بسم الله الرحمن الرحیم
تاریخ : 92/09/24
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
مباحث گذشته پیرامون ادعای وهابیت حول این مسئله بود که ائمه طاهرین (علیهم السلام) قائل به خمس نبودند و خمس دریافت نمیکردند. ما در مقام رد این شبهه روایت صریحی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) مبنی بر دستور به پرداخت خمس بیان کردیم. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در این روایت به صراحت بیان کردند که خمس را به من پرداخت کنید.
دستور امام باقر(سلام الله علیه) به پرداخت خمس!
روایت بعدی روایتی از امام باقر (علیه السلام) در کتاب «بصائر الدرجات» است که روایت مفیدی میباشد.
«محمد بن حسن صفار» در کتاب «بصائر الدرجات» از «عمران بن موسی» نقل میکند که ابوحمزه ثمالی می گوید:
«قَرَأْتُ عَلَیهِ آیةَ الْخُمُسِ فَقَالَ مَا کانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ وَ مَا کانَ لِرَسُولِهِ فَهُوَ لَنَا ثُمَّ قَالَ»
من آیه خمس را بر امام باقر تلاوت کردم. امام فرمود آنچه که برای خداست، برای پیغمبر است و آنچه که برای پیغمبر است، برای ماست. سپس فرمود
سپس میفرماید:
«لَقَدْ یسَّرَ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَنَّهُ رَزَقَهُمْ خَمْسَةَ دَرَاهِمَ»
خداوند عالم به مؤمنین منت گذاشته و ثروتی به آنان میدهد.
«وَ جَعَلُوا لِرَبِّهِمْ وَاحِداً وَ أَکلُوا أَرْبَعَةً حَلَالًا»
مؤمنین یک پنجم این سرمایه را برای خداوند کنار میگذارند و چهار پنجم آن را خودشان مصرف میکنند.
«ثُمَّ قَالَ هَذَا مِنْ حَدِیثِنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ»
سپس امام فرمود اینکه یک نفر از این سرمایه یک پنجم را در راه خدا بدهد کار سادهای نیست و بسیار سخت است.
به حق در صدر اسلام هم، کسانی بودند که رفتن به جهاد و کشته شدن در راه خدا برای آنان راحت بود، اما اینکه از اموالشان بگذرند و آن را در راه خدا بدهند برایشان خیلی سخت بود. لذا امام باقر (علیه السلام) میفرماید:
"اینکه مؤمنی یک پنجم از سرمایهای که با عرق جبین و تلاش تهیه میکند را در راه خدا بدهد خیلی سخت است."
بعضی از افراد به من میگفتند: ما با تلاش و زحمت کشاورزی در زمستان و تابستان کار میکنیم و پول درمیآوریم، چرا یک پنجم درآمد خود را بدهیم مراجع بخورند؟! مگر آنان برای ما چکار کردند؟!
گفتم: هیچ کاری نکردند؛ الان که شما به خانمت حلال شدهای، همین حلال شدن شما را مراجع انجام دادند! اگر تقلید شما و فتاوی بزرگان نبود شما حق تماس داشتن با همسرتان را نداشتید.
همانطور که ناصرالدین شاه وقتی به همسرش گفت: قلیان بیاور، گفت: قلیانها را شکستیم. ناصر الدین شاه گفت: چه کسی دستور داده است قلیانها را بشکنید؟ من شاه مملکت هستم! همسرش گفت:
"همان کسی که من را به تو حلال کرده فتوا داده استعمال تنباکو به منزله محاربه با امام زمان است."
در این روایت هم امام باقر (علیه السلام) میفرماید: خداوند عالم دستور داده ثروتی که به بندگان مؤمن بخشیده، یک پنجم را برای خدا به مصرف برسانند و چهار پنجم را افراد برای خودشان به مصرف برسانند، اما عمل کردن به این فرمایش خداوند بسیار سخت و مشکل است. حضرت در ادامه فرمود:
«وَ لَا یصْبِرُ عَلَیهِ إِلَّا مُمْتَحَنٌ قَلْبُهُ لِلْإِیمَان»
کسی بر این دستور استقامت نمی کند مگر کسانی که خداوند متعال قلب آنها را برای ایمان امتحان کرده است.
بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد؛ صفار، محمد بن حسن، محقق / مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی، ج 1، ص 29، ح 5
یعنی کسانی که واقعاً تسلیم امر الهی هستند و زمانی که امر الهی نازل میشود کوچکترین دغدغهای ندارند به این فرمایش الهی عمل میکنند.
این عبارت را «صفار» از «عمران بن موسی» و ایشان از موسی بن جعفر نقل میکند. زمانی که خواننده روایت، به ظاهر روایت نگاه میکند، تصور میکند که روایت از امام موسی بن جعفر (علیه السلام) است. در حالی که چنین نیست.
من بارها به دوستان طلبه گفتهام به روایاتی که در کتابهای دست دوم و سوم میبینید به هیچ وجه اعتماد نکنید. اگر کتاب در «وسائل الشیعه» میبینید، نگاه کنید از کجا نقل کرده است!
اگر از «کافی» نقل کرده بود ببینید سند و متن آن چگونه است، اگر از «تهذیب» یا «من لا یحضره الفقیه» یا «بحارالانوار» نقل کرده بود ببینید از کجا نقل کرده است، زیرا در نقل و انتقالات بسیاری از مسائل زیاد و کم میشود.
الان همین عبارتی که ایشان در روایت آورده است را در کتاب «وسائل الشیعه» میبینم. «وَ لَا یصْبِرُ عَلَیهِ» را از روایت کپی میکنم و در نرم افزار «مکتبه اهلبیت» جستجو میکنم. جملاتی که تکراری است را حذف میکنم و فاصلهها را تنظیم میکنم و جستجو میکنم. روایت را از کتاب «وسائل الشیعه» برای ما پیدا میکند که نوشته است:
«عن موسی بن جعفر - علیه السلام»
وسائل الشیعة (ط - الإسلامیة)؛ الحر العاملی، ج 6، ص 338، ح 6
دقت کنید در نقل و انتقال، اجتهادها چه کارهای نادرستی انجام میدهد، حال آنکه «موسی بن جعفر» امام کاظم نیست بلکه «موسی بن جعفر بغدادی» است و چند واسطه تا امام دارد. این روایت در کتاب «وسائل الشیعه الإسلامیه» بود که 20 جلدی است.
در کتاب «وسائل الشیعه» چاپ «آل البیت» که 30 جلدی است. در اینجا عبارت «علیه السلام» را حذف کردند؛ یعنی متوجه شدند که «موسی بن جعفر» همان «موسی بن جعفر بغدادی» است.
شخصی در تقویم دیده بود که نوشته شهادت «امام حسن بقولی» و پرسیده بود: «امام حسن بقولی» چه کسی هست؟! جواب دادند: «امام حسن به قولی» است نه «بقولی». حال این شخص هم دیده مراد از «موسی بن جعفر» موسی بن جعفر واقعی نیست. بنابراین «علیه السلام» را از آخر اسم «موسی بن جعفر» حذف کردند.
حال در خود کتاب «بصائر الدرجات» جستجو میکنیم. زمانی که به دوستان میگوییم: از نرم افزار استفاده کنید به این جهت است که پیدا کردن همین کتاب از کتابخانه منزل حداقل 10 دقیقه طول میکشد.
به سند این روایت در بصائر دقت کنید:
«حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِی بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام»
ببینید سند این روایت چه بود و به چه صورت تبدیل شده است؟! «عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِی بْنِ أَسْبَاطٍ» مشاهده کنید «عَلِی بْنِ أَسْبَاطٍ» حذف شده است، «مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیلِ» حذف شده است، «أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی» حذف شده است و همچنین «أَبِی جَعْفَرٍ» هم حذف شده است.
لذا عرض کردم انسان زمانی که به مصدر نگاه میکند، بسیاری از مسائل حل میشود. شما به کتاب «وسائل الشیعه» چاپ اسلامیه مراجعه کنید که نوشته است: «موسی بن جعفر علیه السلام»
عبارت «علیه السلام» در کتاب «وسائل الشیعه» چاپ «آل البیت» حذف شده است. زمانی که به مصدر مراجعه میکنیم، میبینیم که اصلاً قضیه چیز دیگری است. این دقتها ارزشمند است! لذا امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود:
«هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَایةُ وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَایة»
همت نادانان نقل روایت است و همت عالمان فهم و درایت حدیث است.
بحار الأنوار؛ مجلسی، محمد باقر، ج 2، ص 160، ح 13
تعبیر، تعبیر بسیار تندی است! امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در این روایت به صراحت میفرماید: فهم الحدیث و علم الحدیث داشته باشید، نه اینکه تنها روایت کنید!!
«الدِّرَایة» هم از سندشناسی شروع میشود و تا فقه الحدیثی ادامه دارد. به عبارت دیگر از اول «روی الکلینی» شروع میشود و تا امام صادق و متن موجود ادامه پیدا میکند و ملاحظه متنهای مختلف دیگر را شامل میشود.
البته دوستان توجه داشته باشند که این «الدرایة»؛ به معنای فهم الحدیث است، علم الحدیث است و این به معنای «رجال» و «درایه» که ما داریم نیست. «الدِّرَایة» به معنای فقه الحدیث است و بدین معناست که حدیث را فهمیدهاند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در روایت دیگری میفرماید: همانطوری که قرآن ناسخ و منسوخ دارد، حدیث هم ناسخ و منسوخ دارد؛ همانطوری که قرآن محکم و متشابه دارد، حدیث هم محکم و متشابه دارد؛ همانطوری که قرآن عام و خاص دارد و مطلق و مقید دارد، حدیث هم دارای این صفات است.
البته ما در رابطه با «علم الرجال» هم، روایتی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) داریم که میفرمایند:
«إِذَا حَدَّثْتُمْ بِحَدِیثٍ فَأَسْنِدُوهُ إِلَی الَّذِی حَدَّثَکم فَإِنْ کانَ حَقّاً فَلَکمْ وَ إِنْ کانَ کذِباً فَعَلَیهِ»
زمانی که روایتی نقل میکنید سند آن را ذکر کنید. اگر درست بود، ثوابی نیز بر شماست. ولی اگر دروغ بود، وبالش به گردن کسی که شما از او نقل کردید است.
الکافی؛ کلینی، محمد بن یعقوب، ج 1، ص 52، ح 7
توجه داشته باشید روایت بدون سند همانند خانه بدون سند است، همانند ماشین بدون سند و دزدی است. بنابراین دقت کنید در نقل حدیث به سرچشمه حدیث مراجعه کنید.
هرچند واسطهای که نقل کردهاید مورد اعتماد باشد، ولی زمانی که به مصدر مراجعه میکنیم مشاهده میکنیم اصلاً قضیه چیز دیگری است.
بررسی سند روایت دستور امام باقر به پرداخت خمس!
حالا ما در مورد روایت دستور امام باقر به پرداخت خمس، سراغ «درایة الحدیث» میرویم تا ببینیم روایت از نظر سند مشکل دارد یا ندارد!
در کتاب «وسائل الشیعه» جلد 9 صفحه 484 حدیث 12545 در نرم افزار «درایة النور» در وصف «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ» آورده است: «امامیٌ ثقةٌ جلیلٌ» است، «أَبِی مُحَمَّدُ» مجهول است و گفتیم: نشانه مجهول بودن شخص، این است که وقتی پرانتز باز و بسته جلوی اسم او میگذارند به معنای آن است که چیزی در مورد او در دست ندارند.
راوی بعدی «عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی» است که ایشان میگوید: «هذا العنوان محرف» در اینجا تحریف صورت گرفته است. «و المراد به عمران بن موسی الزیتونی امامیٌ ثقةٌ عن موسی بن جعفر بن وهب بغدادی».
یعنی حتی در سند «بصائر الدرجات» هم اشکال ایجاد شده است که میگوید: «عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» غلط است و «عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» صحیح است. مراد از «عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی» همان «زیتونی» است و «مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» هم «وهب بغدادی» است؛ البته هردوی این افراد ثقه هستند.
این بازگشائی سند، در قسمت پایین نرم افزار نوشته است که تحقیق خود نرمافزار است. این مطالب تحقیقی است که پسر آیت الله شبیری زنجانی این مطالب را در این نرم افزار «درایة النور» اضافه کردند.
در وصف «عَنْ عَلِی بْنِ أَسْبَاطٍ» هم آورده «فتحیٌ ثقةٌ» و نسبت به «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیلِ» آورده «امامیٌ ثقةٌ» و «عَنْ أَبِی حَمْزَةَ» هم که همان «أبی حمزه ثمالی» است «امامیٌ ثقةٌ جلیل» و مراد از «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع» هم امام باقر (علیه السلام) است.
بنابراین بر طبق این قاعده که نتیجه تابع اخص مقدمات است، به جهت اینکه «ابو محمد» مجهول بود روایت ضعیف و غیر معتبر است!
روایت «موقوف» هم روایتی است که به امام نمیرسد. روایت «موقوف» روایتی است که سند در یکی از روات متوقف میشود؛ در این نوع روایت، راوی بدون اینکه نسبتی به امام بدهد روایت را نقل کرده است.
روایت «موقوف» روایت صحابی است؛ بدون اینکه این روایت را به معصوم انتساب بدهد. روایت بالا «موقوف» است و روایت دوم «ضعیف» است. ما هم نوشتیم: «الروایة ضعیفة بجهل أبی محمد فی أول السند».
اصلاً از راوی چیزی در اختیار نداریم. «أبو محمد» که از مشایخ کتاب «بصائر الدرجات» است مجهول است و در جایی هم نیامده است. «ابو محمد» که استاد «صفار» باشد و از طرف دیگر هم از «عمران بن موسی» نقل کند ناشناس است.
اگر کلمات «عمران» و «موسی» و «جعفر» را با یک فاصله ده تایی به نرم افزار بدهیم، تمام سندهایی که او در آن آمده است به شما خواهد داد. ما فاصله میان «عمران» و «موسی» و «جعفر» را 50 کاراکتر داده بودیم اما به 10 کاراکتر تبدیل میکنیم که زیاد به ما نشان ندهد.
به جهت اینکه اسامی «موسی» و «جعفر» در نرم افزار زیاد است ممکن است در پیدا کردن آن با اتلاف وقت مواجه شویم و معطل شویم. تمام سندهایی که الان وجود دارد به سهولت به ما نشان داده است که «عمران» کجاست، «موسی» کجاست، «جعفر» کجاست.
در این روایت «عَنْ عِمْرَانَ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» وارد شده است، بنابراین «عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» نیست. مشخص شد «عمران» یک شخص و «موسی بن جعفر» شخص دیگری است.
در کتاب «وسائل الشیعه» کلمات «عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» آورد؛ همچنین در نوشته «علامه مجلسی» باز همان «عِمْرَانَ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» وارد شده است.
زمانی که «علامه» از کتاب «بصائر الدرجات» نقل میکند «عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» نقل میکند، اما در آنجا «عَنْ عِمْرَانَ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» نقل کرد. زمانی که شما دو متضاد میبینید بلافاصله به این فکر میافتید که کدام یک از اینها صحیح است!
اگر شما به کتب «رجالی» توجه کنید میبینید که ما «عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» نداریم، «عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی» داریم و «مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» هم داریم. بنابراین به سادگی میتوانیم به صحت یا عدم صحت روایت پی ببریم.
وقتی ما به سندهای مشابه نگاه میکنیم، میبینیم که یک جا «عِمْرَانَ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» و در جای دیگر «عِمْرَانَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» داریم و از آنها روایات فراوانی داریم؛ در بسیاری موارد از «مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» نقل میکند. وقتی به روایات «مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» نگاه میکنیم، میبینیم در موارد متعددی «عِمْرَانَ» از او نقل کرده است.
«معجم رجال الحدیث» خدمتی منحصر به فرد در علم رجال!
مرحوم آقای «خوئی» در کتاب «معجم الرجال الحدیث» در بخش «تمییز مشترکات» بالاترین و اساسیترین خدمت را به شیعه انجام داده است. مرحوم «خوئی» کاری انجام داد که حتی اهل سنت هم نتوانستند همچنین کاری انجام بدهند.
مفصلترین کتاب «رجالی» اهل سنت، کتاب «تهذیب الکمال» اثر «مزی» است که تمام مشایخ و تلامیذ راوی را ذکر کرده است و منحصر به فرد است. از قرن دوم و سوم تا عصر حاضر در میان علمای اهل سنت کتابی به مفصلی «تهذیب الکمال» اثر «مزی» در 35 جلد نوشته نشده است. رجالیون اهل سنت عیال کنار سفره «مزی» هستند.
«مزی» با «ذهبی» هم دوره بوده که اگر اشتباه نکنم سال وفات او در 749 هجری بوده است. ایشان هر راوی را ذکر میکند میگوید: اساتید این راوی این افراد هستند و تلامیذ این راوی هم این افراد هستند.
اگر کسی به مبانی «علم رجال» مسلط باشد میتواند به سرعت تشخیص بدهد. آقای «خوئی» هم تلامیذ و مشایخ را ذکر کرده است، سپس در کنار آن تمام موارد تحریفی که در این راوی صورت گرفته از جمله اختلاف کتب یا اختلاف نسخ را ذکر کرده است.
اختلاف کتب یا اختلاف نسخی که آقای «خوئی» در کتاب «معجم رجال الحدیث» آورده است با طبقاتی که در آخر هر جلد آورده است خدمت منحصر به فرد ایشان به علم رجال بود که در میان شیعیان و اهل سنت تاکنون بیسابقه بوده است.
البته نرم افزار «جوامع الکلم» که آقایان اهل سنت نوشتهاند روی دست همه چیز زده است و شما هر چیزی که در علم رجال بخواهید در نرم افزار «جوامع الکلم» یافت میشود. ای کاش خداوند عالم غیرت روایی و علوی به شیعیان بدهد تا همچنین نرم افزاری برای کتابهای شیعه بنویسند.
نرم افزار «جوامع الکلم» در علم رجال حرف آخر را زده است! با این کاری که این آقایان انجام دادهاند شما به راحتی متوجه میشوید که فلان سند صحیح است یا صحیح نیست، مشایخ و تلامیذ فلان راوی کیست. همچنین تک تک مشایخ را ملاحظه میکنید که توثیق دارند یا نه! در این قسمت الحق و الانصاف سنگ تمام گذاشتند.
آقای «ابوالقاسمی» مهارت خاصی در نرم افزار «جوامع الکلم» دارند. انشاءالله بعد از اربعین روزهای چهارشنبه یا پنجشنبه بعضی از دوستان بیایند و بعضی از نرم افزارها را برای عزیزان تدریس کنند.
آقای «شبیری زنجانی» شاید 50 برابر آقای «خوئی» در رجال زحمت کشیده باشند، اما تمام علوم آقای «شبیری زنجانی» در سینه اوست و هیچ کدام از آنها تبدیل به کتاب نشده است. ایشان خیلی وسواس دارد. صبح نظر میدهد و ظهر از نظرش برمیگردد. ایشان بیش از حد بالنده است و به قول معروف در بحثهای خودشان پرنده هستند نه بالنده!
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته