سؤال كننده: عبد الفتاح
توضيح سؤال:برخي از وهابي ها ادعا كرده اند كه خطبه شقشقيه تنها از طريق عكرمه غلام ابن عباس نقل شده است كه او هم از خوارج بوده است و سخن خوارج از كي تا به حال براي شيعيان حجت شده است كه به آن استناد مي كنند؟
پاسخ:
خطبه شريف شقشقيه، بيش از هفت سند در كتاب هاي شيعه و سني دارد كه تنها دو طريق آن به عكرمه خارجي مي رسد .
متن خطبه شقشقيه :
خطبه سوم نهج البلاغه معروف به «خطبه شقشقيه» است كه امير مؤمنان عليه السلام آن را بعد از اين كه به خلافت رسيد و مردم با ايشان بيعت كردند، بيان فرموده است. متن خطبه اين است:
3 - ومن خطبة له وهي المعروفة بالشقشقية
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَي يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَي إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَي طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّي يَلْقَي رَبَّهُ فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَي هَاتَا أَحْجَي فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًي وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَي تُرَاثِي نَهْباً حَتَّي مَضَي الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَي بِهَا إِلَي فُلَانٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَي
شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَي كُورِهَا وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ
فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَي طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّي إِذَا مَضَي لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَي مَتَي اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّي صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَي هَذِهِ النَّظَائِرِ لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَي أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَي أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ
فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَ النَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّي لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَايَ مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَي وَ قَسَطَ آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ بَلَي وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا
أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَي الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَي كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَي غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ قَالُوا وَ قَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَي هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ كِتَاباً قِيلَ إِنَّ فِيهِ مَسَائِلَ كَانَ يُرِيدُ الْإِجَابَةَ عَنْهَا فَأَقْبَلَ يَنْظُرُ فِيهِ (فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ) قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُكَ مِنْ حَيْثُ أَفْضَيْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ
قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَي كَلَامٍ قَطُّ كَأَسَفِي عَلَي هَذَا الْكَلَامِ أَلَّا يَكُونَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) بَلَغَ مِنْهُ حَيْثُ أَرَادَ .
نهج البلاغة - خطب الإمام علي، ج 1، ص 31
ترجمه خطبه فرازهاي مهم آن
در اين خطبه مسائل مهمي در باره خلفاء و شكايت امير مؤمنان عليه السلام از آنها در غصب خلافت، چگونگي بيعت مردم با حضرت و پيمان شكني برخي از بيعت كنندگان، بيان شده است. اكنون بعد از اين كه متن خطبه را ذكر كرديم، فرازهاي مهم آن را در ترجمه مشخص مي كنيم تا خوانندگان گرامي بتوانند مطالب را به صورت دسته بندي شده فرا گيرند.
1. شكوه از ابا بكر و غصب خلافت
آگاه باشيد به خدا سوگند ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالي كه مي دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامي، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مي كند.
او مي دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جاري است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداي ارزش من نتوانند پرواز كرد.
پس من رداي خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيري كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براي گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان زا و تاريكي كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مي دارد پس از ارزيابي درست، صبر و بردباري را خردمندانه تر ديدم. پس صبر كردم در حالي كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوي من مانده بود. و با ديدگان خود مي نگريستم كه ميراث مرا به غارت مي برند.
2. بازي ابا بكر با خلافت
تا اينكه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد.
سپس امام مثلي را با شعري از أعشي عنوان كرد: مرا با برادر جابر، «حيّان» چه شباهتي است (من همه روز را در گرماي سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود.)
شگفتا ابا بكر كه در حيات خود از مردم مي خواست عذرش را بپذيرند،«» چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگري در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند.
3. شكوه از عمرو ماجراي خلافت:
سرانجام اوّلي حكومت را به راهي در آورد، و به دست كسي (عمر) سپرد كه مجموعه اي از خشونت، سختگيري، اشتباه و پوزش طلبي بود زمامدار مانند كسي كه بر شتري سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پرده هاي بيني حيوان پاره مي شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مي كند. سوگند به خدا مردم در حكومت دومي، در ناراحتي و رنج مهمّي گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويي ها و اعتراض ها شدند، و من در اين مدت طولاني محنت زا، و عذاب آور، چاره اي جز شكيبايي نداشتم، تا آن كه روزگار عمر هم سپري شد.
4. شكوه از شوراي عمر:
سپس عمر خلافت را در گروهي از قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان مي باشم پناه بر خدا از اين شورا در كدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد ترديد بودم، تا امروز با اعضاي شورا برابر شوم كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند ناچار باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم.
يكي از آنها با كينه اي كه از من داشت روي بر تافت، و ديگري دامادش را بر حقيقت برتري داد و آن دو نفر ديگر كه زشت است آوردن نامشان.
5. شكوه از خلافت عثمان:
تا آن كه سومي به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخوري باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويي سرگردان بود، و خويشاوندان پدري او از بني اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه اي كه بجان گياه بهاري بيفتد، عثمان آنقدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگيخت، و شكم بارگي او نابودش ساخت.
6. بيعت عمومي مردم با امير المؤمنين عليه السّلام:
روز بيعت، فراواني مردم چون يال هاي پر پشت گفتار بود، از هر طرف مرا احاطه كردند،
تا آن كه نزديك بود حسن و حسين عليه السّلام لگد مال گردند، و رداي من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه هاي انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند. امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعي پيمان شكستند و گروهي از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند، و برخي از اطاعات حق سر بر تافتند، گويا نشنيده بودند سخن خداي سبحان را كه مي فرمايد: «سراي آخرت را براي كساني برگزيديم كه خواهان سركشي و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزكاران است»
آري به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند، امّا دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشم هايشان را خيره كرد.
7. مسؤوليت هاي اجتماعي
سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نمي كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگي ستمگران، و گرسنگي مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مي ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مي كردم، آنگاه مي ديديد كه دنياي شما نزد من از آب بيني بزغاله اي بي ارزش تر است.
گفتند: در اينجا مردي از أهالي عراق بلند شد و نامه اي به دست امام عليه السّلام داد و امام عليه السّلام آن را مطالعه مي فرمود، گفته شد، مسايلي در آن بود كه مي بايست جواب مي داد. وقتي خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا امير المؤمنين چه خوب بود سخن را از همان جا كه قطع شد آغاز مي كرديد امام عليه السّلام فرمود: هرگز اي پسر عباس، شعله اي از آتش دل بود، زبانه كشيد و فرو نشست،
ابن عباس مي گويد، به خدا سوگند بر هيچ گفتاري مانند قطع شدن سخن امام عليه السّلام اين گونه اندوهناك نشدم، كه امام نتوانست تا آنجا كه دوست دارد به سخن ادامه دهد.
اسناد روايت
در اين نوشتار، هفت سند را براي اين خطبه گرد آوري كرده ايم كه در اين قسمت به آنها اشاره مي كنيم.
سند اول : زراره از امام باقر از امام سجاد از امام حسين عليهم السلام
شيخ طوسي خطبه شقشقيه را با اين سند از امام باقر از امام حسين عليهما السلام اين گونه نقل كرده است:
803 / 54 - أخبرنا الحفار ، قال : حدثنا أبو القاسم الدعبلي ، قال : حدثنا أبي ، قال : حدثنا أخي دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامي ، عن زرارة بن أعين ، عن أبي جعفر محمد بن علي ( عليهما السلام ) ... ، عن أبيه ، عن جده ( عليه السلام ) ، قال : ذكرت الخلافة عند أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) فقال : ( والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة ، وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحا...
الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، الأمالي، ص 372، تحقيق : قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولي، 1414هـ
سند دوم : زراره از امام باقر عليه السلام از ابن عباس
در نقل ديگر، امام باقر عليه السلام سند خطبه را به ابن عباس مي رساند:
803 / 54 - أخبرنا الحفار ، قال : حدثنا أبو القاسم الدعبلي ، قال : حدثنا أبي ، قال : حدثنا أخي دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامي ، عن زرارة بن أعين ، عن أبي جعفر محمد بن علي ( عليهما السلام ) ، عن ابن عباس ، ...
الطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاي460هـ)، الأمالي، ص 372، تحقيق : قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولي، 1414هـ
سند سوم : نقل از اصل كتاب الغارات (با دو طريق)
سيد بن طاووس در كتاب «الطرائف» سند سوم را با دو طريق از كتاب «الغارات» نقل كرده است:
ا. از حسن بن علي زعفراني با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباس
وهذه ألفاظ الرواية من كتاب الغارات في مدرسة النظامية : قال : حدثنا محمد قال حدثنا حسن بن علي الزعفراني قال : حدثنا محمد ابن زكريا القلابي قال : حدثنا يعقوب بن جعفر بن سليمان عن أبيه (سليمان بن علي بن عبد الله بن عباس) عن جده (علي بن عبد الله بن عباس) عن ابن عباس قال : أبو محمد حدثني به قبل ذهاب بصره
سيد بن طاووس الحسيني ، علي بن موسي بن جعفر بن محمد (متوفاي664هـ)، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ص 420، ناشر: چاپخانه : الخيام ـ قم، الطبعة : الأولي،1399هـ
ب. از محمد بن وثيق با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباس
طريق دوم اين سند به دنبال طريق اول اين گونه آمده است:
وقال أبو بكر محمد بن وثيق حدثنا محمد بن زكريا بهذه الإسناد عن ابن عباس أنه قال : كنت عند أمير المؤمنين عليه السلام في الرحبة إذ تنفس الصعداء ، ثم قال : أما والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحي... .
سيد بن طاووس الحسيني ، علي بن موسي بن جعفر بن محمد (متوفاي664هـ)، الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف، ص 420، ناشر: چاپخانه : الخيام ـ قم، الطبعة : الأولي،1399هـ
سند چهارم : عطاء بن ابي رباح از ابن عباس
سليمان بن أحمد الطبراني ، أخبرنا أحمد بن علي الأبار ، أخبرنا إسحاق بن سعيد أبو سلمة الدمشقي ، أخبرنا خليد بن دعلج ، عن عطاء بن أبي رباح ، عن ابن عباس كنا مع علي ( عليه السلام ) بالرحبة ، فجري ذكر الخلافة ومن تقدم عليه فيها ، فقال : أما والله ، لقد تقمصها فلان ،...
ابن مردويه الإصفهاني ، الإمام أبي بكر أحمد بن موسي (متوفاي410هـ) ، مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع)، ص 134 ، تحقيق: عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين، ناشر: دار الحديث ـ قم، 1422 هـ 1380ش.
سند پنجم : ميثم تمار از اميرمومنان علي عليه السلام
ابن جرير طبري و برخي ديگر اين خطبه را از طريق ميثم تمار صحابي با وفاي اميرمؤمنان عليه السلام نقل كرده كه مثيم آن را از آن حضرت شنيده است:
17 - ومنها : حدثنا القاضي أبو الحسن علي [ بن ] القاضي الطبراني ، عن القاضي سعيد بن يونس المعروف بالقاضي الأنصاري المقدسي ، قال : حدثني المبارك بن صافي ، عن خالص بن أبي سعيد ، عن وهب الجمال ، عن عبد المنعم بن سلمة ، عن وهب الزايدي ، عن القاضي يونس بن ميسرة المالكي ، عن الشيخ المعتمر الرقي ، قال : حدثنا صحاف الموصلي ، عن الرئيس أبي محمد بن جميلة ، عن حمزة البارزي الجيلاني ، عن محمد بن ذخيرة ، عن أبي جعفر ميثم التمار قال : كنت بين يدي مولاي أمير المؤمنين عليه السلام إذ دخل غلام وجلس في وسط المسلمين فلما فرغ عليه السلام من الاحكام ، نهض إليه الغلام . وقال : يا أبا تراب أنا إليك رسول ، فصف لي سمعك ، واخل إلي ذهنك وانظر إلي ما خلفك وإلي ما بين يديك ، فقد جئتك برسالة تتزعزع لها الجبال ، من رجل حفظ كتاب الله من أوله إلي آخره ، وعلم علم القضايا والاحكام ، وهو أبلغ منك في الكلام ، وأحق منك بهذا المقام ، فاستعد للجواب ، ولا تزخرف المقال . فلاح الغضب في وجه أمير المؤمنين عليه السلام وقال لعمار : إركب جملك وطف في قبائل الكوفة ، وقل لهم : أجيبوا عليا ، ليعرفوا الحق من الباطل ، والحلال من الحرام ، والصحة من السقم . [ قال ميثم : ] فركب عمار [ وخرج ] فما كان إلا هنيئة حتي رأيت العرب كما قال الله تعالي : ( إن كانت إلا صيحة واحدة فإذا هم جميع لدينا محضرون ) فضاق جامع الكوفة بهم ، وتكاثف الناس كتكاثف الجراد علي الزرع الغض في أوانه فنهض العالم الأورع ، والبطين الأنزع صلوات الله عليه ، ورقي من المنبر مراق ثم تنحنح ، فسكت الناس ، فقال : رحم الله من سمع فوعي ، أيها الناس إن معاوية يزعم أنه أمير المؤمنين ، وأن لا يكون الامام إماما حتي يحيي الموتي ، أو ينزل من السماء مطرا ، أو يأتي بما يشاء كل ذلك مما يعجز عنه غيره ، وفيكم من يعلم أني الآية الباقية ، والكلمة التامة والحجة البالغة ، ولقد أرسل إلي معاوية اهلا من جاهلية العرب ، ففسح في كلامه وعجرف في مقاله ، وأنتم تعلمون أني لو شئت لطحنت عظامه طحنا ، ونسفت الأرض من تحته نسفا ، وخسفتها عليه خسفا ، إلا أن احتمال الجاهل صدقة [ عليه ] . ثم حمد الله وأثني عليه ، وصلي علي النبي وآله ، وأشار بيده اليمني إلي الجو فدمدم ، وأقبلت غمامة ، وعلت سحابة ، وسمعنا منها قائلا يقول : السلام عليك يا أمير المؤمنين ، ويا سيد الوصيين ، ويا إمام المتقين ويا غياث المستغيثين ، ويا كنز الطالبين ، ومعدن الراغبين . فأشار إلي السحابة ، فدنت . قال ميثم : فرأيت الناس كلهم قد أخذتهم السكرة ، فرفع رجله وركب السحابة وقال لعمار : اركب معي وقل : ( بسم الله مجريها ومرسيها ). فركب عمار ، وغابا عن أعيننا ، فلما كان بعد ساعة أقبلت السحابة حتي أظلت جامع الكوفة ، فالتفت فإذا مولاي عليه السلام جالس علي دكة القضاء ، وعمار بين يديه والناس حافون به ، ثم قام وصعد المنبر وأخذ بالخطبة المعروفة ب " الشقشقية ". فلما فرغ منها اضطرب الناس ، وقالوا فيه أقاويل مختلفة ، فمنهم من زاده الله إيمانا ويقينا ، ومنهم من ازداد كفرا وطغيانا .
الطبري ، أبو جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن 4هـ) ، نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة عليهم السلام، ص 46، تحقيق ونشر مدرسة الإمام المهدي عليه السلام ـ قم ، الطبعة : الأولي، 1410هـ
الشيخ حسين بن عبد الوهاب (متوفاي ق5 هـ) ، عيون المعجزات ، ص 30، ناشر: منشورات المطبعة الحيدرية ـ النجف 1369 هـ ـ 1950م
سند ششم : علي بن خزيمة از عكرمه از ابن عباس
شيخ صدوق رحمة الله عليه اين خطبه را از طريق عكرمه از ابن عباس با اين سند آورده است:
1 - حدثنا محمد بن إبراهيم بن إسحاق الطالقاني - رضي الله عنه - قال : حدثنا عبد العزيز بن يحيي الجلودي ، قال : حدثنا أبو عبد الله أحمد بن عمار بن خالد ، قال : حدثنا يحيي بن عبد الحميد الحماني قال : حدثنا عيسي بن راشد ، عن علي بن خزيمة ، عن عكرمة ، عن ابن عباس .
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، معاني الأخبار، ص 361 ، ناشر: جامعه مدرسين، قم ، اول، 1403 ق .
سند هفتم: ابان بن تغلب از عكرمه از ابن عباس
در سند ديگر كه آن را نيز شيخ صدوق آورده، عكرمه از ابن عباس آمده است:
12 - حدثنا محمد بن علي ماجيلويه ، عن عمه محمد بن أبي القاسم ، عن أحمد ابن أبي عبد الله البرقي ، عن أبيه عن ابن أبي عمير ، عن أبان بن عثمان ، عن أبان ابن تغلب عن عكرمة ، عن ابن عباس قال : ذكرت الخلافة عند أمير المؤمنين علي ابن أبي طالب " ع " فقال : أما والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة أخو تيم وانه ليعلم...
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، علل الشرائع ، ج1 ص 150 ، تحقيق : السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: المكتبة الحيدرية ـ النجف ، 1385هـ ـ 1966م؛
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، معاني الأخبار، ص 361، ناشر: جامعه مدرسين، قم ، اول، 1403 ق .
نتيجه: با توجه به اسنادي كه ارائه شد، خطبه شقشقيه تنها از طريق عكرمه خارجي نقل نشده است و طرق ديگر نيز دارد. علاوه بر اين، تعدادي از علماي شيعه تصريح كرده اند كه اين روايت مستفيض است .
تصريح علماء شيعه به استفاضه سند تا ابن عباس
همانگونه كه ملاحظه مي شود، خطبه شقشقيه بيش از هفت سند دارد و ما تنها به ذكر هفت سند آن اكتفا كرديم و تنها پنج سند آن از طريق ابن عباس نقل شده و در دو سند آن عكرمه قرار دارد.
نكته مهم اين است كه سند ابن عباس، در حد استفاضه است و علماي شيعه به اين نكته تصريح كرده اند:
1. شيخ مفيد (متوفاي413هـ)
شيخ مفيد در «الارشاد» مي نويسد:
وروي جماعة من أهل النقل من طرق مختلفة ، عن ابن عباس قال : كنت عند أمير المؤمنين عليه السلام بالرحبة ، فذكرت الخلافة وتقدم من تقدم عليه فيها فتنفس الصعداء ثم قال : " أم والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحي...
جماعتي از اهل نقل (محدثان) از طرق مختلف اين روايت را از ابن عباس نقل كرده اند كه من در رحبه نزد اميرمؤمنان عليه السلام بودم ...
الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري البغدادي (متوفاي413 هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج1، ص287 ، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م.
شيخ مفيد در كتاب ديگرش مي نويسد:
الشقشقية : فأما خطبته عليه السلام التي رواها عبد الله بن عباس فهي أشهر من أن ندل عليها لشهرتها وهي التي يقول ( ع ) في أولها : والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحي ينحدر عني السيل ولا يرقي إلي الطير فسدلت دونها ثوبا وطويت عنها كشحا .
خطبه شقشقيه علي عليه السلام را كه ابن عباس روايت كردة مشهور تر از اين است كه ما برايش دليل بياوريم؛ زيرا اين خطبه شهرت بسيار دارد. ....
الجمل - الشيخ المفيد، ص 62
2. طبرسي (متوفاي 548هـ)
مرحوم طبرسي نيز مي نويسد:
وروي جماعة من أهل النقل من طرق مختلفة عن ابن عباس قال : كنت عند أمير المؤمنين بالرحبة فذكرت الخلافة وتقدم من تقدم عليه فتنفس الصعداء ثم قال : أما والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة وإنه ليعلم أن محلي منها محل القطب من الرحي.
الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب (متوفاي 548هـ)، الاحتجاج، ج1، ص283 ، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.
3. محدث بحراني (متوفاي1107هـ)
سيد هاشم بحراني مي نويسد:
والخطبة الشقشقية ذكرها السيد الرضي قدس الله سره في كتاب " نهج البلاغة " والخبر بها مستفيض.
خطبه شقشيقه كه سيد رضي آن را نقل كرده است، (از جهت سندي) مستفيض است.
البحراني ، السيد هاشم، (متوفاي1107هـ) ، حلية الأبرار، ج2، ص296، تحقيق : الشيخ غلام رضا مولانا البروجردي، ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامية ـ قم، الطبعة : الأولي، 1411هـ
ممكن است كسي اشكال كند كه هيچ كدام از سند هاي خطبه شقشقيه با بررسي دقيق رجالي صحيح نيست؛ پس اعتباري ندارد . در پاسخ مي گوييم : طبق قواعد رجالي شيعه، اگر ثابت شود كه سند يك روايت متسفيض است، نياز به بررسي سند ندارد .
روايت مستفيض نيازي به بررسي سند ندارد:
بسياري از بزرگان شيعه تصريح كرده اند كه وقتي روايتي مستفيض شد، نيازي به بررسي سندي ندارد؛ از جمله مرحوم صاحب جواهر در بحثي مي نويسد :
فلا ريب في استفاضتها بحيث تستغني عن ملاحظة السند كما هو واضح ... .
ترديدي در مستفيض بودن سند آن نيست؛ به طوري كه ما را از ملاحظه سند روايت بي نياز مي كند؛ چنانچه اين مطلب آشكار است.
النجفي ، الشيخ محمد حسن (متوفاي1266هـ)، جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام ، ج10، ص286، تحقيق وتعليق وتصحيح: محمود القوچاني، ناشر : دار الكتب الاسلامية ـ تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش .
و آقا رضا همداني نيز اين گونه استدلال مي كند :
واستفاضة هذه الأخبار مغنية عن البحث عن سندها ... .
مستفيض بودن اين روايات، ما را از تفحص در سند آن بي نياز مي كند.
الهمداني ، الحاج آقا رضا (متوفاي1322هـ)، مصباح الفقيه (ط.ق)، ج2، ص375، ناشر : منشورات مكتبة الصدر ـ طهران
و مرحوم آقاي خويي نيز در بسياري از موارد به مستفيض بودن روايت استدلال مي كند ؛ از جمله:
وإن كانت ضعيفة السند بأجمعها - فهي نصوص مستفيضة متظافرة مضافا إلي التسالم والاجماع وفيه الكفاية ، فخلاف ابن الجنيد لا يعبأ به .
الموسوي الخوئي ، السيد أبو القاسم (متوفاي1411هـ) ، مستند العروة الوثقي كتاب الخمس محاضرات زعيم الحوزة العلمية آية الله العظمي السيد أبو القاسم الموسوي الخوئي مد ظله تأليف الشيخ مرتضي البروجردي ، شرح ص 308 ، ناشر: چاپخانه : العلمية ـ قم، 1364 ش
وهذه الأخبار وإن كان أغلبها ضعيفة إلا أن استفاضتها بل الاطمئنان بصدور بعضها .
كتاب الطهارة - السيد الخوئي - ج5 - شرح ص 14 .
مرحوم آقا ضياء عراقي در مطلبي مي نويسد :
أن نفس استفاضتها كافية في الوثوق الاجمالي بصدور بعضها ... .
همين كه سند آن مستفيض است، براي وثوق اجمالي به صدور آن كفايت مي كند.
العراقي ، الشيخ آغا ضياء الدين (متوفاي1361هـ)، تعليقة استدلالية علي العروة الوثقي ، ص 215، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، الطبعة : الأولي، 1410هـ
متون فوق كه از علماي شيعه نقل شد، نشان مي دهد كه اگر يك روايت سندش در حد استفاضه باشد، ديگر بررسي سندي لازم ندارد هرچند سندش هم ضعيف باشد.
ملا صالح مازندراني نقل كرده است كه فضل بن جعفر بن فرات از وزيران بني العباس كه شيعه هم بوده، قبل از سيد رضي طريق خطبه شقشقيه را تصحيح كرده است:
الوزير أبي الفتح الفضل بن جعفر بن الفرات من وزراء بني العباس ، وهو الذي صحح طريق الخطبة الشقشقية إلي أمير المؤمنين ( صلي الله عليه وآله ) قبل الرضي رحمه الله .
شرح أصول الكافي - مولي محمد صالح المازندراني - ج 7 ص 356
نقل كامل خطبه شقشقيه توسط علماي اهل سنت
علاوه بر علماي شيعه، برخي از دانشمندان سني نيز اين خطبه را به صورت كامل نقل كرده اند؛ از جمله :
1. ابو سعد آبي در كتاب « نثر الدر»
وذكرت عنده عليه السلام الخلافة ، فقال : لقد تقمصها ابن أبي قحافة وهو يعلم أن محل منها القطب ، ينحدر عني النسيل ولا تترقي إلي الطير . فصبرت وفي الحلق شجاً ، وفي العين قذي ، لما رأيت تراي نهباً . فلما مضي لسبيله صيرها إلي أخي عدي ، فصيرها إلي ناحيةٍ خشناء تسنع مسها ...
در حضور اميرمؤمنان عليه السلام، از خلافت ياد شد، پس فرمود: ....
الآبي، ابوسعد منصور بن الحسين (متوفاي421هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج1، ص186، تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولي، 1424هـ - 2004م.
2. سبط ابن جوزي در كتاب «تذكرة الخواص»
نوه ابن جوزي نيز مي نويسد
(خطبة أخري و تعرف بالشقشقية)
ذكر بعضها صاحب نهج البلاغة وأخل بالبعض؛ وقد أتيت بها مستوفاة . أخبرنا بها شيخنا أبو القاسم النفيس الأنباري بإسناده عن إبن عباسقال : لما بويع أمير المؤمنين بالخلافة ناداه رجل من الصف وهو علي المنبر ما الذي أبطأ بك الي الآن فقال: بديها والله لقد تقمصها فلان وهو يعلم أن محلي منها محل القطب من الرحي ينحدر عني السبيل ... .
خطبه ديگري از آن حضرت كه به شقشقيه معروف شده است:
صاحب نهج البلاغه برخي از آن ها را نقل كرده و بعض ديگري را نقل نكرده؛ ولي من آن را به صورت كامل نقل خواهيم كرد . استاد ما ابو القاسم نفيس الأنباري با سند خود از ابن عباس نقل كرده استكه وقتي با اميرمؤمنان عليه السلام به عنوان خليفه بيعت شد، آن حضرت روي منبر بود كه شخصي از پايين منبر سؤال كرد؛ چه چيزي تا امروز خلافت تو را به تأخير انداخت؟ پس فرمود: ... .
سبط بن الجوزي الحنفي، شمس الدين أبوالمظفر يوسف بن فرغلي بن عبد الله البغدادي (متوفاي654هـ)، تذكرة الخواص، ص124، ناشر: مكتبة نينوي الحديثة ـ طهران ، ناصر خسرو.
3. ابن مردويه اصفهاني «مناقب علي بن ابي طالب»
ابن مردويه اصفهاني مي نويسد:
سليمان بن أحمد الطبراني ، أخبرنا أحمد بن علي الأبار ، أخبرنا إسحاق بن سعيد أبو سلمة الدمشقي ، أخبرنا خليد بن دعلج ، عن عطاء بن أبي رباح ، عن ابن عباس
ابن مردويه الإصفهاني ، الإمام أبي بكر أحمد بن موسي (متوفاي410هـ) ، مناقب علي بن أبي طالب (ع) وما نزل من القرآن في علي (ع)، ص 134 ، تحقيق: عبد الرزاق محمد حسين حرز الدين، ناشر: دار الحديث ـ قم، 1422 هـ 1380ش.
4. ابن ابي الحديد در «شرح نهج البلاغه»
إبن أبي الحديد معتزلي، بعد از نقل خطبه شقشيقه مي نويسد:
قلت : وقد وجدت أنا كثيراً من هذه الخطبة في تصانيف شيخنا أبي القاسم البلخي إمام البغداديين من المعتزلة ، وكان في دولة المقتدر قبل أن يخلق الرضي بمدة طويلة . ووجدت أيضاً كثيراً منها في كتاب أبي جعفر بن قبة أحد متكلمي الإمامية وهو الكتاب المشهور المعروف بكتاب الإنصاف . وكان أبو جعفر هذا من تلامذة الشيخ أبي القاسم البلخي رحمه الله تعالي ، ومات في ذلك العصر قبل أن يكون الرضي رحمه الله تعالي موجوداً .
من مي گويم: من مطالب بسياري از اين خطبه را در نوشته هاي استام ابوالقاسم بلخي كه پيشواي معتزله بغداد بود، يافتم؛ در حالي كه در زمان دولت مقتدر زندگي مي كرد؛ مدت ها پيش از آن كه سيد رضي خلق شود. همچنين بسياري از مطالب آن را در كتاب ابوجعفر بن قبه، يكي از متكلمين شيعه، در كتاب مشهور به الإنصاف يافتم . اين ابوجعفر از شاگردان شيخ ابوالقاسم بلخي بود و در همان زمان از دنيا رفت، قبل از اين كه سيد رضي رحمت الله عليه، به دنيا آمده باشد.
إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج1، ص129 ـ 130 ، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، 1418هـ - 1998م.
5. ابن عبد ربه و حسن بن عبد الله عسكري در (العقد الفريد و المواعظ والزواجر)
علامه مجلسي نام چند تن از علماي اهل سنت را آورده است كه آنها خطبه شقشيقه را در كتابهايشان آورده اند:
ومن أهل الخلاف رواها ابن الجوزي في مناقبه، وابن عبد ربه في الجزء الرابع من كتاب العقد، وأبو علي الجبائي في كتابه، وابن الخشاب في درسه - علي ما حكاه بعض الأصحاب - والحسن بن عبد الله بن سعيد العسكري في كتاب المواعظ والزواجر ـ علي ما ذكره صاحب الطرائف ـ .
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج29 ص 506، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
ولي متأسفانه ، در حال حاضر اين كتاب ها در اختيار ما نيست .
كلمات اهل سنت در انتساب اين خطبه به حضرت علي (ع)
جداي از نقل كامل خطبه توسط گروهي از علماي اهل سنت ، گروهي ديگر ، بخشي از آن را بيان كرده و آن را صريحا منتسب به حضرت علي عليه السلام دانسته اند :
1. عبد الله بن المعتز بالله (متوفاي335هـ)
أبُو العَبَّاس عَبْدُ الله بْنُ الُمْعَتزِّ بالله
شاعر مفلق محسن حسن الطبع، واسع الفكر كثير الحفظ والعلم يحسن في النظم والنثر، من شعراء بني هاشم المتقدمين وعلمائهم... ثم عمل أشعاراً يعتذر فيها ويمدح أمير المؤمنين علياً وولده عليهم السلام، وأعطي الله عهداً ليقولن باقي عمره في هذا الفن.
...
ومن أشعاره التي كانت من آخر قوله من آخر أيامه ما أنشدنيه لنفسه:
رَثَيْتُ الحَجِيجَ فَقالَ الْعُدا ... ةُ سَبَّ عَليّاً وَبِنْتَ النَّبِي
أَ آكُلُ لَحْمِي وَأَحْسُو دَمِي ... فَيا قَوْمِ لِلْعَجَبِ الأعْجَبِ
عَلِيٌّ يَظُنُّونَ بِي بُغْضَهُ ... فَهَلاَّ سِوَي الْكُفْرِ ظَنُّوهُ بِي
إذاً لا سَقَتْنِي عَداً كَفُّهُ ... مِنَ الحَوْضِ وَالَمْشرِب الأْعَذبِ
...
مُجَلِّي الكُرُوبِ وَلَيْثُ الْحُرُوِ ... بِ في الرَّهَجِ السَّاطِعِ الأْصْهَبِ
وَبَحْرُ الْعُلُومِ وَغَيْظُ الْخُصُومِ ... مَتيَ يَصْطَرِعْ وَهُمُ يَغْلِبِ
يُقَلّبُ فِي فَمِهِ مِقْوَلاً ... كَشِقْشَقِة الجَمَلِ المُصْعَبِ.
و از اشعار او است كه در اواخر عمرش، خود او برايم خوانده:
حجيج را مدح را كردم، دشمنان گفتند: او به علي و دختر پيامبر دشنام داده است
آيا من گوشت خود را بخورم و خون خود را بنوشم، اي قوم اين مطلب از عجيب ترين عجايب است.
گمان مي كنند كه من دشمني علي را دارم، گمان كرده اند كه من كافرم
اگر چنين باشد فردا دست او، از حوض و چشمه گوارا به من آب ندهد.
كسي كه سختي ها را از بين مي برد ، شير جنگ ها است در زماني كه گرد و غبار بلند شده است، با چهره درخشان و مانند شير.
و درياي علوم و مايه خشم دشمنان، چه زمان بود كه علي زمين بخورد و آن ها غالب شوند.
او همان كسي است كه در دهان خود خطبه خود را نگه داشت، مانند شقشقه شتري كه بر او فشار آمده است
الصولي ، أبو بكر محمد بن يحي (متوفاي335هـ)، أشعار أولاد الخلفاء وأخبارهم، ج1، ص193 ، طبق برنامه الجامع الكبير.
2. احمد بن محمد الميداني (متوفي 518)
ابو الفضل ميداني مي نويسد:
ولأمير المؤمنين علي رضي الله عنه خطبة تعرف بالشقشقية لأن ابن عباس رضي الله عنهما قال له حين قطع كلامه يا أمير المؤمنين لو اطردت مقالتك من حيث أفضيت فقال هيهات يا ابن عباس تلك شقشقة هدرت ثم قرت.
براي امير مؤمنان علي (رضي الله عنه) خطبه اي معروف به شقشقيه است؛ زيرا ابن عباس براي حضرت گفت: هنگامي كه امير مؤمنان سخنش را قطع كرد، اي اميرمؤمنان اگر دنباله خطبه ات را ادامه مي دادي بهتر بود. حضرت فرمود: اي پسر عباس چنين چيزي ديگر نخواهي شنيد اين سخنان شعله غم بود كه زبانه كشيد و خاموش شد.
النيسابوري ، أبو الفضل أحمد بن محمد الميداني (متوفاي518هـ) ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد ، مجمع الأمثال ج1، ص369، ناشر : دار المعرفة - بيروت.
3. ابن المبارك جزري(متوفاي606هـ)
ومنه حديث علي في خطبة له تلك شقشقة هدرت ثم قرت
ابن أثير الجزري، ابوالسعادات المبارك بن محمد (متوفاي606هـ)، النهاية في غريب الحديث والأثر، ج2، ص490 ، تحقيق طاهر أحمد الزاوي - محمود محمد الطناحي، ناشر: المكتبة العلمية - بيروت - 1399هـ - 1979م.
4. ابن ابي الاصبع مصري (متوفاي654هـ)
كقول علي عليه السلام في خطبته المعروفة بالشقشقية: بينا هو يستقبلها في حياته، إذ عقد لآخر بعد وفاته
ابن أبي الأصبع المصري ، عبد العظيم بن عبد الواحد (متوفاي654هـ)، تحرير التحبير في صناعة الشعر والنثر ، ج1، ص76 ، طبق برنامه الجامع الكبير.
5. ابن منظور افريقي (متوفاي711هـ)
وفي حديث علي ، رضوان الله عليه ، في خطبة له : تلك شقشقة هدرت ثم مرت
الأفريقي المصري، جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور (متوفاي711هـ)، لسان العرب، ج10، ص185، ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولي.
6. فيروز آبادي (متوفاي817 هـ)
والخطبة الشقشقية : العلوية لقوله لابن عباس لما قال له : لو اطردت مقالتك من حيث أفضيت : يا ابن عباس هيهات تلك شقشقة هدرت ثم قرت
الفيروز آبادي ، أبو طاهر الشيخ مجد الدين محمد بن يعقوب بن محمد بن إبراهيم بن عمر (متوفاي817 هـ)، القاموس المحيط ، ج1، ص1160 ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بيروت
7. زبيدي (متوفاي1205هـ)
والخُطْبَةُ الشِّقْشِقِيَّةُ : هي الخُطْبَةُ العَلَوِيَّةُ ، نسبت إلي علي رضي الله عنه سُمِّيتْ بذل : لقولِه لابْنِ عبّاسٍ رضي الله عنهم لمّا قال له عند قَطْعِهِ كَلامَهُ : يا أَمِيرَ المؤمِنينَ لو اطَّرَدَتْ مَقالَتُك من حَيْثُ أَفْضَيْتَ ، فقالَ : يا ابنَ عباسٍ هَيهات ، وتِلْكَ شقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ
الحسيني الزبيدي الحنفي ، محب الدين أبو فيض السيد محمد مرتضي الحسيني الواسطي (متوفاي1205هـ)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج25، ص522 ، تحقيق: مجموعة من المحققين، ناشر: دار الهداية.
8. محمود شكري آلوسي (متوفاي1342هـ)
والخطبة الشقشقية العلوية لقوله لابن عباس لما قال له وأطردت مقالتك من حيث أفضيت )يا ابن عباس هيهات تلك شقشقة هدرت ثم قرت انتهي
الآلوسي ، أبو المعالي محمود شكري بن عبد الله بن محمد بن أبي الثناء (متوفاي1342هـ)، غرائب الاغتراب ج1، ص84 ، طبق برنامه الجامع الكبير.
نتيجه:
اولا: خطبه شقشقيه تنها از طريق ابن عباس نقل نشده است، بلكه با دو سند ديگر از طريق امير مؤمنان و امام حسين عليهما السلام نيز آورده شده است. و طريق ابن عباس هم در حد استفاضه است و روايت مستفيض از نظر علماي رجال نياز به بررسي سندي ندارد.
ثانيا: علاوه بر علماي شيعه تعدادي از علماي اهل سنت، اين خطبه را هم به صورت كامل نقل كرده اند و هم قسمتي از آن را و نيز گروهي از آنها اين خطبه منسوب به آن حضرت مي دانند.
بنابراين، ترديد در انتساب اين خطبه به اميرمؤمنان عليه السلام، شايسته يك شخص محقق نيست، و انكار يك روايت مستفيض جز عناد و تعصب چيز ديگري را به نمايش نمي گذارد.
اين نوشتار را با كلامي از علامه سيد محسن امين به پايان مي بريم كه مي نويسد:
والمتأمل في هذه الخطبة يعلم أنها من كلام علي ع وانه لا فرق بينها وبين سائر كلامه وخطبه في أسلوبها وبلاغتها وانها لا تفترق عن سائر كلامه بشئ وان الذي دعاهم إلي أن يقولوا انها منحولة انها لا تتوافق مع بعض ميولهم المذهبية ولكن هذا لا يوجب الشك فيها بعد ان رواها الثقات عن علي ع وكانت في بلاغتها وفصاحتها لا تفترق عن شئ من كلامه والميول المذهبية لا تصلح سندا لانكار شئ علم ثبوته.
كسي كه در اين خطبه تأمل كند، مي داند كه از سخنان علي عليه السلام است و ميان اين خطبه و ساير فرمايشات آن حضرت در روش و بلاغت تفاوتي نيست. و آنچه موجب شده كه برخي بگويند: اين خطبه ساخته شده و منسوب به آن حضرت است، اين است كه اين خطبه با اميال مذهبي شان در تضاد است؛ اما اين مطلب موجب نمي شود كه در اين خطب شك كنيم بعد اين كه آن را راوايان موثق از حضرت علي عليه السلام نقل كرده اند و اين خطبه در بلاغت و فصاحتش از ديگر سخنان حضرت اندكي تفاوت ندارد. و اميال مذهبي صلاحيت ندارد و سند انكار چيزي نمي شود كه ثبوت آن روشن است.
أعيان الشيعة - السيد محسن الأمين - ج 1 ص 544
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)
پاسخ: