بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ: 99/12/17
موضوع: بررسی مصداق «اهلبیت» در آیه تطهیر در منابع شیعه و سنی!
برنامه حبل المتین
فهرست مطالب این برنامه:
جریان فتح خیبر و عملکرد عجیب «عمر بن خطاب» که در روایات تحریف شد!!
«حدیث ثقلین» با تعابیر مختلف در منابع معتبر اهل سنت!
شما به خاطر این کار، باید فردای قیامت پاسخ بدهید!!
مصداق «اهلبیت» در آیه تطهیر و «حدیث ثقلین» با استناد به کتب اهل سنت
بررسی مصداق «اهل بیت» در کلام ائمه اطهار (علیهم السلام)
آیا طبق منابع اهل سنت، «آیه تطهیر» شامل همسران پیامبر نیز می شود!؟
آیا استغفار ائمه اطهار (علیهم السلام) از باب ترک اولی بوده است!؟
مجری:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».
در اواخر ماه رجب قرار داریم، ماه ریزش و بارش رحمت الهی. امیدوارم تا این لحظه توانسته باشیم با اعمال و رفتار و طاعات و عباداتمان مستحق تفضل الهی در سیراب شدن از زلال نهر رجب قرار گرفته باشیم.
به رسم یکشنبه شبها با برنامه «حبل المتین» مهمان دیدگان پرفروغ همه شما عزیزان هستیم، برنامهای که این افتخار را داریم تا در محضر حضرت آیت الله دکتر حسینی قزوینی باشیم. ان شاءالله امشب هم بتوانیم کمال استفاده را از فرمایشاتشان ببریم.
ابتدا اجازه میخواهم یک سلام و عرض ادبی داشته باشم، ایشان هم همانند همیشه چراغ این محفل را با نور حضرت فاطمه زهرا فروزانتر بفرمایند.
امشب شب فتح خیبر هم هست، این مناسبت را هم خدمت شما عزیزان تبریک عرض میکنم. ان شاءالله از حضرت استاد در این رابطه هم استفاده کنیم و بهره ببریم و ببینیم همین ایام و همین ساعات روز و شب قبل از خیبر چه اتفاقاتی افتاده بود. خدمت حضرتعالی سلام عرض میکنم، در خدمت شما هستیم؛
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ بنده هم خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی و دوست داشتنی که در هرکجای این کره خاکی بیننده این برنامه هستند و ما را مهمان کانون گرم و باصفای خانواده خودشان قرار دادند، خالصانهترین سلامم را تقدیم میکنم و موفقیت بیش از پیش برای همه گرامیان از خداوند منّان خواهانم.
ما برای اینکه برنامه و شبکه و خودمان و بینندگان عزیز را متبرک و بیمه حضرت صدیقه طاهره کنیم، یادی از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) میکنیم.
روایات در فضائل حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) خیلی زیاد هست. یکی از این روایات این است که رسول گرامی اسلام فرمودند:
«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»
هرکسی او را به غضب آورد، مرا به غضب آورده است.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1361، ح 3510
متأسفانه ما نمیدانیم این امت فردای قیامت چه پاسخی دارند. شاعر در زبانحال حضرت صدیقه طاهره میگوید:
روز روشن خانهام را از جفا آتش زدند
این چنین بی حرمتی با خانه اعداء نشد
بهر ذی القربی مودت خواست قرآنت ولی
جز به قتل من ادا حق ذوی القربی نشد
همسری چون من به راه شوهر خود جان نداد
کودکی چون محسنم قربانی بابا نشد
ای قلم بنویس، ای تاریخ در خود ثبت کن
یک نفر در موج دشمن حامی زهرا نشد
صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة أغیثینی
مجری:
احسنتم، طیب الله أنفاسکم. خیلی ممنون، بهره مند شدیم. الحمدلله این توفیق را داریم تا نور این محفل را با نام و یاد حضرت فاطمه زهرا بیشتر و فروزانتر کنیم.
الحمدلله این توفیق در محضر حضرتعالی نصیب ما شده است که گوش دهیم و از این فضائل بهره مند شویم.
حضرت استاد خیلی خوشحال میشویم راجع به جریان خیبر بشنویم. بالاخره قبل از اینکه وارد بحث شویم، این روش حضرتعالی هست که به این مناسبتها توجه خاصی دارید. این هم فرصتی برای تمامی ما هست که بخواهیم از این فرصتها نهایت استفاده را کنیم. از حضرتعالی راجع به جریان خیبر بشنویم.
جریان فتح خیبر و عملکرد عجیب «عمر بن خطاب» که در روایات تحریف شد!!
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی
در رابطه با قضیه خیبر باید چند جلسه به طور مفصل صحبت شود. آنچه خیلی مهم است، این است که آقای «ابن ابی شیبه» روایتی در این زمینه نقل کرده است.
«ابن ابی شیبه» که استاد «بخاری» است، متوفای 235 هجری است. ایشان کتابی به نام «المصنف» دارد که در این کتاب در حدیث 36894 به نقل از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مینویسد که حضرت فرمود:
«سار رسول الله إلی خیبر فلما أتاها بعث عمر ومعه الناس إلی مدینتهم أو إلی قصرهم»
رسول خدا به سوی خیبر رفت و هنگامی که به آنجا رسید عمر را به همراه مردم به سوی شهر یا قصر اهل خیبر فرستاد.
«فقاتلوهم فلم یلبثوا أن انهزم عمر وأصحابه»
عمر جنگید، اما طولی نکشید که او همراه همراهانش شکست خوردند.
«فجاء یجبنهم ویجبنونه»
عمر بن خطاب هم خودش میترسید و هم سپاه را میترساند.
قضیه خیبر ماجرای کوچکی نبود، زیرا پهلوانان و قهرمانانی همانند «مرحب» در آنجا حضور داشتند که خود معادل هفتاد نفر بودند.
«فساء ذلک رسول الله فقال لأبعثن إلیهم رجلا یحب الله ورسوله ویحبه الله ورسوله»
رسول اکرم ناراحت شدند و فرمودند: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که هم خدا و پیغمبر او را دوست دارند و هم او خدا و پیغمبر را دوست دارد.
«یقاتلهم حتی یفتح الله له لیس بفرار»
او با این افراد میجنگد و پیروزی به نام او رقم میخورد و هرگز از جنگ فرار نمیکند.
الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 396، ح 36894
البته این روایت را در کتاب «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» آوردهاند، اما متأسفانه مبنایشان بر این بوده است که آنچه به صلاحشان نیست را حذف کنند.
در کتاب «صحیح بخاری» روایتی از «سهل بن سعد» نقل کرده است و تنها نوشته که پیغمبر اکرم در روز فتح خیبر فرمودند:
«لَأُعْطِینَّ الرَّایةَ رَجُلًا یفْتَحُ الله علی یدَیهِ»
من فردا پرچم را به دست کسی میدهم که فتح به دست او رقم میخورد.
«فَقَامُوا یرْجُونَ لِذَلِک أَیهُمْ یعْطَی فَغَدَوْا وَکلُّهُمْ یرْجُو أَنْ یعْطَی»
همه مردم به دنبال این بودند که این قرعه فال به نام خودشان بیفتد.
«فقال أَینَ عَلِی فَقِیلَ یشْتَکی عَینَیهِ فَأَمَرَ فَدُعِی له فَبَصَقَ فی عَینَیهِ فَبَرَأَ مَکانَهُ حتی کأَنَّه لم یکنْ بِهِ شَیءٌ»
فردا علی بن أبی طالب آمد، در حالی که چشمان مبارکشان درد میکرد. پیغمبر اکرم آب دهان مبارکشان را بر چشمان امیرالمؤمنین انداختند و چشم حضرت خوب شد و خیبر را فتح کردند.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1077، ح 2783
این روایت را «ابن ابی شیبه»، «حاکم نیشابوری» و «سیوطی» نقل کرده است. با این حال مبنای این آقایان بر این است که صلاح ندیدند حقایق را نقل کنند. در اینجا نقل شده است که پیغمبر اکرم فرمودند:
«لَأُعْطِینَّ الرَّایةَ أو لَیأْخُذَنَّ الرَّایةَ غَدًا رَجُلًا یحِبُّهُ الله وَرَسُولُهُ أو قال یحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یفْتَحُ الله علیه فإذا نَحْنُ بِعَلِی وما نَرْجُوهُ فَقَالُوا هذا عَلِی فَأَعْطَاهُ رسول اللَّهِ الرَّایةَ فَفَتَحَ الله علیه»
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 3، ص 1357، ح 3499
در روایت دیگر از قول «سهل بن سعد» نقل شده است که مردم تا صبح دغدغه داشتند که ببینند این پرچم به دست چه کسی می افتد.
جالب اینجاست که بازهم کتاب «صحیح مسلم» از قول خلیفه دوم نقل میکند که به نقل از «ابوهریره» است. ایشان ابتدای روایت که خلیفه اول و دوم رفتند و شکست خوردند را نیاورده است و تنها مینویسد:
«لَأُعْطِینَّ هذه الرَّایةَ رَجُلًا یحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ یفْتَحُ الله علی یدَیهِ»
فردا این پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و پیغمبر او را دوست دارند و فتح به دست او انجام میشود.
«قال عُمَرُ بن الْخَطَّابِ ما أَحْبَبْتُ الْإِمَارَةَ إلا یوْمَئِذٍ»
عمر بن خطاب گفت: من فرماندهی و ریاست را دوست نداشتم جز این روز.
«قال فَتَسَاوَرْتُ لها رَجَاءَ أَنْ أُدْعَی لها»
من گردنم را بلند کرده بودم و تصور میکردم پیغمبر اکرم مرا صدا می زند.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1871، ح 2405
بازهم در کتاب «صحیح مسلم» حدیث 2406 همین قضیه نقل شده است و مینویسد:
«کلهم یرْجُونَ أَنْ یعْطَاهَا»
همه صحابه انتظار داشتند پرچم به دست آنها داده شود.
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1872، ج 4، ص 1872، ح 2406
این در حالی بود که جز امیرالمؤمنین کسی نتوانست پرچم را به دست بگیرد. حضرت رفتند و خیبر را فتح کردند.
حال بحثهای دیگری هم در این زمینه وجود دارد، اما فرصت بیان آنها نیست. بنده در خاطرم نبود که امشب، شب فتح خیبر هست و الآن که حضرتعالی فرمودید یادم آمد.
البته ما قبلاً مباحثی پیرامون شورای شش نفره داشتیم. امیرالمؤمنین در آن شورا پنج نفر دیگر را قسم میدهد و میفرماید:
«أنشدکم بالله أمنکم مَن أعطاه النبی الرایة، ففتح الله علی یده خیبر غیری؟»
به خدا سوگند آیا در میان شما کسی غیر از من هست که پیغمبر اکرم پرچم را در خیبر به او داده باشد؟
«قالوا: اللّهمّ لا»
گفتند: به خدا خیر.
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع)، نویسنده: أحمد بن موسی ابن مردویه الأصفهانی، وفات: 410، تحقیق: جمعه ورتبه وقدم له: عبد الرزاق محمد سین حرز الدین، چاپ: الثانیة، سال چاپ: 1424 - 1382 ش، چاپخانه: دار الحدیث، ناشر: دار الحدیث، شابک: 964-7489-08-0، ص 130 - 133، ح 162
در آن جلسه «عثمان»، «سعد بن أبی وقاص»، «طلحه»، «زبیر» و «عبدالرحمن بن عوف» همگی گفتند در خیبر غیر از شما کسی نبود که پیغمبر اکرم این فضیلت را برای او بیان کند.
مجری:
الحمدلله که ما پیرو و شیعه چنین فردی شدیم و واقعاً باید گفت: الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام).
بسیارخوب، از مطلع حضرت استاد خیلی استفاده کردیم. حال به اصل بحث خودمان برمی گردیم.
عزیزانی که همراه و پیگیر مباحث برنامه بودند، مشاهده کردند که ما بحث خطبه نود و دوم «نهج البلاغه» را شروع کردیم؛ خطبهای که بسیار مورد استناد وهابیها و وهابی زدههای شیعه نما قرار گرفته است.
آنها میخواهند از این خطبه دلیل بیاورند به جهت اینکه اثبات کنند و بگویند امر خلافت از جانب خداوند تعیین نشده بود، خلافت انتصابی نبود بلکه انتخابی بوده است!!
حضرت استاد بحث را مفصلاً آغاز کردند و به فرازهایی رسیدند که در حقیقت هرکدام از این فرازها حاوی علتی بوده است. استاد در ادامه بحث به این فراز رسیدند که امیرالمؤمنین میفرماید:
«وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ »
ابرهای تیره و تار افقها را پوشانیده.
«وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَکرَت»
و راه مستقیم حق در این فضای ظلمانی ناشناخته باقی مانده است.
نهج البلاغة، نویسنده: شریف الرضی، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صالح، صبحی، ص 136، خ 92
ما در جلسه پیش از حضرت استاد خواستیم بفرمایند چه عللی باعث این کار شد. حضرت استاد مفصلاً مطالبی از کتب اهل سنت آوردند که تماماً اجماع دارند بر اینکه اینها به جهت دوری از اهلبیت بوده است.
این افراد کاری کردند که مردم از ثقلین دور شوند و همین مایه اختلاف امت شد. ما پرسیدیم که اهلبیت چه کسانی هستند و اجمالاً مشاهده کردیم تمامی کتب با چندین سند مختلف در جاهای مختلف ذکر کردند که اهلبیت همان خمسه طیبه هستند.
حال میخواهیم بپرسیم و ببینیم آیا در کتب اهل سنت به صورت معین و مشخص مصداق ذکر شده است که منظور از اهلبیت چه کسانی هستند؟! تا همین جا حجت تمام شده است، اما میخواهیم به صورت واضح چنین چیزی را ببینیم.
«حدیث ثقلین» با تعابیر مختلف در منابع معتبر اهل سنت!
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
در این خصوص که حدیث ثقلین از متواترات است و شیعه و سنی آن را نقل کرده اند، هیچ شکی نیست.
اگر واقعاً کسی بخواهد در رابطه با حدیث ثقلین سندا مناقشه کند، گویا در رابطه با یک آیه از قرآن کریم مناقشه میکند. ما قبلاً هم اشاره کردیم که در روایاتی آمده است:
«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»
المعجم الأوسط، اسم المؤلف: أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی، دار النشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد, عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ج 4، ص 33، ح 3542
یا:
«انی تَارِک فِیکمْ خَلِیفَتَینِ»
حضرت کلمه «خَلِیفَتَینِ» را مطرح کردند، زیرا میدانستند که ممکن است آقایان زیر بار کلمه «الثقلین» نروند. در کتاب «مسند أحمد بن حنبل» آمده است که پیغمبر اکرم فرمودند:
«انی تَارِک فِیکمْ خَلِیفَتَینِ»
من دو جانشین در میان شما میگذارم.
«کتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ ما بین السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أو ما بین السَّمَاءِ إلی الأَرْضِ وعترتی أَهْلُ بیتی»
رسول گرامی اسلام در اینجا نفرمودند «عترتی و اهل بیتی» و این عطف بیان هست.
«وَإِنَّهُمَا لَنْ یتَفَرَّقَا حتی یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ»
این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 5، ص 181، ح 21618
ما از این آقایان سؤال میکنیم در حال حاضر که قرآن کریم موجود است، عترت چه کسانی هستند؟!
آیا غیر از شیعه امامیه که معتقد هست فرزند رسول الله حضرت مهدی (ارواحنا فداه) در قید حیات هست و منتظر امر الهی برای قیام و دعوت تمام دنیا به اسلام هست، آیا هیچ مذهبی چنین عقیدهای دارد که «لَنْ یتَفَرَّقَا» شامل حال او شود؟!
جالب اینجاست که آقای «البانی» در کتاب «شرح جامع صغیر سیوطی» وقتی به این روایت: «إنی تارک فیکم خلیفتین: کتاب الله حبل ممدود...» میرسد، مینویسد:
«صحیح»
صحيح الجامع الصغير وزياداته؛ المؤلف: أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدين، بن الحاج نوح بن نجاتي بن آدم، الأشقودري الألباني (المتوفى: 1420هـ)، الناشر: المكتب الإسلامي؛ ج1، ص 482، ح 2457، باب حرف الألف
حال ما به دنبال چه میگردیم؟! بازهم در کتاب «مسند ابن ابی شیبه» استاد «بخاری» نسبت به این روایت تعبیری دارد و مینویسد:
«إنی ترکت فیکم الخلیفتین کاملتین: کتاب الله، وعترتی، وإنهما لن یتفرقا حتی یرِدا علی الحوض»
من دو خلیفه کامل در میان شما میگذارم و میروم؛ کتاب خدا و عترت من. آنها از همدیگر جدا نمیشوند تا در کنار حوض نزد من آیند.
مسند ابن أبی شیبة، اسم المؤلف: أبی بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة، دار النشر: دار الوطن - الریاض - 1997 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل بن یوسف العزازی و أحمد بن فرید المزیدی، ج 1، ص 108، ح 135
شما به خاطر این کار، باید فردای قیامت پاسخ بدهید!!
جالب اینجاست که محقق این کتاب مینویسد: سند روایت ضعیف است، اما روایت صحیح است!!!
البته ما کاری به سند روایت نداریم. ما تنها میخواهیم ببینیم که این روایت از پیغمبر اکرم صادر شده است یا خیر که آنها معتقدند روایت از پیغمبر اکرم صادر شده است.
ضعف سند به خاطر «شریک نخعی» است که ما کاری با ایشان نداریم. محقق کتاب در ادامه مینویسد که آقای «هیثمی» در کتاب «مجمع الزوائد» این قضیه را آورده و می گوید که سند روایت صحیح است.
همچنین مینویسد که روایت در کتاب «سلسلة الأحادیث الصحیحه» اثر «البانی» نقل شده است و سند آن صحیح است. این قضایا کاملاً واضح و روشن است.
مجری:
همین که سند روایت ضعیف است، اما روایت را صحیح میدانند خود تعریضی به تواتر این روایت است.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
آنها این روایت با تعبیر «الخلیفتین کاملتین» را می گویند. محقق می گوید سند این روایت به خاطر «شریک نخعی» مشکل دارد. البته بنده یک مورد ندیدم محققین روایاتی که «شریک» در فضائل ابوبکر و عمر نقل کرده است را ضعیف محسوب کنند!!
«ذهبی» در کتاب «میزان الإعتدال» وسط یک صفحه روایتی در فضائل امیرالمؤمنین نقل میکند و سپس مینویسد: اصلاً از «شریک» بعید است که چنین روایتی را نقل کند.
او در چند سطر پایینتر روایتی از قول «شریک» در رابطه با فضائل ابوبکر نقل میکند، اما در اینجا دیگر هیچ اعتراضی ندارد.
فردای قیامت محکمه عدل الهی تماشایی است. بنده بارها گفتم که «مرحوم شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه)» میفرمودند: من را در قم و نجف دفن نکنید.
ایشان میفرمودند: ما در روایت داریم وقتی کسی در خاک قم و نجف دفن میشود، زمانی که از قبر بیرون میآید بدون حساب وارد بهشت میشود و قیامت را نمیبیند. اطرافیان به ایشان عرضه میداشتند: این که خیلی خوب است.
«شیخ صدوق» میفرمود: من میخواهم قیامت را ببینم و مشاهده کنم کسانی که در حق امیرالمؤمنین ظلم کردند چه جوابی دارند!! همچنان که در کتاب «صحیح بخاری» آمده از قول امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است که فرمود:
«أنا أَوَّلُ من یجْثُو بین یدَی الرحمن لِلْخُصُومَةِ یوم الْقِیامَةِ»
اولین محکمهای که در روز قیامت از اولین تا آخرین تشکیل میشود، محکمه عدل من است.
الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 4، ص 1458، ح 3747
امیرالمؤمنین به صراحت میفرماید کسانی که در حق من ظلم کردند، باید در قیامت در این محکمه پاسخگو باشند.
این دنیا ملاک و محور نیست. ما نهایت در این دنیا صد و بیست سال عمر میکنیم. پس از آن در برزخ و قیامت چندین سال معطل میمانیم و بعد از آن در بهشت یا جهنم سالیان سال میمانیم.
اگر شما یک عدد بگذارید و به اندازه تمام ذرات عالم صفر جلوی آن بگذارید بازهم نمیتوانید تعداد سالهای قیامت را حساب کنید، زیرا:
(خالِدِینَ فیها أَبَدا)
و همیشه در آن خواهند ماند.
سوره نساء (4): آیه 57
آیا میارزد انسان به خاطر نهایت صد سال این چنین پا روی وجدان و حقایق بگذارد؟! این افراد باید به این فکر باشند که در قیامت باید پاسخ بدهند.
همچنین شبکههای شیطانی وهابی که هر روز بساطی را پهن میکنند، باید فردای قیامت پاسخ بدهند. این دنیا ملاک نیست!
«فرعون» چند سالی حکومت کرد، اما عاقبت او چه شد! «شداد» هم چند سالی قدرت را به دست گرفت. امثال «ابوجهل» و «ابولهب» هم در طول عمر خود ظلمها کردند.
افرادی که تا شب عاشورا در رکاب حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) بودند، همین که فهمیدند از غنایم جنگی خبری نیست برگشتند و رفتند. آیا آنها هم در دنیا جاودانه ماندند یا آنها هم مُردند؟! کسانی هم که در رکاب امام حسین باقی ماندند هم کشته شدند.
این دنیا برای ما عبرت خانه هست. وقتی امام حسین به اصحاب میفرماید که شما بروید و دست اهل و عیال مرا هم بگیرید و با خود ببرید، امثال «زهیر» و «قیس» می گویند: اگر هفتاد بار هم کشته شویم و سپس زنده شویم، دست از تو برنمی داریم.
اصحاب عرضه میدارند: اگر هزاران بار کشته شویم و جسد ما را در آتش بسوزانند و خاکستر ما را به باد بدهند و دوباره زنده شویم، دست از تو برنمی داریم.
این افراد هم رفتند و نامی جاودانه از خودشان باقی گذاشتند، به طوری که امروزه تمام دنیا آنها را تحسین میکند. اگر امروزه اثری از اسلام هست، به برکت خون پاک شهدا و اسارت اهلبیت حضرت سیدالشهدا است.
مشاهده کنید وقتی ماه رمضان با آن عظمت از راه میرسد، با وجود آزادیهایی که امروزه آمده است هیچ خبری از اشتیاق برای گرفتن روزه نیست.
در مقابل زمانی که روز عاشورا فرا میرسد، غالباً تمام مردم اعم از شیعه و اهل سنت در عزای حضرت سیدالشهدا بی اختیار حضور پیدا میکنند.
حضور مردم تنها از روی عشق و علاقه نیست، بلکه جذبه امام حسین و خون پاک حضرت که میجوشد عشق و علاقه مردم را به هیجان درمی آورد. این یک نوع از دنیا رفتن هست و مردن دیگران هم نوع دیگری از دنیا رفتن است. انتخاب کدام یک بهتر است؟!
بنده بارها گفتم که ما استادی در قزوین داشتیم که در سالهای 1346 یا 1347 خدمت ایشان بودیم. ایشان روزی جملهای گفتند که بنده اصلاً تکان خوردم.
ایشان میگفتند: من چهل سال است زیارت عاشورا میخوانم، به امید اینکه این فقره از زیارت در طول این چهل سال یک مرتبه به اجابت رسیده باشد.
«اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِی مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ص»
ایشان استاد بزرگی بودند. وقتی بنده دیدم که ایشان این مطلب را با یک شور و حال خاصی بیان میکنند، تمام رگهای بدن من به لرزه درآمد. بنده کمتر موعظهای دیدم که اینطور در روح و جسم و روان من اثر بگذارد.
الحمدلله رب العالمین ما از نوجوانی تلاش کردیم خواندن زیارت عاشورا را ادامه بدهیم تا شاید در طول عمرمان یک روز این فراز؛ «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِی مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ص» به اجابت رسیده باشد. همچنین شاید یک روز این فراز؛
«وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکمْ عِنْدَ اللَّه»
به اجابت رسیده باشد. شاید یک روز این فراز؛
«وَ أَسْأَلُ اللَّهَ بِحَقِّکمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِی لَکمْ عِنْدَهُ أَنْ یعْطِینِی بِمُصَابِی بِکمْ أَفْضَلَ مَا یعْطِی مُصَاباً بِمُصِیبَتِهِ مُصِیبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیتَهَا فِی الْإِسْلام»
فرازهایی از زیارت عاشورا
اگر یکی از این فرازها برای ما به اجابت برسد، برای دنیا و آخرت ما کافی است و هیچ چیزی نمیخواهیم. به اجابت رسیدن یکی از این فرازها برای خودمان و اجدادمان تا حضرت آدم و برای نسل مان تا قیام قیامت کافی است.
مصداق «اهلبیت» در آیه تطهیر و «حدیث ثقلین» با استناد به کتب اهل سنت
حال در خصوص اینکه حضرتعالی پرسیدید مصداق اهلبیت چه کسانی هستند، ما در جلسه گذشته مصداق اهلبیت را از دیدگاه صحابه آوردیم.
«ابو سعید خدری» میگوید: مراد از ثقلین و مراد از کسانی که در آیه تطهیر آمدند، جز خمسه طیبه کسی نیست.
«أم سلمه» همین تعبیر را دارد. همین تعبیر از قول عایشه نقل شده است. جماعتی از تابعین اعم از «مجاهد»، «قتاده» و دیگران همگی نقل کردند که مراد از آیه تطهیر و مراد از ثقلین خمسه طیبه هستند.
حال در خصوص نظر علمای اهل سنت که حضرتعالی اشاره کردید، در کتاب «المعتصر من المختصر من مشکل الآثار» اثر «قاضی ابو المحاسن» یکی از فقهای احناف آمده است که آیه سی و سوم سوره احزاب خطاب به ازواج پیغمبر اکرم است.
(وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ)
و نماز را بر پا دارید و زکاة را ادا کنید، و خدا و رسولش را اطاعت نمائید.
سپس زمانی که به آیه شریفه:
(إِنَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً)
خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
سوره احزاب (33): آیه 33
میرسد، می نویسد:
«استئناف»
یک جمله مستقلی است.
«تشریعا لأهل البیت وترفیعا لمقدارهم»
سپس مینویسد:
«ألا تری أنه جاء علی خطاب المذکر»
آیا نمیبینی خطاب مؤنث به مذکر تبدیل شد.
«فقال: عنکم ولم یقل: عنکن»
و گفت: عنکم. در اینجا نگفت: عنکن.
«فلا حجة لأحد فی إدخال الأزواج فی هذه الآیة»
هیچکسی دلیلی ندارد که همسران پیغمبر اکرم را در این آیه داخل کند.
المعتصر من المختصر من مشکل الآثار، المؤلف: یوسف بن موسی بن محمد، أبو المحاسن جمال الدین المَلَطی الحنفی (المتوفی: 803 هـ)، الناشر: عالم الکتب – بیروت، ج 2، ص 267، باب فی اهل البیت
آقای «ابوبکر آجری» متوفای 360 هجری در کتاب «الشریعة» مینویسد:
«وَهُمْ: عَلِی, وَفَاطِمَةُ, وَالْحَسَنُ وَالْحُسَینُ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ»
الشریعة، المؤلف: أبو بکر محمد بن الحسین بن عبد الله الآجُرِّی البغدادی (المتوفی: 360 هـ(، المحقق: الدکتور عبد الله بن عمر بن سلیمان الدمیجی، الناشر: دار الوطن - الریاض / السعودیة، الطبعة: الثانیة، 1420 هـ - 1999 م، ج 5، ص 2200، باب کتَابٌ جَامِعِ فَضَائِلِ أَهْلِ الْبَیتِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ
«آلوسی» که خود سلفی الاعتقاد است، در کتاب «روح المعانی» جلد بیست و دوم به صراحت میگوید:
«وأخبار إدخاله صلی الله تعالی علیه وسلم علیا وفاطمة وإبنیهما رضی الله تعالی عنهم تحت الکساء وقوله علیه الصلاة والسلام اللهم هؤلاء أهل بیتی ودعائه لهم وعدم إدخال أم سلمة»
روایاتی آمده است که پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین را زیر کساء برد و فرمود آنها اهلبیت من هستند و برای آنها دعا کردند و به ام سلمه اجازه داخل شدن ندادند.
«أکثر من أن تحصی»
این روایات فراتر از شمارش است.
«وهی مخصصة لعموم أهل البیت بأی معنی کان البیت»
این روایات عموم اهلبیت را تخصیص میدهد به هر معنایی که بیت باشد.
«فالمراد بهم من شملهم الکساء ولا یدخل فیهم أزواجه»
مراد از اهلبیت کسانی است که زیر کساء بودند و ازواج پیغمبر داخل کساء نمیشوند.
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 22، ص 14، باب الأحزاب: (33) وقرن فی بیوتکن... ..
این موارد واضح و روشن است. «حاکم نیشابوری» هم در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» با سند صحیح همین تعبیر را دارد و مینویسد:
«أهل بیتی علیا وفاطمة والحسن والحسین»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 159، ح 4709
همچنین «طحاوی» در کتاب «شرح مشکل الآثار» جلد دوم مینویسد:
«وَأَنَّ الْمُرَادِینَ بِمَا فیها هُمْ رسول اللهِ وَعَلِی وَفَاطِمَةُ وَحَسَنٌ وَحُسَینٌ علیهم السلام دُونَ من سِوَاهُمْ»
در اینجا مراد از اهلبیت رسول الله و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) است و غیر از اینها هیچکسی شامل نیست.
شرح مشکل الآثار، اسم المؤلف: أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت - 1408 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ج 2، ص 245، بَابٌ بَیانُ مُشْکلِ ما رُوِی عن رسول اللهِ علیه السلام فی الْمُرَادِ بِقَوْلِهِ تَعَالَی إنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا من هُمْ
عموم اهل سنت و کسانی که حرفی برای گفتن دارند، همگی گفتهاند که مراد از اهلبیت مخصوصاً در مصداق آیه تطهیر جز رسول گرامی اسلام و امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین هیچکسی نیست.
این قضیه بسیار واضح و روشن است و به قول «آلوسی» مخصص تمام مسائلی است که لغتا یا در قرآن کریم یا در حدیث اهلبیت به هر معنا «بیت» آمده باشد.
همانطور که ما بارها در رابطه با شأن نزول روایات گفتیم، این قضیه مراد خداوند عالم را تبیین میکند.
ما بارها گفتیم که در سوره مبارکه توبه آیه 40 نامی از ابوبکر نیامده است، اما آقایان اهل سنت ادعا میکنند این آیه در حق ابوبکر است به این خاطر که ما روایات داریم و شأن نزول آن آیه غار است.
اهل سنت همچنین معتقدند آیه 11 از سوره مبارکه نور در خصوص عایشه است و هرکسی آن را انکار کند کافر است. در این آیه نامی از عایشه نیامده است، اما اهل سنت ادعا میکنند که ما در این خصوص روایت داریم.
چطور میشود که در مورد آن آیات، روایت حجت است، اما در آیه تطهیر و آیه ولایت و آیه اکمال و آیه ابلاغ شأن نزول و روایات حجت نیست. یک بام و دو هوا معنا ندارد!
مجری:
الحمدلله بسیار زیبا فرمودید، از محضرتان استفاده کردیم و صریحتر از این نمیشد بیان کرد.
رسول گرامی اسلام به صراحت ابراز میکنند که اهلبیت تنها این بزرگواران هستند و بعد از این تصریح میکنند که حواستان باشد کسی دیگر را داخل نکنید و حتی ازواج نبی داخل آنها نشوند.
حضرت استاد بسیار زیبا و جامع و کامل فرمودند و الحمدلله ما هم توانستیم از مصادر و مستندات اصلی ببینیم و این قطعاً برای اهل تحقیق غنیمت است.
همانطور که مطلع هستید، همه ما در برنامه «حبل المتین» در بسیاری از مواقع به دنبال این هستیم که نظرات مختلف را از کتب اهل سنت ببینیم.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود و قطعاً منتظر آن هم هستیم، این است که در نظر اهلبیت چه کسانی میتوانند مصداق این آیه باشند.
ما دوست داریم پاسخ این سؤال را هم بشنویم، اما ابتدا یک فاصله کوتاهی میگیریم و میان برنامهای میبینیم و بعد حتماً پاسخ این سؤال را از حضرت استاد جویا خواهیم شد.
عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر». الحمدلله تا اینجا از محضر استاد بسیار استفاده کردیم و همه شما هم شاهد بودید که ما هرچه گفتیم و هرچه دیدیم تمامی از مصادر و مستندات اهل سنت بود.
همانطور که محضر همه شما وعده دادیم، به سراغ نظر اهلبیت (علیهم السلام) برویم و ببینیم نظر آن بزرگواران راجع به بحث ثقلین و مصداق اهلبیتی که ذکر شده است، چیست.
درست است جوی که ایجاد شده و برنامهای که پایه و بنیان آن بر او استوار شده است، پاسخ به شبهات وهابیتی است که یک سری مسائل را مطرح میکنند.
به جهت اینکه ما تا اینجا پیش آمدیم، باید این فرصت را غنیمت بشماریم و ببینیم اهلبیت (علیهم السلام) راجع به لفظ اهلبیت در این نوع روایات در آیه تطهیر و حدیث ثقلین چه نظری دارند. ما از محضر حضرت استاد بهره مند میشویم.
بررسی مصداق «اهل بیت» در کلام ائمه اطهار (علیهم السلام)
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
در رابطه با اهلبیت اگر بخواهیم از منابع شیعه نقل کنیم، حداقل باید چندین جلسه مفصل صحبت کنیم و در رابطه با مصداق ثقلین از زبان رسول گرامی اسلام و امیرالمؤمنین و ائمه دیگر مطالبی بیان کنیم.
بنده تنها از باب: «ما لا یدرک کله لا یترک کله» یکی دو مورد با بررسی سندی عرض میکنم. روایتی در کتاب «عیون أخبار الرضا» در رابطه با مصداق اهلبیت آمده است که چنین است:
«سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع عَنْ مَعْنَی قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکمُ الثَّقَلَینِ کتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی مَنِ الْعِتْرَةُ»
شخصی از امیرالمؤمنین سؤال کرد معنای گفتار رسول الله که فرمودند: من در میان شما دو چیز گرانبها به امانت میگذارم، کتاب خدا و عترتم؛ چیست؟ عترت چه کسانی هستند؟
«فَقَالَ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ وَ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِیهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا یفَارِقُونَ کتَابَ اللَّهِ وَ لَا یفَارِقُهُمْ حَتَّی یرِدُوا عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص حَوْضَهُ»
حضرت فرمود: مقصود از عترت من و حسن و حسین و نُه تن از فرزندان فرزندم حسین. نفر نهمی مهدی و قائم عترت است. اینان از قرآن جدا نخواهند شد تا آنگاه که در کنار حوض خدمت پیغمبر اکرم برسند.
عیون أخبار الرضا علیه السلام، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: لاجوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، تهران، 1378 ق، ج 1، ص 57، ح 25
عزیزان به سند روایت هم دقت کنند. راوی اول «احمد بن زیاد همدانی» است که «شیخ صدوق» در مورد ایشان مینویسد:
«و کان رجلا ثقة دینا فاضلا رحمة الله علیه و رضوانه»
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 369، ح 6
راوی دوم «علی بن ابراهیم بن هاشم» است که «نجاشی» در مورد او مینویسد:
«القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب»
فهرست اسماء مصنفی الشیعة، نویسنده: النجاشی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين بقم المشرفه، قم، 1365ش؛ ص 260، شماره 680
راوی سوم «ابراهیم بن هاشم» است آیت الله العظمی خوئی در مورد ایشان مینویسد:
«لا ینبغی الشک فی وثاقة إبراهیم بن هاشم»
معجم رجال الحدیث، نویسنده: السید الخوئی، ج 1، ص 291، ح 332
راوی چهارم «ابن ابی عمیر» است که از اصحاب اجماع و مشایخ الثقات است، به طوری که «نجاشی» در مورد او مینویسد:
«جلیل القدر عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین»
فهرست اسماء مصنفی الشیعة، نویسنده: النجاشی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعه المدرسين بقم المشرفه، قم، 1365ش؛ ص 326، شماره 887
راوی آخر هم «غیاث بن ابراهیم» است که «نجاشی» او را ثقه میداند. وثاقت راویان نشانگر این است که سند روایت صددرصد صحیح است.
روایت دیگری در کتاب «خصال» اثر «شیخ صدوق» آمده است. در کتاب «خصال» جلد اول صفحه 65 نقل شده است که رسول گرامی اسلام در حجة الوداع خطبهای خواند.
حضرت در این خطبه فرمودند که فردای قیامت در کنار حوض کوثر من از شما سؤال خواهم کرد:
«وَ مَا ذَا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَینِ مِنْ بَعْدِی»
با ثقلین بعد از من چه برخوردی داشتید.
«فَانْظُرُوا کیفَ تَکونُونَ خَلَفْتُمُونِی فِیهِمَا حِینَ تَلْقَوْنِی»
زمانی که با من ملاقات میکنید، ببینید برخورد شما با کتاب و عترت چطور است.
«قَالُوا وَ مَا هَذَانِ الثَّقَلَانِ یا رَسُولَ اللَّهِ»
مردم پرسیدند: یا رسول الله! این دو ثقل و یادگار شما چیست؟!
«قَالَ أَمَّا الثَّقَلُ الْأَکبَرُ فَکتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَبَبٌ مَمْدُودٌ مِنَ اللَّهِ وَ مِنِّی فِی أَیدِیکمْ طَرَفُهُ بِیدِ اللَّهِ وَ الطَّرَفُ الْآخَرُ بِأَیدِیکمْ فِیهِ عِلْمُ مَا مَضَی وَ مَا بَقِی إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ وَ أَمَّا الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ فَهُوَ حَلِیفُ الْقُرْآنِ وَ هُوَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ و عِتْرَتُهُ ع»
رسول گرامی اسلام در ادامه میفرماید:
«وَ إِنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّی یرِدَا عَلَی الْحَوْض»
الخصال، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 66، ح 98
بازهم «شیخ صدوق» در کتاب «کمال الدین» روایت مفصلی در صفحه 279 آورده است. امیرالمؤمنین در شورای شش نفره آن پنج نفر را سوگند دادند و فرمودند که شما را به خدا سوگند پیغمبر اکرم فرمود:
«أَیهَا النَّاسُ إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ کتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی فَتَمَسَّکوا بِهِمَا لِئَلَّا تَضِلُّوا فَإِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ أَخْبَرَنِی وَ عَهِدَ إِلَی أَنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّی یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ»
ای مردم! همانا در میان شما دو چیز به امانت میگذارم؛ کتاب خدا و اهلبیتم. پس زمانی که به آن دو چنگ بزنید گمراه نخواهید شد، زیرا خدای لطیف و آگاه به من سفارش کرده که این دو هرگز از هم جدا نشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند.
«فَقَامَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ وَ هُوَ شِبْهُ الْمُغْضَبِ فَقَالَ یا رَسُولَ اللَّهِ أَ کلُّ أَهْلِ بَیتِک»
سپس عمر بن خطاب در حالتی که شبیه غضب داشت، بلند شد و گفت: یا رسول الله! آیا مراد تمام اهلبیت توست؟!
«فَقَالَ لَا وَ لَکنْ أَوْصِیائِی مِنْهُمْ أَوَّلُهُمْ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِی کلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِی هُوَ أَوَّلُهُمْ»
حضرت فرمود: خیر، اوصیایی از آنها که اولین نفر برادر من و وزیر من و وارث من و خلیفه من در امتم و ولی همه مؤمنین بعد از من است.
«ثُمَّ ابْنِی الْحَسَنُ ثُمَّ ابْنِی الْحُسَینُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَینِ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِد»
سپس فرزندم حسن و سپس فرزندم حسین و سپس نُه تن از فرزندان حسین یکی پس از دیگری هستند.
کمال الدین و تمام النعمة، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 279، ح 25
روایت صددرصد صحیح است و در آن هیچ شکی نیست. جالب اینجاست که در کتاب «تفسیر ابن کثیر دمشقی» شاگرد «ابن تیمیه» جلد یازدهم روایتی در این زمینه آمده است.
«سدی» از قول «ابو دیلم» نقل میکند که وقتی اسرا وارد شام شدند، یکی مردان شامی به حضرت طعنهای زدند. امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:
«أما قرأت فی الأحزاب (إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا)»
سپس مینویسد:
«قال نعم ولأنتم هم»
مرد شامی گفت: بله، آیا شما همین اهلبیت هستید؟
«قال نعم»
حضرت فرمود: بله.
القرآن العظیم، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج 3، ص 487، باب الأحزاب: (32 - 34) یا نساء النبی... ..
امام سجاد (علیه السلام) به صراحت فرمودند که مراد از (أهل البیت) در این آیه شریفه ما هستیم.
همچنین «تفسیر ابن ابی حاتم» از قول امام حسن مجتبی (علیه السلام) نقل میکند که بعد از شهادت حضرت امیرالمؤمنین روی منبر رفتند و فرمودند:
«یا أهل العراق، اتقوا اللَّه فینا فإنا أمراؤکم وضیفانکم، ونحن أهل البیت الذی قال اللَّه: *(إِنَّما یرِیدُ اللَّه لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ ویطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً)»
سپس مینویسد:
«فما زال یقولها حتی ما بقی أحد من اهل المسجد إلا وهو یحن بکاء»
حضرت مرتب این آیه را تکرار میکرد به طوری که مردم حاضر در مسجد با صدای بلند گریه میکردند.
تفسير القرآن العظيم، المؤلف: أبو محمد عبد الرحمن بن محمد بن إدريس بن المنذر التميمي، الحنظلي، الرازي ابن أبي حاتم (المتوفى: 327هـ)، المحقق: أسعد محمد الطيب، الناشر: مكتبة نزار مصطفى الباز - المملكة العربية السعودية، الطبعة: الثالثة - 1419 هـ، ج 9، ص 3132، ح 17676
از این بهتر و واضحتر بیان شود؟! آقای «هیثمی» در کتاب «مجمع الزوائد» جلد نهم همین عبارت را میآورد:
«یا أهل العراق اتقوا الله فینا فإنا أمراؤکم وضیفانکم ونحن أهل البیت الذین قال الله عز وجل) إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا (فما زال یومئذ یتکلم حتی ما تری فی المسجد إلا باکیا»
در ادامه مینویسد:
«رواه الطبرانی ورجاله ثقات»
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 9، ص 172، باب فی فضل أهل البیت رضی الله عنهم
در رابطه با قضیه حضرت سجاد هم در کتاب «تفسیر طبری» جلد بیست و دوم همین تعبیر را نقل میکند و مینویسد:
«قال علی بن الحسین لرجل من أهل الشام أما قرأت فی الأحزاب إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا»
امام سجاد به مردی از اهل شام فرمود: آیا آیه شریفه (إِنَّما یرِیدُ اللَّه لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ ویطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً) را قرائت نکردی؟
«قال ولأنتم هم»
مرد شامی گفت: بله، آیا شما همین اهلبیت هستید؟
«قال نعم»
حضرت فرمود: بله.
جامع البیان عن تأویل آی القرآن، اسم المؤلف: محمد بن جریر بن یزید بن خالد الطبری أبو جعفر، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1405، ج 22، ص 8، باب الأحزاب: (32 - 33) یا نساء النبی... ..
این روایات همگی نشانگر این است که مسئله اهلبیت کاملاً واضح و روشن است. بنده عرض کردم که دو سه مورد نمونه از کتب شیعه و اهل سنت از قول اهلبیت آوردم که مراد از اهلبیت چه کسانی است.
تمامی این روایات از قول اهلبیت اعم از رسول گرامی اسلام، امیرالمؤمنین، امام حسن مجتبی و امام سجاد (علیهم السلام) مطرح شده است.
ما روایات در این خصوص از قول امام صادق و دیگر ائمه اطهار الی ماشاءالله داریم، به طوری که اگر بنده بخواهم این روایات را بیان کنم باید چندین جلسه در رابطه با آیه تطهیر و حدیث ثقلین از دیدگاه ائمه اطهار مطالبی بیان کنم.
به قول معروف می گویند: در خانه اگر کس است، یک حرف بس است! من در خدمت شما هستم.
مجری:
سلامت باشید، بزرگوارید. این نکته بسیار دقیقی هست که ما امروز مشاهده میکنیم افرادی به اسم شیعه یک سری مسلماتی که تا چندی پیش جزو متواترات و اجماعات شیعه و نمادهای شیعه بودن بوده است را زیر سؤال میبرند.
بنابراین جا دارد در همین برنامه یک پیشگیری انجام شود. چه بسا بازهم امثال این مذاهبی که الآن هم متأسفانه بسیار با آنها سروکله میزنیم، القاء شبهه کنند.
همانطور که ملاحظه میکنید افرادی تماس میگیرند و خود را شیعه معرفی میکنند، اما بویی از عقاید شیعه به مشامشان نرسیده است.
قطعاً زمانی که این مطالب بیان میشود باید نظر اهلبیت را هم ببینیم. چنین نباشد که فردا هم شخصی پیدا شود که بگوید اهلبیت اصلاً چنین افرادی نبودند یا بگویند من شیعه هستم، اما این قضیه را قبول ندارم.
بنابراین چه زیبا بود این تأکید حضرتعالی نسبت به این بحث که از اهلبیت هم راجع به این بحث شنیدیم.
حاج آقا روندی که اهل سنت آن را پی میگیرند، این است که در بسیاری مواقع ادعا میکنند که امیرالمؤمنین نسبت به خلافت خودشان صحبتی نداشتند و در مناسبتهایی که پیش آمده بود اصلاً این قضیه را ابراز نکردند.
حضرتعالی بارها و بارها به این شبهه پاسخ دادید. حال اگر ما بخواهیم همین منش و همین روش را نسبت به این بحث پیاده کنیم، آیا همسران رسول گرامی اسلام ادعا داشتند که ما داخل در این آیه بودیم یا ما جزو اهلبیت در حدیث ثقلین بودیم؟!
آیا طبق منابع اهل سنت، «آیه تطهیر» شامل همسران پیامبر نیز می شود!؟
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
سؤال بسیار زیبایی است. ما چندین سال قبل در همایش زاهدان حضور داشتیم. یکی از علمای اهل سنت حرف زیبایی زد که بنده از این حرف خیلی خوشم آمد.
او گفت: عایشه هر فضیلتی که در حق خود و خانوادهاش بود را در ملأ عام مطرح کرده و از هیچ کوششی در این زمینه فروگذار نکرده است. او هرآنچه که از فضیلت برای خودش امکان پذیر بود را فروگذار نکرده است.
این در صورتی است که ما حتی یک روایت ضعیف هم نداریم که عایشه ادعا کرده باشد من مشمول آیه تطهیر هستم!!
بنده از انصاف ایشان خیلی خوشم آمد. اهل سنت برادران و عزیزان ما هستند. ما هم شیعه هستیم و با همدیگر دعوا نداریم. زمانی که بعضی افراد علی رغم اینکه سنی هستند انصاف به خرج میدهند، انسان از انصاف او لذت میبرد.
در کتاب «صحیح مسلم» حدیث 2408 روایتی نقل شده است که از «زید بن أرقم» سؤال میکنند اهلبیت پیغمبر اکرم چه کسانی هستند؟
«مِن أَهْلُ بَیتِهِ نِسَاؤُهُ؟»
آیا زنان پیغمبر جزو اهلبیت هستند؟
«قال لَا وأیم اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ تَکونُ مع الرَّجُلِ الْعَصْرَ من الدَّهْرِ ثُمَّ یطَلِّقُهَا فَتَرْجِعُ إلی أَبِیهَا»
او گفت: خیر، به خدا سوگند یک زن با همسرش عمری زندگی میکند و بعد از آنکه طلاق گرفت به خانه پدریاش برمی گردد.
«وَقَوْمِهَا أَهْلُ بَیتِهِ أَصْلُهُ وَعَصَبَتُهُ الَّذِینَ حُرِمُوا الصَّدَقَةَ بَعْدَهُ»
صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 4، ص 1874، ح 2408
در این صورت نمیگویند این زن اهلبیت آن مرد است، بلکه می گویند او اهلبیت پدر و مادرش است.
اگر زن جزو اهلبیت همسر باشد، با طلاق دادن نباید اهلبیت منسوخ شود. این قضیه خیلی واضح و روشن است. «نووی» متوفای 676 هجری که از او به «فقیه الأمة» تعبیر میکنند، مینویسد:
«والمعروف فی معظم الروایات فی غیر مسلم انه قال نساؤه لسن من اهل بیته»
در معظم روایات غیر از صحیح مسلم آمده است که زنان پیغمبر جزو اهلبیت رسول الله نبودند.
صحیح مسلم بشرح النووی، اسم المؤلف: أبو زکریا یحیی بن شرف بن مری النووی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت - 1392، الطبعة: الطبعة الثانیة، ج 15، ص 180، باب من فضائل علی بن أبی طالب رضی الله عنه
آقای «آلوسی» وقتی به اینجا میرسد، میگوید که این روایات و مسائلی که آمده است نشان میدهد:
«أن النساء المطهرات غیر داخلات فی أهل البیت الذین هم أحد الثقلین»
زنان پیغمبر داخل نیستند در اهل بیتی که یکی از ثقلین هست.
«لأن عترة الرجل کما فی الصحاح نسله ورهطه الأدنون»
روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 22، ص 16، باب الأحزاب: (33) وقرن فی بیوتکن... ..
جالب اینجاست که در کتاب «تاریخ دمشق» روایتی از قول «أم سلمه» نقل شده است که میگوید:
«فقلت یا رسول الله ألست من أهل البیت»
من گفتم: ای پیغمبر خدا! آیا من از اهل بیت هستم؟
«قال إنک علی خیر إنک من أزواج النبی وما قال إنک من أهل البیت»
پیغمبر اکرم فرمود: تو انسان خوبی هستی. تو از همسران پیغمبر اکرم هستی و جزو اهل بیت نیستی.
تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 14، ص 145، باب آخر الجزء الحادی والسبعین بعد المائة
آقای «سیوطی» در کتاب «الدر المنثور» همین تعبیر را دارد و مینویسد:
«قلت: یا رسول الله ألست من أهل البیت»
من گفتم: ای پیغمبر خدا! آیا من از اهلبیت هستم؟
«قال: آنک إلی خیر آنک من أزواج النبی»
تو انسان خوبی هستی. تو از همسران پیغمبر اکرم هستی
الدر المنثور، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الکمال جلال الدین السیوطی، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1993، ج 6، ص 604، باب الأحزاب: (33) وقرن فی بیوتکن... ..
بنابراین ازواج پیغمبر اکرم جزو اهلبیت نیستند. «احمد بن حنبل» در کتاب «مسند» خود جلد 6 روایتی نقل میکند که خیلی جالب است. «أم سلمه» میگوید: با وجود اینکه پیغمبر اکرم فرمود تو جزو اهلبیت نیستی، من دیدم آیه تطهیر خیلی مهم است.
«فَرَفَعْتُ الکسَاءَ لأَدْخُلَ مَعَهُمْ»
به همین خاطر عبا را بالا بردم تا به زور داخل کساء شوم.
«فَجَذَبَهُ من یدی وقال آنک علی خَیرٍ»
پیغمبر اکرم عبا را از دست من کشید و گفت: تو انسان خوبی هستی.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 6، ص 323، ح 26789
محقق این کتاب هم میگوید: این حدیث صحیح است. «ابو یعلی» در کتاب «مسند» خود جلد 12 صفحه 344 میگوید:
«قالت أم سلمة فرفعت الکساء لأدخل معهم»
أم سلمه می گوید: من عبا را بالا بردم تا به زور داخل کساء شوم.
«فجذبه رسول الله من یدی وقال إنک علی خیر»
مسند أبی یعلی، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن المثنی أبو یعلی الموصلی التمیمی، دار النشر: دار المأمون للتراث - دمشق - 1404 - 1984، الطبعة: الأولی، تحقیق: حسین سلیم أسد، ج 12، ص 344، ح 6912
آقای «طحاوی» در کتاب «شرح مشکل الآثار» همین تعبیر را دارد و میگوید:
«قالت أُمُّ سَلَمَةَ فَرَفَعْتُ الْکسَاءَ لأَدْخُلَ مَعَهُمْ فَجَبَذَهُ رسول اللهِ وقال إنَّک علی خَیرٍ»
شرح مشکل الآثار، اسم المؤلف: أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت - 1408 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ج 2، ص 242، بَابٌ بَیانُ مُشْکلِ ما رُوِی عن رسول اللهِ علیه السلام فی الْمُرَادِ بِقَوْلِهِ تَعَالَی إنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا من هُمْ
«سیوطی» و دیگران هم همین تعبیر را دارند. جالب اینجاست که آقای «طحاوی» متوفای 321 هجری که کتابهایش کتب درسی حوزههای علمیه است، در کتاب «شرح مشکل الآثار» جلد 2 صفحه 244 مطلبی در این زمینه آورده است.
ایشان مینویسد که وقتی پیغمبر اکرم اجازه نداد «أم سلمه» وارد شود، ایشان عرضه میدارد:
«فَوَدِدْتُ أَنَّهُ قال نعم فَکانَ أَحَبَّ إلَی مِمَّا تَطْلُعُ علیه الشَّمْسُ وَتَغْرُبُ»
دوست داشتم که حضرت بگوید بله، زیرا اگر بله می گفت از تمام ثروت روی زمین که آفتاب بر او غروب میکند و طلوع میکند با ارزشتر بود.
شرح مشکل الآثار، اسم المؤلف: أبو جعفر أحمد بن محمد بن سلامة الطحاوی، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت - 1408 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ج 2، ص 244، بَابٌ بَیانُ مُشْکلِ ما رُوِی عن رسول اللهِ علیه السلام فی الْمُرَادِ بِقَوْلِهِ تَعَالَی إنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا من هُمْ
«حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» هم همین تعبیر را آورده است:
«قالت أم سلمة یا رسول الله ما أنا من أهل البیت»
من گفتم: ای پیغمبر خدا! آیا من از اهلبیت هستم؟
«قال إنک أهلی خیر وهؤلاء أهل بیتی اللهم أهلی أحق»
و مینویسد:
«هذا حدیث صحیح علی شرط البخاری ولم یخرجاه»
المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 2، ص 451، ح 3558
جالب اینجاست که در کتاب «صحیح سنن ترمذی» همین تعبیر آمده است و مینویسد که «أم سلمه» گفت:
«وأنا مَعَهُمْ یا نَبِی اللَّهِ»
أم سلمه آمد و گفت: من هم با آنها هستم؟
«قال أَنْتِ علی مَکانِک وَأَنْتِ علی خَیرٍ»
حضرت فرمود: تو انسان خوبی هستی، اما سر جایت بایست!
الجامع الصحیح سنن الترمذی، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت --، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ج 5، ص 351، ح 3205
«احمد بن حنبل» در کتاب «مسند» خود جلد 6 صفحه 296 نقل میکند که «أم سلمه» گفت وقتی من میخواستم داخل کساء شوم پیغمبر اکرم فرمود:
«قومی فَتَنَحَّی لی عن أَهْلِ بیتی»
بلند شو بیرون برو و مرا با اهلبیتم تنها بگذار.
«قالت فَقُمْتُ فَتَنَحَّیتُ فی الْبَیتِ قَرِیباً»
أم سلمه میگوید: من گوشهای با فاصله از اهلبیت ایستادم.
مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر، ج 6، ص 296، ح 26582
«ابن کثیر دمشقی» در کتاب «تفسیر» خود جلد سوم صفحه 486 روایتی از قول عایشه نقل میکند. «ابن حوشب» از عم خود نقل میکند که با پدرم بر عایشه وارد شدیم و در رابطه با علی بن أبی طالب سؤال کردم.
«فقالت رضی الله عنها تسألنی عن رجل کان من أحب الناس إلی رسول الله»
عایشه گفت: از مردی سؤال میکنی که محبوبترین فرد در نزد پیغمبر اکرم بود.
«لقد رأیت رسول الله دعا علیا وفاطمة وحسنا وحسینا فألقی علیهم ثوبا فقال اللهم هؤلاء أهل بیتی فأذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا»
دیدم پیغمبر ، علی بن أبی طالب و فاطمه و حسن و حسین را خواند و پارچهای بر روی آنها انداخت و فرمود: خدایا اینها اهلبیت من هستند. هرگونه رجس و پلیدی را از آنها دور کن و آنها را پاک بدار.
«قالت: فدنوت منهم فقلت یا رسول الله وأنا من أهل بیتک»
عایشه میگوید نزدیک پیغمبر رفتم و گفتم: یا رسول الله! من هم از اهلبیت هستم؟
«فقال تنحی فإنک علی خیر»
پیغمبر اکرم فرمود: از اهلبیت من دور شو، تو انسان خوبی هستی.
تفسیر القرآن العظیم، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی أبو الفداء، دار النشر: دار الفکر - بیروت – 1401، ج 3، ص 486، باب الأحزاب: ( 32 - 34 ) یا نساء النبی... ..
آیا با وجود این روایات بازهم جا دارد که ما بیاییم داستان سرایی کنیم و افسانه سرایی کنیم و بگوییم همسران پیغمبر اکرم و فرزندان ابوطالب و فرزندان عباس در زمره اهلبیت محسوب میشوند؟!
این همانند این است که انسان در روز روشن خورشید را نادیده بگیرد و بگوید در آسمان ستاره بزرگی هست.
مجری:
بسیار زیبا فرمودید، مخصوصاً با این نکتهای که حضرتعالی اشاره فرمودید که بالاخره گاهی اوقات یک سری افراد تواضع میکنند.
ما بسیاری مواقع وقتی شرح زیارات ائمه اطهار (علیهم السلام) را میخواهیم در اصل سند میبینیم گفتند ما مأمور هستیم این را به شما انتقال بدهیم، والا دأب ما این نیست که بخواهیم اینگونه بیانها را نسبت به خودمان ارائه بدهیم.
گاهی اوقات بعضی از همسران پیغمبر اکرم این مسائل را نقل نمیکنند و ما می گوییم که اینها به خاطر تواضعشان بوده است، اما وقتی میبینیم فردی مثل عایشه همانطور که مستندا دیدیم هرچه بود و نبود را در وصف خود بیان میکند قضیه طور دیگری است.
ایشان ادعا میکند که بنده نزد خود آیات قرآنی دارم که تنها من آنها را دارم و هیچکسی از آنها خبر ندارد و بُز آنها را خورده است.
افرادی که چنین فضیلتهایی برای خودشان بیان میکنند اگر هیچ چیزی نقل نکنند، کاملاً روشنگر این است که هیچ چیزی وجود نداشته است و خودشان هم به عدم وجود آن تصریح کردند.
بخش آخر برنامه هست. ان شاءالله فاصلهای میگیریم و بعد از آن به سراغ تماسهای شما عزیزان برویم که هم سؤالاتتان را فرستادید و هم پشت خط هستید. ان شاءالله فرصت شود تا پاسخگوی تمام نظرات و تماسهای شما عزیزان باشیم.
عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند. در این فرصت آخر بدون فوت وقت به سراغ تماسهای شما عزیزان برویم که تماسهای بسیار زیادی هم با برنامه گرفته شده است.
جناب آقای محمد رضا از لاهیجان پشت خط هستند. آقا محمد رضا در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقا محمد رضا از لاهیجان – شیعه):
بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و خسته نباشید خدمت حاج آقا قزوینی عزیز و همچنین مجری عزیز برنامه.
مجری:
علیکم السلام و رحمة الله.
بیننده:
ببخشید از اینکه مزاحمتان شدم. حاج آقا قزوینی اگر یادتان باشد بنده هفته گذشته تماس گرفته بودم و در مورد ترک اولی و ولایت تشریعی سؤالی از شما پرسیدم.
بنده جواب شما را روی برگه نوشتم و براساس فرمایشات شما میخواستم مطالبی را مطرح کنم. بنده در ادامه گوشی را قطع میکنم و جوابهای شما را در این زمینه میشنوم.
مجری:
فقط مختصراً بفرمایید تا ان شاءالله فرصت به دیگر عزیزان هم برسد.
بیننده:
بنده تنها به ترک اولی اشاره میکنم و دیگر مباحث را برای وقتی دیگر میگذارم تا فرصت دیگر عزیزان هم گرفته نشود.
حاج آقا قزوینی شما روایاتی در خصوص ترک اولی آوردید و فرمودید که اهلبیت ترک اولی را مرتکب نمیشوند و روایات درواقع به این مطلب صراحت داشتند.
مطلبی که در اینجا وارد است، ادعیهای است که از اهلبیت (علیهم السلام) وارد شده است.
معمولاً اگر به ما شیعیان اشکال بگیرند که این ادعیهای که از طرف اهلبیت وارد شده است مشتمل بر استغفار هست، ما اینطور توجیه میکنیم که آنها جنبه آموزشی دارند. بنده میخواهم بگویم که این توجیهات در همه جا کاربرد ندارد.
به عنوان مثال در مورد ادعیهای که ازطرف امیرالمؤمنین وارد شده است و شما هم بهتر می دانید، حضرت در دل شب راز و نیاز میکردند و گریه میکردند و ناله میزدند.
بنده میخواهم بگویم ادعیهای که با این کیفیت از طرف اهلبیت وارد شده است، اگر ما بخواهیم آن را توجیه کنیم که تنها و تنها حاوی جنبه آموزشی هست زیاد جور درنمی آید و به گونهای بی معناست.
بنده میخواهم بگویم اگر نام این فعل امیرالمؤمنین که در دل شب گریه میکردند را جنبه آموزشی بگذاریم، زیاد جور درنمی آید.
بنده فکر میکنم بحث فراتر از جنبه آموزشی است و احساس میکنم همان ترک اولی هست که انجام دادند و شاید از روی «حسنات الأبرار سیئات المقربین» باشد.
اگر شما هم عقیده بنده هستید و این اشکال را قبول دارید، چطور بین این ادعیه با این کیفیت و آن روایاتی که شما فرمودید جمع میکنید. همچنین اگر قبول ندارید، چه جوابی در مورد این ادعیه دارید. ببخشید از اینکه وقت شما را گرفتم، یا علی مدد، خدانگهدار.
مجری:
سلامت باشید، یا علی مدد، خدانگهدار شما باشد. آقا محمد رضا از شما تشکر میکنیم که از لاهیجان با برنامه خودتان تماس گرفتید و این دغدغه خودتان را مطرح کردید.
جناب آقای عدالتی از مشهد پشت خط هستند. آقای عدالتی در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقای عدالتی از مشهد – شیعه):
سلام، حالتان خوب است؟
مجری:
سلام علیکم، سلامت باشید، در خدمت شما هستیم.
بیننده:
سلام دارم خدمت استاد آیت الله قزوینی عزیز.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
بیننده:
حاج آقا بنده دو سؤال داشتم. سؤال اول بنده در مورد ضمیر (کن) در آیه 73 از سوره مبارکه هود است و میخواستم در این خصوص توضیحاتی بفرمایید.
مجری:
ظاهراً ارتباط قطع شده است. ان شاءالله راجع به خود ضمیر هم اگر مشخص است سؤالشان چیست حضرت استاد توضیحاتی بیان میکنند.
به سراغ تماس بعد برویم. جناب آقای بازیار از یاسوج پشت خط هستند. آقای بازیار در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقای بازیار از یاسوج – شیعه):
بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام خدمت حضرتعالی مجری محترم و عرض سلام خدمت حضرت استاد و تشکر از بیانات و مطالب خوبشان و همچنین عرض سلام خدمت بینندگان عزیز و محترم.
مجری:
علیکم السلام و رحمة الله.
بیننده:
بنده میخواهم از قرآن چند مطلب بگویم در تأیید مباحثی که حضرت استاد فرمودند.
مجری:
آقای بازیار عزیز فرصت بسیار محدود است و عزیزان پشت خط هم زیاد هستند. اگر مختصراً بفرمایید از شما ممنونیم.
بیننده:
بله، حتماً. در آیه 4 از سوره مبارکه احقاف آمده است:
(ائْتُونِی بِکتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کنْتُمْ صادِقِین)
کتابی آسمانی پیش از این، یا اثر علمی از گذشتگان برای من بیاورید (که دلیل صدق گفتار شما باشد) اگر راست میگوئید.
سوره احقاف (46): آیه 4
این آیه تأکید دارد که وقتی میخواهید مطلبی را بگویید باید یا دلیل نقلی بیاورید و یا دلیل عقلی بیاورید.
دلیل نقلی در بحث خودمان هم میتواند از قرآن کریم باشد و هم از روایات باشد. حضرت استاد بسیار خوب و جامع آیه 33 سوره احزاب را از بُعد نقلی تحلیل کردند و بحث روایی آن را مطرح کردند.
بنده میخواهم چند مطلب کوتاه در مباحث قرآنی بگویم. خداوند متعال در آیه 30 از سوره مبارکه بقره میفرماید:
(وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکة إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة)
هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشین و حاکمی قرار خواهم داد.
سوره بقره (2): آیه 30
به بیان بهتر (إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَة) یک جمله ادامه دار است، به این معنا که من همیشه در روی زمین خلیفه و جانشین دارم. این قید (جاعِلٌ) است و در قوس صعود از زمین شروع میشود.
یک روز حضرت آدم جانشین خداوند متعال است، یک روز انبیاء دیگر هستند، یک روز پیغمبر اکرم هستند، یک روز امیرالمؤمنین هست و روزی جانشینان دیگر هستند تا حضرت صاحب الزمان که در حال حاضر خلیفه و جانشین هستند.
این قضیه بسیار مهم است. حال سؤال اینجاست که خلیفه چه کسی میتواند باشد. اینجاست که قرآن کریم میفرماید:
(وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کلَّها)
سپس علم اسماء (علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات) را همگی به آدم آموخت.
سوره بقره (2): آیه 31
این شخص عالم به تمام اسماء الهی است، به این معنا که خلیفه کسی است که عالم به تمام اسماء الهی باشد.
خلیفه تمام صفات مستخلف عنه را دارد، به این معنا که پیغمبر اکرم تمام اسماء فعلی الهی را از خداوند عالم فراگرفته و تمام آنها را دارد.
یکی از اسماء الهی هم همین تعیین جانشین است. همانطور که خداوند عالم جانشین تعیین کرده است، پیغمبر اکرم هم باید جانشین تعیین کنند. این هم یکی از اسماء الهی است که پیغمبر اکرم فراگرفته است.
بنابراین نمیتوان گفت که پیغمبر اکرم جانشینی تعیین نکرده است. این خیلی مطلب مهمی است.
همانطور که خداوند عالم جانشین تعیین کرده است، پیغمبر اکرم هم که عالم به تمام اسماء الهی هستند جانشین تعیین کردند. این خیلی مطلب قوی و مهمی است و نمیتوان آن را رد کرد.
مجری:
آقا بازیار عزیز طیب الله. به دلیل اینکه عزیزان پشت خط زیاد هستند، اگر فرصت شد در جلسات آینده مابقی نکات شما که قطعاً نکات جالبی هستند را مورد بررسی قرار خواهیم داد. مطلب بسیار جامع و قابل استفادهای بود و از شما تشکر میکنیم.
جناب آقای مؤذن از تبریز پشت خط ارتباطی هستند. آقای مؤذن در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقای مؤذن از تبریز – شیعه):
با عرض سلام خدمت حضرت آیت الله قزوینی و خدمت مجری محترم.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
سلام علیکم و رحمة الله.
مجری:
علیکم السلام و رحمة الله.
بیننده:
بنده دو سه سؤال داشتم و میخواستم آنها را عرض کنم. سؤال اول اینکه آیا اینکه ما می گوییم مراد از اهلبیت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین هستند، در انبیاء گذشته هم این مصداق بوده که ازواج پیغمبر اهلبیتشان نبودند؟!
آیا این از خصوصیات پیغمبر خاتم است که ما اهلبیت حضرت را چهار نفر به همراه ائمه معصومین می دانیم یا انبیاء گذشته هم چنین بودند؟!
سؤال دوم اینکه در میان راویان دو نفر با نام «ابوبصیر» وجود دارد. ما از کجا بدانیم که این «ابوبصیر» کدام یک از آنهاست؟! آیا هردو نفر ثقه هستند یا یکی از آنها ضعیف است؟!
سؤال سوم در خصوص «سهل بن زیاد» است. آیا «سهل بن زیاد» در رجال شیعه شخصی ثقه است یا ایشان ضعیف هستند؟!
سؤال چهارم این است که میخواستم بپرسم ترجمه سه جلد کتاب «نقد اصول مذهب الشیعة الإثنی عشریة» به طور کامل چاپ شده است یا خیر. تشکر از لطف شما، خدانگهدار.
مجری:
سلامت باشید، خدا حفظتان کند که از تبریز همراه ما بودید. جناب آقای هاشمی از قم پشت خط هستند. آقای هاشمی صدایتان را میشنویم و در خدمت شما هستیم، بفرمایید:
بیننده (آقای هاشمی از قم – شیعه):
سلام عرض میکنم خدمت استاد قزوینی محترم و همچنین خدمت آقای مرعشی و بینندگان محترم.
مجری:
علیکم السلام و رحمة الله.
بیننده:
استاد من سؤالی داشتم در رابطه با مصداق اهلبیت. البته بنده هیچ مسئله و شکی ندارم که اهلبیت همین دوازده نفر هستند، اما «شیخ مفید» در کتاب «المسائل الجارودیه» عبارتی دارد که می گوید:
«لأن جمیع بنی هاشم عترة النبی صلی الله علیه وآله وأهل بیته بلا اختلاف»
المسائل الجارودية_أو المسائل الزيدية، المؤلف: الشيخ المفيد، أبو عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي (413 - 336 هـ)، الناشر: المؤتمر العالمي لألفية الشيخ المفيد – قم، الطبعة: الأولى 1413 هـ، ص 40
ایشان در مناقشه با زیدیه چنین حرفی میزند، جواب این چیست. بنده دو خواهش دیگر هم دارم که آن را سریع عرض میکنم.
اینکه وقتی من بچه بودم «شبکه جهانی ولایت» را نگاه میکردم، برنامهای به اسم «تریبون آزاد» بود. در این برنامه وقت نیست همه سؤالات مطرح شود، اما آن زمان میشد همه بینندگان تماس بگیرند و سؤالات خود را مطرح کنند.
بنده جای چنین برنامهای را در «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» خالی میبینم. اگر امکان دارد چنین برنامهای را در این شبکه هم جا بدهید. همچنین اگر امکان دارد «استاد ابوالقاسمی» را در برنامهها بیاورید.
تابستان وقتی برنامههای شبکه را نگاه میکردیم ایشان هم حضور داشتند، اما ما سه ماه خارج رفتیم و برگشتیم مشاهده کردیم «استاد ابوالقاسمی» از برنامهها حذف شدند و تنها در ویژه برنامهها میآیند. اگر امکان دارند ایشان را به برنامه برگردانید.
مجری:
جناب آقای هاشمی بسیار از شما ممنونم. راجع به «تریبون آزاد» نقداً خدمت شما عرض کنم که همین الآن در دست اقدام هست. در حال حاضر برنامه ریزیهای آن را انجام میدهند که این برنامه هم وصل شود و روی آنتن برود.
ان شاءالله راجع به «استاد ابوالقاسمی» هم در آینده هماهنگیهایی با ایشان انجام خواهد شد.
اگر عزیزان اتاق فرمان اجازه بدهند ما به همین مقدار کفایت کنیم و به سراغ پاسخها برویم تا ان شاءالله برسیم پاسخها را هم به طور کامل مطرح کنیم.
آیا استغفار ائمه اطهار (علیهم السلام) از باب ترک اولی بوده است!؟
حضرت استاد! آقا محمد رضا از لاهیجان پرسیدند ترک اولی با نحوه استغفار ائمه اطهار و بعضی از صحبتهایی که در شب زنده داریهایشان انجام میدادند سازگار نیست.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
آیا این عزیزمان معتقدند پیغمبر اکرم ترک اولی میکردند یا خیر؟! اگر این قضیه نسبت به رسول گرامی اسلام حل شود، نسبت به ائمه اطهار هم حل میشود. قرآن کریم خطاب به رسول گرامی اسلام میفرماید:
(وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِک)
و برای گناهت استغفار نما.
سوره غافر (40): آیه 55
آن بزرگوار در آنجا چه توجیهی دارند؟!
(وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِک وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنات)
و برای گناه خود و مردان و زنان با ایمان استغفار کن.
سوره محمد (47): آیه 19
همچنین در روایاتی داریم که پیغمبر اکرم فرمودند: من هر روز هفتاد مرتبه استغفار میکنم.
ایشان در این خصوص چه جوابی دارند؟! اگر ایشان معتقد است که نبی گرامی اسلام ترک اولی میکردند، خیلی مصیبت است و نمیتوان نسبت به رسول اکرم این ادعا را داشته باشیم.
بنده با تعبیر «حسنات الأبرار سیئات المقربین» و توجیهی که ایشان یا بعضی از بزرگواران دارند هزار درصد مخالف هستم. بعضی از بزرگان دارند:
«وأمثال هذه التعابیر إشارة إلی ترک الأولی، فإن حسنات الأبرار سیئات المقربین»
الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، نویسنده: الشیخ ناصر مکارم الشیرازی، ج 16، ص 366، باب 3 هل أن ظهور النبی من علامات قرب القیامة؟
ما قطعاً این نظریه را نظریه درستی نمیدانیم. ائمه اطهار (علیهم السلام) طبق آیه تطهیر از هرگونه پلیدی مبرا بودند. ترک اولی هم همین است. خداوند متعال هرچه نقص باشد را از آن بزرگوار دور کرده است، همانطور که از نبی گرامی اسلام دور کرده است.
حال این پاسخ که دعاهای ائمه اطهار برای آموزش به بشریت بوده است، در خصوص بعضی از دعاهای امیرالمؤمنین همین پاسخ مطرح میشود که برای آموزش است. به عنوان مثال حضرت به «کمیل بن زیاد نخعی» فرمودند که دعا را این چنین بخوان.
گاهی اوقات در منابع آمده است که امیرالمؤمنین در دل شب گریه میکنند و همانند مار گزیده به خود میپیچد و میفرماید:
«إِلَهِی إِنْ طَالَ فِی عِصْیانِک عُمُرِی وَ عَظُمَ فِی الصُّحُفِ ذَنْبِی فَمَا أَنَا مُؤَمِّلٌ غَیرَ غُفْرَانِک وَ لَا أَنَا بِرَاجٍ غَیرَ رِضْوَانِک»
سپس میفرماید:
«آهِ مِنْ نَارٍ تُنْضِجُ الْأَکبَادَ وَ الْکلَی آهِ مِنْ نَارٍ نَزَّاعَةٍ لِلشَّوَی آهِ مِنْ غَمْرَةٍ مِنْ مُلْهِبَاتِ لَظَی»
الأمالي( للصدوق)؛ نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على، تاريخ وفات مؤلف: 381 ق، ناشر: كتابچى، مكان چاپ: تهران، سال چاپ: 1376 ش، نوبت چاپ: ششم؛ ص 78
زمانی که انسان این مناجاتها را میخواند، واقعاً بدنش به لرزه می افتد. این مناجاتها برای آموزش نیست.
حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) خدا را شناخت و خوب هم شناخت. اگر خداوند عالم به امیرالمؤمنین فرمود که تو را بهشت میبرم، دستشان بسته نیست.
خداوند عالم فعال ما یشاء است، به طوری که امیرالمؤمنین میفرماید: خدایا! اگر فردای قیامت دستور دهی فرزند ابوطالب را به جهنم ببرند، چه کسی میتواند به تو اعتراض کند؟!
در تمامی این مناجاتها خوف و رجاء همانند دو کفه ترازوست، به طوری که «لو وزن هذا علی هذا لم یزد هذا علی هذا»! خوف و رجاء در همه جا بوده است.
رسول گرامی اسلام به پشت بام میرود و به قدری گریه میکند که اشک چشمانش خاک پشت بام را خیس میکند. حضرت در مناجات خود میفرماید:
«رَبِّ لَا تَکلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَینٍ أَبَداً»
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 581، ح 15
«أم سلمه» نزد حضرت میآید و عرضه میدارد: آیا شخصی همانند شما این حرف را می زند؟! پیامبر میفرماید: خداوند عالم برادرم حضرت یونس را یک لحظه به خودش واگذاشت و سر از شکم نهنگ درآورد. قرآن کریم میفرماید:
(وَ لا تَکنْ کصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادی وَ هُوَ مَکظُوم)
و مانند صاحب ماهی (یونس) نباش (که در تقاضای مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولی شد) در آن زمان که خدا را خواند در حالی که مملو از اندوه بود.
سوره قلم (68): آیه 48
قرآن کریم به پیغمبر اکرم میفرماید: همانند حضرت یونس نباش، بلکه همانند حضرت ابراهیم باش. خداوند متعال نسبت به حضرت ابراهیم میفرماید:
(وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِیمَ حَنِیفا)
و پیرو آئین خالص و پاک ابراهیم گردد.
سوره نساء (4): آیه 125
آن بزرگواران مقاماتی نزد خداوند عالم دارند که عقل ما به آنجا نمیرسد.
مسئله دیگری هم در اینجا مطرح است که بعضی از اهل سنت هم آن را آوردهاند. «حاشیه اعانة الطالبین» خیلی مفصل مطرح میکند که پیغمبر اکرم فرمودند:
«إنه لیغان علی قلبی حتی أستغفر الله فی الیوم واللیلة سبعین مرة»
زمانی که قلبم را زنگار میگیرد، هر روز هفتاد بار استغفار میکنم.
ایشان در اینجا مینویسند:
«فإن الغرض منه إرشاد الأمة لکثرة استغفارهم عند غفلتهم»
حاشیة إعانة الطالبین علی حل ألفاظ فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین، اسم المؤلف: أبی بکر ابن السید محمد شطا الدمیاطی، دار النشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع – بیروت، ج 1، ص 132، باب (قوله غفرانک) أی اغفر لی غفرانک أو أطلب غفرانک
علمای اهل سنت هم بر این عقیده هستند که پیغمبر اکرم میخواهند با این وضع به مردم یک آموزش عملی بدهند.
انگیزه استغفار هم این است که رسول گرامی اسلام و ائمه اطهار مقاماتی نزد خداوند عالم دارند، به طوری که اگر یک لحظه از آن مقام و حضور غفلت میکنند آن را برای خودشان گناه تصور میکنند. همانطور که امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
«الْعَارِفُ شَخْصُهُ مَعَ الْخَلْقِ وَ قَلْبُهُ مَعَ اللَّهِ»
عارف همواره جسمش با مردم و قلبش با خداوند است.
«لَوْ سَهَا قَلْبُهُ عَنِ اللَّهِ طَرْفَةَ عَینٍ لَمَاتَ شَوْقاً إِلَیهِ»
اگر عارف یک چشم به هم زدن از خدا غفلت کند، از غصه میمیرد.
مصباح الشریعة، نویسنده: منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم علیه السلام، ص 191، الباب الواحد و التسعون فی المعرفة
این مسائل مربوط به ترک اولی نیست، بلکه مراتبی در بالا وجود دارد که عقل ما به آنجا نمیرسد. عرفا زمانی که نسبت به مرتبه بالا یک لحظه غفلت میکنند، استغفار میکنند. استغفار ائمه اطهار وجود دارد، اما اصلاً عقل ما به آنجا نمیرسد. حالاتی که؛
«مَا لَا یحْتَمِلُهُ مَلَک مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِی مُرْسَل»
بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، نویسنده: صفار، محمد بن حسن، محقق / مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 23، ح 11
ما حالاتی با خداوند عالم داریم که هیچ پیغمبر مرسل یا ملک مقربی عقل و فکرش به آنجا نمیرسد.
مجری:
بسیارخوب، خیلی عالی، الحمدلله استفاده کردیم. عزیزانی که سؤال داشتند جناب آقای مؤذن از تبریز بودند که چند سؤال مطرح کردند. ما در حد دو دقیقه فرصت داریم و اگر بتوانیم به یکی از این سؤالات پاسخ دهیم.
ایشان پرسیدند که مراد از اهلبیت را فهمیدیم. آیا انبیاء گذشته هم افرادی به عنوان اهلبیت داشتند یا خیر؟!
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
بله؛
«فَمَا مَضَی نَبِی إِلَّا وَ لَهُ أَوْصِیاء»
هیچ پیغمبری نبود جز اینکه اوصیائی داشتند.
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نویسنده: نوری، حسین بن محمد تقی، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 15، ص 63، ح 17543
اوصیاء هر پیغمبری اهلبیت آن پیغمبر الهی محسوب میشدند. همانطور که در قرآن کریم نقل شده است که حضرت موسی میفرماید:
(وَ قالَ مُوسی لِأَخِیه هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِین)
و موسی به برادرش هارون گفت جانشین من در میان قوم من باش و (آنها را) اصلاح کن و از روش مفسدان پیروی منما.
سوره اعراف (7): آیه 142
همچنین در رابطه با حضرت ابراهیم کلمه اهلبیت در قرآن کریم استعمال شده است. این دیگر واژه قرآنی است.
مجری:
بسیار خوب. در خصوص سؤالات دیگرشان اگر این قابلیت را دارد که با تأیید یا عدم تأیید بفرمایید، پاسخ دهید.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
خیلی سریع بیان کنید.
مجری:
ایشان راجع به «ابوبصیر» پرسیدند که اگر دو مورد داشتیم، باید کدام یک را موثق بدانیم؟!
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
آیت الله العظمی خوئی (رضوان الله تعالی علیه) میفرمایند: هرجایی «ابوبصیر» مطلق آمده است، مراد «ابوبصیر اسدی» است که ثقه است و انصراف به «ابوبصیر اسدی» ثقه دارد.
مجری:
ایشان راجع به «سهل بن زیاد» هم سؤال پرسیدند.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
«سهل بن زیاد آدمی» را بعضی از فقها ضعیف و بعضی دیگر ثقه میدانند و دلیل آن هم اختلاف «مرحوم شیخ طوسی» است. «شیخ طوسی» در کتاب «فهرست» خود ایشان را تضعیف کرده و در کتاب «رجال» خود او را توثیق کرده است.
آنچه بعضی از بزرگان دارند، این است که نظریه اخیر یک فقیه حجت است. کتاب «رجال» بعد از «فهرست» نوشته شده است و این نظر ایشان است.
علاوه بر اینکه «سهل بن زیاد آدمی» یکی از شخصیتهای برجسته شیعه است و روایات متعددی دارد. بزرگان ما اعم از «کلینی» و «شیخ طوسی» و دیگران روایات زیادی از ایشان نقل کرده است.
علاوه بر اینکه به هیچ وجه برای ما امکان پذیر نیست بخواهیم روایات «سهل بن زیاد» را کنار بگذاریم. ایشان از دیدگاه بنده صددرصد ثقه هست و هیچ شبههای در وثاقت «سهل بن زیاد آدمی» نداریم. اگر فرصت داشتیم، بنده ادله خود را مطرح میکردم.
این بیننده عزیزمان کتاب بنده به نام «المدخل إلی علم الرجال و الدرایة» که کتاب درسی حوزه علمیه هست را مطالعه کنند، بنده مفصل در رابطه با وثاقت «سهل بن زیاد» بحث کردم.
مجری:
بسیارخوب. ایشان راجع به ترجمه کتاب «نقد اصول مذهب الشیعة الإثنی عشریة» هم سؤال پرسیدند.
آیت الله دکتر حسینی قزوینی:
این کتاب چندین سال است ترجمه شده و دوستان هم آن را آماده کردند و منتظر هستند تا بنده به این کتاب نگاهی داشته باشم و اگر اشکالاتی دارد آنها را برطرف کنم. بنده جلد اول را کاملاً نگاه کردم و دوستان هم اشکالات آن را برطرف کردند.
ان شاءالله امسال زمانی که تعطیلیها شروع شود، تصمیم جدی داریم که شبانه روز روی این کتاب کار کنیم. البته اگر امسال هم نشد تصمیم داریم قبل از تابستان شش جلد ترجمه «نقد قفاری» چاپ شود.
مجری:
بسیارخوب، ان شاءالله. سؤال آقای هاشمی برای جلسه آینده باقی ماند. ان شاءالله سؤال ایشان را ثبت میکنیم تا در جلسه آینده بپرسیم و پاسخ را از حضرت استاد دریافت کنیم.
حضرت استاد بسیار از محضرتان استفاده کردیم. ان شاءالله بتوانیم عامل باشیم و این معارف الهی را درک کنیم و بتوانیم مبلغ خوبی برای مکتب بوده باشیم. تشکر میکنم از همه شما عزیزان که تا انتهای برنامه همراه برنامه «حبل المتین» بودید.
اللهم اجعل محیانا محیا محمد و آل محمد اللهم اجعل مماتنا ممات محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته