2024 April 17 - چهار شنبه 29 فروردين 1403
حضرت مهدي (عج) چه شباهت هاي با ذوالقرنين دارد ؟
کد مطلب: ٤٩٨٤ تاریخ انتشار: ٢٧ اسفند ١٤٠٠ تعداد بازدید: 32045
پرسش و پاسخ » مهدويت
حضرت مهدي (عج) چه شباهت هاي با ذوالقرنين دارد ؟

سؤال كننده : حامد

پاسخ :

در ابتدا بايد مقداري از خصوصيات ذي القرنين گفته شود تا شباهت هاي امام زمان با وي مشخص گردد :

1- او بر تمام زمين ( مسكوني ) حكومت كرد :

إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآَتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا

سوره كهف : آيه 84 .

ما در زمين به او امكاناتي داديم و از هر چيزي بدو وسيله اي بخشيديم .

طبق روايات حضرت مهدي نيز حاكم تمام زمين خواهد شد :

فروي أن جميع ملوك الدنيا كلها أربعة : مؤمنان وكافران ، فالمؤمنان سليمان بن داود وإسكندر (ذي القرنين) ، والكافران نمروذ وبختنصر ، وسيملكها من هذه الأمة خامس لقوله تعالي : " ليظهره علي الدين كله " [ التوبة : 33 ] وهو المهدي

تفسير قرطبي ج 11 ص 47

روايت شده است كه مالكان تمام جهان ( مسكوني) چهار نفر بوده اند ؛ دو نفر با ايمان و دو نفر كافر ؛ آن دو با ايمان سليمان بن داوود و اسكندر ( ذوالقرنين ) بودند و آن دو كافر نمرود و بختنصر ؛ و از اين امت نيز شخص پنجمي مالك تمام زمين خواهد شد ؛ زيرا خداوند فرموده است :" تا اين ( دين ) را بر ساير دين ها برتري بخشد " و او مهدي است .

سخاوي نيز از علماي بنام اهل سنت در كتاب خويش از كعب الاحبار نقل مي كند كه گفت :

إني لأجد المهدي مكتوبا في أسفار الأنبياء ما في حكمه ظلم ولا عيب . يملك الدنيا كما ملك ذو القرنين ، وسليمان بن داود عليهما السلام . .

القناعة فيما يحسن الإحاطة به من أشراط الساعة ص 56 چاپ مكتبة القرآن قاهرة

من مهدي را مي بينم كه نام او در كتاب هاي پيامبران آمده است و در حكومت او هيچ گونه ظلم و عيبي نيست ؛ دنيا را مالك مي شود همانگونه كه ذوالقرنين و سليمان بن داوود عليهما السلام مالك شدند .

2- به او از اسباب غيبي داده شده بود :

همان آيه اشاره شده در عنوان قبل ( آيه 84 سوره كهف) بر اين مطلب دلالت دارد ؛ در مورد امام زمان نيز اسباب غيبي ياري كننده حضرت خواهد بود .

3- او به همه جاي زمين گذر نمود :

عن أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) في قصة المهدي قال : ويتوجه إلي الآفاق فلا تبقي مدينة وطأها ذو القرنين إلا دخلها وأصلحها

الزام الناصب ج 2 ص 261 .

از امير مومنان علي بن ابي طالب (عليه السلام) در ماجراي مهدي روايت است كه فرمودند : و به همه سو روي مي كند ؛ پس هيچ شهري در زمين كه ذوالقرنين به آن وارد شده باشد باقي نمي ماند مگر اينكه مهدي در آن وارد شده و آن را درست مي نمايد .

4- او در ابتدا غيبتي طولاني نمود و سپس در ميان مردم آشكار شد :

يا أحمد بن إسحاق مثله في هذه الأمة مثل الخضر عليه السلام ، ومثله مثل ذي القرنين ، والله ليغيبن غيبة لا ينجو فيها من الهلكة إلا من ثبته الله عز وجل علي القول بإمامته ووفقه [ فيها ] للدعاء بتعجيل فرجه .

معجم احاديث الامام المهدي ج 4 ص 267

اي احمد بن اسحاق ماجراي او در اين امت مانند ماجراي خضر عليه السلام است و ماجراي او مانند ماجراي ذي القرنين است ؛ قسم به خدا غيبتي مي نمايد كه در آن از هلاكت نجات نمي يابد ، مگر كسي كه خداوند او را بر اعتقاد به امامت او نگه داشته باشد ؛ و او را بر دعاي براي جلو انداختن فرجش در آن زمان ، موفق گردانيده باشد .

او داراي عمري طولاني بود :

وأنبأنا أبو الفضائل وأبو تراب قالا نا أبو بكر أنا أبو الحسن أنا عثمان وأحمد قالا أنا الحسن أنا إسماعيل قال وأنا إسحاق عن عبد الله بن زياد بن سمعان قال بلغني عن بعض مؤمني أهل الكتاب أن ذا القرنين عاش ثلاثة آلاف سنة

تاريخ مدينة دمشق ج 17 ص 361

به ما از عده اي از مومنين اهل كتاب خبر رسيده است كه ذي القرنين سه هزار سال عمر كرد

وفي التوراة أن ذا القرنين عاش ثلاثة آلاف سنة والمسلمون يقولون ألفا وخمسمائة .

تذكرة الخواص سبط ابن الجوزي ص 364 به نقل از آداب عصر الغيبة شيخ حسين كوراني ص 25

در تورات چنين آمده است كه ذوالقرنين 3000 سال عمر كرد و مسلمانان آن را 1500 سال مي دانند .

در همه اين موارد حضرت حجت اباصالح المهدي عج الله تعالي فرجه با ذوالقرنين شباهت دارد .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | امجد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٢ ارديبهشت ١٣٨٧ |
بنا بر نقل مرحوم علامه طباطبايي ذوالقرنين کورش کبير است.
1 |رسول|Iran - Khowy |٠٣:١٨ - ٠٧ تير ١٣٩٤ |
4
 
1
برادر من علامه کجا فرموده‌اند که ذوالقرنین فلان کس است؟!
علامه فقط کاندیداهای احتمالی را رو کرده‌اند.
ویژگی‌هایی که خداوند در آیات مربوط به ذوالقرنین بیان میکند را افرادی مثل کوروش و اسکندر و ...... نمیتوانند داشته باشند.
برای اینکه ثابت بشه که ذوالقرنین همان امام زمان (عج) است به کتاب "ذوالقرنین از منظر قرآن" نوشته "عبدالله مستحسن" مراجعه فرمایید.
برای خرید اینترنتی این کتاب میتونین به این سایت سر بزنین:
http://www.zarrinbook.com/product/400/74411
در مورد کوروش هم خواهشا ب نظریات منتقدین هم گوش دهید.
مثل وبلاگ :
http://anti-cyrus.blog.ir/
پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اگر دقت کنيد، روايات، شباهت‌هاي ذوالقرنين با حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را بيان مي کند نه اينکه بگويد امام مهدي عجل الله فرجه الشريف همان ذوالقرنين است
جهت اطلاع بیشتر به قسمت نظرات همین مقاله رجوع کنید
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2 | سادات | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢١ ارديبهشت ١٣٨٧ |
ايا واقعا مي شه كوروش كبير (هر چند ادم خوبي بوده ضمن اينكه اولين پادشاه هخامنشيان بوده و در اون زمان هنوز دين در ايران درست شكل نگرفته بود) جز ذوالقرنين دانست؟ و ايا اينكه شباهت هايي بين امام زمان و ذوالقرنين است كه يكي از اونها اسنكدر است ايا صحت دارد و ايا فقط جنبه عدالت را در نظر گرفته اند كه اين را مطرح كرده اند؟

پاسخ:
دوست گرامي ! ما در اين مقاله به دنبال اثبات اين مطلب نبوده‌ايم كه ذوالقرنين چه كسي است ؟ اسكندر يا كوروش يا ... اين كه اسكندر همان ذوالقرنين است ، نظر شخصي قرطبي مفسر نام آور اهل سنت است ، نه نظر ما .
ما فقط مي‌خواستيم شباهت‌هاي ذوالقرنين را با حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را بشماريم .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
3 | طناز | Germany - Nuremberg | ١٢:٠٠ - ١٣ آبان ١٣٨٧ |
بسيار عالي بود صد افرين حقا ايراني اصيل هستيد هميشه پيروز باشي
4 | علي شبيري | Iran - Markaz | ١٢:٠٠ - ١٤ آبان ١٣٨٧ |
سلام عليكم
ابتدا بايد گفت كه گزينشي عمل كردن اصلا درست نيست پيامي درباره ابوطالب(ع) فرستادم و از اسلام ايشان دفاع كردم ولي متاسفانه در قسمت نظرها چاپ نكرديد. ثانيا اينكه علامه طباطبايي (ره) (به فرض) ايشان را كورش ناميده باشند دليل نمي‌شود و اين جزء همان اشكالاتي است كه متاسفانه رعايت نمي‌شود. همانطور كه فرموديد اين مقاله در مورد كورش نيست ولي من بيصبرانه منتظر نظر شما هستم زيرا شخصا نظرتان برايم اهميت زيادي دارد و خواهشمندم كه در مورد ذوالقرنين مطلبي چاپ كنيد(چون به عقيده بنده اين كار پان ايرانيستهاست و اينها اصلا بويي از اسلام نبرده‌اند!) چطور ممكن است كورش كه اينهمه لشكر كشي و قتل و غارت كرده و با نواميس مردم زنا كرده همان ذوالقرنين باشد؟؟ لطفا راهنمايي كنيد و خواهشا اين نظرات را اگر چاپ نمي‌كنيد لا اقل به سوالات جواب دهيد! چون جنبه عقيدتي دارد و فكر مي‌كنم مطابق با اهداف سايت (پاسخگويي به شبهات) است.
باكمال تشكر
والسلام علي من اتبع الهدي

پاسخ:
دوست عزيز و گرامي سلام ! ما تمام نظرات دوستان را نمايش مي&zwnjدهيم ؛ احتمالا نظر شما ارسال نشده است .

ما هرگز نگفته&zwnjايم كه كوروش ، اسكندر و يا هر كس ديگر همان ذوالقرنين است . ذوالقرنين پيامبر بزرگ خداوند است و هيچ شباهتي بين آن حضرت و افراد نام برده نيست . علامه نيز نظر قطعي شان اين نيست كه مراد از ذوالقرنين همان كورش باشد . ما در اين مقاله اصلاً به دنبال اين اثبات اين مطلب كه ذوالقرنين چه كسي است نبوده&zwnjايم ، فقط نظر قرطبي را آورده&zwnjايم كه ايشان اسكندر را ذوالقرنين معرفي كرده است .



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
5 | علي شبيري | Iran - Markaz | ١٢:٠٠ - ١٥ آبان ١٣٨٧ |
سلام عليكم
ابتدا بايد از شما دوستان و زحمتكشان اين سايت شريف تشكر كنم. اگر ايرادي هم مي‌گيريم و يا گله‌مند مي‌شويم حمل بر غرض ورزي نيست و توقع داريم كه شما بزرگواران اين را از حساسيت موضوع (مخصوصا با تشديد مصيبت وهابيت) درنظر بگيريد. والبته مسائل ديگري هم هست كه از وقتي از قم به منطقه مرزي كشور منتقل شده‌ام دوستان سوالات زيادي مي‌پرسند كه خوب بايد با دليل و برهان جواب دهيم...
ثانيا يك معذرت خواهي هم به شما دوستان بدهكارم چون عجله از طرف من بود و بايد صبر مي‌كردم و احتمالا همانطور كه فرموديد نظر ارسال نشده .
ثالثا باز هم درخواست مي‌كنم كه نظرتان را در مورد ذوالقرنين بفرماييد تا استفاده كنيم گرچه مطالبي را تحقيق كرده‌ام كه انشاءالله در نظرات مربوط ارسال خواهم كرد.

مجددا سپاسگذارم.

پاسخ:
دوست عزيز و گرامي سلام ! وظيفه اين مؤسسه پاسخ گويي به شبهات امامت و ولايت است ؛ از اين از پرداختن به موضوعات ديگر معذوريم و نمي&zwnjتوانيم به صورت مفصل پاسخ دهيم ، نهايتاً فقط به دادن منبع تحقيق بسنده مي&zwnjكنيم .

نظرمان را در باره ذوالقرنين به صورت خلاصه در جواب قبلي عرض كرديم .



موفق باشيد



گروه پاسخ به شبهات
6 | مبينا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٦ فروردين ١٣٨٨ |
من انتظار داشتم اطلاعات بيشتري در اختيار ما قرار بدهيد. مثلا درباره ي زندگي ذي القرنين بيشتر توضيح بدهيد.
7 | مهدي پناهي | Iran - Tehran | ٢٠:١١ - ١٦ خرداد ١٣٨٩ |
براي فهم بهتر معناي ذوالقرنيين در قرآن به کتاب جهان در انتظار دوالقرنيين چاپ انتشارات سبط النبي قم مراجعه کنيد 7745073 تلفن
8 | WaHHaBi | Iran - Tehran | ١٥:٣٩ - ٠٣ تير ١٣٨٩ |
بسم الله الباقي اي که گفتي بر ابي بکر(ل) و عمر(ل) لعنت مکن! زان که شايد حق تعالي کرده باشد رحمتش. آنچه با آل نبي کردد گر بخشد خدايي.! هم ببخشايد تو را گر کرده باشي لعنتش. لعن الله الرجل ؟؟؟؟ ............ عاشقان........ عاشقان........ مهدي خواهد آمد.........منتقم خون مادر(س) خواهد آمد............عاشقان....دلدادگان.......به والله روزي خورشيد از پشت ابر رخ مينمايد. و در روز انتقام انشاء الله ما هم در کنار مولا و آقايمان ازرقو وزرق(بوبکر و عمر) را از قبر هايشان بيرون کشيده و بر آن ها تليااااااااااااااااارد ها برابر شديد تر از آنچه با آل نبي کردند ميتازيم. انش الله. متن حديث : منا إثنا عشر مهديا ، أولهم أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ، وآخرهم التاسع من ولدي ، وهو القائم ، بالحق ، يحيي الله بن الأرض بعد موتها ، ويظهر به دين الحق علي الدين كله ، ولو كره المشركون . له غيبة يرتد فيها أقوام ويثبت فيها علي الدين آخرون ، فيؤذون ويقال لهم : ( متي هذا الوعد إن كنتم صادقين ) أما إن الصابر في غيبته علي الأذي والتكذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدي رسول الله صلي الله عليه وآله. ترجمه حديث : ربيع بن سعد ، از عبد الرحمان بن سليط روايت كرده كه گفت : امام حسين عليه السلام فرمود : از ما دوازده مهدي خواهد بود كه نخستين فرد آنها اميرالمؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام و آخرين آنها نهمين فرزند من و قائم به حق ميباشد . خداوند زمين را بدست او زنده گردانيده و دين حق خود را بدست او بر جميع اديان پيروز گردانيده ، هر چند مشركان از آن ناراحت باشند . آن حضرت غيبتي دارد كه اقوامي در آن ترديد كرده و اقوامي ديگر در آن ثابت قدم ميمانند و اذيت و آزار خواهند شد تا آنجاكه به ايشان گفته ميشود آن وعده چه زماني خواهد بود ؟ آگاه باشيد كسي كه در غيبت آن حضرت بر اذيت و آزار واتهام ديگران ومخالفين صبر كند ، مانند كسي است كه در كنار رسول خدا با شمشير جهاد كرده باشد . منابع شيعي : : كمال الدين : ج 1 ص 317 ب 30 ح 3 - حدثنا أحمد بن زياد بن جعفر الهمداني قال : حدثنا علي بن إبراهيم بن هاشم ، عن أبيه ، عن عبد السلام بن صالح الهروي قال : أخبرنا وكيع بن الجراح ، عن الربيع بن سعد ، عن عبد الرحمن بن سليط قال : قال الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام : - : عيون أخبار الرضا : ج 1 ص 68 ب 6 ح 36 - كما في كمال الدين بتفاوت يسير ، بسنده . : كفاية الأثر : ص 231 - كما في كمال الدين بسنده ، عن محمد بن علي وفي سنده ( زياد بن جعفر ، بدل أحمد بن زياد بن جعفر . . سابط وفيه ( . . قوم . . المجاهدين ) . : مقتضب الأثر : ص 23 - كما في كمال الدين بسنده ، بتفاوت يسير . : إعلام الوري : ص 384 ف 2 - كما في كمال الدين ، عن ابن بابويه ، وفيه ( ويظهر به الدين . . ويحق الحق . . قوم ويثبت علي الدين فيها ) . : الصراط المستقيم : ج 2 ص 111 ب 10 ف 2 - عن العيون مرسلا وفيه ( . . قوم . . الصابرين . . ) . : العدد القوية : ص 71 ح 114 - أوله ، مرسلا . : منتخب الأنوار المضيئة : ص 78 ف 6 - كما في كمال الدين ، بتفاوت يسير ، وفيه ( . . أين إمامكم الذي تزعمون ) . : إثبات الهداة : ج 1 ص 479 ب 9 ف 4 ح 134 - عن العيون .وفي : ص 710 ب 9 ف 18 ح 152 - أوله عن مقتضب الأثر . : الانصاف : ص 213 ح 209 - عن كمال الدين بتفاوت يسير ، وفي سنده ( الربيع بن سعيد . . ) وفيه ( قوم ) وقال ( قلت : وروي هذا الحديث محمد بن علي في كتاب النصوص والخصال ) ولم نجده في الخصال . : البحار : ج 36 ص 385 ب 43 ح 6 - عن العيون ، بتفاوت يسير ، ومقتضب الأثر .وفي : ج 51 ص 133 ب 3 ح 4 - عن كمال الدين . : العوالم : مجلد 15 ج 3 ص 257 ب 4 ح 3 - عن العيون ، وأشار إلي مثله عن مقتضب الأثر . : نور الثقلين : ج 2 ص 212 ب 123 - أوله ، عن كمال الدين .وفي : ج 5 ص 242 ح 68 - أوله ، عن كمال الدين . وفيه ( . . الحسن بن علي بن أبي طالب ) . : شرح غاية الاحكام : علي ما في كشف الأستار . : كشف الأستار : ص 109 - كما في كمال الدين ، أوله ، عن شرح غاية الاحكام ظاهرا . : منتخب الأثر : ص 62 ف 1 ب 4 ح 11 - أوله ، عن كشف الأستار . : وفي : ص 205 ف 2 ب 10 ح 4 - عن كفاية الأثر .
9 | محمد خواجه عميد | Iran - Tehran | ٢٣:١٥ - ٢٩ تير ١٣٨٩ |
هر حرکت و تلاشي در جهت اثبات حقانيت علي (ع) و فرندانشان عليهم صلوات الله بسيار پسنديده است خداوند خيرتان دهد مارانيز دعا بفرمائيد.
10 | مهدي | Iran - Urmia | ٠١:٢٦ - ١٢ اسفند ١٣٩٠ |
علي ( عليه السلام ) خود را معرّفي مي كند ابوالطّفيل مي گويد: مطالبي را در مورد رجعت از سلمان و مقداد و ابيّ بن كعب شنيده بودم، در كوفه به خدمت حضرت علي ( عليه السلام ) نقل كردم، امير مؤمنان همه آنها را تصديق فرمود. آنگاه يقين من به رجعت در سطح يقينم به قيامت شد. يكي از مطالبي كه از محضر آن حضرت پرسيدم در مورد دابّة الارض بود، فرمود از اين پرسش در گذر. عرض كردم مرا آگاه ساز. فرمود: «دابّة الارض، جنبنده ايست كه غذا مي خورد، در بازار راه مي رود، ازدواج مي كند». پرسيدم: او كيست؟ فرمود: او كسي است كه استقرار و آرامشِ زمين به وسيله اوست. گفتم: او چه كسي است؟ فرمود: او صاحب زمين است. گفتم: كيست؟ فرمود: او صدّيق امّت است، فاروق امّت است، ذوالقرنين امّت است. گفتم: او چه كسي است؟ فرمود: او كسي است كه علم الكتاب نزد اوست. او كسي است كه به آنچه از طرف خدا آمده تصديق نموده، روزي كه جز من و محمّد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) به آن كافر بودند. كه به خدا سوگند منم. گفتم: نامش را بفرمائيد. فرمود: گفتم. ( - كتاب اسرار آل محمد ( صلي الله عليه وآله وسلم ) (سليم بن قيس): ص 68 / ايقاظ: ص 366. ) علي (ع) خود ميفرمايد که من ذوالقرنين هستم {http://www.freemasonery666.blogfa.com}
11 | سيدعيسي حسيني | Iran - Behshahr | ٠٢:٠٧ - ١٥ تير ١٣٩١ |
با سلام. مقاله اگرچه به دنبال اثبات اينکه ذي القرنين چه کسي است نمي باشد، اما اشاره نادرست به چيزي که قبلا به اثبات رسيده، خواننده را مکدر ميکند و نسبت به باقي کلام مشکوک. لطفا نظر علامه طباطبايي را در خصوص چه کسي بودن ذي القرنين مطالعه کرده و مقاله را اصلاح نماييد. اسکندر خداپرست نبوده و ايرادات بسيار داشته و ضمنا به قدر ذي القرنين واقعي هم فتوحات نداشته و بنابراين جزء چهار نفر نمي باشد. اضافه کنم که اولا اسکندر عمر کوتاهي داشته و ثانيا کتيبه اي از کوروش يافت شده که از خود با نام ذي القرنين ياد کرده.

پاسخ:
باسلام
دوستان گرامي
به جهت سؤالهاي مكرر شما بزرگواران در مورد اينكه ذوالقرنين چه كسي بوده است؟ توجه شما را به نظر آيت الله مكارم شيرازي جلب مي كنيم:
در آيه 83 از سوره كهف مى ‏خوانيم: «و يسئلونك عن ذى القرنين قل سأتلوا عليكم منه ذكرا ...»
(و از تو درباره ذى القرنين سؤال مى‏كنند بگو به زودى گوشه‏اى از سرگذشت او را براى شما بازگو مى‏كنم)
در اينجا اين سؤال مطرح مى‏شود كه ذوالقرنين چه كسى بود؟
در اينكه ذوالقرنين كه در قرآن مجيد آمده از نظر تاريخى چه كسى بوده است، و بر كدام يك از مردان معروف تاريخ منطبق مى‏شود؟ در ميان مفسران گفتگو بسيار است، نظرات مختلفى در اين زمينه ابراز شده كه مهمترين آنها سه نظريه زير است.
اول: بعضى معتقدند او كسى جز «اسكندر مقدونى» نيست، لذا بعضى او را به نام اسكندر ذوالقرنين مى‏خوانند، و معتقدند كه او بعد از مرگ پدرش بر كشورهاى روم و مغرب و مصر تسلط يافت، و شهر اسكندريه را بنا نمود، سپس شام و بيت المقدس را در زير سيطره خود گرفت، و از آنجا به ارمنستان رفت، عراق و ايران را فتح كرد، سپس قصد «هند» و «چين» نمود و از آنجا به خراسان بازگشت شهرهاى فراوانى بنا نهاد، و به عراق آمد و بعد از آن در شهر «زور» بيمار شد و از دنيا رفت، و به گفته بعضى بيش از 36 سال عمر نكرد، جسد او را به اسكندريه بردند و در آنجا دفن نمودند.(تفسير فخر رازى ذيل آيات مورد بحث و كامل ابن اثير جلد 1 صفحه 287، بعضى معتقدند نخستين كسى كه اين نظريه را ابراز كرده شيخ ابوعلى سينا در كتاب الشفاء بوده است.)
دوم: جمعى از مورخين معتقدند ذوالقرنين يكى از پادشاهان «يمن» بوده (پادشاهان يمن بنام «تبع» خوانده مى‏شدند كه جمع آن «تبابعه» است).
از جمله «اصمعى» در تاريخ عرب قبل از اسلام، و «ابن هشام» در تاريخ معروف خود بنام «سيره» و «ابوريحان بيرونى» در «الاثار الباقية» را مى‏توان نام برد كه از اين نظريّه دفاع كرده‏اند.
حتّى در اشعار «حميرى‏ها» (كه از اقوام يمن بودند) و بعضى از شعراى جاهليت اشعارى ديده مى‏شود كه در آنها افتخار به وجود «ذوالقرنين» كرده‏اند.( الميزان جلد 13 صفحه 414.)
طبق اين فرضيه، سدّى را كه ذوالقرنين ساخته، همان سدّ معروف «مأرب» است.
سومين نظريه كه ضمناً جديدترين آنها محسوب مى‏شود همانست كه دانشمند معروف اسلامى «ابوالكلام آزاد» كه روزى وزير فرهنگ كشور هند بود، در كتاب محققانه‏اى كه در اين زمينه نگاشته است آمده.( اين كتاب به فارسى ترجمه شده و بنام« ذوالقرنين يا كورش كبير» انتشار يافته، و بسيارى از مفسران و مورخان معاصر، اين نظريه را بالحن موافق در كتابهاى خود مشروحاً آورده‏اند.)
طبق اين نظريه ذوالقرنين همان «كورش كبير» پادشاه هخامنشى است.
از آنجا كه نظريه اوّل و دوّم تقريباً هيچ مدرك قابل ملاحظه تاريخى ندارد و از آن گذشته، نه اسكندر مقدونى داراى صفاتى است كه قرآن براى ذوالقرنين شمرده و نه هيچيك از پادشاهان يمن.
به علاوه «اسكندر مقدونى» سدّ معروفى نساخته، امّا «سدّ مأرب» در «يمن» سدّى است كه با هيچيك از صفاتى كه قرآن براى سدّ ذوالقرنين ذكر كرده است تطبيق نمى‏كند، زيرا سدّذوالقرنين طبق گفته قرآن از آهن و مس ساخته شده بود، و براى جلوگيرى از هجوم اقوام وحشى بوده، در حالى كه سدّ مأرب از مصالح معمولى، و به منظور جمع آورى آب و جلوگيرى از طغيان سيلابها ساخته شده بود، كه شرح آن را قرآن در سوره «سبا» بيان كرده است.
به همين دليل بحث را بيشتر روى نظريه سوّم متمركز مى‏كنيم، و در اينجا لازم مى‏ دانيم به چند امر دقيقاً توجه شود:
الف: نخستين مطلبى كه در اينجا جلب توجه مى كند اين است كه «ذوالقرنين» (صاحب دو قرن) چرا به اين نام ناميده شده است؟
بعضى معتقدند اين نامگذارى به خاطر آن است كه او به شرق و غرب عالم رسيد كه عرب از آن تعبير به قرنى الشمس (دو شاخ آفتاب) مى‏كند.
بعضى ديگر معتقدند كه اين نام به خاطر اين بود كه دو قرن زندگى يا حكومت كرد، و در اينكه مقدار قرن چه اندازه است نيز نظرات متفاوتى دارند.
بعضى مى‏گويند در دو طرف سر او برآمدگى مخصوصى بود و به خاطر آن به ذوالقرنين معروف شد.
و بالاخره بعضى بر اين عقيده‏اند كه تاج مخصوص او داراى دو شاخك بود.
و عقائد ديگرى كه نقل همه آنها به طول مى‏انجامد، و چنانكه خواهيم ديد مبتكر نظريه سوّم يعنى «ابوالكلام آزاد» از اين لقب، استفاده فراوانى براى اثبات نظريه خود كرده است.
ب: از قرآن مجيد به خوبى استفاده مى‏شود كه ذوالقرنين داراى صفات ممتازى بود:
- خداوند اسباب پيروزيها را در اختيار او قرار داد.
- او سه لشگر كشى مهم داشت: نخست به غرب، سپس به شرق و سرانجام به منطقه‏اى كه در آنجا يك تنگه كوهستانى وجود داشته، و در هر يك از اين سفرها با اقوامى برخورد كرد
- او مرد مؤمن و موحّد و مهربانى بود، و از طريق عدل و داد منحرف نمى‏شد، و به همين جهت مشمول لطف خاص پروردگار بود. او يار نيكوكاران و دشمن ظالمان و ستمگران بود، و به مال و ثروت دنيا علاقه‏اى نداشت.
- او هم به خدا ايمان داشت و هم به روز رستاخيز.
- او سازنده يكى از مهمترين و نيرومندترين سدها است، سدى كه در آن بجاى آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شد (واگر مصالح ديگر در ساختمان آن نيز به كار رفته باشد تحت الشعاع اين فلزات بود) و هدف او از ساختن اين سد كمك به گروهى مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم يأجوج و مأجوج بوده است.
- او كسى بوده كه قبل از نزول قرآن نامش در ميان جمعى از مردم شهرت داشت، و لذا قريش يا يهود از پيغمبر صلى الله عليه و آله درباره آن سؤال كردند، چنانكه قرآن مى‏گويد يسئلونك عن ذى القرنين: «از تو درباره ذوالقرنين سؤال مى‏كنند».
اما از قرآن چيزى كه صريحاً دلالت كند او پيامبر بوده استفاده نمى‏شود هر چند تعبيراتى در قرآن هست كه اشعار به اين معنى دارد چنانكه در تفسير آيات سابق گذشت.
از بسيارى از روايات اسلامى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمه اهلبيت عليهم السلام نقل شده نيز مى‏خوانيم: «او پيامبر نبود بلكه بنده صالحى بود»( به تفسير نورالثقلين جلد سوم صفحات 294 و 295 مراجعه شود.)
ج: اساس قول سوم (ذوالقرنين كورش كبير بوده است) به طور بسيار فشرده بر دو اصل استوار است:
نخست اينكه: سؤال كنندگان درباره اين مطلب از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله طبق رواياتى كه در شأن نزول آيات نازل شده است يهود بوده‏اند، و يا قريش به تحريك يهود، بنابراين بايد ريشه اين مطلب را در كتب يهود پيدا كرد.
از ميان كتب معروف يهود به كتاب دانيال فصل هشتم بازمى‏گرديم، در آنجا چنين مى‏خوانيم:
«در سال سلطنت «بل شصّر» به من كه دانيالم رؤيائى مرئى شد بعد از رؤيائى كه اولًا به من مرئى شده بود، و در رؤيا ديدم، و هنگام ديدنم چنين شد كه من در قصر «شوشان» كه در كشور «عيلام» است بودم و در خواب ديدم كه در نزد نهر «اولاى» هستم و چشمان خود را برداشته نگريستم و اينك قوچى در برابر نهر باستاد و صاحب دو شاخ بود، و شاخهايش بلند ... و آن قوچ را به سمت «مغربى» و «شمالى» و «جنوبى» شاخ زنان ديدم، و هيچ حيوانى در مقابلش مقاومت نتوانست كرد، و از اينكه احدى نبود كه از دستش رهائى بدهد لهذا موافق رأى خود عمل مى‏نمود و بزرگ مى ‏شد ...» (كتاب دانيال فصل هشتم جمله‏ هاى 1- 4)
پس از آن در همين كتاب از «دانيال» چنين نقل شده: «جبرئيل بر او آشكار گشت و خوابش را چنين تعبير نمود:
قوچ صاحب دو شاخ كه ديدى ملوك مدائن و فارس است (يا ملوك ماد و فارس است).
يهود از بشارت رؤياى دانيال چنين دريافتند كه دوران اسارت آنها با قيام يكى از پادشاهان ماد و فارس، و پيروز شدنش بر شاهان بابل، پايان مى‏گيرد، و از چنگال بابليان آزاد خواهند شد.
چيزى نگذشت كه «كورش» در صحنه حكومت ايران ظاهر شد و كشور ماد و فارس را يكى ساخت، و سلطنتى بزرگ از آن دو پديد آورد، و همانگونه كه رؤياى دانيال گفته بود كه آن قوچ شاخهايش را به غرب و شرق و جنوب مى‏ زند كورش نيز در هر سه جهت فتوحات بزرگى انجام داد.
يهود را آزاد ساخت و اجازه بازگشت به فلسطين به آنها داد.
جالب اينكه در تورات در كتاب «اشعيا» فصل 44 شماره 28 چنين مى‏خوانيم:
«آنگاه در خصوص كورش مى‏فرمايد كه شبان من اوست، و تمامى مشيتم را به اتمام رسانده به «او رشليم خواهد گفت كه بنا كرده خواهى شد».
اين جمله نيز قابل توجه است كه در بعضى از تعبيرات تورات، از كورش تعبير به عقاب مشرق، و مرد تدبير كه از مكان دور خوانده خواهد شد آمده است (كتاب اشعيا فصل 46 شماره 11).
دوم: اينكه در قرن نوزدهم ميلادى در نزديكى استخر در كنار نهر «مرغاب» مجسمه‏اى از كورش كشف شد كه تقريباً به قامت يك انسان است، و كورش را در صورتى نشان مى‏دهد كه دو بال همانند بال عقاب از دو جانبش گشوده شد، و تاجى به سر دارد كه دو شاخ همانند شاخ‏هاى قوچ در آن ديده مى‏شود.
اين مجسمه كه نمونه بسيار پرارزشى از فنّ حجّارى قديم است آنچنان جلب توجه دانشمندان را نمود كه گروهى از دانشمندان آلمانى فقط براى تماشاى آن به ايران سفر كردند.
از تطبيق مندرجات تورات با مشخصّات اين مجسمه اين احتمال در نظر اين دانشمند كاملًا قوت گرفت كه ناميدن «كورش» به «ذوالقرنين» (صاحب دوشاخ) از چه ريشه‏اى مايه مى‏ گرفت، و همچنين چرا مجسمه سنگى كورش داراى بالهائى همچون بال عقاب است، و به اين ترتيب بر گروهى از دانشمندان مسلّم شد كه شخصيت تاريخى ذوالقرنين از اين طريق كاملًا آشكار شده است.
آنچه اين نظريه را تأييد مى‏ كند اوصاف اخلاقى است كه در تاريخ براى كورش نوشته‏اند.
هر ودوت مورخ يونانى مى‏نويسد: «كورش» فرمان داد تا سپاهيانش جز به روى جنگجويان شمشير نكشند، و هر سرباز دشمن كه نيزه خود را خم كند او را نكشند، و لشگر كورش فرمان او را اطاعت كردند بطوريكه توده ملت، مصائب جنگ را احساس نكردند.
و نيز «هرودوت» درباره او مى‏نويسد: كورش پادشاهى كريم و سخى و بسيار ملايم و مهربان بود، مانند ديگر پادشاهان به اندوختن مال حرص نداشت بلكه نسبت به كرم و عطا حريص بود، ستم زدگان را از عدل و داد برخوردار مى ‏ساخت و هرچه را متضمن خير بيشتر بود دوست مى ‏داشت.
و نيز مورّخ ديگر «ذى نوفن» مى‏نويسد: كورش پادشاه عاقل و مهربان بود وبزرگى ملوك با فضائل حكماء در او جمع بود، همّتى فائق، وجودى غالب داشت، شعارش خدمت انسانيّت و خوى او بذل عدالت بود، و تواضع و سماحت در وجود او جاى كبر و عجب را گرفته بود.
جالب اينكه اين مورّخان كه كورش را اين چنين توصيف كرده‏اند از تاريخ نويسان بيگانه بودند نه از قوم يا ابناء وطن او، بلكه اهل يونان بودند و مى ‏دانيم مردم يونان به نظر دوستى به كورش نگاه نمى ‏كردند، زيرا با فتح «ليديا» به دست كورش شكست بزرگى براى ملت يونان فراهم گشت.
طرفداران اين عقيده مى گويند اوصاف مذكور در قرآن مجيد درباره ذوالقرنين با اوصاف كورش تطبيق مى‏ كند.
از همه گذشته كورش سفرهائى به شرق غرب و شمال انجام داد كه در تاريخ زندگانيش به طور مشروح آمده است، و با سفرهاى سه گانه‏اى كه در قرآن ذكر شده قابل انطباق مى‏باشد:
نخستين لشگركشى كورش به كشور «ليديا» كه در قسمت شمال آسياى صغير قرار داشت صورت گرفت، و اين كشور نسبت به مركز حكومت كورش جنبه غربى داشت.
هرگاه نقشه ساحل غربى آسياى صغير را جلو روى خود بگذاريم خواهيم ديد كه قسمت اعظم ساحل در خليجك‏هاى كوچك غرق مى ‏شود، مخصوصاً در نزديكى «ازمير» كه خليج صورت چشمه‏اى به خود مى‏گيرد.
قرآن مى‏گويد ذوالقرنين در سفر غربيش احساس كرد خورشيد در چشمه گلالودى فرو مى ‏رود.
اين صحنه همان صحنه‏اى بود كه كورش به هنگام فرو رفتن قرص آفتاب (در نظر بيننده) در خليجك‏هاى ساحلى مشاهده كرد.
لشكركشى دوّم كورش به جانب شرق بود، چنانكه «هرودوت» مى‏گويد: اين هجوم شرقى كورش بعد از فتح «ليديا» صورت گرفت، مخصوصاً طغيان بعضى از قبائل وحشى بيابانى كورش را به اين حمله واداشت.
تعبير قرآن «حتى اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع على قوم لم نجعل لهم من دونها سترا» (سوره كهف آيه 90)
اشاره به سفر كورش به منتهاى شرق است كه مشاهده كرد خورشيد بر قومى طلوع مى‏ كند كه در برابر تابش آن سايبانى ندارند اشاره به اينكه آن قوم بيابان گرد و صحرانورد بودند.
كورش لشگركشى سومى داشته كه به سوى شمال، به طرف كوههاى قفقاز بود، تا به تنگه ميان دو كوه رسيد، و براى جلوگيرى از هجوم اقوام وحشى با درخواست مردمى كه در آنجا بودند در برابر تنگه سدّ محكمى بنا كرد.
اين تنگه در عصر حاضر تنگه «داريال» ناميده مى‏شود كه در نقشه‏هاى موجود ميان «ولادى كيوكز» و «تفليس» نشان داده مى‏شود، در همانجا كه تاكنون ديوار آهنى موجود است، اين ديوار همان سدى است كه كورش بنا نموده زيرا اوصافى كه قرآن درباره سد ذوالقرنين بيان كرده كاملا بر آن تطبيق ميكند.
اين بود خلاصه آنچه در تقويت نظريه سوم بيان شده است.( براى توضيح بيشتر به كتاب« ذوالقرنين يا كورش كبير» و همچنين« فرهنگ قصص قرآن» مراجعه شود.)
درست است كه در اين نظريه نيز نقطه‏ هاى ابهامى وجود دارد، ولى فعلًا مى‏توان از آن به عنوان بهترين نظريه درباره تطبيق ذوالقرنين بر رجال معروف تاريخى نام برد.
( تفسير نمونه، ج12، ص542 و يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص: 611)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
12 | سعيد امين زاده | Czechia - Prague | ٢١:٠٠ - ٣٠ مهر ١٣٩١ |
زنده باد كوروش كبير.حضراتي كه ميگويند كوروش آدم كشته مگه در جنگ هاي صدر اسلام آدم كشته نشد؟؟مگه در جنگ تحميلي عراقي ها كشته نشدند پس چرا اسمشو گذاشتيم دفاع مقدس؟؟؟اين كه لقب ذوراقرنين لقب كوروش باشه آيا براي ما ايراني ها افتخار نيست؟؟؟متاسفانه بعضي ها هنوز در عهد سيروسفر ميكنند
13 | A-M | Iran - Zanjan | ٠١:١٢ - ٢٢ آبان ١٣٩١ |
با عرض سلام وخسته نباشيد.سئوال من اين است که آيا کوروش آدم کش يا غاصب يا زناکار بوده يا نه.يا راسته که کوروش از اقوام اسياي شمالي بوده وبعدا به ايران مهاجرت کرده وحکومت را باتوطئه غصب کرده وبعدا پادشاه شده.وديگر اينکه در منطقه آذربايجان کنوني کشته شده.چرايش را هم اگر زحمت نبست بگوئيد.باتشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
مورخين، از كورش به خوبي ياده كرده اند و عده اي از مفسرين، ذوالقرنين در قرآن را كه به عدالت و عمل صالح توصيف شده است، به كورش تطبيق داده اند . جهت اطلاع بيشتر از زندگي نامه و جنگ هاي او به جلد 1 كتاب تاريخ ايران باستان نوشته حسن پيرنيا مراجعه كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
1 |حسین|Iran - Tehran |١٠:٣٨ - ١٤ مرداد ١٣٩٤ |
1
 
1
تاریخ باستان ایران حسن پيرنيا، ج‏۱، ص ۴۶۷؛ کورش می گوید اگر روح پس از فناى بدن باقى می‌ماند، به احترام روح من، آنچه را كه من به شما توصيه می‌كنم، به جا آريد. اگر امر طور ديگر است و بقاى روح بسته به بقاى بدن، پس لااقل از خدايانى، كه جاويدان اند، همه چيز را مى ‏بينند و به هر كار قادرند، بترسيد. خدايان حافظ اين نظم ثابت و تغييرناپذير عالم ‏اند و جلال و عظمت آنها فوق هر بيانى است.»بنابراین کورش موحدنبوده است.
پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در خصوص کورش اختلاف فراوان است لذا نیاز به بررسی زیاد است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
14 | عليرضاموسوي تبريزي | Iran - Yazd | ٢٤:٤٢ - ٢٣ آبان ١٣٩١ |
سلام عليکم.
احسنتم به گروه پاسخ به شبهات مذهبي بخاطرتمجيد و ذکرخيرتان ازجناب کورش مردعاقل وصالح خداوند،که ازافتخارات تاريخ ايران باستان است.
15 | سجاد ش | Iran - Isfahan | ١٢:٤١ - ٢٧ آذر ١٣٩١ |
سلام وخسته نباشيد
ممنون از مطالب با ارزشتون.
درود بر کورش کبير
16 | عليرضا | Iran - Tehran | ١٢:٣٥ - ٢٥ بهمن ١٣٩١ |
سلام به دوستان عزيزم من در باره حضرت ذوالقرنين مطالبي رو خوندم و روايت هاي زيادي رو در جستجوهاي خود پيدا کردم و خوندم طبق يکي از روايتهايي که به نقل از اميرالمومنين امام علي (ع)که از ايشان درمورد ذوالقرنين پرسيده شده بود فرموده اند:ذوالقرنين نه پادشاه بود ونه پيامبر بلکه بنده اي صالح خداوند بود که دو مرتبه توسط ضربه اي که به فرق سرشان زده شده از دنيا رفته اند در مرتبه اول به شرقدنيا مسط شده و در بار دوم که بس از مدتي دوباره زنده شده اند به سرار سر دنيا مسلط شده اند اميرالمومنين فرموده اند به افرادي که در ان مجلس بوده اند فرمونده اند و هم اکنون هم در نزد شما است. اينجا يه سوال مطرح ميشود که ايا ذوالقرنين همان امام علي است يا نه ولي به عقيده من کوروش ويا اسکندر ذوالقرنين نيستن واما اين روايتي که من از کتابهاي که خوندم طبق روايت بيان کرده ام قبول کردن يا نکردنش با شما ممنون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اگر در روايت دقت كرده باشيد حضرت علي عليه السلام نفرمود ذوالقرنين هم اكنون در نزد شماست بلكه حضرت فرمود: مثل او يعني خودش در شما است. قَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ أَ نَبِيُّ هُوَ أَمْ مَلَكٌ قَالَ لَا نَبِيٌّ وَ لَا مَلَكٌ كَانَ عَبْداً لِلَّهِ صَالِحاً أَحَبَّ اللَّهَ فَأَحَبَّهُ وَ نَصَحَ لِلَّهِ فَنَصَحَ اللَّهُ لَهُ أَرْسَلَهُ اللَّهُ إِلَى قَوْمٍ فَضُرِبَ عَلَى قَرْنِهِ الْأَيْمَنِ فَغَابَ عَنْهُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ ظَهَرَ فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ الْأَيْسَرِ فَغَابَ عَنْهُمْ ثُمَّ رُدَّ الثَّالِثَةَ فَمَكَّنَهُ اللَّهُ فِي الْأَرْضِ وَ فِيكُمْ مِثْلُهُ يَعْنِي نَفْسَه‏ بحار الانوار ج40 ص 284
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
17 | alifoolif | United States - Kansas City | ٠٢:٢١ - ١٨ تير ١٣٩٢ |
مفسران و تاريخ‌داناني که به تطابق ذوالقرنين با کوروش کبير گواهي داده‌اند

مولانا ابوالکلام آزاد، مفسر بزرگ قرآن و وزير فرهنگ هند در زمان گاندي در تفسير مجمع‌البيان
ترجمه تفسير سوره کهف از باستاني پاريزي
علامه طباطبايي در تفسير الميزان
آيت‌الله ناصر مکارم شيرازي و ده نفر از مفسران بزرگ قرآن در تفسير نمونه (مانند قرائتي، امامي، آشتياني، حسني، شجاعي، عبدالهي و محمدي)
تابنده گنابادي در کتاب سه داستان عرفاني از قرآن
آيت‌الله مير محمد کريم علوي در تفسير کشف الحقايق (با ترجمه عبدالمجيد صادق نوبري)
حجت‌الاسلام سيد نورالدين ابطحي در کتاب ايرانيان در قرآن و روايات
علي شريعتي در کتاب بازشناسي هويت ايراني اسلامي
صدر بلاغي در قصص قرآن
جلال رفيع در کتاب بهشت شداد
دکتر فاروق صفي زاده در کتاب از کورش هخامنشي تا محمد خاتمي
منوچهر خدايار در کتاب کورش در اديان آسياي غربي
قاسم آذيني فر در کتاب کورش پيام آور بزرگ
فريدون بدره‌اي در کتاب کورش در قرآن و عهد عتيق
محمد کاظم توانگر زمين در کتاب ذوالقرنين و کورش
آيت‌الله سيد محمد فقيه استاد اخلاق، حافظ کل قرآن و نماينده مجلس خبرگان دوم
استاد محيط طباطبايي
حجت‌الاسلام شهيد هاشمي نژاد
سر احمدخان بنيان‌گذار دانشگاه اسلامي عليگر هند
دکتر عبد المنعم النمر
صابر صالح زغلول
الشيخ الشعراوى
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B0%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D9%86%DB%8C%D9%86
18 | ي ق | Iran - Tehran | ٠٧:٣١ - ٠١ مرداد ١٣٩٢ |
سلام،چندتا شايدهايي که ميتواند بامزه وهم مهم باشد:1- شايد آدم مخفف اي دم يعني اي روح باشد، مگر نه اينکه روح ادم از روح خداست؟ 2- شايد ذوالقرنين مخفف ذوالقرينين يعني صاحب دو نزديکي(مقام) به خدا باشد چون او هم مانند حضرت محمد و حضرت علي و حضرت جبرائيل در عرش بوده و از نزديک با خدا حرف ميزده ،و هم نزديک چون تسليم محض خداست و اختيار خود را به خدا واگذار کرده. 3- شايد خضر در اصل حضر است که مخفف حاضر است و بدين نام اورا ميشناسند چون با خواست خدا در تمام دوره هاي آفرينش حاضر شده و يکي ديگر از اسامي ذوالقرنين است. 4- شايد انسان از ريشه نسيان يعني فراموشکار، چون دو دوره قبلي زندگي در دنياي قبلي را به خواست خدا فراموش کرديم تا فرصتي باشد که از اول شروع کنيم و اشتباههاي گذشته را سعي کنيم تکرار نکنيم( البته با هدايت تشريعي پيامبران و هدايت تکويني روح خود که عده اي به هدايت ذاتي وجدان و عده اي حس ششم ميخوانند. 5-شايد منظور قرآن از اينکه ميفرمايد خدا آفرينش مادي را در شش ايام آفريده و در عرش فرمانروايي ميکند ايام را بايد دوره معني کنيم و نه روز، دوره اول دنياي کوچک (قريه قرآني) که در آن همه انسانها از گل سرشته شده اند و فرمان خدا به انسان تنها شکرگزاريش بود،و در دوره بعد در دنياي بزرگ( شهر قرآني)که فرمان خدا فرمانبرداري انسانها از خدا بود و دين در آنجا کامل شد ،و چهار بهشت(سوره رحمن)، تا روح الهي در بهشت چهارم فعال شود و انسان خدا را کامل درک کند چون خدا واقعيت محض و ما انسانها واقعيت مجازي هستيم و فقط جهت امتحانهاي الهي جسم مادي را داريم تا در حالت ضعف ( بدون فعال بودن روح الهي ) ياد بگيريم و درک کنيم و اشتباه کنيم و تا بيشتر ياد بگيرم و توبه کنيم(فرمان در بهشت دوم) و پاک نهاد شويم( بهشت سوم ) و تسليم محض خدا شويم( بهشت چهارم) همانطور که خدا ميخواهد، و اکنون تنها روح عادي در وجود جسممان فعال است و روح الهيمان به اندازه ذره در درون روح عمومي بطور غير فعال قرار دارد. 6- شايد بايد قرآن را به خاطر بهتر فهميدنش بايد به همان زباني بخوانيم که آنرا ميفهميم و در آياتش تعقل کنيم همانطور که خدا در قرآن فرموده، و خواندن قرآن واجب است چون همه مراحل را توضيح داده و عمل به قرآن ما را در مسير درست الهي قرار ميدهد ، وخواندن قرآن به عربي براي غير عربها مستحب است. 7-شايد اين يک امتحان الهي است که هر شخصي خودش خودش را معرفي کند و اولياي خدا در قبل تنها مشخصات کمي از بعد از خودشانرا ميگفتند تا مردم با ديدن شخص جديد با دل حرف او را (که باور داشتن به دل خداست)قبول کنند يا آنچنان محو دنياي مادي شده اند که او را تنها يک شخص عادي و يا دروغگو بشمارند ... 8-شايد باز هم فقط با معجزه بتوان حرف خضر يا حضرت مهدي را باور کرد با اينکه آنها از حضرت محمد که بالاتر نيستند و حضرت محمد براي اثبات حقانيت دين اسلام بسيار تلاش فرمود و بسيار تهمتها و آزارها را تحمل کرد. اميدوارم که به فرمايش حضرت محمد به خضر ،که فرمود : بدون اينکه بداني عملي را انجام نده تا ابتدا به واقعيت موضوع واقف شوي تا ندانسته درباره خود ظلم نکني و همواره به راه خدا و با خواست خدا رفتار و عمل کن، انشاالله ما هم ندانسته و تنها با حدس و گمان عمل نکنيم. با تشکر از صرف وقتتان
19 | امير مهدي | United States - Torrance | ١٤:٠٢ - ١٣ شهریور ١٣٩٢ |
ببخشيد من ميخواستم دلايلي را بيان کنم که با توجه به آن اسناد ميتوان کورش (ره) را بر ذوالقرنين(ع) تطبيق داد:
*کوروش بزرگترين امپراطوري را داشته بطوري که تقريبا ""بيشتر دنياي قديم زير سلطه او بود""
*کورش به باور اکثر مورخين ""يکتا پرست بود""{البته بعضي اين دليل را رد ميکنند به استناد منشورش ولي همانطور که ميدانيم اين کار در تاريخ بي سابقه نبود همانند ابراهيم و ستاره پرستان}
*پس از تولد وي او را به قصد کشت در جنگل رها کردند ولي دل آنکس که رهايش کرد به حاش سوخت و وي را به خانواده چوپاني بخشيد و تا دوازده سالگي کسي نميدانست زندست و به قولي""در غيبت به سر ميبرد""
*وي همانند ذوالقرنين""سه لشگر کشي بزرگ داشت""
*هم اکنون سدي که به ذوالقرنين معروف است در بالاي مرز هاي امپراطوري پارس قرار گرفته که به سد کورش نيز معروف است و براي جلوگيري از هجوم اقوام سکايي درست شده بود.
*عمر وي حدود 100 سال {دو قَرِن} تخمين زده شده.
ولي اسکندر مقدوني:
*براي ژوپيتر{زئوس-مشتري}گوسفند قرباني کرد
*ظالم بود چنانکه تخت جمشيد را به آتش کشيد
*بيش از بيست سال عمر نکرد
20 | ي ق | Iran - Tehran | ١١:١٩ - ١٢ مهر ١٣٩٢ |
سلام ، در متن شماره 18 در شماره هفتم ( شايدها) در داخل پرانتز به خاطر بي دقتيم کلمه اي را ننوشته ام که عذر ميخواهم و آنرا تصحيح ميکنم
( که باور داشتن به دل خداست) درست آن اينگونه است که: باور داشتن به دل خواست خداست يعني خدا را به دل باور داشتن هدايت واقعي از طرف خداست
21 | ي ق | Iran - Tehran | ١٩:٠٣ - ٢٠ مهر ١٣٩٢ |
سلام: سلام از اسامي خداست و معني آن روح است، و بنده هاي خدا با گفتن سلام به يکديگر در ابتدا خود را با خدا در ارتباط روحي قرار ميدهند و سپس از طريق خدا با يکديگر ارتباط بر قرار ميکنند و اين بهترين راه ارتباط با يکديگر است، پس بايستي عزت و احترام سلام و ارتباط برقرار شده را بسيار حفظ کنيم.
آفرينش انسان از روح تجميع شده اي که در بهشت نخستين حضور داشت و خداوند از روح خود به آن بخشيده بود و آن روح به تعداد بسياري تقسيم شد(آيه اول سوره نساء)
به دليل درست و باخواست و اراده الهي دوباره روحها تجميع شد و به هستي جديد منتقل شد ( آيه 4 سوره قدر)
هستي جديد شامل هفت هستي ( که اصطلاحا به آن هفت آسمان و زمين گفته ميشود)شد و عرش و هر آنچه در عرش ميباشد
در اول نهج البلاغه هفت هستي را مولا علي اينگونه بيان فرموده: از درياي عرش هفت حباب بسيار بزرگ بوجود آمد و خداوند قادر مطلق از آب درياي عرش بخار بسياري بوجود آورد و حجم بسيار زياد بخار را به اندازه ذره فشرده نمود و( با علم و اراده خويش) با سرعت زياد در هر حباب پرتاب نمود و با انفجار بزرگي ( که به بيگ بنگ معروف است) همه عناصر ديگر بوجود آمد
در عرش سرزمين متعلق به روح فرشته ها وجود دارد( موصوف به کاخهايي که در عرش ميباشد)،و درياي موجود در عرش ، و عالم روحهاي عمومي، و بهشت مياني که روح تجميع شده از بهشت نخستين همراه با روحهاي فرشته ها به آن منتقل شد ( آيه 4 سوره قدر)، و فضاي بسيار وسيع که در آن هفت هستي ( هفت حباب يا اصطلاحا هفت آسمان و زمين ) بر روي هم قرار گرفته، و مکانهاي خاصي که در آن اسرار خداوند محفوظ است که از جمله آن ميتوان به کتاب آفرينش ( لوح محفوظ يا همان کتاب سرنوشتها )اشاره نمود که قرآن خلاصه کتاب آفرينش ميباشد که به حضرت محمد نازل ميشود
کتاب اول آفرينش توسط خداوند يگانه در شش دوره مقرر شد
مدت کتاب اول که شامل دوره قريه( دنياي کوچک ) و دوره شهر( دنياي بزرگ) و چهار بهشت ( سوره رحمن)است در سوره قدر( آيه سوم ) حدود 1000 ماه گفته شده که ميتوان آنرا اينچنين محاسبه نمود:
1- هر روز به حساب خدا معادل 1000 سال به حساب بنده هاي خداست
2- هر ماه معادل 30 روز است
3- 30(تعداد روزهاي هر ماه ) × 1000( ماه ) × 1000( يک روز نزد خدا برابر 1000 سال نزد بنده هاي خدا)
4- مدت کتاب اول 30000000 سال خواهد بود
5- کتاب اول شامل دو صفحه است ( دوران جسم که شش دوره است و دوران روح و بازگشت به بهشت نخستين)
6 - دو صفحه از لحاظ زماني تقريبا برابر است
7- در صفحه دوم کتاب اول روح الهي انسانها که از روح خداست فعال ميشود
کتاب دوم بعد از کتاب اول است که شامل هفت صفحه است
مدت کتاب دوم در سوره معارج( آيه 4) 50000 سال بيان شده ( که البته 50000 سال زمان کتاب اول و دوم ميباشد)که ميتوان اينگونه محاسبه کرد:
50000( سال به حساب خدا) × 365(روزهاي هر سال ) × 1000( يک روز نزد خدا برابر با 1000 سال نزد بنده هاي خدا)
مدت کتاب اول و دوم حدود 17 ميليارد سال است
22 | مجتبي سراقي | Iran - Tehran | ١١:١٣ - ٢٥ مهر ١٣٩٢ |
پس اين طور که شما گفتين و من متوجه شدم نظر شما دقيقا نظر عبدالله مستحسن هست که تنها کسيه که ميگه امام زمان(عج)همان ذوالقرنين است که هنوز نيامده و اين تقريبا درسته چون تحقيقاتي که ما هم داشتيم اين نتيجه رو معقول تر ديديم يکي از دلايل افعاليه که قران بکار برده که صدق اينده هم ميکند

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ «شباهت داشتن» مساله اي است و «اين هماني» مساله ديگري است ما در اين مقاله به شباهت ها پرداخته ايم و به هيچ وجه معتقد نيستيم كه امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف همان ذوالقرنين بوده است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
23 | نازنين | Iran - Tehran | ٠١:٢٠ - ٠٧ آبان ١٣٩٢ |
سلام
من گيج شدم يعني شما ميگي امام زمان ذوالقرنين هستن؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اگر دقت کنيد، روايات، شباهت‌هاي ذوالقرنين با حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را بيان مي کند نه اينکه بگويد امام مهدي عجل الله فرجه الشريف همان ذوالقرنين است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
24 | محمد حسن | Iran - Tehran | ١٤:٥٨ - ١٠ دي ١٣٩٢ |
با سلام خدمت دوستان گرامي
ذوالقرنين بعني صاحب دو شاخ، ميتوان يه اين معني تعبير کرد اين شخص از دو شاخه نژادي باشد.
در يهود منجي به نام ماشيح بن ديويد شناخته شده است و منجي را از نسل حضرت اسحاق (ع) مي دانند. در اسلام منجي يعني قائم و يا حجت آل محمد (ص) يعني همان حضرت مهدي (عج) که از نسل حضرت اسماعيل (ع) است.
وقتي به تعبير کلمه ذوالقرنين مي پردازيم يعني کسي که از دو شاخه نژادي است،اول : همانطور که گفتم اجداد پدري حضرت مهدي (عج) به حضرت اسماعيل (ع) ميرسد
دوم اينکه يهود نسل را از مادر مي داند و نسل مادري حضرت مهدي (عج) يعني مليکا يا نرجس که دختر امپراتور روم بود به شمعون همونه صفا (پطرس) که پسر عمه حضرت مريم بود به حضرت سليمان پسر داوود نبي که از نسل يهودا پسر حضرت يعقوب پسر حضرت اسحاق است. در واقع ذوالقرنين از اين دو شاخه نژادي است
مسئله بعد اينکه ذوالقرنين وقتي به محل طلوع آفتاب مي رود قومي را مي بيند که ميان آنها و نور پوششي وجود ندارد يعني اينکه پوشش آنها همان نور مستقيم هدايت الهي است و آنها در شرق هستند که ميتواند اشاره به دين اسلام داشته باشد نه به اين معني که بيابان گرد بوده اند.
مسئله بعد راجع به سد ذوالقرنين است که از آهن و مس بوده است. در قرآن آهن نماد حضرت داود که نماد حکومت الهي است ومس نماد حضرت سليمان نماد هدايت الهي است.
در روايات از معصومين (ع) داريم که مي گويند ياران مهدي (عج) قلبي مثل آهن دارند که چيزي به آن (شيطان) نفوذ پيدا نميکند.
اين سد ميتواند فيزيکي نباشد، اين سد ميتواند در قلب مردمي باشد که از ذوالقرنين خواستند تا برايشان قرار دهد ، سدي از هدايت الهي و حکومت الهي تا از حجوم قوم ياجوج و ماجوج جلوگيري کند
مطلب بعد اينکه ياجوج و ماجوج در واقع همان ياگوگ و ماگوگ است که در تواريخ مختلف اشاره به سرزمين چين دارد
در دنياي امروز شاهد اين هستيم که کشور چين از لحاظ اقتصادي و نظامي قدرت گرفته است و چندي بعد به عنوان قدرت اول دنيا مطرح خواهد شد که اين قدرت را صهيونيزم (شيطان زمان) به آنجا ميبرد. وهمه چيز دست به دست هم مي دهد که حجت خدا برروي زمين ظهورکند.
به اميد ظهورش ....
25 | حسين | Iran - Tehran | ١٢:٢٥ - ١٦ خرداد ١٣٩٣ |
سلام خدمت دوستان گل و عزيز خيلي خوشحالم که بحثاي اين چنين شيرين ميکنين
استاد رائفي پور يه سخنراني به عنوان حقيقت ذوالقرنين دارن که پيشنهاد ميکنم حتما گوش کنيد
در ضمن قرآن ميگه از هرچيزي سببي به ذوالقرنين داديم
نعوذ بالله قرآن که اغراق و بزرگنمايي نميکنه وقتي ميگه از هرچيزي به او داديم يعني هرچيزي که وجود داره مثل تسلط بر کون و مکان و همچنين مثلا جنيان
آيا کورش بر اينها تسلط داشته
من يه روايتي شنيدم که ميگفت امام حسن عسکري عليه السلام وقتي امام زمان (عج) رو به نزديکان نشون ميدادن ميگفتن هذا ذوالقرنين
به نظرم مناسب ترين شخص براي ذوالقرنين بودن امام زمانه يا بهتر بگم مناسب ترين صفت براي امام زمان ذوالقرنينه
اما اين دليل نميشه که ذوالقرنين رو فقط به آقا نسبت بديم چون نبايد تفسير به راي کرد
در ضمن اگر کورش کار بدي هم کرده در عوض کارهاي خوب هم بسيار انجام داده نيمه پر ليوان رو ببينيد دوستان
اللهم اکشف هذه الغمه عن هذه الامه بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم يرونه بعيدا و نراه قريبا برحمتک يا ارحم الراحمين
26 | ي ق | Iran - Tehran | ١٥:٥١ - ١٧ خرداد ١٣٩٣ |
سلام، يک سئوال: حضرت محمد 1393 سال پيش وقتي از دنياي شهر ( قرآني ) با تولد به کره زمين آمد و در سن 40 سالگي از طرف خداوند متعال به رسالت مامور شد آيا معجزه اي مانند پيامبران گذشته داشت؟ يا فقط قرآن در طي 23 سال بطور منظم بر ايشان نازل شد؟ چرا؟
آيا کساني که به دين اسلام ايمان آوردند به خاطر ديدن معجزه و ترسيدن از اتفاق غير عادي( با معجزه) ايمان آوردند يا به دل سخنان حضرت محمد را که هدايت از طرف خداوند بود پذيرفتند و حتي به قيمت جانشان خداي يگانه هستي را باور کرده و مومن به خدا شدند؟ چرا؟
آيا مومن يعني ايمن کننده؟ ميتوان درباره خداوند مهربان مومن بودن را تصديق نمود ، اما آيا ميتوان در مورد بنده هاي خداوند نيز مومن بودن (يعني ايمن کننده ) را تصديق کرد ؟
آيا اگر حضرت مهدي هنگام حضور در کره زمين فقط با سخنان قرآني سعي در پيشبرد دين اسلام کند مومني وجود دارد که ايشان را همراهي کند؟
آيا مردم انتظار دارند همه مسئوليت ها را حضرت مهدي انجام دهد و مردم به قول معروف بدون تلاش متنعم شوند؟
آيا کسي هست که مومن بودن واقعي را بخواهد درک کند؟ و نتيجه مومن بودن چيست؟
اگر سرنوشت همه بشر را خداوند نوشته و همه را امتحان ميکند تا در شرايط واقعي قرار گرفته و براي آينده ( بعد از قيامت) تجربه و درک زيادي بدست آوريم، آيا فقط در حال حاضر فقط بايستي حضرت مهدي امتحان شود و بقيه مردم تماشاچي هستند؟
آيا عمل کردن به قرآن سخت است با وجودي که قرآن بگونه اي سهل است که حتي فهم آن براي يک دانش آموز ابتدايي هم مقدور است؟
آيا در آيه قرآني نيست که سخنان حق را با گوش دل بشنويد و در درک و عمل به بهتر از شنيدنشان سعي نماييم؟
خداوند مهربان که مهربانيش به همه خصوصياتش سبقت گرفته مومن است زيرا رحمان و رحيم و حکيم و عليم و حليم وغفور و تواب و حفيظ و بي اندازه خصوصيات اعلي ديگر در وجود متبارک عزيزش به قدر بي اندازه موجود است.
آيا انسان که از روح الهي در وجودش نهفته است نبايد الگويش خداوند باشد؟
خداوند دوست دارد که بنده هايش با ارتباط صميمي باهم رفتار کنند و آگاه و دانا و جستجو گر حق باشند.
آيا در دوره ما کسي هست که با صبر و مهرباني و آگاهي و علم، سخنان حق را بشنود و آگر توانايي عمل ندارد اما حق را فقط با علم کم تکذيب نکند؟
آيا در دوره ما مومني( ايمن کننده اي) وجود دارد که فقط از بي توجهي خودش نسبت به خدا بترسد و با ديگر مومنان مهربان باشد و از آزرده شدن ديگر مومنان ناراحت شود و براي ديگر مومنان نيز اهميت قائل باشد؟و براي خوشنودي خدا در حد توان تلاش کند ؟
مومن و مسلمان و مسيحي و يهودي و ديگر دينها يعني چه؟
مقصود خدا از دينهاي مختلف، زبانهاي مختلف، وهمه تفاوتها چيست؟
آيا در طول کتاب اول آفرينش و در ادامه در کتاب دوم و در ادامه تا 2000 ميليارد سال بعد بايستي طول بکشد تا درک ما از خداوند و همه آفرينش کامل شود؟
آيا با اهميت دادن به حق( براي مثال قرآن که کلام حق است ) نميتوان زودتر به درک خوب از خدا و آفرينش برسيم؟ مانند حضرت محمد و حضرت علي
آيا در دنياي فعلي ( کره زمين) مشکل فقط انسانهاي کافر يا نا آگاه هستند که مانع رسيدن انسانها به خواست و خشنودي خدا ميشوند؟
آيا نبايد سوالهاي درست پاسخهاي درست داشته باشند؟

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

1. رسول گرامي اسلام معجزات فراواني غير از قرآن داشته اند مضاف به اينکه قرآن، آيه آيه آن معجزه است نه اينکه لازم باشد به اتمام برسد تا يک معجزه واحده به حساب آيد.

2. مومن به معني ايمان آورنده است نه ايمن کنند.

3. ياران حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه داراي 313 يار خاص و خيل فراواني از ياورانس است که برخي در همين دنيا بوده و برخي از دنيا رفته و در زمان ظهور به اين دنيا رجعت خواهند نمود و به دستور امام اوامر ايشان را انجام خواهند داد.

4. مومن واقعي افراد فراواني در گذشته بوده و فعلا هم هستند و اين مقام بلند را درک کرده اند.

5. امتحان الهي در مورد همه اجرا مي شود و کسي از آن استثنا نيست اما امتحان در مورد هر کسي متفاوت است آنچه به عنوان سوال مطرح کرده ايد ظاهرا ادعاي شماست و کسي چنين اعتقادي ندارد.

6. خداوند رسول الله صلي الله عليه و آله و برخي انبيا مانند ابراهيم عليه السلام را در قرآن الگوي ما مطرح کرده است. الگوي انسان بايد انسان باشد تا فرد بتواند خود را بر او وفق دهد. و در شرايط مختلف از او الگو بگيرد و چون الگو گيري انسان در اعمال و افعال است لازم است الگوي او هم انسان باشد که مانند خود او مکلف باشد.

7. اشخاصي که داراي صفاتي طبق سخنان شما باشد در دوره ما فراوان وجود دارد که سيد و سرور همه آنها آقا بقيه الله الاعظم امام زمان عجل الله فرجه الشريف مي باشد.

8. دين نزد خداوند اسلام است و بس و همه اديان توحيدي داراي يک پيام بوده اند و اختلافي بين آنها نبوده است آنچه الان به صورت اختلاف مي بينيد زاييده انحراف انسانهاست و پيروان اين اديان است.

9. در مورد تکميل درک ما از آفرينش، آنچه واقع شده و مي بينيم اين است و هنوز هم درک انسان بسيار ناقص است. بله نسبت به قبل کامل شده است.

10. اگر درکها تکميل نشده، بخاطر کم همتي انسانها بوده و آنها با انبيا همکاري نکرده اند و الا از جانب خداوند نقصي نبوده است.

11. برخي از سوالاهاي شما هم نامفهوم بود و منظور شما از آنها مشخص نيست.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
27 | موعود | Iran - Khorramshahr | ٠١:٠٣ - ٠٨ تير ١٣٩٣ |
آيا کورش هخامنشي که پادشاهي ظالم بود و جنايات فراواني انجام داد مي تواند ذو القرنين باشد؟ اکيدا خير يه نگاه به کليپ هاي اربابان جعل بکنيد ثانيا علامه طباطبايي نگفت کورش ذوالقرنينه بلکه احتمال ان را داد و اسکندر را جز احتمالات قرار داد

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ اگر کورش ظالم و جنايتکار بوده لطفا چند تا از ظلمها و جناياتش را نام ببريد؟

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
28 | مهرداد | Iran - Tehran | ٠٢:٣٦ - ١٧ تير ١٣٩٣ |
اگر قراره منشور حقوق بشر نوشتن و برده هاي بابل رو آزاد کردن و.... ظلم باشه ، پس آقاي موعود کار نيک رو شما چطور تعريف مي کنيد؟
يک سوال برام پيش اومده ، آيا ذوالقرنين پيامبر بوده يا بنده صالح خدا؟
در ضمن اسکندر بهيچ وجه نمي تونه ذوالقرنين باشه چون طبق آيات قران ذوالقرنين موحد بوده و ايمان به خداي يکتا داشته در حاليکه اسکندر به خدايان معتقد بوده.

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ در کتاب مجمع البحرين آمده است که طبق حديثي از امام علي عليه السلام در مورد ذوالقرنين سوال شده که وي فرشته اي بوده يا ملکي از ملائکه؟ که ايشان فرمودند: عبد صالح أحب الله فأحبه ، ونصح لله فنصح له ؛ بنده اي از بندگان صالح خدا بوده که خداوند او را دوست داشته و خداوند هم او را دوست داشته و براي خداوند اندرز داد.

ما در مورد اينکه اسکندر قائل به چند خدايي بوده مدرک معتبري نديديم اگر شما دليلي داريد براي بررسي ارائه نماييد.

مو فق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
29 | عبدالله | Iran - Tehran | ١١:٢٠ - ٢٥ شهریور ١٣٩٣ |
سلام . بنا به روايات از رسول مکرم اسلام ص و امام صادق ع ذوالقرنين پيامبر يا امام نبوده اند . ايشان بنده صالح خدا در گذشته دور بوده اند . پس نسبت دادن در بحث مطروحه قياس مع الفارق بنظر ميرسد .
30 | رضا كاوياني | Iran - Bandar Abbas | ٠٩:٤٨ - ٢٧ شهریور ١٣٩٣ |
ذوالقرنين يک نفر بوده در گذشته هاي دور.مهدي مربوط به حال و آينده است.
ذوالقرنين پادشاه بوده وکلاه داشته و تشکيلات داشته. قبل از اسلام بوده.

شباهتي که داشتن شايد توي اين بوده که ذوالقرنين هم از مظلوما دفاع کرده و به اونها کمک کرده.و آدم ديکتاتوري نبوده و اهل درست کردن جوامع مختلف بوده و آدمهايي که گرفتار جوامع زورگو بودن نجات ميداده.

به نظر من اصلا بيشترين شباهت ذوالقرنين به سليمان(ع) داشته تا به مهدي.
سليمان ولي پيامبر بوده که ذوالقرنين نبوده(احتمالا)
31 | حسام | Iran - Karaj | ٠١:١٣ - ١٥ خرداد ١٣٩٤ |
البته من یه جستجویی داشتم و اگر بشه گفت قران به سفر زمان به اینده موافق باشه پس ذوالقرنین میتونه حضرت مهدی هم باشه و نتیجه جستجوی من رو مطالعه کنید
اگر بر اصل عدم مجاز در قرآن تاکید کنیم باید بپذیریم که آیه 45 سوره زخرف بیانگر سفر زمانی است . ببینید :
واسئل من ارسلنا من رسلنا اجعلنا من دون لرحمن الهه یعبدون
از کسانی که فرستادیم بپرس آیا غیر از خدای یکتای رحمان خدایانی قرار دادیم که پرستش شوند
از آنجا که انبیاء در گذشته زمانی بوده اند بی شک این امر باید با یک سفر زمانی امتثال شود ؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
اگر در روايات،دقت کنيد، شباهت‌هاي ذوالقرنين با حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را بيان مي کند نه اينکه بگويد امام مهدي عجل الله فرجه الشريف همان ذوالقرنين است
در خصوص آیه مورد نظر شما نیز باید بگوییم برخی از مفسران بیان کرده اند که خداوند متعال به پيامبر (ص) خود دستور مي دهد كه از پيامبران گذشته سؤال كند و این سوال نیز در معراج پیامبر (ص) اتفاق افتاده است لذا آیه در خصوص رسولان گذشته بحث می کند که در معراج، پیامبر (ص) آنها را دید و این طور نبوده که پیامبر (ص) سیر زمانی به گذشته داشته باشد و در آن زمان با آنها صحبت بکنید آنها در برزخ بودند و حضرت نیز در آنجا با آنها ملاقات کردند سیر به گذشته نبوده است لذا سفر زمانی جسمانی به گذشته و آینده از نظر عقل ممکن نیست
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
32 | لیلا | Iran - Rasht | ١٧:٠٨ - ٢٧ خرداد ١٣٩٤ |
سلام
توی متن نوشته اسکندر و داخل پرانتز نوشته ذوالقرنین که یعنی اسکندر همون ذوالقرنین قرآن هست درحالیکه میدونیم اسکندر دارای فضائلی که که درقرآن به ذوالقرنین نسبت داده شده نیست،و ظلمهای زیادی هم مرتکب شده،
از طرفی در قرآن بیشتر حالت رمز مانند درمورد ذوالقرنین گفته شده

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
مطلبی که شما اشاره کردید از منابع اهل سنت می باشد که در مقاله نقل شده است البته لازم به ذکر است برخی معتقدند ذو القرنین همان اسکندر مقدونی است اما در مقابل خیلی نیز این را رد کرده و مخالف این نظریه هستند
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
33 | saeed | Iran - Tehran | ١٧:٢٢ - ١٢ تير ١٣٩٤ |
سلام .البته در تاریخ اسکندر یک آدم خونریز بوده که آثار حمله او به ایران همچنان مشخص است و به نظر خیلی از علما ذولقرنین کوروش است نه اسکندر.امیدوارم که نسبت دادن ذولقرنین به اسکندر از قصد نبوده باشد.
34 | حسین | Iran - Tehran | ١٢:١٠ - ٢١ تير ١٣٩٤ |
با سلام
کوروش بت پرست بوده و نمی توان او را با ذوالقرنین تطبیق داد چون در منابع تاریخی آمده که، کورش در تحکیم پایه‌های معبد مردوک (اساهیل/ اسانگیلا) بسیار تلاش کرد و در راه تزیین و آباد ساختن معبد مردوک کوشش بسیار نمود.تاریخ ایران باستان‏ حسن پیرنیا، ناشر: دنیاى کتاب‏، تهران‏، چاپ اول‏، ج ۱ ص ۳۹۱
مردوک که بود:مردوک خدای خدایان بابل بوده و دارای فرزندانی نیز بوده است ، برای مثال نبو نام فرزند او بود. ج‏۲ ص ۸۱۷
همچنین باید دانست که مردوک - خدای خدایان - در بابل، به صورت مجسمه، یعنی بت بود.تاریخ ایران باستان،‏ حسن پیرنیا، ناشر: دنیاى کتاب‏، تهران‏، چاپ اول‏، ج ۲ ص ۱۵۳۲، ج ۱ ص ۷۰۰-۶۹۹
بنابراین مشخص است که کورش هخامنشی، بت مردوک را پرستش می‌نمود و نمی شود گفت ذوالقرنین در قرآن همان کوروش باشد
35 | حسن | Iran - Isfahan | ١٦:٤٨ - ١٥ تير ١٣٩٥ |
والتر هینتس، می‌گوید: «کوروش سه امپراتوری را ساقط کرده بود: ماد، لیدیه و بابل. آیندگان فراموش نکردند که کوروش هیچ‌کدام از سه فرمانروا، نه آستیاگ، نه کرزوس و نه نبونعید را نکشت، بلکه به تبعید آن‌ها بسنده کرد و حتی برای آن‌ها زندگی شاهانه‌ای فراهم آورد. این رفتار در جهان باستان بی‌سابقه بود و تا زمان کوروش هرگز اتفاق نیفتاده بود».
36 | ناشناس | Iran - Tehran | ٠٠:٤٨ - ٢٠ شهریور ١٣٩٥ |
سلام
عرض ادب و احترام خدمت این سایت و موسسه :
و في حديث علي (ع) و قد سئل عنه أ نبي هو أم ملك؟ فقال: عبد صالح أحب الله فأحبه، و نصح لله فنصح له. (مجمع البحرين، ج‏6، ص: 295)
از امام علی (ع) پرسیدند: ذوالقرنین پیامبر بود یا پادشاه؟ فرمود: بنده صالح خدا بود که خدا هم او را دوست داشت...
نتیجه اینکه: ذوالقرنین پیامبر و پادشاه نبوده بلکه بنده صالح خدا بوده است.
آیا مطلب فوق صحیح است ؟؟
تشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
هر چند روایت فوق از نظر سند ضعیف است، اما روایات دیگر در خصوص پیامبر نبودن ذوالقرنین ، معتبر و در حد مستفیض است
کلینی روایتی ار چنین نقل کرده است
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا مَنْزِلَتُكُمْ وَ مَنْ تُشْبِهُونَ مِمَّنْ مَضَى قَالَ صَاحِبُ مُوسَى‏ وَ ذُو الْقَرْنَيْنِ كَانَا عَالِمَيْنِ‏ وَ لَمْ يَكُونَا نَبِيَّيْنِ.
بريد بن معاوية گويد: از امام باقر و امام صادق عليه السلام پرسيدم كه مقام و منزلت شما چيست؟ و بكدام كس از گذشتگان ميمانيد؟ فرمود: مانند همدم موسى (جناب خضريا يوشع) و ذو القرنين كه هر دو عالم بودند ولى پيغمبر نبودند.
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص269
علامه مجلسی گوید:
الحديث الخامس‏ حسن
مجلسى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ج‏3 ص159
در روایت دیگری نیز آمده است
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ ذَا الْقَرْنَيْنِ‏ لَمْ‏ يَكُنْ‏ نَبِيّاً وَ لَكِنَّهُ كَانَ عَبْداً صَالِحاً أَحَبَّ اللَّهَ فَأَحَبَّهُ اللَّهُ وَ نَاصَحَ لِلَّهِ فَنَاصَحَهُ اللَّهُ أَمَرَ قَوْمَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ فَغَابَ عَنْهُمْ زَمَاناً ثُمَّ رَجَعَ إِلَيْهِمْ فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ الْآخَرِ وَ فِيكُمْ مَنْ هُوَ عَلَى سُنَّتِهِ.
كمال الدين و تمام النعمة ج‏2 ص393
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
37 | سعید سرودلیر | Iran - Tehran | ٢٢:٤٣ - ١٤ فروردين ١٣٩٨ |
با سلام، در طول تاریخ بین اولیای خدا ازدواج خواهر و برادر مجاز نبوده اما این کار در خانواده سلطنتی هخامنشی از جمله فرزندان کوروش بر طبق سنت اکثر شاهان قدیم انجام شده، و این که چون ذوالقرنین در قرآن کریم به عنوان اولیای خدا یاد شده نشان دهنده عدم تطابق کوروش با ذوالقرنین می باشد.
38 | عارف | Germany - Falkenstein | ١٢:٤٠ - ٠٢ آبان ١٤٠٢ |
ماشاءالله
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها