2024 April 19 - جمعه 31 فروردين 1403
اثبات امامت در پنج دقيقه
کد مطلب: ٥٠١٧ تاریخ انتشار: ١١ مرداد ١٣٩٢ تعداد بازدید: 179692
پرسش و پاسخ » امامت و خلافت
اثبات امامت در پنج دقيقه

دانلود فايل pdf اين مقاله

فهرست مطالب

اثبات امامت در پنج دقيقه

چرا بايد از مذهب تحقيق كنيم؟

بشارت خداوند به بندگاني كه بهترين راه را انتخاب مي كنند

لزوم تحقيق در مذهب، در روايات:

أدله شيعه بر فرقه ناجيه بودن خود

خلافت حضرت علي (ع) از كتب اهل سنت

ولاية علي بن أبي طالب در قرآن

ولايت علي بن ابي طالب درسنت

ادله اهل سنت بر خلافت ابوبكر

خلافت عمر بن خطاب

شوراي 6 نفره خلافت عثمان توسط مردم انتخاب شدند يا توسط شخص عمر

مقدمه:

به دنبال برنامه هاي جذاب حضرت آيت الله قزويني در شبكه ولايت در باره امامت، بينندگان عزيز اين شبكه درخواست كردند كه اين مطالب به صورت خلاصه شده در سايت قرار گيرد تا آنان بتواند به راحتي از اين مطالب در مناظرات و مباحثات با مخالفان استفاده كنند.

بدين منظور بر آن شديم كه مقاله ذيل تقديم شيعيان و دوست داران اهل بيت عصمت و طهارت شود.

در اين مقاله مختصر به چند مطلب اساسي پرداخته مي شود:

1. چرا مسلمان ها بايد درخصوص مذهب خود تحقيق كنيم؛

2. ادله شيعه براي بر حق بودن خود، چيست؟

3. ادله شيعه بر خلافت بلافصل اميرالمومنين طبق قرآن و تفاسير اهل سنت چيست؟

4. ادله شيعه بر خلافت بلافصل اميرالمومنين طبق سنت صحيح پيامبر (ص) چيست؟

5. ادله خلافت ابي بكر از ديدگاه اهل سنت چيست؟

چرا بايد از مذهب تحقيق كنيم؟

آيا تحقيق در باره مذهب ضروري است؟ چرا بايد مسلمانان در مذهب خود تحقيق كنند؟ مگر همه ما مسلمان نيستم و همه مسلمانان در صراط مستقيم الهي نيستند و به بهشت نخواهند رفت؟

در اين بخش به اين سؤال پاسخ داده خواهد شد.

بشارت خداوند به بندگاني كه بهترين راه را انتخاب مي كنند

در قرآن كريم آيات متعددي وجود دارد كه لزوم تحقيق و تفحص در عقيده را براي مسلمانان گوشزد مي كند كه ما به جهت اختصار به يك آيه اشاره مي كنيم.

خداوند رحمن و رحيم در قرآن كريم مي فرمايد:

{فَبَشِّرْ عِبَادِي الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمْ اللهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الاَلْبَابِ}. الزمر: 17 - 18

بنابراين بندگان مرا بشارت ده، كساني كه سخنان را مي شنوند و از نيكوترين آنها پيروي مي كنند، آنها كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند.

لزوم تحقيق در مذهب، در روايات:

در روايات شيعه و سني نيز بر اين مطلب تأكيد شده است كه هر مسلماني بايد در عقيده خود تحقيق كرده و بهترين راه و مذهب را بيابند و بر اساس آن زندگي نمايند كه ما به يك روايت بسنده مي كنيم:

حديث افتراق امت به 73 فرقه

حديث افتراق امت، از احاديث متواتري است كه شيعه و سني آن را در كتاب هاي خود با سندهاي صحيح نقل كرده اند؛ از جمله ترمذي در سنن خود آورده است كه پيامبر (ص) فرمودند:

وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَي ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً....

قَالَ أَبُو عِيسَي: هَذَا حَدِيثٌ حَسَنٌ غَرِيبٌ مُفَسَّرٌ.

سنن الترمذي: ج4، ص134 ح 2778.

وصحّحه الحاكم المستدرك: ج 1 ص 6

امت من به هفتاد سه فرقه تقسيم خواهد شد.

ترمذي از علماي بزرگ اهل سنت بعد از نقل حديث مي نويسد: سند روايت حسن (معتبر) است و حاكم نيشابوري هم بر صحت روايت شهادت مي دهد.

و يا در روايت ديگري ميفرمايد:

وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَي ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً كُلُّهُمْ فِي النَّارِ إِلَّا مِلَّةً وَاحِدَةً.

سنن الترمذي: ج 4 ص 135 ح 2779.

امت من به هفتاد و سه فرقه تقسيم خواهد شد كه تمام آنها اهل آتش جهنم هستند بجز يك فرقه.

از اين رو، بر ما لازم است راجع به مذهب صحيح و فرقه ناجيه در كلام رسول الله صلي الله عليه واله وسلم بحث و تحقيق بكنيم تا بتوانيم بهترين فرقه را انتخاب كرده و از آن پيروي كنيم.

أدله شيعه بر فرقه ناجيه بودن خود

تمام مذاهب اسلامي، ادعا كرده اند كه آن ها فرقه ناجيه هستند و ديگران فرقه باطل. اما در اين ميان تنها مذهبي كه براي اثبات ادعاي خود از قرآن و سنت؛ حتي از كتاب هاي مخالفان خود دليل و مدرك معتبر دارد، مذهب اماميه اثني عشريه است. هر چند كه اين ادله بسيار گسترده است؛ اما به دليل اختصار تنها به چند دليل بسنده مي كنيم:

من مات بلا إمام مات ميتة جاهلية (هر كس بدون امام بميرد به مرگ جاهلي مرده است)

در صحيح مسلم از كتابهاي معتبر دست اول اهل سنت آمده كه رسول خدا (ص) فرمود:

وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِي عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.

صحيح مسلم: ج 6 ص 22 ح 4686.

هركس بميرد و بر گردن او بيعتي نباشد به مرگ جاهلي مرده است.

واحمد بن حبنل در مسند خود مي نويسد:

من مات بغير إمام مات ميتة جاهلية.

مسند أحمد ج 4 96.

هركس بدون امام بميرد به مرگ جاهلي مرده است.

تنها مذهبي كه بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله امام زمان خود را مي شناسد و همواره بيعت يك امام مشخص را بر گردن داشته، مذهب اثني عشريه است؛ اما ساير مذاهب اين چنين نيستند.

خلفائي اثناعشر (جانشينان پيامبر صلي الله عليه واله وسلم دوازده نفر هستند)

شيعه و سني با سندهاي صحيح و متواتر نقل كرده اند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله بارها تأكيد كرده اند كه جانشينان من تا قيامت تنها دوازده نفر خواهند بود؛ چنانچه مسلم در صحيح خود آورده است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود:

إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لاَ يَنْقَضِي حَتَّي يَمْضِيَ فِيهِمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً.

صحيح مسلم، ج6، ص3، ح4598.

اين امر (اسلام) منقضي نمي شود تا اينكه دوازده خليفه در بين آنها بگذرد (حكومت كند).

طبق اين روايت، خلفاي واقعي رسول خدا صلي الله عليه وآله تا زماني كه اسلام هست، تنها دوازده نفر خواهند بود.

به غير از مذهب حقه اثني عشريه، هيچ مذهب ديگري نتوانسته اند، اين روايت را بر مذهب خود تطبيق دهند. تعدادي از علماي اهل سنت قاطعانه تصريح كرده اند كه نتوانسته اند معناي اين روايت را بفهمند و هيچ يك از علماي اهل سنت نيز معناي دقيق و قاطعي براي آن ذكر نكرده است؛ از جمله ابن حجر عسقلاني به نقل از ابن جوزي مي نويسد:

قد أطلت البحث عنه، وتطلّبت مظانّه، وسألت عنه، فما رأيت أحدا وقع علي المقصود به.

فتح الباري ج 13 ص 181.

در باره اين روايت تحقيق زيادي كردم و تمام احتمالات را ملاحظه كرده و از ديگران سؤال كردم؛ اما هيچ كسي را نيافتم كه معناي قطعي اين روايت را متوجه شده باشد.

تنها مذهب شيعه است كه مي تواند اين روايت را بر باورهاي خود تطبيق دهد.

خلافت حضرت علي (ع) از كتب اهل سنت

پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام تنها مذهبي هستند كه براي اثبات حقانيت مذهب خود، از قرآن، سنت، عقل و اجماع دليل قطعي دارند كه ما به اختصار به چند دليل اشاره مي كنيم:

ولاية علي بن أبي طالب در قرآن

آيات فرواني در قرآن كريم وجود دارد كه به صورت مستقيم و غير مستقيم مي توان به آن ها براي اثبات ولايت و امامت اميرمؤمنان عليه السلام استناد كرد؛ از جمله:

آيه ولايت

{إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُمْ رَ كِعُونَ}.

المائدة: 55.

سرپرست و صاحب امر شما، تنها خدا، پيامبر او و كساني هستند كه ايمان آورده اند؛ همانها كه نماز را بر پا مي دارند، و در حال ركوع، زكات مي دهند.

طبري در تفسير خود به نقل از مجاهد نوشته است:

{إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ} الآية. نزلت في علي بن أبي طالب تصدق وهو راكع.

تفسير الطبري ج 6 ص 390

اين آيه در باره علي بن أبي طالب عليه السلام نازل شده است و او در حال ركوع صدقه داده است.

همچنبن ابن أبي حاتم در تفسير خود از عتبة بن أبي حكيم همين مطلب را نقل كرده است:

تفسير ابن أبي حاتم ج 4 ص1162.

ابن تيميه در باره تفسير طبري و تفسير ابن أبي حاتم گفته:

تفاسيرهم متضمّنة للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير.

منهاج السنة، ج7، ص179.

تفسير طبري و ابن ابي حاتم از تفاسيري است كه روايات نقل شده در آن ها، در تفسير قرآن قابل اعتماد هستند.

آلوسي در باره شأن نزول اين آيه گفته است:

وغالب الأخباريّين علي أنّ هذه الآية نزلت في علي كرّم اللّه وجهه.

روح المعاني، ج6، ص167.

اكثر صاحبان روايت، بر اين باور هستند كه اين آيه در باره علي كرم الله وجهه نازل شده است.

و همچنين گفته است:

والآية عند معظم المحدثين نزلت في علي.

روح المعاني، ج6، ص186.

از ديدگاه بيشتر محدثين، اين آيه در باره علي بن ابي طالب عليه السلام نازل شده است.

آيه ابلاغ

{يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ} المائدة: 67.

اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، به طور كامل (به مردم) ابلاغ كن؛ و اگر چنين نكني، رسالت او را انجام ندادهاي. خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم، حفظ مي كند.

ابن أبي حاتم در تفسير خود از ابو سعيد خدري نقل كرده است:

نزلت هذه الآية... في علي بن أبي طالب.

تفسير ابن أبي حاتم، ج 4 ص1172.

اين آيه در باره علي بن ابي طالب نازل شده است.

آلوسي در تفسير خود مي نويسد:

روي ابن مردويه عن ابن مسعود قال كنا نقرأ علي عهد رسول الله (ص): بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ عليّاً وليُّ المؤمنين وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.

روح المعاني، ج6، ص193

ابن مردويه از ابن مسعود نقل مي كند كه ما در زمان رسول الله صلي الله عليه واله وسلم اين آيه را اينگونه مي خوانديم: آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است كه «علي ولي مومنين است» را به طور كامل (به مردم) ابلاغ كن، و اگر چنين نكني، رسالت او را انجام نداده اي.

و سيوطي اين روايت را اين چنين نقل كرده است:

بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ إنّ علياً مَولَي المؤمنين وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.

الدر المنثور ج2ص298 و فتح القدير ج 2 ص60 والمنار: ج 6ص463.

آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است كه «علي مولاي مومنين است» را به طور كامل (به مردم) ابلاغ كن، و اگر چنين نكني، رسالت او را انجام نداده اي.

آيه اكمال دين

{أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمْ الاِْسْلاَمَ دِيناً}.

المائدة: 3

امروز، دين شما را برايتان كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم.

خطيب بغدادي با سند معتبر نقل كرده است كه اين آيه بعد از معرفي اميرمؤمنان عليه السلام در غدير خم، نازل شده است:

وَهُوَ يَوْمُ غَدِيرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ النَّبِيُّ (ص) بِيَدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالَ: " أَلَسْتُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ؟ "، قَالُوا: بَلَي يا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: " مَنْ كُنْتُ مَولاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ "، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخٍ بَخٍ لَكَ يَابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلايَ وَمَوْلَي كُلِّ مُسْلِمٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}.

تاريخ بغداد ج8 ص284

روز غدير خم، زماني كه پيامبر دست علي بن ابي طالب را گرفت، سپس فرمود: آيا من سرپرست مومنان نيستم؟ گفتند: بله اي رسول خدا! فرمود: هركس كه من مولاي او هستم پس علي مولاي اوست. پس از آن، عمر بن خطاب گفت: تبريك تبريك بر تو اي فرزند ابي طالب ؛ زيرا از اين پس تو مولاي من و مولاي كل مسلمانان هستي، سپس اين آيه نازل شد: امروز، دين شما را برايتان كامل كردم.

ابن كثير نقل كرده است كه عمر خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام گفت:

أصبحت اليوم ولي كل مؤمن.

البداية والنهاية ج 7 ص350.

تو از اين پس، سرپرست تمام موم--نان شدي.

ولايت علي بن ابي طالب درسنت

حديث ولايت

علماي اهل سنت با سندهاي صحيح نقل كرده اند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود:

إنّ عليّا منّي وأنا منه وهو وليّ كلّ مؤمن بعدي.

به راستي علي از من است و من از او هستم و او سرپرست همه مؤمنان، پس از من است.

حاكم نيشابوري پس از نقل اين روايت گفته:

صحيح علي شرط مسلم.

اين روايت صحيح است و شرايط صحيح مسلم را دارد.

المستدرك ج 3 ص 110.

شمس الدين ذهبي نيز در تلخيص المستدرك اين روايت را «صحيح» دانسته است.

محمد ناصر الدين الباني نيز در باره اين روايت گفته:

صحّحه الحاكم الذهبي وهو كما قالا.

اين روايت را حاكم و ذهبي تصحيح كرده اند. اين روايت، صحيح است همان گونه است كه حاكم و ذهبي گفته اند.

السلسلة الصحيحة، ج5، ص222.

دلالت كلمه ولي بر خلافت

براي فهم دقيق معناي كلمه «ولي» بايد به سراغ كلمات خلفاي اهل سنت در صدر اسلام برويم كه آن ها از اين معنا چه فهميده است. ابن كثير در البدايه والنهايه گفته است:

قال ابوبكر: قد وُلِّيتُ أمركم ولست بخيركم. إسناد صحيح.

البداية والنهاية ج 6 ص 333.

ابوبكر (در نخستين سخنراني خود بعد از خلافت) گفت: من حاكم شما شدم؛ و حال آن كه از شما بهتر نيستم.

مسلم در صحيح خود نقل كرده است كه عمر بن خطاب گفت:

فلمّا توفّي رسول اللّه قال أبو بكر: أنا وليّ رسول اللّه (ص)... ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْر وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَوَلِيُّ أَبِي بَكْر.

مسلم ج5 ص 152 ح 4468.

زماني كه رسول خدا وفات كرد ابوبكر گفت: من جانشين رسول خدا هستم.... بعد ابوبكر فوت كرد من جانشين رسول خدا و جانشين ابوبكر شدم.

روشن است كه نمي توان معناي كلمه «ولي» را در اين روايات به معناي «دوست»، «ناصر» و... گرفت؛ بلكه تنها مي توان به معناي حاكم، خليفه، سرپرست گرفت؛ زيرا اگر به معناي دوست باشد، اين معنا استفاده مي شود كه ابوبكر و عمر گفته اند كه تا رسول خدا زنده بود، ما با شما دوست نبوديم و الآن دوست شده ايم.

حديث الخلافة

ابن أبي عاصم در كتاب السنهء مي نويسد كه رسول خدا صلي الله عليه وآله خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:

وأنت خليفتي في كلّ مؤمن من بعدي

تو پس از من، جانشين من در ميان همه مؤمنان هستي

الباني در باره سند اين روايت گفته:

إسناده حسن.

سند اين روايت «حسن» است

كتاب السنة لابن أبي عاصم، ص551.

حاكم نيشابوري اين روايت را اين چنين نقل كرد است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله خطاب به اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:

إِنَّهُ لا يَنْبَغِي أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَأَنْتَ خَلِيفَتِي.

شايسته نيست كه من از ميان مردم بروم؛ مگر اين كه شما جانشين من باشي.

المستدرك ج3 ص133.

الباني وهابي در باره سند اين روايت مي گويد:

صحّحه الحاكم والذهبي وهو كما قالا.

السلسلة الصحيحة ج 5 ص222.

اين روايت را حاكم و ذهبي تصحيح كرده است و اين روايت صحيح است، همان گونه حاكم و ذهبي گفته اند.

حديث امامت

ابونعيم اصفهاني با سند معتبر در كتاب معرفهء الصحابه نقل كرده است كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود:

انْتَهَيْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَي السِّدْرَةِ الْمُنْتَهَي، فَأُوحِيَ إِلَيَّ فِي عَلِيٍّ بِثَلاثٍ: «أَنَّهُ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ، وَسَيِّدُ الْمُسْلِمِينَ، وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ إِلَي جَنَّاتِ النَّعِيمِ».

معرفة الصحابة، ج 3 ص 1587،

هنگامي كه در شب معراج به سدرة المنتهي رسيدم، خداوند به من در باره علي (ع) سه چيز وحي كرد:

به راستي كه او پيشواي پرهيزگاران، سردار مسلمانان و جلودار روسفيدان به سوي بهشت سرشار از نعمت خداوند است.

اين روايت معتبر است ؛ چنانچه حاكم نيشابوري گفته است:

صحيح الاسناد.

المستدرك ج3 ص138.

سند اين روايت صحيح است.

ادله اهل سنت بر خلافت ابوبكر

اثبات ولايت اميرمؤمنان عليه السلام از كتاب هاي اهل سنت، هدف اصلي ما بود؛ اما اين كار زماني كامل مي شود كه بطلان خلافت خلفاي سه گانه نيز از كتاب هاي اهل سنت ثابت شود. در اين بخش به اين مهم خواهيم پرداخت.

آيا نصي و حديثي در خلافت ابوبكر وارد شده؟

با قاطعيت تحدي مي كنيم كه هيچ دليلي از قرآن و سنت صحيح رسول خدا صلي الله عليه وآله؛ حتي از كتاب هاي اهل سنت براي مشروعيت خلافت ابوبكر، عمر و عثمان وجود ندارد؛ چنانچه در صحيح بخاري آمده است كه عمر بن خطاب در زمان احتضارش گفت:

إِنْ أَسْتَخْلِفْ فَقَدْ اسْتَخْلَفَ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي أَبُو بَكْرٍ وَإِنْ أَتْرُكْ فَقَدْ تَرَكَ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي رَسُولُ اللَّهِ (ص).

صحيح البخاري، ج8، ص126، ح 7218.

اگر جانشين انتخاب كنم كاري كرده ام كه كسي كه از من بهتر بود يعني ابو بكر انجام داده است. واگر ترك كنم به درستي كاري كردم كه كسي كه بهتر از من بود يعني رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ترك كرده نموده است.

تفتازاني از بزرگترين دانشمندان علم كلام اهل سنت تصريح كرده است:

والنص منتف في حق أبي بكر.

شرح المقاصد، ج5، ص255.

هيچ نصي (دليل قرآني و روائي) در باره خلافت ابوبكر وجود ندارد.

آيا اجماع بر خلافت ابوبكر منعقد شده؟

علماي اهل سنت وقتي ديده اند كه نصي براي اثبات خلافت ابوبكر نيست، به اجماع پناه برده اند و ادعا نموده اند كه صحابه با اجماع او را انتخاب كرده اند؛ در حالي اين كه ادعا نيز با صحيح ترين روايات اهل سنت سازگار نيست؛ چنانچه بخاري در صحيح خود نقل كرده است كه عمر بن خطاب سخنراني كرد و گفت:

كَانَتْ بَيْعَةُ أَبِي بَكْرٍ فَلْتَةً... وَلَكِنَّ اللَّهَ وَقَي شَرَّهَا.

وَلَيْسَ فيكم من تُقْطَعُ الْأَعْنَاقُ إليه مِثْلُ أبي بَكْرٍ من بَايَعَ رَجُلًا من غَيْرِ مَشُورَةٍ من الْمُسْلِمِينَ فلا يتابع هو ولا الذي تابعه تَغِرَّةً أَنْ يُقْتَلَا.

صحيح البخاري، ج 8، ص26، ح6830.

مبادا كسي در ميان شما باشد كه همانند ابوبكر كه كساني به سوي او تمايل پيدا كنند؛ اگر با كسي بدون مشورت با مسلمانان بيعت شود، از او پيروي نمي شود؛ زيرا هم كسي كه با او بيعت شده و هم كسي كه بيعت كرده اند، خود را در معرض كشتن قرار مي دهند.

قرطبي از بزرگترين مفسران اهل سنت تصريح كرده است كه عمر به تنهايي ابوبكر را انتخاب كرد و هيچ اجماعي در كار نبوده است:

فإن عقدها واحد من أهل الحلّ والعقد فذلك ثابت... ودليلنا: أنّ عمر - رض - عقد البيعة لأبي بكر ولم ينكر أحد من الصحابة ذلك.

تفسير القرطبي ج 1 ص 269.

اگر خلافت توسط يكي از اهل حلّ و عقد شكل گرفت خلافت ثابت مي گردد.... دليل ما براي اين مدعا اين است كه: عمر به تنهايي براي ابوبكر بيعت گرفت و هيچكدام از صحابه منكر نشدند.

همچنين بخاري در صحيح خود از زبان عمر بن خطاب نقل كرده است كه تمام انصار و نيز علي بن أبي طالب عليه السلام، زبير بن عوام و تمام طرفداران آن ها با خلافت ابوبكر مخالف بودند:

أَنَّ الأَنْصَارَ خَالَفُونَا وَاجْتَمَعُوا بِأَسْرِهِمْ فِي سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَةَ، وَخَالَفَ عَنَّا عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ وَمَنْ مَعَهُمَا...

صحيح البخاري ج 8 ص 26 ح 6830

تمامي انصار با ما مخالفت كردند و در سقيفه بني ساعده جمع شدند، و نيز علي (عليه السلام) و زبير و كساني كه همراه آن ها بودند، با ما مخالفت كردند.

و ابن تيميه، در منهاج السنهء مي نويسد:

وكان أكثر بني عبد مناف ـ من بني أمية وبني هاشم وغيرهم ـ لهم ميل قوي إلي عليّ بن أبي طالب يختارون ولايته.

منهاج السنة ج 7 ص 47.

بيشتر بني عبد مناف ـ از بني اميه و بني هاشم و ساير قبايل ـ علاقه فراواني داشتند كه خلافت علي بن ابي طالب را بپذرند.

و طبري و ابن أثير در تاريخ شان نقل كرده اند كه تمام انصار و يا بعضي از آن ها گفتند كه ما تنها با علي بن أبي طالب عليه السلام بيعت مي كنيم:

فقالت الأنصار أو بعض الأنصار: لا نبايع إلاّ عليّاً.

الكامل ج 2، ص 325 وتاريخ الطبري ج 2 ص 443.

و در بخاري به نقل از عائشه آمده است كه حضرت زهرا و اميرمؤمنان عليهما السلام تا شش ماه با ابوبكر بيعت نكردند:

عن عائشة:... وَعَاشَتْ ]فَاطِمَةُ[ بَعْدَ النَّبِيِّ (ص) سِتَّةَ أَشْهُر... وَلَمْ يَكُنْ علي يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُرَ.

صحيح البخاري ج 5 ص82 ح 4240 و ح 4241

(حضرت زهرا سلام الله عليها) بعد از پيامبر صلي الله عليه واله وسلم شش ماه زنده بود... و علي در اين مدت هرگز با او (ابوبكر) بيعت نكرد.

و ابن حزم اندلسي در باره اجماعي كه علي بن أبي طالب عليه السلام آن را قبول نداشته باشد، گفته است:

ولعنة اللّه علي كلّ إجماع يخرج عنه علي بن أبي طالب ومن بحضرته من الصحابة.

المحلي ج 9 ص 345.

لعنت خداوند بر هر اجماعي كه علي بن ابي طالب عليه السلام و اصحابي كه در محضرش هستند در آن جمع حضور نداشته باشند.

آيا در خلافت ابوبكر دموكراسي حاكم بود وبه زور متوسل نشدند؟

بخاري در صحيح خود به نقل از عائشه مي نويسد كه عمر بن خطاب در زمان انتخاب ابوبكر مردم را مي ترساند و در ميان مردم نفاق وجود داشت:

خَوَّفَ عُمَرُ النَّاسَ وَإِنَّ فِيهِمْ لَنِفَاقًا.

صحيح بخاري، ج4، ص195، ح 3669.

و طبري در تاريخ خود مي نويسد كه عمر بن خطاب پس به خلافت رسيدن ابوبكر مي گفت:

ما هو إلاّ أن رأيت أسلم، فأيقنت بالنصر.

تاريخ الطبري ج 2 ص 458.

هنگامي كه قبيله اسلم را كه ديدم يقين به پيروزي پيدا كردم.

قبيله اسلم همان قبيله چماق به دست مي باشد كه از مردم به زور براي خليفه بيعت مي گرفت.

آيا نماز ابوبكر به جاي پيامبر دليل بر خلافت اوست؟

علماي اهل سنت وقتي ديده اند كه دست شان از دليل و نص خالي است، به قضيه نماز خواندن ابوبكر در زمان بيماري رسول خدا صلي الله عليه وآله استناد كرده اند و مي گويند كه اگر او شايستگي خلافت دنيوي را نداشت، رسول خدا صلي الله عليه وآله او را به امامت نماز كه امامت اخروي است نمي گماشت؛ در حالي كه طبق روايت صحيح بخاري هنگامي كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فهميد كه ابوبكر به مسجد رفته تا امامت جماعت را به عهده گرفته است، براي اين كه براي او طرفدارانش دستاويزي براي آينده نشود، به مسجد رفت و ابوبكر را كنار زد و ابوبكر كناري ايستاد و تنها مكبر بود و با صداي بلند تكبير مي گفت:

وَأَبُو بَكْر يُسْمِعُ النَّاسَ التَّكْبِيرَ.

صحيح البخاري ج 1 ص 174 ح 712.

ابوبكر صداي تكبير را به مردم مي رساند.

همچنين در كتاب هاي اهل سنت آمده است كه تعدادي از صحابه در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله به دستور آن حضرت امام جماعت بوده اند. ابي داود در سنن خود مي نويسد:

اسْتَخْلَفَ ابْنَ أُمِّ مَكْتُومٍ يَؤُمُّ النَّاسَ وَهُوَ أَعْمَي.

سنن أبي داود ج 1 ص 143 ح 595.

پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم ابن امّ مكتوم را كه شخصي نابينا بود به امامت مردم در نماز برگزيدند.

حتي علماي اهل سنت تصريح كرده اند كه خود رسول خدا صلي الله عليه وآله پشت سر عبد الرحمن بن عوف نماز خوانده است:

النبي (ص) صَلَّي خَلْفَ عبد الرحمن بن عَوْفٍ.

مصنف ابن أبي شيبة ج 2 ص 119 ح 7170.

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم پشت سر عبدالرحمن بن عوف نماز خواند.

پس اگر نماز گذاردن كسي به جاي پيامبر (ص) دليل بر خلافت اوست، چرا عبد الله بن ام مكتوم و يا عبد الرحمن بن عوف جانشين پيامبر (ص) نشدند؟

از اين گذشته، علماي اهل سنت نقل كرده اند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود:

من أصل الدين الصلاة خلف كل بر وفاجر.

سنن الدارقطني ج 2 ص 44 ح 1747.

جواز نماز خواندن پشت سر هر نيك و بدكاري، از اصل دين است.

خلافت عمر بن خطاب

پيش از اين خوانديم كه علماي اهل سنت براي اثبات مشروعيت خلافت ابوبكر، به اجماع استدلال كرده اند، حال سؤال اين است كه اگر مبناي خلافت با شورا و اجماع صحابه است،چرا عمر توسط ابوبكر نصب شد، چرا براي انتخاب او نيز شورا تشكيل نشد؟

ابن أثير در اسد الغابه مي نويسد كه ابوبكر گفت:

إني استخلفت عليكم بعدي عمر بن الخطاب، فاسمعوا له وأَطيعوا

أسد الغابة ج 4 ص 180، نشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت

ابوبكر گفت: من بعد از خودم بر شما عمر بن خطاب را جانشين قرار دادم، حرف شنو و مطيع او باشيد.

و ابن حبان در كتاب الثقات مي نويسد كه ابوبكر در هنگام انتخاب عمر گفت:

اللهم وليته بغير أمر نبيك.

الثقات ج 2 ص 193

خدايا من عمر را بدون اجازه پيامبرت، ولي امر مسلمان ها قرار دادم

هنگامي كه ابوبكر، عمر بن خطاب را انتخاب كرد، صحابه به شدت اعتراض كردند؛ چنانچه ابن أبي شيبه مي نويسد:

أن أبا بكر حين حضره الموت أرسل إلي عمر يستخلفه فقال الناس: تستخلف علينا فظاً غليظاً، ولو قد ولينا كان أفظ وأغلظ، فما تقول لربك إذا لقيته وقد استخلفت علينا عمر.

المصنف ج 8 ص 574.

وقتي ابوبكر در حال احتضار قرار گرفت، كسي را به دنبال عمر فرستاد تا او را جانشين خود كند، مردم گفتند: كسي را بر ما مسلط مي كني كه خشن و بد اخلاق است، اگر او حكومت را به دست گيرد، سخت گيرتر و خشن تر خواهد شد، جواب خدا را چه خواهي داد كه عمر را بر ما مسلط مي كني؟

سند اين روايت صحيح و تمام روات آن ثقه هستند:

وكيع بن الجراح: ثقة.

تقريب التهذيب ج 2 ص 283.

إسماعيل بن أبي خالد: ثقة.

تقريب التهذيب ج 1 ص 93.

زُبيد بن الحارث: ثقة، ثقة.

تهذيب التهذيب ج 3 ص 268.

همچنبن ابن سعد به نقل از عائشه مي نويسد كه علي بن أبي طالب عليه السلام و طلحه نيز اعتراض كردند:

لما حضرت أبا بكر المتوفي استخلف عمر فدخل عليه علي وطلحة فقالا من استخلفت قال عمر قالا فماذا أنت قائل لربك قال بالله تعرفاني لأنا أعلم بالله وبعمر منكما.

الطبقات الكبري ج 3 ص 196.

وقتي زمان مرگ ابو بكر فرا رسيد، عمر را به جانشيني خويش انتخاب كرد ؛ پس علي و طلحه به نزد او آمده و گفتند: چه كسي را انتخاب كرده اي؟ پاسخ داد عمر را! گفتند: با اين كار، پاسخ پروردگارت را چه خواهي داد؟ ابوبكر گفت: خدا را به من ميشناسانيد؟ من به خدا و به عمر از شما دانا تر هستم.

سند اين روايت نيز صحيح است:

الضحاك بن مخلد. وثقه ابن معين والعجلي.

تهذيب التهذيب ج 4 ص 397.

عبيد الله بن أبي زياد: وثقه العجلي. والحاكم.

تهذيب التهذيب ج 7 ص 14.

يوسف بن ماهك: وثقه ابن معين والنسائي.

تهذيب التهذيب ج 11 ص371.

حتي ابن تيميه حراني نيز اعتراف كرده است كه صحابه معترض بوده اند:

وقد تكلّموا مع الصديق في ولاية عمر وقالوا ماذا تقول لربك وقد وليت علينا فظا غليظا؟ فقال: أبالله تخوفوني!.

منهاج السنّة ج 6 ص 155.

صحابه با ابوبكر در باره جانشيني عمر با او صحبت (اعتراض) كردند و گفتند: چرا يك فرد خشن و تند را بر خلافت برگزيده اي؟ فردا جواب خدا را چه خواهي داد؟ ابوبكر گفت: من را از خدا ميترسانيد؟!

شوراي 6 نفره خلافت عثمان توسط مردم انتخاب شدند يا توسط شخص عمر

اهل سنت براي اثبات مشروعيت خلافت عثمان به انتخاب او توسط شوراي شش نفره استناد كرده اند. براي ابطال اين قضيه نيز دلايل متعددي وجود دارد؛ از جمله:

عمر بن خطاب معتقد به شوري نبود!

در كتاب هاي اهل سنت روايات وجود دارد كه ثابت مي كند خليفه دوم به شورا اعتقاد نداشته است و تصريح مي كرد كه اگر اشخاصي زنده بودند، آن ها را خودش انتخاب مي كرد نه اين كه انتخاب را به شورا واگذار كند؛ از جمله عبارات ذيل از او نقل شده است:

لو كان سالم حيا ما جعلتها شوري

الاستيعاب ج 2 ص 568، بتحقيق: علي محمد البجاوي، 2، نشر: دار الجيل- بيروت.

لو كان سالم حيا ما تخالجني الشك في توليته عليكم أو في تأميره.

تأويل مختلف الحديث ص 115؛ المحصول للرازي ج 4 ص 322؛

اگر سالم زنده بود شك وترديدي راجع به سر پرست (خليفه) قرار دادن او بر شما در من پيدا نميشد.

لو أدركت أبا عبيدة بن الجراح لوليته... ولو أدركت معاذ بن جبل ثم وليته... ولو أدركت خالد بن الوليد ثم وليته.

اگر ابا عبيده جراح زنده بود او را سرپرست (خليفه) شما قرار ميدادم.... اگر معاذ بن جبل و يا خالد بن وليد زنده بود او را سرپرست (خليفه) شما قرار ميدادم.

عمر بن شبة النميري البصري، تاريخ المدينة المنورة، ج2، ص61، ح1496

دستور قتل مخالفين در شوراي عمر، مظهر دموكراسي يا ديكتاتوري !

تعدادي از علماي اهل سنت نقل كرده كه عمر بن خطاب دستور داد كه اين شش نفر با همديگر مشورت كنند و اگر كسي از آن ها بر خلاف ديگران نظر داد، گردن او را بزنيد:

وقال (عمر بن الخطاب) للمقداد بن الأسود إذا وضعتموني في حفرتي فاجمع هؤلاء الرهط في بيت حتي يختاروا رجلا منهم وقال لصهيب صل بالناس ثلاثة أيام وأدخل عليا وعثمان والزبير وسعدا وعبد الرحمن بن عوف وطلحة إن قدم وأحضر عبد الله بن عمر ولا شيء له من الأمر وقم علي رؤوسهم فإن اجتمع خمسة ورضوا رجلا وأبي واحد فاشدخ رأسه أو اضرب رأسه بالسيف وإن اتفق أربعة فرضوا رجلا منهم وأبي اثنان فاضرب رؤوسهما فإن رضي ثلاثة رجلا منهم وثلاثة رجلا منهم فحكموا عبد الله بن عمر فأي الفريقين حكم له فليختاروا رجلا منهم فإن لم يرضوا بحكم عبد الله بن عمر فكونوا مع الذين فيهم عبد الرحمن بن عوف واقتلوا الباقين إن رغبوا عما اجتمع عليه الناس

تاريخ المدينة، ج 2 ص 82، نشر: دار الكتب العلمية - بيروت

تاريخ الطبري ج 2 ص 581، نشر: دار الكتب العلمية - بيروت

الكامل في التاريخ ج 2 ص 461، نشر: دار الكتب العلمية - بيروت

عمر بن خطاب به مقداد بن أسود گفت: وقتي مرا داخل قبر گذاشتيد، اين 6 نفر را در يك خانه اي جمع كنيد تا اينها يك نفر را از ميان خودشان براي خلافت انتخاب كنند. به صُهيب هم گفت: تو 3 روز براي مردم نماز بخوان و علي و عثمان و زبير و سعد بن أبي وقاص و عبد الرحمن بن عوف و طلحه ( اگر بود) را جمع كنيد و عبد الله بن عمر (پسر مرا) هم حاضر شود (و او حق رأي ندارد) و با شمشير، بالاي سر اين 6 نفر بايست. اگر 5 نفر اتفاق نظر داشتند و يك نفر را براي خلافت انتخاب كردند و نفر ششم با آنان مخالفت كرد، سر او را با شمشير بشكافت (يا سرش را با شمشير بزن). اگر 4 نفر اتفاق نظر داشتند و 2 نفر مخالفت كردند، سر آن 2 نفر را بزن و اگر 3 نفر روي يك نفر اتفاق نظر داشتند و 3 نفر ديگر روي يك نفر ديگر اتفاق نظر داشتند، عبد الله بن عمر حَكَم است و نظر هر كدام را قبول داشت، حُكْم همان است. اگر نظر عبد الله بن عمر را قبول نكردند، نظر آن گروهي مورد قبول است كه عبد الرحمن بن عوف در آن گروه است و اگر بقيه مخالفت كردند، آنها را بكشيد.

طبق اين روايت، عمر بن خطاب دستور داد كه فرزند عبد الله داور نهايي است و اگر افراد شورا به نتيجه نرسيدند، او داوري خواهد كرد. حال سؤال اين است كه عبد الله عمر كه صلاحيت طلاق زن خود را ندارد چگونه داوري اساسي ترين مسائل جامعه اسلامي را عهده دار مي شود؟!

ابن سعد متوفاي 230هـ در كتاب الطبقات مي نويسد:

عن إبراهيم قال: قال عمر من أَسْتَخْلِفُ؟ لَوْ كَانَ أَبُو عُبَيْدَةَ بنُ الْجَرَّاحِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ فَأَيْنَ أَنْتَ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بن عُمَرَ؟ فَقَالَ:قَاتَلَكَ اللَّهُ وَاللَّهِ مَا أَرَدْتَ اللَّهَ بِهَذَا أَسْتَخْلِفُ رَجُلاً لَيْسَ يُحْسِنُ يُطَلقُ امْرَأَتَهُ.

الطبقات الكبري، ج3، ص343، نشر: دار صادر بيروت

جامع الأحاديث للسيوطي ج 13 ص 382،

تاريخ الخلفاء للسيوطي ج 1 ص 145، نشر: مطبعة السعادة - مصر

از ابراهيم نقل شده است كه عمر گفت: من چه كسي را خليفه كنم؟ اگر أبو عبيدة بن جراح بود، او را خليفه مي كردم. مردي به او گفت: اي امير المومنين! چرا پسرت عبد الله را خليفه نمي كني؟ عمر گفت: خداوند تو را بكشد! (اين چه حرفي است كه مي زني؟!) به خدا قسم! خداوند را با اين سخنت در نظر نگرفته اي. آيا مردي را خليفه كنم كه نمي تواند همسرش را طلاق بدهد؟!

نتيجه آن كه:

اميرمؤمنان عليه السلام توسط خداوند انتخاب و توسط رسول خدا صلي الله عليه وآله معرفي شده است ؛ اما از آن طرف هيچ دليلي براي اثبات مشروعيت خلافت خلفاي سه گانه حتي در كتاب هاي اهل سنت وجود ندارد.

الحمد لله الذي جعلنا من المتمسكين بولايهء علي بن أبي طالب عليه السلام.

والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
81 | رضا | Iran - Tehran | ١٩:٠٣ - ٢٠ شهریور ١٣٩٢ |
سلام ادرس اين گفته ابوحنيفه در كدام منبع سني است لولا سنتان لهلك نعمان

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي؛ آلوسي در كتاب «مختصر تحفة إثنا عشرية» صفحه 8، اين مطلب را آورده است كه ابوحنيفه به شاگردي امام صادق (عليه السلام) افتخار مي‌كرد.

در كتاب رسائل جاحظ متوفاي 255 هجري ـ آمده است:

«جعفر بن محمد الذي ملأ الدنيا علمه و فقهه و يقال: إن أبا حنيفة من تلامذته و كذلك سفيان الثوري و حسبك بهما

جعفر بن محمد كسي است كه دنيا را با علم و فقهش لبريز كرد، گويند ابوحنيفه و سفيان ثوري از شاگردان او بودند. و همين دو شاگرد تو را در شناساندن علمش كافي است.

مزي در تهذيب الكمال او را از افرادي كه از امام صادق (عليه السلام) نقل روايت كرده‌اند، مي‌شمارد.

تهذيب الكمال للمزي، ج5، ص76

إبن‌تيميه هم در منهاج السنة مي‌گويد:

«و قد أخذ العلم عنه هؤلاء الأئمة، كمالك و إبن عيينة و شعبة و الثوري و إبن جريج و يحيي بن سعيد؛

پيشوايان اهل سنت از محضر جعفر بن محمد علم را آموختند، مانند مالك و ... .»

منهاج السنة لإبن‌تيمية، ج4، ص126

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
82 | ناصر | | ٢١:٣٠ - ٢٤ شهریور ١٣٩٢ |
باسلام خدمت دست اندکاران موسسه امام عصر (عج)
ميخواستم بدانم نظر اهل سنت پيرامون «امام» در اين ايه شريفه يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم‏» چيست ؟؟
باتشکر

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اکثر مفسرين اهل سنت «امام» در آيهَ «يومَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم‏» را به نبي و يا کتاب نازل شده و يا به نامه اعمال تفسير مي کنند . بغوي در تفسير خود مي نويسد: قال مجاهد وقتادة بنبيهم وقال أبو صالح والضحاك بكتابهم الذي أنزل عليهم وقال الحسن وأبو العالية بأعمالهم وقال قتادة أيضا بكتابهم . البغوي ج3 ص125 طبري نيز در تفسير خود ج15 ص126 به اين مطلب اشاره کرده است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
83 | وحيد-اهواز | | ١٢:٠١ - ٢٦ شهریور ١٣٩٢ |
با سلام خدمت اساتيد محترم و توانا سايت وليعصر و شبکه مبارک ولايت
بنده در يکي از وبلاگ هاي پر تلاش شيعه مطلب خيلي جالبي را خواندم . من اين مطلب را همراه با آدرس در اينجا قرار ميدهم.
ما خواستار پخش شبکه ولايت از رسانه ملي هستيم
شبکه جهاني ولايت يک شبکه مستقل تلويزيوني غير دولتي است که در جهت تثبيت و تحکيم اعتقادات؛تقويت علمي مباني نظري و پاسخگويي به شبهات و سؤالات و دفاع از انديشه هاي متعالي اسلام ناب شيعي تاسيس شده است
اين شبکه تلاش مي نمايد با ايجاد وحدت و همدلي هر چه بيشتر بين مسلمانان با محوريت اهل بيت (عليهم السلام) به دور از هر گونه تفرقه و اهانت به باورها و اعتقادات ديگر فرق اسلامي و همچنين ديگر اديان الهي فعاليت هاي خود را انجام دهد
شبکه جهاني ولايت تحت اشراف فقيه فرزانه حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي (مد ظله العالي ) تأسيس و اداره مي شود.
کارشناساني که در اين شبکه همکاري مي کنند يا مجتهد مسلم و يا دکتراي حوزه و دانشگاه را دارند.
حضرت آيت الله مکارم شيرازي نيز در اين باره فرموده اند:افرادي که در اين شبکه فعال هستند مورد اعتماد و وثوق هستند و سابقه بسيار درخشان علمي دارند.
در اين شبکه بحثهاي علمي به صورت منطقي و حساب شده دنبال خواهد شد و تنها در مسير وحدت مسلمانان حرکت مي‌کند؛ زيرا مکتب اهل بيت (ع) خالي از هرگونه پيراهه و خرافات است و خوشبختانه اين شبکه جهاني نيز در همين مسير قدم بر خواهد داشت.
همچنين تعدادي از اساتيد و علماي شاخص اهل سنت نيز در اين شبکه حضور پيدا کرده اند و در نقد مباني فکري و اعتقادي وهابيت صحبت کرده اند
حضور اين بزرگواران در شبکه ولايت؛باعث شد تا شبکه هاي وهابي دچار سرگرداني شوند
با توجه به اينکه زمان سخنراني در مساجد و حسينيه ها سپري شده و هم اکنون مخالفان و دشمنان مکتب ما امروز در عرصه اينترنت و ماهواره فعاليت گسترده دارند؛اگر مي خواهيم فرهنگ اهل بيت را در سطح بين الملل منتشر کنيم راهي نداريم جز اينکه از رسانه جهاني استفاده کنيم.
لذا ما خواستار پخش شبکه ولايت از رسانه ملي بوده و ان شاءالله در آينده شاهد پخش برنامه هاي شبکه ولايت از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران باشيم.
http://14mah.parsiblog.com/Posts/1004/ما+خواستار+پخش+شبکه+ولايت+از+رسانه+ملي+هستيم/
84 | حسيني | Iran - Tehran | ٢٠:٤٣ - ٢٧ شهریور ١٣٩٢ |
مستند اعترافات جهاد نكاح در سايت شبكه ولايت
لينك دانلود:
http://velayattv.com/fa/page.php?bank=archive&id=1764
(اعتراف زناني كه به جهاد نكاح رفته اند)
85 | علي | | ٢٣:٠٥ - ٢٧ شهریور ١٣٩٢ |
همين بود اثبات ولايت که در نزد شما مهمترين رکن اسلام است !!!!!!!!!!!!!!!
من که يک دانشجو هستم و آنجنان سواد حوزوي هم ندارم همه اين دلايلتون رو رد ويا جواب ميدم چه برسه به علماي ما
شما نميخواد که به قول خودتون در عرض 5 دقيقه امامت يا همون ولايت رو براي ما ثابت کنيد
ما براي شما يک ساعت که نه يک روز که نه يک ماه هم که نه يک سال هم که نه بلکه چندين سال به شما فرصت ميديم تا اين امامت رو براي ما نه بلکه براي پيروان خود مذهب تشيع ثابت بکنيد
خدارو گواه ميگيرم و مطمئنم که شما خوب ميدانيد که نزديک به چندين سال است که شبکه کلمه وبه قول شما وهابي کلمه سوالي را طرح کرده که يک دليل بله فقط و فقط يک دليل بر حقانيت و اثبات امامت از قران که نه بلکه از روايات امامان و حضرت علي و پيامبر بياريد چرا به اين شبکه ولو اينکه وهابي ويا اصلا کافر باشند چواب نميدين ؟؟؟؟؟؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ ادعاي خشك و خالي نكنيد. دلايل خود را بگوييد تا بررسي شود. به هر حال ما منتظر رديات شما هستيم.

خوب است خودتان هم لجاجت خود را قبول داريد و مي گوييد براي ما نه براي پيروان مذهب خودتان! دوست گرامي هر كس پيرو دين ماست يعني مساله امامت براي او حل شده. امامت يك مساله مسلم عقلي است.

«چندين سال»! چه دروغ بزرگي؛ «جواب نمي دهيد»! دروغ بزرگ ديگري ما بارها اين مساله را بررسي كرده و در مقالات فراواني جواب گفته ايم و شيعيان بارها به شبكه آنها زنگ زده و از مذهب خود دفاع كرده اند شما چگونه به خود اجازه مي دهيد اينگونه دروغ بگوييد؟ گويا به هنگام ورود به اين سايت چشمان خود را باز نكرده ايد و الا مقالات مختلفي كه در اين مورد نوشته شده را مي ديديد مضاف به اينكه در همين مقاله چندين آيه و روايت در اين مورد نقل شده و شما به آنها هيچ توجهي نداريد! به فردي مي مانيد كه گوشها و چشمهايش را بسته و فقط سخن مي گويد! اگر گوشهايتان را قصد داريد باز كنيد تا سخن حق بشنويد و اگر مي خواهيد چشمان خود را براي ديدن حقيقت بگشاييد ما پيوند چند تا از اين مقالات را در ذيل قرار مي دهيم مطالعه كنيد در صورتي كه براي شما سوالي باقي ماند در خدمت شما هستيم.






و...

از اينكه كمي با شما صريح سخن گفتيم عذرخواهيم.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
86 | حسن م | Iran - Shahr-e Kord | ١٦:٢٥ - ٢٨ شهریور ١٣٩٢ |
با سلام وخسته نباشيد. جناب علي آقاي محترم , بابا بر فرض اصلا پيامبر براي خودش جانشين مشخص نکرد و انتخاب جانشين را به شورا سپرد , لايق ترين وبرترين و با فضيلت ترين شخص براي جانشيني پيامبر کسي جز علي بن ابي طالب (عليهما السلام) بود؟؟؟ برتري مطلق علي (عليه السلام) بر تمام اصحاب پيامبر چنان آشکار است که حتي بسياري از دانشمندان اهل سنت از اعتراف به آن خودداري نورزيده اند. بر پايه برخي روايات نبوي , فضائل علي (عليه السلام) آن چنان فراوان است که به شمارش در نيايد. از ابن عباس نقل شده است که رسول خدا (صلي الله عليه وآله و سلم) فرمود: اگر درختان باغها قلم و جنيان شمارشگر و انسانها نويسنده شوند , فضائل علي بن ابي طالب (عليهما السلام) را به شماره در نياورند. (اين حديث در منابع اهل سنت نيز مانند ينابيع الموده ص 121 و لسان الميزان ج 5 ص 62 نقل شده است.) بي ترديد حتي ارائه فهرست فشرده اي از اين فضائل , نيازمند نگارش مکتوبي بلند است. آنچه در اين جا , و در حد يک اشاره کوتاه , مي توان گفت آن است که علي (عليه السلام) به شهادت قطعي تاريخ , کانون همه فضائل انساني و عصاره اخلاق و انسانيت است , او با تقوا ترين , زاهد ترين , شجاعترين , سخاوت مندترين و آگاه ترين اصحاب رسول خدا است واين برتري چنان آشکار است که حتي دشمنان وي نيز از اعتراف به آن سر باز نزده اند. ابن ابي الحديد معتزلي در مقدمه شرح خود بر نهج البلاغه عبارت معروفي دارد که مي گويد: و قدم المفضول علي الافضل لمصلحه اقتضاها التکليف , (خداوند مفضول يعني ابوبکر را بر افضل يعني علي به سبب مصلحتي که مقتضاي تکليف بود , مقدم ساخت !!!) آيا دعوت رسول خدا را علي (عليه السلام) اول اجابت کرد يا ابوبکر؟ آيا سوره برائت را علي به مشرکين ابلاغ کرد يا ابوبکر؟ آيا در موقع هجرت رسول خدا علي جان خود را سپر پيامبر کرد يا ابوبکر؟ آيا در غدير خم بنا به حديث پيغمبر , علي مولاي ابوبکر و کليه مسلمين شد يا ابوبکر؟ آيا در آيه زکات (انما وليکم الله ...) ولايتي که با ولايت خدا و رسولش آمده درباره علي بود يا ابوبکر؟ آيا حديث منزلت از پيغمبر و مثلي که از هارون به موسي زده شده است درباره علي بوده يا درباره ابوبکر؟ آيا رسول خدا در روز مباهله علي را با اهل و فرزندش براي مباهله مشرکين (نصارا) برد يا ابوبکر را با اهل و فرزندش؟ آيا (در سوره هل اتي) صاحب آيه : يوفون بالنذر و يخافون يوما کان شره مستطيرا علي بوده يا ابوبکر؟ آيا ابوبکر بود آن کسي که در روز احد او را از آسمان جوانمرد خواندند يا علي؟ آيا ابوبکر بود آن کسي که در روز خيبر رسول خدا پرچمش را بدست او داد و خداوند بوسيله او قلعه هاي خيبر را گشود يا علي؟ آيا ابوبکر بود که از رسول خدا ومسلمين با کشتن عمرو بن عبدود غم را زدود يا علي؟ آيا آنکسي که رسول خدا او را براي تزويج دخترش فاطمه برگزيد وفرمود خدا او را در آسمان براي تو تزويج کرده است علي است يا ابوبکر؟ آيا علي است پدر حسن وحسين دو نواده و ريحانه پيغمبر , آن جا که فرمود: آندو سيد جوانان اهل بهشتند و پدرشان بهتر از آنها است يا ابوبکر؟ آيا برادر ابوبکر است که در بهشت بوسيله دو بال با فرشتگان پرواز ميکند (جعفر طيار) يا برادر علي؟ آيا علي بود که رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) بعلم قضا وفصل الخطاب دلالت نمود وفرمود: علي اقضاکم يا ابوبکر؟ آيا علي بود آنکسي که رسول خدا به اصحابش دستور فرمود به او سلام دهند يا ابوبکر؟ آيا از نظر قرابت برسول خدا علي سبقت داشت يا ابوبکر؟ آيا رسول خدا براي شکستن بتهاي طاق کعبه ابوبکر را روي دوش خود قرار داد يا علي را؟ آيا پيغمبر موقع مسدود کردن در خانه جميع اهل بيت خود واصحابش بمسجد در خانه ابوبکر را باز گذاشت يا در خانه علي را؟ آيا آيا آيا آيا آيا آيا.
87 | زينب سادات صدر | Iran - Shahr-e Qods | ٢٢:١٠ - ٢٨ شهریور ١٣٩٢ |
با سلام مي خواستم به علي آقا بگم خودت را خسته نکن همه شما را مي شناسيم لطفا تا دير نشده فکري به حال خود بکني حقيقت چون آفتاب آشکار هست منتظر دلايل بهتري هستم
88 | حسن م | | ٢٤:٥٧ - ٢٨ شهریور ١٣٩٢ |
با عرض سلام وادب و احترام. لطفا در ويژه برنامه (امامت و ولايت) به آيات وروايات بيشتري مثل حديث غدير, حديث منزلت, حديث وصايت وحديث يوم الانذار نيز استدلال کنيد . با تشکر
89 | م.ش | Iran - Kermanshah | ١١:٠١ - ٢٩ شهریور ١٣٩٢ |
اقا دمتون گرم الحق قوي ترين سايت امامت را پشتيباني ميکنيد جا پاي اميني ها گذاشتيد بريکلا
90 | شاگرد ملازاده | | ٢٠:١٠ - ٠٣ مهر ١٣٩٢ |
هيچ امامتي نيست اينا فقط براي گول دادن مردمه به نام خمس وصيغه
91 | رضا سلطاني شال | Iran - Mashhad | ١٠:٥٠ - ٠٥ مهر ١٣٩٢ |
در جواب علي و شاگرد ملازاده
اگر امامتي باشه: ما ضرر نکرديم چون بر اساس روش و سبک زندگي امامت خوب ، صادقانه، مهربانانه، عالمانه و با درستکاري زندگي کرديم. حقي نخورديم. دروغي نگفتيم. بي انصافي نکرديم و ....
اگر امامتي نباشه: باز هم ما همانگونه که در بودن امامت زندگي کرديم، همانگونه زندگي خواهيم کرد.
در هر دو صورت زندگي خداپسندانه خواهيم داشت.
يک مورد: بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من...چو اسير گشت بر تو، به اسير کن مدارا

اما اي برادران و عزيزان اهل تسنن: جهادالنکاح، رضاع کبير، توهين به هزيان گو بودن پيامبر اکرم عليه و آله السلام، فرار از جهاد، شان نزول آيه تحريم و تير باران تابوت حسن بن علي عليهم السلام، آتش زدن درب خانه اهل بيت عليهم السلام، .....که در کتابهاي صحيح شما هست رو چگونه توجيه مي کنيد.
با سبک و سياق خلفاي سه گانه تون زندگي کردن چه لطفي در حق بشريت داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
92 | سرباز ولايت | Iran - Tehran | ١٦:٥٣ - ٠٥ مهر ١٣٩٢ |
اين بنده خدا چقدر نادونه . آخه نادون چرا تعصبي حرف ميزني لله خودت کلاه خودت رو قاضي کن ببين مشکلات دلايلي که اين برادرا گفتن چيه اونو بگو. اينکه برميگرديد ميگيد اينا دروغ و چرته و امامتي نيست در حقيقت هم خودتونو وهم اساتيد و بزرگان خودتونو به اين تعصب کاريها نشون ميديد يعني نشون ميديد که همتون تعصب الکي داريد و بدون هيچ کلام علمي وببخشيد از رو شکم صحبت ميکنيد. اتقوا الله.....
93 | راهي بسوي حقيقت | | ٢١:١٧ - ٠٥ مهر ١٣٩٢ |
سلام.
اثبات خلافت بلافصل و امامت در:
http://alsonnat.blogfa.com/post/52
94 | mohamad7 | Iran - Tabriz | ٢١:٤١ - ٠٥ مهر ١٣٩٢ |
عجب جناب شاگرد ملازاده پس علماي شما با نوشتن اين مطلب تو کتبشون سعي در گمراه کردن مردم داشتند اعجبني !
95 | تراب | | ٢٠:٤٧ - ٠٧ مهر ١٣٩٢ |
شاگرد جاهل زاده مثل خودش جاهله و متاسفانه از عقل محروم. داداش خدا عقلت بده برو به درد بي درمونت بمير
96 | محسن م | Iran - Shiraz | ٢٣:٥٦ - ٠٧ مهر ١٣٩٢ |
مگه ملازاده هم شاگرد داره؟!!
عجب_حداقل ميگفتي شاگرد شافعي يا ابو حنيفه تا با يه واسطه بشي شاگرد امام صادق (ع)
يا مثلا احمد ابن حنبل يا مالک تا با چند واسطه بشي شاگرد امام(ع)
آخه آدم اسم خودشو ميزاره شاگرد ملازاده اي که روزي *60* تا سوتي نده شب خوابش نميبره
خلاصه از اينکه اسباب خنده و شادي ما رو فراهم کردي ممنونم
97 | محسن م | | ٢٣:٥٠ - ٠٩ مهر ١٣٩٢ |
بسم الله الرحمن الرحيم
آقا جان از هر نظر تک اميرالمومنين عالمي
دلايل عقلي:
1_ولادت امام در کعبه(ولادت حضرت رو مقايسه کنيد با ولادت حضرت عيسي(ع)_طبق آيه 23 س مريم(س) مادر گرامي ايشون بايد بره بيرون از مسجد الاقصي ولي خانه کعبه واسه مادر گرامي حضرت شکافت)
2_شهادت در مسجد
3_پسر عموي پيامبر (ص)(از نزديکترين صحابه و بين خلفاي نزديکترين به پيامبر (ص))
4_از کودکي تحت تربيت پيامبر(ص) بزرگ شدن
5_دختر پيامبر(ص)همسر ايشان هست
6_خودشان امام و 11 امام فرزندان ايشان و فرزندان بزرگواري مثل قمر بني هاشم عباس (ع) وزينب کبري(س) و...
7_اولين کسي که به اسلام و نبوت خاتم الانبيا(ص) ايمان آورد(به ظاهر در مهماني که پيامبر (ص) سران کفر را دعوت کرد)
8_اولين مردي که پشت سر پيامبر (ص) نماز جماعت خواند(زماني که بيشتر مردم انها رو به خاطر نماز مسخره ميکردنند)
9_محبوبترين فرد نزد خداوند و پيامبر(ص) (شب معراج خداوند با صوت محبوبترين فرد نزد پيامبر(ص) با ايشان صحبت کرد(روايت رو عبدالله بن عمر نقل کرده که بايد تو اين سايت هم باشه))
10_بارها جان خود را در راه خدا به خطر انداخت(شب ليله المبيت_براي مذاکره با کساني که از او بغض داشتن رفت_جنگهاو...)
11_قبل از اسلام بت پرست نبوده و به دين حنفي (دين حضرت ابراهيم(ع))بوده ولي ديگر خلفا قبل از اسلام ...
12_شمشير وشجاعت علي (ع)(جنگ بدر از مبارزين تن به تن جنگ بود که دايي معاويه(ل)رو کشتن_جنگ احد که همه فرار کردن حضرت موند و از پيامبر (ص)دفاع کرد_جنگ احزاب يا خندق عمر بن عبدود رو کشت عمري که کسي جرات مبازه رو با او نداشت)که فقط ثواب اين شمشير به عمر طبق روايت پيامبر(ص) برابر با عبادت کل جن و انس تا روز قيامت است(بحار ج 20 ص216_المستدرک حاکم نيشابوري ج 1 ص 378 که بهز روايت رو اورده)_جنگ خيبر که پيامبر(ص) گفتند فردا پرچم رو به کسي ميدم که خدا و پيامبرش از او راضي اند و....وپرچم رو تو اون جو حسادت به علي (ع) دادند_جنگ حنين از 12 هزار نفر 12 نفر موندند که يکيش حيدر کرار(ع) بود_جنگ جمل که حضرت پيروز شد_جنگ نهروان با کمترين کشته ممکن اون مومنان بي ايمان رو تار ومار کرد_جنگ صفين که تو نبرد پيروز ولي چون آقامون حيله گر نبود معاويه شکست نخوردو...)
13_زبان ولسان صدق علي(ع)(حضرت ابراهيم(ع)از خداوند لسان صدقي تو ايندگان ميخواد(84 س الشعرا)که خدا ميفرمايد ما علي(ع) رو قرار داديم(50س مريم)_حضرت يه خطبه في البداهه(بدون آماده کردن متن خطبه)داره بدون الف ويکي هم بدون نقطه اون هم معني دار نه بگي يه چيز هاي سر هم گذاشته و...
14_معصوميت از گناه خطا ترک مستحب و اولي(آيه 33 س احزاب(آيه تطهير اهل بيت))_و حتي يه خطا از ايشون در تاريخ ثبت نشده
15_علم حضرت(حديث انا مدينه العلم و عليا بابها)اهل سنت هم اوردنش که پيامبر (ص)ميفرمايد من شهر علمم و علي(ع) دروازه آن است_اعتراف عمر که اگر علي(ع)نبود عمر هلاک ميشد) و...
16_کتاب نهج البلاغه(گرد آورنده امام زاده سيد رضي)(که شايسته ترين کتاب بعد قرآن نهج البلاغه است اوج علم و تقوا يه بشر منجر به اين کتاب شده_خلفا يه خط مثل نهج البلاغه ندارن
17_مقام علي(ع)(که مقام ايشان از تمام پيامبران جزء خاتم الانبا (ص)بيشتر است(آيه 124 س بقره)که حضرت ابراهيم(ع)بعد از مقام نبي_رسول_اولوالعظم و خليل الله تازه تر فيع درجه گرفته به امامت)
18_حافظ و گرد آورنده قرآن(بر اساس شان نزول)هم زمان بدن مطهر پيامبر (ص) رو به خاک سپرد هم زمان با سقيفه
19_شفيع و ميزان و تقسيم کننده بهشت و جهنم که اين کارها به اذن خداست
و....
ببخشيد طولاني شد
توي هر مورد شک داشتيد به احتمال زياد جوابتون تو همين سايت داده شده
آقا جان منو به نوکري قنبرت قبول کن
98 | محمد حسن | Iran - Tehran | ١٨:٢٤ - ١١ مهر ١٣٩٢ |
محسن جان دمت گرم. خوب جوابهايي دادي ، اکثريت اهل سنت اينو قبول دارن که حضرت علي (ع) جانشين بر حق حضرت محمد (ص) بوده و همين طور موارديو که گفتي قبول دارن و ميدونن درستش چيه ولي فقط ميخوان راهي يا روايتي يا چيزي پيدا کنن که بگن نه ، درست نيست.
باعث اين کژ فهميها فقط غرور و تعصب بيجاست . من نميدونم پيامبر ديگه چه جوري بايد ميگفت که اينها باور کنن. به نظر من کساني که ولايت حضرت علي (ع) را نميخوان باور کنن اين مطالب و مقالات را نخونن چون حجت بر اونها تموم ميشه و ديگه نميتونن بگن ما نميدونستيم.
انشاء الله خدا همه را به راه راست هدايت کنه البته همه کساني که بخواهند.
99 | احمد | Iran - Birjand | ١٨:٤٥ - ١٢ مهر ١٣٩٢ |
با سلام وخسته نباشيد
ايا اين روايت که سيوطي در تفسيرش درمورد مباهله اورده درست است
: «فجاء بابى بكر و ولده! و بعمر و ولده! و بعثمان و ولده! و بعلي و ولده».
الدر المنثور في تفسير المأثور، ج‏2،

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اين روايت دروغ و جعلي را ابن عساکر در تاريخ مدينه دمشق نقل کرده و سيوطي نيز از ايشان نقل کرده است که داراي اشکالاتي است:

الف: آلوسي اين روايت را بر خلاف نظر جمهور دانسته است . وي در تفسير خود بعد از نقل اين روايت گويد: وهذا خلاف ما رواه الجمهور . روح المعاني ج 3 ص 190

ب: در سند اين رويات افرادي هستند که متهم به دروغ گويي هستند . سند روايت را ذکر کرده و به بررسي آن مي پردازيم: أخبرنا أبو عبدالله محمد بن إبراهيم أنبأ أبو الفضل بن الكريدي أنبأنا أبو الحسن العتيقي أنا أبو الحسن الدارقطني أنا أبو الحسين أحمد بن قاج أنا محمد بن جرير الطبري إملاء أنا سعيد بن عنبسة الرازي أنا الهيثم بن عدي قال سمعت جعفر بن محمد عن أبيه في هذه الآية ) تعالوا ندع أبناءنا وأبناءكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وأنفسكم ( قال فجاء بأبي بكر وولده وبعمر وولده وبعثمان وولده وبعلي وولده .تاريخ مدينة دمشق ج 39 ص 177

1- سعيد بن عنبسة الرازي

ابي حاتم درباره او گويد: على بن الحسين بن الجنيد قال سمعت يحيى بن معين و سئل عن سعيد بن عنبسة الرازي فقال لا اعرفه فقيل انه حدث عن أبى عبيدة الحداد حديث والان فقال هذا كذاب حدثنا عبد الرحمن قال سمعت على بن الحسن بن الجنيد يقول سعيد بن عنبسة كذاب سمعت أبى يقول كان لا يصدق .علي بن حسين بن جنيد گويد شنيدم از يحيي و از او درباره سعيد بن عنبسه سوال شد گفت من او را نمي شناسم به او گفته شد او از ابي عبيده حديث کرده او در جواب گفت اين کذاب است عبدالرحمان بر من حديث کرده که که از علي بن حسن بن جنيد شنيدم که مي گفت سعيد کذاب است و از پدرم شنيدم که مي گفت تصديق ندارد . الجرح والتعديل ج4 ص52

2- الهيثم بن عدي

ذهبي درباره او چنين نقل مي کند: الهيثم بن عدي الطائي أبو عبد الرحمن المنبجي ثم الكوفي قال البخاري ليس بثقة كان يكذب ...يحيى ليس بثقة كان يكذب وقال أبو داود كذاب وقال النسائي وغيره متروك الحديث... وذكره بن السكن وابن شاهين وابن الجارود والدارقطني في الضعفاء بخاري گويد او ثقه نيست و دروغگوست.. يحيي گويد: او ثقه نيست و دروغ مي گفت ابوداود گويد او دروغگوست نسائي و غيره گويند او منکر الحديث است. ابن سکين ، ابن جارود، دارقطني او را در ضعفاء ذکر کرده اند. لسان الميزان ج6 ص209

ج: ابن تيميه کتاب ابن عساکر را از جمله کتابهايي مي داند که در آن رواياتي ( روايات فضائل) وجود دارد که جعلي و دروغ هستند .منهاج السنة النبوية ج 7 ص 40

د: اين روايت با روايات صحيح که در صحيح مسلم و کتاب هاي ديگر آمده است که مراد از آيه مباهله حضرت علي ، حضرت زهراء و حسنين عليهم السلام هستند، درتعارض است. وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ { فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ } دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي . صحيح مسلم ، ج 7 - ص 120 – 121

ابن كثير دمشقي سلفي مي‌نويسد: قال جابر " أنفسنا وأنفسكم " رسول الله صلى الله عليه وسلم وعلي بن أبي طالب " وأبناءنا " الحسن والحسين " ونساءنا " فاطمة . وهكذا رواه الحاكم في مستدركه عن علي بن عيسى عن أحمد بن محمد بن الأزهري عن علي بن حجر عن علي بن مسهر عن داود بن أبي هند به بمعناه . ثم قال : صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه هكذا .

جابر گفته است : "خويشان نزديک ما و خويشان نزديک شما " رسول خدا صلي الله عليه وسلم و علي و" پسران ما " حسن و حسين و " زنانمان" فاطمه است ؛ و اين چنين حاکم اين روايت را در مستدرکش از علي بن عيسي از احمد بن محمد بن الازهري از علي بن حجر از علي بن مسهر از داود بن ابي هند با همين مضمون نقل کرده است سپس گفته است اين روايت طبق شروط مسلم ( براي صحت حديث) صحيح است ولي بخاري و مسلم آن را ( در کتاب هايشان) نياورده اند.تفسير ابن كثير - ابن كثير - ج 1 - ص 379 .

موفق باشيد

گروه پاسخ بهه شبهات
100 | محمد | | ٠١:١١ - ١٣ مهر ١٣٩٢ |
شاگرد ملازاده
مگه صيغه (متعه) و خمس بصراحت توي قرآن نيومده؟؟ مگه پيامبر و اصحابشون به اينها عمل نميکردن؟؟
دستور خدا در مورد خمس رو گذاشتين زير پاهاتون، تازه دو قورت و نيمتون هم باقيه؟؟
101 | مهدي313 | Germany - Nuremberg | ١٧:٥٥ - ١٤ مهر ١٣٩٢ |
ببينيد يکي از نشانه هايي که حديث ديدم بدانيم قطعا دروغ و جعلي است آن است که در حديثي که مربوط به فضايل باشد بيايد که در آن ابتدا نام ابوبکر و بعد عمر و بعد عثمان و بعد اميرالمومنين امده باشد .نگفتم دونفر و بعد اميرالمومنين .بلکه مي گويم هر سه نفر باشند . يعني اگر جايي گفتند اول ابوبکر و بعد عمر و بعد عثمان و بعد اميرالمومنين .بدانيد قطعا اين ترکيب چينش تا جايي که من ديده ام از يک حديث جعلي موضوع دم مي زند .
مثلا : «فجاء بابى بكر و ولده! و بعمر و ولده! و بعثمان و ولده! و بعلي و ولده»
مي خواستم نظر سايت را هم جويا شوم که ايا برداشت بنده درست است و ايا شما تاکنون حديثي صحيح يا حسن را با چنين ترکيبي ديده ايد ؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

بيان شد که آيه مباهله فقط در حق اهل بيت عليهم السلام نازل شده است و چنين رواياتي که هر چند نام حضرت علي عليه السلام را نيز ذکر کرده باشند، جعلي است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

102 | عليرضافريدي | | ٠٢:٣١ - ١٥ مهر ١٣٩٢ |
بعضي ها تلاش مي كنند جنگي راكه بين علي ع ومعاويه اتفاق افتاده را مصداقي ازمصاديق اين سخن الله قرار دهند:
اگر دو طائفه از مؤمنين به جان هم افتادند بينشان اصلاح كنيد پس اگر معلوم شد يكي از آن دو طائفه بر ديگري ستم مي‏كند با آن طائفه كارزار كنيد تا به حكم اجبار تسليم امر خدا شود و اگر به سوي خدا برگشت بين آن دو طائفه به عدل اصلاح كنيد و باز هم توصيه مي‏كنم كه عدالت را گسترش دهيد كه خدا عدالت گستران را دوست مي دارد.
مي گويندكه قران كريم يا احاديث وارده بيان مي كنند كه معاويه مومن است زيرا الله ميفرمايد
:وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ
الآية 9، من سورة الحجرات.
من اين روايت را ازصحيح بخاري نقل مي كنم
وميخواهم روشن كنم كه ايمان واقعي استعمال مي شود براي كسي ولي مراد ازآن ايمان ظاهري مي باشد ولو اينكه طرف منافق باشد
صحيح البخاري« كِتَاب الصُّلْحِ«بَاب مَا جَاءَ فِي الْإِصْلَاحِ بَيْنَ النَّاسِ إِذَا ...
رقم الحديث: 2507
حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا مُعْتَمِرٌ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبِي، أَنَّ أَنَسً ارَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ، قَالَ : "قِيلَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : لَوْ أَتَيْتَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أُبَيٍّ ، فَانْطَلَقَ إِلَيْهِ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَرَكِبَ حِمَارًا ، فَانْطَلَقَ الْمُسْلِمُونَ يَمْشُونَ مَعَهُ وَهِيَ أَرْضٌ سَبِخَةٌ ، فَلَمَّا أَتَاهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، فَقَالَ : إِلَيْكَ عَنِّي ، وَاللَّهِ لَقَدْ آذَانِي نَتْنُ حِمَارِكَ ، فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ الْأَنْصَارِ مِنْهُمْ : وَاللَّهِ لَحِمَارُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَطْيَبُ رِيحًا مِنْكَ ، فَغَضِبَ لِعَبْدِ اللَّهِ رَجُلٌ مِنْ قَوْمِهِ فَشَتَمَهُ ، فَغَضِبَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَصْحَابُهُ ، فَكَانَ بَيْنَهُمَا ضَرْبٌ بِالْجَرِيدِ وَالْأَيْدِي وَالنِّعَالِ " ، فَبَلَغَنَا أَنَّهَا أُنْزِلَتْ وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا سورة الحجرات آية 9".
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=146&hid=2507&pid=101061
از انس روايت شده كه گفت : شخصي به رسول خدا ص عرضه داشت چه خوب بود سري به عبد الله بن ابي‎)‎وي بزرگ منافقين بود‎(‎بزني .
رسول خدا ص بدون درنگ بر الاغي سوار شد و مسلمانان هم با او به راه افتادند ، و راهي كه مي‏بايد طي مي‏كردند زميني خشك و شوره‏ زار بود ، همين كه رسول خدا ص به عبد الله و همفكرانش رسيد عبد الله گفت : دور شو از من ، به خدا سوگند بوي الاغت ناراحتم كرد.
مردي از انصار گفت : به خدا سوگند الاغ رسول خدا ص خوشبوتر از تو است.
بعضي از ياران عبد الله به حمايت او برخاسته و بعضي از ياران رسول خدا ص به حمايت از آن جناب برخاستند ، و هر دو طايفه عصباني بودند ، دست به شاخه‏هاي خرما برده ، بعضي با دست و با كفش به يكديگر زدند ، اينجا بود كه آيه و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما نازل شد.
پس ايه ايمان را برمنافقين تطبيق كرد بنابه روايتي كه درصحيح بخاري امده. پس به ضرورت ولزوم نيست، وقتي ايه مي گويد :واگر دوطايفه ازمومنين باهم به جنگ پرداختند پس بينشون اصلاح كنيد.يعني مراد ايمان حقيقي است
صحيح البخاري« كِتَاب الْإِيمَانِ«بَاب خَوْفِ الْمُؤْمِنِ مِنْ أَنْ يَحْبَطَ عَمَلُهُ ...
رقم الحديث: 47
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَرْعَرَةَ، قَالَ : حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ زُبَيْدٍ، قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا وَائِلٍعَنِ الْمُرْجِئَةِ ، فَقَالَ ، حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ، أَنّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، قَالَ : "سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ ، وَقِتَالُهُ كُفْر
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=146&hid=47&pid=97737
103 | محسن م | | ١١:٣٦ - ١٧ مهر ١٣٩٢ |
چرا اين همه دين و مذهب و فرقه به وجود اومد:
چون انسانها خيال ميکردند خاتم هاي دين(خاتم انبيا(ص)وخاتم الاوصيا(عج)) رو اونها تعيين ميکنند ولي ندونستند اين خاتم ها رو خداوندي که پيامبر و امام رو برگزيده تعيين ميکنه
يهوديان هنوز هم فکر ميکنند از حضرت موسي(ع) به بعد ديگه شريعتي نيست و اين تفکر باعث شد نه فقط الان بلکه در زمان بعثت حضرت عيسي(ع) اون رو قبول نکنند و حتي ميخواستند که حضرت(ع) رو بکشند
مسيحيان هم همين طور زير بار شريعت خاتم الانبيا(ص) نرفتند چون فکر ميکردنند حضرت عيسي(ع) آخري هستش
خداوند نام مبارک محمد(ص)رو از زبان مبارک عيسي(ع) به مردم بار ها گفت تو در دين عيسي(ع) توقف نکنند
در لابه لاي اين مخالفت هاي که با حق شد از زمان حضرت آدم (ع) به بعد_بت پرستي هم به خاطر جهل انسانها درست شد وگرنه اولين بشر که خودش پيامبر بوده
گذشت تا بعضي از مسلمانها هم به اين*اشتباه تاريخي*دچار شدن خداوند هم حجت رو بر ما تمام کرد و فرمود:دچار اين اشتباه بزرگ نشيد ولي(سرپرست) شما تنها من و پيامبر(ص) نيستيم يه شخص سومي هم هست(آيه 55 س مائده) اينجا نميخوام ثابت کنم اون شخص سوم کي هست(هر چند تو منابع اهل سنت اومده اين شخص علي بن ابي طالب(ع) هست)ولي بلاخره شخص سومي هم وجود داره
اون کيه؟؟؟اگر علي(ع) نيست
اهل سنت اينجا به وجود اومد که شخص سوم رو نپزيرفت نميخوام اهل سنت رو با يهودي هاي صيهونيست که دشمن ترين انسانها براي همه مسلمانانند يا مسيحيان مقايسه کنم ما اهل سنت رو دوست داريم چون مسلمانند هرچند امامت علي (ع) رو قبول نکردنند
اگر اثبات امامت رو خونده باشيد مقام امامت رو بزرگ خواهيد دونست
عده اي هم شيعه شدن(لفظ شيعه علي(ع)از زبان مبارک پيامبر(ص) به سلمان و ابوذر و...گفته شده)
چون قرآن آخرين کتاب آسماني بود ديگه قرار نبود براي اينکه شيعيان هم فرقه فرقه نشن کتابي فرستاده بشه ولي پيامبر (ص) حديث 12 خليفه بعد از من و آخرين انها هم نام من است و... رو مطرح کرد تا فرقه هاي واقفيه و اسماعيليه و... درست نشن و همه گان خاتم الاوصيا مهدي جان فاطمه(عج) رو بپذيرن که اينطور نشد و عده اي هم اينجا کم آوردن
هرکس بميرد و بر گردن او بيعتي نباشد به مرگ جاهلي مرده است
104 | محمد | | ١٥:٢٦ - ١٧ مهر ١٣٩٢ |
شاگرد ملازاده
چرا جواب سوالمو نميدي؟
يه شبهه از خودت درست ميکني و ميندازي به اميد اينکه شايد حرفت بگيره؟؟
هر کي از اهل سنت اگه ميتونه، جواب بده که چرا اهل سنت خمس و متعه رو که صريحا تو قرآن اومده، رد ميکنن؟ واسه اينکار دليل محکمي هم آيا دارن؟؟؟
105 | ناهيد جوادي | | ٢٢:١٠ - ٢٦ مهر ١٣٩٢ |
با سلام براي من سوالي پيش آمده که نماز پيابر (ص) را بعد از رحلت ايشان چه کسي خواند ؟ عبارت نماز معصوم را بايد معصوم بخواند از امام زمان هست يا نه ؟
پس چطور ميگويند نماز پيامبر را ابوبکر خوانده؟

پاسخ:
با سلام

کاربر گرامي

اولين شخصي که بر پيکر مطهر پيامبر صلي الله عليه و آله نماز خواند حضرت علي عليه السلام بود . در اين خصوص طبرسي روايتي را چنين نقل مي کند:

وَ فِي رِوَايَةِ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ: أَتَيْتُ عَلِيّاً ع وَ هُوَ يُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ قَدْ كَانَ أَوْصَى أَنْ لَا يُغَسِّلَهُ غَيْرُ عَلِيٍّ ع وَ أَخْبَرَ أَنَّهُ لَا يُرِيدُ أَنْ يُقَلِّبَ مِنْهُ عُضْواً إِلَّا قُلِّبَ لَهُ وَ قَدْ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لِرَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ يُعِينُنِي عَلَى غُسْلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ جَبْرَئِيلُ فَلَمَّا غَسَّلَهُ وَ كَفَّنَهُ أَدْخَلَنِي وَ أَدْخَلَ أَبَا ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادَ وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً ع فَتَقَدَّمَ وَ صَفَفْنَا خَلْفَهُ فَصَلَّى عَلَيْهِ وَ عَائِشَةُ فِي الْحُجْرَةِ لَا تَعْلَمُ قَدْ أَخَذَ جَبْرَئِيلُ بِبَصَرِهَا ثُمَّ أَدْخَلَ عَشَرَةً مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ عَشَرَةً مِنَ الْأَنْصَارِ فَيُصَلُّونَ وَ يَخْرُجُونَ حَتَّى لَمْ يَبْقَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ إِلَّا صَلَّى عَلَيْهَ قُلْتُ لِعَلِيٍّ ع حِينَ يُغَسِّلُ رَسُولَ اللَّهِ ص إِنَّ الْقَوْمَ فَعَلُوا كَذَا وَ كَذَا وَ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ السَّاعَةَ لَعَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَا يَرْضَى النَّاسُ أَنْ يُبَايِعُوا لَهُ بِيَدٍ وَاحِدَةٍ إِنَّهُمْ لَيُبَايِعُونَ بِيَدَيْهِ جَمِيعاً يَمِيناً وَ شِمَالًا فَقَالَ عَلِيٌّ ع يَا سَلْمَانُ- فَهَلْ تَدْرِي مَنْ أَوَّلُ مَنْ يُبَايِعُهُ عَلَى مِنْبَرِ رَسُولِ اللَّهِ ص؟ِ-

در روايت سليم بن قيس هلالى از سلمان فارسىّ رضى اللَّه عنه آمده است كه گفت: به خدمت حضرت علىّ عليه السّلام رسيدم، و آن حضرت سرگرم غسل دادن پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله بود- زيرا رسول خدا وصيّت فرموده بود كه او را جز علىّ بن ابى طالب كسى غسل ندهد و خود خبر داده بود كه هنگام غسل او جسد مبارك به هر سمتى كه بخواهد خود بر مى‏ گردد و علىّ پرسيده بود كه هنگام غسل چه كسى مرا كمك مى‏ كند؟ و رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرموده بود: جبرئيل [تو را يارى خواهد كرد].

چون از كار غسل و تكفين فارغ شد، من و أبو ذرّ و مقداد و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام را داخل نموده و ما وارد شديم، در آنجا حضرت امير جلو ايستاده و ما در پشت آن حضرت بر رسول خدا نماز خوانديم، و عائشه در گوشه اطاق نشسته و هيچ توجّهى بما نداشت گويا جبرئيل ديدگانش را پوشانده بود، سپس هر بار ده نفر از مهاجرين و ده نفر از انصار (بيست نفر بيست نفر) را داخل خانه مى ‏نمود، آنان نيز نماز خوانده و خارج مى‏شدند، و به همين ترتيب همه جماعت مهاجر و انصار بر جنازه مطهّر نماز خواندند.

سلمان گويد: هنگام غسل جريان سقيفه را به گوش او رساندم و اينكه الحال أبو بكر بر منبر رسول خدا نشسته و مردم با او بيعت مى‏ کنند حضرت علىّ عليه السّلام فرمود: اى سلمان، آيا دانستى اوّلين نفر كه در منبر پيامبر با أبو بكر بيعت نمود كه بود؟ گفتم: نه، جز آنكه در سقيفه بنى ساعده أوّل كسى كه با أبو بكر بيعت نمود. الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي)ج 1 ص80

علامه امين نيز در اعيان الشيعه در اين خصوص از شيخ مفيد چنين نقل مي کند:

شيخ مفيد گويد: چون حضرت على (ع) از کار غسل دادن و تجهيز حضرت محمد (ص) فراغ يافت، جلو ايستاد و بر آن حضرت نماز خواند و هيچ کس در نماز خواندن بر پيامبر با على همراه نشد.مسلمانان در مسجد بودند و درباره اينکه چه کسى بر آن حضرت نماز گزارد و او را در کجا به خاک سپارند بحث و گفت‏ وگو مى‏ کردند.آن گاه امير المؤمنين به سوى آنان رفت و گفت: رسول خدا (ص) چه زنده باشد و چه مرده رهبر و پيشواى ماست پس شما دسته دسته بر جنازه پيامبر حاضر شويد و بدون آنکه امامى داشته باشيد و بر او نماز بخوانيد و برگرديد

در منابع اهل سنت نيز آمده است که اصحاب گروه گروه وارد خانه پيامبر صلي الله عليه و اله شده ونماز مي خواندند. روايتي را احمد چنين نقل کرده است :فَكَانُوا يَدْخُلُونَ مِنْ هَذَا الْبَابِ فَيُصَلُّونَ عَلَيْهِ ، ثُمَّ يَخْرُجُونَ مِنَ الْبَابِ الآخَرِ .مسند أحمد بن حنبل ج 5 ص 81 ا

بنابراين نماز پيامبر صلي الله عليه و آله که فقط يک بار واجب است، توسط حضرت علي عليه السلام خوانده شد و ديگر صحابه نيز بصورت گروه گروه که شايد ابوبکر هم در داخل آنها باشدف بعد از نماز حضرت علي(ع) آمدند و بر پيکر پيامبر(ص) نماز گذاردند

اما در خصوص سؤال ديگري که مطرح کرديد بايد عرض شود که روايات فراواني در منابع شيعه از ائمه عليهم السلام نقل شده است که فرموده اند:«أَنَّ الْإِمَامَ لَا يَلِي أَمْرَهُ إِلَّا إِمَامٌ مِثْلُهُ »«وَ لَا يَلِي الْوَصِيَّ إِلَّا الْوَصِي‏» متولي غسل، کفن و دفن معصوم بايد معصوم ديگر و يا وصي او باشد‏.

جهت مشاهده روايات در خصوص به اين آدرس رجوع کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
106 | رضا | | ١٦:٢٨ - ٢٨ مهر ١٣٩٢ |
سلام ايا مقاله اي مجزا درباره شان نزول ايه مباهله درسايت موجود است ؟؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

مقاله جداگانه درباره آيه مباهله در سايت موجود نيست اما جهت اطلاع مي توانيد به اين آدرس رجوع کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
107 | احمد | | ١٢:٠٦ - ٢٩ مهر ١٣٩٢ |
يک حکايت جالب و خواندني درباره پيام غدير
روزي يكي از دوستان اهل سنت به ديدنم آمده بود . گفتگوي مفصلي درباره حقانيت اهل بيت داشتم از جمله به خطبه ي حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) در غدير خم استناد كردم .
ايشان مي گفت : مولا در اين حديث به معناي دوست آمده است .
نهايتا هر چه دليل آوردم قبول نكرد . خداحافظي كرد و به سمت بلوچستان حركت كرد .
يك ساعت از رفتنش گذشته بود كه به او زنگ زدم و گفتم : كار خيلي مهمي با شما دارم بايد برگردي!!!
گفت : من بايد بروم ؛ وقت ندارم برگردم ؛ خانواده ام منتظرم هستند چه كارم داري ؟ در تلفن بگو!!
گفتم : كار مهمي دارم ؛ تلفني نمي توانم بگويم بايد خودت اينجا باشي . خيلي اصرار كردم و به زور برگشت .
وقتي به من رسيد گفت : چه كار مهمي داري كه من را از اين همه راه برگرداندي ؟
گفتم : مي خواستم بهت بگم : دوستت دارم .
گفت : همين !!!
گفتم : بله . همين را خواستم به شما بگويم .
دوستم ناراحت شد و گفت : خانواده ام منتظرم بودند و بايد مي رفتم اين همه راه من را برگرداندي كه بگويي دوستت دارم !! اذيت مي کني ؟
گفتم : سوال من همين جا است چطور وقتي شما با عجله به سمت خانواده ي منتظرتان مي رويد ، و شما را از راهتان که مي رويد بر مي گردانم تا به شما بگويم دوستت دارم ؛ ناراحت مي شوي و در عقل من شک مي کني !! ولي وقتي پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) دهها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ي خود که آماده ي استقبال از آنها بودند ، مي رفتند سه روز در زير آفتاب سوزان ، معطل کردند كه فقط بگوند : هر کس من را دوست دارد علي (عليه‌السلام) را دوست بدارد .
اين کار پيامبر (صلي الله عليه و آله) عاقلانه بود ! آيا اين اقدام پيامبر (صلي الله عليه و آله) ناراحتي مسلمانان را در پي نمي داشت ؟؟ آيا آنها در عقل چنين پيامبري شک نمي کردند ؟
با اين كاري كه كردم دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داري زده است و اقرار کرد که پيامبر در جريان غدير خم ، نکته ي مهمتري مي خواست بيان کند و الا بيان دوستي علي (عليه‌السلام) نيازي نبود مسلمانان را از راهشان برگردانند
108 | محسن م | Iran - Tehran | ١٩:٠٦ - ٢٩ مهر ١٣٩٢ |
سلام
دمت گرم آقا احمد با حال بود
عند الله عند الرسول عندالصحابه عند الخلفا عند ال هر کي
ميشه پيامبر(ص)صد وبيست هزار نفر يعني يه ورزشگاه آزادي پر(تازه تو راهرو هم آدم نشسته باشه) رو چند روز نگه داره_اوني که نرسيدن سريع برسن اوني هم که رفتن برگردن واسه دوستي علي(ع) !/?/!
يه نگگگاهي به دور و ور تون بندازيد
109 | شقايق | Iran - Tehran | ١٩:٥٥ - ٣٠ مهر ١٣٩٢ |
خير ببينيد!
من توي دانشگاه مذاهب اسلامي درس ميخونم،باور کنيد اينا با خودشونم درگيرن:)
عاشقانه عمر رو دوست دارن:)
به خدا باور کنيد هرچي ما باهاشون مودبانه حرف ميزنيم اونا پشت سرمون بد ميگن.
شکلات ولادت امام هادي رو بينشون پخش کردم ، با اجبار يه دونه شکلات برداشتن.
اصلا توي فقهشون نميدونيد چه چيزايي هست که؟
من هرروز که مي بينمشون خدا رو از اينکه توي يه خانواده شيعه به دنيا اومدم شکر مي کنم.
حيف که زورشون نميرسه وگرنه همونجا که واسشون دليل مياريم ميخوان خفمون کنن:)
110 | مجنون و عاشق سينه چاك اهل بيت | Iran - Shahr-e Qods | ١٨:٣٣ - ٠١ آبان ١٣٩٢ |
سلام خدمت شما برادر گرامي انگار ايميل هاي من به دست شما نرسيده است مجبورم سوالم رو اينجا بگم..ميخواستم اگه ميشه اون روايتي رو که خليفه ي دوم اهل سنت قبل از مرگ گفت رو به من بدهيد منظورم کلاميه که گفت نميداني ما چه کارها که انجام نداديم.ميخواستم برسي سنديش هم کنيد ممنونتونم

پاسخ:
با سلام

دراين خصوص به اين آدرس مراجعه کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
111 | نيلوفر | Iran - Tehran | ٢٢:٢٥ - ٠٢ آبان ١٣٩٢ |
با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت برو بچه هاي سايت.يه سول داشتم .علماي اهل سنت که در تفسير هاي خود اياتي که در حق حضرت علي نازل شده قبول دارند.اما در صورتي که براي اثبات امامت ابوبکر يک مدرک صحيح قراني ندارند اما باز ابوبکر رو به عنوان جانشين قرار ميدن.اگه براي يک ادم عادي اين دلايل و بياري قانع ميشه حالا علماي سني هاواقعا نميدونندکه حق با علي.به نظر من علماي سني ها تفسير به راي ميکنن و جايگاهشون اتش جهنم.
112 | عليرضا | Iran - Qazvin | ٢٣:١٥ - ٠٤ آبان ١٣٩٢ |
سلام
در مورد سندي که در ذيل آيه اکمال دين فرموديد
من اين سند را در اختيار يک اهل سنت قرار دادم در جوابم ايشان فرمودند:
حديثي که از خطيب بغدادي و امام ابن کثير نقل کردند از نظر علماي حديث اهل سنت صحيح نميباشد اولا خطيب بغدادي اين حديث را در تاريخشان آورده است که هر چه در تاريخ آمده باشد حتما صحيح نيست و خطيب هم تصحيحش نکرده.اما در مورد ابن کثير ايشان هم حديث رو در تاريخش ذکر کرده و آن را تاييد نکرده نکته مهم اينجاست که ابن کثير در جايي ديگه همين حديث رو آورده و آن را تضعيف ميکند وآن را صحيح نميداند آدرسشم در تفسير ابن کثير تفسير آيه 3سوره ماءده.
لطفا دقيق جواب بديد که در بحث با ايشان استفاده کنم
سپاس.
يا علي
درپناه حق.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

خود خطيب بغدادى نيز اين حديث را صحيح مى داند; زيرا وى درباره سند آن سخنى نگفته و سكوت وى از طعن در سندى و بيان سندى ديگر نشان گر مقبول بودن حديث نزد خطيب بغدادى و اعتقاد و تأكيد او بر اين حديث است. از سوى ديگر خطيب بغدادى از عالمان موجّه و مورد اعتماد سنيان به شمار مى رود و ذهبى در شرح حال وى تعابير بلندى به كار برده است. وى در سير أعلام النبلاء درباره خطيب بغدادى مى نويسد:

الخطيب، الإمام الأوحد، العلامة المفتي، الحافظ الناقد، محدّث الوقت أبوبكر، أحمد... ، صاحب التصانيف، وخاتمة الحفّاظ... ، وكتب الكثير، وتقدّم في هذا الشأن، وبذر الأقران، وجمع وصنّف وصحّح، وعلّل وجرّح، وعدّل وأرّخ وأوضح، وصار أحفظ أهل عصره على الإطلاق . خطيب، پيشواى يگانه، علامه صاحب فتوا، حافظ ناقد، محدث زمان خود و خاتم حفاظ بود... بسيار نوشت و در اين ويژگى بر ديگران تقدم يافت و از معاصرانش پيش افتاد و به جمع آورى، تصنيف، تصحيح، توضيح، جرح و تعديل، تاريخ نگارى و آشكارسازى پرداخت و به طور مطلق احفظ اهل زمانش شد.سير أعلام النبلاء: 18 / 270 / ش 137

اين کثير نيز اين روايت را از خطيب بغدادي نقل کرده و سکوت کرده است اما در خصوص تضعيف ابن کثير در تفسير نيز مي گوييم او بدون دليل اين روايت را تضعيف کرده است در اين خصوص سبب تضعيف را ذکر نکرده است درحالي که سند اين روايت بطور کامل بررسي شده است که راويان آن همه ثقه هستند و شايد علت تضعيف او بخاطر تعصب او باشد همچنانکه خيلي از مطالب درباره غدير از جمله نقل ماجراي يمن را تحريف کرده است

در خصوص سند روايت به اين آدرس رجوع کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

113 | يه شيعه | United States - Fremont | ١٤:٤٦ - ١١ آبان ١٣٩٢ |
اين عزيزاي اهل سنت يا همون وهابي يه جوري ميگن امات تو قرآن نيومده که انگار خلافت ابوبکر در قرآن مستقيما اومده! نه تنها تو قرآن بلکه تو کتب خودشون يه فضيلت از ابوبکر ندارند! حالا دم از امامت تو قرآن ميزنند! اگه قرار بود همه چي آشکارا مستقيما تو قرآن ميومد پس چطور بود خدا همه رو مي فرستاد بهشت يا حهنم! ديگه براي چي به اين دنيا اومديم! پس کجا بايد بريم تحقيق مطالعه اختيار انتخاب پس اينا چي ميشنود؟؟؟ آيا عقيده ي من درست است؟؟؟؟
114 | nima419 | Iran - Tehran | ٢٢:١٤ - ١٢ آبان ١٣٩٢ |
سلام و خسته نباشيد
يه سوال از برادران اهل سنت
يکي از اعجاز هاي قرآن کريم داشتن حرف امام به تعداد 12 مي باشد
برادران اهل سنت به نظر شما اين 12 امام منظور خاصي رو نمي رسونه ؟؟:)
115 | عليرضا فرهاديان | Iran - Tehran | ١٧:٤٥ - ٢٣ آبان ١٣٩٢ |
سلام عليکم. آيا 14 معصوم عصمت خود را از جانب خداوند داشته اند؟ يعني معصوم به دنيا آمده اند؟ با احترام خواهشمندم جوابم مختصر و مفيد باشد. و بعد اينکه امامت 12 امام تماما از جانب خداوند تعييد شده اند؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

عصمت موهبتي است الهي كه افرادي كه لائق آن بوده‏ اند خداوند با آنان موهبت كرده است و چون خداوند داراي علم گسترده و غير محدود است، به لياقت انسانها آگاهي كامل دارد از اين رو آنان را كه شايستگي آن را داشته باشد با اين امتياز تخصيص مي‏ دهد و با وجود اين نيرو ديگر اختيار گناه و معصيت از آنان صورت نمي‏ گيرد.در حقيقت افرادي با جنبه اختياري و ارادي خود توانستند به مقامي برسند كه لياقت عصمت را داشته باشند

جهت اطلاع بيشتر در اين خصوص به اين ادرس رجوع کنيد


اما درباره امر امامت نيز بايد به اين نکته توجه کرد که امامت امري الهي است. خداوند متعال در قرآن بارها به صراحت امامت و خلافت را امري الهي معرفي کرده است؛ و اولين دليل همان آيه‌اي وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ (البقرة: 124)

چون ابراهيم را پروردگارش با کلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او] فرمود: «من تو را پيشواى مردم قرار دادم»، [ابراهيم] پرسيد: «از دودمانم[چطور]؟» فرمود: «پيمان من به بيدادگران نمى‌رسد».

در اين آيه به صراحت امامت عهد الهي معرفي شده است و مقامي که خداوند آن را عطا مي‌کند و نه اينکه شخص با شايستگي‌هاي فردي و يا ياد گرفتن برخي کلمات به آن برسد!

جهت اطلاع بيشتر در اين خصوص به اين آدرس ها رجوع کنيد




موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات


116 | مصطفي | Germany - Frankfurt am Main | ١٣:٣٣ - ٢٧ آبان ١٣٩٢ |
بسم الله الرحمن الرحيم
آخه اين اهل تسنن ديگه چقدر دليل ميخوان ؟؟؟؟
آخه ديگه چقدر ادله ؟؟؟؟؟
فقط لطفا يه فکري به حال شهرهاي جنوبي ما بکنين مخصوصا اهواز و شهرهاي عرب نشين
من خودم عرب زبانم و ساکن تهران وقتي گاهي اوقات به اهواز ميرم به فاميل سر بزنم از اينکه ميبينم اين همه مردم سني شدن ابراز تاسف ميکنم
لطفا به اين مسئله جدا رسيدگي بشه
يا علي عليه السلام
117 | مجنون و عاشق سينه چاك اهل بيت | Iran - Tehran | ١٥:٠٩ - ٢٧ آبان ١٣٩٢ |
آقا مصطفي حتما منظورشون اينه که از افزايش جمعيت اهل سنت ناراحت هستن و نه اينکه افراد سني بشن و از شيعه بودن خود برگردند زيرا کسي پيرو مذهبي نميشود که براي اثبات خودش و فضايل بزرگانش حتي يک روايت صحيح در کتاب هاش موجود نيست و سراسر تناقض و ابهام در اون بيداد ميکنه مثلا از يک طرف همه صحابه را بهشتي ميدانند و از يک طرف حديث حوض در کتاب هايشان است يا اينکه ميگويند زنان پيامبر معصومند و از يک طرف با سنده صحيح دارند که يکي از زنان پيامبر مرتد شد و ميليون ها تناقض ديگر و يا متعه را حرام ميدانند و در کتاب بخاري از قول يک صحابي دارند ما در زمانه پيامبر و ابوبکر و مدتي هم در زمان عمر متعه ميکرديم و اگه متعه حرام بوده فاتجه ي صحابه خوانده است و تناقضات وحشتناک ديگر....کارشناس گرامي برادر و سرور ارجمندم ميخوام بدونم آيا شما هنوز هم از طريق ايميل به شبهه ها پاسخ ميديد يا اينجا سوالامو مطرح کنم

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي؛ پاسخ دهي در بخش «نظرات» و «طرح پرسش» در ايام محرم بخاطر تبليغ، كند شده بود كه دوباره بروز مي باشد مي توانيد در هر دو بخش سوالات خود را مطرح كرده تا پاسخ داده شود.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
118 | مهديار | Iran - Tajrīsh | ١٢:٥٨ - ٢٨ آبان ١٣٩٢ |
الحمد لله الذي جعلنا من المتمسکين بولايۀ علي بن أبي طالب عليه السلام
119 | حسين مرادي | Iran - Tehran | ١٣:٥٣ - ٠٢ آذر ١٣٩٢ |
اگر حقيقتا بخواهيم درباره ي ابن حبان صحبت کنيم او در تويق رجال خيلي ساده گير بوده
نسبت دادن تساهل به وى در توثيق رجال ، با وجود سختگيرى وى در جرح رجال ، از آن جا ناشى مى شود كه ابن حبّان برخلاف مشهور ، عدم ذكر جرح در مورد راوى را براى توثيق آن راوى با دو شرط ، كافى دانسته است :
اوّل آن كه روايت كننده از راوى و آن كس كه راوى از او روايت كرده (راوى و مروى عنه) ، هر دو ثقه باشند . دوم آن كه راوى مزبور ، حديث مُنكرى را روايت نكرده باشد . وى با همين روش ، بسيارى از مجهولان را كه تنها يك نفر از آنها نقل روايت كرده ، توثيق كرده و در كتاب الثقات خود ، داخل نموده است
خوب به نظر شما با اين وجئد ابن حبان فرد مورد اعتمادي است در رجال شناسي؟؟؟؟؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

هرچند عده اي خواسته اند بيان کنند که ابن حبان در توثيق، تساهل داشته است، ولي بزرگان اهل سنت، عكس آن را قائل هستند و او را سخت‌گير در امور وثاقت مى‌دانند. مزي، ابن حجر، ذهبي توثيقات او را تاييد کرده و بر اين نکته پافشاري مي کنند که او سرچشمه شناخت ثقات است و عده اي ديگر نسبت تساهل به او را بشدت رد کرده اند و او را از متشددين دانسته اند

جهت اطلاع بيشتر در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
120 | حسين مرادي | Iran - Tehran | ١٣:٣٤ - ٠٥ آذر ١٣٩٢ |
سوالي که درباره ي آيه ي ولايت داشتم مي خواستم بگوييد آيا انما دلالت بر حصر دارد ؟؟؟اگر اين طور باشد دلالت انما با دو آيه از آيات قرآن مخالفت دارم
در آيه اي با لفظ انما ميخوانيم تنها مردار و گوشت خوک و خون البته خوردن آنها بر شما حرام است البته ميدانيم شراب هم خوردن آن حرام است با اين وجود انما دلالت بر حصر ندارد
إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزيرِ وَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ الله
ايه ي بعدي قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‌ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً [۸]
استدلال به اين آيه بر اين اساس است که بر پيامبر اکرم (ص) فقط يک چيز که همان (أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ) است وحي نشده است بلکه معارف بسياري بر ايشان وحي شده است.
لطفا با اين وجود دلالت انما بر حصر را بيان کنيد؟؟؟؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

همچنان که در علم معاني و بيان گفته شده است، ما دو نوع حصر داريم: حصر حقيقي وحصر اضافي؛ حصر حقيقي: عبارت است از نفى حكم كردن از جميع ما سوى. به عبارت ديگر اختصاص دادن چيزى به يك شى‏ء و سلب آن از همه اشياى ديگر ‏ مانند: ما واجب الوجود لذاته الا اللّه تبارك و تعالى. و يا ما خاتم الانبياء الا محمد صلّى اللّه عليه و آله.مانند: «لا اله الا الله؛ هيچ خدايي جز الله نيست».

حصر اضافي عبارت است از نفى الحكم از بعض ما سو ي به عبارت ديگر اختصاص دادن چيزى به يك شى‏ء و سلب آن از برخى اشياى ديگر است مانند: وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ. و يا مانند «انما حرّم عليكم الميتة و الدم و لحم الخنزير و ما اهلّ لغير اللّه به». اگر حصر به کار رفته در اين آيه حقيقي بود، معنايش اين بود که هيچ چيز ديگري جز اين چهار مورد حرام نيست، در حالي که در خود قرآن موارد حرام ديگري بيان شده است که با قرائن ميشود تشخيص داد که حصر اضافي است .

با اين توضيح «انّما» هميشه بر حصر حقيقي دلالت نمي‏ کند، بلکه در غير حصر حقيقي نيز به کار رفته است چنانکه در قرآن آمده است:«اِنّما الحياة الدُّنْيا لَعِب وَلَهْو» در حالي که لهو و لعب در غير زندگي دنيا نيز قابل تصوّر است و يا مانند آيه «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ» با دقت در اين آيات متوجه مي‌شويم که حصر به کار رفته در اين آيات، حصر اضافي است؛ يعني مطلق نيست؛ بلکه با لحاظ موارد خاص و در اوضاع و شرايط خاصي يا براي مخاطب خاصي و بيان شده است.

اما حصر در آيه ولايت براي حصر حقيقي و مطلق است و حصر اضافي جنبه ثانوي داشته و نياز به قرائن دارد، و در آيه ولايت نه تنها قرينه ه‏اي بر حصر اضافي وجود ندارد بلکه قرائن و شواهد تأييد مي‏ کند که حصر حقيقي است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
  بعدی [1] [2] [3] [4] [5]   قبلی
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها