حسینی:
بسم الله الرحمن الرحیم؛ اللهم صلی علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم؛ عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمندی که بیننده یازدهمین قسمت از ویژهبرنامه از هیاهو تا واقعیت هستید با موضوع بررسی مناظراتی که در شبکه المستقله در خصوص زندگی حضرت زهرا سلاماللهعلیها برگزار شده بود؛ طبق معمول این ویژهبرنامه بنده و در جناب آقای فرشید شرفی در خدمت شما هستیم؛ خدمت آقای فرشید شرفی هم عرض سلام و ادب و احترام دارم. سلام علیکم و رحمۀ الله
شرفی:
و علیکم السلام و رحمۀ الله. بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین. عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت تمامی بینندگان عزیزی که ما را دنبال میکنید إنشاءالله هر جایی که هستید ایام خوبی را داشته باشید؛ با قسمت پایانی در خدمتتان خواهیم بود.
حسینی:
ما در این ویژهبرنامه سعی کردیم آنچه در شبکه المستقله در موضوع زندگی حضرت زهرا سلاماللهعلیها بحث و گفتگو شده بود را برای شما واضح و روشن کنیم؛ و به شما نشان دادیم که آیت الله قزوینی که به دستور مراجع عظام تقلید در سال 2008 در این مناظرات حضور داشتند توانستند پاسخگوی هر آنچه وهابیها در المستقله خواستند باشند و در عین حال باکمال متانت و ادب بحث کردند و در آخر اجازه ندادند که خواسته شبکه وهابی المستقله که فتنهانگیزی و به زیر سؤال بردن عقاید شیعه بود به نتیجه برسد و بحمد الله مناظرات بسیار خوب پیش رفت البته شبکههای وهابی این مناظره را تقطیع و تحریف کردند و در این مورد مفصل با شما بحث و گفتگو کردیم؛ هر ایرادی که به سخنان آیت الله قزوینی گرفته شده بود، پاسخهایی که آیت الله قزوینی آورده بودند را در کنارش گذاشتیم و برای شما بینندگان عزیز و ارجمند پخش کردیم؛
همانطور که میدانید شبکههای وهابی فارسی زبان، برخی برنامههای شبهای المستقله را در مناظرات آیت الله قزوینی گنجاندند در حالی که آیت الله قزوینی اصلاً در آن قسمتها حضور نداشتند مثلاً برخی عباراتی که قرار است کلیپهایش را امشب برای شما پخش کنیم مربوط به شب دومی است که المستقله در موضوع حضرت زهرا سلاماللهعلیها مناظره برگزار کرده بود در حالی که آیت الله قزوینی اصلاً از شب چهارم در این مناظرات حاضر شد و در شب چهارم، ششم و هشتم در آن مناظرات تشریف داشتند اما اینها وقتیکه نتوانستند عباراتی را که در مورد هجوم به حضرت زهرا سلاماللهعلیها و مظلومیت حضرت بود را رد بکنند به کتب شیعه رجوع کرده و سعی کردند از کتب و مصادر شیعه عباراتی را استفاده کنند که بهنوعی بتوانند مظلومیت حضرت زهرا سلاماللهعلیها و هجوم را زیر سؤال ببرند و غرایضی که داشتند را از طریق عباراتی که از کتب شیعه به آن استناد کردند را به بینندگان عزیز اثبات کنند؛ ما اینجا میخواهیم در مورد برخی از این عباراتی که به آن استناد کردهاند روشنگری کنیم چون همین عباراتی که آقایان در المستقله به آن استناد کردهاند، شبکههای وهابی دیگر هم به همانها استناد میکنند یعنی گاهی میبینیم که شبکه وهابی فارسی زبان یا در فضای مجازی همین استنادهایی را که اینها داشتهاند را دوباره تکرار میکنند و این مطالبی که در این قسمت تقدیم شما میشود و در مورد آن گفتگو میکنیم میتواند مفید باشد و هر جا که دیدید به کتب شیعه این استنادها شد پاسخهایش برای شما روشن و واضح خواهد بود.
اما استنادهایی که اینها به کتب شیعه داشتند چند دسته بود. آنها یا به مطالبی استناد میکردند که در کتبی بود که مورد اعتماد شیعه نیست. مثلاً به خاطر اینکه نویسنده این کتب برای شیعیان مجهول است یا اینکه نسخه صحیحی از آن کتاب به دست ما نرسیده است. مانند کتاب الغارات ثقفی که اگر علمای ما به الغارات مراجعه میکنند باید قرائنی را از جای دیگر برای روایت آن داشته باشند. و به صرف اینکه روایتی در الغارات آمده است به هیچ عنوان برای شیعیان حجت نیست. و اینها گاهی روایاتی را از کتب شیعه میآوردند که از منابع دست چندم نبود اما نقل از کتب اهل سنت بود. که گاهی این منابع روایت اهل سنت را نقل کرده بودند که رد کنند ولی اینها به آن قسمت استناد میکردند تا مظلومیت حضرت زهرا سلاماللهعلیها را زیر سؤال ببرند. برخی جاها از کتب شیعه استنادهایی داشتند که اصلاً آن عبارت در کتب شیعه پیدا نمیشود یعنی آن روایتی که استناد میکردند اصلاً وجود خارجی ندارد که ما در این جلسه میخواهیم به نمونههایی از این موضوع بپردازیم؛ برخی اوقات هم به روایتی استناد میکردند که آن روایت در کتابی که آدرس داده بودند موجود بود اما عبارات را جابهجا کرده بودند.
قبلاً عرض کردم که یکی از ادعاهای مطرح شده در شبکه المستقله توسط آقای الهاشمی رئیس این شبکه این بود که ما اصلاً به منابع دسته چندم شیعه مراجعه نمیکنیم و در مناظره با آیت الله قزوینی ثابت کردند که به هیچ عنوان به این ادعای خودشان پایبند نیستند؛ کلیپش را ببینیم که آقای الهاشمی در شبکه المستقله چه ادعایی داشت.
کلیپ:
الهاشمی: روش شبکهی المستقله، اسناد به مهمترین مصادر شیعه و سنی است و مصادر و منابع درجه دو در این شبکه مورد قبول واقع نمیشود.
حسینی:
ملاحظه فرمودید که جناب آقای الهاشمی الحامدی رئیس شبکه المستقله مدعی بودند که در شبکه المستقله فقط به منابع دسته اول استناد میشود و به منابع دسته چندم استناد نخواهیم کرد و استناد نمیشود در حالی که ما دیدم بارها این اتفاق افتاد و اینها به مصادر دسته چندم استناد میکردند و در آن مصادر مطالبی بود که با همان مصادر دسته اول مخالفت داشت.
شرفی:
حتی وقتی اینها به منابع اولیه هم استناداتی داشتند همانطور که شما اشاره فرمودید یا در نقل دروغ میگفتند و تدلیس میکردند یا آن عبارت وجود نداشت یا اینکه عبارات را جابهجا میکردند. مثلاً در بخشی از آن مناظراتی که در شبکه المستقله داشتند بحث به شخصیت حضرت زید بن علی علیهالسلام رسید و آقای حسن الحسینی و آقای ابو شوارب و آقای الهاشمی الحامدی هم با آنها همراهی کردند و گفتند که بر مبنای کتب شیعه و سنی، یک مسئله قطعی و متفق علیه است که زید بن علی در مورد خلفا مثلاً این دیدگاه را داشته است. اینکه در مورد زید بن علی چه دیدگاهی را مطرح کردند، کلیپش را با همدیگر ببینیم در خدمتتان خواهیم بود.
کلیپ:
الحسینی: ما در علم الحدیث دقت خاصی داریم؛ به خدا قسم اگر حدیثی در فضایل ابوبکر باشد اما سندش منقطع باشد، میگوییم ضعیف است. و این طوری که این برادرم دیروز گفت نیست که اگر حدیث به نفع شما باشد تصحیح میکنید؛ و اگر به ضررتان باشد، تضعیفش میکنید. هرگز اینطور نیست.
زید یک امام است و نوهی فاطمه زهرا سلاماللهعلیها است؛ پدرش زین العابدین فرزند امام حسین علیهالسلام است. بدون شک نوه فاطمه زهرا و جد او امام حسین است و پدرش زین العابدین است و برادر او جعفر صادق است.
ابوشوارب: نه او برادر باقر و عموی صادق است.
الحسینی: بله، معذرت میخواهم، عموی جعفر صادق است. عدهای از شیعیان پرسیدند: نظر شما در مورد ابوبکر و عمر چیست؟ پاسخ دادند: خداوند از ابوبکر و عمر راضی باد؛ این شیعیان او را ترک دادند و از دور او پراکنده شدند و به همین دلیل روافض نام گرفتند. زید میگفت: مرا ترک کردند، مرا ترک کردند.
ابوشوارب: او علیه هشام بن عبدالملک قیام کرده بود.
هاشمی: او قیام کرده بود؟
ابوشوارب: بله قیام کرده بود.
الحسینی: به این سیاق برمیگردیم؛ نمیتوان ادعا کرد که به خاطر وحدت این را گفته است. زیرا او ضد دولت اموی بود و قیام کرده بود.
هاشمی: یعنی پس نمیتوان گفت به خاطر وحدت بوده است.
الحسینی: و حتی نمیتوان گفت که تقیه بوده است، چون کسانی که از او سوال کردند خود از شیعیان او بودند و نمیتوان گفت او دشمن اهل بیت بوده است چون مادر بزرگ او زهرا است.
آیا شیعه عربی و شیعه فارسی و شیعه هندی، فاطمه را از زید بن علی بیشتر دوست دارند؟ محال است؛ و این قضیه نزد شیعه و سنی و زیدیه متفق علیه است.
ابوشوارب: یک جمله مهم دیگر، هنگامی که زید گفت: مرا ترک کردید به او گفتند: ما از ابوبکر و عمر بیزاری میجوییم. او در جواب گفت: همانا بیزاری از ابوبکر و عمر، بیزاری از علی است؛ یعنی ای کسانی که از ابوبکر و عمر بیزاری میجویید، شما در واقع از علی بیزاری میجویید.
هاشمی: و گوینده کیست؟
ابوشوارب: زید بن علی نوهی حضرت زهرا.
الحسینی: و این قضیه متفق علیه است.
هاشمی: چرا از اول این حرف را نزدید تا ما را راحت کنید؟
شرفی:
دیدیم که آقایان وهابی در شبکه المستقله گفتند که بر مبنای کتب شیعه و سنی این موضوع بین فریقین متفق علیه است که زید بن علی علیهالسلام برخلاف شیعیان امروزی محب خلفا بوده است که اینها القابی را هم مطرح کردند ولی ما نمیخواهیم در مورد آن بحث کنیم ولی چون آنها نه روایتی و نه قولی از اقوال علما و نه هیچ سندی در مورد این ادعا در شبکه وهابی المستقله در آن شبها مطرح نكردند، ما میخواهیم به یکی از منابع متقدم شیعه مراجعه کنیم که ببینیم آیا ادعای آقایان وهابی در شبکه المستقله ثابت میشود یا خلاف آن ثابت میشود. بینندگان عزیز اگر به کتاب رجال کشی که از کتابهای متقدمین است دقت این کتاب، کتابی رجالی بوده که شیخ طوسی رحمۀاللهعلیه آن را خلاصه کردند و اصل کتاب از مرحوم کشی است.
در این کتاب در ترجمه سلمه بن کهیل روایتی را از یکی از معصومین نقل میکند که:
سعد بن جناح الكشي، قال : حدثني علي بن محمد بن يزيد القمي عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد، عن فضالة بن أيوب عن الحسين بن عثمان الرواسي، عن سدير، قال : دخلت على أبي جعفر عليه السلام ومعي سلمة بن كهيل، وأبو المقدام ثابت الحداد، وسالم بن أبي حفصة، وكثير النواء، وجماعة معهم، وعند أبي جعفر عليه السلام أخوه زيد بن علي عليهم السلام فقالوا لأبي جعفر عليه السلام نتولى عليا وحسنا وحسينا ونتبرأ من أعداهم ! قال : نعم. قالوا : نتولى أبا بكر وعمر ونتبرأ من أعدائهم ! قال : فالتفت إليهم زيد بن علي قال : لهم أتتبرؤن من فاطمة؟
اختيار معرفة الرجال ( رجال الكشي ) - الشيخ الطوسي - ص 173 دار النشر : موسسه الاعلمی للمطبوعات الطبعه الاولی 1430هـ - 2009 م
«سدید» نقل میکند که به خدمت امام باقر علیهالسلام رسیدم و سلمه بن کهیل و ابوالمقدام ثابت حداد و سالم بن ابی حفصه و کثیر النوار و گروهی دیگر با من بودند و در کنار امام باقر علیهالسلام برادرش زید بن علی هم نشسته بود؛ آنها خطاب به حضرت عرض کردند : ما علی و حسن و حسین علیهمالسلام را دوست داریم و از دشمنان آنها بیزاریم حضرت فرمودند بله درست است. بعد گفتند ما ابوبکر و عمر را دوست داریم و از دشمنان آنها بیزاریم به محض گفتن این جمله زید بن علی به آنها گفت :آیا شما از فاطمه سلاماللهعلیها بیزارید (بیزاری میجویید؟)
وقتیکه آنها ادعا کردند ما اهل بیت علیهمالسلام را دوست داریم، و از دشمنان آنها هم بیزاریم. و بعد امام باقر علیهالسلام این را تأیید کردند در ادامه گفتند ما خلفا را هم دوست داریم و از دشمنان خلفا هم بیزاریم. اینجا بود که زید بن علی موضع گرفت و خلاف آنچه آقایان وهابی میگفتند نظرش را عرضه کرد و گفتند این عقیده صحیح نیست. یعنی شما به واسطه این عقیده در حقیقت از حضرت فاطمه سلاماللهعلیها اظهار برائت میکنید.
حسینی:
به هر حال این مطالب از زید بن علی نقل شده است.
شرفی:
و در منابع متقدم نقل شده است. همانطور که در برخی مصادر اهل سنت هم وجود دارد. مثلاً در مسانید صحیح بخاری نقل شده که خود امیرالمؤمنین علیهالسلام در مورد خلفا چه موضعی داشتند. در آن روایاتی که در صحیح مسلم و صحیح بخاری و سایر روایات وجود دارد. پس این چیزی نیست که فقط منحصر در کتب شیعه باشد بلکه در کتب اهل سنت هم مطالبی در مورد موضع و دیدگاه افراد منتسب به اهل بیت علیهمالسلام نسبت به خلفا وجود دارد.
حسینی:
بینندگان عزیز ملاحظه فرمودید که اینها در جای جای مناظره استناد کردند که زید بن علی با اینکه از فرزندان حضرت زهرا سلاماللهعلیها است اما از افرادی که در روایات اهل سنت آمده که به بیت ایشان هجوم آورند، اعلام برائت نکرده است فلذا میخواستند قضیه هجوم را با این ادعا زیر سؤال ببرند در حالی که واقعیت خلاف آن چیزی است که آقایان ادعا کردند. اینها مقداری که در بحث پیش میرفتند حتی عبارات را در کتب جابهجا میکردند. یعنی اگر ما به اصل روایت مراجعه میکردیم میدیدیم که این روایت را در نقل جابهجا کردهاند؛ مثل عبارتی که از کتاب البدایه و النهایه خواندند. یعنی فقط سراغ کتب شیعه نرفتند بلکه حتی به کتب اهل سنت هم رحم نکردند.
آنان در جایی برای اینکه فضا را به سمتی ببرند که عقاید شیعه زیر سؤال برود گفتند که اصلاً امامت و خلافت برای امیرالمؤمنین علیهالسلام ارزشی نداشته است. امامت و خلافت را هم به یک معنایی گرفتند و گفتند در کتاب مثلاً البدایه و النهایه آمده است. امیرالمؤمنین علیهالسلام گفت من اصلاً حریص بر خلافتی که اینها به معنی امامت هم گرفتند نیستم. کلیپ این ادعا را از این آقایان ببینیم. این را هم خدمتتان عرض کنیم همه کلیپهایی که ما قید کردهایم از مناظره المستقله سانسور شده است، اینها در بازپخشی که در شبکههای فارسی وهابی بود سانسور و حذف شد؛ چون گاهاً اینقدر این دروغها فاحش بود و شبکههای وهابی فارسی زبان دیده بودند که شیعیان و اهل سنت میدانند اینها دروغ است لذا جرئت نکردند اینها را پخش کنند و سانسور کردند. کلیپ را با هم ببینیم.
کلیپ:
ابو شوارب: و این روایت که در کتاب البدایه و النهایه ابن کثیر با سند جید آمده است در جلد ششم صفحهی 341 و این روایت خطبهی علی بن ابی طالب بر منبر کوفه است و ابن ابی الحدید در جلد اول صفحهی 332 از شرح نهج البلاغه آن را نقل کرده است.
این کلام امام علی است؛ عین متن. این افرادی که علی بن ابی طالب را که فرد بزرگواری است را به گونهای تصویر میکنند که به دنبال حکومت است؛ انگار او مانند یکی از سیاستمداران فعلی است که در این روزها برای صندلی و مقام رقابت میکنند. این مسئله از دورترین مسائل امام علی است.
امام علی میگوید: به خدا سوگند که یک روز و یک شب هم به دنبال حکومت نبودهام و به آن رغبتی هم نداشتهام و آن را از خداوند هم نخواستهام.
حسینی:
طبیعتاً کسی که میخواهد با شیعه بحث کند باید از کتب شیعه دلیل بیاورد نه از کتب اهل سنت، اما اگر در این حد اغماض کنیم این آقا از کتاب البدایه و النهایه دلیل آورد و گفت که اصلاً امیرالمؤمنین علیهالسلام خلافت را دوست نداشته است. و به عبارتی استناد کرد که در کتاب البدایه و النهایه آمده است. مراجعه کنیم ببینیم آیا همان عبارتی که این آقا گفت را امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودهاند یا مثل همیشه آقایان وهابی دروغ میگویند؟
در کتاب البدایه و النهایه میخوانیم :
...وَقَالَ: مَا كُنْتُ حَرِيصًا عَلَى الْإِمَارَةِ يَوْمًا وَلَا ليلة.
البداية والنهاية ج 5 ص 250، اسم المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي (المتوفى: 774هـ)، دار النشر: مكتبة المعارف - بيروت
و گفت: من اصلاً بر خلافت حریص و علاقهمند نبودم حتی یک روز یا یک شب
من اصلاً بر امارت یا خلافت که این آقایان با امامت به یک معنا گرفتند حریص نبودم اصلاً دوست نداشتم که امام و خلیفه شوم. نه یک روز و نه یک شب. اصلاً هیچ علاقهای به این کار نداشتم. این را چه کسی فرموده است؟ آقا امیرالمؤمنین علیهالسلام؟ به چند کلمه قبل برمیگردیم که نوشته است:
ثُمَّ خَطَبَ أَبُو بَكْرٍ وَاعْتَذَرَ إِلَى النَّاسِ وَقَالَ: مَا كُنْتُ حَرِيصًا عَلَى الْإِمَارَةِ يَوْمًا وَلَا ليلة
البداية والنهاية ج 5 ص 250، اسم المؤلف: أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي البصري ثم الدمشقي (المتوفى: 774هـ)، دار النشر: مكتبة المعارف - بيروت
ابوبکر خطبه خواند که...
پس این سخن از ابوبکر است. چرا این آقایان گفتند آقا امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین چیزی گفته است؟ یعنی واقعاً فقر علمی بود یا تجاهلی بود که میخواستند در شبکه المستقله بروز بدهند که بله به دلیل این عبارت، امیرالمؤمنین علیهالسلام خلافت را نمیخواسته است. و وقتیکه ما مراجعه میکنیم میبینیم این عبارت در کتاب البدایه و النهایه اصلاً از امیرالمؤمنین علیهالسلام نیست بلکه از خلیفه اول نقل شده است.
شرفی:
اینها دروغگوییها و تدلیسهای خود را ادامه دادند و به منابع شیعه و اهل سنت نسبت دروغ دادند. آنها سراغ مصادر شیعه رفتند و ادعا کردند روایاتی باکیفیت و دلالت و مقصودی که آنها مدنظر دارند، در مصادر شیعه وجود دارد! إنشاءالله ما نشان خواهیم داد که آیا این روایات با همان کیفیتی که آقایان وهابی در شبکه المستقله گفتند در کتب شیعه آمده است یا به نوع دیگری است. کلیپ را با همدیگر ببینیم.
کلیپ:
ابوشوارب: از امام ششم یعنی امام جعفر صادق فرزند امام محمد باقر در مورد ابوبکر و عمر سوال شد و این عبارت در کتاب احقاق الحق شوشتری است و از ایشان در مورد ابوبکر و عمر شوال شد: در خبرآمده است که شخصی از امام صادق سوال کرد و گفت: ای فرزند رسول خدا، در مورد ابوبکر و عمر چه میگویی؟
امام صادق علیهالسلام پاسخ دادند: آنها دو امام عادل و قاسط هستند که بر حق بودند و بر حق از دنیا رفتند و تا روز قیامت رحمت خداوند بر آن دو باد.
از امام صادق در مورد ابوبکر و عمر سوال شد و ایشان گفتند: آنها دو امام عادل و قاسط بودند که بر حق بودند و بر حق از دنیا رفتند؛ رحمت خداوند در روز قیامت بر آنان باد؛ و این مطلب در کتاب احقاق الحق شوشتری آمده است.
شرفی:
با همدیگر دیدیم که آنان ادعا کردند در کتب شیعه روایتی وجود دارد که از امام معصوم صادر شده که خلیفه اول و خلیفه دوم امامان عادلان قاسطان؛ و متن را تا یک جایی خواندند. حالا ما میخواهیم به همان مصدری (کتاب احقاق الحق) که ایشان روایت را از آن میخواندند مراجعه کنیم، ببینیم آیا روایت به آن شکل وارده شده است یا تتمهای هم دارد؟ مرحوم شوشتری یا تستری در کتاب احقاق الحق میفرماید که ائمه علیهمالسلام برخی اوقات در مقام تقیه الفاظی را به کار میبردند که حقیقت خلاف آن بود؛ سپس ایشان مثال میزنند و میگویند:
منها ما روى أنه سأل رجل من المخالفين عن الإمام الصادق عليه السلام وقال : يا ابن رسول الله ما تقول في أبي بكر وعمر؟...
اِحْقاقُ الحَقّ و اِزْهاقُ الباطِل - شهید قاضی نورالله شوشتری - ج 1 ص 69و70
از جمله این اخبار روایتی است که نقل شده شخصی از مخالفین از امام صادق علیهالسلام پرسید: نظر شما درباره ابوبکر و عمر چیست؟...
و آقای ابو شوارب همین مطلب را تا جایی خواندند که میگوید:
هما إمامان عادلان قاسطان كانا على الحق، وماتا عليه، فعليهما رحمة الله يوم القيامة
اِحْقاقُ الحَقّ و اِزْهاقُ الباطِل - شهید قاضی نورالله شوشتری - ج 1 ص 70
اما ادامه روایت که در حقیقت مشخص کننده دیدگاه امام است طبق آن چیزی که در این روایت نقل شده، خلاف آن است چون میفرماید:
فلما انصرف الناس قال له، رجل من خاصته : يا ابن رسول الله لقد تعجبت مما قلت في حق أبي بكر وعمر ! فقال : نعم، هما إماما أهل النار كما قال الله سبحانه : وجعلناهم أئمة يدعون إلى النار وأما القاسطان فقد قال الله تعالى : وأما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا وأما العادلان فلعدولهم عن الحق كقوله تعالى ثم الذين كفروا بربهم يعدلون والمراد من الحق الذي كانا مستوليين عليه هو أمير المؤمنين عليه السلام حيث أذياه وغصبا حقه عنه، والمراد من موتهما على الحق أنهما ماتا على عداوته من غير ندامة عن ذلك، والمراد من رحمة الله، رسول الله صلى الله عليه وآله، فإنه كان رحمة للعالمين وسيكون خصما لهما ساخطا عليهما منتقما منهما يوم الدين.
اِحْقاقُ الحَقّ و اِزْهاقُ الباطِل - شهید قاضی نورالله شوشتری - ج 1 ص 70
وقتیکه مخالفین شیعه رفتند یکی از خواص و شیعیان امام گفت: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم این چیزی که شما در حق ابوبکر و عمر فرمودید باعث تعجب ما شد؛ فرمود بله آن دو نفر امام هستند، امّا امام و پيشواى دوزخيان و اهل آتش، که خداوند میفرماید: و جعلناهم أئمّة يدعون إلى النار (قصص: 41)، و اينكه گفتم: قاسطان، منظورم تفسير اين آيه است: و أمّا القاسطون فكانوا لجهنّم حطباً. (جن: 15) و اگر گفتم: عادلان، به اين جهت است كه آن دو نفر از حق روى گردانده و با آن مخالفت کردهاند، و در حقيقت تفسير اين آيه است: ثمّ الذي كفروا بربّهم يعدلون (انعام: 1). و مقصودم از: كانا على الحق، به معناى مخالفت آن دو با حق و قيام عليه حق است كه مراد امیرالمؤمنین علیهالسلام است. و مقصود از: كانا على الحق، وماتا عليه، اين است كه آن دو نفر بر ضد حق بودند و فعليهما رحمة اللّه،رحمت خدا یعنی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است که بر ضد آنان است.
که دقیقاً خلاف آن چیزی است که در بخش اول بود. یعنی امام در موضع تقیه در برابر یکی از مخالفین آن مطلب را گفتند و بعداً منظور خود را به اصحاب خود توضیح دادند که دقیقاً خلاف چیزی است که به آن فرد مخالف گفته بودند و ما در موضع این نیستیم که بگوییم این روایت صحیح است یا خیر. مهم برای ما اثبات دروغگویی آقای ابو شوارب و سایرین در شبکه المستقله است. که اینها روایات را میبریدند و میخواندند و چگونه هم میبریدند بهنوعی که دقیقاً معنای روایت عکس میشد یعنی استدلال به موضع شاهد نبود که بگوییم معنای روایت حفظ میشود بلکه دقیقاً معنای عبارات و روایات و اقوال علما خلاف آن چیزی است که اینها استدلال میکردند؛ با مراجعه ما به مصادر اصلی میبینیم آن چیزی که مؤید نظر ما است وجود دارد.
حسینی:
بله ملاحظه فرمودید این هم یکی دیگر از دروغگوییهایی بود که آقایان وهابی در شبکه المستقله داشتند. و موضع و محل بحث ما صحت یا عدم صحت روایت نیست. ولی وقتیکه این آقایان استناد کردند معلوم است که روایت را دیدهاند و تحریف آن یا از روی جهل است که اگر از روی جهل آنان باشد برای حضور در مناظرات و بحث صلاحیت علمی ندارند. و اگر از روی تدلیس و دروغگویی آنان باشد بازهم صلاحیت آنها زیر سؤال میرود؛ برای اینکه آنان میخواهند مبلغ دین باشند؛ این آقایان وهابی که در المستقله اینگونه روایت را بریدند تا معنای عادل و غاصب را که امام کاملاً مشخص کردند و خلاف آن چیزی است که در برداشت اولیه آن شخصی که به نزد امام آمده بود را طور دیگری بیان کنند. اما اینها در مورد غضب حضرت زهرا سلاماللهعلیها نمیتوانستند موضعگیری درستی داشته باشند و نمیتوانستند پاسخ صحیحی بدهند؛ یکی از دلایلی که اینها را سوق داد به سمت اینکه شما روایتی بیاورید که سقط جنین رخ داده و پهلو شکسته شده است، این بود که از بحثی مثل غضب حضرت زهرا سلاماللهعلیها، قضیهای مثل فدک که مربوط به زندگی حضرت زهرا سلاماللهعلیها است فرار کنند. یک جا به کتب شیعه استناد کردند تا اثبات کنند که حضرت زهرا سلاماللهعلیها برخلاف روایاتی که حتی در صحیح بخاری آمده است از خلیفه اول راضی شده است. با همدیگر کلیپ این ادعایشان را ببینیم.
کلیپ:
الحسینی: اجازه بدهید آخرین سند را نیز ارائه بدهم.
هاشمی: بفرمایید.
الحسینی: من همیشه در هر مسئلهای در کتب شیعه و سنی دنبال نکات مشترک میگشتم؛ قبلاً بیان کردم که فاطمه از ابوبکر راضی شد؛ در هنگام جستجو به روایتی در شرح نهج البلاغه از ابن میثم بحرانی از کتب موثق شیعه برخورد کردم؛ روایت است که میگوید: ابوبکر به فاطمه گفت: رسول خدا از فدک روزی شما را میگرفت و باقی آنرا در راه خدا خرج میکرد؛ به فاطمه میگوید: و من همان کاری را با فدک انجام میدهم که پیامبر انجام میداد... و فاطمه به این امر راضی شد و این از کتب خود شیعه است.
ابوشوارب: جلد 5 صفحه 107
الحسینی: ببینید من آنرا علامت زدهام... او (فاطمه) به این امر راضی شد و از او (ابوبکر) این قول را گرفت... و سهم خود را از آن میگرفت و خلفای بعدی نیز این کار را انجام دادند.
خزاعی: این امر بسیار منطقی است.
هاشمی: بگذارید تا با چشمان خود ببینم.
الحسینی: جلد 5
ابوشوارب: صفحه 107
هاشمی: شاید شما هم مانند آن جماعت میکنید که به شهرستانی نسبت میدادند.
ابوشوارب: این نصی ثابت شده است.
الحسینی: الحمدلله...ما دروغ و تقیه نداریم؛ و این مطلب در کتب اهل سنت نیز است اما ما خواستیم از کتب شیعه ارائه بدهیم.
حسینی:
ملاحظه فرمودید این آقا در المستقله به شرح نهج البلاغه جناب ابن میثم بحرانی استناد کرد و گفت که در آنجا آمده است که حضرت زهرا سلاماللهعلیها از خلیفه اول راضی شدند؛ ما به متن مراجعه کنیم. قضاوت را به شما عزیزان واگذار میکنیم. ملاحظه بفرمایید کتاب شرح نهج البلاغه جناب ابن میثم مینویسد که:
كان رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه وآله يأخذ من فدك قوتكم ويقسّم الباقي ويحمل منه في سبيل اللَّه، ولك على اللَّه أن أصنع بها كما كان يصنع. فرضيت بذلك وأخذت العهد عليه به.
شرح نهج البلاغة - ابن ميثم البحراني - دار الثقلین بیروت-لبنان ج 5 ص 101
خلیفه دوم گفتند سیره پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم این بوده است که از فدک قوت شما اهل بیت علیهمالسلام را برمیداشت و الباقی را در راه خدا بین فقرا و دیگران تقسیم میکرد و من هم همین کار را میکنم همانطور که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم انجام میداد. پس حضرت زهرا سلاماللهعلیها بر اساس این قول ابوبکر راضی شد که فدک را واگذار کند.
این روایت در صفحه 101 این کتاب آمده است اما اگر اجازه بدهید به چند صفحه عقبتر صفحه و به آغاز بحثی که جناب آقای ابن میثم بحرانی در این مورد دارد برگردیم. او مینویسد:
واعلم أنّ فدك كانت خاصّة لرسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه وآله وذلك أنّه لمّا فرغ من أمر خيبر قذف اللَّه في قلوب أهل فدك الرعب فبعثوا إليه صلَّى اللَّه عليه وآله يصالحونه على النصف فقبل ذلك منهم فكانت له خاصّة إذ لم يوجف عليها بخيل ولا ركاب، وروى أنّه صالحهم على كلَّها. ثمّ المشهور بين الشيعة والمتّفق عليه عندهم أنّ رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه وآله أعطاها فاطمة عليها السّلام، ورووا ذلك من طرق مختلفة : منها عن أبي سعيد الخدري قال : لمّا أنزلت « وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ » أعطى رسول اللَّه صلَّى اللَّه عليه وآله فاطمة عليها السّلام فدك
شرح نهج البلاغة - ابن ميثم البحراني - دار الثقلین بیروت-لبنان ج 5 ص 98
بدان که فدک ملک خاص رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بوده است که اهل فدک در خیبر به خاطر ترس از سپاه اسلام آن را به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بخشیدند و چون بدون جنگ به دست آورده بودند ملک خاص نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بود. و آن چیزی که شیعیان بر آن اتفاق دارند و مشهور بین شیعه این است که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فدک را به حضرت زهرا سلاماللهعلیها داد و روایاتی که در این مورد داریم از طرق مختلف است یکی از آن روایات از ابی سعید خدری است و در ذیل آیهی «حق نزدیکان را پرداخت کن» پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فدک را به حضرت زهرا سلاماللهعلیها داد...
این دو سه صفحه قبل از همان کتاب است که به آن استناد کردند؛ میگوید:
فلمّا تولَّى أبو بكر الخلافة عزم على أخذها منها.
شرح نهج البلاغة - ابن ميثم البحراني - دار الثقلین بیروت-لبنان ج 5 ص 98
اما زمانی که ابوبکر، خلیفه اول شد و خلافت را به دست گرفت قصد کرد که فدک را از حضرت زهرا سلاماللهعلیها بگیرد.
و بعد میفرماید زمانی که ابوبکر خواست فدک را بگیرد، حضرت زهرا سلاماللهعلیها شاهد آورد بر اینکه فدک مال من است و در زمان حیات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به من داده شده است؛ شاهدها که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بود و ام ایمن بودند و شهادت دادند که فدک متعلق به حضرت زهرا سلاماللهعلیها است. ولی خلیفه دوم آن حدیث را مطرح کرد که: «نَحْنُ مَعَاشِرَ الأَنْبِيَاءِ لا نُورَثُ، مَا تَرَكْنَاهُ فَهُوَ صَدَقَةٌ» و بحث شد. سپس جناب ابن میثم بحرانی در صفحه 99 درخواستهایی که حضرت زهرا سلاماللهعلیها در مورد فدک داشت را نقل میکند که به چه صورت بود. و در صفحه 100 قضیه به جایی ختم میشود که:
ثمّ رجعت إلى بيتها وأقسمت أن لا تكلَّم أبا بكر ولتدعونّ اللَّه عليه، ولم تزل كذلك حتّى حضرتها الوفاة فأوصت أن لا يصلَّى عليها فصلَّى عليها العبّاس ودفنت ليلا،
شرح نهج البلاغة - ابن ميثم البحراني - دار الثقلین بیروت-لبنان ج 5 ص 100
حضرت زهرا سلاماللهعلیها به سمت خانه برگشت و قسم خورد که دیگر با ابوبکر سخن نگوید و او را نفرین کند...
ما واقعاً نمیخواهیم قضایا را مطرح کنیم ولی این آقایان استناد کردند و ما میخواهیم ببینیم حقیقت به چه صورت است؟ آیا نظر آقای ابن میثم بحرانی این بوده که حضرت زهرا سلاماللهعلیها غضبناک نبوده و راضی شده است یا حضرت زهرا سلاماللهعلیها قسم خورد که با ابوبکر سخن نگوید و نفرین کند؟ جناب آقای ابن میثم که تا قضیه شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها پیش رفته بود مطلبی را مطرح میکند که «رُویَ»! خیلی مطلب واضح است یعنی ایشان اعتقاد مسلم را آورد که به چه صورت و به چه کیفیتی بوده و روایت هم شده است و سپس در این بخش روایتی را که با «رُویَ» آورده یعنی نه سندی دارد نه چیزی، و مشخص است که مخالفین را میگوید، روایتی را میآورد که در آخر قضیه رضایت حضرت زهرا سلاماللهعلیها مطرح شده است. یعنی ابن میثم بحرانی عقیده شیعه که عقیده صحیح میداند را میآورد و سپس یک قول مخالف را هم میآورد. اصلاً در شرح نهج البلاغه ابن میثم این رویه خیلی تکرار شده است. اعتقاد شیعه و سپس اعتقاد اهل سنت آورده شده است. روایت شیعه و سپس روایت اهل سنت آورده شده است. و بعد در ادامه خود ابن میثم در همین صفحه که آنان به آن استناد کردند میگوید:
قالت الشيعة : فكانت أوّل ظلامة ردّها.
شرح نهج البلاغة - ابن ميثم البحراني - دار الثقلین بیروت-لبنان ج 5 ص 100
شیعه بر این اعتقاد است که برگردانده شدن فدک (به صورت ظاهری) اولین ظلمی بود که در حق اهل بیت علیهمالسلام صورت گرفت؛ اگر واقعاً شیعیان این را ظلم میدانند پس چرا در بالا اعتقاد داشته باشند که حضرت زهرا سلاماللهعلیها بر این ظلم راضی شد. یعنی این اعتقادی که ابن میثم آورده است و آنان به آن استناد کردند، نقل از مخالفین بوده که بعد هم آن را رد کرده است چون میگوید اعتقاد شیعه بر غیر این مطلبی است که آنان استناد کردند؛ اعتقاد شیعه این است و اعتقاد اهل سنت هم چیز دیگری است. اما این آقایان در المستقله استناد کردند و بقیه وهابیها را هم میبینیم به این عبارت استناد میکنند که حضرت زهرا سلاماللهعلیها راضی شد! این مطلب نه در کتاب ابن میثم بحرانی و به نقل از اعتقاد شیعه است و نه حتی با کتاب صحیح بخاری موافق است که غضب حضرت زهرا سلاماللهعلیها را تا آخرین لحظات عمرشان ثابت میکرد.
شرفی:
اینها دروغگوییها را ادامه دادند و سراغ کتاب شریف بحارالانوار رفتند. با همدیگر ببینیم که اینها در مورد کتاب بحارالانوار چه گفتند و چگونه آقای حسن الحسینی روایت را خواند؟
کلیپ:
الحسینی: در بحارالانوار مجلسی که از منابع مورد اعتماد شیعه است روایت شده است که ابوحنیفه النعمان در کوفه بود و دید که مردم کوفه در قرن دوم هجری صحابه را سب میکنند، از کوفه به مدینه کوچ نمود. چرا؟ تا نوه ابوبکر صدیق و علی بن ابی طالب یعنی جعفر صادق آن امام بزرگ را ملاقات کند؛ نزد او آمد و سلام کرد و گفت: ای امام جلوی اصحابت را در کوفه بگیر؛ من از آنجا خارج شدم در حالیکه 10 هزار نفر صحابه را سب میکردند.
چرا ابوحنیفه این امام بزرگ اهل سنت نزد امام جعفر میرود؟ به خاطر اینکه میداند او صحابه را دوست دارد. شروع میکند به شکایت کردن از احوالات آن زمان کوفه؛ جعفر صادق چگونه جواب میدهد؟ آیا میدانید؟
در پاسخ او فقط یک کلمه فرمود: گفت آنها از من نمیپذیرند. به بحارالانوار جلد 10 مراجعه کنید؛ آنگاه که امام ابوحنیفه سب صحابه را در کوفه دید غیرتی شد، با حزن و اندوه سراغ جعفر، آن سید پاک از نسل پیامبر را گرفت، به او گفت: ای صادق، یاران پیامبر را دریاب و مخالفانش را به ترک دشنام آنها نصیحت کن؛ تو برای آنها سزاوارتر به اطاعت هستی و تو امام بزرگوار، و فرزند پیامبر هستی؛ تو فرزند رسول خدا و نزدیک به او هستی؛ ایشان پاسخ داد که هرگز به نصیحت من گوش نمیدهند.
هاشمی: این دلیلی که شما آوردید من اولین باری است که میشنوم و همیشه دنبال چنین دلیلی میگشتم.
الحسینی: به موضوع سب صحابه برمیگردیم. این دیدگاه امام جعفر صادق بود. و ما آنرا از کتب اهل سنت نقل نکردیم بلکه از کتب شیعه و از بحارالانوار مجلسی جلد 10 صفحه 220 نقل کردیم. امام صادق این را ذکر نموده است که مدعیان دوستی او به سخن او گوش فرا نمیدهند.
شرفی:
دیدیم که آقای حسن الحسینی وهابی روایت را از کتاب شریف بحارالانوار خواندند و ادعا کردند که شیعیان مثلاً آن زمان در کوفه صحابه را شتم میکردند سپس ابوحنیفه امام احناف نزد امام صادق علیهالسلام آمدند و اعتراض کردند و ظاهر کلام ایشان این بود که امام صادق علیهالسلام گفتند اینها از من قبول نمیکنند و به خوبی و خوشی همه چیز تمام شد و این را امام صادق علیهالسلام قبول کردند و روایت هم تمام میشود و شیعیان محکوم شدند! ما میخواهیم به کتاب بحارالانوار مراجعه کنیم و ببینیم آن روایتی که آقای حسن الحسینی خواند در همانجا تمام میشود یا ادامهای دارد که اتفاقاً خیلی به ضرر حسن الحسینی و سایر آن وهابیهایی است که در شبکه المستقله حاضر بودند. ایشان تا جایی خواندند که امام صادق علیهالسلام گفتند از من قبول نمیکنند:
فقال : لا يقبلون مني
بحارالانوار - العلامة المجلسي - ج 10 ص 220
امام صادق علیهالسلام جواب دادند: از من قبول نمیکنند.
یعنی طبق نقل آقای حسن الحسینی وهابی ظاهراً امام صادق علیهالسلام هیچ جواب دیگری ندادند. اما ادامه روایت چیست؟ روایت طولانی است که در ادامه ابوحنیفه میگوید:
فقلت : ومن لا يقبل منك وأنت ابن رسول الله ( صلى الله عليه وآله )؟ فقال : أنت ممن لم تقبل مني، دخلت داري بغير إذني وجلست بغير أمري، وتكلمت بغير رأيي، وقد بلغني أنك تقول بالقياس
بحارالانوار - العلامة المجلسي - ج 10 ص 220
(ابوحنیفه میگوید به امام صادق علیهالسلام) گفتم: چه کسی از شما قبول نمیکند در حالی که شما فرزند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هستید (که همه باید حرف شما را قبول کنند) امام صادق علیهالسلام خطاب به ابوحنیفه فرمودند: تو هم از همان کسانی هستی که حرف من را قبول نمیکنی. بدون اجازه به خانه من وارد شدی، و بدون اذن من در خانه من نشستی و به غیر نظر من صحبت کردی و به من خبر رسیده که تو بر مبنای قیاس عمل میکنی
همان مسئله معروفی که در مورد ابوحنیفه مطرح است.
قلت : نعم به أقول، قال : ويحك يا نعمان أول من قاس الله تعالى إبليس حين أمره بالسجود لآدم علیهالسلام وقال : خلقتني من نار وخلقته من طين، أيما أكبر يا نعمان القتل أو الزنا؟...
بحارالانوار - العلامة المجلسي - ج 10 ص 220
(ابوحنیفه) گفت: بله من قیاس را قبول دارم (و بر مبنای قیاس عمل میکنم) امام صادق علیهالسلام فرمودند: وای بر تو ای نعمان، اولین کسی که قیاس کرد ابلیس بود...
و ادامه روایت که امام توضیح میدهند؛ پس مشخص شد که چرا آقای حسن الحسینی وهابی ادامه روایت را نخواندند دلیلش این است چون آن مقدمه چینی که امام صادق علیهالسلام انجام دادند برای این بود که بگویند خود ابوحنیفه که به خانه من آمدهای حرف من را قبول نمیکنی و بر تو واجب و لازم است که از من پیروی کنی در حالی که اینطور نیست و بدون اجازه پیش من آمدی، بدون اجازه وارد خانه من شدی، بدون اجازه نشستی و قائل به قیاس هم هستی و خود ابوحنیفه هم این را تأیید کرد و این آن چیزی بود که آقای حسن الحسینی برید و دقیقاً خلاف مراد ایشان بود.
حسینی:
بله خیلی جالب بود، او گفت امام صادق علیهالسلام به یک کلمه جواب داد، در حالی که دیدیم خیلی مفصلتر بود. ما این روایات را اینطوری مطرح نمیکنیم ولی وقتی آقایان صدر روایت را میخوانند و ذیل روایت را که معنای صدر را تحت تأثیر مستقیم قرار داده نمیخوانند ما هم مجبوریم برای شما عزیزان مشخص کنیم که این روایات به چه صورت و به چه کیفیتی بوده است. اما در ابتدای عرایضم نکتهای داشتم که اینها گاهی به کتابی استناد میکنند و روایتی نسبت میدهند که اصلاً در آن کتاب نیست. یکی از این کتابها کتاب شریف نهج البلاغه است که من فکر میکنم در منزل همه مسلمانها باشد و متن عربی و فارسی نهج البلاغه خیلی راحت قابل دسترسی است. آنها یک سری عبارتها را در شبکه المستقله خواندند و گفتند اینها در نهج البلاغه آمده است! با هم این ادعای این آقایان را ببینیم.
کلیپ:
ابو شوارب: همین مطلب را در کتاب نهج البلاغه هم میبینیم؛ جلد اول صفحهی 130؛ علی بن ابی طالب به ابوسفیان میگوید: اگر ما ابوبکر را شایسته خلافت نمیدیدیم، خلافت را ترک نمیکردیم.
برادرانم این سخن در نهج البلاغه است. پس چطور شما ادعا میکنید که امام علی بن ابی طالب با ابوبکر در مورد خلافت نزاع میکرد؟
بسیار خوب وقتی از سخن امام علی بن ابی طالب که در نهج البلاغه روایت شده است و همچنین در کتاب الغارات ثقفی که از کتابهای مورد اعتماد شیعه است نقل شده است ثابت شود که علی بن ابی طالب با میل و اختیار خودش بیعت کرده است نتیجه آن است که این داستان (مظلومیت حضرت زهرا سلاماللهعلیها و هجوم و غیره) حقیقت ندارد.
مثلاً امام علی بن ابی طالب در نهج البلاغه میگوید: ما ابوبکر را شایستهتر به خلافت میدانیم و او همراه پیامبر در غار بوده است و ما رعایت سن او را میکنیم و پیامبر در حالی که زنده بود به ما دستور داد در نماز به ابوبکر اقتدا کنیم؛ این در نهج البلاغه جلد اول صفحه 132.
حسینی:
این کتاب شریف نهج البلاغه است که همه کسانی که این برنامه را میبینند به آن دسترسی راحت دارند. ما تحدی میکنیم آقایان وهابی این عباراتی که خواندند و گفتند در کتاب نهج البلاغه آمده است را از کتاب نهج البلاغه برای ما بیاورند. بینندگان عزیز هم میتوانند تورق کنند و اگر نرمافزار دارند بگردند پیدا کنند که آیا واقعاً این عباراتی که این آقا ادعا کرد در کتاب نهج البلاغه آمده است یا نه؟ به هیچ عنوان چنین روایتی در کتاب شریف نهج البلاغه نیست و این آقایان دروغ میگفتند؛ واقعاً عجیب است یک شبکهای مثل المستقله با این همه ادعا، عبارتی را به کتابی مثل نهج البلاغه که قابل دسترس است منسوب کردند! ای کاش به کتابهای دسته چندم مثل البدایه و النهایه یا کتاب تاریخ طبری آدرس میدادند که در دسترس هر کسی بهخصوص شیعیان نیست. ولی کتاب نهج البلاغه را همه دارند و میتوانند راحت مراجعه کنند.
این دروغگویی آقایان را واضح و مشخص میکند البته اینها در مورد ادعاهایی که در خصوص روایات نهج البلاغه داشتند هم دروغ گفتند و هم تدلیس کردند! چون گاهی عباراتی را که در شرح نهج البلاغه است به خود کتاب نهج البلاغه نسبت دادند. مثلاً اگر کسی از شرح آقای ابن بطال که شرح بر صحیح بخاری است عبارتی را بیاورد و بگوید چون در شرح ابن بطال آمده پس در صحیح بخاری هم آمده است، واقعاً همه به او میخندند چون چنین سخنی نمیتواند درست باشد؛ برخی از این عباراتی که در همین کلیپ دیدیم که آنان قرائت کردند از شروح نهج البلاغه است و ما میدانیم که شارحان نهج البلاغه فقط شیعه نیستند. مثلاً فردی مثل ابن ابی الحدید که بر نهج البلاغه شرح میزند به هیچ عنوان تفکر شیعه اثنی عشری ندارد و یک سنی است که آن را شرح زده است. افراد دیگر مثل صبحی صالح هم شرح نهج البلاغه دارد ولی اینها شیعه نیستند. و جالب این است که خودشان یک جا اعتراف کردند اگر شخصی عبارتی از شروح نهج البلاغه بیاورد و بگوید این کلام امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهج البلاغه است، این کار مذموم است. کلیپ آن را با همدیگر ببینیم.
کلیپ:
ابو شوارب: اینجا تفاوت زیادی وجود دارد؛ من اصرار بر استفاده از کلمه تدلیس دارم چرا که این روش در بحث است؛ مثلاً شخصی میگوید امام علی گفته است و این در نهج البلاغه است و بعد میگوید: نهج البلاغه شرح صبحی الصالح؛ متن نهج البلاغه با شرحهای نهج البلاغه تفاوت دارد و دهها شرح برای نهج البلاغه موجود است.
حسینی:
دیدید آقایانی که در المستقله بودند وقتی در مقام ادعا هستند چگونه میخواهند خود را اهل علم نشان بدهند. بله اگر کسی مطلبی از شرح نهج البلاغه بیاورد و بگویید در نهج البلاغه است این کار تدلیس و فریب است. شکی در آن وجود ندارد ولی خودتان چرا این کار را کردید؟ ما بارها در المستقله شاهد اینگونه تدلیسها بودیم؛ یکیاش هم نمونهای بود که در این قسمت تقدیم حضور شما شد.
شرفی:
اما اجازه بدهید داستان دروغگوییهای آقایان وهابی را پی بگیریم ببینیم ادامهاش به کجا رسید. آقای ابو شوارب سراغ کتاب الشافی و تلخیص الشافی رفتند، ببینیم از این کتاب چه عبارتی را آوردند.
کلیپ:
ابو شوارب: من هیچ چیزی نخواهم گفت. فقط از متونی که از مصادر شیعه و اهل سنت انتخاب کردهام، خواهم خواند و هر متنی را به گویندهی آن و منبعش نسبت خواهم داد. در کتاب الشافی از سید مرتضی صفحه 171 و تلخیص الشافی از شیخ طوسی جلد دوم صفحه 372 آمده است که هنگامی که ابن ملجم به امیرالمومنین علی بن ابی طالب ضربتی زد، به علی بن ابی طالب گفتند آیا در مورد خلیفه پس از خودت وصیت نمیکنی؟ امام علی گفتند: رسول الله در مورد خلیفه پس از خود وصیتی نکرد که من وصیت کنم؛ اما پیامبر فرمودند: اگر خدا ارادهی خیر کند، امت را بر بهترینشان بعد از پیامبرشان جمع میکند. طبیعتاً مشخص است که خداوند مسلمانان را بر ابوبکر جمع کرد. پس این شهادتی است که از امام علی مبنی بر این که ابوبکر بعد از پیامبر بهترین امت است و این در مصادر شیعه آمده است.
شرفی:
آقای ابو شوارب از کتاب الشافی و تلخیص این کتاب آوردند که امیرالمؤمنین علیهالسلام گفتند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برای خودش خلیفه تعیین نکرد به خاطر همین من هم برای خودم خلیفه تعیین نمیکنم! میخواهیم ببینیم آیا واقعاً سید مرتضی در کتاب الشافی این عبارت را نقل کرده و به عنوان عقیده شیعه آورده است؟ یا داستان چیز دیگری است؟ سید مرتضی رحمۀاللهعلیه در مقام پاسخ به این روایت و رد روایت آن را نقل کردند تا نقد کنند و بگویند عقیده شیعه اینطور نیست؛ ایشان بعد از نقل روایت میگوید:
فمتضمن لما يكاد يعلم بطلانه ضرورة، لأن فيه التصريح القوي بفضل أبي بكر عليه، وأنه خير منه، والظاهر من أحوال أمير المؤمنين، والمشهور من أقواله وأفعاله جملة وتفصيلا يقتضي أنه كان يقدم نفسه على أبي بكر وغيره من الصحابة،
الشافي في الامامة - الشريف المرتضى - ج 3 ص 99
مضمون و مقتضای این خبر بطلانش را ثابت میکند چون از امیرالمؤمنین علیهالسلام ثابت است که خودشان را افضل صحابه میدانستند اما محتوای این خبر ضد این است. پس این خبر باطل است
و سید مرتضی در ادامه پاسخ مفصلی میدهند؛ بنده فقط به این قسمت اشاره کردم که بدانید ایشان در مقام نقد و رد، این خبر را نقل کرده است و وقتی به کتاب تلخیص این کتاب هم که شیخ طوسی رحمۀاللهعلیه خلاصه کردهاند مراجعه میکنیم میبینیم که:
فان قیل: کیف تستدلون علی أنه استخلفه
تلخیص الشافي ج1 ص 236، اسم المؤلف: شیخ الطائفه جعفر الطوسی (الوفاة: 460هـ)، تحقيق: سید حسین بحر العلوم
اگر اشکال کنند که چگونه او را به عنوان جانشین انتخاب کردند (چه پاسخی میدهید؟)
شیخ طوسی در مقام جواب میگویند که:
قیل له: اول ما نقول: ان هذین الخبرین و ما جری مجراهما اخبار آحاد لاتعارض ما هو مقطوع علی صحته و متفق علی نقله.
تلخیص الشافي ج1 ص 236، اسم المؤلف: شیخ الطائفه جعفر الطوسی (الوفاة: 460هـ)، تحقيق: سید حسین بحر العلوم
گفته میشود: اولین چیزی که میگوییم این است که: اینها خبرهای واحدی هستند که مورد قبول شیعه نیست...
ما اخبار قطعی داریم که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خلیفه امیرالمؤمنین علیهالسلام را به عنوان خلیفه تعیین کردند و بنده به عنوان نکته پایانی در این بخش به یک نکته جالب اشاره کنم که اگر به همان کتاب الشافی فی الامامه مراجعه کنیم ایشان در حاشیه شماره 2 نوشتهاند:
رواه الحاکم فی المستدرک
الشافي في الامامة - الشريف المرتضى - ج 3 ص 91
یعنی یک جزء از این خبر از منابع اهل سنت نقل شده است و اصل این خبر که آن فرد مخالف شیعه که معتزلی بود و سید مرتضی افکار او را نقد میکرد، به آن استناد کرد بود اصلاً این روایت در کتب آنها وارد شده بوده و در کتب شیعه اصلاً و ابداً حتی یک سند شیعی که این روایت نقل شده باشد وجود ندارد؛ و بازهم شبکه وهابی المستقله و کارشناسانش دروغ گفتند و در نقل عبارات و روایات تدلیس کردند.
حسینی:
بینندگان عزیز دیدید اینها چگونه با تدلیس و دروغگویی سعی میکنند عقاید خودشان را بر مکتب و مذهب حقه شیعه اولویت بدهند و کار هم به همینجا ختم نمیشود و بازهم در شبکه المستقله به اهل بیت علیهمالسلام دروغ بستند. کلیپ بعدی را با همدیگر ببینیم بینندگان عزیز متوجه میشویم که اینها بر کتب و علمای شیعه در المستقله بازهم دروغ بستند.
کلیپ:
ابو شوارب: از امام باقر سلام الله علیه در مورد زینت دادن شمشیر سوال شد یعنی اینکه شمشیرها را با سنگهای زینتی از معادن زینت دهند؛ امام باقر گفتند: ابوبکر صدیق شمشیرش را زینت میداد و این کار مشکلی ندارد ابوبکر صدیق شمشیرش را زینت میداد؛ سوال کننده که از شیعیانی بود که سب ابوبکر و عمر را میشنوند پرسید: آیا میگویی صدیق؟
امام باقر از روی خشم و غضب از جایش برخواست و رو به قبله کرد و گفت: بله میگویم صدیق، میگویم صدیق؛ و هر کس نگوید صدیق، خداوند هیچ قولی از او را در دنیا و آخرت تصدیق نمیکند.
و این در جلد دوم کتاب کشف الغمه صفحه 147 آمده است و از مصادر شیعه است.
حسینی:
ملاحظه فرمودید که آنان از کتاب کشف الغمه به نقل از امام باقر علیهالسلام روایتی را آوردند و اصرارشان بر این بود که ما از کتب شیعه روایت میآوریم و شیعیان باید خودشان را به این روایتی که در کتبشان آمده، ملزم بدانند. ما به کتاب کشف الغمه مراجعه کنیم ببینیم این روایت به چه صورتی است و به چه کیفیتی در این کتاب آمده است؟ آنان در مورد زینت دادن شمشیر و اینکه امام باقر علیهالسلام خلیفه اول را صدیق دانسته است به این روایت استدلال کردند که:
فَتَقُولُ: الصِّدِّيقَ؟
قَالَ: فَوَثَبَ وَثْبَةً وَ اسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ قَالَ: «نَعَمْ الصِّدِّيقُ نَعَمْ الصِّدِّيقُ نَعَمْ الصِّدِّيق...
كشف الغمة في معرفة الأئمة - علي بن أبي الفتح الإربلي - ج 3 ص 137
اگر به پاورقی شماره 3 مراجعه کنیم میبینیم که نوشته است:
(3) صفة الصفوة
كشف الغمة في معرفة الأئمة - علي بن أبي الفتح الإربلي - ج 3 ص 137
ممکن است بگویند این پاورقی است اما نکتهای در مورد کتاب صفة الصفوة وجود دارد که خدمتتان عرض میکنم؛ به عقب برگردیم تا ببینید که قبل از روایت مینویسد «و عن عروه و عنه»، عقبتر مینویسد «و عن فلانی» یک واو عطفی اینجا وجود دارد، صفحه قبل، مینویسد «و عن سفیان الثوری و قال» از اینجا شروع میشود:
و قال شیخ ابوالفرج
كشف الغمة في معرفة الأئمة - علي بن أبي الفتح الإربلي - ج 3 ص 135
کدام آقای ابوالفرج؟
شیخ ابوالفرج عبدالرحمان بن علی بن محمد بن الجوزی فی کتاب صفۀ الصفوۀ
كشف الغمة في معرفة الأئمة - علي بن أبي الفتح الإربلي - ج 3 ص 135
آقای اربلی در کتاب کشف الغمه روایت را از کتاب صفۀ الصفوۀ جناب آقای ابن جوزی نقل میکند درست است که این روایت در کتاب شیعه آمده اما به نقل از کتب اهل سنت است؛ سراغ کتاب صفة الصفوة برویم ببینیم واقعاً این روایت در آن کتاب وجود دارد یا نه؟
عن عروة بن عبد الله قال سألت أبا جعفر محمد بن علي عن حلية السيوف فقال لا بأس به قد حلى أبو بكر الصديق سيفه
صفة الصفوة ص 332، اسم المؤلف: جمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي (المتوفى: 597هـ)، دار النشر: دارالکتاب العربی/بیروت-لبنان 1433هـ.2012م، تحقیق: خالد مصطفی طرطوسی
ایشان این روایت را به صورت کامل نقل میکند؛ پس اگر جناب آقای اربلی در کتاب کشف الغمه روایت را آورده به نقل از کتاب صفة الصفوة بوده است. اما نویسنده کتاب صفة الصفوة چه ویژگیهایی دارد؟ محقق کتاب مینویسد:
الشيخ الإمام، العلامة، الحافظ، المفسر، شيخ الإسلام...
فهو قرشی، بکری، بغدادی، حنبلی
صفة الصفوة ص 13، اسم المؤلف: جمال الدين أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد الجوزي (المتوفى: 597هـ)، دار النشر: دارالکتاب العربی/بیروت-لبنان 1433هـ.2012م، تحقیق: خالد مصطفی طرطوسی
ایشان به هر حال از علمای اهل سنت است و نصبش به خلیفه اول میرسد و مذهبش هم حنبلی بوده است. یک عالم حنبلی اهل سنت که اتفاقاً درباره خلیفه اول در کتابش آمده که او خلیفه و همنشین و وزیر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است، این روایات را ذکر میکند، پس درنتیجه اگر جناب اربلی این روایت را در کتاب کشف الغمه آورده است به نقل از یک کتاب اهل سنت بوده است و آقای اربلی کتابش را در موقعیتی نوشته که نواصب خیلی اهل بیت علیهمالسلام را لعن میکردند و کتبی که درباره فضائل اهل بیت علیهمالسلام بود را از بین میبردند؛ آقای اربلی این عبارتها را از آنان نقل کرد که آنان لااقل برای این فضیلتی که مثلاً در مورد امام جعفر صادق علیهالسلام آوردند یا فضیلتی را که از امام صادق علیهالسلام در مورد ابوبکر نقل کردند، احترام قائل باشند.
شرفی:
بسیار عالی. بازهم ما به افشای دروغگوییهای اینها ادامه میدهیم؛ روایت خیلی مشهوری مربوط به حد مفتری وجود دارد و وهابیون اینقدر این روایت را مطرح کردهاند و با آن به منابع شیعه دروغ بستند که از حد و شمارش خارج است؛ در شبکه وهابی المستقله هم اوضاع همینطور بود. آنان این روایت را مطرح کردند و گفتند منابع شیعه هم این روایت را آورده و نقل کردهاند. آقای ابو شوارب این ادعا را کردند که با هم ببینیم.
کلیپ:
ابو شوارب: من از منابع اهل سنت که این دوست عزیزمان آنرا قبول ندارد حدیث نقل نمیکنم؛ من برای تو از کتب شیعه حدیث میآورم؛ در کتاب الفصول المختارة شیخ مفید صفحه 67، کتاب بحارالانوار مجلسی، من خودم را به آنچه که دکتر هاشمی گفت ملزم میکنم، کتاب الفصول المختارة از کتابهای مورد اعتماد است، بحارالانوار مجلسی جلد 10 صفحه 377 این هم از مصادر مورد اعتماد است و همچنین کتاب الاختصاص شیخ مفید صفحه 128، امام علی بن ابی طالب میگوید: هر کسی که مرا بر ابوبکر و عمر افضل بداند پیش من نمیآوردند مگر اینکه حد مفتری را بر وی جاری میکنم.
من قبلاً گفتم که برای این حدیث 80 وجه وجود دارد و یکی از آنها همین است که در کتب مورد اعتماد شیعه آمده است.
شرفی:
آقای ابو شوارب ادعا کردند که روایت حد مفتری در کتب شیعه هم نقل شده است و اسم چند کتاب از کتب شیعه مثلاً کتاب الفصول از شیخ مفید رحمۀاللهعلیه را هم نام بردند. ما هم سراغ این کتاب خواهیم رفت. فقط قبل از آن به یک نکته اشاره کنم که آنان گفتند در کتاب الاختصاص هم این روایت آمده است، در حالی که روایت حد مفتری با این متن اصلاً و ابداً در الاختصاص نه با سند شیعی و نه با سند سنی وجود ندارد. و ایشان اشتباه کردند شاید دروغها و تدلیسهای دیگر آنان بود که به الاختصاص نسبت داده بودند یا در قرائت آدرسها مرتکب اشتباه شدند اما میخواهیم سراغ منابعی برویم که ایشان اشاره داشتند. گفتند شیخ مفید رحمۀاللهعلیه در الفصول المختاره این روایت را نقل کرده است. بینندگان عزیز تصویر کتاب الفصول المختاره را مشاهده میکنید که به شیخ مفید رحمۀاللهعلیه مربوط است؛ ایشان قبل از روایت حد مفتری میگویند که ماجرایی برای فضل بن شاذان اتفاق افتاد:
فصل ومن حكايات الشيخ أدام الله عزه قال : سئل الفضل بن شاذان رحمه الله تعالى عما روته الناصبة عن أمير المؤمنين - عليه السلام - أنه قال : " لا أوتي برجل يفضلني على أبي بكر وعمر إلا جلدته جلدة المفتري "
الفصول المختارة - الشيخ المفيد -دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان ص 167
از فضل بن شاذان رحمۀاللهعلیه در مورد روایتی که نواصب از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل کردند. سؤال کردند که...
یعنی اعتقاد خود مؤلف کتاب و فضل بن شاذان و کسانی که در آن زمان بودهاند این بوده که این روایت را نواصب از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل کردهاند و این نیست که شیعه نقل کرده باشد و اینجا هم ماجرای این روایت و ردی که علمای شیعه در مورد آن دارند نقل شده که ثابت کنیم این روایت باطل است و شیعه این روایت را نقل نکرده، بلکه رد و نقد کرده است.
اما آنان حتی ادعا کردهاند که این روایت از منابع دیگر از جمله کتاب بحارالانوار هم آمده است و دقیقاً همین را نقل کردهاند. اما اگر ما به جلد دهم کتاب بحار مراجعه کنیم مشاهده میفرمایید که مینویسد:
9 - ثم قال : ومن حكايات الشيخ وكلامه قال : سئل الفضل بن شاذان رحمه الله عما روته الناصبة عن أمير المؤمنين ( عليه السلام ) أنه قال : ( لا أوتي برجل يفضلني على أبي بكر وعمر إلا جلدته حد المفتري )
بحارالانوار - العلامة المجلسي - ج 10 ص 377
در مورد آن چیزی که نواصب از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل کردند سؤال شد. آیا این روایت، روایت مورد پذیرش شیعیان است؟ آیا اصلاً شیعیان نقل کردهاند؟ یا طبق نقلی که در کتاب الفصول المختاره و در کتاب بحارالانوار موجود است نواصب نقل کردهاند و در الاختصاص هم که چنین چیزی وجود نداشت.
حسینی:
بینندگان عزیز دیدید که اینها چقدر تدلیس میکردند و نسبتهای دروغ به کتب شیعه و حرفهای امام علیهالسلام میدادند. شبکههای وهابی چقدر مناظرات المستقله را تحریف و جابهجا و سانسور کردند و از جاهای دیگر به برنامه شبهایی که آیت الله قزوینی حضور داشتند اضافه کردند چون کسانی که در المستقله بودند از بحث علمی در برابر آیت الله قزوینی عاجز بودند. قرآن کریم میفرماید:
وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ
سوره ابراهیم آیه42
و خدا را از آنچه ستمكاران مى كنند غافل مپندار جز اين نيست كه [كيفر] آنان را براى روزى به تاخير مى اندازد كه چشمها در آن خيره مى شود
این همه دروغ در شبکهای مثل المستقله یا شبکههای وهابی فارسی واقعاً ظلم است. و بعد هم که به دروغگوییهای المستقله افزودند اما بحمد الله خدا را شاکر هستیم که ما توانستیم حقایق را به شما نشان بدهیم و واقعیت و حقایقی که در صدر اسلام اتفاق افتاده است را برای شما مشخص کنیم تا این گرد و غباری که وهابیها به وجود آوردهاند تا چشمهای ما حقیقت را نبیند، کنار زده شود.
جناب آقای شرفی ممنونم و تشکر میکنم از شما عزیزانی که با ما همراه بودید. إنشاءالله که هر کجا هستید زیر توجهات حضرت بقیۀ الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء زندگیای پر از خیر و برکت داشته باشید. یا علی مدد خدا نگهدار.
پایان