بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: «اجتهاد اشتباه پیامبر اکرم و اجتهاد صحیح عمر بن خطاب در منابع اهل سنت» !!
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
پرسش:
استاد ببخشید! در ایام ولادت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دوستانی ما در «ماهشهر» فعالیت فرهنگی میكنند، و در آنجا به این مناسبت موكب میزنند، به نظر شما كدام بخش از زندگی امام علی را كار كنیم و در آنجا بین مردم توزیع كنیم؟
پاسخ:
بحث ولادت امیر المومنین علیه السلام در کعبه را از منابع شیعه و سنی مطرح کنید. اگر بروشور درست كنید خوب است. از آن طرف آنكه برای اهلبیت مهم است اثبات ولایت و امامت علی است؛ یعنی شما از هر بهانهای استفاده كنید مثلا همان آیهی:
(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)
سرپرست و ولي شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها که ايمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا ميدارند، و در حال رکوع، زکات ميدهند.
سوره مائده(5): آیه55
را با دو – سه تا مدرك از شیعه و سنی بیاورید و همچنین آیهی:
(...الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ...)
امروز، دين شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم.
سوره مائده(5): آیه3
و حدیث:
«و أَنْتَ خَلِيفَتِي في كل مؤمن من بعدي»
الشيباني، عمرو بن أبي عاصم الضحاك (متوفاى287هـ)، السنة، ص551، تحقيق: محمد ناصر الدين الألباني، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثالثة ، 1413هـ.
«انت وَلِيُ كُلِ مُؤْمِنٍ بَعْدِي وَ مُؤْمِنَة»
را بیاورید، اینها را به بهانههای مختلف مطرح بكنید. برای ائمه (علیهم السلام) آن ملاك بود، فضائل خیلی خوب است ولی فضائل را شاید آنها بیشتر از ما دارند و برایشان خیلی مهم هم نیست. شما میروید برای امیرالمؤمنین فضائل میآورید، او هم میرود ده برابرش برای ابوبكر و عمر میآورد! آنها در حوزه خلافت آنها چیزی ندارند.
پرسش:
استاد! در مورد روایت 13 امام هم توضیح میفرمایید؟
پاسخ:
این را دیگر بنا است كه دوستان به عنوان پروژه تحقیقی كار كنند. البته من حرفی ندارم. ما این را در كتاب «نقد قفاری» هم مفصل جواب دادیم. این بحث در جلد اول این كتاب است؛ یعنی كل روایاتی كه بحث 13 امام را دارد در جلد اول «نقد قفاری» ما جواب دادیم؛ این مباحث در سایت «ولیعصر» هم هست، مقاله مفصلی است.
شما میدانید كه یكی از شبهات «قلمداران» و «برقعی» و دیگران همان روایت 13 امام است! ما اخیرا در «دانشنامه» میدانی و خیلی مفصلتر روی این موضوع كار كردیم، به این صورت كه تمام روایات را آوردیم و تصحیفاتش را هم از كتابهای مختلف آوردیم، سندش را هم بررسی كردیم.
این یكی از چیزهایی است كه ضرورت دارد دوستان روی آن خوب كار كنند، همین قضیه که آیا ائمه اسامیشان از اول تا آخر از زبان پیغمبر و دیگر ائمه آمده است یا خیر؟
نكته دیگر قضیهی امامت «اسماعیل» است، این را قبلا وهابیها مطرح میكردند، الان شیعهها(ی وهابی زده) هم مطرح میكنند. همچنین قضیهی «سید محمد» است، در این موضوع باید یك مقاله زیبای علمی تهیه بشود این موضوع را با دو – سه تا روایت نمیشود درست كرد!
نكتهی دیگر هم موضوع ائمه 13 نفر است، الان وهابیها به آن استناد میكنند، «قلمداران» و طیف او به این استدلال میكنند، «احمد الحسنيها» به این استدلال میكنند و بعید نیست در آینده «احمق الحسن» دیگری هم بیاید به این استدلال كند!
اینكه فردا چه كسانی دیگر میخواهند به 13 امام استدلال كنند ما نمیدانیم!
پرسش:
استاد ببخشید! «قلمداران» كیست؟
پاسخ:
«قلمداران» سر منشأ تمام این كثافت كاریهایی است كه الان جریان دارد، ایشان كتاب «شاهراه اتحاد» و «بررسی نصوص امامت» را نوشته است، شما هفتهی گذشته تشریف نداشتید ما «دو شنبه و سه شنبه» شبهات ایشان را جواب دادیم. «حیدر علی قملداران» یكی از مریدهای شیاطین است كه در حوزه هم بوده و معلم بوده است. یك مقداری پالانش كج شده آمده همان شبهاتی كه وهابیها هم بلد نبودند، از كتابهای شیعه در آورده و علیه شیعه استفاده كرده است!
پرسش:
ایشان شیعه بوده است؟
پاسخ:
بله، (ادعا دارد) شیعه است! ارادتی به حضرت علی دارد كه (اگر او را نشناسیم فکر میکنیم) من و شما همچنین ارادتی نداریم!! اینها معمولا وقتی میخواهند ریشه را بزنند، میآیند امیرالمؤمنین را از نظر فضیلت خیلی بالا میبرند و میگویند امیرالمؤمنین از نظر فضیلت خیلی بالا است؛ اما امام نیست! میگویند: علی خیلی خوب است و خیلی مقام بالایی دارد نور چشم خدا است؛ ولی معصوم نیست! هرکس بگوید معصوم است، اشتباه میکند! اگر ابتدا یك كسی بلند شود بیاید بگوید علی آدم بدی است این را هیچكس قبول نمیكند، معمولا این روش همان طیف «قلمداران»، «برقعی»، «مصطفی طباطبایی» است. الان اینها یك طیفی در كشور به اسم قرآنیون هستند و در شهرهای مختلف هم اینها لانه گذاشتهاند!
در «تهران» هستند در «قم» هستند و عمدتا در «اصفهان» هستند در «بناب» هستند و در «شیراز» هم هستند، اینها در این صد سال اخیر به وجود آمدهاند. من یك مقالهای از آقای «رسول جعفریان» در مورد اینكه چطور شد اینها به وجود آمدند دیدم. اولین اینها آقای «حكم آبادی» بود كه امام «كشف الاسرار» را در رد او نوشت. از آنجا كار اینها به عنوان تجدید نظر در نصوص و منابع شیعه شروع شده است. اینها آمدند ابرو را درست كنند؛ ولی هدفشان در آوردن چشم بوده است!
من در مورد اینها معتقدم كه اینها مشكل نطفه دارند و گرنه كسی كه واقعا نطفهاش سالم باشد، اینطور عداوت با اهلبیت نمیكند، این هم یك روش جدیدی از عداوت است كه میآیند در لباس دوست تخریب میكنند
آغاز بحث...
ما در هفته گذشته بحث اجتهاد پیامبر اکرم را از کتاب «اجتهاد الرسول» مطرح کردیم. مولف کتاب در صفحه 63 مطالبی را آورده كه ما به آن جواب دادیم.
ایشان در صفحه 114 میگوید:
«ما بدا من اجتهاده في صورة الاستغفار لبعض المنافقین»
خیلی عجیب است؛ یعنی وقتی انسان اینها را مطالعه میكند قلبش به درد میآید. مخصوصا كه مثل «ابن حجر» و غیره میآیند در این قضایا توجیه احمقانه میكنند، به جای اینكه بیایند عمر و ابابكر را تخطئه كنند، پیغمبر را تخطئه میكنند!
البته روایات مربوط به «ابن کثیر» نیست، «بخاری»، «مسند احمد» و غیره آوردهاند. ما قبلاً روی این به طور مفصل کار کردیم.
«أرسل عبد الله بن أبي إلى النبي صلى الله عليه وسلم فلما دخل عليه قال له أهلكك حب يهود فقال يا رسول الله إنما أرسلت إليك لتستغفر لي ولم أرسل إليك لتؤنبني ثم سأله عبدالله أن یعطیه قميصه ليكفن فيه إذا مات فأعطاه إياه»
العسقلاني ، أحمد بن علي، (متوفاى852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج8، ص251، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
«عبدالله ابن اُبی» سرکرده منافقین بیمار بود، گفت یا رسول الله، سری به ما بزن! محبت «یهود» تو را نابود کرد. یا رسول الله كسی را فرستادم كه بیایی برای من استغفار کنی. نفرستادم كه من را مذمت و ملامت کنی! عبدالله ابن اُبی» گفت پیراهنت را در بیاور به من بده، تا من پیراهنت را برای خودم کفن درست کنم، پیغمبر هم پیراهنش را در آورد و به او داد!
دقت کنید «ابن کثیر» میگوید:
«فإذا صحت هذه الروایة»
«إذا صَحت» در این زمینه «صحیح بخاری» ده دوازده تا روایت دارد یکی دو تا نیست!
«دلت علی أنه استغفر له وهو حی فأنزل الله وعبدالله حیٌ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ »
در تفسیر «المنار» میگوید پیغمبر استغفار کرد بعد آیه نازل شد! این در ذهن تان باشد ما بعداً میخوانیم عمر میآید عبای پیغمبر را میکشد و جلوی سینه پیغمبر میایستد میگوید یا رسول الله! چرا برای «عبدالله اُبی» نماز میخوانی و استغفار میکنی؟! بعد از آن خدای عالم به خاطر الهامی که به عمر شده بود! آیه آورد:
(اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ)
چه برای آنان آمرزش بخواهی يا برايشان آمرزش نخواهی یکسان است.
سوره توبه (9): آیه 80
یعنی این را از مناقب عمر آوردهاند که به پیغمبر اعتراض کرد و خدا هم «تأییداً لعمر» آیه نازل کرد!!
پرسش:
استاد! در اینجا میگوید پیغمبر مخیر شد...
پاسخ:
روایتها مختلف است. میگویند آدم دروغگو کمحافظه است! خیلی عجیب است. انسان قلبش به درد میآید که این روایتها را چه کسانی ساختند؟ هدفشان چه بود؟ به نظر من (اهل سنت با قبول این روایات باید) بگویند پیغمبر واقعی عمر بوده! رسول الله ظاهراً پیغمبر بوده!
اینها بیش از ده – پانزده تا كتاب تحت عنوان «موافقات عمر ابن الخطاب» نوشتهاند. شما اگر در «مکتبه اهلبیت» جستجو کنید در کتابهایی مثل «کشف الظنون» و «معجم المؤلفین» «عمر رضا کحاله»، و غیره هست. من یک مرتبه اینها را شمردم، دیدم 17- 18 تا کتاب به اسم «موافقات عمر ابن الخطاب» نوشتهاند.
«سیوطی» حدود 21 مورد میآورد كه عمر ابن الخطاب یک حرفی برخلاف نظر پیغمبر و برخلاف نظر همسران پیغمبر زد، خدای عالم «تأییداً لعمر» آیه نازل کرد! عمر دید که زنهای پیغمبر بیحجاب هستند، عمر گفت که همسران پیغمبر، چرا حجابتان خراب است از آن طرف آیه حجاب نازل شد!
(قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ، وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ)
به مردان با ايمان بگو ديده فرو نهند. و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمي] فرو بندند
سوره نور (24): آیه 30 و 31
پرسش:
استاد! بعد اینها به ما میگویند شما شیعه ها میگویید: «خان الامین»! در واقع عملا خودشان عملا با این روایاتشان میگویند: «خان الامین»!
پاسخ:
«خان رسول الله» دیگر!!
در هر صورت ...
این آقا میگوید کارهایی که از پیغمبر سر زد اجتهاد بوده است. در «تفسیر المنار»، «رشید رضا» که ناشر تفکر «سلفی»گری در «شرق آفریقا» بود در تعلیق بر این آیه میگوید:
«والظاهر أنه كان صلی الله علیه واله وسلم یستغفر لهم رجاء أن یهدیهم الله فیتوب الیهم ویغفر لهم كما كان یدعوا للمشركین ویقول اللهم اغفر لقومی فانهم لا یعلمون»
این مطلب در صفحه 114 آمده و در صفحه 115 بحث «بخاری» را مطرح میکند و با کمال وقاحت همین را آورده:
«فَقَامَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لِيُصَلِّيَ فَقَامَ عُمَرُ فَأَخَذَ بِثَوْبِ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فقال يا رَسُولَ اللَّهِ تُصَلِّي عليه وقد نَهَاكَ رَبُّكَ أَنْ تُصَلِّيَ عليه فقال رسول اللَّهِ صلى الله عليه و سلم إنما خَيَّرَنِي الله فقال (اسْتَغْفِرْ لهم أو لَا تَسْتَغْفِرْ لهم إن تَسْتَغْفِرْ لهم سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ)
وَسَأَزِيدُهُ على السَّبْعِينَ»!
لباس پیغمبر را گرفت کشید! گفت: داری نماز میخوانی؟! مگر خدا تو را نهی نکرده که بر منافقان نماز نخوانی؟! پیامبر فرمود: خدا به من گفته که برای آنها استغفار کنی، یا استغفار نکنی اگر هفتاد بار هم برای آنها استغفار كنی هرگز خدا آنها را نمی آمرزد! خدا گفته که اگر هفتاد بار استغفار کنی نمیبخشم حالا من هفتاد و یک بار استغفار میکنم بلکه خدا ببخشد!
شما شیطنت و خباثت را ببینید!
«قال إنه مات مُنَافِقٌ»
عمر گفت یا رسول الله، این شخص منافق از دنیا رفته
«قال فَصَلَّى عليه رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأَنْزَلَ الله »
پیغمبر به حرف عمر گوش نکرد نماز خواند خدا آیه نازل کرد:
(وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ)
هرگز بر مرده هيچ يک از آنان، نماز نخوان! و بر کنار قبرش، (براي دعا و طلب آمرزش،) نايست! چرا که آنها به خدا و رسولش کافر شدند؛ و در حالي که فاسق بودند از دنيا رفتند!
سوره توبه (9): آیه 84
الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 4، ص 1715، ح4393
بعد جالب این است كه میگوید:
«سمعت عُمَرَ بن الْخَطَّابِ رضي الله عنه يقول لَمَّا توفي عبد اللَّهِ بن أبي دعي رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لِلصَّلاَةِ عليه فَقَامَ إليه فلما وَقَفَ عليه يُرِيدُ الصَّلاَةَ تَحَوَّلْتُ حتى قُمْتُ في صَدْرِهِ»
«تحوَّلْتُ» یعنی تلاش کردم؛ عمر میگوید تلاش کردم رفتم جلوی سینه پیغمبر ایستادم.
«فقلت يا رَسُولَ اللَّهِ أَعَلَى عَدُوِّ اللَّهِ عبد اللَّهِ بن أبي الْقَائِلِ يوم كَذَا وَكَذَا»
میخواهی بر دشمن خدا نماز بخوانی؟! فلان روز، علیه شما این را گفت، علیه مسلمانها این را گفت.
آن آیهای که در قرآن هم است:
(يقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ)
ميگويند: «اگر به مدينه بازگرديم، عزيزان ذليلان را بيرون ميکنند!»
شوره منافقون (63): آیه8
« أُعَدِّدُ عليه قَوْلَهُ»
چند تا از سخنهای بد عبدالله ابن ابی را شمردم
«فَتَبَسَّمَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»
پیغمبر خندید.
حتماً خنده مسخره بوده! فرمود:
« أَخِّرْ عَنِّي يا عُمَرُ»
برو کنار!
«فلما أَكْثَرْتُ عليه»
با اینکه به من گفت « أَخِّرْ عَنِّي عُمَرُ » اصرار کردم!
«قال إني خُيِّرْتُ فَاخْتَرْتُ»
خدا من را مخیر کرده
(اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ)
چه برای آنان آمرزش بخواهی يا برايشان آمرزش نخواهی یکسان است.
سوره توبه (9): آیه 80
خدا من را مخیر کرده، من بین «إستغفر» و «لا تَسْتَغفر»، «إستغفر» را انتخاب کردم و نماز خواند و رفت! چند لحظهای نگذشته بود «جبرئیل» آمد و گفت: یا رسول الله! اشتباه کردی! حق با عمر بوده!
«ولا تُصَلِّ على أَحَدٍ منهم مَاتَ أَبَدًا»
الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 1، ص 459، ح1300
بعد «ابن منیر» میگوید:
«قال الزين بن المنير وإنما قال ذلك عمر حرصا على النبي ومشورة لا إلزاما وله عوائد بذلك»
اصلاً عمر، مشاور ویژه پیغمبر بود! گفته بود عمر، هر جا من اشتباه کردم به من تذکر بده!
تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي ، اسم المؤلف: محمد عبد الرحمن بن عبد الرحيم المباركفوري أبو العلا الوفاة: 1353 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت،ج 8، ص 398
شما حماقت را نگاه کنید!
بعد ایشان در صفحه 117 نتیجه میگیرد. «حافظ ابن حجر» میگوید «داودی» از علمای اهلسنت است میگوید پیغمبر در نزد جنازهاش تبسّم کرد! آخر تبسم در جنازه خلاف است. در روایت هم ما داریم در تشییع جنازه نخندید به صاحب عزا برمیخورد؛ ولی پیغمبر تبسم کرد! تازه آمده کار پیغمبر را هم زیر سوال برده که پیغمبر، کار خلافی انجام داد كه تبسم كرد!
«وجوابه أنه عبر عن طلاقة وجهه بذلك تأنيسا لعمر وتطييبا لقلبه كالمعتذر عن ترك قبول كلامه ومشورته»
پیغمبر آدم خوش اخلاقی بوده به خاطر خوش اخلاقی تبسم کرد...
فتح الباري شرح صحيح البخاري ، اسم المؤلف: أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852 ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب، ج 8، ص 337
برای اینکه با عمر مأنوس بشود، قلبش را به دست بیاورد، آقای عمر! حالا که تو مشاور ویژه من بودی، آشنا به همه کارهای من بودی، ای مشاور آشنا! من معذرت میخواهم از اینکه حرف شما را قبول نکردم!!
پرسش:
كلام تلخی بود.
پاسخ:
خدا میداند آدم اینها را میخواند به مظلومیت پیغمبر اشک میریزد. من بعضی وقتها فکر میکنم ما برای امام حسین گریه میکنیم، برای صدیقه طاهره گریه میکنیم؛ ولی اگر مظلومیت پیغمبر و مظلومیت امیر المؤمنین در یک جا جمع بشود، من معتقد هستم اگر دردناکتر از شهادت امام حسین و صدیقه طاهره نشود کمتر نیست!
نبی مکرم، زجر کشیده قرآن میگوید:
(وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يقُولُونَ)
و قطعا ميدانيم که سينه تو از آنچه ميگويند تنگ ميشود
سوره حجر (15): آیه 97
بعضی از قضایا را آدم در حالت پیغمبر مشاهده میکند؛ یعنی من بعضی وقتها بیاختیار برای مظلومیت نبی مکرم گریه میکنم. از اینکه پیغمبر، در میان ما مظلوم است این از همه بدتر است، مظلومیت پیغمبر برای ما جا نیافتاده!
اما این آقا نتیجهگیری کرده:
«فالرسول (علیه السلام)»
(صلی الله علیه وآله وسلم) هم نه!
«عندما طلب منه عبدالله بن اُبی وهو رأس المنافقین كما یقولون استغفر له اجتهادا ودعا ربه العفو ولكن الله سبحانه لم یقر رأیه وبالتالي لم يستجب لدعائه»
من قبول ندارم همانطوری که میگویند! پیغمبر اجتهاد کرد برای «عبدالله اُبی» نماز خواند. اجتهاد پیغمبر، مقبول خدا قرار نگرفت. دعای پیغمبر را هم خدا به اجابت نرساند.
«كما فی كتاب الله الكریم: اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ فلو كان استغفار الرسول عليه السالم لعبد الله بن أبي عن وحي ولم يكن عن رأي اجتهادي منه لما نفى سبحانه وتعالى هنا فى هذه اآلية الكريمة قبوله، وأكد ذلك بعدم وقوعه فيما بعد أيضا. »
اگر کار پیغمبر «عن اجتهادٍ» نبود و «عن وحیٍ» بود خدا قبول نکرد و اضافه بعد هم گفت:
(وَلَا تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ)
هرگز بر مرده هيچ يک از آنان، نماز نخوان! و بر کنار قبرش، (براي دعا و طلب آمرزش،) نايست! چرا که آنها به خدا و رسولش کافر شدند؛ و در حالي که فاسق بودند از دنيا رفتند!
سوره توبه (9): آیه 84
در ادامه میگوید:
«اجتهد فاستغفر لبعض المنافقین واجتهد فصلی فعاتبه الله علی ذلك»!
خدای عالم، به خاطر این اجتهاد اشتباه پیغمبر، پیغمبر را مورد عتاب قرار داد!
این واقعاً خیلی درد آور است. یکی از چیزهایی که دوستان باید به خوبی کار کنند و همیشه در آستین داشته باشند؛ یعنی از آن بحثهای کلیدی است، ما اینها را به عنوان فوت و فن کوزهگری به دوستان میگوییم اینها را برای روز مبادا داشته باشند برای آنجایی که طرف مقابل از این کوچه به آن کوچه میرود، از این شاخه به آن شاخه میپرد، ما حدود سی چهل مورد از خشونتهای عمر را جمع کردیم. از جمله خشونت عمر با رسول الله، خشونت عمر با پیامبر در فضیلت «توحید»!
ببینید این روایت، خیلی عجیب است بد نیست این روایت را هم ملاحظه كنید این كتاب «صحیح مسلم»، چاپ «بیت الأفکار الدولیه ریاض» است نبی مکرم یک روایتی را مطرح میکند که:
«فَمَنْ لَقِيتَ من وَرَاءِ هذا الْحَائِطِ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إلا الله مستقينا بها قَلْبُهُ فَبَشِّرْهُ بِالْجَنَّةِ»
پیغمبر گفت «ابو هریره» بلند شو برو پشت این دیوار هر کسی را دیدی قلباً «لا اله الا الله» میگوید به او بشارت بهشت بده!
میگوید اول کسی که ملاقات کردم عمر بود! به او این بشارت را دادم.
«فَضَرَبَ عُمَرُ بيده بين ثَدْيَيَّ فَخَرَرْتُ لِاسْتِي»
آنچنان محکم به سینهام زد که روی ماتحتم زمین افتادم!
«فقال ارْجِعْ يا أَبَا هُرَيْرَةَ»
«ای ابا هریره» برگرد این حرفها چیست؟
«ابو هریره» هم میگوید:
«فَرَجَعْتُ إلى رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَأَجْهَشْتُ بُكَاءً وَرَكِبَنِي»
وقتی زمین خوردم ما تحتم خیلی به درد آمد، پیش پیغمبر آمدم، گفتم یا رسول الله، تو به من اینطوری میگویی عمر من را کتک میزند!
پیغمبر گفت:
«يا عُمَرُ ما حَمَلَكَ على ما فَعَلْتَ قال يا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِي أنت وَأُمِّي أَبَعَثْتَ أَبَا هُرَيْرَةَ بِنَعْلَيْكَ من لَقِيَ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إلا الله مُسْتَيْقِنًا بها قَلْبُهُ بَشَّرَهُ بِالْجَنَّةِ؟ قال نعم»
نعلین پیغمبر هم که در دستش بود نشانه این بود که پیغمبر این را گفته. پیغمبر گفت بله من چنین چیزی گفتم.
«قال فلا تَفْعَلْ»!
(عمر به پیغمیر امر کرد:) پیغمبر! چنین کاری نکن!
«فَإِنِّي أَخْشَى أَنْ يَتَّكِلَ الناس عليها»
مردم وقتی این را كه شما میگویید:
«يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إلا الله مستقينا بها قَلْبُهُ فَبَشِّرْهُ بِالْجَنَّةِ»
اگر بشنوند دیگر نماز نمیخوانند، روزه نمیگیرند، زکات و خمس نمیدهند!
فَخَلِّهِمْ يَعْمَلُونَ»
رها کن بگذار مردم بروند نماز بخوانند!
«قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَخَلِّهِمْ»
پیغمبر هم فرمود: رها كنید مردم بروند نماز بخوانند!
صحيح مسلم ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج 1، ص 60
ببینید؛ یعنی پیغمبر واقعی عمر بوده، نه رسول الله!
تعبیری که در «صحیح بخاری» آمده خود عمر آخر روایت همینکه «أخِر عنی یا عمر» داشت میگوید:
«فَعَجِبْتُ بَعْدُ من جُرْأَتِي على رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»
تعجب میکنم چطور با جرأت به پیغمبر همچنین جسارتی کردم؟
الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 1، ص 459، ح 1300
در روایت بعدی میگوید:
«فلما أَرَادَ أَنْ يُصَلِّيَ عليه جَذَبَهُ عُمَرُ»
پیغمبر را گرفت و کشید.
«فقال أَلَيْسَ الله نَهَاكَ أَنْ تُصَلِّيَ على الْمُنَافِقِينَ»؟!
فرمود:
« أنا بين خِيَرَتَيْنِ قال (اسْتَغْفِرْ لهم أو لَا تَسْتَغْفِرْ لهم إن تَسْتَغْفِرْ لهم سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ الله لهم) فَصَلَّى عليه فَنَزَلَتْ (ولا تُصَلِّ على أَحَدٍ منهم مَاتَ أَبَدًا)»
الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 1، ص 427، ح1210
باز در روایت بعدی دارد که:
«فَأَخَذَ عُمَرُ بن الْخَطَّابِ بِثَوْبِهِ»
پیراهن پیغمبر را گرفت
بعد گفت:
«تُصَلِّي عليه وهو مُنَافِقٌ وقد نَهَاكَ الله»
الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 4، ص 1716، ح4395
آقایان روایات متعدد دیگری در این زمینه از خشونت عمر، در برابر پیغمبر آوردند.
آخر این آیاتی که ما داریم:
(فَلَا وَرَبِّكَ لَا يؤْمِنُونَ حَتَّى يحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَينَهُمْ ثُمَّ لَا يجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيتَ وَيسَلِّمُوا تَسْلِيمًا)
به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينکه در اختلافات خود، تو را به داوري طلبند؛ و سپس از داوري تو، در دل خود احساس ناراحتي نکنند؛ و کاملا تسليم باشند.
سوره نساء (4): آیه 65
این آیه میگوید آخرین سخن، برای پیغمبر است. در تمام موارد آخرین سخن برای پیغمبر است.
(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت بازايستيد.
سوره حشر (59): آیه 8
(وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ)
و اين قرآن را به سوي تو فرود آورديم تا براي مردم آنچه را به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي.
سوره نحل (16): آیه 44
(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى )
و از سر هوس سخن نميگويد. اين سخن بجز وحيي که وحي ميشود نيست.
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
در آیه دیگر دارد:
(اتَّبِعْ مَا أُوحِي إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ)
از آنچه از پروردگارت به تو وحي شده پيروي کن.
سوره انعام (6): آیه 106
(إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يوحَى إِلَي)
جز آنچه را که به سوي من وحي ميشود پيروي نميکنم.
سوره انعام (6): آیه 50
جالب این است که «قرطبی» در «تفسیر» خودش میگوید این آیه دلالت میکند:
«على أن السنة كالوحي المنزل في العمل»
الجامع لأحكام القرآن ، اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671 ، دار النشر : دار الشعب – القاهرة، ج 17، ص 85
«شوکانی» دارد:
«أي ما يصدر نطقه عن الهوى لا بالقرآن ولا بغيره»
فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير ، اسم المؤلف: محمد بن علي بن محمد الشوكاني الوفاة: 1250 ، دار النشر : دار الفكر – بيروت، ج 5، ص 105
آن وقت اهل سنت روایاتی که جعلی و ساختگی است را نقل میکنند. برای اینکه، برای خلیفه مقامی درست بکنند، میبینند خلفا را نمیتوانند به مقام پیغمبر و علی برسانند مجبور هستند پیغمبر را پایینتر بیاورند!
شما ببینید روایت دارند:
«كان عمر یبول قائما»
عمر ایستاد بول میکرد.
در مورد حذیفه دارند:
«حذیفه یبول قائما »
«عبدالرحمن بن عوف یبول قائما»
«عبدالله بن عمر یبول قائما»
دیدند این خیلی زشت است! «بخاری» سه - چهار تا روایت آورده:
«أتى النبي صلى الله عليه وسلم سباطة قوم فبال قائما»
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج1، ص62، ناشر: دار الفکر، بیروت، 1401 ق.
آن هم كه «نووی» میگوید مردم در «هرات» سالی یک دفعه ایستاده بول میکنند
«عملاً لسنة رسول الله»!
آن وقت عجیب است همینها در بعضی از روات، میگویند ضعیف است به روایتش نمیشود عمل کرد:
«لأنه کان یبول قائماً» !
ببینید این خیلی درد است، در مورد راوی «بول قائم» را نشانه ضعف میدانند، به قولی سنت میدانند؛ ولی در پیغمبر اکرم دارند: «کان یبول قائماً»! این كار را میكنند تا کارهایی که این آقایان انجام دادهاند را توجیه کنند!
و السلام علیکم و رحمة الله
پاسخ:
سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَقُلْنَا يا رَسُولَ اللَّهِ كَيْفَ الصَّلَاةُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فإن اللَّهَ قد عَلَّمَنَا كَيْفَ نُسَلِّمُ عَلَيْكُمْ قال قُولُوا اللهم صَلِّ على مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كما صَلَّيْتَ على إبراهيم وَعَلَى آلِ إبراهيم إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللهم بَارِكْ على مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كما بَارَكْتَ على إبراهيم وَعَلَى آلِ إبراهيم إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ
صحيح البخاري ج 3 ص 1233
موفق و مؤید باشید