نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
فهرست نظرات

از تاريخ: تا تاریخ: عبارت موردنظر: محل جستجو:

« شماره صفحه از 2632  »
12541
کد مطلب: 6161 - عنوان: مفتي وهابي:منظور از دست خدا در روايات،همان معناي لغوي آن است+تصوير
نام و نام خانوادگی: واذكر في الكتاب - تاریخ انتشار: ١١:٣١ - ٠٦ تير ١٣٩٢
لا اله الا الله قرآن کتاب الله محمد رسول الله
12542
کد مطلب: 6204 - عنوان: مفتي مصري: حرام است حاجي اضافه وزن پيدا كند
نام و نام خانوادگی: واذكر في الكتاب ..... - تاریخ انتشار: ١١:٢٨ - ٠٦ تير ١٣٩٢
لا اله الا الله قرآن کتاب الله محمد رسول الله
12543
کد مطلب: 4700 - عنوان: توهين "سني نيوز" به شيعيان اهل بيت
نام و نام خانوادگی: سلام بر قاتل ... - تاریخ انتشار: ١١:٢٦ - ٠٦ تير ١٣٩٢
برادر عزيز آقا کوروش منتظر حضور توحيدي شما در بلاگ خودمان هستيم. بهترين پاسخ به توحش اعراب اشد کفر و نفاق، بحث علمي و منطقي است. http://maktabshia.blogfa.com/ يا علي
12544
کد مطلب: 4700 - عنوان: توهين "سني نيوز" به شيعيان اهل بيت
نام و نام خانوادگی: سلام بر قاتل ... - تاریخ انتشار: ١١:٢٤ - ٠٦ تير ١٣٩٢
تهمت فحاشي ترفند قديمي و پوسيده مکتب شکست خورده ابوبکريسم است. ترفندي که در مقابل شيخ شهيد حسن شحاتة نيز به کار مي‌گيرند. وقتي که ماهيت يهودي دين آنها و اسرار ارتباط بنيانگذار دين آنها ابوبکر و عمر با يهوديان برملا مي‌شود، ابوبکريسم چاره را در اتهام فحاشي مي‌بيند. ولي آيا تقصير ما است که پايه‌هاي دين ابوبکريسم بر توحش و درندگي است؟ آيا تقصير ما است که سرمدداران ابوبکريسم انحرافات عظيم اخلاقي داشتند؟ ********* قرآن و دين اسلام و عقل و منطق و تاريخ و تجربه همگي شهادت مي‌دهند که ابوبکريسم توحش يهودي است. حال شما مي‌توانيد قرآن و اسلام و عقل و تاريخ را قبول کنيد، مي‌توانيد قرآن و اسلام و منطق و عقل و تاريخ را به فحاشي متهم کنيد!!! يا علي
12545
کد مطلب: 1403 - عنوان: حمله پليس ديني سعودي به دارالقرآن زنانه شيعيان
نام و نام خانوادگی: ركسانا - تاریخ انتشار: ١٠:٣٢ - ٠٦ تير ١٣٩٢
جناب ابو اسحاق---همانطور که عرض کردم وظيفه ي همه ي ايمان اورندگان به دين اسلام قتال نبوده. اين کار از برخي بهتر برمي امده مثلا حضرت علي(ع) صحابه اي بود که جنگاور بوده ودرهمه ي نبردها حضورداشته است هميشه ايشان براي اجراي حکم قصاص اماده بودند درصورتيکه حضرت ابوبکر صديق(رضي الله عليه) صحابه اي بوده که هميشه در کنار پيامبر نقش يارنزديک ومعاون ايشان را داشته اند . هرچند اين اصحاب بزرگوار در اکثر جنگها شرکت کرده اند اما حضرت علي هميشه در خط مقدم به عنوان سرباز حضورداشته وحضرت ابوبکردر کنار رسول الله(ص) به عنوان مشاور وفرمانده. اقاي علي اکبر------ميشود بفرماييد خلفاي ثلاله ي راشد(ابوبکروعمر وعثمان) چگونه اسلام را منحرف کرده اند؟؟کمترين کاري که عمرفاروق در حق من وشماي ايراني انجام داده است ان است که به ما ياد داد بخوانيم وبنويسيم. اين خطي که من وشما با ان مي نويسيم وبه وسيله ي ان ارتباط برقرار کرده ايم با ورود عمرفاروق به ايرانيان هديه داده شد. ما ملتي بوديم چندين هزار ساله با فرهنگ وتمدني که تنها انحصار ان دردست شاهان ميترايي بود. مردم ايران تا پيش از ورود اسلام خطي براي نوشتن نداشتند و اصلا سواد خواندن ونوشتن نداشتندواقعا تاسف بار نيست؟؟؟ کتيبه هايي هم که شاهان بي دين حاکم برسرزمين ايران براي نشان دادن شکوه وجلال قدرت خود برديواره ها مي نوشتند همه دست خط يونانيان بودبرويد تاريخ را نگاه کنيد شاهان ايراني براي نوشتن کتيبه از يونانيان استفاده مي کردند. شما کتاب يا کتيبه اي سراغ داريد که پيش از اسلام در ايران نوشته شده باشد با همين خطي که ما با ان مي نويسيم ؟ ويا چيزي که نشان دهد که تنها يک ايراني پيش از اسلام سواد داشته باشد؟؟؟ اصلا پيدا نمي شود. پس از انکه ايرانيان با اسلام وخط وزبان اشنا شدند بزرگان زيادي در اين مملکت بوجود امدند خوارزمي وطوسي ونيشابوري وخيام وسعدي و فردوسي ورازي و............................ اما متاسفانه مغولان اين پيشرفت چشمگير را از ما گرفتند بزرگانمان را کشتند کتابهايمان را سوزاندند وبرايمان فرقه ساختند وما را به اين روزي انداختند که شاهديم. حال البته نمي دانم اين کارهايي که ازخليفه ي چهارم حضرت علي نوشته ايد با استفاده از کدام منبع معتبر تاريخي است با توجه به اينکه حضرت علي کمتر از پنج سال خلافت کرده اند وتمام طول اين پنج سال درگير جنگ داخلي بوده اند که به کشته شدن خودشان هم منجر شد چگونه فرصت اين همه خدمات را داشته اند؟؟
پاسخ:
باسلام
كاربر گرامي؛ هرچند نظر شما در جواب دوستان است ولي به قدري گذافه گويي كرده ايد كه نمي توان آن را بي جواب گذاشت تا خود دوستان جواب دهند.
در مورد سوال اول خود لطف بفرماييد يك مشاوره مستند از ابوبكر نقل كنيد؟ مگر تاريخ جنگ احد و حنين را نخوانده ايد كه همه فرار كردند و افراد انگشت شماري نزد رسول الله صلي الله عليه و آله ماندند؟ چرا نامي از ابوبكر و عمر در بين بازماندگان نيست؟ بلكه با اعتراف خودشان آنها جزو فراريان بوده اند؟ اين مشاوران عزيز! يا ترسوهاي واقعي كجا بودند؟ شايد مشاوره بر فرار دادند و رسول الله مشاوره آنها را نپذيرفته لذا ايشان را رها كرده و خود به كوه پناه برده اند؟!!! حضرت علي عليه السلام مي فرمايد رسول الله صلي الله عليه و آله از همه ما به دشمن نزديك تر و از همه شجاع تر بود. پيامبر صلي الله عليه و آله مي جنگد اما ابوبكر كه مشاور است نمي جنگد؟!!! شايد نعوذ بالله او فرمانده و رسول الله صلي الله عليه و آله سرباز بوده اند؟!!!
اعتراف ابوبكر به فرار در جنگ احد:
بسيارى از بزرگان اهل سنت به نقل از عائشه نوشته‌اند: «كان أبو بكر رضي الله عنه إذا ذكر يوم أحد بكى ثم قال ... كنت أول من فاء يوم أحد فرأيت رجلا يقاتل مع رسول الله صلى الله عليه وسلم دونه... .»
عائشه مى‌گويد: ابوبكر هر گاه ياد روز اُحُد مى‌افتاد،‌ گريه مى‌كرد و مى‌گفت: نخستين كسى كه در آن روز (پس از فرار) بازگشت، من بودم، رسول خدا را ديدم كه با يكى از كفار مى‌جنگيد... .
(مسند أبي داود الطيالسي(متوفاي204هـ)، ج 1، ص 3، ناشر: دار المعرفة - بيروت.)
(فضائل الصحابة أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، ، ج 1، ص 222، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.)
(حلية الأولياء وطبقات الأصفياء الأصبهاني (متوفاي430هـ)، ، ج 1، ص 87، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ.)
(تهذيب الكمال المزي(متوفاي742هـ)، ، ج 13، ص 417، تحقيق: د. بشار عواد معروف،مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م.)
(تاريخ الإسلام الذهبي (متوفاي748هـ)، ج 2، ص 191، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.)
(الوافي بالوفيات الصفدي (متوفاي764هـ)، ، ج 16، ص 273، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.)
(البداية والنهاية ابن كثير (متوفاي774هـ)، ، ج 4، ص 29، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.)

اعتراف عمر بن الخطاب به فرار در جنگ احد:
خليفه دوم در زمان خلافتش، خطبه‌اى خوانده و در اين خطبه اعتراف كرده است كه يكى از فرار كنندگان از جنگ بوده است.
محمد بن جرير طبرى در تفسيرش مى‌نويسد: «خَطَبَ عُمَرُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ، فَقَرَأَ آلَ عِمْرَانَ، فَلَمَّا انْتَهَى إِلى قَوْلِهِ: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ»، قَالَ: لَمَّا كَانَ يَوْمُ أُحُدٍ هَزَمْنَاهُمْ فَفَرَرْتُ حَتَّى صَعِدْتُ الْجَبَلَ، فَلَقَدْ رَأَيْتُنِي أَنْزُو كَأَنَّنِي أَرْوَى، وَالنَّاسُ يَقُولُونَ: قُتِلَ مُحَمَّدٌ، فَقُلْتُ: لاَ أَجِدُ أَحَدَاً يَقُولُ قُتِلَ مُحَمَّدٌ إِلاَّ قَتَلْتُهُ، حَتَّى اجْتَمَعْنَا عَلى الْجَبَلِ، فَنَزَلَتْ: ) إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ.»
عمر در روز جمعه هنگام خطبه خواندن، سوره آل عمران را مى‌خواند تا رسيد به اين آيه: «آنان كه روز برخورد دو لشكر به شما پشت كرده و گريختند » سپس گفت: روز اُحُد پس از آن كه شكست خورديم، من فرار كردم و از كوه بالا مى‌رفتم به طورى كه احساس كردم كه همانند بزكوهى پرش و خيزش دارم و به شدت تشنه شده بودم، شنيدم مردى مى‌گفت: محمد كشته شد، ‌‌گفتم: هر كس بگويد محمد كشته شد، او را مى‌كشم، به كوه پناه آورده و همه بالاى كوه جمع شديم، در اين هنگام بود كه اين آيه نازل شد.
(الطبري، محمد بن جرير، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 4، ص 144، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ)
(الأندلسي، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، ج 1، ص 529، تحقيق: عبد السلام عبد الشافي محمد، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان، الطبعة: الاولى، 1413هـ- 1993م)
(السيوطي، الحافظ جلال الدين، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج 14، ص 529 و....)

فرار سه روزه عثمان در جنگ احد:
«ومنهم [المنهزمين] أيضا عثمان انهزم مع رجلين من الأنصار يقال لهما سعد وعقبة، انهزموا حتى بلغوا موضعا بعيدا ثم رجعوا بعد ثلاثة أيام.»
عثمان با دو نفر از انصار به نام‌هاى سعد و عقبه گريختند تا به يك جاى دورى رسيدند و پس از سه روز بازگشتند.
(فخر الدين الرازي الشافعي (متوفاي604هـ)، التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب، ج 9، ص 42، دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1421هـ - 2000م.)
و بسيارى از بزرگان اهل سنت نوشته‌اند كه عثمان بن عفان به همراه سه نفر ديگر گريختند و از ترس تا سه روز نتوانستند به مدينه برگردند:
«فر عثمان بن عفان وعقبة بن عثمان وسعد بن عثمان رجلان من الأنصار حتى بلغوا الجلعب جبل بناحية المدينة مما يلي الأعوص فأقاموا به ثلاثا ثم رجعوا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال لهم لقد ذهبتم فيها عريضة.»
عثمان بن عفان، عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان (دو نفر از انصار) آن قدر گريختند كه به كوه جلعب (كوهى در اطراف مدينه از طرف اعوض) رسيدند و سه روز در آن جا ماندند و سپس بازگشتند. رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم به آن‌ها فرمود: به چه سر زمين دورى رفته بوديد! »
(الطبري، محمد بن جرير (متوفاي 310هـ)، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 4، ص 145، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ)
(الطبري، محمد بن جرير (متوفاي 310هـ)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 69، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت.)
(الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ)، أسد الغابة في معرفة الصحابة، ج 4، ص 63، تحقيق عادل أحمد الرفاعي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م)
(القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ) السيرة النبوية، ج 3، ص 55)
(ابن حجر العسقلاني الشافعي(متوفاي852هـ) المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، ج 17، ص 347، د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري، ناشر: دار العاصمة/ دار الغيث، الطبعة: الأولى، السعودية - 1419هـ .)
براي اطلاعات بيشتر به اين آدرس پيوند شويد: http://www.valiasr-aj.com/lib/mohammd/01.htm
اما در مورد سخن دوم شما:
ايران بلحاظ تمدن و خط و كتابت و تشكيل حكومت جزو متقدمترين كشورهاي جهان است.
در دوران اسلامي خداي نامه با عنوان‌هايي مانند سيرالملوک يا سير ملوک الفرس و غيره به عربي ترجمه شده‌است. از روايت‌هاي حمزه اصفهاني و ابن نديم و مقدمهٔ قديم شاهنامه و غيره به وجود ۹ ترجمه و اقتباس از خداي نامه به عربي پي مي بريم. از قديم‌ترين مترجمان معروف اين کتاب ابن مقفع است. ترجمه‌هاي خداي نامه مأخذ عمدهٔ تاريخ نويسان دورهٔ اسلامي، مانند طبري و مسعودي و ابن قتيبه و بلاذري و حمزه اصفهاني و ثعالبي و ديگران قرار گرفت. (تفضلي، احمد، و به کوشش آموزگار، ژاله. تاريخ ادبيات ايران پيش از اسلام. تهران: انتشارات سخن،۱۳۷۶)
ابن خلدون در فصل «العلوم العقلية و اصنافها» (از مقدمه تاريخش) گويد: وقتي کشور ايران فتح شد کتب بسياري در آن سرزمين به دست تازيان افتاد. سعد بن ابي وقاص بن عمر بن الخطاب در خصوص آن کتب نامه نوشت و در ترجمه کردن آنها براي مسلمانان خصت خواست. عمر بدو نوشت که آن کتابها را در آب افکند.
اينها همه حاكي از اين است كه خط و سواد و علم و تمدن در ميان ايرانيان بوده و حال آنكه مساله «اميت» و بي سوادي عرب جاهلي مطلبي است که خود قرآن هم آن را تاييد کرده است.
در اين مورد مي توانيد براي اطلاعات بيشتر به كتاب «خدمات متقابل اسلام و ايران» از شهيد مطهري مراجعه كنيد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)

12546
کد مطلب: 6204 - عنوان: مفتي مصري: حرام است حاجي اضافه وزن پيدا كند
نام و نام خانوادگی: زهرانوروزي - تاریخ انتشار: ١٠:٢١ - ٠٦ تير ١٣٩٢
دوستان ميگم يکي داوطلب بشه تيتر اين فتواها رو جمع کنه مطمئنم به عنوان کتاب جک سال خييييييييييييلي عالي باشه جدي ميگم اين وهابي ها درسته رو کره ي زمين اضافين ولي حداقل دل مردمو شاد ميکنن
12547
کد مطلب: 5021 - عنوان: ديدگاه اميرمؤمنان عليه السلام در باره ابوبكر و عمر+ تصوير كتاب ها
نام و نام خانوادگی: محب اهل بيت - تاریخ انتشار: ١٠:٢٠ - ٠٦ تير ١٣٩٢
با سلام بنده در حال بحث کردن با يک وهابي هستم اگرسوالي داشتم مي توانم از شما بپرسم ؟ / اين فرد دو شبه را ايجاد کرده است که مي خواهم از شما بپرسم - اگر لفظ اهل بيت شامل همسر يک شخص نميشود پس چرا خداوند واژه اهل بيت را در اين ايه در مورد همسر حضرت ابراهيم به کار ميبرد: { قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ } هود:73 2- اگر همسران پيامبر جزء اهل بيت ايشان نبوده اند پس به ما بگوييد انها اهل بيت چه کسي بوده اند!!؟؟؟
پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين سايت آماده پاسخگويي به شبهات پيرامون مباحث وهابيت و اهل سنت مي باشد
در خصوص سؤال اول به اين آدرس رجوع كنيد
درباره سؤال دوم نيز به اين آدرس مراچعه كنيد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات

12548
کد مطلب: 4700 - عنوان: توهين "سني نيوز" به شيعيان اهل بيت
نام و نام خانوادگی: محسن - تاریخ انتشار: ٠٧:١١ - ٠٦ تير ١٣٩٢
کوروش جان از اين که به اون 3 تا ميگي رضي الله عنه مشخصه که زرتشتي هستي.
12549
کد مطلب: 4090 - عنوان: تحريف و جعل تاريخ در شبكه به اصطلاح نور !
نام و نام خانوادگی: عليرضا - تاریخ انتشار: ٠٥:٤٠ - ٠٦ تير ١٣٩٢
لعنت بر ابن ملجم مرادي و فيروز ابو لولو که دو جنگاور اسلام را به شهادت رساندندو موجبات تضعيف لشکر اسلام شدند من يه شيعه واقعي هستم و هيچ وقت به خلفاي اهل سنت توهين نکردم و مي خوام به دوست هاي هم مذهبم بگم يه کم فکر کنند و به اين نوشتم توجه کنن که اگه شما تاريخ دوم راهنمايي رو خونده باشين متوجه ميشين که ايران توسط عمر فتح شده و مردم ايران به دين مقدس اسلام روي مي آورند و اگه اين کار انجام نمي شد ما ايراني ها خواهر و مادر خودمون رو نمي شناختيم پس ما مديون عمر و سپاهيان گمنامش هستيم پس بهتره اين همه توهين نکنيم
12550
کد مطلب: 6161 - عنوان: مفتي وهابي:منظور از دست خدا در روايات،همان معناي لغوي آن است+تصوير
نام و نام خانوادگی: سيدصادق علويان - تاریخ انتشار: ٠٢:١١ - ٠٦ تير ١٣٩٢
ان شاالله اقامون هرچه زودترظهر کنه وهرچي دشمن مولامون اميرالمومنين واين وهابي هاي نجس ??? روازروي کره ي زمين محوکنه (فقط برا ظهور اقادعا کنيد)
12551
کد مطلب: 3341 - عنوان: پاسخ يك طلبه كوچك به امام جمعه اسدآباد
نام و نام خانوادگی: سيدنواب مومني - تاریخ انتشار: ٢٤:٥٧ - ٠٥ تير ١٣٩٢
اين گونه افراد رو بايد از مقام و موقعيتي که دارن خلع کنن چون باعث آسيب به افراد جامعه ميشن بخصوص اگه امام جمعه(!) باشه.
انسان هايي که مغرور به چندسال درس خوندن داخل حوزه شدن!!
حيف که نميتونم خيلي حرفا رو بزنم و الا.....
12552
کد مطلب: 6170 - عنوان: ازدواج همجنس بازان وهابي! + تصوير
نام و نام خانوادگی: زهرانوروزي - تاریخ انتشار: ٢٤:٥٠ - ٠٥ تير ١٣٩٢
الهي به پاي هم پير شن مردکهاي ديوانه ي بيمار!!!!
12553
کد مطلب: 6187 - عنوان: بوسيدن همسر وضو را باطل مي كند!
نام و نام خانوادگی: زهرانوروزي - تاریخ انتشار: ٢٤:٥٠ - ٠٥ تير ١٣٩٢
اولا اون کتک هايي که خورده نوش جونش!! دوما نکنه اون آقاي مفتي که نطق کردن اين فتوارو اون قدر منحرف بودن که وقتي اون کاري که گفته وضو رو باطل ميکنه انجام ميدادن ديگه اختيار ازدستشون خارج ميشد و......به جاهاي باريک کشيده ميشد. آقا مفتي ديگه همه مثل شما نيستن که.
12554
کد مطلب: 6183 - عنوان: خاطره شيخ وهابي از دعا بر سينه يك زن !
نام و نام خانوادگی: زهرانوروزي - تاریخ انتشار: ٢٤:٤٩ - ٠٥ تير ١٣٩٢
آدم نميدونه از دست اينا بزنه تو سرش سرشو بکوبه به ديوار... حالا نميشددکمشوببنده و"سعد البريک"خبرمرگش دعا بفرمايند... استغفرالله شيطونه ميگه... نه اون مفتيه خيلي خوشبحالش ميشده مردک احمق چي ميشه اگه ناموس همون مفتيه که بااون چشاي نجسش سينه ي ناموس مردمو نگاه کرده قسمت يه مفتي ديگه بشه واسه شفادادن...
12555
کد مطلب: 4700 - عنوان: توهين "سني نيوز" به شيعيان اهل بيت
نام و نام خانوادگی: پژمان - تاریخ انتشار: ٢٤:٤٢ - ٠٥ تير ١٣٩٢
باسلام
من عرض کنم خدمتت اهل سنتي که اهل توهينم هستن که شما با اين حرفها ودوستانتون با جنايتهاشون نميتونن برا خلفاي شما ابرو کسب کنن راستي سوال دارم ؟؟
راست ميگن خليفه دوم شما بيمار بوده ؟مرضش چي بوده ؟دواش چي بوده
ممنون ميشم پاسخ بدن
فرج امام زمان عج يا زهرا س
12556
کد مطلب: 5021 - عنوان: ديدگاه اميرمؤمنان عليه السلام در باره ابوبكر و عمر+ تصوير كتاب ها
نام و نام خانوادگی: الهه - تاریخ انتشار: ٢٣:٥٥ - ٠٥ تير ١٣٩٢
سلام من تازه با سايتتون اشنا شدم خدا خيرتون بده خيلي از سوالامو در اين سايت به جواب رسيدم دقيقا يکيش همين سوالي است که دوستدار اهل بيت پرسيدن برا ما هم دعا کنيد.
12557
کد مطلب: 4978 - عنوان: اعتراف علمای اهل سنت به تولد حضرت مهدی (عج) + تصاویر کتاب ها
نام و نام خانوادگی: شهاب يگانه - تاریخ انتشار: ٢٣:٥٣ - ٠٥ تير ١٣٩٢
شيعه ميگويد : ابن الصباغ مالکي که از علماي بزرگ سني است، گواهي داده است که خيلي از ادعا هاي شيعه برحق است. جواب ما: نام کامل او «نورالدين علي بن محمد» است. کتابي به نام «الفصول المهمه في معرفته الائمه» دارد و در هر فصلش ،فضايل يکي از امامان شيعه را نوشته است و منظورش از ائمه، امامان دوازده گانۀ شيعه است. در حيرتم که چرا ديگر نام مالکي را به يدک مي کشد. خودش در کتابش فرياد مي زند که شيعه است.
پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ در عجبيم از شما كه هر جا سخن از شيعه مي شود مي گوييد: شيعه را صفويه ايجاد كرده و هر جا عالمي از اهل سنت، درباره چهرهاي شاخص اهل بيت(ع) در كتابش سخني مي نويسد او را شيعه مي دانيد! آيا شما سخن عالمان خودتان را هم قبول نداريد؟ مگر سخاوي در مورد او نمي گويد: «فحفظ القرآن والرسالة في الفقه ابن مالك»
جالب اين است كه خود نويسنده به هنگامي كه اين كتاب را مي نوشته به اين مطلب كه شايد او را شيعه بدانند توجه داشته لذا در مقدمه در اين مورد توضيحاتي داده كه ما عينا آن را نقل و ترجمه مي كنيم:
«و ذلك لما اشتمل عليه هذا الكتاب في ذكر مناقب أهل البيت الشهيرة و مآثرهم الأثيرة، و لربّ ذي بصيرة قاصرة و عين من إدراك الحقائق حاسرة يتأمّل ما ألّفته و يتعرّض ما جمعته و لخّصته، فحمله طرفه المريض و قلبه المهيض إلى أن ينسبني في ذلك إلى الترفّض‏ .
حكى الشيخ الإمام العلّامة المحدّث بالحرم الشريف جمال الدين محمّد بن يوسف الزرندي‏ في كتابه المسمّى ب «درر السمطين في فضائل المصطفى و المرتضى و السبطين» أنّ الإمام العلّامة المعظّم، و الحبر الفهّامة المكرّم، أحد الأئمّة الأعلام المتتبّعين، المقتدى بهم في امور الدين، محمّد بن إدريس الشافعي‏ المطّلبي لمّا صرّح بمحبة أهل البيت قيل فيه ما قيل، و هو السيّد الجليل، فقال مجيبا عن ذلك شعرا:
إذا نحن فضّلنا عليا فإنّنا
روافض بالتفضيل عند ذوي الجهل‏
و فضل أبي بكر إذا ما ذكرته‏
رميت بنصب عند ذكري للفضل‏
فلا زلت ذا رفض و نصب كلاهما
بحبّهما حتّى اوسد في الرمل‏
و قال أيضا:
قالوا : ترفّضت قلت: كلا
ما الرفض ديني و لا اعتقادي‏
لكن تولّيت دون‏ شكّ‏
خير إمام و خير هاد
إن كان حبّ الوصيّ‏ رفضا
فإنّني أرفض العباد
و قال أيضا:
يا راكبا قف بالمحصّب من منى‏
و اهتف بقاعد خيفها و الناهض‏
سحرا إذا فاض الحجيج إلى منى‏
فيضا كملتطم الفرات الفائض‏
إن كان رفضا حبّ آل محمّد
فليشهد الثقلان أنّي رافضي‏
و حكى قاضي القضاة تاج الدين عبد الوهّاب السبكي في طبقاته الكبرى، عن السيّد الجليل و الإمام الحفيل أبي محمّد عبد الرحمن النسائي- أحد أئمّة الحديث المشهور اسمه و كتابه- أنّه لمّا دخل إلى دمشق و صنّف بها كتاب الخصائص في‏ فضل عليّ كرّم اللّه وجهه أنكر عليه ذلك، و قيل له: لم لا صنّفت في فضائل الشيخين‏؟ فقال: دخلت إلى دمشق و المنحرف فيها عن عليّ كثير، فصنّفت كتاب الخصائص رجاء أن يهديهم اللّه تعالى به. فدفعوه في خاصرته‏ و أخرجوه من المسجد، ثمّ ما زالوا به حتّى أخرجوه من دمشق إلى الرملة، فمات بها رحمه اللّه.
قال قاضي القضاة تاج الدين السبكي المشار إليه، قال: سألت شيخنا أبا عبد اللّه الذهبي الحافظ : أيّهما أحفظ: مسلم بن الحجّاج‏ صاحب الصحيح أو النسائي؟ فقال: النسائي: ثمّ‏ ذكرت ذلك للشيخ الإمام الوالد فوافق عليه. و كان ابن الحدّاد أحد أئمة الشافعية، كثير الحديث و الحفظ له، و لم يحدّث عن غير النسائي، و قال: رضيت به حجّة بيني و بين اللّه تعالى. انتهى ملخّصا.
و حكى الإمام أبو بكر البيهقي‏ في الكتاب الّذي صنّفه في مناقب الإمام الشافعي: أنّ الإمام الشافعي قيل له‏: إنّ أناسا لا يصبرون على سماع منقبة أو فضيلة تذكر لأهل البيت قطّ! و إذا رأوا أحدا يذكر شيئا من ذلك قالوا: تجاوزوا عن هذا فهذا رافضي، فأنشأ الشافعي يقول:
إذا في مجلس ذكروا عليا
و سبطيه و فاطمة الزكيه‏
يقال: تجاوزوا يا قوم عنه
فهذا من حديث الرافضية
برئت إلى المهيمن من اناس‏
يرون الرفض حبّ الفاطمية
ترجمه:
از آنجا كه اين كتاب مشتمل بر مناقب و فضائل اهل بيت عليهم السلام است چه بسا كساني كه كم بصيرت اند و چشم ديدن حقائق را ندارند در كتاب من دقت كند و قلب مريض و چشم بسته باعث شود كه اين كتاب را دسمايه قرار دهد تا مرا رافضي و شيعه بخواند.
جمال الدين زرندي در كتاب دررالسمطين گفته است: چون امام شافعي تصريح به محبت اهل بيت كرد در مورد او حرفها گفتند و او در مقابل گفت:
چون ما علي را برتري داديم بي عقلها به اين خاطر ما را رافضي خواندند. و هر گاه در مورد فضيلت ابي بكر سخن گفتم مرا ناصبي خواندند.همواره رافضي و ناصبي بودم و بخاطر دوستي اين دو در اين انتسابها به من شتاب شده است.
همچنين گفته است:
گفتند: شيعه شدي؟ گفتم: نه بخدا قسم رفض نه دين و نه اعتقاد من است. و لكن بدون شك من به بهترين امام و هدايتگر اقتدا كرده ام. اگر دوست داشتن وصي رسول الله صلي الله عليه و آله رفض است پس من رافضي تريب بندگان خدايم.
همچنين گفته است:
اي سوار در ريگزار مني بايست و به افراد مختلفي كه آنجايند از نشسته و ايستاده ندا بده. به هنگام سحر چون حاجيان به مني برسند همانند كسي كه تشنه است و به فرات رسيده است. اگر رفض حب آل محمد ص است پس جن و انس شهادت بدهند كه من رافضي ام.
و سبكي در طبقات الكبري از نسائي(صاحب سنن نسائي يكي از صحاح سته اهل سنت) نقل مي كند: چون وارد دمشق شد و در آنجا كتاب خصائص را در فضل علي عليه السلام نوشت گروهي به او گفتند چرا در فضيلت ابوبكر و عمر كتاب ننوشتي؟ گقت: من وارد دمشق شدم ديدم در مورد علي عليه السلام بدگويي زياد است پس كتاب خصائص را براي اينكه خداوند مردم از اين انحرافشان هدايت و اصلاح كند نوشتم . پس با لگد او را از مسجد بيرون انداختند و اين همچنان ادامه داشت تا او را از دمشق بيرون كردند و به رمله تبعيد كردن و در همانجا مرد.
سبكي مي گويد: از استادم ذهبي سوال كردم مسلم روايات بيشترب حفظ كرد يا نسائي؟گفت: نسائي. همين سخن را به استادم و پدرم هم گفتم و او هم گفت: نسائي. همچنين ابن حداد شافعي كه بسيار روايت مي كرد هم از غير نسائي روايت نمي كرد و گفت: به اين تا بين من و خدا حجت باشد.
ابوبكر بيهقي در كتابي كه در مناقب شافعي نوشته مي گويد: به امام شافعي گفتند: مردم بر شنيدن مناقب اهل بيت و فضائل آنها صبر ندارند و اگر ببينند كسي چنين كاري مي كند گويند: برويد اين رافضي است چون اين را شنيد چنين شعر گفت:
اگر در مجلسي سخن از علي و فرزندانش و فاطمه سخن گفته مي شود گفته مي شود برويد اين از سخنان رافضي هاست . من تبري مي جويم نزد شاهداني از مردم كه دوستي فاطمه را رفض مي دانند.
(الفصول المهمة في معرفة الأئمة عليهم السلام‏،نويسنده: ابن صباغ مالكى‏(وفات: 855 ق‏)، محقق: سامي الغريري‏، ناشر: دار الحديث‏، مكان نشر: قم‏، سال چاپ: 1422 ق‏،ج‏1، ص105 الي ص113)
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)

12558
کد مطلب: 4978 - عنوان: اعتراف علمای اهل سنت به تولد حضرت مهدی (عج) + تصاویر کتاب ها
نام و نام خانوادگی: شهاب يگانه - تاریخ انتشار: ٢٣:٤٦ - ٠٥ تير ١٣٩٢
شيعه ميگويد: سبط ابن جوزي از علماي بزرگ اهل سنت است و او اعتراف ميکند که شيعه برحق است... جواب ما : گمان نکنيد که او همان ابن جوزي معروف است، نه او نوۀ ابن جوزي است و نامش يوسف بن قزعلي و کنيه اش ابو مظفر است. امام ذهبي در کتاب ميزان الاعتدال (7/304) باره اش مي گويد: از پدر بزرگش ( يعني، ابن جوزي مشهور) دروغ هاي بي شماري نقل کرده است. در سال 654 در دمشق فوت کرد و خبر مرگش که به شيخ محي الدين السوسي رسيد، گفت: الله او را نيامرزد چون بر مذهب رافضي مرد. او حتي کتابي در دفاع از مذهب شيعه نوشت که امام ذهبي آن را ديد و بر رافضي بودن او يقين کرد. شما در کتاب شب هاي پيشاور نامش را زياد مي بينيد. حقه بازان شيعه او را بسيار بر جايگاه شهود نشانده اند که اينک سني عليه خود و به نفع ما شهادت مي دهد! و نام اصلي اش را هم نمي گويند تا با ابن جوزي مشهور مشابه باشد. آخوندان شيعه از اين سبط ناخلف و امثال سبط ابن جوزي نقل قول کرده اند اما از احاديث صحيح اهل سنت طوري گريزان است که جن از بسم الله.
پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ اولاً ما سبط بن جوزي را به نام ابن جوزي جا نزده ايم به هركس چنين كاري كرده اعتراض كنيد. ثانياً بايد خدمت جنابعالي بگوييم: مطلبي كه از كتاب ميزان الاعتدال نقل كرده ايد ناقص و برخي كلماتش اضافه خودتان است كل مطلب اين است:
«9888 ( 9478 ) يوسف بن قزغلي الواعظ المؤرخ شمس الدين أبو المظفر سبط ابن الجوزي روى عن جده و طائفة و ألف كتاب مرآة الزمان فتراه يأتي فيه بمناكير الحكايات وما أظنه بثقة فيما ينقله بل يجنف و يجازف
ثم إنه ترفض و له مؤلف في ذلك نسأل الله العافية مات سنة أربع و خمسين و ستمائة بدمشق قال الشيخ محي الدين السوسي لما بلغ جدي موت سبط ابن الجوزي قال لا رحمه الله كان رافضيا
قلت كان بارعا في الوعظ و مدرسا للحنفية»
(ميزان الاعتدال في نقد الرجال ، اسم المؤلف: شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1995 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ج 7، ص 304)
سبط بن جوزي از جد خود و گروه ديگري روايت مي كند كتابي بنام مرآت الزمان دارد كه در آن كتاب حكاياتي را ذكر كرده كه ديگران ذكر نكرده اند فكر نمي كنم در آنچه ذكر كرده ثقه باشد بكه گاهي منحرف مي شود و گذافه مي گويد. به تشيع ميل دارد مولفاتي هم در اين مورد دارد كه از خدا مي خواهم او را ببخشد. محي الدين سوسي گويد: پدرم چون خبر مرگش را شنيد گفت: خدا او را نبخشد او رافضي بود.
من مي گويم: او واعظ ماهري است و مذهب حنفيه را تدريس مي كرده است.
چنانكه مشاهده كرديد در اين متن حرفي از دروغهاي بيشمار نيست. و ذهبي او را حنفي و ماهر در وعظ مي داند و آنچه بر او اعتراض شده هم مربوط به كتاب «مرآت الزمان» است نه «تذكرة الخواص» لذا در كتاب تاريخ الاسلام خود مي گويد: « يوسف بن قُزْغْلي بن عبد الله . الإمام ، الواعظ ، المؤرخ شمس الدين ، أبو المظفر التركي ، ثم البغدادي العوني الحنفي . سِبْط الإمام جمال الدين أبي الفرج ابن الجوزي ؛ نزيل دمشق . وُلِد سنة إحدى وثمانين وخمسمائة ... وكان إماما ، فقيها ، واعظا ، وحيدا في الوعظ ، علاّمةً في التاريخ والسير ، وافر الحرمة ، محبباً إلى الناس ... ودرّس بالشبلية مدة ، وبالمدرسة البدرية التي قبالة الشبلية . وكان فاضلا عالما ، ظريفا ، منقطعا ، منكرا ، على أرباب الدول ما هم عليه من المنكرات ، متواضعا صاحب قبول تام .»
يوسف بن فزعلي حنفي ، پيشوا ، فقيه ،تاريخ دان و در سخنوري يگانه بود‌ ، در تاريخ و سرگذشت ،‌ علامه و در نزد مردم بسيار قابل احترام و محبوب بود . مدتي در شبيله و مدرسه بدريه تدريس مي‌كرد ، او فاضل ، دانشمند و نكته سنج بود و با دولتمرداني كه كارهاي ناپسندي مي‌كردند ، مخالفت مي‌كرد و همگان او را قبول داشتند .
(الذهبي ، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز ، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام ، ج 48 ص 183، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى ، ناشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت ، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م .)
ثالثاً چنانكه در متن آورديم و در كلام ذهبي هم گذشت او از علماي بزرگ اهل سنت است كه الفاظي همانند: «إماما ، فقيها ، واعظا ، وحيدا في الوعظ ، علاّمةً في التاريخ والسير» بر آن دلالت دارد. خوانندگان محترم در اين مورد قضاوت كنند كه شما بي راه مي گوييد يا ما؟
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)

12559
کد مطلب: 5216 - عنوان: آيا پيامبر (ص) ، ابوبكر را از ترس خبر دادن او به كفار با خود به غار برد ؟
نام و نام خانوادگی: ابواسحاق مصطفي - تاریخ انتشار: ٢٣:٤٦ - ٠٥ تير ١٣٩٢
بنام خدا با سلام - رسول خدا (ص) نيازي به همراه نداشت و شاهد اين مطلب خود آيه غار (توبه/40) است که مي گويد "وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا" (و او را با سپاهيانى كه آنها را نمى‏ديديد تاييد كرد) - طبق آيه غار ، سکينه (آرامش) تنها بر پيامبر (ص) نازل شد ، نه بر ابوبکر . "فَأَنزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ" و خدا در همان سوره (توبه) آيه 26 و همچنين آيه 26 سوره فتح مي فرمايد: "ثُمَّ أَنَزلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ " (آنگاه خدا سکينه (آرامش) خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرود آورد) و اگر اين دو آيه را با هم مقايسه کنيم نتيجه مي گيريم که ابوبکر جزء مومنين نبوده وگرنه خدا سکينه را در غار بر او نيز نازل مي کرد - به صرف همراهي با پيامبري ، کسي داراي فضيلت نمي شود . قرآن کافراني را که در زندان با حضرت يوسف بودند با لفظ "صاحب" نام مي برد يا طبق آيه 37 سوره کهف برداشت مي شود که کافر مي تواند "صاحب" و همراه مومن باشد رابعا طبق قرآن يار غار محزون و ناراحت بود و پيامبر (ص) به او گفتند که محزون نباشد (اذ يقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا) سوال ما اين است که ناراحتي و اندوه به چه دليل بوده است ؟ توجه کنيد که پيامبر (ص) با آن اندوه مخالفند . آيا نتيجه عدم ايمان کامل نبوده است ؟ که در بحث سکينه مطرح شد و چرا در اين بخش از آيه از فعل مضارع (يقول) استفاده شده و اين دائم الحزن بودن يار غار را نشان ميدهد وگرنه بايد به صورت ماضي (قل) مي آمد و اين نشان ميدهد که يار غار به فرموده هاي پيامبر (ص) اعتنايي نميکرد. - آيه حول رسول الله مي چرخد و از احوال پيامبر (ص) سخن مي فرمايد ولي بعضيها اصل را رها کرده اند و به دنبال فرع مي باشند. - آيه شاهد است که پيامبر (ص) به تنهايي از مکه بيرون آمدند و دليل آن هم اين است که ضماير به صورت مفرد استفاده شده ولي در غار صحبت از دو نفر شده است. إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ - اگر او [پيامبر] را يارى نكنيد قطعا خدا او را يارى كرد هنگامى كه كسانى كه كفر ورزيدند او را [از مكه] بيرون كردند اما در داخل غار : ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ - او نفر دوم از دو تن بود آنگاه كه در غار [ثور] بودند البته دلايل زياد است ولي فضيلتي براي يار غار به حساب نمي آيد. ----------------------------- آيه 207 سوره بقره : وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى‏فروشد و خدا نسبت به [اين] بندگان مهربان است.
12560
کد مطلب: 1360 - عنوان: ذبح كودك شيعه در روستاي
نام و نام خانوادگی: محمد باقر - تاریخ انتشار: ٢٢:٤٤ - ٠٥ تير ١٣٩٢
لعنت بر وهابZ...لعنت بر دشمنان پZامبر و اهلبZت‏(ع‏)‏