کد مطلب: 5067 - عنوان: آيا اهميت دادن به عيد نوروز بدعت نيست؟ نام و نام خانوادگی: موحد - تاریخ انتشار: ١١:١٥ - ٠٥ تير ١٣٩٧ یکی از مخالفین مصمم نوروز در عصر حاضر علامه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی است آیت الله سیدمحمدصادق حسینی طهرانی در تتمه کتاب نورمجرد جلد 3 مطالبی در تاریخ نوروز و بررسی روایات نوروز نوشته اند در قسمتی آورده اند:
أدلّه بطلان نوروز
بر اينكه نوروز جزء اعياد شرعى نيست و دين مقدّس اسلام آن را تأييد نفرموده دلائل و شواهدى وجود دارد كه اجمالاً اشاره مىكنيم:
اوّل : روايت مناقب ابنشهرآشوب
ابنشهرآشوب در مناقب چنين روايت مىنمايد:
حُكِىَ أَنَّ الْمَنْصورَ تَقَدَّمَ إلَى موسَىبْنِجَعْفَرٍ بِالْجُلوسِ لِلتَّهْنِئَةِ فى يَوْمِ النَّيْروزِ وَ قَبْضِ ما يُحْمَلُ إلَيْهِ. فَقالَ عَلَيْهِالسَّلامُ: إنّى قَدْفَتَّشْتُ الْأَخْبارَ عَنْ جَدّى رَسولِ اللَهِ صَلَّىاللَهُعَلَيْهِوَءَالِهِوَسَلَّمَ فَلَمْأَجِدْ لِهَذا خَبَرًا وَ إنَّهُ سُنَّةٌ لِلْفُرْسِ وَ مَحاها الْإسْلامُ. وَ مَعاذَ اللَهِ أَنْنُحْيِىَ ما مَحاهُ الاْءسْلامُ.
فَقالَ الْمَنْصورُ: إنَّما نَفْعَلُ هَذا سِياسَةً لِلْجُنْدِ فَسَأَلْتُكَ بِاللَهِ الْعَظيمِ إِلَّا جَلَسْتَ.
فَجَلَسَ وَ دَخَلَتْ عَلَيْهِ الْمُلوكُ وَ الْأُمَرآءُ وَ الْأَجْنادُ يُهَنّونَهُ وَ يَحْمِلُونَ إلَيْهِ الْهَدايا وَ التُّحَفَ وَ عَلَى رَأْسِهِ خادِمُ الْمَنْصورِ يُحْصى ما يُحْمَلُ. فَدَخَلَ فى ءَاخِرِ النّاسِ رَجُلٌ شَيْخٌ كَبيرُ السِّنِّ فَقالَ لَهُ: يا ابْنَبِنْتِ رَسولِاللَهِ إنَّنى رَجُلٌ صُعْلُوكٌ لا مالَ لى، أُتْحِفُكَ بِثَلاثِ أَبْياتٍ قالَهَا جَدّى فى جَدِّكَ الْحُسَيْنِبْنِعَلِىٍّ. [فَأَنْشَدَ أَبْياتًا.]
قالَ: قَبِلْتُ هَدِيَّتَكَ، اجْلِسْ بارَكَ اللَهُ فيكَ. وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إلَى الْخادِمِ وَ قالَ: امْضِ إلَى أَميرِالْمُؤمِنينَ وَ عَرِّفْهُ بِهَذا الْمالِ وَ ما يُصْنَعُ بِهِ. فَمَضَى الْخادِمُ وَ عادَ وَ هُوَ يَقولُ: كُلُّها هِبَةٌ مِنّى لَهُ يَفْعَلُ بِهِ ما أَرادَ. فَقالَ موسَى لِلشَّيْخِ: اقْبِضْ جَميعَ هَذاالْمالِ فَهُوَ هِبَةٌ مِنّى لَكَ.
«حكايت شده است كه منصور دوانيقى از خدمت حضرت موسىبنجعفر عليهماالسّلام دعوت نمود كه در مجلس روز نوروز شركت كرده و جلوس نمايند تا افراد براى اداء تبريك به خدمت حضرت رسيده و حضرت هدايائى را كه براى منصور آورده مىشود تحويل بگيرند. حضرت فرمودند: حقّاً كه من تمام اخبار جدّم رسولخدا صلّىاللهعليهوآلهوسلّم را تفتيش و بررسى كردم و اثرى از اين عيد در آن نيافتم؛ و اين سنّت فُرس است و اسلام آن را محو نموده است و به خداوند پناه مىبريم كه چيزى را كه اسلام محو نموده است احياء نمائيم.
منصور گفت: ما اين كار را براى تدبير لشكريان مىكنيم (كه ايرانى بوده و به اين مراسم علاقهمندند.) و تو را بالله العظيم قسم ميدهم كه در اين مجلس شركت نموده و جلوس نمائى.
حضرت جلوس فرمودند و ملوك و اميران و لشكريان بر آن حضرت داخل شدند و تبريك و تهنيت گفتند و هدايا و تحفههاى خود را تقديم آن حضرت نمودند و خادم منصور بالاى سر حضرت ايستاده بود و آنچه مىآوردند را مىشمرد و جمع مىنمود.
پس از همه، پيرمردى كهنسال وارد شد و گفت: اى پسر دختر رسولخدا، من مردى فقيرم و مالى ندارم. سه بيت شعر به تو هديّه ميدهم كه آنها را جدّم درباره جدّت حسينبنعلىّ عليهماالسّلام سروده است و ابياتى را خواند.
حضرت فرمودند: هديّهات را پذيرفتم. بنشين خداوند در تو بركت قرار دهد. و سپس رو به خادم نموده و فرمودند: به نزد أميرالمؤمنين برو و او را از اين اموال مطّلع كن و سؤل كن كه با آن چه مىخواهد بكند؟
خادم رفت و بازگشت و گفت: منصور ميگويد همه اين اموال هديّهاى از طرف من براى ايشانست و هر كارى كه مىخواهند بنمايند. حضرت موسىبنجعفر به پيرمرد فرمودند: همه اين مال را بردار كه هديّهاى از جانب من براى توست.»
درباره اين روايت شريف نكاتى قابل ملاحظه است:
نكته اوّل: سند روايت
اين روايت به شكل مرسل نقل شده است و لذا عدّهاى از جهت سند به آن اعتراض نموده و استنادش را به امام عليهالسّلام نپذيرفتهاند؛ و ليكن:
اوّلاً: عادةً هيچ داعى بر جعل چنين حديثى با اين مضمون وجود ندارد و لذا احتمال جعل آن بعيد است.
ثانياً: كتاب مناقب از كتب بسيار نفيس است و ابنشهرآشوب خرّيت فنّ حديث است و از روايات او به راحتى نمىتوان گذشت. علّامۀ والد در دروس ولايت فقيه خود در ذيل روايتى كه از مناقب نقل مىكنند ميفرمايند:
ابن شهرآشوب گرچه مطالب كتابش را با سند ذكر نكرده است، وليكنرواياتى را كه نقل ميكند، از بسيارى كتابها كه با سند ذكر مىكنند معتبرتر است. مناقب ابنشهرآشوب كتابى است بسيار نفيس، بسيار معتبر، و از نفائس و ذخائر كتب شيعه است. ابن شهرآشوب مرد علم، مرد درايت، مرد فهم بوده است.
و بنده بسيارى از مناقب را كه مطالعه نمودم و بعد با تواريخ أهل تسنّن و رواياتى كه از طريق آنها وارد شده است تطبيق كردم، ديدم لُبّ و حقيقت آن معانى را كه آنها تصديق دارند، اين مرد بزرگ در اين كتاب جمع كرده است. و خلاصه، بسيارى از مطالبى كه مُجمعٌعليه بين شيعه است و أهل سنّت هم نمىتوانند آن را إنكار كنند در اين كتاب موجود است و عين آن روايت يا مشابهش را ابنشهرآشوب در مناقب دوازده إمام آورده است.
الحقّ كتاب نفيسى است و سزاواراست با بهترين طبع و تعليقههاى مفيد در دسترس علماء قرار گيرد. اين كتاب از جهت اعتبار از بسيارى از ديگر كتبى كه مسندند قوىتر و استوارتر است؛ زيرا بعضى از كتابهاى مسند كه روايت را با سلسله سند نقل ميكند، يا در سندش ضعف مشاهده مىشود و يا بواسطه جهالت راوى از درجه اعتبار ساقط ميشود. و أمّا اين شخص از نظر إتقان و ثبت و ضبط به درجهاى است كه نقل نمىكند مگر چيزى را كه به آن اطمينان داشته باشد، و از جهت درايت موجب اطمينان و سكون خاطر شود.
ابنشهرآشوب چنين مردى بود! و عليهذا چون وى اين مطلب را در كتاب خود آورده است موجب وثاقت خواهد شد.
نكته دوّم: قوّت متن روايت
مفاد و محتواى اين خبر، بسيار قوىّ است و متن آن از هرگونه اضطراب و شذوذى خالى است و اين امر خودش شاهد صدقى است بر صحّت اين خبر و آنرا از سند مستغنى مىسازد.
اوّلاً: حضرت فرمودهاند: «من در اخبار جدّم تفتيش نمودم و اثرى از اين عيد نديدم.» و واقعاً همينطور است و هيچ اثرى از اين عيد در روايات نبوىّ و علوىّ نيست بلكه در روايات ديگرأئمّه نيز از آن اثرى نيست، مگر خبر جعلى معلّىبنخنيس و روايت مفضّلبنعمر كه از آن بحث خواهيم نمود.
ثانياً: فرمودهاند: «سنّت فرس است و اسلام آن را محو نموده است.» كه اين هم از نظر تاريخى كاملاً صحيح است؛ و روشن است كه سنّت فُرس بوده و اسلام آن را آنچنان محو نموده بود كه تا آن زمان هيچ اثرى در تاريخ از هيچ متديّنى در تأييد اين عيد وجود ندارد، نه از فقهاى اهل تسنّن و نه از اصحاب أئمّه عليهمالسّلام. و عرض شد كه خلفاى جور نيز كه اين روز را عيد مىگرفتند خودشان متفطّن بودند كه با سنّت ناسازگار است؛ چنانكه از پاسخ منصور به حضرت موسىبنجعفر عليهماالسّلام نيز در همين روايت كاملاً مشهود است.
ثالثاً: تعليلى كه در روايت آمده بسيار پرمغز و پرمحتواست؛ چرا كه دلالت بر حرمت احياء سنن غيراسلامى دارد و روايات ديگرى نيز كه مىآيد آن را تأييد مىنمايد.
رابعاً: محتواى روايت نيز با تاريخ عصر منصور و سيره ائمّه عليهمالسّلام به طور كامل متناسب است.
نكتة سوّم: عدم امكان حمل روايت بر تقيّه
علّامه مجلسى و به تبع ايشان برخى از فقها چون صاحب جواهر احتمال دادهاند كه انكار حضرت موسىبنجعفر نسبت به نوروز از باب تقيّه باشد؛ و آنطوركه از عبارت مرحوم مجلسى به دست مىآيد اين وجه مدّ نظرشان بوده كه نوروز مطابق با غدير است و قبول آن به مثابه قبول غدير مىباشد. ولى اين سخن نيز ناتمام است؛ زيرا:
اوّلاً: چنانكه در بحث از تاريخ نوروز گفته شد، بههيچوجه، نه در ميان شيعه و نه در ميان عامّه، نوروز به عنوان غدير شناخته شده نبوده و پايهگذار نوروز در ميان مسلمانان خلفاى اموى و عبّاسى بودند.
ثانياً: روايت همراه با تعليل است. استاد معظّم ما مرحوم حضرت آيةالله حاج شيخ مرتضى حائرى رحمةاللهعليه كراراً در درس ميفرمودند: روايت همراه با تعليل تقيّةً صادر نشده است؛ چون تقيّه ضرورت است؛ و الضّروراتُ تتقدّر بقدَرِها. و به طور معمول وجهى ندارد كه امام عليه السّلام حكمى را برخلاف واقع بفرمايد و سپس براى اثبات آن علّتى نيز ذكر نموده و آن را بيش از پيش حقّ جلوه دهد و در هر صورت تعبير حديث متناسب با تقيّه نيست.
ثالثاً: معنا ندارد كه منصور آن حضرت را به جهت پذيرش دعوت در مجلسى كه خودش بانى آن بوده و هيچ اسمى از غدير و خلافت أميرالمؤمنين عليهالسّلام در آن نيست، مورد مؤخذه و عقاب قرار دهد تا حضرت از وى تقيّه نمايند. بلكه ظاهر آنستكه اگر امام عليهالسّلام بناداشتند تقيّه را مراعات نمايند، بايد دعوت شخص جائر و خونخوارى چون منصور را كه دستش به خون حضرت امام صادق عليهالسّلام نيز آغشته بود به راحتى مىپذيرفتند. تقيّه در چنين مقامى اقتضاء قبول دعوت دارد نه ردّ دعوت.
و حاصل آنكه: حمل روايت بر تقيّه ممكن نيست و روايت گرچه سند متّصل ندارد، ولى نقل مناقب و مضمون آن ما را از سند بىنياز نموده و قرينه بر صدور آن مىباشد.
مضافاً به اينكه: معيارى كه ارائه ميدهد (حرمت احياء سنن كفر) معياريست كه عقل و شرع بر آن اتّفاق دارند و صغراى آن نيز وجدانى است؛ و ميدانيم كه نوروز سنّت فُرس است و در ميان مسلمانان محو گشته بوده است.
-------------
. مناقب ءالأبىطالب عليهمالسّلام، ج4، ص318 و 319.
. وجه اهداء اين هدايا به وى گذشته از تكريمش به واسطه مدح حضرت سيّدالشّهداء عليهالسّلام چهبسا اين باشد كه وى مردى فقير بوده و ردّ مظالم به وى تعلّق مىگرفته است و چون اموال درباريان مشتبه و مشتمل بر حرام و مجهولالمالك بوده، حضرت بدين شكل از آن تخلّص جستهاند.
و شايد از باب ولايت حضرت بوده است، بنابراينكه مالك حقيقى اموال مجهولالمالك خود امام عليهالسّلام مىباشند. علاوه بر آنكه حضرت با اين كار، خود را از بار منّت منصور نيز به نوعى خارج نموده و عزّت و كرامتشان را حفظ كردهاند و ضمناً به نوعىبر بطلان نوروز تأكيد نمودند؛ چون از قبول هدايا توسّط حضرت چنين تلقّى مىشد كه ميان عمل و قولشان منافات وجود دارد.
. ولايتفقيهدرحكومتاسلام، ج4، ص74.
. بحارالأنوار، ج56، ص101.
. جواهرالكلام، ج5، ص42.
. عبارت مرحوم مجلسى چنين است: «و يُمكِنُ حَملُ هَذا عَلَى التَّقيَّةِ لاِشتِمالِ خَبِر المُعَلّى عَلى ما يُتَّقى فيه و لِذا يُتّقى فى إظهارِ التَّبَرُّكِ بهِ فى تِلكَ الأزمِنَةِ فى بِلادِ المُخالِفين.»
. ممكن است وجه تقيّه اجتناب حضرت از مجالست با منصور باشد و به اين شكل عذر آوردهاند تا از مجالست با وى در أمان باشند؛ ولى اين سخن نيز خلاف ظاهر است و تعليلى به اين قوّت را نمىتوان حمل بر اين تقيّه نمود.
. در بحث از تاريخ نوروز گذشت كه پايهگذار آن در ميان حاكمان معاويه لعنهاللهعليه بوده است و نام نوروز در اشعار عرب فصيح نيامده است و پس از عصر عباسى در اشعار و متون ادبى نام نوروز ذكر شده و يكى از جهاتش اين بوده كه بنىالعبّاس جهت تقويت خود از ايرانيان كمك زيادى گرفتند و لذا جهت راضىنگاهداشتن ايشان برخى از سنن فارس را إحياء نمودند. به هر حال در عصر منصور دوانيقى نوروز فقط به عنوان عيد فُرس شناخته مىشده و در آن دوره كسى آن را به عنوان غدير و شعار شيعه نمىشناخته تا مخالفت حضرت موسىبنجعفر عليهماالسّلام از باب تقيّه باشد.
23
کد مطلب: 5067 - عنوان: آيا اهميت دادن به عيد نوروز بدعت نيست؟ نام و نام خانوادگی: موحّد - تاریخ انتشار: ١١:٠٨ - ٠٥ تير ١٣٩٧ نوروز در نزد اماميّه
چنانكه خواهد آمد، در پنج قرن اوّل در تاريخ شيعه اماميّه هيچ اعتنائى به روز نوروز وجود ندارد. و در تمام رواياتى كه در منابع موجود شيعى آمده است نوروز به مثابه يك عيد غيراسلامى و غيرشيعى تلقّى شده است و بزرگان شيعه نيز اسمى از اين روز به عنوان روز اسلامى نياورده و آن را از اعياد كفّار شمردهاند.
در قرن پنجم يا ششم به كتابهائى بر مىخوريم كه روايتى را از معلّىبنخنيس از حضرت امام صادق عليهالسّلام در فضيلت نوروز نقل نمودهاند كه همين روايت بىسند سبب شده كه در دورههاى بعدى برخى از علماى شيعه اين روز را محترم بشمرند و در ميان عدّهاى از شيعه، نوروز به عنوان عيدى مذهبى شناخته شود؛ تفصيل اين مسأله در بحثهاى آتى خواهد آمد.
نوروز در نزد اسمعيليّه و غلاة
در ميان فرق مشهور اسلامى تنها فرقهاى كه رسماً به تأييد نوروز مشهور شدهاند غاليان اسمعيلى هستند. در شرح حال قرامطه از اسمعيليان آوردهاند كه: ايشان روزه را فقط دو روز در سال ميدانستند كه آن دو روز نوروز و مهرجان بود.
در تاريخ اسمعيليان فاطمى نيز آوردهاند كه: در كنار اعياد شرعى و مواليد اهلبيت عليهمالسّلام روز نوروز را رسماً جشن مىگرفتند.
و نيز در برخى از منابع غلاة نصيريّه از شعوبيّه نيز كه مشتمل بر احاديث جعلى فراوانى است، رواياتى آمده كه ائمّه عليهمالسّلام نيز به مانند شاهان ساسانى در هر نوروز اصحاب را به حضور مىپذيرفتند و اصحاب عرب از عظمت اين روز چيزى درك نمىكردند و فقط امثال سلمان فارسى كه از عجمند بر عظمت آن واقف بودند.
محصّل اين مباحث آنستكه: در چند قرن اوّل هيچ اثرى از نوروز در ميان متشرّعين نبوده است و تنها گروههائى از غاليان به آن رسميّت ميدادهاند.
24
کد مطلب: 5067 - عنوان: آيا اهميت دادن به عيد نوروز بدعت نيست؟ نام و نام خانوادگی: مهدی - تاریخ انتشار: ٠٠:٣١ - ٠٤ تير ١٣٩٧ پاسخ به نظر شماره 27408 خب درست نگشتی دیگه
این هم متن علامه طباطبائی در
ترجمه تفسير الميزان، ج15، ص: 300
" وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ أَصْحابَ الرَّسِّ وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً" در مجمع البيان گفته: كلمه" رس" به معناى چاهى است كه طوقه چينى شده باشد، و مىگويند" اصحاب رس" مردمى بودند كه بعد از قوم ثمود روى كار آمدند و بر لب چاهى زندگى مىكردند و خداوند پيغمبرى به سويشان گسيل داشت، ولى ايشان او را تكذيب كردند و خدا هلاكشان كرد . بعضى ديگر گفتهاند:" رس" نام رودخانهاى بود كه قوم رس در كنار آن منزل داشتند. و روايات شيعه نيز مؤيد اين احتمال است.
و كلمه" عادا ..." عطف است بر جمله" قَوْمَ نُوحٍ" و تقدير چنين است:" و دمرنا عادا و ثمود و اصحاب الرس ...- ما عاد و ثمود و اصحاب رس را هلاك كرديم".
" وَ قُرُوناً بَيْنَ ذلِكَ كَثِيراً"- كلمه" قرن" به معناى مردمى است كه در يك عصر زندگى مىكنند و چه بسا بر خود عصر هم اطلاق بشود، و كلمه" ذلك" اشاره است به طوائفى كه قبلا نام برده شد كه اول آنان قوم نوح، و آخرشان اصحاب رس و يا قوم فرعون بودند.
معناى آيه اين است كه: ما قوم عاد كه قوم هود پيغمبر بودند و ثمود را كه قوم صالح بودند و اصحاب رس و اقوامى بسيار را كه در فاصله ميان اين اقوام زندگى مىكردند، يعنى قوم نوح و اقوام بعد از ايشان را هلاك كرديم....
بحث روايتى [ (رواياتى در باره اصحاب رس و عذاب آنان و ...)]
در كتاب عيون به سند خود از ابو الصلت هروى از حضرت رضا (ع) روايت كرده كه امير المؤمنين (ع) در حديثى طولانى كه راجع به داستان اصحاب رس است فرمودند: اصحاب رس مردمى بودند كه درخت صنوبرى را مىپرستيدند و نام آن را" شاه درخت" نهاده بودند و آن درختى بود كه" يافث" فرزند نوح آن را بعد از داستان طوفان بر كنار چشمهاى به نام" روشن آب" كاشته بود و اين قوم، دوازده شهر آباد پيرامون نهرى به نام رس داشتند و نام آنها: آبان، آذر، دى، بهمن، اسفند، فروردين، ارديبهشت، خرداد، مرداد، تير، مهر و شهريور بود كه مردم فرس اين اسامى را بر ماههاى دوازدهگانه خود قرار دادند، قوم نامبرده از آن صنوبر دوازده جوانه گرفته در هر يك از شهرهاى خود، يكى را كاشتند و نيز از آن چشمه كه گفتيم صنوبر بزرگ بر كنار آن بود- نهرى به طرف آن جوانهها و قريهها بردند، و نوشيدن از آب آن نهرها را بر خود حرام كردند، به طورى كه اگر كسى از آن نهرها مىنوشيد و يا به چهارپاى خود مىداد به قتلش مىرساندند، چون مىگفتند: زنده ماندن اين دوازده خدا بستگى به آب اين نهرها دارد پس سزاوار نيست كسى از آنها بخورد و مايه حيات خدايان را كم كند.
و نيز در هر ماه يك روز را در يكى از آن شهرها عيد مىگرفتند و همگى در زير درخت صنوبر آن شهر جمع شده قربانىهايى پيشكش و تقديم آن مىكردند، و آن قربانيها را در آتشى كه افروخته بودند مىسوزاندند، وقتى دود آن بلند مىشد براى درخت صنوبر به سجده مىافتادند و به گريه و زارى در مىآمدند و شيطان هم از باطن درخت، با آنان حرف مىزد.
اين عادت آنان در آن دوازده شهر بود تا آنكه روز عيد شهر بزرگ فرا مىرسيد، نام اين شهر" اسفندار" بود و پادشاهشان نيز در آنجا سكونت داشت و همه اهل شهرهاى دوازدهگانه در آنجا جمع شده به جاى يك روز دوازده روز عيد مىگرفتند، و تا آنجا كه مىتوانستند بيشتر از شهرهاى ديگر قربانى مىآوردند و عبادت مىكردند، ابليس هم وعدهها به ايشان مىداد، و اميدوارشان مىكرد (البته) بيشتر از آن وعدههايى كه شيطانهاى ديگر در اعياد ديگر، از ساير درختان به گوششان مىرسانيدند سالهاى دراز بر اين منوال گذشت و هم چنان بر كفر و پرستش درختان، ادامه دادند تا آنكه خداوند رسولى از بنى اسرائيل از فرزندان يهودا، به سوى ايشان فرستاد آن رسول مدتى آنها را به پرستش خدا و ترك شرك مىخواند، ولى ايشان ايمان نياوردند پيغمبر نامبرده، آن درختان را نفرين كرد تا خشك شدند چون چنين ديدند به يكديگر گفتند: اين مرد خدايان ما را جادو كرد، عدهاى گفتند: نه، خدايان بر ما غضب كردند، چون ديدند كه اين مرد ما را مىخواند تا بر آنها كفر بورزيم و ما هيچ كارى به آن مرد نكرديم و درباره آلهه خود غيرتى به خرج نداديم، آنها هم قهر كردند و خشكيدند.
لذا همگى راى را بر اين نهادند كه نسبت به آلهه خود غيرتى نشان دهند، يعنى آن
ترجمه تفسير الميزان، ج15، ص: 303
پيغمبر را بكشند. پس چاهى عميق حفر كرده او را در آن افكندند و سر چاه را محكم بستند و آن قدر ناله او را گوش دادند تا براى هميشه خاموش گشت. دنبال اين جنايت خداى تعالى عذابى بر ايشان مسلط كرد كه همه را هلاك ساخت .
و در نهج البلاغه، على (ع) فرموده: كجايند صاحبان شهرهاى رس كه پيغمبران خود را كشتند و سنتهاى مرسلين را خاموش، و سنتهاى جباران را احياء كردند؟ .
----------------
( 2) مجمع البيان، ج 7، ص 169 و 170.
( 3) تفسير طبرى، ج 19، ص 11.
( 4) تفسير برهان، ج 3، ص 166، ح 1
( 1) عيون اخبار الرضا، ط نجف، ج 1، ص 163 و 165.
( 2) نهج البلاغه صبحى الصالح، ص 260 شماره 182.
25
کد مطلب: 5971 - عنوان: قبرستان بقيع قبل از تخريب توسط وهابيون نام و نام خانوادگی: جواد - تاریخ انتشار: ١٣:١٩ - ٠٣ تير ١٣٩٧ اکثر تصاویر غلط است مثلا موسسه تحقیقاتی هستید پاسخ:
سلام عليكم
ادعای خود را با دلیل ذکر کنید تا بررسی شود.
26
کد مطلب: 12049 - عنوان: شهادت یک روحانی سرشناس شیعه در هرات افغانستان + عکس نام و نام خانوادگی: محمد - تاریخ انتشار: ٢٠:٤١ - ٠٢ تير ١٣٩٧ اللهم العن بنی امیة قاطبه خدایا بنی امیه و همه کسانی که به شهادت امام حسین علیه السلام راضی بودند و هستند را لعنت کن.
کسانی که حجت الاسلام توکلی را به شهادت رساندند همان طرفداران یزید و بنی امیه هستند.
27
کد مطلب: 5737 - عنوان: گفتگو با آيت الله اشتهاردي درباره كتاب كشکول زمان نام و نام خانوادگی: رضا - تاریخ انتشار: ١٩:٥٢ - ٠٢ تير ١٣٩٧ در انتها جناب آقای قزوینی متنی را نشان مرحوم اشتهاردی می دهند که ایشان از رو می خوانند... قطعاً کلام مرحوم اشتهاردی نبوده است............ خودتان هم خوب می دانید........... به نظر من جای عذرخواهی هم نداشتبلکه ایشان تنها نظرشان را گفتند........ .... واقعاً برای این حوزه متاسفم........
28
کد مطلب: 5009 - عنوان: آيا عمر بن الخطاب ، به حضرت زهرا سلام الله عليها جسارت كرده است ؟ نام و نام خانوادگی: عمر علي - تاریخ انتشار: ٠١:١٢ - ٣١ خرداد ١٣٩٧ پاسخ به نظر شماره 23487 سلام
شما ها چطور جرات ميكنيد به شان حضرت عمر گستاخي كنيد،حضرت عمر كسي بود كه پيش از ايمان اوردن به اسلام و حضرت محمد خدمت كرد و عاشق حضرت محمد بود چطور همچنين گستاخي ميكنيد كه ايشان به خاندان پاك حضرت محمد ضربه ضد،حمله ايشان به ايران هم نشون دهنده عشق حضرت محمد بود وقتي ايشون شنيد كه پادشاه ايران نامه مبارك حضرت محمد تا با كمال پرروي و گستاخي پاره كرد اتش حضرت عمر داغ شد البته هر عاشق حضرت محمد اون زمان بجاي حضرت عمر هم بود همين كار رو ميكرد ، امروز شما دم از مسلمان بودن ميزنيد اما كسي كه ولي اسلام بود پيامبر پاك خدا بود داريد به اصحاب پاك ايشون گستاخي و با دلايل هاي دروغ داريد بين مسلمانها تفرقه ميندازيد، چطور كل جهان همه به حضرت عمر به خاندان حضرت محمد احترام ميزارند و شما تنها كساني توي يه گوشه دنيا داريد به ادعيان پاك اسلام تهمت هاي بيخود ميزنيد،بجاي اين كارها از خدا وند بخشش طلب كنيد و استغفار كنيد
29
کد مطلب: 6254 - عنوان: كرامات عمر بن خطاب در كتب اهل سنت نام و نام خانوادگی: Roghayeh alboghobeish - تاریخ انتشار: ١٣:٢٩ - ٣٠ خرداد ١٣٩٧ پاسخ به نظر شماره 74632 اولا سلام ثاثیا یه صلوات بفرستید تند نرید ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنو صلوا علیه و سلموا تسلیما ( اللهم صلی علی محمد و آله الطیبین الاخیار المنتجبین الصالحین ثالثا شیعه هیچ وقت کاری به دین و مذهب هیچ کسی نداره و فحش به هیچ دین و مذهبی نداده و هیچ وقت اجازه نداده و نمیده به دین و مذهبی توهین بشه رابعا مگه کسی گفته فقط و فقط شیعه مخلوق خداست و سنی مخلوق خدا نیست اعوذ بالله هر کس گفته بیجا گفته . در ضمن کی گفته که چیزهایی در قرآن هست که جزئی هست استغفرالله مگه میشه توی قران چیزی باشه که جزیی باشه مگه میشه مگه داریم؟؟؟ ویل لکل افاک اثیم یسمع آیات الله تتلی علیه ثم یصر مستکبرا کان لم یسمعه فبشره بعداب الیم و اذا علم من آیاتنا شیئا اتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین پس حواستون به دفاعیات و استدلالهاتون باشه و به جای این حرفهای بی پایه و اساس و استدلالهای سست یک استدلال محکم و عقلانی و منطقی بیارید و کاری نداشته باشید کی نماز میخونه کی نمیخونه کی صالح هست کی نیست انگار که فقط شیعه ها دروغگو و ظالم و فقط شیعه درست نماز نمیخونه و فقط و فقط شیعه مشکل اخلاقی دینی داره و بقیه مذاهب همه حوری فی الارض و صالح و نبی معصوم از گناه هستن و در اخر باید بگم که فقط خدای علی شان علی را میداند و علی بن ابیطالب حیدر کرار فاتح خیر صاحب ذوالجناح سیف الله القاتل نیازی به دفاع امثال من ندارد و شان ان با این دفاعیات بیشتر نمیشود و با مخالفت مخالفین هم کم نمیشود و میدانم که خود علی در دفاع از خود همیشه میگفت و میگوید حسبی الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر / در ضمن میشه خواهش کنم از دعاها و مناجاتها و توسلهای خلفای راشیدین که به آن اعتقاد دارید چند نمونه را نام ببرید که فیض ببریم
30
کد مطلب: 6254 - عنوان: كرامات عمر بن خطاب در كتب اهل سنت نام و نام خانوادگی: رقیه آلبوغبیش - تاریخ انتشار: ١٣:٢٧ - ٣٠ خرداد ١٣٩٧ اولا سلام ثاثیا یه صلوات بفرستید تند نرید ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنو صلوا علیه و سلموا تسلیما ( اللهم صلی علی محمد و آله الطیبین الاخیار المنتجبین الصالحین ثالثا شیعه هیچ وقت کاری به دین و مذهب هیچ کسی نداره و فحش به هیچ دین و مذهبی نداده و هیچ وقت اجازه نداده و نمیده به دین و مذهبی توهین بشه رابعا مگه کسی گفته فقط و فقط شیعه مخلوق خداست و سنی مخلوق خدا نیست اعوذ بالله هر کس گفته بیجا گفته . در ضمن کی گفته که چیزهایی در قرآن هست که جزئی هست استغفرالله مگه میشه توی قران چیزی باشه که جزیی باشه مگه میشه مگه داریم؟؟؟ ویل لکل افاک اثیم یسمع آیات الله تتلی علیه ثم یصر مستکبرا کان لم یسمعه فبشره بعداب الیم و اذا علم من آیاتنا شیئا اتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین پس حواستون به دفاعیات و استدلالهاتون باشه و به جای این حرفهای بی پایه و اساس و استدلالهای سست یک استدلال محکم و عقلانی و منطقی بیارید و کاری نداشته باشید کی نماز میخونه کی نمیخونه کی صالح هست کی نیست انگار که فقط شیعه ها دروغگو و ظالم و فقط شیعه درست نماز نمیخونه و فقط و فقط شیعه مشکل اخلاقی دینی داره و بقیه مذاهب همه حوری فی الارض و صالح و نبی معصوم از گناه هستن و در اخر باید بگم که فقط خدای علی شان علی را میداند و علی بن ابیطالب حیدر کرار فاتح خیر صاحب ذوالجناح سیف الله القاتل نیازی به دفاع امثال من ندارد و شان ان با این دفاعیات بیشتر نمیشود و با مخالفت مخالفین هم کم نمیشود و میدانم که خود علی در دفاع از خود همیشه میگفت و میگوید حسبی الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر / در ضمن میشه خواهش کنم از دعاها و مناجاتها و توسلهای خلفای راشیدین که به آن اعتقاد دارید چند نمونه را نام ببرید که فیض ببریم
31
کد مطلب: 5922 - عنوان: علي(ع) از زبان پيامبر اكرم(ص) در منابع اهل سنت نام و نام خانوادگی: مصطفی - تاریخ انتشار: ١٣:٠٧ - ٣٠ خرداد ١٣٩٧ با سلام خدا قوت. شماره آدرسها جابجا شده است لطفا اصلاح کنید. به عنوان مثال در بحث اطاعت از علي(ع) منبع شماره 33 باید 34 می نوشتید. چون آخر منابع را که نگاه کنید عدد 39 ندارید. در حالی که در متن عدد 39 است.
32
کد مطلب: 6355 - عنوان: هركس كينه ابوطالب (ع) را در دل داشته باشد، كافر است نام و نام خانوادگی: احسان - تاریخ انتشار: ١١:٤٥ - ٣٠ خرداد ١٣٩٧ به نام خالق دوخال دست راست
به زودی ادیان وکسانی که حجت خداوندبرخلق عالم را تکذیب کرده اند سر در گریبان روسیاه همچون شبح بدون صورت در صف هایی طولانی در غل زنجیرهایی سنگین که ازگردن به دودست ودوپا متصل است به جهنمی که آتشی سرخ گون هوای آن است خواهد رفت منتظران چشم به طبیعت خواهند دوخت بعد از مرده خشکیده شدن زمین که چگونه به دست حجت خداوند سبززنده خواهدشد وسلام
33
کد مطلب: 6297 - عنوان: ازدواج امام زمان(عليه السلام) نام و نام خانوادگی: احسان - تاریخ انتشار: ١١:٣٢ - ٣٠ خرداد ١٣٩٧ به نام خالق دوخال پیشانی
حجت خداوند در راه خداوند همه چیز خود را معامله کرده است حتی نسل خود را بین او وخداوند کسی قرار نخواهد گرفت وسلام
34
کد مطلب: 6327 - عنوان: حضرت مهدي عج در كتب اهل سنت نام و نام خانوادگی: احسان - تاریخ انتشار: ١١:٢٢ - ٣٠ خرداد ١٣٩٧ به نام خالق هک کننده خال
حضرت موسی(ع) خداوند را بر درختی که همچون نور پدیدار شد روئت کرد وحجت خداوند این بار بر روی شاخه های خشک درختان که به اذن خداوند سبز خواهد شد خواهد دید ودین بر حق را با علم طبیعت که فقط نزد خداوند است نمایان خواهد کرد زمانی که ندا میدهد که ای بزرگان ادیان بیایید دین برحق را به واسطه زنده کردن زمین بعد از مرگ نماایان کنیم ولی آنها ترس از روبرو شدن باحجت خداوند را دارند که غل زنجیر جهنم درانتظار انهاست وسلام
35
کد مطلب: 11917 - عنوان: هویت احمد الحسن یمانی نام و نام خانوادگی: مهسا - تاریخ انتشار: ٠٧:٢٨ - ٣٠ خرداد ١٣٩٧ فقط قسمت اول خوب بود
قسمت دوم در مورد اقدامات نظامی ش ارزش خوندن نداشت
همین چیزا رو میگید که خیلیا حرفتونو نمی پذیرند
ادعاهای بی سند
36
کد مطلب: 6327 - عنوان: حضرت مهدي عج در كتب اهل سنت نام و نام خانوادگی: جویای حقیقت - تاریخ انتشار: ١٥:٤٠ - ٢٩ خرداد ١٣٩٧ پاسخ به نظر شماره 73480 برادر گرامی شما میتوانید کتب صحیحین مسلم وبخاری را از اینترنت یا مرکز فروش کتابو کتابخانه ها دریافت کنید.
37
کد مطلب: 6327 - عنوان: حضرت مهدي عج در كتب اهل سنت نام و نام خانوادگی: جویای حقیقت - تاریخ انتشار: ١٥:٣٨ - ٢٩ خرداد ١٣٩٧ اسلام علیکم
خدمت برادر گرامی که این متن را نوشته اید ما مسلمانان_یعنی نه شیعه و نه سنی-باور داریم حضرت محمد المهدی خواهد آمد اما شما متاسفانهدچار افراط و غلو شده اید و به عقیده ما متولد خواهد شد و بنده با رجوع به کتب حدیثی معتبر از سند احادیث مطلع هستم البته بسیاری از احادیث نیز که جنابتان متذکر شدید و نام بردیید ضعیف هستند اما احادیث صحیح نیز نشان دهنده تولد و آمدن حضرت محمد المهدی است و از همه برادران شیعه و سنی می خواهم دست از تفرقه گرایی بردارید و به اصل قرآن عضیم الشان و سنت پاک رسول الله(صلی الله علیه وسلم)برگردیم و میان مسلمانان جنگ و برادر کشی نیندازیم انشالله
والسلام علیکم .
38
کد مطلب: 6254 - عنوان: كرامات عمر بن خطاب در كتب اهل سنت نام و نام خانوادگی: سارا - تاریخ انتشار: ١٢:٠٩ - ٢٩ خرداد ١٣٩٧ واقعا اگه ایرانیان میدانستند که عمر چه جنایاتی در زمان حمله به ایران انجام داده از سنی بودن خود شرم میکنند مقام عمر در ایران همانند افراد منفوری هست مانند اسکندر تیمور لنگ و جنگیز مغول افراد وحشی و پستی که بویی از انسانیت نبرده اند عمر بن خطاب در حمله به ایران میلیون ها زن مرد و بجه را به خاک خون کشید به زنان ایرانی با سپاهش تجاوز کرد تمام تاریخ ایران کتاب ها بناها های تاریخی و تمدن بزرگ ایرانی را نابود کرد و تمام ثروت ایران را چپاول کرد به راستی آیا چنین کسی مسلمان هست روایت هست که روزی به ق دختر ایرانی تجاوز کرد و بعد از آن نماز خواند جای عمر دقیقا وسط آتش جهنم هست هم خودش و هم پیروانش امامان ما واقعا پاک و منزه بودند هیچ گناهی از آنها سرنزده چطور میتوان چنین فردی رو قبول داشت واقعا برای اهل سنت متاسفم
ای علی بدان که شگفتآورترین مردم در ایمان و برترین آنان در یقین گروهی از مردم در آخر الزمان هستند که پیغمبر خود را ندیدند و از امام خود محجوبند و تنها به واسطه خطوطی سیاه بر صفحات سفید (کتب احادیث) ایمان آوردهاند.
40
کد مطلب: 6374 - عنوان: پاسخي بر سخنان و ادعاهاي مولوي خيرشاهي نام و نام خانوادگی: حمد - تاریخ انتشار: ١٦:٥٤ - ٢٧ خرداد ١٣٩٧ پاسخ به نظر شماره 62931 برادر بهروز در نابغه بودن خلیفه دوم شک نیست که ایشان فوق دکترا داشتند اما یکه نکته جالب است:جناب عمر بن خطاب به ابوموسی اشعری نامه مینویسند بر هر ایرانی دست یافتی وجب کن اگر 5 وجب بیشتر بود گردنش را بزن و او را بکش!!!!!!
در مورد این چه دارید بگوئید:
أخبرنا إسحاق بن یوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاری و هوذه بن خلیفه قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سیرین قال: قال عمر بن الخطاب: ما بقی فی شیء من أمر الجاهلیه إلا أنی لست أبالی إلى أی الناس نکحت و أیهم أنکحت.