2024 October 8 - سه شنبه 17 مهر 1403
آيا تشيع جعفري با تشيع علوي متفاوت است؟
کد مطلب: ١٠١٤٣ تاریخ انتشار: ٠٤ مهر ١٣٩٥ - ١٦:٥١ تعداد بازدید: 7564
پرسش و پاسخ » عمومي
آيا تشيع جعفري با تشيع علوي متفاوت است؟

آيا تشيع جعفري با تشيع علوي متفاوت است؟

توضيح سؤال:

مقدمه:

سؤال اول: بررسي پندار تضاد شيعه علوي بودن با گرفتن فقه از امام صادق عليه السلام

پاسخ اجمالي

پاسخ تفصيلي:

مطلب اول: بيان معناي لغوي واصطلاحي شيعه

معاني لغوي: :شيعه به معناي نصرت، توافق، پيروي و يار و هوادار و تابع و ...

شيعه به معناي يار، هوادار و تابع

معناي اصطلاحي شيعه:(معتقدين به امامت و خلافت بلافصل اميرالمومنين و فرزندان ايشان)

شيخ مفيد : تبعيت از امام علي عليه السلام و نفي امامت از ديگران

ابن منظور : شيعه اسم خاص براي پيروان علي عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام

ابن خلدون : شهرت اصطلاح شيعه در ميان فقها و متکلمين براي پيروان اميرالمومنين عليه السلام

شهرستاني : شيعه عمل کنندگان به وصيت رسول خدا

شيعه بودن بزرگان صحابه مانند عمار و ابوطفيل و...

بزرگان صحابه شيعه و تربيت يافته پيامبر صلي الله عليه و آله

رسول خدا صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام محوريت شيعه

آغاز شهرت تشيع از زمان شهادت پيامبر صلي الله عليه وآله

مطلب دوم: پيشينه لغت «شيعه» در زمان حيات پيامبر

شيعيان مشمول رضايت و خشنودي الهي

شيعيان، پيشواي پرهيزگاران

شيعيان راضي و دشمن اميرالمومنين سيه رو و خشمگين

علي و شيعته هم الفائزون در منبع عامه:

طريق اول:

طريق دوم:

طريق سوم:

طريق چهارم:

تصحيح روايت«حديث ابي» توسط مرحوم مجلسي رضوان الله عليه

نتيجه گيري از تعدد طرق اين روايت:

حجيت روايت مستفيض در کلام بزگان شيعه

محقق كركي

صاحب جواهر

علي و شيعته هم الفائزون در منبع شيعه:

مطلب سوم: شروع امامت الهي از امير مؤمنان و ختم آن به امام زمان (عليهم السلام)و ثابت بودن روش همه اهل بيت عليهم السلام

اتفاق بر تعداد امامان بعد پيامبر صلي الله عليه و آله

بيان اسامي اهل بيت عليهم السلام و لزوم شناخت امام

صدق عنوان تشيع در گروي شناخت همه امامان و اطاعت از همه آنها (به صورت جمعي)

تصحيح روايت توسط مرحوم مجلسي

خروج از تشيع با عدم شناخت هرکدام از امامان

امامان شرکاء و همراهان يکديگر در امامت

بررسي سندي اين روايت

12 نفر، مشترک در خلقت، وظيفه و نام

ائمه وارثان رسول الله صلي الله عليه و آله

حجت بودن و همگام بودن همه ائمه با قرآن

روايت اول : ائمه شاهد بر خلق و حجت خدا در زمين و همراه قرآن هستند و قرآن نيز با آنها است .

روايت دوم: حديث ثقلين

يكسان بودن کلام هر کدام از اهل بيت با يکديگر و با روايت رسول اکرم صلي الله عليه و آله

تصحيح روايت توسط مرحوم مجلسي رضوان الله عليه

نتيجه گيري اين بخش :

مطلب چهارم: نقش تاريخ و زمان در شهرت عنوان (جعفري)

كاهش محيط اختناق در زمان امام صادق عليه السلام

ظهور مکاتب انحرافي و مقابله امام صادق عليه السلام با آنان

معرفي منحرفين و افکار آنها به مسلمانان

تربيت شاگردان بارز و کارآزموده توسط امام صادق عليه السلام

نتيجه

سؤال دوم :

پاسخ اجمالي:

پاسخ تفصيلي:

حديث ثقلين:

حديث ثقلين در منابع عامه با سند صحيح

تصحيح روايت ثقلين توسط الباني

پيام ها و مدلول هاي حديث ثقلين

اعتراف اهل سنت و وهابيت به بهره گيري شيعيان و از مکتب اهل بيت عليهم السلام

الباني وهابي

صالح هران (از نويسندگان اهل سنت):

نتيجه :


آيا تشيع جعفري با تشيع علوي متفاوت است؟

توضيح سؤال:

يکي از استادان دانشگاه سوالي را مطرح کردند که من نتوانستم جوابش را ارائه کنم:

چرا بايد پيروان امام جعفر صادق عليه السلام، شيعه باشند؟ من به ثبوت مي‌گويم هر کس بر عقيده (امام علي و امام جعفر ص ادق عليهما السلام) باشد، شيعه نيست! اگر تشيع پيروان حضرت علي عليه السلام باشند و به اساس عقيده‌ي امام جعفر صادق عليه السلام از دين پيروي نمايند، پس تشيعي وجود ندارد، اگر دارد بايد اعمال شان را با سند ثابت نمايند؛ يعني بايد اثبات نمايند که فقه تشيع بر گرفته از عقيده امام علي عليه السلام و اهل بيت است.

کارکردهاي امروز تحت نام تشيع، هيچ رابطه با اهل بيت ندارد. و اهل بيت آينه منهج بوده اند.

لطفاً جواب را مفصلاً ارائه نمائيد تا بنده برايش جواب را ارائه بدارم.

اللهم عجل لوليک الفرج.

مقدمه:

در مطالب ارسالي، دو سؤال وجود دارد كه ابتدا آن را تفكيك نموده و پس از آن پاسخ خواهيم داد.

در قسمت نخست، اين شبهه پيش آمده است كه اگر كسي شيعه و پيرو اميرمؤمنان عليه السلام باشد، چگونه مي‌تواند عقيده‌ي خود را از امام صادق عليه السلام بگيرد،‌ گويا ايشان عقيده‌‌ي علوي و جعفري را در تضاد مي‌بيند از اين رو مي‌گويد:

«هر کس بر عقيده (امام علي و امام جعفر صادق عليهما السلام) باشد، شيعه نيست، اگر تشيع پيروان حضرت علي عليه السلام باشند و به اساس عقيده‌ي امام جعفر صادق عليه السلام از دين پيروي نمايند، پس تشيعي وجود ندارد».

در قسمت دوم اين سؤال مطرح شده است كه: «کارکردهاي امروز تحت نام تشيع هيچ ربطي با اهل بيت ندارد. و اهل بيت آينه منهج بوده اند.»

از اين دو سؤال، ابتدا پاسخ اجمالي و بعد از آن تفصيلا پاسخ خواهيم داد.

سؤال اول: بررسي پندار تضاد شيعه علوي بودن با گرفتن فقه از امام صادق عليه السلام

در قسمت اول، اين سؤال مطرح شده است:

«هر کس بر عقيده (امام علي و امام جعفر صادق) باشد، شيعه نيست، اگر تشيع پيروان حضرت علي عليه السلام باشند و به اساس عقيده‌ي امام جعفر صادق عليه السلام از دين پيروي نمايند، پس تشيعي وجود ندارد».

پاسخ اجمالي

بررسي متون تاريخي، لغوي و حديثي مشخص مي کند که شيعه به معناي پيروان و هواداران پيامبر و اهل بيت عليهم السلام مي باشد؛ سابقه اين تعبير به زمان نبي اکرم صلي الله عليه و آله برميگردد و بعد از حيات ايشان نيز براي هر کدام از اولاد اميرالمومنين عليه السلام، عنوان امام و براي پيروان ائمه عليهم السلام عنوان شيعه به کار رفته است، در اين ميان عوامل زماني و اجتماعي و.. سبب شده است که شيعه با عنوان جعفري شهرت بيشتري پيدا کند، ولي ادله متعدد ثابت مي کند اين شهرت، دليل تبعيت از يک امام و رها کردن امامان ديگر نمي شود و شيعيان همه ائمه را به عنوان حجت هاي الهي مي‌شناسند.

پاسخ تفصيلي:

پاسخ اين سوال در ضمن چند بخش بيان مي شود.

مطلب اول: بيان معناي لغوي واصطلاحي شيعه

معاني لغوي: :شيعه به معناي نصرت، توافق، پيروي و يار و هوادار و تابع و ...

واژه‌ي شيعه در لغت به معناي متابعت و پيروي، نصرت و ياري کردن و توافق در قول يا عمل است، ابن منظور، در كتاب «لسان العرب» به اين مطلب تصريح مي کند:

الشيعة: كل قوم اجتمعوا على أمر فهم شيعة، وكلّ قوم أمرهم واحد يتبع بعضهم رأي بعض فهم شيعة، والجمع شيع.

الأفريقي المصري، جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور (متوفاى711هـ)، لسان العرب،8، 188، مادة : شيع ناشر: دار صادر - بيروت، الطبعة: الأولى.

هر گروهي که بر يک ديدگاه و يا امر واحدي اجتماع داشته باشند و برخي از نظر برخي ديگر پيروي نمايند؛ به آنها شيعه ‌مي‌گويند و جمع آن نيز «شيع» است.

شيعه به معناي يار، هوادار و تابع

طريحي يكي ديگر از لغت شناسان،‌ شيعه را به معناي تابع, يار و هوادار معنا كرده است:

الشِّيعَةُ: الأتباع و الأعوان و الأنصار مأخوذ من الشياع، و هو الحطب الصغار التي تشتعل بالنار و تعين الحطب الكبار على إيقاد النار، وكل قوم اجتمعوا على أمر فهم شيعة. ثمّ صارت الشيعة جماعة مخصوصة.

الطريحي، فخرالدين (متوفاي 1085هـ)، مجمع البحرين، ج 4 ، ص 356تحقيق: السيد أحمد الحسيني، ناشر: مكتب النشر الثقافة الإسلامية، الطبعة الثانية 1408 -

شيعه به معناي پيروان، ياران و هواداران مي باشد و از شياع گرفته شده است و آن هيزم کوچکي است که با آتش شعله ور مي‌شود و به هيزم بزرگ، براي برافروخته شدن کمک مي‌کند و به هرگروهي که اتفاقي بر يک عقيده و امر داشته باشند، شيعه ‌مي‌گويند؛ سپس اين اصطلاح به عنوان نام، براي گروه خاص شد.

بنا به ديدگاه اين دو لغت شناس مشهور، اجتماع و اتفاق بر يک ديدگاه و هواداري از يک عقيده، معيار براي صدق عنوان شيعه مي‌باشد.

معناي اصطلاحي شيعه:(معتقدين به امامت و خلافت بلافصل اميرالمومنين و فرزندان ايشان)

در اصطلاح،‌ اگر واژه «شيعه» بدون الف ولام به كار رود، معناي گسترده اي دارد و به هر فردي اطلاق مي‌شود كه از شخص ديگر يا مذهب و طريقتي پيروي مي‌كند.

اما اگر با الف و لام (الشيعه) گفته شود، به گروهي از امت اسلامي كه به امامت و خلافت بلا فصل اميرمؤمنان عليه السلام و فرزندان آن حضرت اعتقاد دارند، اطلاق مي‌شود.

شيخ مفيد : تبعيت از امام علي عليه السلام و نفي امامت از ديگران

شيخ مفيد رحمة الله عليه، شيعه را به عنوان تابعان اميرالمومنين عليه السلام و اولاد ايشان و معتقدين به امامت بلافصل ايشان معرفي مي کند:

فأما إذا أدخل فيه علامة التعريف فهو على التخصيص لا محالة لاتباع أمير المؤمنين - صلوات الله عليه - على سبيل الولاء والاعتقاد لإمامته بعد الرسول - صلوات الله عليه وآله - بلا فصل ونفي الإمامة عمن تقدمه في مقام الخلافة .

البغدادي، الشيخ المفيد محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله، العكبري، (متوفاي413هـ) أوائل المقالات، ص 35 تحقيق: الشيخ إبراهيم الأنصاري، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، الطبعة الثانية 1414- 1993م

هرگاه علامت معرفه (الف و لام) بر واژه روي «شيعه» وارد شود‌، بدون شك فقط به پيروان اميرالمومنين عليه السلام اطلاق مي گردد، كساني كه معتقد به ولايت و امامت اميرالمومنين عليه السلام بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله هستند و امامت افرادي را كه قبل از اميرالمؤمنين عليه السلام ، خلافت مي كردند، نفي مي كنند.

البته پيروي مطلق از اميرمومنان عليه السلام، مستلزم پذيرش امامت يازده امام بعد از ايشان مي‌باشد.

ابن منظور : شيعه اسم خاص براي پيروان علي عليه السلام و اهل بيت عليهم السلام

«ابن منظور» در لسان العرب، لغت شيعه را اسم، عنوان و اصطلاح براي مواليان علي عليه السلام و خاندان ايشان معرفي مي کند.

اصلُ الشِّيعة الفِرقة من الناس ، ويقع على الواحد والاثنين والجمع والمذكر والمؤنث بلفظ واحد ومعنى واحد ، وقد غلَب هذا الاسم على من يتَوالى عَلِيا وأَهلَ بيته ، رضوان الله عليهم أَجمعين ، حتى صار لهم اسماً خاصّاً فإِذا قيل : فلان من الشِّيعة عُرِف أَنه منهم

محمد بن مكرم بن منظور الأفريقي المصري الوفاة: 711 ، لسان العرب ج 8 ص 189 ، دار النشر : دار صادر - بيروت ، الطبعة : الأولى

اصل شيعه به معناي گروهي از مردم مي باشد و شيعه در مفرد، مثني، جمع، مونث و مذکر با لفظ يکسان مي آيد و واژه «شيعه» در مورد کسي که ولايت علي و اهل بيت ايشان(عليهم السلام) _ که خدا از ايشان راضي باشد _ را پذيرفته باشند، بيشتر به كار مي رود و اين مقدار استفاده در حدي بوده كه سبب شده لقب «شيعه» به عنوان نام اختصاصي اين دسته به حساب آيد، به طوري که وقتي گفته ميشود فلاني شيعه است، دانسته مي شود او از پيروان اهل بيت عليهم السلام مي باشد.

ابن خلدون : شهرت اصطلاح شيعه در ميان فقها و متکلمين براي پيروان اميرالمومنين عليه السلام

ابن خلدون، شيعه را داراي معناي مشهور در ميان فقها و متکلمين معرفي مي کند

اعلم أن الشيعة لغة هم الصحب والأتباع ويطلق في عرف الفقهاء والمتكلمين من الخلف والسلف على اتباع علي وبنيه رضي الله عنهم

عبد الرحمن بن محمد بن خلدون الحضرمي الوفاة: 808 ، مقدمة ابن خلدون ج 1، ص 196 دار النشر : دار القلم - بيروت - 1984 ، الطبعة : الخامسة

«شيعه» در لغت به معناي همراهان و پيروان مي باشد و در اصطلاح فقها و عالمان علم كلام در گذشته و حال، به معناي پيروان علي و فرزندان ايشان(عليهم السلام) مي باشد.

شهرستاني : شيعه عمل کنندگان به وصيت رسول خدا

شهرستاني، عالم مشهور اهل سنت، هواداران و ياوران امام علي عليه السلام که ايشان را، براساس وصيت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله، امام خود مي دانند، شيعه معرفي مي کند:

الشيعة هم الذين شايعوا علياً عليه السلام على الخصوص وقالوا بإمامته وخلافته نصاً ووصيتة، إما جليا وإما خفياً، واعتقدوا أن الإمامة لا تخرج من أولاده، وإن خرجت فبظلم يكون من غيره أو تقية من عنده ، وقالوا : ليست الإمامة قضية مصلحية تناط باختيار العامة، وينتصب الإمام بنصبهم ، بل هي قضية أصولية ، وهي ركن الدين لا يجوز للرسل إغفاله وإهماله ، ولا تفويضه إلى العامة وإرساله .

الشهرستاني، محمد بن عبد الكريم بن أبي بكر أحمد (متوفاى548هـ)، الملل والنحل، ج 1، ص 146، تحقيق: محمد سيد كيلاني، ناشر: دار المعرفة - بيروت – 1404هـ.

افرادي که به طور خاص از علي عليه السلام پيروي مي کنند شيعه نام دارند؛ آنان قائل به امامت و خلافت علي عليه السلام براساس وصيت پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) و روايات هستند؛ البته اين روايات، گاهي با صراحت تمام و گاهي نيز به صورت غير آشکار (با كنايه) مي باشد، همچنين معتقد هستند که امامت از فرزندان [حضرت] علي [عليه السلام] خارج نمي شود؛ اگر امامت از اين دايره خارج شود و به کسي ديگر برسد، يا به واسطه ظلم افراد ديگر است يا به جهت تقيه وحفظ جان از جانب آن فرد علوي مي باشد؛ شيعيان بر اين عقيده هستند امامت از قبيل اموري نيست که عموم مردم به واسطه مصلحت، در موردش تصميم بگيرند و امام را منصوب كنند، بلکه قضيه اي بنيادين و مهم است كه ركن و اصل دين مي باشد و براي پيامبران جايز نيست که از آن غافل شوند و نسبت به آن اهمال کند و جايز نيست به مردم واگذار کند.

شيعه بودن بزرگان صحابه مانند عمار و ابوطفيل و...

علاوه بر مطالب بيان شده در مورد شيعيان و جايگاه آنها؛ در زمان پيامبر نيز تعداد زيادي از صحابه از شيعيان امير مؤمنان عليه السلام بوده اند و به وصيت رسول خدا صلي الله عليه و آله عمل کرده اند و همين معناي اصطلاحي بيان شده در موردشان مصداق و مفهوم پيدا کرده است، در اينجا به دو نقل بسنده مي كنيم:

محمد كرد علي يكي از علماي اهل سنت، تصريح مي کند که بسياري از صحابه مانند عمار، حذيفه و ابوذر غفاري تابع و عمل کننده به تمام ارکان دين از جمله ولايت بوده اند:

عرف جماعة من كبار الصحابة بموالاة علي في عصر رسول الله صلى الله عليه وسلم مثل سليمان الفارسي القائل : بايعنا رسول الله على النصح للمسلمين والائتمام بعلي بن أبي طالب والموالاة له . ومثل أبي سعيد الخدري الذي يقول : أمر الناس بخمس فعلموا بأربع وتركوا واحدة . ولما سئل عن الأربع قال : الصلاة والزكاة وصوم شهر رمضان والحج قيل : فما الواحد التي ترموها ؟ قال : ولاية علي بن أبي طالب قيل له : وإنما لمفروضة معهن قال : هي مفروضة معهن . ومثل أبي ذو الغفاري وعمار بن ياسر وحذيفة بن اليمان وذي الشهادتين خزيمة بن ثابت وأبي أيوب الأنصاري وخالد بن سعيد بن العاص وقيس ابن سعد عبادة وكثير أمثالهم.

محمد بن عبد الرزاق بن محمَّد ، كُرْد عَلي (المتوفى : 1372ه‍)، خطط الشام ج 6، ص 245، ناشر مكتبة النوري، دمشق.

جمعيتي از بزرگان صحابه در عهد رسول خدا صلي الله عليه و آله به موالات و دوستي با علي(عليه السلام) شناخته مي شدند، مانند سلمان فارسي که مي گفت که با رسول خدا صلي الله عليه و آله بيعت کرديم تا در خيرخواهي و نشان دادن راه به مردم کوتاهي نکرده باشيم و همچنين در مورد امام قرار دادن علي بن ابيطالب [عليهما السلام] و دوستي با او (يعني همين کار را انجام داديم و با او بيعت کرديم)؛ ابو سعيد خدري نيز گفت که مردم به 5 مساله امر شدند که به 4 مورد آن عمل کردند و يکي از آن ها را رها کردند، وقتي در مورد آن 4 چيز از او سوال شد، گفت نماز و زکات و روزه ماه رمضان و حج و سوال شد، آن موردي که رها شد (مردم عمل نکردند) کدام بود؟ ابو سعيد گفت: آن يک مورد ولايت اميرالمومنين (عليه السلام ) بود، از او سوال کردند که ولايت با آن موارد واجب بود؟ گفت بله ولايت نيز در كنار آن موارد واجب بود و مانند(مانند سلمان که معتقد به ولايت اميرالمومنين بود)، ابوذر غفاري و عمار ياسر و حذيفه بن يمان و ذي الشهادتين، خزيمه بن ثابت و ابو ايوب انصاري و خالد بن سعيد انصاري و خالد بن سعيد بن العاص و قيس ابن سعد عباده و تعداد زيادي ديگر از صحابه بودند.

وي در ادامه به نقل از ابوحاتم رازي چنين مي نويسد:

ذكر أبو حاتم الرازي في كتاب الزينة في الألفاظ المتداولة بين أرباب العلوم على ما نقل في كتاب الروضات : أنّ أول اسم ظهر في الإسلام على عهد رسول الله صلى الله عليه وآله الشيعة وكان لقب أربعة من الصحابة وهم : أبو ذر وسلمان وعمار والمقداد إلى أن آن أوان صفين فاشتهر بين موالي علي عليه السلام .

محمد بن عبد الرزاق بن محمَّد ، كُرْد عَلي (المتوفى : 1372ه‍)، خطط الشام ج 6، ص 245، ناشر مكتبة النوري، دمشق.

بنابر نقل كتاب «الروضات»، ابو حاتم رازي در كتاب «الزينة في الألفاظ المتداولة بين أرباب العلوم» گفته است اولين اسمي كه در اسلام در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله ايجاد شد، واژه شيعه بود، اين كلمه لقب چهار تن از اصحاب امير مؤمنان صلوات الله و سلامه عليه بود كه عبارت بودند از: ابوذر، سلمان، عمار و مقداد؛ اين لقب در اوايل شروع جنگ صفين براي همه پيروان آن حضرت مشهور شد.

ابن ابي حاتم در كتاب الزينة چنين مي نويسد:

فتبين أن الشيعة لقب لقوم كانوا قد الفوا امير المؤمنين عليا صلوات الله عليه في حياة رسول الله صلي الله عليه وآله و عرفوا به مثل سلمان الفارسي و ابي ذر الغفاري و المقداد بن الاسود و عمار بن ياسر و غيرهم كان يقال لهم شيعة علي عليه السلام و اصحاب علي عليه السلام.

ابن ابي حاتم،‌كتاب الزينة،‌ صص 83-84، نسخه خطي.

آشكار شد كه واژه «شيعه» لقب گروهي بود كه در زمان زندگي رسول خدا صلي الله عليه وآله، محبت و الفت امير مؤمنان عليه السلام را داشتند و به همين امر شناخته مي شدند. افرادي همچون سلمان فارسي و ابوذر غفاري و مقداد بن اسود و عمار بن ياسر و غير آنها ،را شيعيان علي و اصحاب علي [عليه السلام] مي ناميدند.

در اين نقل شيعه را به عنوان لقب پيروان و دوستداران امير مؤمنان عليه السلام در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله معرفي مي کند که در اين راه بزرگان صحابه مانند سلمان و اباذر و مقداد و عمار موفق به دريافت مدال افتخار پيروي از آن حضرت گرديده اند.

بزرگان صحابه شيعه و تربيت يافته پيامبر صلي الله عليه و آله

صبحي صالح، لغت شناس و انديشمند و مولف بزرگ جهان عرب به نام بزرگان صحابه که شيعه و تربيت يافته رسول خدا بودند، تصريح مي کند.

كان بين الصحابة حتى في عهد النبي ( صلى الله عليه وآله وسلم ) لربيبه علي ، منهم : أبو ذر الغفاري ، والمقداد بن الأسود ، وجابر بن عبد الله ، وأبي بن كعب ، وأبو الطفيل عمر بن وائلة ، والعباس بن عبد المطلب وجميع بنيه ، وعمار بن ياسر ، وأبو أيوب الأنصاري.

النظم الإسلامية نشٲتها و تطورها، صبحي صالح: ص 96 .

در ميان صحابه حتي در زمان پيامبراکرم صلي الله عليه و آله عده اي تربيت شده ي توسط [حضرت] علي [عليه السلام] بودند که تعدادي از آنها عبارتند از : ابوذر غفاري ، مقداد بن اسود ، جابر بن عبد الله ، ابي بن كعب ، ابوالطفيل عامر بن وائله، عباس بن عبد المطلب و تمامي فرزندانش ، عمار بن ياسر ، وابو ايوب الانصاري.

احمد امين مصري در اين باره مي گويد:

وقد بدأ التشيع من فرقه من الصحابه کانوا مخلصين في حبّهم لعلي يرونه أحق بالخلافه لصفات رأوها فيه. ومن اشهرهم سلمان وابوذر والمقداد.

احمد امين،‌ ضحي الإسلام ج 3، ص 209،‌ چاپ هفتم،‌ ناشر: مكتبة نهضة المصرية،‌ قاهرة.

پيدايش تشيع از گروهي از صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم شروع شد که در محبت به حضرت على بسيار مخلص بوده، و ايشان را به خاطر صفات و فضايلى که در ايشان ديده بودند، آن حضرت را سزاوارترين فرد به امامت مى دانستند . و مشهورترين آنان سلمان و ابوذر و مقداد بودند.

رسول خدا صلي الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام محوريت شيعه

آنچه به عنوان مفهوم شيعه از عبارات پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و نقل هاي تاريخي و تعاريف لغوي مشخص مي شود اين است که شيعه کساني بوده اند که در زمان زندگي رسول اکرم صلي الله عليه و آله، حول محور رسول خدا صلي الله عليه وآله سير نموده و تحت تربيت امر المؤمنين عليه السلام و گوش به فرمان آن حضرت بودند و بزرگاني مانند سلمان، اباذر، مقداد،‌ عمار و حذيفه به عنوان افراد شاخص اين جريان بودند که همواره عاشق و محب اهل بيت عليهم السلام و حق بوده اند و بعد از حيات نبي اکرم صلي الله عليه و آله نيز به توصيه ايشان، از اهل بيت عليهم السلام پيروي کرده اند و به توصيه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله از دامان اهل بيت عليهم السلام جدا نشده اند و آنان را به عنوان محور حرکت خود قرار داده اند و به واسطه اين منش و روش، سعادت خود را تضمين کرده اند.

روايات اين موضوع را به صورت مفصل در مقاله‌ي ديگر آورده ايم لطفا به اين آدرس مراجعه کنيد.

مذهب شيعه در چه زماني پايه گذاري شده است ؟

آغاز شهرت تشيع از زمان شهادت پيامبر صلي الله عليه وآله

با نگاهي به تاريخ اسلام مشخص مي شود شيعه به صورت رسمي بعد از شهادت پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله در صحنه‌ي سياسي ظهور پيدا كرد و اين واژه براي ‌كساني كه امير مؤمنان عليه السلام را خليفه بلافصل آن حضرت مي‌دانستند، به كار مي رفت.

ابن خلدون تاريخ نگار متعصب سني بيان مي کند که مبدآ دولت شيعه از زمان وفات رسول خدا صلي الله عليه و آله بوده است.

مبدأ دولة الشيعة: اعلم أنّ مبدء هذه الدولة، أنّ أهل البيت لمّا توفي رسول اللّه صلي اللّه عليه وسلّم كانوا يرون أنّهم أحق بالأمر وأنّ الخلافة لرجالهم دون سواهم من قريش ..... وفي قصّة الشوري أنّ جماعة من الصحابة كانوا يتشيعون لعليويرون استحقاقه علي غيره ولمّا عدل به إلي سواه تأففوا منه وأسفوا له مثل الزبير ومعه عمار بن ياسر والمقداد بن الأسود وغيرهم.

. إبن خلدون الحضرمي، عبد الرحمن بن محمد (متوفاى808 هـ)، مقدمة ابن خلدون، ج 3 ،ص215، ناشر: دار القلم - بيروت - 1984، الطبعة: الخامسة.

ابن خلدون درباره ي مبدأ ظهور شيعه مي‌گويد: بدان مبدأ تشكيل شيعه اين است كه وقتي رسول خدا صلي الله عليه (و آله) و سلم از دنيا رفتند، اهل بيت(عليه السلام) خلافت را حق مُسلَّم خود مي‌دانستند و معتقد بودند خلافت سزاوار مردان بني هاشم است و ديگر مردان قريش حقي درخلافت ندارند، در قضيه شوري (منظور سقيفه است) نيز گروهي ازصحابه، از شيعيان علي (عليه السلام) محسوب مي‌شدند و معتقد بودند غير از علي (عليه السلام)، هيچ كس استحقاق خلافت را ندارد و زماني كه خلافت را فردي غير از علي(عليه السلام) به دست آورد، از اين امر اظهار بيزاري نمودند و تأسف خوردند که نمونه اين افراد زبير و عمار بن ياسر و مقداد بن اسود و افراد ديگر مي باشند.

مطلب دوم: پيشينه لغت «شيعه» در زمان حيات پيامبر

مطلب ديگري كه در پاسخ اين سؤال روشن مي شود اين است كه شيعه به معناي خاصي كه در بالا ذكر كرديم،‌ در زمان حيات مبارك رسول خدا صلي الله عليه وآله وجود داشته و طبق گزارش علماي اهل سنت از جمله سيوطي که از مفسران معروف آنها مي باشد، رسول خدا صلي الله عليه وآله براي پيروان امير مؤمنان لفظ «شيعه» را آورده اند و از آنها به عنوان بهترين افراد ياد فرموده است؛ در ادامه تعدادي از روايت ها که از لسان مبارک رسول خدا صلي الله عليه و آله بيان شده است و جايگاه شيعيان را بيان مي کند، خواهد آمد.

شيعيان مشمول رضايت و خشنودي الهي

ابن عدي از ابن عباس روايت کرده است که رسول خدا شيعيان مورد رضايت الهي مي باشند.

وأخرج ابن عدي عن ابن عباس قال : لما نزلت (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لعلي : هو أنت وشيعتك يوم القيامة راضين مرضيين.

السيوطي، جلال الدين أبو الفضل عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاى911هـ)، الدر المنثور، ج 8 ، ص 587، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993.

ابن عدي از ابن عباس نقل كرده است كه مي‌گويد: هنگامي كه اين آيه «همانا كساني كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، بهترين مخلوقات هستند» نازل شد، رسول خدا صلي الله عليه وآ‌له خطاب به امير المؤمنين علي (عليه السلام) فرمود: بهترين موجودات شما و شيعيان شما هستند كه روز قيامت راضي و مورد رضايت خدا هستند.

شيعيان، پيشواي پرهيزگاران

حاکم نيشابوري نيز در روايتي مشابه، آورده است که رسول اکرم صلي الله عليه و آله، شيعيان را بهترين بندگان معرفي مي فرمايد.

حدثنا الحاكم أبو عبد الله الحافظ قراءة وإملاءا أخبرنا أبو بكر بن أبي دارم الحافظ بالكوفة أخبرنا المنذر بن محمد بن المنذر ، قال : حدثني أبي ، قال : حثني عمي الحسين بن سعيد ، عن أبيه ، عن إسماعيل بن زياد البزاز ، عن إبراهيم بن مهاجر مولى آل شخبرة قال : حدثني يزيد بن شراحيل الأنصاري كاتب علي ، قال : سمعت عليا يقول : حدثني رسول الله صلى الله عليه وآله وأنا مسنده إلى صدري فقال : يا علي أما تسمع قول الله عز وجل : ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) هم أنت وشيعتك ، وموعدي وموعدكم الحوض ، إذا اجتمعت الأمم للحساب تدعون غراء محجلين.

الحاكم الحسكاني، وفات : ق 5، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، جلد 2 ص 459، تحقيق : الشيخ محمد باقر المحمودي،چاپ : الأولى، سال چاپ : 1411 - 1990 م،ناشر : مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامي - طهران / مجمع إحياء الثقافة الإسلامية – قم

ابراهيم بن مهاجر از يزيد بن شراحيل الانصاري، کاتب امير مؤمنان علي(عليه السلام) نقل مي كند كه مي گويد شنيدم علي(عليه السلام) فرمود: پيامبر صلي الله عليه وآله در حاليکه به من تکيه داده بودند، فرمودند: آيا اين فرموده الهي را نشنيدي: ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) (مقصود از آنها) تو و شيعيانت مي باشند، وعده گاه من و شما حوض کوثر است، وقتي امت براي حسابرسي حاضر شدند، با عنوان پيشواي پرهيزگاران خوانده مي شويد.

شيعيان راضي و دشمن اميرالمومنين سيه رو و خشمگين

حاکم حسکاني، در روايت مشابه با روايت قبل با مضموني يکسان با طريق ديگر، گفتار رسول خدا صلي الله عليه و آله را بيان مي کند که به علي عليه السلام و پيروان ايشان، لقب شيعه داده اند و آن ها را مورد رضايت خدا معرفي کرده اند.

خبرناه أبو بكر الحارثي أخبرنا أبو الشيخ الأصبهاني حدثنا إسحاق بن أحمد الفارسي حدثنا حفص بن عمر المهرقاني حدثنا حيوية - يعني إسحاق بن إسماعيل - عن عمر بن هارون ، عن عمرو ، عن جابر ، عن محمد بن علي وتميم بن حذلم : عن ابن عباس قال : لما نزلت هذه الآية : ( إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية ) قال النبي صلى الله عليه وآله وسلم لعلي : هو أنت وشيعتك ، تأتي أنت وشيعتك يوم القيامة راضين مرضيين ، ! ويأتي عدوك غضابا مقمحينقال ( علي ) : يا رسول الله ومن عدوي ؟ قال : من تبرأ منك ولعنك ثم قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم : من قال : رحم الله عليا يرحمه الله .

الحاكم الحسكاني، وفات : ق 5، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، جلد 2 ص 459، تحقيق : الشيخ محمد باقر المحمودي،چاپ : الأولى، سال چاپ : 1411 - 1990 م،ناشر : مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامي - طهران / مجمع إحياء الثقافة الإسلامية – قم.

از ابن عباس روايت شده است که وقتي اين آيه نازل شد(إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية )، پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اي علي(عليه السلام): مقصود از اين آيه تو و شيعيان تو هستند، تو و شيعيانت روز قيامت راضي از خداوند و خداوند از شما راضي مي باشد و دشمن تو در حاليکه سيه رو و غضب ناک است، وارد مي شود، علي(عليه السلام) اي رسول خدا(صلي الله عليه و آله) چه کساني دشمن من هستند؟ رسول خدا(صلي الله عليه و آله ) فرمود: کساني که از تو برائت بجويد و تو را لعن کند، سپس رسول خدا(صلي الله عليه و آله )فرمود: هرکس بگويد خدا علي(عليه السلام) را رحمت کند، خدا او را مورد رحمت و خير خود قرار دهد.

طبراني پيرامون جنگ جمل به نقل از عبد الله بن نجي چنين نقل مي كند:

حدثنا علي بن سعيد الرازي قال نا محمد بن عبيد المحاربي قال نا عبد الكريم أبو يعفور عن جابر عن أبي الطفيل عن عبد الله بن نجي أن عليا اتى يوم البصرة بذهب أو فضة فنكته وقال ابيضي واصفري وغري غيري غري اهل الشام غدا إذا ظهروا عليك فشق قوله ذلك على الناس فذكر ذلك له فأذن في الناس فدخلوا عليه فقال ان خليلي قال يا علي انك ستقدم على الله وشيعتك راضين مرضيين ويقدم عليه عدوك غضاب مقمحين ثم جمع علي يده إلى عنقه يريهم كيف الاقماح.

الطبراني، ابي القاسم سليمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج4، ص 187، ح3934، تحقيق: طارق بن عوض الله بن محمد – عبدالمحسن بن ابراهيم الحسيني، ناشر: دار الحرمين، 1415 هـ.ق.

عبدالله بن نجي مي گويد: روز جنگ جمل براي امير مؤمنان صلوات الله و سلامه عليه طلا و نقره آوردند، حضرت آنها را پراكنده ساخت و فرمود: بدرخشيد و غير مرا گول بزنيد، اهل شام را گول بزنيد زماني كه فردا [كنايه از آينده] بر شما پيروز مي شوند [به شما دست مي يابند]. راوي مي گويد: اين كلام حضرت امير سلام الله عليه بر مردم گران آمد، برخي از اصحاب ايشان عرضه داشتند مطالبي كه فرموديد بر برخي گران آمده، حضرت مردم را صدا زدند كه نزد ايشان بيايند، وقتي آمدند، ايشان فرمودند: دوست [صميمي و اختصاصي من،] پيامبر صلي الله عليه وآله فرمودند:‌اي علي در قيامت تو و شيعيانت [پيروانت] بر خداوند وارد مي شويد در حالي كه از خدا راضي هستيد و خداوند نيز از شما رضايت دارد و دشمن تو بر خدا وارد مي شود در حالي كه خشمگين است و دستانش به گردنش بسته شده است. سپس حضرت دستان خود را به سمت گردن خود جمع نمودند تا چگونگي «اقماح» را به آنها نشان دهند.

علي و شيعته هم الفائزون در منبع عامه:

ابن عساكر در روايتي ديگر به نقل از جابر بن عبدالله انصاري آورده است، اميرالمومنين و شيعيان ايشان را بهترين بندگان معرفي مي کند.

وأخرج ابن عساكر عن جابر بن عبد الله قال كنا عند النبي صلى الله عليه وسلم فأقبل علي فقال النبي صلى الله عليه وسلم : والذي نفسي بيده إن هذا وشيعته لهم الفائزون يوم القيامة ونزلت «إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية» فكان أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم إذا أقبل علي قالوا : جاء خير البرية

عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، الدر المنثور ج 8 ص 589 دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1993

جابر بن عبد الله مي گويد: نزد رسول خدا صلي الله عليه و (آله) بوديم، سپس امير المؤمنين علي(عليه السلام) آمد و پيامبر صلي الله عليه و (آله) فرمود: قسم به کسي جانم به دست اوست، او(اميرالمومنين عليه السلام) و پيروان او رستگاران هستند. بعد از نزول اين آيه (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية)، هر وقت صحابه با ايشان روبرو مي شدند مي گفتند: بهترين بندگان آمد.

سيوطي در کتاب «الدرالمنثور» و علماي ديگر تعدادي ديگر از اسانيد اين روايت را ذکر کرده اند.

طريق اول:

وأخرج ابن عدي وابن عساكر عن أبي سعيد مرفوعا : علي خير البرية

عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، الدر المنثور ج 8 ص 589 دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1993

ابن عدي و ابن عساکر از ابي سعيد از رسول خدا صلي الله عليه و اله روايت کرده اند که علي عليه السلام بهترين بندگان است.

أخبرناه أبو عمرو ( محمد بن عبد الله ) البسطامي أخبرنا أبو أحمد بن عدي الجرجاني حدثنا الحسن بن علي بن عبد الله الأهوازي حدثنا معمر بن سهل حدثنا أبو سمرة أحمد بن سالم بن خالد بن جابر بن سمرة ، حدثنا شريك ، عن الأعمش ، عن عطية : عن أبي سعيد ، قال : قال رسول الله صلى الله عليه وآله : علي خير البرية .

الحاكم الحسكاني، وفات : ق 5، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، جلد 2 ص 471، تحقيق : الشيخ محمد باقر المحمودي،چاپ : الأولى، سال چاپ : 1411 - 1990 م،ناشر : مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامي - طهران / مجمع إحياء الثقافة الإسلامية - قم

عطيه از ابي سعيد روايت کرده است که او گفت : رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود که علي بهترين اهل زمين است.

طريق دوم:

وأخرج ابن عدي عن ابن عباس قال : لما نزلت « إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية» قال رسول الله صلى الله عليه وسلم لعلي : هو أنت وشيعتك يوم القيامة راضين مرضيين.

عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، الدر المنثور ج 8 ص 589 دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1993

ابن عدي از ابن عباس روايت شده است که وقتي اين آيه نازل شد (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية)، پيامبر اکرم صلي الله عليه و (آله) و سلم به امير مؤمنان علي(عليه السلام )فرمود: تو و شيعيان تو روز قيامت راضي از خدا است و خدا نيز ازآنها راضي است.

طريق سوم:

وأخرج ابن مردويه عن علي قال : قال لي رسول الله صلى الله عليه وسلم : ألم تسمع قول الله : « إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية» أنت وشيعتك وموعدي وموعدكم الحوض إذا جئت الأمم للحساب تدعون غرا محجلين.

عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911 ، الدر المنثور ج 8 ص 589 دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1993

ابن مردويه مي گويد که (امام) علي(عليه السلام) فرمود که پيامبر صلي الله عليه و (آله) و سلم فرمود: آيا گفتار خداوند (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير البرية) را شنيده اي ؟ منظور تو و شيعيان تو هستند، موعد من و شما در قيامت حوض [كوثر] است، وقتي امت براي حساب مي آيند، شما پيشواي پرهيزگاران خوانده مي شويد.

طريق چهارم:

وقد حدثنا بن حميد قال ثنا عيسى بن فرقد عن أبي الجارود عن محمد بن علي أولئك هم خير البرية فقال النبي صلى الله عليه وسلم أنت يا علي وشيعتك

محمد بن جرير بن يزيد بن خالد الطبري أبو جعفر الوفاة: 310 ، تفسير الطبري ج 30، ص 264 دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1405

ابي جارود از امام باقر عليه السلام روايت کرده است که ايشان در مورد آيه (أولئك هم خير البرية) فرمود که رسول اکرم صلي الله عليه (و آله) و سلم مقصود از اين آيه، تو و شيعيان تو هستي.

روايت از امام باقر عليه السلام از رسول اکرم صلي الله عليه و آله روايت شده است که اين روايت به موجب روايت حديثي، حديث ابي تا رسول خدا، روايت متصل و صحيح مي باشد.

تصحيح روايت«حديث ابي» توسط مرحوم مجلسي رضوان الله عليه

مرحوم علامه محمد تقي مجلسي سند اين روايت را صحيح مي­داند و مي­فرمايد:

و في القوي كالصحيح، عن هشام بن سالم و حماد بن عثمان و غيره قالوا:

سمعنا أبا عبد الله عليه السلام يقول: حديثي‏ حديث‏ أبي‏، و حديث أبي حديث جدي، و حديث جدي حديث الحسين، و حديث الحسين حديث الحسن، و حديث الحسن حديث أمير المؤمنين،

مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج‏12 ؛ ص175، تحقيق : نمقه وعلّق عليه وأشرف على طبعه « السيد حسين الموسوي الكرماني والشيخ علي پناه الإشتهاردي » قم، ناشر : بنياد فرهنك اسلامي حاج محمد حسين كوشانپور، چاپ:. محرم الحرام 1399

در روايتي قوي که مانند روايت صحيح است، هشام بن سالم و حماد بن عثمان و عده اي ديگر، گفته اند: از امام صادق عليه السلام شنيديم که ايشان فرمودند حديث من، حديث پدرم است و... .

براي بررسي ارتباط شيعيان با اهل بيت عليهم السلام و يکسان بودن کلام اهل بيت با پيامبر به اين آدرس مراجعه فرماييد.

آيا شيعيان ، سنت هاي پيامبر را اجرا مي كنند ؟

نتيجه گيري از تعدد طرق اين روايت:

از مجموع اين روايت ها كه توسط بزرگان صحابه مانند اميرالمومنين عليه السلام، ابن عباس و ابو سعيد و ابو الطفيل و جابر بن عبد لله و...روايت شده است كه به فرض مرسل بودن سند ادعايي، نقل اين تعداد از صحابه، جايي براي اين ايراد باقي نميگذارد، اضافه بر اينکه روايت امام باقر عليه السلام از اجدادشان مرسل نيست و چنان چه از همه موارد گذشته هم صرف نظر شود، حداقل از اين تعداد روايت، استفاضه به دست مي آيد و در دانش حديث، روايت مستفيض زماني كه مخالفي نداشته باشد، احتياجي به بررسي سندي ندارد.

حجيت روايت مستفيض در کلام بزگان شيعه

با مراجعه به منابع متعدد در مي يابيم که بزرگان شيعه همچون: مرحوم صاحب جواهر، مرحوم آقا ضياء عراقي و... براين عقيده هستند که روايت مستفيض زماني كه مخالفي نداشته باشد، نيازي به بررسي سندي ندارد و شاخصه هاي حجيت را دارا مي باشد، در اين مجال به عنوان نمونه به گفتار دو تن از فقيهان بزرگ شيعه مي پردازيم.

محقق كركي

مرحوم محقق كركي پيرامون اعتبار روايت مستفيض چنين مي فرمايد:

إما مشهور : وهو ما زاد رواته على الثلاثة ، ويسمى المستفيض. وحكمه كالمتواتر في وجوب العمل.

الكركي، علي بن الحسين (وفات : 940)، رسائل الكركي، ج 3 ص 42، تحقيق : الشيخ محمد الحسون، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، چاپ : اول، 1412هـ.ق.

روايت مشهور روايتي است كه راويان آن بيش از سه نفر باشند و اين روايت مستفيض نيز ناميده مي شود. در وجوب عمل به آن، حكمش همانند روايت متواتر است. [قطعا به مضمون آن روايت عمل مي كنيم].

صاحب جواهر

مرحوم شيخ محمد حسن نجفي صاحب كتاب فقهي جواهر، بعد از نقل روايتي در يكي از موضوعات فقهي، مي فرمايد:

فلا ريب في استفاضتها بحيث تستغني عن ملاحظة السند كما هو واضح.

النجفي، الشيخ محمد حسن (متوفاى1266هـ)، جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام، ج 10 ص 286، تحقيق: الشيخ عباس القوچاني، ناشر: دار الكتب الإسلامية، طهران، الطبعة: الثالثة،‌ 1367ش.

بدون شك، مستفيض بودن اين روايت، انسان را از بررسى سند بى نياز مى‌كند و اين مطلب روشن است.

علي و شيعته هم الفائزون در منبع شيعه:

در کتاب الامالي شيخ طوسي نيز روايتي مشابه از جابربن عبد الله ذکر شده است، که رسول خدا صلي الله عليه و آله قسم ياد مي کند که شيعيان رستگاران اين امت و امير مؤمنان عليه السلام برترين مسلمان از نظر ايمان و...مي باشند

أخبرنا أبو عمر، قال: أخبرنا أحمد، قال: حدثنا محمد بن أحمد بن الحسن القطواني، قال: حدثنا إبراهيم بن أنس الأنصاري، قال: حدثنا إبراهيم بن جعفر بن عبد الله بن محمد بن سلمة، عن أبي الزبير، عن جابر بن عبد الله، قال: كنا عند النبي (صلى الله عليه و آله) فأقبل علي بن أبي طالب (عليه السلام) فقال النبي (صلى الله عليه و آله):

قد أتاكم أخي، ثم التفت إلى الكعبة فضربها بيده، ثم قال: و الذي نفسي بيده، إن هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامة، ثم قال: إنه‏ أولكم‏ إيمانا معي، و أوفاكم بعهد الله، و أقومكم بأمر الله، و أعدلكم في الرعية، و أقسمكم بالسوية، و أعظمكم عند الله مزية،

طوسى، محمد بن الحسن، الأمالي (للطوسي) - قم، چاپ: اول،1414ق.الأمالي (للطوسي) ؛ النص ؛ ص251

ابي زبير از جابر بن عبد الله روايت کرده است که نزد پيامبر صلي الله عليه و آله بوديم، كه اميرالمومنين عليه السلام وارد شد، (در اين هنگام) پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: برادرم آمد، سپس پيامبر صلي الله عليه و آله رو به کعبه فرمود و با دست به کعبه زد و فرمود قسم به کسي جانم در دست اوست که اين شخص [امير المؤمنين عليه السلام] و شيعيان او حقيقتا رستگاران روز قيامت مي باشند، سپس فرمود: او اولين ايمان آورنده با من مي باشد، بيشترين پايبندي به ميثاق الهي را دارد، استوارترين در انجام دستورات الهي و عادل ترين افراد در ميان مردم و عامل ترين مردم به مساوات و پر فضيلت ترين افراد نزد خدا مي باشد.

بنابراين ذکر عبارت «شيعه» با اين وضوح، در کلام رسول خدا صلي الله عليه و آله، نشان دهنده ريشه دار بودن شيعه و اتصال بين اين مکتب و پيامبر خاتم صلي الله عليه وآله مي باشد و همچنين ثابت مي‌كند که تعاليم شيعه دقيقا تعاليم رسول خدا صلي الله عليه و آله است و پيروان اميرالمومنين عليه السلام بهترين افراد و پيروان رسول خدا صلي الله عليه و آله بوده اند و اگر اين اشخاص مورد تاييد پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نبوده اند، معنايي نداشت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله آنها را تحسين و تاييد فرمايد.

مطلب سوم: شروع امامت الهي از امير مؤمنان و ختم آن به امام زمان (عليهم السلام)و ثابت بودن روش همه اهل بيت عليهم السلام

علاوه بر معناي اصطلاحي شيعه که به معناي پيروان اميرالمومنين و 11 فرزند ايشان مي باشد، اتفاق بين شيعيان مي باشد که تعداد امامان بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله، 12 نفر مي باشد و طبق روايات متعددي كه از پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله در منابع شيعه و سني نقل شده است، تمامي جانشينان و امامان و اوصياي پيامبر صلي الله عليه و آله، وحدت هدف و ماموريت دارند، اگرچه اقتضاءات زمان ممکن است در عهدي بر ميزان فعاليت و شکل آنها تاثير گذار باشد.

اتفاق بر تعداد امامان بعد پيامبر صلي الله عليه و آله

مرحوم شيخ مفيد در کتاب «اوائل المقالات» بيان مي فرمايد که شيعيان اجماع بر 12 نفر بودن ائمه بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله دارند

واتفقت الإمامية على أن الأئمة بعد الرسول ( صلي الله عليه وآله ) اثنا عشر إماما

مرحوم شيخ مفيد بن محمد بن النعمان ابن المعلم

أبي عبد الله ، العكبري ، البغدادي( 336 - 413 ه‍ ) ، اوائل المقالات، ص 41 محمد،دار المفيد،طباعة - نشر – توزيع بيروت . لبنان

اماميه در مورد اينکه امامان بعد رسول خدا صلي الله عليه وآله، 12 نفر مي باشند، اجماع و اتفاق نظر دارند.

بيان اسامي اهل بيت عليهم السلام و لزوم شناخت امام

مرحوم خزاز قمي(رضوان الله عليه) در کتاب شريف «كفايه الاثر» روايتي را با سند صحيح از امام صادق عليه السلام نقل کرده است، وجود مبارک امام صادق عليه السلام در اين روايت، اصول عقايد شيعه و از جمله امامت را به طور کامل بيان کرده اند و در انتهاي اين روايت، نام امامان را تا امام مهدي عليه السلام بيان کرده اند.

حَدَّثَنَا الْحُسَينُ بْنُ عَلِي قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مُوسَى قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ يعْقُوبَ بْنِ يزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ عَنْ هِشَامٍ قَالَ:كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليهما السلام: إِذْ دَخَلَ عَلَيهِ مُعَاوِيةُ بْنُ وَهْبٍ وعَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ أَعْينَ...ثُمَّ قَالَ عليه السلام: إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وأَوْجَبَهَا عَلَى الْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ والْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِيةِ وحَدُّ الْمَعْرِفَةِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ غَيرُهُ ولَا شَبِيهَ لَهُ ولَا نَظِيرَ لَهُ وأَنَّهُ يعْرِفُ أَنَّهُ قَدِيمٌ مُثْبَتٌ بِوُجُودٍ غَيرُ فَقِيدٍ مَوْصُوفٌ مِنْ غَيرِ شَبِيهٍ ولَا مُبْطِلٍ‏ لَيسَ كَمِثْلِهِ شَي‏ءٌ وهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ.وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ الرَّسُولِ والشَّهَادَةُ لَهُ بِالنُّبُوَّةِ وأَدْنَى مَعْرِفَةِ الرَّسُولِ الْإِقْرَارُ بِهِ بِنُبُوَّتِهِ وأَنَّ مَا أَتَى بِهِ مِنْ كِتَابٍ أَوْ أَمْرٍ أَوْ نَهْي‏ فَذَلِكَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ الَّذِي بِهِ يأْتَمُّ بِنَعْتِهِ وصِفَتِهِ واسْمِهِ فِي حَالِ الْعُسْرِ والْيسْرِ وأَدْنَى مَعْرِفَةِ الْإِمَامِ أَنَّهُ عِدْلُ النَّبِي إِلَّا دَرَجَةَ النُّبُوَّةِ ووَارِثُهُ وأَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وطَاعَةُ رَسُولِ اللَّهِ والتَّسْلِيمُ لَهُ فِي كُلِّ أَمْرٍ والرَّدُّ إِلَيهِ والْأَخْذُ بِقَوْلِهِ.وَ يعْلَمُ أَنَّ الْإِمَامَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله عَلِي بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَينُ ثُمَّ عَلِي بْنُ الْحُسَينِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِي ثُمَّ أَنَا ثُمَّ مِنْ بَعْدِي مُوسَى ابْنِي ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وَلَدُهُ عَلِي وبَعْدَ عَلِي مُحَمَّدٌ ابْنُهُ وبَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِي ابْنُهُ وبَعْدَ عَلِي الْحَسَنُ ابْنُهُ والْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ...

الخزاز القمي الرازي، أبي القاسم علي بن محمد بن علي، كفاية الأثر في النص على الأئمة الاثني عشر، ص260 ـ 264، تحقيق: السيد عبد اللطيف الحسيني الكوه كمري الخوئي، ناشر: انتشارات، قم، 140هـ.

محمد بن ابي عمير از هشام روايت مي کند که نزد امام صادق عليه السلام بوديم، امام صادق عليه السلام فرمود: بهترين فرائض و واجب‏ترين آنها بر انسان، شناخت پروردگار و اقرار به بندگى اوست و کمترين معرفت اين است که به يکتايياو اقرار كند و شبيه و شريکي براي او قائل نشود و بداند كه او قديم و ثابت و موجود است و به چيزى مقيد نيست، او توصيف شده است، ولى نه در قالب مثال و مانند و بداند كه او باطل نيست و مانندش چيزى نيست‏ و او شنوا و بينا است و پس از او، شناخت پيامبر و گواهى به نبوت اوست و کمترين چيزى كه در شناسايى او لازم است اين است كه اقرار به نبوت او كند و اينكه آنچه آورده از جمله كتاب يا امر و نهى، از طرف خداى تعالي است و پس از او شناخت امامى است كه وصف و نام او در حال سختى و خوشى پيروى مي شود و کمترين چيزى كه در شناخت امام لازم است، اين است كه او به جز در مقام نبوت، مشابه و همتا و وارث اوست و اين كه اطاعت او، اطاعت خداوند و رسول اوست و در هر امرى تسليم او باشد و به او مراجعه كند و بداند كه پس از رسول خدا، على بن ابى طالب عليه السلام امام است و پس از او حسن، سپس حسين، سپس على بن الحسين و سپس محمد بن على و پس از او من هستم و پس از من، موسى(عليه السلام) فرزندم و پس از او فرزندش على و بعد از او محمد فرزندش، پس از ايشان نيز على فرزندش سپس فرزندش حسن و حضرت حجت عليه السلام از فرزندان حسن است.

براي اطلاع کامل تر از سند اين حديث و احاديثي که با سند صحيح به امامت اهل بيت عليهم السلام اشاره کرده است به آدرس زیر مراجعه فرمائید:

چهل روايت صحيح در اثبات امامت از كتاب هاي شيعه و سني »»» (روايت سوم: هر كس من سرپرست او هستم، علي بن أبي طالب سرپرست او است)

صدق عنوان تشيع در گروي شناخت همه امامان و اطاعت از همه آنها (به صورت جمعي)

در روايتي معتبر که از امام صادق عليه السلام در کتاب شريف کافي بيان شده است، تصريح مي کند شناخت همه امامان لازمه صدق عنوان شيعه مي باشد.

محمد بن يحيى ، عن أحمد بن محمد ، عن محمد بن إسماعيل ، عن منصور بن يونس ، عن محمد بن مسلم قال : قلت لأبي عبد الله عليه السلام : رجل قال لي : اعرف الآخر من الأئمة ولا يضرك أن لا تعرف الأول ، قال : فقال : لعن الله هذا ، فاني أبغضه ولا أعرفه ، وهل عرف الآخر إلا بالأول .

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)،الكافي ج 1 ص 373 ، ، محقق :غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ : الخامسة سال چاپ : 1363 ش

محمد بن مسلم گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: شخصي به من گفت : امام آخر را بشناس، نشناختن امام اول ضرري به تو نمي رساند، امام فرمود : خدا او را لعنت كند، من او را نمي شناسم و با او دشمن هستم، مگر امام آخر جز بوسيله امام اول شناخته شود؟

تصحيح روايت توسط مرحوم مجلسي

مرحوم مجلسي رضوان الله عليه بعد از نقل اين روايت تصريح مي فرمايند که اين روايت مورد اطمينان مي باشد.

الحديث السابع : موثق

حديث هفتم مورد اطمينان است.

العلامة المجلسي، محمد باقر ،مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ج 4 ،ص 195، (متوفاى 1111هـ)، ، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ تهران، الطبعة : الثانية،1404هـ ـ 1263ش.

خروج از تشيع با عدم شناخت هرکدام از امامان

مرحوم مجلسي در توضيح روايت شريف كتاب کافي، مي فرمايد نتيجه اينكه شخص ، شيعه يكي از ائمه نباشد ، خروج وي از تشيع به صورت مطلق است!

ولا أعرفه " أي بالتشيع أو مطلقا ، وهو كناية عن عدم التشيع ، لما سيأتي أنهم عليهم السلام يعرفون شيعتهم

علامه مجلسي، محمد باقر، مراة العقول في شرخ اخبار ال الرسول، جلد 4 ، ص195

لا اعرفه يعني او را به تشيع نمي شناسم يا اصولا او را نمي شناسد، زيرا خواهد آمد که امام امام معصوم شيعيان خود را مي شناسد.

وقتي تنها يكي از ائمه اثناعشر در مورد شخصي مي‌فرمود او شيعه من نيست ، يعني اصلا شيعه نيست!

بنابراين همان طور که از تعريف اصطلاحي «الشيعه» به دست آمد، شيعه به معناي پيروان امير مومنان و اولاد ايشان عليهم السلام مي باشد، و اختصاص به پيروي از اميرالمومنين عليه السلام به تنهايي ندارد، علاوه بر اينكه روايت نيز بيان مي کند که صدق عنوان شيعه، وابسته به شناخت و اطاعت از همه امامان مي باشد و با شناخت ناقص امامان، عنوان تشيع صدق نمي کند.

امامان شرکاء و همراهان يکديگر در امامت

شيخ صدوق (متوفاي381هـ) با سند صحيح نقل كرده است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله ائمه طاهرين عليهم السلام را شريك در امر امامت معرفي كرده اند:

حدثني أبي (رضي الله عنه)، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن عيسي، عن الحسين بن سعيد، عن حماد بن عيسي، عن إبراهيم بن عمر اليماني، عن أبي الطفيل، عن أبي جعفر محمد بن علي الباقر (عليهما السلام)، عن آبائه (عليهم السلام)، قال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع): اكْتُبْ مَا أُمْلِي عَلَيكَ. قَالَ: يا نَبِي اللَّهِ أَتَخَافُ عَلَي النِّسْيانَ؟ فَقَالَ: لَسْتُ أَخَافُ عَلَيكَ النِّسْيانَ وَقَدْ دَعَوْتُ اللَّهَ لَكَ أَنْ يحَفِّظَكَ وَلَا ينْسِيكَ وَلَكِنِ اكْتُبْ لِشُرَكَائِكَ. قَالَ:قُلْتُ: وَمَنْ شُرَكَائِي يا نَبِي اللَّهِ؟ قَالَ: الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِكَ بِهِمْ تُسْقَي أُمَّتِي الْغَيثَ وَبِهِمْ يسْتَجَابُ دُعَاؤُهُمْ وَبِهِمْ يصْرِفُ اللَّهُ عَنْهُمُ الْبَلَاءَ وَبِهِمْ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ مِنَ السَّمَاءِ وَهَذَا أَوَّلُهُمْ. وَأَوْمَأَ بِيدِهِ إِلَي الْحَسَنِ (ع) ثُمَّ أَوْمَأَ بِيدِهِ إِلَي الْحُسَينِ(ع) ثُمَّ قَالَ (ص): الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِ.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، الأمالي، ص 485 تحقيق و نشر: قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 206ـ 207، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر:‌ اسلامية ـ تهران‏، الطبعة الثانية‏، 1395 هـ.

شيخ طوسي هم در «امالي» خود همين روايت را نقل كرده است

الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالي، ص 441 تحقيق : قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ.

رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به امير المؤمنين عليه السلام فرمود آنچه برايت مي گويم بنويس، عرض كرد يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) مي ترسي فراموش كنم؟ فرمود خوفي از فراموشي تو ندارم، چون از خدا خواستم كه به تو حافظه دهد و فراموشي برايت ايجاد نشود، ولي براي شريک هاي خود بنويس: اميرمؤمنان عليه السلام گفت: عرض كردم شريک هاي(همراهان من) چه كساني هستند؟ فرمود: امامان از فرزندانت كه امتم به برکت وجود آنان از باران بنوشند و دعايشان مستجاب شود و به وسيله آن ها، خدا بلا را از امتم دور كند و به وسيله آن ها رحمت از آسمان نازل شود و اين اولين آنها است؛ با دست خود به امام حسن(عليه السلام) اشاره كرد سپس به امام حسين عليه السلام اشاره كرد و فرمود امامان از فرزندان او مي باشند.

بررسي سندي اين روايت

براي بررسي اين روايت به اين آدرس مراجعه شود که مقاله اي مشتمل بر چهل حديث پيرامون امامت اهل بيت عليه السلام مي باشد که اولين از چهل حديث به ذکر اين روايت و ترجمه و سپس به بررسي سندي آن پرداخته است.

بررسی شبهات وهابیت در مسئله «تقیّه» (5) – مسئله بیعت امیرالمؤمنین با خلفاء

12 نفر، مشترک در خلقت، وظيفه و نام

در کتاب«الغيبه» مرحوم نعماني، با اشاره به وجود به 12 امام، روايتي را از امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه همه را از يک منشا و خلقت و از همان خلقت رسول خدا و همه مشترک در هدف و ادامه دهنده راه رسول خدا معرفي مي کند.

أخبرنا علي بن الحسين‏ قال حدثنا محمد بن يحيى العطار بقم قال حدثنا محمد بن حسان الرازي‏ قال حدثنا محمد بن علي الكوفي قال حدثنا إبراهيم بن محمد بن يوسف قال حدثنا محمد بن عيسى عن عبد الرزاق عن زيد الشحام عن أبي عبد الله ع و قال محمد بن حسان الرازي و حدثنا به محمد بن علي الكوفي عن محمد بن سنان عن زيد الشحام قال: قلت لأبي عبد الله ع أيهما أفضل الحسن أو الحسين قال إن فضل أولنا يلحق فضل آخرنا و فضل آخرنا يلحق فضل أولنا فكل له فضل قال قلت له جعلت فداك وسع علي‏في الجواب فإني و الله ما أسألك إلا مرتادا فقال نحن من شجرة برأنا الله من طينة واحدة فضلنا من الله و علمنا من عند الله و نحن أمناء الله على خلقه و الدعاة إلى دينه و الحجاب فيما بينه و بين خلقه أزيدك يا زيد قلت نعم فقال خلقنا واحد و علمنا واحد و فضلنا واحد و كلنا واحد عند الله عز و جل فقلت أخبرني بعدتكم فقال نحن اثنا عشر هكذا حول عرش ربنا جل و عز في مبتدإ خلقنا أولنا محمد و أوسطنا محمد و آخرنا محمد.

ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، الغيبة، ص 86 تهران، چاپ: اول، 1397 هـ.ق.

زيد شحام از امام صادق عليه السلام روايت کرده است که به ايشان عرض کردم امام حسين عليه السلام برتر است يا امام حسن عليه السلام؟ امام فرمودند که امام اول و آخر و امام آخر و اول در فضل و کمال با هم شريک و يکسان هستند، به امام عليه السلام گفتم فداي شما باشم، من قصد دارم که اطلاعات بيشتري داشته باشم و حقيقتا دنبال دانستن مطالب هستم، امام صادق عليه السلام فرمودند که خدا ما را از يک منشا و طينت خلق کرد و ما را برتري داد و به ما علم آموخت و ما افراد مورد اعتماد خداوند در بين مردم و دعوت کنندگان مردم به دين خدا قرار داد و به عنوان فاصله و حد وسط بين بندگان و خدا مي باشيم؛ امام عليه السلام فرمودند: آيا مطالب بيشتري به تو بياموزم؟ گفتم بله، امام عليه السلام فرمود: آفرينش ما يکي است، دانش ما يکي است، فضيلت ما يکي است و همگي ما در پيشگاه خداوند يکسان هستيم، سپس امام فرمود: آيا مي خواهي تعداد آنها را برايت بيان کنم؟ گفتم بله، امام عليه السلام فرمود: تعداد ما 12 مي باشد و از ابتداي آفرينش ما گرداگرد عرش الهي به همين صورت بوده ايم، اولين امام از ما محمد و امامان بعد از امامان اولين ما، محمد(امامان در بين) و آخرين ما محمد مي باشد.

با استفاده از اين روايت و روايات ديگر که مشابه مضمون اين چند روايت را دارند، به خوبي و به سهولت معنا و مضمون «کلهم نور واحد» تجلي مي يابد؛ زيرا که به روشني بيان مي کند که امامان، داراي خلقت و طينت مشابه با يکديگر و همان طينت رسول اکرم صلي الله عليه و آله مي باشد و داراي علم و جايگاه يکسان و همه داراي منصب يکسان در بين مردم مي باشد و در رساندن و انعکاس نور الهي، مانند يکديگر عمل مي کنند.

ائمه وارثان رسول الله صلي الله عليه و آله

در روايت صحيح ديگر آمده است كه امام هشتم عليه السلام فرمودند: ما اهل بيت، وارث پيامبر صلي الله عليه وآله هستيم:

عَلِي بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَيهِ الرِّضَا عليه السلام أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ مُحَمَّداً صلي الله عليه وآله كَانَ أَمِينَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ فَلَمَّا قُبِضَ صلي الله عليه وآله كُنَّا أَهْلَ الْبَيتِ وَرَثَتَهُ فَنَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْبَلَايا والْمَنَايا وأَنْسَابُ الْعَرَبِ ومَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وإِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَينَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وحَقِيقَةِ النِّفَاقِ وإِنَّ شِيعَتَنَا لَمَكْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وأَسْمَاءِ آبَائِهِمْ أَخَذَ اللَّهُ عَلَينَا وعَلَيهِمُ الْمِيثَاقَ يرِدُونَ مَوْرِدَنَا ويدْخُلُونَ مَدْخَلَنَا لَيسَ عَلَي مِلَّةِ الْإِسْلَامِ غَيرُنَا وغَيرُهُمْ نَحْنُ النُّجَبَاءُ النُّجَاةُ ونَحْنُ أَفْرَاطُ الْأَنْبِياءِ ونَحْنُ أَبْنَاءُ الْأَوْصِياءِ ونَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وجَلَّ ونَحْنُ أَوْلَي النَّاسِ بِكِتَابِ اللَّهِ ونَحْنُ أَوْلَي النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ ص ونَحْنُ الَّذِينَ شَرَعَ اللَّهُ لَنَا دِينَهُ فَقَالَ فِي كِتَابِهِ{شَرَعَ لَكُمْ} يا آلَ مُحَمَّدٍ {مِنَ الدِّينِ ما وَصَّي بِهِ نُوحاً} قَدْ وَصَّانَا بِمَا وَصَّي بِهِ نُوحاً {وَ الَّذِي أَوْحَينا إِلَيكَ} يا مُحَمَّدُ- {وَ ما وَصَّينا بِهِ إِبْراهِيمَ ومُوسي وعِيسي} فَقَدْ عَلَّمَنَا وبَلَّغَنَا عِلْمَ مَا عَلِمْنَا واسْتَوْدَعَنَا عِلْمَهُمْ نَحْنُ وَرَثَةُ أُولِي الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ{أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ} يا آلَ مُحَمَّدٍ {وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ } وكُونُوا عَلَي جَمَاعَةٍ- {كَبُرَ عَلَي الْمُشْرِكِينَ } مَنْ أَشْرَكَ بِوَلَايةِ عَلِي {ما تَدْعُوهُمْ إِلَيهِ } مِنْ وَلَايةِ عَلِي إِنَّ اللَّهَ يا مُحَمَّدُ {يهْدِي إِلَيهِ مَنْ ينِيبُ } مَنْ يجِيبُكَ إِلَي وَلَايةِ عَلِي ع.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)،الكافي ، ج 1، ص223، محقق :غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ : الخامسة سال چاپ : 1363 ش

عبد اللَّه بن جندب گويد: امام رضا عليه السلام به او نوشت: اما بعد، حقيقتا محمد صلي الله عليه وآله امين خدا در ميان خلقش بود و وقتي ازدنيا رفت، ما خانواده و وارثان ايشان بوديم و ما افراد مورد اعتماد خدا مي باشيم، در زمين خدا، علم بلاها و مرگ و ميرها و انساب عرب و علم پيدايش اسلام نزد ما است و به راستي ما هر شخصي را ببينيم، مي شناسيم كه از روي حقيقت مؤمن است يا منافق است، شيعيان ما به نام خودشان و پدرشان در دفتر ثبت هستند، خدا از ما و آنها تعهد گرفته، شيعيان ما از سفره ما سيراب مي شوند و در مسير ما حرکت مي کنند، جز ما و آنها كسي در آيين اسلام نيست، ما نجيب و ناجي هستيم و ما بازماندگان پيغمبران هستيم و ما اولاد اوصيائيم و ما صاحبان امتياز در كتاب خداي عز و جل هستيم، ما از همه مردم به كتاب خدا شايسته تريم و ما از همه مردم به رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نزديك تريم، ما هستيم كه خدا دين خود را به حساب ما تشريع كرده و در قرآن فرموده: «اي آل محمد براي شما از دين، مقرر كرد همان اموري که به نوح وصيت كرد (به ما سفارش داده همان را كه به نوح (عليه السلام) سفارش داده) و آنچه را به تو وحي كرديم (اي محمد) و آنچه را به ابراهيم و موسي و عيسي سفارش داديم (خدا به ما آموخته و رسانيده آنچه را بايد بدانيم و به ما علم آنان را سپرده است، ما وارثان پيامبران اولو العزم هستيم) براي آنكه دين را برپا داريد (اي آل محمد) و در آن دچار تفرقه نشويد (و متحد باشيد)، بر مشركان(هر كه در ولايت علي عليه السلام مشرك است)، بسيار سخت است آنچه را به آن دعوتشان كنيد (از ولايت بلا فصل امير مؤمنان (عليه السلام))، (اي محمد)خدا هدايت كند هر که به سمت او متمايل شود» (يعني ولايت امير المؤمنين (عليه السلام) را از تو قبول کند).

در سايت وليعصر مقاله اي با عنوان چهل حديث صحيح پيرامون امامت اهل بيت عليهم السلام تدوين شده است که مي توانيد به اين آدرس مراجعه فرماييد که بيست و هفتمين روايت در اين مقاله، اختصاص به همين روايت دارد که بعد از ذکر اين روايت و ترجمه آن به تصحيح اين روايت نيز پرداخته شده است:

چهل روايت صحيح در اثبات امامت از كتاب هاي شيعه و سني »»» (روايت سوم: هر كس من سرپرست او هستم، علي بن أبي طالب سرپرست او است)

حجت بودن و همگام بودن همه ائمه با قرآن
روايت اول : ائمه شاهد بر خلق و حجت خدا در زمين و همراه قرآن هستند و قرآن نيز با آنها است .

شيخ صدوق رضوان الله عليه در كتاب معتبر و شريف«كمال الدين» كه به دستور امام زمان عج الله تعالي فرجه الشريف آن را نوشته است، روايتي را نقل مي كند كه طبق آن، اميرمؤمنان عليه السلام و بقيه ائمه عليهم السلام، همه حجت هاي خداوند و همراه و همگام با قرآن هستند:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي عَنِ الْحُسَينِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَي عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيمَانِي عَنْ سُلَيمِ بْنِ قَيسٍ الْهِلَالِي عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِي بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وتَعَالَي طَهَّرَنَا وعَصَمَنَا وجَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَي خَلْقِهِ وحُجَجاً فِي أَرْضِهِ وجَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وجَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ ولَا يفَارِقُنَا.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، كمال الدين و تمام النعمة، ص240، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين ـ قم، 1405هـ

سليم بن قيس هلالي از امير المؤمنين عليه السلام نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: به درستي كه خداي تبارك و تعالي ما را پاكيزه و معصوم گردانيد و ما را گواه بر خلق خود و حجت در زمين قرار داد، ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داد، نه ما از قرآن جدا شويم و نه او از ما جدا مي شود.

روايت دوم: حديث ثقلين

از ديگر ادله‌ي که جايگاه اهل بيت عليهم السلام را به خوبي بيان مي‌کند، حديث ثقلين است؛ طبق اين روايت، اهل بيت عليهم السلام همراه با قرآن هستند؛ يعني آنها عقيده و بينش خود را از قرآن مي‌گيرند و بعد آن در ميان مردم تبليغ مي‌كنند؛‌ بنابراين ميان عقيده و فقه علوي با عقيده و فقه جعفري تفاوتي نيست، زيرا اصولا ويژگي منحصر به فرد خاندان رسالت اين است که خود سرانه عمل نمي کنند و برنامه تبليغ و تعليم خود را از قرآن مي گيرند و همه آنها در اين خصلت، مشترک هستند.

متن روايت با سند صحيح به اين شرح است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَينِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَيعْقُوبَ بْنِ يزِيدَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِي الطُّفَيلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ عَنْ حُذَيفَةَ بْنِ أُسَيدٍ الْغِفَارِي قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله مِنْ حِجَّةِ الْوَدَاعِ وَنَحْنُ مَعَهُ ...

ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ أَلَا وَإِنِّي فَرَطُكُمْ وَأَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَي الْحَوْضَ حَوْضِي غَداً وَهُوَ حَوْضٌ عَرْضُهُ مَا بَينَ بُصْرَي وَصَنْعَاءَ فِيهِ أَقْدَاحٌ مِنْ فِضَّةٍ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ أَلَا وَإِنِّي سَائِلُكُمْ غَداً مَا ذَا صَنَعْتُمْ فِيمَا أَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَيكُمْ فِي يوْمِكُمْ هَذَا إِذَا وَرَدْتُمْ عَلَي حَوْضِي وَمَا ذَا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَينِ مِنْ بَعْدِي فَانْظُرُوا كَيفَ تَكُونُونَ خَلَفْتُمُونِي فِيهِمَا حِينَ تَلْقَوْنِي.

قَالُوا: وَمَا هَذَانِ الثَّقَلَانِ يا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: أَمَّا الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ فَكِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ سَبَبٌ مَمْدُودٌ مِنَ اللَّهِ وَمِنِّي فِي أَيدِيكُمْ طَرَفُهُ بِيدِ اللَّهِ وَالطَّرَفُ الْآخَرُ بِأَيدِيكُمْ فِيهِ عِلْمُ مَا مَضَي وَمَا بَقِي إِلَي أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ وَأَمَّا الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ فَهُوَ حَلِيفُ الْقُرْآنِ وَهُوَ عَلِي بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَعِتْرَتُهُ عليهم السلام وَإِنَّهُمَا لَنْ يفْتَرِقَا حَتَّي يرِدَا عَلَي الْحَوْضَ.

قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ: فَعَرَضْتُ هَذَا الْكَلَامَ عَلَي أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فَقَالَ: صَدَقَ أَبُو الطُّفَيلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْكَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِي كِتَابِ عَلِي عليه السلام وَعَرَفْنَاهُ.

الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاى381هـ)، الخصال، ص66، تحقيق، تصحيح وتعليق: علي أكبر الغفاري،‌ ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، سال چاپ 1403 – 1362

فرمود: آگاه باشيد كه هر كس كه من مولاي او هستم، علي مولاي اوست و او اين شخص است، سپس دست علي(امير المومنين عليه السلام) را گرفت و آن را با دست خود بالا برد تا اينكه زير بغل هر دو آشكار شد؛ سپس فرمود: خدايا دوست بدار هر كس را كه او را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس را كه او را دشمن بدارد و ياري كن به هر كس كه او را ياري كند و خوار كن هر كس را كه او را خوار سازد؛ آگاه باشيد كه من پيشتاز شما (در مرگ) هستم و شما در حوض (كوثر) بر من وارد خواهيد شد، حوض من، فردا وسعتي مانند وسعت ميان بصره و صنعا خواهد داشت، در آن پياله هايي از نقره به تعداد ستارگان آسمان است، آگاه باشيد، فردا كه وارد حوض من شديد، از شما ميپرسم در باره آنچه از شما گواهي گرفتم چه رفتاري كرديد و بعد از من با « دو چيز گرانبها» چه كرديد؟ وقتي با من ملاقات نموديد، به من نظر بدهيد كه چگونه پس از من با آنها رفتار كرديد؟

گفتند: يا رسول اللَّه(صلي الله عليه و آله) اين دو چيز گرانبها چيست؟ فرمود: چيز گرانبهاي بزرگتر، كتاب خداوند است كه واسطه اي است امتداد يافته از خدا و من در دستان شما، كه يك طرف آن در دست خدا و طرف ديگرش در دست شماست، دانش گذشته و آينده تا روز قيامت در آن است، و اما چيز گرانبهاي كوچك كه ملازم قرآن است، آن علي بن ابي طالب(عليه السلام) و عترت او هستند و اين دو امانت از هم جدا نشوند تا وقتي كه در حوض (كوثر) بر من وارد شوند.

معروف بن خرّبوذ مي‌گويد: اين سخن را بر امام باقر (ع) عرضه كردم، فرمود:

أبو الطفيل راست گفته، خدا رحمتش كند و ما آن را در كتاب علي (ع) چنين يافتيم و شناختيم.

سند اين روايت صحيح مي باشد که دو لينک براي مراجعه قرار داده شده است که مورد اول بررسي سندي اين روايت را انجام داده است و در آدرس دوم مي توانيد با تفصيل بيشتر، به 5 روايت که در منابع شيعه پيرامون اين حديث آمده است مراجعه کنيد که در آن، صحت و تواتر اين حديث در منابع شيعه به طور کامل بررسي شده است:

چهل روايت صحيح در اثبات امامت از كتاب هاي شيعه و سني

صحت و تواتر حديث شريف ثقلين در منابع شيعه

از مفاد حديث ثقلين نكات متعددي به دست مي آيد كه اجمالا مي توان بيان كرد که جايگاه اهل بيت و جدا نشدن آنها از قرآن و حجيت سيره و گفتار و تقرير آنها از جمله آن مي باشد و در قسمت سوال دوم با تفصيل بيشتري به آن پرداخته خواهد شد.

يكسان بودن کلام هر کدام از اهل بيت با يکديگر و با روايت رسول اکرم صلي الله عليه و آله

در روايتي که از امام صادق عليه السلام در کتاب شريف کافي بيان شده است، تصريح شده است که کلام امام صادق عليه السلام همان کلام امام باقر عليه السلام و همان کلام ائمه قبلي تا رسول خدا صلي الله عليه و آله مي باشد

عَلِي بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ غَيرِهِ قَالُوا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يقُولُ حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَينِ وَ حَدِيثُ الْحُسَينِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)،الكافي ، ج‏1، ص 53، محقق :غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ : الخامسة سال چاپ : 1363 ش.

حماد بن عثمان و عده اي ديگر از امام صادق عليه السلام روايت ميکنند که امام صادق عليه السلام فرمود: روايتي که من نقل مي کنم، روايت پدرم است و روايت پدرم، روايت جد من است و روايت جد من، روايت امام حسين عليه السلام است و روايت امام حسين عليه السلام، روايت امام حسن عليه السلام است و روايت امام حسن، روايت امام علي عليه السلام است، روايت اميرالمومنين، روايت رسول اکرم صلي الله عليه و آله مي باشد و روايت رسول خدا صلي الله عليه و آله، فرموده خداوند متعال است.

تصحيح روايت توسط مرحوم مجلسي رضوان الله عليه

مرحوم علامه محمد تقي مجلسي سند اين روايت را صحيح مي­داند و مي­فرمايد:

و في القوي كالصحيح، عن هشام بن سالم و حماد بن عثمان و غيره قالوا:

سمعنا أبا عبد الله عليه السلام يقول: حديثي‏ حديث‏ أبي‏، و حديث أبي حديث جدي، و حديث جدي حديث الحسين، و حديث الحسين حديث الحسن، و حديث الحسن حديث أمير المؤمنين،

مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج‏12 ؛ ص175، تحقيق : نمقه وعلّق عليه وأشرف على طبعه « السيد حسين الموسوي الكرماني والشيخ علي پناه الإشتهاردي » قم، ناشر : بنياد فرهنك اسلامي حاج محمد حسين كوشانپور، چاپ:. محرم الحرام 1399

در روايتي قوي که مانند روايت صحيح است، هشام بن سالم و حماد بن عثمان و عده اي ديگر، گفته اند: از امام صادق عليه السلام شنيديم که ايشان فرمودند حديث من، حديث پدرم است و...

نتيجه گيري اين بخش :

تبعيت از تمام ائمه عليهم السلام لازم است و ائمه عليهم السلام ، همگي از جهت راهنمايي ديني مثل يكديگر هستند ، و عدم تبعيت از يكي از آنها ، خروج از تشيع ، و تبعيت كامل از يكي از آنها به معني تبعيت از تمام آنها است!

مطلب چهارم: نقش تاريخ و زمان در شهرت عنوان (جعفري)

با مراجعه به تاريخ و شرايطي که در زمان امام صادق عليه السلام حکم فرما بوده است، مشخص مي شود که عواملي در عهد امام صادق عليه السلام وجود داشته است که در زمان امامان ديگر وجود نداشته است و سبب شده است ميزان فعاليت هاي امام صادق عليه السلام به گونه وسيع تري رقم بخورد که اين موارد نقش به سزايي در شهرت شيعه با عنوان «جعفري» داشتند که به مواردي از آنها اشاره مي شود.

كاهش محيط اختناق در زمان امام صادق عليه السلام

عواملي مانند تعداد جنگ ها در زمان امير مؤمنان و امام حسن عليهما السلام و ميزان خفقان در عهد امام حسين و امام سجاد عليه السلام کمتر به ائمه اجازه فعاليت و تربيت شاگرد و انتقال معارف ولايي را داد؛ در زمان امام باقر عليه السلام تزلزل سياسي عاملي براي کاهش اختناق بر شيعيان و اهل بيت عليهم السلام بود، در زمان امام صادق عليه السلام با هرج و مرج ايجاد شده به واسطه درگيري بين پادشاهان اموي و عباسي و روي کار آمدن 5 حاکم در زمان کوتاه و ظهور عباسيان با شعار« الرضا من آل محمد»، اين آشفتگي شکل وسيع تري به خود گرفت و سبب شد ابتکار عمل بيشتري در اختيار امام صادق عليه السلام قرار گيرد و با توجه به زمان طولاني تري که ايشان براي امامت جامعه در اختيار داشتند و نوع اوضاع و شرائط خاص فرهنگي در آن عصر، بيشترين روايات به مسلمانان و تشنگان معرفت و وحي منتقل شود که اين شرائط و اين نوع فعاليت در زمان امامان ديگر وجود نداشت؛ براي اطلاع بيشتر از اوضاع سياسي و اجتماعي آن زمان و عوامل موجود که سبب شد امام صادق عليه السلام در آن عهد ابتکار بيشتري در اختيار داشته باشند، به منابعي چون کتاب سيره پيشوايان استاد پيشوايي و مقالات ديگر مراجعه فرماييد:

مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، ص349_354، ناشر موسسه امام صادق عليه السلام، سال نشر: 81 هـ.ش.

ظهور مکاتب انحرافي و مقابله امام صادق عليه السلام با آنان

از عوامل ديگري که مي توان به عنوان وجه تفاوت دوران امامت امام صادق عليه السلام با امامان قبلي اشاره کرد که خود نقش مهمي در شهرت شيعه با عنوان جعفري داشت، وضعيت حساس فکري وعلمي و اعتقادي جامعه و ظهور مکاتب انحرافي وتهديد جدي اعتقادي جامعه بود، از جمله اين موارد مي توان به ظهور وگسترش فعاليت جريانهاي زنديق وملحد مانند جريانهاي ابوشاکر ديصاني و ابن ابي العوجاء و مناظرات امام صادق عليه السلام و شاگردان ايشان با اين دسته ملحد و گسترش جريانهاي درون ديني نظير معتزله واشاعره و پاسخ به آنها و مناظرات با آنها و بيان مطلب حق و راه صواب، اشاره نمود كه بيان قواعدي نظير قاعده «لاجبر ولا تفويض بل امر بين الامرين» و همچنين مبارزه با افکار غاليان و مناظره با آنان وتوصيه هاي لازم به شاگردان براي عدم تاثير پذيري از اين جريانات، از اين قبيل است، اين وضعيت سبب شد که جبهه و دسته اي تحت عنوان«جعفري» که منتسب به امام صادق عليه السلام بودند در برابر دسته ملحدين و منحرفين، شهرت زيادي پيدا کنند و اين عنوان(جعفري) ظهور بسيار گسترده و بارزي در ميان مسلمين پيدا کند و به عنوان نماينده تفکر شيعه و مکتب اهل بيت در جامعه، به گسترده ترين صورت نمود پيدا کند.

فعاليت امام صادق عليه السلام در دو محور عمده در آن زمان پيگيري شد که يکي معرفي منحرفين و عوامل ضلالت به جامعه و معرفي افکار پليد آنان بود و ديگري تربيت شاگردان بارز و کار آزموده و متخصص در علوم مختلف بود که بتوانند به مقابله با جريان ضلالت بپردازند که به صورت مختصر به آنها اشاره مي شود.

معرفي منحرفين و افکار آنها به مسلمانان

امام همواره جامعه را ازخطرات جريان هاي التقاطي برحذر مي داشتند که به عنوان نمونه مفضل در مورد غلو کنندگان چنين روايت مي كند:

حَمْدَوَيهِ وَ إِبْرَاهِيمُ، قَالا حَدَّثَنَا الْعُبَيدِي، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيرٍ، عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ مَزْيدٍ، قَالَ:، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ ذَكَرَ أَصْحَابَ أَبِي الْخَطَّابِ وَ الْغُلَاةَ، فَقَالَ لِي: يا مُفَضَّلُ لَا تُقَاعِدُوهُمْ وَ لَا تُؤَاكِلُوهُمْ وَ لَا تُشَارِبُوهُمْ‏ وَ لَا تُصَافِحُوهُمْ وَ لَا تُوَارِثُوهُمْ .

الطوسي، الشيخ الطائفة أبى جعفر،‌ محمد بن الحسن بن علي بن الحسين (متوفاي 460هـ)، اختيار معرفة الرجال المعروف برجال الكشي، ج 2، ص 586، تصحيح وتعليق: المعلم الثالث ميرداماد الاستربادي، تحقيق: السيد مهدي الرجائي، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام ، قم، تاريخ الطبع: 1404 ه‍

مفضل مي گويد: امام صادق عليه السلام نام ابن خطاب وتعدادي از غلاه را ذكر کردند و به من فرمودند: اي مفضل با آنها نشست وبرخواست نکن و با آنها چيزي نخور و به آنها دست نده و با آنها داد وستد علمي نداشته باش)

تربيت شاگردان بارز و کارآزموده توسط امام صادق عليه السلام

با توجه به گسترش فرقه ها و افکار انحرافي و شيوع افکار آنها در زمان امام صادق عليه السلام، ايشان با برگزاري کرسي تدريس بزرگ براي شاگردان و تربيت شاگردان زبده مانند هشام بن حکم و مومن الطاق و ابان تغلب، مکتب عظيم وقدرتمندي را در برابر اين مکاتب پايه ريزي کردند و شاگردان و دوستداران وتابعين ايشان به جعفري معروف شدند، زيرا جبهه امام جعفر صادق عليه السلام در برابر بقيه مکاتب تلقي مي شد و مردم هم به اين نام آنها را مي شناختند و خود اين شاگردان نقش به سزايي در شهرت عنوان«جعفري» داشتند؛ پيرامون صف بندي بين شيعيان و مکاتب انحرافي و نقش شاگردان امام صادق عليه السلام در اين رويارويي و نتايج اين مساله، مي توانيد به اين نشاني مراجعه فرماييد:

مهدي پيشوايي، سيره پيشوايان، ص370_355، ناشر موسسه امام صادق عليه السلام، سال نشر: 81

نتيجه

شيعه در لغت به معناي يار، هوادار و تابع مي باشد و در اصطلاح به معناي پيروان امامت و خلافت اميرالمومنين عليه السلام و فرزندان آنها مي باشد؛ در اين ميان منابع روايي نيز به وضوح بازگو مي کند که ائمه به منزله نور واحد مي باشند و در راه رساندن تعاليم الهي، وظيفه واحدي را دنبال مي کنند؛ در اين ميان به علت شرائط خاصي كه در زمان امام صادق عليه السلام حکفرما بوده است تعاليم بيشتري به جهان اسلام انتقال يافته است و به تبع شيعه با عنوان جعفري شهرت بيشتري يافته است ولي همان طور که به آن پرداخته شد، اين به معناي تفاوت راه و هدف و دو نوع تشيع نمي باشد و همه امامان واجب الاطاعت مي باشند و يک مسير را دنبال مي کنند.

سؤال دوم :

سؤال دومي كه در ابتدا مطرح شده اين بود كه «کارکردهاي امروز تحت نام تشيع هيچ ربطي به اهل بيت ندارد و اهل بيت آينه منهج بوده اند و به طور خلاصه، مطالبي ما از اهل بيت بيان مي کنيم، هيچ ارتباطي با اهل بيت ندارد».

پاسخ اجمالي:

امامان معصوم عليهم السلام يعني همان حجت هاي الهي بر مردم، به برکت ارتباط با منبع فيض الهي سفره بزرگي براي بهره مندي همه مسلمين، اعم از شيعه و سني گسترده اند و رسول خدا صلي الله عليه وآله در رواياتي همچون ثقلين، بهره مندي از اين خوان با برکت را بر همگان واجب گردانيده است و تنها راه سعادت را در پيروي از قرآن و اهل بيت عليهم السلام منحصر نموده است؛ در اين ميان، تنها شيعه از اين نعمت و فرصت ويژه، بهره برده است و در هر سه حوزه عقائد، اخلاق و احکام، برنامه و راه سعادت را از اهل بيت دريافت کرده است، گفتار بزرگان عامه، شاهد بر استفاده و انتساب شيعه به اهل بيت عليهم السلام مي باشد.

پاسخ تفصيلي:

حديث ثقلين:

مسلمانان براي ترسيم راه سعادت، نياز به منبعي مطمئن و کامل هستند تا به برکت بهره مندي از آن، عاقبت و آينده روشني را براي خود، چه در دنيا و چه در آخرت رقم بزنند؛ قرآن و روايات به روشني بيان مي کند که اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله در کنار قرآن عهده دار اين مسئوليت مي باشند و به خوبي اين دغدغه و اين هدف عالي بشر که همان تامين سعادت مي باشد را محقق خواهند کرد، از مواردي که به وضوح به ارتباط بين دو منبع الهي (قرآن و اهل بيت عليهم السلام) مي پردازد و کارکرد اين دو عامل را به خوبي بيان مي کند، حديث ثقلين مي باشد.

در بخش قبلي اين نوشتار، حديث ثقلين از برخي منابع معتبر شيعه بيان شد و به طور اجمال پيام حديث ثقلين بيان شد در اين قسمت به اين حديث، با توجه به منابع اهل سنت مي پردازيم و آثار و پيام هاي آن به تفصيل، بيان مي شود.

حديث ثقلين در منابع عامه با سند صحيح

ابن كثير دمشقي از شاگردان ابن تيميه، حديث ثقلين را از زبان رسول اکرم صلي الله عليه و آله بيان کرده است و تمسک به قرآن و اهل بيت را، راه دوري از گمراهي ذکر کرده است.

وقد ثبت في الصحيح أنّ رسول اللّه (ص) قال في خطبته بغدير خم «إنّي تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه وعترتى وإنّهما لم يفترقا حتّى يردا علي الحوض.

ابن كثير الدمشقي، تفسير القرآن العظيم ج 7، ص 201، محقق: سامي بن محمد السلامة، ناشر: دار الطيبة للنشر و التوزيع.

در روايت صحيح آمده است كه رسول خدا در خطبه غدير خم فرمود: من در بين شما دو چيز گرانبها مي‌گذارم: کتاب خدا و اهل بيت من؛ اين دو هرگز از هم جدا نمي شوند تا اينكه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.

تصحيح روايت ثقلين توسط الباني

الباني از بزرگ ترين علماي رجالي وهابي اين روايت را صحيح مي داند

لكن الحديث صحيح، فإن له شاهدا من حديث زيد بن أرقم ... وإسناده صحيح، رجاله رجال الصحيح

محمد ناصر الدين الباني، سلسلة الاحادیث الصحیحة، جلد4، ص 260، الباب 1761.

اين حديث صحيح است و شاهد آن حديث زيد بن ارقم است...و سندهاي آن روايت صحيح است و راويان آن، از روايان كتاب صحيح بخاري هستند

پيام ها و مدلول هاي حديث ثقلين

اين روايت، برنامه دوري از گمراهي ونيل به سعادت را در سايه پيروي از قرآن و اهل بيت عليهم السلام در كنار هم، بيان ميکند و در ضمن مفاد خود، پيامها و نکات مهمي را که مورد نياز هر انساني براي سعادت و رستگاري است، ذكر مي کند كه به شرح زير مي باشد:

1.قرآن كريم قانون مدون و قطعي اسلام و اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله مجريان اين قانون هستند.

2.قانون و مجري مكمل يكديگر هستند و هركدام بدون ديگري نمي‌تواند كاري از پيش ببرد.

3.عدم گمراهي با تمسك به اين دو چيز گرانبها، ميسر است و تا قيامت مردم فقط با تمسك به آن دو، به سوي صراط مستقيم الهي هدايت شوند.

4.اطاعت مطلق از هر دوي آن‌ها، به يك اندازه واجب است، كسي نمي‌تواند ادعا كند كه با اطاعت از قرآن، نيازي به اطاعت از «اهل بيت» نيست.

5.اين دو تا قيام قيامت از يكديگر جدا نخواهند شد و با اين جمله عصمت مطلق «اهل بيت» ثابت مي‌شود؛ زيرا اگر اهل بيت معصوم نباشند و از آن‌هاي خطاي سر بزند، در همان لحظه از قرآن فاصله گرفته‌اند و اين بر خلاف سخن رسول خدا صلي الله عليه و آله است.

6.تأكيد بر عدم جدائي قرآن از اهل بيت تا ورود بر حوض كوثر، از يك طرف جاودانه بودن قرآن را تا قيام قيامت ثابت مي‌كند و از طرف ديگر بر همگان گوشزد مي‌كند كه بايد تا قيامت شخصي از اهل بيت در كنار قرآن باشد.

7.همان‌طوري كه قرآن كريم ««تِبْياناً لِكُلِّ شَي‏ء= بيان كننده هر چيزي» است، «اهل بيت» نيز بايد اين گونه باشند؛ زيرا كسي كه هميشه با قرآن است، از تمام حقايق قرآن نيز با خبر است؛ پس او نيز بايد «تبيانا لكل شيء» باشد. بنابراين علم غيب اهل بيت نيز ثابت مي شود.

8.مراد از «اهل بيتي»، نمى‌تواند همسران پيامبر باشند؛ زيرا در اين روايت رسول خدا از جمله «وَإِنَّهُمَا لَنْ يتَفَرَّقَا حَتَّى يرِدَا عَلَي الْحَوْضَ» استفاده كرده است. واضح است كه زنان امهات المؤمنين همگى از دنيا رفته‌اند و كسى از آنان باقى نمانده است تا قرآن را تا قيامت همراهى نمايد. از طرف ديگر عملكرد برخي از آن‌ها با قرآن در تضاد بوده است؛ مثل جنگ جمل و كشته شدن بيش از بيست هزار نفر در اين جنگ.

9.مکتب تشيع با مد نظر قرار دادن حديث ثقلين که مورد تائيد شيعه و سني مي باشد، به سراغ قرآن رفته و در کنار آن با بهره گرفتن از کلام گهربار امامان معصوم عليهم السلام (امير مؤمنان تا امام زمان عليهم السلام) که بخش جدايي ناپذير از قرآن به حساب مي آيند، ميراث فاخري را براي خود مهيا کرده است و با توجه به آن، برنامه کامل و مدوني در هر قسمت (اعتقادات، احكام، اخلاق) براي شيعيان و ساير حقيقت جويان فراهم کرده است و به صورتي است که شيعيان و مسلمانان ديگر در هر کدام از اين حوزه ها با بهره گيري از آن آثار موجود، به همان سعادت و نجات که آرزوي بشر است، دست يابند.

اهل بيت عليهم السلام غير شيعيان نيز از علوم خود بي بهره نگذاشته اند چنانچه مراجعه به تاريخ از شاگردي علماي اهل تسنن در محضر اهل بيت عليهم السلام، حكايت مي كند؛ اين مساله به قدري مشهور است كه حتي فردي همچون ابن تيميه حَراني، علي رغم عنادي که با تشيع و فضائل اهل بيت عليهم السلام دارد، آن را ذکر کرده است. وي در اين زمينه چنين مي نويسد:

وإن قالوا بل كانوا يبينون ذلك لخواصهم دون هؤلاء الأئمة قيل أولا هذا كذب عليهم فإن جعفر بن محمد لم يجيء بعد مثله وقد أخذ العلم عنه هؤلاء الأئمة كما لك وابن عيينة وشعبة والثوري وابن جريج ويحيى بن سعيد وأمثالهم من العلماء المشاهير الأعيان

أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، منهاج السنة النبوية ج 4 ص 126 دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم

اگر عده اي گفتند که اهل بيت [عليهم السلام] علوم و اسرار خود را براي خواص بيان مي کرده اند و براي امامان اهل سنت بيان نمي کردند، گفته مي شود که اين مطلب دروغ است زيرا علماي بزرگ اهل سنت مانند: مالک، ابن عيينه ، شعبه، ابن جريج، ثوري و يحيي بن سعيد، و ساير علماي مشهور و بزرگ، از جعفر بن محمد (امام صادق عليه السلام) كه بعد از او، همانندش نيامده است، كسب علم نموده اند.

اين گفتار ابن تيميه بيان مي کند که اهل بيت عليهم السلام علاوه بر اينکه نقش بيان معارف و بيان کننده راه صواب براي پيروان خود را انجام داده اند، براي پيروان ساير پيروان فرق اسلامي نيز همين نقش را ايفا کرده اند و بزرگان صحابه و تابعين و اتباع تابعين، شاگردي مکتب آنها را کرده اند.

اعتراف اهل سنت و وهابيت به بهره گيري شيعيان و از مکتب اهل بيت عليهم السلام

نكته حائز اهميت اين است كه در ميان تمامي مذاهب اسلامي تنها شيعيان دوازده امامي به طور مطلق از اهل بيت عليهم السلام پيروي نموده اند اما با اين وجود برخي شيعيان را به عدم پيروي از اهل بيت عليهم السلام متهم مي كنند در حالي كه شيعيان نه تنها در امور ديني از امامان دوازده گانه تبعيت مي كنند بلكه آنان را امامان الهي و معصوم و واجب الاطاعت مي دانند چنانچه علاوه بر برخي علماي اهل سنت، حتي علماي بزرگ وهابي نيز به اين مساله اعتراف كرده اند.

الباني وهابي

الباني يكي از بزرگترين عالمان وهابي، در کتاب «الفتاوي المهمه» به تبعيت شيعيان از قرآن و اهل بيت عليهم السلام تصريح مي کند.

يکفي عندنا القران و السنه و يکفي عندهم القرآن و اهل بيت

ناصر الدين الباني، الفتاوي المهمه، ص 154، تحقيق: صلاح الدين محمود، دار الغد الجديد.

[براي رسيدن به سعادت] نزد ما، قرآن و سنت کفايت مي کند، اما [براي رسيدن به سعادت] نزد شيعيان، قرآن و اهل بيت كافي است.

صالح هران (از نويسندگان اهل سنت):

الشيخ امين ابن صالح هران، در خاتمه کتاب «فقه الال» كه در آن ميزان توجه شيعه و اهل تسنن را به فقه اهل بيت عليهم السلام بررسي مي كند، تصريح مي کند كه فقه شيعه تماما برگرفته از كلام اهل بيت عليهم السلام است و خلاف اين نظريه، باطل است.

الخاتمه: من خلال العرض السابق للمسائل و الذي ما سيق الا الباحثين و المنصفين يجد المنصف و يلمس المجرد من الفريقين بطلان دعويين و سقوط تهمتين:

... انتحال الشيعه لفقه الال رضوان الله عليهم

هران حداء، امين بن صالح، فقه الال رضي الله عنه بين دعوي الاهمال و تهمه الانتحال، ص 1005، ناشر: مركز المتوق، چاپ دوم، سال: 1432 هـ.ق.

خاتمه: از خلال تحقيقات گذشته پيرامون اين مسائل، آنچه براي محققان و انسانهاي منصف آشکار مي شود اين است که انسان با انصاف که از هيچ يك دسته هاي شيعه وسني نمي باشد در مي يابد که اين دو ادعا و دو تهمت نسبت به شيعه باطل است: (يکي از اين دروغ ها)

به دروغ انتساب پيدا کردن شيعه به فقه اهل بيت عليهم السلام .

در قسمت ديگر همين کتاب، نيز دليل ادعاي خود پيرامون رفع تهمت از شيعه در مورد عدم اتصال و ارتباط با اهل بيت عليهم السلام در زمينه فقهي را بيان کرده است.

فيتخلص من ما سبق:

رجحان القول ببرائة الجعفريه من تهمه الانتحال و غلبه الظن بانتهاء فقهمم الي الال، لوجود المقتضي لذلک و هو شهادة کتبنا و انتفاء المانع و هو المعارض الراجح

هران حداء، امين بن صالح، فقه الال رضي الله عنه بين دعوي الاهمال و تهمه الانتحال، ص 1023، ناشر: مركز المتوق، چاپ دوم، سال: 1432 هـ.ق.

نتيجه اي که از بحث هاي سابق به دست مي آيد:

قول به مبرا بودن شيعه از تهمت اينکه خود را به فقه اهل بيت [عليهم السلام] به دروغ متصل مي کند، رجحان دارد، و اطمينان حاصل مي شود که فقه آنها به اهل بيت منتهي مي شود، زيرا که مقتضي براي اين نظريه وجود دارد و آن شهادت كتابهاي ما به اين مساله است و از طرفي مانعي نيز در برابر اين گفتار وجود ندارد زيرا که معارضي که برتري بر اين نظريه داشته باشد، وجود ندارد.

بنابراين راه و روش شيعيان در طول تاريخ پيروي از اهل بيت عليهم السلام بوده و مي باشد و اين مساله به قدري آشكار است كه حتي علماي وهابي را نيز وادار به اعتراف نمود.

نتيجه :

دغدغه هميشگي انسان اتخاذ راهي براي دوري از گمراهي و ضلالت و اتخاذ روشي براي نيل به سعادت مي باشد، حديث ثقلين به عنوان يکي از معتبرترين احاديث در اين زمينه، به روشني عهده دار بيان اين راه مي باشد؛ شيعه نيز حتي به اعتراف برخي از عالمان وهابي، راه دوري از ضلالت و گمراهي را در عمل به قرآن و تعاليم عترت و در يک کلام عمل به حديث ثقلين مي داند و شيعه به مدد بهره بردن از اين دو ثقل بزرگ، در همه قسمتها برنامه کامل و مدوني را براي خود مهيا کرده است و اتصال و ارتباط کاملي را بين خود و اهل بيت عليهم السلام پديد آورده است.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف



Share
1 | aa | Iran - Tehran | ١٩:٤٨ - ٠٤ مهر ١٣٩٥ |
من در گذشته با شما در مورد آوردن روایت صحیح در مورد حدیث غدیر بحث داشته ام اما شما یا طفره می‌رفتید و یا نظر را چاپ نمی کردید یا حواله می‌دادید به اقوال ذهبی!
الان هم از شما میخواهم اگر دو حدیث را نقل کنید و سند آنرا بررسی کامل و بدون خدشه کنید و دلالت آن بر امامت را بنویسید بنده می‌پذیرم و شیعه میشوم. نیازی به ده بیست روایت هم ندارم. اما شما در این مورد طفره بسیار رفته اید.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
لازم است دوباره تذکر داده شود که شما باید مبنای خود را در مواجه با روایت درست کنید، روایت در خصوص غدیر در حد تواتر است آنوقت شما دنبال یک روایت صحیح می گردید!!! اصلا این نوع بحث که متواتر را نادید بگیرد و آن را قبول نکنید طبق مبنای خودتان در حد کفر است هر چند روایت غدیر با اسناد معتبر نیز نقل شده است
وَمَنْ أَنْكَرَ الْمُتَوَاتِرَ فَقَدْ كَفَرَ،
الفتاوى الهندية ، لجنة علماء برئاسة نظام الدين البلخي ج2 ص 265
وأما من أنكر ما ثبت بالتواتر والإجماع فهو كافر.
مجموع الفتاوى ج 1 ص 109،
در خصوص دلالت حديث غدير بر ولايت امير مؤمنان عليه السلام نیز به این آدرس رجوع کنید تا مسئله برای شما روش شود
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
1 |رحیم|Iran - Ahvaz |٢٣:٣٥ - ٢٦ خرداد ١٣٩٦ |
0
 
0
فکر کنم این دوست ما معنای تواتر را متوجه نیستند.
2 | aa | Iran - Tehran | ١٩:٥٦ - ٠٤ مهر ١٣٩٥ |
البته قابل ذکر است وجود دلالت بر امامت در آیات قرآن از حدیث ارزش بالاتر و محکم تری دارد که شیعه چند آیه را نقل میکند اما استناد آنها اصلا محکم و قابل پسند نیست.
الا یک مورد که آیه سوم سوره مائده است ، آنجا که میگوید الیوم یأس الذین کفروا من دینکم.
این امر عجیبی است که چه اتفاقی افتاده که کافران از دین مایوس شده اند. و تفسیر آن با کامل شدن نزول احکام یا کامل شدن بعثت پیامبر یا نزول کامل قران یا شکست کفار نمی‌سازد. حال این واقعه واقعا چیست بسیار بسیار مهم است. که نیازمند تفسیر و تحلیل دقیق و عالمانه است.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
آیات زیادی امامت و ولایت حضرت علی علیه السلام را ثابت می کند و این چیزی است حتی خود ائمه علیهم السلام نیز طبق این آیات به امامت و ولایت استناد کرده و احتجاج کرده اند
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وَ أَبِي الْجَارُودِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍ‏ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ- إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ فَرَضَ وَلَايَةَ أُولِي الْأَمْرِ فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِيَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ‏ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ‏ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ- يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ‏ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ‏ فَصَدَعَ‏ بِأَمْرِ اللَّهِ‏ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ ع يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍ‏ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالَ عُمَرُ بْنُ أُذَيْنَةَ قَالُوا جَمِيعاً غَيْرَ أَبِي الْجَارُودِ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ كَانَتِ الْفَرِيضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ الْأُخْرَى وَ كَانَتِ الْوَلَايَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ‏ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا أُنْزِلُ عَلَيْكُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِيضَةً قَدْ أَكْمَلْتُ لَكُمُ الْفَرَائِضَ.
. الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ؛ ص289
الحديث الرابع‏: حسن.
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏3 ؛ ص250
این چیزی است که مثل آفتاب روش است و بزرگان شیعه و سنی اعتراف کرده اند که آیاتی مثل انما ولیکم الله و یا آیه ابلاغ در شان حضرت علی علیه السلام که ولایت ایشان را ثابت می کند، نازل شده است لذا این نیاز به توضیح بیشتر و یا تفصیل بی حد و حساب نیست خود آیات ولایت را ثابت می کند و در روایات مصداق نیز ثابت شده است وقتی خداوند ولایت خود و ولایت رسولش را ثابت می کند و ولایت آنها نیز مشخص است که به چه معنا می باشد، روش است که ولایت بعدی که در خصوص حضرت علی علیه السلام می آورد، یعنی همانند ولایت خدا و رسول. این چیزی روشنی است و نیاز به توضیخ زیادی ندارد اگر واقعا مرادتان دلالت خود آیات است خوب دلالت آیه روش است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
3 | سیدمحمدابراهیم موسوی | Iran - Tehran | ١٠:٠٥ - ٠٦ مهر ١٣٩٥ |
سلام-1-اياقضاياي تاريخي نيازبه اثبات صحت سندداردیاخیر؟اگه نیازنداره لطفااگه ممکنه این مطلب روبااستنادبه کتب اهل سنت بیان کنید2-فتوای نوح افندی درموردقتل شیعیان روهم اگه ممکنه مصدرش روذکرکنید.باتشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
نووي نيز در خصوص عمل به روايات ضعيف در غير احكام و عقايد گويد:
وقد قدمنا في مواضع أن أهل العلم متفقون على العمل بالضعيف في غير الأحكام وأصول العقائد
در چند جا قبلا گفتيم كه اهل علم اتفاق دارند كه در غير احكام و اصول عقايد، به روايات ضعيف مي‌شود عمل كرد.
النووي الشافعي، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، المجموع، ج5، ص62 ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، التكملة الثانية.
با اين بيان اگر روایت در خصوص غیر احکام و عقاید باشد، ضعيف هم باشد، مي‌شود به آن عمل كرد.
افندي از جمله افراد تکفيري بود كه خطرناك‌ترين فتوا را درباره تكفير شيعيان در طول تاريخ صادر كرده است. محمد امين، مشهور به ابن عابدين، از فقهای مشهور احناف در کتاب تنقيح الفتاوی الحامديه، فتواي مشهور عبدالله افندي درباره تكفير و جواز قتل شيعيان را بيان كرده و اين حرف او را نيز نقل كرده است كه اگر كسي در كفر و قتل شيعيان شك و يا توقف كند كافر است . وي جريان فتوايي افندي را چنين نقل كرده است:
در مجموعه ای از رساله های شيخ الإسلام عبدالله افندی در سال 1146 هـ ق، پس از مراجعتش از مدينه منوره اين گونه ديدم که سؤال شده بود: نظر شما درباره کشتن شيعيان، به خاطر خروج آنان بر حاکم اسلامی و يا کفر آنان چيست؟ اگر به سبب کفر باشد علت کفر آنان چيست؟ و در صورت اثبات کفر اگر توبه کردند، آيا توبه و اسلام آنان مانند مرتد پذيرفته می شود، يا مانند کسی که پيامبر را سب کند، پذيرفته نمی شود و بايد کشته شوند؟ و اگر کافر هستند آيا حدّ قتل جاری می شود يا کفر ؟ و آيا جايز است از آنان جزيه گرفته و کشته نشوند و زنانشان به بردگی گرفته شوند؟ وی در پاسخ می نويسد:ُ«أَنَّ هَؤُلَاءِ الْكَفَرَةَ وَالْبُغَاةَ الْفَجَرَةَ جَمَعُوا بَيْنَ أَصْنَافِ الْكُفْرِ وَالْبَغْيِ وَالْعِنَادِ وَأَنْوَاعِ الْفِسْقِ وَالزَّنْدَقَةِ وَالْإِلْحَادِ وَمَنْ تَوَقَّفَ فِي كُفْرِهِمْ وَإِلْحَادِهِمْ وَوُجُوبِ قِتَالِهِمْ وَجَوَازِ قَتْلِهِمْ فَهُوَ كَافِرٌ مِثْلُهُمْ» اين کافران ستمگر و جنايتکار (منظور وی شيعيان است)، همه انواع کفر، ستم، فسق و بی دينی را در خود جمع کرده اند. کسی که در کفر، شرک، بی دينی و قتل آنان شک و ترديد کند خود کافر است...! اين گروه کافر(شيعيان)، توبه کنند يا نکنند کشتنشان واجب است چرا که اگر توبه کنند و مسلمان شوند بايد حد بر آنان جاری شود و حدّ چنين کسی کشتن اوست و پس از قتل حکم مسلمان را دارند و اگر توبه نکنند کشته و احکام کفار بر آنها جاری می شود. به همين جهت باقی گذاردن آنان و دريافت جزيه جايز نيست، بلکه بايد کشته شوند و زنان و فرزندانشان نيز به کنيزی گرفته شوند، چون حکم فرزند، تابع مادر است
ابن عابدين، محمد أمين ، العقود الدرية في تنقيح الفتاوى الحامدية، ج 1، ص 103
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
4 | aa | Iran - Tehran | ٢٢:٢٥ - ٠٧ مهر ١٣٩٥ |
سلام
اولا من دو نظر فرستاده بودم که این نظر دوم و در ادامه نظر اول بوده
دوما سطح تحلیل و سوالات من کجا و پاسخ های شما کجا؟؟؟
من گفتم که شیعه دلایلی از قرآن که ارزش بیشتری از حدیث دارد بر مساله امامت مطرح میکند که چندان محکم و قابل پسند نیست به جز استناد به آیه باکمال (آنهم نه به دلیل حدیث) بلکه به علت ذات خود آیه که عجیب است آنوقت
شما از استناد بزرگان اهل سنت!(کدام بزرگان) میگویید و از استناد شیعه!(که مستلزم دور و باطل) است.
و از تحلیل و دلالت آیه مانده هم خبر نبود!

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اولا: شما که چنین ادعایی دارید لطفا کلی گویی نکنید یک مورد ذکر کنید تا مشخص بشود که به چه دلیل، استناد شیعه محکم و قابل پسند نیست و آنها را متهم به دور می کنید!! ثانیا: اصلا مبنای شما باطل است شما دارید حدیث را به نوعی سوای از قرآن میدانید اگر روایت ثقلین را قبول داشته باشید اهل بیت در کنار قرآن است و حتی مفسر و مبین قرآن است این دو را نباید جدای از هم دانست لذا در استناد به یک مطلب قرآن و روایت در کنار هم هستند
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
5 | aa | Iran - Marāgheh | ٢٣:٥٨ - ٠٩ مهر ١٣٩٥ |
با سلام مجدد
چون از دو حساب گوگل استفاده میکنیم دیر متوجه پاسخ شما به سوال حدیث صحیح غدیر شدم .به هر حال...
به اصطلاح خر من از این پل ها گذشته و تاثیری روی من ندارد. اینکه فلان عالم چیزی گفته و فلان نظر علمی را دارد (مثلا ابن تیمیه گفته حدیث را اگر روات آن فاسق و فجار باشند می‌پذیریم و به آن عمل میکنیم و بدت شما بخواهید به خاطر این مطلب حدیث ضعیف را به خورد ما بدهید و من تسلیم این حرف ها بشوم نهایت ساده انگاری در مورد من و صد البته کسی که عالمانه برخورد میکنند است.)
شما وقتی مثلا تفسیر المیزان میخوانید گوش و چشم بسته آن را نخوانده و نمی پذیرید بلکه حین خواندن مطالب آن را با دانسته هایتان می‌سنجید و صد البته اگر اشتباهاتی هم وجود داشت آنرا رد و تصحیح میکنید . این رویه ای است که هر وقت عالمی آمده و نظری داده و کتابی نوشته در مورد پیشینیان و معاصران خود انجام داده و اینکه انتظار داشته باشید چون فلانی اینطور گفته پس باید همانطور باشد و باید قبول کنید اسف بار است.
بله ما هم با دلایل قطعا قبول داریم انکار روایت متواتر از آنجا که صدور از رسول الله قطعی کفر است.
اما در مورد روایت غدیر اولا تواتر باید با دلیل صحیح و نه موهومات یا استناد به اقوال ذهبی! ثابت شود.( البته درست است اگر ذهبی گفته این متواتر است دلایلی بر این تواتر داشته
اما دلایل او برای خودش قابل قبول است نه ما. پس آن دلایل باید بر ما عرضه شود تا اگر صحیح بود پذیرفته شود.)
اصولا ما اعتقادی به تواتر روایات نداریم و اینکه تعدد روایات با راویان ضعیف غیر قابل استناد، بخواهد سبب صحت حدیث بشود قابل قبول نیست چون راوی ضعیف غیر قابل استناد به هر حال ضعیف است و اگر هزار نفر هم باشند برای ما ضعیف اند و سخنشان غیر مقبول.( البته رواتی که ضعف آنها نه به خاطر غیر قابل استناد و منکر بودن بلکه به دلایل دیگر بوده با تعدد قوی می‌شود.)
با در نظر این موضوع عدم تقویت روات ضعیف، تواتر هم برای ما چندان مهم نیست چون یا همه ضعیف اند که اعتقادمان را گفتیم ، اگر موثق و صحیح باشند که مطلوب ما ثابت است و ما با دو سه روایت صحیح هم راضی میشویم و ده ها روایت صحیح را برای هیجان قضیه مورد استفاده قرار میدهیم.
خلاصه آنکه1_
تواتر ادعایی باید واقعا مبانی علمی کلمه تواتر حدیث را نشان دهد.که در مورد حدیث غدیر باید اثبات کنید.
2_
صرف اقوال دیگران قابل قبول برای ما نیست.
3_راضی به زحمت و وقت شما نیستیم دو سه روایت صحیح با دلالت برای امامت ما را راضی و هدایت و شما را رستگار میکند.

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
لازم به یاد آوری است که شیعه و سنی در خصوص روایت متواتر معتقدند روایت وقتی متواتر شد دیگر لزومی به بررسی سند نیست اما شما این اصل را نادیده گرفته و حرف خودتان را میخواهید بر سخنان بزرگان که از امثال ما و شما به رجال تسلط داشتند تحمیل کنید اما با همه این حرفها اینها را نادیده گرفته و روایت معتبر در خصوص غدیر و امامت ائمه علیهم السلام را برای شما نقل می کنیم تا ببینم آیا واقعا شما به دنبال حقیقت هستید!!
مرحوم شيخ كلينى در كتاب «كافي»، روايت ثقلين را از طريق ابو بصير از امام صادق با شش سند نقل كرده‌است که ابو بصیر گفت:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ أَبِي سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏ فَقَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ع فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ‏
لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى‏ كَانَ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ ص هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ‏ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏ وَ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي عَلِيٍّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَالَ ص أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِي فَإِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّى يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِي ذَلِكَ وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَ قَالَ إِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَكَتَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلَمْ يُبَيِّنْ مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ تَصْدِيقاً لِنَبِيِّهِ ص- إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ‏ أَهْلَ الْبَيْتِ‏ وَ يُطَهِّرَكُمْ‏ تَطْهِيراً فَكَانَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ فَاطِمَةُ ع فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص تَحْتَ الْكِسَاءِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ أَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ ثَقَلِي فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ أَ لَسْتُ مِنْ أَهْلِكَ فَقَالَ إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي وَ ثِقْلِي فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَانَ عَلِيٌّ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ لِكَثْرَةِ مَا بَلَّغَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ إِقَامَتِهِ لِلنَّاسِ وَ أَخْذِهِ بِيَدِهِ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ لَمْ يَكُنْ يَسْتَطِيعُ عَلِيٌّ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ أَنْ يُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِينَا كَمَا أَنْزَلَ فِيكَ فَأَمَرَ بِطَاعَتِنَا كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ بَلَّغَ فِينَا رَسُولُ اللَّهِ ص كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ أَذْهَبَ عَنَّا الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَهُ عَنْكَ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ ع كَانَ الْحَسَنُ ع أَوْلَى بِهَا لِكِبَرِهِ فَلَمَّا تُوُفِّيَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُدْخِلَ وُلْدَهُ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ ذَلِكَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ‏ فَيَجْعَلَهَا فِي وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحُسَيْنُ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِي كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ أَبِيكَ وَ بَلَّغَ فِيَّ رَسُولُ اللَّهِ ص كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ فِي أَبِيكَ وَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّي الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ فَلَمَّا صَارَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ ع لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ‏
أَهْلِ بَيْتِهِ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَدَّعِيَ عَلَيْهِ كَمَا كَانَ هُوَ يَدَّعِي عَلَى أَخِيهِ وَ عَلَى أَبِيهِ لَوْ أَرَادَا أَنْ يَصْرِفَا الْأَمْرَ عَنْهُ وَ لَمْ يَكُونَا لِيَفْعَلَا ثُمَّ صَارَتْ حِينَ أَفْضَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ ع فَجَرَى تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ- وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ‏ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ قَالَ الرِّجْسُ هُوَ الشَّكُّ وَ اللَّهِ لَا نَشُكُّ فِي رَبِّنَا أَبَداً.
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏1 ص286
ابى بصير گويد: از امام صادق (ع) پرسيدم از قول خدا عز و جل (59 سوره نساء): «از خدا اطاعت كنيد و از رسول و اولى الامر خودتان اطاعت كنيد»؟ فرمود: در باره على بن ابى طالب و حسن و حسين (ع) نازل شده، من به او گفتم: به راستى مردم مى گويند:
چرا او نام على و خاندانش را در كتاب خدا عز و جل نبرده؟ گويد: فرمود: در پاسخ آنها بگوئيد كه: براى پيغمبر آيه نماز نازل شد و خدا در آن نام نبرد سه ركعت و چهار ركعت را تا اينكه رسول خدا (ص) آن را شرح داد و آيه زكاة نازل شد خدا نام نبرد كه بايد از چهل درهم يك درهم داد تا رسول خدا (ص) بود كه آن را شرح داد و آيه حج نازل شد و نفرمود به مردم كه هفت دور طواف كنيد تا آنكه رسول خدا (ص) بود كه آن را شرح كرد براى مردم و نازل شد أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ و در باره على و حسن و حسين (ع) نازل شد و رسول خدا (ص) در باره على (ع) فرمود هر كه را من مولا و آقايم على (ع) مولا و آقا است، و فرمود:
من به شما وصيت مى‏كنم در باره كتاب خدا و خاندانم زيرا من از خدا عز و جل در خواسته‏ام كه ميان آنها جدائى نيفكند تا آنها را بر سر حوض به من رساند، خدا اين خواست مرا داد، و فرمود: چيزى به آنها نياموزيد كه آنها از شما أعلم هستند، و فرمود:
خاندان من شما را از هيچ در هدايت بيرون نكنند و هرگز شما را به باب گمراهى وارد نكنند.
اگر پيغمبر خاموش مى‏نشست و آن را در خاندان خود شرح نمى‏كرد، آل فلان و آل فلان ادعاى آن را مى‏كردند، ولى خدا در كتاب باز هم شرح آن را براى تصديق پيغمبرش بيان كرد و نازل نمود (33 سوره احزاب): «همانا خدا مى‏خواهد پليدى را از شما خاندان‏
به خصوص ببرد و شما را پاك كند» على بود و حسن و حسين و فاطمه (ع) كه پيغمبر (ص) آنها را زير عبا گرد آورد، در خانه ام سلمه، و سپس فرمود: بار خدايا هر پيغمبرى خاندان و بنه‏اى دارد و اينها خاندان و بنه منند، ام سلمه گفت: آيا من از خاندان تو نيستم؟
فرمود: تو رو به خوبى دارى ولى اينان خاندان و بنه منند.
چون رسول خدا (ص) وفات كرد، على (ع) اولى‏ و أحقّ از همه مردم بود براى پيشوائى مردم، براى تبليغات بسيارى كه رسول خدا (ص) نسبت به او كرده بود و او را برابر مردم بپا داشته بود و دست او را در دست داشت و چون على (ع) در گذشت، نمى توانست و اقدام نمى‏كرد كه محمد بن على يا عباس بن على يا يكى از پسرانش را وارد امر امامت كند، زيرا در اين صورت حسن و حسين (ع) مى‏گفتند: خدا در باره ما حكم نازل كرده چنانچه در باره تو نازل كرده و به اطاعت ما دستور داده چنانچه به اطاعت تو دستور داده و در باره ما تبليغ كرده رسول خدا (ص) مثل اين كه در باره تو تبليغ كرده و پليدى را از ما برده است چنانچه از تو برده است.
چون على (ع) در گذشت، حسن (ع) اولى‏ بود به خاطر اين كه بزرگتر بود و چون او وفات مى‏كرد، نمى‏توانست از اولاد خود وارد امر امامت كند و اقدام به آن هم نمى‏كرد با اين كه خدا مى فرمايد: وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ و اگر آن را براى اولادش مقرر مى‏كرد، امام حسين (ع) مى‏گفت: خدا به‏ اطاعت من فرمان داده چنانچه به اطاعت تو فرمان داده و اطاعت پدرت و رسول خدا در باره من هم تبليغ كرده مثل آن كه در باره تو و پدرت تبليغ كرده و خدا پليدى را از من برده مثل اين كه از تو و پدرت برده است، و چون امامت به حسين (ع) رسيد هيچ كدام از خاندان و خويشانش نمى‏توانستند بر او ادّعائى بياورند چنانچه او مى‏توانست طرح دعوى نسبت به برادر و پدر كند، در صورتى كه مى‏خواستند امر امامت را از او بگيرند و به ديگرى منتقل كنند با اين كه اين كار را نمى‏كردند و چون خلافت به حسين (ع) رسيد، اين آيه اجراء گرديد كه: أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ و امامت پس از حسين به على بن الحسين (ع) رسيد و بعد از على بن الحسين به محمد بن على (ع)، فرمود: مقصود از رجس و پليدى كه از ما برده‏اند، شك است و به خدا ما هرگز در پروردگار خود شك نداريم (مقام توحيدِ خالص همين است).
این روایت، یکی از بهترین و گویا ترین روایات در باره امامت است؛ هم از نظر سندی و هم از نظر دلالی و مطالب ذیل را می‌توان از آن ثابت کرد:
این روایت در مجموع شش سند دارد که شیخ کلینی دو سند در اول روایت و چهار سند دیگر در آخر آن آورده است.
علامه مجلسي اين روايت را صحيح مي‌داند؛ و در تأييد آن گفت
صحيح بسنديه
مرآة العقول، ج‏3، ص213.
همانطورى‌كه مشاهده مى‌شود روايت فوق از ابو بصير با شش سند معتبر نقل شده است. براى اثبات صحت اين روايت و نيز به جهت رعايت اختصار، در اين قسمت سند اول و ششم را از نظر رجالى بررسى مى‌كنيم:
علي بن ابراهيم بن هاشم:
نجاشی در باره او می‌گوید: «علي بن ابراهيم قمي، در نقل حديث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحيحي دارد».
القمي، ثقة في الحديث، ثبت، معتمد، صحيح المذهب.
رجال النجاشي، ص260؛ معجم رجال الحديث، ج12، ص212، رقم: 7830
محمد بن عيسي بن عبيد بن يقطين:
نجاشي می‌گوید که او از بزرگان شيعه وگرانقدر بود. مورد اعتماد است و شخصيت برجسته‌ای داشت. و روايات زيادي از وي نقل شده است. تأليفات خوبي نيز دارد:
أبو جعفر: جليل في أصحابنا، ثقة، عين، كثير الرواية، حسن التصانيف.
رجال النجاشي، ص333.
ابو بصير اسدي:
او یکی از اصحاب اجماع است که علمای شیعه اتفاق دارند اگر روایتی با سند صحیح به او منتهی شود، صحیح است. نجاشی در باره او می‌نویسد:
«يحيي بن قاسم، أبو بصير أسدي يا به عبارت ديگر أبو محمد: مورد اعتماد و بزرگ قوم و دارای قدر منزلت بوده است».
يحيى بن القاسم، أبو بصير الأسدي، وقيل أبو محمد: ثقة، وجيه.
رجال النجاشي، ص441؛ معجم رجال الحديث، ج21، ص79، رقم: 13599.
محمد بن يحيي العطار:
نجاشي مي¬گويد: او بزرگ شیعیان در زمان خود، شخصيت برجسته آنان بود و مورد اعتماد و اطمينان است. از وي احاديث بسياري نقل شده است:
شيخ أصحابنا في زمانه، ثقة، عين، كثير الحديث...
رجال النجاشي، ص353؛‌ معجم رجال الحديث، ج19، ص33، رقم: 12010
احمد بن محمد بن عيسي الأشعري:
وی از بزرگان قم و دارای منزلتی عظیم در میان آنان بود. شیخ طوسی می‌گوید:
شيخ قم، ووجيهها، وفقيهها.
الفهرست، ص68؛ معجم رجال الحديث، ج3، ص87، رقم: 902؛
الحسين بن سعيد بن حماد:
او از راویان و نویسندگان اهواز و از افراد مورد اعتماد بوده است. شیخ طوسی در باره او می‌نویسد:
صاحب المصنفات الأهوازي، ثقة
رجال الطوسي، ص355؛ معجم رجال الحديث، ج6، ص265 ـ 266، رقم: 3424.
النضر بن سويد الصيرفي
نجاشي مي¬گويد: وي کوفي و مورد اعتماد است و احاديث وي سندهاي صحيح دارند:
كوفي، ثقة، صحيح الحديث
رجال النجاشي، ص427.
يحيي بن عمران الحلبي:
نجاشي مي¬گويد: بسيار مورد اعتماد و اطمينان بوده و احاديثش صحیح است.
ثقة ثقة، صحيح الحديث
رجال النجاشي، ص444؛ معجم رجال الحديث،‌ ج21، ص77، رقم: 13593.
عمران بن علي الحلبي:
نجاشي در شرح حال أحمد بن عمر بن أبي شعبة الحلبي تمام خاندان آل أبي شعبه و از جمله عمران بن علي را توثیق کرده است:
وكانوا ثقات.
رجال النجاشي، ص98؛ معجم رجال الحديث، ج2، ص189.
اگر به دنبال روایات دیگر در خصوص ولایت ائمه علیهم السلام هستند به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
6 | aa | Iran - Tabriz | ٢٢:٤٣ - ١١ مهر ١٣٩٥ |
با سلام
چقدر خوب که تصمیم گرفتید بالاخره کاری که باید بکنید را انجام بدهید اما خب مثل همیشه خراب کردید. این حدیث رو کجام جا بدم؟
بقیه سند از ابی عبدالله به پیامبر کجا است؟ ایشان غیب گو بوده اند؟
فارغ از اینها از کی حرف مدعی در مورد ادعایش را ارزش میدهند؟ ما بهتر و بزرگتر از این حدیث هایی را که نوشته اید خوانده ایم ، مثل؛اگر امام نباشد زمین اهل خود را فرو می‌برد!
اما خب این ادعاها باید ثابت شود و بعد از آن ، همه آنها روی چشم.
شما بهتر است، البته نصیحت میکنم برای اینکه وقت خود را بیهوده تلف نکنید نظرات و مبانی اینجانب را کامل و با دقت بخوانید تا برای اثبات غدیر از امثال کلینی و ابی بصیر و امام صادق حدیث نیاورید!
شما حدیث را از از رسول الله ص باید اثبات کنید
و دست از ادعای تواتر و اقوال ذهبی بردارید.
نوشتید :(لازم به یاد آوری است که شیعه و سنی در خصوص روایت متواتر معتقدند روایت وقتی متواتر شد دیگر لزومی به بررسی سند نیست اما شما این اصل را نادیده گرفته و حرف خودتان را میخواهید بر سخنان بزرگان که از امثال ما و شما به رجال تسلط داشتند تحمیل کنید)
در نظرات قبلی که متاسفانه مثل همیشه چند در میان چاپ میشود گفتم که قول دیگران برای ما وقتی حجت است که آن را صحیح بدانیم و مثال زدیم که وقتی شما المیزان میخوانید نوشته‌ها را چشم بسته نخوانده و قبول نمی کنید و اگر تفاسیری را یا مطلبی را غلط دیدید مثل تمام عالمان در طول تاریخ آن را نقد می‌کنید.
و باز هم گفتیم که اجبار دیگران به قول فلان عالم اسف بار است.
با تشکر ، اگر رویه منطقی و علمی پیش بگیرید و حدیث را با سند معتبر و متصل نقل و اثبات کنید آن را بررسی و در ارتباط خواهم بود ولی اگر مثل همیشه بخواهید عجایب غریب تحویل بدهید این آخرین پیام من در این سایت بوده چون واقعا راهی برای ارشاد شما و ساده مطرح کردن مسأله وجود ندارد.
(بار دیگر معیار خود در قبول حدیث را می‌نویسم:
1_حرف مدعی در مورد ادعایش باطل است.
2_حدیث باید معتبر و متصل باشد به منبع قضیه
3_حواله دادن موضوع به صرف تواتر ،قابل قبول نیست چون اگر راوی ضعیف و غیر مقبول باشد اگر هزار تا هم باشد به صرف تعدد و تواتر ، عقل ما به آن استناد نمیکند.
اگر هم راوی معتبر و موثق باشد که ما باز به تواتر نیاز نداریم چون همان طرق کم هم صحیح و قابل قبول خواهد بود و راضی به زحمت تواتر نیستیم.)

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
اولا: این حرف شما بیانگر آن است که شما از مبنای شیعه خبر ندارید اینکه می گویید چرا امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل نمی کند، این حرف غیر علمی است چون از نظر شیعه نقل حدیث امام همان حدیث و روایت امام قبلی و پیامبر است و آنها وارث علم پیامبرند لذا نقل آنها همان نقل خود پیامبر است
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ جَابِرٍ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ يَا جَابِرُ وَ اللَّهِ لَوْ كُنَّا نُحَدِّثُ النَّاسَ أَوْ حَدَّثْنَاهُمْ‏ بِرَأْيِنَا لَكُنَّا مِنَ‏ الْهَالِكِينَ‏ وَ لَكِنَّا نُحَدِّثُهُمْ بِآثَارٍ عِنْدَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص يَتَوَارَثُهَا كَابِرٌ عَنْ كَابِرٍ نَكْنِزُهَا كَمَا يَكْنِزُ هَؤُلَاءِ ذَهَبَهُمْ وَ فِضَّتَهُمْ.
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم ج‏1 ص300
لذا این سوال که چرا امام از پیامبر (ص) نقل نکرده است، منتفی و بی اساس است
در خصوص حدیث غدیر نیز گذشته از تواتر آن روایات شیعه و سنی را برای شما نقل کردیم حال قبول نمی کنید تقصیر ما چی هست ادعای تواتر می کنیم طبق مبنای خودتان تواتر را نقل می کنیم می گویید این تواتر را من قبول ندارم تصحیحات بزرگان را نقل می کنیم می گویید درست نیست پس ملاک صحت روایت در نزد شما چیست؟!!
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات


7 | سيدمحمدموسوی | Iran - Tehran | ٠٩:٤٤ - ٢٢ مهر ١٣٩٥ |
سلام- ازپاسخ هاتون نسبت به سوالات سابقم خیلی متشکرم1-ایاامیرالمومنین(ع)درزمان حکومت خودازارباح مکاسب خمس گرفته اند؟2-ایاروایت امیرالمومنین که لباس سیاه رالباس ظالمان می داندصحیح است؟میدانیم که درصحیح بخاری وکتب خودمان روایات دال برجوازسیاهپوشی وجودداردولی درجواب وهابیون نمی دانیم چگونه بین این دونوع روایات جمع کنیم؟لطفاراهنمایی بفرمایید.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در منابع اهل سنت و شیعه خمس گرفتن حضرت علی علیه السلام نقل شده است
أخذ علي (ع) الخمس في كتب أهل السنة
باب ما روى عن علي رضي الله عنه في الركاز ( أخبرنا ) أبو زكريا بن أبي إسحاق وغيره قالوا ثنا أبو العباس محمد بن يعقوب أنبأ الربيع بن سليمان أنبأ الشافعي أنبأ سفيان بن عيينة ثنا إسماعيل بن أبي خالد عن الشعبي قال جاء رجل إلى علي رضي الله عنه فقال إني وجدت ألفا وخمس مائة درهم في خربة في السواد فقال علي رضي الله عنه اما لأقضين فيها قضاء بينا ان كنت وجدتها في قرية تؤدي خراجها قرية أخرى فهي لأهل تلك القرية وان كنت وجدتها في قرية ليس تؤدي خراجها قرية أخرى فلك أربعة أخماسه ولنا الخمس ثم الخمس لك.
قال الشافعي تدرووا عن علي رضي الله عنه باسناد موصول أنه قال أربعة أخماسه لك وأقسم الخمس في فقراء أهلك هذا الحديث أشبه بعلي رضي الله عنه والله أعلم
( قال الشيخ ) هو كما قال فقد روى سعيد بن منصور المكي في كتابه عن ابن عيينة عن عبد الله بن بشر الخثعمي عن رجل من قومه يقال له حممة قال سقطت على جرة من دير قديم بالكوفة فيها أربعة آلاف درهم فذهبت بها إلى علي رضي الله عنه فقال اقسمها خمسة أخماس فقسمتها فاخذ منها علي رضي الله عنه خمسا وأعطاني أربعة أخماس فلما أدبرت دعاني فقال في جيرانك فقراء ومساكين؟ قلت: نعم! قال: خذها فاقسمها بينهم.
السنن الكبرى - أحمد بن الحسين البيهقي - ج 4 ص 156
در خصوص سیاه پوشی نیز مقاله مستقلی نوشته شده است
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها