بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اثبات مشروعیت سنّت از قرآن – آیه 44 سوره نحل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
پرسش:
عده ای روشن فکر نماها گفته اند که ائمه (علیهم السلام) دانشمندان محترم بودند! خواستم ببینم نظر شما درباره این حرف چیست؟
پاسخ:
این بیماری در حوزههای علمیه آغاز شده و نمیدانیم نتیجه آن به کجا خواهد رسید. بعضی از این افراد واقعاً نسبت به اهلبیت معرفت و شناختی ندارند و از زمان ورودشان به حوزه، تنها در «فقه» و «اصول» و «ادبیات» بودند.
اینکه ائمه اطهار (علیهم السلام) ولایت تشریعی دارند یا ندارند، هنوز در دروس خارج ما بحث است. عدهای می گویند که ما دلیلی نداریم جز همان قضیه امام جواد (علیه السلام).
بنده خدمت شما نقل کردم که «مرحوم کمپانی» در کتاب «حاشیهای بر مکاسب شیخ انصاری» مینویسد:
«لهم الولایة المعنویة و السلطنة الباطنیة علی جمیع الأمور التکوینیة و التشریعیة»
ائمه اطهار ولایت معنوی و سلطنت باطنی بر تمام امور تکوین و تشریع دارند.
حاشیة کتاب المکاسب، نویسنده: اصفهانی، محمد حسین کمپانی، ج 2، ص 379، ح 337
همچنین آیت الله خوئی میفرماید:
« لاشبهة في ولايتهم على المخلوق باجمعهم كما يظهر من الاخبار لكونهم واسطة في الايجاد وبهم الوجود، و هم السبب في الخلق، إذ لولاهم لما خلق الناس كلهم وانما خلقوا لاجلهم وبهم وجودهم وهم الواسطة في افاضة، بل لهم الولاية التكوينية لمادون الخالق »
مصباح الفقاهة من تقرير بحث الاستاذ الاكبر آية الله العظمى الحاج السيد أبو القاسم الموسوي الخوئي دامت افاضاته لمؤلفه الميرزا محمد علي التوحيدي التبريزي، المطبعة الحيدرية النجف 1374 ه 1954م، ج6، ص 36
بنده در میان متأخرین سه نفر را دیدم که خیلی زیبا تعبیر کردهاند؛ «مرحوم نائینی»، «مرحوم کمپانی» و مرحوم «آیت الله خوئی». ایشان خیلی مفصل در این زمینه مطالبی آوردهاند.
حتی در خصوص ولایت تشریعی، نظر «آیت الله خوئی» این است که ائمه اطهار (علیهم السلام) میتوانند و ولایت دارند که زن کسی را طلاق بدهند و به عقد خودشان یا کسی دیگر دربیاورند!! این یک نگاه است. بنده تمامی این نظریات را جمع کردم.
این نظر «آیت الله خوئی» است، البته بعضی دیگر از بزرگان همانند «مرحوم کمپانی» و آقای «نائینی» و «آقاضیاء عراقی» و «مرحوم میلانی» (رضوان الله تعالی علیه) چنین نظری دارند.
همچنین «صاحب کفایه» می گوید: در تمام فیوضاتی که از طرف خداوند میرسد، اهلبیت، واسطه فیض هستند. این یک نگاه است و یک نگاه هم این است که آن بزرگواران افرادی عادی بودند، مجتهدی بودند که علمشان قدری از مراجع عظام تقلید بالاتر بود!!
بنده دوستی داشتم اراکی بود، طلبه بود و در آموزش و پرورش هم تدریس میکرد. او در زمینه قرآن خیلی کار کرده بود و الحق و الانصاف در تفسیر و معانی قرآن کریم زحمت زیاد کشیده بود و تمام زحمت خود را روی ارتباط دادن آیات قرآن کریم به همدیگر گذاشته بود.
این قضیه متعلق به زمان حیات «آیت الله مرعشی نجفی» بود. ما نیم ساعت قبل از مغرب در صحن حرم حضرت معصومه میآمدیم و با ایشان بحثهای علمی میکردیم.
بنده میدیدم ایشان در زمینه علوم قرآنی زیاد کار کرده است. انسان باید از هرکسی که علمی داشت استفاده کند. او روزی گفت: اینقدر که من در زمینه قرآن کریم کار کردم، ائمه اطهار کار نکردند. این اندازه که من قرآن بلد هستم، امام صادق بلد نیست!!!
بنده رک به او گفتم: من نمیدانستم که تو اینقدر خر هستی. تو خیلی خری. بنده دیگر با او حرف نزدم و رابطه خود را برای همیشه با او قطع کردم. بعضی افراد که قدری شروع به کار کردن میکنند، خود را گم میکنند.
خداوند «شیخ محمد تقی جعفری» را رحمت کند. ایشان داستانی نقل کرده است که حتماً آقایان کلیپش را دیدهاند. شخصی بود طرفهای تبریز که چند مسجد و مدرسه و حوزه علمیه ساخته بود.
او نقل میکرد که این قضیه مرا گرفت و با خود گفتم: حتماً من خیلی انسان خوبی هستم و مقام بالایی نزد خداوند دارم. روزی در دلم افتاد که به مشهد حرم امام رضا بروم و حضرت را زیارت کنم و در حرم امام رضا اولین کسی که با من برخورد کرد، هر جملهای که گفت من از آن استنباط میکنم که چقدر نزد خداوند آبرو دارم.
او میگفت: بلیط مشهد گرفتم و به زیارت امام رضا رفتم و به حضرت عرضه داشتم که می دانی برای چه آمدم؟ من این همه زحمت کشیدم و این همه تلاش کردم. میخواهم ببینم نظر شما چیست.
در این هنگام دیدم که خانمی از کنار من رد شد و قرار بود خانم اخوی ما به آنجا بیاید. من تصور کردم که ایشان خانم اخوی ماست. جلو رفتم به او سلام دادم و اسم او را بردم. او برگشت و به من گفت: خیلی خری!
چند لحظهای که گذشت، برگشت و باز هم گفت: واقعاً که خری! من خدمت امام رضا برگشتم و گفتم: آقاجان ممنونم، برایم روشن کردی که مقامم چقدر بالاست.
بعضی افراد هستند همین که چند کار خیر انجام میدهند، عُجب آنها را میگیرد و تصور میکنند که فتح الفتوح کردهاند. مثل این رفیق ما که میگفت: آن اندازه که من در مورد قرآن کار کردم، امام صادق کار نکرده است!!
مشکلی که الآن ما در حوزهها داریم، این است که شاید خیلی از افرادی که نسبت به ولایت اهلبیت (علیهم السلام) حرف میزنند یا مقاله مینویسند، مریض هستند. این افراد جزء ورشکستگان سیاسیاند و به دنبال این هستند که ولایت فقیه را زیر سؤال ببرند.
این افراد میبینند اگر رودررو در برابر ولایت فقیه بایستند، برایشان امکان پذیر نیست و سنگین تمام میشود. به همین خاطر ولایت اهلبیت را زیر سؤال میبرند تا بدین وسیله ولایت فقیه را هم زیر سؤال ببرند!!
من با توجه به بحثهایی که در فضای مجازی با افرادی مانند «عابدینی» داشتم، به او گفتم: اگر شما با ولایت فقیه مشکل دارید، مرد و مردانه ادله ولایت فقیه را نقد کنید تا کسی هم بیاید به شما جواب بدهد.
شما ابتدا ادعا میکنید که ائمه اطهار معصوم نیستند و ولایت ندارند و در آخر می گویید: ادله نصب، ما را وا ندارد که ولی فقیه را هم منصوب بدانیم! بنده گفتم: رک بیا در برابر ادله فقیه بایست.
«اللهیاری» شیخ گمراه افغانی که کت و شلواری شده، کراوات می زند و عمامه را هم کنار گذاشته است، علناً اجتهاد را زیر سؤال برده و به قول خودش دارد بحثهای علمی میکند.
ما در شبکه ماهوارهای «حضرت ولی عصر» که از شب عید غدیر به راه انداختیم، شبهای یکشنبه، آقای «عباسی» ایشان را نقد میکند.
او با آن همه انحراف و پستی که دارد، اینقدر مردانگی دارد که علناً میگوید: اجتهاد غلط است، ولی فقیه اشتباه است، مجتهدین حق چنین کاری ندارند!!
آقایان داخلیها هم اینقدر عرضه داشته باشند که بحث ادله ولایت فقیه را از کتاب و سنت زیر سؤال ببرند و نقد کنند. افرادی هم پیدا میشوند که به این افراد جواب بدهند.
این افراد میبینند بهترین راه برای این که ولایت فقیه را زیر سؤال ببرند، این است که ولایت اهلبیت را زیر سؤال ببرند. آنها شروع به نقد و مناقشه کردن میکنند تا نتیجه بگیرند که ولی فقیه هم ولایت ندارد!
عمده این افراد چنین مرضی دارند. شاید از میان هر ده نفری که ما در حوزه علمیه در این فاز نسبت به ائمه اطهار (علیهم السلام) اشکال میکنند، دنبال این قضیه هستند.
حال یکی دو نفر هم شاید ادلهای ندارند و بی سواد هستند یا چیزهایی از اطراف شنیدهاند و شروع به نقالی کردن میکنند یا در فضای مجازی از وهابیت مطالبی نقل میکنند.
همین آقای «آقامیری» نمیدانم چه عقدهای دارد که با طرح مباحثی تحت عنوان «اسلام رحمانی» تمام مقدسات شیعه را زیر سؤال میبرد.
او ادعا میکند که اسلام، اسلام رحمانی است. امام حسین، «حر» را بخشید. علما به شما اشتباه گفتند. خداوند عالم جهنم را آفریده که فقط شما را بترساند.
بنده دو شب پیش این مباحث را گفتم و اتفاقاً جزو پربینندهترین کلیپهای من در فضای مجازی بوده است. بنده گفتم: اگر واقعاً چنین است، شما دیگر برای چه روضه امام حسین را میخوانید و میخواهید مردم را بگریانید؟!
خدایی که اینقدر رحمان است، امام حسین که اینقدر رحمان است که «شمر» و «یزید» و «عبیدالله بن زیاد» و «عمر بن سعد» را میبخشد. دیگر روضه خوانی برای چیست؟! پس این بساط روضه را جمع کنید!
روضه خواندن شما در حقیقت ظلم و جنایات آنها را نشان میدهد. زیارت عاشورا که میخوانید، سراپا لعن دشمنان اهلبیت است. اگر چنین است این زیارت عاشورا را کنار بگذارید.
بنده حدود بیست آیه از قرآن کریم بیرون آوردم که در رابطه با مجرمین است، نه کفار و مشرکین. فرمود:
(إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ مُنْتَقِمُون)
مسلماً ما از مجرمان انتقام خواهیم گرفت.
سوره سجده (32): آیه 22
در این که خداوند ارحم الراحمین است هیچ شکی نیست؛ ولی از آن طرف هم داریم:
(وَ لَوْ شِئْنا لَآتَینا کلَّ نَفْسٍ هُداها وَ لکنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِین)
اگر ما میخواستیم به هر انسانی (از روی اجبار) هدایت لازمش را میدادیم، ولی (من آنها را آزاد گذاردهام) و مقرر کردهام که دوزخ را (از انسانهای بی ایمان و گنهکار) از جن و انس همگی پر کنم.
سوره سجده (32): آیه 13
در اینکه:
(کتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَة)
رحمت (و بخشش) را بر خود حتم کرده.
سوره انعام (6): آیه 12
و:
«یا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه»
زاد المعاد- مفتاح الجنان، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: اعلمی، علاءالدین، ص 432، باب دعاء الجوشن الکبیر
در او هیچ شکی نیست، اما مطلق و بی حساب و کتاب هم نیست. بنده همیشه «دعای افتتاح» را مثال میزنم که فرمود:
«وَ أَیقَنْتُ أَنَّک أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ فِی مَوْضِعِ النَّکالِ وَ النَّقِمَة»
تهذیب الأحکام، نویسنده: طوسی، محمد بن الحسن، محقق / مصحح: خرسان، حسن الموسوی، ج 3، ص 108، ح 38
کسی گناه کرده و پشیمان است. خداوند متعال نسبت به چنین شخصی میفرماید:
(قُلْ یا عِبادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جمیعاً)
بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد.
سوره زمر (39): آیه 53
یا:
(نَبِّئْ عِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیم)
بندگانم را آگاه کن که من غفور و رحیمم.
سوره حجر (15): آیه 49
نقل شده است خداوند عالم از هیچ چیزی به اندازه برگشتن بندهای که از گناه برگردد خوشحال نیشود.
حال اگر کسی عناد دارد و حاضر نیست در طول سال یک مرتبه پیشانیاش با مهر تماس بگیرد و در طول عمرش یک روز ماه رمضان روزه نگرفته است، اگر فقط «یا حسین» و «یا علی» بگوید که مورد بخشش قرار نمیگیرد. ائمه اطهار که پارتی بازی ندارند.
«وَ اللَّهِ مَا مَعَنَا مِنَ اللَّهِ بَرَاءَة وَ لَا بَینَنَا وَ بَینَ اللَّهِ قَرَابَة»
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 75، ح 6
یا:
«مَنْ کانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِی وَ مَنْ کانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُو»
الکافی، نویسنده: کلینی، محمد بن یعقوب، محقق / مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، ج 2، ص 75، ح 3
کسانی که واقعاً عناد دارند و از روی عناد مرتکب گناه میشوند، قطعاً رحمت الهی شامل حالشان نخواهد شد و هیچ شک و شبههای در آن نیست، چه در دنیا و چه در آخرت.
(وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکا)
و هر کس از یاد من رویگردان شود زندگی تنگ (و سختی) خواهد داشت.
فرمود: کسانی که در دنیا خود را با گناه آلوده میکنند و از خداوند متعال اعراض میکنند، ما در دنیا آنها را گرفتار میکنیم.
(وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی)
و روز قیامت او را نابینا محشور میکنیم.
(قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمی وَ قَدْ کنْتُ بَصِیراً)
میگوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردی؟ من که بینا بودم!
(قالَ کذلِک أَتَتْک آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ کذلِک الْیوْمَ تُنْسی)
میفرماید: این بخاطر آن است که آیات من به تو رسید و آنها را فراموش کردی امروز نیز تو فراموش خواهی شد!
سوره طه (20): آیه 124 – 126
ما در کنار رحمت الهی، غضب الهی را هم داریم. مشاهده کنید ما چقدر آیه در قرآن کریم داریم که می فرماید رسول گرامی اسلام هم «منذر» بودند و هم «مبشر». شما یک آیه بیاورید که کلمه «مبشر» بیاید، اما کلمه «منذر» نیاید.
بنابراین عدهای که شعار "اسلام رحمانی" به راه انداختند، دنبال معرکه گیری هستند. برفرض این اسلام رحمانی است. همین مسئولین که «آقامیری» که اینقدر نسبت به آنها توهین و فحاشی میکند، خدایی که «شمر» را میبخشد، آیا مسئولین را نمیبخشد؟
یعنی مسئولین نظام جمهوری اسلامی، از «شمر» و «یزید» و «عمر بن سعد» بدتر هستند؟ او از یک طرف میگوید اسلام رحمانی است و از طرف دیگر هرچه از دهانش بیرون میآید به مسئولین میگوید.
عدهای هم که عقده دارند، مشکل دارند، گرفتارند و از مسئولین و نظام ناراحت هستند در جلسه این شخص مینشینند و عقدههایشان را خالی میکنند.
ایشان در روز عاشورا میگوید: "حضرت علی اسامی فرزندان خود را «ابوبکر» و «عمر» و «عثمان» گذاشت. در کربلا «ابوبکر بن علی»، «عمر بن علی» و «عثمان بن علی» برادران حضرت عباس شهید شدند. چرا روضه آنها را نمیخوانند!!"
من هم جواب دادم و گفتم: ما شیعه واقعی نیستیم و اسلام را نفهمیدیم. شما که اسلام را فهمیدی، اسم فرزند خود را عمر بگذار و از امیرالمؤمنین تبعیت کن. شما اسم فرزند خود را ابوبکر بگذار. ببینم میگذاری یا تنها حرف میزنی!؟
امروز یک سری مصیبتها و ویروسهایی در حوزههای علمیه آمده که بدتر از ویروس «کرونا» است. «کرونا» جان انسانها را میگیرد، اما این افراد اعتقادات جوانان ما را میگیرند.
باید برای این افراد یک فکر اساسی کرد. اگر ما به این شکل ساکت باشیم و حوزه بخواهد کاری برای این قضیه نکند، میترسیم کار به یک جاهایی برسد که فردا پشیمانی به بار بیاورد.
مرحوم «امام موسی صدر» تعبیری دارد و میگوید: وقتی تفکر منافقین یا وهابیت آمد در یک ذهنی جا گرفت، به این سادگی نمیتوان این شبهه را از ذهن بیرون کرد.
قبل از اینکه شبهه در ذهن بیاید، ما باید کاری کنیم که قبلاً واکسینه شود تا در برابر این شبهه مقاومت کند.
یکی از شبهاتی که آقای «عابدینی» داشت همین بود که می گفت: امام صادق نمیدانست امام بعد از خودشان کیست و تصور میکرد «اسماعیل» است!!
ما در این خصوص مفصل کار کردیم و تمام روایاتی که در رابطه با «اسماعیل» آمده است را جمع کردیم. ما روایات زیادی داریم که این مطالب را زیدیه منتشر کرده بودند. مرحوم «شیخ صدوق» در کتاب «الإعتقادات» به این روایات مفصل پاسخ دادند.
اگر کتاب «إعتقادات» را ملاحظه کنید، میبینید که مرحوم «شیخ صدوق» مفصل پاسخ داده است. «شیخ مفید» در کتاب «تصحیح اعتقادات» به این روایات مفصل پاسخ داده است. بزرگان دیگر هم همانند «علامه حلی» و «علامه مجلسی» جواب داده اند.
بنده از میان متأخرین کسی را ندیدم که به این شبهات پاسخ داده باشد. بنده خیلی جستجو کردم تا ببینم متأخرین در این زمینه کار کردند یا خیر، اما چیزی پیدا نکردم. بنده ماه رمضان را به طور کامل برای پاسخ به شبهه زیدیه و اسماعیلیه وقت گذاشتم.
همچنین ادعا میکنند که خود اصحاب امام صادق خبر نداشتند که ائمه اطهار چند نفر هستند و از تعداد ائمه بی خبر بودند!!
اینها یک سری شبهاتی است که امروز در فضای مجازی مطرح میشود. عمده این شبهات از ناحیه «شریعت سنگلجی» آغاز شد و بعد توسط «سید ابوالفضل برقعی» و الآن هم توسط «سید مصطفی طباطبایی» رشد پیدا کرده است. همچنین آقای «غروی اصفهانی» و تعداد دیگری در سطح کشور هستند که مروج این تفکرات هستند.
پرسش:
آیا صحیح است که اسامی برخی دختران ائمه (علیهم السلام) «عایشه» بوده است؟
پاسخ:
بله درست است. آن زمان این اسامی، اسامی رایجی بوده است. شما بحث دو شب پیش مرا ببینید یا از طریق اینستاگرام «شبکه جهانی ولیعصر» را بیاورید. ما برنامه را در سایت «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» هم گذاشتیم.
در آن زمان این اسامی، اسامی کاملاً رایج بوده است و چیزی نبود که ما بخواهیم آن را زیر سؤال ببریم. به عنوان مثال امروز افراد بسیاری اسامی فرزند خود را «سرونا» و «هاتیشا» و دیگر اسامی که متعلق به غربیها و مسیحیهاست، می گذارند؛ آیا این بدان معناست که این افراد مسیحیها را دوست دارند؟!
همچنین زمان شاه، اسامی فرزندان خود را «محمد رضا» میگذاشتند و اسم شاه هم «محمد رضا» بود. آیا این بدان معنا بود که این افراد شاه دوست بودند؟!
پرسش:
اسم «عایشه» هم رایج بود؟!
پاسخ:
بله، در آن زمان اسم «عایشه» هم رایج بود. امام صادق (سلام الله علیه) دختری به نام «عایشه» داشتند.
پرسش:
ممکن است این نامگذاری از روی تقیه بوده باشد؟
پاسخ:
نه عزیزم، بحث تقیه هم نیست. اصلاً و ابداً این مسائل نبوده، بلکه این اسامی رایج بوده است. به عنوان مثال بعضی از روات ما «عمر» نام دارد و اسم پدرش «شمر» است. «عمر بن شمر» ثقه هم هست. ما اسم «یزید» هم داریم.
بیست و یک نفر از صحابه «عمر» نام دارند. در کتاب «الإصابة» اثر «ابن حجر عسقلانی» اسامی از قبیل «عمر بن ثابت»، «عمر بن جابر»، «عمر بن سالم»، «عمر بن سراقة»، «عمر بن سعد»، «عمر بن بن سعد سلمی» آمده است.
ما نزدیک به سی و هشت نفر از روات داریم که اسمشان «عثمان» بوده است. یک مورد و دو مورد که نیست.
بنده از وهابیها سؤالی پرسیدم، اما آنها هنوز هم پاسخ ندادند. وهابیها ادعا میکنند امیرالمؤمنین از روی محبتی که به «عمر» و «ابوبکر» و «عثمان» داشت، فرزندان خود را به این نامها نامگذاری کردند.
ما اولاً می گوییم که این اسامی در آن زمان اسامی رایج بوده است. به عنوان مثال یازده نفر از صحابه «یزید» نام داشتند.
در زمان پیغمبر اکرم سی و هشت نفر «عثمان» نام داشتند. در آن زمان روی چه اصلی عثمان گذاشته بودند؟! در آن زمان «عثمان» شاه یا پادشاه نبوده، بلکه اسم رایجی بوده است. این اسامی، اسامی رایج بوده است.
ما دو سؤال از این افراد پرسیدیم. سؤال اول اینکه حضرت امیرالمؤمنین اسامی فرزندان خود را «عمر» و «ابوبکر» و «عثمان» گذاشتهاند، آیا در یک روایت هرچند ضعیف فرموده است که من به خاطر علاقه به خلفا، اسامی فرزندان خود را اسامی آنها گذاشتم؟!
اینها اسامی رایج بوده و ربطی به این که متعلق به فلان قبیله هست یا فلان قبیله نیست، ندارد. اولاً «ابوبکر» کنیه است، اسم نیست. «عمر»، «عثمان»، «یزید»، «شمر» در زمان ائمه اطهار، اسامی رایج بوده است.
من پرسیدم: آیا امیرالمؤمنین در یک روایت هرچند ضعیف فرمودهاند که من به خاطر علاقه خود به خلفا یا به خاطر تلطیف کار، اسم فرزند خود را «عمر» گذاشتم؟!
سؤال دوم این است که آیا در روایتی داریم که «عمر بن خطاب» بگوید که «علی بن أبی طالب» به خاطر محبت به من و ایجاد ألفت، اسم فرزند خود را «عمر» گذاشته است؟!
آیا «عمر بن علی» خود در یک روایتی گفته است که پدرم اسم مرا به خاطر علاقهای که به خلیفه دوم داشت، «عمر» گذاشت؟!
باید راهی داشته باشیم، اگر همینطور بنشینیم و مسائل را ببافیم که مشکلی درست نمیشود.
پرسش:
ظاهراً اینها مربوط به بعد از قتل «عمر» بوده است!؟
پاسخ:
نه، اتفاقاً بعد از قتل «عمر بن خطاب» تمامی افرادی که در کربلا بودند و بعضی در کربلا شهید شدند، مربوط به زمان قبل از قتل «عمر بن خطاب» بوده است.
همچنین بعد از قتل «عثمان»، امیرالمؤمنین پنج سال بیشتر زنده نبودند. آیا در این پنج سال اسم فرزندان خود را عثمان گذاشته است؟!
برادر حضرت ابوالفضل چند سال داشت؟! حضرت در زمان ابوبکر با حضرت أم البنین ازدواج کردند و اسم فرزند خود را «عثمان» گذاشته است. در آن زمان اصلاً بحث «عثمان» و «عمر» در کار نبود.
پرسش:
روایتی داریم که حضرت از روی علاقه به «عثمان بن مظعون» اسم فرزند خود را «عثمان» گذاشتند؟!
پاسخ:
بله، این روایت را داریم. حضرت میفرماید:
«إِنَّمَا سَمَّیتُهُ بِاسْمِ أَخِی عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُون»
بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، چ 45، ص 38، باب الجزء الخامس و الأربعون
این یک مورد را داریم، اما آیا روایتی هم داریم که حضرت فرموده باشند: «انما سمیته باسم أخی عمر بن خطاب» یا «انما سمیته باسم أخی ابوبکر»؟!
فرضاً امیرالمؤمنین از روی محبت به آنها اسم فرزندان خود را «ابوبکر» و «عمر» و «عثمان» گذاشته است؛
چه خوش بی مهربانی از دو سر بی
که یک سر مهربانی دردسر بی
«ابوبکر» چرا اسم یکی از فرزندان خود را «علی» نگذاشته است؟! «عمر بن خطاب» چرا اسم یکی فرزندان خود را «حسن» و «حسین» نگذاشته است؟! اصلاً اسم «علی» پیشکششان!
بنده اسامی تمامی اولاد «ابوبکر» و «عمر» و «عثمان» را جمع کردم. یک مورد از آنها «علی»، «حسن» و «حسین» نیست. اگر واقعاً از روی محبت بوده است، امیرالمؤمنین این کار را کرده است. آنها هم باید این کار را میکردند. چرا آنها این کار را نکردند؟
پرسش:
آیا «فاطمه» اسم دختر «عمر» بوده است؟
پاسخ:
بله، «فاطمه» و «رقیه» و «زینب» از اولاد «عمر بن خطاب» بوده است.
پرسش:
استاد چیزی که هست این است که اسامی که ما الآن از اهلبیت و دشمنانشان میشنویم، و نسبت به آنها محبت یا کینه داریم، الآن برای ما مسجل شده و آن زمان که چنین چیزی نبود.
پاسخ:
بله، آن زمان حتی زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) هم به این شکل نبود. عمدتاً این قضایا بعد از شهادت امام صادق و امام کاظم محرز شد که حق متعلق به امیرالمؤمنین بوده و حق حضرت را غصب کردند. لذا حالت تنفری داشته اند.
اینها شبهاتی است که دیروز وهابیها مطرح میکردند، امروز امثال «آقامیری» در روز عاشورا این مباحث را مطرح میکند. او ادعا میکند چرا روضه آنها را نمیخوانید؟!
شما که بلد هستید روضه «عمر بن علی» یا «عثمان بن علی» را بخوانید و بگذارید ما هم یاد بگیریم. ما اسلام را وارونه فهمیدیم. علما اسلام را وارونه فهمیدند. شما روضه یکی از این اسامی را بخوانید و بگذاریم ما هم یاد بگیریم.
بنده به یاد دارم سال 1373 یا 1374 به «سنندج» رفته بودیم. در آنجا تعدادی از سلفیها اشکال میکردند که شما چرا روضه حضرت ابوالفضل را میخوانید، اما روضه برادرش «عثمان» را نمیخوانید؟!
چرا روضه حضرت علی اکبر را میخوانید، اما روضه «عمر بن علی» را نمیخوانید؟! بنده گفتم: شما بیایید از کتابهای خودتان و کتابهای ما، به ما نشان بدهید که ببینیم «عمر بن علی» چطور شهید شده بود تا ما بعد از این روضه آنها را هم بخوانیم.
آنچه در کتابهای ما آمده است، مقاتل این بزرگواران بوده که به حالت جانسوز شهید شدند و ما هم روضه آنها را میخوانیم.
ادعایی که دیروز وهابیها میگفتند، امروز در روز عاشورا از زبان یک آخوند بیرون میآید!! این واقعاً خیلی درد است. درد بدتر هم آقایانی است که پای صحبت این شخص مینشینند و کسانی که که امثال او را برای سخنرانی دعوت میکنند.
مشکل ما یک مشکل روانشناختی است که باید دقت کنیم. همین آقای «آقامیری» اگر در سخنرانیهای خود به مسئولین فحش ندهد، دیگر کسی او را برای سخنرانی دعوت نمیکند!!
بنده به «دکتر رفیعی» گفتم، مناظره شما مناظره نبود، بلکه یک مذاکره دوستانه بود. ایشان گفت: اصلاً او سواد ندارد! نه آیه بلد است و نه حدیث بلد است.
البته خود ایشان در کلیپی گفته بود که اگر «دکتر رفیعی» میخواست از نظر علمی با من برخورد کند، مرا از طریق علمی ناک اوت میکرد.
این شخص بدون ذکر روایت یا آیهای همینطور حرف می زند و به مسئولین فحش میدهد و توهین میکند و تمام میشود میرود.
پس این نامگذاری به اسم خلفا به خاطر محبت به آنها را یا باید امیرالمؤمنین فرموده باشند، یا خلفا گفته باشند و یا فرزندانشان فرموده باشند. نکته دوم هم این بود که اگر امیرالمؤمنین از روی محبت نام فرزندان خود را از نام آنها نامگذاری کرد، چرا آنها این کار را انجام ندادند؟
وهابیها ادعا میکنند که امیرالمؤمنین به خاطر ایجاد محبت و الفت اسم فرزندان را اسامی خلفا گذاشته بودند. شما هم بیایید از این عبرت بگیرید.
به عنوان مثال اگر کسی در شهر شیعه نشین باشد و اسم فرزندش «عمر» باشد و در ثبت احوال تقاضای تعویض اسم را بکند، در عرض دو ساعت اسم او را عوض میکنند. در شهرهای شیعه نشین این اسم، قبیح است.
مثلاً اگر این بچه به مدرسه برود و همه بفهمند که اسم او عمر یا ابوبکر یا عثمان است، همه او را هو میکنند. ولی در استانهای تلفیقی این مسئله وجود دارد و هیچ مشکلی هم نیست.
اگر در قم یا تهران یا تبریز یا اصفهان بچهای به مدرسه برود و اسمش نام یکی از خلفا باشد، ببینید این بچه میتواند دو روز در مدرسه بماند یا خیر!؟
این را هم علما گفتند؟ این هم متعلق به ماست؟ این بچههای دبستانی هم اسلام را وارونه فهمیدند که این کار را میکنند؟
در هر صورت...
بنده دیروز هم عرض کردم که در رابطه با شبههای که مطرح میکنند مبنی بر اینکه سنت مشروعیت ندارد و ما باید تمام مسائل را از قرآن کریم بگیریم، بنده مطالبی را از کتاب «الأم» اثر «شافعی» و مرحوم «محمد تقی حکیم» نقل کردم.
مطالب مرحوم «محمد تقی حکیم» (رضوان الله تعالی علیه) مطالب بسیار خوبی است و کتاب ایشان هم کتاب زیبایی است، اما به درد جواب شیعه نمیخورد. ما نمیتوانیم با این کتاب یک عالم شیعه را متقاعد کنیم.
بله عالم سنی را که الآن هم در کشورهای عربی زیاد شدند، میتوان متقاعد کرد. این افراد الآن هم در کشورهای عربی زیاد شدند. این افراد به دنبال این هستند که بگویند سنّت مشروع نیست و ما تنها باید به سراغ قرآن کریم برویم.
در این زمینه آقای «سید محمد رضا جلالی» کتابی در رابطه با علم الحدیث نوشته است. ایشان تقریباً بهترین کتاب را در رابطه با تاریخ علم حدیث آورده است.
ایشان یکی از دوستان نزدیک ما هم هست که در چهارمردان زندگی میکند. چندی قبل که با ایشان تلفنی صحبت میکردیم، گلایه داشت که چرا به ما سر نمیزنید.
بهترین کتابی که بنده در تاریخ علم حدیث دیدم را ایشان نوشته است. در رابطه با اهل سنت در این زمینه بهترین کتاب متعلق به آقای «محمد تقی حکیم» هست که دیروز هم اسمشان را آوردم.
«سید محمد رضا جلالی» یکی از حواریون آیت الله سیستانی است. ایشان انسان فاضلی است، اما از آنهایی است که حوزه علمیه قدر آنها را نمیداند و بعد از اینکه از دنیا میروند حوزه علمیه برایشان مراسم یادبود میگیرند!!
ایشان واقعاً جزو کسانی است که نسبت به اهلبیت و تحریفاتی که در تاریخ صورت گرفته است، کار کرده است و یکی از بهترینهای حوزه علمیه ماست. بنده خدا در گوشهای نشسته و نود درصد اساتید حوزه ما، حتی اسم ایشان را هم نشنیدهاند.
کتاب ایشان در رابطه با تاریخ علم حدیث بهترین کتابی است که تا الآن بنده دیدم. بنده چندین ماه تمام وقتم را روی تاریخ علم حدیث گذاشتم. چند فایل هم در این زمینه دارم که اصلاً تاریخ علم حدیث چطور شد و چرا اهل سنت یک قرن با علم حدیث مخالفت میکردند و صد و بیست سال اصلاً حدیث نوشته نشد.
انگیزه این افراد چه بود؟ آیا به دنبال این بودند که سنت را از بین ببرند یا به دنبال مسائلی دیگر بودند؟ «سید محمدرضا جلالی» در کتاب خود ثابت کرده است که این افراد میترسیدند که اگر حدیث نگاری و نقل حدیث آزاد باشد، «حدیث غدیر» و «حدیث وصیت» و «حدیث خلافت» و «حدیث منزلت» هم نقل میشود و اینها پایههای حکومتی این افراد را متزلزل میکند.
بنابراین این افراد عمدتاً از این کانال میترسیدند، وگرنه اگر کسی میآمد از طهارت و نجاست و حیض و نفاس میگفت کسی کاری به کارش نداشت.
امثال «ابوهریره» و «کعب الاحبار یهودی» و «تمیم داری مسیحی» آزاد بودند، زیرا اینها کاری با خلافت نداشتند.
شخصی به حاکم بصره گفته بود: من میخواهم در رابطه با تاریخ کتاب بنویسم، به اسم «علی بن أبی طالب» میرسم بنویسم؟ او گفت: اگر دیدی روایت میگوید که علی بن أبی طالب در قعر جهنم است، آن را بنویس و در غیر این صورت ننویس!!
یکی از چیزهایی که دوستان باید خوب روی آن کار کنند، بحث تاریخ علم حدیث است. ما الآن به این مبحث نیاز داریم. امروز در جامعه حتی حوزههای علمیه ما، بعضی از اساتید ما، دارند بعضی مطالب را نشر میدهند که ما مجبوریم فعلاً وهابیت را کنار بگذاریم!
بحثهایی که بعضی از اساتید حوزه مطرح میکنند یا قضیه «احمد الحسن» و «هاشم خراسانی» را باید فعلاً کنار بگذاریم و به شیعیانی توجه کنیم که دارند افکار جوانان ما را منحرف میکنند.
متأسفانه صدا و سیمای ما، خیلی به این طور قضایا بها نمی دهد. بنده دیشب نیم ساعت با «حاج آقا موسوی» قائم مقام صدا و سیما که از دوستان هستند صحبت کردم. ایشان گفتند نشستی با «دکتر علی عسکری» داشته باشیم.
بنده گفتم: رابطه ما با «دکتر علی عسکری» بسیار بیشتر از آقای «ضرغامی» بود. در زمانی که ایشان معاونت فنی صدا و سیما بود، ما چند جلسه نهار و شام در خدمتشان بودیم و رابطهای دوستانه داشتیم؛ ایشان به ما زنگ میزد، اما وقتی که پشت میز نشست دیگر رابطه خود را با دوستان کمتر کرد. ایشان میگفت: تقصیر ایشان نیست، تقصیر میز است که قدری افراد را تغییر میدهد!
قضیه کرونا واقعاً مصیبت است، اما از طرف فرصتی بود که وقتی در خانه زندانی شده بودیم، معمولاً تلفنها را هم جواب نمیدادیم و کارهایی که سالها دنبال وقت بودیم تا قدری روی آن کار کنیم و فرصت نمیکردیم، در این مدت انجام دادیم.
این چند ماه فرصت خوبی بود. مخصوصاً یکی از کارهایی که بنده انجام دادم، همین حجیت سنت و آیاتی که میشود استفاده کرد بود.
بنده توانستم در این زمینه 41 آیه پیدا کنم که این آیات، سنّت پیغمبر اکرم را تثبیت میکند. بنده یکی دو مورد را سال گذشته مطرح کردم و تا آیه شریفه:
(وَ ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)
آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید و اجرا کنید، و آنچه را از آن نهی کرده خودداری نمائید.
سوره حشر (59): آیه 7
را بررسی کردیم و احادیث اهلبیت و احادیث اهل سنت را در این زمینه مفصل آوردیم. یکی از آیاتی که بنده کامل نکردم و ناقص است، آیه 44 سوره نحل است.
(وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم)
و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی.
سوره نحل (16): آیه 44
قرآن کریم نمیفرماید «لتقرأه علی الناس» بلکه میفرماید: (لِتُبَینَ لِلنَّاسِ). این تبیین چه پیامی دارد؟!
ما از اهل سنت هم روایات زیادی در این زمینه داریم. آقای «ابو لبابه» که یکی از اساتید دانشگاه سوریه است، خیلی مفصل روی این آیه کار کرده است. او مینویسد:
«(وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ) یعنی السنة، لأن الذکر الذی أنزله الله علی قلب الرسول إنما أنزله علیه لیبین به للناس ما نزل إلیهم من کتاب الله و بیان الرسول انما هو من سنته»
مراد ایشان این است که اگر رسول الله بیان کند، این بیان به معنای سنّت است. آیاتی همانند:
(وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ)
و نماز را بپا دارید.
سوره بقره (2): آیه 43
میآید و حضرت این کلمه (الصَّلاةَ) را برای مردم تبیین میکند که شرایط آن این است. همچنین در آیه شریفه:
(کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کما کتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُون)
روزه بر شما نوشته شد همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شده، تا پرهیزکار شوید.
سوره بقره (2): آیه 183
سپس نبی گرامی اسلام، شرایط، محرمات، مبطلات و واجبات صوم را بیان میفرماید.
و همچنین «لجنه دائمی افتاء عربستان سعودی» هم در زمینه حجیت سنّت مطالبی دارد. بنده با این لجنه دائمی افتاء برخورد کردم. البته این کتاب «فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء» بیرون موجود نیست و ما در سال 1382 که با مفتی اعظم در «طائف» مناظرهای داشتیم، ایشان دو کارتن کتاب به ما داد که در یکی از کارتنها هجده جلد استفتائاتی که از «لجنه دائم افتاء» دارند چاپ شده است.
درست است که عربستان یک مفتی اعظم دارد که مرجع عالیقدر جهان وهابیت است، اما معمولاً حالت پاسخ دادن به سؤالات فقهی را به صورت لجنه ای انجام میدهند. به تعبیر دیگر آنها «شورای فقاهت» دارند.
این شورا معمولاً از پنج نفر تشکیل میشود که یکی از آنها شخص مفتی اعظم است و چهار نفر دیگر هم اعضاء این افتاء هستند.
ایشان این هجده جلد کتاب را به ما اهداء کرد و هدیه بسیار خوبی برای ما بود. البته اخیراً من دیدم آقای «کورانی» این کتاب را خودشان تایپ کردند و در «مکتبه اهلبیت» آوردهاند که خوب است.
این کتاب برای مطالعه خوب است. ایشان در رابطه با اینکه «احکام الشرعیه کما تؤخذ من القرآن، تؤخذ من السنة الثابتة عن النبی»، مطالبی آورده است. امروز این تفکر که سنت مشروعیت ندارد، در کشورهای عربی بیش از شیعه شده است.
در «مصر» افراد زیادی هستند که در این صد سال اخیر به ویژه بعد از قضیه «اخوان المسلمین» عدهای به دنبال این هستند که تنها قرآن کریم را ملاک قرار بدهند و سنت را کنار بگذارند.
مشاهده کنید رسالههای ارشد یا دکتری که دانشگاههای معتبر عربستان سعودی همانند «دانشگاه محمد بن سعود» یا «دانشگاه أم القری» نوشته شده است، در این زمینه کار کردهاند.
البته «دانشگاه مدینه» دانشگاه نیست، بلکه مکتب خانه است. در حقیقت اینجا دیگر هرکسی از راه برسد را چندین سال آموزش میدهند و تمام افکار او را عوض میکنند و مدرکی میدهند که برود بیرون.
این در حالی است که «دانشگاه محمد بن سعود» در «ریاض» از نظر درجه علمی یکی از دانشگاههای معتبر تراز اول عربستان است.
بعد از او «دانشگاه أم القری» هست که مرکز آن در «جده» هست و یک شعبه هم در «مکه» دارد. همان خیابان «عزیزیه» که حجاج ایرانی را در آن خیابان اسکان میدهند. وسطهای این خیابان، دانشگاه أم القری است.
در نزدیکی این دانشگاه مسجدی هست که «بن باز» (علیه ما علیه) در همان جا نماز میخواند. جای دوستان خالی ما هم چند بار در نماز جمعه ایشان شرکت کردیم!!
اینها می گویند ما مسمای نماز را به جای بیاوریم، کافی است. بنده زمانی که با یکی از این افراد بحث میکردم، میگفت سینه به سینه به ما رسیده است که اینطور نماز بخوانیم!!
می گفت: ما کاری به سنت نداریم، بلکه از زمان پیغمبر اکرم و صحابه و تابعین و اتباع تابعین به ما رسیده است که نماز صبح را اینطور بخوانید. به دلیل اینکه سینه به سینه به ما رسیده است چنین میخوانیم، نه اینکه استناد به سنت باشد!
در هر صورت ایشان میگوید: همانطور که ما احکام را از قرآن استفاده میکنیم، از سنّت هم استفاده میکنیم. ایشان چند آیه آوردهاند که یکی از آنها آیه شریفه:
(قُلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکمُ اللَّهُ)
بگو:" اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد.
سوره آل عمران (3): آیه 31
(فَاتَّبِعُونِی) همان سنت است و غیر از سنت چیز دیگری نیست. یا در آیه شریفه:
(مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه)
کسی که از پیامبر اطاعت کند اطاعت خدا کرده.
سوره نساء (4): آیه 80
آیا مراد پیغمبر اکرم این است که دستور بدهد برو از بیرون غذا و آب و نان بیاور یا (یطِعِ الرَّسُولَ) همان احکام و شریعت است؟! همچنین در آیه شریفه:
(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.
سوره نجم (53): آیات 3 و 4
و من جمله میگوید: (وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم).
مرحوم «قطب الدین راوندی» یکی از علمای شیعه هم در کتاب «فقه القرآن» چندین جا (وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم) را آورده و بر مشروعیت سنت استدلال کرده است.
آقای «طباطبایی» هم در کتاب «تفسیر المیزان» جلد چهارم صفحه 388 تشریع احکام را از آیه شریفه (وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم) استدلال کرده است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته