2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
آيا امير مؤمنان (عليه السلام) پيشگام اولين و آخرين است؟
کد مطلب: ٤٩٦٣ تاریخ انتشار: ٢٦ بهمن ١٤٠٠ - ٠٢:٠٠ تعداد بازدید: 9496
پرسش و پاسخ » عمومي
آيا امير مؤمنان (عليه السلام) پيشگام اولين و آخرين است؟

امير مؤمنان (عليه السلام) پيشگام اولين و آخرين

مقدمه :

اميرمؤمنان عليه السلام فضائل بي شماري دارد كه در قرآن و روايات صحيح و معتبر فريقين بيان شده است.

يكي از فضيلت بي نظير آن حضرت نخستين مسلمان بودن ايشان است كه اين موضوع را در مقاله جدا تحت عنوان «امير المؤمنين عليه السلام نخستين مسلمان» مفصل بحث كرده ايم و روايات صحيح آن را از بيان رسول خدا صلي الله عليه وآله، صحابه و تابعان ذكر كرده ايم.

آنچه در مقاله فوق به اثبات رسيده، پيشگامي آن حضرت بر ديگر صحابه در صدر اسلام است؛ اما اين نوشتار بر اساس روايات معتبر شيعه و اهل سنت، موضوع پيشگامي آن حضرت را بر پيشينيان (تمامي مخلوقات در امت هاي پيشين) و آيندگان مطرح و اثبات مي كند.

بخش اول: بررسي روايات فريقين

در اين بخش متن روايات را از منابع شيعه و اهل سنت نقل مي كنيم:

الف: روايات شيعه:

روايت اول از طريق امام باقر (عليه السلام):

مرحوم كليني در كتاب شريف كافي به نقل از امام باقر عليه السلام با سند صحيح از زبان امام حسن مجتبي عليه السلام نقل كرده كه ايشان بعد از شهادت پدرشان سخنراني نموده و چنين فرمودند:

[8] مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ لَمَّا قُبِضَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام قَامَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عليه السلام فِي مَسْجِدِ الْكُوفَةِ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَي عَلَيْهِ وَ صَلَّي عَلَي النَّبِيِّ صلي الله عليه وآله ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ قُبِضَ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ رَجُلٌ مَا سَبَقَهُ الْأَوَّلُونَ وَ لَا يُدْرِكُهُ الْآخِرُونَ إِنَّهُ كَانَ لَصَاحِبَ رَايَةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله عَنْ يَمِينِهِ جَبْرَئِيلُ وَ عَنْ يَسَارِهِ مِيكَائِيلُ لَا يَنْثَنِي حَتَّي يَفْتَحَ اللَّهُ لَهُ ....

امام باقر عليه السلام فرمود: چون امير المؤمنين عليه السلام وفات كرد: حسن بن علي عليه السلام در مسجد كوفه به پا خاست و حمد و ثناي خدا گفت و بر پيغمبر صلي اللَّه عليه و آله درود فرستاد. سپس فرمود: اي مردم در اين شب مردي وفات كرد كه پيشينيان بر او سبقت نگرفتند و پسينيان باو نرسند. او پرچمدار رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله بود كه جبرئيل در طرف راست و ميكائيل در طرف چپش بودند. از ميدان بر نمي گشت جز اينكه خدا به او فتح و پيروزي مي داد....

الكافي - الشيخ الكليني - ج 1 ص 457

بررسي سند روايت:

اين روايت را كه از اصول كافي نقل كرديم، دو سند صحيح دارد و تفكيك آن چنين است:

سند اول: محمد بن يحيي عن أحمد بن محمد عن ابن محبوب عن أبي حمزة عن أبي جعفر ع قال لما قبض أمير المؤمنين ع قام الحسن بن علي ع في مسجد الكوفة فحمد الله و أثني عليه ...

سند دوم: علي بن محمد عن سهل بن زياد عن ابن محبوب عن أبي حمزة عن أبي جعفر ع قال لما قبض أمير المؤمنين ع قام الحسن بن علي ع في مسجد الكوفة فحمد الله و أثني عليه...

هرچند هردو سند صحيح است؛ اما براي اثبات صحت و پرهيز از طولاني شدن مطالب، تنها سند اول را بررسي مي كنيم:

1. محمد بن يحيي:

محمد بن يحيي عطار قمي را بزرگان رجال شيعه توثيق كرده اند. نجاشي در باره ايشان مي نويسد:

محمد بن يحيي أبو جعفر العطار القمي، شيخ أصحابنا في زمانه، ثقة، عين، كثير الحديث.

محمد بن يحيي ، كنيه اش ابو جعفر و مشهور به عطار قمي، بزرگ اماميه در زمان خودش، مورد اعتماد، بزرگ قوم و داراي روايات فراوان بود.

رجال النجاشي - النجاشي، ص 353

2. أحمد بن محمد :

ايشان همان احمد بن محمد بن عيسي اشعري قمي است كه از بزرگان علماي شيعه مي ّباشد. او نيز مورد توثيق علماي رجال است. نجاشي در باره ايشان مي نويسد:

أحمد بن محمد بن عيسي ... الأشعري. .... يكني أبا جعفر، وأبو جعفر رحمه الله شيخ القميين، ووجههم، وفقيههم،

احمد بن محمد بن عيسي اشعري، كنيه اش ابو جعفر است. و ابوجعفر رحمة الله عليه بزرگ قمييان و داري جايگاه در ميان آنها و فقيه آنان است.

رجال النجاشي - النجاشي - ص 82.

تعبير «وجه» درباره يك راوي از سوي علماي علم رجال، دلالت بر وثاقت آن شخص دارد و اگر اين تعبير درباره فردي آورده شود، معنايش اين است كه او بي نياز از توثيق است؛ چنانچه پدر بزرگوار شيخ بهايي در كتاب «وصول الاخيار» در اين زمينه مي فرمايد: «أما نحو (شيخ هذه الطائفة) و (عمدتها) و (وجهها) و (رئيسها) ونحو ذلك فقد استعملها أصحابنا فيمن يستغني عن التوثيق لشهرته، ايماءا إلي أن التوثيق دون مرتبته». تعبيرهاي: «شيخ هذه الطائفه، عمدتها و وجهها... و مانند آنها را علماي اماميه در باره كسي به كار مي برند كه به خاطر شهرتش بي نياز از توثيق است، و اشاره به اين است كه شأن او اجل از توثيق كردن (مقام او بالاتر از اين است كه كسي بيايد او را توثيق كند). وصول الأخيار إلي أصول الأخبار - والد البهائي العاملي، ص 192.

تعبير «عين» نيز در اصطلاح علماي رجال، دلالت بر توثيق راوي مي كند. مرحوم نوري در «خاتمة المستدرك» از محقق كاظمي در اين زمينه نقل مي كند: «قال السيد المحقق الكاظمي في عدته، في ذكر جملة ما يفهم منه التوثيق: وكذا قولهم: عين من عيون هذه الطائفة، ووجه من وجوهها». «سيد محقق كاظمي در كتاب «عده» خودش در بيان الفاظي كه مفيد توثيق است، گفته است: همچنين است (يعني توثيق فهميده مي شود از) قول علماء مي گويند: عين من عيون هذه الطائفه (فلاني چشم چراغي اين گروه است) يا وجهي از وجوه اين طائفه است». خاتمة المستدرك - الميرزا النوري، ج 4، ص47.

بنابراين، با توجه به تعبير نجاشي، احمد بن محمد بن عيسي اشعري، بي نياز از توثيق است.

3. ابن محبوب:

اسم ايشان حسن بن محبوب سراد و از سوي علماي رجال شيعه توثيق شده است. مرحوم شيخ طوسي درباره اش مي نويسد:

الحسن بن محبوب السراد، ويقال له: الزراد، ويكني أبا علي، مولي بجيلة، كوفي، ثقة . ... وكان جليل القدر، ويعد في الأركان الأربعة في عصره.

حسن بن محبوب سراد، كه به او « زراد» مي گويند، كنيه اش ابو علي ، اهل كوفه و مورد وثوق و اعتماد است. وي انسان عاليقدري است و در زمان خودش از اركان اربعه شمرده مي شد (يكي از برترين علماي چهارگانه عصر خويش بود).

الفهرست - الشيخ الطوسي - ص 96

4. أبي حمزة:

اسم ايشان ثابت بن دينار است كه شيخ طوسي ايشان را توثيق كرده و مي نويسد:

ثابت بن دينار ، يكني أبا حمزة الثمالي ، ... ثقة .

ثابت بن دينار، كنيه اش ابو حمزه ثمالي ... ثقه است.

الفهرست - الشيخ الطوسي - ص 90

نجاشي هم در باره ايشان مي نويسد:

ثابت بن أبي صفية أبو حمزة الثمالي... كوفي ، ثقة ، .. وكان من خيار أصحابنا وثقاتهم ومعتمديهم في الرواية والحديث .

ثابت بن ابي صفيه ابو حمزه ثمالي از اهل كوفه و موثق است. وي از بهترين شيعيان بود و در نقل روايت و حديث در ميان شيعه مورد وثوق و اعتماد مي باشد.

رجال النجاشي - النجاشي - ص 115

افرادي كه در سند اين روايت هستند، از سوي علماي رجال و بزرگان شيعه توثيقات فراوان دارند. جهت رعايت اختصار تنها به بررسي يك سند و ذكر توثيق از سوي يكي از علماي رجال درباره هر كدام از راويان فوق، اكتفا كرديم و در نتيجه روشن شد كه اين روايت صحيح است.

روايت دوم: از طريق زيد بن الحسن:

روايت مورد بحث را طبري در كتاب «ذخائر العقبي» از طريق زيد بن الحسن آورده است:

ذكر خطبته يوم قتل أبوه علي بن أبي طالب عن زيد بن الحسن قال خطب الحسن الناس حين قتل علي بن أبي طالب رضي الله عنه فحمد الله وأثني عليه ثم قال لقد قبض في هذه الليلة رجل لم يسبقه الأولون ولا يدركه الآخرون...

ذخائر العقبي - احمد بن عبد الله الطبري - ص 138

طرق اين روايت محدود به چند راوي نمي شود؛ بلكه گروهي از راويان آن را نقل كرده اند؛ چنانچه مرحوم اربلي، صاحب كشف الغمه، بر اين مطلب تصريح مي كند:

وقد روي جماعة انه خطب صبيحة الليلة التي قبض فيها أمير المؤمنين عليه السلام فحمد الله وأثني عليه وصلي علي النبي صلي الله عليه وآله وسلم ثم قال لقد قبض في هذه الليلة رجل لم يسبقه الأولون ولم يدركه الآخرون...

گروهي (جماعتي) نقل كرده اند كه امام حسن عليه السلام در صبح شبي كه امير مؤمنان از دنيا رفتند، خطبه خواند و حمد و ثناي خدا را به جاي آورد و بر پيامبرش درود فرستاد ...

كشف الغمة - ابن أبي الفتح الإربلي، ج 2 ص 155

همانگونه كه مرحوم اربلي فرموده اند، اين روايت را جماعتي از محدثان نقل كرده اند و طريق ديگر آن را مي توانيد در كتاب ذيل مطالعه فرماييد:

مسائل علي بن جعفر - ابن الإمام جعفر الصادق (ع) - ص 329

ب: روايات اهل سنت:

در منابع اهل سنت نيز آمده است كه امام حسن مجتبي عليه السلام بعد از شهادت پدر بزرگوارشان خطبه خواندند و به ويژگيهاي بي نظير آن حضرت از جمله پيشگامي ايشان نسبت به پيشنيان و آيندگان تصريح نمودند.

اين روايات در منابع آنها از طرق متعد و به دو صورت نقل شده است:

گاهي به صورت مطلق پيشگامي اميرمؤمنان عليه السلام را بر پيشينيان بيان كرده اند؛ و گاهي در برخي از سندها و طرق، مقيد به «علم و عمل» شده است. ابتدا روايات مطلق و پس از آن روايات مقيد را ذكر مي كنيم:

دسته اول روايات مطلق:
1. ابو الطفيل كناني صحابي:

ابو الطفيل يكي از صحابه جليل القدر رسول خدا صلي الله عليه وآله است كه اين روايت را از امام مجتبي عليه السلام نقل كرده است:

حدثنا أحمد بن زهير قال نا أحمد بن يحيي الصوفي قال نا إسماعيل بن أبان الوراق قال نا سلام بن أبي عمرة عن معروف بن خربوذ عن أبي الطفيل قال خطب الحسن بن علي بن أبي طالب فحمد الله وأثني عليه وذكر أمير المؤمنين عليا رضي الله عنه خاتم الأوصياء ووصي خاتم الأنبياء وأمين الصديقين والشهداء، ثم قال يا أيها الناس لقد فارقكم رجل ما سبقه الأولون ولا يدركه الآخرون لقد كان رسول الله صلي الله عليه وسلم يعطيه الراية فيقاتل جبريل عن يمينه وميكائيل عن يساره فما يرجع حتي يفتح الله عليه

ابو الطفيل مي گويد: حسن بن علي خطبه خواند و حمد و ثناي الهي را به جا آورد و فرمود: اميرمؤمنان خاتم اوصياء پيامبران و وصي خاتم پيامبران، امين راستگويان و شهداء بود. آنگاه فرمود: اي مردم ! مردي از ميان شما رفت كه گذشتگان از او سبقت نگرفتند و آيندگان به پاي او نمي رسند.

المعجم الأوسط، ج 2، ص 336

طبراني در «المعجم الكبير»، اين روايت را از طريق «هبيرة» با سند معتبر نقل كرده است:

المعجم الكبير، ج 3، ص 79 ، ح2717، ص 80، ح2725

تصحيح روايت توسط هيثمي:

هيثمي روايت ابو الطفيل را نقل كرده و در پايان آن تصريح مي كند كه سند احمد و برخي طرق بزار و طبراني «معتبر» است:

عن أبي الطفيل قال خطبنا الحسن بن علي بن أبي طالب فحمد الله وأثني عليه وذكر أمير المؤمنين عليا رضي الله عنه خاتم الأوصياء ووصي الأنبياء وأمين الصديقين والشهداء ثم قال يا أيها الناس لقد فارقكم رجل ما سبقه الأولون ولا يدركه الآخرون ...

و در پايان روايت مي گويد:

ورواه أحمد باختصار كثير وإسناد أحمد وبعض طرق البزار والطبراني في الكبير حسان.

اين روايت را احمد بن حنبل با اختصار بسيار نقل كرده و سند احمد و برخي طرق بزارو طبراني در معجم الكبير حسن است.

مجمع الزوائد، ج 9، ص 146

2. طريق هبيرة بن يريم

طبراني در معجم الكبير اين روايت را از طريق هبيره با پنج سند نقل كرده و در نخستين سندش روايت به صورت مطلق اين گونه آ مده است:

حدثنا بِشْرُ بن مُوسَي ثنا يحيي بن إِسْحَاقَ السَّيْلَحِينِيُّ ثنا يَزِيدُ بن عَطَاءٍ عن أبي إِسْحَاقَ عن هُبَيْرَةَ بن يَرِيمَ أَنَّ الْحَسَنَ بن عَلِيٍّ رضي اللَّهُ عنه خَطَبَ الناس فقال يا أَيُّهَا الناس لقد فَقَدْتُمْ رَجُلا لم يَسْبِقْهُ الأَوَّلُونَ وَلا يُدْرِكُهُ الآخِرُونَ ...

المعجم الكبير، ج3 ، ص 79، ح 2717

تصحيح اين سند:

ابو بكر قطيعي از علماي متوفاي قرن چهارم (368هـ) است. سند نخست طبراني را «حسن» مي داند:

وبه حدثنا السيلحيني قال حدثنا يزيد بن عطاء عن أبي إسحاق عن هبيرة بن يريم أن الحسن بن علي خطب الناس فقال أيها الناس لقد فقدتم رجلا لم يسبقه الأولون ولم يدركه الآخرون... حسن.

جزء الألف دينار، ج 1، ص 130

طبراني در سند ديگر نيز اين روايت را به صورت مطلق آورده است:

المعجم الكبير، ج3، ص80، ح2725.

الباني محدث پرآوازه وهابي در كتاب مختصر السلسلة الصحيحة، به «معتبر بودن» دو طريق هبيره تصريح كرده است:

عن ابي هبيرة بن يريم قال : سمعت الحسن بن علي قام فخطب الناس فقال : يا أيها الناس ! لقد فارقكم أمس رجل ما سبقه الأولون ولا يدركه الآخرون . ... (حسن بطريقيه)

السلسلة الصحيحة - مختصرة ، ج5 ، ص 660.

تصحيح ابن حبان:

ابن حبان نيز روايت هبيره بن يريم را در كتاب «صحيح» خود آورده ونشانه اين است كه ايشان هم اين روايت را صحيح مي داند:

أخبرنا الحسن بن سفيان حدثنا أبو بكر بن أبي شيبة حدثنا عبد الله بن نمير عن إسماعيل بن أبي خالد عن أبي إسحاق عن هبيرة بن يريم قال سمعت الحسن بن علي قام فخطب الناس فقال يا أيها الناس لقد فارقكم أمس رجل ما سبقه ولا يدركه الآخرون ...

صحيح ابن حبان، ج 15، ص 383.

اي مردم ديروز كسي را از دست داديد كه نه كسي از گذشتگان (در فضيلت) بر او سبقت گرفته و نه آيندگان به او (در فضيلت و برتري) خواهند رسيد.

ايشان در كتاب ديگر خود نيز روايت را با اين عبارت آورده است:

... والله لقد مات فيكم رجل ما سبقه الأولون ولا يدركه الآخرون ...

الثقات، ج 2، ص 304

تعليقه الباني بر صحيح ابن حبان در تصحيح سند هبيره:

الباني در كتاب «التعليقات الحسان علي صحيح ابن حبان»، سند اين روايت را كه ابن حبان در كتابش از طريق هبيره نقل كرده، صحيح مي داند:

6897 - أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ سُفْيَانَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَيْرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي خَالِدٍ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ هُبَيْرَةَ بْنِ يَرِيمَ قَالَ: سَمِعْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ قَامَ فَخَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ لَقَدْ فارَقَكُمْ أَمْسِ رَجُلٌ مَا سَبَقَهُ وَلَا يُدْرِكُهُ الْآخِرُونَ .....

= (6936) [8: 3]

[تعليق الشيخ الألباني]

صحيح - ((الصحيحة)) (2496).

[التعليقات الحسان علي صحيح ابن حبان 10/ 74]، الشيخ محمد ناصر الدين الالباني، الطبعة الاولي، ناشر: دار باويز

3. طريق جابر بن سمره صحابي:

دولابي در كتاب «الذرية الطاهرة النبوية»، اين روايت را از طريق خالد بن جابر و او از پدرش جابر (جابر بن سمره) نقل كرده است:

حدثنا عمرو بن علي أبو حفص ويزيد بن سنان أبو خالد قالا حدثنا أبو عاصم حدثنا سكين بن عبدالعزيز قال أخبرني خالي حفص بن خالد قال حدثني أبي خالد بن جابر عن أبيه جابر قال لما قتل علي بن أبي طالب قام الحسن خطيبا فقال لقد قتلتم والله رجلا في ليلة نزل فيها القرآن وفيها رفع عيسي بن مريم وفيها قتل يوشع فتي موسي واللهما سبقه أحد كان قبله ولا يدركه أحد يكون بعده ...

وقتي علي بن ابي طالب كشته شد، حسن بن علي خطبه خواند و فرمود: شما در شب نزول قرآن، .... مردي را كشتيد كه هيچ يكي از افراد قبل از او بر ايشان پيشي نگرفتند و افرادي نيز كه بعدا مي آيند به پاي آن حضرت نخواهد رسيد.

الذرية الطاهرة، ج1، ص78

4 . زيد بن حسن بن علي :

دولابي در كتاب «الذرية الطاهرة النبوية»، اين روايت از طريق زيد بن علي نقل كرده است:

أخبرني أبو القاسم كهمس بن معمر أن أبا محمد إسماعيل بن محمد ابن إسحاق بن جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن علي بن أبي طالب حدثهم حدثني عمي علي بن جعفر بن محمد بن حسين بن زيد عن الحسن بن زيد بن حسن بن علي عن أبيه قال خطب الحسن بن علي الناس حين قتل علي فحمد الله وأثني عليه ثم قال لقد قبض في هذه الليلة رجل لم يسبقه الأولون ولا يدركه الآخرون....

الذرية الطاهرة، ج 1، ص 74

محب الدين طبري نيز اين روايت را از طريق زيد بن حسن بن علي نقل كرده است:

ذخائر العقبي في مناقب ذوي القربي، ج 1، ص 138

5. ابو عبد الرحمن السلمي:

يوسف بن احمد يغموري در كتاب «نور القبس»، اين روايت را از طريق ابو عبد الرحمان سلمي نقل كرده است:

قال أبو عبد الرحمان السُلمي: خطبنا الحسن بن علي رضي الله عنهما بعد وفاة عليّ رضي الله عنه، فقال: ياأيها الناس، والله قد فقدتم رجلاً ما سبقه أحد كان قبله، ولا يلحقه أحدٌ يكون بعده، كان رسول الله صلي الله عليه وسلم يبعثه جبريل عن يمينه وميكائيل عن يساره،

حسن بن علي بعد از وفات علي (رضي الله عنه) در ميان خطبه خواند و فرمود: اي مردم به خدا سوگند، شما مردي را از دست داديد كه هيچ فردي قبل از او بر ايشان پيشي بگيرد و بعد از او نيز فردي نيست كه به پاي او برسد. رسول خدا صلي الله عليه وآله وقتي ايشان را به جنگ مي فرستاد، جبرئيل از سمت راست و ميكائيل از سمت چپ، آن حضرت را همراهي مي كردند.

نور القبس، ج 1، ص 40

6 و7 و 8. طريق زيد بن وهب، عبدالله بن نجي و عاصم بن ضمره:

دولابي در كتاب «الذرية الطاهرة النبوية»، خطبه امام حسن عليه السلام را با چهار طريق (ابو الطفيل، زيد بن وهب، عبد الله بن نجي و عاصم بن ضمره) نقل كرده و طريق ابو الطفيل را در روايت نخست نقل كرديم، و در سه طريق ديگر (زيد بن وهب، عبد الله بن نجي و عاصم بن ضمره) نيز امير مؤمنان عليه السلام پيشگام همگان معرفي شده است:

124 حدثنا أحمد بن يحيي الأودي حدثنا إسماعيل بن أبان الوراق حدثنا عمرو عن جابر عن أبي الطفيل وزيد بن وهب وعبدالله بن نجي وعاصم بن ضمرة عن الحسن بن علي قال لقد قبض في هذه الليلة رجل لم يسبقه أحد كان قبله ولم يخلف بعده مثله وهو علي بن أبي طالب حبيب رسول الله وأخوه.

حسن بن علي فرمود: در اين شب مردي از دنيا رفت كه هيچ فردي قبل از ايشان، بر او پيشگام نشدند و بعد از ايشان فردي همانند او نخواهد بود و او علي بن ابي طالب حبيب رسول خدا و برادر اوست.

الذرية الطاهرة ج 1، ص 75

دسته دوم: روايات مقيد:
1. طريق علي بن الحسين (ع):

حاكم نيشابوري خطبه امام حسن عليه السلام را از طريق امام علي بن الحسين عليه السلام چنين نقل كرده است:

( حدثنا ) أبو محمد الحسن بن محمد بن يحيي ابن أخي طاهر العقيقي الحسني ثنا إسماعيل بن محمد بن إسحاق بن جعفر ابن محمد بن علي بن الحسين حدثني عمي علي بن جعفر بن محمد حدثني الحسين بن زيد عن عمر بن علي عن أبيه علي بن الحسين قال خطب الحسن بن علي الناس حين قتل علي فحمد الله وأثني عليه ثم قال لقد قبض في هذه الليلة رجل لا يسبقه الأولون بعمل ولا يدركه الآخرون وقد كان رسول الله صلي الله عليه وآله يعطيه رايته فيقاتل وجبريل عن يمينه وميكائيل عن يساره فما يرجع حتي يفتح الله عليه ...

عمر بن علي از پدرش نقل كرده هنگامي كه علي (عليه السلام) كشته شد، حسن بن علي (عليهما السلام) با مردم خطبه خواند، حمد خدا گفت و ثناي او را به جاي آورد. سپس فرمود: در اين شب مردي درگذشت كه در عمل پيشينيان بر او سبقت نگرفتند و آيندگان نيز به پاي وي نخواهند رسيد. رسول خدا صلي الله عليه وسلم پرچم را به دستش مي داد، او مي جنگيد در حالي كه جبرئيل از جانب راست و ميكائيل از سمت چپ همراه او بود و بر نمي گشت مگر اين كه خداوند پيروزي را نصيبش مي كرد. ....

المستدرك - الحاكم النيسابوري ، ج 3، ص 172.

2. طريق عمرو بن حبشي : (با سند معتبر)

ابن ابي شيبه با سند معتبر از عمرو بن حبشي نقل مي كند:

32773 حدثنا وكيع عن إسرائيل عن أبي إسحاق عن عمرو بن حبشي قال خطبنا الحسن بن علي بعد وفاة علي فقال لقد فارقكم رجل بالأمس لم يسبقه الأولون بعلم ولا يدركه الآخرون كان رسول الله صلي الله عليه وسلم يعطيه الراية فلا ينصرف حتي يفتح الله عليه.

بعد از وفات علي (عليه السلام)، حسن بن علي براي ما خطبه خواند و فرمود: ديروز مردي از شما جدا شد كه پيشينيان در علم بر وي پيشي نگرفتند و آيندگان نيز به مقام علمي او نخواهند رسيد. رسول خدا وقتي پرچم را به دستش مي داد، تا خداوند پيروزي را نصيبش نمي كرد بر نمي گشت.

مصنف ابن أبي شيبة، ج 17 ، ص 124، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية ، جدة، المملكة العربية السعودية ؛ مؤسسة علوم القرآن، دمشق، سوريا ؛ دار القرطبة ، بيروت، لبنان؛ محقق : محمد عوّامة، چاپ اول، 1427 هـ ، 2006 م.

محقق كتاب در پاورقي مي گويد : اسناد المصنف حسن. سندي كه ابن ابي شيبة در اينجا آورده ، معتبر مي باشد.

احمد بن حنبل نيز روايت را از همين طريق با سند صحيح نقل كرده است:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا وَكِيعٌ عن إِسْرَائِيلَ عن أبي إِسْحَاقَ عن عَمْرِو بن حبشي قال خَطَبَنَا الْحَسَنُ بن علي بَعْدَ قَتْلِ علي رضي الله عنهما فقال لقد فَارَقَكُمْ رَجُلٌ بِالأَمْسِ ما سَبَقَهُ الأَوَّلُونَ بِعِلْمٍ وَلاَ أَدْرَكَهُ الآخِرُونَ ....

مسند أحمد بن حنبل، ج 2، ص 344، روايت 1720، ناشر: دار الحديث ، قاهره.

اين روايت را بزار در كتاب (مسند البزار، ج 4، ص 178) نيز با همين سند نقل كرده است.

تصحيح سند روايت از سوي محققان مسند احمد:

احمد محمد شاكر محقق اين كتاب در ذيل روايت مي گويد:

اسناده صحيح. سند اين روايت صحيح است.

سِندي محقق ديگر اين كتاب علاوه بر اينكه سند را معتبر مي داند، در ذيل روايت چنين مي نويسد:

قوله «لم يسبقه الاولون»: اراد: غير الانبياء، و هذا لا ينافي مساواة بعض اياه في العلم.

مقصود امام حسن (عليه السلام) كه فرمود: لم يسبقه الاولون، غير انبياء است؛ اما اين سخن منافات ندارد كه امير مؤمنان با برخي انبياء در علم مساوي است.

مسند احمد ، ج 2 ، ص 197، روايت 965، ناشر :

تصحيح ابو بكر خلال:

وي نيز بعد از نقل روايت، تصريح نموده كه راويان سند «عمرو بن حبشي» مورد قبول علماي رجال اهل سنت وموثق هستند:

أخبرنا محمد قال أنبأ وكيع عن إسرائيل عن أبي إسحاق عن عمرو بن حبيشي قال خطبنا الحسن بن علي بعد موت علي رحمه الله فقال لقد فارقكم بالأمس رجل لم يسبقه الأولون بعلم ولم يدركه الآخرون ...

في إسناده عمرو بن حبشي قال عنه ابن حجر مقبول وبقية رواته ثقات.

در سند اين روايت، عمرو بن حبشي است كه از نظر ابن حجر مقبول و بقيه راويان نيز موثق هستند.

السنة للخلال، ج 2، ص 199

3. طريق هبيره :

همانگونه كه تذكر داديم، اين روايت از طريق هبيره با اسناد متعدد نقل شده و در برخي از اسناد، روايت به صورت مقيد نقل شده كه يكي از اسنادش اين است:

1719 حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا وَكِيعٌ عن شَرِيكٍ عن أبي إِسْحَاقَ عن هُبَيْرَةَ خَطَبَنَا الْحَسَنُ بن عَلِيٍّ رضي الله عنه فقال لقد فرقكم رَجُلٌ بِالأَمْسِ لم يَسْبِقْهُ الأَوَّلُونَ بِعَلْمٍ وَلاَ يُدْرِكُهُ الآخِرُونَ كان رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم يَبْعَثُهُ بِالرَّايَةِ جِبْرِيلُ عن يَمِينِهِ وَمِيكَائِيلُ عن شِمَالِهِ لاَ يَنْصَرِفُ حتي يُفْتَحَ له.

احمد محمد شاكر محقق اين كتاب در ذيل روايت مي گويد: اسناده صحيح.

مسند أحمد بن حنبل، ج 2، ص 344، روايت 1719، ناشر: دار الحديث ، قاهره.

4. از طريق عاصم بن ضمره:

ابن ابي شيبه استاد بخاري اين روايت را از طريق عاصم بن ضمره چنين نقل كرده است:

حدثنا شريك عن أبي إسحاق عن عاصم بن ضمرة قال خطب الحسن بن علي حين قتل علي فقال يا أهل الكوفة أو يا أهل العراق لقد كان بين أظهركم رجل قتل الليلة أو أصيب اليوم لم يسبقه الأولون بعلم ولا يدركه الآخرون كان النبي صلي الله عليه وسلم إذا بعثه في سرية كان جبريل عن يمينه وميكايل عن يساره فلا يرجع حتي يفتح الله عليه.

عاصم بن ضمره مي گويد: هنگامي كه علي كشته شد، حسن بن علي براي مردم كوفه خطبه خواند و فرمود: اي اهل كوفه (يا اي اهل عراق) ... كه پيشنيان بر علم پيشي نگرفتند و آيندگان به پاي او نمي رسند. رسول خدا صلي الله عليه وآله وقتي او را به جنگ مي فرستاد، جبرئيل از سمت راست و ميكائيل از سمت چپ او را همراهي مي كردند. او بر نمي گشت مگر اين كه خداوند پيروزي را نصيبش مي كرد.

مصنف ابن أبي شيبة، ج 6، ص 369

5. طريق ابي رزين:

اين فرمايش امام مجتبي عليه السلام به گزارش ابن ابي شيبه از طريق ابي رزين نيز نقل شده است:

1026 حدثنا عبد الله قال حدثني أبي نا وكيع عن شريك عن عاصم عن أبي رزين قال خطبنا الحسن بن علي بعد وفاة علي وعليه عمامة سوداء فقال لقد فارقكم رجل لم يسبقه الأولون بعلم ولا يدركه الآخرون.

فضائل الصحابة لابن حنبل، ج 2، ص 600

بخش دوم، تحليل روايت

در اين بخش به تشريح چند مطلب مرتبط به اين روايات مي پردازيم:

الف: مجموع طرق اين روايت:

با تحقيقي كه به آن دست يافتيم ، اين روايت در منابع اهل سنت مجموعا يازده طريق دارد و از مجموع آن، سه طريق (ابو الطفيل كناني، هبيرة بن يريم، عمرو بن حبشي) صحيح هستند و تصحيحات علماي رجال، محققان كتاب و علماي ديگر همانند هيثمي و الباني را ذيل همان روايات آورديم.

در منابع شيعه نيز به فرموده مرحوم اربلي، اين روايت را گروهي راوايان نقل كرده اند و تنها به روايت امام باقر عليه السلام با دو سند نقل شده كه هر دو سند آن صحيح است و راويان آن مورد بررسي قرار گرفت.

علاوه بر آن، اگر اين سه طريق را علماي اهل سنت تصحيح هم نمي كردند، نياز به بررسي سندي نبود؛ چرا كه روايت در حد استفاضه است و روايتي كه مستفيض باشد، بررسي سندي در آن معنايي ندارد؛ زيرا طرق و اسناد روايات، يكديگر را تقويت مي كنند؛ چنانچه حتي ابن تيميه در اين باره مي گويد:

فإن تعدد الطرق وكثرتها يقوي بعضها بعضا حتي قد يحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجارا فساقا فكيف إذا كانوا علماء عدولا.

تعدد طرق و زياد بودن آنها، برخي از سندها برخي ديگر را تقويت مي كنند و علم و يقين به آن حاصل مي شود، هرچند راوايان آن انسانهايي باشند كه غرق در گناه و تبهكار باشند؛ پس زماني كه راويان آن علماي عادل باشند (حال اين روايت) چگونه است . (يعني به طريق اولي اگر راويان روايت انسانهاي عادل باشند، تعدد طرق باعث تقويت يكديگرمي شوند)

مجموع الفتاوي، ج 18، ص 26

ب: فهرست برخي از فضائل حضرت علي (ع) در اين روايت:

اين روايت چند فضيلت بي نظير را براي امير مؤمنان عليه السلام بيان مي كند:

1. آن حضرت از همه پيشينيان (حتي انبيا) به جز پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله برترند.

2. آيندگان نيز در فضائل به آن حضرت نمي رسند.

3. آن حضرت پرچمدار رسول خدا صلي الله عليه وآله در زمان ايشان بوده است.

4. دو فرشته مقرب الهي (جبرئيل و مكائيل) در تمامي جنگها، همراه و ياور حضرت بوده اند.

5. امير مؤمنان در هرجنگي كه پرچم را به دست گرفت از ميدان نبرد به اذن و ياري خداوند فاتح و پيروز بر مي گشت.

6. آن حضرت وصي پيامبران است.

7. مقام خاتم الاوصيا به حضرت امير عليه السلام اختصاص دارد.

8. ايشان امين صديقان و شهداست.

ج: امير مؤمنان (ع) برتر از همه پيشينيان

نكته مهمي كه ما در اين مقاله به دنبال اثبات آن هستيم اين است كه اميرمؤمنان عليه السلام بر همه پيشينيان و تمام افرادي كه از آغاز خلقت تا كنون قبل از حضرت بوده اند، برتري دارد و پيشگام و پيشتاز آنهاست. اين مطلب از عبارت هاي: «ما سبقه الاولون»، «لايسبقه الاولون» به دست مي آيد كه در بيشترين اسناد روايت بيان شد.

برخي تعبيرات ديگر نيز همين نكته را تأييد و بر آن تأكيد مي كند:

1. ابو بكر بزار در كتاب «البحر الزخار» اين روايت را از طريق ابو خالد بن حيان نقل كرده و در آن آمده است كه امام حسن عليه السلام فرمود: والله ما سبقه أحد كان قبله ولا يدركه أحد كان بعده..

حدثنا عمرو بن علي قال نا أبو عاصم قال نا سكين بن عبد العزيز قال حدثني حفص بن خالد قال حدثني أبي خالد بن حيان قال لما قتل علي بن أبي طالب رضي الله عنه قام الحسن بن علي خطيبا ... فقال والله ما سبقه أحد كان قبله ولا يدركه أحد كان بعده ...

و در پايان روايت، سند آن را نيز صالح مي داند:

وإسناده صالح ولا نعلم يحدث عن حفص بن خالد غير سكين بن عبد العزيز

مسند البزار، ج 4 ، ص 179

2. در نقل جابر بن سمره نيز (كه قبلا ذكر كرديم) آمده است:

والله ما سبقه أحد كان قبله ولا يدركه أحد يكون بعده.

الذرية الطاهرة، ج1، ص78

3. در نقل عبد الرحمن سلمي نيز اين تعبير آمده بود:

والله قد فقدتم رجلاً ما سبقه أحد كان قبله، ولا يلحقه أحدٌ يكون بعده،

نور القبس، ج 1، ص 40

4. در سندي كه دولابي از چهار طريق (ابو الطفيل، زيد بن وهب، عبد الله بن نجي و عاصم بن ضمره) نقل كرده نيز اين عبارت آمده بود:

لقد قبض في هذه الليلة رجل لم يسبقه أحد كان قبله ولم يخلف بعده مثله وهو علي بن أبي طالب حبيب رسول الله وأخوه.

الذرية الطاهرة ج 1، ص 75

5. مسعودي در كتاب «مروج الذهب»، نيز روايت را با عبارتي نقل كرده، كه گوياي برتري امير مؤمنان عليه السلام بر همه مخلوقات قبل از ايشان حتي پيامبران الهي است جز اين كه مقام نبوت را ندارد:

واللّه لقد قبض فيكم الليلة رجل ما سبقه الأولون إلا بفضل النبوة، ولا يدركه الأخرون، ...

به خدا سوگند در اين شب مردي از ميان شما رفت كه پيشينيان جز مقام نبوت بر ايشان سبقت نگرفتند و آيندگان نيز به فضايل او نخواهند رسيد.

مروج الذهب، ج 1، ص 341

6. در نقل شهاب الدين ابشيهي در كتاب «المستطرف في كل فن مستظرف» اين نكته به صورت روشن استفاده مي شود كه امام حسن عليه السلام فرمود:

لقد قبض في هذه الليلة رجل ما سبقه الأولون بعد رسول الله صلي الله عليه وسلم ولا يدركه الآخرون...

المستطرف في كل فن مستظرف، ج 1، ص 474

بنابراين، اميرمؤمنان عليه السلام طبق اين روايات، حتي بر پيامبران گذشته برتري دارند جز اين كه آن حضرت مقام نبوت را ندارد.

البته ذكر اين نكته الزامي است كه بحث پيشگامي و تقدم اميرمؤمنان نسبت به رسول خدا صلي الله عليه وآله مطرح نيست؛ بلكه رسول خاتم اشرف مخلوقات و برتر از همه افراد بشر است و حضرت علي خود را در مقابل ايشان عبدي در مقابل مولايش مي داند.

بنابراين، از روايت، پيشگامي امير مؤمنان عليه السلام از همه پيشينيان قبل از رسول خدا صلي الله عليه وآله اثبات مي شود.

نكته پاياني مورد توجه اين است كه اگر در برخي از روايات پيشگامي حضرت مقيد به «علم، عمل و حلم» شده، با رواياتي كه پيشتازي مطلق حضرت را بيان مي كنند تعارضي ندارند؛ چرا كه اين موارد برجسته ترين فضائل انساني و شاخصه هاي پيامبران گذشته است و با اندك تأملي در مي يابيم كه اين روايات نيز به همان روايات مطلق بر مي گردد و فضائل حضرت محدود به اين موارد نيست.

از همين رو است كه در نقل ابشيهي از علماي اهل سنت در كتاب «المستطرف في كل فن مستظرف»، امام حسن عليه السلام مصيبت از دست دادن امير مؤمنان آن قدر عميق و دردناك بيان كرده كه همه عالم تكوين و تشريع در سوگ حضرت نشسته اند:

لقد قبض في هذه الليلة رجل ما سبقه الأولون بعد رسول الله صلي الله عليه وسلم ولا يدركه الآخرون فعند الله نحتسب ما دخل علينا وعلي جميع أمة محمد صلي الله عليه وسلم فوالله لا أقول اليوم إلا حقا لقد دخلت مصيبة اليوم علي جميع العباد والبلاد والشجر والدواب ...

در اين شب مردي از دنيا رفت كه بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله هيچ يكي از پيشينيان بر او سبقت نگرفت، و آ يندگان نيز به او نمي رسند؛ مصيبتي را كه بر ما و بر تمامي امت پيامبر صلي الله عليه و آله وارد آمده است، به خداوند واگذار مي كنيم. به خدا سوگند، آنچه را امروز مي گويم حق است، امروز مصيبتي بر تمام بندگان، شهرها، درختان و جنبدگان وارد شد.

المستطرف في كل فن مستظرف، ج 1، ص 474

نتيجه:

طبق اين روايات كه از نظر شيعه و اهل سنت صحيح هستند، امير مؤمنان عليه السلام بر همه پيشينيان و از جمله بر پيامبران گذشته (جز در مقام نبوت) برتري دارند، و پيشگام از همه آنها است و آيندگان نيز نمي توانند به مقام آن حضرت دست يابند.

هرچند برخي از اسناد اين روايت، پيشگامي حضرت را در مقام (علم، عمل و حلم) بيان مي كنند، اما اسنادي كه به صورت مطلق (لم يسبقه الأولون ولا يدركه الآخرون) آمده، بيشتر از روايات مقيد هستند و هر دو دسته هرگز با هم تعارضي ندارند و در نتيجه پيشگامي مطلق ايشان بر اولين و آخرين ثابت مي شود. حال با اين اوصاف اگر فردي امير المؤمنين عليه السلام را كنار بزند و افراد ديگر را بر ايشان مقدم كند، آيا در مقابل خداوند عذري دارد؟!

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف)



Share
1 | علي بهاري | | ٢٤:٢٩ - ٠٩ مرداد ١٣٩٣ |
درود بر موسسه حضرت وليعصر عج و پژوهشگرانش. آفرين بر استاد حسيني قزويني.
2 | سيد | | ١٢:٥٣ - ١٠ مرداد ١٣٩٣ |
سلام و خسته نباشيد / مطلبتان فوق العاده عالي بود خدا به شما جزاي خير بده به حق اميرالمومنين (ع)
3 | mostafa msh | | ١٣:٣٢ - ١٠ مرداد ١٣٩٣ |
11153 - حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَابَانَ الْجُنْدِيسَابُورِيُّ، وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْمَرِيُّ، قَالَا: ثنا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ ابْنِ أَبِي نَجِيحٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا زَوَّجَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَاطِمَةَ عَلِيًّا قَالَتْ فَاطِمَةُ: يَا رَسُولَ اللهِ، زَوَّجْتَنِي مِنْ رَجُلٍ فَقِيرٍ لَيْسَ لَهُ شَيْءٌ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَمَا تَرْضَيْنَ يَا فَاطِمَةُ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ اخْتَارَ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبُوكِ وَالْآخَرُ زَوْجُكِ»
المعجم الكبير 11/93
36355- عن ابن عباس قال: لما زوج النبي صلى الله عليه وسلم فاطمة من علي قالت فاطمة: يا رسول الله! زوجني من رجل فقير ليس له شيء فقال النبي صلى الله عليه وسلم: أما ترضين أن الله اختار من أهل الأرض رجلين: أحدهما أبوك والآخر زوجك.
فيه وسنده حسن.
کنز العمال ج 13 ص108
پيامبر خطاب به حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها فرمود:
آيا تو را خشنود نميکند که خداوند از اهل زمين دو نفر را برگزيد اين دو نفر يکي پدر توست و يکي همسر تو علي(ع)
اين روايت همچنين برتري اميرمومنان عليه السلام را بر تمام مخلوقات زمين از جمله انبياء گذشته اثبات ميکند
4 | خادمه الزهرا | | ٠١:٠٥ - ١١ مرداد ١٣٩٣ |
صلي الله عليک يا اميرالمومنين
5 | ahmad | | ١٠:١٧ - ١١ مرداد ١٣٩٣ |
سلام
سوال اين است که آيا اهل سنت سخن امام حسن(ع) را در آن حد حجت ميدانند که بتوان به اين روايت استدلال کرد؟

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

با توجه به اينکه امام حسن عليه السلام از صحابه بشمار مي رود و طيق مباني خود اهل سنت قول صحابه حجت است و يکي از منابع معرفتي و فقهي آنها بشمار مي رود لذا قول امام حسن عليه السلام براي آنها حجت است بعلاوه اينکه اهل بيت در نزد اهل سنت به عنوان مرجعيت علمي شناخته مي شوند تا آنجا که ابن کثير امام حسن و اهل بيت را بهترين علماي امت دانسته است

ابن قيم در خصوص حجيت قول صحابه از زبان ابوحنيفه مي نويسد:

قال سَمِعْت أَبَا حَنِيفَةَ يقول إذَا جاء عن النبي صلى اللَّهُ عليه وسلم فَعَلَى الرَّأْسِ وَالْعَيْنِ وإذا جاء عن الصَّحَابَةِ نَخْتَارُ من قَوْلِهِمْ وإذا جاء عن التَّابِعِينَ

إعلام الموقعين عن رب العالمين ، أبو عبد الله شمس الدين محمد بن أبي بكر بن أيوب بن سعد الزرعي الدمشقي الوفاة: 751 هـ ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1973 ، تحقيق : طه عبد الرؤوف سعد ج 4 ص 123

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
6 | محمد جواد رحماني | | ٢٤:١٧ - ١٢ مرداد ١٣٩٣ |
خداوند به شما جزاي خير بدهد
7 | محمد گلناري | | ١٢:٣٧ - ١٣ مرداد ١٣٩٣ |
سلام عليکم.
جواب شما از اين روايت بخاري چيست. مدعي هستند که تواتر دارد و بدون ايراد در دلالت.
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ كَثِيرٍ، أَخْبَرَنَا سُفْيَانُ، حَدَّثَنَا جَامِعُ بْنُ أَبِي رَاشِدٍ، حَدَّثَنَا أَبُو يَعْلَى، عَنْ مُحَمَّدِ ابْنِ الحَنَفِيَّةِ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي أَيُّ النَّاسِ خَيْرٌ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؟ قَالَ: «أَبُو بَكْرٍ»، قُلْتُ: ثُمَّ مَنْ؟ قَالَ: «ثُمَّ عُمَرُ»، وَخَشِيتُ أَنْ يَقُولَ عُثْمَانُ، قُلْتُ: ثُمَّ أَنْتَ؟ قَالَ: «مَا أَنَا إِلَّا رَجُلٌ مِنَ المُسْلِمِينَ» صحيح بخاري ج5 ص7

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

اولا: در سند اين روايت کساني وجود دارند که در بين رجاليون اهل سنت مورد جرح واقع شده اند از جمله اين افراد محمد بن کثير و سفيان است . ذهبي درباره محمد بن کثير گويد: يحيي بن معين روايت او را نمي نوشت . يحيى بن معين قال لم يكن يستأهل أن يكتب عنه . سير أعلام النبلاء ج 10 ص 384

سفيان نيز معتقد بود که نبايد حضرت علي عليه السلام را بر ديگران مقدم کرد همچنانکه ابو نعيم مي نويسد: قبيصة بن عقبة قال سمعت سفيان الثوري يقول من قدم عليا على أبي بكر وعمر فقد أزرى بالمهاجرين والانصار وأخشى أن لا ينفعه مع ذلك هرکس علي را بر ابوبکر و عمر مقدم کند او مهاجرين و انصار را خار کرده است

أبو نعيم أحمد بن عبد الله الأصبهاني الوفاة: 430 ، دار النشر : دار الكتاب العربي - بيروت - 1405 ، الطبعة : الرابعة ج 7 ص 27

ذهبي نيز درباره بغض و کينه سفيان از ذکر فضائل حضرت علي عليه السلام گويد: عن سفيان قال تركني الروافض وأنا أبغض أن أذكر فضائل علي. سير أعلام النبلاء ج 7 ص 253

بويژه اينکه علماي اهل سنت ذکر کرده اند که سفيان شراب را حلال مي دانست ذهبي گويد» مع جلالة سفيان كان يبيح النبيذ الذي كثيره مسكر. سير أعلام النبلاء ج 7 ص 259

با اين وجود آيا انتظار هست که

ثانيا: چطور چنين چيزي امکان دارد که حضرت علي علي عليه السلام خلفاء را بهترين افراد بشمارد، درحالي که در همين صحيح مسلم آمده است که حضرت شيخين را دروغگو، خائن و گنکار مي دانست آيا اين امکان دارد که حضرت چنين افراد را بهترين بداند آيا اين نشان نمي دهد که اين روايت جعلي بوده است


ثالثا:اگر واقعا حضرت علي عليه السلام ابوبکر و عمر را افصل مي دانست چرا در همان مرحله اول با ابوبکر بيعت نکرد آيا شايسته نيست که با بهرتين فرد بيعت کرد؟!

در ادامه کلام علامه اميني را در رد اين روايت نقل مي کنيم که قابل تامل است:

قال الأميني : ليست هذه أول سقطة من سقطات البخاري ، ومن عرف معتقد أمير المؤمنين علي عليه السلام في الذين تقدموه وما استمر عليه دؤبه من التصريح بذلك المعتقد تارة والتلويح إليه أخرى لا يشك في أن ما عزي إليه بهتان عظيم . وليس ابن الحنفية ذلك الذي لا يعرف أباه ولا نظريته في القوم بعد اللتيا والتي حتى يسأله عن أولئك الرجال ثم يخاف عن أن يقول في المرة الثالثة عثمان وهو يعرفه بعجره وبجره لا محالة ، ويعلم أنه هو أحد الثلاثين من بني أبي العاص الذين صح فيهم قول رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم : إذا بلغ بنو أبي العاص ثلاثين رجلا جعلوا مال الله دولا ، وعباده خولا ، ودينه دخلا لماذا كتم أمير المؤمنين عليه السلام من ابن الحنفية رأيه هذا يوم مقتل عثمان لما أراد الإمام عليه السلام أن يأتي الرجل وينصره فأخذ ابن الحنفية بضبعيه أو بكفيه أو بحقويه يمنعه من ذلك حاشا ابن الحنفية من الجهل بما جاء في أبيه الطاهر عن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم من قوله : إنه خير البرية ، وإنه خير البشر ، وإنه خير من أتركه بعدي ، وإنه خير الناس ، وإنه خير الرجال ، وإنه أحد الخيرتين ومحمد بن الحنفية هو الذي كان ينشد شاعره كثيرعزة بين يديه قوله : أنت ابن خير الناس من بعد النبي * يا بن علي سر ومن مثل علي ؟ وأنى تصح نسبة هذه المزعمة إلى علي عليه السلام وقد جاء عنه من عدة طرق إنه قال : حدثني رسول الله صلى الله عليه وسلم وأنا مسنده إلى صدري فقال : أي علي ؟ ألم تسمع قوله الله تعالى " إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات هم خير البرية " ؟ أنت وشيعتك . وورد عن جابر : إن أصحاب النبي صلى الله عليه وآله وسلم كانوا إذا أقبل علي قالوا : قد جاء خير البرية . راجع ما أسلفناه في ج 2 : 52 . أخرجه مضافا إلى ما ذكرناه هنالك من المصادر ابن أبي حاتم في تفسيره ، قال السيوطي في لئاليه 1 12 : التزم ابن أبي حاتم أن يخرج في تفسيره أصح ما ورد ولم يخرج حديثا موضوعا البتة . ه‍ . ولو كان يرى أمير المؤمنين أن أبا بكر خير الناس فلماذا تقاعد عن بيعته إلى أن توفيت سيدة النساء فاطمة ؟ وكان له وجه عند الناس أيام حياتها كما أخرجه البخاري نفسه ، وصافقه على ذلك بنو هاشم ومن وافقهم من غيرهم من وجوه الأمة وأعيان الصحابة ، أو لم يكن فيهم من يعرف منزلة الصديق هذه ؟ وما بال علي أمير المؤمنين عليه السلام كان يحمل الصديقة الطاهرة على دابة ليلا في مجالس الأنصار تسألهم النصرةعلى خير البشر ؟ ولماذا لم يكن في مقال الدعاة إلى أبي بكر أيضا يوم السقيفة و بعده ما يومي إلى أنه خير البشر ؟ بل كان رطب ألسنتهم : إنه السباق المسن وثاني اثنين إذ هما في الغار مشفوعا كل ذلك بالإرهاب والترعيد . أفلم يدبروا القول ، أم جاءهم ما لم يأت آباءهم الأولين ؟ . هب أن الصحابة يوم ذاك ما كانوا يعرفون منزلة الرجل ، فهلا نبههم عليه أمير المؤمنين وأمرهم باتباع خير الناس وفيهم من كان أطوع له من الظل لديه ، فقم بذلك جذوم الفتنة ، واستأصل جذورها ، وكسح الخلاف من بين المسلمين ، فلم يتركها فتنة عمياء تحتدم عليها الإحن ، وتتعاقب المحن ؟ حاشا مولانا أمير المؤمنين من كل هذه ، لكنه لم يعرف ما عزي إليه من حديث خير الناس ولا اعترف بمفاده طرفة عين ، بل كان صلوات الله عليه يرفع عقيرته بما يضاد هذه المزعمة في صهوات المنابر بين الملأ الديني ، وقد مر شطر من تلكم الكلم في هذا الجزء . نحن هاهنا لسنا في مقام إثبات أن عليا خير البشر بعد صنوه

الطاهر صلى الله عليهما وآلهما . كلا ثم كلا

امينى گويد: اين اولين لغزش و خطاى «بخارى» نيست، و او از اينها بسيار دارد. هر كس نظريه و عقيده امير المؤمنين على بن ابيطالب را درباره سه حاكم پيش از وى بداند و اين را كه بارها و در مناسبتهاى متعدد اعلام داشته و مشروحا بيان‏كرده است شكى برايش نميماند در اين كه آنچه را با اينگونه روايات دروغين به وى نسبت داده‏اند بهتانى سهمگين است.

تازه محمد بن حنفيه كسى نيست كه پدرش را نشناسد يا نظريه پدرش را درباره آن سه نفر و دار و دسته‏شان پس از آنهمه تصريحات و اعلانات نداند تا بيايد و از پدرش درباره آنها بپرسد و به سومين نفر كه برسد بترسد پدرش نام عثمان را ببرد عثمانى را كه خوب ميشناسد و ميداند يكى از سى نفر از خانواده ابو العاص است كه حديث صحيحى از پيامبر (ص) درباره آنها هست كه ميفرمايد: «هنگامى كه فرزندان ابو العاص (يعنى نسلش) به سى مرد برسند مال خدا را بانحصار در آورده دست بدست خويش ميگردانند و بندگان خدا را برده ميگردانند و دينش را خشدار

پس چرا امير المؤمنين اين عقيده‏اش را روز كشته شدن عثمان به پسرش محمد بن حنفيه نگفت آنروز كه چون آهنگ خانه عثمان كرد محمد بن حنفيه دستش را گرفت و مانع رفتنش گشت؟!

محمد بن حنفيه برتر از آن است كه ندانسته باشد جدش پيامبر گرامى (ص) در حق پدرش چه گفته است و فرموده: «او (يعنى على ع) بهترين فرد روى زمين است و بهترين انسان، و او بهترين كسى است كه بر جاى ميگذارم پس از خويش، و او بهترين مردم و بهترين مرد است و يكى از دو مايه خير».محمد بن حنفيه كسى است كه شاعرش در حضورش اين شعر را ميسرايد:

تو پسر بهترين فرد مردم پس از پيامبرى فرزند على! راه پوى كه نيست همتاى على »

چگونه ميتوان چنين پندار و افسانه‏اى را به على (ع) نسبت داد در حاليكه از چندين طريق روائى به اطلاع ما رسيده كه ميفرمايد: «پيامبر خدا (ص) در حاليكه به سينه‏ام تكيه زده بود به من فرمود: هان اى على! آيا فرمايش خداى متعال را شنيده‏اى كه «كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى پسنديده كردند ايشان بهترين افراد روى زمينند»؟ آنان توئى و شيعه‏ات». جابر بن عبد اللّه انصارى نيز ميگويد: «اصحاب پيامبر (ص) وقتى على (ع) حاضر ميشد ميگفتند: بهترين فرد روى زمين آمد».

اين را در جلد دوم «غدير» نوشتيم و علاوه بر مآخذ و مصادرى كه در آنجا ذكر شد ابن ابى حاتم در تفسيرش ثبت كرده است. و سيوطى در كتاب «اللئالى المنثورة» مينويسد:

ابن ابى حاتم پايبند اين است كه در تفسيرش صحيح‏ترين روايات را بياورد و در همه تفسيرش بتحقيق يك روايت جعلى نياورده است.

امير المؤمنين اگر ابو بكر را بهترين فرد مردم ميدانست چرا از بيعت كردن با او تا فاطمه زهرا- سلام اللّه عليها- زنده بود خوددارى كرد؟! و بنا به روايتى كه خود بخارى ثبت كرده خوددارى على (ع) در دوره حيات فاطمه (ع) نزد مردم مقبوليتى داشته است، و در اين خوددارى، بنى هاشم و ديگر معاريف و متنفذين امت و مشاهير اصحاب با وى همداستان بوده‏اند. آيا در ميان ايشان كسى يافت نميشده كه اين منزلت ابو بكر را درك كرده و شناخته باشد تا آنان را به ترك موضع مخالف برانگيخته به بيعت وا دارد؟! يا چرا امير المؤمنين على (ع) فاطمه زهرا را بر ستورى نشانده شبها به انجمن انصار ميبرد تا از ايشان عليه «بهترين انسان» استمداد نمايد؟! و چرا در «سقيفه» طرفداران ابو بكر و مبلغانش هيچ اشاره‏اى به اين كه او «بهترين انسان» است ننمودند و نه در اجتماعات و مناسبتهاى پس از «سقيفه» و همه جا حرفشان اين بود كه او پيشقدم و سالخورده است و يار پيامبر (ص) در غار، و اين حرف را با تهديد و ارعاب‏ميآميختند؟! «آيا آن سخن را بانديشه در نيافتند يا چيزى به ايشان ابلاغ گشته كه به اجداد پيشينى آنان نرسيده است؟!

گرفتيم كه اصحاب آنروز منزلت ابو بكر را نشناختند و به علو مقامش پى نبردند، چرا امير المؤمنين (ع) به آنها تذكر نداده و آگاهشان نساخت و به آنها- كه در ميانشان پيروانى مطيع‏تر و پى روتر از سايه خويش داشت- دستور نداد از ابو بكر پيروى نمايند تا با اينكار ريشه آشوب و اختلاف داخلى را بر كند و مسلمانان را به وحدت آرد و مجال حركات زيانبار را از ميان بر دارد؟!

در حقيقت، امير المؤمنين على بن ابيطالب (ع) منزه است از اين حرفها، و مبرا است از تهمتى كه در اين روايت دروغين به وى زده شده است. هيچگاه چنين سخنى نگفته و چنين مقام و منزلتى براى ابو بكر و عمر و عثمان قائل نگشته بلكه همواره نظرى بر خلاف اين اظهار و اعلام داشته و عقيده خويش را درباره آنها از فراز منبر و در ميان دهها هزار تن باز نموده. الغدير - الشيخ الأميني - ج 9 ص 390

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

8 | Alireza fazel | | ٢١:١٤ - ١٥ مرداد ١٣٩٣ |
يکي کمک کنه
.تو يکي از سايت هاي اهل سنت خوندم ک پيامبر مانند آنها نماز ميخوندند.آيا حقيقت داره؟
چرا بين نماز ما و اونا تفاوت وجود داره؟
از کي اين تفاوت ب وجود اومده(لطفا سند معتبر ارايه کنين)
خاهشا سريع

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در اين خصوص به اين آدرس رجوع کنيد


موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
9 | يك شيعه | | ٠٣:٤٦ - ٢٥ مرداد ١٣٩٣ |
سلام عليکم. جناب نوبختي در کتاب فرق الشيعه مي گويد: امام حسن عسگري عليه السلام از دنيا رفتند در حالي که فرزندي نداشتند. مي خواستم اگر ممکن است درباره اين مطلب توضيحي بفرماييد.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

انتساب اين کلام به نوبختي باطل است چون؛

اولا : نوبختي در اينجا عقيده يکي از فرقه هاي انحرافي را ذکر مي کند نه عقيده شيعه داوزده امامي زيرا خود او وقتي فرقه هاي شيعه را بعد از امام عسکري عليه السلام ذکر مي کند، به عقيده شيعه اماميه در خصوص امام مهدي عليه السلام چنين اشاره مي کند:

و قالت الفرقة الثانية عشرة و هم «الامامية» ليس القول كما قال هؤلاء كلهم بل للّه عز و جل في الأرض حجة من ولد الحسن بن علي و أمر اللّه بالغ و هو وصي لأبيه‏ . فرقه اماميه معتقدند براي خداوند در زمين حجيتي است از فرزندنان امام عسکري عليه السلام که او وصي ايشان است. فرق الشيعة، النص، ص: 108

اشعري قمي نيز وقتي فرقه هاي شيعه را ذکر مي کند مي نويسد:«ففرقة منها وهي المعروفة بالإمامية قالت:... فنحن متمسكون بإمامة الحسن بن علي، مقرّون بوفاته موقنون مؤمنون بأن له خلفاً من صلبه، متدينون بذلك وأنه الإمام من بعد أبيه الحسن بن علي، وأنه في هذه الحالة مستتر خائف مأمور بذلك حتى يأذن الله عز وجل له فيظهر ويعلن أمره». سعد بن عبد الله الأشعري، المقالات والفرق: ص 103-102.

ثانيا:با دقت در مطلب نوبختي در کتابش، متوجه خواهيد شد که اصلا آن حرفي که نوبختي نوشته است دلالت بر فرزند نداشتن امام عسکري عليه السلام نمي کند: نوبختي چنين نوشته است: «لم يرله خلف و لم يعرف له و لد ظاهر» يعني براي آن حضرت جانشيني ديده نشد و فرزند ظاهري از او مشاهده نشد. با دقت در اين تعابير روشن مي‌شود که اين نفي وجود فرزند امام عسکري(ع) نمي کند، بلکه ديده شدن جانشين آن حضرت و مشاهده شدن فرزند آشکار امام عسکري(ع) را نفي مي کند بنابراين از اعتراف به ديده نشدن جانشين و فرزند امام عسکري(ع)، نمي‌توان اعتراف به عدم وجود فرزند امام عسکري(ع) را نتيجه گرفت و به همين دليل است که نوبختي و يا امثال او به فاصله چند سطر به تصريح از وجود امام مهدي عليه السلام و غيبت آن حضرت سخن گفته‌اند

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
10 | مسلمان | | ١٧:٠٣ - ٢٧ مرداد ١٣٩٣ |
سلام عليکم. جناب دکتر حسيني قزويني در نقد کتاب اصول مذهب شيعه ج1 صفحه 66 به نقل از ذهبي مي گويد: بخاري روايات شيعه را نقل نمي کرد. زيرا شيعيان به تقيه اعتقاد داشتند ( گويا بخاري مي ترسيده مطالب کتابش با تقيه آميخته شود ) در حالي که از راويان ناصبي و خوارجي روايت نقل کرده است.
فکر مي کنم اين نقد جناب استاد وارد نباشد. زيرا بخاري به تقيه اعتقاد ندارد و اين عملش مبتني بر آن مبنايش - قبول نداشتن تقيه - مي باشد. در اين که مبناي او غلط است، ترديدي نيست ولي در اين جا استاد نقد بنائي وارد کرده اند که ظاهرا وارد نيست و بايد مبناي بخاري - قبول نداشتن تقيه - مورد بحث قرار مي گرفت.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

بله بخاري هرچند در ظاهر به تقيه اعتقاد نداشت، در اينجا هم طبق اين مبنايش از شيعه به جهت اعتقاد به تقيه نقل روايت نکرده است استاد نيز نظر ذهبي را در اين خصوص نقل کرده است و اشکال شما در اين مورد وارد نيست

همچنين بايد به اين نکته توجه داشت که خود بخاري نيز نه تنها روايات در خصوص تقيه را مطرح کرده است بلکه خودش در کتابش کتابي دارد در اين زمينه که از تقيه با عنوان «اكراه» ياد كرده و كتابي را به همين مسأله اختصاص داده است. وي در اول كتابش مي‌نويسد:

كتاب الإكراه وَقَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى (إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ )وَقَالَ ( إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً ) وَهْىَ تَقِيَّةٌ وَقَالَ ( إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ ) إِلَى قَوْلِهِ ( عَفُوًّا غَفُورًا ) وَقَالَ ( وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا ) فَعَذَرَ اللَّهُ الْمُسْتَضْعَفِينَ الَّذِينَ لاَ يَمْتَنِعُونَ مِنْ تَرْكِ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ، وَالْمُكْرَهُ لاَ يَكُونُ إِلاَّ مُسْتَضْعَفًا غَيْرَ مُمْتَنِع مِنْ فِعْلِ مَا أُمِرَ بِهِ.

وَقَالَ الْحَسَنُ التَّقِيَّةُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. وَقَالَ ابْنُ عَبَّاس فِيمَنْ يُكْرِهُهُ اللُّصُوصُ فَيُطَلِّقُ لَيْسَ بِشَىْء، وَبِهِ قَالَ ابْنُ عُمَرَ وَابْنُ الزُّبَيْرِ وَالشَّعْبِيُّ وَالْحَسَنُ. وَقَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم « الأَعْمَالُ بِالنِّيَّةِ ».

کتاب اکراه:(ادله مربوط به اين باب:) کلام خداوند که فرموده است:

« إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» و نيز اين کلام خداوند که فرموده است: « إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً» و مقصود از آن تقيه است.و نيز کلام خداوند که فرموده است: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ... عَفُوًّا غَفُورًا»

و نيز کلام خداوند که فرموده است: « وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا» در اين آيات مستضعفين را که نمي‌توانند آنچه را خداوند دستور داده است انجام دهند معذور مي‌داند؛ و کسي که او را مجبور به انجام کاري نمايند نيز مستضعف است و نمي‌تواند آنچه را خداوند به او دستور داده انجام دهد. حسن نيز گفته است: تقيه تا روز قيامت ادامه خواهد داشت. ابن عباس نيز گفته است اگر دزدها کسي را مجبور کنند که زنش را طلاق دهد، طلاق وي صحيح نيست. ابن عمر و ابن زبير و شعبي و حسن نيز چنين گفته‌اند.

و رسول خدا (ص) نيز فرموده‌اند: کارها با نيت‌ها (سنجيده مي‌شوند)

البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 6، ص 2545، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

بخاري چرا با وجود اينکه خودش به مسئله تقيه اشاره کرده است، اما چرا از شيعه بخاطر اعتقاد به تقيه نقل روايت نکرده است، شايد دليل ديگري نيز داشته باشد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
11 | مجنون و عاشق سينه چاك اهل البيت سلام الله عليها | | ١١:٠٠ - ٠١ شهریور ١٣٩٣ |
سلام بر سرداران گمنام آقا امام زمان عج انشاالله هميشه سالم و تندرست باشيد.
يک سوال دارم ميخواستم بدونم پيامبر به جز حضرت صديقه ي شهيده فاطمه زهرا سلم الله عليها دختر ديگري از همسران ديگرشون داشتند که درزمان نزول اون آيه که ميگويد (اي پيامبر به دخترانت بگو) حضورداشته باشند؟ممنون که جواب ميديد

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

در اينکه آيا پيامبر صلي الله دختري غير از حضرت زهراء عليها السلام داشته است يا نه، در مقاله ذيل که در سايت موسسه موجود است با ذکر ادله متقن ثابت کرده ايم که پيامبر (ص) دختر ديگري نداشته است


اما اينکه آيا کلمه «بناتک» در آيه «يا أيها النبي قل لأزواجك وبناتك ونساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن ذلك أدنى أن يعرفن فلا يؤذين وكان الله غفورا رحيما ) ( الأحزاب : 59 )که به صورت جمع آمده است و خطاب پيامبر بايد به دختران خود باشد، دلالت بر دختران ديگر مي کند يا نه؟ بايد بگوييم لفظ جمع هميشه دلالت بر کثرت افراد نمي کند چه بسا لفظ جمع مي ايد اما مراد يک نفر است که مصاديق آن در قرآن فراوان است از جمله آيه مباهله است که در خصوص حضرت زهراء عليه السلام با لفظ« نسائنا» آمده است که به صورت جمع آمده است درحالي که مصداقش يک نفر است

و يا آيه «إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا، الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون}.. سورة المائدة: الآية: 55 که والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة، به صورت جمع آمده است در حالي که اجماع شيعه و اهل سنت بر اين است که آيه در حق حضرت عليه السلام نازل شده است

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

12 | مجنون و عاشق سينه چاك اهل البيت سلام الله عليها | | ١٦:٠٧ - ٠٦ شهریور ١٣٩٣ |
سلام برشما اساتيد بزرگوار خداقوت.ميخواستم تفسير آيه 35 نورا بدانم از منابع معتبر شيعه.من اين تفسير را پيدا کرده ام ميخواستم ببينم سندش چيه آيا درست هست؟:بسم الله الرحمن الرحيم (( الله نور السموات والارض مثل نوره کمشکوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة کانها کوکب دري يوقد من شجرة مبرکة زيتونة لاشرقية ولا غربية يکاد زيتها يضيء ولو لم تمسسه نار نور علي نور يهدي الله لنوره من يشاء و يضرب الله الامثال للناس والله بکل شيء عليم))
به نام خداوند بخشنده ي مهربان « خدا نور آسمان و زمين است. مثل نور او چون چراغداني است که در آن چراغي، و آن چراغ در شيشه اي است. آن شيشه گويي اختري درخشان است که از درخت خجسته ي زيتوني که نه شرقي است و نه غربي، افروخته مي شود. نزديک است که روغنش ـ هر چند بدان آتشي نرسيده باشد ـ روشني بخشد. رو شني بر روي روشني است. خدا هر که را بخواهد با نور خويش هدايت مي کند، واين مثلها را خدا براي مردم مي زند و خدا به هر چيزي داناست.»
تفسير کلمات اين آيه:
الله : نام مبارک خداوند جل شانه
نور السموات والارض(نور آسمانها و زمين): حضرت محمد مصطفي(صل الله عليه وآله وسلم)
مثل نوره(مثال نور او):حضرت امام علي(عليه السلام)
مشکوة(چراغدان): حضرت فاطمه زهرا(سلام الله عليها)، اشاره به به وجود آمدن دو چراغ( امام حسن و امام حسين _ع ) از چراغدان( حضرت زهرِا_س).
مصباح(چراغ) اول: حضرت امام حسن(عليه السلام)
المصباح(دوم): حضرت امام حسين(عليه السلام)، اشاره به حديث شريف نبوي(ص): ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة.
الزجاجة(شيشه): حضرت امام سجاد(عليه السلام)
کوکب(اختر، ستاره): حضرت امام باقر(عليه السلام)
در(درخشان): حضرت امام صادق (عليه السلام)
يوقد من شجرة مبارکة زيتونة(از درخت خجسته ي زيتون، افروخته مي شود) :حضرت امام موسي کاظم(عليه السلام)، اشاره به نوري که از درخت زيتون در کوه طور بر حضرت موساي پيامبر(ع) تابيد.( اشاره به نام موسي)
لاشرقية ولا غربية( نه شرقي است و نه غربي): حضرت امام رضا (عليه السلام)؛ اشاره به مرقد مطهر امام رضا(ع) در خراسان، که خراسان در جائي واقع شده که نه درشرق عالم است و نه در غرب آن.
يکاد زيتها يضيء و لو لم تمسسه نار(نزديک است که روغنش ـ هر چند بدان آتشي نرسيده باشد ـ روشني بخشد.):حضرت امام جواد (عليه السلام)؛ اشاره به کودکي حضرت امام جواد(ع) که در ۶ سالگي وقتي حضرت در دربار مامون ، در محاصره ي علماء و دانشمندان مذاهبي که مامون براي عوام فريبي مردم جمع کرده بود تا مقام آن حضرت را پايين جلوه دهد، قرار گرفت، با وجود کودکي جواب همه ي علماي معاند را داد و همه را ضايع نمود و در حقيقت روشني و نور داد قبل از اينکه به بلوغ رسيده باشد.
نور علي نور(روشني بر روي روشني): نور اول: حضرت امام هادي(عليه السلام) ؛
نور دوم :حضرت امام حسن عسگري(عليه السلام)
يهدي الله بنوره من يشاء(خدا هر که را بخواهد با نور خويش هدايت مي کند):حضرت امام مهدي( عجل الله تعالي فرجه الشريف)؛ اشاره به نام مبارک حضرت و هدايتگري بشر به دست حضرت در زمان ظهور به اذن خداوند.

پاسخ:
با سلام

دوست گرامي

روايات فراوان در اين خصوص دلالت دارد که آيه در خصوص اهل بيت نازل شده است . ابن شهر آشوب در خصوص اين روايات گويد:تظاهرت الروايات عن النبي ص في قوله‏ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ‏ أَنَّهُ قَالَ‏ يَا عَلِيُّ النُّورُ اسْمِي وَ الْمِشْكَاةُ أَنْتَ يَا عَلِيُ‏ مِصْباحٌ الْمِصْباحُ‏ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ‏ الزُّجاجَةُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ‏ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌ‏ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍ‏ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ مُبارَكَةٍ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ زَيْتُونَةٍ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى‏ لا شَرْقِيَّةٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍ‏ وَ لا غَرْبِيَّةٍ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ يَكادُ زَيْتُها الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍ‏ يُضِي‏ءُ الْقَائِمُ الْمَهْدِي‏

ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، 4جلد، علامه - قم، چاپ: اول، 1379 ق. ج‏1 ؛ ص280

مولف کتاب إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالى فرجه الشريف نيز بعد از نقل روايات گويد: و الروايات في أنّ الآية نزلت في أهل البيت كثيرة . إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجل الله تعالى فرجه الشريف ؛يزدى حايرى، على، إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجّل الله تعالى فرجه الشريف مؤسسة الأعلمى - بيروت، چاپ: اول، 1422 ق. ج‏1 ؛ ص 77

پس اين آيه در خصوص اهل بيت نازل شده است که روايات در اين خصوص در حد مستفيض ميباشد اما اين طور تفصيلي که شما ذکر کرديد ما نيافتيم

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات
13 | محمد رنجبر | | ٠٢:٢٤ - ٣٠ شهریور ١٣٩٣ |
به نظر من فقط امام علي امير المومنين بوده و خواهد بود و اين لقب براي هميشه شايسته ايشونه نه هيچکس ديگه حتي ديگر امامان
هرکس مهر علي و آل علي به دل ندارد در نطفه خود شک کند
ولي نه اگر مهر آنها را به دل دارد و از سر تعصب ديني آنها رو هم رديف بقيه ميونه جريان اش فرق داره

14 | ياسر | | ١٣:٥٧ - ٣١ شهریور ١٣٩٣ |
هر ديني فقط با كتابش و پيامبرش شناخته ميشود. دستورات ديني و عبادي اسلام، همينيست كه الان هست. اينكه چه كسي بعد از پيامبر برحق بود يا نبود، بيفايده است و تفاوتي در وضع كنوني يك مسلمان و محتواي دين ايجاد نميكند. اين دين كه قرار بود جهانشومل باشد، بعد از هزاروچهارصد سال تضادهاي دروني پيروان آن بيشتر خود را نشان ميدهد و با تفسيرها و تحليلهاي مغز امروزي، هر بار به زعم خود حقيقت جديدي از قرنها پيش را كشف ميكند

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي

1. اعتقاد به ولي رسول الله صلي الله عليه و آله و خليفه بلافصل ايشان در امور دين و دنيا و آخرت مردم اثر مستقيم دارد ما در امور مادي و دنيايي خود هم بايد بدانيم اعمال خود را از چه کسي بگيريم و به سخن چه کساني گوش ندهيم. در آخرت هم از امام از ما سوال مي شود و طبق روايات متفق بين شيعه و سني انسان در هر زماني بايد امام زمان خود را بشناسد و تابع اوامر او باشد.

2. دين اسلام به اعتراف خود غير مسلمانان، در حال افزايش است و يک تحليل در مورد پشتيباني و ايجاد گروه هايي مانند داعش و طالبان و... توسط غربيها جلوگيري از همين نفوذ مسلمانان و جلوگيري از ازدياد آنها و کشتن آنها بوسيله خودشان است. اين حکومت بزودي توسط امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف در تمام پهنه گيتي گسترده خواهد شد و تضادهاي و اختلافات هم با ظهور ايشان به پايان خواهد رسيد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
15 | عاشق حرم حضرت زينب(س) | | ٢١:٣٢ - ٠١ مهر ١٣٩٣ |
نظر ايت الله قزويني درباره ي بحارالانوار وشخص مجلسي چيست ؟ ايا با توجه به بعضي احاديث ضعيف بحارالانوار شيعه ميتونه به ايت کتاب استناد کند

پاسخ:
باسلام

دوست گرامي؛ روايات اين کتاب بايد بررسي سندي و متني شود خود علامه مجلسي(ره) هم معتقد به اين نبوده که تمام روايات کتابش صحيح است بلکه او قصد داشته تمام روايات را جمع آوري کند و در باب خودش قرار دهد تا محقق به همه يکجا دسترسي داشته باشد ولي صحت و سقم آنها را خودش بررسي کند.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

(1)
16 | جمشید | | ١٢:٥١ - ١٢ مرداد ١٣٩٤ |
سلام علیکم
لطفا ایات و روایات صحیحی که دلالت می کند پیامبر از جمیع خلائق افضل هستند را بیان بفرمایید
با تشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
برتري پيامبر صلي الله عليه و آله بر تمام خلائق اجماعي است که روايات فراواني نيز به اين امر دلالت دارد در اين خصوص به چند روايت معتبر از کتب اهل سنت و شيعه بسنده مي کنيم
روايتي در صحيح مسلم آمده است که پيامبر فرمود من سيد و آقاي اولاد آدم هستم»
حدثني الْحَكَمُ بن مُوسَى أبو صَالِحٍ حدثنا هِقْلٌ يَعْنِي بن زِيَادٍ عن الْأَوْزَاعِيِّ حدثني أبو عَمَّارٍ حدثني عبد اللَّهِ بن فَرُّوخَ حدثني أبو هُرَيْرَةَ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم أنا سَيِّدُ وَلَدِ آدَمَ يوم الْقِيَامَةِ وَأَوَّلُ من يَنْشَقُّ عنه الْقَبْرُ وَأَوَّلُ شَافِعٍ وَأَوَّلُ مُشَفَّعٍ
صحيح مسلم ج 4 ص 1782
نووي در ذيل اين روايت گويد اين روايت دليل بر اين است که پيامبر بر تمام خلائق برتر است
وهذا الحديث دليل لتفضيله صلى الله عليه وسلم على الخلق كلهم لأن مذهب أهل السنة أن الآدميين أفضل من الملائكة وهو صلى الله عليه وسلم أفضل الآدميين وغيرهم
شرح النووي على صحيح مسلم ج 15 ص 37
در کتاب کمال الدين نيز روايتي در خصوص برتري پيامبر (ص) چنين نقل شده است
حدثنا الحسن بن محمد بن سعيد الهاشمي قال حدثنا فرات بن إبراهيم بن فرات الكوفي قال حدثنا محمد بن علي بن أحمد الهمداني قال حدثني أبو الفضل العباس بن عبد الله البخاري قال حدثنا محمد بن القاسم بن إبراهيم بن عبد الله بن القاسم بن محمد بن أبي بكر قال حدثنا عبد السلام بن صالح الهروي عن علي بن موسى الرضا ع عن أبيه موسى بن جعفر عن أبيه جعفر بن محمد عن أبيه محمد بن علي عن أبيه علي بن الحسين عن أبيه الحسين بن علي عن أبيه علي بن أبي طالب ع قال قال رسول الله ص‏ ما خلق الله خلقا أفضل مني‏ و لا أكرم‏ عليه‏ مني‏ قال علي ع فقلت يا رسول الله فأنت أفضل أم جبرئيل فقال ع يا علي إن الله تبارك و تعالى فضل أنبياءه المرسلين على ملائكته المقربين و فضلني على جميع النبيين و المرسلين و الفضل بعدي لك يا علي و للأئمة من بعدك فإن الملائكة لخدامنا و خدام محبينا يا علي‏ الذين يحملون العرش و من حوله يسبحون بحمد ربهم‏ كمال الدين و تمام النعمة ؛ ج‏1 ؛ ص254
مجلسي در خصوص سند روايت گ.
روى الصدوق بالأسانيد القوية، عن عبد السلام بن صالح الهروي، عن علي بن موسى الرضا عليه السلام عن أبيه، عن آبائه، عن علي بن أبي طالب صلوات الله عليهم قال قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: ما خلق الله خلقا أفضل مني‏ و لا أكرم‏ عليه‏ مني‏ ....
مجلسى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ؛ ج‏5 ؛ ص455
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
17 | سلمان | | ١٢:٠٥ - ٢٥ مهر ١٣٩٥ |
سلام
آیا درسته طبق بعضی اقول روایت ابن محبوب از ابی حمزه (نظیر یکی از روایت های همین مقاله) ارسال داره؟
نظر صحیح چیه؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
مطابق نظر برخی رجالیون، حسن بن محبوب تا زمان امام کاظم علیه السلام بوده است [الرجال - أحمد بن محمد بن خالد البرقي - ص 49] در اینکه ابو حمزه ثمالی تا زمان امام کاظم علیه السلام بوده یا نه، اختلاف است. [واختلف في بقائه إلى وقت أبي الحسن موسى عليه السلام - خلاصة الأقوال - العلامة الحلي - ص 86 ]اگر بگوییم ابو حمزه تا آن روزگار بوده، بنا بر این حسن بن محبوب می تواند از او روایت کند.
علاوه بر آنکه حسن بن محبوب روایات فراوانی را از ابو حمزه نقل کرده است و این خود می تواند شاهدی بر روایت کردن او از ابو حمزه باشد و بعید است بگوییم تمام این روایات را با واسطه از او نقل کرده است.
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
18 | ح | | ١٣:٣٤ - ٠٤ آبان ١٤٠١ |
باسلام . از یک طرف شیوه مباحثه شما در تبیین اعتقادات تشیع به استناد کتب اهل سنت کار جالبی است اما روایتی معتبر در کتاب وسائل الشیعه نقل شده : عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِی عَبْداللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّا نَأْتِی هَؤُلَاءِ الْمُخَالِفِینَ فَنَسْمَعُ مِنْهُمُ الْحَدِیثَ فَیَکُونُ حُجَّةً لَنَا عَلَیْهِمْ قَالَ فَقَالَ لَا تَأْتِهِمْ وَ لَا تَسْمَعْ مِنْهُمْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَعَنَ مِلَلَهُمُ الْمُشْرِکَةَ. این گونه مباحثه با این روایت سازگار نیست میتوانید بنده را راهنمایی کنید

پاسخ:
 با سلام
در این موارد نمی توان با تک روایت حکم کرد، ممکن است این روایت برای کسی است که نسبت به احادیث اهل سنت تأثیر می پذیرد و یا اعتقاد از آن احادیث می گیرد و باید این روایت با سایر روایات جمع شود تا مراد حقیقی امام علیه السلام فهمیده شود؛ چون خود اهل بیت علیهم السلام در مناظرات خود با ادیان و مذاهب مختلف، از کتب خود آن ها بر علیه آن ها استفاده می کردند.
موفق و موید باشید
گروه پاسخ به شبهات
موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها