نسخه موبایل
www.valiasr-aj .com
اسناد تاريخي در فرمان قتل امام حسين عليه السلام
کد مطلب: 8584 تاریخ انتشار: 29 مرداد 1399 - 15:07 تعداد بازدید: 11525
پرسش و پاسخ » امام حسين (ع)
اسناد تاريخي در فرمان قتل امام حسين عليه السلام


مقدمه :

در منابع شيعه صدور فرمان شهادت امام حسین علیه السلام توسط يزيد، امري قطعي است، اما اینکه در منابع اهل سنت هم به این موضوع پرداخته شده یا نه؟ سوالی است که به آن پاسخ خواهیم داد.

در ميان علماي اهل سنت افراد اندكي همچون عبدالمغيث حنبلي و ابن تيميه سعي نموده اند از يزيد جانبداري كنند و او را بي‌گناه جلوه دهند و يا حداقل او را شخصي نشان دهند كه توبه نموده اما عده ديگري ا ز علمای اهل سنت همانند شيعه معتقدند که فرمان قتل امام حسین علیه السلام توسط یزید بن معاویه صورت گرفته است. البته گزارش­هاي تاريخي اهل سنت در اين زمينه به چند دسته تقسيم مي­شود.

1ـ صدور فرمان شهادت قبل از حركت امام عليه السلام به مكه.

2ـ‌ صادر شدن دستور شهادت امام عليه السلام به والي كوفه.

3ـ بيان اصل فرمان به شهادت آن حضرت فارغ از زمان و مكان و اشخاص.

صدور فرمان قبل از حركت امام عليه السلام به مكه

از جمله منابعی که در اين زمينه سخن گفته است، کتاب الفتوح ابن عثم کوفی (متوفاي 314 هـ.ق) است وی نقل می­کند یزید طی نامه ای به والی مدینه دستور شهادت امام حسين عليه السلام را صادر كرد:

وليكن مع جوابك إليّ رأس الحسين بن عليّ، فإن فعلت ذلك فقد جعلت لك أعنّة الخيل، ولك عندي الجائزةّ والحظّ الأوفرّ والنعمة واحدة والسلام.

به همراه پاسخ این نامه سر حسین ]علیه السلام[ رامیخواهم اگر چنین کردی پاداش خوبی نزدما خواهی داشت.

الفتوح ،ج 3،جزء 5، ص 18

دستور شهادت امام عليه السلام به والي كوفه

ابن اثیر جزري يكي ديگر از علماي اهل سنت، پیرامون این‌که چرا عبیدالله بن زیاد دست به چنین جنایت زده؛ به نقل از وي چنين می نویسد:

أما قتلي الحسين فإنه أشار علي يزيد بقتله أو قتلي فاخترت قتله

یزید مرا بين كشته شدن خودم و كشتن حسين مخير نموده بود و من بين کشته شدن خودم وحسین(علیه السلام ) كشتن حسین (علیه السلام )را انتخاب كردم.

أبو الحسن علي بن أبي الكرم محمد بن محمد بن عبد الكريم الشيباني الوفاة: 630هـ ، الكامل في التاريخ ج 3 ، ص 474 ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1415هـ ، الطبعة : ط2 ، تحقيق : عبد الله القاضي

قرمانی يكي ديگر علماي اهل سنت، معتقد است يزيد به عبیدالله بن زياد دستور داد كه امام حسین علیه السلام را به شهادت برساند:

و بلغ الخبر الي يزيد فولي العراق عبيد الله بن زياد و امره بقتال الحسين.

یزید دستور قتل حسین بن علی را به والی عراق (عبیدالله) داد.

القرماني، احمد بن يوسف، المتوفي :‌ 1019، اخبار الدول و آثار الاُوَل في التاريخ، ج 1، ص 320، تحقيق: احمد حطيط فهمي سعد، ناشر : عالم الكتب.

ابن اعثم كوفي نيز با بياني ديگر به شرح اين ماجرا مي پردازد :

فكتب عبيد الله بن زياد إلى الحسين : أما بعد يا حسين ! فقد بلغني نزولك بكربلاء ، وقد كتب إلي أمير المؤمنين يزيد بن معاوية أن لا أتوسد الوثير ولا أشبع من الخبز ، أو ألحقك باللطيف الخبير أو ترجع إلى حكمي وحكم يزيد بن معاوية والسلام.

عبيد الله بن زياد به امام حسين عليه السلام در نامه اي نوشت : اي حسين ! به من خبر رسيده كه در كربلا منزل گزيده اي، يزيد بن معاويه نيز براي من نوشته است بر بالشي تكيه ندهم و از نان سير نشوم [كنايه از اينكه به سرعت به مساله شما رسيدگي كنم] تا اينكه يا تو را به خداوند ملحق كنم يا اينكه حكم من و يزيد بن معاويه را بپذيري. والسلام.

الفتوح - أحمد بن أعثم الكوفي - ج 5 ص 84- 85؛ مطالب السؤول في مناقب آل الرسول ( ع ) - محمد بن طلحة الشافعي - ص 400؛‌ مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1 ، ص 340، محقق : محمد السماوی، ناشر: انوار الهدی، قم، چاپ اول، 1418 هـ.ق.

همانطور كه در ابتداي مقاله آمد، ابن اعثم نقل كرد كه یزید طی نامه ای به والی مدینه دستور شهادت امام حسين عليه السلام را صادر كرد و در اينجا نقل مي كند عبيدالله بن زياد والي كوفه نيز چنين دستوري داشته است كه اين خود حكايت از اين دارد كه يزيد نه يك بار بلكه دو بار فرمان شهادت امام حسين عليه السلام را صادر كرده است.

فرمان به شهادت فارغ از زمان و مكان و اشخاص

در گزارش هاي تاريخي ديگر تنها به ذكر شهادت امام حسين عليه السلام به دستور يزيد، اكتفا شده و پيرامون اينكه اين فرمان در كجا و نسبت به چه شخصي و يا در چه مكاني صادر شد، سخني به ميان نيامده است.

شمس الدين ذهبی از دیگر بزرگان اهل سنت، دلیل روگردانی وکینه مردم نسبت به یزيد را اینگونه توصیف میکند:

قلت : ولما فعل يزيد بأهل المدينة ما فعل، وقتل الحسين وإخوته وآله، وشرب يزيد الخمر ، وارتكب أشياء منكرة ، بغضه الناس ، وخرج عليه غير واحد ، ولم يبارك الله في عمره

به خاطر جرمهايي كه يزيد نسبت به اهل مدينه مرتكب شد [واقعه حره] و به شهادت رساندن [امام] حسین [عليه السلام] وبرادرنش و شرابخواري و انجام هر عمل زشت و منكری، مردم کینه یزید را به دل گرفتند و افراد زيادي بر او خروج كردند و خداوند عمرش را مبارك نگردانيد.

شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي الوفاة: 748هـ ، تاريخ الإسلام ج 5 ، ص 30، ناشر : دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت - 1407هـ - 1987م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. عمر عبد السلام تدمرى

ابن جوزی نيز به همين مطلب معترف است با این تفاوت که در ادامه یزید را لعنت مي كند؛ چنانچه سبط بن جوزي (نوه دختري او) به نقل از اساتیدش مي نويسد:

و حکى لی بعض اشیاخنا عن ذلک الیوم: ان جماعة سألوا جدی عن یزید فقال ما تقولون فی رجل ولّی ثلاث سنین فی السنة الأولى قتل الحسین فی الثانیة أخاف المدینة و اباحها و فی الثالثة رمى الکعبة بالمجانیق و هدمها، فقالوا نلعن فقال فالعنوه.

بعضي از اساتیدم براي من آن روزي را حكايت كردند كه از جد من پيرامون يزيد سؤال كردند؛ جدم پاسخ داد : نظر شما درباره مردي كه سه سال حكومت كرد اما در سال اول حسین [عليه السلام] به شهادت رساند و در سال دوم به مدینه حمله کرد و سه روز [تصرف در جان و مال و ناموس مردم] مدينه را براي سربازانش حلال دانست و در سال سوم کعبه را با منجیق تخریب کرد؟! آن جماعت گفتند چنين فردي را لعنت مي كنيم ، جد من نيز گفت لعنتش كنيد.

سبط بن الجوزي الحنفي، يوسف بن قزغلي ، تذكرة الخواص الأمة في خصائص ائمة عليهم السلام، صص 291-292، ناشر : مكتبة نينوي الحديثة، تهران.

آري! دوران چهارساله یزید سرشار از جرم و جنايت و وقایع اسف بار بود تا جايي كه یعقوبی، تاريخ نگار معروف به نقل از سعيد بن مسيب، دوره حکومت يزيد را دوراني شوم معرفي مي كند:

وكان سعيد بن المسيب يسمي سني يزيد بن معاوية بالشؤم في السنة الأولى قتل الحسين بن علي وأهل بيت رسول الله والثانية استبيح حرم رسول الله وانتهكت حرمة المدينة والثالثة سفكت الدماء في حرم الله وحرقت الكعبة

سعید بن مسیب ساليان خلافت يزيد را به ساليان شوم نامگذاري كرد؛ در سال اول امام حسين عليه السلام و اهل بيت رسول خدا صلي الله علیه و آله را به شهادت رساند؛ در سال دوم به حرم رسول خدا صلي الله علیه و آله هتك حرمت كرد و حرمت مدینه را شكست وسال سوم نیز در حرم الهي [مسجد الحرام] خونها ريخت و کعبه را به آتش کشید.

أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح اليعقوبي الوفاة: 292 ، تاريخ اليعقوبي ج 2 ، ص 253، ناشر : دار صادر بيروت. عمر رضا كهالة دانشمند اهل سنت پيرامون يعقوبي چنين مي نگارد: «وصنف كتبا جيدة منها تاريخ اليعقوبي» كتابهاي نيكويي به رشته تحرير درآورده است؛ يكي از آنها تاريخ يعقوبي است.

نتيجه گيري

از مطالبي كه گذشت دريافتيم كه طبق نظر شيعيان و اكثر اهل سنت فرمان شهادت امام حسين عليه السلام را يزيد بن معاويه صادر كرده است بر اساس منابع اهل سنت نه تنها يك بار بلكه صدور فرمان دو مرتبه صورت گرفته است. بنابراين بر كسي پوشيده نيست كه مقصر اصلي در اين واقعه اسفناك، شخص يزيد بن معاويه است.



Share
1 | حمید | Iran - Tehran | 02:05 - 17 بهمن 1394 |
1
 
 
0
پاسخ نظر
سلام
عمر بن خطاب در زمان احتضارش گفت:
إِنْ أَسْتَخْلِفْ فَقَدْ اسْتَخْلَفَ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي أَبُو بَكْرٍ وَإِنْ أَتْرُكْ فَقَدْ تَرَكَ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي رَسُولُ اللَّهِ (ص).
صحيح البخاري، ج8، ص126، ح 7218.
اگر جانشين انتخاب كنم كاري كرده ام كه كسي كه از من بهتر بود يعني ابو بكر انجام داده است. واگر ترك كنم به درستي كاري كردم كه كسي كه بهتر از من بود يعني رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ترك كرده نموده است.
*در اینجا منظور عمر چیست؟؟؟ یعنی واقعه غدیر یا یادش رفته است و میگوید پیامبر جانشینی انتخاب نکرد؟ چطور انکار میکند؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
وجود اين نوع روايات در منابع اهل سنت نشان از اين دارد که برخي تمام تلاش خود را کرده اند تا روايات در خصوص خلافت حضرت علي عليه السلام را به فراموشي بسپرند و طوري به القاء کنند که اصلا روايتي درباره ولايت حضرت عليه السلام وجود ندارد غافل اينکه اگر روايت فوق را قبول بکنند و به عنوان عدم تعيين جانشين توسط پيامبر صلي الله عليه و آله بدانند، در اين صورت مباني ديگر آنها با چالش جدي روبرو خواهد شد
اولا: در همان صحيح بخاري رواياتي درباره نماز ابوبکر، در اواخر عمر پيامبر صلي الله عليه و آله ذکر شده است که اهل سنت آن روايات را دليل بر خلافت ابوبکر مي دانند در حالي که روايت فوق با نماز ابوبکر و با مباني اهل سنت تعارض واضح و آشکار دارند
از سخن عمر به وضوح فهميده مي شود که نماز ابوبکر دلالتي بر انتخاب کردن ابوبکر به امامت و خلافت ندارد .زیرا تصریح می کند که پيامبر صلی الله علیه و آله خلیفه ای انتخاب نکردند.
ثانيا: روايت فوق نشان مي دهد که ابوبکر بر خلاف سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل کرده است؛ چون عمر گوید که پيامبر صلی الله علیه و آله خلیفه ای انتخاب نکردند در حالي که خودش میگوید ابوبکر خلیفه انتخاب کرده است.پس خلیفه انتخاب
ثالثا: ابن عمر می گوید که به پدرم چنین گفته شد.عن عبد الله بن عمر رضی الله عنهما قال:قیل لعمر ألا تستخلف ؟ قال إن أستخلف فقد که این ثابت میکند که صحابه و تابعینی که در کنار عمر بوده اند،تا این اندازه عقل و فهم داشته اند که باید خلیفه ای معين بشود.لذا نزد عمر آمده اند و از او درباره خلافت سوال کرده اند.آیا میتوان قبول کرد که این صحابه،در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله از ایشان در این خصوص سوالی نپرسیده باشند؟اگر پرسیده اند،رسول خدا چه کسی را معرفی کردند؟اگر نپرسیدند،آیا در حق امت کوتاهی نکردند؟
رابعا:اين روايات با عمل خود عمر که مي خواست خليفه تعيين کند، مخالف است
در كتاب هاي اهل سنت رواياتي وجود دارد كه ثابت مي كند خليفه دوم تصريح مي كرد كه اگر اشخاصي زنده بودند، آن ها را خودش انتخاب مي كرد نه اين كه انتخاب را به شورا واگذار كند؛ از جمله عبارات ذيل از او نقل شده است:
لو كان سالم حيا ما جعلتها شوري
الاستيعاب ج 2 ص 568، بتحقيق: علي محمد البجاوي، 2، نشر: دار الجيل- بيروت.
لو كان سالم حيا ما تخالجني الشك في توليته عليكم أو في تأميره.
تأويل مختلف الحديث ص 115؛ المحصول للرازي ج 4 ص 322؛
اگر سالم زنده بود شك وترديدي راجع به سر پرست (خليفه) قرار دادن او بر شما در من پيدا نميشد.
لو أدركت أبا عبيدة بن الجراح لوليته... ولو أدركت معاذ بن جبل ثم وليته... ولو أدركت خالد بن الوليد ثم وليته.
اگر ابا عبيده جراح زنده بود او را سرپرست (خليفه) شما قرار ميدادم.... اگر معاذ بن جبل و يا خالد بن وليد زنده بود او را سرپرست (خليفه) شما قرار ميدادم.
عمر بن شبة النميري البصري، تاريخ المدينة المنورة، ج2، ص61،
با اين وجود اگر عمر طبق نظر ابوبکر عمل کرده باشد و خليفه تعيين کرده باشد، روش مي شود که او اصلا به سنت پيامبر عمل نمي کرده است!!
در ضمن جريان کتمان غدير منحصر در اين روايت و يک شخص نيست
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=7484
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
2 | حمید | Iran - Tehran | 19:47 - 17 بهمن 1394 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
این روایت صحیح السند است؟
حارث بن نعمان فهرى پس از مخالفت آشكار خطاب به رسول خدا صلی الله و علیه وآله گفت: "اى محمد! ما را به خدا خواندى پذیرفتم، نبوت خود را مطرح كردى، لااله الاالله و محمد رسول الله گفتیم، ما را به اسلام دعوت كردى اجابت كردیم، گفتى، نماز در پنج وقت بخوانید خواندیم، به زكات و روزه و حج و جهاد سفارش كردى اطاعت كردیم، حال پسر عموى خود را امیر ما ساختى كه نمى دانیم این حكم از طرف خداست یا با اراده شخصى شما پیدا شده است؟"
رسول خدا صلی الله و علیه وآله پاسخ داد سوگند به خدا كه جز او پروردگارى نیست، این دستور از طرف اوست.
حارث بن نعمان فهرى با غروری که تمام وجودش را فرا گرفته بود تقاضاى عذاب كرد. بیچاره فکر می کرد قدرتى وجود ندارد تا او را كیفر دهد.
سر به آسمان بلند كرد و گفت: "خدایا اگر آنچه را كه محمد صلوات الله علیه درباره على علیه السلام مى گوید از طرف تو است و به امر توست، سنگى از آسمانى بر من فرود آید و مرا عذاب كند" هنوز سخنانش به پایان نرسیده بود كه از آسمان سنگى بر او فرود آمد و او را به هلاكت رساند كه آیات 1 و 2 سوره معراج نازل شد. (تذكره الخواص ص 19: ابن جوزى حنفى و تفسیر المنارج ج 6 ص 464)
در حقیقت مخالفان غدیر در هیچ برهه و زمانی از حرکت و تلاش باز نایستاده اند و همیشه در همه ی زمان ها به فراخور موقعیت های مختلف به نقشه کشی پرداخته اند.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اصل اين روايت در تفسير ثعلبي نقل شده است و روايات فراوان ديگر نيز چه به صورت اختصار و يا مفصل اين جريان در کتب اهل سنت نقل شده است مثلا حاکم روايت معتبري را نقل کرده است هر چند به جريان غدير به صورت صريح اشاره نکرده است اما با مراجعه به روايات ديگر مشخص است که درباره نزول بلا بخاطر انکار غدير بوده است
أخبرنا محمد بن علي الشيباني بالكوفة حدثنا أحمد بن حازم الغفاري حدثنا عبيد الله بن موسى عن سفيان الثوري عن الأعمش عن سعيد بن جبير سأل سائل بعذاب واقع للكافرين ليس له دافع من الله ذي المعارج ذي الدرجات سأل سائل قال هو النضر بن الحارث بن كلدة قال اللهم إن كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علينا حجارة من السماء هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه
المستدرك على الصحيحين ، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405 هـ ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1411هـ - 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطاج 2 ص 545
البته هر چند در شخصي که گرفتار بلاء شد، اختلاف است اما در اصل قضيه لطمه اي وارد نمي کند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
3 | سلام | Iran - Tehran | 20:18 - 17 بهمن 1394 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
باسلام خدمت مدافعان حریم امات و ولایت،.آقای عبدالله کالکرابی (یا همون شهاب جان یا مولوی 4گاف)تو فضای مجازی این مطلب رو نشر داده بودو اربده میکشید. لطفا مستند و دقیق پاسخ بفرمایید.مطلب وهابی مورد نظر به شرح زیر است :
حالا پرسش ما این است که طبق كتب شيعه حضرت فاطمه زهراء رضی الله عنها بعد از اینکه از حضرت علی رضی الله عنه به شدت غضبناک شد کی و کجا دوباره از ایشان راضی شدند؟!!
"ان فاطمة رضي الله عنها لما طالبت فدك من أبي بكر امتنع أبوبكر أن يعطيها إياها فرجعت فاطمه عليها السلام وقد جرعه من الغيظ ما لم يوصف ومرضت، وغضبت على علیّ لامتناعه عن مناصرته ومساعدته ایاها وقالت: يا ابن أبي طالب!! اشتملت مشيمة الجنين وقعدت حجرة الضنين بعد ما أهلكت شجعان الدهر و قاتلتهم، والان غلبت من هؤلاء المخنثين، فهذا هو ابن أبي قحافة يأخذ مني فدك التي وهبها لي أبي جبرا وظلما ويخاصمني ويحاججني، ولا ينصرني أحد فليس لي ناصر ولا معين؛ وليس لي شافع ولا وكيل.
فذهبت غاضبه و رجعت حزينة أذللت نفسي تأتي الذئاب وتذهب ولا تتحرك، يا ليتني مت قبل هذا وكنت نسيا منسيا إنما أشكو إلى أبي و أختصم إلى ربي)
نگا: كتاب حق اليقين ملا باقر مجلسی بحث فدك ص 302؛ 402؛ و كتاب الأمالي شیخ طوسي ص 295 .
خلاصه ترجمه متن:
"هنگامی که فاطمه رضی الله عنها فدك را از ابوبكر طلب كرد ابوبكر از تحویل دادن فدك به ایشان سر باز زد.
فاطمه در حالی از نزد ابویکر باز گشت که بشدت غضبناک شد و بیمار گردید. و از سوی دیگر از علی بخاطر عدم دفاع و یاریش از ایشان غضبناک شد.
و به علی گفت: ای ابن ابی طالب بعد از آنکه با قهرمانان عرب دلیرانه جنگیدی و آنان را به هلاکت رساندی اینک مانند جنین در رحم مادر خود را در هم کشیده ای و مانند یک متهم کناره گرفته ای واز این گروه مخنث! شکست خوردی!
این پسر أبی قحافه (ابوبکر) دارد فدک را به زور و ظلم از من میگیرد فدکی که پدرم به من بخشیده است و هیچ کسی نیست که مرا یاری کند. من هیچ یار و مددکاری ندارم....
من خودم را ذلیل کردم گرگها می آیند و می روند و تو از جایت تکان نمی خوری! کاش قبل از این مرده و فراموش شده بودم! چاره ای جز این نیست که به پدرم شکایت کنم و به بارگاه پروردگارم دادخواهی نمایم".

پاسخ:
باسلام
دوست گرامي
اولا: اين نقل به اين صورت در اين آدرس هاي ذکر شده نيست بلکه عبارت متفاوت است
لذا اصل آن در کتاب امالي به صورت ديگر نقل شده است که برخي از متن بالا در کتاب امالي و يا ساير کتب شيعه، وجود ندارد مثلا عبارت«أذللت نفسي ، تأتي الذئاب وتذهب ولا تتحرك، يا ليتني متّ قبل هذا وكنت نسياً منسياً» اين در کجاي امالي وجود دارد ؟!! و در کدام کتاب روايي نقل شده است؟!!!
ثانيا: اصل روايت که در امالي آمده است از نظر سند نيز ضعيف است چون در سند روايت محمد بن علي بن مفضل بن همام كوفي، مي باشد که مجهول است همچنين
محمد بن علي بن معمر الكوفي توثيق نشده است
ثالثا:مرحوم علامه مجلسي رضوان الله تعالي عليه در كتاب شريف بحار الأنوار ، ج 29 ، ص324 اين شبهه را مطرح و اين گونه جواب داده اند که حضرت زهرا(عليها السلام) مى خواستند كارهاى زشت غاصبان حكومت را مجسم كنند و بفهمانند كه اين ها چه ظلم هايى روا داشته اند
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
4 | حمید | Iran - Tehran | 14:30 - 18 بهمن 1394 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام
1.بعضی ها میگویند و شبهه کردند حدیث لوح سند صحیح ندارد آیا درست میگویند؟؟؟ و جعلی و ساختگی است؟
سلسله مراتب سند آن از طرق مختلف چگونه و در چه حد صحیح است و آیا در منابع اهل سنت آمده؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
حديث لوح در حد مستفيض است و داراي چندين طرق مي باشد سه طرق آن در الکافي وبفيه در کتب شيخ صدوق و غيره آمده است
مرحوم مجلسي در اين خصوص گويد:
و لا ينكرونه و الأخبار. عن جابر متواترة نذكر خبرا منها تيمنا.
فبالطرق المستفيضة عن محمد بن يعقوب و الصدوق و غيرهما، عن أبي بصير عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قال أبي عليه السلام لجابر بن عبد الله الأنصاري: .....
مجلسى، محمدتقى بن مقصود على، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ؛ ج‏11 ؛ ص6
روايت مستفيض نيز نيازي به بررسي سند ندارد اين يک قاعده رجالي است که شيعه واهل سنت آن را قبول دارند
بسيارى از بزرگان شيعه تصريح كرده‌اند كه وقتى روايتى مستفيض شد، نيازى به بررسى سندى ندارد؛ از جمله مرحوم صاحب جواهر در بحثى مى نويسد :
فلا ريب في استفاضتها بحيث تستغني عن ملاحظة السند كما هو واضح ... .
ترديدى در مستفيض بودن سند آن نيست؛ به طورى كه ما را از ملاحظه سند روايت بى‌نياز مى‌كند؛ چنانچه اين مطلب آشكار است.
النجفي ، الشيخ محمد حسن (متوفاى1266هـ)، جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام ، ج10، ص286، تحقيق وتعليق وتصحيح: محمود القوچاني، ناشر : دار الكتب الاسلامية ـ تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش .
حديث لوح در منابع اهل سنت در کتاب فرائد السمطين جويني و بحر المناقب ابن حسنوية حنفي نقل شده است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
5 | حمید | Iran - Tehran | 14:32 - 18 بهمن 1394 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
با سلام
در مطلبی در سایت آمده علمایی از اهل سنت که کلمه مولی را به معنی ولی و سرپرست میدانند.
نام 8 نفر را نوشته بودید... با این اوصاف چرا آن 8 نفر شیعه نشدند و اعلام نکردند؟؟؟؟ ممکن است برای حفظ جان تقیه کرده باشند و برای القای این مطلب به سنی ها این تدابیر را دیده باشند؟ چون بعضی ها بعد از این اوصاف گفته اند آنها رافضی بودند و سخنشان اعتبار ندارد. این گفته صحیح است ؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
خيلي از قوانين و احکام در قرآن آمده است و همه نيز اعتراف به حقانيت آن داريم مثلا مي دانيم که غيبت حرام است و در قبال آن گرفتار عذاب مي شويم اما باز مرتکب مي شويم لذا در خصوص ولايت حضرت علي عليه السلام نيز چنين است خيلي مي دانستد اما در ميدان عمل پايشان مي لنگد
اما در خصوص علماي اهل سنت نيز که اعتراف به حقانيت حضرت علي عليه السلام کرده اند و فضائل اهل بيت را نقل کرده اند، متهم به شيعه بودن کرده اند در حالي که آنها از بزرگان اهل سنت بودند مانند حاکم نيشابوري، نسائي
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
6 | حمید | Iran - Tehran | 12:03 - 19 بهمن 1394 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با سلام و تشکر و احترام
ممنون از پاسخ سوالهای قبلی ... اگر مطلبی درباره حدیث لوح در سایت هست لطف کنید لینک آنرا بگذارید و اگر نیست چرا ؟ مطلب مهم با سندی مهم نباشد؟
مورد بعد اینکه چرا نام حضرت علی مستقیما در حدیث نیامده؟بقیه ائمه آمده... حکمت خاصی دارد؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اين روايت همچنانکه گفته شد با اسناد مختلف نقل شده است و نام حضرت علي عليه السلام نيز در آن به اين صورت آمده است:
عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى رَسُولِهِ ص فِيهِ اسْمُ أَبِي وَ اسْمُ بَعْلِي وَ و يا در برخي عبارت آمده است: وَ أَرْبَعَةٌ مِنْهُمْ عَلِيٌّ ع
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
7 | علیرضا | Iran - Tehran | 23:34 - 20 بهمن 1394 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام علیکم
میخواستم بدونم ابن عثم کوفی شیعه نبوده است؟ممنون

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
ابن اعثم سني مذهب مي باشد
در خصوص ابن اعثم بايد بگوييم هرچند برخي او را شيعه دانسته اند، اما در مقابل عده اي نيز او شافعي مذهب دانسته اند همچنانکه در اعيان الشيعه در خصوص او چنين نقل شده است: تاريخ أحمد بن أعثم الكوفي الذي كان شافعي المذهب ومن ثقات المتقدمين أرباب السير ثم حكى خبر محاصرة عثمان . استدرك المؤلف على الطبعة الأولى بما يلي :أعيان الشيعة - السيد محسن الأمين - ج 2 ص 481
علامه مجلسي نيز در آخر فصل اول بحارالانوار، كه ويژه منابع است، نوشته‌هاي او را از اهل سنت برشمرده و به همراه تاريخ طبري و تاريخ ابن خلكان ذکر کرده است
قرائني در کتابهاي او وجود دارد که سني بودن او را ثابت مي کند از جمله اينکه وقتي از عمر و عثمان ياد مي کند از لفظ( رضي الله ) استفاده مي کند به عنوان مثال: [ دفن عثمان رضي الله عنه ].كتاب الفتوح - أحمد بن أعثم الكوفي - ج 2 ص 436 يا مي نويسد: رسالة أمير المؤمنين عمر رضي الله عنه إلى عياض بن غنم .كتاب الفتوح - أحمد بن أعثم الكوفي - ج 1 ص 260
شما کدام شيعه را ديديد که از اين خلفاء با رضي الله ياد کند و حتي در شيعه لفظ رضي الله براي حضرت علي عليه السلام نيز مشهور نيست اما ابن اعثم در موارد فراوان در الفتوح علي رضي الله گفته است: كتاب علي رضي الله عنه إلى أشعث بن قيس . كتاب الفتوح - أحمد بن أعثم الكوفي - ج 2 ص 502
و با توجه به وجود گزارش‌هاي فراوان وي در طعن بني اميه، عثمان، معاويه و عايشه نمي توان به تشيع وي حكم كرد؛ زيرا وي در كنار اين گزارش ها، به بيان اخباري پرداخته كه تشيع بوده او را زير سوال مي برد ابن اعثم در الفتوح، گزارش هايي درباره خلفاي راشدين نقل مي‌كند كه با شيوه علماي عامه، مطابقت كامل دارد. وي خبري از عزاداري و گريه جنيان براي عمر نقل مي‌كند به صورتي كه صداي گريه آنان را مردم مدينه مي‌شنيدند. به نظر مي‌رسد سني بودن ابن اعثم ترجيح مي‌يابد.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
1 |مهرتابان|Iran - Tehran |09:40 - 24 بهمن 1394 |
0
 
0
به نام خدا
ابن اعثم کوفی از اهل تسنن بوده و استناد به کلام وی ایرادی ندارد.
تنها جرحی که بر وی وارد شده از طریق یاقوت حموی بوده که او را شیعه و ضعیف در نزد اهل حدیث میداند !
از آنجایی که جرح علمایی که به لحاظ اعتقادی با یکدیگر مشکل دارند در حق یکدیگر مقبول نیست ( و این قاعده در نزد عامه مضبوط است ) بیان می کنیم که خود یاقوت حموی از زمره خوارج بوده و جرح وی در مورد محبین امیرالمومنین علیه السلام مقبول نیست همچنان که ابن حجر نیز جرح امثال جوزجانی بر علمای کوفه (شیعیان) را مقبول نمی داند.
در تشیید المطاعن ج ۱۴ ص ۲۷۱-۲۷۲ جناب کنتوری (پدر میر حامد حسین ) چنین میفرمایند :
و ما مىگوییم که : این یاقوت که حکم به تشیع احمد بن اعثم کوفى نموده ، خارجى و دشمن حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) بوده ، چنانچه علاّمه ابن خلکان در تاریخ “ وفیات الاعیان “ در ترجمه همین ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله الرومى الحموى گفته :
کان متعصباً على علی بن أبی طالب ( رضی الله عنه ) [ ( علیه السلام ) ] ، وکان قد طالع شیئاً من کتب الخوارج ، فاستبدّ فی ذهنه منه طرف قوی ، وتوجّه إلى دمشق فی سنه ثلاث عشر وستّ مائه ، وقعد فی بعض أسواقها ، وناظر بعض من یتعصب لعلی [ ( علیه السلام ) ] ، وجرى بینهما کلام أدّى إلى ذکره علیاً ( رضی الله عنه ) [ ( علیه السلام ) ] بما لا یسوغ ، فثار الناس علیه ثوره کادوا یقتلونه ، فسلم منهم . انتهى .
پس مراد یاقوت به تشیع ابن اعثم محبت اهل بیت رسول خدا ( صلى الله علیه وآله وسلم ) بوده باشد ، چنانچه مخاطب نیز در باب اول تصریح کرده که :
آنچه در “ تاریخ واقدى “ و غیره [ از ] کتب قدیمه یافته مىشود : فلان من الشیعه . . أو من شیعه علی [ ( علیه السلام ) ] . . – حال آنکه آن کس از رؤساى اهل سنت است – مراد از آن شیعه اولى است .
پس کسى را که علماى اهل سنت نسبت به تشیع کرده باشند و مراد محقق نشود به مجرّد این نسبت حکم به تشیع مصطلح نتوان کرد .
علمایی همچون کمال الدین عمر بن احمد بن ابی جراده در «بغیه الطلب فی تاریخ حلب » و علاء الدین مغلطای بن قلیج در «اکمال تهذیب الکمال » و حتی برخی از علمای معاصر نیز به کتاب الفتوح وی استناد کرده اند.
لفظ شیعه در سخنان سلف الزاما شیعه به معنای شیعیان ۱۲ امامی نیست چرا که این صنف عقیده به نام رافضی در آن زمان شناخته میشد . لفظ شیعه در معنای غالب به کسانی میگفتند که قائل به افضلیت امیرالمومنین بر عثمان بودند و در عین حال خلافت ابوبکرو عمر را نیز قبول داشتند همانند سفیان ثوری و غیره .
لذا البانی نیز تصریح دارد که بسیاری از بزرگان تابعین و سلف ، شیعه – به همین معنا – بوده و قائل به برتری امیرالمومنین بر عثمان بودند.
8 | محمد | Iran - Tehran | 01:50 - 22 بهمن 1394 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
با عرض سلام و خسته نباشید
تو یه سایتی از اهل سنت دیدم نوشته:
"حضرت طلحه رضی الله عنه در میدان جنگ شهید شد، اما حضرت زبیر رضی الله عنه از جنگ کناره گرفت و هنگامِ برگشت ابن جرموز در راه او را شهید کرده و به امید انعام نزد حضرت علی رضی الله عنه آمد و گفت: ای أمیرالمؤمنین! مژده باد که دشمنت را کشتم.
حضرت علی رضی الله عنه پرسید: چه کسی را؟
گفت: زبیر را.
حضرت علی رضی الله عنه فرمود: من تو را به جهنم مژده می‌دهم!
ابن جرموز گفت: انعام عجیبی دادی!
حضرت علی رضی الله عنه فرمود: من چه‌کار کنم در حالی که رسول خدا صلى الله علیه وسلم به من فرموده است:
ـ «یَا عَلِیُّ! بَشِّرْ قَاتِلَ ابْنِ صَفِیَّهَ بِالنَّارِ»؛ ای علی! قاتل پسر صفیه را به دوزخ بشارت بده.
و حضرت زبیر رضی الله عنه پسر صفیه، عمه‌ی پیامبر صلى الله علیه وسلم بود.
ابن جرموز با شنیدن این بشارت خودکشی کرد. حضرت علی رضی الله عنه با دیدن این صحنه با آواز بلند تکبیر گفت و فرمود: ببینید گفته‌ی رسول خدا صلى الله علیه وسلم چگونه راست در آمد![۱]
[۱] تطهیر الجنان؛ البدایه والنهایه."
میخواستم بپرسم آیا این حرفشون درسته که قاتل زبیر به جهنم میره؟ اگر امکانش هست با مدرک و سند از منابع شیعه و سنی بفرمایید. خیلی متشکرم
یا علی

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
در خصوص اين نقل بايد بگوييم
اولا: گفتن اينکه قاتل زيبر در آتش است دليل بر اين نيست که مقتول در بهشت است چون او بر امام خود خروج کرده است همچنانکه در خصوص طلحه نيز که مروان او را کشت، چنين تعبيري وجود دارد
ثانيا: بشارت به جهنمي بودن قاتل زيبر ، در حقيقت يک پيشگويي پيامبر صلي الله عليه و. اله از ابن جرموز است که او جهنمي است اما چون او از کساني بود که در جمل بر عليه حضرت علي عليه السلام جنگيد و در حقيقت در طرف مقابل بود نه اينکه از ياران حضرت علي عليه السلام باشد!! وي حتي برخي از ياران حضرت علي عليه السلام را نيز کشته بود اما ديد دائره تنگ تر فرار کرد و در راه زبير را
همچنانکه شيخ مفيد گويد:
أن ابن جرموز كان‏ يوم‏ الجمل‏ مع‏ عائشة في نفر من بني سعد فقتل من أصحاب أمير المؤمنين ع جماعة فلما رأى الدائرة على أصحاب الجمل لحق بالأحنف بن قيس و هو بالجلحاء على فرسخين من البصرة معتزلا للقتال فجاء رجل إلى الأحنف فأسر إليه أن الزبير بوادي السباع متوجها إلى المدينة مستخفيا من الناس فقال الأحنف رافعا صوته ما عسيت أن أصنع بالزبير إن كان بوادي السباع و قد جاء فقتل الناس بعضهم ببعض و فتنهم ثم انطلق سالما إلى المدينة.
الفصول المختارة ؛ ؛ ص144
ثانيا: علت ديگر اينکه او زبير را که يک فراري بود کشته است درحالي که خود امام فرموده بود فراريان و مجروجان را نکشيد
حدثنا بن آدَمَ قال حدثنا شَرِيكٌ عن سُلَيْمَانَ بن الْمُغِيرَةِ عن يَزِيدَ بن ضُبَيْعَةَ الْعَبْسِيِّ عن عَلِيٍّ أَنَّهُ قال يوم الْجَمَلِ َلاَ يُتْبَعُ مُدْبِرٌ وََلاَ يُذَفَّفُ على جَرِيحٍ
مصنف ابن أبي شيبة ج 7 ص 544
در جاي ديگر امده است که ابن جرموز به اين حرف گوش نکرده بود و زبير را کشت:
لي : ما رأيت أكرم غلبة من أبيك ، ما كان إلا أن ولينا يوم الجمل حتى نادى مناديه : ألا لا يتبع مدبر ولا يذفف على جريح . ولما ولى الزبير عن القتال وخرج عن الصف ، قال علي : أفرجوا للشيخ فإنه محرم ، فمضى وأتبعه عمرو بن جرموز . حتى ظفر باغتياله فقتله بوادي السباع وأتى علياً برأسه ، فقال علي : سمعت رسول الله [
] يقول : بشر قاتل ابن صفية بالنار . فقال عمرو : أف لكم إن كنا معكم أو عليكم في النار ، فقام وهو يقول : أتيت علياً برأس الزبير
وكنت أظن بها زلفتي
الحاوي الكبير في فقه مذهب الإمام الشافعي وهو شرح مختصر المزني ،علي بن محمد بن حبيب الماوردي البصري الشافعي الوفاة: 450 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - لبنان - 1419 هـ -1999 م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : الشيخ علي محمد معوض - الشيخ عادل أحمد عبد الموجود ج 13 ص 116
ثالثا: ابن جرموز از خوارج بود لذا اين پيشگويي پيامبر صلي الله عليه و آله از جهنمي بودن ابن جرموز بوده است که بر علي عليه السلام خروج کرد و بعدا در نهروان به دست حضرت کشته شد
ثم خرج ابن جرموز على علي مع أهل النهروان فقتل مع من قتل هناك .
خزانة الأدب ج 5 ص 416
شيخ مفيد نيز مي نويسد:
مع أنه قد استحق النار بأمانه و قتله له بعد الأمان ثم باغتياله أيضا مع أن ابن جرموز خرج على أمير المؤمنين ع مع الخوارج و كان آخذا برايتهم فقتله الله على يد أمير المؤمنين ع و أورده بقتله إياه النار فكان الخبر الذي رووه خبرا عن عاقبته لئلا يلتبس أمره بقتل الزبير فيظن أن ذلك عاصم له عن استحقاق العقاب.
و قد أطبق أهل النقل على مثل القول الذي روي عن أمي
الفصول المختارة ؛ ؛ ص145
اما در خصوص حواري بودن زبير در اين روايات بايد گفت اين در منابع اهل سنت آمده است هر چند اين لقب نيز فايده اي بحال او ندارد چون بر امام خود خروج کرد و از دائره اهل بيت خارج شد همچنانکه حضرت علي عليه السلام فرمود:
ما زال الزبير رجلا منا أهل‏ البيت‏ حتى نشأ ابنه المشئوم عبد الله‏
نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ؛ ص555
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
1 |محمدزمانی|Iran - Shiraz |11:29 - 26 بهمن 1394 |
1
 
1
آقا محمد در مورد مروان رضی الله که طلحه رضی الله را به چهت انتقام از عثمان رضی الله کشت چه نظری دارید؟؟
9 | حمید | Iran - Tehran | 14:48 - 22 بهمن 1394 |
0
 
 
1
پاسخ نظر
با سلام و احترام
در بعضی جاهای سایت گفته اید خداوند درباره پیامبر گفته اند : وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی *‏ إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی [2] و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‏گوید! * آنچه می‏گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست.
1.حال چگونه است در آیات ابتدایی سوره تحریم پیامبر حلال خدا را بر خود حرام میکند و بعد خداوند در آیاتی انتقادی میفرمایند ای پیامبر چرا چیزی را که بر تو حلال کرده ام برخود حرام کرده ای؟؟؟
2.یا آیات عبس و تولی و... (اختلاف تفسیر است ولی از ظواهر و معنی آیه و لحن محترمانه آن مشخص است خطاب به پیامبر است. حداقل بنده که قرآن را بارها ختم کرده ام متوجه این نوع خطاب خدا به پیامبر میشوم.)

3.و بعضی آیات (انتقادی) دیگر به پیامبر که به خاطر نمی آورم در کدام سوره ها بوده است.

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
اولا: خطاب در اول سوره تحريم در واقع از باب مدح و شفقت در قالب عتاب است که اين دلالت بر نهايت دلسوزى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دارد كه حتى منافقان را نيز نا اميد نمى‌كرد و پرده از رازشان برنمى داشت و نيز رضايت خاطر همسرانش را مقدّم بر خواسته هاى خودش مى‌داشت و كار مباحى را بوسيله سوگند بر خودش حرام مى‌كرد نه اينكه (العياذ باللّه) حكم خدا را تغيير دهد و حلالى را بر مردم حرام سازد.
در تفسير نمونه آمده است:
در حقيقت، اين آيات از يك نظر، شبيه آياتى است كه به تلاش و دلسوزى فوق العاده آن حضرت براى هدايت كافران، اشاره مى‌كند مانند: «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» يا آياتى كه دلالت بر تحمل رنج فراوان در راه عبادت خداى متعال دارد مانند «طه. ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى» و بهرحال، منافاتى با عصمت آن حضرت ندارد.
برخورد كرد.
آيات فوق در حقيقت قاطعيتى است از سوى خداوند بزرگ در برابر چنين حادثه‏اى، و براى حفظ حيثيت پيامبرش.
نخست روى سخن را به خود پيامبر ص كرده مى‏گويد:" اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود تحريم مى‏كنى"؟! (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ).
معلوم است كه اين تحريم، تحريم شرعى نبود، بلكه به طورى كه از آيات بعد استفاده مى‏شود سوگندى از ناحيه پيامبر ص ياد شده بود و مى‏دانيم كه قسم خوردن بر ترك بعضى از مباحات گناهى ندارد.
بنا بر اين جمله" لِمَ تُحَرِّمُ" (چرا بر خود تحريم مى‏كنى؟) به عنوان عتاب و سرزنش نيست بلكه نوعى دلسوزى و شفقت است.
درست مثل اين كه ما به كسى كه زحمت زياد براى تحصيل درآمد مى‏كشد و خود از آن بهره چندانى نمى‏گيرد، مى‏گوئيم چرا اينقدر به خود زحمت مى‏دهى، و از نتيجه اين زحمت بهره نمى‏گيرى؟.
سپس در پايان آيه مى‏افزايد:" خداوند غفور و رحيم است" (وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ)
تفسير نمونه، ج‏24، ص: 273
در تفسير اهل سنت نيز آمده است که مراد از تحريم امتناع از انتفاع است
يقال : ) لِمَ تُحَرّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ ( ؟ نقول : المراد من هذا التحريم هو الامتناع عن الانتفاع بالأزواج لا اعتقاد كونه حراماً بعدما أحل الله تعالى فالنبي صلى الله عليه وسلم امتنع عن الانتفاع معها مع اعتقاده بكونه حلالاً ومن اعتقد أن هذا التحريم هو تحريم ما أحله الله تعالى بعينه فقد كفر فكيف يضاف إلى الرسول صلى الله عليه وسلم مثل هذا .
التفسير الكبير أو مفاتيح الغيب ، اسم المؤلف: فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي الوفاة: 604 ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - 1421هـ - 2000م ، الطبعة : الأولى
التفسير الكبير ج 30 ص 38
بنابراين نوع خطاب ، از باب دلسوزي است شبيه آياتى است كه به تلاش و دلسوزى فوق العاده آن حضرت براى هدايت كافران، اشاره مى‌كند مانند: «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاّ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» شعراء 3
ثانيا: بسياري از بزرگان شيعه و سني صراحت دارند كه مخاطب در اين عبس و تولي، نبي مكرم صلي الله عليه و آله نيست و ضمير به نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بر نمي‌گردد. چون عَبَسَ وَ تَوَلَّي صيغه غايب است و وَ مَا يُدْرِيكَ صيغه مخاطب است. اگر مخاطب نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) بود، بايد به جاي عَبَسَ وَ تَوَلَّي مي‌گفت: عبست و توليت و به جاي أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَي مي‌گفت: أن جائك الأعمي. ولي مي‌بينيم كه اين‌گونه نيست.زركشي ـ از علماي بزرگ أهل سنت و از متوليان علوم قرآني ـ در كتاب البرهان في علوم القرآن، جلد 2، صفحه 43 صراحت دارد: قيل: إنه أمية إبن خلف و هو الذي تولي دون النبي (ص)، ألا تري أنه لم يقل عبست.
كسي كه روي برگرداند، أمية بن خلف بوده، نه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله). آيا نمي‌بينيد كه خداوند فرمود: عبس، نه عبست.
قاضي عياض ـ از شخصيت‌هاي پر آوازه أهل سنت ـ مي‌گويد: و قيل أراد ب (عبس) و (تولي) الكافر الذي كان مع النبي (ص)، قاله أبو تمّام. مراد از عبس، كافري است كه همراه رسول الله (صلي الله عليه و سلم) بوده.
الشفا بتعريف حقوق المصطفي للقاضي عياض، ج2، ص161، دار الأرقم ـ بيروت
بنابراين اين دو آيه و آيات ديگر اين چنيني، هيچ تعارضي با آيه «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی..»ندارد
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
10 | محسن | Iran - Tehran | 12:54 - 26 بهمن 1394 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام خطبه نورانیت امیر مومنان ع در بحارالانوار سند صحیح داره؟؟

پاسخ:
با سلام
دوست گرامي
هر چند اين خطبه سند صحيحي نداشته باشد ولي متن آن در روايات ديگر با اسناد صحيح و مستفيص نقل شده است به عنوان مثال اينکه در اين خطبه حضرت علي عليه السلام خود را نباء عظيم معرفي کرده است اين درحالي است که بيش از ده روايت با اسناد معتبر و در حد مستفيض نقل شده است که حضرت علي عليه السلام نباء عظيم است
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
11 | اسلام | Iran - Tehran | 22:28 - 26 بهمن 1394 |
0
 
 
3
پاسخ نظر
این دیگه معلومه یزید ملعون سگ باز میمون باز عیاش دستور قتل امام حسین علیه السلام رو داده و این اصلا شبهه نیست . خدا یزید و یزیدیان زمان و معاویه را لعنت کند
12 | حق علی | Iran - Rasht | 11:54 - 12 مهر 1395 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام علیکم
ایا در منابع اهل سنت و شیعه داریم که امام حسین بخاطر بیعت نکردن با یزید شهید شد؟؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
و بر اساس گزارش تاریخ، یزید دستور داده بود که اگر امام حسین علیه السلام با او بیعت نکرد، به قتل برسانند
إذا أتاك كتابي، فاحضر الحسين بن علي، وعبد الله بن الزبير، فخذهما بالبيعة، فإن امتنعا فاضرب أعناقهما، وابعث إليّ برأسيهما، وخذ الناس بالبيعة، فمن امتنع فانفذ فيه الحكم وفي الحسين بن علي وعبد الله بن الزبير والسلام.
به محض رسيدن نامه من حسين بن علي و عبد الله بن زبير را احضار كن، و از آن ها بيعت بگير، و اگر از اين كار امتناع ورزيدند آن ها را گردن بزن، و سر هايشان را براي من بفرست، و از تمام مردم بيعت بگير و اگر شخصي از اين كار امتناع ورزيد حكم را در باره او و حسين بن علي و عبد الله بن زبير اجرا كن. والسلام.
تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 241.
همچنین يزيد به عامل خود در مدينه نوشت:
وعجل علي بجوابه، وبين لي في كتابك كل من في طاعتي، أو خرج عنها، وليكن مع الجواب رأس الحسين بن علي.
در جواب نامه عجله كن، و در آن براي من بيان كن چه كساني تحت فرمان و چه كساني خارج از فرامين من هستند، و به همراه جواب نامه من سر حسين بن علي با نيز بفرست.
ألامالي، شيخ صدوق، ص 134 و 135 چاپ سال 1389 نجف أشرف عراق ـ بحار الانوار، ج 44، ص 312
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
13 | شیعه اهل بیت | Iran - Tehran | 08:41 - 16 مهر 1395 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام علیکم خسته نباشید . ایام شهادت سرور جوانان بهشت را تسلیت عرض میکنم . سوالی داشتم ایا مختار از جمله کسانی بود که به صورت کتبی از امام حسین دعوت کرد به شهر کوفه بیاید . زیرا جایی شنیده ام چون مختار به وفاداری کوفیان اطمینانی نداشت اسم او در فهرست کسانی که از امام دعوت کردند نیامده .

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در بین کسانی که نامه نوشتند افراد مومن و از شیعیان که بعد در رکاب امام شهید شدند، نیز بودند مانند (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏) لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع مِنْ سُلَيْمَانَ بْنِ صُرَدٍ وَ الْمُسَيَّبِ‏ بْنِ نَجَبَةَ وَ رِفَاعَةَ بْنِ شَدَّادٍ وَ حَبِيبِ بْنِ مُظَاهِرٍ وَ شِيعَتِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ سَلَامٌ عَلَيْكَ فَإِنَّا نَحْمَدُ إِلَيْكَ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ.
الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ ج‏2 ؛ ص36
هرچند نامی از مختار در اینجا دیده نمی شود اما این به معنی عدم دعوت مختار از امام حسین علیه السلام نیست بویژه اینکه مسلم بن عقیل در خانه ایشان بود و او را به زندان انداختند مگر اینکه بگوییم مختار از عاقبت این نامه ها آگاه بود
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات

14 | محسن | Iran - Tehran | 11:09 - 17 مهر 1395 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
وهابیون فضای مجازی این شبهه را کرده اند..
یک روایت صحیح السند از کتب شیعه که یزید فرمان قتل امام حسین را صادر کرده باشد‌

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در اینکه امام حسین علیه السلام توسط یزید کشته شد، در شیعه و سنی متواتر است اما از آنجا که روایت معتبر در منابع شیعه خواستید دو روایت را از باب نمونه ذکر می کنیم
کلینی روایتی را چنین نقل می کند:
ابْنُ مَحْبُوبٍ‏ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ ثَلَاثٌ هُنَّ فَخْرُ الْمُؤْمِنِ وَ زَيْنُهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ الصَّلَاةُ فِي آخِرِ اللَّيْلِ وَ يَأْسُهُ مِمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ وَلَايَتُهُ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ وَ ثَلَاثَةٌ هُمْ شِرَارُ الْخَلْقِ ابْتُلِيَ بِهِمْ خِيَارُ الْخَلْقِ- أَبُو سُفْيَانَ أَحَدُهُمْ قَاتَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ عَادَاهُ وَ مُعَاوِيَةُ قَاتَلَ عَلِيّاً ع وَ عَادَاهُ وَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ لَعَنَهُ اللَّهُ قَاتَلَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع وَ عَادَاهُ حَتَّى قَتَلَهُ.
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏8 ؛ ص234
علامه مجلسی در خصوص روایت گوید:
الحديث الحادي عشر و الثلاثمائة: حسن.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏26 ؛ ص178
وی روایت دیگری از نیز در خصوص قتل امام توسط یزید چنین نقل می کند:
313- ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ‏ عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ‏ إِنَّ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ وَ هُوَ يُرِيدُ الْحَجَ‏ فَبَعَثَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ‏قُرَيْشٍ فَأَتَاهُ فَقَالَ لَهُ يَزِيدُ أَ تُقِرُّ لِي أَنَّكَ عَبْدٌ لِي إِنْ شِئْتُ بِعْتُكَ وَ إِنْ شِئْتُ اسْتَرْقَيْتُكَ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ وَ اللَّهِ يَا يَزِيدُ مَا أَنْتَ بِأَكْرَمَ مِنِّي فِي قُرَيْشٍ حَسَباً وَ لَا كَانَ أَبُوكَ أَفْضَلَ مِنْ أَبِي فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَ الْإِسْلَامِ وَ مَا أَنْتَ بِأَفْضَلَ مِنِّي فِي الدِّينِ وَ لَا بِخَيْرٍ مِنِّي فَكَيْفَ أُقِرُّ لَكَ بِمَا سَأَلْتَ فَقَالَ لَهُ يَزِيدُ إِنْ لَمْ تُقِرَّ لِي وَ اللَّهِ قَتَلْتُكَ فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ لَيْسَ قَتْلُكَ إِيَّايَ بِأَعْظَمَ مِنْ قَتْلِكَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَأَمَرَ بِهِ فَقُتِلَ حَدِيثُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع مَعَ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ‏ ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فَقَالَ لَهُ مِثْلَ مَقَالَتِهِ لِلْقُرَشِيِّ فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع أَ رَأَيْتَ إِنْ لَمْ أُقِرَّ لَكَ أَ لَيْسَ تَقْتُلُنِي كَمَا قَتَلْتَ الرَّجُلَ بِالْأَمْسِ فَقَالَ لَهُ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ بَلَى فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع قَدْ أَقْرَرْتُ لَكَ بِمَا سَأَلْتَ أَنَا عَبْدٌ مُكْرَهٌ فَإِنْ شِئْتَ فَأَمْسِكْ وَ إِنْ شِئْتَ فَبِعْ فَقَالَ لَهُ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَوْلَى لَكَ‏ حَقَنْتَ دَمَكَ وَ لَمْ يَنْقُصْكَ ذَلِكَ مِنْ شَرَفِكَ.
الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏8 ؛ ص234
علامه مجلسی در خصوص روایت گوید:
الحديث الثالث عشر و الثلاثمائة: حسن.
مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ ج‏26 ؛ ص178
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات


15 | حق علی | Iran - Tehran | 11:38 - 17 مهر 1395 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام علیکم
عبدالقاهر بغدادی در کتاب الفرق بین الفرق میگوید واختلف اهل السنة فی امامة المفضول فاباها شیخنا ابوالحسن الاشعری واجازها القلانسی
منظور از قلانسی چه کسی میباشد؟ اسم دقیقش چیست؟

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
قلانسی از متکلمان اهل سنت می باشد که نام ابو عباس احمد بن عبد الرحمان بن خالد قلانسی است القلانسى: ت في حدود سنة 335 ه أبو العباس أحمد بن عبد الرحمن بن خالد القلانسى، من متكلمى أهل السنة في القرن الثالث، و زادت تصانيفه في الكلام على مائة و خمسين كتابا، و قد تأثر بابن كلاب، و صار على نهجه، و هو من الأعضاء البارزين في المدرسة الكلابية التى تأثر بها الإمام الأشعرى.
به قسمت حاشیه أبكار الأفكار في أصول الدين نوسنده سيف الدين آمدى، ج‏1، ص: 488
رجوع شود
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
16 | نامی | Iran - Birjand | 20:31 - 17 مهر 1395 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام
درباره معاویه که متاسفانه اهل سنت به او اعتقاد دارند مطلب داریید ؟
اگر ادرس بدهید
متشکر

پاسخ:
با سلام
دوست گرامی
در این خصوص به این آدرسها رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
17 | شیعه اهل بیت | Iran - Tehran | 23:09 - 05 آبان 1395 |
0
 
 
0
پاسخ نظر
سلام لطفا ادرس تعدادی از نظرات علمای اهل سنت که مستقیم گفته اند هر حدیثی در بخاریو مسلم باشد قبول است بگید . البته برخی جاها امده که گفته شده مثلا بخاری بعد از قران صحیح ترین است . اگر از این مستقیم تر باشد و با صراحت کامل علمایا هل سنت مستقیم تر ازا ین گفته اند بخاری روایات ان صحیح است لطفا با ادرس دقیق منابع بگید ممنون میشم

پاسخ:
باسلام
دوست گرامی
در این خصوص به این آدرس رجوع کنید
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
   
* نام:
* پست الکترونیکی:
* متن نظر :