2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
قرآن كريم در چه زماني و توسط چه كسي جمع آوري شده است ؟
کد مطلب: ٥١٧١ تاریخ انتشار: ٠٩ خرداد ١٣٨٧ تعداد بازدید: 203005
پرسش و پاسخ » متفرقه
قرآن كريم در چه زماني و توسط چه كسي جمع آوري شده است ؟

سؤال كننده گان : فتاح مهري و سيد محسن نصرالهي

پاسخ :

در مورد جمع قرآن و اينكه در چه زماني جمع آوري شده و چه كسي به اين كار دستور داد در بين علما اختلاف بوده و چند نظر در مورد آن وجود دارد :

1- در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم جمع آوري شده است .

2- در زمان ابوبكر جمع آوري شده است.

3- در زمان عمر بن خطاب جمع آوري شده است .

4- شروع جمع آوري آن در زمان ابو بكر بوده و اتمام آن در زمان عمر بوده است .

5- در زمان عثمان جمع آوري شده است .

عده اي از متاخرين علما كه قول اول را قبول كرده اند :

نظر درست همان نظر اول است كه بيشتر علما نيز همان نظر را قبول كرده اند ؛ از ايشان مي توان علماي ذيل اشاره كرد :

1- آيت الله خويي رحمه الله ؛ كه در اين زمينه و در رد سير اقوال بسيار تلاش كرده اند و آن ها را مخالف با كتاب و سنت و عقل مي دانند .

تفسير البيان : ص 162

2- علامه رافعي ؛ كه مي گويد :

وللنبي ( صلي الله عليه وآله ) صحابة كانوا يكتبون القرآن إذا انزل ، إما بأمره أو من عند أنفسهم تاما وناقصا . وأما الذين جمعوا القرآن بتمامه بالاتفاق فهم خمسة .

إعجاز القرآن : ص 36 .

رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) صحابه اي داشتند كه وقتي قرآن نازل مي شد آن را مي نوشتند و اين كار را يا به دستور رسول خدا و يا از جانب خودشان و به صورت ناقص يا كامل انجام داده بودند ؛ اما كساني كه قرآن را به طور كامل جمع آوري كرده اند پنج نفرند .

و سپس ايشان را نام مي برد .

3- شيخ مناع قطان ؛ وي مي گويد :

قد عرفنا أن القرآن كان مكتوبا من قبل، في عهد النبي ( صلي الله عليه وآله ) ولكنه كان مفرقا في الرقاع والأكتاف والعسيب ، فأمر أبو بكر بجمعه في مصحف واحد - إلي أن قال : - فكان أبو بكر أول من جمع القرآن بهذه الصفة في مصحف .

مباحث في علوم القرآن لمناع القطان : ص 74 .

دانستيم كه قرآن در همان زمان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) نوشته شده است ولي به صورت جدا جدا و در كاغذ ها و استخوان ها و پوست درخت خرما بود ؛ پس ابو بكر دستور داد كه همه آنها را در يك كتاب بنويسند تا اينكه مي گويد : ابو بكر اولين كسي است كه اين چنين قرآن را در يك كتاب جمع آوري كرده است .

كلام وي به خوبي نشان مي دهد كه قرآن هاي متعددي موجود بوده است ولي قرآن وي بر روي ورقه و به صورت كتاب هاي كنوني بوده است ؛ و اين كلام مخالف كلام كساني است كه مي گويند او قرآن را از عده اي از صحابه كه قرآن را حفظ كرده بودند - با شهادت دادن دو شاهد - جمع آوري كرد .

4- زرقاني عقيده دارد كه جمع آوردن قرآن از اموري نيست كه در زمان رسول خدا انجام نشده باشد و بعد از ايشان صحابه آن را از خود ابداع كرده باشند ؛ بلكه در اين كار از همان قواعد و دستوراتي استفاده شده بود كه رسول خدا در هنگام نزول قرآن و نيز در هنگام نوشتن آن آيات تا زمان رحلت ايشان ، آن قواعد را بيان فرموده بودند ؛ سپس مي گويد :

قال الإمام أبو عبد الله المحاسبي في كتاب فهم السنن ما نصه : كتابة القرآن ليست بمحدثة ، فإنه ( صلي الله عليه وآله ) كان يأمر بكتابته ، ولكنه كان مفرقا في الرقاع والأكتاف والعسب ، فإنها أمر الصديق بنسخها من مكان إلي مكان مجتمعا ، وكان ذلك بمنزلة أوراق وجدت في بيت رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) فيها القرآن منتشرا ، فجمعها جامع وربطها بخيط ، حتي لا يضيع منه شئ .

مناهل العرفان : ج 1 ص 242 .

امام ابو عبد الله محاسبي در كتاب خود " فهم السنن" مي گويد : نوشتن قران كار جديدي نبود ؛ پس بدرستيكه خود حضرت دستور به نوشتن آن داده بودند ؛ ولي اين نوشته ها جدا جدا و در كاغذ ها و استخوان ها و پوست درخت خرما بود ؛ و همين ها بود كه ابو بكر دستور به رونويسي از آنها از يك جا به جاي ديگر به صورت يكپارچه كرد ؛ و آن ها به صورت ورقه هاي جدا جدايي بود كه در خانه رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بود و قرآن در آن ها تقسيم شده بود ؛ اما ابو بكر آن ها را در يك جا گرد آورده و آن را با نخ به هم متصل ساخت تا اينكه چيزي از آن گم نشود .

اين ها متن كلام عده اي از متاخرين بود كه نظر اول را قبول كرده بودند .

عده اي از متقدمين علما كه قول اول را قبول كرده اند :

اما متقدمين و علماي دوره هاي اوليه ، از ايشان مي توان به علماي ذيل اشاره نمود :

سيد مرتضي

1 . سيد مرتضي علم الهدي ؛ طبق آنچه مرحوم طبرسي از ايشان نقل كرده است ؛ ايشان مي فرمايد :

إن العلم بصحة نقل القرآن كالعلم بالبلدان والحوادث الكبار مما توفرت الدواعي علي نقله ... إن القرآن كان علي عهد رسول الله ( صلي الله عليه وآله ) مجموعا مؤلفا علي ما هو عليه الآن ... أن جماعة من الصحابة مثل عبد الله بن مسعود وأبي بن كعب وغيرهما ختموا القرآن علي النبي ( صلي الله عليه وآله ) عدة ختمات ، وهو يدل بأدني تأمل علي أنه كان مجموعا مرتبا غير منشود ولا مبثوث .

تفسير مجمع البيان : ج 1 ص 15 الفن الخامس .

به درستيكه علم به درست بودن قرآن ، مانند علم به شهرها و حادثه هاي بزرگي است كه غرض و نيت براي نقل آن زياد است ؛ ...قرآن در زمان رسول خدا به صورت جمع آوري شده و تاليف شده مانند الان بوده است ؛... عده اي از صحابه مانند عبد الله بن مسعود و ابي بن كعب و غير آن دو قرآن را به طور كامل در زمان رسول خدا چندين بار ختم كرده بوند ؛ و اين مطلب با كوچكترين توجهي دلالت مي كند كه قرآن گرد آوري شده و به ترتيب بوده است و اينطور نبوده كه بخواهند به دنبال جزء جزء آن بگردند و پراكنده نيز نبوده است .

سيوطي

2 . سيوطي از علماي بزرگ اهل سنت مي نويسد :

الإجماع والنصوص علي أن ترتيب الآيات توقيفي لا شبهة في ذلك . أما الإجماع فنقله غير واحد منهم الزركشي في البرهان وأبو جعفر بن زبير في مناسباته وعبارته : ترتيب الآيات في سورها واقع بتوقيفه ( صلي الله عليه وآله ) وأمره من غير خلاف في هذا بين المسلمين ... وأما النصوص فمنها حديث زيد السابق : كنا عند النبي ( صلي الله عليه وآله ) نؤلف القرآن من الرقاع .

الإتقان : ج 1 ص 62 .

اجماع و روايات وجود دارد كه ترتيب آيات قرآن توقيفي است ( تعيين آن بايد ازسوي پيامبر اكرم باشد) واين قضيه قطعي است و شكي در آن نيست ؛ اما اجماع را عده اي زيادي از علماء مانند "زركشي" در "البرهان" و "ابو جعفر بن زبير" در "المناسبات" نقل كرده اند كه عبارت وي چنين است :

ترتيب آيات و سوره ها طبق دستور حضرت ( صلي الله عليه وآله وسلم ) صورت گرفته است و در اين امر هيچ خلافي در بين مسلمانان نيست ؛ ...

اما روايات از آن ها مي توان به روايت زيد اشاره كرد كه مي گويد: نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بوديم و قرآن را در كاغذ هايي جمع آوري مي نموديم .

اين عبارت به خوبي نشان مي دهد كه جمع آوري و ترتيب آيات در سوره ها به دستور خود حضرت ( صلي الله عليه وآله ) بوده است ؛ همانطور كه اجماع نيز بر اين مطلب اقامه شده است .

3- قاضي ابو بكر:

3 . سيوطي در الاتقان كلام قاضي ابو بكر در الانتصار را نقل مي كند كه مي گويد :

الذي نذهب إليه أن جمع القرآن الذي أنزله الله وأمر بإثبات رسمه ولم ينسخه ولا رفع تلاوته بعد نزوله هذا بين الدفتين . وأن ترتيبه ونظمه ثابت علي ما نظمه الله تعالي ورتبه عليه رسوله من آي السور.

الإتقان : ج 1 ص 63 .

آن چيزي كه ما آن را قبول داريم آن است كه كسي قرآن را جمع آوري كرده است كه خدا قرآن را بر نازل كرده است و ايشان دستور به نوشتن آن نموده اما با دست خود آن را ننوشتند و بعد از آنكه آنچه بين دو جلد است ( متن قرآن) كامل شد ، چيزي از آن از دست نرفت ؛ و نيز ترتيب و نظم آن بر همان نظمي است كه خداوند آن را قرار داده است و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آن را به صورت آيه هاي سوره ها مرتب نموده اند .

بغوي

5 . سيوطي كلام او را در كتاب شرح السنة نقل مي كند كه گفته است :

الصحابة رضي الله عنهم جمعوا بين الدفتين القرآن الذي أنزله الله علي رسوله من غير أن يكونوا زادوا أو نقصوا ، إنتهي .

الإتقان : ج 1 ص 63 .

صحابه رضي الله عنهم قرآن را كه خداوند بر رسولش نازل فرمود بين دوجلد جمع آوري نموده بدون آن كه در آن زياده و نقصاني صورت دهند .

و اگر بخواهيم تمام كساني را كه اين نظر را قبول كرده اند ذكر بنماييم از مجال اين مقال خارج است ؛ زيرا عده ايشان بسيار زياد است .

مقصود از جمع قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم چيست؟

آيا معني اين قول آن است كه تمامي قرآن در زمان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) به صورت يك كتاب در آمده بود؟

خير ؛ زيرا مهم و آنچه سبب دفع بسياري از شبهات از قرآن مي شود آن است كه حضرت دستور به جمع قرآن داده باشند ؛ حتي اگر اين جمع آوري در ضمن كاغذ هاي پراكنده پاشد اما به صورتي كه تحريف و يا نقصان و گم شدن در مورد آن ها احتمال نداشته باشد ؛ و بتواند مرجعي براي تمام نسخه هايي باشد كه از روي آن نوشته خواهد شد . اما اگر چنين نگوييم معناي كلام ما آن خواهد شد كه مردم در زمان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) قرآني به عنوان مرجع نداشته اند .

نتيجه عقيده به جمع آوري قرآن در زمان ابو بكر :

اگر بخواهيم كلام كساني را كه مي گويند زيد بن ثابت ، قرآن را - از سينه هاي مردمان و در زمان ابو بكر و به امر او و به شهادت دو شاهد - جمع آوري كرده است بپذيريم بايد فاتحه قرآن را بخوانيم ؛ زيرا معني اين كلام آن است كه برخي آيات قرآن ِ موجود در دست ما از طريق خبر واحد ( نقل يك نفر) به دست ما رسيده است ؛ با اينكه همه مي دانند كه بايد قرآن از طريق خبر متواتر بايد رسيده باشد يچ كس در اين مطلب شك ندارد كه قرآن به صورت متواتر به ما رسيده و ارتباط بين ما و رسول خدا به صورت متواتر صورت گرفته است ؛ و در اين مطلب هيچ شكي نيست .

و نمي دانيم علت پافشاري عده اي بر اين نظر چيست ؟ كه البته بعيد نيست علت آن تعصب براي تراشيدن فضيلت هايي براي عده اي خاص باشد ؛ هرچند به ضرر اسلام و عقايد مسلمانان تمام شود .

دليل ها بر جمع آوري قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم :

1- عقل :

عقل يكي از ادله ايست كه دلالت دارد بر اينكه قرآن مجيد در زمان رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) جمع آوري شده است و ساير اقوال صحيح نمي باشد ؛ آيا معقول است كه رسول خدا كه آنقدر در نگهداري و فهم دقيق آيات كوشا بودند به حدي كه قبل از نزول برخي آيات خود را به سختي آماده دريافت آن مي نمودند و لذا خداوند آيه ذيل را نازل فرمود :

(لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ، إنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ)

سوره قيامت آيات 16 و 17 .

زبانت را به خاطر عجله براي خواندن آن ( قرآن ) حركت مده ؛ چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست .

و كسي كه مي داند كه قرآن به زودي محور فرهنگ اسلامي تا روز قيانت خواهد شد ، چگونه مي توان تصور كرد كه او قرآن را به صورت پراكنده و تنها به صورت حفظ شده در سينه برخي از افراد ، رها كند؟

2- حديث ثقلين :

مجموعه روايات معروف به "ثقلين" نزد تمامي مسلمانان معروف و مشهور است ؛ در اين روايات رسول خدا فرمايند من نزد شما دو شيء با ارزش باقي گذاشتم 1- كتاب خدا 2- عترت من يعني اهل بيتم .

از راويان اين روايت مي توان به علماي ذيل اشاره كرد

الترمذي در سنن : ج 5 باب مناقب أهل بيت النبي (ص)

أحمد در مسند : ج 3 ص 14 و 17 و 26 و 59

حاكم در مستدرك : ج 3 ص 109 با چند سند و مي گويد كه اين روايات طبق نظر بخاري و مسلم صحيح مي باشند . ذهبي نيز در تلخيص خويش آن را نقل كرده و اشكالي به آن نگرفته است .

علامه مجلسي در بحار الأنوار : ج 3 ص 106 باب فضائل أهل البيت ( عليهم السلام ) با سند هاي بسيار

فاضل وشنوي سند هاي روايت ثقلين را در يك رساله مخصوص جمع آوري نموده است كه دار التقريب بين المذاهب الاسلامية قاهره آن را نشر داده است .

و طبق آنچه كه از عرف عرب به دست مي آيد ، كتاب به نوشته اي گفته مي شود كه خصوصيت معيني داشته باشد ؛ پس بر آنچه مردم در سينه هاي خود حفظ داشتند كتاب گفته نمي شود ؛ اما رسول خدا در روايت خويش به چيزي اشاره مي كنند كه مي توان به آن گفت كه اين كتابي است كه براي امتش باقي گذارده است ؛ همانطور كه به اشعاري كه مردم در سينه هاي خود حفظ مي كنند نمي گويند كه اين كتاب شعر است ؛ بلكه مي گويند اين اشعار فلاني است و حتي كلمه ديوان هم به آن گفته نمي شود ؛ و لازمه اين روايت ، مكتوب بودن تمام قرآن در زمان ابلاغ اين روايت بوده است .

برخي از محققين در اين زمينه مي فرمايند :

إن لفظ الكتاب لا يطلق حتي علي مكتوبات متفرقة في اللخاف والعسب والأكتاف إلا علي نحو المجاز والعناية ، فإن لفظ الكتاب ظاهر فيما كان له وجود واحد.

تفسير البيان آيت الله خوئي : ص 271 .

به درستيكه لفظ كتاب حتي بر نوشته ها ي پراكنده در روي سنگ هاي نازك و پوست درخت خرما و استخوان گفته نمي شود ؛ مگر به صورت مجاز و با عنايت و توجه ؛ پس بدرستيكه لفظ كتاب ظهور در چيزي دارد كه يك وجود داشته باشد ( و الا به آن كُتُب گفته مي شود)

3- نوشتن قرآن به دست كاتبان وحي :

همين مطلب دلالت دارد بر اينكه قرآن در زمان زندگاني رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بدون توجه به آن رها نشده و به آن توجه خاص مبذول مي شده است ؛ و همين روش از رهبري معصوم مانند رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم انتظار مي رود .

رواياتي كه بر جمع قرآن در زمان رسول خدا دلالت مي كنند :

بخاري روايت كرده است كه :

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا يَحْيَي، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَنَسٍ رضي الله عنه قَالَ جَمَعَ الْقُرْآنَ عَلَي عَهْدِ النَّبِيِّ صلي الله عليه وسلم أَرْبَعَةٌ، كُلُّهُمْ مِنَ الأَنْصَارِ أُبَيٌّ، وَمُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ، وَأَبُو زَيْدٍ، وَزَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ. قُلْتُ لأَنَسِ مَنْ أَبُو زَيْدٍ قَالَ أَحَدُ عُمُومَتِي.

كتاب الفضائل باب فضائل الأنصار ح 3857 باب جمع القرآن ح 5054 صحيح البخاري : ج 6 ص 103، كتاب التفسير، باب القراء من أصحاب النبي (ص) . وذكره أيضا في باب مناقب زيد بن ثابت في كتاب المناقب .

انس گفته است كه : قرآن را در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم چهار نفر از اصحاب به طور كامل جمع كردند كه همگي از انصار بودند : أبي و معاذ بن جبل و ابو زيد و زيد بن ثابت ؛ به انس گفتم ابو زيد كيست ؟ گفت يكي از عموهاي من .

ابن حجر گفته است :

وأخرج النسائي بإسناد صحيح عن عبد الله بن عمرو (بن العاص) قال : جمعت القرآن ، فقرأت به كل ليلة ، فبلغ النبي (ص) فقال : أقرأه في شهر. الحديث، وأصله في الصحيح.

فتح الباري: ج 9 ص 47. السنن الكبري للنسائي، ج 5، ص 24، مسند أحمد، ج 2، ص 163، صحيح ابن حبان، ج 3، ص 33.

نسايي با سند صحيح از عبد الله بن عمرو روايت كرده است كه گفت : (تمام) قرآن را جمع كردم ؛ پس آن را هر شب مي خواندم ؛ پس اين خبر به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم رسيد ؛ پس فرمودند : آن را در هر ماه بخوان ... و اصل اين روايت در صحيح ( بخاري آمده است) .

حاكم نيشابوري از زيد بن ثابت روايت مي كند كه گفت :

كنا عند رسول الله (ص) نؤلف القرآن من الرقاع ،

نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم بوديم و قرآن را از روي تكه پارچه ها جمع آوري مي كرديم .

سپس گفته است :

هذا حديث صحيح علي شرط الشيخين ولم يخرجاه .

اين روايت طبق نظر بخاري ومسلم صحيح است ولي آن را ( در كتاب هاي خويش) نياورده اند .

المستدرك علي الصحيحين : ج 2 ص 611. مسند أحمد، ج 5، ص 185، صحيح الترمذي، ج 5، ص 390.

اين دليل واضحي است بر اينكه قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم جمع آوري شده است .

سيوطي نيز روايات بسياري را نقل مي كند كه بر اين مطلب دلالت دارد كه قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم جمع آوري شده است . در صورت تمايل مي توانيد به آدرس ذيل مراجعه نماييد :

الإتقان : ج 1 ص 62 و 63 .

4- علمايي كه نظر اول را قبول دارند :

در اين زمينه علماي بسياري از متقدمين و متاخرين نظر به صحت قول اول داشته اند كه در ابتدا كلمات ايشان را ذكر نموديم و در اين قسمت تنها نام ايشان را ذكر مي نماييم :

سيد مرتضي علم الهدي

سيوطي

قاضي أبو بكر در انتصار

بغوي

آيت الله خوئي

علّامه رافعي

مناع قطان

زرقاني

و...

رواياتي كه با جمع قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله معارضه دارند :

وقتي كه با روايات صحيح و عقل ثابت شد كه قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم جمع آوري شده است ؛ پس بايد رواياتي را كه با اين مطلب معارضه دارند ، با اين روايت جمع نمود ؛ اين روايات چند دسته اند :

1 - رواياتي كه دلالت دارند زيد قرآن را در زمان ابوبكر جمع آوري نموده است .

2 - رواياتي كه دلالت دارند كه قرآن در زمان عمر جمع آوري شده است .

3 - رواياتي كه دلالت دارند قرآن در زمان عثمان جمع آوري شده است .

4 - رواياتي كه دلالت دارند امير مومنان علي عليه السلام بلافاصله بعد از رحلت رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم قرآن را جمع آوري نموده اند .

در كتاب سليم بن قيس از سلمان ( رضي الله عنه ) روايت شده است كه :

أن عليا ( عليه السلام ) بعد وفاة النبي (ص) لزم بيته وأقبل علي القرآن يؤلفه ويجمعه ، فلم يخرج من بيته حتي جمعه ، وكان في الصحف والشظاظ والأسيار والرقاع - إلي أن قال : - فجمعه في ثوب واحد وختمه .

كتاب سليم بن قيس : ص 65 .

علي عليه السلام بعد از وفات رسول خدا خانه نشين شده به قرآن رو آورد و آن را جمع آوري نمود ؛ پس از خانه بيرون نيامد تا آنكه آن را جمع كرد ؛ و قرآن در كاغذ ها و چوب ها و پوست و پارچه بود ؛ پس همه را در يك پارچه جمع آوري كرده و بر آن مهر زد .

ما در اين چهار گونه روايت دليلي بر خلاف نظر اول نداريم و يك يك به توضيح آن ها مي پردازيم :

مقصود از جمع قرآن در زمان أبو بكر

در ابتدا بايد گفت كه روايات جمع آوري قرآن در زمان ابو بكر با روايات ديگري تعارض دارند :

تعارض داشتن روايات جمع قرآن در زمان ابو بكر با يكديگر :

بخاري در يك جا روايت مي كند كه عمر به نزد ابو بكر رفته و به وي گفت :

إني أري أن تأمر بجمع القرآن ، فقال له أبو بكر : كيف تفعل شيئا لم يفعله رسول الله (ص) - إلي أن قال : - قال أبو بكر لزيد: «إنك رجل شاب لا نتهمك . . . قال زيد : فتتبعت القرآن أجمعه من العسب واللخاف وصدور الرجال».

صحيح البخاري : ج 6 ص 98 و 102 .كتاب الاحكام باب يستحب للكاتب ان يكون امينا عاقلا

چنين به نظر من مي رسد كه دستور دهي تا قرآن را جمع آوري كنند ؛ پس ابو بكر به او گفت : چگونه كاري را انجام دهيم كه رسول خدا ( ص) آن را انجام نداده است ؟ ... پس ابو بكر به زيد گفت : تو مرد جواني هستي كه كسي تو را متهم به بدي نمي داند ؛ ... زيد گفت : پس به دنبال تمام قرآن رفته آن را از پوست خرما و سنگ ها نازك و سينه هاي مردمان جمع آوري نمودم .

و گاهي از انس مخالف اين روايت را نقل مي كند :

«مات النبي (ص) ولم يجمع القرآن غير أربعة : أبو الدرداء ، ومعاذ بن جبل ، وزيد بن ثابت ، وأبو زيد ، ونحن ورثناه» .

صحيح البخاري : ج 6 ص 98 و 102 . كتاب فضائل القرآن :باب القراء من أصحاب النبي صلي الله عليه وآله وسلم

رسول خدا از دنيا رفت در حاليكه هيچ كس از صحابه غير از چهار نفر تمام قرآن را جمع آوري نكرده بودند : ابو درداء معاذ بن جبل و زيد بن ثابت و ابو زيد كه ما از وي آن را ارث برده ايم .

چگونه مي توان بين اين دو روايت جمع كرد؟

ما همان نظر سابق خود را حفظ نموده و مي گوييم كه وي قرآن را از اوراق باقي مانده به صورت كامل در زمان رسول خدا جمع آوري نموده است اما آيا زيد و همراهان او قرآن را از اوراقي كه در زمان رسول خدا در خانه ايشان جمع آوري شده بود ، بر روي مصحف ديگري منتقل كرده اند ؟ همانطور كه "حارث محاسبي" در "فهم السنن" مي گويد :

إنما أمر الصديق بنسخها من مكان إلي مكان مجتمعا وكان ذلك بمنزلة أوراق وجدت في بيت رسول الله (ص) فيها القرآن فجمعها جامع .

سيوطي اين مطلب را از وي در الإتقان : ج 1 ص 60 نقل نموده است .

ابو بكر دستور داد كه قرآن را از جايي به جاي ديگر رونويسي نمايند - زيرا آنها به صورت ورقه هاي پراكنده در خانه رسول خدا بود - پس شخصي تمام آن را در يك جا گرد آورد .

و يا از خانه هاي صحابه ؟

زيرا عده اي مي گويند كه وي مصحف ابو بكر را از ورقه هايي كه در دست صحابه اي بود كه قرآن را جمع آوري كرده بودند گرفت ؛ زيرا از قرآن چند نسخه موجود بود ؛ نويسندگان وحي نسخه اي از آنچه را كه نوشته بودند به رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مي دادند و حضرت آن را در خانه خويش ( و ظاهرا به دست امير مومنان ) نگاه مي داشته و خود كاتبان نيز نسخه اي شبيه آن را براي خويش نگاه مي داشتند .

رجوع شود ب تاريخ قرآن دكتور راميار : ص 71

ما اين در مقابل اين دو احتمال هستيم و فرصت براي بحث در مورد اين دو اندك است ؛ لذا تنها روايتي را مي آوريم كه مويد همين احتمال دوم است .

طلحه به امير مومنان گفته است :

ما أراك يا أبا الحسن أجبتني عما سألتك عنه من القرآن ، ألا تظهره للناس ؟ قال : يا طلحة عمدا كففت عن جوابك فأخبرني عما كتب عمر وعثمان أقرآن كله أم فيه ما ليس بقرآن ؟ قال طلحة : بل قرآن كله ، قال : إن أخذتم بما فيه نجوتم من النار ودخلتم الجنة . . . الخ .

كتاب سليم بن قيس : ص 100 .

اي ابا الحسن ، پاسخ من را ندادي كه آيا قرآن (ـي را كه جمع آوري كرده اي ) را به مردم نشان نمي دهي؟ حضرت فرمودند : اي طلحه ، من از روي عمد پاسخ تو را ندادم ؛ به من خبر بده كه آيا آنچه كه عمر و عثمان نوشته اند تمام آن قرآن است يا در آن چيزي است كه از قرآن نباشد ؟ طلحه گفت : نه ، تمامش قرآن است ؛ حضرت فرمودند : اگر به آنچه در آن است عمل نموديد از آتش نجات يافته و به بهشت وارد مي شويد .

زيرا قطعا قرآن رسول خدا به دست ورثه ايشان يعني اهل بيت ايشان مي افتاد و حتي همسران رسول خدا نيز به آن دسترسي نداشته اند ؛ واگر چنين نبود ابو بكر دستور رو نويسي از روي همان را مي داد ؛ و نياز به جمع آوري آن از نقاط مختلف نبود ؛ و نسخه كه امير مومنان تهيه كرده اند نيز از روي همان نسخه رسول خدا بوده است ؛ لذا طلحه چنين رغبتي به ديدن آن داشته است ؛ بنا بر اين چنين مي توان گفت كه مقصود از رواياتي كه دلالت مي كنند قرآن در زمان ابوبكر جمع آوري شده است آن است كه وي زيد را مامور كرد كه قرآن را از روي نسخه هاي نوشته شده در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم كه در دست ديگر كاتبان وحي مانند أبي بن كعب و ابو الدرداء و زيد بن ثابت و ... بوده ، رونويسي كرده و همه را به صورت يك مجموعه در آورد ؛ ابو شامه - طبق آنچه سيوطي در الاتقان از وي نقل كرده است - به همين مطلب اشاره كرده و مي گويد :

وكان غرضهم أن لا يكتب إلا من عين ما كتب بين يدي النبي(ص)لا من مجرد الحفظ .

الإتقان : ج 1 ص 60 .

مقصود ايشان آن بود كه تنها آنچه را در مقابل ديدگان و توجه رسول خدا نوشته شده است بنويسند و نه آنچه آن را حفظ كرده بودند .

مقصود از جمع قرآن در زمان عمر:

اما اينكه مي گويند : اولين كسي كه قرآن را در يك مصحف جمع آوري كرد عمر بود :

منتخب كنز العمال هامش مسند أحمد : ج 2 ص 45

اين نظر بسيار ضعيف تر از نظر دوم است ؛ و كسي از بزرگان اهل سنت آن را قبول ننموده است و شايد مقصود از آن همان كلام سابق عمر باشد كه از صحيح بخاري نقل شد كه وي به ابو بكر گفت تا قرآن را به صورت يك مصحف جمع آوري نمايد . نه اينكه خود وي و يا در زمان خلافت وي چنين شده باشد .

مقصود از جمع قرآن در زمان عثمان :

اعتقاد به جمع آوري قرآن در زمان عثمان نيز با آنچه از بيشتر روايات به دست مي آيد منافات دارد ؛ زيرا آنچه در اين روايات موجود است ، آن است كه عثمان تنها مردم را بر يك قرائت ( يك طريق خواندن قرآن ) جمع نمود ودلالتي بر جمع آوري خود قرآن ندارد .

عن ابن أبي داود عن سويد بن غفلة قال : قال علي : لا تقولوا في عثمان إلا خيرا ، فوالله ما فعل الذي فعل في المصاحف إلا عن ملأ منا ، قال : ما تقولون في هذه القراءة ؟ فقد بلغني أن بعضهم يقول : إن قراءتي خير من قراءتك ، وهذا يكاد يكون كفرا ، قلنا : فما تري ؟ قال : أري أن يجمع الناس علي مصحف واحد ، فلا تكون فرقة ولا اختلاف ، قلنا : فنعم ما رأيت .

الإتقان : ج 1 ص 61 .

علي گفته است : در مورد عثمان جز به نيكي نگوييد ؛ قسم به خدا كه كاري كه در مورد قرآن ها انجام داد با اطلاع ما بوده است ؛ و سپس گفت : در مورد اين قرائت چه مي گوييد ؟ به درستيكه به من خبر رسيده است كه بعضي از شما به ديگري مي گويد : قرائت من بهتر از قرائت تو است ؛ و اين شبيه كفر مي باشد . گفتند : پس نظر شما چيست؟ پاسخ داد :نظر من است كه مردم را بر قرائت از روي يك قرآن وادار كنند تا جدايي و اختلافي نباشد . ما گفتيم : پس چه خوب نظري داشتي .

و مويد اين مطلب روايتي است كه از حارث محاسبي نقل شده است كه گفت :

المشهور عن الناس أن جامع القرآن عثمان ، وليس كذلك إنما حمل عثمان الناس علي القراءة بوجه واحد علي اختيار بينه وبين من شهد من المهاجرين والأنصار لما خشي الفتنة عند اختلاف أهل العراق والشام في حروف القراءات .

اين روايت را سيوطي از او در الإتقان نقل مي كند : ج 1 ص 61 .

مشهور آن است كه جمع كننده قرآن عثمان بوده است ؛ و اين چنين نيست ؛ و بدرستيكهاو مردم را به قرائت به يك صورت وادار ساخت ؛ و اين تصميم را او با حاضرين از مهاجر و انصار انجام داد ؛ زيرا از درگيري - در هنگام اختلاف قرائت اهل عراق و شام در طريقه خواندن - نگران بودند .

عن أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ، حَدَّثَهُ أَنَّ حُذَيْفَةَ بْنَ الْيَمَانِ قَدِمَ عَلَي عُثْمَانَ وَكَانَ يُغَازِي أَهْلَ الشَّأْمِ فِي فَتْحِ إِرْمِينِيَةَ وَأَذْرَبِيجَانَ مَعَ أَهْلِ الْعِرَاقِ فَأَفْزَعَ حُذَيْفَةَ اخْتِلاَفُهُمْ فِي الْقِرَاءَةِ فَقَالَ حُذَيْفَةُ لِعُثْمَانَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَدْرِكْ هَذِهِ الأُمَّةَ قَبْلَ أَنْ يَخْتَلِفُوا فِي الْكِتَابِ اخْتِلاَفَ الْيَهُودِ وَالنَّصَارَي فَأَرْسَلَ عُثْمَانُ إِلَي حَفْصَةَ أَنْ أَرْسِلِي إِلَيْنَا بِالصُّحُفِ نَنْسَخُهَا فِي الْمَصَاحِفِ ثُمَّ نَرُدُّهَا إِلَيْكِ فَأَرْسَلَتْ بِهَا حَفْصَةُ إِلَي عُثْمَانَ فَأَمَرَ زَيْدَ بْنَ ثَابِتٍ وَعَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَيْرِ وَسَعِيدَ بْنَ الْعَاصِ وَعَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ الْحَارِثِ بْنِ هِشَامٍ فَنَسَخُوهَا فِي الْمَصَاحِفِ وَقَالَ عُثْمَانُ لِلرَّهْطِ الْقُرَشِيِّينَ الثَّلاَثَةِ إِذَا اخْتَلَفْتُمْ أَنْتُمْ وَزَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ فِي شَيْ ءٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَاكْتُبُوهُ بِلِسَانِ قُرَيْشٍ فَإِنَّمَا نَزَلَ بِلِسَانِهِمْ فَفَعَلُوا حَتَّي إِذَا نَسَخُوا الصُّحُفَ فِي الْمَصَاحِفِ رَدَّ عُثْمَانُ الصُّحُفَ إِلَي حَفْصَةَ وَأَرْسَلَ إِلَي كُلِّ أُفُقٍ بِمُصْحَفٍ مِمَّا نَسَخُوا وَأَمَرَ بِمَا سِوَاهُ مِنَ الْقُرْآنِ فِي كُلِّ صَحِيفَةٍ أَوْ مُصْحَفٍ أَنْ يُحْرَقَ.

صحيح البخاري : ج 6 ص .رقم 5038 و رقم 3546 كتاب فضائل القرآن باب جمع القرآن

حذيفة بن يمان به نزد رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) آمده - در حاليكه بر ضد اهل شام در فتح ارمنستان و آذربايجان به همراه اهل عراق - مي جنگيد . پس حذيفه از اختلاف ايشان در مورد قرائت نگران بود ؛ پس حذيفه به عثمان گفت : اي امير مومنان ؛ اين امت را درياب قبل از آنكه در مورد كتاب ( خدا ) مانند اختلاف يهود و نصاري اختلاف كنند ؛ پس عثمان به نزد حفصه فرستاده تا قرآن را به نزد ما بفرست تا از روي آن در قرآن هاي ديگر نسخه برداريم ؛ سپس آن را به تو باز مي گردانيم ؛ پس حفصه قرآن خويش را به نزد عثمان فرستاده پس به زيد بن ثابت و عبد الله بن زبير و سعيد بن عاص و عبد الرحمن بن حارث بن هشام دستور داد تا از روي آن رو نويسي كردند ؛ و عثمان به اين گروه سه نفره قريش گفت : اگر شما و زيد بن ثابت در چيزي اختلاف كرديد آن را به لهجه قريش بنويسيد ؛ زيرا قرآن با لهجه ايشان نازل شده است ؛ تا اينكه وقتي قرآن ها را از روي آن رو نويسي كردند آن را به نزد حفصه فرستاده و هركدام از قرآن ها را به منطقه اي فرستاد و دستور داد تا ساير قرآن ها را بسوزانند .

عسقلاني در شرح اين روايت مي گويد :

وفي رواية عمارة بن خزية : أن حذيفة قدم من غزوة فلم يدخل بيته حتي أتي عثمان ، فقال : يا أمير المؤمنين أدرك الناس ، قال : وما ذاك ؟ قال : غزوت فرج أرمينية فإذا أهل الشام يقرأون بقراءة أبي ابن كعب فيأتون بما لم يسمع أهل العراق ، وإذا أهل العراق يقرأون بقراءة عبد الله ابن مسعود فيأتون بما لم يسمع أهل الشام ، فيكفر بعضهم بعضا.

فتح الباري : ج 9 ص 14 و 15 .

در روايت عمارة بن خزية آمده است : حذيفه از جنگي باز گشت پس به خانه خود نرفته و به نزد عثمان رفت ؛ پس گفت : اي امير مومنان مردم را درياب ؛ گفت : چه شده است ؟ پاسخ داد داخل ارمنستان جنگ مي كرديم ؛ پس عده اي از اهل شام به قرائت أبي بن كعب مي خواندند ، پس به روشي قرائت مي كردند كه اهل عراق نشنيده بودند ؛ و اهل عراق با قرائت عبد الله بن مسعود مي خوانند پس به روشي قرائت مي كنند كه اهل شام نشنيده اند ، پس ( به همين سبب ) عده اي از ايشان سايرين را تكفير مي كنند .

از اين روايات چنين به دست مي آيد كه عثمان تنها مردم را به يك طريق خواندن وادار كرد ؛ پس الفاظ هم معنايي را كه ابن مسعود و عده اي ديگر طبق نظر خويش به جاي الفاظ قرآن نقل مي كردند از بين برده و چيزي از آن ها باقي نماند ؛ و ظاهرا اين نظريه ( جايگزيني الفاظ قرآن با الفاظ هم معني ) خطرناك ترين چيزي بود كه قرآن را تهديد مي كرد ؛ زيرا نص كلمات قرآن را با نظريات شخصي افراد در مورد معني كلمات تغيير مي داد . در اين زمينه به كتاب ذيل مراجعه فرماييد :

مباحث في علوم القرآن لصبحي الصالح : ص 107 .

مقصود از جمع آوري قرآن توسط امير مومنان علي عليه السلام :

مقصود از اينكه مي گويند امير مومنان علي عليه السلام قرآن راجمع آوري نموده است آن است كه :

أنه كتبه عما كان عند النبي (ص) ، وأضاف إليه التنزيل والتأويل ، كما في الرواية: ما كان في بيت النبي (ص) فأخذه علي (ع) بأمر الرسول حيث قال له : يا علي هذا كتاب الله خذه إليك ، فجمعه علي (ع) في ثوب ومضي إلي منزله ، فلما قبض النبي (ص) جلس علي فألفه كما أنزل الله ، وكان به عالما .

التمهيد في علوم القرآن : ج 1 ص 291 اين روايت را از ابن شهرآشوب نقل مي نمايد .

او آن را از روي آن چه در نزد رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بود نوشته و شان نزول و معناي آيات را نيز در آن آورده است ؛ همانطور كه در روايت آمده است كه : آنچه در خانه رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) بود ، امير مومنان به دستور ايشان جمع آوري نموده ، زيرا ايشان به حضرت فرمودند : اي علي كتاب خدا را بگير ؛ پس علي آن را در لباس خويش گرفته و به منزل خود رفت ؛ وقتي كه رسول خدا از دنيا رفتند حضرت نشسته و آن را طبق نزول رونويسي نمود و او بدين مطالب آگاهي داشت .

يعني او در واقع اولين تفسير كتاب خدا را نگاشت و علاوه بر متن قرآن ( طبق ترتيب نزول) هرچه در مورد اين آيات بود در آن آورد ؛ زيرا ايشان از سايرين به اين مطلب آگاه تر بودند .

همانطور كه از كلبي نقل شده است كه گفت :

لما توفي رسول الله (ص) قعد علي بن أبي طالب في بيته فجمعه علي ترتيب نزوله ، ولو وجد مصحفه لكان فيه علم كبير .

التمهيد في علوم القرآن : ج 1 ص 290 اين مطلب را در التسهيل لعلوم التنزيل از وي نقل نموده است .

وقتي رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) از دنيا رفتند ، علي بن ابي طالب (عليه السلام) در خانه خود نوشته و قرآن را طبق ترتيب نزول گرد آوري نمود ؛ و اگر اين كتاب يافت شود در آن علم فراواني خواهد بود .

و از محمد بن سيرين نقل شده است كه گفت :

ولو أصيب ذلك الكتاب لكان فيه العلم .

تاريخ الخلفاء للسيوطي : ص 185 .

اگر به اين كتاب دست يابيم در آن علم را خواهيم يافت .

و خلاصه كلام آنكه :

منافاتي بين قول به اينكه قرآن در زمان رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم جمع آوري شده است بااينكه امير مومنان و باب علم ايشان آن را گرد اوري كرده است و در آن مهمترين نكات و ظرايف تفسيري را آورده است نمي باشد .

البته علت اينكه حضرت قرآن را طبق ترتيب نزول در كتاب خويش آوردند آن است كه بدين ترتيب ناسخ و منسوخ و مطلق ومقيد آن به خوبي مشخص مي گرديد .

نتيجه و پايان بحث:

وجه جمع بين تمامي روايات آن است كه بگويين : قرآني كه در دست ماست در همان زمان رسول خدا و به دست صحابه در مقابل ديدگان ايشان بر روي كاغذ ها گردآوري شده است و بدين گونه نبوده است كه عده اي بعد از رحلت رسول گرامي اسلام آن را از سينه هاي مهاجر و انصار جمع آوري بنمايند ؛ و بعد از رحلت رسول خدا چون قرآن ايشان در دست امير مومنان بود و لذا ابو بكر نمي توانست آن را به چنگ آورد ، لذا دستور داد تا قرآن را از روي مصحف هاي ساير نويسندگان وحي ( كه در زمان رسول خدا آن ها را جمع آوري نموده و به رسول خدا نشان داده بودند ) رونويسي كرده به صورت يك كتاب در آورند ؛ زيرا تا آن موقع ، قرآن با وجود كامل بودن به صورت ورقه هاي جدا جدا بود و همه ورقه ها را در يك پارچه جمع آوري مي نمودند ؛ اما وي دستور داد تا آن را به صورت يك كتاب در آوردند ؛ و نيز در مورد جمع قرآن در زمان عثمان بايد گفت كه مقصود آن است كه وي دستور داد تا تمامي مردم قرآن را به يك ترتيب و يك لهجه بخوانند .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | خادم المهدي | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٩ خرداد ١٣٨٧ |
سلام بر شما :
در حديث متواتر در نزد اهل سنت و شيعه آمده است : اني تارك فيكم ثقلين ... كتاب الله و عترتي
و در حديث جعلي اهل سنت هم آمده است : كتاب و سنتي
در هر دو حديث : كتاب الله ، موجود است .
آيا مي شود كه تمسك به قرآني مورد دستور پيامبر باشد كه هنوز جمع نشده ؟؟؟؟ و هنوز تكه تكه در دست اصحاب است ؟!؟!!؟؟!
يا علي
2 | محسن | | ١٢:٠٠ - ١٣ مرداد ١٣٨٧ |
ويرايش سخن خادم المهدي! « مگر مي شود که تمسک به عترتي مورد دستور پيامبر باشد که هنوز جمع نشده؟؟؟؟ سه چار تايي موجود است چندتايي در سه قرن آتي خواهد آمد يکي هم تا قيامت گم و گور است و مردم را سرگردان کرده ؟!؟!؟؟»
3 | امير | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ١٥ شهریور ١٣٨٧ |
آقا محسن همه ي ائمه نور واحد بودند. در هر زماني وجود يکي از آنها کافي است.
4 | سعيد | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٣ مهر ١٣٨٧ |
با تشکر از مطالب زيباي شما
5 | يوسف | | ١٢:٠٠ - ٢٦ اسفند ١٣٨٧ |
اگر قران در زمان حضرت رسول اکرم (ص) جمع اوري نشده باشد چرا عمر ؟؟؟؟ هنگام وفات ان حضرت گفت: ... کتاب خدا براي ما کافي است ؟
6 | يوسف | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٩ اسفند ١٣٨٧ |
محسن برات متاسفم. لابد خدا همه ي پيامبران را هم همزمان با هم بايد ميفرستاده و اشتباه کرده است (نعوذ بالله)
7 | م-د | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠١ فروردين ١٣٨٨ |
باسمه تعالي سلام عليكم احتراما باعنايت به متن نوشته اينچنين فهميده ودريافت ميشودكه " موقوفي بودن آيات قرآن كريم " رانيز كاملا موردتائيدقرارداده ايد.

پاسخ:
با سلام
اگر منظور شما اين است كه محل تمامي آيات به دستور رسول خدا (ص)‌ بوده است ، آري چنين است و شيعه چنين اعتقادي دارد .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
8 | تتبيتت | | ١٢:٠٠ - ١٤ خرداد ١٣٨٨ |
اگر قرآن را مطالعه كني مشخص مي شود كه از نظم خاصي پيروي نمي كند و خواندن آن خسته كننده است و شخص بعد از اينكه چند آيه را خواند از خواندن آن خسته مي شود. به نظر من نظريه جمع آوري قرآن درست است و به احتمال زياد در دوره عثمان جمع آوري شده است.

پاسخ:
!!!
يعني براي اينكه ثابت كنيد عثمان قرآن را جمع آوري كرده است ، خود قرآن را هم زير سوال مي بريد !!!
به عكس براي كسي كه معاني قرآن را درك كند ، قرآن هر لحظه جاذبه بيشتري ايجاد مي كند .
گروه پاسخ به شبهات
9 | ح صفايي | Iran - Bushehr | ١٢:٠٠ - ٠٥ مهر ١٣٨٨ |
بسيار عالي بود ممنونم
10 | momen abdullah | Malaysia - Kuala Lumpur | ١٢:٠٠ - ٢٥ مهر ١٣٨٨ |
سرکار خانم رقيه لطفا يک آيه مانند اين: «أو لمْ ير الذينَ كفروا أنَّ السماواتِ وَ الأرض كانتا رتقًا ففتقناهما و جعلنا من الماءِ كلَّ شيءٍ حيٍ أفلا يؤمنون» «آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند، و ما آن دو را از هم جدا ساختيم، و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم؟ آيا [باز هم‏] ايمان نمى‏آورند؟» در هر کتابي به غير از قرآن که مايل هستيد به من نشان دهيد. بي ناموس هستم اگر از دين اسلام برنگردم. يا علي
11 | رقيه | United States - Cheyenne | ١٢:٠٠ - ٢٥ مهر ١٣٨٨ |
قرآن را بخوانيد مانند يک کتاب معمولي است اينقدر بزرگش نکنيد شما حافظ را ميتوانيد تفسير کنيد گلستان و.......................
12 | مريم | Iran - Yazd | ١٢:٠٠ - ٢٨ آذر ١٣٨٨ |
خيلي ممنون,از مطلباتئن تو دانشگا لكچر دادم,استاد حال كرد و نمره داد,بازم ممنوننننننن...............
13 | عليرضا رسولي پور | Germany - Frankfurt am Main | ١٢:٠٠ - ١٥ دي ١٣٨٨ |
سلام و خسته نباشيد در قسمت 2 دلايل جمع آوري قرآن در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم (زير حديث ثقلين ) اينگونه نوشته ايد : طبق آنچه که از عرف عرب به دست مي آيد ، کتاب به نوشته اي گفته مي شود که خصوصيت معيني داشته باشد ؛ پس بر آنچه مردم در سينه هاي خود حفظ داشتند کتاب گفته نمي شود ؛ اما رسول خدا در روايت خويش به چيزي اشاره مي کنند که مي توان به آن گفت که اين کتابي است که براي امتش باقي گذارده است.... و لازمه اين روايت ، مکتوب بودن تمام قرآن در زمان ابلاغ اين روايت بوده است. با اين استدلال سوال من اينست كه : كلمه (( كتاب )) كه بسيار زياد هم در قرآن تكرار شده با تعريف بالا همخواني دارد يا نه ؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
با توجه به دو نكته استدلال فوق صحيح است :
1- آنچه پيامبر (ص)‌براي مردم باقي گذاشت همين قرآن كنوني است و نه كمتر و نه بيشتر
2- در آن زمان رسول خدا فرمودند كه من اين كتاب را (كه قبلا گفته شد به معني نوشته شده و جمع آوري شده است) در ميان شما باقي مي گذارم .
پس در واقع قرآن به صورت كامل در زمان رسول خدا (ص) مكتوب شده و جمع آوري شده است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
14 | عليرضا رسولي پور | Germany - Frankfurt am Main | ١٢:٠٠ - ١٥ دي ١٣٨٨ |
سلام و خسته نباشيد در مورد اين كه فرموديد كتاب به صفحات جمع آوري شده اطلاق مي شود سوالي براي من ايجاد مي شود كه در بعضي آيات قرآن براي اشاره به خود قرآن از واژه ي كتاب استفاده شده در صورتيكه هنوز قرآن كاملا نازل نشده بود كه جمع آوري شود البته نزول تدريجي و نزول كامل آن بحث ديگريست فكر مي كنم كلمه كتاب را نمي توان دليلي بر جمع آوري شدن آن در زمان پيامبر صلي الله عليه و آله دانست لطفا بيشتر توضيح دهيد با تشكر از زحمات شما

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
ما ادعا نكرديم كه قرآن در همان ابتداي بعثت به صورت كامل جمع شده است !
كتاب ممكن است كامل باشد و ممكن است ناقص و در حال جمع آوري ! اما همين اطلاق لفظ كتاب دلالت بر اين دارد كه آيات در زمان رسول خدا (ص)‌در حال جمع اوري بوده است .
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
15 | آرمان آريا | | ١٢:٠٠ - ٢١ دي ١٣٨٨ |
اسلام گرايان گرامي ! يعني شما آگاه نيستيد که در زمان محمد زبان عربي تنها يک زبان محاوره اي قوي بدون قواعد مشخص دستوري با يک خط بسيار ابتدائي بود ؟ يعني شما آگاه نيستيد در اين خط که به ندرت هم مورد استفاده قرار مي گرفت تمام حروف نقطه دار مشابه مانند ب ت ث ويا ج ح خ ويا د ذ ..... همگي بدون نقطه نوشته ميشدند ؟ يعني شما آگاه نيستيد که دليل اصلي اختلاف در قرائات قران از همين جا شروع شده؟ بايد توجه داشت که بعد ها هم براي تدوين دستور زبان عربي مهمترين سندي که بسيار هم مورد استفاده قرار گرفت همين قران بود، به همين دليل براي بررسي مطالب قران نمي توان به قواعد زبان عربي استناد کرد. يکي از لغاتي که قبلا در زبان عربي به معني امروز نبود لغت " کتاب " است. فعل "کتب" معني "مقرر شدن" را داشت (در بسياري از آيات قران هم از آن استفاده شده). لفظ "کتاب" معني مجموعه اي از دستورات و مقررات را داشته. کتاب الله هم يعني مجموعه دستورات و قوانين الله. قران هيچگاه توسط محمد تنظيم نشد و به علت پراکنده گوئي در مدت 23 سال ترتيب خاصي هم بر آن متصور نبود تا اينکه در زمان خليفه اول (بررسي علل مستلزم فرصت بيشتري است ) مسلمين به فکر گرد آوري قران افتادند که در نهايت در زمان خليفه سوم اين کار عملي شد و کتاب الله مصحف شد و لغت کتاب معني عام به خود گرفت.

پاسخ:
به نام خدا
برادر عزير مطالب ياد شده را دوباره مطالعه كنيد و آن چه را از كتب معتبر اهل سنت نقل كرده ايم به دقت ملاحظه كنيد شايد پرده تعصب كنار رفته و حقيقت را آن گونه اي كه هست ببينيد.
گروه پاسخ به شبهات
16 | momen abdullah | | ١٢:٠٠ - ٢٩ دي ١٣٨٨ |
جناب آرمان آريا
حقيقت اسلام و قرآن چنان درخشنده و تابناک است که از هرجهتي که به آن بنگريد جز نورانيت و عظمت نخواهيد ديد.
«يعني شما آگاه نيستيد که دليل اصلي اختلاف در قرائات قران از همين جا شروع شده؟»
نخير. شما دروغ مي‌گوئيد. در کل طول تاريخ به جز چند مورد انگشت شمار کسي در قرائت قرآن به اين دليل اختلاف نکرده است.
که به معجزه الهي اثري از اين اختلافات نمانده است.
***** اتفاقا اين خود يکي از بزرگترين دلايل معجزه بودن قرآن است که با وجود چنين نقص عظيمي در نگاشتن اين چنين سالم و بدون اختلاف به دست ما رسيده است ******
«بايد توجه داشت که بعد ها هم براي تدوين دستور زبان عربي مهمترين سندي که بسيار هم مورد استفاده قرار گرفت همين قران بود، به همين دليل براي بررسي مطالب قران نمي توان به قواعد زبان عربي استناد کرد.»
دروغ مي‌گوييد.
اولا اشعار و نامه ها و نوشته اي زيادي از دوران جاهليت موجود است که قواعد زبان عربي آن منطبق با قرآن است.
دوما حتي اگر خود قرآن منبع کل گرامر عربي باشد باز خود نشان گر عظمت قرآن مجيد است که چگونه از ابتدا تا انتهاي آن دچار تعارض گرامري نشده است.
سوما آيا در قرآن کريم فعل و يا قاعده‌اي ذکر شد که متضاد لغت عربي آن زمان بود؟
آيا قرآن افعال جديد ساخت؟ چرا ما حتي يک نمونه از تعجب کافرين از يک فعل نو در قرآن مجيد نداريم؟
********
«فعل "کتب" معني "مقرر شدن" را داشت (در بسياري از آيات قران هم از آن استفاده شده)»
چرت و پرت مطلق: فعل کتب از همان ابتدا به معني نگاشتن بود.
معني مجازي آن مي‌تواند مقرر کردن يک سري قوانين باشد.
********
«قران هيچگاه توسط محمد تنظيم نشد و به علت پراکنده گوئي در مدت 23 سال ترتيب خاصي هم بر آن متصور نبود »
بله. بلکه توسط خداوند تنظيم شد. واضح است که هيچ گاه بشر توان انجام آن را ندارد.
*********
«تا اينکه در زمان خليفه اول (بررسي علل مستلزم فرصت بيشتري است ) مسلمين به فکر گرد آوري قران افتادند »
دروغ است و چرت و پرت. چرا که به گواهي تاريخ خود غاصب دوم شانزده سال وفت صرف حفظ سوره مبارکه بقره کرد.
***************
در نهايت جناب آرمان
خود قرآن جواب بسيار خوبي براي شما کافرين دارد:
«و إِن كنتم في ريبٍ مما نزَّلْنا علي عبدنا فأْتُوا بِسُورةٍ من مثله و ادعوا شهداءكم من دون اللّهِ إِن كنتم صادقين»

در پايان بنده هم يک سوال از شما داشتم:
دين شما چيست؟ يهودي؟ آگنوستيک؟ زرتشتي؟ ايتئيست؟

يا علي
17 | محمد جوادسعيدي | Iran - Bushehr | ١٢:٠٠ - ٠٣ ارديبهشت ١٣٨٩ |
خيلي خوب
18 | علي ناصري | Iran - Tehran | ١٤:٤٠ - ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٩ |
چرا تا يک نظر مخالف معلمين شيعه ايراني داده ميشود همه جبهه ميگيرند؟ نحوه ٔ جمع آوري قرآن، ترتيب آيات، اينکه چرا تعدادي کلمه به عنوان يک آيه در نظر گرفته شده است و اين که چرا مجموعه اي از آيات و کلمات يک سوره است تماماً محل شک و ترديد است. چطور ميتوان اثبات کرد ۱۰۰٪ اين جمع آوري درست بوده(هيچکس آنزمان حضور نداشته). نکته همين است که خداوند نگران نيست که کلماتش ۱۰۰٪ درست به دست ما برسد، اگر اينطور بود همان زمان پيامبر معجزه ميشد و تمام وحي به صورت يک کتاب معجزه آميز جلو نظر مردم و چه بسا نه يکبار بلکه چندين بار در سالهاي مختلف از آسمان فرود ميآمد يا اين کار با يک معجزهٔ بزرگ ديگر مثل باز شدن رود نيل هم همراه ميشد تا گواه ۱۰۰٪ باشد.

همچنانکه نگران نيست الزاماً پيامبري براي هدايت تمام مردم دنيا بيايد. مثلاً مردم سرخپوست بومي آمريکا در چند هزار سال قبل که پيامبر نداشتند و اصلاً پيام پيامبران خاورميانه را نشنيده بودند، آيا خدا آنها را دوست نداشت و تفاوت قائل شد؟ اين مطلب در قرآن هم هست که صحبت از گذشتگاني ميکند که پيامي از وحي نداشتند و حکمشان با خدا است. اشکال ما انسانها اينست که با عقل ناقص خود داريم يک موجود ناشناختهٔ قدرتمند به نام خدا را تفسير ميکنيم و ميگوئيم بايد چنين کند و چنان اگر نه غلط است. بايد قرآن ۱۰۰٪ درست باشد اگر نه غلط است! از کجا ميداني غلط است؟ تو خداوند رانميشناسي، خدا ممکن است برنامه ها و اهداف ديگري براي بشر داشته باشد، بطوريکه اگر ۹۰٪ قرآن هم درست باشد اين منظور حاصل شده است.

مثلاً در اثبات معاد ميگويند خدا بايد عدالت را رعايت کند، مثلاً کسي که چندين قتل کرده بايد معاد باشد که مجازات ببيند. چرا خداوند بايد عدالت را که به نظر انسان صحيح است الزاماً بايد رعايت کند. عقل و درک ما از جهان هستي و رموز آن محدود است ، خداوند موجود پيچيده ائي است که بشر هرگز حتي بعد از مرگ خود هم نميتواند او را درک کند. چرا بايد چنين کند و چنان نکند! او به ما راز و اسرار اين اتفاقات را نشان خواهد داد. من ميخواستم بگم عدالت دليل معاد نمي شود.

البته من مخالف مجازات قاتل نيستم و معتقدم قصاص بايد رعايت شود، هدف من جنگ عقلي است، من ميخواه بگم که تمام استدلالات معلمين شيعه غلط و يک نوع اعتقاد هستند که ريشه در احساس آنها دارد نه واقعيت محض. (حتي در اثبات ۱۰۰٪ خداوند هم جاي اشکال هست، انسان موجودي محدود است که هرگز خدا را اثبات شده نخواهد يافت،خدا تنها در حيطهٔ خرد محض جاي دارد ولي آيا علاوه بر عقل با آنچه ما تجربه ميکنيم سازگار است؟ پس چطور ۱۰۰٪ درک ميشود؟ چه برسد به قرآن)

آوردن توجيهات خصوصاً توسط معلمين شيعه اهداف ارضاي غرور و گرفتن احترام مردم، ديکتاتوري، خشم، پول و سياسي را دنبال ميکند. نمونه اش اکثر توجيه کنندگان که نميشه با اونها حرف زد، بسکه اعصابشان دربً و داغون است و هيشه بحث با آنها به جنجال و دعوا ميکشه.

پيام کلي کتاب قرآن مهم است، وجود روز قيامت، وجود نيروي عظيمي به نام خدا که فرمانده و پادشاه آسمانها و زمين است و وجود گناهان و سعي در اجتباب از آنها که باعث گرفتن پاداش ميشود. موجودي که همتائي ندارد و هرگز ديده نشده است. خوشبخت کسي است که با دلي پاک روي به درگاه خدا کند و از روي ترس و اميد او را بخواند. اين ها همه يک مقدار زيادي حسي هستند و با عقل محض اثبات نميشوند. اگر اينطور بود مردم همه هدايت ميشدند چون به غلط بودن کار هايشان به صورت ۱۰۰٪ عقلي پي ميبردن. هدف همين است که اين امور پوشيده باشند و اسرار بعد از مرگ آشکار شود. اين حکمت خداست که دليلي ما نميتوانيم بياوريم همچانکه براي آفرينش هم نمي توانيم دليلي بياوريم.


19 | momen abdullah | | ١٣:٥٠ - ٣٠ ارديبهشت ١٣٨٩ |
جناب ناصري
«چرا تا يک نظر مخالف معلمين شيعه ايراني داده ميشود همه جبهه ميگيرند؟»
چون «همه» تجربه بدي از مخالفين اسلام همانند کشتارهاي خالد و تيمور و استالين زن يهودي دارند.
عقلا بر ما واجب است که مقابل دشمنان اسلام بايستيم تا کشتارهاي ميليوني مخالفين اسلام تکرار نشود
**********
«تماماً محل شک و ترديد است»
بنده در شک و ترديد شما «شک» دارم. آيا شما در «شک» بنده در «شک» شما «شک» نداريد؟
*********
«يک کتاب معجزه آميز جلو نظر مردم و چه بسا نه يکبار بلکه چندين بار در سالهاي مختلف از آسمان فرود ميآمد»
اولا))) الواح موسي (عليه السلام) کجاست؟؟؟
دوما))) در «نظر» کدام مردم؟؟؟ آيا شما عقلتان نمي‌رسد که در آن صورت «فقط» يکبار معجزه بود؟؟؟؟
آيا در آن صورت مردمان هر عصر نبايد تقاضاي تجديد معجزه «نزول» را مي‌کردند؟؟؟
سوما)) کدام معجزه عظيم تري است؟؟؟ حفظ اطلاعات بر الواح سنگي غير قابل تخريب و يا حفظ اطلاعات به صورت شناور؟؟
**********
«همچنانکه نگران نيست الزاماً پيامبري براي هدايت تمام مردم دنيا بيايد. مثلاً مردم سرخپوست بومي آمريکا در چند هزار سال قبل که پيامبر نداشتند و اصلاً پيام پيامبران خاورميانه را نشنيده بودند، آيا خدا آنها را دوست نداشت و تفاوت قائل شد؟»
آيا شما مطمئن هستيد که آنها پيام پيامبران خاورميانه را نشنيده‌اند؟؟؟؟ از کجا چنين مطمئن هستيد؟؟ آيا شما به نوشته ها و جملات سرخپوستان واقف هستيد؟؟؟ اينهمه اسراري که در متون باقي مانده آنها است را شما دانا هستيد؟؟
«...چون خطبه را به پايان رساند، مردم مضطرب شدند و سخنان گوناگونى در مورد آن جناب گفتند: بعضى از آنها را، خداوند ايمان و يقين افزود و بعضى را كفر و طغيان . عمار گفت : ابر، ما را در هوا به پرواز در آورد تا اين كه پس از مدت اندكى بر شهر بزرگى مشرف شديم ، شهر بزرگى كه اطراف آن را درختان و رودخانه ها احاطه كرده بود. ابر در آن جا پايين آمد و ما (خودمان را) در شهر بزرگى يافتيم كه مردم آن به زبان غير عربى سخن مى گفتند. پس ‍اطراف اميرالمؤ منين (ع ) جمع شدند و به او پناه آوردند. حضرت آنان را پند داد و به زبان و لغت خود آنان اندرزشان داد. سپس فرمود: اى عمار سوار شو. آن چه فرمود، اطاعت كردم و به مسجد جامع كوفه رسيديم . سپس ‍فرمود: اى عمار آيا شهرى را كه در آن بودى مى شناسى ؟ گفتم : خدا و رسولش و ولى او داناترند. فرمود: ما در جزيره هفتم چين بوديم . همان طور كه ديدى ، خطبه خواندم . همانا خداوند و رسولش را به سوى همه مردم فرستاد و بر پيامبر است كه مردم را دعوت كند و مؤ منان آن ها را به صراط مستقيم راهنمايى نمايد. به خاطر آن (نعمتى ) كه تو را به آن سزاور نمودم ، شكرگزارى كن و از نااهلان پنهان دار. به راستى كه براى
خداوند در ميان خلقش الطاف پنهانى دارد كه آن را جز او و پيامبر برگزيده اش كس ديگرى نمي‌داند.»
*******************************
«کال ما انسانها اينست که با عقل ناقص خود داريم يک موجود ناشناخته قدرتمند به نام خدا را تفسير ميکنيم »
ما از اين کارها نمي‌کنيم. عمري ها و يهودي ها خيلي علاقه به اين اعمال باطل دارند. ولي حساب ما از آنها جدا است، انشاالله.
*******************************
«من ميخواستم بگم عدالت دليل معاد نمي شود.»
بله. مسلم است. عدالت «شما» دليل معاد نمي‌شود. چنانچه علم شما به وجود خود دليل وجود شما نمي‌شود!!!
ولي آن عدالتي که خداوند به ما آموزش و الهام کرد دليل بسيار خوبي براي معاد است، چرا که عادل، عدالت را براي ما روشن کرد و از ما خواست که به سمت آن رويم. آنان که عدالت را نپسنديدند ظلم بر خود را پسنديدند.
*************
«استدلالات معلمين شيعه غلط و يک نوع اعتقاد هستند که ريشه در احساس آنها دارد نه واقعيت محض. (حتي در اثبات خداوند هم جاي اشکال هست، انسان موجودي محدود است که هرگز خدا را اثبات شده نخواهد يافت،»
اون معلمي که خدا را براي شما اثبات مي‌کرد معلم نبود،‌ انگلي بود به نام کاهن معبد دولت پرستي.
اون خدايي هم که اثبات مي‌شود بدرد بازي در نقش فيلم هاي پورنو مي‌خورد. البته اگر ريشش را بزند!!
*********************
«آوردن توجيهات خصوصاً توسط معلمين شيعه اهداف ارضاي غرور و گرفتن احترام مردم، ديکتاتوري، خشم، پول و سياسي را دنبال ميکند. نمونه اش اکثر توجيه کنندگان که نميشه با اونها حرف زد، بسکه اعصابشان دربً و داغون است و هيشه بحث با آنها به جنجال و دعوا ميکشه.»
معلمين شيعه به چه کسي؟؟ معلمين شيعه به مامون زمان يا معلمين شيعه به حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام)؟؟؟ ما يک معلم شيعه مي‌شناختيم که او را هم از کردستان آمدند تيرش زدند و رفتند.
**************
و اما سخن آخر شما «وجود نيروي عظيمي به نام خدا»
اولا)) بنده دقيقا نمي‌دانم پدر شما يا کارمند بانک بوده است و يا شغلش خرد کردن آرواره جوانان شيعه در پادگان و يا چيز ديگري. فقط همين را مي‌دانم که بدجوري لعن و نفرين پشت سرش بوده است.
دوما)) اون خدايي که نيرو هست را لطفا هر چه سريعتر به بيمارستان بهروز معرفي نماييد.
ويا لطفا با آتش نشاني تماس بگيريد و گزارش دهيد تا بيايند و بگيرندش قبل از آنکه به کسي صدمه‌اي بزند و يا دست کسي را گاز بگيرد. فقط اميدوار هستم «اون خدايي که نيرو هست»، هار نباشد!!!!
راستي بنده دفعه آخري که اون «خدايي که نيرو» هست را ديدم کنار هتل شرايتون ايستاده بود و لباس زنانه هم تنش بود!!!

يا علي
20 | عبد علي | | ٠٩:٤٤ - ١٤ شهریور ١٣٨٩ |
محسن؟ (هر كس هر صفتي دوست داره بذاره) نمي‌دونم مذهبت چيه، ولي اگر وهابي هم باشي 4 تا مقتدا كه بيشتر نداريد و 7 تا صحيح. لااقل يه نيگا به كتاباتون بنداز بي‌خرد، بعد مثل اسلافت جعل حديث كن. تو كه ادب حضور در يك مباحثه رو نداري شركت نكني، هيچ‌كس نمي‌گه لالي!!!!
21 | محمد رضا حشمتخواه | United Kingdom - London | ١٧:٣٣ - ٢١ شهریور ١٣٨٩ |
اکنون تمامي قرآن‌ها طبق قرائت عاصم به روايت حفص مي‌باشد.
22 | User | | ٢٢:٠٤ - ١٤ آذر ١٣٨٩ |
با سلام، اشکالات نوشتاري که در قران مشاهده ميشود، دليلش چيست؟ بطور مثال در آيه 247 سوره بقره كلمه‏ «بسطة‏» با سين و درآيه 69 از سوره اعراف با صاد «بصطة‏» نوشته شده است و نيز كلمه‏ «يبسط‏» در آيه‏26 سوره رعد با سين و در آيه 245 بقره با صاد نوشته شده است. از پاسخ شما قبلا تشکر ميکنم

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي؛ اين عبارات اشتباه نمي باشد بلكه بسط و بصط هم معني هستند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
23 | سيد ركن الدين حسينس | Iran - Tehran | ١٤:٥٥ - ٢٤ مرداد ١٣٩٠ |
سلام به شما جويندگان حق چه مسلمان و چه غير مسلمان چه شيعه و چه از اهل سنت نبي اکرم
خدا در سوره کهف از تعداد اصحاب کهف به وضوح نام نميبرد ولي از ما ميخواهد که از تاريخ عبرت بگيريم براي داشتن اخلاق و زندگي بهتر حالا چه قران را اين جمع اوري کرده يا ان
مهم اينکه خدا براي ما همون خداي مسيح يا موسي و محمد
24 | محمد ربيعي | Iran - Tehran | ٠١:٥٧ - ٠٩ آذر ١٣٩٠ |
آيا قرآني که الان در دست ما است با قرآني که اميرالمومنين جمع آوري کرده بوده و به ترتيب نزول آيات بوده تفاوت دارد ؟ و ترتيب سوره هاي قرآن امروزي به دست چه کسي تنظيم شده؟

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

طبق روايات شيعه كتابي كه حضرت آن را تاليف كردند ، در آن آيات قرآن به ترتيب نزول جمع آوري شده بود تا ناسخ و منسوخ آن به وضوح مشخص شود.

ترتيب سوره هاي امروزي نيز به فرمايش رسول خدا (ص) تنظيم شده بود .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

25 | محمد | Iran - Tehran | ٠٩:١٩ - ٢١ آذر ١٣٩٠ |
چرا خودتون را به جاهلي ميزنيد جمع آوري قرآن فقط توسط حضرت عثمان)ض( صورت گرفته است ولي دشمنان قران زبان گويا ندارند براي اين واقعيت

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

ايا مطرح كردن مدارك تاريخي اهل سنت جاهلي است ؟ ايا اين اعتقاد كه رسول خدا (ص) اين مقدار به فكر قرآن بوده است كه آن را در زمان خود جمع كند جاهلي است ؟ لطفا به مدارك مطرح شده در مقاله پاسخ دهيد تا ما را از اين جهل بيرون بياوريد !

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

26 | مجيد م علي | | ١٦:٣١ - ٢١ آذر ١٣٩٠ |
با سلام
مهمد گفتي عثمان ( ض ) قران را جمع كرد پس قبول داري كه باقي قرانها نوشته شده انهم بوسيله اصحاب را اتش زد .
لعنت خدا بر هركس كه به قران اهانت بكند .
هر كس كه ميخواهد باشد . امين رب العالمين .

لبيك يا علي
27 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Iran - Tehran | ١٦:١٦ - ٢٢ آذر ١٣٩٠ |
جناب مهمد

لطفا به ما بگو آيه ي رضاء کبير در کجاي قرآن آمده است؟
زيرا خودت و البته مادرت بهتر از خودت ميداند که در صحيح بخاري به نقل از عايشه آمده است که آيه ي رضاء کبير قبلا در قرآن بود و آن قرآن در زير تخت من بود، در زمان وفات رسول خدا ص بزي آن قرآن را خورد و آيه از بين رفت !

1- عايشه قائل بر تحريف قرآن است
2- عايشه به قرآن اهانت کرده است
3- عايشه دنبال راهي براي شير دادن به مردان بزرگسال بوده است (رضاء کبير)
4- قرآن در زير تخت عايشه چه ميکرده است؟!
5- مگر اعراب در آن زمان روي تخت مي خوابيدند؟
6- بز يا بزغاله در اتقا عايشه چه ميکرده است؟!
و ...

تا بحال چند برادر رضاعي از اين طريق کسب نموده اي؟
طبق کدام آيه از قرآن به سنت عايشه عمل ميکنيد؟!

طبق ادعاي شما آيا عثمان در زمان جمع آوري قرآن به موضوع عايشه و ادعاي او نسبت به آيه ي رضاء کبير چه عکس العملي نشان داده است؟

البته اين مسئله محرز است که عايشه هميشه عثمان را پيرو خرفت مي ناميد و ميگفت عثمان کافر شده است ، او را بکشيد !
نميدانم چطور شد که همين عايشه خواهان خون پير و خرفت و کافري شد که خود ميگفت او کافر شده و او را بکشيد !!!

آيا عايشه در پي خونبهاي و انتقام کافري بنام عثمان بود ؟

آيا عايشه به بهانه ي خونخواهي کافري بنام عثمان تصميم گرفت بر عليه خليفه ي چهارم شما قيام کند و براي قتل ايشان به تجهيز سپاه اقدام نموده و خود شخصا زره بپوشد و شمشمير حمايل کرده و سوار بر شتر سرخ موي جمل شود ؟؟!!!

آيا پيامبر ص براي علي ع دعا نفرمود : اللهم وال من والاه - اللهم عاد من عاداه ؟
يعني خداوندا دوست باش با دوستان علي ع و دشمن باش با دشمنان او

بنابراين کلام رسول خدا ص عايشه که دشمني خود را با علي ع به اثبات و ثبت تاريخ رسانده است طبق دعاي رسول الله ص دشمن علي ع است و خداوند دشمن اوست.

طبق نظر شما اگر حرف عايشه را حجت قرار دهيم بايد بگوئيک قرآن توسط فردي پير ، خرفت و کافر بنام عثمان جمع آوري شده است !
آيا با اين حساب براي شما اهل بدعت آبروئي هم باقي مي ماند؟!!!

خيلي سريع پاسخ قانع کننده به اين سوالات بدهيد
يا حق
28 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ١٩:٢٣ - ٢٢ آذر ١٣٩٠ |
با سلام
جناب محمد
ابن حجر عسقلاني در شرح بخاري مي گويد که : به صورت صحيح از ابن مسعود نقل شده است که او معوذتين را انکار مي کرده، احمد و ابن حبان در مورد او نقل کرده اند که معوذتين را در مصحف خود نمي نوشت و بعد از نقل تمام رواياتي که در آنها آمده است ابن مسعود معوذتين را از مصاحف پاک مي کرد و مي گويد: بنابراين سخن کسي که مي گويد اين مطلب دروغ بر ابن مسعود است، رد مي شود و طعن وارد کردن در روايات صحيح بدون مستند پذيرفتني نيست.

همچنين مسلم از ابوالاسود از پدرش نقل مي کند که او گفت: ابوموسي اشعري قراء اهل بصره را نزد خود فرا خواند، پس حدود سيصد نفر از قاريان قرآن نزد او آمدند. ابو موسي به آنها گفت: شما از برگزيدگان و قراء اهل بصره هستيد، زمان بر شما طولاني نشود و دلهاي شما دچار قساوت شود چنانکه دلهاي گذشتگان شما دچار قساوت شد، ما سوره اي را مي خوانديم که از نظر طول و شدت مثل سوره برائت بود،اما ما ان را فراموش کرديم، منتها من اين قسمت از آن را حفظ کرده ام:( لو کان آدم و اديان من مال لا بتغي و ادياً ثالثاً و لا يملاً جوف ابن آدم الا التراب)؛ و نيز سوره اي را مي خوانديم که شبيه مسبحات بود که ما ان را فراموش کرديم ، جز اينکه من اين مقدار از آن را حفظ کردم:( يا ايها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون، فکتب شهادت في اعناقکم فتسالون عنها يوم القيامه).
و همچنين اخبار موثقي وجود دارد که عقل نيز ان را تاييد مي کند، وجود دارد در مورد اينکه پيامبر(ص) هر مقدار از قران را که بر او نازل مي شد همان موقع نزول بر روي سنگهاي تخت و پوستهاي چرم و چيزهاي ديگر مي نوشت و براي اينکار پيامبر ، نويسندگاني مشخص کرده بود که اسامي انها کاملاً مشخص است، جناب محمد توضيح دهيد که اين نسخه ها کجا رفتند که احدي در ان شک نمي کرد . و هم عثمان اين همه به مشقت نمي افتاد!!!!
در ضمن ديگر واضح است که طبق آيات قرآن ، قرآن در زمان پيامبر با وحي جبرئيل جمع شده است:( ان علينا جمعه و قرآنه ..... ثم ان علينا بيانه=آيات 17تا19سوره قيامت)(جمع کردن و خواندن قرآن بر عهده ماست).
و در زمان عثمان به خاطر اختلافات زياد در وجوه قرائت قرآن بود که اين کار باعث بوجود آمدن اختلاف ميان قراء شد و عثمان ، آن قرآني را که عمر در نزد حفصه گذاشته بود ، گرفت و با تکثير آن به ديگر بلاد اسلامي فرستاد و اين قران کنوني همان قرآن است که در زمان عثمان تکثير شد، نه آنکه عثمان آن را جمع کرد.
با وجود چنين رواياتي که در صحيحين آمده است و من شخصاً اين روايات را قبول ندارم (حتي در کتاب اصول کافي) و شما را متهم به نقصان قران
نمي کنم. ولي برعکس آن اتفاق افتاده است.
29 | محسن | Iran - Tehran | ٢٣:٣٧ - ٠٥ دي ١٣٩٠ |
سلانم من درباره ي بعضي از نظرا شکايت دارم شمامگه مسلمون نيستد که داريد باهم ديگه قرانو کوچيک ميکنيد چه فرقي داره که اونه حضرت محمد ص نوشته يا علي ع وعمرع وعثمان ع و... هرکس اونو نوشته باشه قران کتاب مقدس ما مسلموناست وهيچ کتابي بعد از اون نازل نميشه ونگيد که قران مثل بقيه کتاباست شما داريد مثل مسيحيا قران رو کم وزياد ميکنيد الله اکبر
30 | مجيد م علي | | ١٦:٥٥ - ٠٦ دي ١٣٩٠ |
با سلام
جناب محسن اينكه قران كي و توسط كي جمع شد خيلي مهمه .
بر فرض محال اگر قران بعد از رحلت حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم جمع شده يعني نعوذ بالله وجود قران براي ايشان اصلاً اهميت نداشته كه همچنين چيزي محال اندر محال است .
در ثاني بقول خودتان خليفه دوم كه بر عثمان بايد ارجحيت علمي داشته باشد ( حداقل )

مراجعه كن به اين مقاله :آيا واقعيت دارد كه عمر بن خطاب، سوره بقره را در مدت دوازده سال ياد گرفته است؟
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=15319

از عبد الله بن عمر نقل شده است كه گفت: عمر بن خطاب، دوازده سال طول كشيد تا سوره بقره را ياد بگيرد، وقتى تمام كرد، شترى را ذبح نمود.

حالا يا بايد با فكر كرد كه اين هديه ارزشمند الهي حتماً ميبايست يا در زمان حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و اله جمع ميشد يا بوسيله وصي ايشان كه معلوم است كي بوده و ميدانسته چگونه انرا جمع اوري كرد .
حالا براي اينكه بهتر متوجه بشي يك حديت اهل سنتي مهمونت ميكنم :

عن معمر عن وهب بن عبد الله عن أبي الطفيل قال شهدت عليا وهو يخطب وهو يقول سلوني فوالله لا تسألوني عن شيء يكون إلى يوم القيامة إلا حدثتكم به وسلوني عن كتاب الله فوالله ما من آية إلا وأنا أعلم بليل نزلت أم بنهار أم في سهل أم في جبل.

از أبوطفيل نقل شده است كه شاهد بودم كه على عليه السلام خطبه مى‌خواند و مى‌فرمود: از من بپرسيد، به خدا سوگند! از هر چه كه تا روز قيامت به وجود مى‏آيد و اتفاق مى‌افتد، سؤال نمى‏كنيد؛ مگر اين كه تمام آن‌ها را پاسخ مى‏گويم. از كتاب خدا بپرسيد؛ به خدا سوگند! هيچ آيه‏اى نازل نشده است؛ مگر اينكه از همه شما داناترم كه شب نازل شده است يا روز، در صحرا نازل شده است يا در كوه‏.

الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام (متوفاى211هـ)، تفسير القرآن، ج3، ص241، تحقيق: د. مصطفى مسلم محمد ، ناشر: مكتبة الرشد ـ الرياض، الطبعة: الأولى، 1410هـ

لبيك يا علي

31 | پوريا | | ٢٣:٣٢ - ١٩ بهمن ١٣٩٠ |
نظر آقاي مجيد م علي رو تأييد ميکنم . و همچنين نظر برادران موافق با نظر ايشان را .
با تشکر از شما عزيزان
32 | فرهاد افخمي | Iran - Tehran | ٢٠:٥٨ - ١٨ فروردين ١٣٩١ |
چه كسي برروي كلمات قران اعراب گذاشت؟

پاسخ:

باسلام

يكي از شاگردان امام علي عليه السلام بنام «ابوالاسود دوئلي» كه به دستور امام علي عليه السلام اقدام به چنين كاري كرد.

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

33 | عليرضا ن | | ١٠:٥٦ - ٢٨ شهریور ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات ، طبق آيه 9سوره حجر که خداوند وعده حفظ قران را مي دهد. سوالي که داشتم اين است که اين نگهداري و حفظ نمودن قران توسط خداوند چگونه است؟ آيا ترکيب چينش قران طوري است که خود قرآن، خود را حفظ مي کند يا اينکه اگر کسي انگيزه تحريف قران را داشت ، در اين صورت خداوند او را از اين کار منصرف مي کند. لطفاً توضيح کامل بدهيد. با تشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
حق اين است كه: خداوند طبق ظاهر آيه (انا له لحافظون) وعده داده: آن (قرآن) را از هر نظر حفظ و پاسدارى كند: محافظت از هر گونه تحريف، محافظت از فنا و نابودى و محافظت از سفسطه ‏هاى دشمنان وسوسه‏ گر. نمونه ج 11 ص29
و مي شود گفت كه يكي از راههاي حفظ قرآن همان تركيب و چينشي است كه در آيات وجود دارد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
34 | عليرضا ن | | ٠٥:٠٩ - ٠٢ مهر ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات، لطفاً معناي دقيق، ترکيب (او ماملکت ايمانهم ) را شرح دهيد؟ چرا اين ترکيب را کنيز معنا نموده اند؟ همچنين لفظ (بني اسرائيل ) هر جا که در قران به کار رفته ، آيا منظور همان قوم بني اسرائيل زمان حضرت موسي (ع) است يا نه؟ با تشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
طبرسي در تفسير مجمع البيان ج 10 ص 535 در ذيل« اوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ » مي فرمايد أو ملك الأيمان من الإماء يعني كنيز
ملا فتح الله كاشاني نيز در تفسير منهج الصادقين في إلزام المخالفين، ج‏10، ص: 12أَوْ در اين باره مي فرمايد : ما مَلَكَتْ‏ يا بآنكه مالك شده باشند أَيْمانُهُمْ دستهاى ايشان يعني كنيزان كه بملك يمين در تحت تصرف خود در آورده باشند
طبري نيز در ذيل أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ‏ مي گويد: من إمائهم.جامع البيان في تفسير القرآن، ج‏29، ص: 52
تركيب اين جمله اين است«او» عاطفه «ما» موصوله ، «ملكت ايمانهم» فعل و فاعل و جمله صله ما مي باشد
اما درباره سوال دوم بايد عرض كنيم كه استعمال لفظ بني اسرائيل در قرآن فقط شامل بني اسرائيل زمان حضرت موسي عليه السلام نيست مانند يا بَني‏ إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي‏ أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ (بقره 40)در اين آيه، قرآن كريم، بنى إسرآئيل زمان پيغمبر را مخاطب قرار داده نه زمان بني اسرائيل را
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
35 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ٠٦:٤٥ - ٠٣ مهر ١٣٩١ |
با سلام در مورد اوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ ، خب آقاي طبرسي آيا دليلي براي آن نياورده اند؟ همچنين لفظ مملوکه چيست؟ آيا اين واژه معناي کنيز را بهتر نمي دهد؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اگر كمي در متون فقهي و تفسيري دقت كرده باشيد، علماء اين عبارت را به كنيز كه از آن به «ملك يمين» تعبير مى‌شود ، معنا كرده اند و چون ملك در آيه اعم از ملك عين و منفعت است، تعبير به «او ما ملكت ايمانهم» آمده است و شايد از اين كه به كلمۀ «ما» در «او ما ملكت» تعبير شده نه «من» همين نكته مراد و مستفاد باشد.
معني لفظي اين جمله اين است: «او ماملكت» آنانكه مالك شده باشد «أَيْمانُهُمْ » دستهاى ايشان يعنى كنيزان كه بملك يمين در تحت تصرف خود آورده باشند
مملوكه هم همان معناي كنيز را دارد همچنان كه علامه مجلسي مي فرمايد «واستثنى منها الإماء المملوكة لقوله تعالى : « أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنّ»
روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه - محمد تقي المجلسي ( الأول ) - ج 9 ص 247 الإماء جمع أمة وهي المملوكة أصله أموه بالتحريك .شرح القصائد العلويات السبع ) - ابن أبي الحديد - ص 129
موفق باسيد
گروه پاسخ به شبهات
36 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ١٠:١٩ - ١١ مهر ١٣٩١ |
با سلام لطفاً در مورد تاريخ بعثت پيامبر (ص) و چگونگي نزول قرآن و آيات سوره قدر و 185سوره بقره که در مورد نزول دفعي قران در ماه رمضان است. توضيح کامل دهيد؟ با تشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
خلاصه اي در مورد مطالبي كه خواستيد ذيلاً با آدرس آنها ذكر شده براي تفصيل بيشتر به خود آدرس مراجعه كنيد.
بعثت:
پيامبر صلي الله و عليه و آله در دوران جوانى براى راز و نياز با خالق يكتا در خلوت شب به دل كوه پناه مى ‏برد، در آن دوران، شقاوت و جهل و نادانى و سرگردانى مردم به اوج رسيده بود و همه چيز مهيّاى ظهور يك منجى آسمانى بود.
حكماء و انديشمندان عرب كه به كتب آسمانى آگاهى داشتند ظهور پيامبر خاتم (ص) را به مردم مژده مى ‏دادند و يهود نيز به پندار اينكه آن پيامبر از ميان بنى اسرائيل و از قوم يهود خواهد بود، بر اعراب فخر مى‏ فروختند و براى ظهور پيامبر خاتم لحظه شمارى مى ‏كردند و زمين و زمان در عطش ظهور او بى ‏تاب بود.
سرانجام در سحرگاه 27 رجب سال 611 ميلادى امر حقّ جارى شد و محمّد (ص) كه براى مناجات شبانه به غار حرّا در دامنه كوه نور [جبل النور كوهيست در نزديكى شهر مكّه و غار حرا، غار بسيار كوچكيست كه فقط گنجايش يك نفر را دارد و دهانه آن درست رو به كعبه مى ‏باشد.] رفته بود همه چيز را به گونه ديگر ديد، گويا درهاى آسمان باز شده بود و ملائك صف در صف منتظر قدوم او بودند و همه سنگريزه‏ها به او خوشامد مى‏ گفتند، ناگهان ملك وحى فرود آمد و به‏ فرمان داد، اقراء (بخوان) محمّد (ص) كه ظاهرا امىّ بود و سواد خواندن نداشت فرمود: چه بخوانم، جبرئيل گفت: (بخوان بنام پروردگارت كه آفريد، انسان را از خونى بسته، بخوان بنام پروردگار بلندمرتبه‏ات كه به وسيله قلم تعليم داد و به انسان آنچه را كه نمى‏ دانست آموخت [سوره علق آيات ابتدائى] محمّد (ص) از عظمت وحى به اضطراب افتاد و در كمال خستگى و لرزش از زبان جبرئيل مى ‏شنيد: (اى محمّد تو پيامبر برگزيده خدا هستى و من ملك وحى، جبرئيل هستم) رسول خدا (ص) با حالت اضطراب و ناباورى از غار حرّا بيرون آمد و به جانب خانه خديجه (س) حركت نمود، وقتى به منزل رسيد، به خديجه (س) كه حال او را نامساعد مى‏ ديد، فرمود: (مرا بپوشان) آنگاه رواندازى به خود پيچيد و از شدّت عظمت واقعه‏اى كه رخ داده بود بيهوش و بى‏رمق به خواب رفت، ناگهان مجددا جبرئيل نازل شد و خطاب كرد (اى جامه به خود پيچيده، برخيز و مردم را انذار كن و پروردگارت را به بزرگى ياد كن [سوره مدّثر، آيات 3- 1.].
به اين ترتيب محمّد (ص) به رسالت مبعوث شد، خديجه (س) اولين زنى بود كه به آن حضرت ايمان آورد، همچنين حضرت على (ع) كه در آن زمان كودكى ده ساله بود، اوّلين مردى بود كه به رسالت آن حضرت اقرار نمود و اين سه نفر به عنوان مناديان توحيد به تنهايى در كنار كعبه نماز مى ‏گزاردند.
قصص الأنبياء(قصص قرآن)، فاطمه مشايخ،‌ ص670 ، انتشارات فرحان‏، 1381، نوبت اول
دفعي و تدريجي بودن نزول:
بعضى نزول قرآن را به معنى آغاز نزول قرآن تفسير كرده‏ اند، بنابراين مانعى ندارد كه آغاز آن در شب قدر باشد، و دنبال آن در طول 23 سال.
از يكسو در آيه مى ‏خوانيم «قرآن در ليله مباركه نازل شده است». از سوى ديگر، در آيه 185 سوره «بقره» آمده: شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ: « (روزه در چند روز معدود) ماه رمضان است؛ ماهى كه قرآن، براى راهنمائى مردم در آن نازل شده است». و از سوى سوم، در سوره «قدر» مى ‏خوانيم: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ: «ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل كرديم»!
از مجموع اين آيات، به خوبى استفاده مى ‏شود: آن شب مباركى كه در آيه‏ مورد بحث به آن اشاره شده، شب قدر در ماه مبارك رمضان است.
از اين كه بگذريم، از آيات متعددى استفاده مى ‏شود كه پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از نزول تدريجى قرآن، از آن آگاهى داشت، مانند آيه 114 سوره «طه»: وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‏ إِلَيْكَ وَحْيُهُ: «پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مكن، پيش از آن كه وحى بر تو تمام شود».
و در آيه 16 سوره «قيامة» آمده است: لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ: «زبانت را به خاطر عجله براى خواندن (قرآن) حركت مده».
از مجموع اين آيات، مى توان نتيجه گرفت كه قرآن داراى دو نوع نزول بوده است: اول «نزول دفعى» و جمعى، كه يكجا از سوى خداوند بر قلب پاك پيامبر صلى الله عليه و آله در ماه رمضان و شب قدر نازل گرديده، دوم «نزول تدريجى» كه بر حسب شرائط و حوادث و نيازها در طى 23 سال نازل شده است.
شاهد ديگر اين سخن، اين كه: در بعضى از آيات قرآن تعبير به «انزال» و در بعضى ديگر تعبير به «تنزيل» شده است، از پاره‏اى از متون لغت استفاده مى‏ شود كه «تنزيل» معمولًا در مواردى گفته مى ‏شود كه چيزى تدريجاً و به صورت پراكنده و تدريجى نازل شود، اما «انزال» مفهوم وسيعى دارد كه هم نزول تدريجى را شامل مى ‏شود و هم نزول دفعى را.( به« مفردات راغب» ماده« نزل» مراجعه شود.)
و جالب اين كه در تمام آيات فوق كه سخن از نزول قرآن در شب قدر و ماه مبارك رمضان است تعبير به «انزال» شده كه با «نزول دفعى» هماهنگ است، در حالى كه در موارد ديگرى كه سخن از «نزول تدريجى» در ميان است تنها تعبير به «تنزيل» شده است.
اما اين «نزول دفعى» بر قلب پيامبر صلى الله عليه و آله چگونه بوده؟ آيا به شكل همين‏ قرآن فعلى با آيات و سوره‏هاى مختلف؟ يا مفاهيم و حقايق آنها به صورت فشرده و جمعى؟.
دقيقاً روشن نيست، همين قدر از قرائن فوق مى ‏فهميم كه يك بار اين قرآن در يك شب بر قلب پاك پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شده است و يك بار تدريجى در 23 سال.
شاهد ديگر، براى اين سخن اين كه تعبيرات آيه فوق، ظهور در مجموع قرآن دارد، درست است كه واژه «قرآن» به «كل» و «جزء» آن هر دو اطلاق مى ‏شود، ولى نمى ‏توان انكار كرد كه، ظاهر اين كلمه به هنگامى كه قرينه ديگرى همراه آن نباشد مجموع قرآن است، و اين كه بعضى آيه مورد بحث را به آغاز نزول قرآن تفسير كرده‏اند، و گفته ‏اند: نخستين آيات قرآن در ماه رمضان و شب قدر نازل شده، خلاف ظاهر آيات است.
و از آن ضعيف‏تر قول كسانى است كه مى ‏گويند: چون سوره «حمد» كه عصاره و خلاصه‏اى از مجموع قرآن است در شب قدر نازل شده، تعبير به: «انّا انْزِلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ»، گرديده است!
تمام اين احتمالات، مخالف ظاهر آيات است؛ چرا كه ظاهر آن اين است كه تمام قرآن در شب قدر نازل شده.
تنها چيزى كه باقى مى‏ ماند اين است: در روايات متعددى كه در تفسير على بن ابراهيم از امام باقر و امام صادق و امام ابوالحسن (موسى بن جعفر) عليهم السلام نقل شده مى ‏خوانيم، كه در تفسير: انّا انْزِلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ، فرمودند: هِىَ لَيْلَةُ الْقَدْرِ، أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْقُرْآنَ فِيْها إِلَى الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ جُمْلَةً واحِدَةً، ثُمَّ نَزَّلَ مِنَ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ عَلى‏ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله فِىْ طُولِ عِشْرِيْنَ سَنَةٍ: «منظور از اين شب مبارك، شب قدر است كه خداوند همه قرآن را يكجا در آن شب به «بيت‏ المعمور» نازل كرد، سپس در طول بيست سال از «بيت المعمور» بر رسول اللَّه صلى الله عليه و آله تدريجاً نازل فرمود» (توجه داشته باشيد كه در اينجا نيز در مورد نزول دفعى تعبير به «أَنْزَل» و در مورد نزول تدريجى تعبير به «نَزَّل» شده است).( تفسير« نور الثقلين»، جلد 4، صفحه 620- در اين حديث نزول قرآن به طور تدريجى در بيست سال ذكر شده، در حالى كه مى ‏دانيم دوران نبوت كه قرآن در آن نازل مى ‏شد در بيست و سه سال بود، ممكن است اين تعبير از اشتباه راوى و يا غلط در نسخه‏هاى حديث مى‏ باشد.)
تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي دام ظله، ج‏21، ص 161
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
(1)
37 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ١٠:٥٨ - ١٢ مهر ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات ضمن تشکر از جوابها شما، لطفاً اگر مي شود ، چند آيه ديگر در قران کريم نام ببريد که خداوند متعال در قران کريم ،بني اسرائيل زمان حضرت خاتم الانبيا(ص) را با لفظ بني اسرائيل خطاب نموده باشد، نه بني اسرائيل زمان حضرت موسي(ع). البته همان آيه 40سوره بقره کفايت مي کند، ولي احتياج دارم. با تشکر

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
از آياتي كه بني اسرائيل عصر رسول خدا صلي الله عليه و اله را مورد خطاب قرار مي دهد : وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسى‏ تِسْعَ آياتٍ بَيِّناتٍ فَسْئَلْ بَني‏ إِسْرائيلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يا مُوسى‏ مَسْحُورا«ما به موسى نه معجزه روشن داديم پس از بنى اسرائيل سؤال كن آن زمان كه اين (معجزات نه گانه) به سراغ آنها آمد (چگونه بودند)؟! فرعون به او گفت: «اى موسى! گمان مى‏كنم تو ديوانه (يا ساحرى)!»اسراء 101
يا بَني‏ إِسْرائيلَ قَدْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ واعَدْناكُمْ جانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوىاى «بنى اسرائيل! ما شما را از چنگال دشمنتان نجات داديم و در طرف راست كوه طور، با شما وعده گذارديم و «منّ» و «سلوى» بر شما نازل كرديم!سوره طه 80
سَلْ بَني‏ إِسْرائيلَ كَمْ آتَيْناهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَ مَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقاب»از بنى اسرائيل بپرس: «چه اندازه نشانه‏هاى روشن به آنها داديم؟» (ولى آنان، نعمتها و امكانات مادى و معنوى را كه خداوند در اختيارشان گذاشته بود، در راه غلط به كار گرفتند.) و كسى كه نعمت خدا را، پس از آن كه به سراغش آمد، تبديل كند (و در مسير خلاف به كار گيرد، گرفتار عذاب شديد الهى خواهد شد) كه خداوند شديد العقاب است.بقره 211
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
38 | عليرضا ن | Iran - Tehran | ١٠:١٤ - ٢٢ مهر ١٣٩١ |
با سلام گروه پاسخ به شبهات، حول و حوش يک ماه پيش ، جناب اقاي دکتر رضايي اصفهاني در برنامه پرسمان قراني فرمودند که ، برخي از واژه هاي قران فارسي هستند، مثل: لا جناح و فردوس. و از طرف ديگر خداوند در آيه 103سوره نحل و اياتي ديگر مي فرمايد که : اين قران به زبان عربي مبين مي باشد. لطفاً در اين مورد توضيح بيشتر بدهيد. با تشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
قائلان به وجود لغات غير عربى در قرآن معتقدند كه بودن چند فقره لغت غير عربى، قرآن را از صفت عربى نمى اندازد. چنانكه قصيده و غزل فارسى هم با آنكه لغات عربى بسيارى دارد، ولى اين واژگان عربى اش، آن را غير فارسى يا عربى نمى گرداند. و به اين واژه‏ها كه از زبان ديگر وارد زبان ديگر شود «واژه‏هاى دخيل» مى‏ گويند.لذا در قران الفاظي از فارسي ، هندي ، سرياني ، عبراني، تركي ،رومي و غيره وجود دارد به عنوان نمونه لغت فارسى: 1. إستبرق (كهف، 31/ دخان، 53/ رحمان، 54/ انسان، 21)؛ 2. سجّيل (هود، 82/ حجر، 74/ فيل، 4) 4. مقاليد (زمر، 62/ شورا، 12)؛ 5. أباريق (واقعه، 18)؛ 6. بيع (حج، 40)؛ 7. تنّور (هود، 40/ مؤمنون، 27)؛ 8. جهنّم (77 مرتبه در قرآن آمده است)؛ 9. دينار (آل عمران، 57)؛ 10. الرّسّ (فرقان، 38)؛ 11. الرّوم (روم، 2)؛ 12. زنجبيل‏ (انسان، 17)؛ 13. سجّين (مطفّفين، 7- 8)؛ 14. سرادق (كهف، 29)؛ 15. سقر (قمر، 48/ مدثر، 26 و 27 و 42)؛ 16. سلسبيل (انسان، 18)؛ 17. سندس (كهف، 31؛ دخان، 53؛ انسان، 21)؛ 18. قرطاس (انعام، 7 و 91)؛ 19. أقفال (محمّد صلّى اللّه عليه و آله، 24)؛ 20. كافور (انسان، 5)؛ 21. كنز (هود، 12/ كهف، 82/ فرقان، 8)؛ 22. مجوس (حج، 17)؛ 23. ياقوت (رحمان، 58)؛ 24. مرجان (رحمان، 22 و 58)؛ 25. مسك (مطفّفين، 26)؛ 26. وردة (رحمان، 37)؛ 27. هود (بقره، 111 و 135 و 140)؛ 28. يهود (بقره، 113 و 120/ مائده، 18 و 51 و 64 و 82/ توبه، 30/ آل عمران، 67)
ج) لغت رومى: 1. صرهنّ (بقره، 210)؛ 2. فردوس (كهف، 107)؛ 3. قسط (نساء، 47)؛ 4. قسطاس (اسراء، 35)؛ 5. الرّقيم (كهف، 9)؛ 6. الصّراط (فاتحه، 6)؛ 7. قنطار (نساء، 20)؛ 8. عدن (توبه، 72).لغت هندى: 1. إبلعى (هود، 44)؛ 2. طوبى (رعد، 29)؛ 3. سندس (كهف، 31).لغت سريانى: 1. سريّا (مريم، 24)؛ 2. طه (طه، 1)؛ 3. عدن (توبه، 72)؛ 4. فردوس (كهف، 107)؛ 5. طور (طور، 1)؛ 6. هونا (فرقان، 63)؛ 7. هيت (يوسف، 23)؛ 9.؛ 10. ربّيّون (آل عمران، 146)؛ 11. رهوا (دخان، 24)؛ 12. سجّدا (بقره، 58)؛ 13. قيّوم (بقره، 255)؛ 14. أسفار (جمعه، 5)؛ 15. قمّل (اعراف، 133)؛ 16. اليمّ (طه، 39)؛ 17. شهرا (بقره، 185)؛ 18. صلوات (حج، 40)؛ 19. أزر (انعام، 74)؛ 20. قنطار (آل عمران، 75).لغت عبرانى: 1. كفّر (محمد، 22)؛ 2. هونا (فرقان، 63)؛ 3. أخلد (اعراف، 176)؛ 5. مرقوم (مطففين، 9)؛ 6. رمزا (آل عمران، 41)؛ 7. فوم (بقره، 61)؛ 9. طوى (طه، 12)؛ 10. اليمّ (طه، 39)؛ 11. الرّحمان؛ 12. الأليم (بقره، 10)؛ 13. بعير (يوسف، 65)؛ 14. درست (انعام، 105)؛ 15. حطّة (بقره، 65)؛ 16. الأسباط (بقره، 136)؛ 17. راعنا (بقره، 104)؛ 18. لينة (حشر، 15)؛ 19. قسيّة (مائده، 13)؛ 20. قسّيسين (مائده، 12).نبطى: 1. سينا (مؤمنون، 20)؛ 2. أسفارا (جمعه، 25)؛ 3. الحواريّون (آل عمران، 25)؛ 4. الأكواب (زخرف، 71)؛ 5. تتبيرا (اسراء، 7)؛ 6. سريّا (مريم، 24)؛ 8. طه (طه، 1)؛ 10. ملكوت (انعام، 75)؛ 11. هيت (يوسف، 23)؛ 12. الّا (توبه، 8)؛ 13. رهوا (دخان، 24)؛ 14. وراءهم (مؤمنون، 100)؛ 15. وزر (قيامت، 11)؛ 16. قطّنا (ص، 16)؛ 17. إصرى (آل عمران، 81)؛ 18. كفّر (آل عمران، 83)؛ 20. كفلين (حديد، 28)؛ 21. اليمّ (اعراف، 136)؛قبطى: 1. متّكا (يوسف، 31)؛ 2. لات (ص، 3)؛ 3. مزجاة (يوسف، 88)؛ 4. بطائن (الرحمن، 55).
ط) لغت تركى: غسّاق (ص، 57)؛
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
39 | اشرف مخلوقات | Iran - Tehran | ١٦:٠٥ - ٢٣ مهر ١٣٩١ |
???? گروه شبهات ميشه بگيد اتحاد وبرادري يعني چه ميشه بگيد اتفاق نظر يعني چه ايا شما يك طرفه به قاضي نميريد هر حرفي كه شما از قران بياوريد چون قران است ما قبول داريم ولي شما اگرهر كسي برايتان ايات قران بياورد اگر شيعه نباشد حرف را قبول نداريد وفقط ميخواهيد جوابي در ان لحظه بدهيد تا مبادا كم بياريد وبرايتان بد شود خودتان مي دونين منظورم چيست در ايران رسانه در دست شماست بايد اين طور جواب بدهيد مگرنه يكي ديگه بجاي شما ميگزارن دنبال حق باشيد حتا به قيمت جانتان خدا هدايتتان كند من دوست دارم همه تسليم خدا باشيم نه كسه ديگه براي مال يا ثبات دنيايي تلاش نكن خدا روزي هر كس را ميده از خدا بخواهيد نتيجه خواهيد گرفت هم معنوي هم مادي خدا نگهدارتان باشد به اميد امت واحد شيعه وسني برادر نه دشمن
40 | عليرضا | Iran - Khomeyni Shahr | ٠٩:٤٠ - ١٦ آبان ١٣٩١ |
جناب اشرف مخلوقات ، جناب محسن آيا در قرآن نخوانده ايد كه اين كتاب گروهي را هدايت و گروهي را به انحراف مي اندازد تا زماني كه اساتيد شما همچون عبدالله حيدري و خدمتي و ديگر افراد معاند شبكه كلمه باشند در اين انحراف و سوئ برداشت از قرآن باقي خواهيد ماند .
  بعدی [1] [2]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب