2024 March 28 - پنج شنبه 09 فروردين 1403
اهم منابع حدیثی اهل سنت- (کتابهای صحیح مسلم، سنن نسائی، و سنن ابی داود)
کد مطلب: ١٢٤٦٩ تاریخ انتشار: ٠٨ فروردين ١٣٩٨ - ١٢:٥٦ تعداد بازدید: 4362
خارج کلام مقارن » عمومی
اهم منابع حدیثی اهل سنت- (کتابهای صحیح مسلم، سنن نسائی، و سنن ابی داود)

جلسه شصت و نهم 97/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه شصت و نهم 97/12/20

موضوع: «اهم منابع حدیثی اهل سنت- (کتابهای صحیح مسلم، سنن نسائی، و سنن ابی داود) »

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله

دوستان در جریان باشند فردا ما در «تهران» در یكی از مدارسی كه یكی از اساتید آن‌جا آلوده به افکار مصطفی طباطبایی است، جلسه داریم. با این‌كه یك مقدار حالم هم خوب نیست، دیشب هم دكتر رفتم و سرم و دارود مصرف كردم و الان هم حالت تب و لرز دارم!

شما ببینید من تا به حال 20 سال رجال تدریس كردم، دوستانی كه در بحث من آمده‌اند می‌دانند كه فقط اسمش رجال بود، بحث‌های پاسخ به شبهات بود، بحث امامت بود، بحث اخلاق بود؛ یعنی ما رجال را بهانه كرده بودیم و مطالب دیگر در آن‌جا می‌گفتیم، حتی یك روز یكی از این طلبه‌ها آمد گفت حاج آقا من 12 سال قبل درس رجال شما بودم، یك دفعه صحبتی در رابطه با تهجد و نماز شب كردید، مطلبی از مرحوم امام نقل كردید كه تمام آن‌هایی كه به مقامات بالا رسیده‌اند همه اهل تهجد بوده‌اند و یك مطلبی هم از «شهید قدوسی» نقل كردید كه هركس در وقت نماز شب بیدار باشد و نماز شب نخواند ما چنین طلبه را عادل نمی‌دانیم و ظالم می‌دانیم! ایشان می‌گفت الان دوازده سال است از آن شب به بعد من یك شب هم نماز شبم ترك نشده است. گفتیم الحمدلله رب العالمین. ایشان الان از اساتید حوزه است.

شما می‌دانید معمولا هركس یك درسی را دو – سه سال تدریس می‌كند می‌گوید این درس تكراری است و برای ما فایده‌ای ندارد، ولی من با این حال 20 سال مقاومت كردم.

پرسش:

استاد! روال حوزه باید تغیر كند

پاسخ:

بله، ببینید طلبه به استاد با یك نظر دیگر نگاه می‌كند، همین استادی كه دارد «لمعه» «رسائل و مكاسب» و یا سایر دروس را تدریس می‌كند، در لابلای درس یك - دو تا نكته‌ی اخلاقی هم بگوید یا دو تا نكته‌ی ولایی بگوید این در تمام دل و جان طلبه می نشیند؛ خدا روح آقای «خزعلی» را شاد كند، تقریبا سال 51 یا 52 بود كه در درس «مكاسب» ایشان می‌رفتیم، ایشان روزهای چهارشنبه یك ربع درس اخلاق می‌گفت؛ یعنی باور كنید اصلا شاكله فكری ما را همان بحث‌های اخلاقی ایشان درست كرد، این صحبتی كه می‌كرد ما را مدت‌ها شارژ می‌كرد.

قبلا حوزه این‌طوری بود الان نمی‌دانم چطوری است، یا مثلا خدمت اقای «فاضل هرندی» درس «لمعه» می‌خواندیم، چهارشنبه‌ها ایشان نكات اخلاقی مطرح می‌كرد، و همچنین خدا رحمت كند آقای «موسوی تبریزی» به همین شكل عمل می‌كرد.

ما هرچه داریم از این اساتید داریم و اضافه بر آن من هم مقید بودم روزهای پنج شنبه درس اخلاقی كه در حوزه بود، مخصوصا درس اخلاق آقای «مشكینی» و آقای «قدوسی» شركت كنم. درس اخلاق‌شان درس اخلاق خیلی سازنده بود. آقای «قدوسی» در مسجد «مدرسه حقانی» درس اخلاق می‌گفت، صدای گریه طلبه‌ها كل فضای مسجد را پر می‌كرد! به طوری كه صدای ایشان را از بلندگو به خوبی نمی‌‌شنیدیم كه چه می‌گوید.

ما استادی داشتیم می‌گفت من بیش از چهل سال است هر روز «زیارت عاشورا» می‌خوانم. حالا «زیارت عاشورا» را خیلی‌ها می‌خوانند ولی ایشان یك جمله‌ای گفت كه خیلی برای من عجیب بود. گفت من فقط به این امید می‌خوانم شاید یك روز «زیارت عاشورا» كه می‌خوانم این جمله قبول بشود

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْيَايَ مَحْيَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِي‏ مَمَاتَ‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»

ابن قولويه، جعفر بن محمد، كامل الزيارات، 1جلد، دار المرتضوية - نجف اشرف، چاپ: اول، 1356ش، ص178

می‌گفت من كه «زیارت عاشورا» می‌خوانم فقط دنبال این هستم شاید یك روز این دعای زیارت عاشورا برای من قبول بشود. دنبال همین یك بخش هستم! گمشده‌ی من در «زیارت عاشورا» همین یك جمله است! این جمله وقتی از زبان یك استاد بیرون می‌آید خیلی بر آدم اثر می‌گذارد!

آغاز بحث...

ما در رابطه با «منهج الاجابة» راهكارهای پاسخگویی به شبهات یك بحث‌هایی داشتیم، ما اهم كتب تاریخی را گفتیم، اهم كتب تفسیری را گفتیم؛ چون ابزار ما هنگام استدلال در یك موضوع كلامی و یا استدلال برای پاسخگویی به شبهات عمدتا مصادر تاریخی، تفسیری و حدیثی شیعه و سنی است.

الحمدلله عزیزان ما نسبت به مصادر شیعی تسلط دارند ما هم خیلی به آن نمی‌پردازیم؛ ولی در بحث پاسخ به شبهات با وهابی‌ها و یا اهل‌سنت یا با منحرفین داخل حوزه عمدتا بحث ما روی مصادر اهل‌سنت است. وقتی كه ما به یك كتابی استدلال می‌كنیم اگر این كتاب در نزد خصم ما و طرف بحث ما مورد تأیید نباشد آب در هاون كوبیدن است؛ یعنی فایده‌ای ندارد!

یكی از بزرگان كتابی در رابطه با حضرت مهدی (ارواحنا له الفداء) نوشته بود، رفته بود از «گنجی شافعی» و «قندوزی» مطلب آورده بود گفتم حاج آقا! وهابی‌ها این‌ها را نه تنها قبول ندارند بلكه علنا در رسانه‌هایشان می‌گویند ما «قندوزی» را به اندازه الاغ هم قبول نداریم! در مورد او چنین تعبیری دارند! آن‌وقت ما بیاییم كتاب بنویسیم، به خودمان و دیگران زحمت بدهیم ، نتیجه‌ (قابل توجهی) نخواهد داشت. چون شما وقتی كه ده تا مصدر می‌آورید و در كنارش دو تا مصدر ضعیف هم می‌آورید، مخالفان مصادر قوی را رها می‌كنند و دو تا مصدر ضعیف را می‌گیرند و روی آن مانور می‌دهند ولذا در این زمینه خیلی باید دقت كنیم.

در رابطه با مصادر روایی مانند «صحیح بخاری»‌ و «صحیح مسلم» ما مفصل صحبت كردیم. و اشكالاتی هم كه به این دو كتاب بوده به آن هم اشاره كردیم.

شما می‌دانید كه عموم علمای اهل سنت اعتبار «صحیح مسلم» را از از «صحیح بخاری» كمتر می‌دانند؛ چون «صحیح مسلم» حداقل دو – سه تا روایت مثل «حدیث غدیر» و غیره را آورده است؛ ولی «صحیح بخاری» نه، ایشان به خاطر عناد خاصی كه دارد این كار را نكرده است. «بخاری» از ششصد هزار روایت دو هزار و هفتصد روایت انتخاب كرده؛ ولی «صحیح مسلم» از سیصد هزار روایت نزدیك به چهار هزار روایت انتخاب كرده است كه البته بنا به نقل «محمد فؤاد عبدالباقی» سه هزار و سی و سه روایت با مكراراتش است؛ یعنی تقریبا چهار هزار و پانصد روایت است.

نكته‌ مهم اینكه «مسلم» می‌گوید:

«ليس كُلُّ شَيْءٍ عِنْدِي صَحِيحٍ وَضَعْتُهُ هَا هُنَا إنما وَضَعْتُ هَا هُنَا ما أَجْمَعُوا عليه»

من در كتابم تمام روایات صحیح را نیاورده‌ام، بلكه روایات صحیح مجمع علیه را آورده‌ام.

صحيح مسلم ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج 1، ص 304

این یك امتیازی است كه در «صحیح مسلم» است و «صحیح بخاری» این را ندارد، نكته دیگر در رابطه «صحیح بخاری»‌ و « صحیح مسلم» این است كه شخصیتی مثل «ابن حجر» می‌گوید دویست و ده روایت در «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» است كه قابل قبول نیست، هشتاد تا روایت در «صحیح بخاری» است و باقی هم در «صحیح مسلم» است.

یعنی حتی از همان زمان‌های قدیم هم بعضی از افراد نسبت به روایات «بخاری و مسلم» نقد داشته‌اند. این‌كه می‌گویند كل روایات صحیح است، این‌ها زیاد ریشه ندارد. اخیرا در «مصر» برادر «حسن البنا» بنیانگذار « اخوان المسلمین» روایات «صحیح بخاری» را گزینش كرد تقریبا از مجموع این چهار هزار و پانصد روایت آن‌چه كه در ذهنم است حدود هزار و پانصد - شش صد تا روایت را گفته مورد تأیید است. ما بقی ضعیف است و باید دور بریزیم.

البته كار او هم با انتقادات شدید «الازهر» مواجه شد، از كارش استقبال زیادی نشد. بعد از «صحیح مسلم» ما به «سنن نسائی» می‌رسیم.

پرسش:

«صحیح مسلم» در مقدمه‌ای كه دارد یك انتقادات جدی به آقای «بخاری» می‌كند.

پاسخ:

اصلا با این‌كه ایشان شاگرد «بخاری» بوده اما یك روایت از «بخاری» نقل نكرده است، البته یك مقدار «بخاری» در قضیه‌ی خلق قرآن در برابر علما و بزرگان ایستاد و او را از «نیشابور» اخراج كردند و خیلی مذمت كردند. حتی بعضی‌ها فتوا به كفر «بخاری» دادند و مشكلات زیادی برای «بخاری» ایجاد شد. من احساس می‌كنم یكی از علت‌هایی كه «مسلم» روایت از «بخاری» ندارد نه به خاطر این است كه «بخاری» مورد تأییدش نیست بلکه به خاطر جوّی بود كه علیه «بخاری» درست شده بود چون دید اگر در «صحیح» خودش از «بخاری» روایت بیاورد، كتابش زیر سوال می‌رود. از این جهت حتی یك روایت هم ندارد. شما تمام «صحیح مسلم» را كه بگردید از «بخاری» یك روایت هم پیدا نمی‌كنید كه ایشان نقل كرده باشد.

پرسش:

روش «بخاری» را در كتابش می‌آورد و نقد می‌كند(...) بعد می‌گوید این روش را احدی از علما قبول ندارند و این روش بدعت است.

پرسش 2:

ببخشید! پس چطوری كتاب « صحیح بخاری» در میان اهل‌سنت این قدر جایگاه و منزلت دارد؟

پاسخ:

این‌ها را حكومت‌ها آمدند تحمیل كردند. شما فكر نكنید كه كتاب «صحیح بخاری»، «صحیح مسلم» و یا دیگر «صحاح سته» مثل شیعه آمدند بررسی كردند مثل كتاب كلینی «بما هو، هو» مورد تأیید است؛ نه، اگر فشار حكومت‌ها در دفاع از این كتاب‌ها و مذاهب‌ -که 30 – 40 تا مذهب بودند- برداشته می‌شد، این‌ها از بین می‌رفتند. از این 30 – 40 تا مذهب چهار تا مذهب مانده است، تمامی این‌ها دستپخت حكومت‌ها است.

«سنن نسائی» سومین كتاب بعد از «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» از نظر اعتبار است، ما معمولا در استدلال به «سنن نسائی» با نظر خوب نگاه می‌كنیم. ایشان نسبت به دیگران تعصب کمتری دارد. است و حتی بعضی‌ها آمدند گفتند «فیه قلیل تشیع»؛ خلاصه یك تشیع كوچولویی داشته است؛ چرا؟ چون با دشمنان علی مثل معاویه مخالف بوده است؛ پس «فیه قلیل تشیع!

ایشان متوفای 303 است و از همه «صحاح سته» متأخر است، چون «ترمذی» متوفای 279 است، «ابو داود» متوفای 275 است؛ ولی ایشان متوفای 303 است و از همه متأخر است؛ اما كتابش متقدم است، حتی بعضی‌ها دارند افضل كتب سنن بعد از «صحیحین» است، بعضی‌ها می‌گویند ایشان شرطی در رجال داشته كه اشد از شرط «بخاری و مسلم» بوده، «ذهبی» بعد از نقل این مطلب می‌گوید:

«صدق»؛

راست می‌گوید

« فإنه ليّن جماعة من رجال صحيحي البخاري ومسلم»

تعدادی از رجال «صحیح بخاری و مسلم» را ایشان تضعیف كرده است

سير أعلام النبلاء ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج 14، ص 131

باز هم «ذهبی» دارد:

«هو أحذق بالحديث وعلله ورجاله من مسلم ومن أبي داود ومن أبي عيسى»

او حاذق‌تر به حدیث و علل آن؛ یعنی بیماری‌های حدیث، عوامل ضعف حدیث و رجال حدیث از «مسلم» و از «ابو داود» و از «ابو عیسی ترمذی» است

«وهو جار في مضمار البخاري»

«سنن نسائی» در حد «صحیح بخاری» است، از «مسلم» هم بالاتر است.

«إلا أن فيه قليل تشيع وانحراف عن خصوم الإمام علي كمعاوية وعمرو والله يسامحه»!

...خداوند گناهانش را ببخشد!

سير أعلام النبلاء ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج 14، ص 133

ببینید كار به كجا رسیده است كه می‌گوید خدا ببخشدش؛ چون با دشمنان علی میانه‌ی خوبی نداشته است!!

«يَا عَلِيُّ مَنْ‏ حَارَبَكَ‏ فَقَدْ حَارَبَنِي‏ وَ مَنْ حَارَبَنِي فَقَدْ حَارَبَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل‏»

ابن بابويه، محمد بن على، الأمالي (للصدوق)، 1جلد، كتابچى - تهران، چاپ: ششم، 1376ش. ؛ ص383

(یا علی) حربک حربی و سلمک سلمی

الخوارزمي، الموفق ابن احمد (متوفاي 568هـ)، المناقب، ص129، تحقيق : الشيخ مالك المحمودي - ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، چاپ : الثانية 1414

با فرمایش پیغمبر كاری ندارد، می‌گوید ایشان با «معاویه و عمرو عاص» دشمنی داشت. و علت كشته شدنش این بود كه در «مسجد جامع دمشق» بالای منبر رفت و از حضرت علی (سلام الله علیه) روایت نقل كرد، گفتند از «معاویه» چرا روایت نقل نكردی؟ گفت آیا «معاویه» حاضر به سر به سر شدن (با حضرت علی) نیست؟! همین كه شما دارید او را با دیگر صحابه برابر می‌دانید برایش خیلی زیاد است!

با گفتن این جمله نسائی از منبر را پایین كشیدند، عذر می‌خواهم با لگد به بیضه‌هایش زدند مردانگی‌اش تركید، از مسجد او را بیرون بردند، طرف «مكه» كه می‌رفت در وسط راه كشته شد.

حالا امیرالمؤمنینی كه من می‌شناسم، این‌ها را فردای قیامت ولو به خاطر یك كار این چنینی هم از یاد نمی‌برد و جبران می‌كند. اگر كسی ریائاً هم برای حضرت علی كار كند به خاطر آن زحمتی كه كشیده -نه به خاطر نیتش؛ چون نیت ریا شرك است- ولی كاری كه كرده امیرالمؤمنین او را دست خالی نمی‌گذارد!

«نسائی» می‌گوید وقتی كه من می‌خواستم كتاب را بنویسم در هر روایت استخاره می‌كردم، در مورد بعضی از مشایخ دلم یك مقداری چركین بود این‌ها را نمی‌آوردم تهذیب الكمال، جلد 1 صفحه 172.

پرسش:

«ذهبی» هم خیلی خبیث است؟

پاسخ:

ایشان اخبث الخبثاء است! شما می‌گویید خبیث است؟!

پرسش:

حاج آقا! خودش شاگرد «ابن تیمیه» بوده است؟

پاسخ:

بله، شاگرد ابن تیمیه بوده است، هم این و هم «ابن كثیر دمشقی» هردو شاگرد «ابن تیمیه» بودند و خیلی هم از «ابن تیمیه» تجلیل می‌كند

پرسش:

جایی هم دارد كه سرزنش كرده باشد.

پاسخ:

نه! «ابن حجر» سرزنش كرده است، ایشان نه!

پرسش:

رساله‌ای علیه «ابن تیمیه» نوشته است.

پاسخ:

بله رساله مشهوری دارد آن رساله را دوستانه نوشته است، در آن رساله دارد كه شما موقعیت خودت را درك كن، افرادی كه اطراف تو هستند افراد خوبی نیستند و فاسق‌هایی اطراف تو را گرفته‌اند و افرادی را كه داری مذمت می‌كنی، این‌ها بهترین بندگان خدا هستند. بعضی‌ها هم اصلا زیر بار این نامه «ذهبی» نسبت به «ابن تیمیه» نمی‌روند، می‌گویند جعلی است.

یا مثلا درباره همین حدیث:

«من احبک فقد احبّنی و من ابغضک فقد ابغضنی ... وحبيبك حبيب الله وبغيضك یغيض الله»

الذهبي ، محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج2، ص613، تحقيق: البجاوي، علي محمد، ناشر: دار المعرفة، بيروت.

می‌گوید:

«ففی النفس منها شیء»!

یا درباره حدیث:

«عدوك يا علي عدوي ، وعدوي عدو الله»

می‌گوید:

«یشهد القلب انه باطل»!

الذهبي ، محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى748 هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج1، ص82، تحقيق: البجاوي، علي محمد، ناشر: دار المعرفة، بيروت.

با این‌كه همین روایت را حاكم و دیگران آورده‌اند، و این روایت را صحیح دانسته‌اند.

بعضی‌ها می‌گویند شرطی كه «نسائی» داشته، شدید‌تر بوده، حتی كلمه صحیح می‌آورند، «سنن نسائی» نمی‌گویند بلكه «صحیح نسائی» می‌گویند. ما ان شاء الله فایل را خدمت شما در كانال می‌گذاریم ملاحظه می‌كنید. من عمده مسائل را می‌گویم تا این قسمت را تمام كنیم.

کتاب حدیثی بعدی «سنن ابی داود» است، «ذهبی» می‌گوید از اهم كتب حدیثیه است، شرط كرده كه از متروكین روایت نكند، و گفته:

«ذكرت في كتابي الصحيح وما يشبهه وما يقاربه»

روایاتی كه صحیح و یا شبیه صحیح یا قریب به صحیح است آورده‌ام

تذكرة الحفاظ ، اسم المؤلف: أبو عبد الله شمس الدين محمد الذهبي الوفاة: 748 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت ، الطبعة : الأولى، ج 2، ص 592

باز می‌گوید:

«وليس في كتاب السنن الذي صنفته عن رجل متروك الحديث شيء»

بعد بحث‌های دیگری است كه می‌گوید من هركتابی كه در این‌جا آورده‌ام

«ما لم أذكر فيه شيئا فهو صالح وبعضها أصح من بعض»

رسالة أبي داود إلى أهل مكة وغيرهم في وصف سننه ، اسم المؤلف: سليمان بن الأشعث أبو داود الوفاة: 275 ، دار النشر : دار العربية - بيروت ، تحقيق : محمد الصباغ، ج 1، ص 25 و 27

مجموع روایاتی كه ابوداود در سنن خود نقل كرده چهار هزار و هشتاد روایت است. این چهار هزار و هشتاد روایت را از پانصد هزار روایت انتخاب كرده است، خیلی عجیب است، با این‌كه ایشان متوفای 275 هجری است؛ یعنی در حقیقت نزدیك بیست سال بعد از «بخاری» بوده، پانزده سال بعد از «مسلم» بوده است؛ ولی آن‌ها را ملاك قرار نداده، آمده پانصد هزار روایت را زیر و رو كرده از بین این‌ها چهار هزار و هشتاد روایت انتخاب كرده است.

بعضی می‌گویند:

«كتاب الله أصل الاسلام ، وكتاب السنن لابي داود عهد الاسلام»

تهذيب الكمال ، اسم المؤلف: يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج المزي الوفاة: 742 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1400 - 1980 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. بشار عواد معروف، ج 1، ص 169؛ سير أعلام النبلاء ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج 13، ص 215

ما زمانی كه در مقام پاسخ به شبهات و یا در مناظرات هستیم وقتی به این نکات در مورد كتاب «سنن ابی داود» استناد می‌كنیم، این‌ها به دردمان می‌خورد. اگر طرف بگوید چرا روایت از «سنن ابی داود» آوردید و بخواهد بهانه تراشی كند، در جواب می‌گوییم بزرگان شما می‌گویند «كتاب ابی داود عهد الاسلام» است. و آن تعابیری كه خودش می‌گوید من صحیح یا شبیه به صحیح و یا قریب به صحیح را دارم كه البته آن «روایت حسن» می‌شود.

پرسش:

محققی مثل «شعیب ارنؤوط» روایاتی از سنن ابی داود را ضعیف می‌داند.

پاسخ:

«ارنوؤط» مریض و مثل «ذهبی» است! ایشان خیلی آدم پست و از وهابی‌های سرشناس بود که اخیرا مُرد. ولی در كنار این‌ها «احمد محمد شاكر» و «احمد حمزه الزین» این دو نفر آدم معتدلی هستند، «احمد محمد شاكر»، «مسند احمد» را كه 30 هزار روایت دارد همه را بررسی و تضعیف یا تصحیح كرد. تصحیح‌هایش روی حساب است؛ یعنی آدم احساس می‌كند مریض نیست، «ارنوؤط» مریض است؛ یعنی وقتی به روایات اهل‌بیت می‌رسد قلع و قمع می‌كند؛ ولی عُمر «احمد محمد شاكر» وفا نكرد وسط كار از دنیا رفت بعد «احمد زین» آمد الباقی «مسند احمد» را تصحیح و تضعیف كرد.

هردو خوب هستند ولی «احمد محمد شاكر» از «احمد زین» تقریبا بهتر است؛ یعنی به روایات اهل‌بیت می‌رسد - البته ما نمی‌دانیم خدایش چه بوده خدای شتر سوار و یا الاغ سوار بوده! - ولی بینه و بین ربه تضعیف كرده. آن‌چه كه من به آن رسیده‌ام این است.

ما هم در «نقد قفاری» معمولا «مسند احمد» را آوردیم و سراغ «شعیب الارنوؤط» نرفتیم، و سراغ «احمد محمد شاكر» و «احمد زین» رفتیم، این دو نفر روی «مسند احمد» خوب كار كردند.

شما در مورد «مسند احمد» این نكته را توجه داشته باشید كه «صحیح بخاری» دو هزار و هفتصد روایت است، «صحیح مسلم» سه هزار و اندی است با متابعاتش چهار هزار و پانصد می‌شود؛ یعنی كل «صحاح سته» را جمع كردند با حذف مكرراتش زیر ده هزار تا شده است؛ ولی «احمد» به تنهایی 30 هزار روایت نقل كرده است و خیلی از روایاتی كه ما به امامت و افضلیت امیرالمؤمنین استناد می‌كنیم و با عقاید شیعه تطبیق می‌كند در «مسند احمد» است؛ ولی این‌ها در «صحاح سته» نیست؛ لذا ما برای «مسند احمد» باید یك مقداری دقت بیشتری داشته باشیم.

پرسش:

استاد! این دو محقق (احمد محمد شاكر و احمد زین) را وهابی‌ها قبول دارند؟

پاسخ:

معمولا قبول دارند، حرفی ندارند ما كه تا به حال استدلال كردیم مشكلی نبوده؛ این‌ها جزء محقیقین توانمند اهل سنت هستند. كاری به وهابی و غیر وهابی ندارند. و آدم‌هایی هستند كه در «رجال» تخصص دارند؛ اگر ما خودمان هم بخواهیم یك سندی را بررسی كنیم غیر از نتیجه‌ا‌ی كه این‌ها رسیده‌اند، نمی‌رسیم، الا بعضی از موارد نادر! كه آن‌هم دیگر بحث اجتهاد است.

ما با علمای خودمان هم اختلاف زیاد داریم مثلا مبنایی كه «سید ابن طاووس» در رجال دارد با مبنای كه «وحید بهبهانی» دارد باهم اختلاف دارد. «وحید بهبهانی» آمده شمشیر برداشته به راست و چپ جلو رفته است، از آن طرف «ابو علی حائری» در «منهج المقال»‌ و غیره را می‌بینیم كه این‌ها خیلی خوب میدان آمده‌اند، از آن طرف آقای «تستری» آمده شمشیر را از رو بسته است. خدا روح این‌ها را شاد كند. دیگر كمتر كسی است كه از اهانت مرحوم «تستری» در امان باشد، خیلی زبان تندی نسبت به علما دارد.

آقای «شبیری» می‌گفت ایشان چون حوزه ندیده تقریبا تا «لمعه» و این‌ها خوانده و ما بقی را مانند «رسائل، مكاسب و كفایه» را خودش مطالعه كرده است، از حوزه به دور بوده است؛ ولی با همه این‌ها كتاب «قاموس الرجال» ایشان در «رجال» برای ما یك وزنه‌ای است. كتاب صد در صد مورد تأیید است؛ یعنی كارهای علمی رجالی جواهری در آن است، «صاحب جواهر» چه كار كرده؟ مرحوم «تستری» هم آمده مثل «جواهر» بحث رجالی كرده است و برای اقای «مامقانی» هم آبرو و حیثیت نگذاشته «لم تبق لها باقیه»؛ یعنی در حقیقت «قاموس الرجال» نقدی بر «منهج المقال» مرحوم «مامقانی» است.

آقا زاده‌ی آقای «مامقانی»، آقای «محیی الدین» هم از دوستان ما بود خدا روح ایشان را شاد كند، با آقا زاده‌شان هم ما صیغه‌ی اخوت داریم، ایشان هم در تحقیق كتاب «تنقیح المقال» به جان مرحوم «تستری» افتاده! ولی از این دعواها و جنگ و جدال‌ها مطالبی می‌ریزد كه برای ما خیلی مفید است، در این نقد و انتقادها و مناقشه‌ها خیلی چیزها گیر آدم می‌آید.

دوستان در مورد كتاب‌های رجالی هم دقت كنید كه كتاب‌های رجالی شیعه را هم دم دستی داشته باشید. شما می‌دانید كه «تنقیح المقال» یكی از كتاب‌های پر بركت شیعه است. ببینید «مرحوم نجاشی» راویانی را كه آورده به هزار تا نمی‌رسد، «شیخ» در «فهرست» كمتر از هفتصد تا هشتصد راوی آورده است، «شیخ طوسی» در «رجال» خودش كاری به وثاقت و غیر وثاقت ندارد و اصلا مطرح نمی‌كند.

ما عمدتا همین دو تا كتاب را در رجال داریم یكی «رجال نجاشی» و دیگری هم «فهرست شیخ طوسی» است، این‌ها كمتر از هزار نفر را بحث كرده‌اند. آقای «خویی» با این همه زحمتی كه كشیده و كار كرده است، فقط «معجم الرجال» خودش را به «روات كتب اربعه» اختصاص داده است،

اما «مرحوم مامقانی رضوان الله تعالی علیه» نزدیك 13 هزار راوی را كار كرده، هر راوی كه در «كتب اربعه» بوده در «وسائل» بوده در «مستدرك» بوده و در كتاب‌های دیگر روایی بوده، ایشان همه این‌ها را آورده تا اندازه‌ای كه توانسته كار كرده است.

پرسش:

استاد! ایشان روات را كامل كرده بعد مرحوم شده؟

پاسخ:

بله، همه كارهای علمیش را انجام داده، فقط چاپش مانده، الان تا 36 جلد چاپ شده است. واقعا روی این كتاب كار شده است. مخصوصا گاهی پاورقی‌های خیلی مهم‌تر از متن دارد.

نوه ایشان نقل می‌کرد که وقتی پدربزرگ ما مشغول این كار بود، فرصت غذا خوردن نداشت. اطرافیان دیدند ایشان دارد تلف می‌شود! مادر بزرگ ما لقمه‌هایی از غذا مثل ساندویچ كوچك درست می‌كرد، لای كتاب‌ها می‌گذاشت، پدر بزرگ ما وقتی كتاب را برمی‌داشت مطالعه كند می‌دید یك ساندویچ كوچكی است آن را می‌گرفت و می‌خورد! ما دیدیم كتاب‌های جدمان همه روغنی است! گفتیم خدایا علتش چیست؟! بعد كه این قضیه را فهمیدیم متوجه شدیم كه این كار مادر بزرگمان بوده است! ایشان به این شكل و با این زحمت كار كرده است.

یا در مورد «مرحوم سید محسن امین» صاحب كتاب «اعیان الشیعه» می‌گویند خواهرشان می‌آمد غذا به صورت لقمه آماده می‌كرد، در دهان برادرش می‌گذاشت و ایشان مشغول مطالعه و نوشتن بود؛ این بزرگواران این‌طوری كار كردند تا آثار علمی گرانسنگی را به یادگار گذاشتند.

والسلام علیكم ورحمه الله



Share
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :
  

آخرین مطالب
پربحث ترین ها
پربازدیدترین ها