بسم الله الرحمن الرحیم
1393/02/06
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی أعدائهم أعداء الله الی یوم لقاء الله.
بحث ما در رابطه با مکاتبات نبی اکرم بود که دو یا سه مورد از این مکاتبات باقی مانده است. ان شاءالله بعد از آن به مباحث دیگر خمس خواهیم پرداخت.
نامه پیغمبر اکرم به «صیفی بن عامر»:
«ابن حجر عسقلانی» روایتی در کتاب «الاصابه» جلد سوم صفحهٔ 368، از طریق «عبیدالله بن میمون» نقل میکند که میگوید:
«حضرت عمراً ومحمدا والصلت بنی کریب العبدیین، قال: جاءوا بکتاب»
فرزندان کریب را دیدم که نامهای آوردند و جلوی سمامه بن خلیفه گذاشتند و بسیار به نامه اظهار علاقه میکردند و میگفتند:
«إن جدّنا دفع إلینا [هذا الکتاب]»
جد ما این نامه را به ما داده است.
«أن صیفی بن عامر دفعه إلیه، وذکر صیفی أن النبی صلّی اللَّه علیه وسلم کتبه له»
همچنین گفته است که «صیف بن عامر» به او داده است و «صیف» هم گفته است که پیغمبر این نامه را برای او نوشته است.
«فإذا فیه:»
در نامه آمده است:
«بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم. هذا کتاب من محمد رسول اللَّه لصیفی بن عامر علی بنی ثعلبة ابن عامر من أسلم منهم وأقام الصّلاة، وآتی الزّکاة، وأعطی خمس المغنم، وسهم النّبی والصّفی فهو آمن بأمان اللَّه ...»
الإصابة في تمييز الصحابة، المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ)، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلى محمد معوض، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولى - 1415 هـ، ج 3، ص368، ح 4136
این نامه هم تعابیری دارد که نامههای دیگر داشتند. در این نامه هم خمس مغنم درکنار نماز و زکات آمده است.
«ابن عبدالبر قرطبی» در کتاب «استیعاب» جلد دو صفحه 734 تعبیر دیگری دارد و مینویسد: "«صیفی بن عامره» سید «بنی ثعلبه» میگوید: که این نامه را نبی مکرم برای آنها نوشته است."
نامه پیغمبر اکرم به «اکیدر»:
همچنین «اکیدر» هم نامه ای از پیغمبر اکرم آورده است که در آن پیامبر فرمودهاند:
«بعد الخمس لا تعدل سارحتکم ولا تعد فاردتکم ولا یحظر علیکم النبات ولا یؤخذ منکم إلا عشر البتات»
بعد از خمس ما شما را از چراگاهها منع نمیکنیم. حیوانات شما میتوانند در چراگاهها بچرند. آن چه را که صدقه در آن واجب نیست، به اجبار از شما نمیگیریم و نسبت به گیاهان برای شما مشکل درست نمیکنیم، جز همان یک دهم از درختهای نخل از شما نمیگیریم.
«تقیمون الصلاة لوقتها وتؤتون الزکاة بحقها علیکم بذلک العهد والمیثاق ولکم بذلک الصدق والوفاء»
نماز را در وقتش بخوانید و زکات را بپردازید. به عهد و میثاق خود عمل کنید و صدق و وفا داشته باشید.
«شهد الله ومن حضر من المسلمین»
خداوند و مسلمانها شاهد بر شما هستند.
تاريخ مدينة دمشق، اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج 68، ص 234، ح 9246
دراینجا عبارت «بعد الخمس لا تعدل سارحتکم» شاهدمثال ما هست که اینجا حتی کلمه «مغنم» هم نیامده است؛ فقط کلمهٔ «خمس» آمده است.
سعی کردهایم کل مکاتبات پیامبر اکرم را تا آن جا که امکانپذیر بوده است، جمعآوری کنیم. اگر کسی صد ساعت یا دویست ساعت بگردد بیش از این تعداد نامه نمیتواند پیدا کند. من به این شکل ندیدم کسی نامههای نبی مکرم را جمع آوری کرده باشد که کلمهٔ «خمس» در آن باشد.
خیلی از نامههایی که ما در اینجا آوردهایم مرحوم «احمدی میانجی» هم در «مکاتیب الرسول» نیاورده است. البته این بزرگواران به صورت فردی و از روی کتابها کار کردهاند.
امروزه کاری که انسان در مدت یک ساعت با کامپیوتر انجام میدهد، شاید در عرض پنج سال یا ده سال به صورت دستی نتواند انجام دهد. علاوه براین، الان کتابهایی در اختیار است که بیست سال قبل در اختیار انسان نبود. بنابراین امروز امکان جستجو بیشتر است و آنچه که امکانپذیر بوده، ما در مورد جمع آوری این نامه ها انجام دادیم.
البته ما بعضی نامههایی که شبیه یکدیگر بودهاند، فاکتور گرفتهایم و آنها را نیاوردهایم. به جز دو یا سه نامه که شبیه هم بود و احتمال تحریف آنها را میدادیم، بقیه نامهها مستقل است.
نامه پیغمبر اکرم به «مسلم بن حذیفه»:
«ابن اثیر» در «اسد الغابه» و در کتاب «الاصابه» نامه ای را میآورد که در آن «عبدالله بن عقیل» میگوید: ما بطرف «مسلم بن حذیفه» رفتیم و آنها خدمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مشرف شدیم. در ادامه آمده است:
«أتینا رسول الله صلی الله علیه وسلّم بتبر، فکتب لنا»
ما آهنی را به خدمت پیغمبر بردیم و ایشان برای ما نوشتند
«تِبر» در اصطلاح عمومی فقه به معنای طلا یا نقره ای است که هنوز روی آن کار نشده است، اما در اینجا مراد این نیست. در آن زمان کاغذ و مانند آن نبود و نامه را بر روی استخوان یا پوست حیوانات یا روی آهنهایی که امکان داشت، مینوشتند. مراد از «تبر» در اینجا، آهنی است که آوردند تا روی آن بنویسند.
«وکتب لنا کتاباً»
و برروی آن نامه نوشت.
«من وجد شیئاً فهو له والخمس فی الرِّکاز، والزکاة: فی کل أربعین دیناراً دینار»
أسد الغابة فی معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج 6، ص 127، ح 5889
در اینجا کلمهٔ «الرّکاز» آمده است که جدید نیست و در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» هم این عبارت وارد شده است:
«فِی الرِّکازِ الْخُمُسَ»
صحیح البخاری، المؤلف: محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المغیرة البخاری، أبو عبد الله، مصدر الکتاب: موقع وزارة الأوقاف المصریة، ج 6، ص 15، باب مَا یسْتَخْرَجُ مِنَ الْبَحْرِ
بعضیها در بوق و کرنا کردند و گفتند: "ما به جز غنائم جنگی خمسی نداریم". حالا سؤال این است که در کجای آیات قرآن کلمهٔ «معدن» یا «گنج» آمده است که همهٔ فقهای اهل سنت بالاتفاق معتقدند که به ثروتهای زیرزمینی اعم از گنج و معدن خمس تعلق میگیرد!
نامه پیغمبر اکرم به «عمر بن مرّه»:
یکی از صریحترین نامههای پیامبر اکرم در مورد خمس، نامه ای است که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به «عمر بن مرّه» مینویسند و در این نامه میفرمایند:
«ان لکم بطون الأرض وسهولها»
آنچه که در زیرزمین یا روی زمین است و زمینهایی که قابل کشت هستند و زمینهایی که غیرقابل کشت هستند،
این که کلمه «بطون» در برابر «سهول» آمده است؛ نشانگر زمینهای نرم و قابل کشت و زمینهای سخت و غیرقابل کشت است.
«وتلاع الأودیة»
آبشارها
«وظهورها»
و ظاهر زمین
«ترعون نباته وتشربون صافیه علی أن تقروا بالخمس»
شما میتوانید از گیاهان و روییده شده روی زمین و آب آن به شرط این که خمس آن را پرداخت کنید، استفاده کنید.
مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی، دار النشر: دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة, بیروت – 1407، ج 8، ص 245
اینجا کاملاً کلمهٔ «خمس» در ارباح مکاسب است و هیچ شبههای در آن نیست. در میان پنجاه نامه این نامه کاملاً در ارباح مکاسب صراحت دارد.
الان شما این عبارت «ترعون نباته» و «تقروا بالخمس» را جستجو کنید متوجه میشوید که این روایت در هیچ کدام از کتابهای فقهی اهل سنت وارد نشده است.
آنها به دنبال این هستند که گنج را به گنج اراضی مفتوحه؛ یعنی گنجی که زمانی در اختیار کفار بوده است، منحصر کنند. توجیهات آنها به صورتی است که همهٔ گنجها را به این شکل تعبیر کنند.
من در صورت نیاز، فتاوای فقهای آنها را مطرح میکنم. کسانی مثل «ابن قدامه» به صراحت میگویند:" گنج یعنی کل آنچه که در زیر زمین یافت میشود."
بنابراین در این روایت به صراحت بیان میکند که شما باید خمس خود را بپردازید، بدون اینکه کلمهٔ «غنائم» یا «مغنم» آمده باشد.
ما تمام کتابهایی را که این روایت در آنها آمده است، جمع آوری کردهایم. از جمله «تاریخ دمشق» جلد 46 صفحه 145، «مختصر تاریخ دمشق» اثر «محمد بن مکرم ابن منظور» جلد 19 صفحه 290، «کنزالعمال» جلد 13 صفحه 501.
کتاب «جامع الاحادیث» اثر «سیوطی» جلد 37 صفحه 415، «حیاه الصحابه» جلد اول صفحه 233؛ همچنین این روایت در کتابهای «البدایه و النهایه» و «مجمع الزوائد» به اختصار از «طبرانی» نقل شده است. این کتابها همه مصادر این روایت هستند.
میتوانیم این روایت را معیار و ملاک قرار دهیم و عمومات روایتهای دیگر را به وسیله این روایت تخصیص بزنیم و مطلقات آنها را تقیید کنیم، زیرا «مغنم» هم غنائم جنگی و هم ارباح مکاسب را شامل میشود.
ما از حدود دوازده لغویین بزرگ اهل سنت از جمله «تاج العروس زبیدی»، «لسان العرب» اثر «ابن منظور» و «العین» و مانند اینها آوردهایم که آنها گفتهاند: یکی از معانی «غنم» یا «مغانم» یا «غنائم»، «کل فائدة» است.
این «فائده» میتواند در جنگ بدست آید یا با تلاش دست انسان حاصل شود. بعضیها گفتهاند: "مغانم برای فائده ای است که مشقت زیادی در بر نداشته باشد".
اگر فرض کنیم که کلمهٔ «مغانم» در مکاتبات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) اطلاق دارد، این روایت همهٔ آنها را تقیید میکند. «مغانم» در نامههای دیگر عموم است و این روایت تقیید میکند که منظور آن مغنمی است که «لکل فائدة»هست.
بنابراین انسان میتواند از زمین استفاده کند و زراعت بکند و کسب و درآمدی داشته باشد و خمس آن را بپردازد.
نامه پیغمبر اکرم به «عمر بن معبد جحنی»:
نامهٔ بعدی نامهٔ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به «عمر بن معبد جحنی» است. رسول گرامی اسلام در این نامه نوشته اند:
«من أسلم منهم وأقام الصلاة وآتی الزکاة وأطاع الله ورسوله وأعطی من الغنائم الخمس»
پیامبر باز هم در این نامه بعد از مطرح کردن بحث غنائم، موضوع «خمس» را آورده است. طبق غالب نامههای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در این نامه هم عبارت:
«و فارق المشرکین»
آمده است که به معنی این است که از مشرکین مفارقت کنند.
اگر واقعاً منظور از غنائم، غنائم جنگی بود؛ باید عبارت «و جاهد المشرکین» میآمد. مگر اینکه کسی بگوید که در اینجا «فارق» به معنای «جاهد» است.
الطبقات الکبری، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری، دار النشر: دار صادر – بیروت، ج 1، ص 272، ذکر بعثة رسول الله
در این روایت تمام واجبات دینی از جمله نماز، زکات، و دیگر واجبات دینی بیان شده و همچنین ربا و... نیز آمده و در کنار اینها بحث خمس هم مطرح شده است.
نامه پیغمبر اکرم به «بنی جبین طائعین»:
نامهٔ بعدی نامهای است که برای «بنی جبین طائعین» نوشته شده است. در این نامه هم عبارت «و فارق المشرکین» آمده است. همچنین آمده است:
«وأعطی من المغانم خمس الله وسهم النبی وأشهد علی إسلامه»
الطبقات الکبری، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری، دار النشر: دار صادر – بیروت، ج 1، ص 269، باب ذکر بعثة رسول الله
در این نامه هم نماز و زکات و اطاعت خدا و پیغمبر و پرداخت خمس از مغانم مطرح شده است.
این روایت علاوه بر کتاب «طبقات الکبری» در کتاب «سبلل الهدی» اثر «صالحی شامی» جلد یازدهم صفحه 388 هم وارد شده است.
منظور از «و فارق المشرکین» این است که زندگیتان را از مشرکین جدا کنید. زندگیتان را با مشرکین مخلوط نکنید؛ زیرا اولاً:
(إِنَّمَا الْمُشْرِکونَ نَجَس)
مشرکان نجساند.
سوره توبه «9»: آیه 28
علاوه براین ما مسلمانان اعتقاداتی داریم که اختلاط با آنها ممکن است باعت تزلزل اعتقادات شما شود. نتیجه اختلاط آداب مسلمانان با مشرکین این است که ممکن است مشرکین شما را وسوسه کنند و عقاید و ارتباط شما با دین را تضعیف کنند.
در حقیقت کلمه «فارق» یک قرینهٔ واضح و روشن برای این است که منظور از غنیمت، ارباح مکاسب است. مراد «کل فائده» هست؛ نه فایدهای که از جنگ بدست میآید.
نامه پیغمبر اکرم به «بنی معن الطائی»:
آخرین نامهای که توانستیم پیدا کنیم، نامهای است که برای «بنی معن الطائی» که از قبیله «طائعین» است، نوشته شده است. در نامه آمده است:
«أن لهم ما أسلموا علیه من بلادهم ومیاههم وغدوة الغنم من ورائها مبیتة ما أقاموا الصلاة وآتوا الزکاة وأطاعوا الله ورسوله وفارقوا المشرکین وأشهدوا علی إسلامهم وأمنوا السبیل»
الطبقات الکبری، اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری، دار النشر: دار صادر – بیروت، ج 1، ص 269، باب ذکر بعثة رسول الله
در اینجا کلمه «وأمنوا السبیل» قرینهٔ دیگری است که مراد از «غنائم»، ارباح مکاسب است. بدلیل اینکه در اینجا دو عبارت «و فارق المشرکین» و «وأمنوا السبیل» آمده است.
در اینجا «امن السبیل» به معنای این است که راهها را امن کنند. اینطور نبود که مسلمانان آزاد باشند و عرصه را بر مشرکین تنگ کنند و با آنها بجنگند و اموالشان را به دست آورند.
درواقع پیامبر اکرم به کسانی که قدرت دارند و میتوانند راهها را امن کنند، دستور میدهد که راهها را امن کنند و همچنین به کسانی که قبلاً عامل ناامنی بودهاند، دستور میدهند دست از این کار بردارند.
این نامهها، تمام نامههایی بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای رؤسای قبائل نوشتهاند و آنها را به اقامه صلاه و پرداخت زکات و مفارقت با مشرکین و همچنین پرداخت خمس دعوت کردهاند.
ما ممکن است درمورد اثبات سند این نامهها مشکل داشته باشیم، اما از آنجایی که تعداد نامهها زیاد است و در حدود پنجاه نامه هست، مشکلی نخواهیم داشت. ابن تیمیه حرانی هم دارد که:
«فَإِنَّ تَعَدُّدَ الطُّرُقِ وَکثْرَتَهَا یقَوِّی بعضها بَعْضًا حَتَّی قَدْ یحْصُلُ الْعِلْمُ بِهَا وَلَوْ کانَ النَّاقِلُونَ فُجَّارًا فُسَّاقًا»
مجموع الفتاوی، المؤلف: تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی (المتوفی: 728 هـ(، المحقق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، الناشر: مجمع الملک فهد لطباعة المصحف الشریف، المدینة النبویة، المملکة العربیة السعودیة، عام النشر: 1416 هـ/1995 م، ج 18، ص 26
به تعبیر «ابن تیمیه حرانی» حتی اگر ناقلین این نامهها فسّاق و فجار هم باشند، علمآور است.
دوستانی که میخواهند حافظهشان تقویت شود، توجه کنند که حفظ کردن اعداد و ارقام حافظه را تقویت و آماده میکند. اگر 30 تا ارقام و اعداد حفظ کنید، بیشتر از حفظ کردن 300 روایت و آیه ذهن را آماده و حافظه را تقویت میکند.
بدلیل این که حفظ ارقام و اعداد مشکل است؛ انسان باید دائم به دنبال رابطهای بین این اعداد و مسائل خارجی باشد که در نتیجه قدرت حافظه را بیشتر میکند.
دوستان توجه داشته باشند که پنج درس «ولایت» داریم که هرکدام بیشتر از دو صفحه نیست. انشاءالله دوستان بزرگواری کنند متن و آدرسهای این دروس را حفظ کنند. مشکلی برای چاپ هم نداریم و میتوانیم بهصورت جزوه خدمت آقایان تقدیم میکنیم.
هدف ما این است که اگر در جایی خواستیم با یک سنی بحث کنیم و از ما سؤال شد که دلیل شما بر امامت امیرالمؤمنین از کتاب و سنت چیست، بتوانیم در پنج دقیقه با جلد و صفحه و سند دلیل خود را مبنی بر الهی بودن امامت و خلافت بلافصل ایشان بیان کنیم.
تلاش ما بر این است که چهار درس از این پنج درس را به خلافت و امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اختصاص بدهیم و یک درس را هم به ابطال خلافت غیر امیرالمؤمنین (علیه السلام) اختصاص بدهیم.
دلیل این کار ما این است که اگر شما پنجاه دلیل برای خلافت امیرالمؤمنین بیاورید، او هم پنجاه دلیل برای «ابوبکر» میآورد و میگوید:
"علی (علیه السلام) هم خلیفه است ابوبکر هم خلیفه است و وجه جمع آن این است که علی (علیه السلام) خلیفهٔ چهارم است و ابوبکر خلیفهٔ اول است".
با این کار از نظر حوزوی شما را خلع سلاح میکند؛ اما اگر شما خلافت امام علی (علیه السلام) را ثابت کنید و خلافت غیر علی (علیه السلام) را دفع کنید، او دیگر نمیتواند چنین ادعایی کند.
در کتابی از مرحوم «علامه حلی» به نام «الفین» هزار دلیل برای حقانیت علی (علیه السلام) و هزار دلیل برای بطلان دیگران آمده است.
ما هزار دلیل نمیخواهیم؛ ما چهار یا پنج دلیل برای حقانیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دو دلیل هم برای ابطال غیر امیرالمؤمنین (علیه السلام) مطرح میکنیم. همین کافی است.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته