2024 March 29 - جمعه 10 فروردين 1403
چرا رسول خدا (ص) پس از «رزية الخميس» وصيت نامه اش را ننوشت؟
کد مطلب: ٥١١٥ تاریخ انتشار: ١٥ آبان ١٣٩٧ تعداد بازدید: 23673
پرسش و پاسخ » نبوت
چرا رسول خدا (ص) پس از «رزية الخميس» وصيت نامه اش را ننوشت؟

پاسخ:

طبق رواياتي كه شيعه و سني نقل كرده اند، هنگامي كه رسول خدا صلي الله عليه وآله از مردم درخواست كرد تا قلم و دواتي بياورند تا كتابي براي عموم بنويسد كه مردم هرگز گمراه نشوند، خليفه دوم مانع شد و پيام آور خدا را به هذيان گوئي متهم كرد.

اما چرا پس از خروج مردم و تا چند روز بعد از اين قضيه ، آن حضرت وصيت نامه را ننوشتند؟

شيعه و سني نقل كرده اند كه برخي از اصحاب كه موافق نوشتن اين وصيت نامه عمومي بودند، بعد از خروج اهانت كنندگان خدمت رسول خدا صلي الله عليه وآله عرض كردند كه آيا كاغذ بياوريم تا آن كتاب را بنويسيد؟ رسول خدا در جواب فرمود: آيا بعد از اين كه اين سخن را گفتيد؟ يعني بعد از آن كه مرا متهم به هذيان گوئي كرديد، بنويسم؟

در حقيقت حتي اگر رسول خدا اين وصيت نامه را مي نوشتند، بازهم گروه مخالف نمي پذيرفت و نوشتن وصيت نامه هيچ اثري نداشت؛ چرا كه مي گفتند پيامبر خدا اين مطلب را در زماني نوشته است كه دچار هذيان گوئي شده بود و هذيان هاي او (چه در سخن و چه در نوشته) اعتبار ندارد .

شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه در كتاب الإرشاد مي نويسد:

فَلَمَّا أَفَاقَ صلي الله عليه وآله قَالَ بَعْضُهُمْ أَ لَا نَأْتِيكَ بِكَتِفٍ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَدَوَاةٍ؟ فَقَالَ: أَ بَعْدَ الَّذِي قُلْتُمْ؟ لَا وَ لَكِنَّنِي أُوصِيكُمْ بِأَهْلِ بَيْتِي خَيْراً.

هنگامي كه دوباره حال رسول خدا صلي الله عليه وآله بهتر شد، برخي گفتند آيا اجازه مي دهيد تا دوات و شانه حاضر نمائيم؟ آن حضرت فرمود: آيا بعد از اين سخني كه گفتيد؟ دوات و شانه نياوريد؛ ولي شما را سفارش مي كنم كه با اهل بيتم به نيكي رفتار كنيد.

الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العكبري البغدادي (متوفاي413 هـ)، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج 1، ص184ـ 185، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993م.

و از علماي اهل سنت نيز ، محمد بن سعد در الطبقات الكبري و شهاب الدين نويري در نهاية الأرب مي نويسند:

عن بن عباس قال: اشتكي النبي صلي الله عليه وسلم يوم الخميس فجعل ـ يعني بن عباس ـ يبكي ويقول: يوم الخميس وما يوم الخميس ! اشتد بالنبي صلي الله عليه وسلم وجعه فقال: «ائتوني بدواة وصحيفة أكتب لكم كتابا لا تضلوا بعده أبدا». قال: فقال بعض من كان عنده: إن نبي الله ليهجر. قال: فقيل له: ألا نأتيك بما طلبت؟ قال: أوبعد ماذا؟ قال: فلم يدع به.

از ابن عباس نقل شده است كه بيماري رسول خدا در روز پنجشنبه شدت بيشتري گرفت. ابن عباس همواره گريه مي كرد و مي گفت: روز پنجشنبه؛ چه روز پنجشنبه اي! هنگامي بيماري رسول خدا شديد شد؛ فرمود: دوات و صحيفه اي بياوريد تا كتابي براي شما بنويسم كه بعد از آن هرگز گمراه نشويد. برخي از كساني كه حضور داشتند، گفتند: به درستي كه پيامبر خدا هذيان مي گويد. ابن عباس مي گويد: برخي ديگر گفتند: آيا آن چه را خواسته اي بياوريم؟ رسول خدا فرمود: آيا بعد از آن چه گفتيد؟ پس آن ها منصرف شدند.

الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاي230هـ)، الطبقات الكبري، ج2، ص 242، ناشر: دار صادر - بيروت؛

النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج 18، ص 245، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولي، 1424هـ - 2004م.

بنابراين نسبت هذيان به پيامبر خدا، اصل مشروعيت گفتار و كردار و حتي عصمت آن حضرت را زير سؤال برد؛ پس حتي اگر اين منشور وحدت امت را مي نوشت بازهم اثري نداشت؛ بلكه ممكن بود همين نامه زمينه اختلاف ديگري را فراهم مي كرد و عده اي به طرفداري از نامه و مشروعيت آن با اهانت كنندگان به نزاع و درگيري مي پرداختند و ... .

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)



Share
1 | محمود | | ١٢:٠٠ - ٢١ اسفند ١٣٨٨ |
سلام عليکم بسيار زيبا و مختصر و مفيد بود... از خيلي وقت پيش اين برايم سؤال بود که چرا پيامبر پس از خروج مردم و حتي بعد از آن، وصيت‌نامه را ننوشتند؟ و بسيار خوشحالم که جواب سؤالم را گرفتم. اين روزها نشان از ظهور يوسف زهرا دارد... منتظر باشيم. موفق باشيد. يا علي...
2 | فاطمه آذركيش | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٢٢ اسفند ١٣٨٨ |
باسلام عمر و بقيه مي دونستند و يقين داشتند كه پيامبر دوباره مي خواد جانشيني حضرت علي (ع) رو اعلام كنه و معلومه چون به ضرر اونها بود پيامبر رو متهم به هذيان گويي كردند . اگر بعد از اين موضوع پيامبر وصيت نامه اي مي نوشت حتما مثل احاديث پيامبر اكرم ابوبكر و عمر نابود مي كردند و همون طور كه بالاي منبر بعد از وفات پيامبر عظيم شان اسلام ديگه حرفي از پيامبر و احاديثش نمي زدند و براي مردم هم قدغن كردن كه احاديثي كه از پيامبر شنيدن بازگو كنن همينطور خوندن وصيت نامه پيامبر و عمل كردن به آن را هم تحريم مي كردند دست به تحريم عمر كه بد نبود اون زمان همونطور كه حديث غدير - منزلت - ثقلين - ... رو ناديده گرفتن و بهش عمل نكردن به وصيت نامه پيامبر اسلام هم عمل نمي كردند چون پيامبر يقين داشت وصيت نامه اي ننوشت حب رياست و خلافت چنان كورشون كرده بود كه دينشون رو به دنيا فروختن . خلافت رو غصب كردن . دختر گرامي پيامبر كه پاره تنش بود شهيد كردن . با بدعتهاي ناجورشون حلال خدا رو حرام و حرام خدا رو حلال دونستن . به هيچ يك از فرمايشات پيامبر عظيم شان اسلام عمل نكردن . صد در صد به وصيت نامه پيامبر هم عمل نمي كردند پيامبر كه مي دونست ديگه اصراري به نوشتن وصيت نامه نداشت و نا نوشته موند يا علي
3 | محمود | Iran - Ahvaz | ١٢:٠٠ - ٢٢ اسفند ١٣٨٨ |
سلام عليکم: متن حديثي را که از کتب اهل سنت نقل کرده ايد را نيز در کتاب ديگري از اهل سنت به نام "عمر بن الخطاب" يافتم!! (عمر بن الخطاب ج 1 ص 65)... موفق و سربلند باشيد.
4 | جلال | | ١٢:٠٠ - ٢٣ اسفند ١٣٨٨ |
استدلالتان سست و ضعيف است

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

از شما متشكر مي‌شويم كه علت سستي استدلال ما را بيان كنيد !

(البته احتمالا مقصود شما اين است كه رواياتي كه اهل سنت در كتب خويش مي‌اورند سست است و استدلال به آنها سبب سستي استدلال است !)

گروه پاسخ به شبهات

5 | بوف كور | | ١٢:٠٠ - ٢٥ اسفند ١٣٨٨ |
سلام. شاهد عدالت هميشه کور است و تنها حقيقت را مي شنود و رحمي ندارد. پيامبر اسلام که سواد نداشته تا کاغذ و قلم بخواهد تا برايش بياورند که وصيت نامه بنويسد. تازه از کجا معلوم که مي خواسته علي را به خلافت تعيين کند. ثالثا" چرا اينقدر گذاشته مساله جانشينش دير بشود تا اينکه در بستر مرگ آن را با اين وضعيت ناقص بخواهد اعلام کند؟ رابعا" چرا در مساله قدير رک و روشن نگفته که علي خليفه اوست نه اينکه بگويد "مولاه" تا اين همه ايراد و اشکال به آن وارد نباشد خامسا" چرا خود علي در نامه هايش به معاويه خواست مردم را دليل پذيرش خلافت مي دانسته و اصلا اثري از آن همه ماجراهايي که شيعيان در جريان به خلافت رسيدن او مي گويند نيست؟ سادسا" چرا دخترش را به عمر داد اگر با هم خوب نبودند؟ و...

پاسخ:

با سلام

دوست گرامي

1- ادعا كرده‌ايد كه پيامبر سواد نداشت! بهتر است به آدرس ذيل مراجعه كنيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1324

2-در روايات اهل سنت آمده است كه پيامبر (ص) مي‌خواست جانشين بعد از خود را بنويسد ! كه عمر نگذاشت !(و جانشين در غدير معين شده بود)

3- علت تاخير اين بود كه پيامبر تابع دستور الهي بودند و هر زمان دستور صادر مي‌شد به آن عمل مي‌كردند !

4- به عكس ادعاي شما ، در آن زمان عبارت «مولا» واضح ترين بيان براي اثبات خلافت بود :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=130

5- نامه اميرمومنان به معاويه ، از روي جدل و طبق مباني مورد ادعاي معاويه است ! حضرت به او مي گويند اگر تو ابوبكر و عمر را قبول داري ، من به همان روش آنها به خلافت برگزيده شدم ،چرا با من مخالفت مي‌كني !

همانطور كه ما به روايات اهل سنت احتجاج مي‌كنيم اما آنها را قبول نداريم ! و روش صحيح بحث علمي نيز همين است !

6- درمورد ام كلثوم نيز مي‌توانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد :

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?frame=1&bank=maghalat&id=83

موفق باشيد

گروه پاسخ به شبهات

6 | مسلم | Iran - Sīrjān | ١٢:٠٠ - ٢٧ اسفند ١٣٨٨ |
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين دست شما درد نكند شما جواب يكى از شبهاتي كه در يكى از كتب منتصب به حيدر علي قلمداران مى باشد را داديد و در سايتهاى وهابيها كه به زبان فارسي است از اين كتب براى دانلود زياد است من كتب اقاى برقعى و قلمداران را خواندم كتبى كه در يكى از سايتهاى فارسى وابسته به سپاه صحابه بود و واقعا متوجه شدم اينها بسيار بيسواد هستند و اين را انچه در اين كتب بود ثابت ميكرد و نشان از بيخبرى از مقدماتيترين اصول و علوم شيعه داشت و اين اقايان هر چند در اواخر عمر و رسيدن به پختگي به طرق مختلف توبه كردند اما نشان دادند واقعا از هواي نفس پيروى ميكردند كتاب زيارت قبور اقاى قلمداران را ببينيد چه دلايل افتضاحى در ان اورده كه مخالف قران است و در پايان اينكه قران را بايد از طريق رهنمود ائمه (عليهم السلام) تفسير كرد و گرنه ميتواند موجب غفلت شود و هواى نفس كار دست انسان بدهد و توجه به ثقلين لازمه هدايت است و هيچ يك به تنهايى موجب نجات نيستند و ميتواند موجب گمراهي شود و اين دستور و رهنمود خود قران است و نص صريح قران ميباشد خدا هر دو نسبت گمراهى و نجات را به قران ميدهد اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ . . . ذلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ " ( 23 / زمر )

پاسخ:

7 | ابراهيم | | ١٢:٠٠ - ٢٧ اسفند ١٣٨٨ |
با عرض سلام
من سوالي دارم از اهل تسنن شما كه روز غدير را قبول داريد و ميگوييد پيامبر اكرم در آن روز چندين هزار نفر را در غدير جمع كرد كه بگوييد من علي (ع) را دوست دارم و شما بعد از من اورا دوست داشته باشيد (اهل تسنن ميگويند ولي يعني دوست )حال اگر اين قضيه فقط دوست داشتن رسول اكرم را ميخواهد به ديگران اعلام كند چرا اصحاب و تمامي افراد در روز غدير با علي (ع) بيعت ميكنند و تا چند روز در آنجا از همه بيعت ميگيرند مگر نه اين است كه بيعت براي خلافت است . پس چرا تمامي آن چند هزار نفر با علي (ع) بيعت ميكنند. در صورتي كه در آن زمان بيعت گرفتن مخصوص خلافت بوده است.
حال اين غدير را كه تمامي اهل سنت در كتابشان نقل كرده اند به صورت بي مربوط به دوستي نقل ميكنند چطور ممكن است پيامبر اكرم (ص) مطلبي را بنويسند و آن را بر هذيان گويي قرار ندهند.
كمي بينديشيم.
8 | فريد اسدي | | ١٢:٠٠ - ٢٩ اسفند ١٣٨٨ |
با سلام وتشكر از شما
متا سفانه علماي اهل سنت با تعصب زياد به مسائل نگاه مي كنند وهمين باعث مي شود هرنقدي را توهين حساب كنند. اگر از كتب شيعه براي آنها كه مخالف آنها باشد قبول نمي كنند واگر از كتب خوشان يا مي گويند ضعيف است ويا به هر شكلي توجيح مي كنندوحاضر نيستند قبول كنند كه در فلان مسئله عمر يا ابوبكر اشتباه كرده .ومي خواهند از انها دو بت درست كنند كه اينها بهنرين افرار زمان رسول خدا(ص) بوده اند .بنده همين سوال رااز شبكه نور كه خوشان آزاد انديش معرفي مي كنند وبي تعصب وقتي اين سوال را از انها برسيدم جواب مرا كه ندادند تازه چندسوال مطرح كردند وشما مي توانيد جواب سوالهاي آنهارا كه الان برايتون مي نويسم درآخر بدهيد براي اينكه اذهان مردم روشنتر بشود البته اينها با اين سوالات از جواب دادن به طفره رفتند ومن با سخي از آنها دريافت نكردم من سوال كردم كه وقتي رسول خدا(ص) فرمد قلم ودوات بياوريد تا بنويسم كه بعداز من گمراه نشويد عمر جواب داد دارد هزيان ميگويد ولي خودشان مي گويند گفته بيماريش شدت بيشتر شده وقران ما رابس است.يعني عمر از رسول خدا(ص)اگاه تربود كه گفت قرآن ما را بس واگر قران بس بود چرا بيغمبر مي خواست وصيت كند شايد عمر از رسول خدا(ص) بيشتر مي دانسته .استغفر الله. يا اينكه رسول خدا كه قران براو نازل شده است نمي دانست چي مي گويد واگر عمر دلش سوخت كه بيغمبرحالش خوب نيست باز دليلي براي گفته عمر نمي يابيمواگر اين در ست بود نبايد حسن نيت عمر بر رسول خدا(ص) بوشيده باشد وبجاي اينكه براو خشمگين شود از عمل او سبا سگذار باشد .وچرا رسول خدا اناه را از خانه بيرون كرد.واما سوالهاي آنها بيهوده آنها كه اصل مو ضع را نمي تواند از بين ببردوگفته عمر را نمي تواند توجيح كند. در اين روايت آمده است براي شما بنويسم اما بيغمبر سواد نداشت 2 چرا امام علي در نهجه البلا غه واهل بيت به آن اشاره نكرده اند 4 چرا جز ابن عباس كسي اين ما جرا نقل نكرده 5 وشيعيان چرا فكر مي كنند مي خواست جانشيني امام علي(ع) را معرفي كندوچرا خداآيه نازل نكرده وديگر كه چرا ننوشت كه ما گمراه بمانيبم كه شما در با لا جوابش را داد ه ايد. تمام اين سوالات نمي تواند گفته عمر را تعغير دهدوجالب اينكه اين آقايان حاضر دراين اين مسا ئل يك لحظه فكر كنند كه چر اين اتفاق افتاده من نميدانم روز قيامت باطرح اين سوالات مي خواهن جواب خدا را بدهند ؟ فقط دنبال راهاي مي گردندصورت مسئله را عوض كنند
9 | جلال | | ١٢:٠٠ - ٠١ فروردين ١٣٨٩ |
با سلام ميخواستم خدمت دوست عزيز فاطمه عرض کنم چرا از چيزي که نميدونيد سخن بر زبان مي اوريد شما دارين ميگين انها حلال خدا رو حرام کردن و حرام رو حلال بگيد ببينم كدوم حلال منظ.رتونه شما فقط يه حرفي ميگيد بايد دليله كافي داشته باشيد الكي به دامن پاك انها تهمت نبنديد تازه شما تا بحال فكر كردين كه از خيره سره چه كسي شما الان مسلمان هستين اين حضرت عمر(رض)بود كه اسلام رو به ايران اورد فكر ميكني كه الان بايد ما به چه بنازيم به حكومت ها يا به مذاهب نه اگه امروز خصوصا در ايرانه اسلامي اسلام هست حاصله زحمت هاي عمرفاروق (رض)هست به تن در خدمت خلقم به جان در خدمت جانان همين يك نقطه اموختم ز فاروق سپهسالار حالا ببين كه اقبال چي ميگه پيري ايران يما زماني يسجه چهره او بي فروق از خون سرد دين و ايين و نظامه او كهن شيد و طار و صبح و شام او كهن موم موج مي در شيشه تاكش نبود يك شرر در توده خاكش نبود تا ز صحرايي رسيدش محشري انكه داد او را حياط ديگري اين چنين حش از عنايات خداست پارس باقي دور دولت الكبري كجاست مردصحرايي به ايران جان دميد باز سوي ريگزار خود رميد كهنه را از نوع ما بستر و رفت بر گذاد عصر نو اورد و رفت اّه احسان عرب نشناختند اتش هفرنگيان بگزاختن عصر خود را بنگر اي صاحب نظر در به در باز افرين روح عمر (رض)
10 | momen abdullah | | ١٢:٠٠ - ٠٣ فروردين ١٣٨٩ |
جناب جلال
اگر عمر تا اين حد در گسترش اسلام موفق بود پس چرا دو پسرش از اسلام بويي نبرند؟
پسر بزرگش بعد از سالها شرابخواري قاتل لوءلوء شهيده و هرمزان شد و عاقبت هم در رکاب معاويه در صفين به درک واصل شد.
پسر ديگرش عبد الله ابن عمر هم که افتخار بعيت با يزيد را کسب کرد و دليل او هم جز دليل جبريون نبود.
جناب جلال
اين آيه «موالي» گري در کجاي قرآن است که بر طبق آن عمر تمام ايرانيان نو مسلمان را برده اعراب کرد طوري که تا شصد سال خون ايرانيان آشپزخانه خلفاي عباسي را رنگين مي‌کرد؟؟؟
راستي اين جناب عمر گسترش دهنده اسلام چند شاگرد از خود بجاي گذاشت؟؟
جناب جلال
آثار سترگ علمي و نشانه هاي نبوغ عمر در کدام کتابخانه نگهداي مي‌شود؟؟؟
جناب جلال
يک روز يک گربه‌اي پريد روي ماشين يک استاد دانشگاهي.
ولي من خودم را «کنترل» کردم و به او نگفتم:
«تو اي پيشي!!! تو اي خليفه و جانشين استاد!!!»

يا علي
11 | پويا | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٣ فروردين ١٣٨٩ |
سلام
آقا جلال شما ادعا كرديد " الكي به دامن پاك انها تهمت نبنديد تازه شما تا بحال فكر كردين كه از خيره سره چه كسي شما الان مسلمان هستين اين حضرت عمر(رض)بود كه اسلام رو به ايران اورد" لطفا به آدرس http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=708 در همين سايت مراجعه كنيد، اگر بدون تعصب مطالعه كنيد حتما نظرتان تغيير خواهد كرد و متوجه خواهيد شد كه پيامبر اسلام(ص) در گسترش دين مبين اسلام ،هرگز از عمر ضعيف تر نبوده اند و اقدامات جاهلانه ي عمر بود كه سبب شد كه در تمام جهان مسلمانان را خونريز و وحشي بدانند.

12 | كميل(جلال بخون) | Iran - Tabriz | ١٢:٠٠ - ٠٤ فروردين ١٣٨٩ |
آقاجلال اگه چند بار اين مثال پيشي شماره 9 رو (که جناب مومن عبدالله عزيز نوشته) بخوني حتما به نتيجه ميرسي. خيلي مثال قشنگيه.مومن اون گربه رو تکريم نکرد ولي شما خليفه هاتونو که غاصب خلافتن ميليسين و کيف ميکنين.بابا جون اون 3تا به زور پريدن رو منبر نبوي. اينو بفهم.
13 | كميل(جلال بخون) | | ١٢:٠٠ - ٠٤ فروردين ١٣٨٩ |
آقاي جلال انگار نامه يزدگرد رو وقتي عمر به اسلام دعوت کرد نخوندي.وقتي عمر فاروق سپهسالار شما سوسمار ميخورد و دخترارو زنده چال ميکرد مردم ايران نمازاي روزانشونو مرتب ميخوندن. مرد صحرايي (زورو )يه کم دير جنبيده . البته عمر يه چيزايي باخودش آورد ايران ولي همشو برد کردستان و زاهدان.
14 | محمد رضا پرتو | | ١٢:٠٠ - ٠٥ فروردين ١٣٨٩ |
عزيزان به اين آيه دقت كنيد خيلي مطلب نابي هست . خداوند در قرآن در آيه 101 آل عمران مي فرمايد:
((وكيف تكفرون وانتم تتلي عليكم آيات الله و فيكم رسوله و من يعتصم بالله فقد هدي الي صرات مستقيم))آل عمران 101
وچگونه كافر ميشويد در حالي كه براي شما قران خوانده ميشود.ودر بين شما رسول خدا است وهركس به ريسمان خدا چنگ بزند پس بتحقيق به راه راست هدايت ميشود.
خداوند متعال در اين آيه پر محتوا دو اصل براي حفظ دين بيان فرموده :
1)قران 2)رسول خدا(صلي الله عليه واله وسلم) از قرار معلوم فقط قران نميتواند مانع كفر شود .
برادران سني !!!! آقايان اهل سنت !!!! اي سني ها !!!! شمارا به قران شمارا به عمر شمارا را به ابوبكر قسم ميدهم اين گفته عمر كه فحسبنا كتاب الله (كتاب خدا براي ما كافيست) خودش هم مقابل پيامبر(صلي الله عليه واله وسلم) چه معنايي دارد؟؟؟؟؟ آيا اين خلاف نص صريح قران نيست؟ چطور شخصي را كه مخالف قران حرف ميزند رهبر و مقتداي خود قرار داده ايد؟ فكر نميكنيد همين جدا كردن قران از پيامبر(صلي الله عليه واله وسلم)باعث شد طبق گفته عايشه تمام عرب كافر شوند؟(( ارتدت عرب قاطبتا والرشئب النفاق)) ماده اشرئب را در كتاب غريب الحديث ابن اثير ببينيد .
اگر اين سوال را جواب بدهيد به ولاي علي
سني ميشومممممممممممممممم سني ميشومممممممممم سني ميشوووووومممممممممم
15 | سعيد حسيني(شاه اسماعيل صفوي) | Iran - Khorramshahr | ١٢:٠٠ - ٠٦ فروردين ١٣٨٩ |
سلام

جناب محمد رضا پرتو
برادر عزيزم
مطلب شما به قدري جالب بود که واقعا به وجد آمدم
و از اين بابت از شما سپاسگذارم
اميداوارم در پناه ايزد منان و ولايت ائمه اطهار ع هميشه و در تمام مراحل زندگي موفق و مويد باشيد.
در ضمن بنده مايلم از طريق ايميل با حضرتعالي در ارتباط باشم
حرفهائي دارم که بايد در ايميل رد و بدل شود
hoseini142005@yahoo.com
اينم ايميل بنده
يا علي مدد
16 | ابراهيم | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ فروردين ١٣٨٩ |
جالبه اسناد خودتون هم قبول ندارين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
17 | فاطمه آذركيش | Iran - Tehran | ١٢:٠٠ - ٠٧ فروردين ١٣٨٩ |
جلال
گفته بودي ما كجا حلال خدا رو حرام و حرام خدا رو حلال دونستيم ؟ اين عمري كه خيلي قبولش داريد تا جايي كه تونسته دست به تحريف اسلام زده و تا تونسته به اسلام ضربه زده با بدعتهاي ناجورش حلال خدا رو حرام كرده و حرام خدا رو حلال زماني كه عمر خلافت رو غصب كرد طواف نسا و نمازش رو تحريم كرد - ازدواج موقت و متعه حج رو تحريم كرد - نمازهاي مستحبي را گفت بايد به جماعت خونده بشه و... كارهاي كه پيامبر نهي مي كرد مردم رو در زمان حياتش عمر آزاد كرد و كارهايي كه پيامبر امر مي كرد و حلال مي دانست مردم را منع مي كرد و باعث و باني گمراهي شماها شده . مي گيد(الكي به دامن پاك انها تهمت نبنديد ) غصب كردن خلافت و به شهادت رساندن دختر پيامبر(دختري كه پيامبر فرمود پاره تن من است و هر كس او را خشمگين كند مرا به خشم آورده ) - هجوم به خانه وحي - پيامبر رو به هذيان گويي متهم ساختن - احاديث پيامبر رو نابود ساختن - قدغن كردن احاديث پيامبر بعد از وفات ايشان بر بالاي منبر - غصب فدك - ناراضي بودن دختر پيامبر از خلفا تا لحظه شهادت اينها تهمته ؟؟؟
در ضمن لقب فاروق هم لقب عمر نيست جايي ديگه نگي بهت مي خندن
18 | مسلم | | ١٢:٠٠ - ٠٨ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين


جناب محمد رشيد و همفكران

قرآن دستور ارجاع به رسول(ص) داده است .( و من يطع الرسول فقد اطاع الله ).خود خدا فرموده كه من براي قرآن مبين قرار داده ام. يعني قرآن با پيامبر كافي است پس كسي كه مي گويد: فقط قرآن كافي است، مغلطه مي كند. مگر آيات ( من يطع الرسول فقد اطاع الله) و( ما اتاكم الرسول فخذوه) از خود قرآن نيست ؟ ارجاع به رسول در كنار كفايت قرآن مطرح شده است .

خود قرآن دستور داده كه نزد رسول و پيامبربرويد. اگر من قرآن را كافي مي دانم بايد(و من يطع الرسول) را نيز جزء قرآن بدانم .آيا (ما آتاكم الرسول فخذوه) ارجاع به رسول نيست؟ آيا (اطيعواا لله و اطيعواالرسول ) جزء قرآن نيست
19 | مسلم | | ١٢:٠٠ - ٠٨ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين

براي اثبات حقانيت حضرت علي(ع) در راه روش و منش و همه چيز که فکر بکنيد اين ايه قران کافي است و اين تنها يکي از صدها ايه است پس بايد در ان درايت کرد

خدا با قاطعيت همه را مخاطب قرار مي دهد و اعتقاد به تنزيه صحابه همين جا ابطال است چشم هر بيننده اي اگر کور به جهالت نشده باشد در مي يابد که اوصاف ايه زير همان اوصاف حضرت امير(ع) در جريان جنگ خيبرکه توسط خود پيامبر(ص) بيان شده است ومنظور تحکيم دين با ولايت حضرت امير(ع) و دلداري به پيامبر(ص) از ارتداد تعداد زيادي از صحابه و اين با بشارت به ولايت حضرت امير(ع) و دور شدن اسلام از نابودي بدين وسيله است

يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يحِبُّهُمْ وَيحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يؤْتِيهِ مَنْ يشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ «المائدة/54»
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! هر کس از شما، از آيين خود بازگردد، (به خدا زياني نمي‌رساند)؛ خداوند جمعيتي را مي‌آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نيرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد مي‌کنند، و از سرزنش هيچ ملامتگري هراسي ندارند. اين، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شايسته ببيند) مي‌دهد؛ و (فضل) خدا وسيع، و خداوند داناست.


يحِبُّهُمْ وَيحِبُّونَهُ (آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند) ايا اين همان کلامي نيست که پيامبر (ص) در مورد اقا امام علي(ع) گفتند در روز جنگ خيبر که در کتب شيعه و سني امده ؟

پس بياييد با اميرالمومنين و فرزندانش اشتي کنيم که اينها مورد خطاب خداوند هستند


أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ (در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت) پس همينجا با همين قسمت از ايه خلافت عمربن خطاب به قعر اسفل السافلين مي رود چون او و ابوبکر دقيقا عکس اين سخن خداوند بودند که در مقاله هاي زيادي شما به اين اشاره کرديد از منابع اهل سنت


ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يؤْتِيهِ مَنْ يشَاءُ پس با مشورت کسي به اين مقام نخواهد رسيد بلکه اين مقامي است از جانب خداوند و اسلام را با انهايي که اين مقام را به انها داده تقويت مي کند و پاسداري دين بر عهده انهاست و مردم رها شده نيستند

امروز صبح داشتم خانه يکي از اقوام شبکه نور را نگاه مي کردم در زير نويس ان امده بود اصحاب پيامبر چطور از حق دور شدند با اينکه اينهمه خاطرات خوب با پيامبر داشتند من اين جواب به نظرم مي رسد چطور قوم موسي فقط پس از 40 روز دوري او کافر شدند با اينهمه خاطره از او مگر خاطرات انها با موسي بد بوده يا موسي بد بوده و ايا جانشين موسي حضرت هارون ميان انها نبوده ؟؟ و شما با اين اعتقادادتان خلاف قران هم اجتهاد مي کنيد مثل عايشه و عمر و ابوبکر برويد در مورد عايشه تذکرات قران در مورد زنان نوح و لوط را بخوانيد و ........... هر کس هدايت را بخواهد راههاي ان برويش باز است مگر خودش نخواهد که اين بحث جداييست
20 | مسلم | | ١٢:٠٠ - ٠٨ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين اين مطلب در ترجمه فارسي تاريخ طبري ج 4 ص 1320 نيز آمده است و همچنين ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه ج 12ص 21 مي نويسد : عمر بن الخطاب در توجيه مخالفت با پيامبر ص در نوشتن وصيّت نامه خود مي گويد : من مي دانستم که پيامبر چه چيزي را قصد داشت بنويسد . او اراده نموده بود تا به اسم علي تصريح کند ولي من به جهت مهرباني و احتياط بر اسلام از آن امتناع نمودم . خوب بله مي بينيد گسترش علم تكامل سطح فهم و دانش بشر كم كم حقايق را براي همه انسانها روشن مي كند تا هر كس راه حق(راه علي(ع)) را به راحتي بتواند تشخيص بدهد و غبار غفلت و جهل نابود گردد همانطور كه امروز مي بينيد وهابيت هم به اخر كار خود رسيده است به اميد ظهور امام زمان(عجل الله فرجه الشريف) .
21 | محمد رشيد | | ١٢:٠٠ - ٠٨ فروردين ١٣٨٩ |
جناب پرتو!
در آيه 101 آل عمران پيامبر آيات قرآن را بر مومنين تلاوت ميكند اما اعتصام مومنين فقط به الله است نه پيامبر در پايان آيه دقيقا ميفرمايد :.... و من يعتصم بالله فقد هدي الي صراط مستقيم - و نميفرمايد و من يعتصم بالله و رسوله ...
22 | محمد رشيد | | ١٢:٠٠ - ٠٩ فروردين ١٣٨٩ |
جناب مسلم ؟! آيه 80 نساء را با دو آيه بعدش بخوانيد كجا گفته قرآن با پيامبر كافي است؟ ميفرمايد: هر كه فرمانبرداري كند رسول را بدرستي كه فرمانبرداري از خدا كرده به اين معنا كه فرمانبرداري از رسول در راستاي فرمانبردن از خداست چون پيامبر خود مطيع و فرمانبر خداست و به همين دليل بايد اطاعت شود در آيه 82 كساني را كه از پيامبر اطاعت نميكنند به قرآن ارجاع ميدهد ميفرمايد: افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا" كثيرا" ( 82- نساء) يعني آيا تامل نميكنند قرآن را اگر از نزد غير خدا بود پس ميافتند در آن سراسر اختلاف. آيه 7- سوره حشر كه قسمتي از آن را نوشته ايد ....ما اتاكم الرسول فخذوه ...در رابطه با تقسيم في ء است توسط پيامبر اكرم كه ميفرمايد هر چه به شما داد بگيريد و هر چه از آن منع كرد دست نگهداريد بنابراين تمام اين آيه طولاني را بخوانيد. همچنين در آيه 59 نساء فرموده اطاعت كنيد از خدا رسولش و فرمانروايان از ميان خود ( يعني فرمانرواي مومن) نه آنگونه كه شما به اولي الامر منكم بي توجه بوده ايد و در رابطه با مسائل شخصي و عمومي مومنان و حل و فصل آن است ميفرمايد : يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم ...اي آن كساني كه ايمان آورده ايد اطاعت كنيد از خدا و رسولش و فرمرواياني از جنس خودتان مومن ، براي چه كاري؟ براي حل مسائل و قضاياي شخصي و عمومي چون در آيه بعدش آيه 60 اين مسئله روشن ميشود در آيه 60 ايمان به خدا و آنچه نازل كرده يعني قرآن و آنچه قبل از قرآن نازل فرموده از كسي پذيرفته نيست مگر اينكه براي حل مسائلش به نزد پيامبر يا اولي الامر منكم برود نه به نزد طاغوت ، و فرمان الهي اين است كه به حاكم طاغوت كه نقطه مقابل پيامبر و اولي الامر منكم است كفر ورزيده شود .ميفرمايد: الم تر الي الذين يزعمون انهم امنوا بما انزل اليك و ما انزل من قبلك يريدون ان يتحاكموا الي الطاغوت و قد امروا ان يكفروا به و يريد الشيطان ان يضلهم ضلالا بعيدا (60- نساء) آيا نديدي به سوي كساني كه گمان ميكنند كه ايمان آوردند به آنچه به سوي تو نازل شده و آنچه پيش از تو نازل كرده ميخواهند كه قضاياي خويش رفع كنند بسوي طاغوت ( سركش در مقابل خدا و كلامش) و حال آنكه امر شده كه به او ( هر طاغوتي ) كفر ورزيده شود و ميخواهد شيطان كه ايشان را در نهايت گمراهي اندازد. رب العالمين قرآن را كافي ميداند قرآني كه مستقيما بر پيامبر وحي ميشود و پيامبر اولين مطيع آن است. آيه 50 و 51 عنكبوت را بخوانيد : و قالوا لولا انزل عليه آيات من ربه قل انما الا يات عنداللّه و انما انا نذير مبين (50) اولم يكفهم انا انزلنا عليك الكتاب يتلي عليهم ان في ذلك لرحمة و ذكري لقوم يؤمنون(51) عنكبوت و گفتند چرا فرستاده نشد بر اين پيغمبر نشانها (معجزه ها) از جانب پروردگار وي بگو جز اين نيست كه نشانها ( معجزات) نزد پروردگار من است و جز اين نيست كه من انذار دهنده اي آشكارم (50) آيا كافي نيست ايشان را آنكه فرستاديم بر تو ( منظور حضرت رسول) كتاب ( قرآن) كه تلاوت ميشود بر آنها ؛ همانا در اين رحمت و پندي است براي قومي كه ايمان مي آورند.
23 | مسلم | Iran - Sīrjān | ١٢:٠٠ - ١١ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين حديث ثقلين و راه نجات حال به تحقيق و بررسى پيرامون مسأله رهبرى و جانشينى بعد از رسول گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) بپردازيم زيرا اختلافي ترين مسأله هم همين موضوع است، و قطعاً پيامبر گرامى هم مى دانست که بعد از رحلت آن حضرت بين امّت اختلاف واقع خواهد شد، بنا بر اين آيا راه حلّى براى رفع اختلاف ارائه داده اند يا خير؟ و يا اينکه آن حضرت ـ العياذ باللّه ـ در اين جهت کوتاهى نموده است با اينکه آن حضرت فرموده است: «تفترق أمّتي على بضع وسبعين فرقة»(1). (پس از من، امّت من بيش از هفتاد فرقه خواهد شد). ولى با مراجعه به کتب فريقين (شيعه و سنّى) در مى يابيم که رسول گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم)براى رفع اختلاف و ايجاد وحدت، راه را نشان داده و تکليف را نيز روشن نموده، و بهترين عامل وحدت را تمسّک به قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) معين فرموده است. سخن رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) پيرامون عامل وحدت، در منابع روايى فريقين با سندهاى متعدّد و صحيح بلکه به صورت متواتر بيان شده است. و مى توان گفت: بهترين عامل بلکه منحصرترين راه براى تقريب ميان مذاهب و وحدت ميان مسلمانان عمل به توصيه رسول اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در تمسّک به قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) که ضامن هدايت و بيمه از هر گونه ضلالت و گمراهى است مى باشد. «إنّي تارک فيکم ما إن تمسّکتم به لن تضلّوا بعدي ، أحدهما أعظم من الآخر ، کتاب اللّه حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتي أهل بيتي ولن يتفرّقا حتّى يردا علي الحوض، فانظروا کيف تخلفوني فيهما»(2) (من دو چيز گرانبها در ميان شما به يادگار مى گذارم، اگر به آن چنگ زديد هيچگاه گمراه نخواهيد شد، يکى از اين دو بزرگتر و مهمتر از ديگرى است، کتاب خدا «قرآن» اين ريسمان الهى که از آسمان تا زمين کشيده شده است، و عترت و خاندان من، اين دو از هم ديگر جدا نخواهند شد تا کنار حوض بر من وارد شوند، پس بينديشيد که چگونه حق مرا در باره اين دو اداء مى کنيد). در برخى از روايات بجاى ثقلين تعبير به دو خليفه و جانشين شده است. إنّي تارک فيکم خليفتين : کتاب اللّه ... وعترتي أهل بيتي، وأنّهما لن يفترقا حتّى يردا علي الحوض ) (3)). و در بعضى از روايات آمده است: «فلا تقدّموهما فتَهلِکوا، ولا تُقَصِّروا عنهما فتهلکوا، ولا تعلّموهم فإنّهم أعلم منکم»(4). (بر آنان پيشى نگيريد و فاصله نداشته باشيد که موجب هلاکت است، و در مقام آموزش به آنان نباشيد که آنان از همه شما داناتر هستند). جالب اينجاست که برخى از مفسران بزرگ اهل سنّت مانند فخر رازى اين حديث را در ذيل آيه (وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا)(5) (و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراکنده نشويد) آورده اند(6). ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ (1) المستدرک على الصحيحين: ج 3 ص 547 والمحلّى: ج1 ص 62. (2) صحيح الترمذي:ج 5 ص 329، ح 3876، ط. دار الفکر، الدرّ المنثور للسيوطي: ج6 ص 7، و 306، الصواعق المحرقة: 147 و 226، ط. المحمّدية، أسد الغابة: ج 2 ص 12، تفسير ابن کثير: ج4 ص 113. (3) مسند أحمد:ج5 ص 182و189، من حديث زيد بن ثابت بطريقين صحيحين. مجمع الزوائد: ج 9 ص 169، الجامع الصغير للسيوطي: ج1 ص409، الدرّ المنثور: ج2 ص 60. (4) المعجم الکبير: ج5 ص 166 ح 4971، مجمع الزوائد: ج9 ص 163، الدرّ المنثور للسيوطي: ج2 ص 60. (5) آل عمران: 103. (6) تفسير الکبير (مفاتيح الغيب) : ج7 ص 173. در 13 منبع معتبر اهل سنت ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- پس ائمه و قران يک نورند لذا اين ايه مرتبط به انها هم ميشود لَا يأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَينِ يدَيهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ «فصلت/42» که هيچ گونه باطلي، نه از پيش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمي‌آيد؛ چرا که از سوي خداوند حکيم و شايسته ستايش نازل شده است والسلام عليكم و احمه الله
24 | مسلم | Iran - Sīrjān | ١٢:٠٠ - ١١ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين جناب محمد رشيد شما مثل اينكه نوشته و مطالب ما را نمي خوانيد جواب اين نوشته هايتان را در قسمتهاى قبل به طور مفصل بيان شد در همان قسمت دوم كه در مورد ايه مباركه «أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء: 59) در توضيح الْأَمْرِ مِنْكُمْ و جانشينى ائمه اطهار و ابلاغ ان به وسيله پيامبر(ص)اشاره كرديم و انچه بايد گفته شده است و جاي تكرار نيست اگر در نوشته هاى گردانندگان محترم سايت توجه مى شد مي فهميديد كه عمر توهين بزرگى به پيامبر اعظم كرده و اين فى نفسه گناهى نابخشودنى است و نتايج اين گناه بزرگ همچنان دامان امت اسلام را گرفته رها نمى كند و اين اهانت سراغاز بيچارگي و انحراف امت اسلام شد اين جمله شما كم لطفى به نبى مكرم اسلام است كه :قرآن شخص پيامبر زنده را گفته و نگفته به احاديث و نطق و موعظه پيامبر قبل از وفاتش يا بعد از وفاتش مراجعه كنيد ! بايد توجه داشته باشيم كه پيامبر (صل الله عليه و اله و سلم) رحمت براى عالميان است و ايشان رحمت و نور خداست و رحمت و نور خداى منان هرگز خاموش نخواهد شد و اهانت وهابيها به ايشان از روى حماقت و نادانى ان ها است و اگر شيعه به زيارت ايشان مى رود به خاطر سنگ و چوب نيست براى احترام به نور و رحمت خداوند است برادر عزيز ما معلمي داشتيم كه به مدينه منوره مشرف شده بود ايشان مي گفت به شيعيان خيلي توهين مي كردند من به يكي از انها گفتم شما فرزند خودت را مي بوسي گفت بله گفتم ايا اين شرك است مقداري فكر كرد گفت نه گفتم اگر شيعيان ضريح پيامبر مكرم اسلام را مي بوسند به خاطر اين است كه او را از فرزندانشان بيشتر دوست دارند نه اينكه او را (نعوذبالله)بپرستند. والسلام عليكم و رحمه الله
25 | محمد رشيد | | ١٢:٠٠ - ١١ فروردين ١٣٨٩ |
جناب مسلم ! اين گفته شما: بله قران كافي است ولي در صورتي كه همه ان را قبول كنيم و به پيامبر(ص) هم رجوع كنيم پيامبر مگر زنده هستند كه شما انتظار داريد به نزدشان رجوع كنيم تا ايشان به ما فرمان بدهند و ما اطاعت كنيم ؟؟ اگر بگوئيد احاديث پيامبر كه هست اولا كه قرآن شخص پيامبر زنده را گفته و نگفته به احاديث و نطق و موعظه پيامبر قبل از وفاتش يا بعد از وفاتش مراجعه كنيد ! شما چه ميگوئيد ؟!
26 | مسلم | Iran - Sīrjān | ١٢:٠٠ - ١١ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين ببخشيد كه من به اين سايت چند روزي دست رسي نداشتم و نتوانستم مطالب را ببينم جناب محمد رشيد اين برادر كوچك شما جواب شما را در قسمتهاي قبل داد و علت كفايت قران را اعلام داشت اگر درست ان را مي خوانديد يا مقداري تدبر مي كرديد پاسخ بسيار روشن بود و احتياجي نبود اين مطالب را به هم ببافيد و اين خود نشان از ان دارد كه بايد به پيامبر(ص) و ائمه (عليهم السلام) در مسائل تفسير قران رجوع شود اگر درست دقت مي كرديد شما با ايات قراني كه اورديد خودتان جواب خودتان را داده ايد و اين به خاطر قدرت خداوند يگانه منان است كه افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا" كثيرا" ( نسا,:82) اولم يكفهم انا انزلنا عليك الكتاب يتلي عليهم ان في ذلك لرحمة و ذكري لقوم يؤمنون(عنكبوت:51) بله قران كافي است ولي در صورتي كه همه ان را قبول كنيم و به پيامبر(ص) هم رجوع كنيم ما گفتيم اگر ((من قرآن را كافي مي دانم بايد(و من يطع الرسول) را نيز جزء قرآن بدانم .آيا (ما آتاكم الرسول فخذوه) ارجاع به رسول نيست؟ آيا (اطيعواا لله و اطيعواالرسول ) جزء قرآن نيست)) . بايد اين مطلب زير را اويزه گوش خودمان كنيم قرآن كتابى است كه براى هدايت مردم نازل شده است و به همراه سنّت نبوى تبين و تفسير مي‌شود. يعنى كتاب و سنت مكمل يكديگر هستند. در اين رابطه بايد توجه داشته باشيم كه تمام معارف اسلام اعم از عقايد، احكام و ... اصولشان در قرآن مجيد است و شرح و تفسير آنها در سنّت نبوى است. بدين سبب خداوند متعال اطاعت خود را با اطاعت از رسول اكرم(ص) مقرون ساخت و فرمود: «أَطِيعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ»(آل عمران: 132) و «أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ» (نساء: 59) و «وَ أَطِيعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ» (انفال: 1) وهم چنين خداوند متعال معصيت وتخلّف از رسول(ص) را مقارن با معصيت ومخالفت خودنمود و فرمود: «وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ» (جن: 23) وهم چنين خداوند متعال اختيار خدا و رسولش را بر اختيار آدميان برتر و مقدم داشته است: «وَ مَا كَانَ لِمُؤْمِن وَلاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُّبِيناً» (احزاب: 36) هم چنين خداوند متعال بيان نمود كه رسول اكرم(ص) حجّت خداست بر خلق در قول و فعلش واينكه خداوند متعال او را رهبرى قرار داد كه مردم بايد از او پيروى نمايند. براى نمونه چند آيه از آياتى كه اين مضمون را در بردارند ذكر مي‌نماييم: 1. «فَآمِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ». (اعراف: 158) 2. «وَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا». (حشر: 7) 3. «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ». (احزاب: 21) 4. «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى». (نجم: 3 و4) پيامبر اكرم(ص) اينچنين پيش بينى فرمودند: پس از من مردمى مي‌آيند كه مي‌گويند: براى ما قرآن بخوانيد كه قرآن ما را كفايت مي‌كند و اين افراد به احاديث رسول(ص) توجه نمي‌كنند. اين پيشگويى نبى اكرم(ص) دقيقاً به وقوع پيوست. از اولين كسانى كه اين چنين نظريه را مطرح كرد خليفه دوم عمر بن خطاب بود كه گفت: حسبنا كتاب الله. پس تكليف پيروان او يعنى اهل سنت (سنت عمر) روشن است (سنت عمر هم يعني همان بدعت) (براي اطلاع بيشتر از بدعت بودن سنت عمر مقالات زيادي در همين سايت هست كافي است جستجو كنيم). هم چنين امام شافعى (در قرن دوم) در كتاب الام باب حكاية قول الطائفة التى ردّت الاخبار كلّها از كسانى نام مي‌برد كه قائل به تمسّك قرآن بدون توجّه به سنّت بودند. خب ديگر فكر كنم گفته شد انچه بايد گفته مي شد اما در مورد امام و جانشين بعد از پيامبر (ص) پيامبر اكرم(ص) از روزهاى نخستين تبليغ دين، به امر تعيين جانشين پس از خود توجه داشت و براى آن تدبير مي‌نمود اما باز هم پيشگويي پيامبر صلي الله عليه و آله درباره افراد ديگر نيز به وقوع پيوست آن گاه نمايندگان مدينه از آن جمله عباده بن صامت قبل از هجرت در عقبه با پيامبر صلي الله عليه و آله هم پيمان شدند؛ كسانى كه قصد بيعت با رسول اكرم(ص) را داشتند، پيامبر اكرم(ص) براى بيعت با آنها مفادى را تعيين مي‌نمود تاپس از بيعت به عمل نمودن آنها، متعهد شوند. عبادة بن صامت مي‌گويد: بيعت كرديم با رسول الله(ص) برگوش دادن و اطاعت كردن در هرحال (در سختى و آسانى) و در امر دلخواه و امر ناخوشايند (يعنى اطاعت كامل از نبى اكرم(ص) چه امر حضرت دلخواه باشد و چه ناخوشايند) واينكه نزاع نكنيم در هيچ امرى با اهل آن امر. (متن بيعت عبادة بن صامت از زبان خود او: «بايعنا رسول الله على السمع والطاعة وفي العسر واليسر والمنشط والمكره، وان لا ننازع الامر اهله... » صحيح بخارى، كتاب الاحكام باب كاف يبايع الامام الناس الامام ج1، 4 / 163.) مقصود از اهل آن امر، همان كسانى هستند كه خداوند متعال در قرآن مجيدش فرمود: «أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء: 59) اما متأسفانه عباده بن صامت از جمله كساني بود كه در سقيفه بني ساعده در واگذاري اين امر به اهلش نزاع كرد. در حالي كه پيامبر اكرم(ص) مصداق واقعى جانشين واولى الامر پس از خود را مشخص نمودند ونام او را ذكر و وجود مقدسش (على ابن ابيطالب(ع)) را به همگان نشان دادند و دستان اورا بالا بردند و فرموند: «من كنت مولاه فهذا علىّ مولاه». بنابراين بايد بگوييم همانطور كه در قرآن كريم نماز واجب شده و سپس پيامبر اكرم(ص) تعداد ركعت‌هاى نمازها و كيفيّت آنها را براى ما مشخّص نمودند در امر جانشين خود نيز اينگونه عمل كردند يعنى ابتدا خداوند متعال فرمود: از اولى الامر تبعيت كنيد پس نبى مكرم اسلام مصداق اولى الامر را مشخص نمود. در واقع قرآن كريم نه تنها در مسئله امامت بلكه در بسياري از امور، فقط كليّات را بيان مي‌كند. به اين نكته نيز توجه شود كه در كتب اهل تسنن رواياتى نقل شده كه پيامبر اكرم(ص) تعداد ائمه پس ازخود را دوازده نفر دانسته و فرموده‌اند كه تمام اين دوازده نفر از قريش هستند كه البته اين روايات دليل بر صحّت عقيده شيعيان در ارتباط با امامت است. (صحيح مسلم 6 / 3 و4، باب الناس تبع لقريش ازكتاب الامارة، وط. تحقيق محمّد فؤاد عبدالباقي ح1821، ص1453، هم چنين صحيح بخارى 4 / 165، كتاب الاحكام. وسنن ترمذى، باب ماجاء فى الخلفاء من ابواب الفتن 6 / 66 ـ 67 و سنن ابى داود 4 / 106 و مسندالطيالسى ح767، 1278، ومسند احمد 5 / 86 ـ 90 و93 ـ 101و106 ـ 108، و كنزالعمّال 13 / 26 ـ 27، وحلية ابى نعيم 4 / 333.) لكن معمولاً علماء براى عدم ذكر نام امام در قرآن كريم دليل ديگرى نيز ذكر مي‌كنند كه بدين شرح است: قرآن كريم مي‌فرمايد: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ». (حجر: 9) طبق اين آيه تعداد كمى از متكلّمان خصوصاً از متقدمين قائل به صرفه بودند. متكلمان قائل به صرفه عقيده داشتند كه بر طبق آيه فوق الذكر كسي كه ميخواهد آيه‌اى را تحريف كند خداوند متعال از طريق غيب جلوى اورا مي‌گيرد و موفق به تحريف نمي‌شود مثلاً فرشته‌اي دست اورا مي‌گيرد ولى مااين عقيده را قبول نداريم بلكه معتقديم كه خداوند متعال از طُرُق ظاهرى و معقول جلوى كسانى كه قصد تحريف قرآن را دارند مي‌گيرد بر طبق اين عقيده خداوند با عدم تصريح به نام امام جلوى تحريف قرآن را گرفت چرا كه اگر مثلاً نام على بن ابيطالب(ع) به عنوان جانشين پيامبر(ص) عنوان مي‌شد قطعاً مخالفين براى حذف آن تمام سعى خود را مي‌كردند درحالى كه ما معتقديم خداوند متعال با عدم ذكر نام كسى كه مخالفين زيادى داشت مانع تحريف قرآن شد و قرآنى كه اكنون در دست ماست نه چيزى به آن اضافه و نه چيزى از آن كم شده است اين مختصري بود و براى اثبات عقيده شيعه در مورد امامت و جانشينى رسول اكرم (ص) دلايل بي شمارى در قران و كتب اهل سنت (سنت عمر) كه بيشمار است و همين مقدار اندك كافى است. والسلام عليكم و رحمه الله
27 | محمد رشيد | | ١٢:٠٠ - ١٢ فروردين ١٣٨٩ |
جناب مسلم ! مثل اينكه شما بحث را عوض ميكنيد البته اشكالي ندارد بنده از قبر و احترام به قبر و ... صحبت نكردم عرضم اين است بنا به آيه «أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء: 59) پيامبر صلي الله عليه و سلم بايد زنده باشند تا فرمان بدهند و ما اطاعت كنيم همينطور ائمه شما شيعيان هم كه زنده نيستند تا به شما فرمان بدهند و اطاعت نمائيد و جواب شما كه ميگوئيد زيارت قبر و بوسيدن ضريح آن براي احترام به نور و رحمت خداوند است ارتباطي با سوال قبلي بنده در پست 24 ندارد تازه سوال ديگري هم كنارش ميايد : مگر اصحاب و مومنان در زمان حيات رسول الله ايشان را مي بوسيدند كه شيعه ها الان ضريح قبر پيامبر را ميبوسند ؟! در واقع اين خود نوعي بدعت در دين است.
28 | كميل (براي محمد رشيد) | | ١٢:٠٠ - ١٢ فروردين ١٣٨٩ |
جناب رشيد ببخشينا ولي نه که اربابتون عمر وقتي پيامبرزنده بود خيلي حرفاشو قبول ميکرد!!!! هرچي پيامبر حلال ميکرد اون حرومش ميکرد و برعکس . حالا ميگي اگه پيامبر زنده بود؟؟؟
پيامبر و ائمه(ص-ع) تفاسير آيات رو ديکته ميکردند تا اصحاب دونه دونه بنويسن . آن بزرگواران ميفرمودند : اينها را براي برادرانتان در عصري که امام آنها پيششان نيست نگهداريد .
حالا شيعيان از اون روايات براي تفسير آيات قرآن استفاده ميکنن . اما اهل عمر بي بهره اند چون اين روايات با عقايد خود و موالي آنها سازگار نيست.درنتيجه شروع به تفسير به راي کرده و توسل و شفاعت واقعي و عصمت و... را رد کرده و با تفسير غلطي از اياک نستعين شيعه را مشرک معرفي کرده و با توسل به آياتي مثل فاقتلوا المشرکين حيث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم و اقعدوا لهم کل مرصد... به اين نتيجه رسيده اند که شيعه را بايد کشت. بعد به همديگربهشت را بشارت داده اند. اينست نتيجه حدايي ثقلين .
29 | فائز | | ١٢:٠٠ - ١٤ فروردين ١٣٨٩ |
به جناب محمد رشيد : گفته شما در کامنت 18 : در آيه 101 آل عمران پيامبر آيات قرآن را بر مومنين تلاوت ميكند اما اعتصام مومنين فقط به الله است نه پيامبر در پايان آيه دقيقا ميفرمايد :.... و من يعتصم بالله فقد هدي الي صراط مستقيم - و نميفرمايد و من يعتصم بالله و رسوله ... با توجه به گفته عمر : قرآن براي ما کافي است . و همچنين تحليل شما از آيه نه تنها عمر بلکه قرآن نيز زير سوال مي رود . زيرا اعتصام به خدا طبق خود قرآن کافي است و ديگر نيازي به قرآن هم نيست . و هركس فطرتاً احساس نياز به خدا كرد خودش بايد هر طور كه شده و به هر طريقي و بدون نياز به هيچ راهنمايي از نوع خود مشكل خود را حل كند . خدا هم حتما نعوذ بالله از سر بيكاري پيامبران و كتبشان را فرستاده اين آيه معاني عميقتري دارد لطفا دست از اين سطحي نگري بر داريد. با توجه به اين آيه و آيات ديگر قرآن اعتصام به خدا همينجوري الکي نيست . و شرط اين اعتصام قرآن و رسول خدا است . همين يک جمله عمر دليل بر مردود بودن اوست . سواليست كه خيلي ذهن مرا مشغول كرده كه البته با موضوع اصلي اين قسمت فاصله دارد و از گروه پاسخ به شبهات خواهش دارم كه به آن پاسخ دهند . و آن اينكه مشكل اهل تسنن با بوسيدن ضريح قبر چيست ؟ اين بوسيدن و در واقع اين بدعت !!! چه ضربه مهلكي بر پيكره اسلام وارد مي آورد؟ و سوال ديگري كه از محمد رشيد دارم اين است كه دانستن و يا نداستن اينكه اصحاب و مومنان در زمان حيات رسول الله ايشان را مي بوسيدند چه ربطي به بوسيدن ضريح قبر پيامبر در حال حاضر مي تواند داشته باشد ؟ و چگونه مي توان اين مسئله را بدعت دانست ؟ اين بوسيدن و در واقع اين بدعت !!! چه ضربه مهلكي بر پيكره اسلام وارد مي آورد؟
30 | مسلم | | ١٢:٠٠ - ١٤ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين به طور مفصل پاسخ جناب محمد رشيد در كامنت 23 و 26 وجود دارد كه از كتب خودشان هم هست و ايه (نساء: 59) معلوم مي شود وَأُولِي الْأَمْرِ چه كساني هستند

پاسخ:

31 | اهل يمين | | ١٢:٠٠ - ١٤ فروردين ١٣٨٩ |
وقتي همه مروجين دين قبول دارند /ديگر فرق ضاله را نمي دانم:
که پيامبر ، فرستاده خداست و معصوم نيز مي باشد بدين معنا که هيج زماني و وقتي کژي و نافرماني و و نعوذ باا... گناه و معصيتي از ايشان و همه معصومين سر نمي زند و قبول ارديم که حضرت ختمي مرتبت اولولعزم مي باشند و از طرفي پيام آور وحي هستند پس چطور خليفه ...... جرات مي کند به پيامبر عظيم الشان اسلام از بکار بردن لفظ هزيان استفاده کند مي دانيد هزيان يعني چه / بدبن معنا " نعوذ با... ايشان دارد دري و وري و سخنان بيهوده ميفرماينند ....يعني شخصيتي که پيام آور دين مبين اسلام ااست و معجزه آن قران مي باشد به نقل از حضرت ربوبيت آن وقت در هنگام مرگ ايشان هزيان مي گويند /
البته به نظر شخصي من اون موقع اين طور استنباط مکرده که اگر پيغبر دست به دوات و قلم بشود ان وقت ديگر براي همشه زحمات چندين ساله اش به باد مي رود جهت جانشين بودنش و چون مدونسته کا اگر پيامبر وصيت نمايند تا بعد از ايشان مردم به گمراهي و تفرقه نيفتند / نيت پليد خود را که از ابتدا به جهت حسادت و ... که نسبت به حضرت علي عليه السلام در دل خود داشته و در همه عرصه هايي که پيامبر در اظطرار و همياري و همفکري و از جانگذشتن و از لحاظ لمي و شجاعت و مديرت مالي به گرد پاهاي حضرت علي نمي رسيدن / فضا بايد اين جوري کند تا بتواند به هدف پليد خود برسد و تفرقه را بين امت اسلامي نطفه اش را بزارد.
و از طرفي بدليل اينکه اين شخص -خليفه دوم -شهوت قدرت طلبي آن و هم دستانش که در سن ميانسالگي مجبور بودنداعتقاد ظاهري با اسلام اوردند - اون هم چون مي ديدند که ديگه اکثريت دارند يکتا پرست مي شوند و منافع مادي شان را که قبلاً تآمين بود و حالا با امدن دين مبين اسلام به خطر مي افتد ناچاراً ايمان مي آورند - استدلال - نامه اي که خليفه دوم بعد ازبيعت گرفتن حضرت علي عليه السلام به در خانه حضرت زهرا سلام ا... عليه رفتن وقضايايي که از روي حسد و کينهاي که در طي اين چندسال با مولا داشتند به مرحله اجرا دراوردند و تنها کسي که از روي دلسوزي براي امت اسلام سکوت اختيار مي نمود تا اختلاف بيشتر نشود و تمامي زحمات چندين ساله پيامبر نيز از بين نرود و اين مطلب را انها فهميده بودند و براي اين اعمال زور کنند به اين معنا که بايد به هر روشي که مي توانند در اين موقيت بدست آمده ضربه اي که در اين چند سال بعد از رسالت پيامبر داشتند را وارد کنند به خود جرات مي دهنند که پيامبر عظيم الشان اسلام را ه به هزيان گويي معرف نمايند .
ما ديگه از هر فرصتي براي اينکه به آقايان سني و ديگران و فرق ديگه بفهمانيم که براي رضاي دل خودتان از اين ساده نگري و کوتاه انديشي دست بکشيد و به ياري حضرت حق را اصلي را بيابيد و بپيمائيد . انشاا... با آرزوي روزي که خداوند صاحبمان را برساند .
يا علي
32 | مسلم | | ١٢:٠٠ - ١٤ فروردين ١٣٨٩ |
بسم الله الرحمن الرحيم و اياه نستعين نوشته هاي ما را يک بار ديگر بخوانيد همه چيز مشخص شد ما جواب اشکالي که به ما مي گيريد را روشن کرديم و هم در مورد زيارت که اين اساسي ترين اشکال به ما شيعيان در سرزمين عربستان است شما مي گوييد بنا به آيه «أَطِيعُوا اللّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء: 59) پيامبر صلي الله عليه و سلم بايد زنده باشند تا فرمان بدهند پيامبر اکرم بعد وفاتشان جانشينان خود را تعيين نمودند و بعد ايشان مردم رها شده نيستند اين طبق حديث ثقلين روشن است «إنّي تارک فيکم ما إن تمسّکتم به لن تضلّوا بعدي ، أحدهما أعظم من الآخر ، کتاب اللّه حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتي أهل بيتي ولن يتفرّقا حتّى يردا علي الحوض، فانظروا کيف تخلفوني فيهما»(2) (من دو چيز گرانبها در ميان شما به يادگار مى گذارم، اگر به آن چنگ زديد هيچگاه گمراه نخواهيد شد، يکى از اين دو بزرگتر و مهمتر از ديگرى است، کتاب خدا «قرآن» اين ريسمان الهى که از آسمان تا زمين کشيده شده است، و عترت و خاندان من، اين دو از هم ديگر جدا نخواهند شد تا کنار حوض بر من وارد شوند، پس بينديشيد که چگونه حق مرا در باره اين دو اداء مى کنيد). شما مي گوييد همينطور ائمه شما شيعيان هم كه زنده نيستند تا به شما فرمان بدهند و اطاعت نمائيد که مي گويد ما امام زمانمان زنده نيست ايشان (حضرت مهدي) به امر خدا ظهور خواهند کرد و بر شيعيان خود ولايت دارند در زمان غيبتشان هم خودشان مشخص کردند که مردم به علما و راويان حديث مراجعه کنند غيبت ايشان به امر خداوند است و به امر خدا پايان مي پذيرد شما مي گوييد مگر اصحاب و مومنان در زمان حيات رسول الله ايشان را مي بوسيدند كه شيعه ها الان ضريح قبر پيامبر را ميبوسند ؟! اين هم از ان حرفها بود پس نه خير حتما ايشان احترام و بوسيدن دست را بدعت و شرک مي دانست!! جواب خيلي روشن است شما چرا اينقدر حاشيه مي رويد؟
33 | وطنخواه | | ١٢:٠٠ - ٢٥ فروردين ١٣٨٩ |
باسلام چرا به شخصييت و گفته هاي خود عمر در كتب اهل بدعت اِشاره نمي كنيد اينقدر به بيراهه ميرويد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!! براي شناخت شخصييت رهبر چه حجتي بهتر از گفته هاي خودش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ازمحمد بن سعد در طبقات الكبرى جلد 3 صفجه 289 چاپ بيروت سال 1377قمري -1957ميلادي از زبان عمر آمده كه مابقي في شئ من امر الجاهليه الا اني لست ابالي الي الي الناس نكحت و ايهم انكحت . ارزش شخصييت اينگونه آدمهاي هرزه گرد در نظر انسانهاي عليم و فرهيخته چقدر است ؟؟؟؟؟؟ وي طبق گفته خودش رهبر همجنسبازان اهل بدعت و جهان است . اورا چه به رهبري پاكان و مومنان!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خواهشا اينقدر كبري صغري نچينيد. ماراهم يك جمله بس بقول عقلا العاقل اشاره.
34 | محمدبيگي | | ١٦:٤٢ - ٢٧ خرداد ١٣٨٩ |
با اين شبهاتي كه شيعيان مطرح مي كنند،‌ شخصيت پيامبر را زير سوال مي برند. پيامبري كه شما از آن ياد مي كنيد 23 سال پيامبري كرد و به فكر نوشتن يك وصيت نامه نبود! 23 سال پيامبري كردند و جانشين خود را به روشني مشخص نكردند و آنقدر ترسو و ضعيف بوده اند كه در مقابل افرادي مانند ابوبكر و عمر كم آورده بودند. پيامبري كه از زن خود مي ترسيد و اختيار آن را نداشت.
من پيامبر شجاع تر و انديشمندتري را قبول دارم. نه پيامبري كه شما به تصوير مي كشيد.
35 | عارفه | | ١٣:٤٦ - ٢٨ خرداد ١٣٨٩ |

اقاي محمد بيگي

چه مراسمي ميتونه روشن تر و واضح تر از واقعه غدير خم باشه؟؟
پيامبر قبل از غدير خم نيز جانشين خودشون يعني امير المومنين علي ع را انتخاب كرده بودند البته به اذن و دستور خداوند. ولي در غدير خم نيز به طور علني و در حضور مسلمانان اين مراسم باشكوه را برگزار كردند و اين مراسم نيز باز با دستور خداوند بود و با نزول ايه 67 سوره مائده::« يا ايها الرسول بلغ ماانزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس ان الله لا يهدي القوم الكافرين»
واقعا خودتون قضاوت كنيد چه مراسمي ميتونه با شكوه تر و به عظمت مراسم غدير خم برگزار بشه؟ چرا بيخودي مي خواهيد حقيقت را انكار كنيد ؟
ميتونيد براي رسيدن به حقيقت راست كتابهاي اهل شيعه را بدون تعصب مطالعه كنيد مثلا منتهي الامال نيز بطور دقيق و با جزئيات تمام اين واقعه توصيف كرده اند. كمي مطالعه كنيد لطفا...

36 | مجيد م علي | United Arab Emirates - Dubai | ١٦:٤٣ - ٢٨ خرداد ١٣٨٩ |
با سلام
جناب محمد بيگي , دوست عزيز اين ما نيستيم كه نعوذ بالله قصد زير سوال بردن شخصيت معظم حضرت محمد صلي الله عليه و اله و سلم را داشته باشيم .نه والله بلكه اين شما هستيد كه با اصرار بر 1 و 2 و 3 خليفه رسول بودنشان سعي در نابود كردن شخصيت معظم له را داريد .
خليفه هاي ترسو , كم علم , زورگو , شكمپرست و بي تدبير از مشخصات مبين اون سه نفر است و نه امامان ما كه در شجاعت .علمشان, صبر شان , قناعتشان , و تدبيرشان و و و زبانزد دوست و دشمن بوده و هست و خواهد بود .

يا علي
37 | محب الزهرا | Iran - Yazd | ٠٩:٣٤ - ٢١ مرداد ١٣٨٩ |
شماره 34 پيامبر عظيم الشان ما کسي نيست جز رحمت اللعالمين محمد مصطفي صل الله عليه واله وسلم که شجاتر ين خلق عالم بزرگتر ين شخصيت کائنات باعث ايجادکائنات رحمت وبرکت براي جهانيان فخر عالم امکان سيد وسرور مخلوقات ختمي مرتبت رسول الله 0صل الله عليه واله وسلم پدر سيده النساءالعالمين فاطمه سلام الله عليه 0 برادر و پسر عموي شير خدا علي مرتضي سلام الله عليه و فرزندانش حسن وحسين سرور واقاي جوانان بهشت و امامان پاک ومطهر عليهم السلام که از نسل مبارک ان حضرت ميباشند 0 اري اين پيامبر ماست نه ان پيامبري که العياذ بالله 0 نستجير بالله 0 پناه بر خدا وزبانمان لال باد که اگر عقيده داشته باشيم در اواخر عمر شريفشان هذيان0 0 و يا در پشت بام قضاي حاجت و يا در کوچه وبازار همسرش را بر پشت مبارکشان نشاندن و ساز ودهل تماشا ميکردند و ياگاهي جبرئيل براي اذان و 00 بر ديگران نازل ميشد ولي بر ايشان نه و 000000000000 که شما بيشتر ميداند بله پيامبر بزرگ اسلام ص مقام وعظمتشان بالاتر وبرتر از ان است که اين اراجيف بر دامن مطهر و کبريائيشان گردي نشيند 0 اشهد ان محمد رسول الله ص0 و اشهدان علي ولي الله ع 0 محمد رسول الله اشداءعلي الکفار و رحما بينهم
38 | محمد | | ١٣:٠٢ - ٢٢ شهریور ١٣٨٩ |
اولا که پيامبر مرده و زنده ندارد. بلکه براي هر کس که متوجه خداوند باشد و به روز قيامت اعتقاد داشته باشد پيامبر زنده است. لقد کان لکم في رسول الله اسوۀ حسنه ... "آيه 21 سوره ي احزاب" دوما پيامبر في نفسه نمرده است و نبايد او را مرده دانست. دليل 1 ان الله و ملائکته يصلون علي النبي يا ايها الذين آمنو صلو عليه و سلمو تسليما " احزاب آيه 45" آيا سلام دادن به شخص مرده مورد تاکيد قران است؟ و اگي پيامبر مرده است چرا بايد به او سلام داد. 2 در نماز مي‌خوانيم: السلام عليک ايها النبي و رحمۀ الله و برکاته. و اين سلام دادن به انسان زنده است نه مرده. 3 و لا تحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون"آل عمران169" بنا بر اعتقاد علماي شيعه و سني، مقام پيامبران از شهدا بالاتر است پس چگونه شهدا را زنده بدانيم و پيامبران را نه؟ گرچه بر پايه‌ي قران نه تنها شهدا و پيامبران که صديقين و صالحين و مومنين هم زنده هستند و نزد خداوند از نعمت‌ها بهره مي‌برند. " وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا ".
39 | محمد | United States - New York | ١٣:١٥ - ٢٢ شهریور ١٣٨٩ |
در ضمن وقتي کسي مثل عمر در زمان حيات ظاهري پيامبر به ايشان تهمت هذيان گويي مي‌زند چه حکمي دارد؟ کسي که چنين تهمتي را در زمان حيات ظاهري پيامبر به ايشان مي‌زند وقتي پيامبر علي الظاهر از دنيا رفته است چه مي‌گويد؟ بر فرض که پيامبر آن وصيت را مي‌نوشت آيا از چنين شخص وقيحي بعيد نيست که اين تهمت را تکرار کند و نوشته را نيز هذيان بداند؟ آيا اين نادان آيه‌ي " و ما ينطق عن اهوي" را نشنيده بود؟ آيا اين نادان آيه‌ي " اطيعو الله و اطيعو الرسول ..." را نشنيده بود؟ آيا اين نادان آيه‌ي "و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم" را نشنيده بود؟ آيا اين نادان آيه‌ي "من يطع الرسول فقد اطاع الله" را نشينيده بود؟ لعن الله علي القوم الظالمين
40 | عبد الرحمن | | ٠١:٢٤ - ١١ مهر ١٣٨٩ |
با سلام و آرزوي موفقيت روزافزون براي مسلميني که طبق فرمايش رسول اکرم (ص) مردم از دست و زبان آنها در امان هستند
از هرچه بگذريم از طاغوت نمي شود بسادگي گذشت

قبحک الله يا حبتر (عمر)لما صرت علي بنت النبي تتکبر
و ضربت وجه فاطمة اوجع ضربةً بات لها قلب النبي متفطر
ايا عابد الاصنام في حين رشده و من بايمانه ذوي الالباب تنکر
انسيت مکة عبدت اصنام التي تکفل تکسيرها علي الغضنفر
و کسرت شوکة المسلمين بخيبرٍ فقال الحبيب المصطفي متاثر
غدا ساعطي راية الاسلام راعيها الذي تباها بابداعه المصور
کرار علي جيوش الکفر من بدايته و من بصيحته جيش الضلال تبعثر
و تخلفت عن جيش اسامة فحلت بک لعنة الله الي يوم تحشر
فاين هذا منک انت الذي فررت من جيش الکافرين مکرر
فاقتدي الاعراب بجبنک حتي اصبح جيش الروم ينهي و يامر
و في لبنان نصر الله منتصرا علي جيش الصهاينة و مدمر
لانه شبل اشبال المرتضي علي به رفع الدين راسه و يفتخر
ابا حسن المير علي کل مومنٍ و من بسيفه راية الله تنتصر
وصلي عليه الله ما ذر شارق و لاحت نجوم الليل تبتدر
  بعدی [1] [2]  
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها