بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه سی و ششم 97/09/18
موضوع: «اجتهاد» و «تقلید» از دیدگاه فریقین (11) – اعتراف علمای اهل سنت به جعلی بودن بسیاری از احادیثشان
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله
پرسش:
حاج آقا ببخشید! یک مسألهی بزرگی هست از یک طرف اینها «کتاب الله » میگویند از یک طرف هم همان بحثهایی بود که شما مطرح کردید که میگویند اهمیت سنت ولو مخالف قرآن باشد، اینها هرجا به نفع خودشان است ظاهر قرآن را به نفعّشان مصادره میکنند.
پاسخ:
ما یک مثالی میزنیم که به شتر گفتند گردنت کج است گفت کجایم راست است! تمام این قضایا این است که در زیارت عاشورا میگوییم:
«وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِينَ لَهُمْ بِالتَّمْكِينِ مِنْ قِتَالِكُم»
ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الكبير (لابن المشهدي)، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ: اول، 1419 ق. ص481
ببینید همه اینها در عصر نبی مکرم (صلی الله علیه واله وسلم) پایه ریزی شد، همهشان هم میدانستند اسلام رشد میکند پیغمبر اسلام جهانی میشود، و تعبیری که در توقیع حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) هم هست میگوید اینها مسلمان شدند شکی نیست؛ ولی «طمعاً للریاسة» یک عده قضیهشان «طمعا للریاسة» بود، اینها «حباً لعلی» نبود «حبا للاسلام» و یا «تقربا الی الله» نبود.
بعضیها تا 9 سال مقاومت کردند، خلیفه دوم تا سال نهم حاضر نشد مسلمان بشود و هرکس هم که مسلمان میشد، او را شکنجه میکرد اینها یک سری واقعیتهای تاریخی است که قابل انکار نیست، نمیتوانند انکار بکنند؛ یعنی چیزی نیست که بشود اینها را انکار کرد.
ابوبکر پنجاه و یکمین نفری بود که مسلمان شد، اینکه میگویند «اول من اسلم» این از آن دروغهای شاخدار تاریخی است! اینها آمدند اهلبیت را کنار گذاشتند. پیغمبر اکرم فرمود:
«ستكون بعدي فتنة»
بعد از من فتنهها شروع میشود
راوی میگوید یا رسول الله چه کار کنیم؟
فرمود:
«فإذا كان ذلك فالزموا علي بن أبي طالب»
سراغ علی ابن ابیطالب بروید
الاستيعاب في معرفة الأصحاب ، اسم المؤلف: يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : علي محمد البجاوي، ج 4، ص 1744
خیلی عالی است! این روایت را دوستان قدر بدانند، یکی از آن روایتهای خیلی مهم صادر شده مخصوصا در کتب اهلسنت است.
این روایت میگوید وقتی فتنهها آمد، ملازم علی باشید، از این واضحتر پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) حرف بزند! اینها چه کار کردند؟ 25 سال که علی را خانه نشین کردند و پنج سال علیه حضرت جنگهایی مانند «جمل»، «صفین» و «نهروان» را راه انداختند، آیا همینطوری به این حدیث : « فالزموا علي بن أبي طالب» عمل کردند؟!
در هر صورت...
ببینید رفقا حقیقت به قدری روشن و واضح است مثل این میماند که الان ما بخواهیم در مورد روز بودن روز بحث کنیم، قضیه اینقدر روشن است! نه به عنوان اینکه ما شیعه هستیم این را میگوییم ما میآییم کتب اهلسنت را نگاه میکنیم و این مطالب را در آن مییابیم.
شما منزل علمای اهلسنت داخل کشور بروید ببینید چند تا کتاب شیعه در منزلشان هست؟ بعد منزل علمای شیعه بروید میبینید که مملوّ از کتابهای اهلسنت است. در کتابخانههای آنها بروید ببینید چند تا کتاب شیعه را دارند؟ کتابخانههای عمومی «زاهدان»، « استان گلستان»، «بندر عباس» و... را ببینید چند تا کتاب شیعه پیدا میکنید؟
آیا این دلیلی نیست که اینها از کتب شیعه وحشت دارند؟ میترسند که جوانهایشان، طلبههایشان و بزرگانشان با کتابهای شیعه مأنوس بشوند! آیا همین دلیل بر حقانیت نیست؟ چرا وحشت دارند؟ چرا اجازه نمیدهند کتب شیعه در منازلشان، در کتاب خانههایشان باشد؟
اگر شما میگویید شیعه گمراه است بگذارید این بچههایتان برای این گمراهان جواب تهیه کنند، مگر شما نمیگویید جواب دادن گمراه واجب است؟! بگذارید طلبههایتان کتابهای ضال و مضل شیعه را بخوانند برای شیعهها جواب تهیه کنند و به علمای شیعه بگویند.
ما با یکی از علمای استان «گلستان» بحث داشتیم خیلی عجیب بود! بحث ما در سال 61 بود، من یک مطلبی از «صحیح بخاری» نقل کردم ایشان عصبانی شد و گفت این دروغها چیست که به «بخاری» میگویید؟ خیلی ناراحت شد و به من اهانتهایی کرد من هم هیچ حرفی نزدم، من همینطوری نگاهش میکردم سه – چهار نفر از طلبهها هم در آنجا بودند.
حرف ایشان که تمام شد من به اخوی خودم زنگ زدم، گفتم برو کتابخانه «صحیح بخاری» را سریع به من برسان، هنوز جلسه ما تمام نشده بود که کتاب را به من رساند من کتاب «صحیح بخاری» را باز کردم گفتم شیخنا بفرمایید بخوانید!
ایشان کتاب را خواند دیدم رنگش تغییر کرد، دیدم اگر بخواهم بحث کنم خوب نیست، رفقا هم خیلی عصبانی بودند میخواستند عقده خالی کنند. من بحث را عوض کردم به طور کلی روی موضوع دیگر رفتم، خودش هم فهمید من برایش آبرو داری کردم.
این که من مقابله به مثل نکردم برای ایشان خیلی عجیب بود؛ یعنی توقع نداشت در برابر آن همه اهانتهایی که داشت ما با ایشان به این خوبی برخورد کنیم! جلسه تمام شد و بعد از یکی – دو ماه ایشان به ما زنگ زد گفت من بعد از آن جلسه رفتم یک تحقیقاتی کردم، کتابهایمان را دیدم حرفهایی که علمای شیعه میزنند در کتابهای خود ما هم هست همه اینها دلیلی بر حقانیت شیعه است!
گفتم شیخ! زبانت را گاز بگیر این حرفها چیست! شیعیان هم حرف دارند، سنیها هم حرف دارند، شما بهتر است تحقیقات بیشتری کنید! ایشان گفت در ذهن من دارد شبهه ایجاد میشود گفتم نه اصلا و ابدا! در عقایدت نگذار شبهه ایجاد بشود، مطالعه کن شبهه بر طرف میشود.
دو مرتبه دیگر هم زنگ زد خودش حوزه علمیه دارد تقریبا 150 تا 200 نفر طلبه دارد ایشان با پدر زنش که از اساتید است قم منزل ما آمدند کتابخانه ما را که دید خیلی تعجب کرده بود! گفت حاج آقا ما در آنجا در کتابخانههای عمومیمان اینقدر کتاب نداریم، من گفتم من نزدیک 13 تا 14 هزار جلد فقط کتاب اهلسنت را دارم و این را هم موضوع بندی کردم، تفاسیرشان، فقهشان و اصول شان و...
قضایا گذشت و بعد از دو - سه ما گفت فلانی من میخواهم قم بیایم و میخواهم یک دو سه نفر از بزرگان قم هم باشد یک نشستی داشته باشیم من فهمیدم بحثها کارش را کرده است! ایشان قم آمد ما یک نهاری ترتیب دادیم «آیت الله شبیری زنجانی»، «آیت الله سبحانی»، آقای «خزعلی» و اقای «مقتدایی» هم تشریف داشتند ایشان در آن جلسه قضایا را از اول تعریف کرد که ما با فلانی بحث میکردیم این طوری شد... من بعد تحقیق کردم و یک شب حضرت زهرا را خواب دیدم به من گفت بیا پیش فرزندم و من ملهم شدم که منظورش امام رضا (علیه السلام) است در آنجا رفتم این مطالب را میگفت و گریه میکرد و اشک میریخت. اشکهایش همینطوری قطره، قطره میریخت.
ایشان همانجا جلوی اقایان شیعه شد و الان هم الحمدلله با ما ارتباط دارد، گاه قم میآید و میرود.
حقایق خیلی روشن است فقط یک عنایت الهی میخواهد که این تعصب را بردارد، تعصب هم چیزی نیست که دست خودشان باشد، شما مذمت نکنید، تعصبها یک چیزهایی است که در ذهن، روح و روان و گوشت و پوست و اسخوان اینها نفوذ کرده و به این سادگیها هم این تعصب کنار نمیرود.
بعضی وقتها رفقا ناامید میشوند، میگویند این همه کار میکنیم این همه آقایان علما در کتابهایشان دارند؛ ولی با این همه ایمان نمیآورند به رفقا میگویم من و شما که از پیغمبر (صلی الله علیه واله وسلم) بالاتر نیستیم، آن همه معجزه از پیغمبر دیدند ولی ایمان نیاوردند!
(إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يهْدِي مَنْ يشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ)
تو نميتواني کسي را که دوست داري هدايت کني؛ ولي خداوند هر کس را بخواهد هدايت ميکند؛ و او به هدايت يافتگان آگاهتر است!
سوره قصص (28): سوره56
بحث دیروز ما در رابطه با حرف اقای «ابن عبدالبر» بود که ایشان خیلی اصرار دارد که احادیث عرضهی روایات به قرآن دروغ است، اگر ما همین روایات را به قرآن عرضه کنیم قرآن این روایات را نفی میکند؛ چون قرآن میگوید:
(ومَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ)
آنچه را رسول خدا براي شما آورده بگيريد
سوره حشر (59): آیه 7
«وَمَنْ يعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيتَعَدَّ حُدُودَهُ يدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ»
و آن کس که نافرماني خدا و پيامبرش را کند و از مرزهاي او تجاوز نمايد، او را در آتشي وارد ميکند که جاودانه در آن خواهد ماند؛ و براي او مجازات خوارکنندهاي است.
سوره نساء (4) : آیه14
(أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ....)
اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا ...
سوره نساء (4) : آیه 59
مطلق سنت و گفتار پیغمبر مکرم را قرآن تصحیح کرده است.
پرسش:
ایشان خودش برای رد عرضه کردن بازهم عرضه کرده است!
پاسخ:
میگوید اگر همین را هم ما به قرآن عرضه کنیم، قرآن این روایت را دفع میکند! وقتی این روایت کنار رفت؛ پس عرضه کردن معنا ندارد. میگوید خود این روایات را ما به قرآن عرضه کنیم، قرآن میگوید این روایت دروغ است، قرآن خلاف این است.
میخواهد بگوید که این روایت ریشه ندارد، نمیتوانیم ما به این روایات عمل کنیم دیروز ما یک بحثهایی داشتیم که این همه روایات دروغ که از صحابه و غیره آمده، شما اهل سنت با اینها چه میکنید؟
پیغمبر اکرم میفرماید:
«وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ من النَّارِ»
الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا ج 1، ص 52، ح 106؛ 109، 110.
آیا اینها را هم میخواهید کنار بگذارید؟ دروغهایی که صحابه همدیگر را متهم کرده بودند؛ آیا اینها را هم میتوانید کنار بگذارید؟!
بحث دیگری که در اینجا هست ما از «ابن عبدالبر» که متوفای 463 است سؤال میکنیم این احادیثی را که بزرگان شما به جعلی بودن آن اعتراف کردهاند یعنی از زبان پیغمبر اکرم به دروغ نقل شده است، چه میکنید؟!
دوستان! توصیه میکنم قدر روایاتی را که بیان میشود بدانید، اینها خیلی جاها به دردتان میخورد! مثلا «ابن تیمیه حرانی» میگوید:
« وضع الناس أحاديث كثيرة مكذوبة على رسول الله صلى الله عليه وسلم و سلم ... و وضعوا كثيرا من فضائل الخلفاء الأربعة و فضائل معاوية»
افرادی احادیث زیادی را از قول پیغمبر در فضائل خلفای اربعه جعل کردند
منهاج السنة النبوية ، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس الوفاة: 728 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - 1406 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 312
در مورد «خلفای اربعه» نسبت به آن سه نفر اعتراف است، نسبت به امیرالمؤمنین ادعا است، اعتراف را ما میگیریم و ادعا را از اینها دلیل مطالبه میکنیم.
حالا اینکه در رابطه با حضرت امیر(سلام الله علیه) هم یک سری احادیثی نقل شده غیر واقعی است ما خودمان اعتراف داریم، شاید مثلا از صد تا روایت چهار تا پنج تا و ده تا روایت هم صحیح نباشد و جعلی باشد؛ ولی نود درصد این روایات واقعیت دارد، دلیل واقعیت داشتنش هم این است غالب این روایات از زبان ابوبکر، عمر، عثمان و خود امیرالمؤمنین آمده است.
این خودش دلیل بر واقعیت داشتن این احادیث است؛ ولی از آن طرف احادیثی که در رابطه با ابوبکر و عمر آوردهاند هیچکدامش از قول ابوبکر و عمر نیست، و اینها هم در ضروریترین زمان نیاز به این روایتها احتجاج نکردند، ما بارها گفتیم در «سقیفه» که مهاجرین و انصار به جنگ و دعوا پرداختند، اگر یکی از این روایات را مطرح کرده بودند مسئله تمام بود!
دست ابوبکر، عمر و دیگران همه خالی بود، تنها روایتی که در آنجا مطرح کردند روایت:
«قال النبي صلى الله عليه وسلم الأئمة من قريش»
مسند أبي داود الطيالسي ، اسم المؤلف: سليمان بن داود أبو داود الفارسي البصري الطيالسي الوفاة: 204 ، دار النشر : دار المعرفة – بيروت، ج 1، ص 125
بود، غیر از این، دیگر چیزی دستشان نبوده است، وقتی که دارد عمر را نصب میکند، مردم میگویند:
«تستخلف علينا فظاً غليظاً ، ولو قد ولينا كان أفظ وأغلظ ، فما تقول لربك إذا لقيته»
جواب خدا را چه میخواهی بدهی....؟
المصنف ، ابن أبي شيبة ، ج8 ، ص574 ، با تحقيق سعيد محمد اللحام ، ط دار الفكر ، بيروت و تاريخ المدينة المنوّرة ، ابن شبة النميري ، ج2 ، ص671 ، با تحقيق فهيم محمد شلتوت ، ط دار الفكر ، بيروت و تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساكر ، ج30 ، ص 413 و كنز العمال ، متقي هندي ، ج5 ، ص678 .
در آنجا یکی از روایاتی که در فضائل عمر است و «بخاری» و «مسلم» ردیف کردند -ما به کتابهای دیگر کار نداریم- ابوبکر مطرح میکرد و میگفت آقای علی! آقای طلحه! آقای زبیر! آقایان مهاجرین! آقایان انصار! مگر از پیغمبر نشنیدید که گفت:
«لو لم أبعث فيكم لبعث عمر بن الخطاب»
فضائل الصحابة ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبد الله الشيباني الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس، ج 1، ص 428
یا در عرش الهی نوشته شده ابوبکر فلان و عمر فلان و عثمان فلان! کسی که در عرش الهی اسمش به عنوان فاروق آمده شما دارید اعتراض میکنید!
ابوبکر در برابر اعتراض مردم جوابی نداشت و فقط گفت: پیغمبر را ملاقات کنم میگویم بهترین خلقت را از دیدگاه خودم انتخاب کردم.
برای خلافت عمر هیچ روایتی نقل نکرد و گفت من خودم تشخیص دادم؛ پس این احادیثی که اینها دارند شک و شبههای نیست که تمام اینها در زمان «بنی امیه» جعل شده است.
محمد ابن عُقیلْ از ابن نفتویه نقل میکند میگوید:
«إن أكثر الأحاديث الموضوعة في فضائل الصحابة افتعلت في أيام بني أمية ، تقرباً إليهم»
شرح نهج البلاغة ، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني الوفاة: 655 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري، ج 11، ص 27
نامه مینویسد ای مردم هرچه میتوانید در فضیلت ابوبکر و عمر حدیث برای من بفرستید! بعد میگوید در رابطه با ابوبکر و عمر حدیث به اندازه کافی جعل شد در رابطه با عثمان بفرستید! بعد میگوید در رابطه با مذمت علی ابن ابیطالب روایت جعل کنید و بفرستید! اینها کاملا مشخص است!
همین «سمره» را صد هزار درهم میدهد میگوید بیا آیه و احادیثی که در فضیلت علی است این را در فضیلت «عبدالرحمن ملجم» قرار بده
(وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ)
بعضي از مردم (با ايمان و فداکار، همچون علي (ع) در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر ص)، جان خود را به خاطر خشنودي خدا ميفروشند.
سوره بقره (2): آیه 207
آیهای هم که در رابطه با«عبدالرحمن» است، این را در رابطه با علی قرار بده! میگوید نه! صد هزار درهم کم است! دویست هزار درهم میگیرد و از قول پیغمبر نقل میکند! اینها چیزی است که در کتابهای شیعه نیست این روایات در کتب اهلسنت است.
شما میخواهید اینها را چه کار کنید؟ ولذا دوستان یک مقداری دقت بکنند ما باید یک مجموعه و منظومهی روایاتی که طرف مقابل را دچار حیرت میکند و تار و پود فکریاش را به هم میریزد و وادار میکند برود تحقیق کند، تهیه کنیم.
من بارها گفتم اگر ما کاری بکنیم طرف مقابل ما، برای تحقیق انگیزه پیدا کند، ما پنجاه درصد بلکه بیشتر موفقیت را به دست آوردیم، بدبختی ما این است که اینها حاضر نیستند بروند تحقیق کنند حاضر نیستند کتابهای خودشان را بخوانند. عرض کردم ما باید برویم یک منظومه از این بحثها را تهیه کنیم، اینکه فقط تنها خلافت امیر المؤمنین و احادیث وصایت، خلافت و امامت را مطرح کنیم این به درد نمیخورد!
باید یک منظومه از اینها شامل ده - دوازده تا موضوع تهیه کنیم و این ده دوازده موضوع را روی میز بچینیم بگوییم آقاجان خودت قضاوت کن از جمله همینها روایتهایی است که خواندیم.
روایتی که در جلسه قبل عرض کردم «ابو هریره» که 5700 روایت دارد تمام «صحاح سته»، «صحیح بخاری»، «صحیح مسلم»، «ترمذی»، «نسائی»، «ابو داود»، «موطأ مالک»، «ابن ماجه» و غیره مجموعه روایات اینها کمتر از ده هزار تا است.
«ابن اثیر » کتابی به نام «جامعُ الاصول» دارد ایشان آمده تمام روایات «صحاح سته» را در یک جا جمع کرده مکرراتش را حذف کرده اگر یک روایت را «بخاری» در ده جا آورده ، یکی کرده اگر این روایت را «مسلم» و «نسائی» آورده آنها را هم آدرس داده.
شما بروید جلد 11 «جامع الاصول» را از کتابخانهها بگیرید، میبینید که مجموع احادیث «صحاح سته» تقریباً نُه هزار و نهصد و اندی است و 5700 تا از این احادیث هم از «ابو هریره» است! یعنی 50 درصد روایات اهلسنت از «ابو هریره» نقل شده است.
پرسش:
استاد ببخشید! 5700 روایت «ابو هریره» روایت واحد که نیست کسان دیگری هم نقل کردند او در اینها شریک است، شاید فقط چند تا روایت «ابو هریره» گفته که دیگران هم نگفته باشند؛ یعنی روایاتی را که «ابو هریره» گفته میگویند دیگران هم گفتهاند.
پاسخ:
دیگران گفتهاند از چه کسی این را گرفتند و گفتند؟ کل روایاتی که نقل کردند مثلاً از حضرت امیر (سلام الله علیه) چقدر بوده؟ حدود 460 تا روایت نقل کردند. در کل و مجموعشان 500 تا روایت نقل کردند حالا شما ببینید 500 تا کجا و 5000 هزار تا کجا! در روایات اگر 2 هزار تا روایات «ابو هریره» مشترک باشد، 3 هزار تا روایات خاص دارد یا نه؟!!
این روایاتی که «ابو هریره» دارد همه مورد اعتراض است که آقا چرا این همه روایت نقل میکنید ما نشنیدیم؟ این چیست؟ وقتی دیگران نقل کرده بودند این که نبود! در «بخاری» چند تا روایت «ابو هریره» نقل میکند مردم اعتراض میکنند آقای «ابو هریره»! ما هم که با پیغمبر بودیم شما این همه روایات را از کجا شنیدید؟!
«ابو هریره» میگوید شما دنبال کار و کاسبیتان بودید! «انصار»، دنبال کشاورزی بودند! «مهاجرین» دنبال خر فروشی بودند! من ملازم پیغمبر بودم اگر واقعاً دیگران نقل کرده بودند این اعتراضات برای چیست؟ اتفاقاً ایشان به نکته زیبایی اشاره کردند. این روایات مال «صحیح بخاری» است «عدم إهتمام صحابه بالسنة»
پرسش:
استاد! «ابوهریره» همه روایاتش را مستقیم از پیامبر نقل کرده یا واسطه هم خورده؟
پاسخ:
نه همه را از پیغمبر نقل میکند.
این کتاب «صحیح بخاری» است دوستان ببینید:
«إِنَّ إِخْوَانَنَا من الْمُهَاجِرِينَ كان يَشْغَلُهُمْ الصَّفْقُ بِالْأَسْوَاقِ وَإِنَّ إِخْوَانَنَا من الْأَنْصَارِ كان يَشْغَلُهُمْ الْعَمَلُ في أَمْوَالِهِمْ وَإِنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ كان يَلْزَمُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم بِشِبَعِ بَطْنِهِ وَيَحْضُرُ ما لَا يَحْضُرُونَ وَيَحْفَظُ ما لَا يَحْفَظُونَ»
الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا ج 1، ص 55
منِ «ابو هریره» گرسنه بودم و درآمد هم نداشتم! ملازم پیغمبر بودم هر کجا پیغمبر مهمانی این طرف و آن طرف میرفت من هم با پیغمبر میرفتم!
اعتراض همه را ببینید:
« عن أبي هُرَيْرَةَ يَقُولُونَ إِنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ يُكْثِرُ الحديث وَاللَّهُ الْمَوْعِدُ»
این چیست؟ اگر دیگران نقل کردند چرا اینها اعتراض میکنند!!
بعد میگوید:
«وَيَقُولُونَ ما لِلْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ لَا يُحَدِّثُونَ مِثْلَ أَحَادِيثِهِ وَإِنَّ إِخْوَتِي من الْمُهَاجِرِينَ كان يَشْغَلُهُمْ الصَّفْقُ بِالْأَسْوَاقِ وَإِنَّ أخوتي من الْأَنْصَارِ كان يَشْغَلُهُمْ عَمَلُ أَمْوَالِهِمْ وَكُنْتُ امْرَأً مِسْكِينًا أَلْزَمُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم على مِلْءِ بَطْنِي »
...من آدم بیچارهی بودم و ملازم پیغمبر بودم به اندازهی که شکمم پر میشد و از پیغمبر حدیث میشنیدم.
« فَأَحْضُرُ حين يَغِيبُونَ وَأَعِي حين يَنْسَوْنَ »
روایت پیغمبر را من حفظ میکردم صحابه، فراموش میکردند. آنها غایب بودند من ملازم پیغمبر بودم.
الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 2، ص 827، ح 2223
ده - دوازده تا روایت است، از اینها یکی دو تا نیست!
دوباره در «صحیح مسلم» همین تعبیر را دارد:
«ان أَبَا هُرَيْرَةَ يُكْثِرُ الحديث عن رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَاللَّهُ الْمَوْعِدُ»
صحيح مسلم ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج 4، ص 1939، ح2492
پرسش:
میگویند 3 سال با پیغمبر بوده!
پاسخ:
18 ماه با پیغمبرم بوده کل حضور «ابو هریره» در مدینه 18 ماه بوده است! بعد به «بحرین» رفت و بعد از رحلت پیغمبر برگشت. شما ببینید آقای «محمود ابو ریّه» تعبیر جالبی دارد.
«محمود ابو ریّه» میگوید اگر ملازم پیغمبر بودن ملاک است امیر المؤمنین از اول طفولیت ملازم پیغمبر بوده است، ایشان در سفر در حضر با پیغمبر بوده است؛ اگر بنا بود علی هر روز یک روایت از پیغمبر شنیده باشد، امیر المؤمنین 12 هزار روز ملازم پیغمبر بود، باید روایات امام علی 12 هزار تا باشد. مجموع روایات حضرت علی، حدود 500 تا است آن هم میگویند 50 تا فقط صحیح است و 450 روایتش ضعیف است!
بحث اینکه ملازم پیغمبر بوده نیست «عایشه» که چسبیده به پیغمبر بوده اینقدر روایت ندارد! «ام سلمه» چسبیده به پیغمبر بوده 100 تا روایت از او ندارند! «حفصه» دختر عمر چسبیده به پیغمبر بوده این همه روایت از او ندارند، بحث ملازم بودن نیست! اگر واقعاً اینطوری بود چرا «ابو هریره» میگوید من احادیثی که امروز میگویم اگر در زمان عمر میگفتم؛
«لو تكلمت بها في زمان عمر أو عند عمر لشج رأسي»
سر مرا زخمی میکرد!
تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل ، اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571 ، دار النشر : دار الفكر - بيروت - 1995 ، تحقيق : محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج 67، ص 343
«وقطع بلعومی»
خرخره من را با میبرید!
اگر واقعاً روایات «ابو هریره» روایات واقعی بوده چرا اینطوری میگوید؟ روایات ایشان یا دروغ بوده که عمر اجازه نقل نمیداده یا عمر با نقل احادیث مشکل داشته! اینها هر طرف بروند در بنبست گیر میکنند.
همین روایت
«لو تكلمت بها في زمان عمر أو عند عمر لشج رأسي»
را شما ملاک قرار بدهید و ببینید که قضیهاش چیست!
وقتی خودش دارد اعتراف میکند، من خودم به پیغمبر افتراء بستم تازه یک مورد هم هست این تمام روایات «ابو هریره» را زیر سوال میبرد. این در «صحیح بخاری» است در جلسه قبل به آقایان گفتیم در اول سند دارد:
«قال قال النبي صلى الله عليه وسلم...»
آخرش که اعتراض میکنند:
«سَمِعْتَ هذا من رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم»
میگوید:
« لَا هذا من كِيسِ أبي هُرَيْرَةَ»
الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج 5، ص 2048، ح 5040
پرسش:
استاد! اینها خودشان چه توجیه کردند؟
پاسخ:
میگویند «مِن اجتهاد ابو هریره، مِن رأی ابو هریره» بوده است!
به قولی خدا احمق را آفرید، احمق هم توجیه را آفرید! ببینید ایشان یک مورد را دارد اعتراف میکند، وقتی اعتراف کرد همه روایاتش زیر سوال میرود.
در کتاب «تأویل مختلف الحدیث» که از کتابهای معتبر اهلسنت است آمده است:
«فقال أكذبه عمر و عثمان و علي و عائشة »
تأويل مختلف الحديث ، اسم المؤلف: عبدالله بن مسلم بن قتيبة أبو محمد الدينوري الوفاة: 276 ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1393 - 1972 ، تحقيق : محمد زهري النجار، ج 1، ص 22
از این واضحتر و روشنتر! عمر میگفت دروغ میگویی، عثمان هم میگفت تو دروغ میگویی، علی (سلام الله علیه) هم میگفت دروغ میگویی، «عایشه» هم میگفت تو دروغ میگویی!
پرسش:
حاج اقا! در حاشیه تعلیق زده...
پاسخ:
بله! میگوید: « أن الکذب بمعنی الخطأ»!
اگر کسی زنا کرد مراد از زنا این است که مثلاً با او شوخی کرده است!!
پرسش:
استاد! روایتهای «ابو هریره» از خود «ابو هریره» است یا از چیزهای که زمان «بنی امیه» ساختند؛ یعنی به اسم «ابو هریره» ساختند یا واقعا خودش گفته است؟
پاسخ:
کدام، کل روایات؟
پرسش:
بله کل روایات ایشان
پاسخ:
کل روایات را در زمان «معاویه» پول میدادند و پولی میگرفتند و جوایزی میگرفتند و احادیث درست میکردند، زمان عمر جرأت نکرد بگوید، زمان عثمان هم اجازه نداد عثمان گفت هر روایتی زمان عمر و ابابکر بوده آنها را نقل کنید هر روایتی زمان ابوبکر و عمر نقل نشده کسی حق نقل ندارد.
در زمان امیر المؤمنین هم که «ابوهریره» محلی از اعراب نداشت، «معاویه» وقتی روی کار میآید کارخانه حدیث سازی آقای «ابو هریره» شروع میشود.
اگر این توجیه درست باشد که کذب یعنی خطا!
«أكذبه عمر وعثمان وعلي وعائشة »
پس تمام کتابهای رجالی شما که میگویند: «فلانی کذابٌ یعنی فلانی أخطأ»!
یا روایت پیامبر اکرم که میفرماید:
«وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ من النَّارِ»
یعنی هر کس از روی خطا و اشتباه به من حرفی بزند مشکلی نیست! و این با «فلیتبوأ مقعَدَهُ من النَّارِ » نمیسازد! یک توجیهی بکنید که قابل قبول باشد.
شما ببینید صحابهی که زنا کردند پیغمبر به آنها حد زده تحقیق کنید، زنا کردند عمر به آنها حد زده، شراب خوردند؛ حتی بعضی از اینها را پیغمبر حدود 10بار حد شراب زده! حد زده یعنی چه؟ آقایان میگویند مراد از حد شاید تعزیر باشد، تعزیر هم مثلاً اگر کسی زنا و یا لواط کرده پیش قاضی میبرند قاضی به او نگاه چپ میکند این تعزیر شد! میگوید دیگر از این کارها نکنی! میگوید چشم، این شد تعزیر و تعزیر تحقق پیدا کرد!
به قدری آشفته بازار است که خدا میداند، من بارها گفتم انسان وقتی کتابهای اهلسنت را میخواند میخواهد «کافی» و «تهذیب» را مثل قرآن ببوسد و روی چشمش بگذارد، انسان وقتی روایات اهلبیت را میخواند دلش میخواهد قلبش را باز کند و روایت را داخل قلبش بریزد، یعنی: «یعرف الاشیاء باضدادها» واقعا برای انسان روشن میشود.
دوستان شما «صحیح بخاری» را بردارید یک هفته بخوانید ببینید چقدر تاریکی در دلتان میآید یک هفته همه کافی را بردارید ببینید چه نورانیتی میآید.
پرسش:
«من کذِبَ علیَّ متعمداً» توجیهی که میآورد میگوید ما بر علیه پیامبر حدیث نمیآوریم ما له پیامبر حدیث میآوریم؛ پس مشمول این حدیث نمیشود!
پرسش 2:
خیلی خندهدار است میگوید به نفع پیغمبر هم دروغ میبندیم!
پاسخ:
بدبختی همین است، وقتی احادیث جعل میکند میگوید:
«فأما الصحابة وإن غلطوا»
گرچه صحابه غلط کردند
« كما غلط غيرهم من الثقات»
الرواة الثقات المتكلم فيهم بما لا يوجب ردهم ، اسم المؤلف: الإمام الحافظ أبي عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 3 / ذي القعدة /748هـ ، دار النشر : دار البشائر الإسلامية - بيروت - لبنان - 1412هـ - 1992م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد إبراهيم الموصلي ج 1، ص 24
اینها را چه کار کنیم! تکلیف اینها که همدیگر را تکفیر کردند چیست؟
جالب این است «علامه امینی» در «الغدیر» ج 5، 35 نفر از کسانی که کارشان جعل حدیث بوده، کارخانه فرآوردههای حدیث راه انداخته بودند را معرفی میکند و میگوید این 35 نفر 98 هزار روایت آوردهاند.
بعد میگوید از «عُباد بصری» 60 هزار روایت جعلی نقل شده، از «عمر ابن هارون» 70 هزار، «عبدالله رازی» 10 هزار، «ابن زباله» 100 هزار، «محمد ابن حُمید» 50 هزار، «نصر» 20 هزار میگوید مجموع اینها 408684 هزار روایت جعل شده و این اعتراف خودشان هم است.
«یحیی ابن معین» میگوید:
«وأيّ صاحب حديث لا يكتب عن كذاب ألف حديث»
کدام محدثی را سراغ دارید از کذابها هزار تا روایت نداشته باشد؟
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج1، ص 43
از خطائین هزار تا خطا کردند! آیا این خطأ غیر واقعی است یا نه؟!
«شعبه» میگوید:
« ما اعلم احدا فتش الحديث كتفتيشي وقفت على ان ثلاثة ارباعه كذب»
هفتاد درصد روایات در کتابهای ما همه دروغ است
سير أعلام النبلاء ، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبو عبد الله الوفاة: 748 ، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1413 ، الطبعة : التاسعة ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ج 7، ص 226
این را هم چه کسی نقل میکند؟ «ذهبی» نقل میکند هیچ تعلیقهی هم ندارد آقایان پاورقی هم نزدند میگوید:
«وقفت على ان ثلاثة ارباعه كذب»
سه چهارم احادیثی که در کتابهای ما آمد همه دروغ است
یا «محمد حسین هیکل» که از علمای بزرگ و مقبول همهشان است ایشان از «دارقطنی» نقل میکند، البته من در کتابهای «دار قطنی» خیلی گشتم پیدا نکردم اگر دوستان پیدا کردند به ما هم خبر بدهند.
میگوید:
«الحدیث الصحیح فی الحدیث الکذب کالشعرة البیضاء فی جلد ثور الاسود»
میخواهد بگوید کتابهای حدیثی ما همه ضعیف و دروغ است، اگر شما دنبال یک حدیث صحیح بخواهید بگردید و مثل این میماند که شما در یک گاو سیاه دنبال یک موی سفید بگردید! ما اینها را چه کار کنیم؟
آقای «عبدالحلیم جُندی» هم این مطلب را از «دار قطنی» در کتاب «ابو حنیفه رجل الحریّةِ والتسامح» نقل میکند. اما اینکه «دار قطنی» کجا گفته معلوم نیست.
مطلب را از خود آقای «ابن عبدالبر اندلسی» ببینید که خود ایشان چه کار کرده! این کتاب «تمهید» این آقا است خوب دقت کنید این مچگیری است، من مطالب دیگران را آوردم این را آخر گذاشتم! ببینید ایشان چه نقل کرده است.
«حمّاد ابن زید» نقل میکند میگوید:
«وضعت الزنادقة على رسول الله صلى الله عليه وسلم اثنى عشر ألف حديث بثوها في الناس»
«زنادقه»، 12 هزار روایت جعل کردند و در میان مردم منتشر کردند.
التمهيد لما في الموطأ من المعاني والأسانيد ، اسم المؤلف: أبو عمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر النمري الوفاة: 463 ، دار النشر : وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامية - المغرب - 1387 ، تحقيق : مصطفى بن أحمد العلوي ,محمد عبد الكبير البكري، ج 1، ص 44
جالب این است روایتی که ما از پیغمبر خواندیم:
«وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ من النَّارِ»
«عبدالبر» میگوید:
«تخويف رسول الله صلى الله عليه وسلم أمته بالنار على الكذب دليل على أنه كان يعلم أنه سيكذب عليه صلى الله عليه وسلم»
جلسه قبل از «صحیح بخاری» و «مسلم» نزدیک به 20- 30 تا روایت آوردیم
« وَمَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فلان و فلان... کثرت علیّ الکذابة»
باز همینجا از «انس» نقل میکند:
«من كذب عليّ»
میگوید:
«حسبت انه قال متعمدا»!
آن را هم یقین ندارد متعمد است!
میگوید:
« فليتبوا بيته في النار »
پرسش:
استاد «ابو عمر» چه کسی است؟
پاسخ:
همان «ابن عبدالبر» است.
بعد از خود «ابو هریره» دارد:
«قال أبو هريرة ان هذا العلم دين فانظروا عمن تأخذونه»
از عقبه:
«يا بني لا تقبلوا الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم الا من ثقة»
آقای «ابن عبدالبر»! اینها را که خودت در اول « التمهيد لما في الموطأ من المعاني والأسانيد» نقل کردی چطور وقتی به حدیث عرضه احادیث به قرآن میرسی آنجا به دست و پا میافتی میخواهی آن را رد کنی؟!
«يا بني لا تقبلوا الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم الا من ثقة»
از «قاسم ابن محمد ابی بکر» از فقهای بزرگشان است دارد:
«اقبح من الجهل ان اقول بغير علم أو احدث عن غير ثقة »
از «شعبه»، «ابن مبارک»، «ثوری»، «مالک» گفتیم:
«الرجل یتهم بالکذب»
افرادی هستند که متهم به کذب هستند، چه کار کنیم؟ گفت:
«انشره»
این دروغگویان را در بین مردم منتشر و رسوا کنید.
بگویید اینها دروغگو هستند.
«فانه دين »
رسوا کردند دروغگویان جزو دین است
از این واضحتر! اینها نمونههایی است که خود «ابن عبدالبر» نقل میکند؛ ولی متأسفانه آنجا که به ضررش است و خانهی خراب را میخواهد درست بکند میگوید عرضه احادیث به قرآن دروغ است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
پرسش:
استاد! خودشان میگویند ما قبول داریم احادیث دروغ است؛ ولی ما اینها را از بین احادیثمان پاکسازی کردیم این مشخص است.
پاسخ:
اگر احادیث را مشخص کردند اینکه میگوید:
« ثلاثة ارباعه كذب» این مال کجا است؟ همینها « ثلاثة ارباعه كذب» میگویند.
پرسش:
میگویند ما سه چهارم را میدانیم کدامها هستند!
پاسخ:
کدامش کذب است، به ما بگویند این هفتاد درصد کدامها هستند!