يعرف امام زمانه ... را بااين لفظ قبول ندارند و با استناد به روايات شيعه و آيه قرآن كه مي فرمايد و من قبله كتاب موسي اماما و رحمة و رواياتي من جمله آنچه را كه برقعي مي نويسد" و حضرت علي -عليه السلام- در خطبة 145 نهج البلاغه مي‌فرمايد«كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْكِتَابِ وَلَيْسَ الْكِتَابُ إِمَامَهُمْ». يعني، گويا اين مردم امامان براي قرآنند و قرآن امام ايشان نيست (در حاليکه بايد بعکس باشد) تا آخر آن خطبه. . و نيز آن حضرت در صحيفة علويه در دعاي بعد تسليم الصلاة عرض مي‌کند: «إن رسولک محمدا نبيي وإن الدين الذي شرعت له ديني وإن الکتاب الذي أنزل إليه وإمامي»، يعني: خدايا من گواهم که رسول تو محمد پيغمبر من است و ديني که براي او تشريع کردي دين من است و کتابي که به او نازل کردي امام من است. و حضرت صادق -عليه السلام- نيز طبق روايت وسائل الشيعة در باب اول از ابواب قراءة القرآن و هم روايت باب سوم همان باب، قرآن را امام قرار داده، و از تمام اينها روشن‌تر که رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- طبق روايت جلد 92 بحار مجلسي ص 17 فرموده: «قرآن امام هر مسلمان است»." و با توجه به اين مطالب منظور از امام را همان كتاب قرآن مي گيرند.من سعي كردم كه منبع اين روايت را در كتب معتبر اهل تسنن پيدا كنم اما نظر اهل تسنن را در مورد اين روايات در سايتي عربي اينچنين يافتم:" ما قاله العلماء في حديث (من مات ولم يعرف إمام زمانه) بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله وعلى آله وصحبه ومن والاه ثم اما بعد: إنه لدليل السفاهة والوهن عند الاثناعشرية ان يصروا على تصدير رجلا بهذه الجهالة فالرجل قد بانت بضاعته المزجاة منذ مناظرات المستقلة على يد مشايخنا حفظهم الله ونكسته الكبرى حين سئل عن تعريف الحديث الصحيح فقال : ما رواه الثوقاااات ليست ببعيد وامس سمعت الحوار ورايت من جهل الرجل وتناقضاته ما ينقض دينه من جذوره على كل حال ساقصر كلامى على اجتجاجه برواية ( من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتتة جاهلية ) وإدعائه ان هذا الحديث متفق عليه عند السنة والشيعة وهذا من الكذب الصريح ولنرى ما قاله العلماء فى هذه الرواية (من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية) . لا أصل له بهذا اللفظ العلامة الالبانى - السلسة الضعيفة والموضوعة برقم (350) أيضاً في الضعيفة برقم (2069) قال الشيخ ابن تيمية فى تعليقة على الحديث (والله ما قاله رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم هكذا، وإنما المعروف ما روى مسلم أن ابن عمر قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يقول: (من خلع يداً من طاعة، لقي الله يوم القيامة ولا حجة له، ومن مات وليس في عنقه بيعة، مات ميتة جاهلية) وأقره الذهبي في مختصر منهاج السنة (ص28) وللامام الذهبى فى معرض تعليقه على كلام شيخ الاسلام7-9 كلاما نفيسا حيث قال: "وأما قولك في الحديث : (( من مات ولم يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهلية )): فنقول من روى هذا ؟ وأين إسناده ؟ بل والله ما قاله الرسول صلى الله عليه وسلم هكذا وإنما المعروف ما روى مسلم أن ابن عمر جاء إلى عبدالله بن مطيع حين كان من أمر الحرة ما كان ، فقال : اطرحوا لأبي عبد الرحمن وسادة ، فقال : إني لم آتك لأجلس ، أتيتك لأحدثك حديثا ، سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول : (( من خلع يداً من طاعة / لقي الله يوم القيامة ولا حجة له ، ومن مات وليس في عنقه بيعة مات ميتة جاهلية )) وهذا حديث [ حدّث ] به ابن عمر لما خلعوا أمير وقتهم يزيد فدل الحديث على أن من لم يكن مطيعاً لولاة الأمر أو خرج عليهم بالسيف مات ميتة جاهلية وهذا ضد حال الرافضة فإنهم أبعد الناس عن طاعة الأمراء إلا كرها ثم مات ميتة جاهلية لم يكن كافراً وفي صحيح مسلم عن جندب البجلي مرفوعاً (( من قتل تحت راية عميّة يدعو إلى عصبية أو ينصر عصبية فقلته جاهلية )) وفي مسلم عن أبي هريرة رضى الله عنه ((من خرج من الطاعة وفارق الجماعة ثم مات مات ميتة جاهلية )) فطالما خرجت الرافضة عن الطاعة وفارقت الجماعة وفي الصحيحين عن ابن عباس عن النبي صلى الله عليه وسلم قال : (( من رأى من أميره شيئاً يكرهه فليصبر ، فإن من فارق الجماعة شبراً فمات إلا مات ميتة جاهلية)) ثم لو صح الحديث الذي أوردته لكان عليكم فمن منكم يعرف إمام الزمان أو رآه أو رآى من رآه أو حفظ عنه مسألة ؟؟!! بل تدعون إلى صبي – ابن ثلاث أو خمس سنين – دخل سرداباً من أربعمائة وستين عاماً ولم ير له عين ولا أثرولا سمع له حس ولا خبر وإنما أمرنا بطاعة أئمة موجودين معلومين لهم سلطان وأن نطيعهم في المعروف دون المنكر ولمسلم عن عوف ابن مالك عن النبي صلى الله عليه وسلم قال : (( خيار ائمتكم الذين تحبونهم ويحبونكم ، وتصلون عليهم ويصلون عليكم ، وشرار أئمتكم الذين تبغضونهم / ويبغضونكم ، وتلعنونهم ويلعنوكم )) قلنا : يا رسول الله أفلا ننابذهم عند ذلك ؟ قال : (( لا ما أقاموا فيكم الصلاة ، لا ما أقاموا فيكم الصلاة ، ألا من ولي عليه وال فرآه يأتي شيئاً من معصية الله فليكره ما يأتي من معصية الله ، ولا ينزعن يداً من طاعة )) المنتقى من منهاج الاعتدال للحافظ الذهبي-رحمه الله تعالى 7-9 للتوسع يراجع كتاب منهاج السنة النبوية لشيخ الاسلام- رحمه الله تعالى- (1/110-123) وصلى الله على نبينا محمد وعلى آله وصحبه وسلم ---------------- قال شيخ الإسلام رحمه الله في منهاج السنة كلام يكتب بماء الذهب عن المهدي المختفي في سرداب الخيبة ( 1-87 ) ( فصاحب الزمان الذي يدعون إليه لا سبيل للناس إلى معرفته ولا معرفة ما يأمرهم به وما ينهاهم عنه وما يخبرهم به فإن كان أحد لا يصير سعيدا إلا بطاعة هذا الذي لا يعرف أمره ولا نهيه لزم أنه لا يتمكن أحد من طريق النجاة والسعادة وطاعة الله وهذا من أعظم تكليف مالا يطاق وهم من أعظم الناس إحالة له )وقال رحمه الله ( 1 - 120 ) ( ولهذا كان جماهير الأمة نالوا الخير بدون مقصود الإمامة التي تقولها الرافضة فإنهم يقرون بأن الأمام الذي هو صاحب الزمان مفقود لا ينتفع به أحد وأنه دخل السرداب سنة ستين ومائتين أو قريبا من ذلك وهو الآن غائب أكثر من أربعمائة وخمسين سنه فهم في هذه المدة لم ينتفعوا بإمامته لا في دين ولا في دنيا بل يقولون إن عندهم علما منقولا عن غيره ) وقال رحمه الله عن أبو صويلح ( 1 -120 ) ( ثم بعد هذا كله فقولكم في الإمامة من أبعد الأقوال عن الصواب ولو لم يكن فيه إلا أنكم أوجبتم الإمامة لما فيها من مصلحة الخلق في دينهم ودنياهم وإمامكم صاحب الوقت لم يحصل لكم من جهته مصلحة لا في الدين ولا في الدنيا فأي سعى أضل من سعى من يتعب التعب الطويل ويكثر القال والقيل ويفارق جماعة المسلمين ويلعن السابقين والتابعين ويعاون الكفار والمنافقين ويحتال بأنواع الحيل ويسلك ما أمكنه من السبل ويعتضد بشهود الزور ويدلى أتباعه بحبل الغرور ويفعل ما يطول وصفه ومقصوده بذلك أن يكون له إمام يدله على أمر الله ونهيه ويعرفه ما يقربه إلى الله تعالى ثم إنه لما علم اسم ذلك الإمام ونسبه لم يظفر بشيء من مطلوبه ولا وصل إليه شيء من تعليمه وإرشاده ولا أمره ولا نهيه ولا حصل له من جهته منفعة ولا مصلحة أصلا إلا إذهاب نفسه وماله وقطع الأسفار وطول الانتظار بالليل والنهار ومعاداة الجمهور لداخل في سرادب ليس له عمل ولا خطاب ولو كان موجودا بيقين لما حصل به منفعة لهؤلاء المساكين فكيف عقلاء الناس يعلمون أنه ليس معهم إلا الإفلاس وأن الحسن بن علي العسكري لم ينسل ولم يعقب كما ذكر ذلك محمد بن جرير الطبري وعبد الباقي بن قانع وغيرهما من أهل العلم بالنسب وهم يقولون إنه دخل السرداب بعد موت أبيه وعمره إما سنتان وإما ثلاث وإما وإما خمس نحو ذلك ومثل هذا بنص القرآن يتيم يجب أن يحفظ له ماله حتى يؤنس منه الرشد ويحضنه من يستحق حضانته من أقربائه فإذا صار له سبع سنين امر بالطهارة والصلاة فمن لا توضأ ولا صلى وهو تحت حجر وليه في نفسه وماله بنص القرآن لو كان موجودا يشهده العيان لما جاز أن يكون هو إمام أهل الإيمان فكيف إذا كان معدوما أو مفقودا مع طول هذه الغيبة ) وقال قريبا من هذا الكلام ( 4- 89 ) فرحم الله شيخ الإسلام رحمة واسعة والله المستعان" و اين با آنچه كه ما معتقديم اين روايت را شيعه و سني نقل كرده و همه بر آن معتقدند منافات داشت. به هر حال من قدري گيج شده ام و خواهش مي كنم مرا در اين زمينه راهنايي كنيد و كتب مفيد رد اين زمينه را معرفي نماييد.من در زمينه مهدويت ،اصل مهدويت،احاديث وارده در مورد آن،لزوم وجود حجة،و... به مطالبي نياز دارم كه در عين علمي بودن نظر ديگر فرق را مستنداً آورده باشد،نه اينكه وقتي به كتب آنها مراجعه كنم ببينم اصلاً چيز ديگري مي گويند.همچنين به كتاب هايي استناد كند كه آنها نيز قبول دارند، به رواياتي كه آنها نيز قبول دادرند نه كتابي مثل شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد يا كتاب ينابيع الموده. همچنين خواهش مي كنم بفرماييد مثلا روايتي را كه از كتب اصلي سني ها يعني صحاح نقل مي كنند ،از كجا مي توان مطمئن شد كه آنها اشكالي بر آن روايت ندارند؟ اگر سايت خوبي هم در نظر داريد حتماً معرفي كنيد و احياناً سايتي كه بتوانم كتب را دانلود كنم معرفي نماييد. لطفاً مرا راهنمايي كنيد.

پاسخ:

با سلام
دوست گرامي
1- فرموده‌ايد «من باور نمي كردم علماي شيعه هم سني شوند اما در همين سايتها مي ديدم كه تا اسامي 15 نفر را رديف كرده بودند»!
اين اسم ها ارزشي ندارد ! بارها و بارها گفته‌ايم نه شيعه بايد به كساني استدلال كند كه شيعه شده‌اند و نه اهل سنت ، بلكه بايد به مطالب و ادله توجه كرد !
اما در هر صورت كمي تحقيق در مورد آقاي برقعي براي شما مناسب است ! در اين زمينه مي‌توانيد به سايت قرآنيان آقاي ورجاني كه از نزديك با او در ارتباط بوده است و حقايق بسياري را در مورد او مي‌داند مراجعه كنيد ! تا بدانيد كه چه شد در آخر عمر وصيت كرد در امامزاده روستاي خويش دفن شود ! (آيا اين از تفكرات اهل سنت نشات مي‌گيرد يا از بازگشت به حقيقت شيعي؟!)
2- فرموده‌ايد « او نيز از طرفي به خاطر اينكه در مورد حضرت به صراحت در قرآن بحث نشده بر آن خدشه وارد مي كند»!
آيا خلافت ابوبكر و عمر نيز در قران امده است ؟
بهتر است بدانيد احاديث مهدي در كتب شيعه و سني متواتر است و به گفته برخي علماي اهل سنت ، هركس اصل مهدي را منكر شود كافر شده است !
در زمينه حضرت مهدي

3- فرموده‌ايد «از طرفي هم مي ديدم كه سني ها اصولا روايت من مات و لم يعرف امام زمانه ... را بااين لفظ قبول ندارند»!
قبول نداشتن يك مطلب است ، و ذكر شدن در كتب معتبر مطلبي ديگر ! علماي اهل سنت اين روايت را از صحيح مسلم نقل كرده‌اند ، كه متاسفانه اكنون اين روايت (مانند چند روايت ديگر) از اين كتاب حذف شده است !
جداي از اينكه در صحيح مسلم آمده است كه هركس بميرد و در گردن او بيعت ( طبيعتا بايد در اينجا لفظ امام يا خليفه باشد چون بيعت جز با امام و خليفه صورت نمي‌گيرد) نباشد ، به مرگ جاهليت مرده است ۀ
4- فرموده‌ايد «
و با استناد به روايات شيعه و آيه قرآن ... منظور از امام را همان كتاب قرآن مي گيرند»!
آيا قرآن امامي است كه با او بيعت مي‌كنند ؟ ابراهيم نيز طبق آيه قرآن امام بود ! در قرآن دو نوع امام معرفي شده است ، امامي هميشگي و امامي براي هر زمان كه طبق روايات اهل سنت با او بيعت مي‌شود !و طبعا با قرآن مطابقت ندارد !
5- در زمينه مهدويت مي‌توانيد به آدرس هاي ذيل مراجعه كنيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=20
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=21
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=salam&id=22
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=135
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=sokhan&id=137
در مورد روايت من مات و لم يعرف امام زمانه نيز مي‌توانيد به آدرس ذيل نظر شماره يك با نام صادق محمدي مراجعه كنيد :
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=917
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

3 | ستار | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١١ بهمن ١٣٨٨ |
واقعا خيلي جالب است.در کتب اهل سنت که شما فقط تعداد بسيار کمي از رواياتشان را ذکر کرده ايد صحابه مورد احترام آنها همديگر را حتي آدم هم حساب نميکردند.معاو يه و خلفاي بعد از او دهها سال علي (ع)را در مساجد و منابر فحش و دشنام و نفرين دادند آنوقت سنيهاي عزيز هم هردو را عزيز و رضي اله عنه ميدانند و معتقدند که همه صحابه چه خوب و چه بد مثل ستاره هستند که به هر کدام اقتدا کني سعادتمند شده اي مثل اينکه بگوئي شيطان و جبرئيل هر دو مخلوق و فرشتگان خدايند و هرکدام را پيروي کني مشکلي ندارد . البته سنيهاي عزيز بيشتر پيرو معاويه و شيطانند تا علي و جبرئيل.اي کاش کمي فکر کنند.
4 | غلام مولايم علي(ع)علي محمدي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٣ بهمن ١٣٨٨ |
با سلام خداقوت عزيزان پاسخگو انشاا...خداوند عمري با عزت نصيب همه شما خوبان درگاهش بنمايد امين يا رب العالمين واما ميخواستم بدانم ايا راه يا روشي ميشود اتخاذ كرد كه با اين چشم وگوش بسته ها بشكلي باب صحبت را گشود كه باعث حرف وسخن نافرمي پيش نيايد يا از عزيزان روان شناخت ها در خواست راهي بدون چاه را داشته باشيم البته چاله هاي كم عمق پيشامده را نميشه پيشبيني كرد چرا كه بنده از عاقبت ان بيم ناكم ترس من از ان است كه اين عزيزان از زور ناراحتي به اسلاف خودشان بد وبيراه بگويند كه چرا با نوشته هايشان باعث سرافكندگي اينها شده اند. آخه تا يك گره سفت در بين رواياتشان پيدا ميشه اولش ميگن شما (شيعيان) دروغ ميگيد <اخه هندو همه را.....> و منكر ميشن بعدش سريعا"چاپ ان كتاب را عوض كرده تا اگر از بين خودشان كسي خواست كمي تا قسمتي تحقيق ........تحقيق كه چه عرض كنم شايد خواست از اين راه به شيعه انگي بزند و به كتابش مراجعه ميكند بعد فيلسوفانه با تقيري خاص ميگه شما گفتيد در كتاب فلان الفلان نوشته ماهي شور ولي من خواندم كه نوشته بود شور ماهي و قس الهذا و يا با عوضكردن چاپ باعث ميشن كه از خودشان اصلا"پيدا نكنن چرا كه در چاپ جديد ان مطلب كذائي را فقط به فقط چند صفحه نا قابل عقب يا جلو ميكنن خوب نتيجه اينه كه دست پرورده هاي خودشان كه اهل گشتن نيستن و خواهند گفت شيعه دروغ مي بافد .!!!! اين گروه مسلمين معتقد به اين هستن كه اگر كسي به صحابه رسول اكرم كوچكترين ايراد را بگيرد حالا بد گفتن بماند فقط يه ايراد كوچولو بگيره خونش هدر است . !!!!!!!!!!!!!!!!!!! حاليه اين عليا مخدره ام المومنين هرچه بگويد مشكلي نيست چرا كه ايشان حكم مادري به تمام صحابه را دارد حال ميخواهم بدانم اگر كسي به خود شخص پيامبر اسلام توهين كند چه حكمي از طرف اينها صادر مي شود؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟. داريم كه خانم عايشه خيلي بيشتر از ده بار به رسول خدا صلي الله عليه واله توهين كردهاند. مثلا"چندين بار به ايشان با صداي بلند گفته اند: ايا تو هستي كه گمان ميكند پيغمبري كتاب اداب نكاح ج 2 احيا العلوم غزالي ص 35 ويا با رسول ا... به بلندي با داد و فرياد صحبت ميكردن صحيح مسلم ج 2 ص 1084 ويا بخودش اجازه ميداد جلوي پيامبر پا هايش را دراز كند صحيح بخاري ج 1 ص 107 سنن ابي داوود ج 1 ص 189 سنن نسائي ج 1 ص 126 و حتي كار را بجائي رسانده بود كه همانند ذولثديه كافر كه در جنگ نهروان بدست مولاي متقيان امير مومنان علي عليه السلام كشته شد به رسول حق و حقيت رسول عدل و عدالت پيامبر اكرم صلي الله عليه واله وسلم بگويد كه تو عادل نيستي به عدالت رفتار كن كتاب تفسير القرطبي ج 18 ص 202 ويا طبقات ابن سعد ج 8 ص 161 ويا كنز العمال ج 7 ص 294 و رسول ا... ميفرمودن كه پس چه كسي عادل است اگر من را عادل نمي داني صحيح بخاري ج 3 ص 1321 حديث 3414 ويا صحيح مسلم ج 2 ص 744 حديث 472 ويا اسدالغابه ج 2 ص 214 ح 1541 و ج 1 ص 714 حديث 1127 خوب حالا چه ميگوئيد ايشان كه صحابه نيستن اينجا كه حكم مادري بر ايشان را ندارد ايشان رسول خدايند دوست دارم بدانم حالا چه ميگوئيد هر چند كه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!! البته استخون نداره و تازه حناق هم نيست پس هرچه دل...........ميخواهد بو گو يا علي مددي اللهم عجل لوليك الفرج
5 | علي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٤ بهمن ١٣٨٨ |
با سلام من ميخواستم اگه ممکنه يک روايت معتبر از بخاري يا مسلم درمورد صيغه بيان بفرماييد البته اگه ممکنه سروتهش رو قطع نکنيد آخه من ديروز بايکي از عزيزان اهل سنت درباره صيغه صحبت ميکردم ايشان مدعي شدند که رواياتي که ما مطرح ميکنيم همه اش تدليس است وسروته روايات را قطع وآن مطلبي که خودمان ميخواهيم را ازروايت برداشت ميکنيم

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
ما مقاله مفصلي در اين باره در سايت قرار داده ايم و اکثر روايات آن از صحيح بخاري و مسلم و کامل هستند ، لطفا به آدرس ذيل مراجعه فرماييد :

http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=93

همچنين استاد قزويني در درس خارج فقه مقارن هر روز همين بحث را دنبال مي کنند که مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه فرماييد :

http://valiasr-aj.com/fa/list.php?bank=moqaren

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
6 | اهل سنت نخوانند چون ... | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٤ بهمن ١٣٨٨ |
سلام خسته نباشيد

ويرايش دوم كتاب «اهل سنت نخوانند چون...» به همراه كتاب جديد 50 سوال از اهل سنت

ما فقط حقيقت را با استفاده از منابع اهل سنت به انها اثبات ميکنيم . بخشي از مطالب كتاب:
1ــ اثبات تحريف کتب حديث اهل سنت(به همراه تصوير) براي جلوگيري از اثبات حقانيت شيعه
2ــ مناظرات مختلف در اثبات حقانيت شيعه
3ــ بررسي آيات قرآن و اينکه آيا خدا از همه صحابه براي هميشه راضي شده يا خير
4ــ آيا ابابکر و ام کلثوم (سلام الله عليها) ازدواج کردند؟؟
5ــ پاسخ به شبهات مختلفي درباره غدير
6ــ آيات قرآن در اثبات خلافت بلافصل علي عليه السلام در کتب اهل سنت
7ــ ماجراي حمله عمر به دستور ابابکر به خانه حضرت زهرا و کتک زدن و به شهادت رساندن ان بانو
8ــ سوالاتي از اهل سنت

از همه اهل سنت ميخوام که اگر کتاب فوق را نمي خوانند حد اقل يه نگاه بهش بندازن

اين هم لينكهاي دانلود:
http://ahmadali110.persiangig.com/sonniha2.exe
http:
apidshare.com/files/215231224/sonniha2.exe.html

والسلام علي من اتبع الهدي
7 | مسلم | Iran - Sīrjān | ١٢:٠٠ - ١٧ بهمن ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين علت مطرح شدن عايشه تنفر برانگيز است ببينيد در مقابل پيامبر خدا ايستاده در مقابل برادر و وصي پيامبر خدا ايستاده در مقابل قران ايستاده و همه را لگد مال مي خواست بكند كه خدا اجازه هيچ يك به او نداد . در مقابل ايه قران كه دستور خداست كه زنان پيامبر در خانه بمانند و مانند زمان جاهليت عمل نكنند اما عايشه كارهايي كرد كه در زمان جاهليت هم به اين افتضاحي وجود نداشت زنان ديگر پيامبر هيچ يك از كارهاي او را نكردند ؟؟؟مانند پدرش راه خدا را كج مي خواست بكند. چقدر حضرت امير مظلوم بود اگر خون گريه كنيم از مظلوميت اميرالمومنين كم است به خدا كم است همه زنان پيامبر مطيع فرمان خدا بودن ولي عايشه ؟؟؟ مانند پدرش چه ظلمها كه نكرد چه تفرقه ها كه درست نكردند ببينيد زهراي مرضيه را پاره تن پيامبر(ص) را چقدر ازار كه ندادند. شما از انحرافات عايشه چند مقاله در سايت داريد كه مجال گفتن انها نيست اما من فكر نميكنم كه زنان لوط و نوح چنين كارهايي كرده باشند اما يك عده بيچاره فقط براي اينكه اين عايشه با اميرالمومنين جنگ و مخالفت كرد افتاده اند دنبالش و مطرحش ميكنند باز هم ميگويم اگر از غربت و مظلوميت حضرت امير دق كنيم و بميريم و هزار بار زنده بشيم و بميريم از غربت او باز هم كم است يا نِسَاءَ النَّبِي مَنْ يأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَينَةٍ يضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَينِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يسِيرًا اي همسران پيامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشي مرتکب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود؛ و اين براي خدا آسان است. «الأحزاب/30» و چه گناهي بزرگتر از جنگ با امام زمان و وصي رسول خدا و تمرد از دستور خدا و.........................................................................
8 | مسلم | Iran - Sīrjān | ١٢:٠٠ - ١٧ بهمن ١٣٨٨ |
اين نرم افزار مكتبه اهل البيت و مكتبه الشامله از كجا بايد دانلود كرد

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
برنامه مكتبه اهل بيت در اينترنت وجود ندارد؛ ولي برنامه مكتبه شامله سايت دارد و قابل دانلود است . در گوگل «المكتبة الشاملة» را جستجو كنيد، به نتيجه مي‌رسيد .

موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
9 | فرمان معصومي | Pakistan - Islamabad | ١٢:٠٠ - ١٩ بهمن ١٣٨٨ |
اين مطالب خيلي جالب بود.
10 | گمنام | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٢ اسفند ١٣٨٨ |
بسماالله العظيم با سلام خدمت برادران عرض كنم كه من در جايي خوندم كه در جايي عمر و ابي بكر با هم نقشه كشيدن كه دخترانشان(عايشه و حفصه) را جهت جاسوسي كردن در بيت حضرت رسول الله به همسري پيغمبر در آورند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ما شيعه امير المومنين هستيم و اين را با هيچ چيز عوض نميكنيم....... خدايا نوكرتم كه من از شيعه قرار دادي. يا علي كه جان عالم به فداي نامش
11 | المتبرءمن أعداءالله | Iran - Qom | ١٢:٠٠ - ٢٥ فروردين ١٣٨٩ |
معاوية ابن خديج به دستور معاوية محمد بن ابي بکر را شهيد کرد وجسد مبارک او را در درون پوست الاغي گذاشته وسوزانيد ،عايشه از رفتاري که بابرادرش

محمد شد بسيار بي تابي کرد و پس از آن واقعه هر گاه زمين ميخورد و بعد از هرنمازي بر معاوية بن ابي سفيان و عمرو بن عاص و معاوية بن خديج لعنت

ميکرد.

الغارات 1/187-179،شرح ابن ابي الحديد6/88-89،بحار 33/562-563
12 | هادي | Iran - Arak | ٠٩:٥٥ - ٢٨ ارديبهشت ١٣٨٩ |
سلام
اولين کساني که باب طعن و لعن در اسلام گشودند همين صحابه بودند. بعد جوري وانمود مي کنند که شيعه براي اولين بار تبرا را پذيرفته است.
13 | ميرزا حسين بهادري | Greece - Athens | ١٧:١٠ - ٢٣ تير ١٣٨٩ |
اللهم عجل لوليك الفرج، سلام و صلوات بر محمد و آل محمد (ص) برادران اهل سنت يه سوال از شما آيا صحابه وقتي همديگر ار لعن ميكنن و دشنام ميدهند و در مقابل همديگه مي ايستند و به روخ همديگه شمشير ميكشند و همديگه رو ميكشند هزاران هزار آدم را در يك جنگ از دم تيغ ميگزرانند ميشوند عادل ؟ وشيعه وقتي مياد با استناد از كتوب خود شما به صحابه ميگه بالاي چشمتون ابروست ميشه مشريك ميشه كافر ؟؟؟!!!!!!!! يه كمي عزيزان تعقل و تفكر كنيد و كتابهاي خود تونو مطالعه كنيد و به واقعيت برسيد. ما نميگيم بيائين شيعه بشين ما ميگيم حق را در يابيد يه كمي حقيقت بين بيشيد همين. و اين خيلي مشكل نيست فقط يه چيز ميخواد اونم عينك تعصب را از چشم در آوردنه موق باشيد يا علي مدد
14 | رسول | Iran - Tehran | ٠٤:٣٢ - ١٣ شهریور ١٣٨٩ |
سلام
در يکي از شبهاي قدر در سايت جناب عالي گشتي زدم . دلم لرزيد دلم لرزيد توبه کنيد که افترا گناهي بزرگ است انهم بصورت علني شيعه يا سني مذهب هستيم رو به يک قبله نماز ميخانيم و يگانه معبودي داريم که ما را از افترا بدور داشته . خرافات را از خود و دين خود دور کنيد . اين حرفها مال کساني است که صداي اذان را ميشنوند از فرط تنبلي و بي ايماني نمازي به پا نميدارند و خود را مسلم ميدانند .برادران به جاي اينکه دنبال اين باشيد که از هم نقطه ضعف بگيريد دنبال نقطه قوت هم باشيد . اگر يه کم ايمانم ضعيف بود با بيانات شما ها از دين بر ميگشتم اما خدا را شاکرم که در زمان جاهليتم اينها را نخواندم . چون اين سوالات برايم پيش مي امد 1 . چه پيامبري داريم که نتوانسته همسري ايده ال داشته باشد. 2 چه خليفه اي داريم که قاتل از اب در امد 3.چه امير المومنيني داريم که نتوانسته از خانوادهاش محافضت کند و هزاران سوال ديگر توبه کنيد توبه توبه که وقتم را با خواندن اين چيز ها گذراندم . به پيامبر باور و ايمان داشته باشيد و به يارانش احترام بگذاريد .کسي که به نماز باران باور داشته باشد با چتر به خواندن نماز ميرود . چطور بگوييم به پيامبر ايمان داريم ولي افراد خوبي در کنار خود نداشت اگر به پيامبر ايمان داريد بدانيد نميگذاشت حتي يک نفر بد هم در اطرافش باشد فقط توبه کنيد توبه . اگر بد هستن خدا جزايشان را خواهد داد چرا ما خودمان را به افترا اغشته کنيم . ميدانيد افترا جزء گناهان حق الناس است و خدا از حق الناس نميگذرد تا خود فرد حلالت نکند توبه توبه توبه
15 | momen abdullah | Malaysia - Ipoh | ٢٣:٥٥ - ١٣ شهریور ١٣٨٩ |
جناب رسول! دقيقا به چه علتي شما بر ضد قرآن کريم شمشير کشيده‌ايد و آن را آماج حملات عمري خود قرار مي‌دهيد؟؟ 1)) «عسي ربه ان طلقكن ان يبدله ازواجا خيرا منكن مسلمات مومنات قانتات تايبات عابدات سايحات ثيبات و ابكارا» 2)) «قال يا ابن ام لا تاخذ بلحيتي و لا براسي اني خشيت ان تقول فرقت بين بني اسراييل و لم ترقب قولي» 3)) «و ممن حولكم من الاعراب منافقون و من اهل المدينه مردوا علي النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم سنعذبهم مرتين ثم يردون الي عذاب عظيم» بنده به شما اکيدا توصيه مي‌کنم که از مراسم شيطاني قرآن سوزي که محبين عمر هر ساله در شب تولد عمر برگزار مي‌کنند، پرهيز نماييد. عمري!!! قرآن را آتش نزن!! کار بدي است!!! يا علي
16 | محب امير المومنين | Japan - Tokyo | ١٥:١٨ - ١٧ شهریور ١٣٨٩ |
خيلي خوب بود. حال كرديم.
17 | العبيد | Iran - Tehran | ١١:١٩ - ٠٥ دي ١٣٩٠ |
سلام عليكم دررجال روايت فقال لها ابن أم كلاب ولم فوالله إن أول من أمال حرفه لأنت ولقد كنت تقولين اقتلوا نعثلا فقد كفر . فردي به نام سيف بن عمر وجود دارد مي خاستم ببنيم اين همان سيف شهير است يا شخص ديگري است. با تشکر تاريخ الطبري ج 3 ص 12

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

همانطور كه در اين مقاله آمده است ، علماي اهل سنت ، اين مطلب را از مسلمات دانسته و هيچ يك به آن به خاطر ضعف سند اشكال نكرده‌اند ! ولي در هر صورت ، لعن صحابه توسط عائشه با سند صحيح نيز آمده است ؛ و خصوص لعن عثمان ، مدارك متعدد دارد و بي نياز از بررسي سندي است .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

18 | محب ياران واقعي پيامبر و امير مومنان علي(ع) | Iran - Birjand | ٠١:١٢ - ٠٧ فروردين ١٣٩١ |
جناب momen abdullah تو که مي گي دوستداران عمر در شب تولد او قرآن را مي سوزانند از کجا ميگي؟ با چه سندي ميگي؟ از خدا بترس که مي فرمايد:(فلعنة الله عل الکاذبين) لعنت خدا بر دروغگويان باد.. تو که از عمر اينقدر بدت مياد آيا قبول داري که اين عمر بود که ما ايراني هاي را مسلمان کرد و اسلام را به ايران آورد. تو که از عمر بدت مياد باشه ولي تو براي اسلام چکار کردي؟ آيا چيزي بلد هستي؟ در عوض عمر خيلي کارا براي اسلام کرد ولي تو فقط إفتراء و دروغ بلدي هر چيزي که مي گي با سند بگو.. با شنيده ها اکتفا نکن يه کم مطالعه کن .... خداوند راستگويان را دوست دارد.
19 | محب ياران واقعي پيامبر و امير مومنان علي(ع) | Iran - Birjand | ٠١:٢٨ - ٠٧ فروردين ١٣٩١ |
ببخشيد ما شيعه ها چرا از خلفا بدمون مياد و آنهارا فحش و لعن مي کنيم؟ در حالي که امير مومنان با آنها مشورت مي کرد و در امور حکومت به آنها کمک مي کرد پشت سر آنها نماز مي خواند.. اگر خلافت آنها باطل باشد چرا امير مومنان اين کار هارا مي کرد و ما دقيقا مخالف ايشان عمل مي کنيم در حالي که ما از حضرا علي (ع) شيعه تر نيستيم...اين کارهاي حضرت علي (ع) دلالت به حقانيت خلافت آنها مي کند و گرنه ايشان به حکومت باطل کمک نمي کردند چونکه کمک به حکومت باطل حرام است طبق حديث پيامبر (ص) که مي فرمايد: (من تشبه با قوم فهو منهم) حضرت علي (ع) هيج ياسزايي به آنها نمي گفت ولي ما مي گوييم در حالي که ادعا مي کنيم که ما شيعه علي هستيم و ديگز أيمه معصومين هم از حضرت علي پيروي کردندند جز ما که فقط ادعا مي کنيم... خواهشنا با سند و دليل هاي قوي پاسخ گوييد ....

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

در مورد اينكه آيا اميرالمؤمنين پشت سر خلفا نماز مي خوانده اند؟ به آدرس زير مراجعه كنيد:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1320

و در مورد ارتباط ايشان با خلفا هم به اين دو آدرس مراجعه كنيد:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1866

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1866

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

20 | مسلمان | Iran - Tehran | ١٩:٥٩ - ٠٨ فروردين ١٣٩١ |
برادران گروه پاسخ به شبهات واقع گرا باشيد حرفهاي برادران شيعه خود را مي آوريد ولي حرفهاي مارا نمي آوريد پس اين سايت يک طرفه است تا يک سايت علمي که دو طرفه باشد فقط خودتان آمده نظرهايتان را در مورد اهل سنت بيان کرده و اشکال مي گيريد و از اين طرف پاسخهاي برادران اهل سنت را نمي آوريد ... هردو را بيان کنيد الان يک هفته است که مطلبي نوشتم ولي هنوز روي سايت نيامده است...........خواهشنا يک طرفه نباشيد..
21 | salom | Iran - Tehran | ٢٠:٠٧ - ٠٨ فروردين ١٣٩١ |
آخه آقاي گمنام مي گي که من در جايي خوندم که عمر و ابي بکر دخترانشان را براي جاسوسي به همسري پيامبر (ص) دراوردند.. آخه عقل کل اين چه سندي است که نه نام دارد نه نشان... با عرض معذرت الان من بگم که در جايي خوندم که شما آقاي گمنام منافق هستيد (قصد توهين ندارم،ببخشيد) قبول مي کني؟ نه نمي کني اين حرفي که شما زديد مثل اين است برادر من. (نحن أبنائنا الدليل)
22 | حسين | Iran - Kermanshah | ١٢:٢٩ - ٠١ مهر ١٣٩١ |
اينها اگه مسلمان بودندند درجنگها فرار نمي کردندبلکه اعمال خودشان باعث دشمنيشان گرديده که شماي سني بايد يک دليلي برايشان بتراشي وانها رااز مهلکه نجات دهي راستي درجهان اخرت هم مي تواني از انها در مقابل خداي عالم دفاع کني ياديگر ان جا محل دفاعي وجود نداره
23 | عاشق ام المومنين بانو خديجه طاهره(س) | Iran - Tehran | ١٥:٤٢ - ٣١ شهریور ١٣٩٢ |
برادر يا خواهر محترم مسلمان_کامنت شماره 20_
اگر کامنت ها و نظرات رو در سايت ولي عصر(عج)مطالعه کنيد متوجه ميشيد که نظرات و پاسخ عزيزان اهل تسنن هم مانند اهل تشيع ثبت شده......
اما راجع به مطلبي که شما نوشتيد و درج نشده من دليلش رو نميدونم حتي يکي از مطالب و نظرات بنده که از اهل تشيع هستم و اون روبراي ددفاع از تشيع نوشتم چند هفته است که درج نشده.....
والسلام عليکم و رحمت الله.
24 | محمدي | Iran - Alvand | ١٣:٣٨ - ٢٣ آذر ١٣٩٢ |
بسم الله الرحمن الرحيم.وصلي الله علي محمد و آله و الطيبين الطاهرين.
کامنت محترم شماره 19 السلام عليکم و رحمت الله و برکاته.
دوست محترم
((ابن قدامه))و ((ابن ابي الحديد))و بقيه نقل کردن که=
جناب عمربن خطاب_خليفه دوم_امر به سنگسار مجنونه حامله کرد.که مولا علي(ع)با استناد به اين کلام رسول گرامي اسلام_صلوات الله عليه و آله_=قلم و مواخذه از مجنون برداشته شده است.
عمربن خطاب رو از اين خطا آگاه کرد و وي اين کلام معروف را گفت=لولا علي لهلک عمر._تفسيرالرازي_عمربن خطاب_مختصر منهاج السنه_نهايت الارب_نظم دررالمسطين_جواهر المطالب_رياض النضره و......
خوب!
اگر دقت کنين ميبينيد که اين عمل امام علي(ع)و همين طور مشورت دادن ايشان نشانه رضايت مولا(ع)از دار و دسته ي خليفه نيست.....بلکه مولا در اين مورد از سنگسار شدن شخصي ديوانه که طبيعتا مواخذه اي نداشت جلوگيري کردن...از اجراي عملي ضد سنت رسول(ص)جلوگيري کردن...
و يا مشورت دادن هاي ديگر ايشان راجع به اسلام و تمام امت بود...
علي(ع)امام امت بود.....اگر چه آنها به او بي نهايت ظلم کردن....
25 | محمدي | Iran - Alvand | ١٣:٤٨ - ٢٣ آذر ١٣٩٢ |
و اما=
ماجراي عدم بيعت علي با ابي بكر_خليفه اول_ كه در كتب شيعه و سني ثبت هستش نشانه ي روشني از نارضايتي امام(ع)از حكومت خلفا هست.
از جمله كتب اهل سنت كه به اين ماجرا_عدم بيعت مولا و ماجراي خانه حضرت فاطمه(س)_را نقل كردن=انساب الاشراف بلاذري_تاريخ خلفا معروف به الامامه و السياسه_السقيفه و الفدك_شرح نهج البلاغه_فلك النجاه_العقد الفريد_اعلام النسا’_عمربن خطاب بكري_روضه المناظر_المختصر في اخبار البشر_المصنف ابن ابي شبيه-تاريخ طبري_الملل و النحل_هستن.
و همين در صحيح بخاري تاليف ابوعبدالله محمد بن اسماعيل بخاري_معتبرترين كتاب عزيزان اهل سنت_آمده كه علي(ع)خطاب به خليفه اول گفت=در امر(خلافت)در حق ما استبداد كردي.(صحيح بخاري ج 5 ص82)

   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها